به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « نور و ظلمت » در نشریات گروه « ادبیات و زبان ها »

تکرار جستجوی کلیدواژه «نور و ظلمت» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • فهیمه اسدی*، افشار عزیزی دولت آبادی، لیلا مدیری، علیرضا فاطمی

    جهان دو بخشی نور و ظلمت، قدمت زیادی دارد. در تصور ایرانیان باستان دو اصل در ابدیت وجود دارد؛ یکی اهورامزدا و دیگری اهریمن نام داشت. پرسش جستار این است که شالوده نور و ظلمت در حکمت خسروانی چیست؟ و این دو مفهوم در اقوال و احوال بایزید و متافیزیک هانری کربن چگونه تببین شده اند؟ هدف این پژوهش تبیین ماهیت نور و ظلمت در عرفان بایزید و پیوند آن با حکمت خسروانی و انعکاس این مقوله با عوالم هانری کربن در گستره ایران باستان است. یافته های پژوهش این است که دوگانه های نور و ظلمت دو جوهر مجزا با ماهیت متفاوت هستند که درحکمت خسروانی و عرفان بایزید بسطامی درستیز بوده اند. هانری کربن متافیزیک تفکر سهروردی را با رمانتیسم آلمانی، مزداییسم، مانوی، هرمسی و تصوف روزبهان بقلی، نجم الدین کبری، نجم الدین رازی به هم پیوند می دهد. جهان بینی مزدیسنا هم بر نور و ظلمت است. نور ظاهر فی نفسه و مظهر غیر است. ظلمت هم جوهر غاسق است وهییت ظلمانی دارد. قهرمان تفکر عرفانی، مرد نورانی دربند تاریکی است که در اندیشه رهایی است. ایده و تجربه او نیز در پیوند انسان نور و راهنمای او به هم می پیوندند. بایزید نیز خود نور خداوند و نیل به آن را در تفکر عرفانی خود منظور داشته است.

    کلید واژگان: نور و ظلمت, حکمت خسروانی, هانری کربن, عرفان, بایزید بسطامی}
    Fahimeh Asadi *, Afshar Azizydowlatabadi, Leila Modidri, Alireza Fatemi

    The two-part world of light and darkness has a long history. In the imagination of ancient Iranians, there are two principles in eternity; One was called Ahura Mazda and the other Ahriman. The research question is, what is the foundation of light and darkness in Khosravani's wisdom? And how are these two concepts explained in Bayezid's sayings and Hanry Corben's metaphysics? The purpose of this research is to explain the nature of light and darkness in Bayezid's mysticism and its connection with Khosravani's wisdom and to reflect this category with Hanry Corben's worlds in the ancient Iran. The findings of the research are that the dualities of light and darkness are two separate essences with different natures, which were correct in the wisdom of Khosravani and the mysticism of Bayazid Bastami. HanryCorben connects the metaphysics of Suhrawardi's thought with German romanticism, Mazdaism, Manichaeism, Hermesis, and the Sufism of Rozbehan Baghli, NajmuddinKobra, and NajmuddinRazi. Mazdasna's worldview is based on light and darkness. Light is the appearance of the self and the appearance of others. Darkness is also the essence of dark and has a dark aspect. The hero of mystical thought is a light man trapped in darkness who is thinking of liberation. His idea and experience are also connected in the connection of light man and his guide. Bayezid also meant God's light and the achievement of it in his mystical thinking.

    Keywords: light, darkness, Khosravani Wisdom, Henry Corben, mysticism, Bayazid Bastami}
  • قدرت الله طاهری، محمود اسکندری*

    فلسفه ایران باستان که به عنوان «حکمت خسروانی» شناخته می شود، اندیشه ای اشراقی مبتنی بر نور و ظلمت است که هستی در آن ساختاری ذومراتبی و تشکیکی دارد. با گذشت زمان، پیوند این منظومه فکری با دوران پس از خود گسسته نشده بلکه در طی تاریخ، به شکل های مختلف بازتولید شده است. این تفکر پس از آمیخته شدن  با پاره ای مولفه های اسلامی به آثار حماسی و عرفانی این دوره راه یافته است. هنگام مطالعه در باب عرفان ایرانی، پژوهشگران، غالبا از غور در منطق الطیر عطار و بررسی آن بی نیاز نیستند، لذا روشن ساختن وجوه مختلف آن، از منظر محتوایی، آمیختگی فرهنگی، ریشه تفکرات، و داد و ستد های عقیدتی و مسایلی از این دست به درک بهتر این اثر و به دنبال آن شناخت کامل تر عرفان خراسان یاری می نماید. تطابق مسئله وحدت وجود در عرفان اسلامی و آفرینش وابسته به نقطه واحد اهورایی در حکمت خسروانی، همچنین مراتب سلسله وار وجود و نور در این دو، باعث امتزاج و پیوند هرچه بیشتر این مفاهیم در منطق الطیر شده است. عطار متاثر از میراث کهن فرهنگ و فلسفه ایرانی به شرح مفاهیم عرفانی در قالب تمثیل و داستان پرداخته است. در تحقیق حاضر بازتولید پوشیده مولفه های حکمت خسروانی را در «منطق الطیر» بررسی کرده ایم.

    کلید واژگان: حکمت خسروانی, عرفان اسلامی, منطق الطیر, عطار, اشراق, نور, ظلمت}
    Ghodratalah Taheri, Mahmoud Eskandari *

    The philosophy of ancient Iran, known as the " Khosravani’s  wisdom ", is an enlightened thought based on light and darkness in which existence has a hierarchical and skeptical structure. Over time, the connection of this system of thought with the post-revolutionary period has not been broken, but has been reproduced in various forms throughout history. This thought, after being mixed with some Islamic components, has found its way into the epic and mystical works of this period. When studying Iranian mysticism, Researchers have to study the “Mantegh-O-TTeyr”, so clarifying its various aspects in terms of content, cultural fusion, roots of thought, and ideological exchanges and the like to understand This work, followed by a more complete understanding of Khorasan mysticism, will help. The compatibility of the issue of the unity of existence in Islamic mysticism and the creation related to the single point of Ahura in Khosravani's wisdom, as well as the hierarchical levels of existence and light In these two currents of thought, has led to the fusion and connection of these concepts as much as possible in “Mantegh-O-TTeyr”. Influenced by the ancient heritage of Iranian culture and philosophy, Attar has described mystical concepts in the form of allegories and stories. In the present study, we have examined the covert reproduction of the components of Khosravani's wisdom in the " Mantegh-O-TTeyr ".

    Keywords: Khosravani Wisdom, Islamic Mysticism, Mantegh-o-TTeyr, Attar, Illumination, Light, darkness}
  • مریم اسدیان، الیاس نورایی*

    اصل دیالکتیک نور و ظلمت یکی از ممیزه های حکمت مغانی است که به سبب استمرار معنویت ایرانی به دوره اسلامی نیز انتقال یافته است. دو اصل مینوی سپنته مینیو و انگره مینیو در تعالیم زروانی، در نزد برخی از عرفای اسلامی همچون منصور حلاج و عین القضات همدانی، با نام های احمد (صلعم) و ابلیس مطرح شده و به ترتیب، اصل هدایت و ضلالت به شمار رفته اند. به یمن فلسفه اشراق سهروردی، راز و رمز حقیقت توحیدی اصل دیالکتیک نور و ظلمت از پرده استتار بیرون می آید و به مدد برهان هایی که وی در نظام نوری خود برای صدور کثرت از واحد و صدور شر از خیر مطلق بیان می کند، راز و رمز گفته های عرفای وحده الشهودی بر ما روشن می شود. یکی از حکما و فلاسفه مشرقی که در باب ابلیس و وجود توامان نور و ظلمت، در آثار خود دیدگاه خاصی را مطرح کرده، افضل الدین کاشانی، حکیم و فیلسوف قرن ششم و هفتم هجری است. وی در رساله جاودان نامه سه فصل را به ابلیس و ماهیت آن اختصاص داده است که با دقت در عبارات او می توان طنین دیدگاه مغانی را شنید؛ به ویژه آنکه فلسفه آگاهی محور او همچون حکمت اشراق بر پایه دیالکتیک نور و ظلمت بنا شده و وی از ادراک و آگاهی با رمز «روشنایی» و «پیدایی» سخن می گوید و از ناآگاهی و بی خبری با رمز «تیرگی» و «پنهانی». در این مقاله، به مدد حکمت اشراق سهروردی، آراء باباافضل در باب ظلمت و تیرگی و مظهر آن ابلیس، بررسی و با شواهدی از تعالیم زروانی در متون باستانی و نیز آراء عین القضات همدانی به تبیین دیدگاه او پرداخته شده است.

    کلید واژگان: حکمت مغانی, حکمت اشراق, نور و ظلمت, ابلیس, افضل الدین کاشانی}

    The dialectical principle of light and darkness is one of the Moqani’s wisdom identifications which has been transferred to Islamic period due to continuation of Iranian spirituality. Two celestial principles spenta-mainyu and angra-mainyu in Jervani teachings were mentioned under the title of Ahmad (sal’am) and Satan as principles for guidance and aberrance respectively, by some of Islamic mystics such as Mansour Hallaj and Eyn Alqozat Hamedani. Thanks to Sohrevardi’s oriental metaphysics philosophy, either the monotheistic essence of dialectical principle of light and darkness is revealed, or the mysteries embedded in the words of Vahdat al-Shohud mystics becomes clear. Afdal Aldin Kashani, one of the oriental divine philosophers who lived in sixth and seventh centuries, had adopted a specific approach about Satan and simultaneous existence of good and evil. Three chapters in his book, which

  • را
    تقابل های دوگانه، اصطلاح کلیدی در نظام زبان شناسی سوسور، ساخت گرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین است که در فهم معنا و نظام تفکر انسان، نقش بنیادینی ایفا می کند. همگی این مکتب ها در پذیرش تقابل ها به عنوان عامل اساسی شکل دهنده در نظام های گوناگون زندگی بشری رویکرد مشابهی دارند؛ لیکن در تفسیر نحوه تعامل دو جانب یک تقابل، دیدگاه های متفاوتی دارند. صرف نظر از پیامدهای چگونگی تفسیر تقابل های دوگانه در زمینه های گوناگون فلسفی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و...، آنچه مهم می نماید، تفاوت در نگرش و خوانش متن ادبی است که هر یک از آن مکتب ها و نظریه ها بر اساس تفسیر خود از تقابل ها، به دست می دهند. این نوشتار می کوشد مفهوم و چگونگی تفسیر تقابل ها در ساخت گرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین را بکاود؛ آنگاه برای نشان دادن چگونگی عملکرد و تفسیر تقابل ها، تقابل نور و ظلمت در آثار سهروردی، شیخ اشراق، بررسی شده است. نتایج بررسی نشان می دهد که نگرش آفریننده متن ادبی و خوانش متن بر اساس آرای این نظریه ها به تقابل های دوگانه، به بازتولید متن های متفاوت می انجامد که بر اساس رویکرد تک آوایانه یا چندمنظری نویسنده، متن اثر وجوه متفاوتی به خود می گیرد. همچنان که در مصنفات شیخ، تقابل ها به مانند فرجامی که ساختارگرایی به تقابل ها می دهد، کیفیت برتریجویانه یا وحدت بخش دارند(1).
    کلید واژگان: تقابل های دوگانه, نور و ظلمت, متن, باختین و شیخ اشراق}
  • غلامعباس رضایی
    از سال میلاد«صالح بن عبدالقدوس»اطلاعی در دست نیست، ولی اغلب منابع،سال مرگش را 167ه ق یادکرده اند.وی در دوره ای می زیست که کتب گوناگونی از فارسی،یونانی و...به عربی ترجمه می شد و بازار بحثها و جدلهای کلامی، بسیار رایج بود.صالح درآغاز جوانی به مجالس واعظان و متکلمان رفت و آمد داشت.از همین رو،دیر نپایید که افکارش مشوش شدو کتاب «الشکوک»را به رشته تالیف در آورد.سرانجام،متهم به زندقه گشت و به همین جرم در بغداد کشته شد.این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی زندگی فکری و ادبی صالح،بررسی کند که بی شک،وی تحت تاثیر فرهنگهای بیگانه بوده است، ولی نه به آن اندازه ای که بتوان وی را زندیق (کافر و ملحد)لقب داد.صالح، شاعری حکیم و متکلم بود و همه اشعارش مشتمل بر مثل و اندرز و آداب است و در جمله اشعارش،بیتی که بر کفر و زندقه دلالت کند،یافت نمی شود.
    کلید واژگان: صالح بن عبدالقدوس, زندیق, نور و ظلمت, مهدی عباسی, ثنویت}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال