به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "sistān" در نشریات گروه "تاریخ"

تکرار جستجوی کلیدواژه «sistān» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • جواد علایی مقدم*، امیررضا واثق عباسی، هوشنگ رستمی، محمدصادق روستایی

    کوه خواجه به عنوان تنها برجستگی سنگی طبیعی در دشت سیستان، جایگاه ویژه ای در میان ساکنان منطقه داشته است چنانکه یکی از مهم ترین مجموعه های مربوط به دوران تاریخی شرق ایران در آن ساخته شده است. آثار تاریخی در این کوه تنوع بسیاری چه از نظر معماری و چه از نظر زمانی دارد که مهم ترین آنها قلعه کافرون، قلعه کک و قلعه چهل دختر است. در این میان، میزان مطالعات باستان شناسی درباره قلعه چهل دختر نسبت به بناهای دیگر اندک بوده و مطالعه کامل معماری و همچنین تحلیل کارکردی درباره آن کمتر صورت گرفته است. در این زمینه نگارندگان با هدف بررسی جامع معماری و شناخت و تحلیل کارکردی، مکان گزینی و ارتباط فضایی قلعه چهل دختر، در ابتدا با مطالعه دقیق و همه جانبه این قلعه از منظر معماری و مکان گزینی، ارتباط فضایی با دیگر آثار هم دوره، بازشناسی، برداشت نقشه و ترسیم ساختار معماری این قلعه را انجام داده و پس از آن با تحلیل های کارکردی بر مبنای شواهد موجود، در راستای پاسخ گویی به چیستی کارکرد و نقش این قلعه و بناهای پیرامونی آن در مجموعه کوه خواجه اقدام کرده اند. نتایج بیان گر آن است که قلعه چهل دختر برعکس برخی نظرات یک مکان مذهبی و یا یک قلعه شاه نشین تدافعی نیست بلکه یک پادگان راهبردی در جنوب کوه خواجه است که کارکرد اصلی نظارتی-امنیتی داشته است. ازاین رو این بنا را می توان تنها بنای دوران تاریخی کوه خواجه با کارکرد مطلق نظامی در نظر گرفت که سه وظیفه اصلی نقش نظارتی، نقش پادگانی و تجمع نیروی نظامی، و نقش حراست را می توان برای آن در نظر گرفت.

    کلید واژگان: سیستان, کوه خواجهسیستان, کوه خواجه, قلعه چهل دختر, دوران تاریخی, تحلیل کارکردی
    Javad Alaei Moghaddam *, Amirreza Vaseghabbasi, Houshang Rostami, Mohamadsadegh Roostaei

    Being the sole natural rock prominence in the Sistan Plain, Kuh-e Khwaje holds a special position because of having one of the most important collections of architecture related to the historical era of eastern Iran. This mountain is home to a wide variety of historical monuments, boasting diverse architecture and representing different time span. Among the notable large buildings, Qala Kafaran, Kok-e Kohzad, and Chehel Dokhtar can be mentioned. The majority of research on Kuh-e Khwaje has focused on Qala Kafaran, with little emphasis being given to other buildings, including Chehel Dokhtar Castle which has not extensively been studied except few archeological investigations and limited comprehensive architectural and functional analysis. Therefore, the authors aim to thoroughly study the architecture and understand the functionality, location, and spatial connection of Chehel Dokhtar Castle. Initially, a detailed and comprehensive study of this castle from the architectural perspective and location-allocation, as well as its connection to other monuments is conducted to recognize, survey the plan and draw the structure of this castle. Subsequently, through functional analyses based on the available evidence the function and plan of this castle and its surrounding buildings at the Kuh-e Khwaje complex are examined and identified. Accordingly, three main questions are considered, namely: 1. What is the architectural specification and style of Chehel Dokhtar Castle in Sistan? 2. What has been the main function of Chehel Dokhtar Castle considering its architectural structure as well as physical and situational characteristics? 3. What has been the role of Chehl Dokhtar Castle in its contemporaneous collection in Kuh-e Khwaje and what is the reason behind its construction?

    Keywords: Sistan, Kuhe Khwaje, Chehel Dokhtar
  • مینا معینی*، مرتضی نورائی
    در دو دهه ابتدایی قرن بیستم میلادی، حوادثی همچون انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول، سبب وقوع بحران های سیاسی و اجتماعی در حیات سیاسی و اجتماعی حکومت قاجار شد که بارزترین نتیجه آن، افزایش ناامنی در جاده ها و مسیرهای ارتباطی سراسر کشور بود. این مسئله، هم برای اتباع ایران و هم خارجیانی که از این راه ها رفت وآمد می کردند و مال التجاره های خود را حمل می نمودند، بسیار مشکل ساز شد. در این میان، ناامنی در منطقه قائنات و سیستان که از قرن نوزدهم میلادی موردتوجه کشورهای استعمارگر، به ویژه بریتانیا قرارگرفته بود، بیش ازپیش اهمیت یافت. بریتانیا به سبب اهداف و منافع مهمی که در هند داشت، ناگزیر به نفوذ در مناطق شرقی ایران شد تا بدین وسیله از مستعمره ارزشمندش در مقابل روسیه دفاع کند، اما به دنبال افزایش ناامنی و راهزنی در جاده های این مناطق، بریتانیایی ها با چالش جدیدی روبرو شدند. ازآنجاکه سیستان و قائنات در مسیر مهم ترین راه های تجاری و ارتباطی جنوب شرق قرار داشتند و در این دوره اهمیت ویژه ای در معادلات نیروهای خارجی یافتند، در این پژوهش تلاش شده ناامنی ها و غارت ها در مسیرهای ارتباطی این مناطق و واکنش بریتانیا در قبال آن، موردبررسی قرار گیرد. پژوهش حاضر با تکیه بر اسناد و منابع کتابخانه ای و روش توصیفی-تحلیلی تلاش دارد به بررسی موضوع بپردازد. مبنی بر یافته ها، به نظر می رسد که راهزنی ها، همواره کاروان های ایرانی و خارجی را مورد تهدید قرار می داده و خسارت های عمده ای به مردم محلی و اتباع خارجی وارد می آورده و در مقابل بریتانیایی ها برای دفاع از اتباع خویش به مقابله با اشرار و سارقین و ایجاد امنیت در منطقه می پرداختند، هرچند که گاهی بر اساس منافعشان، خود به تحریک راهزنان دست می زدند. نتیجه گیری عبارت است از این که بریتانیا در برخورد با مسئله امنیت در منطقه قائنات و سیستان رفتاری دوگانه و متضاد داشت. به این معنا که هم به سرکوب راهزنان می پرداخت و هم با حمایت و استفاده از آنان تلاش می کرد به اهداف و مقاصد موردنظر خود دست یابد.
    کلید واژگان: راهزنی, ناامنی, قائنات, سیستان, بریتانیا
    Mina Moeini *, Morteza Nouraei
    Such events as the constitutional revolution and the World War I in the early 20th century imposed socio-political crises on the socio-political atmosphere of Qajar government. The most obvious consequence of the issues was more insecurity on the roads of Iran. The situation made it problematic for Iranian and foreigners who traveled through the roads and transported their goods. Moreover, the insecurity of Qaenat and Sistan, where colonial countries especially Britain had special attention to since the 19th century, made it more significant. Britain tried to dominate the eastern Iran due to its significant goals and interests in India. This way, it would have defended its precious colony against Russia, though faced new challenges as the consequence of the insecurity and banditry on the roads of the two regions. Qaenat and Sistan were especially important to the foreign forces’ decisions in this period as the cities were located on the most significant commercial roads of the southeast Iran. Focusing on the library resources and taking a descriptive-analytical method, this study tried to explore the insecurities and banditries on the exchanging roads between the regions and Britain’s reactions to them. The results showed that banditry had been always a threat to the Iranian and foreign caravans, causing major damages to the local people and foreigners. On the contrary, British army defended their nationals against attackers and bandits to secure the regions, though they had encouraged sometimes bandits to achieve their own goals. The study concludes that Britain had conflicting behaviors regarding the security in Qaenat and Sistan regions. That is, sometimes they suppressed bandits and in occasions supported them to achieve their desirable goals.
    Keywords: Britain, Qaenat, Sistan, Insecurity, Trading, Banditry
  • یاسمن نصیری پور *، سپیده بختیاری، محمد کیخا، سحر بختیاری

