جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "کودک آزاری" در نشریات گروه "علوم اجتماعی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «کودک آزاری» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی اثرات شناختی پیام بر مخاطبان ایرانی است تا مشخص شود یک پیام رسانه ای با محتوای مشابه در سه قالب ویدئویی، متنی و چندرسانه ای، چه میزان در انتقال دانش و برانگیختگی احساسی به مخاطبان موثر است. در نمونه گیری سهمیه ای، 204 نفر (102 مرد و 102 زن) در گروه های سنی جوان، میانسال و سالمند انتخاب شدند و هرکدام بعد از دریافت پیام، به پرسشنامه طراحی شده در دو بخش دانش و احساس، پاسخ دادند. مطابق یافته های تحقیق در هر سه قالب، زنان بیشتر از مردان در مواجهه با پیام های رسانه ای دچار برانگیختگی حسی شدند و در انتقال دانش نیز در مجموع نمونه ها، زنان نسبت به مردان جایگاه برتری داشتند. در تاثیرپذیری حسی، از میان پنج حس منفی عصبانیت، ترس، اضطراب، تنفر و ترحم، در هر سه قالب، برانگیختگی تنفر بیشتر بود. نتایج نشان داد بین متغیر گروه سنی و میانگین حس پذیری و همچنین بین متغیر جنسیت و میانگین حس پذیری، همبستگی معنادار است و والدین تاثیرپذیری بیشتری نسبت به افراد غیروالد داشتند. همبستگی معناداری بین میزان تاثیرپذیری حسی و دانشی وجود ندارد و قالب ویدئویی، هم در انتقال دانش و هم در انگیزش عواطف، بیشترین تاثیرگذاری را در مقایسه با دو قالب دیگر نشان داد.کلید واژگان: علوم شناختی, احساس, دانش, رسانه, کودک آزاریThe primary objective of this study is to compare the cognitive effects of a message on the audience in three formats: video, text, and multimedia. Using quota sampling, we selected 204 participants, including 102 men and 102 women, across different age groups (young, middle-aged, and elderly). Each participant completed a questionnaire divided into two sections, one focusing on knowledge and the other on emotion, immediately after receiving the message.The research findings across all three formats consistently indicate that women experienced higher levels of emotional arousal compared to men when exposed to media messages. Additionally, in terms of knowledge transfer, women consistently outperformed men in all sample groups. Regarding sensory affectivity, encompassing five negative emotions—anger, fear, anxiety, hatred, and pity—the arousal of hatred was consistently higher in all three formats.The results also demonstrated significant correlations between the age group variable and sensitivity levels, as well as between the gender variable and sensitivity levels. Notably, parents were more affected by the messages compared to non-parents. However, there was no significant correlation between sensory and cognitive affectivity and the video format. Interestingly, in both knowledge transfer and emotional motivation, the video format demonstrated the most significant impact compared to the other two formats."Keywords: Cognitive Science, Emotion, Knowledge, Media, Child Abuse
-
هدف
کودک همسری پدیده ای اجتماعی- فرهنگی است که در نقاطی از کشور، زندگی دختران را متاثر نموده و منجر به بروز مشکلات و آسیب های فردی و اجتماعی بسیار می شود. هدف پژوهش حاضر پدیدار شناسی کیفیت زندگی زناشویی کودک همسری با رویکرد کودک آزاری و راه های مقابله با آن در شهر شیراز است.
روش پژوهشپژوهش حاضر به شیوه کیفی، بر اساس تجزیه زیسته زنانی که این پدیده را تجربه کرده اند انجام شده است. تحقیق در جامعه زنان بین 18 تا 39 سال که اولین بار در سن کمتر از 18 سال ازدواج کرده اند انجام شد. پاسخگویان پس از آگاهی از اهداف پژوهش به صورت داوطلبانه در مصاحبه شرکت کرده اند و نمونه گیری تا اشباع نظری داده ها ادامه یافته است. نمونه گیری به صورت هدفمند و از طریق روش گلوله برفی انجام پذیرفت. متن مصاحبه ها از روش تجزیه کدگذاری نظری تحلیل شد.
یافته های پژوهشیافته های پژوهش که حاصل استخراج از مصاحبه هاست، شامل شرایط علی (کلیشه ای جنسیتی، عدم گزینش همسر، عدم آگاهی) است که مقوله بی قدرتی زناشویی به منزله پدیده اصلی ظهور یافت.
نتیجه گیرینتایج نشان می دهد که ازدواج در سنین پایین، زنان را با بی قدرتی در زمینه فردی و تعاملی در روابط زناشویی روبرو می کند. کنش آنان در مقابل مسیله بی قدرتی به شکل پنهان کاری، طلاق، سازگاری و سکوت اجباری رخ می دهد که از پیامدهای آن نیز می توان به دلزدگی زناشویی، عدم رضایت از زندگی، سرخوردگی، انزوای اجتماعی و طلاق عاطفی اشاره کرد.
کلید واژگان: کودک همسری, کودک ازاری, کیفیت زندگی, سازگاری, ازدواجChild marriage is a socio-cultural phenomenon that affects the lives of girls in some parts of the country and leads to many personal and social problems and damages. Therefore, the purpose of the present study is to investigate the marital experiences of children in marriage in women living in Shiraz city in Fars province. Purposive sampling was done through snowball method with 10 women in-depth interviews. The text of the interviews was analyzed using theoretical coding method. The findings of the research, which are the results of interviews, include causal conditions (gender stereotypes, lack of choice of spouse, lack of awareness), background conditions (lack of sexual readiness, passive agency) and intervention conditions (emotional entanglement, role weakness, interaction tension generator) that the category of marital impotence emerged as the main phenomenon. The results show that marrying at a young age makes women face powerlessness in the personal and interactive field of marital relations. Their action against the problem of powerlessness occurs in the form of concealment, divorce, adaptation and forced silence. Among its consequences, we can mention marital boredom, dissatisfaction with life, frustration, social isolation and emotional divorce.
Keywords: Child marriage, Child Abuse, Quality of life, adaptation -
تحقیق حاضر با هدف ارتباط بین عوامل اجتماعی با خشونت خانوادگی علیه کودکان (کودک آزاری) صورت گرفت. روش مورداستفاده، پیمایش و ابزار جمع آوری اطلاعات نیز پرسشنامه بود. از مجموع 155 خانواده دارای سابقه کودک آزاری براساس آمار اورژانس اجتماعی تهران در 6 ماهه آخر منتهی به سال 1397 در منطقه 9 شهرداری تهران تعداد 110 خانوار (والدین با یک فرزند و بیشتر) انتخاب شدند. روش نمونه گیری تصادفی ساده بود. در پژوهش حاضر کودکان زیر 11 سال (6 تا11 سال) به عنوان محدوده سنی کودکان و خشونت خانوادگی نیز در قالب خشونت اعمال شده توسط والدین، خواهر یا برادر بزرگتر تعریف شد. با نرم افزار آماری SPSS از طریق ضریب همبستگی پیرسون فرضیه های تحقیق آزمون شد. نتایج نشان داد تجربه خشونت با خشونت روانی، خشونت جسمی، غفلت علیه کودکان و خشونت خانوادگی علیه کودکان رابطه مثبت دارد. در نتایج دیگر نیز مشخص شد، ذهنیت خشونت محور با خشونت روانی، خشونت جسمی، غفلت علیه کودکان و خشونت خانوادگی علیه کودکان رابطه مثبت دارد. در ادامه نتایج حاصله، رابطه مثبت مشکلات خانوادگی با خشونت روانی، خشونت جسمی و غفلت علیه کودکان و خشونت خانوادگی علیه کودکان تایید شد و مشخص گردید کلیشه های جنسیتی با خشونت روانی، خشونت جسمی و غفلت علیه کودکان و خشونت خانوادگی علیه کودکان رابطه مثبت دارد. نهایتا در فرضیه اصلی نتایج نشان داد: عوامل اجتماعی با خشونت روانی، خشونت جسمی و غفلت علیه کودکان و خشونت خانوادگی علیه کودکان رابطه مثبت دارد.کلید واژگان: کودک آزاری, خشونت روانی, خشونت جسمی, غفلتThe present research was conducted with the aim of the relationship between social factors and family violence against children (child abuse). The used method was a survey and the data collection tool was also a questionnaire. From a total of 155 families with a history of child abuse based on the social emergency statistics of Tehran in the last 6 months of 1397, 110 families (parents with one or more children) were selected in District 9 of Tehran Municipality. The random sampling method was simple. In the present study, children under 11 years (6-11 years) were defined as the age range of children and family violence was also defined as violence applied by parents, older siblings. Research hypotheses were tested with SPSS statistical software through Pearson's correlation coefficient. The results showed that the experience of violence has a positive relationship with psychological violence, physical violence, neglect against children and family violence against children. In other results, it was found that violence-oriented mentality has a positive relationship with psychological violence, physical violence, neglect against children and family violence against children. In the continuation of the obtained results, the positive relationship of family problems with mental violence, physical violence and neglect against children and family violence against children was confirmed and it was found that gender stereotypes have a positive relationship with mental violence, physical violence and neglect against children and family violence against children. Finally, in the main hypothesis, the results showed: social factors have a positive relationship with psychological violence, physical violence and neglect against children and family violence against children.Keywords: child abuse, psychological violence, physical violence, neglect
-
زمینه و هدف
اطفال، همواره در جامعه، آسیب پذیر هستند و نیاز به حمایت از طرف والدین و جامعه دارند. تکلیف والدین به برآوردن نیازهای اطفال و نوجوانان و نگهداری از آنان به طور کلی، تحت واژه حضانت مطرح بوده و حضانت در معنای عام کلمه عبارت است از سرپرستی و نگهداری صغیر که قیم نیز می تواند حضانت را برعهده گیرد. در رابطه با حضانت، جرایمی ممکن است به وقوع بپیوندد که عبارتند از: عدم انجام وظیفه حضانت، ممانعت از تحصیل فرزند و عدم تهیه وسایل تحصیل فرزند، ممانعت از ملاقات طفل با یکی از والدین و...؛ از این رو، اطفال تحت حضانت به عنوان یکی از آسیب پذیرترین اقشار جامعه، نیازمند یک سیاست کیفری افتراقی و خاص هستند. در این پژوهش با محوریت قرار دادن ازداوج سرپرست با فرزندخوانده، به نقد و ارزیابی پیشگیری کیفری در قبال جرایم علیه اطفال تحت حضانت پرداخته شده است.
روشپژوهش حاضر به صورت توصیفی- تحلیلی انجام شده است.
یافته ها و نتایجارزیابی قوانین و مقررات ایران، حاکی از این است که در مقابله با جرایم علیه اطفال، رویکرد پیشگیری کیفری نسبت به اشخاص عادی با اشخاصی که مسیولیت سرپرست کودک را دارند، هنگامی که جرم علیه آنها انجام می شود، یکسان است و همچنین با وجود مقرراتی نظیر مجاز دانستن ازدواج سرپرست با فرزندخوانده در صورت صلاحدید دادگاه و تفسیر موسع از تنبیه کودکان تحت حضانت به عنوان ضرورت تربیت آنان و سوء استفاده های فراوانی که از قوانین موجود می شود؛ پیشگیری کیفری موثری در قبال جرایم علیه اطفال تحت حضانت صورت نگرفته و در این زمینه نیازمند یک سیاست جنایی افتراقی و ویژه است.
کلید واژگان: ازدواج, فرزندخوانده, پیشگیری کیفری, جرائم علیه اطفال, کودک آزاریBackground and purposeChildren are always vulnerable in society and need support from parents and society. The duty of parents to meet the needs of children and adolescents and to maintain them in general has been mentioned under the term custody. In relation to custody, crimes may occur, which include: failure to fulfill the duty of custody, preventing the child's education and not providing the child's education materials, preventing the child from meeting one of the parents, etc.; Therefore, children under custody, as one of the most vulnerable sections of the society, need a special and differential criminal policy. In this research, focusing on the marriage of a guardian with an adopted child, the criticism and evaluation of criminal prevention against crimes against children under custody has been discussed.
MethodThe current research is descriptive and analytical.
Findings and resultsBy evaluating Iran's laws and regulations, it indicates the conclusion that in dealing with crimes against children, the approach of criminal prevention is towards ordinary persons with persons who are responsible for the guardianship of the child when the crime is committed against them. is the same and also despite the provisions such as allowing the marriage of a guardian with an adopted child in the case of the court's discretion and the extensive interpretation of the punishment of children under custody as the necessity of their education and the many abuses of these existing laws.
Keywords: Marriage with an adopted child, criminal prevention, crimes against children, child abuse -
اهمیت قشر کودکان به عنوان آینده سازان یک جامعه از یکسو و تاثیرگذاری تجربه خوشایند یا ناخوشایند دوران کودکی بر زندگی آتی کودکان، توجه بسیاری از محققان را به بحث آسیب های اجتماعی حوزه کودکی من جمله کودک آزاری معطوف کرده است. چنین توجهی به پدیده یا به عبارت صحیح تر مسئله اجتماعی کودک آزاری باعث شده است که در سال های اخیر تحقیقات کثیری درباره عوامل موثر بر کودک آزاری انجام شود. تحقیق حاضر در پی بررسی مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر کودک آزاری در پژوهش های انجام شده در ایران با بهره گیری از روش فراتحلیل است. جامعه آماری تحقیق، تمامی تحقیقات معتبر علمی در قالب مقاله و پایان نامه است که در سال های 1380 تا 1399 با موضوع کودک آزاری منتشر شده است. در نهایت از میان اسناد مورد بررسی، 18 سند انتخاب با استفاده از نرم افزار CMA مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که متغیر وجود تعارض و اختلاف در روابط خانوادگی (602/0) بیشترین تاثیر و متغیر شغل مادر (222/0) کمترین تاثیر را بر وقوع کودک آزاری داشته اند.
کلید واژگان: کودک آزاری, فراتحلیل, ویژگی های قربانی, ویژگی های خانوادگی, تعارضات خانوادگیInvestigating the Factors Affecting the Incidence of Child Abuse (Meta-Analysis of Existing Studies)The importance of children as the future makers of a society, on the one hand, and the impact of pleasant or unpleasant childhood experiences on children's future lives, has drawn the attention of many researchers to the social harms of childhood, including child abuse. Such attention to the phenomenon or, more accurately, the social problem of child abuse has led to much research in recent years on the factors affecting child abuse. The present study seeks to investigate the most important factors affecting child abuse in research conducted in Iran using the meta-analysis method. The statistical population of the research is all valid scientific researches in the form of articles and dissertations that have been published in the years 2001 to 1399 on the subject of child abuse. Finally, among the examined documents, 18 selection documents were analyzed using CMA software. The results of the study showed that the variables of conflict and difference in family relationships (0.602) had the most impact and the variable of mother's job (0.222) had the least impact on the occurrence of child abuse.
Keywords: Child abuse, Meta-analysis, Victim characteristics, Family characteristics, Family conflicts -
اثر بخشی آموزش رابطه مادر- کودک بر کاهش کودک آزاری جسمی و عاطفیچکیده رابطه ی مادر - کودک جزء مهم ترین عوامل مطرح در سوء رفتار با کودک تلقی می شود. هدف پژوهش ارزیابی اثر بخشی آموزش رابطه مادر- کودک بر کاهش کودک آزاری جسمی و عاطفی بود.این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه است. نمونه ای به تعداد 30 نفر از بین مادران دارای کودک 10-7 ساله که در مدارس پایه اول تا چهارم ابتدایی که در شهر تبریز مشغول به تحصیل بودند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و سپس به روش تصادفی در دو گروه آزمایش(15(n= و کنترل(15n=) قرار گرفتند. بسته آموزشی روابط والد و کودک به گروه آزمایش در 10 جلسه ، آموزش داده شد. پرسشنامه دو بعدی کودک آزاری قبل وبعد از تشکیل جلسات بر روی هر دو گروه اجرا گردید. داده ها با روش تحلیل کوواریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج حاصل نشان داد که بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون کودک آزاری جسمی و عاطفی در سطح (05/0p <) تفاوت معناداری وجود داشت. با توجه به یافته ها می توان گفت که برنامه آموزش رابطه مادر- کودک می تواند باعث کاهش کودک آزاری جسمی و عاطفی گردد. وازگان کلیدی: بهبود روابط مادر- کودک ، کودک آزاری جسمی ، کودک آزاری عاطفیکلید واژگان: روابط, مادر, کودک, کودک آزاریThe relationship between mother - is among the most important risk factors to be in child abuse. This study aims to find out the effect of the mother child relationship on reducing the Effectiveness of the Mother -Child Relationship Education on Reduce physical and emotional Child Abuse. Study was a quasi- With pre-test and post test and the control group. A sample of 30 mothers with of 7-10 years old children between 10-7 years old who have been enrolled in the first up to forth grade in primary school were selected And They were randomly assigned to two groups (n =15, and control (n =15) The training package of improving the parent and child relationships were taught to experimental group for 10 sessions group the 10 sessions. the abuse questionnaire was distributed before and after the treatment for two groups and after the next two meetings were conducted on both groups.. collected data were analyzed by analysis of one-Way covariance.The results showed there was a significant difference between the the pre-test and post-test scores of physical and emotional abuse (P <0/05),.According to the findings, we can conclude that the training methods for improving relations between parent and child can educe physical and emotional of child abuse.Keywords: the Mother, child relationship, physical child abuse, emotional child abuse
-
اطفال ضعیف ترین عضو جامعه هستند که سلامت روح و جسم آنان، ضامن تعالی کشور است؛ اما وقتی همین اطفال مورد خشونت های بی رحمانه قرار می گیرند، اثرات منفی بر طفل و جامعه خواهد داشت. از جمله خطرات بالقوه در مورد کودکان، شیوع پدیده خشونت علیه آنان است؛ خشونت در قبال اطفال دارای عوارض جسمی؛ جنسی و روحی جبران ناپذیری است. افزایش این پدیده در خانواده ها و لزوم حمایت از آسیب پذیرترین و بی پناه ترین گروه اجتماع، بررسی این پدیده و اتخاذ راهکارهایی برای پیشگیری از آن را ضروری می نماید. آن چه بیش از پیش ضرورت آن احساس می شود، انجام تغییرات و اصلاحات اساسی در حوزه قانونگذاری به منظور اتخاذ یک سیاست جنایی پیشگیرانه هماهنگ، منسجم و افتراقی در راستای جلوگیری از خشونت های جنسی؛ جسمی و روانی اطفال بزه دیده است؛ بر این اساس، به منظور تدوین یک سیاست جنایی جامع و کارآمد که بتواند طیف گسترده کودکان و نوجوانان بزه دیده، شاهد جرم، در معرض خطر را شامل شود، دست اندرکاران سیاست جنایی کشور، باید با بهره گیری از ظرفیت های سازمان های مردم نهاد برنامه ای مدرن در پیشگیری غیرکیفری از خشونت علیه اطفال را ساماندهی کنند و از طریق این برنامه ریزی حداقل رفاه را در تامین نیاز های ضروری کلیه آحاد جامعه از جمله کودکان و نوجوانان فراهم نمایند؛ سپس با عنایت ویژه به اقشار آسیب پذیر اجتماعی که مصداق بارز آنان کودکان و نوجوانان در معرض خطر، قربانی و شاهد جرم هستند، با برنامه ریزی اصولی اقدامات موثری برای جلوگیری از سقوط ایشان در ورطه بزهکاری با رویکرد سیاست جنایی پیشگیرانه اقدام نمایند.کلید واژگان: سیاست جنایی, خشونت علیه اطفال, کودک آزاری, پیشگیری از بزه دیدگی
-
شناخت عوامل زمینه ساز مسئله ی کودک آزاری در جامعه ضرورتی اجتناب ناپذیر است. زیرا آسیب های ناشی از آن در سطح فردی و اجتماعی غیر قابل اغماض است. پژوهش حاضر با هدف شناخت آگاهی و عملکرد والدین نسبت به مصادیق کودک آزاری، با به کارگیری دیدگاه بوردیو انجام شده است. در این راستا نقش عواملی چون سرمایه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بر میزان آگاهی و عملکرد والدین نسبت به مصادیق کودک آزاری در نظر گرفته شده است. روش پژوهش میدانی (پیمایش) بوده و روی نمونه ای به حجم 301 نفر از والدین دارای فرزند 18 - 0 ساله ی شهر رشت انجام شده است و از طریق آزمون های آماری مرتبطی چون همبستگی و رگرسیون چندگانه فرضیه های پژوهش مورد آزمون قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که انواع مختلف سرمایه های در اختیار والدین پیش بین مناسبی برای میزان آگاهی و عملکرد آنها نسبت به انواع مختلف کودک آزاری می باشند. به عبارتی دیگر، برخورداری افراد از سرمایه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، آگاهی بالاتر و عملکرد مناسب تر آنها نسبت به انواع مختلف کودک آزاری را در پی خواهد داشت.کلید واژگان: کودک آزاری, آگاهی والدین, عملکرد والدین, سرمایه ی اجتماعی, سرمایه ی فرهنگی و سرمایه ی اقتصادیGenerally speaking, it is overwhelmingly important to explore the underlying factors of the child abuse problem. This is also the key objective of the present study. It uses Bourdieu's perspective and focuses on the role of socio-economic and cultural capital on parental knowledge and practice on child abuse. The discussion of this paper is based on the results of a survey conducted in Rasht City. The survey includes 301 parents with children younger than 18 years old. According to the results of this study, parental knowledge and practice on child abuse are significantly associated with socio-economic and cultural capital. This suggests that parents with a greater level of socio-economic and cultural capital are more likely to hold higher knowledge and more appropriate practice on child abuse.Keywords: Child abuse_parental knowledge - practice_social capital_cultural capital_economic capital
-
مقدمهکودک آزاری و سوء رفتار با کودکان تاثیرات زیان آوری بر روی رشد و سلامتی آنان دارد و پیامدهایی نظیر اضطراب، افسردگی، خطر خودکشی، رفتارهای ضداجتماع و سوءمصرف دارو را در پی دارد. یکی از مولفه های مهمی که بر سلامت روان تاثیرگذار است، حمایت اجتماعی است. حمایت اجتماعی به عنوان یکی از فاکتورهای بحرانی می تواند مانع از پیشرفت بیماری های روانی و بهبود سلامت روان شود؛ به این معنا که هر چه حمایت اجتماعی افزایش یابد، سطح سلامتی نیز افزایش پیدا می کند و بالعکس. یکی از موضوعاتی که بر سلامت روان کودکان آزاردیده اثر می گذارد، کیفیت زندگی است. سازمان بهداشت جهانی، کیفیت زندگی را برداشت یا پندارهای فرد از وضعیت زندگی خود می داند و آن را با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که فرد در آن زندگی می کند و ارتباط این دریافتها با اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویتهای موردنظر تعریف کرده است. با توجه به اهمیت کیفیت زندگی و ادراک حمایت اجتماعی بر سلامت روان، محقق در پژوهش حاضر به بررسی نقش تعدیل کننده ادراک حمایت اجتماعی در رابطه سلامت روان بر کیفیت زندگی کودکان آزاردیده پرداخته است.روشپژوهش حاضر به صورت توصیفی از نوع همبستگی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان آزاردیده بین 7 تا 12 ساله شهرستان تربت حیدریه در سال 1395 است. تعداد این کودکان شامل 60 نفر است که در اورژانس اجتماعی شهرستان تربت حیدریه دارای پرونده بوده و یکی از انواع کودک آزاری ها (غفلت، جسمی و جنسی) را تجربه کرده اند و به صورت تمام شمار انتخاب شدند. برای گردآوری داده های این پژوهش از سه پرسشنامه ادراک حمایت اجتماعی خانواده، سلامت روان و کیفیت زندگی استفاده گردیده است. جهت تعیین نرمال بودن توزیع داده ها از آزمون کولموگروف-اسمیرنف استفاده شد، سپس جهت بررسی رابطه بین سلامت روان و کیفیت زندگی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید و برای بررسی نقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی در رابطه سلامت روان با کیفیت زندگی، از رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شد.یافته هابین سلامت روان و کیفیت زندگی رابطه مثبت وجود دارد؛ بدین معنا که با افزایش سلامت روان کیفیت زندگی نیز افزایش می یابد. نتایج حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی نیز بیانگر آن است که اثر توامان سلامت روان و حمایت اجتماعی ادراک شده معنادار است. بنابراین حمایت اجتماعی ادراک شده نقش تعدیل کننده در رابطه سلامت روان و کیفیت زندگی دارد. در مرحله بعد از آزمونهای تعقیبی استفاده شد؛ تا نشان دهد متغیر حمایت اجتماعی ادراک شده در چه شرایطی (زمانی که حمایت اجتماعی ادراک شده بالاست و زمانی که حمایت اجتماعی ادراک شده پایین است) نقش تعدیل کنندگی دارد. بدین منظور یک بار اثر توامان سلامت روان و حمایت اجتماعی ادراک شده بالا و بار دیگر اثر توامان سلامت روان و حمایت اجتماعی ادراک شده پایین مورد تحلیل آماری در آزمونهای تعقیبی قرار گرفت و مشخص گردید زمانی که کیفیت زندگی پایین است، اما حمایت اجتماعی بالاست سلامت روان بالاست و زمانی که کیفیت زندگی بالاست اما حمایت اجتماعی پایین است سلامت روان پایین است. بحث: نتایج پژوهش نشان داد که با افزایش سلامت روان، کیفیت زندگی نیز افزایش می یابد. در خصوص متغیر تعدیل کننده ادراک حمایت اجتماعی نیز نتایج بیانگر این است که حمایت اجتماعی ادراک شده نقش تعدیل کننده در رابطه سلامت روان و کیفیت زندگی دارد. درمجموع حمایت اجتماعی به عنوان یک عامل حفاظتی در برابر تاثیرات آسیب زای انواع استرسها مطرح است. ادراک حمایت اجتماعی باعث ایجاد ارتباطات مثبت، مهارت حل مسئله و مهارت حفاظت در برابر مشکلات رفتاری و عاطفی می شود. حمایت اجتماعی به عنوان یک فاکتور مهم در بین قربانیان بالغ و کودکان تحت سوء رفتار مطرح است و تاثیرات روان شناختی آسیبهای استرس آور را کاهش می دهد، همچنین باعث تسهیل عملکرد عاطفی و شناختی در بین قربانیان سوء رفتار می گردد.کلید واژگان: ادراک حمایت اجتماعی, سلامت روان, کودک آزاری, کیفیت زندگیIntroductionChild abuse and misconduct with children have adverse effects on their growth and health and consequences such as anxiety, depression, risk of suicide, antisocial behavior and drug abuse. One of the important components that affects mental health is social support. Social protection, as one of the critical factors, can decrease the development of mental illness and improve mental health status. It means the more social support increases, the more the level of health increases and vice versa. Life quality is one of the factors which affects abused child’s quality of life . The world health organization defines the quality of life as an individual’s perception of their position in life in the content of culture and value system in which they live and in relation to their goals, expectations, standards and concerns. Given the importance of quality of life and the perception of social support for mental health, this study investigates the moderating role of perceived social support on the relationship between mental health and the life quality of abused children.MethodThis is a descriptive –correlation study. The statistical populaion of study included all abused children 7 to 12 years old at Torbat Haidarieh city. The sample size of the study included sixty abused children whose have file and record in social emergency section and have been experiencing one type of child abuse such as negligence, physical and sexual. They were chosen as whole-count. Three questionnaires of perceived social support of family, mental health and life quality were used to collect data for this research. The Kolmogorov- Smironov test was used to determine the normal distribution of data. Then, to examine the relationship between mental health and life quality, Pearson correlation coefficient was used. Hierarchical regression analysis was used to investigate the moderating role of social support on the relationship between mental health and life quality. Findings: Findings indicate that there is a positive and significant relationship between mental health and quality of life (r = .63, p <.0001). It means that with the increase of mental health, the quality of life increases. Hierarchical regression analysis also indicates that the combined effect of mental health and perceived social support is significant. So, perceived social support has a moderating role in the relationship between mental health and quality of life. In the next step, follow up tests (Post hoc probing) method were used to show that in what circumstances the perceived social support variable (when perceived social support is high and when perceived social support is low) has moderating role. Therefore, once the combined effect of high perceived social support and mental health and once again the combined effect of low perceived social support and mental health were analyzed (follow up tests -post hoc probing). It became clear when quality of life is low, but social support is high, mental health is high. Also, when the quality of life is high, but social support is low, mental health is low.DiscussionThe results of the study showed that with increasing mental health, quality of life also increases. Concerning the moderating variable of perceived social support, the results also indicate that perceived social support has a moderating role in the relationship between mental health and quality of life. In general, social support is a protective factor against the harmful effects of various types of stress. The perception of social support creates positive relationships, problem-solving skills, and protection skills against emotional and behavioral problems. Social support is considered as an important factor among adult victims and abused children and reduces the psychological effects of stressful injuries, as well as facilitates emotional and cognitive functioning among victims of abuse.Keywords: Child abuse, Life quality, Mental health, Perceived social support
-
پژوهش حاضر به بررسی جامعه شناختی پدیده کودک آزاری در منطقه شهریار در تابستان سال 1396 پرداخته شده است . ابعاد و مولفه هایی چون خانوادگی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی در قالب متغیرهای مستقلی چون فوت والدین ، اعتیاد ، طلاق ، تحصیلات ، حاشیه نشینی ، اختلافات خانوادگی ، بعد خانوار ، درآمد و شغل به عنوان عوامل تاثیر گذار بر پدیده کودک آزاری به عنوان متغیر وابسته مورد مطالعه قرار گرفته است . از آنجا که بررسی حاضر از دیدگاه و منظر جامعه شناختی مد نظر است ؛ لذا همگی افراد بالای 18 سال منطقه شهریار به عنوان جامعه آماری لحاظ گردیده و صرفا به گزارشهای واصله تحت عنوان کودک آزاری در اورژانس اجتماعی اکتفا نشده است . حدود 400 نفر از جمعیت منطقه شهریار با استفاده از فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه انتخاب شده اند و نحوه نمونه گیری نیز از طریق خوشه بندی چند مرحله ای و تصادفی هدفمند صورت گرفته است . جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه خود ساخته محقق و استاندارد که در بین پاسخ گویان توزیع گردیده است انجام شد . اعتبار پرسشنامه از طریق محاسبه آلفای کرونباخ و روایی آن نیز طی مشاورت با اساتید و کارشناسان پژوهش ، مورد تایید قرار گرفته است . یافته های پژوهش نشان می دهد در خانواده هایی که افراد معتاد زندگی می کنند به مراتب نسبت به خانواده هایی که افراد معتاد وجود ندارد پدیده کودک آزاری بیشتر است . همچنین شدت آزار و اذیت کودک در خانواده هایی که یکی از والدین آنها فوت شده یا طلاق گرفته اند بیشتر است . همچنین آن پدیده اجتماعی با عنوان آسیب در حاشیه شهر بیشتر از مرکز شهر بوده و به لحاظ تحصیلی و سطح فرهنگ نیز پدیده کودک آزاری در میان افراد با تحصیلات بالا کمتر است . به لحاظ شغلی نیز هرچه میزان درآمد بیشتر باشد میزان آرامش و آسایش در خانواده ها حاکم خواهد شد لذا ضریب امنیت برای کودکان به لحاظ عدم وقوع کودک آزاری بالاتر خواهد بود و هر چه والدین به مشاغل روزمره رو بیاورند زمینه تامین نیازهای خانواده فراهم شده و کودکان در رفاه و آرامش به سر می برند .
کلید واژگان: کودک آزاری, اعتیاد, حاشیه نشینی, آسیبهای اجتماعی, اختلافات خانوادگی -
یکی از خطرات بالقوه در مورد کودکان، کودک آزاری است. مطالعات به عمل آمده نمایانگر آن است که بخش قابل توجهی از موارد کودک آزاری، توسط کسانی اتفاق می افتد که سال ها پیش خود قربانی کودک آزاری توسط والدین یا سایر بزرگترها بوده اند. افزایش پدیده کودک آزاری و تکرار مداوم چرخه آن از نسلی به نسل دیگر، بررسی این پدیده را ضروری می نماید. این پژوهش به دنبال بررسی علل شکل گیری چرخه کودک آزاری با استفاده از نظریات علمی موجود و نظرات کارشناسان است. تحقیق حاضر از نوع «توصیفی- تحلیلی» بوده، از نظر هدف کاربردی و از حیث جمع آوری اطلاعات تلفیقی از کار کتابخانه ای و پیمایشی است. ابزار جمع آوری داده ها در بخش میدانی پرسشنامه محقق ساخته است که پس از سنجش روایی و پایایی آن در بین جامعه نمونه آماری توزیع و جمع آوری گردید. جامعه آماری این تحقیق، کلیه مددکاران و کارشناسان مراکز اورژانس اجتماعی در شهر تهران می باشند. نمونه پژوهش نیز شامل 50 نفر از جامعه آماری بوده که در چهار مرکز مرتبط با مقابله با کودک آزاری تهران مشغول به کار هستند. داده های حاصل از پرسشنامه ها توسط نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصله بیانگر آن است که کارشناسان اورژانس اجتماعی پس از موثر شناختن آزاردیدگی دوران کودکی بر کودک آزاری در بزرگسالی، از بین دلایل و علل کودک آزاری مطرح شده بیشترین و موثرترین دلیل کودک آزاری در بزرگسالی را «شکل گیری شخصیت نابهنجار در کودک آزاردیده و تاثیر آن بر کودک آزاری توسط وی» و «قبول کودک آزاری به عنوان یکی از روش های مقبول در تربیت کودک توسط کودک آزاردیده» دانسته اند.
کلید واژگان: کودک آزاری, آزار دیدگی در کودکی, کودک آزاری در بزرگسالی, چرخه کودک آزاریChild abuse is one of the potential risks about children. Studied indicate that a significant portion of child abuses happens with people who was the victim of child abuse by parents or other adults many years ago. Increasing phenomenon of child abuse and the repeat of its cycle from one generation to another, the investigation of this phenomenon seems to be essential. This study aims to investigate the causes of child abuse cycle by using existing scientific theories and expert opinion. This is a descriptive-analytical study and in terms of the purpose is applied. Data was collected by a researcher made questionnaire which after measuring its validity and reliability distributed among the statistical sample. The statistical population of this study is all social workers and experts in social emergency centers in Tehran. The research sample included 50 people who work in four centers that related to dealing with child abuse in Tehran. The data obtained from the questionnaire was analyzed by using SPSS software. The results indicate that social emergency experts after recognizing the effects of childhood abuse on the child abusing in adulthood, among the proposed reasons and causes, identified the greatest and most effective reason of child abuse in adulthood is the formation of abnormal personality in an abused child and its impact on the child abusing by him and acceptance of it as an acceptable method in upbringing children.Keywords: Child Abuse, Abusing in Childhood, Child Abusing in Adulthood, Child Abuse Cycle -
فصلنامه رفاه اجتماعی، پیاپی 56 (بهار 1394)، صص 227 -251مقدمهغفلت از کودکان یکی از مهم ترین و شایع ترین انواع بدرفتاری با کودکان است و تعریف و تعیین حدود آن بسیار وابسته به شرایط بومی هر منطقه است. این پژوهش به منظور تشخیص کودکان مورد غفلت واقع شده، به تعیین نشانه های غفلت از کودکان در شهر تهران با تمرکز بر نشانه های جسمانی و رفتاری با استفاده از نظرات متخصصان این حوزه پرداخته است.روشدر این پژوهش از تکنیک دلفی در سه مرحله، همراه با نمره دهی به شیوه لیکرت و تحلیل نظرات کیفی متخصصان استفاده شده است.یافته هاپس از طی سه مرحله دلفی، 66 نشانه در دو گروه نشانه های جسمانی (20نشانه) و نشانه های رفتاری (46 نشانه) غفلت از کودکان مورد اجماع واقع شدند.
بحث: در بررسی و مقایسه ای که بین نشانه های به اجماع رسیده با نیازهای اساسی کودکان و نشانه های سایر کشورها صورت گرفت، این نشانه ها دربرگیرنده نیازهای اساسی کودکان بودند، همچنین به اغلب نشانه های به اجماع رسیده، در منابع سایر کشورها نیز اشاره شده است، ولی تفاوتهای جزئی نیز وجود دارد که می تواند ناشی از اولویت بالاتری باشد که مشارکت کنندگان این پژوهش به نشانه های نهایی داده اند.
کلید واژگان: بدرفتاری با کودکان, غفلت از کودکان, کودک آزاری, نشانه های غفلتIntroductionChild neglect is one of the most common types of child maltreatment which has a wide-range of harmful and long lasting impacts on children. Various countries have defined signs to help child experts recognize possible signs of neglect for early assessment and intervention. However, defining it requires consideration of the cultural and social situations of each country which have impact on the perception of child neglect. The purpose of this study is to define these signs in Tehran.MethodDelphi Technique was used in this study to gain the consensus of child experts about physical and behavioral signs of neglect. In this Method, in three rounds, qualitative and quantitative methods were used to collect and analyze the data.FindingsAfter the three rounds, 66 signs of child neglect in these two groups were gained through consensus among panel membersDiscussionThe results of comprehensive comparison of these signs with signs of other countries and primary needs of children show that the signs cover children’s primary needs and despite the general consistency and similarity between the signs of this research and other countries, there were some differences that may be due to the difference in the priority of experts.Keywords: cultivation theory, internet, life style, students -
زمینه و هدفکودکان گرانبهاترین ذخایر یک کشور و ارزشمندترین منبع ثروت ملی یعنی نیروی انسانی آن هستند، از این رو سرمایه گذاری هر چه بیشتر و خردمندانه تر در جهت بهبود کیفیت زندگی کودکان مترادف با افزایش سرعت در نیل به توسعه پایدار است. تشکیل پلیس اطفال یکی از راهکارهایی است که در بسیاری از کشورهای دنیا برای مقابله با کودک آزاری به عنوان یک تهدید جدی سلامت کودکان، اجرایی شده است. این تحقیق با هدف شناسایی و مقایسه نظرات کارشناسان نیروی انتظامی و متولیان فعلی کودک آزاری در کشور درباره پلیس اطفال انجام شده است.روشاین تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر نوع، توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق، کارشناسان ارشد و مدیران نیروی انتظامی و سازمان بهزیستی کشور به تعداد 110 بوده اند و تعداد نمونه با استفاده از فرمول کوکران 96 نفر برآورد شد. داده ها با استفاده از آزمون میانگین یک جامعه تحلیل شده است.
یافته ها ونتایجنتایج نشان داد که بین نظرات متولیان فعلی کودک آزاری در کشور یعنی سازمان بهزیستی و نیروی انتظامی در زمینه شرح وظایف پلیس کودکان و نوجوانان تفاوت قابل توجهی وجود دارد.
کلید واژگان: کودک آزاری, پلیس اطفال, اورژانس اجتماعی, سازمان بهزیستیBackground And Objectiveschildren are the most valuable resources of a country and the most precious national resource, i.e., human force. Hence, more thoughtful investments on children’s life development are equal with an increase in achieving a rapid sustainable development. Establishing childrens’ police is one of the strategies that has been implemented in most countries for dealing with child abusement as a serious threat to the health of children. This study was conducted aiming to identify and compare the opinions of police experts and current custodians of child abusement about children’s police.MethodologyIn terms of its objective, this study is of an applied research type and in terms of methodology it is a descriptive-survey research. The statistical population of the study includes 110 senior experts and police managers and Welfare Organization. 96 individuals were selected using Cochran Formula. The obtained data were analyzed using the mean of one-population test. Findings andResultsThe results showed that there are significant differences between the opinions of the country’s current custodians of child abusement, i.e., welfare and law enforcement agencies, in the field of children and juveniles’ police duties.Keywords: Child abusement, Children's police, S -
بررسی علل موثر بر پدیده کودک آزاری / (مورد مطالعه: دانش آموزان دختر دبیرستان های شهر اهواز)دوران کودکی یکی از مهم ترین دوران هر انسان به شمار می رود، چرا که در این دوران شخصیت فرد شکل می گیرد. کودک توجه به دیگران و رعایت حقوق آنها، آشنایی با ارزش ها و هنجارهای اجتماعی (جامعه پذیری) را در کانون گرم خانواده می آموزد. این مقاله با هدف بررسی پاره ای از علل کودک آزاری نگاشته شده است. تحقیق به روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه، در بین دبیرستان های دخترانه شهرستان اهواز، در سال 1391 به انجام رسیده است. در این تحقیق از شیوه ی نمونه گیری خوشه ایاستفاده شده و حجم نمونه ی مورد مطالعه 400 نفر می باشد. مهم ترین نتایج به این شرح می باشد؛ متغیرهای پایگاه اجتماعی اقتصادی ذهنی، همبستگی خانوادگی، تفاهم والدین، دلبستگی به والدین به صورت معکوس و متغیر خشونت خانگی و همسرآزاری به طور مستقیم بر کودک آزاری تاثیرگذار بودند و تنها متغیر پایگاه اجتماعی اقتصادی عینی رابطه ی معناداری با متغیر کودک آزاری نداشته است.کلید واژگان: کودک آزاری, همبستگی خانوادگی, تفاهم والدین, دلبستگی به والدین, خشونت خانگیChildhood is an important part of every human being, because in this era of personality is formed. According to other children and their rights, some thing familiar and social norms (socialization) is a teacher in the institution of family. This Paper aims to examine some of the causes of Child Abuse has been written. Research using a questionnaire survey among high school girls in Ahvaz city in 2012, has been carried out. This study used cluster sampling method and sample size in the study is 400. The most important results are as follows; Mental variables, socio-economic status, family cohesion, understanding parents, attachment to parents and varies inversely with domestic violence and abuse, child abuse directly affect the socio-economic status were the only variables significantly associated with objective correlation of abuse varies not 's.Keywords: Child Abuse, Family Cohesion, Understanding Parents, Attachment to Parents, Domestic Violence
-
فصلنامه رفاه اجتماعی، پیاپی 50 (پاییز 1392)، صص 71 -110مقدمهکودک آزاری نه تنها امروز و دیروز کودکان را نشانه می رود، بلکه از آن ها بزرگسالانی ضعیف النفس، تحقیر شده و با عزت نفس بسیار پایین می سازد که یا در خود فرو می روند و منزوی گونه می زییند و یا از جامعه انتقام می گیرند. پژوهش حاضر سعی دارد ضمن بررسی پدیده کودک آزاری، عوامل خانوادگی موثر بر آن را با تکیه بر چارچوب نظری بررسی کند.روشاین پژوهش به صورت پیمایشی و با استفاده از توزیع پرسش نامه در میان دانش آموزان شهرستان شهریار، در مقطع اول متوسطه انجام یافته است. نمونه گیری با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انجام گرفته و حجم نمونه 372 نفر بوده است. برای سنجش کودک آزاری، و ویژگی های فردی و خانوادگی، پرسش نامه ای خودگزارشی به کار گرفته شد و داده های پژوهش با استفاده از روش های آماری هم بستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت.نتایجنتایج نشان داد که میزان نمره افراد در سازه انزوای اجتماعی، ارتباطات مختل، موقعیت اقتصادی و جمعیت خانواده، سهم قابل توجهی از واریانس کودک آزاری را در خانواده پیش بینی می کند. در تحقیق حاضر متغیر ارتباطات مختل در خانواده، دارای بیش ترین ضریب تاثیر بوده است؛ ضمنا این متغیر، علاوه بر تاثیر مستقیم، اثر غیرمستقیم نیز بر متغیر وابسته داشته است.
بحث: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد، آماره های ابعاد کودک آزاری در مجموع، در مقایسه با سایر پژوهش ها کاهش محسوسی را نشان نمی دهند، منتها یک تفاوت مهم و قابل تامل بین یافته های تحقیق حاضر با نتایج برخی تحقیقات دیگر قابل مشاهده است و آن غلبه کودک آزاری نرم (عاطفی) در تحقیق حاضر بر کودک آزاری سخت (جسمی) بوده است.
کلید واژگان: کودک آزاری, تنبیه بدنی, خانواده, انزوای اجتماعی, روابط مختلIntroductionChild abuse not only attack on the today and yesterday children، but makes the faint-hearted adults، humiliation and low self-esteem، which or become isolated individual or to take revenge toward community. This study tries to examine the phenomenon of child abuse، family factors that influence on the base the theoretical framework.MethodThe method adopted for this study، was to conduct a survey. Data has been collected by a questionnaire and multistage sampling. Statistical populations are high school first grade students in Shahriyar city that three hundred seventy two of them have been selected by Cochran formula. Pearson’s correlation coefficient، Analysis of Variances، Multivariate Regression and Path Analysis have been used for data analysis and test of hypotheses.FindingsThe results show that the score of the construct of social isolation، disorder relationships، economic status and family size predict a significant proportion of the variance in the prediction of child abuse in the family. In the research، Variable of disorder relationships in families is highest impact factor and also has with the economic situation variable، in addition to direct effects، indirect effects on the dependent variable.DiscussionThe results of this study show that the statistics of child abuse in general، compared with other studies do not show decreased، but The findings of this study reflect a significant difference between the results of some other studies have observed and it is that (emotional) Soft child abuse (emotional) in this study have been overcome on hardware (physical) child abuse.Keywords: child abuse, punishment, family, social isolation, disorder relationships -
فصلنامه رفاه اجتماعی، پیاپی 48 (بهار 1392)، صص 229 -245مقدمهخشونت درقبال کودکان، در نگاه اول پدیده ای فردی به نظر می رسد؛ اما باتوجه به پیامدهای انحرافی همچون سوءمصرف مواد و الکل، فحشا، فرار از خانه، رفتارهای بزهکارانه و جرائم جنسی، همراهی خشونت درقبال کودکان و همسرآزاری و بالابردن تحمل روابط خشونت آمیز در زندگی زناشویی، پدیده ای اجتماعی و چندوجهی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه سابقه انواع کودک آزاری در افراد معتاد و عادی شهر اصفهان انجام گرفت.روشجامعه آماری پژوهش، افراد معتاد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد در سال 1389 و افراد عادی بودند. نمونه های این پژوهش، پنجاه نفر معتاد و پنجاه نفر افراد عادی بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. روش پژوهش، تحلیلی علی مقایسه ای بود. ابزار استفاده شده عبارت است از: پرسش نامه جمعیت شناختی، مقیاس خودگزارشی کودک آزاری و پرسش نامه سلامت عمومی. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل پراکنش چندمتغیری (مانوا) تجزیه وتحلیل شد.یافته هایافته های پژوهش نشان داد بین انواع کودک آزاری (جسمی، جنسی، عاطفی و غفلت) در گروه آزمایش و کنترل، تفاوت معنادار وجود دارد (27٫70=F، 0٫001≥P).
بحث: نتایج پژوهش نشان داد که در دوران کودکی، انواع کودک آزاری در افراد معتاد بیشتر از افراد عادی بوده است.
کلید واژگان: اعتیاد, کودکی, کودک آزاریIntroductionalthough، aggression against children at first glance is an individual phenomenon، this leads to substances abuse، alcohol، prostitution delinquency، sexual crimes، hostility against children and spouse and readiness for tolerance of hostile relationship in marital life. The purpose of this research was to compare different types of child abuse between addicted and normal individuals in Isfahan city. Statistical population was addicted who were referred for treatment. Normal had not any record for treatment.MethodTo select samples، 50 addicted and 50 normal were randomly selected. The statistical method in this research was cause and effect analyze. The measurements of child abuse، self report questionnaire and general health questionnaire were used. Data was analyzed thought MANOVA using SPSS-15.FindingsThe results have shown that there was a significant difference between child abuse types in two groups (P 0. 001).DiscussionTherefore، it could be concluded that child abuse in addicted individuals is more than normal individualsKeywords: Addicted, Child base, Childhood, period -
طرح مساله: کودک آزاری یکی از معضلات اجتماعی است که در سال های اخیر به کمک رسانه های گروهی پدیدار شده و واکنش های اجتماعی زیادی را برانگیخته است. در این زمینه، تلاش های بسیاری در چند سال گذشته برای جرم انگاری آن صورت گرفته است. بدین منظور، کودک آزاری باید تعریف و مظاهر آن نیز به صراحت تعیین شود تا بتوان آن را از اقدام های متعارف لازم برای تربیت اطفال تفکیک و مبارزه علیه مظاهر آن را هدفمند و متناسب کرد.روشاین پژوهش به روش توصیفی تحلیلی، با استفاده از نوشتگان جرم شناختی و جامعه شناختی موجود فارسی و انگلیسی و منابع کتابخانه ای صورت گرفته است.یافته هامطالعات انجام شده درباره موضوع مورد نظر مبین آن است که در قوانین کیفری ایران، تعریف جامعی از کودک آزاری ارائه نشده و از این رو، حمایت کیفری متناسبی از کودکان در برابر اذیت و آزار به عمل نیامده است.نتایجتقبیح اجتماعی کودک آزاری در حقوق کیفری، مستلزم ارائه تعریف جامعه شناختی جرم شناختی از این پدیده در جامعه ایران است. تا ضمن مشخص شدن تکلیف والدین، مربیان و آموزگاران در نگهداری و تربیت اطفال و دانش آموزان، کرامت انسانی کودکان نیز در مقابل هرگونه سوءاستفاده علیه آنان حفظ و تضمین شود.
کلید واژگان: آزار, اذیت, تربیت, تنبیه, سن مسوولیت, کودک, کودک آزاریObjectivesIn recent years the manifestation of child abuse as a social disaster came into public attention with the help of public media and caused much controversy and various social reactions. It was against this background that in the past few years much endeavors has gone into the criminalization of different forms of this phenomenon by civil, sociological, psychological and criminological agencies. The criminalization of this social phenomenon due to its disastrous consequences in the form of maltreatment and abuse of the children necessitates the carrying out of this task in two major categories: firstly, revictimization of the child in turn becoming a delinquent which is a kind of response to being victimized. Putting aside the adverse victimization and criminological consequences of the child abuse and the necessity of combating them the human rights aspect of child abuse breaches their physical-moral and psychological wellbeing i.e. their human dignity. For this reason child abuse and its varied manifestations must defined in an express and doubtless manner in order to separate them from the reasonable measures necessary for their proper upbringing.MethodThis article is written in descriptive-analytical form having used the existing criminological and sociological writings in Farsi and English.FindingsResearch has revealed that the Iranian criminal law lacks a comprehensive definition of child abuse. For this reason criminal law has so far failed to provide the necessary safeguards for children against abuse. The boarders of child abuse and reasonable measures for their proper upbringing are blurred.ResultsTo condemn child abuse as a social phenomenon and its criminalization within criminal law involves providing a sociological-criminological definition of this phenomenon within Iranian society. As such not only duties of parents, guardians, and teachers and …. in providing care and attention for children and students are observed, children's dignity are also protected and safeguarded against different forms of abuse.Keywords: Abuse, Age of criminal responsibility, Age, Care, control, Child abuse, Child, Corporal punishment, Maltreatment -
طرح مساله: دراین پژوهش عمده ترین عوامل خانوادگی مرتبط با کودک آزاری به منظور ارائه راهکارهای علمی و کاربردی به خانواده ها و مسوولان، جهت پیشگیری و کنترل این آسیب اجتماعی پنهان، مورد بررسی قرار گرفته است.روشپژوهش حاضر، از نوع مورد شاهدی است. جامعه آماری، کلیه والدین دارای فرزند محصل در یکی از مدارس مقطع راهنمایی منطقه 15 آموزش و پرورش شهر تهران می باشد. روش نمونه گیری، خوشه ایچند مرحله ای است. نمونه پژوهش را دو گروه والدین آزار گر(گروه مورد) و غیر آزار گر(گروه شاهد) تشکیل می دهد. برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه منظم و پرسشنامه استفاده شد.یافته هاتجربه خشونت در خانواده خاستگاه، تعارض بین والدین، انزوای اجتماعی والدین و بعد خانوار در گروه والدین آزار گر به مراتب بیش از والدین غیر آزارگر است اما آگاهی از ویژگی های دوران رشد کودک و دسترسی به حمایت های اجتماعی والدین آزار رسان، کمتر از گروه مقایسه است و این تفاوتها از نظر آماری معنادار می باشد. از نظر متغیرهای اعتماد به نفس والدین و طبقه اجتماعی خانواده، تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نگردید.نتایجآگاهی والدین از ویژگی های دوران رشد کودک و دسترسی به حمایت های اجتماعی با اعمال خشونت آنها علیه کودکان، رابطه معکوس دارد و تجربه خشونت والدین در خانواده خاستگاه، انزوای اجتماعی والدین، تعارضات و اختلافات زناشویی و بعد خانوار با آزار کودکان توسط والدین رابطه مستقیم دارد. پیشگیری از این آسیب اجتماعی نیازمند ارتقای آگاهی والدین، آموزش مهارت های فرزند پروری، شناسایی و حمایت از خانواده های در معرض آسیب است.
کلید واژگان: آسیب اجتماعی, خشونت خانگی, کودک آزاریObjectivesChild abuse is a complex phenomena and one of the most serious social pathology that resulted from multiple factors in familial, psychological and social domain. In this research the effective family factors on the child abuse are identified. Then on this basis with a preventive outlook, scientific and applied tactics are presented. Through different psychological and sociological theories include Violence cycle, Self attitude, Resource, Social control, Exchange and Social structure which everyone tells the theorical frame, it was chosen in the case of integrating.MethodThe research method of this study is a case control kind. The statistical society is comprised of two groups: The abuser parents (case group) and non-a(control group).In fact the study population of this research include all parents whose children are students in one of guidance schools education organization 15 district of Tehran. The sample is 382 selected. Among all schools (male&female) 6 schools were randomly selected using multistage cluster sampling method then in each school one class of 1, 2 and 3 elementary level randomly were selected then students completed child abuse measuring questionnaire. After analysis information 40 students that had the most abuse grades were selected as case group, 40 students that had the least abuse grades were selected as control group. By using T test there was significant difference between two groups in violence. Then questionnaire was completed by the parents of two groups in order to effective family factors contributing to the child abuse. After making a list and confirming the validity of questions by professors of social work and sociology, its reliability was confirmed through cronbach alpha coefficient. This information is gathered by systematic interviews. For data analysis and testing the hypothesis Independent Samples T Test and chi – square () were used for describing the study population and from descriptive statistics. Spss software type 15.0 was used for data's reductions.FindingAccording to statistical analysis of the data, the main result was obtained: there was significant difference between abuser parents and non abuser parents in variables such as violence experience in their family, rate awareness of child growth period trait, rate access to social supports, social isolation and number of family members but there wasn’t significant difference between two group parents in self confidence and social class.ResultsBased on the comparative study and results Independent Samples T Test showed there is statistically significant difference between abuser parents and non abuser parents on factors of violence experience in their family, rate awareness of child growth period trait, rate access to social supports, social isolation and number of family members but there wasn’t significant difference between two group parents in self confidence and social class.. in fact they are the effective main factors for the child abuse. To prevent this social pathology, we need to raise the awareness of parents regarding the appropriate ways to contract with their children. We also need to identify and protect the vulnerable families.Keywords: Child Abuse, Family Violence, Social Pathology -
طرح مساله: این پژوهش با هدف بررسی میزان شیوع کودک آزاری در دانش آموزان دوره راهنمایی شهر تهران در سال تحصیلی 86-85 اجراء شده است.روشمطالعه از نوع توصیفی و نیز همه گیرشناسی است که بر روی 1530 دانش آموز دوره راهنمایی (785 دانش آموز پسر و 745 دانش آموز دختر) با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای و خوشه ایچند مرحله ای اجراء شده است. ابزار پژوهش یک پرسش نامه محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن در مرحله مقدماتی مورد بررسی و تایید قرار گرفت.یافته هانتایج پژوهش نشان داد که شیوع آزار جسمانی خفیف 3/38 درصد، آزار جسمانی شدید 9/35 درصد، بی توجهی 5/20 درصد و آزار عاطفی 5/62 درصد است. همچنین رابطه معناداری میان جنسیت دانش آموزان، منطقه محل زندگی، تحصیلات والدین، شغل والدین و طلاق والدین با شیوع کودک آزاری وجود دارد.نتایجبه استناد یافته های پژوهش حاضر می توان گفت که شیوع کودک آزاری در حد بالایی است و این مساله نیازمند توجه هرچه بیشتر مسئولان جهت پیشگیری از تبعات منفی کودک آزاری است.
کلید واژگان: دانش آموزان دوره راهنمایی, شیوع, کودک آزاریObjectivesChild abuse described as each physical or mental damage, sexual abuse or neglectful behaviors toward a child that has been occurred by who is responsible for child’s rearing and welfare, in a way that child’s health and wellbeing will be in danger. There are four domains in child abuse definition: physical abuse, emotional abuse, sexual abuse and neglect. Maltreatments witch hurt make head injury, burn a child or any kind of harm witch remains for at least 48 hours are some types of physical abuse. Emotional abusive behaviors consist of depriving child from shelter, food, sleep and so forth, oral threaten, criticism, blaming, rejecting, isolating or encouraging child to behave aggressive, sexual or involve in criminal activities. Sexual abuse domain includes: any sexual interactions between child and an adult person (who is at least 5 years older than child) witch had to the child to satisfy adult person (e.g. intercourse, exhibitionism, voyeurism and incest). Neglect’s sub-domains take in to: physical neglect (such as pay no attention to child’s health, sufficient feeding and enough wearing), educational neglect (e.g. refuse of school-registration, let the child to escape from school continuously) and emotional neglect (let the child to use alcohol or substance, ignore partner/spouse’s abusive behaviors toward child). Studies found co-existence of various types of child abuse simultaneously if one of them was occurred.Recognizing high risk families to prevent child abuse was the critical aim of large amount of investigations recently. As other multi factorial phenomena, cultural factors are playing important role in child abuse too, witch is highlighting the needs of cultural researches. The present study was conducted to examine child abuse in Iran.MethodThis study aimed at investigating prevalence of child abuse among guidance school students during 1385-1386 in Tehran. Quota sampling in this epidemiological study were based on sex, education level and area location of life variables, and 1350 students (male=785, female=745) were chosen with cluster sampling to participate in study. A pilot study (n=120) ran to estimate made up child abuse questionnaire which made by researchers to cover all domains of child abuse (physical, emotional and sexual abuse and neglect). participants were completed child abuse questionnaire. Data were analyzed using descriptive statistics and chi square.FindingsFindings showed: a) mild physical abuse prevalence was 38.3 percent, b) severe physical abuse prevalence was 35.9 percent, c) neglect prevalence was 20.5 percent, d) emotional abuse prevalence was 62.5 percent, e) the most common abusive behaviors in mild physical abuse domain includes: throw a staff toward the child and pushing, f) the most popular abusive behavior in severe physical abuse domain was kicking the child, g) in neglect domain most common behavior was physical neglect, h) in emotional domain the frequent abusive behavior consist of yelling out at child, marital discords and ignoring the child.Findings also showed there were significant correlations between student’s sex, area location of life, parent’s sex, parent’s education, parent’s job and parent’s divorce and child abuse prevalence.ResultsRegarding to present study’s findings and child abuse literature, authorial services must consider high level of child abuse prevalence, and pay more attention to recognize and intervene child abuse situations and finally the most important role of child health services is considering programs to prevent of child abuse consequences (such as, academic deficient, externalized behavior problems, emotional disturbances, …).Keywords: Child Abuse, School Students, Prevalence -
طرح مساله: در این پژوهش، عمده ترین عوامل موثر بر فرار دختران از خانه، شناسایی و سپس بر آن مبنا، با چشم اندازی پیش گیرانه، راهکارهای علمی و کاربردی ارائه می گردند.روشپژوهش حاضر، از نوع مورد شاهدی است. جامعه آماری را دو گروه دختران فراری (گروه مورد) و غیرفراری (گروه شاهد) تشکیل می دهد. برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه منظم استفاده شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون X2 (کااسکور) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هادختران فراری به مراتب بیش تر از گروه همگن خود از سوی سرپرست یا اعضای خانواده مورد آزارهای جسمی، روانی و حتی جنسی قرار گرفته اند. هم چنین گسیختگی های خانوادگی نظیر طلاق والدین، اعتیاد، سابقه زندان، اختلاف، مشاجره و درگیری بین اعضای خانواده دختران فراری بیش تر از گروه همگن بوده است.نتایجخشونت علیه دختران و از هم گسیختگی های خانوادگی از عوامل موثر بر فرار دختران از خانه است و پیش گیری از این آسیب اجتماعی، نیازمند ارتقای آگاهی والدین در خصوص شیوه برخورد مناسب با فرزندان نوجوان، شناسایی و حمایت از خانواده های در معرض آسیب است.
کلید واژگان: خشونت خانوادگی, دختران فراری, کودک آزاریObjectivesThe running away of girls from home is a complex phenomena and one of the most serious social pathology that resulted from multiple factors in familial, psychological and social domain. in fact running away is an important signal that something is seriously wrong in adolescent life. In this research the effective family factors on the running away of girls are identified. Then on this basis with a preventive outlook, scientific and applied tactics are presented. Through different psychological and sociological theories which everyone tells the theorical frame, it was chosen in the case of integrating.MethodThe research method of this study is a case control kind. The statistical society is comprised of two groups: The runaway girls (case group) and non- runaway girls (control group). For identifying the effective independent variables, a control group with considering the same socio-economic and family status of runaway girls has been selected. The runaway girl’s sample were selected in using of the available sample of the girls that were inhabited in intervention crisis centers in welfare organization, the girls’ of control group were selected in using of multistage cluster sampling from 19, 16, 20 district of Tehran. After making a list and confirming the validity of questions by professors of social work and sociology, its reliability was confirmed through cronbach alpha coefficient. This information is gathered by systematic interviews. For data analysis and testing the hypothesis chi square (X2) and Cramer’s V was used for describing the study population and from descriptive statistics. Spss software type 11 was used for data’s reductions.FindingsAccording to statistical analysis of the data, the main result was obtained: About half of runaway girls had run away history and 12 percentages of them had the experience sexual abuse in family. Runaway girls used drugs and alcohol much more than non runaway girls. Also 28% of runaway girls expressed that their family had the history of drug abuse, around 40% divorce and 22 percentages prison experience. Runaway girls were bothered physically and emotionally more than their match group by their family interruption or family members. Disturbing the family conflict and argument between the runaway girls’ family and they were more than the match group.ResultsBased on the comparative study and results chi - square (X2) showed there is statistically significant difference between runaway girls and non- runaway girls on rates of parent physical, emotional and sexual Violence toward their girls and parental issues such as, divorce, addiction, prison experience, conflict and arguments. in fact they are the effective main factors for the running away of girls from home. To prevent this social pathology, we need to raise the awareness of parents regarding the appropriate ways to contract with their teenagers. We also need to identify and protect the vulnerable families.Keywords: Child Abuse, Family Violence, Runaway Girls
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.