جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "marital intimacy" در نشریات گروه "علوم اجتماعی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «marital intimacy» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
هدف از انجام پژوهش حاضر اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر صمیمیت زناشویی، سرزندگی ذهنی و ابرازگری هیجانی در زنان دارای فرسودگی زناشویی بود. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با فاصله زمانی 2 ماهه همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل120 نفر از زنان دارای فرسودگی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان شناختی خانواده رازی، امیدفردا، حیات شهرکرج در 6 ماهه دوم سال 1402 بودند. جهت انتخاب حجم نمونه در ابتدا بر روی 150 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان درمانی، پرسشنامه فرسودگی زناشویی اجرا و بعد به صورت هدفمند تعداد 24 نفر از زنانی که در این پرسشنامه بیشترین نمره را اخذ نموده اند انتخاب شد و در دو گروه به صورت گروه آزمایش روان درمانی مثبت نگر (12 نفر) و گروه گواه (12 نفر) به صورت تصادفی گمارش شدند. گروه آزمایش در ده جلسه 45 دقیقه ای روان درمانی مثبت نگر را به صورت هفته ای یک بار دریافت کردند و برای گروه گواه مداخله ای ارائه نشد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیریهای مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند. نتایج نشان داد روان درمانی مثبت نگر بر صمیمیت زناشویی و ابرازگری هیجانی در زنان دارای فرسودگی زناشویی تاثیر معناداری داشت اما بر سرزندگی ذهنی زنان دارای فرسودگی زناشویی تاثیر معناداری نداشت.، بنابراین نتایج پژوهش حاضر می تواند مورد توجه مراکز مشاوره خانواده، روانشناسان و زوجین قرار گیرد.
کلید واژگان: وان درمانی مثبت نگر, صمیمیت زناشویی, سرزندگی ذهنی, ابرازگری هیجانی, فرسودگی زناشوییThe purpose of this research was the effectiveness of positive psychotherapy on marital intimacy, mental vitality and emotional expression in women with marital burnout. The current study was applied in terms of purpose and in terms of method, it was a semi experimental with pre-test, post-test and follow-up with a time interval of 2 months along with the control group. The statistical population of the research included women with marital burnout who referred to counseling and psychological centers of Razi family, Omid Farda, Hayat Shahr Karaj in the second 6 months of 1402. In order to select the sample size, 24 women with high marital burnout were selected based on the purposeful sampling method and based on the entry and exit criteria. In this way, firstly, 150 women referring to counseling and psychotherapy centers were administered the Marital Exhaustion Questionnaire, and then 24 women who obtained the highest score in this questionnaire were selected in two groups. They were randomly assigned as a single hyperdiagnostic test group (12 people) and a control group (12 people). The experimental groups received ten 45-minute sessions of positive psychotherapy once a week, and no intervention was provided to the control group. The data were analyzed using the analysis of covariance test in SPSS software version 26. The results showed that positive psychotherapy had a significant effect on marital intimacy and emotional expression in women with marital burnout, but it did not have a significant effect on the mental vitality of women with marital burnout;Therefore, the results of the present study can be considered by family counseling centers, psychologists and couples.
Keywords: Positive Psychotherapy, Marital Intimacy, Mental Vitality, Emotional Expression, Marital Burnout -
هدف
باتوجه به تاثیر نقش ازدواج گذشته در ازدواج مجدد، پژوهشگر تلاش کرد تا یک الگوی مداخله ای کارآمد را با بهره گیری از رویکردهای روایت درمانی و ذهن آگاهی طراحی کرده تا از این طریق بر صمیمیت زوجین اثر مثبت ایجاد نماید؛ بنابراین پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سوال است که طراحی الگوی روایت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اساس تجارب زیسته پدیده انتقال در زنان با ازدواج مجدد و بررسی اثربخشی آن بر صمیمیت زناشویی در زنان دارای ازدواج مجدد چگونه است؟
روشطرح پژوهش حاضر، آمیخته - اکتشافی بوده و از نظر روش تحقیق شامل دو بخش کیفی و کمی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان باتجربه ازدواج مجدد در شهر شیراز در سال 1400 بود. روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس بود که در نهایت 24 زن دارای ازدواج مجدد انتخاب گردیدند . برای سنجش میزان صمیمیت زوجین از پرسش نامه صمیمیت زوجین، استفاده شد.
یافته هادر بخش کیفی از نتایج به دست آمده از تحلیل تجارب زیسته پدیده انتقال زنان در ازدواج مجدد به منظور جایابی در طراحی الگوی روایت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی استفاده گردید، بدین ترتیب که در ابتدا مقولات و مفاهیم منتج از پدیده انتقال مورد بررسی قرار گرفت و سپس از مفاهیم و تکنیک های روایت درمانی و ذهن آگاهی که بر کاهش آسیب های به دست آمده اثرگذار است، استفاده گردید. بخش کمی پژوهش حاضر در قالب یک طرح نیمه تجربی صورت گرفته که در آن یک گروه آزمایشی و یک گروه کنترل وجود داشت. از هر 2 گروه، یک هفته قبل از اجرای الگوی طراحی شده، پیش آزمون به عمل آمد. روش تجزیه وتحلیل داده ها کوواریانس تک متغیره بود. نتایج پژوهش نشان دادند میانگین نمرات آزمودنی ها در مرحله پس آزمون از رشد قابل توجهی برخوردار بوده و میانگین صمیمیت زناشویی آنان افزایش پیدا کرده است که نشان دهنده اثربخشی مداخله ی آزمایشی در افزایش صمیمیت زناشویی در زنان باتجربه ازدواج مجدد است. در مقایسه با گروه کنترل نیز باید اشاره کرد که وضعیت گروه آزمایش پس از انجام مداخله ی آزمایشی به شکل مطلوبی افزایش داشته است.
نتیجه گیرینتایج پژوهش نشان دادند، روایت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اساس تجارب زیسته پدیده انتقال بر افزایش صمیمیت زناشویی زنان باتجربه ازدواج مجدد در شهر شیراز اثرگذار بوده است.
کلید واژگان: ازدواج مجدد, الگوی روایت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, پدیده انتقال, صمیمیت زناشوییIntroductionConsidering the effect of past marriage on remarriage, the researcher tried to design an effective intervention model by using narrative therapy and mindfulness approaches to create a positive effect on couples' intimacy. Therefore, the current research seeks to answer the question, how is the design of a narrative therapy model based on mindfulness and its effectiveness on marital intimacy in remarried women?
MethodsThe current research is semi-experimental in terms of its practical purpose and method, and to do it, a pre-test-post-test and follow-up design and a control group were used. The statistical population included all women who experienced remarriage in Shiraz city in 1400. The purposeful sampling method was available and finally 24 remarried women were selected. In order to measure the degree of couple intimacy, the Couple Intimacy Questionnaire (Oliya, 1385) was used.
FindingsThe data analysis method was multivariate covariance. The results of the research showed that the average scores of the subjects in the post-test stage had a significant growth and the average of their marital intimacy increased to 63.86. Which shows the effectiveness of experimental intervention in increasing marital intimacy in women with remarriage experience. Compared to the control group, the condition of the experimental group has increased favorably after the experimental intervention.
Discussion and ConclusionThe results of the research showed that narrative therapy based on mindfulness has been effective in increasing the marital intimacy of women with the experience of remarriage in Shiraz city.
Keywords: Remarriage, Narrative Therapy, Mindfulness, Marital Intimacy -
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر سبک های دلبستگی و صمیمیت زناشویی زوجین شهر تهران بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه زوجین شهر تهران در سال 1398 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 زوج انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در 2 گروه جایگزین شدند (هر گروه 15 زوج). گروه آزمایش تحت طرحواره درمانی قرار گرفت. از مقیاس سبک های دلبستگی کولینز (1996) و پرسشنامه صمیمیت زناشویی باگاروزی (1997) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تحلیل اطلاعات با نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس آمیخته و آزمون بن فرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد درمان مذکور در مرحله پس آزمون و پیگیری اثربخشی معناداری بر سبک های دلبستگی و صمیمیت زناشویی داشته است (05/0>P). نتایج این پژوهش دارای تلویحات کاربردی جهت استفاده از برنامه های مداخلات درمانی دارد که در آن از رویکرد طرحواره درمانی جهت کاهش مشکلات زناشویی استفاده شد. همچنین بر اساس یافته های این پژوهش، می توان جهت بهبود سبک های دلبستگی و صمیمیت زناشویی زوجین از برنامه های زوج درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی استفاده کرد.
کلید واژگان: سبک های دلبستگی, صمیمیت زناشویی و طرحواره درمانیThe purpose of this study was to effectiveness of schema therapy on attachment styles and marital intimacy of couples in Tehran city. This semi-experimental study was conducted with a pretest-posttest design with control group and follow-up 2 month. In this study the statistical population was all couples of Tehran city in year 2020. In the first stage, using convenience sampling method, 30 couples were selected and then randomly divided into two group (each group 15 couples) were replaced and experimental group underwent schema therapy. To collect data attachment scale Collins (1996) and marital intimacy questionnaire (MINQ) of Bagarozzi (1997). Data analysis was performed using SPSS-24 software in two sections: descriptive and inferential (analysis of variance with repeated measures and Bonferroni). The results of the study showed that of schema therapy in post-test and follow up had a significant effect on attachment styles and marital intimacy of couples (P<0.05). This study's results have practical implications for the use of therapeutic intervention programs in which the schema therapy approach was employed to reduce marital problems. Besides, on the basis of the findings of this study, the couple therapy training programs based on schema therapy can be exploited to improve attachment styles and marital intimacy of couples.
Keywords: Attachment Styles, Schema Therapy, Marital Intimacy -
هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی در ارتباط بین کنترل عواطف با سازگاری زناشویی بود. طرح پژوهش حاضر همبستگی از نوع الگویابی تحلیل مسیر و نمونه موردنظر شامل 220 زوج بود که به صورت پیمایش اینترنتی و روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه کنترل عواطف ویلیامز و همکاران(1997)، پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر(1976) و پرسشنامه تامپسون و واکر (1989) بود. داده های گردآوری شده به روش تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار AMOS تحلیل شد. نتایج نشان داد کنترل عواطف اثر غیرمستقیم به واسطه ی صمیمیت زناشویی بر سازگاری زناشویی زوجین دارد. زوجینی که توانایی خوبی در کنترل عواطف دارند، تعاملات صمیمانه مطلوب تر و صمیمیت بیشتری را در رابطه تجربه می کنند، این امر موجب می گردد همسران در مواقع بحرانی بهتر بتوانند شرایط را تحمل کنند و قدرت انطباق بیشتری از خود نشان دهند، یعنی به واسطه صمیمیت ایجاد شده در رابطه سازگاری زناشویی نیز افزایش می یابد. در تدوین مداخلات روان شناختی برای افزایش سازگاری زناشویی باید به نقش عوامل تاثیرگذار از جمله کنترل عواطف و صمیمیت، توجه ویژه مبذول شود.کلید واژگان: کنترل عواطف, صمیمیت زناشویی, سازگاری زناشویی, زوجینThis study aims to examine the mediating effect of marital intimacy on the association between Affective control and marital adjustment. The study employs a correlation-based approach utilizing path analysis modelling. The population being studied consisted of all married individuals residing in Karaj city. A total of 220 couples were chosen as research participants through an internet survey employing the convenience sampling method. The data were obtained utilizing three questionnaires: the Affective Control Scale (Williams et al., 1997), the Dyadic Adjustment Scale (Spanier, 1976), and the Marital Intimacy Scale (Thompson & Walker, 1989). The data was analyzed using the path analysis method with the assistance of AMOS software. The study's findings suggest an indirect relationship between the regulation of emotions and the level of marital adjustment in couples. This relationship is mediated by marital intimacy, as evidenced by the significant beta coefficient of -0.26 (p = 0.001). Furthermore, the study demonstrated the significant impact of affect control (β=-0.39, P=0.001) and marital intimacy (β=0.61, P=0.001) on marital adjustment. Couples that demonstrated emotional regulation skills had heightened levels of intimacy in their relationship, leading to increased frequency and quality of intimate interactions. That is, the heightened level of intimacy contributed to the improvement of marital adjustment. When developing psychological interventions to enhance marital adjustment, it is crucial to consider significant elements, including affective control and intimacy.Keywords: Affective Control, Couples, Marital Intimacy, Marital Adjustment
-
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مواجهه روایی بر اختلال استرس پس از آسیب و صمیمیت زناشویی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی همسر بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی از سوی همسر شهرستان شهریار در سال 1400 بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 24 نفر انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در یک گروه آزمایش(12 نفر) و یک گروه کنترل(12 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش اول تحت 8 جلسه درمان مواجهه روایی 90 دقیقه ای قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماندند. از مقیاس استرس پس از آسیب نوریس و پریلا و مقیاس صمیمیت زناشویی و والکر و تامپسون به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی(تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد درمان مذکور در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر کاهش استرس پس از آسیب و افزایش صمیمیت زناشویی داشته است(05/0>P). بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که درمان مواجهه روایی می تواند به عنوان یک شیوه درمانی مناسب برای کاهش استرس پس از آسیب و افزایش صمیمیت زناشویی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی همسر در مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی به کار برده شود.
کلید واژگان: صمیمیت زناشویی, خیانت زناشویی, درمان مواجهه روایی, استرس پس از آسیبThe purpose of this study was to effectiveness of narrative exposure therapy on posttraumatic stress disorder and marital intimacy among women affected by marital infidelity. This semi-experimental study was conducted with a pretest-posttest design with control group and follow-up 2 month. In this study the statistical population of all women affected by marital infidelity of Shahriar city in year 1400. In the first stage, using convenience sampling method, 24 women affected by marital infidelity were selected and then randomly divided into one experimental group (12 women) and one control group (12 women) were replaced and experimental group underwent narrative exposure therapy (8 sessions 90 minutes), but the control group received no training and remained in the waiting list. To collect data revised civilian Mississippi scale for posttraumatic stress disorder of Norris and Perilla and marital intimacy scale of Walker and Thompson. Data analysis was performed using SPSS-24 software in two sections: descriptive and inferential (analysis of variance with repeated measures and Bonferroni). The results of the study showed that of narrative exposure therapy in post-test and follow up had a significant effect on posttraumatic stress disorder and marital intimacy (P<0.05). Based on the results of the present study, it can be said that narrative exposure therapy can be used as a treatment method on posttraumatic stress disorder and marital intimacy among women affected by marital infidelity in counseling centers and psychological services
Keywords: narrative exposure therapy, posttraumatic stress disorder, marital intimacy, marital infidelity -
فصلنامه مطالعات اجتماعی - روان شناختی زنان، سال بیست و یکم شماره 4 (پیاپی 77، زمستان 1402)، صص 39 -49
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه سپاسگزاری، عذرخواهی و صمیمیت زناشویی با نقش تعدیل گری تکبر در بین زنان استان تهران انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری آن شامل کلیه زنان 20 تا 50 ساله استان تهران که حداقل یک سال از زندگی مشترکشان سپری شده باشد. از این میان 308 زن به روش نمونه گیری در دسترس موردمطالعه قرار گرفتند. داده ها به شکل آنلاین از طریق پرسشنامه محقق ساخته عذرخواهی، مقیاس غرور اصیل و تکبر تریسی و رابینز(2007)، پرسشنامه قدردانی یا سپاسگزاری(مک کلاف، ایمونز و تسنگ،2002) و پرسشنامه صمیمیت زوجین(واکر و تامپسون، 1983) گردآوری شده و با استفاده از نرم افزار SmartPLS-3 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد، سپاسگزاری با صمیمیت زناشویی رابطه مثبت اما عذرخواهی و تکبر با صمیمیت زناشویی رابطه منفی دارند. تکبر رابطه سپاسگزاری و صمیمیت زناشویی را تعدیل اما رابطه عذرخواهی و صمیمیت زناشویی را تعدیل نکرد. باتوجه به این یافته ها، توصیه می شود جهت افزایش میزان صمیمیت زناشویی، بهبود روابط زوجین و سلامت عمومی زنان، کارگاه های آموزشی توسط کارشناسان حوزه سلامت روان در جهت آگاهی بخشی زوجین نسبت به عوامل فوق الذکر، برگزار گردد.
کلید واژگان: تکبر, صمیمیت زناشویی, عذرخواهی, غرور, قدردانیThe purpose of this study was to investigate the relationship between gratitude, apology, and marital intimacy by moderating the role of arrogance among women in Tehran province. The research utilized a descriptive correlation design. The statistical population consisted of all women aged 20 to 50 in Tehran province in 2022 that had been living together for at least one year. The sample of 308 women was selected using a convenience sampling method. Data were collected through online questionnaires and measures including a Researcher-Made Apology Questionnaire, Authentic Pride and Hubristic Pride Scale (Tracy and Robbins, 2007), Gratitude Questionnaire developed (McCullough, Emmons & Tsang,2002), and Marital Intimacy Scale developed (Walker and Thompson,1983). SmartPLS-3 software was used to analyze the data. The findings indicated that gratitude had a positive association with marital intimacy, whereas apology and arrogance had a negative association with marital intimacy. Furthermore, arrogance moderated the relationship between gratitude and marital intimacy, but did not moderate the relationship between apology and marital intimacy. Based on these results, mental health experts are recommended to organize educational workshops to increase couples' awareness of the aforementioned factors, which can enhance the level of marital intimacy and improve the general health of women in relationships.
Keywords: Arrogance, Marital Intimacy, Apology, Pride, Gratitude -
تاثیر خانواده درمانی مدل بوئن در احساس مثبت درباره همسر، صمیمیت زناشویی و کارکرد تحولی خانواده در زنان با ازدواج دومنشریه آسیب شناسی، مشاوره و غنی سازی خانواده، سال هشتم شماره 2 (پیاپی 16، پاییز و زمستان 1401)، صص 27 -60زمینه
ازدواج دوم شانس دوباره ای است که برای کسانی که از همسر خود جداشده اند تجربه دوباره زندگی مشترک را فراهم می کند. پیچیدگی ساختار خانواده، مدیریت مالی، مشکلات هیجانی حل نشده مربوط به همسر پیشین، ترس از تکرار انحلال زناشویی، تراز بالای استرس و نبود مهارت های ارتباطی مایه ناپایداری ازدواج دوم می گردد.
هدفپژوهش حاضر باهدف تاثیر خانواده درمانی مدل بوئن در احساس مثبت درباره همسر، صمیمیت زناشویی و کارکرد تحولی خانواده در زنان با ازدواج دوم صورت گرفت.
روشپژوهش حاضر از نوع آزمایشی بر پایه طرح پیش آزمون- پس- آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری همه زنان متاهل دارای تجربه ی ازدواج دوم شهر اصفهان در سال 1401 بودند. از میان داوطلبان، 40 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در دو گروه (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری مورداستفاده در این پژوهش، مقیاس صمیمیت زناشویی (Bagarozzi 1990)، پرسشنامه احساس مثبت به همسر (O'Leary, Fincham et al. 1983)، پرسشنامه کارکرد تحولی خانواده (Aali and Kadivar 2015) بود. برای آزمودنی های گروه آزمایش، 8 جلسه خانواده درمانی بوئن به مدت 90 دقیقه اجرا شد. در برنامه آموزشی خانواده درمانی بوئن شرکت کردند، ولی گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. برای تحلیل داده های پژوهش روش تحلیل کوواریانس با به کارگیری نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد.
یافته هابرآیندها نشان داد خانواده درمانی بوئن بر نیازهای صمیمت زناشویی موثر بوده است. همچنین خانواده درمانی بوئن بر احساس مثبت به همسر موثر بوده است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده می توان از گروه درمانی مبتنی بر نظریه ی نظام های خانواده در جهت افزایش صمیمت زناشویی و احساس مثبت نسبت به همسر در مراکز مشاوره مورداستفاده قرارداد.
کلید واژگان: احساسات مثبت نسبت به همسر, ازدواج دوم, خانواده درمانی بوئن, صمیمیت زناشویی, کارکردهای تحولی خانوادهThe Effect of Bowen's Model Family Therapy on Positive Feelings about Spouse, Marital Intimacy, and Family Transformational Function in Women with RemarriageBackgroundRemarriage is a second chance for people who have separated from their spouses to experience a new life together. The complexity of the family structure, financial management, unresolved emotional issues related to the previous spouse, fear of repeating marital dissolution, high levels of stress, and lack of communication skills cause the instability of the second marriage.
PurposeThe present study was conducted with the aim of the effect of Bowen's family therapy on positive feelings about the spouse, marital intimacy, and the transformative function of the family in remarried women.
MethodThe present study was an experimental study based on a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population was all married women who had remarried in Isfahan city in 2023. Among the volunteers, 40 people were selected by the available sampling method and were replaced by random assignment in two groups (experimental and control). The measurement tools used in this research were the marital intimacy scale (Bagarozzi 1990), the positive feeling towards spouse questionnaire (O'Leary, Fincham, et al. 1983), and the family transformational function questionnaire (Aali and Kadivar 2015). For the subjects of the experimental group, 8 sessions of Bowen family therapy were performed for 90 minutes. They participated in the Bowen family therapy training program, but the control group did not receive any training. To analyze the research data, the covariance analysis method was used using SPSS version 24 software.
FindingsThe results showed that Bowen's family therapy was effective on marital intimacy needs. Also, Bowen’s family therapy has been effective in positive feelings toward the spouse.
ConclusionAccording to the obtained results, group therapy based on family systems theory can be used in counseling centers to increase marital intimacy and positive feelings toward the spouse.
Keywords: Positive Feelings Towards Spouse, Remarriage, Bowen Family Therapy, Marital Intimacy, Transformative Functions Of The Family -
The aim of this study is to model marital intimacy based on attachment styles and lovemaking styles mediated by the orientation of couples in Isfahan. From the target population, 276people were selected by simple random sampling method and based on inclusion and exclusion criteria, questionnaires were provided to collect information. The questionnaires used in this study are Hendrik (1996), Love Styles Questionnaire, Loir Life Orientation Questionnaire (1994), Parents' Marital Intimacy Questionnaire (2006), and Collins-Vein Attachment Styles Scale (1990). Data analysis was performed using AMOS 24 software. The results showed that the model had a good fit in the sample after the necessary corrections. Before designing the structural equation model, the correlation between the research variables was investigated. The results indicate that the model of marital intimacy based on attachment style and lovemaking styles fits the mediating role of couple orientation in Isfahan. Results show that all fit indicators for the basic research model range from good to excellent; These results mean that the experimental data confirm the conceptual model of the present study. According to these results, the main hypothesis of the research is confirmed. 1- Lovemaking styles have a direct effect on marital intimacy of couples in Isfahan. 2- Marital intimacy has a direct and significant effect on attachment styles. 3- Attachment styles have a direct effect and has a significant effect on life orientation. 4- Lovemaking styles have a direct and significant effect on life orientation. 5- Marital intimacy has a direct and significant effect on life orientation.Keywords: Marital Intimacy, Attachment Styles, Lovemaking styles, Life orientation
-
International Journal of Advanced Studies in Humanities and Social Science, Volume:12 Issue: 3, Summer 2023, PP 152 -160Marriage and marital satisfaction are two very important aspects in people's lives and many factors play a role in creating marital satisfaction. Therefore, the present research was conducted with the aim of investigating the moderating role of gender and the mediation of marital intimacy in relation to people's attitudes towards love and marital satisfaction of married men and women in Sanghar city. The current study is of descriptive-correlation type and its statistical population is married men and women of Sanghar city, 224 samples participated in this research using available methods. The data were collected using the Love Attitude Questionnaire (LAS) by Hendrick and Hendrick (1998), Marital Intimacy by Bagaroosi (2001) and Marital Satisfaction by Enrich, Olson (1989) and using the Structural Equation Modeling method, using SPSS20 and PLS3 was analyzed. The analysis results showed that between the components of Eros (P = 0.48 and P < 0.001), Sturge (B = 0.19 and P < 0.001) and Agape (P = 0.23 and P < 0.001) There is a significant relationship with marital satisfaction, also, marital intimacy could play a partial mediating role for all three components of Eros (B = 0.76 and P <0.001), Storg (B = 0.37 and P < 0.001) and Agape (B = 0.32) and P <0.001) and gender also played a moderating role between research variables. Therefore, taking into account the effect of the gender factor, couples with closeness =They are more capable in dealing with problems and ultimately gain more satisfaction.Keywords: Gender, marital satisfaction, Marital Intimacy, People' s Attitude Towards Love
-
زمینه و هدف
یکی از مهمترین مسائلی که به زندگی انسان معنا می دهد باروری و فرزندآوریست، وقتی رسیدن به این هدف سد می-شود، با مشکلات عدیده روانشناختی و رابطه ای دچار م یشود. به همین دلیل هدف از پژوهش حاضر، نقش میانجی تعارضات زناشویی در رابطه بین صمیمیت زناشویی و کیفیت زندگی زوجین نابارور نیروهای نظامی بود.
روش تحقیق:
روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع تحلیل مسیر است جامعه پژوهش حاضر زوجین نابارور نیروهای نظامی بود که در زمستان سال 1400 به کلینیک های ناباروری در شهر مشهد مراجعه کردند. تعداد 150 نفر از زوجین نابارور به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. که پرسشنامه های تعارض زناشویی، کیفیت زندگی و صمیمیت زناشویی را تکمیل کردند.
یافته هاداد ه های پژوهش که با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، حاکی از آن بود که تعارض زناشویی با صمیمیت زناشویی) 37 / 0-(و کیفیت زندگی) 46 / 0-(رابطه منفی و معنادار) 0P/01 > (دارد همچنین تعارض زناشویی در پیش- بینی کیفیت زندگی از روی صمیمیت زناشویی نقش میانجی دارد) .)F = 16/15 <0P/01
نتایجاز این یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که تعارضات زناشویی که به واسطه ناباروری در زوجین تشدید می شود کیفیت زندگی و صمیمت زناشویی آن ها را کاهش می دهد.
کلید واژگان: تعارضات زناشویی, زوجین نابارور, صمیمیت زناشویی, کیفیت زندگیBackground and purposeOne of the most important issues that give meaning to human life is fertility and having children. When this goal is hindered, many psychological and relational problems arise. For this reason, the aim of this research was the mediating role of marital conflicts in the relationship between marital intimacy and the quality of life of infertile military couples.
MethodThe current research method is a descriptive path analysis type. The current research population was infertile military couples who visited infertility clinics in Mashhad in the winter of 2022. A total of 150 infertile couples were selected through purposive sampling. Who completed the marital conflict, quality of life and marital intimacy questionnaires.
FindingsThe data of the research, which was analyzed using Pearson›s correlation coefficient and hierarchical regression, indicated that marital conflict with marital intimacy (0.37-) and quality of life (0.46-) It has a negative and significant relationship (P<0.01). Also, marital conflict plays a mediating role in predicting the quality of life based on marital intimacy (F = 16.15, P<0.01).
ResultsFrom these findings, it can be concluded that marital conflicts, which are aggravated by infertility in couples, reduce their quality of life and marital intimacy.
Keywords: Marital Conflicts, Infertile Military Couples, Marital Intimacy, Quality Oflife -
International Journal of Advanced Studies in Humanities and Social Science, Volume:12 Issue: 2, Spring 2023, PP 114 -122The present study investigates the mediating role of marital intimacy in the relationship between attitudes toward love and marital satisfaction in married men and women. The statistical population of this study included married men and women in Songor, of whom 174 participants were chosen by convenience sampling. The data were collected using the Love Attitude, Bagarozi Marital Intimacy (2001), and Enrich Marital Satisfaction (1989) questionnaires and analyzed by structural equation modeling using PLS3 software. The results showed that only the components of Eros (β = 0.66 and P <0.001) and Agape (β = 0.31 and P <0.001) were significantly and positively associated with marital satisfaction. In addition, marital intimacy was found to be a mediator for the Eros (β = 0.49 and P <0.001) and Agape (β = 0.31 and P <0.001) components but not for the other components of the love style. This finding highlighted the mediating role of marital intimacy in the relationship between love and marital satisfaction; therefore, it should be taken into account for promoting marital relationships. Our findings also underlined the need to pay more attention to marital intimacy among couples.Keywords: marital satisfaction, Marital Intimacy, Love Attitude
-
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته مشاوره ای صمیمیت افزا بر صمیمیت و همدلی زناشویی زوج ها در دوران عقد در شهرکرد بود. روش پژوهش کاربردی از نوع شبه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه لیست انتظار استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زوج های شرکت کننده در کارگاه های دوران عقد معاونت اجتماعی دادگستری و وزارت ورزش و جوانان شهرکرد در بازه زمانی تابستان 99 بودند. افرادی که نمراتی پایین تر از متوسط در پرسشنامه های پژوهش کسب کردند، 40 نفر به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و لیست انتظار تقسیم شدند. زوج ها پرسشنامه های صمیمیت زوج ها و همدلی زناشویی را تکمیل نمودند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک و چندمتغیری و نرم افزار SPSS_21 بهره گرفته شد. نتایج نشان داد که بسته مشاوره ای صمیمیت افزا بر صمیمیت زناشویی و همدلی اثربخش است و بین دو گروه تفاوت معناداری در متغیرهای پژوهش مشاهده شد (05/0>p</em>). در پایان با توجه به نتایج پژوهش می توان اظهار نمود که می توان از بسته مشاوره ای صمیمیت افزا در جهت افزایش صمیمیت و همدلی زوج ها دوران عقد استفاده کرد.
کلید واژگان: صمیمیت زناشویی, همدلی, دوران عقد, بسته ی مشاوره ای صمیمیت افزاThe water crisis is one of the potentially important potentials for conflict and security challenges, which has the potential to become a major crisis on a local, regional and trans-regional scale. The intensification of the water crisis has endangered the living health of the human ecosystem and its continued habitation due to population growth, industrial development, increasing pollution, deforestation and vegetation and drought and it has had consequences for the economic, political, military and security conditions of the countries. The aim of this study is to identify and analyze the security drivers of the water crisis in Chaharmahal and Bakhtiari. This research is applied in terms of purpose and descriptive and analytical-structural in nature. Due to the nature of research, collection and analysis of information in the descriptive part, through the study of library documents and in the analytical part of the expert methods, structural analysis was used. Documentary and expert findings of the study of factors and challenges affecting the water crisis and its consequences in Chaharmahal and Bakhtiari province showed that these challenges can be categorized in the dimensions of "economic security, environmental security, social security and institutional security." The results of the structural analysis also showed that drivers of water governance, inter-basin transfer projects, local and regional tensions and conflicts, political discriminations, government political authority, migration, poverty and deprivation, social capital, unemployment, psychological security, social trust, social cohesion and Participation of local institutions, public participation, are the most important drivers of effective water crisis security in Chaharmahal and Bakhtiari province based on the priority of effectiveness.
Keywords: Marital Intimacy, Empathy, Aghd Period, Intimacy-Enhancing Counseling Package -
در سال های اخیر، دگرگونی های گسترده ای در روابط اجتماعی و صمیمی جامعه ایرانی به ویژه در میان زنان رخ داده است و امروزه زنان جوان دیدگاه و رویکرد متفاوتی در مقایسه با زنان نسل های قبلی نسبت به روابط صمیمی از خود نشان می دهند.مقاله حاضر، تجربه های صمیمی سه نسل از زنان تبریزی را در ارتباط با شرایط اجتماعی دوران جوانی شان بررسی می کند و ابعاد جدیدی از صمیمیت زناشویی را برجسته و تحلیل می کند.روش تحقیق از نوع کیفی است. برای جمع آوری اطلاعات، از مصاحبه های روایتی و برای تحلیل داده ها از رویکرد نظریه پردازی زمینه ای استفاده شده است.در این مقاله مدعی هستیم که در طول سه نسل مورد بررسی، نوعی دگرگونی در شیوه های صمیمیت رخ داده است. تحلیل یافته ها نشان می دهد در نسل اول و تا حدی نسل دوم، نظارت اجتماعی شدید روی برهم کنش های اجتماعی منجر به تنظیم شده بودن زندگی صمیمی شده بود، اما در نسل سوم با اشاعه نیروهای مدرن، به تدریج صمیمیت های ناب ظهور می یابند. همچنین در نسل های اول و دوم، برهم کنش های صمیمی در پشت صحنه زندگی های اجتماعی انجام می گرفت، ولی با اشاعه نیروهای مدرن و کاهش آستانه شرم، پرده های اجتماعی حوزه صمیمیت نازک تر شده است؛ به طوری که در نسل سوم، ابراز علنی صمیمیت، نشانه ای از مدرن بودن تلقی می شود. می توان الگوی رایج در نسل های اول و دوم را با اصطلاح «صمیمیت سنتی» و الگوی رایج در نسل سوم را با اصطلاح «صمیمیت مدرن» توصیف کرد.
کلید واژگان: جامعه شناسی صمیمیت, شیوه های صمیمیت, صمیمیت, صمیمیت زناشویی, نسلRecently, extensive changes have occurred in the social and intimate relationships of the Iranian society, especially among women, and today young women show a different approach compared to the women of previous generations on intimate relationships. The area of family relationships in Tabriz, like the entire society of Iran, has undergone transformation in the last century. Among others, we can mention the increase in the divorce rate, the increase in the age of marriage, and the ongoing tensions in married life. On the other hand, the individual and social identity of women has also undergone changes subjected to social and political changes in the society. In the past decades, influenced by modernization and modernism, Tabriz women have experienced extensive structural and attitudinal changes in their role and status. The change in the role and status of women, more than anything else, can affect their attitudes to married life. The question that can be raised is whether the recent pervasive entrance of women into the public sphere has changed their attitudes to intimacy and intimate relationships?The present research deals with the sociological study of intimate relationships between spouses, focusing on the experience and attitude of women, and their transformation in the city of Tabriz during the last three generations. The purpose of this research is to understand the transformation of Tabriz women's experiences and attitudes on intimacy and married life. Therefore, this article examines the intimate experiences of three generations of Tabriz women regarding to the social conditions of their adolescence and intends to highlight and analyze new dimensions of marital intimacy.The research method used in this research is qualitative. Narrative interviews were used to collect information and grounded theory was used for analyzing data. Therefore, in this research, an attempt was made to clarify different dimensions of married life by using in-depth narrative interviews with women. For a more systematic investigation, three groups of women were separated: Young women, their mothers and grandmothers. The adolescence of these three age groups can be related to the social and political developments of the last century in Iran. In the first period, the forced modernization of the Pahlavi government, which started from the time of Reza Khan and reached its peak in the 1960s and 1970s, pushed at least some social groups of women into the public domain. In the second period, with the occurrence of the Islamic revolution, the emotional and traditional role of women as housewives was promoted and strengthened. And in the third period, which starts from the late 1990s and the beginning of the 21st century, with the spread of new communication technologies, the relationship of women with the public sphere changed once again and the presence of women in the public sphere of society was facilitated.This article claims that there has been a transformation in the intimacy practices during the three generations under the study. The analysis of the findings shows that in the first generation and to some extent in the second generation, intense social control over social interactions led to adjusting intimate life, but in the third generation, pure intimacy gradually emerged, with the spread of modern forces. Also, in the first and second generations, intimate interactions took place behind the scenes of social life, but with the spread of modern forces and the reduction of the threshold of shame, the social veils of intimacy have become thinner, so that in the third generation, public expression of intimacy is considered a sign of being modern.Finally, according to the findings of the research, it can be said that during the three generations under investigation, there has been an obvious transformation in the practices and patterns of intimacy, and the dominant pattern of intimate life in the third generation has obvious differences with the previous generations. Nowadays, marriages are mainly of an individual and romantic nature; Marital lives has a dynamic character and is based on negotiation; The nature of marital relationships tends to “pure relationship” and mutual interest; Women have an opposing approach to the patriarchal normative system; And expressing intimate actions in the presence of others is not much avoided, unlike the previous generations. The modernization of women has played an important role in this change. Therefore, this article describes the common pattern in the first and second generation with the term “traditional intimacy” and the common pattern in the third generation with the term “modern intimacy”.
Keywords: Generation, intimacy, Intimacy Practices, Marital Intimacy, sociology of intimacy -
هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر زوج درمانی رفتاری تلفیقی بر صمیمیت زناشویی و تنظیم شناختی هیجان زنان متاهل شهر قم بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دانش آموزان مدرسه ابتدایی «درمانیاب» ناحیه 2 شهرستان قم بودند. نمونه پژوهش 30 نفر بودند که به روش دردسترس و داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش، پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان (CERQ) گارنفسکی و کرایج (2006) و پرسشنامه مقیاس صمیمیت زناشویی (MIS) تامپسون و واکر (1983) بود. قبل از اجرای برنامه آموزشی، از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد. سپس برای گروه آزمایش، پروتکل آموزش مبتنی بر رویکرد زوج درمانی رفتاری تلفیقی، به مدت هشت جلسه آموزشی اجرا شد و مجددا از هر دو گروه، پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر رویکرد زوج درمانی رفتاری تلفیقی بر صمیمیت زناشویی زنان متاهل، اثربخش است (001/0p <)، همچنین نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر زوج درمانی رفتاری تلفیقی بر تنظیم شناختی هیجان زنان متاهل اثربخش بوده است (001/0p <).کلید واژگان: زوج درمانی رفتاری تلفیقی, تنظیم شناختی هیجان, صمیمیت زناشوییAbstractThe purpose of the present study was to Investigate the effect of of Educating integrative behavioral couple therapy On the cognitive emotion regulation and marital intimacy of Married women in the city of Qom. The present study Had a pre-test and post-test design with control group. The statistical population consisted of all married people attending the primary education center Darmanyab in Qom city, district 2, in spring 1998. Among the subjects who answered the questionnaire, those who had a low score in the questionnaire were selected and randomly assigned into two groups of experimental and control, each containing 15 members . For the experimental group, the learning protocol was based on the integrative behavioral couple therapy Continues for 16 sessions (twice week one hour).The instruments used in this study were Cognitive Emotion Regulation questionnaire (CERQ) of Garnovskii and Krai (2006) and Marital Intimacy Scale (MIS) of Thompson & Walker (1983). Data were analyzed using multivariate covariance analysis using SPSS-21. The results of this study showed that education based on integrative behavioral couple therapy is effective on cognitive emotion regulation (P <0.001). Also, the results of the study showed that education based on integrative behavioral couple therapy was effective on marital intimacy of couples (P <0.001). Findings of this study suggest that training based on integrative behavioral couple therapy Can be effective on cognitive regulation of emotion and marital intimacy and its implementation in educational centers is recommendedKeywords: : Integrated Behavioral Couple Therapy, cognitive emotion regulation, Marital Intimacy
-
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبک های فرزندپروری ادراک شده و سبک های دلبستگی در پیش بینی صمیمیت زناشویی زنان متاهل انجام شده است. طرح پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی است. به این منظور، 288 نفر از جامعه زنان متاهل طلبه حوزه علمیه قم در سال تحصیلی 1396 - 1397 به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و به پرسش نامه های سبک های فرزندپروری یانگ (YPI) ، سبک های دلبستگی کولینز و رید (AAS) و صمیمیت زناشویی اولیاء پاسخ دادند. در تحلیل داده ها، از آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که بین سبک های فرزندپروری ادراک شده خودگردانی و عملکرد مختل، گوش به زنگی و بازداری و سبک دلبستگی ایمن با صمیمیت زناشویی ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین سبک های فرزندپروری بریدگی و طرد، محدودیت های مختل و سبک دلبستگی اضطرابی با صمیمیت زناشویی، رابطه منفی و معنادار برقرار است. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام بیانگر آن است که سبک فرزندپروری ادراک شده محدودیت های مختل، گوش به زنگی و بازداری و نیز سبک دلبستگی اضطرابی در مجموع 31 درصد از واریانس صمیمیت زناشویی را پیش بینی می کنند. این یافته ها به خوبی نقش مهم سبک های فرزندپروری ادراک شده و سبک های دلبستگی در پیش بینی صمیمیت زناشویی را نشان می دهد و می تواند اطلاعات مناسبی را به مشاوران و روان شناسان خانواده ارایه کند.
کلید واژگان: سبک های فرزندپروری ادراک شده, سبک های دلبستگی, دلبستگی ناایمن, دلبستگی ایمن, صمیمیت زناشوییThe purpose of this study was to investigate the role of perceived parenting styles and attachment styles in predicting marital intimacy in married women. The research design was descriptive and correlational. For this purpose, 288 married women from the seminary school of Qom in the academic year 1396 -1397 were selected through the random sampling method. The participants completed the questionnaires of Young Parenting Style (YPI), Collins and Reed Attachment Styles (AAS) and Parental Marital Intimacy. Correlation test and stepwise regression analysis were used for data analysis. The research findings showed that there is a significantly positive relationship between perceived parenting styles of impaired limits, vigilance-inhibition and secure attachment styles with marital intimacy. There was also a significantly negative relationship between disconnection and rejection, impaired limits and anxious attachment parenting styles and marital intimacy. The results of stepwise multiple regression analysis showed that perceived parenting styles of impaired limits, vigilance and inhibition as well as anxious attachment style in total predicted 31% of variance in marital intimacy. These findings well illustrate the important role of perceived parenting styles and attachment styles in predicting marital intimacy, and can provide useful information to family counselors and psychologists.
Keywords: perceived parenting styles, attachment styles, insecure attachment, secureattachment, marital intimacy -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی خانوادهدرمانی شناختی رفتاری مبتنی بر رویکرد اسلامی بر صمیمیت زناشویی و بخشایش گری بین فردی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره بود که به روش نیمه آزمایشی و با طرح دوگروهی پیش آزمون- پس آزمون بر روی زنانی که به علت تعارضات زناشویی به مراکز مشاوره شهر اراک مراجعه نموده بودند، اجرا شد. باتوجه به شرایط خاص پژوهش و لزوم همکاری چندماهه از نمونه گیری در دسترس و با حجم نمونه 15 نفر برای هر گروه استفاده شد که گمارش افراد در گروه ها بصورت تصادفی انجام گرفت. متغیرهای پژوهش با استفاده از پرسش نامه صمیمیت زناشویی و بخشایش گری میانفردی اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل نشان داد که تفاوت معنی داری بین صمیمیت زناشویی و بخشایش گری میان فردی بین دو گروه آزمایش گواه وجود دارد. براین اساس، میتوان گفت که خانواده درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر رویکرد اسلامی، روشی اثربخش و موثر برای افزایش صمیمیت زناشویی و بخشایش گری میانفردی است.
کلید واژگان: خانواده درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر رویکرد اسلامی, صمیمیت زناشویی, بخشایشگری میان فردیThis research aimed to determine the effectiveness of cognitive-behavioral family therapy based on an Islamic approach on marital intimacy and interpersonal forgiveness of women referring to the counseling centers and it was conducted with a quasi-experimental method and pretest-posttest design among women referring to the counseling centers of Arak. Regarding the conditions of this research and the need for cooperation for several months, 15 women were selected for each group by the convenience sampling and they were randomly placed in the groups. The variables were measured by the questionnaires of marital intimacy and interpersonal forgiveness, and the data were analyzed using the analysis of covariance. According to the results, there is a significant difference between marital intimacy and interpersonal forgiveness in two test and control groups; thus, it can be said that cognitive-behavioral family therapy based on an Islamic approach is an effective method for increasing marital intimacy and interpersonal forgiveness.
Keywords: family therapy, cognitive-behavioral therapy based on an Islamic approach, marital intimacy, interpersonal forgiveness -
درمان کوتاه مدت راه حل محور یک رویکرد مشارکتی و غیر آسیب شناسی برای درمان است که بر یافتن راه حل ها توسط مراجع با کمک درمانگر تاکید دارد. مطالعه حاضر باهدف بررسی تاثیر زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور به شیوه گروهی برافزایش صمیمیت زناشویی زوج ها طراحی شد. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ روش پژوهش نیمه تجربی و طرح موردنظر پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه زوجینی بودند که به دلیل عدم صمیمیت در روابط و دریافت کمک های تخصصی مشاوره ای و روان شناختی به سرای سلامت گل ها- فاطمی شهر تهران در سال 1395 مراجعه نموده بودند. پس از غربالگری اولیه و بر اساس ملاک های ورود و خروج به پژوهش، 16 زوج به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 8 زوج) جایگزین شدند. داده ها با استفاده از مقیاس صمیمیت زناشویی تامپسون و والکر گردآوری شدند. پس از اخذ پیش آزمون از هر دو گروه، مداخله زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور در 7 جلسه 2 ساعته به شیوه گروهی و گام به گام و با توالی هر هفته یک جلسه برای زوجین گروه آزمایش ارائه شد، اما گروه کنترل هیچ گونه درمانی دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات درمانی پس آزمون از هر دو گروه گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره (ANCOVA) در نرم افزار آماری SPSS-20 تجزیه وتحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور موجب بهبود صمیمیت زناشویی زوج های گروه مداخله در مرحله پس آزمون شده است. مشاوران و درمانگران خانواده می توانند از یافته های پژوهش حاضر در راستای مداخلات بالینی و درمانی استفاده کرده و از این رویکرد درمانی، کاربردی و موثر در جهت بهبود صمیمیت زناشویی بهره بگیرند.کلید واژگان: زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور, صمیمیت زناشویی, زوجینBrief solution-focused therapy is a collaborative and non-pathological approach for therapy which puts emphasis on finding solutions by the client with the help of therapist. The present research was conducted by the aim of investigating the effect of brief solution-focused couple therapy on increasing marital intimacy among couples.The present research is of applied research which uses semi-experimental method and the design is of pretest-posttest with control group. The population of the current research includes all the couples who have visited Golha-Fatemi health center in 2016 because of lack of intimacy in their relationships in order to get professional counseling and psychological helps. After initial screening and based on inclusion-exclusion criteria of the research, 16 couples were selected by available sampling method, and they were assigned into experiment and control groups (8 couples per group). The data were gathered through marital intimacy scale of Walker and Thompson. After taking the pretest from both groups, the brief solution-focused group therapy was offered to the experiment group in seven 2-hour sessions with a step by step method with the sequence of one session per week, but the control group received no intervention. After finishing the therapy sessions, posttest was taken from both groups. The data were analyzed through univariate covariance analysis test (ANCOVA) with SPSS-20. Findings of covariance analysis indicated that brief solution-focused couple therapy has improved marital intimacy in couples of the experiment group in posttest. Counselors and family therapists can use the findings of the current research in their clinical and therapeutic interventions, and use this therapeutic, practical and effective approach for improving marital intimacy.Keywords: Brief Solution-Focused Couple Therapy, Marital Intimacy, Couples
-
جامعه ایران در سده اخیر شاهد دگرگونی های اجتماعی و سیاسی گوناگونی از جمله تغییر در نقش و پایگاه زنان و تحولات خانواده بوده است. این مقاله رابطه این دو تحول، یعنی مدرن شدن زنان (مدرنیت عینی و مدرنیت ذهنی) و تحول شیوه های صمیمیت را در شهر تبریز، طی سه نسل اخیر بررسی می کند. منظور از مدرنیت عینی، حضور فرد در فضاهای مدرن و مصرف محصولات جدید است. مدرنیت ذهنی نیز به خصلت های انگیزشی، نگرشی و رفتاری افراد برای انطباق با شرایط جدید گفته می شود. هدف از انجام دادن این پژوهش، شناخت مسیر دگرگونی صمیمیت زناشویی و عوامل موثر بر آن است. جامعه آماری شامل همه زنان متاهل شهر تبریز است که نمونه 997 نفری از آنان در قالب سه نسل بررسی شد. متغیرهای مستقل شامل نسل، تحصیلات، طبقه اجتماعی، مدرنیت عینی و مدرنیت ذهنی هستند. متغیر وابسته (صمیمیت) با تحلیل رگرسیونی و به وسیله نرم افزار Amos Graphics آزموده شد. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد چهار متغیر مدرنیت ذهنی، مدرنیت عینی، طبقه اجتماعی و نسل، برخلاف متغیر تحصیلات، بر متغیر صمیمیت تاثیرگذارند. نتایج آزمون مدل نیز نشان می دهد داده های تجربی، مدل نظری پژوهش را تایید می کنند. با اتکا به یافته های این پژوهش می توان گفت شیوه های صمیمیت در سه نسل مورد بررسی دگرگون شده و مدرن شدن زنان نقشی مهم در این دگرگونی داشته است.کلید واژگان: جامعه شناسی صمیمیت, خانواده, صمیمیت زناشویی, مدرنیت, مدرن شدن زنانIn recent century, Iranian society experienced social and political changes, including changes in the role and status of women and family development. This paper examines the relationship between these two transformations, modernizing of women (objective and subjective modernity), and the transformation of intimacy in Tabriz among the last three generations. Objective modernity means the presence of people in modern spaces and the consumption of modern products. Subjective modernity means the motivational, attitudinal and behavioral characteristics of individuals to adapt to the new conditions. This study aims to identify the path to transformation of marital intimacy, and factors affecting it. The statistical population includes all married women in Tabriz. A sample of 997 of them were examined in three generations. The impact of independent variables including generation, education, social class, objective modernity, and subjective modernity on the dependent variable, namely intimacy, were tested through regression analysis and also using the software Amos Graphics. Results of regression analysis showed that four variables of subjective modernity, objective modernity, social class, and generation had a significant effect on intimacy, but the variable "education" did not have a significant effect on intimacy. Furthermore, the experimental data confirmed the theoretical model of the research. Finally, based on findings, the ways of intimacy have been transformed among the three generations, and modernization of women has played an important role in this transformation. However, as there are differences between generations, there are differences and inhomogeneity within them as well.Keywords: family, Marital Intimacy, Modernity, Modernization of Women, Sociology of Intimacy
-
PurposeThe aim of this study was to compare the efficacy of cognitive behavior couple therapy (CBCT) and the approach of Acceptance and commitment therapy (ACT) on psychological well-being, marriage intimacy and quality of life of chaotic couples.MethodIn order to achieve this goal, the quasi-experimental design including pre-test and post-test with control group as the main method was used.
Findings: The population of this study included 14 couples who referred to counselling centers in Tehran in 1394 due to chaotic problems in their marriage relationships. The purposive sampling was also used in this study. The instruments of this study included marital adjustment test, psychological well-being questionnaire by Reef, intimacy scale by Walker and Thompson (1983) and quality of life.ConclusionThe results showed that cognitive-behavioral couple therapy has been effective (pKeywords: Cognitive-Behavioral Couples Therapy, Psychological Wellbeing, Marital Intimacy, Quality of Life -
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس تمایزیافتگی خود، همبستگی و انطباق پذیری خانواده و صمیمیت زناشویی در معلمان زن متاهل شهر همدان، انجام گرفت. در پژوهشی با روش توصیفی از نوع همبستگی، نمونه ای به حجم 346 نفر از میان تمامی معلمان زن متاهل شهر همدان به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان در مطالعه، فرم مشخصات جمعیت شناختی، پرسش نامه ی استاندارد تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997)، پرسش نامه ی تمایزیافتگی خود (اسکورون و اسمیت، 2003)، مقیاس ارزیابی انطباق پذیری و همبستگی خانواده (السون و همکاران، 1985) و مقیاس صمیمیت (والکر و تامپسون، 1983) را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که از میان متغیرهای پیش بین، صمیمیت زناشویی بیش ترین نقش را در پیش بینی تعهد زناشویی دارد و پس از آن، همبستگی خانواده و تمایزیافتگی خود قرار دارند و این سه متغیر در مجموع حدود 62 درصد واریانس تعهد زناشویی را پیش بینی می کنند. یافته های پژوهش نشان از اهمیت تجارب تحولی اولیه ی افراد در خانواده و کیفیت رابطه ی مادر و کودک و همبستگی اعضای یک خانواده بر روابط بین فردی زوجین دارند.کلید واژگان: تعهدزناشویی, تمایزیافتگی خود, همبستگی و انطباق پذیری خانواده, صمیمیت زناشوییThis study has been conducted with the aim to predict marital commitment based on differentiation, familys cohesion and adaptability, and marital intimacy among married women teachers in Hamadan city. In this descriptive correlational research, sample of 346 persons across all married female teachers in Hamadan were selected by multistage random sampling. Participants in the study completed a demographic form, the standard questionnaire of marital commitment (Adams & Jones, 1997), differentiation of self inventory (Skowron & Smith, 2003), flexibility and cohesion evaluation scale-III (Olson et al., 1985) and intimacy scale (Walker & Thompson, 1983). The results of multiple regression analysis showed that among all the predictors, marital intimacy has the biggest role in predicting marital commitment and after that are family cohesion and differentiation. In total, these three variables predict about 62% of the variance of marital commitment. The findings show that the experiences of the early development of the family, the quality of the relationship between mother and child and cohesion of family members, have important effects on couples interpersonal relations.Keywords: Marital commitment, differentiation, cohesion, adaptability of the family, marital intimacy
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.