جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « contemporary arabic » در نشریات گروه « ادبیات و زبان ها »
تکرار جستجوی کلیدواژه «contemporary arabic» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
پژوهش حاضر با بهره گیری از آراء میخائیل باختین و به طور خاص نظریه چندصدایی، سعی دارد به صورت تطبیقی گفتمان های موجود در رمان های سووشون اثر سیمین دانشور و میرامار اثر نجیب محفوظ را واکاوی نماید و با استفاده از روش توصیفی _تحلیلی به بازتاب چندصدایی در این رمان ها بپردازد. نگارنده بر اساس منطق مکالمه ای باختین و مولفه های موجود در آن این رمان ها را مورد ارزیابی قرار می دهد و در ضمن پژوهش به این پرسش پاسخ داده است که چگونه چندصدایی در رمان های منتخب بازنمایی شده است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که در داستان های فوق ما شاهد چندصدایی هستیم، اما شکل و نحوه بیان این چندصدایی باهم متفاوت است و در هر داستان عواملی چون: جنسیت ، ساختار اجتماعی و اقتصادی، جریانات روشنفکری در قالب دو قطب خودآگاهی و ازخودبیگانگی فرهنگی، در به ثمر رسیدن چندصدایی در قالب مولفه ها خود را بیش از سایر عوامل بازنمایی می کنند. زنان غالبا نقش دنباله رو اندیشه ای که از مرجع اخلاقی داستان صادر می شود، دارند و عموما با سبک بخشی موجب تقویت چندصدایی در داستان می شوند. ساختار اجتماعی و اقتصادی و تقابل و تضاد طبقاتی و جریانات روشنفکری در داستان ها هرکدام با ایجاد دو قطب متقابل به عنوان دیگری، زمینه تنوع گفتمانی را ایجاد می کنند.
کلید واژگان: میخائیل باختین, چندصدایی, رمان معاصر عربی و فارسی, منطق گفتگوییThe present research, using the opinions of Mikhail Bakhtin and especially the theory of polyphony, tries to comparatively analyze the discourses in the novels "Sushon" by Simin Daneshvar and "Miramar" by Najib Mahfouz and by using the descriptive-analytical method to reflect the polyphony in Pay these novels. The author evaluates these novels based on Bakhtin's conversational logic and the components in it, and in the meantime, the research has answered the question of how polyphony is represented in the selected novels. The results of the research show that in the above stories we witness polyphony, but the form and manner of expression of this polyphony are different and in each story factors such as: gender, social and economic structure, intellectual currents in the form of two poles of self-awareness and cultural alienation are involved. The results of polyphony are represented in the form of components more than other factors. Women often have the role of following the thought that is issued from the moral reference of the story, and they generally strengthen the polyphony in the story with a partial style. The social and economic structure, class conflict, and intellectual currents in the stories, each of them create the field of discourse diversity by creating two opposite poles as the other.
Keywords: Mikhail Bakhtin, Polyphony, Contemporary Arabic, Persian Novel, Dialogue Logic -
نشانه شناسی به عنوان یکی از شاخه های نسبتا جدید معرفت بشری در پی آن است تا با تکیه بر متن و رمزگشایی نشانه ها و چگونگی کارکرد آن ها، افق هایی نو از متن را به روی مخاطب بگشاید. اشعار روایی «ودیع سعاده» شاعر معاصر لبنانی و حافظ موسوی شاعر معاصر ایرانی دارای لایه های درونی و معنایی پربسامدی است که با زبانی تصویری به شرح حوادث می پردازد. نظر به تعدد سطوح رمزگانی در اشعار روایی این دو شاعر، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و از منظر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به نشانه شناسی رمزگان های موجود در شعر «لحظات میته» از ودیع سعاده و «چیزی بگو، از عشق...» از حافظ موسوی بر اساس نظریه «رمزگان پنج گانه» رولان بارت (1915-1980)، نشانه شناس فرانسوی می پردازد و ابعادی از ظرفیت های تاویل پذیری این دو شعر را به دست می دهد. نتایج به دست داده شده از این پژوهش چنین است که رمزگان های به کار رفته در این دو شعر سوای استفاده شکلی، یکی از شگردهای موفق دو شاعر در خلق متن باز محسوب می گردد؛ این موضوع در عنوان هر دو شعر که تاویل پذیر بوده و در حیطه رمزگان معمایی قابل بررسی است، نمود بیشتری دارد. رمزگان معنایی این دو شعر با دلالت های ضمنی، رمزگان نمادین آن با تقابل های آشکار و قابل ادراک، رمزگان کنشی به عنوان پربسامدترین رمزگان این دو شعر با پی رفت های مرتبط با یکدیگر و رمزگان فرهنگی با بعدی ایدیولوژیک و تبیینی بینامتنی جهت بازنمایی حوادث جنگ و مطلوب نهایی سعاده و موسوی موفق بوده و عامل پیشبرد حرکت روایی متن محسوب می گردد.کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, نشانه شناسی, شعر معاصر عربی و فارسی, ودیع سعاده, حافظ موسوی, رولان بارتAs one of the relatively new branches of human knowledge, semiotics seeks to open new horizons of the text to the audience by relying on the text and deciphering the signs and how they work. The narrative poems of Wadī‛ Sa‛ādah, a contemporary Lebanese poet, and Hafez Mousavi, a contemporary Iranian poet, have intricate inner layers and meanings that describe events in visual language. Considering the diversity of cryptographic levels in the narrative poems of these two poets, this research employed a descriptive-analytical method and the American comparative School to investigate the cryptographic semiotics in the poem "Dead Moments" by Wadī‛ Sa‛ādah, and "Say something, from love ..." by Hafez Mousavi via the French semiotics based on "Five Codes" of Roland Barthes (1915-1980), and acquire dimensions of the interpretive capacities of these two poems. The results obtained from this research are such that the cryptocurrencies used in these two poems, apart from the formal use, are considered one of the successful tricks of the two poets in creating open text. This issue is more evident in the titles of both poems, which are interpretable and can be studied in the context of enigmatic codes. The semantic codes of these two poems with implicit meanings and its symbolic codes with obvious and understandable contrasts, proairetic codes, as the most frequent codes of these two poems with related developments and cultural codes with an ideological dimension and intertextual explanation are successful in representing the events of the war and the ultimate goal of Sa‛ādah and Mousavi and are considered as a factor in advancing the narrative movement of the textKeywords: Comparative literature, Semiotics, Contemporary Arabic, Persian Poetry, Wadī‛ Sa‛ādah, Hafez Mousavi, Roland Barthes
-
متناقضنما هنرسازهای است که موجب آشناییزدایی و برجستگی کلام شده و ایجازی هنری میآفریند. از جمله شاعرانی که از این ظرفیت هنری برای عینیت بخشیدن به تجارب و عواطف خود بهره جستهاند، میتوان به عبدالوهاب البیاتی (1999- 1926م) شاعر عراقی و از پیشگامان شعر نو عربی و محمدرضا شفیعیکدکنی (1318ش) شاعر، ادیب و محقق برجسته ایرانی اشاره کرد. در این جستار، با نقد و تحلیل مصادیق مشابه و برجسته متناقضنما در شعر دو شاعر از جهت دلالت یا ساخت بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و بر روش توصیفی- تحلیلی کاربست این هنرسازه در شعر آنها را میتوان به دو ساخت زبانی و ادبی تقسیم و سپس تحلیل کرد که متناقضنما به عنوان یکی از ویژگیهای سبکی و خلاقیتهای هنری آن دو، در پی آن است تا ضمن اصالتبخشی به شعر، اندیشههای آنها را ادبیتر بیان کند. این آرایه ادبی در شعر این دو، با قرار گرفتن در قالب صور خیالی چون تشبیه، استعاره و کنایه با حفظ فاصله مناسب از غموض، مخاطب را به زیبایی بافت اولیه کلام رهنمون میسازد. البیاتی با ترکیبات و گزاره هایی پرشور و گاه غمناک، تصاویر متناقضنمایش را شکل می دهد، در حالی که متناقضنماهای شفیعیکدکنی لطیفتر و غالبا برگرفته از جهان طبیعتند، با این وجود وجه غالب متناقضنماهای آن دو امیدواری و امید بخشی است.
کلید واژگان: متناقضنما, ادبیات تطبیقی, شعر معاصر عربی و فارسی, عبدالوهاب البیاتی, محمدرضا شفیعی کدکنیIntroductionParadox is a proposition that logically seems incompatible and absurd, but can be meaningful by interpreting. Almost all poets have occasionally used it (see Abrams, 2005:244), as Shafiei Kadkani states "paradox is an image the two sides of its combination contradict each other conceptually like monarchy of the poverty" (Shafiei Kadkani, 1992:54). He believes that paradoxical images can be found in all periods of Persian poetry (Ibid: 57). Undoubtedly, in different periods of Arabic poetry, examples can also be stated: او ابعد بعدنا بعد التدانی / وقرب قربنا قرب البعد (Al-Mutanabbi, 1988, 2: 78) (does it close our distance like keeping out our nearness and being far and nearness like closeness of separation?).
Among the poets who had a high frequency of this literary method in their poems are Abd al-Wahhab al-Bayati (1926-1999) and Mohammad-Reza Shafiei Kadkani (1939), who are considered as powerful poets in the field of modern poetry. These two poets began their poetry with a romantic approach and then after moving from social realism, reached the symbolization phase. Social - political concerns with words that express sadness, a reason for common thoughts the two poets. Their acquaintance with each other is undeniable; contemporaneity and attendance at one of the international congresses of poetry provided the opportunity to know each other. On the other hand, Al-Bayati really interested in Persian poetry and Shafiei Kadkani is completely familiar with classic and contemporary Arabic literature; attention to Khayyam, Attar, Sohrawardi, and Hafiz are manifestations of Al-Bayaty's attempt to Iranian culture and about Shafiei Kadkani relation to the Arabic literature there is abundant evidence that does not need to be cited; since by a brief looking at his research works, translations and poems, his mastery can be found, and here it is not possible to deal with it. However, this does not mean that these two poets were influenced by the method and stylistic characteristics of each other, so it is possible to examine their stylistic properties within the framework of American School of Comparative Literature. In this paper, using descriptive-analytic method, only those poetry evidence will be examined that is in common between two poets in terms of style or implication.MethodologyIn this study, by criticizing and analyzing similar and contradictory prominent examples in the poetry of two poets, we can examine the implications or constructs based on the American School of Comparative Literature and descriptive analytical method of applying paradox in their poetry.
DiscussionSince paradoxes lead to a new recognition of the artwork, so Al-Bayati and Shafiei Kadkani, by leaving familiar meanings and creation of concepts seemingly the opposite of the fact, tangible to us a world of realities. Paradoxical expressions and compositions in their poems can be divided into two types: linguistic and literary, and analyzed their similarities and differences as the paradoxical limitations of language is the most difficult of the paradoxes in terms of arrangement and construction of words, but many paradoxes in the grammar part of these two poets can be found. The paradox in the poetry of these two poets is found in the composition and document.
Paradoxical compounds are purposely used to influence rhetoric, by combining contradictory words and creating exquisite images (Fotouhi, 2015: 328). These compounds are sometimes concise of one or more sentences with a contradictory meaning that are expressed in the form of adjectives (adjective and noun) and (Annexation and Annexed) in the poetry of two poets. Using the elements of nature in these contradictory combinations is a striking resemblance to the poetry of these two poet and Annexed) in the poetry of two poets. Using the elements of nature in these contradictory combinations is a striking resemblance to the poetry of these two poets. Predicative paradox (predicative paradox (documentary paradox)) is another type of linguistic paradox that arises in the proposition of predicate and subject and can be examined in the poetry of these two poets at the level of two sentences or in the same constructions. These two poets sometimes use paradox at the level of two sentences using coordination of "and" or "no". The coordination letter of "and" is the most commonly used subordinated conjunctions. When several structures are linked together with "and" and construct a new structure, its artistic device find an alignment grammatical value. For this reason, two poets connect the contradictory words with "and", and affect the semantic and interpretive structures of the poem, as the reader suspects that he is confronted with a subject that is inaccurate because he is received the feeling of parallelism from the subordinating conjunction of "and". These two poets express their meaning and intention of paradox in a coordinated structure with the help of adverb of manner that shows different states or through a proposition.
Another way to construct a paradox in the poetry of these poets is using figures of speech such as simile, metaphor, allusion, and tard va axe, which is referred to as literary paradox. The purpose of simile is to prove a trait (an adjective) from vehicle to tenor. So the tenor is the purpose of the word and vehicle is an instrument to help the desired purpose. Whenever, in a paradoxical image, the expressive purpose of the metaphor is considered, the vehicle should be conceived in such a way as to be incompatible with a word in the poem, then by eliminating the vehicle, the paradox will be remov. (Vahidian Kamyar, 1997: 284).
In the metaphorical paradox, the vehicle must be such that it makes a paradox with the word in the poem and by removing the vehicle, the paradox will be disappeared. One of the most important elements of imagery techniques in the poetry of these two poets is recognition. By using the recognition, they strive to give life to all phenomena and objects. Therefore, to translate their feelings, they use implicit metaphor. In addition to applying the implicit metaphor, explicit metaphors are also found in the poems of two poets. Another paradoxical style in the poetry of these two poets is using irony. In this figure of speech, the vehicle (superficial words) is such that make contradictions with the words of the language, and then this contradiction is removed by eliminating the vehicle.
Another literary style in applied paradoxes of the poets is using chiasmus and shatah, that is, the poet uses the combination of opposing words and then by subordinating conjunction of "and" and moving the arrangement of words, make a monotonic relation with the elementary composition. This artistic device in an impossible setting, and then movement of the words, and finally the coherence between them, first arouses an ambiguity that will be feasible by contemplation and discovering the main idea of the poet.ConclusionA Part of Al-Bayati and Shafiei Kadkanie's insight is related to paradoxical images that in its structure, has poetic anxiety. Choosing vocabulary, deviation of norms, and paying attention to aesthetic aspects of the word are important features in the poetic contradictions of these two poets. The paradoxical application of their pomes can be analyzed on the basis linguistic and literary construction. Paradoxical expressions are observed both in the form of predicate and combination in their poems, with a higher frequency of predicate. In many of the paradoxical images of these two poets, it can be possible to observe clear imagery which shows a similarly emotional space, which is what led us to perform this literary study . One of these images is lightness-darkness and the other is the image of death and life in which they reflect hope. Two poets use the elements of nature in paradoxical terms for symbolic expression of concepts whose frequency is higher in Shafiei Kadkani's poetry due to his ruralistic spirit. If al-Bayati expresses his paradoxical poems in the form of death, homeland, prison and fire, Shafiei Kadkani reflects those ideas by the nature and subtle words. In some Shafiei Kadkani paradoxes, in particular, "the black light of devil", a kind of shatah can be seen that cannot be considered a place for this perspective in Al-Bayati's paradoxes. In the paradoxes of Al-Bayati due to socialist beliefs, sorrow and sadness can be felt more than Shafiei Kadkani, although the veins of hope are often obvious in the poetry of the two poets. These two poets do not try to hide the content for the reader, but it can be understood with a little contemplation and searching meaning in the ambiguity and layers of the word. Therefore, paradoxical images can be one of the reasons of acceptance of their poems.
Keywords: Paradox, Comparative Literature, Contemporary Arabic, Persian Poetry, Abd al-Wahhab Al-Bayati, Shafiei Kadkani -
از آنجا که به اعتقاد برخی، طنز، هنری ترین شیوه انتقاد است، در جامعه و فضایی که بی عدالتی اجتماعی و سیاسی، خفقان، تزویر و دروغ، بر ذهن و زبان جامعه مسلط می شود، زبان شاعر تیزبین از طنز به عنوان هنری ترین سلاح مبارزه با این مفاسد بهره می گیرد. نوشتار حاضر پژوهشی است که در آن نگارندگان کوشیده اند پس از معرفی مختصر طنز و انواع آن، شگردها و شیوه های گوناگون طنز در شعر دو شاعر معاصر ایران و عراق را بررسی نمایند. از آنجا که در بیان طنزآمیز، هدف مطلب گاهی در لفافه قرار می گیرد و مخاطب در فهم آن با پیچیدگی مواجه می شود، این گونه پژوهش ها می تواند به شناخت لایه های درونی شعر شاعران از حیث معناشناختی، زبان شناختی و حتی زیباشناختی یاری رساند و همچنین در شناخت ابعاد طنز در قلمرو شعر معاصر به مخاطب کمک کند؛ بنابراین، پس از توصیف و تحلیل نمونه هایی از آثار هر دو شاعر به این نتیجه می رسد که این دو شاعر با به کارگیری شیوه ها و شگردهایی خاص؛ همچون استفاده از تشبیه و تصویرآفرینی، استفاده از شخصیت های غیر انسانی و غیره، از طنز بین سوژه های متن و پیام و معنی آن ها در بیان انتقادی اغراض خود بهره جسته اند.کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, شعر طنز, شعر معاصر عربی و فارسی, نیما یوشیج, احمد مطرSince, according to some people, humor is the most artistic method of criticism, in the society and in a space where the social and political inerrancy, repression, trickery and lies dominate the mind and the language of society, the poet's language speaks of humor as the most artistic weapon to combat these corruptions. The present paper is a study in which the writers, after a brief introduction of satire and its variants, have tried to examine the various techniques and the methods of satire in the poems of contemporary Iranian and Iraqi poets. Since in the humorous statement, the purpose of the article is sometimes wrapped up and the audience find it complex, such studies can semantically identify the inner layers of poems, the cognitive and even aesthetic language, as well as helping to the audience to understand the dimensions of satire in the context of contemporary poems, so after describing and analyzing examples of the works of both poets, it is concluded that these two poets, use the certain techniques such as : The use of simulation and imaging, the use of inhuman personification, etc., the humor between the subjects of the text and the message and its meaning have been used in their latent criticism.Keywords: Comparative Literature, Comic Poetry, Contemporary Arabic, Persian Poem, Nima Youshij, Ahmad Matar
-
واژه «نوستالژی» که در زبان فارسی با تعبیر «غم غربت» از آن یاد می کنند، به مفهوم احساس غم و حسرت برای خاطرات از دست رفته گذشته است که فرد با یادآوری آن، دچار غم و اندوه می شود و نوعی دلتنگی بر او سایه می افکند. عواملی گوناگون همچون روزهای خوش دوران کودکی، تبعید یا مهاجرت، وضعیت ناگوار سیاسی و اجتماعی، وضعیت دشوار زندگی و...، از زمینه های به وجود آمدن احساس غم در وجود آدمی است.
بدر شاکر سیاب و منوچهر آتشی، هر دو از شاعران منطقه جنوب هستند؛ یکی از جنوب عراق (بصره) و دیگری از جنوب ایران (بوشهر). این مقاله با درنگی بر سروده های این دو شاعر، به عنوان دو سراینده بزرگ و نوپرداز معاصر، به تحلیل و واکاوی برجسته ترین مولفه ها از غم سروده های نوستالژی در اشعار آنها پرداخته است. نتیجه حاصل از این بررسی تطبیقی نشان می دهد، عوامل گوناگون محیطی و اجتماعی، و زندگی همراه با سختی و رنج، نشانه-هایی فراوان از احساس غربت در اشعار سیاب و آتشی با خود به همراه دارد. یادآوری دوران کودکی، شوق بازگشت به روستا، پناه بردن به آرمان شهر (مدینه فاضله) و مشکلات و اندوه های فردی و خانوادگی، از احساسات نوستالژی در شعر این دو سراینده است. علاوه بر این، بایست از وجود دو گونه متفاوت از غم غربت در اشعار بدر شاکر سیاب و منوچهر آتشی سخن گفت.
کلید واژگان: غم غربت (نوستالژی), بدر شاکر سیاب, منوچهر آتشی, شعر معاصر عربی و فارسیConcept of Nostalgia, in Persian known as homesickness, conveys feelings of sadness and a longing for the memories of the past. Many factors including the pleasant days of childhood, exile, emigration, the social and political conflicts, and problems of life produce nostalgia. Badr Shaker and Manochehr Atashi, from the south regions, one of them is from South of Iraq (Basra) and the other one from South of Iran (Bushehr). This study analyzes the most prominent factors of nostalgia in the works of the two innovative poets. The comparative results show that there many factors such as social and environmental issues and hardships of life has caused numerous signs of nostalgia in the poetry of the two poets. Recalling childhood, the desire to return to the village, taking refuge in Utopia, personal and family problems, are instances of nostalgia in the poetry of the two composers. In addition, the paper aims to discuss the two different kinds of nostalgia used by Shaker Seib and Manochehr Atashi.Keywords: Nostalgia, Badr Shaker Seiab, Manocheher Atashi, Contemporary Arabic, Persian poetry -
شعر معاصر عربی و فارسی،فرآیندی است که می کوشد جایی برای بازتاب همه ی دغدغه های انسانی داشته باشد.عواطف،اهداف،پیروزمندی ها،ناکامی ها و همه ی مسائل انسانی،جایگاهی قابل توجه را در گستره ی آن دارا می باشند.
از جمله ی مسائل انسانی در عصر جدید،وجود محدودیت هایی است که انسان را از رسیدن به تعالی مورد نظر باز می دارد؛این محدودیت ها گاهی در شکل عناصری بروز میکنند که به شکل اعجاب انگیز خود را به زندگی انسان تحمیل کرده اند و شگفت تر این که انسان نیز به وجود آن ها عادت می کند اما در این بین جان های گرم و سرهای پرشوری،ظهور می یابند که بی محابا به استقبال این موانع سترگ می روند و به کارزار با آن ها می پردازند،از این خیلند امل دنقل مصری و نصرت رحمانی پارسی گو.
این نوشته برآن است تا ضمن ارائه ی نمایی کلی از پدیده ی شورش در شعر دو شاعر به مصادیق برجسته ی این محدودیت ها از قبیل خود،اجتماع،زمان و دنیای جدید پرداخته فصل مشترک رویارویی دو شاعر را با آن ها به نمایش گذارد.
نتیجه ی حاصله از پژوهش نشان از آن دارد که وجود انگیزه های مشترک در حوزه ی دو زبان،باعث شکل گیری تقابل همسان دنقل و رحمانی با محدودیت ها گردیده است.
کلید واژگان: امل دنقل, انسان, شعر معاصر عربی و فارسی, شورش, نصرت رحمانیBoostan Adab, Volume:4 Issue: 4, 2013, PP 43 -64Contemporary Arabic and Persian poetry is a process seeking to reflect all human concerns. Feelings, aims, accomplishments, failures and all human-related issues have a significant place in contemporary poetry. One of the humanistic issues in the modern age refers to the limitations preventing human beings from reaching the intended aim. These limitations, sometimes, emerge in the form of elements remarkably imposing themselves on human life. But what is more surprising is the way human beings get accustomed to these limitations. However, with all these limitations, the passionate souls and enthusiastic minds of some people who welcome such great obstacles and who fight against them emerge; the people such as: the Egyptian poet, Amal Donghol, and the Persian poet, Nosrat Rahmani. This paper presents a general overview of the revolt phenomenon in the poems of these poets and also wants to offer the noteworthy samples of these limitations such as self, society, and new age to portray the similarity of these poets in confrontation with such limitations. This study reveals that the common motives in these two languages lead to the formation of similar confrontation of Donghol and Rahmani with the limitations.Keywords: Amal Donghol, Contemporary Arabic, Persian Poetry, Human being, Nosrat Rahmani, Revolt
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.