    پهن دشت سیستان در شمال استان سیستان و بلوچستان در جنوب شرق ایران، با داشتن شرایط مناسب زیستی، از جمله خاک حاصلخیز، مجموعه ای از رودخانه های دائمی و فصلی و موقعیت ارتباطی و تجاری به عنوان یکی از مهم ترین کانون های جوامع انسانی در دوران باستان شناخته می شده است. بر این اساس و با وجود انجام فعالیت های باستان شناختی محدود در این حوزه و فقر اطلاعات باستان-شناختی جامع از ادوار تاریخی منطقه، انجام یک مطالعه و بررسی روشمند بر روی یکی از مهمترین قلاع اسلامی این دشت ضروری می نماید. بدین منظور، حین پروژه بررسی و گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و پیشنهاد حریم سلسله تپه های بی بی دوست در تیر ماه سال 1395، بررسی روشمند قلعه مدریش که در بخشی از عرصه شمالی محوطه ی بی بی دوست واقع شده، با استفاده از روش نمونه برداری روشمند طبقه بندی شده شاخص ها، به انجام رسید. در این نمونه برداری تعداد 218 یافته ی باستانی مانند: قطعات شکسته سفال، ظروف سنگی، منگنیک (النگو شیشه ای) و قطعات شکسته ظروف شیشه ای برداشت شد. در راستای اهداف پژوهش تعداد 77 قطعه سفال شاخص انتخاب و مورد مقایسات گونه شناختی قرار گرفت. در این پژوهش سوال بنیادی عبارت است از این که: قدمت قلعه مدریش از طریق طبقه بندی، گونه شناسی و مطالعات مقایسه ای سفال مربوط به چه دوره یا دورانی است؟ روش گردآوری داده ها در این پژوهش به دو شیوه ی میدانی و اسنادی، و روش پژوهش توصیفی - تطبیقی است و نتایج براساس مطالعات مقایسه ای مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از مطالعات انجام شده در این محوطه به وضوح تاریخ استقرار سده های میانی 5 تا 9 ه.ق. و ارتباط فرهنگی این منطقه را با مناطق همجوار مانند خراسان بزرگ، افغانستان، کرمان و بلوچستان نشان می دهد. هم چنین گونه ی شاخص و پر تعداد سفالی این محوطه سفال های بدون لعاب با نقش کنده با نقوش هندسی است.

    کلید واژگان: سیستان, سفال, بررسی روشمند, سده های میانی اسلام, گاه نگاری, قلعه مدریش
    YASAMAN NASIRIPOUR *, Sepideh Bakhtiari, Mohammad Keikha, Sahar Bakhtiari

    The Sistan plain in the north of Sistan and Baluchistan province in the southeast of Iran, with suitable biological conditions, including fertile soil, a series of permanent and seasonal rivers, and a communication and commercial position as one of the most important centers of human societie is known in ancient times. Based on this and despite the limited archaeological activities in this field and the lack of comprehensive archaeological information from the historical periods of the region, it is necessary to carry out a systematic study and survey on one of the most important Islamic castles of this plain. For this purpose, in July of 2015, during the survey and speculation project in order to determine the area and propose the boundaries of the Bibi Doost hill chain, a methodical survey of Madrish Castle, which is located in a part of the northern area of the Bibi Doost area It was done by using the method of "methodical sampling of classified indicators". In this sampling, 218 ancient findings such as: broken pieces of pottery, stone vessels, manganese (glass bangles) and broken pieces of glassware were collected. In line with the objectives of the research, 77 pieces of indicative pottery were selected and subjected to typological comparisons. In this research, the basic question is: What period or era is the age of Madrish Castle through classification, typology and comparative studies of pottery? The method of data collection in this research is field and document methods, and descriptive-comparative research method, and the results have been analyzed based on comparative studies. The results of the studies carried out in this site clearly indicate the settlement date of the middle centuries of 5th to 9th A.H. And it shows the cultural connection of this region with neighboring regions such as Greater Khorasan, Afghanistan, Kerman and Baluchistan. Also, the significant and abundant type of pottery in this area is the unglazed pottery with carved motifs and geometric motifs.

    Keywords: Sistan, Chronology, Pottery, Systematic Survey, Middle Islamic Centuries, Madrish Castle
  • محمد فرجامی*
    سفال فراوان ترین یافته ای است که در محوطه های باستانی به دست می آید. به همین دلیل بیشترین شناخت و آگاهی درباره برهمکنش های انسانی و تعاملات فرهنگی را نیز می توان از این داده فرهنگی به دست آورد، چرا که بسیاری از دوره بندی های تاریخی صورت گرفته، براساس مطالعه سفالینه های هر دوره انجام می شود. سفال های تولید شده در مناطق مختلف، تفاوت های اساسی با یکدیگر از نظر خمیره، نقش، نوع ساخت، حرارت و... داشته و در دوره های مختلف نیز متنوع هستند، که بدون پیوند و یا تحت تاثیر مناطق پیرامونی بوده اند. جنوب خراسان و شرق ایران یکی از مناطقی است که با توجه به گستردگی مطالعات باستان شناختی در غرب ایران، کمتر بررسی  شده است. در برخی از محوطه های جنوب خراسان، نوع خاصی از سفال که بیشتر به دوران تاریخی نسبت داده می شود و با نام سفال شیاردار سیستان شناخته می شود، رایج است. به نظر می رسد، گونه سفالی مورد مطالعه، تنها در محدوده سیستان (ایران و افغانستان) و بخش هایی از جنوب خراسان گسترش نیافته، بلکه دارای تنوع زیادی از لحاظ شکل و نوع اجرای شیار بر سفال است. سفال شیاردار در انواع مختلف و در یک بازه زمانی طولانی از پیش از تاریخ تا دوران اسلامی در منطقه رواج داشته است. هدف از این پژوهش، مطالعه، بررسی و معرفی انواع مختلف سفال شیاردار در پهنه فعلی خراسان جنوبی و سپس مطالعه پراکنش این گونه سفالی در مناطق پیرامونی و محدوده ایران فرهنگی است.
    کلید واژگان: دوران تاریخی, اشکانی و ساسانی, سفال شیاردار, جنوب خراسان, سیستان
    Mohammad Farjami *
    Pottery is one of the most commonly discovered artifacts at ancient sites and tepes, providing a significant insight into human and cultural interactions. In some areas of South Khorasan, a distinctive type of pottery, primarily associated with the historical period and known as grooved pottery of Sistan, is prevalent. This type of pottery is not only found in the Sistan region (spanning parts of Iran and Afghanistan) and areas of South Khorasan but also exhibits considerable diversity, in terms of shape and groove patterns. Grooved pottery has been popular in the region over an extended period, from prehistoric times to the Islamic era. This research aims to examine and introduce various types of grooved pottery found in South Khorasan, and explore the distribution of this pottery in the surrounding areas and their impact on the cultural of Iran.
    Keywords: Historical Period, Parthian, Sasanian, Grooved Pottery, South Khorasan, Sistan
  • Mohammad KEIKHA *, Sepideh BAKHTIARI, Sahar BAKHTIARI, Yasaman NASIRIPOUR
    One of the main ways to understand the interactions and cultural relations of societies in different historical eras is to analyze and compare cultural materials with each other. The cultural connection of the Sistan region, especially the historical city of Howzdaar in the south of this plain, with the neighboring areas and other cultural regions, and the similarity of the artworks of different areas in certain periods, shows the economic, social, and cultural relationship between those regions. As an element related to art and daily life, pottery expresses cultural relations and commonalities between different regions. The Sistan plain includes the northern parts of Sistan and Baluchistan province, now divided between Iran and Afghanistan. This plain is where humans have constantly interacted with the natural environment. This area has always housed a significant population due to its suitable and unique environmental features. On the other hand, due to its strategic and military location, it has been the focus of various governments in the past. During the archaeological field studies in this area, a site/city belonging to the Islamic era was discovered.  From this site, called Howzdaar City, 237 potsherds known as blue and white pottery were identified, recorded, and studied. Blue and white pottery is one of the most famous pottery made in China. The production of this pottery started during the Tang period and continued until the Qing period. In the Tang period, this pottery made its way to the court of caliphs and then to other markets. The peak of the use of this pottery in Iran was during the Safavid period. Iran's location on the Silk Road route and the expansion of cultural and commercial relations between Iran and China caused the influence of Chinese art on Iranian works of art in such a way that in this century, the production of pottery influenced by the pottery of the Ming period was noticed by the Safavid kings. The research aims to introduce, classify, and typology the blue and white pottery of Howzdaar City. Further, the connections of this region with China and Iranian cities such as Kerman, Neyshabur, Samarkand, and Tabriz located on the silk trade route are examined. Documentary studies and field surveys were the basis of the methodology of this research. The results showed that the blue and white pottery of Howzdaar City in the Safavid period has many similarities with samples produced simultaneously in China and the areas mentioned above along the silk trade route, which indicates extensive cultural relations between these regions.
    Keywords: blue, white pottery, Howzdaar City, Sistan, China, Cultural Interactions
  • Naghmeh Behboodi *
    The traditional attire worn by Baluch women in the Sistan region has evolved in response to the geographical conditions, encompassing cultural, social, economic, and natural factors, spanning extended historical periods. Adaptations have emerged with technological advancements over time. This distinctive clothing not only serves as a key element of identity but also stands as a representative expression of the authentic Baluch ethnicity. Rooted in the historical antiquity of the Sistan region, the dressing culture of Baluch women exhibits unique characteristics and features, shaped by diverse developments across cultural, social, historical, and climatic dimensions from ancient times to the present day. Hence, considering historical precedents and current conditions, this paper aims to scrutinize the attire of Baluch women in Sistan, specifically emphasizing the ancient background and cultural identity. The objective is to discern strategic priorities and glean insights from Baluch women in Zabol regarding the criteria guiding the selection of dress types and overall decision-making processes pertaining to the cultural aspects of women's attire, through a comparative analysis of the past and present. The central research question is formulated as follows: What constitute the most important selection criteria for Baluch women's dresses in Sistan, with a focus on ancient background and cultural identity? The research methodology employed is descriptive-analytical, relying on documentary, library studies, and field surveys. Additionally, the analysis utilized the Analytic Network Process (ANP) model, breaking down the data into 3 clusters (groups) and 9 sub-groups (nodes). The findings reveal that, in the analysis of Baluch women's dresses, the node "Compatible with traditional culture" (0.708) within the "Preference of Baluch Women in Zabol City" cluster, the node "Stemming from neighboring lands" (0.668) within the "Traditional Attire" cluster, and the node "Adhering to Sistan traditional culture" (0.525) within the "Modern Attire" cluster, have been assigned higher priority compared to alternative options. These results hold significance for decision-makers, planners, and officials involved in cultural matters, providing valuable insights for prioritizing strategies concerning women's dresses. Implementing these insights can contribute to the preservation and safeguarding of Iran's indigenous and traditional culture.
    Keywords: Attire, Baluch Women, Archaeology, Sistan, Zabol city
  • Bruno Genito *
    The paper addresses a particularly interesting and complex archaeological site, partially excavated in the 60s of the last century in Iran in the far eastern region of Sistan. The article proposes a preliminary study of Qalʽa-ye tepe, with particular reference to ceramic production. The author surveys the collections of unglazed and glazed pottery fragments at that time kept in Italy, providing a description of fabrics and shapes. The excavation led by the Italian Archaeological Mission of IsMEO (Istituto Italiano per il Medio ed Estremo Oriente), then IsIAO (Istituto Italiano per l’Africa e l’Oriente), now ISMEO (Associazione Internazionale di Studi per il Mediterraneo e l’Oriente), directed by the late Prof. Umberto Scerrato had, at the time, revealed interesting archaeological and chronological data, although they were never published. However, the excavations at Qalʽa-ye Tepe were particularly significant as they presented a very long chronological sequence with three main phases ranging from the 3rd century BCE to the beginning of the 11th-12th century CE. The archaeological area of the surrounding plain – ellipsoidal/oval in shape – with the longest west-east axis of 125 m and the shortest north-south one of 85 m, constitutes a kind of fortress with the characteristic shape of the ancient nomadic camps found throughout Asia. The site, formed by the decay of raw earth structures, is located about 20 km northeast of Zabol, near the village of Qazemabad, a few kilometers north of the ruins of the old Zahedan, the Zaranj of the Islamic era.
    Keywords: Sistan, Iran, Archaeology, Qal’a-ye Tepe, Pottery
  • Hossein Moradi *, Hamed Tahmasebi Zave, AliAkbar Eshghi, Hossein Sarhaddi-Dadian

    The identification of the geographical extent of the Bactria Margiana Archaeological Complex (BMAC) and the interpretation of the spreading map of the related archeological instances in the ancient sites of the eastern half of Iran is at the beginning stage of its long journey. Several Studies led by many archeologists from different backgrounds were carried out to define the relationship between the BMAC and the other neighboring cultural areas of the eastern half of Iran such as Dasht Gorgan, Hissar, Kerman, Baluchistan, but the relationship between this culture and the cultural area of Sistan was neglected. According to the continuous excavations that led to the identification of the BMAC pottery, the investigations on the Sistan basin and in the archaeological excavations of Graziani, Taleb Khan and the fourth period of Shar-i Sokhta, as well as the identification of miniature columns and stone disks, regarding the similarities between the cultural artifacts of this geographical area and the examples identified in the BMAC such as marble vessels, metal reticular seals, memorial burials, all of these evidences propose the different hypotheses studying the relationship between these two areas. All the obtained evidences and the cultural data available relating to these two cultural areas tell the fact that they had a mutual relationship during which the BMAC was both influenced by the Shar-i Sokhta culture and influenced it. This article studies the relationship between these two cultural areas by emphasizing the BMAC pottery samples identified by chance throughout the excavations carried out to examine the Zabol-Zahedan water pipeline.

    Keywords: Sistan, Shahr-i Sokhta, GKC, BMAC, Rud-i Biaban
  • Reza Mehrafarin *
    The Sistan region has played a prominent role in establishing and expanding civilization in the eastern region of Iran in different historical periods. The region’s favorable environmental conditions, including abundant water, fertile soil, and diverse flora and fauna, attracted various ethnic groups to settle and achieve significant advancements by constructing numerous cities and settlements. Over its documented existence, Sistan with a rich collection of historic buildings and archeological sites has experienced three periods of extensive settlement and three periods of non-settlement, commonly referred to as gap periods. Multiple factors have contributed to the development of Sistan socially and settlement wise. This article aims to identify the influential factors in the cycle of formation and collapse of civilizations in Sistan by examining geographical, historical, and archaeological factors. Among these, water availability, political considerations, and other natural and human-related aspects stand out as the main contributors to this cyclic pattern.
    Keywords: Sistan, Civilization, archaeological investigations, Geographical Phenomena
  • عبدالله صفرزایی*، ناهید براهوئی

    در رقابت های روس و انگلیس در ایران به منظور توسعه متصرفات و انعقاد قراردادهای امتیازآور از ابتدای دوره قاجار در قرن نوزدهم آغاز و به تدریج شدت یافت. یکی از عواملی که به شدت گرفتن رقابت های روس و انگلیس در ایران دامن می زد، مسیله هندوستان بود. انگلیس برای محافظت از هند و روس ها برای مزاحمت انگلیسی ها در هند سیاست های متعددی در بخش هایی از ایران اعمال می کردند. مسیله هندوستان و برخی عوامل منطقه ای و بین المللی دیگر باعث شده بود رقابت های روس و انگلیس در واپسین سال های قرن نوزده و سال های آغازین قرن بیستم بیشتر در مناطق شرقی ایران به خصوص سیستان متمرکز شود. رقابت های این دو کشور اروپایی در شرق ایران به حدی اوج گرفته بود که آنها برای نیل به اهدافشان اقدام به تاسیس کنسولگری در سیستان نمودند. این دو قدرت بزرگ استعماری، با تاسیس کنسولگری در سیستان از یک سو درصدد آگاهی از نقشه های رقیب و از سوی دیگر به دنبال پیشبرد اهداف و منافع خویش بودند. چگونگی رویارویی کنسولگری های روس و انگلیس در سیستان در کنار مواضع دولت مرکزی ایران و حاکمان محلی منطقه و واکنش های مردمی، موجب مناسبات پیچیده ای میان این دو کنسولگری در سیستان گردید. از این رو، این سوال مطرح است که روابط و مناسبات کنسولگری روس و انگلیس در سیستان چگونه بود؟ مفروض این نوشتار آن است که مناسبات کنسولگری روس و انگلیس در سیستان بیشتر رقابتی و تقابلی بود. البته در خصوص مسایل فرهنگی و در شرایط اضطرار در مسایل سیاسی با یکدیگر تعاملاتی داشتند. این نوشته به روش تاریخی با شیوه توصیفی- تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسناد انجام گرفته است

    کلید واژگان: قرن بیستم, روس, انگلیس, سیستان, کنسولگری, روابط
    Abdolah Safarzaie *, Nahid Barahui

    The competition between Russia and England in Iran for the purpose of developing possessions and concluding concession contracts started from the beginning of the Qajar period in the 19th century and gradually intensified. One of the factors that intensified the rivalry between Russia and England in Iran was the issue of India. British to protect India and Russians to disturb the British in India were applying many policies in parts of Iran. The issue of India and some other factors caused the rivalry between Russia and England in the last years of the 19th century and the beginning of the 20th century to be more concentrated in the eastern regions of Iran, especially Sistan. The competition of these two European countries in the east of Iran had reached such a height that they established a consulate in Sistan to achieve their goals. By establishing a consulate in Sistan, these two great colonial powers, on the one hand, wanted to know about the plans of the rivals and on the other hand, sought to advance their goals and interests. The confrontation between the Russian and British consulates in Sistan along with the positions of the central government of Iran and the local rulers of the region caused complex relations between these two consulates in Sistan. The most important issue of the present article is what was the relationship between the Russian and British consulates in Sistan? The assumption of this article is that the relations between the Russian and British consulates in Sistan were more competitive and confrontational. Of course, they interacted with each other regarding cultural issues and political issues in emergency situations. This writing has been done in a historical method with a descriptive-analytical method using library sources and documents

    Keywords: Twentieth Century, Russia, Britain, Sistan, Consulate, Relations
  • MohamadAli Ghasri *, Farzaneh Dadgar

    Considering the severe climatic conditions in the Sistan Region of Iran and due to 120-day winds and burningsun, it is imperative to adapt the traditional housing in this region to the climate. Unfortunately, the use of patternsdisproportionate to the climate in recent decades has become a common problem considering the changes inpeople’s lifestyles and livelihoods and technological changes. The question is “How can the historical andtraditional architectural style in the Sistan region be used for developing contemporary housing?”Using a case study and a descriptive-analytical approach, the adaptation of rural houses to environmentalconditions was investigated in five prominent historical villages of Sistan. Subsequently, solutions were proposedto adapt to the climatic conditions of the region. In addition, models for rural housing were proposed. Based onthe findings of the field study, it seems that using the old models of traditional Sistani architecture is an effectivestrategy for designing housing suitable for the special climate of this region in the present era. Moreover, thefindings highlighted the necessity to pay attention to the orientation of the building for better use of wind andnatural ventilation, create natural and artificial windbreaks, use water and green space, shade the walls, and useintroverted architectural models and central yards.

    Keywords: Climatic Architecture, Historical, Traditional Architecture, Contemporization, Sistan
  • امیررضا واثق عباسی*، جواد علایی مقدم، هوشنگ رستمی

    کاخ کوه خواجه سیستان یکی از مهم ترین محوطه های شرق گستره پهناور حکومت اشکانی و ساسانی است. محوطه کوه خواجه، از ابتدای قرن بیستم میلادی توجه باستان شناسان نامدار و بزرگی چون اشتاین و هرتسفلد را به خود جلب کرد و به تناوب تا به امروز، پژوهش در این محوطه ی کلیدی ادامه دارد. یکی از موضوعات مهم و مورد مناقشه در این زمینه، توالی تاریخی و عملکرد این بنای باشکوه است. در این پژوهش برآنیم تا براساس مطالعات، بررسی ها و کاوش های انجام شده و با استناد به استنتاج های منطقی به درک درستی در مورد گاه نگاری و کاربرد این محوطه عظیم دست یابیم. گزیده ی این پژوهش، به بررسی گچبری ها، سفالینه ها، نقاشی ها و سکه های به دست آمده از این محوطه معطوف شده و همزمان از دیگر عناصر معماری نظیر نقوش برجسته ی گلی و همچنین آزمایشات تاریخ گذاری مطلق در این محوطه استفاده شده است. با توجه به پژوهش های انجام شده از جمله، نتایج تاریخ گذاری مطلق، نقوش برجسته گلی و سکه های به دست آمده از کارهای میدانی، این محوطه در دوره ی ساسانی از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. این محوطه از لحاظ ساختار کالبدی- فضایی مشابه شهرهای دوران تاریخی است، اما فضایی که استفاده شده، محدود بوده و نمی توانسته عملکرد یک شهر را داشته باشد. همچنین با توجه به مطالعات تطبیقی انجام شده، احتمالا این بنا عملکرد ارگی را داشته که به صورت توامان تقدس آتش در آن انجام می شده است و شباهت زیادی به بنای تخت سلیمان آذربایجان داشته و می توان عملکرد کاخ - معبد را برای آن در نظر گرفت.

    کلید واژگان: سیستان, باستان شناختی, کاخ کوه خواجه, عملکرد, گاهنگاری
    Amirreza Vaseghabbasi *, Javad Alaye Moghadam, Houshang Rostami

    The palace of koh-e Khwajeh in Sistan is one of the most important archaeological sites on the east of the extensive territory of the Parthian and Sassanid rules. Since the beginning of the 20th century, the site of the Koh-e Khwajeh has attracted the attention of well-known and great archaeologists such as Stein and Herzfeld, and studies of this key site have been continued continuously to this day. One of the important and controversial issues in this area is the historical sequence and function of this magnificent monument. The purpose of this research is to achieve an accurate understanding of the chronology and function of this huge site based on the studies, surveys and excavations carried out so far as well as the logical conclusions made in this regard. The excerpt of the current research is focused on the stuccos, ceramics, paintings, and the coins obtained from this site and at the same time it is attempted to make the most use of architectural elements such as clay reliefs and also absolute dating experiments performed on this site. According to the research conducted, including the results of the absolute dating, clay reliefs and coins obtained from fieldwork suggest that this site has been of special value and importance in the Sassanid period. The site resembles the cities of the historical period in the Parthian-Sasanian eras in terms of physical and spatial structure; however, the space where was used was so limited that it could not have functioned as a city. This palace, according to the studies carried out, is very similar to Takht-e Suleiman monument in Azerbaijan and can be assumed to have functioned as a palace-temple.

    Keywords: Sistan, Archeological, Palace of the Mount Khwajeh, Function, Chronology
  • کیخسرو خسروی نژاد، سهیلا ترابی فارسانی*، اسماعیل سنگاری

    سیستان و خراسان در ماورای کویرهای مرکزی ایران، ایالات شرقی قلمرو ساسانیان را تشکیل می دادند که در آن زمان ایالاتی ثروتمند، با اقتصادی پر رونق محسوب می شدند. از سوی دیگر همسایگی با اقوام صحراگرد شرقی، علاوه بر مخاطراتی که برای ساکنان آنها ایجاد کرده بود، به آنها وجهی سوق الجیشی بخشیده بود و این مجاورت در رویدادهای این ایالات تاثیر بسزایی داشت. بدین ترتیب بررسی وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این منطقه بویژه در نیم قرن پایانی سلطنت ساسانیان، که سرانجام به سقوط سلسله انجامید، مورد اهمیت قرار می گیرد. این پژوهش با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی، به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که وضعیت سیاسی اقتصادی و اجتماعی ایالات شرقی ساسانی بر سقوط و فتح آنجا بدست اعراب مسلمان چه تاثیری داشته است. یافته های پژوهش نشان می دهند که هجوم صحراگردان و کوچ های اجباری به ایالات شرقی ساسانی موجب تنوع در ترکیب جمعیتی آنجا شد و این عامل به همراه عدم وابستگی سیاسی و اقتصادی آنها به دولت مرکزی، انگیزه دستیابی به قدرت در میان فرمانروایان محلی را دو چندان کرد و سرانجام باعث سقوط سلسله ساسانی گردید.

    کلید واژگان: ساسانیان, سیستان, خراسان, اعراب
    Kaykhosrow Khosravi Nejad, Soheila Torabi Farsani *, Esmaeil Sangari

    Beyond the central deserts of Iran, Sistān and Khorāsān formed the eastern states of the Sasanian Empire, which were considered rich and economically prosperous states at the time. On the other hand, although the neighborhood with the eastern nomadic tribes the dangers it posed to their inhabitants but had given them a strategic aspect. Besides, it affected the events of these states extremely. Hence, the Economic, Political, and social situation studies of this region, particularly in the last half-century of the Sasanian dynasty, which finally ended in the downfall of their dynasty, can be considered important. The present study intends to find out the effects that the Economic, Political, and social situation of the Sasanian eastern states had on the fall and conquest there by the Muslim Arabs based on library resources using a descriptive-analytical research method. The research findings suggested that the invasion of nomads and forced migrations to the eastern Sasanian states caused diversity in the demographic composition; there. This factor, along with their lack of political and economic dependence on the central government, doubled the incentive for achieving power among local rulers; Eventually, they caused the fall of the Sasanian dynasty.

    Keywords: Sasanian, Sistān, Khorāsān, Arabs
  • جواد علایی مقدم*، سید رسول موسوی حاجی

    بشر در طول زندگی خود همواره در تعامل با محیط بوده و رشد و گسترش تمدن بشری در بستر محیط طبیعی و توانایی بهره برداری با آن به وقوع پیوسته است. در این میان تکنولوژی استفاده از پدیده های طبیعی در مناطق مختلف، ازجمله مظاهر هم سویی انسان با محیط پیرامونی است. یکی از این تکنولوژی ها، ساخت و بهره برداری از آسباد است که تا به امروز قدیمی ترین نمونه آن مربوط به تمدن ایرانی می شود. سیستان را محل ابداع آسباد می دانند و امروزه بقایای زیادی از آسبادهای تاریخی در آن وجود دارد؛ هرچند شناخته شده ترین آسبادهای سیستان مربوط به مجموعه صفوی حوضدار است، اما در منطقه رنده واقع شمال شرقی سیستان مجموعه ای دیگر از آسباد ها وجود دارد که برخی از آن ها در جایگاه منحصربه فردترین این نوع سازه های کشور قرار دارد. با وجود اهمیت این منطقه، تاکنون تحقیقی جامع درمورد آن، به ویژه درمورد قدمت، ساختارهای معماری و مقایسه سبک شناسی آن صورت نگرفته است؛ از این رو در این پژوهش نگارندگان با تکیه بر مطالعات میدانی و بررسی، اقدام به برداشت پلان، مطالعه معماری و گردآوری اطلاعات موردنیاز نموده و ازسوی دیگر با مطالعات تطبیقی، در جهت نیل به هدف اصلی پژوهش، یعنی درنهایت با تجزیه و تحلیل اطلاعات اولیه، به مطالعه جامع ساختار معماری آسبادها و آثار دیگر مجموعه رنده می پردازد. براساس این پژوهش برای اولین بار پلان این سازه منحصربه فرد با بررسی دقیق شواهد معماری، ترسیم و بازخوانی شد. نتایج حاکی از آن است که قدمت آسباد ها و مجموعه محوطه های منطقه رنده، بیشتر از آسبادهای منطقه حوضدار بوده و مربوط به قرون 6 تا 9ه‍.ق. می گردد. این مجموعه دربردارنده بیشترین تعداد آسباد مربوط به قرون میانه اسلامی است که براساس همین می توان آن را بزرگ ترین مجموعه تولید آرد منطقه معرفی نمود. در این میان، آسباد معروف به «سه پره» بزرگ ترین آسباد شناخته شده شرق ایران است که در دوره های بعد، نوع و سبک معماری آن با حذف حیاط جانبی و اتاق انبارهای پیرامون آن، در آسبادهای صفوی منطقه حوضدار، تداوم یافته است.

    کلید واژگان: سیستان, رنده, آسباد, بررسی باستان شناختی, مطالعه معماری
    Javad Alaei Moghadam *, Seyed Rasoul Mousavi Haji

    During his lifetime, the Human has always been in a constant interaction with the environment, and the growth and development of human civilization have taken place in the context of the natural environment. Meanwhile, a manifestation of humans’s alignment with their surrounding environment is the technology of using natural phenomena in different regions. One of these technologies is the construction and operation of Persian windmills (Asbads), the earliest example of which has found to belong to the Iranian civilization to this day. Sistan is thought to be the place where Asbads were invented for the first time, and today numerous remains of historical Asbads are found in this region. Although the best-known windmills of Sistan are those of Hozdar complex, there are other Asbads in Rendeh region of Sistan, some of which can be regarded as the most representative examples of Iranian windmills. Unfortunately, despite the significance of this issue, no comprehensive research has been conducted on these windmills so far and questions regarding their age, architectural structure and typology as well as the position of the region during its lifetime have remained unanswered. The authors of the present paper have, therefore, made a comprehensive identification of this complex relying on field studies and archaeological surveys; and subsequently, using a descriptive-analytical method, they have extensively studied the architectural structure of windmills and other monuments of Rendeh complex. The results suggest that the Asbads and the sites of Rendeh complex are older than other windmills of Hozdar, dating back to the 6th-9th centuries AH. This collection includes the greatest number of windmills belonging to the mid-Islamic centuries, thus making this the largest flour production complex of Sistan. Among them, a windmill known as “Se Pareh” is the biggest known Asbad in eastern Iran, the architectural type and style of which have continued in the Safavid windmills of Hozdar during the subsequent periods by removing the side courtyard and its surrounding storage rooms. It was also found that this windmill is the oldest example of twin-windmills in Iran.

    Keywords: Asbad, Architectural Survey, Mid-Islamic Centuries, Rendeh, Sistan
  • امیر رضا واثق عباسی*، جواد علایی مقدم، هوشنگ رستمی
    کاخ کوه خواجه سیستان یکی از مهم ترین محوطه های شرق گستره پهناور حکومت اشکانی و ساسانی است. محوطه کوه خواجه، از ابتدای قرن بیستم میلادی توجه باستان شناسان نامدار و بزرگی چون اشتاین و هرتسفلد را به خود جلب کرد و به تناوب تا به امروز، پژوهش در این محوطه ی کلیدی ادامه دارد. یکی از موضوعات مهم و مورد مناقشه در این زمینه، توالی تاریخی و عملکرد این بنای باشکوه است. در این پژوهش برآنیم تا براساس مطالعات، بررسی ها و کاوش های انجام شده و با استناد به استنتاج های منطقی به درک درستی در مورد گاه نگاری و کاربرد این محوطه عظیم دست یابیم. گزیده ی این پژوهش، به بررسی گچبری ها، سفالینه ها، نقاشی ها و سکه های به دست آمده از این محوطه معطوف شده و همزمان از دیگر عناصر معماری نظیر نقوش برجسته ی گلی و همچنین آزمایشات تاریخ گذاری مطلق در این محوطه استفاده شده است. با توجه به پژوهش های انجام شده از جمله، نتایج تاریخ گذاری مطلق، نقوش برجسته گلی و سکه های به دست آمده از کارهای میدانی، این محوطه در دوره ی ساسانی از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. این محوطه از لحاظ ساختار کالبدی- فضایی مشابه شهرهای دوران تاریخی است، اما فضایی که استفاده شده، محدود بوده و نمی توانسته عملکرد یک شهر را داشته باشد. همچنین با توجه به مطالعات تطبیقی انجام شده، احتمالا این بنا عملکرد ارگی را داشته که به صورت توامان تقدس آتش در آن انجام می شده است و شباهت زیادی به بنای تخت سلیمان آذربایجان داشته و می توان عملکرد کاخ - معبد را برای آن در نظر گرفت.
    کلید واژگان: سیستان, باستان شناختی, کاخ کوه خواجه, عملکرد, گاهنگاری
    Amirreza Vaseghabbasi *, Javad Alaye Moghadam, Houshang Rostami
    The palace of koh-e Khwajeh in Sistan is one of the most important archaeological sites on the east of the extensive territory of the Parthian and Sassanid rules. Since the beginning of the 20th century, the site of the Koh-e Khwajeh has attracted the attention of well-known and great archaeologists such as Stein and Herzfeld, and studies of this key site have been continued continuously to this day. One of the important and controversial issues in this area is the historical sequence and function of this magnificent monument. The purpose of this research is to achieve an accurate understanding of the chronology and function of this huge site based on the studies, surveys and excavations carried out so far as well as the logical conclusions made in this regard. The excerpt of the current research is focused on the stuccos, ceramics, paintings, and the coins obtained from this site and at the same time it is attempted to make the most use of architectural elements such as clay reliefs and also absolute dating experiments performed on this site. According to the research conducted, including the results of the absolute dating, clay reliefs and coins obtained from fieldwork suggest that this site has been of special value and importance in the Sassanid period. The site resembles the cities of the historical period in the Parthian-Sasanian eras in terms of physical and spatial structure; however, the space where was used was so limited that it could not have functioned as a city. This palace, according to the studies carried out, is very similar to Takht-e Suleiman monument in Azerbaijan and can be assumed to have functioned as a palace-temple.
    Keywords: Sistan, Archeological, Palace of the Mount Khwajeh, Function, Chronology
  • منیر آریا، شهربانو دلبری*، اردشیر اسدبیگی
    سیستان در طول تاریخ در زمینه فعالیت های معیشتی ،اقتصادی وکشاورزی بعنوان"انبارغلات "دارای فراز وفرودهایی بوده است که در این مقاله محققان به" بررسی رابطه ایلغار مغولان و تیموریان با گسترش ابعاد ناامنی در سیستان" با استفاده از ابزار کتابخانه ای و روش تحقیق تاریخی-تحلیلی انجام خواهند داد.یافته های تحقیق براساس نظریه ی امنیتی مکتب کپنهاگ نشان می دهد، انواع ناامنی توسط مغولان وتیموریان در ابعاد پنجگانه زیر نمود یافته است : 1- ناامنی سیاسی: تبعید حاکمان محلی ،گماشتن افراد بی کفایت در راس امور، نبود امنیت جانی وشغلی ،نیست ونابود کردن هرگونه حیات سیاسی شهرهای مغلوبه ، 2- ناامنی نظامی: مهاجمان با سرکوب حکومت های محلی و ونابودی منابع نظامی شهرهای ویران شده،ایجاد سپر انسانی از اسیران ،سربازگیری اجباری و تعیین حق علوفه برای عبور لشکریان ، 3- ناامنی زیست محیطی:نابودی زیست بوم ،کشتارگروهی ، نسل کشی و آتش زدن جانوران وگیاهان وتخریب سدها توسط تیموریان ، 4- ناامنی اجتماعی: کوچ اجباری منابع انسانی، رواج دروغ،ربا،مفاسد اخلاقی، گماشتن افراد نالایق در امور مهم جامعه،بهادادن به خربندگان واوباشان ، 5- ناامنی اقتصادی: نابودی مزارع ،تخریب نظام آبیاری ، تعیین انواع مالیات،بیگاری گرفتن شهروندان،مصادره اموال وگسترش ربا ورباخواری، توسط مغولان وتیموریان ابعاد پنجگانه امنیت را مورد تهدید ونابودی قرار داده بودند.
    کلید واژگان: ناامنی, مغولان و تیموریان, سیستان, نظریه ی کپنهاگ
    Monir Arya, Shahrbanoo Delbari *, Ardeshir Asadbeigi
    Throughout history, Sistan has had its ups and downs in the field of livelihood, economic and agricultural activities as a "cereal warehouses". In this article, researchers will "investigate the relationship between Mongol and Timurids invasion with the spread of insecurity in Sistan", using the library tools and historical-analytical research methods. The findings of the research based on the security theory of Copenhagen school show that types of insecurities by the Mongols and Timurids expressed in the five following dimensions, threatened and destroyed five dimensions of security: 1. Political insecurity: deportation of local rulers, appointment of incompetent people in charge of affairs, lack of life and job security, and destruction of all political lifes in the defeated cities2. Military insecurity by invaders: suppression of local governments and the destruction of military resources in devastated cities, creation of a human shield by prisoners, the forced conscription and determining the right of fodder for the troops passage 3. Environmental insecurity: destruction of the ecosystem, mass slaughter, genocide and burning of animals and plants, and destruction of dams by the Timurids4. Social Insecurity: forced Migration of human resources, prevalence of lies, usury, moral corruption, appointment of incompetent people in important matters of society, valuating the rabble and dunkey keepers5. Economic insecurity: destruction of farms, destruction of irrigation system, determination of taxes, slavery of citizens, confiscation of property and expansion of usury and usury taking by the Mongols and TimuridsVocabulary: Insecurity, Mongols and Timurids, Sistan, Copenhagen Theory.
    Keywords: Insecurity, Mongols, Timurids, Sistan, Copenhagen Theory
  • Seyed Mansour Seyed Sajjadi *
    The commercial and cultural relations of Shahr-i Sokhta with neighboring areas have a relatively long and complex history. During the first period of Shahr-i Sokhta, there are many evidences indicating the connection of this large center with the south of Mesopotamia, Elam and the southern parts of the Iranian plateau. There was also an extensive connection between this center and Central Asia, Afghanistan and the Waziristan region that overlooks the Indus valley. Based on archeological evidence, in parallel with the emergence of the social and economic structure and the beginning of urbanization, we see a significant expansion of trade with distant regions.
    Keywords: Sistan, cultural relations, Shahr-i Sokhta, Middle Asia
  • ناصر چاری، فیض الله بوشاسب گوشه*، محمد کریم یوسف جمالی، سهیلا ترابی فارسانی
    ملک محمود سیستانی (کیانی)، یکی از ملک زادگان سیستان است که از پی سلطه محمود قلجایی بر اصفهان، در 1135 ق./1722 م. بر مشهد دست یافت. او جهت کسب مشروعیت، ریشه خاندان خود را با انتساب به صفاریان و از طریق آنان به ساسانیان و سپس با سلسله نسب آنان به کیانیان باستانی و اسطوره ای می رساند؛ ادعایی که در آن عصر تقریبا مقبول واقع شد. پژوهش حاضر به نقد سندیت این ادعا و نیز مشخص کردن تاریخ اطلاق عنوان «ملک» به این خاندان اختصاص دارد. سوال تحقیق اینگونه ارایه شده است که: عوامل و دلایل انتساب ملک محمود سیستانی به ساسانیان و کیانیان چه بود؟ و در پاسخ به آن، این فرضیه بیان شده است که ریشه های اسطوره ای یا تاریخی حضور پادشاهان کیانی و قهرمانان شاهنامه در منطقه سیستان و وجود منابع تاریخی در تایید این مساله باعث پرورش چنین اندیشه ای شده است. یافته های پژوهش که مبتنی بر توصیف و تحلیل داده ها و کاربست روش تحقیق تاریخی می باشد، حاکی از آن است که شجره این خاندان در طول سالیان به وسیله منابع مختلف تاریخی پشتیبانی و بعضا مورد تردید قرار می گرفته است. توجه به عدم انتساب ساسانیان به کیانیان بر اساس منابع پس از صفویه روشن می سازد که این ادعا تا انتساب به ساسانیان قابل بحث و بررسی است.
    کلید واژگان: ملک محمود سیستانی, مشروعیت طلبی, ملک, کیانی, سیستان
    Naser Chari, Feizollah Boushasb Gousheh *, Mohammad Karim Yousef Jamali, Soheila Torabi Farsani
    Malek Mahmoud Sistani (Kiani) is one of the princes of Sistan who reached Mashhad in 1135 AH/ 1722 AD following the domination of Mahmoud Qaljaei over Isfahan. In order to gain legitimacy, he traces the roots of his family to the Saffarid dynasty and through them to the Sassanids, and then to the ancient and mythical Kianians through their lineage; A claim that was almost accepted at that time. The present study is dedicated to criticizing the authenticity of this claim and also determining the date of application of the title “property” to this family. The research question is presented as follows: what were the factors and reasons for attributing King Mahmoud Sistani to the Sassanids and Kianians? In response, the hypothesis was stated that the mythical or historical roots of the presence of the Kiani kings and the heroes of the Shahnameh in the Sistan region, and the existence of historical sources in confirmation of this issue, have given rise to such an idea. The research findings, which are based on the description and analysis of data and the application of historical research methods, indicate that the genealogy of this family has been supported and sometimes questioned by various historical sources over the years. Paying attention to the non-attribution of the Sassanids to the Kianians based on post-Saffavid sources makes it clear that this claim can be discussed until attributed to the Sassanids.
    Keywords: Malek Mahmoud Sistani, Legitimacy, Malek, Kiani, Sistan
  • Zohreh Oveisi, Hosseinali Kavosh *
    Sistan Region in the East of Iran with more than 900 villages and a history of five thousand years is one of most important area in Iran. Since pre-historic (Shahr-i Sokhta) so far, as well as specific climatic conditions; economic and social structure governing it, Sistan has led to the formation of unique kinds of architecture within. However, so far, little research and scientific studies have been done on the architecture of the Sistan Region, which are mostly done by archaeologists who study other aspects of human civilization, such as pottery, effigy and dozens of other human hand works, and the Sistan architecture has been just introduced and mentioned. However, during the study by the authors on this structure, it became evident that the architecture of Sistan has a structural discontinuity and chaos before and after Islam. In this study, a brief study was done on the historical evolution of architecture in Sistan from prehistory to the Qajar era based on the remaining buildings. Sistan pre-Islamic architecture includes the architecture of Shahr-i Sokhta, Dahan-e Gholaman and Khajeh Mount are great glory. They have remained steadfast and shining. Also, in the writings of Islamic historians and foreign travelers, a lot of Islamic places and cities in Sistan have been named that a large part of them are gone, and currently, examples of these architecture, such as the old city of Zahedan, Rostam Castle, Sekoheh Castle, have remained in the Sistan area, Iran. The result shows that during pre-historic and history periods, Sistan had great architecture site, such as Shahr-i Sokhta, Dahan-e Ghulaman and Khajeh Mount, which can influence the all territory of Iran.
    Keywords: Sistan, architectural history, Castle, City, Helmand River
  • Jamshid Davtalab *, Abolfazl Heidari, Zahra Sarabandi
    The Achaemenid architecture is a prominent example of Achaemenid art. The Achaemenids were very interested in constructing palaces and terraces adorned with columns. The remains of these structures can be seen in Susa and Persepolis. Due to the expanse of the Achaemenid Empire and the extent of their political activities, they established satrapies at every corner of their empire to protect their lands. Dahaneh-e Gholaman (the gateway of slaves) is one of these satrapies, which is believed to have served as a political center in the Achaemenid Empire. Located in Sistan in the east of Iran, Dahaneh-e Gholaman is the only mudbrick city surviving from the Achaemenid era. Traces of the Achaemenid architecture and urban planning can still be observed in the remaining buildings. This study sought to identify the features of the Achaemenid architecture in Dahaneh-e Gholaman using an interpretive-historical methodology. The findings show that, unlike other Achaemenid structures that are generally made of stone, clay was used to construct the buildings of Dahaneh-e Gholaman due to the availability of certain construction materials and the region’s climatic condition. In addition, unlike other Achaemenid structures which have flat roofs, the buildings constructed in Dahaneh-e Gholaman have domed roofs. This shows that the residents were very knowledgeable about the region’s climatic conditions. Other elements of the Achaemenid architecture such as corner towers, apadana, military barracks, and columned halls are also present in Dahaneh-e Gholaman, all of which indicate the influence of the Achaemenid architecture and urban planning on this historic city.
    Keywords: Achaemenid architecture, Dahaneh-e-Gholaman, Mudbrick city, Sistan
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال