جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "shahnameh of ferdowsi" در نشریات گروه "ادبیات و زبان ها"
تکرار جستجوی کلیدواژه «shahnameh of ferdowsi» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
بررسی انواع پادآرمانشهرها و انتقاد به آن ها یکی از مباحث مهم در اندیشه سیاسی شاهنامه فردوسی است. در شاهنامه، پادآرمانشهر وقتی شکل می گیرد که آرمانشهر ایرانی تشکیل نشود و شاه آرمانی ایرانی وجود نداشته باشد که بر مردم فرمان براند. «سلطنت مطلقه فاسد شاه بیگانه»، نظام سیاسی «شبه دموکراسی» و «جامعه اشتراکی مزدکی» انواع پادآرمانشهر در شاهنامه هستند که به باور فردوسی، تشکیل این نظام ها محصولی جز ویرانی کشور و تباهی مردم نخواهد داشت. همچنین فردوسی در برخی داستان های شاهنامه از مردمی سخن گفته است که در آرمانشهر زندگی می کنند اما به اصول آن پای بند نیستند و اخلاق پادآرمانشهری دارند. در این مقاله، به این پرسش پاسخ داده خواهد شد که پادآرمانشهر در شاهنامه فردوسی چگونه شکل می گیرد و چه انواعی دارد. برای رسیدن به پاسخ این پرسش، انواع پادآرمانشهر و ویژگی های آن ها را از خلال داستان های حماسه ملی ایران و نیز سخنان فردوسی در لابه لای این داستان ها استخراج و صورت بندی کرده و در نهایت با توجه به آبشخور تاریخی و فرهنگی و همچنین جامعه هدف نظرات فردوسی در این باره، تحلیل و نتیجه گیری کرده ایم. با بررسی انتقادهای فردوسی به انواع پادآرمانشهرها، می توان بحران های سیاسی زمانه او را شناخت و وجوهی از آرمانشهر مد نظر او و بهترین شیوه حکومت برای ایران را ترسیم کرد. ضمن این که نقد و نفی پادآرمانشهرها می تواند به نوعی انتقاد از جایگزین های شناخته شده موجود برای بحران حکومت در زمانه فردوسی و هشدار درباره آن ها باشد.کلید واژگان: پادآرمانشهر, شاهنامه, فردوسی, اندیشه سیاسیExamining the types of anti-utopias and criticizing them is one of the important topics in the political thought of Ferdowsi’s Shahnameh. In Shahnameh, the anti-utopia is formed when the Iranian utopia is not formed and there is no Iranian ideal prince to rule over the people. "Absolute corrupt monarchy of the foreign king", "pseudo-democracy" political system and "Mazdaki communal society" are the types of anti-utopia in Shahnameh and according to Ferdowsi, the formation of these systems will only result in the destruction of the country and the destruction of the people. Also, in some stories of Shahnameh, Ferdowsi has spoken about people who live in utopia but do not adhere to its principles and have anti-utopian ethics. Finally, by examining Ferdowsi's critiques of various anti-utopias in Shahnameh, we can identify some of the political crises of his time and draw aspects of his utopia and the best way of governing for Iran. At the same time, criticizing and denying anti-utopias can be a kind of critique of the well-known alternatives to the government crisis in Ferdowsi's time.Keywords: Anti-utopia, Shahnameh, Ferdowsi, political thought
-
شاهنامه فردوسی آینه روشن و تمام نمایی از اصول، آداب، اندیشه ها و تفکرات و جامع جمیع خصایص مدنی و اخلاقی و فرهنگی ایران باستان است. این اثر بی نظیر با پرداختن منطقی به داستان ها و حکایات، به شخصیت ها و بازیگران آن روح تازه ای می بخشد. در اثنای توصیف صحنه های نبرد، نمودهای اجتماعی را نیز مد نظر قرار داده است. هدف از این پژوهش بررسی و تبیین مولفه های اجتماعی در لابه لای اشعار نغز این شاعر بزرگ می باشد. این پژوهش بخش ابیات بخش پهلوانی را شامل می باشد. شاهنامه مورد استناد در این نوشتار، نسخه ای از شاهنامه است که توسط جلال خالقی مطلق (از سال 1366 تا 1386) در هشت دفتر گردآوری شده است. نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر آن است میزان حضور مولفه های اجتماعی، 1200 بار است که در این میان، بیشترین فراوانی مروبوط به مولفه ی اشاره به شاهان گذشته با 86 بار تکراربوده است و کمترین فراوانی مربوط به مولفه زبان با 7 بار تکرار بوده است.
کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, اجتماعی, پهلوانیInvestigation and presentation of social components in Ferdowsi's Shahnameh Ferdowsi's Shahnameh is a clear mirror and a comprehensive view of the principles, manners, ideas and thoughts as well as comprehensive of all the civil, moral and cultural characteristics of ancient Iran. This unique work gives a new spirit to its characters and actors by dealing logically with the stories and anecdotes. While describing the battle scenes, it has also considered the social manifestations. The present study aims to is to investigate and explain the social components in the poems of this great poet. This research includes the verses of the Pahlavani section. The Shahnameh cited in this article is a copy of the Shahnameh compiled by Jalal Khalqi Motlaq (from 1 222 to 2332 ) in eight books. The results show that the presence of social components is 1200 times, among which, the highest frequency is related to the component referring to the past kings with 86 repetitions and the lowest frequency is related to the language component with 7 repetitions.
Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, Social, Pahlavi -
شاهنامه کتابی شخصیتمحور است و در اصطلاح شخصیتها هستند که بار داستان و جنبههای ر آن را به دوش میکشند. در کنار شخصیتهای اصلی داستان که نزد خوانندگان معروف میشوند، شخصیتهای فرعی هم وجود دارند که بخشی از بار داستان به عهده آنهاست و حضور آنها همانقدر مهم است که حضور شخصیتهای اصلی اهمیت دارد. یکی از مهمترین شخصیتهای فرعی داستان رستم و اسفندیار، پشوتن برادر اسفندیار است. در این داستان شاهد نبرد دو پهلوان اسطورهای و محبوب هستیم که هرکدام برای این نبرد دلایل خود را دارند و بهعنوان شخصیتهای اصلی در داستان حضور دارند. حضور پشوتن علاوه بر بعد عاطفی بهعنوان برادر اسفندیار، به داستان منطق روایی میبخشد و ضمن کمک به روایت آن به پرسشهای احتمالی خواننده هم پاسخ میدهد، به گونهای که نبودش خلاء عظیمی در داستان ایجاد میکند. در این مقاله کوتاه ضمن بررسی شخصیت پشوتن در منابعی مانند اوستا، دینکرد و بهمننامه؛ به کارکردهای شخصیت او در داستان رستم و اسفندیار خواهیم پرداخت و آنها را در چند بخش: «ایجاد تفاوت دیدگاه در داستان»، «نماینده قدرت حاکم»، «حضور برای پیشبرد داستان» و... بررسی خواهیم کرد.
کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, پشوتن, داستان رستم و اسفندیارShahnameh is a character-oriented book and there are characters who carry the burden of the story and its narrative aspects. In addition to the main characters of the story who become famous to the readers, there are also sub-characters who are responsible for part of the story and their presence is as important as the presence of the main characters.One of the most important sub-characters in the story of Rostam and Esfandiar is Esfandiar's brother Pashtun. In this story, we see the battle of two mythical and popular heroes, who each have their own reasons for this battle and are present as the main characters in the story. In addition to the emotional dimension as Esfandiar's brother, Pushtoon's presence gives narrative logic to the story and, while helping to narrate it, also answers the reader's possible questions. In a way, its absence creates a huge gap in the story.This article examines the character of Pashtun in sources such as Avesta, Dinkard and Bahmannameh; He deals with the functions of his character in the story of Rostam and Esfandiar and examines them in several parts: creating a difference of opinion in the story, representing the ruling power, presence to advance the story, and so on
Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, the story of Rostam, Esfandiar, Pashtun -
پیری و جوانی از جمله مفاهیم دارای اهمیت در فرهنگ و ادبیات هر قومی بوده و مطالب فراوانی در مورد آن ها نگاشته شده است. در شاهنامه نیز شخصیت پردازی در ارتباط با جوانان و پیران و ویژگی های شخصیتی آ ن ها به خوبی قابل مشاهده است. تحقیق حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای انجام گرفته به دیدگاه فردوسی نسبت به شخصیت های مثبت و منفی، اعم از پیر و جوان در شاهنامه و تغییر و یا عدم تغییر این دیدگاه و ایستایی یا پویایی شخصیت های مثبت و منفی در شاهنامه پرداخته است. بر اساس نتایج تحقیق دیدگاه فردوسی نسبت به شخصیت های داستان اعم از پیر و جوان ثابت نیست و در طول داستان تغییر می کند. شخصیت هایی که به دلیل ابعاد مثبت و منفی، باورپذیرتر و جذاب ترند. به طورکلی می توان گفت که فردوسی ویژگی هایی هم چون میهن دوستی، دلاوری و بزرگی را بیشتر به جوانان نسبت می دهد و از سوی دیگر ویژگی هایی هم چون دانایی و خردمندی را بیشتر به پیران نسبت داده است.
کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, پیری, جوانی, شخصیتOld age and youth are important concepts in the culture and literature of every nation and many articles have been written about them. In the Shahnameh, the characterization in relation to the young and the old and their personality traits can be clearly seen. The current research, which was carried out with the descriptive-analytical method and using library sources, is based on Ferdowsi's view of positive and negative characters, both young and old in the Shahnameh, and the change or lack of change of this view and the static or dynamic nature of positive and negative characters in the Shahnameh. Shahnameh has paid. According to the results of the research, Ferdowsi's view of the characters in the story, both young and old, is not constant and changes throughout the story. Characters who are more believable and attractive because of their positive and negative aspects.In general, it can be said that Ferdowsi attributes qualities such as patriotism, bravery and greatness more to the young, and on the other hand, attributes such as knowledge and wisdom are more attributed to the old.
Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, old age, Youth, personality -
شاهنامه جلوه گاه فرهنگ و اندیشه های ایرانیان باستان است که در قالب عناصر متعددی از جمله اساطیر، حماسه ها و داستان های شاهان و پهلوانان بازتاب یافته است. این اندیشه ها روایتگر برداشت های جهان شناختی، ساختارهای اجتماعی، آیین ها و نمونه های اخلاقی و رفتاری ایرانیان باستان است که با نام حکمت خسروانی شناخته می شود. مبنای حکمت خسروانی نور است و مظاهر این امر در شاهنامه با مولفه های پربسامد اهورایی چون خرد، آتش، فر، امشاسپندان و ایزدان و نیروهای تاریکی همچون اهریمن و دیوان که در تضاد با نور و روشنی اهورایی هستند، همراه با جنبه های تغزلی، عاشقانه و غنایی خود، بیانگر فلسفه ی زندگی در حکمت ایران باستان است. در این پژوهش با بهره گیری از روش تحلیل محتوا مولفه های حکمت خسروانی را در شاهنامه بررسی کرده و نشان داده ایم بازتاب درخشان این مضامین هم پیوند با بنیان های ریشه دار خود در شاهنامه، زمینه ای برای بنیان اندیشه های تعالی گرایانه، ایجاد فضای باز فکری و جریان آن در بطن اجتماع و آثار و نیز بستری برای گفتگوی متن ها در طول تاریخ فراهم آورده است. از این رو با شناخت این جریان، می توان به خوانشی نظام مند از آثار ادبی، تاریخی و دینی ایرانیان دست یافت.
کلید واژگان: حکمت خسروانی, ایران باستان, جهان شناسی, اهورا مزدا, نور, خرد, شاهنامه فردوسیThe Shahnameh embodies the culture and ideas of the ancient Iranians through numerous elements, including myths, epics, and stories of kings and heroes. These ideas narrate the cosmological perceptions, social structures, traditions and moral and behavioral examples of the ancient Iranians which is known as Khosravaniphilosophy. These profound thoughts have been formed in a philosophical way from various religions such as Manichaeism, Mithraismand most of all Zoroastrianism; The basis of Khosravi's wisdom is light And the manifestations of this issue in Shahnameh with high-frequency components such as wisdom, Light, Fire, Splendor (Farr), Angles (Emshaspandan), Goddess (Izadan) and dark forces like the Devil (Ahriman) and Demons (Divan) which are in contrast to the light and Ahuraian Lighting, along with its romantic and lyrical aspects, express the philosophy of life from the perspective of Khosravi wisdom.In this study, using the method of content analysis, components of Khosravani'sphilosophyhave examined in Shahnameh and shown that the brilliant reflection of these themes interrelated to its roots in Shahnamehhas provideda ground for establishing transcendental ideas, creating free thinking space with flowing it to the the heart of society and literary works, as well as a situation for the dialogue of texts throughout history.Therefore, by recognizing this trend, a systematicperception of Iranian literary, historical and religious works can be achieved.
Keywords: Philosophy of Khosravani, Ancient Iran, cosmology, Ahouramazda, Light, wisdom, Shahnameh of Ferdowsi -
مهم ترین بن مایه محوری در کل شاهنامه، شخصیت شاه است که از دو خاستگاه تاریخ و اسطوره منبعث شده است. عناصری که در شکل گیری حکومت پادشاهان در شاهنامه موثر بوده اند، عبارتند از: فره ایزدی، فره شاهی (وراثت)، ثروت و سیاست، قدرت وداشتن پشتوانه وپایگاه اجتماعی. از پنجاه و چهار پادشاه در شاهنامه، سه نفر زن و بقیه مرد بوده اند. زنان شاهنامه نقش کلیدی در حکومت دارند زیرا از طریق وراثت، ناقل خون پادشاهی اند و در امور کشوری (حکومت) و لشکری نقش بسزایی ایفا می کنند. آنان گاه به عنوان مادر و زن پادشاه و گاه به عنوان ملکه و شهبانو ظاهر می شوند. این جستار با روش تحلیلی - توصیفی به بررسی حکومت و پایه های فرمانروایی شهبانوهای ایرانی و انیرانی و مقایسه میان جهانداری پادشاهان مرد با شهبانوها پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سه شهبانوی ایرانی(همای چهرآزاد، پوران دخت وآزرم دخت) از طریق فره شاهی به حکومت رسیده اند و مشروعیت حکومتشان بر پایه داد و دهش بوده است به غیر از همای که برپایه بیدارگری وقدرت منفی بود و دو شهبانوی انیرانی(قیدافه و مادر تلخند وگو) زنانی با درایت وخردمند بوده اند که با ویژگی های شاهانه و حماسی ایرانی بر تخت نشسته اند.کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, شهبانوها, فره, حکومت, ایران, انیرانThe most important central element in the entire Shahnameh is the character of the king, which is derived from the two origins of history and mythology. The elements that were effective in the formation of the kings' rule in the Shahnameh are: Divine Farr, Royal Farr (inheritance), wealth and politics, power and having support and social base. Among the fifty-four kings in the Shahnameh, three were women and the rest were men. Shahnameh’s women play a key role in the government because they carry the blood of the kingdom through heredity and play a significant role in the affairs of the country (governance) and army. Sometimes they appear as the king's mother and wife, and sometimes as queens and empresses. This essay has analyzed the rule and foundations of Iranian and Non Iranian queens with analytical-descriptive method and compared the worldliness of male kings with queens. The findings of the research show that three Iranian queens (Homai Chehrazad, Puran Dokht and Azram Dokht) came to power through Royal Farr and the legitimacy of their government was based on fear and terror, except for Homa who was based on vigilance and negative power and two Non Iranian queens (Qidafa and Mother Talchand and Gov) were women with tact and wisdom who sat on the throne with royal and epic Iranian characteristics.Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, queens, Farr, Government, Iran, Non Iranian
-
مضامین اخلاقی و اجتماعی از مباحث اصلی در ادبیات فارسی است و از گذشته تاکنون جلوه گاه نغزترین و ناب ترین معانی و مضامین اخلاقی و تعلیمی بوده است؛ به گونه ای که در هر دوره، بخش انبوهی از شعر فارسی به حکمت و موعظه اختصاص داشته است. ادبیات تعلیمی از رایج ترین و کهن ترین گونه های ادبی در جهان است که آموزه های عقلانی و اخلاقی را به مخاطبان ارایه می کند تا با کاربست آن ها در زندگی به نیکبختی و سعادت برسد. در شاهنامه که اثری حماسی است، سخن از انسان هایی آرمانی به میان می آید که آراسته به صفات نیکوی انسانی هستند و پای بندی به اخلاق، بارزترین ویژگی زندگی آنان است. فردوسی که صاحب گفتاری پاک و آراسته به راستی و درستی است، خود، به فضایل اخلاقی پای بند است و در داستان های شاهنامه به بیان این ارزش ها در زندگی آدمی می پردازد. اوستا نیز که اثری تعلیمی و اخلاقی است، پر از خوبی ها و اندیشه های انسان دوستانه است؛ که در آن مضامین اخلاقی به انحای مختلف بیان شده است. این مقاله سعی دارد با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و روش توصیفی- تطبیقی و با ابزار کتابخانه ای خصوصیات اخلاقی مشترک در این دو اثر را بررسی کند؛ از بررسی و مقایسه این دو منبع، این نتیجه حاصل شد که شاهنامه ضمن تاثیرپذیری و جذب مولفه های فرهنگی دین مبین اسلام، تاثیرات فراوانی نیز از فرهنگ ایران پیش از اسلام گرفته، بسیاری از مولفه های فرهنگی آن را حفظ و ضبط کرده است.
کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, اوستا, صفات اخلاقی, مضامین مشترکMoral and social themes are one of the main topics in Persian literature and from the past until now it has been the manifestation of the purest and purest meanings and moral and educational themes, so that in each period, a large part of Persian poetry is devoted to wisdom and sermon and literature It is a teaching of one of the most common and ancient literary genres in the world, which provides rational and moral teachings to the audience in order to achieve happiness and prosperity by applying them in life. In Shahnameh, which is an epic work, there is talk of ideal human beings who are adorned with good human qualities and adherence to morality is the most prominent feature of their lives. Ferdowsi, who has a pure and well-groomed speech, is committed to moral virtues, and in the stories of Shahnameh, he expresses these values in human life. The Avesta, which is an educational and moral work, is also full of goodness and humanitarian thoughts; In which moral themes are expressed in different ways. This article tries to examine the common moral characteristics of these two works by using content analysis method and descriptive-comparative method and by library tools; The result was that Shahnameh, while being influenced and absorbing the cultural components of the religion of Islam, has also taken many influences from the culture of pre-Islamic Iran, and has preserved and recorded many of its cultural components.
Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, Avesta, moral attributes, Common themes -
ابرپیرنگ به آن دسته از پیرنگ هایی گفته می شود که در میان اقوام و فرهنگ های گوناگون بسیار تکرار می شوند. هدف این نوشتار، کشف ساختار ابرپیرنگ جهانی «پیمان انسان با شیطان» در دو روایت «ضحاک» در شاهنامه فردوسی و فاوست به روایت گوته است. ابرپیرنگ پیمان انسان با شیطان در روایات گوناگون در میان اقوام و ملل جهان تکرار شده و در زمان ها و مکان های مختلف به حیات خود ادامه داده است. در پژوهش حاضر، کوشش شده است با روش توصیفی-تحلیلی به دو پرسش پاسخ داده شود: نخست، ساختار و الگوی تکرارشونده حاکم بر این ابرپیرنگ چیست؛ دیگر اینکه، تفاوت ها و شباهت های روایت فردوسی و گوته در این ابرپیرنگ در بخش های متنوع، همچون چرایی پیمان با شیطان، انگیزه های پیمان، کنش های قهرمانان، چگونگی ظهور شیطان بر قهرمانان، و فرجام آنها چگونه است. نتایج نشان می دهد که ساختار این ابرپیرنگ الگویی تکرارشونده به این قرار دارد: پیمان بستن شیطان با افرادی با ویژگی های برتر، فروختن روح به شیطان، انجام دادن یک گونه از خویش کاری های مشابه پس از پیمان با شیطان، و فرجامی از نوع سقوط کامل یا بازگشت به رستگاری پس از تحمل پیامدهای دردناک رفتارهای نادرست. تفاوت های این دو روایت از یک داستان واحد، شامل انگیزه های پیمان بستن است که در فاوست بهره مندی تمام عیار از خوشی های مادی و دنیایی، و در داستان «ضحاک» قدرت طلبی است. تفاوت دیگر در کنش های قهرمانان پس از پیمان بستن است که در فاوست با شهادت دروغ و قبول مال دزدی همراه است، اما در داستان «ضحاک» با قتل و رابطه نامشروع سروکار دارد که در هردو روایت مشترک است. چگونگی ظهور شیطان بر این دو نیز متفاوت است. در فاوست شیطان به شکل سگ، اسب آبی، و سالک دانشجو ظهور می کند و در داستان «ضحاک» به شکل مردی نیک خواه، خوالی گر (آشپز) و پزشک ظاهر می شود. فرجام پیمان در فاوست پس از تحمل سختی های بسیار به رستگاری ختم می شود و در ضحاک به بندی شدن او در بن غاری می انجامد. برمبنای این پژوهش، می توان درباره احتمال تاثیرپذیری گوته از فردوسی تامل کرد.
کلید واژگان: ابرپیرنگ, پیمان با شیطان, فاوست, گوته, ضحاک, شاهنامه فردوسیMasterplot is a group of plots that are widely repeated among different ethnic groups and cultures. The purpose of this paper is to discover the structure of universal masterplot of “deal with the Devil” in two narratives of “Zahhak” in Ferdowsi’s Shahnameh and Dr. Faust by Goethe. In the present study, we have tried to answer two questions by descriptive-analytical methodFirst, what is the repetitive structure that governs this masterplot; second, what are the similarities and differences between the narratives of Ferdowsi and Goethe in this masterplot in different sections such as the reasons for dealing with the Devil, the motives of the deal, the actions of the heroes, how the Devil appeared to the heroes and their fate. The results show that the structure of this masterplot has a repetitive pattern in this form: Devil’s deal with individuals having superior characteristics, selling one’s soul to the Devil, performing similar kinds of functions after dealing with the Devil, and a complete downfall or return to salvation after suffering the painful consequences of wrongdoing. The differences between these two narratives from a single story include the motives of making a deal, which in Faust is the full enjoyment of material and worldly pleasures, and in Zahhak’s story is power-seeking (domineering). Another difference is in the actions of the heroes after the deal which in Faust involves false testimony and acceptance of stolen property, but in Zahhak it includes murder and illegitimate sex, which are common in both narratives. How the devil appears to these two is also different. In Faust, the devil appears in the form of a dog, a hippopotamus, and a scholar seeker, and in Zahhak, he appears in the form of a well-wishing man, a cook, and a physician. The end of the deal in Faust, after enduring many difficulties, is salvation and in Zahhak leads to his imprisonment at the bottom of a cave. Based on this research, one can speculate the possibility that Goethe was influenced by Ferdowsi.
Keywords: masterplot, deal with the Devil, Faust, Goethe, Zahhak, Shahnameh, Ferdowsi -
سرنویس های شاهنامه عبارت های قرارگرفته در میان ابیات اند که بیانگر رخدادهای مهم در داستان هستند. سرنویس ها کارکردهای مختلفی دارند که مهم ترین آنها مشخص کردن بخش های داستان است. با خواندن داستان های طولانی، خواننده بیشتر پی می برد که به عنوان هایی نیاز دارد تا خط داستانی برای او مشخص شود. با حذف این عبارات از داستان های شاهنامه بخشی از هنر فردوسی در ساماندهی به توصیفات نیز مغفول می ماند. سرنویس ها مانند ابیات، ظرفیت داشتن ویژگی های سبکی و هنری را ندارند؛ بنابراین مصححان در گزینش صورت صحیح آنها، عمدتا به مطالب ثبت شده در نسخه ها بسنده می کنند. این شیوه از گزینش به سبب تک بعدی بودن، مشکلاتی را به وجود می آورد. حال آنکه ساختار داستان و سرنویس با یکدیگر مرتبط است و می توان با شناخت ساخت داستان و عناصر اثرگذارش بر سرنویس ها، ضبط های دقیق تری ارایه داد. این رویکرد به متن و سرنویس، عناصری کمکی در اختیار مصحح قرار می دهد که برای گزینش درست تر می توان از آن استفاده کرد. در این مقاله با در نظر داشتن ساختار داستان و پیوندی که با سرنویس ها دارد، راهکارهایی برای گزینش بسامان تر ارایه می شود؛ نیز در تصحیح متن، محل قرارگرفتن هر سرنویس مانند ضبط آن اهمیت دارد. با توجه به ساختار و محتوای ابیات شاهنامه، به انتخاب محل دقیق این عبارت ها اشاره، و برای ساماندهی به تصحیح سرنویس با رویکرد توجه به ساخت داستان، پیشنهادهایی ارایه خواهد شد.
کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, سرنویس, ساختار داستان, نسخه خطی, تصحیح متنThe headlines of the Shahnameh are phrases placed between the verses and mention the important events that occur in the continuation of the story. In addition, headlines have a variety of functions, the most important of which is to identify parts of the story and storylines. When a reader reads a long story text, he or she becomes more aware of the need for titles that define the storyline. By removing such phrases from the stories of the Shahnameh, a part of Ferdowsi's art in organizing descriptions is also neglected. Since titles, like verses, do not have the capacity to contain stylistic and artistic features, correctors are mainly content with what is recorded in the manuscripts in choosing the correct form. This method of selection creates problems because it is one-dimensional. However, the structure of the story and the title are related to each other, and more accurate recordings can be made by knowing the structure and elements of the story affecting the titles. This approach to the text and the headline provides helpful elements to the corrector and can be used to make better choices. In this article, considering the structure of the story and the connection it has with the titles, we have provided solutions for more systematic selection. In addition, during text editing, the location of each headline is as important as the recording. Considering the structure and content of the verses of the Shahnameh, we have also mentioned the exact location of these phrases and have provided suggestions for organizing the correction of the title with the approach of paying attention to the construction of the story.Introduction In the manuscripts of the Shahnameh, among the verses, prose phrases can be found that inform the reader about the parts of the story and the subsequent events. In correcting the text, one should pay attention to these headings as verses and choose the most appropriate form from the forms registered in the manuscripts. This choice, of course, is more difficult than choosing the exact form of the verses. Such difficulty is due to several factors. First, in selecting additional verses of information that the knowledge of text correction and typography provides to the corrector, it is possible to use stylistics and related matters such as grammar, rhetoric, etc. But in choosing the title, one cannot use stylistic criteria. Second, correctors made changes to the titles. These changes were sometimes in imitation of the version they had, and sometimes according to the taste of the correctors. Third, the variety of recordings in the headlines is much greater than the verses and narrations. Fourth, the scaling method in the copies affects the increase in the number and length of the headlines as well as their addition or omission.Materials and Methods The sources used in this research are a number of manuscripts of the Shahnameh and some side sources. First, the position, number, and recording quality of the titles were examined, and then the characteristics of the titles of each version were recorded. In the next step, points about the relationship between the structure and components of the story and the titles were extracted from the manuscripts. Some points were identified related to the structure of the Shahnameh stories, with the help of which the titles can be selected more accurately.Discussion of Results and ConclusionsIt seems more difficult for the correctors to choose the correct form of the Shahnameh titles from the verses of this work. It is not possible to use stylistic criteria in choosing the appropriate form of these expressions. For this reason, correctors have been content with the content recorded in the manuscripts. However, the headlines are directly related to the two pillars of the narrative of the story, namely the event and the character, and by considering the importance of these two elements, it is possible to determine the more orderly form of the headlines. In choosing the appropriate form of headlines from the forms registered in the manuscripts, paying attention to the importance of the event and the character can be a more accurate selection guide. How the titles are recorded in the old and valid versions of the Shahnameh could confirm this claim. In addition, some events have always been influential in the course of the story, and in each story that is mentioned, they have a title in most versions. These events are related to wars and letters.In addition to determining the correct form of the title, it is also important to determine the appropriate location. To determine the appropriate location due to the special way of drawing the title boxes in the manuscripts and writing the verses around this box, an auxiliary method should be used. This helps to pay attention to important events such as letters and wars. According to the versions of the Shahnameh, especially its ancient versions, the headline must be written at the beginning of such important events. In addition to these types of events, if an event is to be a turning point in the story, the headline must be given before the verses begin. Ferdowsi uses this type of introduction at the beginning of important events in the heart of the story, just as he uses the principle of initiation in the beginning and sermon of the stories. Whenever a fateful event in the story is about to take place, Ferdowsi begins it with an allegorical statement. In addition to the rhetorical value, this method can determine the appropriate location of the headlines (i.e. before this introduction).
Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, headline, Structure of the Story, manuscript, Correction of Text -
زمینه و هدف
قصهها، افسانهها و اسطورههای ادبیات کهن ایرانی، پشتوانه غنی ادبیات نمایشی بشمار میروند. شاهنامه به لحاظ ابعاد زیباییشناسانه و ویژگیهای ساختاری و زبانی، قابلیت و کارکردهای ارزشمندی در حوزه هنرهای نمایشی دارد. این اثر براحتی میتواند منبع الهام و بستر مهمی برای شکلگیری و تحول تیاتر ایرانی باشد. هدف این پژوهش بررسی دو داستان سیاوش، و بیژن و منیژه از شاهنامه و شناخت عمیقتر از ویژگیهای سبکی شاهنامه است که میتواند در تبدیل آن به اثری نمایشی موثر باشد.
روش مطالعهروش انجام این پژوهش توصیفی-تحلیلی و داده یابی آن کتابخانه ای است.
یافته هاشاهنامه یکی از برجستهترین و زیباترین نمونههای ادبیات کلاسیک ایران و جهان است که با ارایه بهترین تصویرسازیها، مخاطب خویش را یاری کرده تا خود را در میانه داستان تصور کند و با کنار هم قرار دادن ابیات، روند داستان را همچون فیلم و نمایشی بوضوح درک کند.
نتیجه گیریهر دو داستان سیاوش، و بیژن و منیژه دارای تمامی عناصر دراماتیک هستند و قابلیت صددرصد را برای تبدیل شدن به نمایشنامه یا فیلمنامه دارا هستند. در این دو داستان بلند شاهنامه، عناصر پیرنگ، شخصیتپردازی، گفتوگو، صحنه و مکان، اوج، پیچیدگی، کشمکش، بحران، و تعلیق بوضوح و هنرمندی هرچه تمامتر حضور دارند.
کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, عناصر دراماتیک, بیژن و منیژه, سیاوش, داستان, نمایشJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:14 Issue: 70, 2022, PP 75 -92BACKGROUND AND OBJECTIVESStories, legends and myths of ancient Iranian literature are considered as a rich support of dramatic literature. Shahnameh, in terms of aesthetic dimensions and structural and linguistic features, has valuable capabilities and functions in the field of performing arts. This work can easily be a source of inspiration and an important platform for the formation and evolution of Iranian theater. The purpose of this study is to study the two stories of Siavash, and Bijan and Manijeh of Shahnameh and a deeper understanding of the stylistic features of Shahnameh that can be effective in turning it into a play.
METHODOLOGYThe method of this descriptive-analytical research and data retrieval is library.
FINDINGSShahnameh is one of the most prominent and beautiful examples of classical literature in Iran and the world that by providing the best illustrations, has helped its audience to imagine themselves in the middle of the story and by putting verses together, the process of the story Understand clearly like a movie and a show.
CONCLUSIONBoth Siavash, Bijan and Manijeh stories have all the dramatic elements and have the ability to become a play or a script. In these two long stories of Shahnameh, the elements of plot, characterization, dialogue, scene and place, peak, complexity, conflict, crisis, and suspension are clearly and artistically present.
Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, Dramatic Elements, Bijan, Manijeh, Siavash, story, show -
زمینه و هدف
یکی از منظومههای پهلوانی که به تقلید از شاهنامه فردوسی سروده شده است، شهریارنامه است. سراینده این منظومه شاعری گمنام به نام مختاری است که به احتمال بسیار در دوره صفویه میزیسته است. این منظومه درمورد دلاوریهای شهریار پسر برزو در سرزمینهای هند، ایران و مازندران است. هدف این پژوهش تحلیل ویژگیهای سبکی این مثنوی است.
روش مطالعهاین پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی است. برای این منظور منابع مرتبط با موضوع شناسایی، مورد مطالعه و یاداشتبرداری قرار گرفته اند.
یافته هامثنوی شهریارنامه دارای ابیاتی سست و سرشار از ایرادهای لفظی و معنوی است. این مثنوی در 12069 و در بحر متقارب سروده شده است. از آنجایی که این منظومه مربوط به عصر صفوی است، بسیاری از ویژگیهای عصر صفوی نظیر استفاده فراوان از ارسال المثل، تمثیل، و همچنین بهرهگیری از زبان عامیانه، واژهها و ترکیبات مرسوم دوره صفوی در آن مشهود است. شاعر این منظومه را در نظیرهگویی از شاهنامه فردوسی سروده است.
نتیجه گیریاین منظومه سرشار از بنمایه و باورهای اساطیری است و همچنین دارای مضامینی چون دادگری، نیکی ورزیدن، پند واندرز، ستایش شراب، زنستیزی، ویژگیهای عیاری و باورهای عامیانه است. جناس در حوزه بدیع لفظی، تشبیه در حوزه بیان، اغراق و مراعات نظیر در حوزه بدیع معنوی از برجستهترین آرایههای ادبی بکاررفته در این منظومه هستند. از جمله ویژگیهای زبانی این منظومه، بهرهگیری از واژههای نادر یا ساختگی است. بسیاری از ویژگیهای دستوری و زبانی سبک خراسانی به تقلید از شاهنامه فردوسی در این منظومه دیده میشود.
کلید واژگان: شهریارنامه, مختاری, شاهنامه فردوسی, دوره صفویJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:14 Issue: 69, 2022, PP 71 -90BACKGROUND AND OBJECTIVESOne of the heroic poems that has been written in imitation of Ferdowsi"s Shahnameh is Shahriyarnameh. The poet of this poem is an anonymous poet named Mokhtari, who probably lived in the Safavid period. This poem is about the heroism of Shahriyar Borzoo in the lands of India, Iran and Mazandaran. The purpose of this study is to analyze the stylistic features of this Masnavi.
METHODOLOGYThis research is a descriptive-analytical approach. For this purpose, resources related to the subject of identification were studied and recorded.
FINDINGSMasnavi Shahriyarnameh has weak verses and is full of verbal and spiritual flaws. This Masnavi has been composed in twelve thousand and sixty-nine verses in a convergent format. Since this poem belongs to the Safavid era, many features of the Safavid era such as the extensive use of sending proverbs, allegories, as well as the use of slang, words The traditional composition of the Safavid period is evident in it. The poet has composed this poem in a parody of Ferdowsi"s Shahnameh.
CONCLUSIONThis system is full of mythological themes and beliefs and also has themes such as justice, benevolence, advice of Wonders, praise of wine, misogyny, Ayari character and popular beliefs. Puns in the realm of rhetoric, simile in the realm of imaginary forms, exaggeration, and observance in the realm of spiritual novelty are among the most prominent literary arrays used in this system. One of the features of the language of this system is the use of rare or artificial words. Many grammatical and linguistic features of Khorasani style imitating Ferdowsi"s Shahnameh can be seen in this poem.
Keywords: Shahriyarnameh, Mokhtari, Shahnameh of Ferdowsi, Safavid period -
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلحاندیشانه صحبت شده است. توزیع گسترده ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام میشود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرتگرایی در روش حکومت داری و دوری از انفراد در تقسیم جهان که کار فریدون است و گفت وگومحوری در حل منازعات در میان قهرمانان و تکیه برکشف راه حل صلح و رد مطلق خشونت و دوری از استفاده از قدرت نظامی برای حل اختلافات و عدم تعلق به دنیا و دوری از سماجت و جدال برای ماندن در حاکمیت و قدرت، که ویژگی ایرج در مواجهه با برادران است و توجه ویژه به داد و دادگری و دوری از ستم و ستمگری در کردار و گفتار فریدون. آنچه فریدون از آن بهره برده است و نیز کنش، گفتار و اندیشه قهرمانان ایرانی در داستان فریدون، با دیدگاه های صلح دوستی امروزی انطباق دارد.
کلید واژگان: ادبیات حماسی, شاهنامه, فردوسی, صلح دوستی, داستان فریدونThis article seeks to examine how the Iranian heroes think about peace in Fereydoun story. In this story, several peaceful methods are discussed. The wide distribution of wealth among the needy by Faraanak, the division of the world into three parts and pluralism in the method of governance, and the avoidance of individuality in the division of the world, which is the work of Fereydoun, Emphasis on dialogue in resolving conflicts among heroes and relying on finding a solution to peace and absolute rejection of violence, avoiding the use of military force to resolve disputes, not belonging to the world and avoiding stubbornness and struggle to stay in the power that is the characteristic of Iraj in front of his brothers, paying special attention to justice, and avoiding oppression and tyranny in Fereydoun's actions and speech. What Fereydoun has benefited from, as well as the actions of the words and thoughts of the Iranian heroes in Fereydoun's story, are in line with today's peaceful views.
Keywords: Epic literature, Shahnameh, Ferdowsi, Peace-sodality, Fereydoun story -
تعد "العلویه" لشاعرها المصری محمد عبدالمطلب (1871-1931م) من القصاید الطویله الشهیره والجلیله فی الادب العربی الحدیث والتی تتمیز باسلوب حماسی بارز ولها میزات ملحمیه تجعلها من بواکیر فن الملحمه فی الادب العربی فی بدایه القرن العشرین. فی هذا المقال وبمنهج وصفی-تحلیلی قمنا بدراسه العناصر الملحمیه فی هذه القصیده ومن حیث ان الملحمه فن عریق عند بعض الشعوب کالفرس والإغریق قمنا بمقارنه هذه التقنیات بعناصر واحد من الملاحم العالمیه الشهیره وهی "الشاهنامه" لشاعر الفرس الکبیر فردوسی لنری کیف تحظی "العلویه" بالمیزات الفنیه المرتبطه بالملحمه، وإلی ای مدی استطاع الشاعر ان یقترب من الملاحم العالمیه فی الاسلوب والخصایص؟. ومن حیث ان السرد الفنی یعد عنصرا هاما فی الملحمه، ما هی اهم مقومات القصه فی القصیده والتی حافظ علیها الشاعر وکیف تستقر هذه المقومات فی اجزاء هذه القصیده. وفی نظره عابره یمکننا القول ان الشاعر قد استطاع ان یخلق ملحمه عظیمه ،وقصیدته هذه تتمتع بمیزات ملحمیه تکاد تجعلها ملحمه کبری، ومن اهم هذه المیزات: وصف الکماه وبطولاتهم، وتصویر المعارک وساحات والوغی وادوات الحرب بصوره حماسیه، والاستفاده من بعض التقنیات الخاصه بالملحمه والحماسه مثل «تکبیر الاقران» و«المبالغه الفنیه» و«الإدهاش والخوارق» و«الإتیان بالحکم والامثال» فی خلال سرد الاحداث ووصف المعارک. وإضافه إلی هذا قد استطاع عبدالمطلب ان یقص الاحداث بمهاره و تسلسل دون اللجوء إلی الحشو الزاید او الاستطراد او التکرار الممل مما اعطی القصیده صبغه قصصیه وقد نری فیها حبکه قصصیه متماسکه.کلید واژگان: العلویه, التقنیات الملحمیه, شاهنامه, محمد عبدالمطلب"Alawiya" epic by its Egyptian poet Muhammad Abdulmutallab (1871-1931) is one of the most famous and venerable poems in modern Arabic literature, which is distinguished by a prominent enthusiastic style and has epic features that make it one of the early stages of the epic art in Arabic literature at the beginning of the twentieth century. In this article, and in a descriptive-analytical approach, we have studied the epic elements in this poem, and since the epic is an ancient art of some peoples, such as the Persians and the Greeks, we compared these elements with the elements of one of the world famous epics, which is the Shahnameh of the great Persian poet Ferdowsi, to see how Alevism has the artistic features associated with the epic Was the poet able to come close to some extent from the world epics, or not. In a fleeting look, we can say that the poet was able to create a great epic, and his poem has epic features that almost make it a great epic, and the most important of these features are describing the quantities and their heroics, photographing battles, arenas, the ghost and the tools of war in an enthusiastic way, and taking advantage of some techniques of the epic and enthusiasm, such as “Magnify the opponent” ”artistic exaggeration,” “paranormal customs,” and “proverbs” in narrating events and describing battles.Keywords: The poem Alevi, the epic characteristics, Shahnameh, Ferdowsi
-
گریزگویی یا انحراف گفتاری خارج از موضوع اصلی است که نویسنده/ شاعر بنا به اغراضی آن را در خلال روایت و داستان بیان می کند. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی - تحلیلی - اسنادی و مطالعه کتابخانه ای به انجام رسیده است، در پی آنیم که ضمن بیان تعریفی از گریزگویی، گونه های آن را در بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی بررسی و تحلیل کنیم. پرسش محوری پژوهش این است که اساسا گریزگویی چگونه بیانی است، فردوسی در کجای روایت خود بدان ها پرداخته است و شاعر چه هدف یا اهدافی را در گریزگویی پی می گیرد. پس از بررسی دریافتیم که فردوسی هم از لحاظ محتوایی و هم از جنبه ساختاری در سه بخش آغازین، میانه و پایانی حماسه اش به گریزگویی پرداخته است، در گونه آغازین، چهار مطلب گزارش شده است: در ناگزیری مرگ، ترک آز، نکوهش فرزند ناخلف و توصیف صرف که نمونه اخیر گونه ای مدخل روایت و براعت استهلال است. در بخش میانی شاعر وقفه ای ایجاد کرده است تا مطلبی اخلاقی و اندرزگون بیان کند. در این بخش پنج مطلب گزارش شده است: رضا به تقدیر، تلون روزگار، مشعبدی روزگار، ستایش خرد و مصونیت بی گناهان. در بخش پایانی نیز ضمن اشاره به مقوله های بخش میانی، موارد پیش گفته را بیشتر حسی و عینی کرده و بیشتر به عبرت گیری توجه کرده است. مطالب این بخش در پنج دسته قرار دارد: تلون روزگار، توبیخ روزگار، ستمگری چرخ، ناگریزی مرگ و ترک آز. بیشترین گریزگویه مربوط است به احوال چرخ و روزگار و در این میان، تلون و بی ثباتی چرخ بیشترین بسامد را داشته است. پیداست که گریزگویی های مربوط به چرخ، تقدیر، فلک، زمان، نکوهش چرخ و مرگ بازتاب باورهای زروانی است. در گریزگویه مربوط به آز، نگاه فردوسی نگاهی اساطیری است و با جاندارانگاری و تجسیم این دیو، بیش از بیش انسان را از آن برحذر داشته است. نسخه عاجل فردوسی برای درمان آز، خردمندی است.
کلید واژگان: گریزگویی, شاهنامه, فردوسی, بخش پهلوانیEvasion or deviation, which is called in English literature by Digression and Excursus, is a speech outside of the main subject, which the author/ poet speak for his aims during the narration. In this research, which is done through descriptive-analytical-documentary and library studies, we are going to define the digression in the heroic section of Ferdowsi's Shahnameh. The central question of the research is how basically digression is a statement, what kinds of it has been reported in Shahnameh, and what the poet pursues, what goal or goals he is trying to find out. After examination we found that Ferdowsi in the first, middle, and ending episodes of his work presented the kinds of digression. In the first part, the poet through some devices such as Prologue tried to deliver his idea. In the middle section, he has deliberately a pause to deliver a moral point, and in the final section he often refers to by wording, blame the world state, blame of avarice, condemnation, worship of wisdom, and inevitability of death. The most digression is related to the wheel of time, and among them, the instability of the wheel has the highest frequency and this matter is due to the reflection of Zorwanism's beliefs. In digression which related to avarice, the point of view of poet concerned with demon of avarice and the poet through animism he tries to beware of human kind. The only way to cure this disease and this devil- in the poet’s view is wisdom.
Keywords: Digression, Shahnameh, Ferdowsi, Heroic Section -
زمینه و هدف
یکی از کارکردهای مهم در ساخت روایتهای شاهنامه، نقش عناصر طبیعت در رویدادها و سرنوشت آدمیان است. از میان این عناصر طبیعی عنصر باد دارای جایگاهی ویژه است. در اوستا تفاوت میان آتش، آب، خاک از یکسو و باد از سوی دیگر چشمگیر است. درحالیکه آن سه ایزد نخستین تنها یک گونه و دارای صفات مثبت هستند، باد دو گونه است. در متون فارسی میانه نیز از «ایزد باد» یا «وای نیک» و دیگر «دیو باد» یا «وای بد» یاد شده است. در مینوی خرد باد در زمره ایزدان است که از برای نیرو گرفتن از آن ستایش میشود و از سوی دیگر باد دیوی است که سبب بروز طوفان و بادهای سخت میگردد. در متون ذکرشده، ایزد باد برای کامروا ساختن شاهان و پهلوانان در نبرد و پیروزی آنها ستایش شده است. این جستار کوشیدهاست تا نقش عنصر باد را در متون کهن و شاهنامه فردوسی بررسی کرده و نشان دهد این عنصر پس از ورود به فضای حماسی دچار چه تغییراتی میشود.
روش مطالعهدراین پژوهش گردآوری اطلاعات از طریق منابع کتابخانهای بوده است و شیوه موردنظر این پژوهش توصیفی تحلیلی است. متن اساس شاهنامه فردوسی تصحیح جلال خالقیمطلق، دوره 4 جلدی است.
یافته هادر شاهنامه فردوسی باد با صفات باآفرین و خوشبو شناخته میشود. باد بد نیز با صفاتی همچون تند، سخت، تیره و دمان همراه شده است. این عنصر بدون در نظر گرفتن منش ایزدی اهریمنی خود به یاری شاهان یا پهلوانان میشتابد و بارها به یاری کیخسرو میآید.
نتیجه گیریباکندوکاو در روایتهای حماسه ملی این نتیجه بدست آمد که این عنصر منش ایزدی خود را ازدست داده و بشکل یک عنصر طبیعی درآمده که تنها به فرمان خداوند یکتا عمل میکند و غالبا پشتیبان شاه و پهلوان سزاوار (مشروع) و پیکار به حق آنان است.
کلید واژگان: اوستا, باد, شاهنامه فردوسی, سزاواری, مشروعیتJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:14 Issue: 63, 2021, PP 149 -166BACKGROUND AND OBJECTIVESOne of the important functions in constructing Shahnameh narratives is the role of nature elements in events and human destiny. Among these natural elements, the element of wind has a special place. In Avesta, the difference between fire, water, soil on the one hand and wind on the other is significant. While the first three gods are only one species and have positive attributes, wind is two species. In Middle Persian texts, "God of the Wind" or "Wai Nik" and other "Demon of the Wind" or "Woe Bad" are mentioned. In the menu, wisdom is the wind among the gods, which is praised for its strength, and on the other hand, it is the devil wind that causes storms and strong winds. In the mentioned texts, the god of wind is praised for making kings and heroes in battle and their victory. This article has tried to study the role of the element of wind in ancient texts and Ferdowsi's Shahnameh and to show what changes this element undergoes after entering the epic space.
METHODOLOGYIn this research, information was collected through library sources and the method of this research is descriptive-analytical. The basic text of Ferdowsi's Shahnameh is a 4-volume correction of Jalal Khaleghi Motlagh.
FINDINGSIn Ferdowsi Shahnameh, wind is known for its pleasant and fragrant attributes. Bad wind is also associated with traits such as sharp, hard, dark and smoky. This element, regardless of its divine-demonic character, rushes to the aid of kings or heroes and often comes to the aid of Kaykhosrow.
CONCLUSIONBakundukav in the narrations of the national epic came to the conclusion that this element has lost its divine character and has become a natural element that acts only by the command of God Almighty and often supports the king and the worthy hero and fights for the right. They are.
Keywords: Avesta, wind, Shahnameh of Ferdowsi, rightfulness, legitimacy -
همدلی، یکی از مهارت های دهگانه زندگی در تعریف سازمان جهانی بهداشت است. در پژوهش حاضر، با تکیه بر این مهارت، شخصیت های شاهنامه فردوسی مورد واکاوی روان شناختی قرارگرفته و از این رهگذر، انواع همدلی در این اثر ارزشمند بررسی شده است. این که مفهوم مهارت همدلی در علم روان شناسی چیست؛ چه کسانی در کدام سبک رفتاری و به چه علت بیشتر از دیگران از این مهارت برخوردارند و این که همه همدلی های شاهنامه حقیقی و موثرند یا خیر، از مباحث محوری این نوشتار است. با نگاهی در شاهنامه، درمی یابیم وزیران و مشاوران، پرستندگان (خدمتکاران) و اعضای خانواده شاهان و پهلوانان بیشترین نقش های همدلانه را در این اثر ماندگار دارند. همدلی ها گاهی، حمایتی و مهرورزانه هستند و گاه، از حالت حمایتی، به مصلحتی تبدیل می شوند و گاه، برای رد درخواستی ناروا اتفاق می افتند. در شاهنامه، کسانی که سبک ارتباطی آنها جراتمندانه است، معمولا با دیگران همدلی بهتری دارند؛ زیرا بیان و رفتاری سالم، قاطع و مناسب دارند.کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, مهارت های زندگی, مهارت همدلی, خردEmpathy is one of the ten life skills in the definition of the world health organisation. In this research, based on the mention skill, the characters of Shahnameh have been psychologically analyzed. In this way, types of empathy have been explored in this valuable work. The concept of empathy in psychology has also been explored. It has also been examined who in which style of behavior and for what reason is more proficient than others, and whether all the empathies of the Shahnameh is genuine and effective, is the central theme of this article. Reflecting on the Shahnameh, we find that ministers and advisers, servants, and members of the kings and heroes' families have the greatest role of empathy in this immortal work and empathy is sometimes supportive and affectionate, and sometimes from supportive to expedient and sometimes used to refuse an inappropriate request. In Shahnameh, those whose communication style is daring usually empathize with others because they have healthy, decisive and appropriate expression and behaviorKeywords: Shahnameh, Ferdowsi, life skills, empathy, Wisdom
-
کهن ترین نسخه شاهنامه، مورخ 614ق از تاریخ اتمام سرایش آن (400ق) 214 سال فاصله دارد، ولی در این دوران، قطعات و بیت هایی از شاهنامه در برخی منابع کهن تاریخی و ادبی باقی مانده است. یکی از این منابع کهن، کتاب عربی خلق الانسان از بیان الحق نیشابوری (درگذشت: 521ق) در تفسیر آیه ای از قرآن است که 54 بیت پندآمیز از شاهنامه را نقل کرده است. در این جستار، این بیت ها با شاهنامه تصحیح جلال خالقی مطلق و نسخه های مبنای تصحیح او و برخی نسخه های دیگر و نیز کتاب اختیارات شاهنامه (تالیف: 474ق)سنجیده و درباره برخی ضبط ها بحث شده است. یکی از نتایج این پژوهش این است که بیان الحق بیت های شاهنامه را نه از متن این منظومه که از اختیارات شاهنامه برگرفته است.
کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, خلق الانسان, بیان الحق نیشابوری, اختیارات شاهنامهThe oldest version of the Shahnameh (The Epic of Kings) dates back to 614 AH, 214 years after the time of its completion at 400 AH. However, a variety of chapters and verses of the Shahnameh have been remained in some ancient historical and literary sources from this period. Among these is an Arabic book entitled Khalq al-Insan(The creation of Humans) by Bayan al-Haq Neyshabouri (died in 521 AH) which has quoted 54 instructive verses for the interpretation of a verse from the Holy Qur'an. The current study compares these verses to the Shahnameh edited by Jalal Khaleghi Motlagh and manuscripts used in his edition, some other copies as well as the book of Ikhtiarat Shahnameh (474 AH), and it discusses some records. Based on the research findings, Bayan al-Haq has derived the verses of Shahnameh from Ikhtiarat Shahnameh, not from the copy being studied.
Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, Khalq al-Insan, Bayan al-Haq Neyshabouri, Ikhtiarat Shahnameh -
یکی از مهم ترین علل تاثیرگذاری داستان رستم و اسفندیار، شیوه تقابل دو شخصیت اصلی است. برخلاف اکثر نبردهای رخ داده در شاهنامه، رستم و اسفندیار تا پیش از جدال با یک دیگر همواره در یک جبهه قرار داشتند. بنابراین به نظر می رسد دیگر نه با خیر و شر متعارف روبه روییم و نه با سوءتفاهمی از آن دست که در داستان رستم و سهراب اتفاق افتاد. به همین دلیل، ویژگی هایی که این دو شخصیت را رودرروی هم قرار داده، از اهمیتی ویژه برخوردار می شود به طوری که تحلیل تفاوت های بنیادین دو شخصیت رستم و اسفندیار، یکی از راه های کشف علل تاثیرگذاری این داستان به شمار می رود. برای رسیدن به این هدف، پیش از هر چیز نیاز است که با پیدا کردن معیاری مناسب، راهی برای طبقه بندی ویژگی های رفتاری دو شخصیت اصلی این داستان به دست بیاوریم. در پژوهش پیش رو، کوشش شده تا بر اساس آرایی که مارتین هایدگر در مورد ریشه های شکل گیری «زندگی اصیل» و تفاوت های آن با «زندگی غیر اصیل» مطرح کرده، تفاوت های بنیادین دو شخصیت اصلی داستان رستم و اسفندیار بررسی شده و نقش این تفاوت ها در مسیر حرکت داستان و به سرانجام رساندن آن موردتوجه قرار گیرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تحلیل شخصیت پردازی در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه هایدگر، نه تنها می تواند ما را به درکی روشن تر از ریشه های اختلاف میان این دو شخصیت برساند؛ بلکه برخی از رفتارهای به ظاهر متعارض اسفندیار را هم توجیه کند.
کلید واژگان: رستم و اسفندیار, شاهنامه فردوسی, مارتین هایدگر, دازاین, زندگی اصیلOne of the most important reasons for the impact of the tale of Rostam and Esfandyar is the way these two main characters confront each other. Despite most battles represented in Shahnameh, Rostam and Esfandyar before confrontation had always been on one side. Therefore it seems that we are neither faced with good and evil in its literal sense nor with a sort of misunderstanding that happened in the tale of Rostam and Sohrab. Hence the characteristics that put these two characters opposite one another gain significant importance to such extent that the analysis of their fundamental differences is one way to discover the enormous impact of this tale. To reach this purpose it is essential to find a suitable criterion in order to classify the characteristic features of each protagonist. Attempt is made in this article to study the principal differences of the protagonists according to theories of “Authentic life” and “inauthentic life” put forward by Martin Heidegger paying attention to the role of the differences in the course of the tale that gradually brings about its tragic end. The results obtained show that looking at the tale from Heidegger’s perspective not only can help us to better understand the root of their discords but also it can justify certain conflicting behaviors of Esfandyar.
Keywords: Rostam, Esfandyar, Shahnameh, Ferdowsi, Martin Heidegger, Dasein, Authentic life -
برخی پژوهندگان شاهنامه، از جمله اکبر نحوی، مصطفی جیحونی و تیمور مالمیر، کرد را در مصراع یادشده، نه به معنای قوم و نژاد کرد، بلکه در معنای چوپان، چادرنشین، ساده، امی و اندک فهم تلقی کرده اند. در این جستار، نگارندگان پس از واکاوی متون پیش و پس از اسلام و قراین درون متنی و برون متنی، به این دریافت رسیده اند که چهار خطای ارزیابی شتابزده، استقصای ناقص، تعمیم ناروا و بیتوجهی به بافت معنایی ابیات شاهنامه منجر به تحلیل نادرست واژه ی «کرد» شده است. توضیح، این که متون پیش از اسلام و تواریخ دوره اسلامی همه حاکی از آنند که کاربرد واژهی «کرد» در معنای قوم و نژاد، امری متکرر بوده و گرچه بعدها به واسطه ی شبان پیشگی کردها، این واژه در برخی از متون در معنای شبان نیز به کار رفته است؛ این امر قابل تعمیم به شاهنامه و مصراع مورد نظر نیست.
کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, کرد, قوم و نژاد, شبان, نقد مقالهIn the Ferdowsi narrative of the myth of Zahhak, Ermiyel, and Garmiyel, after reaching his reed, each day, by combining a young brain with a sheep's brain, they save one from the dead. The young people will go to the mountains and the desert with the goats and sheep that the Ermiyel and Garmiyel gave them. Ferdowsi then reminds us that the Kurd race has been made up of these young people. Some scholars from Shahnameh, including Akbar Nahvi, Mostafa Jayouni, and Timur Malmir , have been referred to in the covenant, not in terms of ethnicity and race, but in the sense of shepherd, nomadic, simple, and emmi. In this essay, after reviewing the texts of pre and post Islam and the internal and external forms, the authors find that the four errors of rigorous evaluation, imperfect succession, maladaptive generalization, and neglect of the semantic context of the Shahnameh abstract led to the incorrect analysis of the word "Kurd" , Because pre-Islamic texts and the history of the Islamic era all indicate that the use of the word "Kurd" in the meaning of race and ethnicity is a constant and, albeit later, by the Kurdish pastoral tradition, the term in some texts in the meaning of the pastor is also It has worked; it can not be generalized to the Shahnameh and the desired works.
Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, Kurd, Ethnicity, race, Pastor -
شخصیت ها و ارتباطات آن ها در شاهنامه اهمیت ویژه ای دارند؛ در پژوهش حاضر با تکیه بر «مهارت ارتباط موثر»، که یکی از مهارت های دهگانه زندگی در تعریف سازمان جهانی بهداشت است، نمونه های ممتاز از ارتباطات انسانی شاهنامه، به منظور درک این مهارت و عوامل موثر در شکل گیری آن و همچنین برای شناسایی موانعی که یک ارتباط را، به بن بست های ارتباطی و غمنامه ای دردناک بدل می کند، مورد واکاوی و تحلیل روان شناسی قرار گرفته است. این که کدام ارتباط را می توان موثر نامید ؛ نقش خرد در برقراری ارتباط موثر چیست و در سرزمین آرمانی ایران، با اینکه ارتباطات بر مبنای خرد شکل می گیرد، چگونه است که گاهی انسان های نیک و خردمند قربانی می شوند؛ از موضوعات محوری این نوشتار است؛ و نتیجه شگفت آن که فردوسی، استاد توانمند آفرینش ارتباطات متنوع است و چنین بر می آید که هزار سال پیش، با اصول آخرین حلقه این علم به ظاهر نوین اروپایی، آشنا بوده است و به ظرافت، فرجام دو اتفاق مشابه را به تمایز ارتباط موثر یا ناموثر، متفاوت، رقم می زند. روش این مقاله، تحلیل محتوای کیفی و جامعه آماری آن، تمام ابیات شاهنامه است.
کلید واژگان: شاهنامه, فردوسی, مهارت ارتباط موثر, مذاکره, خردCharacters and their connection to the stories of Shahnameh are of particular importance Therefore, today's research on the effective communication skills of the ten life skills in the definition of the World Health Organization, all human connections have been extracted and categorized from the stories of Shahnameh. Then exemplary examples of this communication have been analyzed in this psychological work by identifying the causes and obstacles that make communication unhelpful and the painful communication and impasse. What determines which communication is effective? What factors can lead to correlation or conflict? The role of reason is intriguing, and the ideals of Iran, although it is based on wisdom, is sometimes the case of good and evil people, as well as some of the main characters, sometimes Changing the direction of the flow of communication is a central theme of this text، and, surprisingly, Ferdowsi, the professor of the power of creating a diverse relationship, finds that, one thousand years before today, the knowledge of the last part of this science has become apparent to the European, and, through this communicative skill, in the light of the prevailing doctrines, sometimes deliberately and elegantly, Effective, different. This methodology, analyzing its qualitative content and its statistical society, all of the variegated archeology of the ancient Naqvar.
Keywords: Shahnameh, Ferdowsi, effective communication, skill, Negotiation, wisdom, psychology
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.