به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "khuzestan" در نشریات گروه "تاریخ"

تکرار جستجوی کلیدواژه «khuzestan» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • علی اکبر عباسی*

    شورش بردگان به رهبری علی بن محمد صاحب الزنج (م.270ق) علیه خلافت عباسی، یکی از مهم ترین رویدادهای میانه قرن سوم هجری است. زمینه های مساعد برای قیام بردگان از یک سو، و نبوغ شخص علی بن محمد از سوی دیگر، سبب شد که شورش طرف داران او به تشکیل حکومت و ساخت شهرها و پیامدهای متعددی برای مردم خوزستان و جنوب عراق منجر شود. زنگیان بارها نیروهای خلافت را در هم شکستند؛ ولی در نهایت، الموفق بالله عباسی (278ق) توانست در طی یک جنگ فرسایشی سه ساله، زنگیان را شکست دهد و به شورش و حکومت پانزده ساله آنان پایان دهد. در این مقاله با رویکرد وصفی- تحلیلی، به بررسی تاکتیک های الموفق بالله بر ضد زنگیان و دلایل موفقیت آنها پرداخته شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، شاخص ترین تاکتیک های موفق عبارت بودند از: هوشیاری و جلوگیری از اسارت در کمین های زنگیان، فراهم آوردن تجهیزات لازم نظامی روز مثل کشتی های جنگی برای نبرد در باتلاق ها و رودخانه ها و خندق ها، نظم دادن به دخل و خرج دربار خلافت و پرداخت منظم مستمری نظامیان درگیر جنگ با زنگیان، امان دادن به زنگیان فراری و در نظر گرفتن مقرری برای آنان، استفاده از اطلاعات نظامی و امنیتی زنگیان فراری، کوشش برای آزاد ساختن نوامیس مسلمانان گرفتار در چنگ زنگیان، جلب اعتماد عمومی از طریق تعمیر راه ها و مرمت پل ها و سرانجام توسعه بازرگانی در مناطق پس گرفته شده از زنگیان.

    کلید واژگان: زنگیان, علی بن محمد (صاحب الزنج), الموفق بالله, خوزستان, جنوب عراق
    Aliakbar Abbasi *

    The uprising of slaves led by Ali ibn Mohammad al-Zanj (270 A. H) against Abbasid caliphate is one of the most significant events in the middle of the third century After Hijrah. The favorable conditions for the uprising of slaves on the one hand, and the genius of Ali ibn Mohammad on the other hand, led to the rebellion of his supporters, the development of a government and the construction of cities and numerous consequences for the people of Khuzestan and southern Iraq. The Negros repeatedly crushed the forces of caliphate; however, Al-Muwafaq Bellah Abbasi (278 A. H) could finally defeat the Negros during an exhausting three-year-war and ended their rebellion and fifteen-year- government.In this article, relying on the descriptive analytical approach, the policies of Al-Mowafaq Bellah against the Negros and the reasons for their success have been investigated. According to the findings of this study, the most successful policies were vigilance and prevention of captivity in ambushes of Negros, providing modern military equipment such as warships for fighting in swamps and rivers, and trenches, regulating the income and expenses of the court of caliphate and regular payment of pensions to the soldiers involved in war with the Negros, providing safety and pension for the fugitive Negros, taking advantage of the military and security information of the fugitive Negros, trying to free the families of Muslims caught in the hands of the Negros, achieving public confidence through repairing roads and restoring bridges and finally developing commerce in the areas recaptured from the Negros.

    Keywords: Negros, Ali Ibn Mohammad (Saheb Al-Zanj), Al-Mowafaq Bellah, Khuzestan, Southern Iraq
  • بررسی نقش مسیحیان نسطوری خوزستان در تحولات علمی دوران اسلامی (از ورود اسلام تا پایان قرن چهارم ه.ق)
    فریناز هوشیار *، مژگان آصفی، شکوه السادات اعرابی

    جندی شاپور از مراکز مهم و پرآوازه علمی به ویژه درزمینه طب بود . ورود مسیحیان نسطوری به جندیشاپور موجب تقویتاین مرکز علمی شد که پس از اسلام نقش مهمی در انتقال میراث حوزه های علمی و فلسفی هند، یونان و مصرباستان ایفا نمود . در این پژوهش که با هدف بررسی نقش مسیحیان نسطوری خوزستان در تحولات علمی و فرهنگی دوران بعد از اسلام (از ورود اسلام تا چهارم هجری) انجام شده است کوشش سده تا به این پرسش پاسخ داده شود که نقش مسیحیان نسطوری خوزستان در تحولات علمی و فرهنگی از ورود اسلام تا پایان قرن چهارم هجری چه بوده است؟. نتایج تحقیق حاضر که با روش توصیفی - تحلیلی انجام یافته است نشان می دهد که شخصیت های علمی نسطوری مذهب خوزستان در نهضت ترجمه و انتقال علم وفرهنگ دوران اسلامی در قرون یاد شده.نقش مهمی در تحولات علمی و فرهنگی دوران یاد شده داشته اند .در واقع نسطوریان با حفظ وانتقال علوم به ویژه دانش پزشکی مانع رکوداین مرکزعلمی شدند وپس از ورود به دربار خلفای عباسی و ترجمه متون علاوه بر فعال نمودن این مرکز علمی ، بغداد را نیز به مرکز مهم علمی سرزمین های اسلامی تبدیل کردند.

    کلید واژگان: خوزستان, مسیحیان, نسطوریان, جندی شاپور, نهضت ترجمه
    Investigating the role of Nestorian Christians of Khuzestan in the scientific and cultural developments of the Islamic world
    Farinaz Hooshyar*, Mojgan Asefi, Shokouh Alsadat Arabi

    Christians were one of the most populous religious minorities during the Sassanid period. Nestorianism was one of the branches of Christianity that was persecuted by the Roman Empire and made them welcome by the Iranian government. Later, they will engage in scientific activities in Jundi Shapur. The purpose of this research is to Introduce some of the Nestorian scientific personalities of Khuzestan and examine their role In the transfer of science and culture to the Islamic world. In this research, the basic and fundamental association is: What was the main role of the Nestorian Christians of Khuzestan In the scientific and cultural developments of the Islamic world? It seems that the Nestorians played a prominent role in the transformation and transmission of science, especially medical knowledge, and prevented the stagnation of this scientific center with the administration of Jundishapur. They have been very influential in establishing the translation movement and translating texts from Syriac, Greek and Pahlavi languages into Arabic. This article is among descriptive analytical research and its method is based on library studies.

    Keywords: Khuzestan, Christians, Nestorians, Jundishapur, Translation
  • حامد مولایی کردشولی*، حمید طباطبایی

    کرانه ها و پس کرانه های پهنه دریای پارس بخش بزرگی از جنوب ایران است که درطول تاریخ موردتوجه بوده و استقرار های بسیاری در این بخش از ایران شکل گرفته است. موقعیت و شرایط جغرافیایی نقش مهم و تعیین کننده ای در شکل دادن تجارت، اقتصاد و اوضاع اجتماعی دریای پارس داشته است. این دریای نیم بسته ازنظر وضع طبیعی و اقتصادی و موقعیت نظامی و سیاسی دارای ارزش به سزایی است؛ همان طورکه حیات اقتصادی و اجتماعی بین النهرین به دو شاهرگ آبی آن، یعنی دجله و فرات وابسته است و همان گونه که رود نیل نقش اصلی و کلیدی را در تاریخ مصر بازی می کند، به همان نسبت دریای پارس را می توان گلوگاه مهم و حیاتی تاریخ و تمدن و اقتصاد ایران دانست. این دریای کوچک و زرخیز در طول هزاران سال هم چون سفره ای پر نعمت آغوش خود را بر ایرانیان و دیگر ملل مجاور باز کرده تا ساکنان سواحل آن، از ذخایر متنوع و گوناگونش بهره مند شوند. پژوهش حاضر به معرفی اشیاء سفالی که به گوپال مشهورند و بیشتر در نیمه جنوبی ایران، به ویژه در کرانه ها و پس کرانه های دریای پارس به وفور یافت می شوند، پرداخته است. علت نام گذاری این اشیاء سفالی دقیقا مشخص نیست. نمونه های اولیه اشیاء مذکور از بوشهر و خوزستان گزارش شده است. طی مطالعات حاضر در کرانه ها و پس کرانه های شمالی دریای پارس تعداد بسیاری از این اشیاء مورد شناسایی قرار گرفته است. در این پژوهش جهت گردآوری اطلاعات از دو روش کتابخانه ای و بازدید میدانی از برخی محوطه های حوزه موردمطالعه استفاده شده است. پرسش های اصلی پژوهش حاضر عبارتنداز: گوپال ها به چه بازه زمانی قابل تاریخ گذاری هستند؟ کاربرد گوپال چیست؟ پراکنش گوپال ها در چه مناطقی است؟ علاوه بر معرفی گوپال ها و بررسی ویژگی فنی آن ها درباره کاربرد و تاریخ گذاری نسبی این اشیاء بحث شده و نقشه پراکنش این اشیاء در فلات ایران ارائه شده است.

    کلید واژگان: گوپال, دریای پارس, فلات ایران, خوزستان, بوشهر, هرمزگان
    Hamed Molaei Kordshouli*, Hamid Tabatabaee

    the beaches and hinterland of the Persian Gulf are a large part of southern Iran, which has been of interest throughout history, and many settlements have been formed in thispart of iran. This semi-closed sea has a great value in terms of natural and economic situation and military and political situation Just as the economic and social life of Mesopotamia depends on its two waterways, the Tigris and the Euphrates, and just as the Nile River plays the main and key role in the history of Egypt, in the same way the Persian Sea can be considered an important and vital bottleneck of history and civilization and Iran’s economy. Over thousands of years, this azure and fertile sea has opened its arms to   Iranians and other neighboring nations like a table full of blessings, so that the residents of its shores can benefit from its diverse reserves. The present research has focused on the introduction of pottery objects known as Gopal, which are found in abundance in the southern part of Iran, especially in the beaches and hinterland of the Persian Gulf. In this research, two library methods and field visits to some areas of the studied area have been used to collect information. The main questions of the present research are: To what period of time can the Gopals be dated? What is the use of Gopal? In what areas are the Gopals distributed? In addition to introducing Gopals and examining their technical features, the use and relative dating of these objects are discussed and the distribution map of these objects in the plateau of Iran is presented.

    Keywords: Gopal, Persian Gulf, Iranian Plateau, Khuzestan, Bushehr, Hormozgan
  • لیدا مودت*، سجاد پاپی
    خوزستان، یکی از ایالت های مهم ایران در دوران اسلامی بود. این ایالت، مانند دیگر مناطق ایران، در سده های نخستین اسلامی توسط کارگزاران دستگاه خلافت اداره می شد. به تدریج با آشکار شدن علایم انحطاط دستگاه خلافت عباسی (132-656ق)، خوزستان نیز مانند دیگر نواحی ایران، از زیر سلطه خلفا بیرون آمد و تا اواخر سده ششم هجری، زیر نظر حکومت های مستقر در فلات ایران اداره می شد. در سال 591ق، لشکریان خلیفه الناصر (575-622ق) به فرماندهی ابن قصاب (592ق)، خوزستان را تصرف کردند. بدین ترتیب، خوزستان بعد از چند سده، دوباره تحت سلطه مستقیم نهاد خلافت قرار گرفت و غلام فرماندهان ترک نژاد خلیفه الناصر، عهده دار امور این منطقه شدند.این پژوهش، بر آن است تا با روش وصفی تحلیلی، به بررسی عوامل استیلای خلیفه الناصر بر خوزستان، و تدوام این سلطه در دوره خوارزمشاهیان (590-628ق) بپردازد. نتایج پژوهش، حاکی از آن است عواملی چون: احیای قدرت دنیوی نهاد خلافت در عراق عرب، سقوط سلطنت سلجوقی در ایران و اختلافات درون دودمانی حکومت محلی آل شمله در خوزستان، موجب تسلط خلیفه الناصر بر خوزستان گردید. پیوستگی جغرافیایی و اقلیمی این ایالت با عراق عرب از یک سو، و گرفتاری های سیاسی نظامی خوارزمشاهیان در شرق و نهایتا هجوم مغول از سوی دیگر، باعث تداوم سلطه بغداد بر این منطقه شد.
    کلید واژگان: خوزستان, الناصر لدین الله, خوارزمشاهیان, آل شمله, ابن قصاب
    Lida Mavadat *, Sajjad Papi
    Khuzestan was one of the important states of Iran in the Islamic era. This state, like the other regions of Iran, was governed by agents of the caliphate in the early Islamic centuries. Gradually, as the signs of decline of the Abbasid caliphate (656-132 AH) became apparent, Khuzestan, like the other regions of Iran, got out of the rule of the caliphs, and until the end of the 6th century, it was under the supervision of the governments in the Iranian plateau. In 591 A. H, the armies of Caliph Al-Nasser (575-622 AH) under the command of Ibn Qasab (592 AH) captured Khuzestan. In this way, after several centuries, Khuzestan was again under the direct control of the Caliphate institution, and the turkish slave-commanders of Caliph Al-Nasser were in charge of the affairs of this region. This research aims to investigate the factors of Caliph Al-Nasser's conquest of Khuzestan, and the continuation of this domination in the period of the Khwarazmshah (590-628 AH) through the descriptive-analytical method of research. The results of the research indicate that the factors such as the revival of worldly power of caliphate in Arab Iraq, the fall of the Seljuk monarchy in Iran, and the intra-dynastic differences of Al-Shamla local government in Khuzestan led to the domination of Caliph Al-Nasser over Khuzestan. The geographical and climatic connection of this state with Arab Iraq on the one hand, and the political-military troubles of the Khwarazmshah in the east and finally the invasion of the Mongols on the other hand, caused the continuation of Baghdad's rule over this region.
    Keywords: Khuzestan, Al-Nasser Ledinullah, Khwarazmshahian, Al-Shamla, Ibn Qasab
  • شریف مبادری، کیوان لولویی*، امیرتیمور رفیعی، حمیدرضا جدیدی

    ولایت خوزستان از جمله ولایات با اهمیت ایران بوده که چه بعد و چه قبل از ورود اسلام از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. در این میان موقعیت ویژه آن در طی قرن ها مهاجرت اقوام گوناگون به آن را در پی داشته است. این ایالت که در عصر ساسانیان جزو قلمروی آنان بود در عصر خلیفه دوم توسط مسلمانان فتح گشت و به مثابه آن مهاجرت اعراب فاتح، سکونت و تغییرات اجتماعی ویژه ای را در این ایالت بدنبال داشت. نظر به موقعیت استراتژیک، منابع، شرایط جغرافیایی، مرکزیت ویژه جایگاهی برای سکونت اقوام گوناگون در طی اعصار و قرون گشت و گذرگاهی برای حمل و نقل کالای بازرگانان و همچنین راهی برای عبور و مرور مردم عادی به شمار می آمد. از جمله مصب، عراق، اصفهان ، فارس و لرستان بود. حضور اقوام با مذاهب و قومیت های گوناگون نشان از اهمیت ویژه و درخور این ایالت دارد که از نام های که در طی سالیان بر آن اطلاق می گردیده آشکار است. در این مقاله برآنیم تا با اشاره به موقعیت اقلیمی خوزستان و اشاره به وجه تسمیه خوزستان به معرفی این ایالت تا پیش ورود اسلام و به ویژه جغرافیای تاریخی این ایالت مهم بپردازیم.

    کلید واژگان: خوزستان, جغرافیا, وجه تسمیه, جغرافیای تاریخی
    Sharif Mobadri, Keyvan Loloie *, Amirteymour Rafiei, HamidReza Jadidi

    Khuzestan province was one of the most important provinces in Iran, which was of special importance both after and before the advent of Islam. Meanwhile, its special position has led to the migration of various ethnic groups to it over the centuries. This state, which was part of their territory during the Sassanid era, was conquered by the Muslims during the second caliphate, and as a result, the conquest of the conquering Arabs led to special settlement and social changes in this state. Due to its strategic location, resources, geographical conditions, special center, it was a place for various tribes to live during the ages and centuries, and it was a passage for the transportation of merchants' goods, as well as a passage for ordinary people. These included Musab, Iraq, Isfahan, Fars and Lorestan. The presence of tribes with different religions and ethnicities shows the special importance of this state, which is evident from the letter that has been applied to it over the years. In this article, with the reference to the climatic situation of Khuzestan and referring to the name of Khuzestan, we intend to introduce this state before the advent of Islam and especially the historical geography of this important state.

    Keywords: Khuzestan, Geography, naming, historical geography
  • مسلم مهدیان*، ایمان ساعدی

    تعامل فرهنگ ها در پیش ازتاریخ ایران، همواره یکی از موضوعات مهم و پیچیده در باستان شناسی ایران بوده است. این گونه ارتباطات در مناطق گوناگون ایران نشان دهنده روابط فرهنگ ها و تاثیرات آن ها بر یک دیگر است. در طول هزاره پنجم و چهارم پیش ازمیلاد، این ارتباطات گسترده تر و چشم گیرتر می شوند. در این دوران در منطقه زاگرس جنوبی، میان مناطق فارس، چهارمحال وبختیاری (منطقه بختیاری) و خوزستان ارتباطات فرهنگی نزدیکی شکل گرفت که این ارتباطات بیش از هر چیزی در مجموعه های سفالی منطقه بختیاری نمود یافته اند. «الن زاگارل» در بررسی هایی که در بخش های مختلف منطقه بختیاری انجام داده به این نکته اشاره می کند که در طول این دوران این منطقه تاثیرات فرهنگی زیادی را از مناطق فارس و خوزستان پذیرفته است. در این نوشتار به روابط فرهنگی ای که در طول دوران مس وسنگ در دوره شوشان قدیم/میانه/جدید خوزستان، دوره های فارس قدیم، میانه و جدید فارس و هم چنین در مراحل فرهنگی اسکندری، چله گاه، افغان، R1، لپویی، شهرک و برجویی و S17 در منطقه بختیاری شکل گرفته، پرداخته شده است و سعی گردیده به این پرسش پاسخ داده شود که، آیا در طول دوران مس وسنگ ارتباطات فرهنگی میان این مناطق وجود داشته است یا خیر؟ که با توجه به بررسی های انجام شده به نظر می رسد که در طول این دوران ارتباطات فرهنگی بین این مناطق وجود داشته است. نکته ای که در اینجا باید اشاره کرد، این است که در این پژوهش تاثیرات فرهنگی دو منطقه فارس و خوزستان بر چهارمحال و بختیاری موردتوجه قرار گرفته است. تاثیرات این فرهنگ ها بر بخش های مختلف منطقه بختیاری یکسان نبوده، به شکلی که مناطق شمالی این استان در طول این دوران تحت تاثیر فرهنگ های منطقه خوزستان و مناطق جنوبی، به ویژه شهرستان لردگان طی این دوران تحت تاثیر فرهنگ های منطقه فارس بوده ا ند.

    کلید واژگان: تعاملات فرهنگی, دوره مس وسنگ, بختیاری, فارس, خوزستان
    Moslem Mahdian*, Iman Saedi

    The interaction of cultures in prehistoric Iran has always been one of the most important and complex topics in Iranian archeology. Such connections in different regions of Iran show the relationships of cultures and their effects on each other. During the fifth and fourth millennia, these connections became more extensive and significant. During this period in the South Zagros region, between Fars, Chaharmahal and Bakhtiari (Bakhtiari region) and Khuzestan regions, close cultural ties were formed, which are more than anything else reflected in the pottery collections of Bakhtiari region. Alain Zagarel in his studies in different parts of Bakhtiari region points out that during this period, this region has received many cultural influences from Fars and Khuzestan regions. In this article, the cultural relations that took place during the chalcolithic Age in the Early / Middle / Late Shushan period of Khuzestan, the Early, Middle and Late Persian periods, as well as in the phases of Alexandria, Chelehgah, Afghan, R1, Lapoei, Shahrak and Borjoui and S17 in Bakhtiari region have been formed, discussed and tried to answer the question of whether there were cultural connections between these areas during the chalcolithic Age or not? According to the studies, it seems that there were cultural connections between these areas during this period. The point that should be mentioned here is that in this study, the cultural influences of Fars and Khuzestan regions on Chaharmahal and Bakhtiari have been considered. The effects of these cultures on different parts of Bakhtiari region are not the same, so that the northern regions of this province during this period were influenced by the cultures of Khuzestan region and southern regions, especially Lordegan city during this period were influenced by the cultures of Fars region.

    Keywords: Interaction, chalcolithic, Bakhtiari, Fars, Khuzestan
  • لیدا مودت*، سجاد پاپی، فرشید لاری منفرد
    مکتب کلامی معتزله یکی از مهم ترین مکاتب کلامی و فکری اسلامی است که از قرن دوم تا پنجم هجری در جهان اسلام هواخواهان بسیاری داشت. این مکتب فکری را در اوایل قرن دوم هجری واصل بن عطا (ف:131ق) در بصره بنیان نهاد و به سرعت در سایر سرزمین های اسلامی گسترش یافت. خوزستان نیز به دلیل پیوستگی جغرافیایی به بصره خیلی زود تحت تاثیر این جریان فکری قرار گرفت؛ به طوری که بنا بر تصریح منابع تاریخی و جغرافیایی، رواج این مکتب در خوزستان بیش از هر سرزمین دیگری بوده است. این پژوهش بر آن است تا با نگاهی تحلیلی به بررسی و تبیین دلایل رشد و گسترش این مکتب کلامی در خوزستان و فراز و فرودهای تاریخی آن در این منطقه بپردازد. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چه عواملی موجب رشد و گسترش اندیشه های اعتزالی در خوزستان شد؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که عواملی چون پیوستگی جغرافیایی و فرهنگی خوزستان به خاستگاه معتزله (بصره)، تنوع و تکثر مذهبی خوزستان و اشتیاق عموم مردم آن  اعم از خواص و عوام  به مباحث کلامی موجب رشد و گسترش معتزله در خوزستان گردیده بود.
    کلید واژگان: خوزستان, معتزله, ابوعلی جبایی, عسکرمکرم
    Lida Mavadat *, Sajad Papi, Farshid Lari Monfarid
    The Mu'tazilite theological school is one of the most important Islamic theological and intellectual schools that had many supporters in the Islamic world from the second to the fifth century AH. This school of thought was founded in the early second century AH by Wasel ibn Atta (d. 131 AH) in Basra and quickly spread to other Islamic lands. Khuzestan was also affected by this current of thought very soon due to its geographical connection to Basra; According to historical and geographical sources, the prevalence of this school in Khuzestan has been more than any other land. This research intends to study and explain the reasons for the growth and expansion of this theological school in Khuzestan and its historical ups and downs in this region with an analytical look. The main question of the present study is what factors led to the growth and expansion of Etezali ideas in Khuzestan? Findings show that factors such as the geographical and cultural affiliation of Khuzestan to the origin of the Mu'tazilites (Basra), the religious diversity of Khuzestan and the general desire of its people - including properties and the general public - for theological discussions led to the expansion of the Mu'tazilites in Khuzestan.
    Keywords: Khuzestan, Mu'tazilites, Abu Ali Jabaei, Askar Mukarram
  • سید علاالدین شاهرخی

    صاحب الزنج در سال 255 ق در اطراف بصره و در جوار خوزستان با شعار نجات بردگان بر علیه خلافت عباسی قیام نمود. او با طرح برخی آرمان های عدالت محور و با تکیه بر خشونت، قیام خود را آغاز نمود و به مدت 15 سال در برابر خلافت مقاومت نمود. در این مدت خوزستان نیز به طور مستمر در معرض فعالیت های وی بود. سوال اصلی پژوهش حاضر آن است که پیامدهای قیام زنگیان که با شعارهای عدالت محور انجام پذیرفت بر امنیت و نظم اجتماعی خوزستان چه بود؟این پژوهش از نوع پژوهش تاریخی و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی انجام گردید. یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن است که با وجود طرح برخی شعارهای دینی، نجات بردگان زنگی، اجرای عدالت و سرنگونی خلافت عباسیان از جانب صاحب الزنج اما رویکرد اصلی او پس از آغاز شورش و موفقیت های اولیه، تحمیل خواسته هایش با تاراج و کشتار بی رحمانه مردم به ویژه ساکنان شهرها بود. در این میان روستاها و شهرهای خوزستان بارها توسط زنگیان مورد یورش بی رحمانه قرار گرفتند، اموال مردم غارت شد، بسیاری از آنان به قتل رسیدند، برخی به بردگی گرفته شده و اقشار دیگری از ترس از خانه های خود گریختند. ماحصل فعالیت زنگیان در خوزستان پایمال شدن جان و مال مردم خوزستان و نابودی امنیت و نظم اجتماعی این ناحیه بود. ضمن این که با حضور آنان دیگر قدرت های رقیب نیز برای مبارزه با زنگیان به خوزستان یورش برده و ناامنی را در این منطقه افزایش دادند.

    کلید واژگان: نظم اجتماعی, امنیت, صاحب الزنج, خلافت عباسی, خوزستان
    Seyed Alaeddin Shahrokhi

    Sahib al-Zanj revolted against the Abbasid caliphate in 255 AH around Basra and near Khuzestan with the slogan of rescuing slaves. He started his uprising by proposing some justice-oriented ideals and relying on violence, and resisted the caliphate for 15 years; during this period, Khuzestan was also constantly exposed to his activities. The main question of the present study is "what were the consequences of the Zangian uprising, carried out with justice-oriented slogans, on the security and social order of Khuzestan?"This research was a historical research using descriptive-analytical method. The findings of the present study indicate that despite the design of some religious slogans, the rescue of Zangi slaves, the implementation of justice and the overthrow of the Abbasid caliphate by Sahib al-Zanj, but his main approach after the beginning of the uprising and initial success, he impose his demands by looting and the brutal killing of people, especially city dwellers; In the meantime, the villages and towns of Khuzestan were repeatedly brutally attacked by the Zangians, people's property was looted, many of them were killed, some were enslaved and others fled their homes for fear; Of course, in some cases, they escaped the massacre by surrendering and paying a ransom. The result of Zangian's activity in Khuzestan was the trampling of the lives and property of the people of Khuzestan and the destruction of security and social order in this area; In addition, with their presence, other rival powers also attacked Khuzestan to fight the Zangians and increased insecurity in the region.

    Keywords: Social Order, Security, Sahib al-Zanj uprising, Abbasid caliphate, Khuzestan
  • معصومه فیض آبادی، طاهره عظیم زاده تهرانی*

    پوشاک به عنوان یکی از مظاهر فرهنگ و تمدن، در شناخت اقوام از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است. «صابیین مندایی» از جمله اقلیت های دینی اند که از دیرباز در خوزستان و در جوار رودخانه ها زندگی می کرده اند. درباره این قوم پژوهش هایی با محوریت آیین مذهبی، خط و زبان، برخی آداب و رسوم و چگونگی مهاجرت آنان به بین النهرین انجام شده است. در این میان، به پوشاک صابیین که معرف ارزش های ملی و مذهبی آنهاست، کمتر توجه شده است. در این پژوهش پوشاک زنان و مردان مندایی با تکیه بر شواهد تاریخی مکتوب، تاریخ شفاهی و مصاحبه حضوری با رویکرد توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.  بررسی ها حکایت از آن دارد که منداییان در زندگی روزمره و معمولی تابع فرهنگ حاکم بر جامعه بوده اند. آنان در مراسم مذهبی و آیینی خود از پوشش خاصی به نام «رسته» استفاده می کردند و در حال حاضر نیز پوشیدن آن به همان شیوه گذشته استمرار دارد. رسته از پنج قسمت «برزنقا»، «سدرا»، «نصیفه»، «همیانه» و «شروارا» تشکیل شده است که هر یک کاربرد و مفهوم خاص خود را دارد. پوشیدن این لباس یکپارچه سفید هنگام اجرای مراسم صابیین برای زن و مرد به طور یکسان و همانند هم ضروری است.

    کلید واژگان: صابئین, مندائیان, پوشاک, خوزستان, قاجار
    Tahereh Azimzade Tehrani, Masumeh Feizabadi*

    Clothing, as one of the manifestations of culture and civilization, and has a special role in studying ethnic groups. The Sabean Mandaeans are among the religious minorities who have long lived in the province of Khuzestan and near rivers. Some research focusing on religious ceremonies, script and language, customs and how these people migrated to Mesopotamia is done. However, Sabean clothing, which reflects their national and religious values have not paid enough scholarly attention. This study will investigate Mandaean men and women's clothing investigate, based on historical evidence, oral history and face-to-face interviews and using of analytical approach. Studies show that the Mandaeans were subject to the culture of the society in their daily and ordinary life. In their religious ceremonies, they used to wear an especial dress called "rasta" and they have continued up to now wearing it in the same way as before. The dress consists of five parts: "Barzanqa", "Sudra", "Nasifa", "Hemianeh" and "Sharvara", each of which has its application and meaning. It is equally necessary for men and women to wear this white uniform during the Sabean ceremony.

    Keywords: Sabeans, Mandaeans, clothing, Khuzestan, Qajar
  • محسن رحمتی*

    با ضعف سلجوقیان در نیمه دوم سده ششم هجری/ دوازدهم میلادی، سلسله های اتابکی متعددی در گوشه و کنار کشور سر برآوردند که یکی از این سلسله ها از سوی بزرگان ایل افشار، در منطقه خوزستان و لرستان شکل گرفت. یکی از روسای ایل افشار به نام اتابک شومله که به دربار سلجوقی راه یافته بود، با استفاده از آشفتگی های سیاسی پس از درگذشت سلطان مسعود سلجوقی در 547ق، به خوزستان رفت و با تحت حمایت گرفتن برخی از شاهزادگان سلجوقی، حکومت اتابکی دیگری بنیان گذاشت که با انتساب به نام او، می توان آن را سلسله بنی شومله نامید. در این پژوهش به روش توصیفی  تحلیلی، چگونگی تاسیس، مشروعیت یابی، تثبیت و در نهایت زوال این سلسله کمتر شناخته شده بررسی شده است. یافته پژوهش نشان می دهد که ضعف قدرت سلجوقیان و مساعد بودن حوزه فعالیت نهاد اتابکی در عرصه سیاسی، بستر مناسب را برای حضور افشارها در منازعات قدرت فراهم آورد. حکمرانان این سلسله کوشیدند تا از طریق برقراری مناسبات دوستانه یا ستیزه جویانه با قدرت های موجود دربار سلجوقی، نظام خلافت عباسی و اتابکان آذربایجان و فارس، و استقرار امنیت اجتماعی در قلمرو، مشروعیت لازم برای تثبیت و تداوم قدرت خویش کسب کنند. با این وجود، کشمکش های بی حاصل با حکومت های هم جوار و سستی جانشینان شومله و پاره ای عوامل اقتصادی و اجتماعی موجب زوال این سلسله شد.

    کلید واژگان: ایل افشار, بنی شومله, حسام الدین شومله, خوزستان, لرستان, شوشتر
    Mohsen Rahmati *

    Several Atabeg dynasties emerged in different parts of Iran in the second half of the 6/12th century as a result of the weakness of the Seljuqs. One of which was formed by the elders of the Afshar tribe in the region of Khuzestan and Lorestan. One of their chiefs, Shumleh, entered the Seljuqid court and went to Khuzestan in the political turmoil after the death of the Seljuqid Sultan Masud in 547 A.H. With the support of some of the Seljuqid princes, he founded the new Atabeg dynasty in this area, which may be named the Banu Shumleh dynasty after its founder. In this descriptive-analytical research, the establishment, legitimization, stabilization and finally the decline of this lesser known dynasty will be investigated. The findings show that the weakness of the Seljuqid and the favorable political activity of the Atabeg institution were conducive to the presence of Afshars in power struggles. The rulers of this dynasty sought to gain the necessary legitimacy to consolidate and maintain their power by the establishment of social security in the territory and setting up friendly or contentious relations with the existing powers, such as the Seljuqid court, the Abbasid caliphate and the Atabegs of Azerbaijan and Atabegs of Fars. However, the dynasty was overthrown following pointless conflicts with neighboring governments, the weakness of the Shumleh’s successors and various economic, political, and social problems.

    Keywords: Afshar tribe, Banu Shumleh, Husam al-Din Shumleh, Khuzestan, Lorestan, Shushtar
  • اسماعیل سپهوند، سید علاءالدین شاهرخی*، مهدی صلاح

    شیخ خزعل در خوزستان یکی از نیروهای مرکزگریز در اواخر قاجار بود که با تکیه بر رشته ای از عوامل داخلی و خارجی به مانند ضعف قاجارها و جنگ جهانی اول توانسته بود تا حدودی خودمختاری به دست آورد. حکومت والی بر پشتکوه که با شیخ خزعل متحد بود و همچنین موقعیت راهبردی لرستان باوجود خاندان های شورشی مانند خوانین زینبی بیرانوند که به مثابه حایلی میان خوزستان و پایتخت عمل می کردند از چشم شیخ خزعل دور نماند تا با این شرایط بتواند در برابر حکومت مرکزی تمرد نماید. نوع پژوهش حاضر توصیفی_تحلیلی با استفاده از منابع دست اول، اسناد، روایات و سایر منابع تحقیقاتی و اساس آن واکاوی این پرسش است: شیخ خزعل برای حفظ قدرت خود بر بخشی از خوزستان در مقابله با حکومت مرکزی چه مناسباتی با والی پشتکوه و خوانین زینبی بیرانوند برقرار کرد؟ حاصل بررسی صورت گرفته بیانگر اینست که شیخ خزعل با برقراری ارتباط پنهانی، تحریک و تشویق انگیزه ای، حمایت مالی و تسلیحاتی از والی پشتکوه و خوانین شورشی لرستان به ویژه خوانین زینبی بیرانوند توانست تا مدت ها از ورود نیروهای حکومت مرکزی به خوزستان جلوگیری نماید. وی طبق یک برنامه سنجیده با طرح یک زنجیره از نیروهای مرکزگریز مثل خوانین زینبی بیرانوند و والی پشتکوه از سیلاخور در پیشکوه تا حسین-آباد در پشتکوه امتداد داشت، توانست با ارسال اسلحه به مخالفان حکومت مرکزی در این مناطق تا مدت ها از نفوذ حکومت مرکزی در منطقه تحت نفوذش در محمره جلوگیری کند. در واقع ماندگاری شیخ خزعل در مدت حکومتش بر بخشی از خوزستان بر مبنای طرح یک مناسبات منطقه ای از سیلاخور تا حسین آباد بود.

    کلید واژگان: شیخ خزعل, والی, لرستان, خوزستان, رضاخان
    Esmail Sepahvand, Saied Allaodin Shahrohgy *, Mahdi Salah

    Sheikh Khazal in Khuzestan was one of the centrifugal forces in the late Qajar period who, by relying on a series of internal and external factors such as the weakness of the Qajars and the First World War, was able to gain some autonomy. The governorship of Poshtkuh, which was allied with Sheikh Khuzal, as well as the strategic position of Lorestan, despite insurgent families such as the Khans of Zeinabi Biranvand, who acted as a barrier between Khuzestan and the capital, did not escape Sheikh Khuzal's eyes. The central government rebels. The present type of descriptive-analytical research using first-hand sources, documents, narrations and other research sources is based on the analysis of this question: Sheikh Khazal to maintain his power over a part of Khuzestan in the face of the central government. Established? The results of the study indicate that Sheikh Khazal, by secretly communicating, inciting and encouraging motivation, financial support and weapons from the governor of Poshtkuh and the insurgent Khans of Lorestan, especially Khans Zeinabi Biranvand, was able to enter the central government forces long ago. Khuzestan to prevent. According to a well-thought-out plan, a chain of centrifugal forces such as Khanin Zeinabi Biranvand and the governor of Poshtkuh stretched from Silakhor in Pishkuh to Hossein-Abad in Poshtkuh, sending weapons to the central government opposition in these areas to prolong the government's influence. Central in the area under its influence in Mohammarah.

    Keywords: Vali, Sheikhkhzal, Lorestan, Khuzestan, Reza Khan
  • حمید اسدپور، مسعود ولی عرب
    شوشتر، یکی از مهم ترین شهرهای خوزستان در عصر صفوی بود که به سبب موقعیت جغرافیایی، نظامی و راهبردی آن به عنوان حاکم نشین خوزستان انتخاب شد. احداث روستاهای جدید در شوشتر و پیرامون آن به دست حاکمان محلی صفوی موجب رونق بیشتر این شهر گردید. ورود اقوام و طایفه های مختلف ترکان قزلباش (شاملوها، روملوها، افشارها، استاجلوها، ترکمان، ذوالقدر)، خاندان جغتایی، چرکس ها، گرجی ها، مشایخ بزرگی از منطقه جبل عامل، سادات جزایری و سادات کلانتر به شوشتر در آن روزگار، تنش های قومی و جمعیتی فراوانی در این شهر به وجود آورد و در پایان این دوره، بلایای طبیعی هم چون سیل، تاثیری منفی بر اوضاع سیاسی و اجتماعی شوشتر گذاشت. این پژوهش سعی دارد تصویری از موقعیت سیاسی و اجتماعی شوشتر ارایه کند و نشان دهد خاندان های پرنفوذ چگونه در این شهر به عنوان مرکز سیاسی خوزستان آن دوره، نقش ایفا می کردند؟ یافته های این پژوهش نشان گر آن است که خاندان های متنفذ سادات، ترک تباران و گرجی تباران با توجه به مقوله هایی مانند خاستگاه قومی، منافع طایفه ای، جایگاه شغلی و ارزش های مذهبی و اجتماعی، نقشی تعیین کننده در تحولات سیاسی و توسعه این شهر داشته اند
    کلید واژگان: شوشتر, صفویه, خاندان های پرنفوذ, خوزستان, توسعه شهری
    Hamid Assadpour, Masoud Valiarab
    Shooshtar considered as one of the most significant cities of Khuzestan in Safavid era was selected by the governors due to its geographical, military and strategic position. The development of new towns in Shooshtar and around it by the Safavid local rulers led to its more prosperity. However, the entrance of various tribes including Qezelbash Turks (Shamloo, Roomloo, Afshar, Stajloo, Turkman, Zulqadr), Joqtay, Charkes, Gorji, Sheikhs from Jebal e- Amel region, Jazayeri and Kalantar nobles led to too much tribal and population tensions in this city and at the end of this era, the happening of natural disasters such as flood left some negative effects on the political and social status of Shooshtar. This research is to illustrate the political and social status of Shooshtar and to indicate how the influential dynasties took role in this city as the political center of Khuzestan at that time. The findings of research demonstrate that the influential families of nobles, Turkish and Gorji tribes were of determinative role in relation to the political development of this city considering the tribal origin, ethnical benefits, professional position, as well as social- religious values.
    Keywords: Shooshtar, Safavid, influential dynasties, Khuzestan, urban development
  • لیدا مودت*، علی بحرانی پور، سجاد پاپی
    دوره سلجوقی عصر تاسیس و تثبیت حکومت های محلی در ایالت های مهم ایران بود. خوزستان نیز در آن دوره یکی از ایالت های مهم ایران (از نظر سیاسی و اقتصادی) بود؛ به طوری که به «جامه خانه سلجوقیان» مشهور بود. پژوهش درباره تاریخ خوزستان در عصر سلجوقی، به دلیل عدم وجود منابع مستقل دشوار است. مسئله پژوهش حاضر بررسی عوامل تاسیس و همچنین زوال زودهنگام حکومت محلی آل شمله در خوزستان عصر سلجوقی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در نیمه قرن ششم قمری با آشکار شدن علایم ضعف و انحطاط کامل سلجوقیان، زمینه برای تشکیل دولت های محلی در ایالت های مهم و مستعد ایران -از جمله خوزستان- فراهم شد. در آن زمان یکی از امرای دربار سلجوقی به نام  «امیر شمله ترکمانی» از آشفتگی های سیاسی بعد از وفات سلطان مسعود سلجوقی (529-547ق) استفاده کرد. او بر خوزستان مسلط و بانی یک حکومت محلی در این منطقه شد. رابطه امیر شمله و دربار سلجوقی در ابتدا خصمانه بود، اما وی بعد از تثبیت حکومت خویش در خوزستان، با برعهده گرفتن سرپرستی یک شاهزاده سلجوقی (مقام اتابکی)، درصدد کسب رضایت دربار سلجوقی برآمد. بدین ترتیب، حکومت خود بر خوزستان را مشروع جلوه داد. جانشینان وی نیز از همین مقام مشروعیت بخش برای تداوم حکومت خویش بهره بردند. حکومت محلی آل شمله برخلاف حکومت های محلی معاصرش، چندان دوام نیاورد و مقارن با سقوط سلجوقیان فرو پاشید. از عوامل اساسی این سقوط زودهنگام می توان به مواردی چون عدم ایجاد مبانی مشروعیت مستقل از سلجوقیان، عدم محبوبیت مردمی، اختلافات درون دودمانی و احیای قدرت سیاسی خلافت عباسی در زمان خلیفه الناصر (575-622ق) اشاره کرد.
    کلید واژگان: خوزستان, آل شمله, سلجوقی, خلافت عباسی
    Lida Mavadat *, Ali Bahranipor, Sajad Papi
    The Seljuk era is one of the most critical periods in the history of Iran. Khuzestan was also known as the "Seljuk cloakroom" and was one of Iran's most important provinces (politically and economically) at the time. Research on the history of Khuzestan in this period is complex due to the lack of independent sources. The current research topic is the study of the factors that led to the founding and early decline of Āl -Shomleh's local government in Khuzestan during the Seljuk period. With the emergence of signs of weakening and complete collapse of the Seljuks in the middle of the sixth century AH, the ground was prepared for the establishment of local governments in various parts of Iran, according to the findings. Khuzestan was no exception to this rule. At this time, one of the Seljuk court rulers named "Amir Shomleh Turkmani" took advantage of the political turmoil after the death of Sultan Massoud of Seljuk (449-447 AH) and took control of Khuzestan and established an independent local government. Still, his government and his successors were also in a hurry. Differences within the dynasty of this family on the one hand, and the growing revival of worldly power of the Abbasid Caliphate in the time of Nasser (622-575 AH) on the other hand, caused the collapse of this local dynasty and the domination of the Abbasid Caliphate over Khuzestan
    Keywords: Khuzestan, Āl -Shomla, Seljuk Khalifa
  • محمدرضا عسکرانی*

    چکیده خوزستان از آبادترین بخش های ایران زمین و پایتخت پادشاهی های نیرومندی در اعصار مختلف بوده است؛ لیکن در دوره قاجاریه از آبادانی باستانی آن اثری نمانده بود و این ناحیه مشکلات فراوانی داشت. پیشینه تمدنی، حاصلخیزی زمین، آب و هوای مناسب و راه داشتن به سواحل دریای آزاد، ویژگی هایی است که نابسامانی اوضاع آن در آن دوره را تامل برانگیز می نماید. نویسنده با هدف بازشناسی وضعیت سیاسی، اجتماعی خوزستان در عصر ناصری، می کوشد با رویکرد «توصیفی تحلیلی» و روش «کتابخانه ای» و «اسنادی» به این پرسش پاسخ دهد: نابسامانی وضعیت خوزستان در دوره ناصرالدین شاه ناشی از چه عواملی بوده است؟ چنین فرض می شود که دو دسته عوامل تحولات سیاسی و اجتماعی خوزستان را شکل داده اند: نخست عوامل بومی مانند عملکرد قبیله ها و کنش حاکمان محلی و دیگر دخالت استعمارگران اروپایی. این بررسی نشان می دهد: عملکرد دولت قاجاریه و مداخله بیگانگان مانع عمران این ناحیه گردید و چیرگی زندگی قبیله ای و رفتار نامناسب ماموران حکومتی، از مشکلات سیاسی و اجتماعی خوزستان در عصر ناصری بوده است.

    کلید واژگان: خوزستان, قاجاریه, استعمار, ایلات, عمران
    MohammadReza Askarani *

     Khuzestan has been one of the most developed parts of Iran and the capital of strong dynasties in different periods, but during the Qajar period it did not have any effect on its ancient development and this area had many problems. The history of civilization, the fertility of the land, the good weather and the way to the coast of the Free Sea are features that make thinking of the destruction of the situation in that period. The author tries to answer this question with the aim of identifying the political and social status of Khuzestan in the Nazarene period and using the "analytical descriptive" approach and using the "library" and "documentary"

    method

    What factors contributed to the deterioration of Khuzestan's situation during Naser al-Din Shah? It is assumed that two categories of factors have caused political and social changes in Khuzestan: First, local factors such as tribal performance and the behavior of local rulers and other interventions of European colonists. This study shows that the performance of the Qajar government and the intervention of foreigners prevented the development of this area, and overcoming tribal life and inappropriate behavior of government officials, have been the political and social problems of Khuzestan in the Nazarene era.

    Keywords: Khuzestan, Qajar, colonialism, Tribes, Development
  • قدرت الله گورویی، محمود حیدریان*، علیرضا خسروزاده

    یکی از سفالهای شاخص فرهنگ اوروک، کاسه لبه واریخته است که جایگاهی ویژه در تاریخ سفالگری و باستان شناسی خاور نزدیک دارد. این ظروف در اواخر دوران عبید و اوایل اوروک برای نخستین بار در جنوب میان رودان در حدود 3900 ق.م ظاهر شدند، سپس به فاصله زمانی نه چندان دور در شمال، شرق و غرب میان رودان و در حدود 3600 ق.م تقریبا در همه جا رایج شدند. خوزستان به عنوان یکی از مناطق همجوار میان رودان و چهارمحال و بختیاری به دلیل همجواری با استان خوزستان محوطه های زیادی با آثار این فرهنگ دارند. لذا پژوهش حاضر در پی آن است تا با انجام آزمایش داده های سفالی موسوم به لبه واریخته، مهاجرت این جوامع به داخل فلات ایران و جنوب غرب ایران و ایجاد استقرارهای اروکی را بررسی و مطالعه کند. به همین منظور 10 محوطه از خوزستان و چهارمحال و بختیاری انتخاب شدند و از هر کدام از این محوطه ها تعداد 3 قطعه سفال مربوط به دوره مذکور انتخاب گردید. روش پژوهش بر مبنای مطالعات کتابخانه ای- آزمایشگاهی است و در پی اهدافی چون شناسایی و بررسی نوع خاک استفاده شده در سفالهای لبه واریخته هر دو منطقه، تعیین فن آوری ساخت و کیفیت پخت آن ها و در نهایت بررسی و مقایسه سفال های مورد نظر است. نتایج نشان میدهد که نفوذ و گسترش این فرهنگ از خوزستان به صورت انتقال انبوه سفال به مناطق دیگر نبوده، بلکه به صورت انتقال دانش و تکنیک ساخت این نوع سفال از سوی سفالگر در این منطقه بوده است.

    کلید واژگان: اوروک, سفال لبه واریخته, خوزستان, آغاز ایلامی, پتروگرافی, چهارمحال و بختیاری
    Ghodrat Goroei*, Mahmood Heydarian, Alireza Khosrozadeh

    The beveled rim bowl one of the main pottery of the Uruk is period has a special place in the history of pottery and archaeology of the Near East. This feature is not due to the simplicity and harshness of this bowl, but more because of the awesome quantity of its widespread dispersal. These wars are appearance in the late Ubaid and early Uruk for the first time in the south of the Mesopotamia, about 3900BC. Then not far away in the north, east, and west of the Mesopotamia and around 3600BC became almost everywhere. Khuzestan as one of the neighborhoods of the Mesopotamia, and Chaharmahall-Bakhtiari due to its proximity to Khuzestan province, have many sites with the evidence of this culture. This system was formed through the use of rich, but less developed mountainous areas. The research, by using the analysis of so-called beveled rim bowl, tries to studying the migration of these communities into the Iranian plateau and southeastern Iran and the establishment of Uruk settlements. For this purpose, five sites from Khuzestan and five sites from Chaharmahall-Bakhtiari have been selected and from each of these sites, 3 pieces of pottery for this period were selected. The research method is based on library-analysis studies and for reasons like that; identification and examination of the soil type used in the cultivating of the two regions beveled rim bowl, determine the manufacturing technology and quality of their firings and eventually review and compare the desired pottery and determine whether they are imported or native. the results are shown that although the province of Khuzestan due to in close proximity to the Mesopotamia and its weather conditions, has a lot of sites from Uruk period, and the expansion and the influence of this pottery is from Khuzestan to neighboring areas, but this penetration and expansion, it was not a mass transfer of pottery to other areas, but also in the form of knowledge and techniques of making this type of pottery by the potter in this area. Finally, one can conclude all samples from Chaharmahall-Bakhtiari province are originated from local production.

    Keywords: Uruk, Beveled rim bowl, Khuzestan, Proto, Elamite, Petrography, Chaharmahall va Bakhtiyari
  • سیدمحمود سادات بیدگلی*
    در دوره رضاشاه مبلغان اندیشه های اشتراکی و بعد کمونیستی دستگیر و تبعید می شدند. سیاست حکومت در تبعید این افراد با رویکرد آن در تبعید سایر مخالفان متفاوت بود. اینکه انتخاب این سیاست بر چه اساسی بوده و بر اساس چه مولفه هایی اتخاذ گردیده است هدف اصلی این پژوهش است. فرضیه این پژوهش نشان می دهد که درهم تنیدگی فعالیت های تبلیغی و جاسوسی اشتراکیون و کمونیست ها در دوره پهلوی اول بر نوع برخورد حکومت با آنان تاثیر داشته است که این تاثیر را می توان در انتخاب تبعیدگاه، تامین شغل و معیشت آنها و مدت تبعیدشان مشاهده کرد.این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با کمک اسناد و مدارک آرشیوی و منابع اصلی تنظیم شده است. در هر جایی که امکان کمی شدن وجود داشته از اعداد و ارقام برای تحلیل بهره برده شده است.یافته های این پژوهش نشان می دهند که درهم تنیدگی فعالیت های تبلیغی و جاسوسی شوروی در دوره رضاشاه، واکنش حکومت را در انتخاب تبعیدگاه برای تبعیدیان اشتراکی و کمونیستی برانگیخت و تبعیدگاه هایی با اقلیم نامناسب برای آنان در نظر گرفته می شد. فعالان کمونیست از مناطق عمدتا سردسیر به شهرهای مذهبی، گرم و خشک و کم جمعیت داخلی تبعید می شدند. همچنین به علت اختلاط فعالیت های تبلیغی و جاسوسی این تبعیدیان و با وجود اینکه آنان از نیروهای متخصصی بودند که می شد از وجودشان در نوسازی دوره رضاشاهی استفاده کرد، اما به دلیل انتخاب رویکرد امنیتی، در برخورد با آنان سختگیری صورت می گرفت و از ظرفیتشان استفاده نمی شد. حکومت رضاشاه تبعیدیان کمونیستی را برخلاف سایر تبعیدیان مدت بیشتری در تبعید نگه می داشت؛ تبعیدیان معترض به اصلاحات سه گانه معمولا از چند ماه تا یک سال در تبعید به سر می بردند اما پایان مدت تبعید تبعیدیان فعالیت های اشتراکی مشخص نبود و اجازه آزادی به آنان داده نمی شد. مجازات تبعید در آن دوره، کیفری محل محور بود؛ برخلاف حبس که زمان محور بود و فرد مدت مشخصی را در زندان سپری می کرد. اما در باب تبعید در آن دوره و در خصوص تبعیدیان اشتراکی و کمونیستی، زمان اصلا مدنظر نبود، بلکه مکان تبعید اهمیت داشت و زمانی برای پایان تبعید تعیین نشده بود و بدین خاطر است که زمان پایان تبعید تبعیدیان و آزادی آنان شهریور 1320 ش/اوت 1941 م است.
    کلید واژگان: تبعید, کمونیسم, ایران, دوره رضاشاه, خوزستان
    Seyyed Mahmood Sadat Bidgoli*
    During Reza Shah reign, propagandists of communist ideas were arrested and sent to exile. The policy of government in exile was different from that of other dissidents. The main purpose of this research is to determine which policy has been chosen and based on what elements. The hypothesis of this study shows that the enthusiasm of propaganda and spying activities of communists in the first half of the year influenced the kind of government’s encounter with them, which can be seen in the choice of exile, the provision of their jobs and their livelihood, and the duration of their exile. This research is based on descriptive analytical method and with the help of archival documents and archival sources. Wherever possible, there are numbers used for analysis. The findings of this research show that the entanglement of Soviet propaganda and spy activities during Reza Shah reign caused the government’s action to send communist to exile, and deportees with an inappropriate climate for them were considered. Communist activists were sent to exile from mostly frozen regions to religious, warm, dry, and domestic communities. Also due to the mixing of the propaganda and spying activities of these exiles and despite the fact that they were specialized forces that could be used to revitalize the era of Reza Shahi, they were strictly used to approach the security approach and were not using their capacity. Contrary to other exiles, Reza Shah’s regime maintained their approach to send communists on exile than exiled nationals. Exiles who opposed the three year reform were usually exiled for several months to one year, but the end of the exile period for exile activities was unclear and was not allowed to be freed. The punishment for exile in this period is a criminal offense, unlike time based imprisonment, and a person has spent a certain period in prison; however, in relation to exile during this period and in relation to communist and exiled exiles, time is not at all considered and the place of exile is important and there is no time for the end of the exile, and the time has come for the exiles to be released on September 13, 1941.
    Keywords: exile, communism, Iran, Reza Shah Era, Khuzestan
  • مرتضی اکبری*، اکرم ناصری
    انگلستان بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی، به علت نیاز به مواد اولیه ارزان و بازار فروش برای کالاهای تولید شده اقدام به نفوذ اقتصادی-سیاسی در برخی از کشورها کرده و آن ها را به مناطق نفوذ خود تبدیل کرد. همچنین با نفوذ سیاسی – اقتصادی در همسایگانش، تلاش می کرد از هند به عنوان مهم ترین مستعمره اش حفاظت کند. همسایگی ایران با هندوستان باعث شد انگلیس با ایران رابطه برقرار کند. اهمیت استراتژیکی ایران، مسئله ارتباطی و نفت باعث شد انگلستان در خوزستان دخالت کند و همین مسئله موجب مقاومت قوای نظامی و انتظامی ایران علیه انگلستان به منظور حفظ تمامیت ارضی و دفع بیگانه شود؛ این پژوهش در نظر دارد سیاست های انگلستان در خوزستان و برخورد قوای ایران با آنان را موردبررسی و تحلیل قرار دهد. نتایج تحقیق که با روش توصیفی – تحلیلی انجام گرفته، بیانگر آن است که انگلیسی ها برای حفظ مرزهای هندوستان، با انعقاد قراردهایی غیرعادلانه، تسلط بر رودخانه کارون و دست یابی به نفت خوزستان، با نفوذ سیاسی و اقتصادی و تهدید و دخالت نظامی، قصد داشت این منطقه نفت خیز و حاصل خیز را از ایران جدا کند تا حاشیه ای امن برای مستعمرات خود در حوزه خلیج فارس و هندوستان ایجاد کند. در مقابل نیروهای نظامی - انتظامی و مردمی ایران تا حد توان به مقابله با قوای انگلستان پرداختند.
    کلید واژگان: انگلستان, ایران, خوزستان, کارون, نفت, شیخ خزعل, بختیاری ها
    Morteza Akbari *, Akram Naseri
    After renaissance and industrial revolution, Britain launched to influence many nations in order to meet its needs for low-cost raw material and market to sell the products. Besides, through political- economic in India neighbor countries, United Kingdom tried to protect it as its most precious colony. Due to its neighborhood with India, Iran was of particular interest to Britain. The strategic importance, transporting corridor and oil were the reasons of British presence in Iran, which in turn led to the resistance of Iranian troops in Khuzestan so as to defend its territorial integrity. This article focuses on British policies in Khuzestan and the consequent Angelo- Persian battles. Results of the research, achieved through a descriptive-analytical method, suggest that British troops, with the aim of securing India’s borders, attempted to separate this oil rich province from Iran by making unfair pacts, domination on the Karun river and reaching to the Khuzestan oil as well as political and economic influencing and threating to launch military action to make a buffer zone for its colonies in Persian gulf and India regions. For all that, Iranian civilians and armed forces defended against UK troops till their last breath.
    Keywords: Iran, Khuzestan, Karun, oil, Sheikh Khazal, Bakhtiari people
  • محمدرضا علم، علی لجم اورک مرادی*
    مقوله نوسازی و توسعه یکی از مهمترین موضوعات در بررسی تاریخی- اقتصادی و جامعه شناختی یک منطقه به شمار می آید. فرایند نوسازی و توسعه در خوزستان دارای تاثیری عظیم در حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ساکنین آن و حتی کشور بوده است. زمینه های این توسعه در سال 1306ق / 1888م، در دوره ی ناصرالدین شاه قاجار و با صدور فرمان آزادی کشتیرانی در کارون آغاز شده و سپس با کشف و استخراج نفت در سال 1907م در مسجدسلیمان، ادامه یافت. هدف این پژوهش این است که زمینه های توسعه خوزستان را با تاکید بر دو عامل صدور فرمان آزادی کشتیرانی در کارون و کشف و استخراج نفت در خوزستان، مورد بررسی و کاوش قرار دهد. روش کار در این پژوهش توصیف و تحلیل اطلاعات تاریخی منابع دست اول است.
    کلید واژگان: خوزستان, نوسازی و توسعه, کارون, استخراج نفت, شرکت, شهر
    Mohammadreza Alam, Ali Moradi*
    Modernization and development are of the most important issues for historical, economic and sociological study in the special area. Modernization and development process in the Khuzestan have vital effect in the inhabitant’s life and even whole country for example political life, social, economic and cultural aspects. The reasons for this development started In 1306 AH / 1888 AC, during the Naser Aldine Shah Qajar time and the Karun free shipping, and then continued with exploration and extraction of oil in 1907 in the MasjedSoleiman. This study aim is investigation about reasons for Khuzestan development based on free shipping in the Karun River and oil exploration/production. In this study was used from describe and analyzes method on original historical information.
    Keywords: Khuzestan, Modernization, development, Karun, oil exploration, production, Company-city
  • نگین میری*
    نام ریو-اردشیر، به صورت کامل و اختصاری بر روی مهرها و سکه های ساسانی و با ضبط های مختلف در دیگر منابع نوشتاری هم زمان یا نزدیک به دوره ی ساسانی آمده است. منابع تاریخی و جغرافیایی سده های نخستین و میانه ی اسلامی اما به دو اسم مکان به نام ریشهر (که آن را صورت دگرگون شده ی ریو-اردشیر دانسته اند) اشاره دارند و از یکی با عنوان ریشهر توج، در ایالت اردشیرخوره و از دیگری با نام ریشهر در ایالت ارجان نام برده اند. بنا به بعد مسافت میان توج و ارجان و دیگر مشخصات ارائه شده، این گزارش ها منطقا نمی توانند دلالت بر یک مکان واحد داشته باشند. این دوگانگی در اطلاعات ارائه شده درباره ی ریو-اردشیر/ ریشهر، ابهاماتی را در مکان یابی ریو-اردشیر ساسانی و سپس ریشهر سبب شده است. پژوهش حاضر، با بررسی مدارک باستان شناسی، مدارک مادی مربوط ساسانی، مدارک نوشتاری ایرانی و غیرایرانی هم زمان یا نزدیک به دوران ساسانی و البته متون تاریخی و جغرافیایی اسلامی و کنار هم قرار دادن قراین موجود، بر این امر صحه می نهد که در دوران ساسانی و نیز اسلامی، دو مکان به نام ریو-اردشیر یا سپس ریشهر وجود داشته است؛ یکی، در خوزستان یا منطقه ی مرزی میان پارس و خوزستان بوده است و دیگری، در شبه جزیره بوشهر. ریشهر توج، همان ریو-اردشیر پارس، اسقف نشین پارس و هند در سده های سوم تا ششم م. و ضرابخانه ی سکه هایی با نشان این شهر از اواخر سده چهارم تا میانه ی سده هفت م. بوده است و مکان آن را با محوطه ای در شبه جزیره بوشهر، می توان منطبق دانست و ریشهر ارجان، با ریو-اردشیر مذکور به روی مهر آمارگر ریو-اردشیر، بهمن-اردشیر و ایران-خوره- شاپور مطابقت دارد که در نزدیکی ارجان و در ناحیه ی زیتون در منطقه ی مرزی میان پارس و خوزستان تاریخی قرار داشته است.
    کلید واژگان: جغرافیای تاریخی, ریو, اردشیر, ریشهر, پارس, خوزستان
    Negin Miri
    Historical and administrative geography of Sassanian period is more well-known to us compared to its preceding periods due to the existence of valuable contemporary literary and material evidence as well as many later written sources about the structure and history of Sassanian Empire. Nevertheless, there are still many uncertainties and unsolved problems. Moreover, finding new evidence in some instances necessitates review and/or improvement of previous studies. This paper studies two toponyms - Rew-Ardashir and Reishahr- whose identifications has not been an easy and established issue. The name Rew-Ardashir is recorded on seal of amargar of Rēw-Ardašīr, Ērān-Xwarrah-Šābuhr, Ērān-Xwarrah-Šābuhr and Tarm. Fourth and fifth century coins also bear the mint signature for this location in both its abbreviated and full forms as LYW and LYWARTHŠT/LYWARTHŠRT. The name is also recorded on ŠKZ as a place where Christian captives from Shapur I’s Syrian campaigns were settled in by mid-3rd century AD. The name Rew-Ardashir is also frequently mentioned in Church Synods from the early 4th century A.D. onward and in other Syrian sources such as the Acts of the Martyrs. It was the official seat of the Nestorian metropolitan of Fars since mid-5th century. The name Rew-Ardashir is also recorded in some Manichean texts. Apart from this ample contemporary evidence, Early and Middle Islamic geographical and historical sources have recorded two place names bearing the name Reishahr that is an altered version of Rew-Ardashir according to them: Reishahr of Tawwaj and Reishahr of Arrajan. These two places however cannot logically refer to one place due to considerable distance between Tawwaj that was located to the north of modern Borazjan and Arrajan that was located near the border of Fars and Khuzestan along Jarahi River, as well as other given descriptions. These ambiguous and dual reports have hence led to obscurity in identification of Sassanian Rew-Ardashir and then Reishahr. The present paper brings together all available contemporary material and literary evidence, archaeological information from the region as well as information available in the Islamic historical and geographical sources in order to provide an explanation for this dual location and propose a novel identification. It is suggested here that there existed in fact two place names as Rew-Ardashir/Reishahr both during the Sasanian and Early to Middle Islamic periods, one in the border area between Fars and Khuzestan and the other one in the Bushehr peninsula that was part of Fars province. Reishahr of Tawwaj was Rew-Ardashir of Pars that was seat of Nestorian Metropolitan of Fars from 3rd to 6th centuries A.D. and a mint town from late 4th to mid-7th century A.D., the location of which has been identified with a site in Bushehr peninsula. Reishahr of Arrajan is identical with the Rew-Ardashir recorded on the sealing of the āmārgar of Rew-Ardashir, Eran-Khuarrah-Shapur, Vahman-Ardashir that were both located in eastern Khuzestan. It has been thus located in Zeitun area near Arrajan in the border area between Fars and Khuzestan.
    Keywords: Historical Geography, Sasanian, Rew-Ardashir, Reishahr, Fars, Khuzestan
  • سید ابوالفضل رضوی، عزیز گل افشان*
    گسترش اندیشه تشیع در خارج از شبه جزیره عربستان و عراق معلول عوامل چندی از جمله مهاجرت شیعیان به سرزمین های دیگر بود و تقابل آنها با خلفای اموی و عباسی این روند مهاجرت را تسریع کرد. در خصوص ورود تشیع به ایران، میتوان گفت که اندیشه شیعی نخست مناطق همجوار با سرزمین عراق را تحت تاثیر قرار داد. اگرچه گذرگاه های طبیعی غرب فلات ایران یکی از مجاری اصلی ورود تشیع به ایران بود، اما ولایات خوزستان به قدری اهمیت داشت که این منطقه را به اولین توقف گاه علویان تحت تعقیب تبدیل کرده بود. از این رو، می توان خوزستان را دروازه ورود تشیع به ایران قلمداد کرد. بررسی زمینه های ورود تشیع به خوزستان حاکی از این است که موقعیت راهبردی و تعدد مسیرهای ارتباطی خوزستان با مناطق جنوبی عراق، به عنوان پایگاه اصلی شیعیان، که امکان آشنایی مردم منطقه را با اندیشه شیعی و آمدوشد راحتتر شیعیان فراهم میکرد؛ به علاوه زمینه های تاریخی و اجتماعی حاکم بر منطقه که موجب نارضایتی مردم خوزستان از سلوک خلفا میشد، در ورود فکر و فرهنگ شیعی به خوزستان نقش موثری داشت. در این میان مهاجرت یا تبعید خاندانهای شیعی به خوزستان و شکل گیری حکومتهای شیعه مذهب نیز در تکوین مراکز اولیه تشیع و گسترش فرهنگ شیعی سهم تعیین کننده ای داشت.
    کلید واژگان: ایران, عراق, خوزستان, شیعیان, علویان
    Seyed Abolfazl Razavi, Aziz Golafshan*
    The development of Shiite thought outside of the Arabia Peninsula and Iraq has been affected by many factors, one of which was the migration of Shiites to other regions and their opposition with the Omavid and Abbasid Caliphs that precipitated this process. With regard to the entrance of Shiism into Iran, it can be said that, the thought of Shiism first of all affected the neighboring regions in Iraq. Although the Western passages of Iran were one of the main ways of entering Shiism into Iran, the provinces of Khuzestan were so important that it had become one of the main bases for the Alavis who were wanted. Because of this, Khuzestan can be considered as the entrance gate of Shiism into Iran. Studies conducted about the factors that paved the way for Shiism to enter Khuzestan show that it's strategic situation and the availability of different connecting paths to that southern parts of Iraq, which were the main bases for Shiites, made it easier for the people of Khuzestan province to travel to these regions and connect with the Shiites living there. In addition to this, the historical and social background of the region which was the reason of dissatisfaction of people with the behavior of Caliphs of that time had a deep effect on entering the Shiism thought and culture into Iran. In the meantime, the migration of Shiite tribes and the formation of Shiite governments had a profound effect on the development of Shiite.
    Keywords: Iran, Iraq, Khuzestan, Shiites, Alavids
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال