به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « sadeq hedayat » در نشریات گروه « ادبیات و زبان ها »

تکرار جستجوی کلیدواژه «sadeq hedayat» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • امان الله صفرزایی، عباس نیکبخت*، مریم شعبانزاده

    مفاهیم و اندیشه های تعلیمی در آثار کهن زبان فارسی به دو صورت مستقیم؛ در قالب پند، موعظه، امر، نهی وغیرمستقیم؛ در پرده داستان و حکایت بیان شده اند. با پیدایش انقلاب مشروطه و پس از آن با توجه به تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، مفاهیم و اندیشه های تعلیمی جلوه ای متفاوت با دوره های گذشته یافت. در این دوره، به خصوص در آثار منثور زبان -فارسی، مفاهیم تعلیمی بیشتر به صورت غیرمستقیم و تلویحی در لایه های پنهان داستان، رمان، طنز و انتقاد اجتماعی به گونه ای تشویقی یا تحذیری آمده اند. صادق هدایت از نویسندگان مشهور این دوره است که در آثار داستانی خویش، با بیان واقعیت ها و انتقاد از اوضاع اجتماعی روزگارش، فضیلت ها، رذیلت ها و رفتارهای متضاد با ارزش های انسانی و اجتماعی را به مخاطبان معرفی می نماید و به صورت غیرمستقیم به آن ها می آموزد که با آگاهی و شعور و پرهیز از رفتارهای نادرست فردی و اجتماعی، مسیر درست رسیدن به مراتب عالی انسانی و قله های منیع خوشبختی را بشناسند و به سمت و سوی فضایل اخلاقی و اجتماعی گام بردارند. در این نوشتار، چند نمونه از جلوه های گوناگون مفاهیم و مولفه های تعلیمی و چگونگی کاربرد آن ها در آثار صادق هدایت به شیوه تحلیلی - توصیفی مورد بررسی قرارگرفته است.

    کلید واژگان: صادق هدایت, آثار نثر داستانی, ادبیات تعلیمی, روش غیرمستقیم, مشروطه}
    Amanalah Safarzaie, Abbas Nikbakht *, Maryam Shabanzadeh

    The educational concepts and components expressed in the ancient Persian works in two ways: either directly in the form of preaching, advising, and forbidding, or indirectly covered by the stories and the anecdotes. With the advent of the Constitutional Revolution and then, with regard to the political, social, cultural, and moral conditions of the era, the concepts and ideas of teaching found a more different manifestation than the past. In this period, especially in the Persian prose works, the educative concepts were stated indirectly, tacitly, and implicitly in the hidden layers of the stories, novels, humor, and social criticism laterally. Sadeq Hedayat is one of the most celebrated writers of this period, who by means of presenting facts and examining the social conditions of his day in his stories, introduces vices and opposing behaviors with human and social values to the audience, and indirectly makes them realize that, with the knowledge and intelligence of avoiding individual and social inaccuracies, they can recognize the proper path to reaching the highest levels of humanity and the peaks of happiness, hereby, move along the path to moral and social virtues. In this paper, several examples of various aspects of the educational concepts and components of Sadeq Hedayat's works and their application are investigated in an analytical-descriptive manner.

    Keywords: Sadeq Hedayat, Stories, Educational Concepts, Indirect Method, Constitutional}
  • فاطمه جوهری*، نجمه دری

    آنچه که بر فرآیند خوانش و ارزیابی یک اثر غنای بیشتری می بخشد، بازیابی حضور دیگر متون و بازتولید آن در متن مورد مطالعه است. از دیگر ‎ سو، با مفروض دانستن علم باستان شناسی و مصادیق آن در کسوت یک متن، این سوال مطرح می شود که ادبیات و باستان شناسی، به مثابه دو متن تاثیر‎گذار و مهم، و در طی مراحل روند رشد طبیعی خود در جامعه ایرانی، چگونه بر هم کنش داشته اند؟ بررسی های ابتدایی نشان می دهد که مسیله مذکور در آثار نویسندگان نام داری همچون صادق هدایت -که خود صاحب مطالعات نسبتا گسترده ای در حوزه های مختلف جغرافیای تاریخی و اقلیم شناسی شهرهای کهن بوده و رویکردی تاریخ مدار و فضایی باستان گرایانه را در آثار خود دنبال نموده است- بیش از پیش به چشم می خورد. در میان آثار وی نیز، داستان «آتش پرست» با برقراری پیوند میان مکان-روایت خود با یکی از مهم ترین عناصر باستان شناختی ایران، بیش از آثار دیگر وی، زمینه را برای خوانش تطبیقی- بینامتنی اثر فراهم نموده است. از این رو، مطالعه حاضر، با مقایسه دو متن پسین («آتش‎پرست») و پیشین (سفرنامه اوژن فلاندن) (Eugène Flandin) و با یاری گرفتن از اصول نقد تطبیقی و بینامتنی، چرایی جابه جایی عنصر مکان را در داستان مذکور با تاکید بر واقعیت های باستان شناختی توضیح داده و فرضیه تعمدی بودن انتقال آن از تخت جمشید به نقش رستم را اثبات نموده است. همچنین این جابه جایی، سبب جدایی عناصر گفتمان اولیه از بافت خود و قرار گرفتن در بافت دیگری شده است که به دنبال آن، بستر باستان شناختی غنی تری برای خوانش های فرامتنی اثر مذکور فراهم آمده است.

    کلید واژگان: «آتش پرست», صادق هدایت, بینامتنیت, ادبیات تطبیقی, باستان شناسی}
    Fatemeh Johari *, Najmeh Dorri

    This is the retrieval of the other texts' presence and regenerating them in the narrative texts that enriches the process of reading as well as evaluation of any substantial work. On the other hand, assuming archaeology and its evidences as yet another textual source, the question arises that, how was the interplay between the narrative texts and archaeological evidences, as two influential and important texts, during their natural development process in Iranian society? Preliminary studies indicate that the issue had become increasingly apparent in the works of celebrated authors such as Sadegh Hedayat — due to their relatively extensive studies in different fields of historical geography, their historical approach, as well as their inherent propensity in discerning archaisms and “epochs” in their works. Furthermore, among his oeuvre, “Atash Parast” is the one that provides the ground for a comparative-intertextual reading, by establishing the connection between the narratives of the story and the most prominent elements of the Iranian archaeology. Accordingly, the present study explains the reasoning behind the relocation of the fabled place-in-question by comparing subsequent text (“Atash Parast”) with the former text (the travelogue of Eugène Flandin), using the principles of comparative and intertextual criticism to prove the hypothesis behind its intentional relocation from Persepolis to Naqsh-e Rostam. Moreover, the mentioned relocation has caused the elements of the original discourse to be separated from their context, placed in another context and provide more substantial archaeological ground for the intertextual reading of the work-in-question.

    Keywords: “Atash Parast”, Sadeq Hedayat, intertextuality, comparative literature, Archaeology}
  • نسرین دهانی سمیرمی، مژگان هوشمند*، رضا رضایی
    پژوهش حاضر می کوشد تا دشواژه ها را در برخی از آثار مشهورادبیات داستانی فارسی واکاوی کند. بدین منظور در این پژوهش به صورت موردی به بررسی آثار صادق هدایت (کتاب بوف کور و و سگ ولگرد) و صادق چوبک (تنگسیر و سنگ صبور) پرداخته شده است. روش پژوهش کیفی- کمی و براساس رویکرد وارداف (1992) در زبان شناسی اجتماعی است. در پژوهش حاضر انواع دشواژه های جنسی، حیوانات، خانواده، مذهب، مرگ، بیماری، دشواژه های عمومی (در برگیرنده حوزه های کلی و متفاوت از موارد پیشین) مورد بررسی قرار می گیرد. نتیجه پژوهش بیانگر ایبن امر است که دشواژه های مربوط به مرگ و حالات روانی- جسمی در آثار هدایت بیشتر از دشواژه های دیگر به کار رفته ، اما در مقایسه با آثار چوبک از بسامد وقوع کمتری برخوردار است؛ در حالی که چوبک در آثار خود بیشتر دشواژه های جنسی، حالات دفعی و حیوانات را به کار برده است. در آثار هر دونویسنده ، مردان درگیر ویژگی های روانی و جسمی هستند و دردها و رنج های خود را با استفاده از دشواژه های روانی- جسمی و جنسی بیان می کنند. آثار پیکره آیینه تمام نمای جهل و بدبختی مردم ایران در آن دوره است. شخصیت های زن نیز به نوبه خود درگیر خرافه پرستی، جهل و بدبختی بوده و وجوه شخصیتی خود را با استفاده از واژه هایی که مربوط به حالات جنسی و روحی روانی، شکل داده اند.
    کلید واژگان: دشواژه, جنسیت, زبان شناسی اجتماعی, صادق هدایت, صادق چوبک}
    Nasrin Dohani Semiromi, Mozhgan Hooshmand *, Reza Rezaei
    This study was an attempt to explore and identify taboo words in some notable works of contemporary Persian literature. To this end, we have studied the works of Sadeq Hedayat (The Blind Owl and The Stray Dog), and Sadeq Chubak (Tangsir and Sang Sabur). The research method is qualitative - quantitative and based on Wardhough's theory (1992) in sociolinguistics. It investigates different types of taboo words including sexual, animal, family, religion, death, and disease taboos. The result showed that taboo words related to death and mental - physical states and diseases were more prevalent in Hedayat’s works, but less frequently compared to Chubak’s. Chubak, on the other hand, was found to have used more sexual and animal taboo words in his works. In both, men were engaged in some psychological and physical states, and while being sexual, they revealed their pains and sufferings using mental - physical and sexual taboos. The structure of male characters in these stories demonstrates the ignorance and the misery of Iranian people in that era. Female characters are also involved in superstition, ignorance, and misery and formed their personality structure using terms relating to sexual and emotional states.
    Keywords: Taboo Words, gender, Sociolinguistics, Sadeq Hedayat, Sadeq Chubak}
  • پارسا یعقوبی جنبه سرایی*، مرجان کامیاب

    بنا به رخدادهای اجتماعی- فرهنگی ایران پس از مشروطیت، شکل های فراخوانی سوژه های انسانی و وجوه برساخت هویتی آنان تغییرکرده؛ این امر بر برساخت سوژه های داستانی اثر گذاشت. یکی از این موارد شکل متمایز فراخوانی جنسیتی سوژه های زن است که در همان داستان های آغازین ادبیات معاصر فارسی بویژه در داستان های صادق هدایت دیده می شود. در این نوشتار با نگاهی برساخت گرایانه، خطاب و فراخوانی جنسیتی سوژه ها در داستان های صادق هدایت طبقه بندی و تفسیر شده است. برای تبیین سطح کلان بحث، به نظریه آلتوسر و برای تحلیل دلالت های متنی به آرای گافمن، براون و لوینسون استناد شده است. نتیجه نشان می دهد که برساخت موقعیت/ وضعیت هر یک از سوژه های داستانی حاصل سه سطح  فراخوانی تنانه، کنش محور و متعلقات محور است که بر زبان راویان یا سوژه های داستانی جاری شده و همین خطاب ها سبب وجهه مثبت یا منفی سوژه ها شده است. البته در خطاب و فراخوانی تنانه، اگرچه توصیف بدن ها به شکل ابژکتیو و عینی صورت گرفته است، به هنگام ارزیابی و قضاوت درباب همان بدن ها، معیار وجهه بخشی، ذهنی- ذوقی و مبتنی بر معیارهای زیبایی شناختی کلاسیک است. برعکس سطح مذکور، بنا به غلبه نگاه ریالیستی بر متن ها، در فراخوانی های کنش و متعلقات محور، مناسبات طبقاتی و شکل های سلیقه و مصرف سوژه های موضوع فراخوانی، ملاک انواع وجهه بخشی است. بر همین اساس اگرچه کلیت برساخت جنسیتی سوژه های زن داستان های هدایت همسو با فردیت گرایی جهان معاصر بر مناسبات شخصی و تاریخی سوژه ها استوار است، ملاک های وجهه بخشی در آن، به صورت مرزی و توامان بر مبنای انواعی از معیار های معرفتی- زیبایی شناختی کلاسیک و معاصر سامان یافته است.

    کلید واژگان: خطاب و فراخوانی, سوژه و جنسیت, وجهه, صادق هدایت}
    Parsa Yaghoobi Janbeh Saraei *, Marjan Kamyab

    Due to the post-Reformation socio-cultural events in Iran, forms of the Interpellation of humane subjects and the origin of their identity formation have changed, and this has consequently affected the construction of story subjects. Unique Interpellation of female subjects in the early stories of Persian literature, especially in those of Hedayat's, could be cited as a great example of this phenomenon. Employing a constructivist viewpoint, the present paper seeks to interpret and classify the gender-based addressing and Interpellation of subjects in Hedayat's stories. In doing so, Althusser's theory has been referred to for macro discussions, and for more micro analyses of textual signs, Goffman, Brown and Lewinson's theories have been used. The results show that the construction of location-situation of each fictional subject is in fact resulted in three layers of bodily, reaction-oriented and belonging-oriented interpellation which have been expressed by narrators and fictional subjects and have accordingly created positive or negative faces for the subjects. Although bodies have been objectively described in bodily Interpellation, the final assessment of the same bodies, as the main criterion of face-formation, is basically done by mental factors, on the basis of classical aesthetics. On the contrary, due to the dominance of realism on texts, in reaction-oriented and belongings-oriented layers of interpellation, class relations, forms of consumption, and taste of subjects are among the main criteria for face-formation. Though the gender-based construction of female subjects in Hedayat's stories, in line with the attested individuality in the contemporary world, is mainly based on personal and historical relations of subjects, its face-forming criteria have been formulated on the basis of a variety of epistemic and aesthetical factors.

    Keywords: Sadeq Hedayat, Interpellation, Addressing, Subject, gender, face}
  • نجمه اکبری*، اکرم آیتی

    حاجی آقا ازجمله آثار داستانی صادق هدایت، و برشی از زندگی مردی به نام حاجی ابوتراب است که در عین شهرت به نیکوکاری و خیرخواهی در بین اطرافیانش، در باطن فردی حیله گر و منفعت طلب است و ویژگی خساست و مال پرستی او از مرزهای یک احساس گذشته و به یک بیماری هولناک تبدیل شده است. آنچه بررسی احساس خساست از دیدگاه نشانه معناشناسی احساسات را اهمیت می بخشد تکیه بر جنبه بین الاذهانی و تعاملی، یا طبق اصطلاح لاندوفسکی، «سرایتی» این احساس است. بر این اساس، در این پژوهش برآنیم تا با پیروی از نظریات منسجم صاحب نظرانی همچون گرمس و فونتنی، درباره شکل گیری احساسات بشری، خساست را به عنوان نشانه معنا در این داستان تحلیل کنیم و به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که چگونه احساس خساست به منزله مدل احساسی فردی و مجرد، احساسی بین الاذهانی است و چگونه خساست حاجی آقا از مرز خصلتی شخصی می گذرد و بعدی اجتماعی پیدا می کند. در این راستا، ابتدا به بررسی چگونگی شکل گیری بعد احساسی گفتمان در این داستان خواهیم پرداخت و سپس نقش بعد اجتماعی را در شکل گیری خساست بررسی خواهیم کرد. در آخر، خواهیم دید که جایگاه خساست در این داستان، تا چه اندازه با الگوهای نظام مند نشانه معنا شناسی عواطف و احساسات مطابقت دارد.

    کلید واژگان: نشانه معناشناسی عواطف و احساسات, خساست, بعد احساسی گفتمان, حاجی آقا, صادق هدایت}
    Najmeh Akbari *, Akram Ayati

    Haji-Agha, written by Sadeq Hedayat, tells the story of Haji-Abutorab who is known as a benefactor and philanthropist among his people, but is actually a sly and stingy man inside. His miserliness and materialism is not only a simple attribute but a horrid sickness. What makes the semio-semantic analysis of this feeling significant is the inter-mental or interactional aspects, what Landowski labels the contagious of this feeling. Thus, this study aims to follow figures like Greimas and Fontanill on the formation of human feeling, and analyzes miserliness through a semio-semantic perspective. The study aims to answer how miserliness as a model of individual feeling is an inter-mental one, and how Haji-Agha's miserliness changes from a personal feature to a social one. In this regard, first, the formation of emotion discourse in the story is analyzed, and then, the social aspect of miserliness is discussed. In the end, the concept of miserliness is discussed through the semio-semantic system of feelings.

    Keywords: Semio-semantic of feeling, miserliness, emotional aspect of discourse, Haji-Agha, Sadeq Hedayat}
  • ایرج منتشری *
    صادق هدایت، متفکر و هنرمندی بر آشوبنده، نا بهنگام، پی افکن و نویسنده ای صاحب سبک بود. به جرئت می توان گفت که بوف کوراو درنیم قرن اخیر بیش ازهراثرادبی ایرانی دیگری مورد نقد و بررسی جدی قرار گرفته و هر روز منتقدان ابعاد تازه ای از این اثر را هویدا می کنند. آنها ابعاد سوررئالیستی، سمبولیستی، اگزیستانسیالیستی، ناسیونالیستی، اکسپرسیونیستی و متافیزیکی این اثر را تجزیه تحلیل کرده اند. از دیدگاه ادبیات تطبیقی، از تاثیر پذیری هدایت از شوپنهاور، ژان پل سارتر، گی دو موپاسان، ژرار دونروال، فرانتس کافکا و دیگر ادیبان هم از بعد محتوایی و هم از بعد ساختاری قلم فرسایی ها شده است. پژوهش حاضر تاثیر پذیری و اشتراکات انکار ناپذیر و درعین حال کشف نشده ی بوف کور از رمان خیزابها ی ویرجینیا وولف را مورد نقد و موشکافی قرار می دهد. در این پژوهش، ارتباطات بینا متنی بوف کور با خیزابها از بعد مضمونی واکاوی شده و در این راستا پژواک یکی از مهمترین مضامین رمان خیزابها یعنی روایت زدگی در بوف کور رد یابی می شود. بر اساس تطبیق متنی نشان داده می شود که چطور برخی از جملات بوف کورشباهت خیره کننده ای به جملات کلیدی رمان خیزابها دارند.
    کلید واژگان: صادق هدایت, ویرجینیا وولف, بوف کور, خیزاب ها, روایت زدگی}
    Iraj Montashery *
    Sadeq Hedayat is a deconstructionist artist-thinker who had created his own style in his writing. One can venture to say that his The Blind Owl has been criticized more than any other Iranian literary work in more than half a century ago and still critics reveal some fresh aspects of this masterpiece. Critics have analyzed surrealistic, symbolic, existentialist, nationalistic, expressionistic and metaphysical dimensions of this work. From the lens of comparative literature, a lot has been written on the influences of Schopenhauer, Sartre, Maupassant, Nerval and Kafka among others on Hedayat both structurally and thematically. In this research, the undeniable influences of Virginia Woolf’s The Waves on The Blind Owl and their undiscovered similarities are scrutinized. Furthermore, inter-textual aspects of the two mentioned masterpieces are analyzed thematically and in this respect one of the major themes of The Waves, that is, narrative exhaustion, is analyzed and its resonance in The Blind Owl is traced. Through textual comparison, it is shown that how some of The Blind Owl’s sentences have dazzling similarities with some key phrases and sentences of The Waves.
    Keywords: Sadeq Hedayat, Virginia Woolf, The Blind Owl, The Waves, Narrative Exhaustion}
  • ابراهیم نوربخش، سعید حسام پور
    صادق هدایت یکی از تاثیر گذارترین نویسندگان معاصر است که در پیوند با آثار و شخصیت او کتاب ها و مقاله های گوناگونی پدید آمده است. این پژوهش بر آن است ابتدا با نگاهی کلی و با توجه به آثار پدید آمده، رویکردهای هدایت شناسی را تبیین کند و پس از آن، سیر هدایت پژوهی را از سال1330تا1381 به صورت دوره های دهساله تحلیل و بررسی نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد در دهه ی سی که هدایت شناسان نخستین تجربه های خود را در زمینه ی پژوهش درباره ی هدایت کسب می کردند، بیشتر در زمینه هایی چون تحلیل ویژگی های روحی و اخلاقی هدایت، تاثیر پذیری او از نویسندگان خارجی و شیفتگی هدایت به علوم خفیه مطالبی می نوشتند. در این دوره 51مقاله و 12کتاب درباره ی هدایت نوشته شد. در دهه ی چهل با رشدی دو برابری، 124مقاله و 6 کتاب درباره ی آثار هدایت و به ویژه داستان های او نوشته شد و جنبه های تازه تری از زندگی و آثار هدایت بررسی شد. در دهه ی پنجاه نیز 145مقاله و 8 کتاب درباره ی خودکشی هدایت و علل آن و موضوع های کلی دیگر تحریر گردید. از دهه ی شصت، تجربه ی نویسندگان در زمینه ی هدایت پژوهی رفته رفته افزوده گشت و نویسندگان با تکیه بر دانش خود در زمینه ی نقد ادبی به نقد و بررسی آثار هدایت پژوهانه همت ورزیدند. در این دوره نیز 160 مقاله و 4 کتاب درباره ی هدایت به چاپ رسید. به طور شگفت آوری در دهه ی هفتاد ملاحظه می گردد که دامنه ی موضوع ها و مبحث های هدایت شناسی افزایش می یابد و این پدیده شاید مربوط به افزایش دانش نویسندگان درباره ی ادبیات معاصر و همچنین ادبیات جهان باشد که موضوع مورد علاقه ی فراوان هدایت بود. در این دهه، 170 مقاله و 45 کتاب درباره ی هدایت نوشته می شود. به طور عمده می توان گفت که هدایت شناسی چه از لحاظ کمی و چه از نظر کیفی در این دوره پیشرفت محسوسی داشته است.
    کلید واژگان: صادق هدایت, ادبیات معاصر, هدایت شناسی, تحلیل, نقد ادبی}
    Ebrahim Noorbakhsh*, Saeed Hessampour
    Sadeq Hedayat is the most influential contemporary author. Different books and articles have been written about his character and works. This essay intends to study aspects of Hedayat-studies based on current research about him. It then analyses the process of Hedayat-studies from 1330 to1380 in periods of 10 years.
    Results indicate that in the 1330s during which Hedayat’s researchers experienced how to study Hedayat, 51 articles and 12books have been written about his mental features, his inspiration from other non-Persian authors, and his inclination to secret sciences.
    In the 1340s, 124 articles and six books were published about Hedayat and especially about his stories. In this decade, new aspects of his life and works have been considered by Hedayat-researchers.
    In the 1350s, 145 articles and eight books were printed about his suicide and other general topics. In the1360s, experience of researchers about Hedayat-studies increased and authors relying on their information about literary criticism, they analyzed Hedayat-studies. In this time, 160 articles and four books were published about him.
    In the1370s, it was wonderfully observed that the rate of topics and issues about Hedayat developed. In this period, 170 articles and 45 books were written about him. It can be concluded that Hedayat-studies have been improving whether in the point of quantity or quality from 1330 to 1381.
    Keywords: Sadeq Hedayat, Contemporary Literature, Hedayat studies, analysis, literary criticism}
  • کاووس حسنلی، سیامک نادری*
    در بخش هایی از رمان «بوف کور» صادق هدایت، آشکارا به برخی از مکان ها اشاره شده است. اما واقعیت های مکانی آن گونه با تمهیدات داستانی درآمیخته و نگارش تاویل پذیرانه ی این اثر را تحت شعاع قرار داده که ماهیت مکان واقعی رویدادها را در هاله ای از ابهام پیچیده است. و بسیاری را بر آن داشته تا گمان کنند «رمان بوف کور فاقد زمان و مکان است.» در حالی که بخش گسترده ای از فضاهای شبه خیالی بوف کور را می توان با تکیه بر جغرافیای تاریخی «ری و تهران» بازیافت که گستره ی تاریخی عهود باستان، سده های میانه و دوره ی صفوی تا قاجار را در بر می گیرد. در این مقاله با تکیه بر نشانه های درون متنی اثر و انطباق آن ها با جزئیات جغرافیای تاریخی «ری و تهران» نقشه ی مسیر راوی در یک مکان واقعی و عینی بازشناسی شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، اجزای مکان در بوف کور را می توان در سه مولفه ی مبدا، مقصد و مسیر حرکت قهرمان به سوی گورستان و قلعه ی بیرون شهر بازیابی کرد که با بازنمایی عناصری تازه در پی ابهام زدایی از عنصر مکان در بوف کور صادق هدایت است.
    کلید واژگان: بوف کور, ری, صادق هدایت, مکان داستانی}
    Kavoos Hassanli, Siamak Naderi *
    The place is one of the story’s important elements. Point to some times of places in the parts of Hedayats “Boof-e- Koor”, but it appears that be able to paraphrase this effect, act secret that’s locality. And to cause some times to imagine mistaking that without time and place, whereas you may to see in this effect Ray and Tehran’s historical geography. This is including ancient period, Middle Ages and safavi as qagar. In this article to recover this places with help primitive map so we can to show the places in three details: origin, destination and cemetery route and out of city castle. This article is continuation to article: “Rereading Hedayats Boof – e Koor based on the socio – cultural and historical geography of Ray” for to open this cryptic effect. Rereading Hedayats Boof – e Koor based on the socio – cultural and historical geography of Ray” for to open this cryptic effect.
    Keywords: Keyword: Boof-e- Koor, Ray, Sadeq Hedayat, Story place}
  • فاطمه حیدری*، نسرین ناصری

    یکی از معیارهای سنجش ارزش و دوام ادبیات داستانی، تناسب میان«کارکرد عنصر زبان» با کاربران آن، یعنی«شخصیت های داستانی» است. زبان با گزاره‏ های برون زبانی و اجتماعی از جمله: جایگاه اجتماعی، سن، جنسیت، تحصیلات، محیط، شغل و سلسله مراتب قدرت کاربران رابطه ی تنگاتنگی دارد.آثار هدایت بخش جدایی ناپذیر از تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران است. نگاه اجمالی به مجموعه ‏ی داستان های کوتاه وی نشان می دهد، آثار او با توجه به عنوان مقاله ی حاضر دارای ظرفیت تامل ‏و بررسی بیش تر است. این مقاله، به اجمال با تکیه بر گزاره های برون زبانی و اجتماعی به واکاوی در شبکه‏ی ارتباطی میان کارکرد عنصر زبان با شخصیت‏پردازی در داستان های کوتاه صادق هدایت می‏پردازد.پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از روش تحلیل محتوا به شیوه ی کتابخانه‏ ای ‏بررسی شده است. به باو ر این پژوهش هدایت ضمن توجه و  آگاهی از گزاره های برون زبانی موثر در شخصیت پردازی، در به کارگیری درست و بجا از آن ها نیز موفق بوده است.

    کلید واژگان: داستان کوتاه, صادق هدایت, کارکرد عنصر زبان, شخصیت پردازی, گزاره های زبان}
    Fateme Heydari *, Nasrin Naseri

    One of the touchstones to appraise the value and the durability of literary fiction is the appropriateness between the function of language and its users, i.e. fictional characters. Language has a close relationship with the paralinguistic and social propositions such as social status, age, gender, education, environment, job and hierarchy of authority. Sadeq Hedayat’s works are the inherent part of Iranian contemporary fiction. As the title of this paper may suggest, his works are worth to be studied in that sense. This paper explores, through an analytic-descriptive approach, the relationship between the function of language and Hedayat’s characters while considering the paralinguistic and social propositions. It also argues that Hedayat has been aware of the paralinguistic and social propositions and successful in applying them in characterization of his stories.

    Keywords: Short story, Sadeq Hedayat, function of language, Characterization, linguistic propositions}
  • ناصر علیزاده، بهرام افضلی*
    در تاریخ روشنفکری جهان، نوعی گفتمان ستیزه جویانه در بین روشنفکران شکل گرفته است. در ایران نیز در دوره پهلوی اول در میان روشنفکران، انگلیس ستیزی و بعد از شهریور بیست، آمریکاستیزی مشهود است. غرب ستیزی روشنفکران غرب، به مفهوم افشای رفتار ناعادلانه غربی برای غیر غربی هاست و چامسکی آن را از مولفه های روشنفکری می داند. غرب ستیزی به عنوان مولفه ای از گفتمان روشنفکری، در برخی از آثار داستانی بعضی از نویسندگان نمود یافته است. در این نوشتار براساس روش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مطالعات اسنادی و کتابخانه ای، مولفه غرب ستیزی در مفهوم هرگونه بیگانه ستیزی و سلطه ستیزی، در آثار داستانی هدایت، آل احمد و ساعدی بازتاب داده شده است. از دلایل وجود گفتمان غرب ستیزی در ایران، می توان به احساس حقارت ایرانی در مقابل عظمت تاریخ و تمدن و هویت و فرهنگ اصیل گذشته خود، انتقاد و نگرش بدبینانه به غرب به دلیل سوابق ننگین استعمار و یاس حاکم بر روشنفکران بعد از کودتای 28 مرداد اشاره کرد. هدایت در بعضی از نوشته هایش از تبلیغات آمریکایی انتقاد و رفتار غیرانسانی آن را افشا می کند. غرب ستیزی آل احمد در نگرش انتقادی او از استثمار کشورش به دست بیگانگان و انتقاد او از مظاهر تمدن غرب و آمریکاستیزی نمود می یابد. غرب ستیزی ساعدی به شکل استعمارستیزی، آمریکاستیزی و روسیه ستیزی نمود یافته است.
    تازه های تحقیق
    غرب ستیزی در آثار داستانی نویسندگان معاصر به شکل های مختلفی انعکاس یافته است. غرب ستیزی گاهی مترادف با بیگانه ستیزی و دشمنی با هرگونه سلطه گری است؛ اما در اغلب موارد، غرب ستیزی همان آمریکاستیزی است. عامل اصلی به وجود آمدن نگرش بدبینانه به غرب (به ویژه به آمریکا)، وقوع کودتای 28 مرداد بوده و پیش از این تاریخ، معمولا آمریکا مورد احترام روشنفکران غیر چپ بوده است، اما هدایت در داستان فردا رفتار غیر انسانی آمریکا را افشا می کند. سبب نگرش منفی هدایت به آمریکا، امضای قرارداد هیئت مستشاری نظامی ایالات متحده در 1322 بوده است.
    آل احمد برای نشان دادن چهره کریه غرب به هر وسیله ای دست زده است. شدیدترین انتقادها را به آمریکا در آثار او می توان دید. در شوهر آمریکایی، آمریکا را به دغل بازی منسوب کرده است، به دخالت های آن کشور در سرنوشت ملت های جهان اعتراض دارد. او نیز رفتار ناعادلانه و غیر انسانی آمریکا را افشا می کند. غرب ستیزی او در سرگذشت کندوها در انتقاد وی از استعمار کشورش به دست بیگانگان انعکاس یافته است و چاره رهایی از این استعمار را در بازگشت به گذشته اصیل می داند. در رمان نفرین زمین بیشتر مظاهر تمدن غرب را نفی کرده است. او افشاگری ها و انتقادهای خود را گاه به صراحت و گاه به زبان تمثیلی در آثارش منعکس کرده است. اگرچه هیچ کشور استعمارگری نظیر فرانسه، شوروی و انگلیس، از انتقادهای وی در امان نمی ماند، معمولا نوک پیکان این اعتراض ها به آمریکا نشانه می رود.
    غرب ستیزی در عزاداران بیل ساعدی به شکل انتقاد او از استعمار کشورش به دست کشورهایی نظیر روس، انگلیس و آمریکا نمود یافته و در دندیل در افشای رفتار غیر انسانی آمریکا منعکس شده است. ساعدی برخلاف بسیاری از روشنفکران و نویسندگان، از رفتار سلطه گرانه و تجاوزکارانه روسیه غافل نمانده و در غریبه در شهر نوک تیر انتقادها و اعتراض های خود را به روسیه نشانه گرفته است.
    کلید واژگان: غرب ستیزی, آثار داستانی, صادق هدایت, جلال آل احمد, غلامحسین ساعدی}
    Nasser Alizadeh, Bahram Afzali*
    A new antagonistic discourse has been formed among intellectuals, in the intellectual history of the world. Some anti-British, and after September 1941 anti-American activities are evident among Iranian intellectuals under the rule of Pahlavi I. The western's anti-west beliefs disclose the unjust behavior of west in contrast to non-westerns, what Chamskey introduces as one of intellectualism components. As a component of intellectual discourses, anti-west activities appear in fiction works of some authors. Based on a documentary and library analytic- descriptive method, the concept of anti-west component has been reflexed in fiction works of Hedayat, Al-e-Ahmad and Sāedi in form of any xenophobia and anti- hegemonic concepts through the present paper. The humiliation feelings of Iranians against the greatness of their past history, civilization and their original culture, and their criticism and pessimistic attitude toward the West because of the disgraceful history of colonialism and despair of their intellectuals after the coup of August 1941 are the reasons can be considered for anti-west discourses in Iran. Hedayat has criticized, in some of his works, the American-propaganda and has revealed the American's inhumane treatments. Al-e-Ahmad's anti-west attitudes appear in his criticism to the exploitation of his country by foreigners and to the manifestation of western civilization and anti-Americanism. Sāedi's anti-west beliefs appear in form of anti-colonialism, anti-Americanism and anti-Russian attitudes.
    Keywords: Anti, west activities, Fiction works, Sādeq Hedāyat, Jalāl Al e, Ahmad, Gholamhossein Sāedi}
  • فیروز فاضلی، فروغ احمدی
    در میان نویسندگان مرگ اندیش صادق هدایت، نویسنده معاصر ایران، و ادگار آلن پو،شاعر و نویسنده ی آمریکایی، از جمله کسانی اند که توجه بسیاری به این مفهوم داشته اند و مرگ اندیشی مضمون عمده آثارشان است. اما آنچه محتوای این آثار را به هم مشابه می سازد؛ حالت دوگانگی و تضاد در مفهوم مرگ است که این امر می تواند برگرفته از شخصیت واقعی ای باشد که با آن زیسته اند؛ از این رو چنین نگرشی به آثارشان راه یافته و قهرمانان داستان های شان هم چون نویسندگان شان با احساس دوگانه هراس و اشتیاق به مرگ، دست و پنجه نرم می کنند. مقاله حاضر به بررسی تطبیقی و تحلیل مفهوم مرگ در آثار صادق هدایت و ادگار آلن پو پرداخته است.
    کلید واژگان: مرگ, صادق هدایت, ادگار آلن پو, ادبیات تطبیقی}
    Firouz Fazeli, Forough Ahmadi
    Edgar Allan Poe – American author – and Sadeq Hedayat – the Iranian writer – are two authors who have always thought and special attention to death and morbidity is the main subject of their works. What makes their works content similar to each other is the duality and conflict about the concept of death; this can be achieved, obtained and derived from their real character. That’s why such approach can be seen in their works and their stories heroes struggle with the fear and anxiety feelings. The present article studies the concept of death in Hedayat and Allan Poe’s works comparatively.
    Keywords: death, Sadeq Hedayat, Edgar Allan Poe, Comparative Literature}
  • فاضل عباس زاده*، ناصر عباس زاده
    ادبیات هر ملت، در هر دوره، به مقتضای مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دینی شکل می گیرد. اما چگونگی انعکاس وقایع بستگی به دیدگاه نویسنده و جایگاه اجتماعی، ومحیط زندگی او دارد. قبل از مشروطه زنان خلق شده در اکثر آثار ادبی به شدت منفعل، محدود، مقلد و سطحی نگر است. در عصر مشروطه نیز با آنکه دایره اختیارات زنان افزایش یافته بازهم ادبیات ما مذکر است و زنان در حاشیه اند و نقش های فرعی دارند. با توجه به اهمیت نقش و جایگاه زنان در جامعه امروز، در این مقاله جایگاه و خصیصه های مثبت و منفی زن را در آینه بوف کور صادق هدایت بررسی کرده به این نتیجه رسیده ایم که؛ چهره زن در روایت بوف کور مخدوش است. هر دو زن (اثیری و لکاته) صامتند. جز این که زن لکاته تنها یک بار سخن می گوید و زن اثیری کاملا ساکت است. راوی در ذهن خود عاشق زنی است که تن به تقدیر بسپارد و اعتراضی نکند و کاملا مقهور قدرت مرد باشد، شاید پرداختن به عشق با برداشتی فرویدی از دید شخصیتی روان پریش و ناتوان از برقراری رابطه ی طبیعی با زنان، سبب می شود که هدایت نتواند چهره کاملی از زن ایرانی زن محصور در حجاب جامعه و سنت تمثیل گونه ترسیم کند.
    کلید واژگان: زن, بوف کور, صادق هدایت, رمان, روایت}
    Fazel Abbaszadeh*, Naser Abbaszadeh
    Literature of every nation, in every period, is developed depending on social, political, economic and religious issues. However, the way that events are reproduced depends on the views, social status, and living environment of the author. Before the Mash route, women created by most literary works were extremely passive, and have limited and superficial imitator prospective. Additionally, in spite of increase in women's authority in the Misroute era, our literature was yet dominated by men and women have been marginalized to a subsidiary role. Regarding the important role of women in society today, the positive and negative attributes of women in "The Blind Owl" Sadeq Hedayat was reviewed.
    Keywords: woman, Boufe KOur, Sadeq Hedayat, novel}
  • علی حسن سهراب نژاد، مریم پناهی
    این مقاله به نقد و بررسی تطبیقی دو داستان کوتاه از دو تن از نویسندگان شهیر دنیا، ادگار آلن پو ((1809-1849، Edgar Allan Poe و صادق هدایت (1903-1951)، با نگاهی به نوع ادبی داستان کوتاه، ژانر گوتیک و عناصر آن می پردازد. نگارندگان این مقاله با تکیه بر وجوه اشتراک و افتراق کوشیده اند به تحلیل و مقایسه داستان کوتاه گودال و آونگ (The Pit and the Pendulum) و گجسته دژ (1311) بپردازند. اولی داستان کوتاهی است از ادگار آلن پو، نویسنده آمریکایی، که نخستین بار در سال 1842 چاپ شده است و داستان مردی را روایت می کند که از سوی دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا محکوم به مرگ شده و او که خود راوی داستان نیز می باشد به بیان لحظه به لحظه ی شکنجه های روحی و جسمی ای می پردازد که در سیاهچالی تاریک بر او تحمیل می شود تا او را به کام مرگ بکشاند. دومی داستان گجسته دژ به قلم صادق هدایت و در مجموعه داستان سه قطره خون قرار گرفته است. اهمیت موضوع در این است که گویا تاکنون کار مستقل و قابل توجهی در زمینه مقایسه و تطبیق عناصر گوتیک درآثار هدایت و پو انجام نگرفته است. بررسی عناصر گوتیک بر اساس نظر رابرت هریس (Robert Harris) نشان می دهد جلوه ژانر گوتیک در گجسته دژ هدایت نسبت به پو پررنگ تر می باشد.
    کلید واژگان: داستان کوتاه گوتیک, ادگار آلن پو, صادق هدایت, گودال و آونگ, گجسته دژ}
    Ali Hasan Sohrabnejad, Maryam Panahi
    This study, comparatively, interprets and criticizes two short stories of the writers, Edgar Allan Poe (1809-1849) and Sadeq Hedayat (1903-1951), with a view to the short story genre, the Gothic fiction and its elements. The writers of this article have analyzed one of Poe’s short stories, The Pit and the Pendulum (1842), in a comparison with Hedayat, the Iranian writer and intellectual, and his short story, Gojaste Dej (1933), relying on their similarities and differences. The former is a short story from Poe that has been published in 1842 for the first time. It narrates a man who has been condemned to death by the Spanish inquisition. The man, who is the narrator of the story as well, expresses the moments of physical and psychological tortures in a dark prison imposed on him to bring him to death. The significance of the study is that, so far, no major comparative research has been done on Poe and Hedayat regarding Gothic elements. Studying Gothic elements mentioned by Robert Harris show that Hedayat has applied them stronger than Poe.
    Keywords: Gothic Fiction, Edgar Allan Poe, Sadeq Hedayat, The Pit, the Pendulum, Gojaste Dej}
  • مهبود فاضلی، شهلا جلالوندی

    بررسی نقش و حضور زنان در داستانها و اشعار نویسندگان و شاعران مرد و نیز جایگاه مردان در آثار زنان نویسنده و شاعر، مقوله ای قابل بررسی است. این پژوهش به بررسی بازتاب نگاه به زن درآثار یک نویسنده مرد و بازتاب نگاه یک شاعر زن به مرد دراشعار اومی پردازد و تاثیر نگرش آنها را به جنس مخالف در زندگی واقعی شان بررسی می کند. پرسش اصلی این است که آیا حضور زنان در آثار مردان و برعکس، پررنگ و تاثیرگذار و سازنده بوده یا در حاشیه و کمرنگ و سترون تصویر شده است؛ به این منظور دوتن از معاصران، صادق هدایت و فروغ فرخزاد را انتخاب کرده ایم تا دیدگاه آنها را درباره جنس مخالف در آثارشان بررسی کنیم. نتایج پژوهش نشان می دهد این دو در آثارشان نسبت به جنس مخالف خود دیدگاه مثبتی نداشته اند. نگرش آن دو به جنس مخالف، باعث بدبینی و تنهایی آنها در زندگی واقعی شان شده است.

    کلید واژگان: ادبیات معاصر فارسی, جنس مخالف, زن, صادق هدایت, فروغ فرخزاد, مرد}
    Mahbood Fazeli, Shahla Jalalvandi.

    Study of the role and presence of women in the stories and poems penned by male authors and poets; and the status of men in the works of female authors and poets is a topic of importance which can be carried out.This research studies the outlook toward women in the works of a male author, and the outlook of a female poet toward men in her verse, while also investigating the impact of their perspective toward the opposite sex in their real lives. The question is whether presence of women in the works of men and vice versa has been highlighted, influential and constructive, or has been marginalized and faded. To this end, two contemporary literary figures, Sadeq Hedayat and Forouq Farokhzaad have been chosen to study their viewpoint toward the opposite sex in their works. The outcome of survey shows both of these two literary figures didn’t maintain a positive outlook toward the opposite sex, which in turn led to their pessimism and solitude in real life.

    Keywords: Contemporary Farsi literature, opposite sex, woman, Sadeq Hedayat, Forouq Farokhzaad, man}
  • قدرت الله طاهری*، فاطمه اسمعیلی نیا
    تحت تاثیر رواج اندیشه های پوچ گرایی متاثر از وقایع و تحولات فلسفی، علمی، تاریخی و اجتماعی عصر مدرن، در ادبیات قرن بیستم، سبکی با عنوان ادبیات معناباخته (Absurd Literature) پدیدآمد که با تاکید بر فقدان منطق در طبیعت و انزوای انسان در جهانی فاقد معنا و ارزش، به بیان اندیشه هایی همچون بی هدفی و پوچی، بی ایمانی، ازخودبیگانگی، بی هویتی، تنهایی، مرگ اندیشی و... در زندگی انسان عصر مدرن می پرداخت. این جریان تقریبا همزمان با غرب در طی دو دوره در ادبیات ایران مجال ظهور پیدا کرد. نخست، دوره استیلای استبداد رضاشاه بود که خفقان و یاس و ناامیدی را در جامعه رواج داد و دوره دوم به وقوع کودتای 28 مرداد 1332 و شکست جنبش ملی شدن صنعت نفت مربوط می شد که موجب سرخوردگی و سرکوب روشنفکران و زمینه ساز گرایش به ادبیات معناباخته و پوچ گرا شد. هجوم نیروهای بیگانه، استعمار، استبداد، آشوب و ناامنی و بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، در روحیه ی نویسندگان ایرانی تاثیر به سزایی گذاشت و موجب پدیدآمدن اندیشه های پوچ گرایی و بی معنایی در آثار آنان شد. صادق هدایت، صادق چوبک و بهرام صادقی از جمله نویسندگان دهه های 30 و 40 هستند که نشانه های تفکرات پوچ گرایی در آثار آنان دیده می شود. در این پژوهش سعی شده است بازتاب جلوه های معناباختگی در آثار صادق هدایت با تکیه بر سه اثر وی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
    کلید واژگان: ادبیات معناباخته, صادق هدایت, بوف کور, سگ ولگرد, سه قطره خون}
    Qodratollah Taheri*, Fateme Esmaily Nia
    Under the influence of nihilistic thoughts created as a result of philosophical, scientific, historical and social developments in the modern era, a style called Absurd Literature emerged which emphasizes the lack of logic in the nature and man’s solitude in a meaningless world and expresses thoughts such as aimlessness, nihilism, faithlessness, lack of identity, loneliness, etc. in the life of modern man. This movement emerged in Iran’s literature at the same time as the West in two periods of time. The first one was the period of the hegemony of Reza Shah, during which desperation prevailed in the society and the second period is related to the 1953 Iranian coup d’état and failure of the movement of nationalization of the oil industry, which disappointed the intellectuals and provided the grounds for their inclination towards the absurd literature. The attacks by foreign forces, colonization, hegemony, chaos, insecurity and political, social and economic crises had a great effect on the morale of Iranian writers and led to the emergence of nihilistic and absurdist thoughts among them. Sadeq Hedayat, Sadeq Choobak and Bahram Sadeqi are among the writers in the 1950’s and 60’s whose works are filled with the signs of nihilistic thoughts. This paper attempts to study the reflection of absurdist effects on the works by Sadeq Hedayat with emphasis on his three main works.
    Keywords: Absurd literature, Sadeq Hedayat, the Blind Owl, the Stray Dog, Three Drops of Blood}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال