به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ادغام" در نشریات گروه "علوم اجتماعی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «ادغام» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • لیلا زندی ناوگران، عباس عسکری ندوشن*، رسول صادقی، حسین افراسیابی، محمدجلال عباسی شوازی
    مقدمه

    ایران در چهار دهه گذشته میزبان مهاجران خارجی، عمدتا افغانستانی و عراقی بوده است. یکی از ابعاد کلیدی زندگی مهاجران که در بستر زندگی و اقامت در جامعه میزبان دچار تغییر می شود، هویت است. هویت، عنصر مهم در فرایند سازگاری مهاجران است. هدف این مقاله، کندوکاو ادغام هویتی در بین مهاجران افغانستانی نسل اول و دوم در ایران است.

    روش

    پژوهش در چارچوب رویکرد برساخت گرا و روش تحقیق کیفی داده بنیاد اجرا شده است. شیوه نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی بوده و با 45 نفر مشارکت کننده مصاحبه نیمه ساختاریافته بعمل آمده است. جهت تجزیه و تحلیل یافته ها از روش کدگذاری نظری استفاده شده است.

    یافته ها

    یافته ها بیانگر هشت مقوله اصلی شامل؛ ترس از ابراز هویت، هویت یابی ایرانی، پنهان سازی هویت، بحران هویتی، قیاس با همسالان ایرانی، احساس تعلق به هویت قومی، و قیاس با همسالان افغانستانی استخراج شد. با جمع بندی مقوله های اصلی «برزخ هویتی» به عنوان مقوله نهایی تعیین شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج، فرایند ادغام هویتی یک فرایند بین نسلی نبوده و بستگی به شکل گیری تعاملات بین فردی در سطوح خرد، میانی و کلان دارد. همچنین مهاجرین با این چالش روبرو هستند که نمی توانند هویت های اجتماعی متفاوت خود را به گونه ای توسعه دهند که به آن ها امکان دهد هم هویت قومی و هم هویت ملی (مقصد) را تایید کنند.

    کلید واژگان: هویت اجتماعی, ادغام هویتی, انتقال هویتی, ادغام, مهاجران افغانستانی
    Leila Zandi-Navgran, Abbas Askari-Nodoushan*, Rasoul Sadeghi, Hossein Afrasiabi, MohammadJalal Abbasi-Shavazi
    Introduction

    Iran has hosted foreign immigrants, mostly Afghans and Iraqis, for the past four decades. The number of Afghan refugees registered by the UN Refugee Agency in 2021, shows that among different countries, Iran is the second destination of Afghan refugees after Pakistan. One of the key aspects of immigrants' lives that changes in the context of life and residence in the host community is identity. Identity is an important element in the process of immigrant integration, reflecting the sense of belonging or alienation from the culture of host society by the migrant. This paper aims to explore the identity integration among the first- and second-generation Afghan immigrants in Iran.

    Method

    The research has been conducted within the framework of a constructivist approach and a Grounded Theory research method. The sampling method was purposeful and snowball. Semi-structured interviews were conducted with 45 participants in the cities of Yazd and Tehran. The theoretical coding method was used to analyze the research date.

    Findings

    Findings indicate eight main categories including fear of identity expression, Iranian identification, identity concealment, identity crisis, comparison with Iranian peers, sense of belonging to ethnic identity, and comparison with Afghan peers were extracted. By summarizing the main categories, "identity purgatory" was obtained as the final core category.

    Discussion

    According to the results of our field study, it can be concluded that the process of identity integration is not an intergenerational process for Afghan migrants, but it depends mainly on how migrants form their interpersonal interactions at the micro, intermediate and macro levels. Another challenge for immigrants is that they are unable to develop their different social identities in a way that allows them to affirm both their own ethnic as well as destination national identities.

    Keywords: Social identity, Identity integration, Identity transmission, Integration of Afghan immigrants
  • وحید شالچی، علی جنادله، اسماعیل عالی زاد، مسعود زالی زاده کوتیانی*

    بر مبنای نظریات هویت قومی احساس تعلق به قومیت با توجه به سیاست های قومی، شرایط اقتصادی، باز یا بسته بودن نظام اجتماعی و... پدیده ای متغیر است. ممکن است در دوره ای نقش و اهمیت خود را از دست داده و در برهه ای دیگر به هویت مسلط تبدیل شود. بر همین اساس مقاله پیش رو در پی بررسی تحولات هویت قومی در شهر اهواز از دوره دوم پهلوی تا دوران جمهوری اسلامی می باشد. داده های پژوهش بر مبنای تکنیک تاریخچه زندگی و از طریق مصاحبه کیفی نیمه ساختار یافته جهت درک ذهنیت افرادی که تجربه زیسته آن ها در شهر اهواز شکل گرفته، بدست آمده اند. برای تجزیه و تحلیل مصاحبه ها از روش تحلیل مضمون استفاده شده که از این طریق ده مضمون اولیه و سه مضمون محوری شناسایی شده است. مضامین محوری در دوره پهلوی دوم" هویت قومی در مسیر ادغام" در دوره انقلاب تا پایان جنگ "هویت قومی در محاق هویت مذهبی " و دوران بعد از جنگ" هویت قومی در مسیر تمایزیابی" می باشد. نتایچ پژوهش نشان می دهد که در قیاس با دوره های گذشته دو قوم بختیاری و عرب تمایل بیش تری به هویت یابی بر پایه قومیت دارند و هویت قومی به یک هویت پررنگ و اثرگذار در جامعه شهری اهواز تبدیل شده است.

    کلید واژگان: هویت قومی, اهواز, ادغام, تمایزیابی هویتی, بختیاری, عرب
    Vahid Shalchi, Ali Janadleh, Ismail Aalizad, Masoud Zalizadehkoutiyani *

    In theories of ethnic identity, belonging to an ethnicity varies with respect to ethnic policies, economic conditions, the extent of social system closure, etc., which may lose its role and importance in one period and become the dominant identity in another. The goal of this article is to evaluate the of ethnic identity in the city of Ahvaz from the second Pahlavi era to the Islamic Republic period. The research data were obtained based on the life history technique and through semi-structured qualitative interviews to identify and understand the mentality of people whose lived experience was formed in Ahvaz. To analyze the interviews, the matic content analysis method was used, through which ten primary themes and three central themes were identified. The central themes in the second Pahlavi period is "Ethnic Identity in the Path of Integration", in the period of the revolution until the end of the war is "Ethnic Identity in the path of Differentiation". The results show that compared to the past periods, the Bakhtiari and Arab people in Ahvaz have a greater tendency to identification based on ethnicity, and ethnic identity has become a strong and effective identity in the urban society of Ahvaz.

    Keywords: Ethnic identity, Ahvaz, Integration, identity differentiation, Bakhtiari, Arab
  • پویا علاءالدینی*، مریم رحیمی
    شمار زیادی مهاجر افغانستانی طی چند دهه گذشته برای زندگی بهتر یا کار و کسب درآمد در ایران ساکن شده اند. آنان پس از سال ها حضور در ایران توانسته اند تا حدی جای خود را به عنوان اقلیتی با اشتراکات فرهنگی در شهرها و روستاهای کشور پیدا کنند. اما بیشتر افغانستانی ها علی رغم حضور طولانی مدت و تلاش هایی که برای ارتقاء شرایط خود کرده اند در گروه های حاشیه ای و محروم جامعه ایران قرار گرفته اند. این مطالعه با بهره گیری از مفاهیم شهروندی، تبعیض های چندگانه و طرد و ادغام به تحلیل وضع رفاهی و اجتماعی زنان مهاجر افغانستانی در تهران می پردازد. طی پژوهش میدانی، از روش کیفی برای فهم شرایط زنان مهاجر افغانستانی در محلات محمودآباد، فرحزاد و باغ آذری در شهر تهران استفاده شده است. به طور مشخص، 20 مصاحبه با زنان افغانستانی و 5 مصاحبه با فعلان مدنی این حوزه انجام شده و نتایج آن ها مورد تحلیل قرار گرفته است. در این مقاله، ابتدا ساختار خانوادگی، تحصیلات و اشتغال مهاجران براساس منابع و داده های آماری این حوزه و یافته های پژوهش در سه محله توصیف و تحلیل می شود. سپس، دسترسی محدود زنان مهاجر افغانستانی به خدمات رسمی در کنار وضع شهروندی آنان مورد بحث قرار می گیرد. سرانجام، سازوکارهای مواجهه آنان با وضع موجود در پیوند با فرایندهای طرد و ادغام برجسته می شود، که عمدتا شامل دسترسی به خدمات ارایه شده از سوی موسسات غیردولتی و خیریه ها است.
    کلید واژگان: ادغام, افغانستان, تبعیض چندگانه, تهران, زنان مهاجر, طرد
    Pooya Alaedini *, Maryam Rahimi
    Over the past decades, a large number of migrants from Afghanistan have come to Iran in search of a better life or for work. They have been able to carve out a place as a minority group with some shared culture in the country’s urban and rural areas. Yet, despite their long presence in the country and their efforts to improve their lives, most migrants from Afghanistan continue to be among Iran’s marginalized or deprived groups. Leveraging such concepts as citizenship, multiple discrimination, exclusion, and integration, this paper analyzes the welfare and social status of Afghanistani migrant women in Iran. A qualitative approach was employed for field research targeting female migrants in Mahmudabad, Farahzad, and Bagh-e Azari neighborhoods of Tehran. Specifically, the investigation relied on 20 interviews conducted with Afghanistani women and another five carried out with active civil society stakeholders. The paper first describes and analyzes the migrants’ family structures, education, and employment. It then discusses the limited access of Afghanistani migrant women to formal services as well as their citizenship status. Finally, their coping mechanisms in relation to exclusion and integration are highlighted, which mainly consist of accessing services offered by non-governmental organizations and charities.
    Keywords: Afghanistan, exclusion, Integration, migrant women, multiple discrimination, Tehran
  • سعیده سعیدی*

    موقتی پنداشتن حضور میلیونی اتباع افغانستان در چهار دهه گذشته به عنوان مسئله ای اجتماعی بسترساز چالش های متعددی برای هر دو طرف شده است. این نوشتار به دنبال فهم دلالت های موقعیت پاندمیک کرونا بر تجربه زیسته دانشجویان افغانستانی در چارچوب شناخت کلی تر وضعیت مهاجران افغانستانی ساکن ایران است. جمع آوری داده ها از طریق تکنیک مردم نگاری مجازی بوده و مدل ادغام اردال و اپن بستر نظری این مقاله را شکل می دهد. فرضیه محوری این است که موقعیت همه گیری کرونا تاثیرات گسترده ای بر ابعاد آموزشی، اقتصادی و اجتماعی مهاجران به طورعام و دانشجویان افغانستانی به طور خاص گذاشته است، مهمترین تاثیر منفی این اضطراب اجتماعی در تقاطع با ملیت، جنسیت و طبقه، فربه شدن نابرابری های آموزشی و جنسیتی در زیست روزمره مهاجران است. از سوی دیگر مهمترین تغییر مثبت ناشی از موقعیت کرونا، مریی شدن حضور مهاجران در سطح افکار عمومی و عرصه سیاستگذاری است که زمینه های ادغام ساختاری مهاجران را تاحدی تسهیل نموده است. بحران کرونا با فربه کردن مفهوم هم سرنوشتی دستگاه سیاستگذار را متوجه این موضوع کرده که همه اعضای جامعه در یک قایق سوار هستند و مغفول گذاشتن بخشی از جمعیت کشور برخلاف منافع ملی بوده و پتانسیل تهدید دارد. در نتیجه، با مریی کردن حضور میلیونی مهاجران به صورت محدود و قطاعی فرایند ادغام ساختاری مهاجران را تسریع نموده است.

    کلید واژگان: ادغام, مهاجران افغانستانی, کرونا, هویت سایه ای, دانشجوی بین المللی, هم سرنوشتی
    S. Saidi *

    Considering Afghan migrants’ presence in Iran as a temporary situation for over the past four decades, turned into a social problem which impact upon both migrants lived experiences and the host society. This article seeks to understand the implications of the Corona pandemic situation on the lived experience of Afghan students. The central hypothesis of this paper is that the outbreak of the Corona virus has had far-reaching effects on the educational, economic and social dimensions of migrants in general and Afghan students in particular. The most important negative effect of this social anxiety at the intersection with nationality, gender and class is enlargement of educational and gender inequalities in the daily lives of immigrants. On the other hand, the most important positive change resulting from this pandemic situation is the visibility of the presence of immigrants in the public opinion and policy arena in ​​Iran, which to some extent has facilitated the structural integration of immigrants. Data were obtained through semi-structured interviews with 31 Afghans with experience of higher education in Iran. Equal access to educational services provided by the school, facilitation of student accommodation regulations and amendment of the executive regulations of the Law on Entry and Residence of Foreign Nationals, automatic renewal of immigrants' identity cards, renewal of immigrants’ work permits and the approval of executive regulations related to health insurance coverage have been among the most important changes in the Iranian government's policy towards the immigrant community during the Corona crisis.

    Keywords: COVID-19 crisis, Integration, Afghan migrants, shadow identity, international students
  • جمال محمدی*، اهون رحیمی
    مقاله حاضر با تکیه بر مقوله جامعه مصرفی، مصرف نشانه ها در فضاهای شهر سنندج از منظر جوانان را مطالعه می کند و به واکاوی ژرف نگرانه ساخت و تحقق لذت ها، هویت ها و معناها می پردازد. همچنین سازوکارها و سلسله مراتب یکدست سازی و یکپارچه سازی آن ها را تحلیل می کند. در یکی دو دهه اخیر، برخی نشانه ها نظیر ویترین ها، بنرها، تابلوها و پوسترها در اشکال و ابعاد تازه و گوناگون در شهر سنندج ظاهر شده اند که از یک سو به متلون شدن فضاهای عمومی شهر دامن زده اند و از دیگر سو، فضاهای شهری را به مکان های مناسبی برای حضور گسترده کنشگران اجتماعی بدل ساخته اند. این نشانه ها همچنین دگردیسی هایی در شکل اجتماعی رفتار و فعالیت های مصرفی در میان کنشگران اجتماعی (عمدتا جوانان) پدید آورده اند. در پژوهش حاضر، در چارچوب سنت روش شناسی کیفی و مشخصا اتنوگرافی انتقادی، داده های مشاهده ای، مصاحبه ای و تصویری گردآوری شد و پس از نمونه گیری هدفمند، با 30 نفر مصاحبه صورت گرفت. سپس داده ها و یافته ها برمبنای روش تحلیل تماتیک، تحلیل و تفسیر شدند. نتایج نشان می دهد که جوانان درک و تفسیری دوگانه از مصرف نشانه ها دارند که در قالب مقوله دووجهی مقاومت/ادغام قابل قرائت است. بدین معنا که مصرف نشانه ها از یک سو بیانگر مقاومت در برابر معناها و رمزگان اجتماعی رسمی و هژمونیک و نیروهای اجتماعی مسلط است و از سوی دیگر، نشانگر ادغام شدن آن ها در معناها و رمزگان های اجتماعی نوینی است که با مصرف و رمزگشایی نشانه های رمزگذاری شده خلق و ساخته می شوند.
    کلید واژگان: ادغام, تحلیل تماتیک, جامعه مصرفی, شهر سنندج, مصرف نشانه ها, مقاومت
    Jamal Mohammadi*, Ahvan Rahimi
    This article attempts to interpret the ways through which the consumers construct pleasures, meanings and identities in urban public spaces in Sanandaj, and to explain how these spaces homogenize the consumers. Urbanization provides public spaces imbued with signs and images that send different implications to people. In fact, people are participating in urban public life through consuming these signs and images which in turn affects and changes individual social behaviors. This research, using critical ethnography to study the young consumers in Sanandaj, gathered data through techniques such as direct observation and individual deep interview. The sample was selected by purposeful sampling and the data were analyzed through thematic interpretation. The findings showed that the youth consume signs and images in a mood embed with both resistance and assimilation. At one hand, consuming signs is a way to resist the dominant codes and discourses, and at the other is a way of being assimilated to social codes and meanings produced by culture industry. So we can conclude that consuming images and signs in urban spaces primarily consists of a dialectic called the interaction of individuality and spaces. According to this dialectic, individuals try to resists the rules and codes which are imposed by urban spaces, but in this attempt to resistence they are not completely successful.
    Keywords: space, sign, consumption, individuality, codes
  • پویا علاءالدینی*، آمنه میرزایی
    تعداد کثیری از اتباع افغانستان، طی چند دهه اخیر، به سبب ناآرامی های سیاسی و متعاقبا وضعیت جنگی و دشواری های اقتصادی در کشور متبوعشان، در نواحی گوناگون ایران (با توجه به همسایگی و مشترکات زبانی، تاریخی، فرهنگی و مذهبی) اسکان یافته اند. نقاط شهری و به ویژه پایتخت کشور در پیوند با اسکان و ادغام این مهاجران در ایران حائز اهمیت هستند. این مقاله به وضع مهاجران افغانستانی در زمینه های اسکان، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی در محله هرندی واقع در منطقه دوازده شهر تهران می پردازد. همچنین، رویکردهای جامعه میزبان نسبت به حضور افغانستانی ها در هرندی در کنار فعالیت نهادهای خدمات دهنده در محله و تاثیر آن ها بر شرایط زندگی مهاجران بررسی می شود. اطلاعات لازم طی پژوهش میدانی از طریق مشاهده، مصاحبه های نیمه ساختارمند، بحث های گروهی متمرکز با سازمان های مردم نهاد محله، گروه های مختلف مهاجران، ساکنان ایرانی و مسئولان محلی و دیگر ذینفعان و نیز بررسی اسناد مدیریت شهری گردآوری شده است. یافته ها حکایت گر میزانی از ادغام مهاجران افغانستانی در محله هرندی است. افزون بر این، در بین مهاجران افغانستانی ساختار شغلی خاصی در پیوند با فرصت ها و به ویژه اقتصاد غیررسمی محله شکل گرفته است. همچنین، پایداری سکونت این ساکنان هرندی تا حد زیادی به واسطه خدمات ارائه شده توسط سازمان های مردم نهاد، امکانات شغلی، هزینه های نسبتا پایین مسکن و نگاه مثبت بیشتر جامعه میزبان به مهاجران در محله حاصل شده است. درعین حال، حس مسئولیتی در مدیریت شهری در قبال مهاجران افغانستانی ایجاد نشده و درنتیجه چارچوب های موردنیاز و مناسب با موقعیت آنان نیز در محله صورت بندی و ایجاد نشده است.
    کلید واژگان: ادغام, تهران, محله هرندی, مدیریت شهری, مهاجران افغانستانی
    Pooya Alaedini *, Ameneh Mirzaei
    Due to persistent turmoil in their native country, a large number of Afghan migrants have found new homes in various parts of Iran. Several cities, including Tehran, have become important areas of Afghan residence. This article probes the housing, socioeconomic, cultural, and legal circumstances of Afghans in the Harandi neighborhood of Tehran. It also investigates host community attitudes to Afghan residents and the impact of service providers on the lives of the migrants. Field work was carried out through semi-structured interviews and focus group discussions conducted with NGOs, various migrant groups, Iranian residents, and local officials as well as observation and review of the available documents. Findings are indicative of a certain degree of integration observed among Afghan migrants. Furthermore, a particular structure of employment has been shaping among them in association with the neighborhood’s opportunities and especially its informal economy. Afghan presence in the neighborhood has been largely sustained due to these opportunities, services provided by NGOs, and relatively low housing costs as well as the generally positive attitude of other residents toward migrants. Yet, an inadequate sense of responsibility toward Afghans is discernible in urban management, with negative implications for the formulation of necessary service frameworks.
    Keywords: Afghan migrants, Integration, urban management, Harandi neighborhood, Tehran
  • حمید سجادی، ابراهیم متقی
    حفظ و ارتقاءهمبستگی نقش بسیار مهمی در جهت دهی و بهره برداری از تمامی ظرفیت نظام اجتماعی در فرایند توسعه دارد. برغم این مهم جوامع در فرایند توسعه با چه چالش های بسیاری روبرو می شوند که هر یک تهدیدی جدی برای همگرایی و انسجام جامعه است. سوال اصلی اینست که چه عللی انسجام اجتماعی در فرایند توسعه را به چالش می کشد و چگونه می توان انسجام در فرایند توسعه را حفظ کرد. با استفاده از روش تماتیک، متون و برنامه های توسعه ملی، گزارش های تدوین شده توسط سازمان های بین المللی در دوره های متفاوت همچنین مباحث نظری توسعه، تحلیل شده و تلاش شده تا با شناسایی تم های اصلی و روابط بین آنها، مدل داینامیک حفظ انسجام در فرایند توسعه ترسیم شود. تم های اصلی ارتقای انسجام داینامیک جامعه در فرایند توسعه بر مبنای مدل پارادیمی استراس در چهار مقوله اصلی بازنگری استراتژی برنامه ریزی توسعه، کنترل پیامدها در فرایند توسعه، بازتعریف عوامل مرتبط با کارگزاران توسعه و نهایتا مقوله های زمینه ای صورت بندی شده است.
    کلید واژگان: انسجام, برنامه توسعه, ذینفعان, مشارکت, نهاد مدنی, ادغام
    Hamid Sajjadi, Ebrahim Motaghi
  • سیدقاسم حسنی
    مطالعات امر ایلی در ایران تاریخی طولانی دارد و سابقه آن به نگاه اگزوتیستی انسان شناسی غربی (نگاه بیگانه گرایی به علت عجیب و غریب بودن) نسبت به فرهنگ های قبیله ای بر می گردد که تحت تاثیر نگاه شرق شناسانه انسان شناسان به جوامع و فرهنگ های دیگر شکل گرفته است. در ایران این نگاه نسبت به امر ایلی به دلیل شدت تغییری که تحت تاثیر اقدامات ملت سازی و مدرنیزاسیون بر امر ایلی اعمال می شد، شکل گرفت و توسط محققان غربی و ایرانی پژوهش های گسترده ای درباره جامعه ایلی انجام شد. در دو دهه اخیر در کنار مطالعات امر ایلی که به شدت کاهش یافته بود، مطالعات امر قومی نیز رواج یافت و مقالات و کتاب های متنوعی در این زمینه در رشته های مختلف علوم سیاسی و علوم اجتماعی نگاشته شد. امر قومی که امروزه تحت نام هایی چون کرد، لر، ترکمن، عرب، بلوچ، بختیاری، قشقایی، شاهسون و غیره شناخته می شود، استمرار همان امر ایلی گذشته است. اما در بررسی های اخیر، فرایند انتقال آن مورد غفلت قرار گرفته است. این بررسی ها توجه چندانی به مکانیسم های فرایند تبدیل امر ایلی به امر قومی نداشتند، و به همین دلیل تحلیل ها مبتنی بر پویای های گروهی انجام نشدند و عوامل متعدد در این انتقال و نیز نقش محتوای فرهنگی در فرایند انتقال نادیده گرفته شده اند. بررسی حاضر سعی دارد با توجه به رویکرد فرایندی و تاکید بر نقش محتوای فرهنگی، نگاه جدیدی را به مقوله امر ایلی و امر قومی در ایران مورد توجه قرار دهد.
    کلید واژگان: امر ایلی, امر قومی, محتوای فرهنگی, ناسیونالیسم, فرایند انتقال, ادغام, مدرنیزاسیون
    Seyed Ghasem Hasani
    The studies about ethnicity have a long history, which roots in the exoticism that in turn is affected by the Orientalism viewpoint on other cultures. The procedure of nation-building and modernization of Iran drastically changed the tribal life in Iran. This procedure was accompanied by extensive researched by Western researches on the tribal communities of Iran. During the last two decades, we have seen a decrease in tribal studies and a growing interest in ethnic studies from the perspective of political and social sciences. The new ethnic terms such as Kurds and Balouchs became the substitutes of the former tribal names. However, the transition of the tribe to the ethnic is mostly neglected in the scholarship. These studies have not paid attention to the mechanisms and conversion process form tribe to ethnicity.
    For this reason, analyzing the group's dynamics and multiple influential factors in this transition, and also the role of cultural content in the transition process has been ignored. This study is trying to take a fresh look at the issue of the tribal and the ethnic in Iran from a process approach and to emphasize the role of cultural content.
    Keywords: Tribe, Ethnicity, Cultural Content, Nationalism, Transition, Integration, Modernization
  • محمد مهدی رحمتی
    مقاله حاضر نتیجه پژوهشی است که در مورد پیامدهای اجتماعی و اقتصادی جابه جایی و ادغام روستاها در منطقه زلزله زده رودبار و منجیل انجام شده است. پس از وقوع زلزله مذکور، در خرداد ماه 1369 و در جریان بازسازی مناطق آسیب دیده از زلزله، حدود 170 روستا جابه جا شدند. از این تعداد 46 روستا افزون بر جابه جایی در معرض ادغام با روستا(های) دیگر قرار گرفتند. مطالعه حاضر با نگاهی به رویکردهای نظری موجود در مورد موضوع پژوهش تلاش کرده است تا در چهارچوب استراتژی معطوف به توسعه به بررسی دگرگونی ها و پیامدهای ادغام روستاها در منطقه ی زلزله زده رودبار و منجیل بپردازد. شیوه انجام دادن این مطالعه کیفی بوده و داده های پژوهش با بهره گیری از چند روش، شامل داده های اسنادی، پرسشنامه، مصاحبه عمیق و مشاهده میدانی، گردآوری شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که جابه جایی و ادغام روستاها از نظر فیزیکی سبب افزایش توانایی روستاهای مذکور در برابر آسیب های طبیعی اجتماعی و برخورداری آنان از برخی امکانات زیربنایی شده است. اما، در کنار آن، جابه جایی و ادغام دگرگونی هایی را رقم زده که از نظر اجتماعی و اقتصادی، حداقل در کوتاه مدت، آسیب پذیری هایی را برای ساکنان این روستاها به وجود آورده است.
    کلید واژگان: جابه جایی, ادغام, پیامد, حوادث طبیعی, توسعه روستایی
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال