به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "عدالت" در نشریات گروه "علوم قرآن و حدیث"

تکرار جستجوی کلیدواژه «عدالت» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • مریم فراهانی، پیمان شریفی *

    این مقاله به بررسی تطبیقی مفاهیم عدالت و مساوات در فقه اسلامی و نظام های حقوقی بین المللی می پردازد. عدالت و مساوات به عنوان اصول بنیادین در هر دو نظام حقوقی مطرح هستند، اما تفاوت هایی در تعریف، مبانی فلسفی و روش های اجرایی آن ها وجود دارد. در فقه اسلامی، عدالت به عنوان یک اصل اخلاقی و دینی بر پایه آموزه های قرآنی و سنت نبوی بنا شده و در تمامی جوانب زندگی فردی و اجتماعی تاثیرگذار است. مساوات نیز در این نظام به معنای توزیع منصفانه حقوق و تکالیف بر اساس توانایی ها و شرایط افراد است. در مقابل، نظام های حقوقی بین المللی عدالت و مساوات را به عنوان اصول حقوقی و اجتماعی تعریف می کنند که هدف آن ها تضمین حقوق بشر و برابری حقوقی برای همه افراد، بدون تبعیض بر اساس جنسیت، نژاد یا مذهب است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که همگرایی و واگرایی هایی در مفاهیم عدالت و مساوات در دو نظام وجود دارد. برای توسعه و بهبود نظام های حقوقی، پیشنهاد می شود که با بازنگری در تفاسیر سنتی، تقویت گفت وگوی بین المللی، تاکید بر حقوق بشر اسلامی، توسعه آموزش حقوقی و انجام تحقیقات میان رشته ای، زمینه های نزدیکی بیشتر این مفاهیم فراهم شود. این امر می تواند به ایجاد تعامل سازنده بین نظام های حقوقی و بهبود وضعیت عدالت و مساوات در جوامع منجر شود.

    کلید واژگان: عدالت, مساوات, فقه اسلامی, نظام های حقوقی بین المللی, حقوق بشر, عدالت توزیعی, تطبیقی, حقوق زنان, حقوق اقلیت ها, عدالت اجتماعی
    Maryam Farahani*

    This article conducts a comparative examination of the concepts of justice and equality in Islamic jurisprudence and international legal systems. Justice and equality are fundamental principles in both legal systems, yet differences exist in their definitions, philosophical foundations, and methods of implementation. In Islamic jurisprudence, justice is established as a moral and religious principle based on Quranic teachings and the Prophet's tradition, influencing all aspects of individual and social life. Equality in this system means the fair distribution of rights and duties based on individuals' abilities and circumstances. Conversely, international legal systems define justice and equality as legal and social principles aiming to guarantee human rights and legal equality for all individuals, without discrimination based on gender, race, or religion. The findings of this research indicate convergences and divergences in the concepts of justice and equality within the two systems. To develop and improve legal systems, it is suggested that revising traditional interpretations, strengthening international dialogue, emphasizing Islamic human rights, enhancing legal education, and conducting interdisciplinary research can foster greater proximity of these concepts. This can lead to constructive interaction between legal systems and improve the state of justice and equality in societies.

    Keywords: Justice, Equality, Islamic Jurisprudence, International Legal Systems, Human Rights, Distributive Justice, Comparative Study, Women's Rights, Minority Rights, Social Justice
  • تحلیل فقهی از نقش بصیرت در شناخت احکام و فتاوای شرعی
    میلاد اکبری، نگین موسوی *

    این مقاله به بررسی نقش بصیرت در فرآیند اجتهاد و استنباط احکام شرعی پرداخته و تاثیر آن بر دقت و صحت فتاوا را ارزیابی می کند. بصیرت به عنوان یک ویژگی ذهنی و معنوی، به فقیه کمک می کند تا نصوص دینی را فراتر از ظاهر آن ها درک کرده و با توجه به شرایط زمان و مکان، احکامی منطبق با مقاصد شریعت استنباط کند. در این پژوهش، ابتدا مفاهیم بصیرت از منظر فقهی مورد بررسی قرار گرفته و دیدگاه های فقهای گذشته و معاصر در مورد اهمیت بصیرت در اجتهاد تحلیل شده است. سپس تاثیر بصیرت بر دقت فتاوا از طریق بررسی مثال هایی از مسائل نوین مانند بانکداری اسلامی و معاملات مالی جدید مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که بصیرت به طور مستقیم بر کیفیت فتواهای صادره تاثیرگذار است و از افراط و تفریط در فتوا دهی جلوگیری می کند. همچنین، بصیرت به مجتهد کمک می کند تا میان ظواهر و مقاصد شریعت تمایز قائل شود و احکامی جامع و عملی برای مسائل جدید ارائه دهد. در نهایت، پیشنهاداتی برای تقویت بصیرت در حوزه های علمیه و آموزش مجتهدان ارائه شده است. این پیشنهادات شامل ارتقای آموزش بصیرت به طلاب، انجام تحقیقات مقایسه ای میان فتاوا و ترویج بیشتر بصیرت در حل مسائل نوپدید است. این پژوهش به این نتیجه می رسد که تقویت بصیرت در میان فقها می تواند به بهبود فرآیند اجتهاد و توسعه فقه اسلامی در مواجهه با چالش های معاصر کمک کند.

    کلید واژگان: بصیرت, عدالت, تقوا, فقه اسلامی, تصمیم گیری, اخلاق, حقوق اسلامی
    A Jurisprudential Analysis of the Role of Insight (Basira) in Understanding Islamic Rulings and Fatwas
    Milad Akbari, Negin Mousavi *

    This article examines the role of insight (Basira) in the process of ijtihad and the derivation of Sharia rulings, evaluating its impact on the accuracy and validity of fatwas. Insight, as a mental and spiritual attribute, assists scholars in understanding religious texts beyond their apparent meanings and enables them to derive rulings aligned with the objectives of Sharia, considering the circumstances of time and place. The study first explores the concept of insight from a jurisprudential perspective, analyzing the views of past and contemporary jurists regarding its significance in ijtihad. It then assesses the impact of insight on the accuracy of fatwas by examining examples from contemporary issues, such as Islamic banking and new financial transactions. The findings indicate that insight directly influences the quality of issued fatwas and helps prevent extremism and laxity in religious rulings. Additionally, insight aids jurists in distinguishing between the superficial appearances of texts and the deeper purposes of Sharia, allowing for the issuance of comprehensive and practical rulings for modern challenges. Finally, recommendations are presented for enhancing insight within religious seminaries and educating future jurists. These suggestions include promoting the teaching of insight to students, conducting comparative research on fatwas, and further encouraging the application of insight in addressing new issues. This research concludes that strengthening insight among scholars can improve the ijtihad process and contribute to the development of Islamic jurisprudence in response to contemporary challenges.

    Keywords: Insight, Ijtihad, Fatwas, Objectives Of Sharia, Islamic Jurisprudence, Derivation Of Rulings, Islamic Banking, Development Of Jurisprudence
  • سجاد میرزایی *

    این مقاله به بررسی نقش بصیرت در فرآیند اجتهاد و استنباط احکام شرعی پرداخته و تاثیر آن بر دقت و صحت فتاوا را ارزیابی می کند. بصیرت به عنوان یک ویژگی ذهنی و معنوی، به فقیه کمک می کند تا نصوص دینی را فراتر از ظاهر آن ها درک کرده و با توجه به شرایط زمان و مکان، احکامی منطبق با مقاصد شریعت استنباط کند. در این پژوهش، ابتدا مفاهیم بصیرت از منظر فقهی مورد بررسی قرار گرفته و دیدگاه های فقهای گذشته و معاصر در مورد اهمیت بصیرت در اجتهاد تحلیل شده است. سپس تاثیر بصیرت بر دقت فتاوا از طریق بررسی مثال هایی از مسائل نوین مانند بانکداری اسلامی و معاملات مالی جدید مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که بصیرت به طور مستقیم بر کیفیت فتواهای صادره تاثیرگذار است و از افراط و تفریط در فتوا دهی جلوگیری می کند. همچنین، بصیرت به مجتهد کمک می کند تا میان ظواهر و مقاصد شریعت تمایز قائل شود و احکامی جامع و عملی برای مسائل جدید ارائه دهد. در نهایت، پیشنهاداتی برای تقویت بصیرت در حوزه های علمیه و آموزش مجتهدان ارائه شده است. این پیشنهادات شامل ارتقای آموزش بصیرت به طلاب، انجام تحقیقات مقایسه ای میان فتاوا و ترویج بیشتر بصیرت در حل مسائل نوپدید است. این پژوهش به این نتیجه می رسد که تقویت بصیرت در میان فقها می تواند به بهبود فرآیند اجتهاد و توسعه فقه اسلامی در مواجهه با چالش های معاصر کمک کند.

    کلید واژگان: بصیرت, عدالت, تقوا, فقه اسلامی, تصمیم گیری, اخلاق, حقوق اسلامی
    Sajjad Mirzaei *

    This article conducts a comparative analysis of the concept of insight (Basirat) in Islamic Sufism and Buddhist philosophy, aiming to elucidate the epistemic similarities and differences between these two prominent spiritual traditions. In Islamic Sufism, insight is defined as a means to attain divine knowledge and unity with God, achieved through spiritual practices and mystical experiences. Conversely, in Buddhist philosophy, insight refers to the understanding of the impermanence and interdependence of all phenomena, leading to liberation from the cycle of birth and death (samsara). The study reveals that both traditions regard insight as a pivotal tool for self-purification, inner peace, and enlightenment. Furthermore, insight in both frameworks significantly influences individual and social life. In Islamic Sufism, insight fosters empathy and social responsibility, encouraging individuals to transcend selfish desires and engage in acts of service and justice. Similarly, in Buddhist philosophy, insight cultivates compassion and altruism, promoting harmonious relationships and reducing the suffering of others. The findings highlight that despite the distinct philosophical underpinnings and cultural contexts, both Sufism and Buddhism recognize insight as essential for spiritual growth and societal well-being. This research underscores the universal significance of insight as a multidimensional concept that bridges personal enlightenment and social harmony, offering a foundation for intercultural and interreligious dialogue. The study emphasizes the potential of comparative spiritual studies to enhance mutual understanding and cooperation among diverse religious and cultural traditions.

    Keywords: Insight, Islamic Sufism, Buddhist Philosophy, Self-Purification, Enlightenment, Inner Peace, Liberation, Epistemology
  • میلاد اکبری، فرزاد نعمتی *، زهرا رضوی

    این مقاله به بررسی و تحلیل تطبیقی مفاهیم بصیرت، عدالت و تقوا در فقه اسلامی می پردازد. بصیرت به عنوان توانایی شناخت عمیق و تشخیص صحیح، نقش مهمی در تصمیم گیری های شرعی دارد و به فرد کمک می کند تا در مواجهه با چالش ها و مسائل پیچیده، تصمیمات آگاهانه ای اتخاذ کند. عدالت به عنوان یک اصل بنیادین، به رعایت انصاف و برابری در قضاوت ها و رفتارها توجه دارد و از هرگونه ظلم و ناعدالتی جلوگیری می کند. تقوا به عنوان ویژگی اخلاقی، فرد را به پرهیز از گناهان و رعایت اصول دینی و اخلاقی هدایت می کند. این مقاله با بررسی شباهت ها و تفاوت های این سه مفهوم، تاثیرات هر یک بر تصمیمات فقهی و زندگی فردی و اجتماعی را تحلیل می کند. نتایج نشان می دهند که بصیرت، عدالت و تقوا به عنوان اصولی مکمل، در تقویت نظام فقهی و اخلاقی اسلام نقش بسزایی دارند و رعایت هم زمان آن ها می تواند به تشکیل یک جامعه منصفانه و اخلاقی کمک کند. در نهایت، مقاله به ارائه پیشنهاداتی برای پژوهش های آینده و کاربردهای عملی این مفاهیم در حوزه های مختلف فقهی و اجتماعی می پردازد، با تاکید بر لزوم توجه به این مفاهیم در نظام های آموزشی و حقوقی به منظور ارتقای ارزش های اخلاقی و دینی در جامعه.

    کلید واژگان: بصیرت, عدالت, تقوا, فقه اسلامی, تصمیم گیری, اخلاق, حقوق اسلامی
    Milad Akbari, Farzad Nemati *, Zahra Razavi

    This article examines and conducts a comparative analysis of the concepts of insight (Basirat), justice, and piety (Taqwa) within Islamic jurisprudence (Fiqh). Insight, defined as the ability to deeply understand and accurately discern, plays a crucial role in making Sharia decisions and assists individuals in making informed choices when facing complex challenges and issues. Justice, as a fundamental principle, emphasizes the importance of fairness and equality in judgments and behaviors, preventing any form of oppression and injustice. Piety, as an ethical attribute, guides individuals to avoid sins and adhere to religious and moral principles. The article explores the similarities and differences among these three concepts and analyzes their impacts on legal decisions and individual and social life. The findings indicate that insight, justice, and piety, as complementary principles, significantly contribute to strengthening the moral and legal framework of Islam. Adhering to these concepts simultaneously can help establish a fair and ethical society. Finally, the article provides suggestions for future research and practical applications of these concepts in various legal and social domains, emphasizing the necessity of incorporating them into educational and legal systems to enhance moral and religious values within society.

     

    Keywords: Insight, Justice, Piety, Islamic Jurisprudence, Decision-Making, Ethics, Islamic Law
  • علی آقاجانی*
    هدف پژوهش حاضر صورت بندی تاریخ ادوار کلام سیاسی در دوره جمهوری اسلامی با تاکید بر حوزه علمیه قم است. پژوهش بر این فرضیه استوار است که ادوار تاریخی کلام سیاسی، ذیل تاریخ عمومی دانش کلام قابل رصد است که در کل چهار دوره عام با زیر دوره های احتمالی دوره 1301 (تاسیس حوزه علمیه قم) تا 1360، دوره 1360 تا 1368، دوره 1368 تا 1384، دوره 1384 تاکنون را می توان برشمرد که در دوره معاصر به شدت تحت تاثیر تحولات ذهنی و عینی مرتبط با ظهور مدرنیته است و جمهوری اسلامی از بدو تاسیس تاکنون، هم به صورت کنشی و هم واکنشی نقش محوری در تحولات کلامی سیاسی دارد. سیر تطور و مقایسه ادوار را در دو حوزه می توان پی گرفت. سیر تطور موضوعات مورد مناقشه، و سیر تطور جریان های سیاسی در نسبت با موضوعات مورد مناقشه. در سیر تطور موضوعات مورد مناقشه، در برخی موارد موضوعاتی در هر چهار دوره مورد نظر پژوهش همچنان مورد مناقشه و بحث کلامی هستند. مانند نقش مردم در مشروعیت حکومت یا بحث ولایت فقیه، که در هر چهار دوره مطرح می باشند. برخی در سه دوره مطرح هستند، مانند آزادی در اسلام که در دوره های اول، سوم و چهارم مورد بحت است. برخی نیز در یک یا دو دوره مورد مناقشه و معرکه آراست، مانند بحث حقوق بشر که در یک دوره مورد توجه ویژه است؛ البته در دوره پسین نیز مورد توجه است، اما شدتی ندارد. ابعاد سیاسی توحید نیز تنها در دوره تاسیس، ادبیات خاص خود را دارد.
    کلید واژگان: کلام سیاسی شیعه, حوزه علمیه قم, کلام اسلامی, اصول گرایان, اصلاح طلبان, مشروعیت, دموکراسی, عدالت
    Ali Aqajani *
    The present study aims to structure the history of the eras of political theology in the period of the Islamic Republic, with an emphasis on the Qom Seminary. The research is based on the hypothesis that the historical periods of political theology can be observed within the general history of theological knowledge, divided into four main periods with possible sub-periods: from 1922 (the establishment of the Qom Seminary) to 1981, from 1981 to 1989, from 1989 to 2005, and from 2005 to the present. In the contemporary era, these periods have been heavily influenced by both subjective and objective transformations associated with the emergence of modernity. Since its inception, the Islamic Republic has played a pivotal role in political theological transformations, both actively and reactively. The evolution and comparison of these periods can be traced in two domains: the evolution of contested subjects and the evolution of political movements in relation to these contested subjects. In the evolution of contested subjects, certain topics have remained under discussion and theological debate across all four periods examined in the research, such as the role of the people in the legitimacy of government and the concept of the Guardianship of the Islamic Jurist (Velayat-e Faqih). Some subjects have been prominent in three periods, like the notion of freedom in Islam, which is discussed in the first, third, and fourth periods. Other topics have been contested in one or two periods, such as human rights, which received special attention in one period, although it is also noted in the subsequent period without the same intensity. The political dimensions of monotheism have unique literature primarily in the foundational period.
    Keywords: Shia Political Theology, Qom Seminary, Islamic Theology, Principlists, Reformists, Legitimacy, Democracy, Justice
  • محمدامین خوانساری*

    «عدالت» از جمله مفاهیم اخلاقی است که از منظرهای گوناگون بدان پرداخته شده است. در این پژوهش با روش توصیفی۔تحلیلی و با تکیه به قرآن و حدیث ، به عدالت از منظر هنجاری پرداخته شده است. مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که عدالت به مثابه مسئولیتی در قبال دیگران چه معنا و ‏لوازمی در حوزه اخلاق دارد و در این چارچوب ، ربط و نسبت عدالت با دیگر مفاهیم اخلاقی (احسان و نیکوکاری) چیست؟ در پاسخ به ‏این پرسش ، ضمن تاکید بر اینکه عدالت مفهومی پایه و نخستین است ، تبیین گردید که عدالت ورزی ، نخستین وظیفه و مسئولیت عاملان اخلاقی و به ویژه حاکمان است. عدالت به مثابه مسئولیتی وجوبی است که پس از تحقق آن ، مسئولیت های خیرخواهانه و نیکوکارانه ، قابلیت اجرا دارند. عامل اخلاقی هرچند که مسئولیت رفتار برابر با دیگران دارد ، اما این نگاه برابر و مساوات گونه ، همه داستان عدالت نیست. مسئولیت انسان بر پایه عدالت فراتر از مساوات و برابری است. عدالت ، اقتضائات دیگری از جمله انصاف و جبران هم دارد که مبتنی بر آنها مفاهیم اخلاقی معنادار خواهند شد. عدالت به مثابه مسئولیت ، اقتضای تعادل و انصاف میان خود و دیگران را دارد و در موقعیت هایی انسان را ملزم به پذیرش مسئولیت جمعی می کند.

    کلید واژگان: اخلاق نقلی, عدالت, مسئولیت, برابری, مساوات, انصاف
    Mohmmadamin Khansari*

    Justice is a fundamental ethical concept that has been examined from various perspectives. This study employs a descriptive-analytical approach, focusing on the teachings of the Quran and Hadith to explore justice from a normative standpoint. The central issue addressed is the meaning and implications of justice as a responsibility toward others in the ethical domain, as well as its relationship with other ethical concepts, such as benevolence and kindness. The findings emphasize that justice is a foundational concept, asserting that the practice of justice is the primary duty and responsibility of moral agents, particularly leaders. Justice, as an obligatory responsibility, establishes a framework within which benevolent and charitable actions can be effectively implemented. While ethical agents hold a responsibility to treat others equitably, this perspective of equality does not encompass the entirety of justice. Responsibility based on justice extends beyond mere equality and includes requirements for fairness and restitution, which give meaning to ethical concepts. Justice as responsibility necessitates balance and fairness between oneself and others, often compelling individuals to accept collective responsibility in various situations.

    Keywords: Narrative Ethics, Justice, Responsibility, Equality, Equity, Fairness
  • فرح آقامحسنی، سعید شفیعی خوزانی*، منصور پهلوان، اعظم پویازاده
    مفهوم اصلاح و افساد از مفاهیم ارزشی هستند که حکم افراد به لحاظ مبانی نظری و دیدگاه های متفاوت در باره آن ها مختلف خواهد بود. از یک نگاه «حاکمیت دین الهی» به رضایت مردم، معیاری برای اصلاح فرد و جامعه می باشد و از نگاهی دیگر رضایت اکثریت مردم معیار است گرچه به رضای خدا و موافق دین او نباشد. از این رو لازم است معیارهای اصلاح از منظر متون دینی و عقل ناب مورد بحث و بررسی قرار گیرند. این جستار در صدد بررسی این پرسش است که در فرض اذعان به ثبوت وظیفه اصلاح اجتماع بر پیامبران و به لحاظ اهداف اعلامی آنان، معیار یا معیارهای تحقق اصلاحات آن ها کدامند؟ با استفاده از آیات قرآن و دریافت های عقل می توان به معیار هایی مانند رشد علمی، عقلی، اخلاقی و معنوی، آزادی، حاکمیت دین الهی، التزام به قانون عدل و گسترش حق و عدالت در حوزه فردی و اجتماعی که در نهایت به رفاه، سربلندی، عزت، امنیت، سعادت جامعه و حیات طیبه منتهی می شوند، اشاره نمود. با ارزیابی عملکرد اصلاحی پیامبران در جوامعی که ایشان حضور داشتند، به منظور تحقق این معیارها می توان بر موفقیت یا عدم موفقیت هر یک از آنان حکم نمود. بدیهی است که تحقق معیارها در زمان حیات هر پیامبر شاخص موفقیت وی محسوب می شود و فقدان معیارها و وضعیت نابسامان جوامع منتسب به آنان در زمان های بعد ملاک عدم موفقیت پیامبران نمی باشد.
    کلید واژگان: اصلاح, جامعه, رشد, عدالت, معیار
    Farah Aghamohseni, Saeid Shafiei Khoozani *, Mansour Pahlevan, Aazam Puyazade
    The concepts of reform and corruption are ethical values that individuals' judgment on them will differ based on theoretical foundations and different perspectives. From one perspective, "divine governance" based on the satisfaction of the people is a criterion for individual and social reform, while in another perspective, the satisfaction of the majority of people is the criterion, even if it is not consistent with God's satisfaction. Therefore, it is necessary to discuss the criteria of reform according to the religious texts and pure reason. This research aims to explore the question, "In case of acknowledging the Prophets' duty to reform the society in terms of their declared goals, which criteria lead to the realization of their reforms?" According to the Quran and reason, the following criteria may be inferred: scientific, intellectual, ethical, and spiritual growth, freedom, divine governance, commitment to justice law, and the expansion of rights and justice in the personal and social sphere, which ultimately lead to the welfare, prosperity, dignity, security, happiness of society, and pure life. To judge them that to some extent they could reach these goals, their reformative actions in the societies must be evaluated. Fulfilling these criteria during the lifetime of each prophet is considered an indicator of his success, and the absence of them and the unstable situation of a prophet's society could not be considered as the criteria for later times during other prophets.
    Keywords: Reform, Society, Growth, Justice, Criterion
  • نسرین کردنژاد، سید صمد موسوی، مرضیه سادات موسوی*

    پژوهش حاضر درصدد پاسخ این پرسش است که چه سازوکار و راهکارهای قرآنی در جهت تقویت توانمندی داخلی کشور، در اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری وجود دارد؟ برای پاسخ این پرسش، از روش و رویکرد توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. مقام معظم رهبری متناسب با ظرفیت های موجود در جامعه اسلامی که حکومتی مبتنی بر آموزه های دینی است، راهکارهایی را ارائه کرده اند؛ این راهکارها در حوزه قانونگذاری، قضایی و اجرایی دسته بندی شده است. تاکید بر تدوین قوانین براساس منابع دینی، تناسب داشتن قوانین با ظرفیت ها و امکانات، و نیز تدوین قوانین بر پایه عدالت اقتصادی از مهم ترین راهکارها در حوزه قانونگذاری است. مبارزه با مفاسد اقتصادی و اجرای عدالت قضایی ازجمله راهکارهایی است که در حوزه قضا تعریف می شود. در حوزه اجرایی نیز تکیه بر توان مردمی و مشارکت آنها در مدیریت کشور، ایجاد وحدت و همبستگی ملی و حمایت از تولید داخلی مورد تاکید است. جستجو در تعالیم و آموزه های دینی نشان داده است که هر سه حوزه مورد تاکید رهبری، ریشه در تعالیم دینی دارد و از آیات قرآن و روایات معصومین (ع) قابل استنباط هستند. از این رو توجه به آنها نه تنها راهکاری مطمئن در تقویت توانمندی های داخلی، توسعه و پیشرفت است، بلکه استقلال و امنیت ملی را نیز بدنبال دارند.

    کلید واژگان: توانمندی داخلی, قانونگذاری, آیت الله خامنه ای, پیشرفت, توسعه, عدالت, اقتصاد
    Nasrin Kordnejad, Seyyed Samad Mousavi, Marzieh Sadat Mousavi *

    This study aims to answer the question of what mechanisms and Qur'anic strategies exist to strengthen the internal capabilities of the country, as reflected in the Qur'anic thought of the Supreme Leader. To answer this question, a descriptive-analytical method and approach were employed. The Supreme Leader, in accordance with the capacities present in the Islamic society, which is governed based on religious teachings, has proposed several strategies. These strategies are categorized into legislative, judicial, and executive domains. In the legislative domain, the most important strategies include the emphasis on drafting laws based on religious sources, ensuring that laws are compatible with capacities and resources, and formulating laws founded on economic justice. Combating economic corruption and implementing judicial justice are strategies defined within the judicial domain. In the executive domain, emphasis is placed on relying on popular capacities and their participation in the management of the country, fostering national unity and cohesion, and supporting domestic production. An exploration of religious teachings and doctrines has shown that all three domains emphasized by the Leader are rooted in religious teachings and can be inferred from the verses of the Qur'an and the traditions of the Imams (peace be upon them). Therefore, attention to these strategies not only serves as a reliable approach to strengthening internal capabilities, development, and progress but also ensures national independence and security.

    Keywords: Internal Capabilities, Legislation, Ayatollah Khamenei, Progress, Development, Justice, Economy
  • سمیرا میرزایی *، عبدالله امیدی فرد

    افعال خداوند متعال با توجه به اطلاق وصف عدل در حوزه تکوین، تشریع و جزا برمبنای عدل است. ازاین رو همه احکام شرعی متصف به وصف مقدر عدل است. برخی اندیشمندان معتقدند فقیه در استنباط حکم شرعی می تواند با شاقول عدل و ظلم، و تشخیص مصادیق آن به وجوب و حرمت فتوا دهد. از این موضوع به قاعده عدالت تعبیر می شود. قاعده عدالت قاعده عدل و انصاف یکی از قواعد فقهی است و آنچه بر خلاف این قاعده باشد در شریعت پذیرفته نمی باشد. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی درصدد بیان ارتباط قواعد عدل و انصاف و عدالت با قاعده لاضرر است. در این مقاله اثبات شده بین «قاعده لاضرر» و «قاعده عدالت» و «نفی ظلم» ارتباط موضوعی بر قرار است و اگر دایره قاعده عدالت را طوری گسترده بدانیم در این صورت قاعده عدل و انصاف از مصادیق قاعده عدالت می شود و نسبت بین آن دو عموم و خصوص مطلق خواهد بود. لذا با «قاعده لاضرر» می توان حکم ضررهای عقلایی را اثبات کرد، لیکن با «قاعده عدالت» ممکن است اثبات آن میسر نباشد. افزون براین، عدالت و عدل و انصاف نیز برای احقاق لاضرر و ثبوت عمل عادلاته و منصفانه شناخته می شوند.

    کلید واژگان: قاعده فقهی, عدل و انصاف, عدالت, لا ضرر
  • فاطمه سلطان محمدی*، حسین سلطان محمدی
    به تازگی مفهوم «حکمرانی مطلوب» به گونه ای فزاینده در ادبیات توسعه، مورد استفاده قرار گرفته است. نظریه ی حکمرانی مطلوب که با ویژگی های مختلفی از جمله عدالت تعریف می شود، الگویی برای توسعه پایدار انسانی به شمار می رود.از سویی دیگر یکی از ویژگی های امامان معصوم علیهم السلام، عدالت به ویژه عدالت اجتماعی است؛ چرا که اگر ایشان از این ویژگی برخوردار نباشند، نمی‏ توانند به وظایف خویش عمل نمایند. این نوشتار می کوشد به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای و با توجه به روایات منقول از امام رضا علیه السلام ضرورت، راه کشف، آثار و ابعاد عدالت امام با تاکید بر عدالت اجتماعی را بیان و تفاوت آن را با دیدگاه ‏های کلامی غیر شیعه روشن نماید. توجه به روایات امام رضا علیه السلام از این جهت حائز اهمیت است که در زمان ایشان، مسائل اساسی اسلام بیشتر مورد گفت‏ وگو قرار می ‏گرفت. همچنین ایشان به حسب ظاهر مدتی منصب «ولیعهدی» داشته که این دو عامل، زمینه را برای گفت‏ وگو درباره عدالت اجتماعی امام فراهم ساخته است. یافته ها حاکی از آن است عدالتی که به عنوان یکی از مولفه های حکمرانی مطلوب از منظر نظام بین الملل مطرح است، در قرآن کریم، سخنان امام رضا علیه السلام و گزارش های تاریخی معطوف به زمان منصب «ولیعهدی» آن حضرت به شکلی صریح، قابل ردیابی است. از این رهگذر با بررسی مولفه یاد شده در سیره اجتماعی آن حضرت و همچنین زمان تصدی منصب «ولایتعهدی» آن امام همام درخواهیم یافت که امام رضا علیه السلام نه تنها در مقام نظر معتقد به حکمرانی مطلوب بوده اند، بلکه در عمل نیز همواره خود را متعهد به آن می دانستند.
    کلید واژگان: قرآن کریم, امام رضا علیه السلام, حکمرانی مطلوب, عدالت, امامت, مردم
    Fatemeh Soltan Mohammadi *, Hossein Soltan Mohammadi
    Recently, the concept of "optimal governance" has been increasingly used in development literature. The theory of optimal governance, which is defined by various features, including justice, is considered a model for sustainable human development.On the other hand, one of the characteristics of the infallible imams, peace be upon them, is justice, especially social justice; Because if they do not have this feature, they cannot fulfill their duties. This article tries to explain the necessity, way of discovery, works and dimensions of Imam's justice with emphasis on social justice and its difference with the view Explain non-Shia words. Paying attention to the narrations of Imam Reza (peace be upon him) is important because during his time, the basic issues of Islam were discussed more. Also, according to the appearance, he has held the position of "crown prince" for some time, and these two factors have provided the basis for a discussion about the Imam's social justice. The findings indicate that justice, which is one of the desirable components of governance from the point of view of the international system, can be clearly traced in the Holy Quran, the words of Imam Reza, peace be upon him, and historical reports related to the time of his "crown" position. From this point of view, by examining the mentioned component in the social life of that Imam as well as the time when he held the position of Imam Hammam, we will find that Imam Reza, peace be upon him, not only believed in good governance in his opinion, but also committed himself to it in practice. they knew.
    Keywords: Holy Quran, Imam Reza (Peace Be Upon Him), Desirable Governance, Justice, Imamate, People
  • حسین فتاحی اردکانی*
    هدف پژوهش حاضر تبیین مولفه های سازنده هویت سیاسی از منظر نهج البلاغه است. هویت سیاسی یکی از مهم ترین مولفه های تشکیل نظام سیاسی و فصل تمایز کنشگری سیاسی «ما» در برابر «دیگران» است. از نظر فلاسفه، هویت اساسا وجود خارجی ندارد، بلکه امری است که ساخته می شود و سپس مبنای عمل و رفتار قرار می گیرد، اما از نگاه سیاسی هویت امری است که «ما» را از «دیگران» متفاوت می کند. در واقع هویت سیاسی شامل پاسخ به دو سوال مهم است: من که هستم؟ و من که نیستم؟ پاسخ به این سوال ها موجب تمایز بین «ما» و «دیگر» هویت های موجود در اطراف ما می شود. با رحلت پیامبر(ص) و آغاز دوران خلافت خلفای سه گانه، مبانی هویت سیاسی الهی به حاشیه رانده شد و پس از آغاز دوران حکومت حضرت علی(ع)، با مجاهدت آن حضرت، مبانی هویت سیاسی الهی مجددا در متن روش سیاسی و حکومتی ایشان قرار گرفت. بنابراین، مطالعه هویت سیاسی الهی نیازمند شناخت مولفه های آن از منظر نهج البلاغه است. این پژوهش با تمرکز بر اهمیت هویت سیاسی به دنبال پاسخ به این پرسش است که مولفه های سازنده هویت سیاسی از منظر نهج البلاغه کدامند؟ روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی، با تکیه بر تحلیل محتوای مضامین نهج البلاغه است. نتایج نشان داد که خدامحوری، تکلیف گرایی، ظلم ستیزی، مشارکت مردم و عدالت ورزی، مولفه های مد نظر نهج البلاغه هستند که پیامدهای به کارگیری آنها در نظام سیاسی علوی، تاکید بر سرچشمه گرفتن قدرت از منبع لایزال الهی، توام بودن حق و تکلیف در نظام سیاسی، مقابله با هرگونه آثار ظلم، اتکاء به رای و نظر مردم و اجرای کامل عدالت در عالی ترین مراتب آن می باشد. بنابراین، حاکمان جامعه اسلامی باید در راستای حفظ هویت اسلامی جامعه ضمن تاکید بر مولفه های فوق، در راستای آگاهی بخشی و گسترش آن در سطح جامعه جدیت لازم را داشته باشند، تا جامعه به آرمان های مطلوب و مورد نظر ارزش های اسلامی هرچه بیشتر نزدیک شود. این مسیر به وسیله فراگرد جامعه پذیری سیاسی صحیح و در یک فرایند گام به گام، با طراحی چارچوبی روشن و دقیق توسط نخبگان و متخصصان متعهد، در دسترس قرار خواهد گرفت.
    کلید واژگان: هویت سیاسی, حضرت علی(ع), نهج البلاغه, مشارکت مردم, عدالت, ظلم ستیزی
    Hossein Fattahi Ardakani *
    The aim of the present study is to elucidate the constituent elements of political identity from the perspective of Nahj al-Balagha. Political identity is one of the most important components of forming a political system and distinguishing the political agency of "us" from "others." Philosophically, identity does not inherently exist but is constructed as the basis for action and behavior. However, politically, identity distinguishes "us" from "others." Political identity involves answering two critical questions: Who am I? and Who am I not? The answers to these questions lead to the differentiation between our identities. With the passing of the Prophet (PBUH) and the beginning of the era of the three caliphs, the foundations of divine political identity were marginalized. However, with the advent of the rule of Imam Ali (AS), through his struggles, the foundations of divine political identity were once again incorporated into his political and governmental framework. Therefore, the study of divine political identity necessitates understanding its constituent elements from the perspective of Nahj al-Balagha. This research, focusing on the importance of political identity, seeks to answer the question: What are the constituent elements of political identity from the perspective of Nahj al-Balagha? The research method is descriptive-analytical, analyzing the content of Nahj al-Balagha's themes. The results indicate that selflessness, duty orientation, opposition to oppression, people's participation, and justice are the main elements considered by Nahj al-Balagha. The implications of employing these elements in the Alawi political system include emphasizing the derivation of power from the eternal divine source, the inseparability of rights and duties in the political system, confronting any form of oppression, relying on the votes and opinions of the people, and implementing complete justice at its highest levels. Therefore, the rulers of the Islamic community must, in line with preserving the Islamic identity of society, emphasize these elements and earnestly endeavor to raise awareness and expand them throughout society so that society becomes increasingly closer to the desired ideals and Islamic values. This path will be accessible through proper political inclusiveness and a step-by-step process, with the design of a clear and precise framework by committed elites and experts.
    Keywords: Political Identity, Imam Ali (AS), Nahj al-Balagha, People's Participation, Justice, Opposition to Oppression
  • محسن جبارنژاد، حمدالله اکوانی*، علی مختاری

    هدف اصلی پژوهش حاضر، ظرفیت سنجی فلسفه سیاسی اسلامی (مشخصا فلسفه سیاسی فارابی) در مواجهه با کارآمدی دولت از راه مداقه در بنیادهای کارآمدی است. امروزه کارآمدی دولت یکی از دغدغه های مهم اندیشمندان و جوامع محسوب می شود. معیار قضاوت عمومی درباره یک نظام سیاسی، منوط به میزان تحقق کارآمدی است. پژوهش بر این فرضیه استوار است که فلسفه سیاسی، به ویژه فلسفه سیاسی اسلامی، در افقی فراتر از دانش های یادشده، ظرفیت های مناسبی جهت بحث در باب بنیادهای کارآمدی دولت دارد، که از این میان فلسفه سیاسی فارابی به عنوان یکی از رویکردهای مهم فلسفه سیاسی اسلامی، ظرفیت ویژه ای جهت ورود به بحث کارآمدی دارد. سوال اصلی پژوهش این است که ظرفیت های اساسی فلسفه سیاسی اسلامی، بویژه آراء و اندیشه های فارابی، در مواجهه با مفهوم کارآمدی دولت، به ویژه تمهید بنیادهای کارآمدی کدامند؟ فهم کارآمدی دولت در اندیشه فارابی، مستلزم ارائه یک بسته مفهومی یا شبکه مفاهیم مرتبط با کارآمدی در اندیشه این فیلسوف است که در پژوهش حاضر، کوشش شده با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، این مفاهیم و کدها از لابه لای آثار مهم فارابی استخراج شود. برخی از مهم ترین عناصر این شبکه مفهومی عبارتند از: سعادت، فضیلت، حکمت، نبوت، محبت و عدالت.

    کلید واژگان: دولت, کارآمدی, فلسفه سیاسی, فارابی, علم مدنی, فضیلت, حکمت, نبوت, سعادت, محبت, عدالت
    Mohsen Jabbarnejad, Hamdallah Akvani *, Ali Mokhtari

    The main objective of the present research is to assess the capacity of Islamic political philosophy (precisely Farabi's political philosophy) to address the efficiency of government through a comparative analysis of its foundational principles. Nowadays, government efficiency is considered one of the significant concerns of intellectuals and societies. The general judgment criterion for a political system depends on the extent of governmental efficiency. This research is based on the hypothesis that political philosophy, especially Islamic political philosophy, beyond the mentioned sciences, has suitable capacities for discussing the foundations of governmental efficiency. Among these, Farabi's political philosophy, one of the significant approaches of Islamic political philosophy, has a unique capacity to engage in the discourse on efficiency. The main research question is: What are the fundamental capacities of Islamic political philosophy, especially Farabi's ideas and thoughts, in confronting the concept of governmental efficiency, especially in laying the groundwork for efficiency? Understanding government efficiency in Farabi's thought requires presenting a conceptual framework or network related to efficiency in this philosopher's thought. In this research, an attempt has been made to extract these concepts and codes from the essential works of Farabi using a descriptive-analytical method. Some of the most essential elements of this conceptual network include happiness, virtue, wisdom, prophecy, love, and justice.

    Keywords: Government, Efficiency, Political Philosophy, FARABI, Civil Science, Virtue, Wisdom, prophecy, happiness, Love, Justice
  • جواد شفیعی افجدی*
    فهم نحوه عملکرد قدما در احراز عدالت، اثرات مهمی برای هر فقیهی دارد. به قدمای شیعه و بالخصوص مرحوم شیخ طوسی، چنین نسبت داده شده که قاعده اولی را در هر شیعه مجهول الحال، عادل دانستن آن شخص قلمداد می کنند و مانند کسی که عدالتش با بینه ثابت شده رفتار می نمایند. از این روش، تعبیر به «اصالت عدالت» می شود. از قدما، مویدات این نسبت در کلمات مرحوم شیخ طوسی بیشتر ادعاشده است. بعد از بررسی مشخص شد که انظار متضادی در مورد صحت این نسبت، وجود دارد. هرچند در این زمینه نوشته های محدودی وجود دارد ولی برخلاف اغلب آن ها، سعی شد تا همه مویدات و ادله دو گروه موردبررسی و نقد قرار گیرد. ازجمله امتیازات این تحقیق توجه وسیع به همه کلمات مطرح شده در کتب مختلف مرحوم شیخ طوسی است تا با استفاده از این قرائن مهم، نظر واقعی ایشان استخراج شود. یکی از نکات مهم بررسی کلام مرحوم شیخ این است که فهم کلام ایشان، مشخص کننده روش بسیاری از علمای قدیم است. این مقاله در قالب یک مقدمه و سه قسمت اصلی، با ارائه کلمات مرحوم شیخ، در باب های مرتبط با عدالت و کتب اصولی، به واکاوی اصالت عدالتی بودن ایشان پرداخته و چهار اثرمترتب بر آن را بیان نموده است.
    کلید واژگان: عدالت, وثاقت, شیخ طوسی, اصالت عدالت
  • محمد اکبری مفرد *

    در پی دستیابی به عدالت در محاکم، ادله اثبات دعوا نقش مهمی ایفا می کنند، به این علت در تاریخ بشری در محور توجه قرار می گرفته اند به نحوی که نظام های مختلف کشف دلیل در جهان به وجود آمده است، یکی از محور های مهم در این زمینه الزاماتی است که در روش گردآوری ادله باید رعایت شود؛ در این مقاله سعی شده است ابتدا به آن چه در سطح فراملی، بخصوص در کنوانسیون های بین المللی، در مورد اصول و ضوابط حاکم بر نحوه تحصیل دلیل، مطرح شده پرداخته شود و سپس، الزامات قانونی در سطح داخلی که در قوانین مربوط، در نظام حقوقی ایران، جلوه گر هستند را تبیین کرده و ارتباط این الزامات با عدالت کیفری را تحلیل نماییم، برای رسیدن به این مقصود به واکاوی قوانین مدون در این زمینه و پرداخته ایم و سعی کرده ایم که مخرج مشترکی از این الزامات که در حقوق داخلی و حقوق بین الملل وجود دارند به دست آوریم.

    کلید واژگان: عدالت, ادله اثبات, گردآوری دلایل, الزامات قانونی
  • مهدی کریمی*
    هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه تحقق عدالت در گستره معنویت، با تاکید بر نقد نظریه عدالت به مثابه انصاف است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج حاکی از آن است که نقطه محوری نقد به نظریه های عدالت و به ویژه نظریه عدالت به مثابه انصاف، انحصار مطلوب عدالت در ایده توزیعی منابع و فرصت ها است. از سویی، چشم پوشی از جنبه های معنوی انسان به مثابه هسته اصلی تشکیل دهنده اجتماع، سبب شده است، این نظریه ها نتوانند شامل همه جنبه های معنوی و مادی فرد و جامعه گردند. از دیدگاه هستی شناختی، انسان از دو حیث مادی و معنوی برخوردار است، از یک نظر انسان حقیقتی مادی است و نیازها و خواسته های مادی دارد. ایده عدالت توزیعی در این قسمت می تواند، تامین کننده خواسته های مادی باشد. برابری و آزادی به معنای داشتن موقعیت های برابر و تامین آزادی های اساسی در این بعد می تواند تامین کننده مطلوب مادی عدالت باشد. اما از سوی دیگر و با توجه به رویکرد دینی به عدالت و از دریچه علوم اسلامی، به ویژه آنچه فیلسوفان مسلمان با عنایت به هستی شناختی انسان ارائه کرده اند، انسان حقیقتی مجرد و غیرمادی است و همه انواع ادراک ها و فعالیت های او ناشی از نفسی مجرد و غیرمادی است. در این نگرش، فرد انسانی خود یکی کل و یک مجموعه است و همواره میان دو بعد شاخص وجود او یعنی بعد مادی و معنوی، فطری و غریزی دیالکتیکی درونی در جریان است. این گفتگوی درونی در نهایت به انتخاب های عادلانه یا ظالمانه می انجامد. مخاطره انتخاب های ظالمانه همواره وضعیت های عادلانه را که با تلاش بسیار محقق شده است، در معرض فروپاشی قرار می دهد. بنابراین، لازم است برای تحقق جامعه ای عادلانه، افراد آن جامعه نیز در گفتگوی درونی خود جانب عدالت و انصاف را بگیرند.
    کلید واژگان: عدالت, معنویت, انصاف, راولز, آزادی, انسان شناسی
    Mahdi Karimi *
    This research aims to examine the position of achieving justice in the realm of spirituality, emphasizing critiquing the theory of justice as fairness. The research method is descriptive-analytical, and the results indicate that the central criticism of justice theories, especially the theory of justice as fairness, is the exclusive focus on the desirable distribution of resources and opportunities. On the one hand, overlooking the spiritual aspects of human beings as the core components of society has led these theories to fall short of encompassing all aspects of individual and societal spirituality and materiality. From an ontological perspective, humans are both material and spiritual, with material needs and desires. The idea of distributive justice in this aspect can fulfill material desires. Equality and freedom, in the sense of having equal opportunities and securing fundamental freedoms, can serve as providers of material justice in this dimension. On the other hand, considering the religious approach to justice and through the lens of Islamic sciences, especially what Muslim philosophers have presented regarding the ontological understanding of humans, humans are essentially immaterial and non-material beings, and all their perceptions and activities stem from a non-material and immaterial essence. In this perspective, the human being is a unified whole and a set, and a dialectical interplay between the two dimensions of existence, namely the material and spiritual, continually occurs within. This internal dialogue ultimately leads to just or unjust choices. The peril of unjust choices always puts the states of justice achieved through considerable effort at risk of collapse. Therefore, to realize a just society, individuals in that society need to incline toward justice and fairness in their internal dialogue.
    Keywords: Justice, Spirituality, fairness, Rawls, Freedom, Anthropology
  • محمدحسین صالح آبادی*

    جوشش بسیاری از معارف و علوم در حوزه های مختلف از حدبث، به معنای ظرفیت بی نظیر آن در هدایت بشر به علوم و معارف الهی و بشری است. به نظر می رسد عرضه حوزه های معرفتی جدید بر حدیث، به دریافت رهنمود های کلان و مبنایی و راه گشا در معرکه آراء متعارض و گیجه کننده ، منجر خواهد شد. در این نوشتار بحثی از حوزه معرفتی فلسفه حقوق یعنی « مبنای الزام در حقوق» که معرکه آراء و کشمکش بین فلاسفه و همینطور حقوقدانان است بر حدیث عرضه شده است. از گذشته، گروهی، عدالت و گروهی قدرت حکومتها را، مبنای الزام قواعد حقوقی می دانستند. در این میان، متنی از خطبه 216 نهج البلاغه در دسترس ماست که می تواند در مبناسازی برای حقوق، نگرش تازه ای ایجاد کند؛«... لقدرته‏ علی‏ عباده و لعدله فی کل ما جرت علیه صروف قضائه ».. ایشان ، بر خلاف حقوقدانان، هم عدالت و هم قدرت را، توآم با هم، مبنای حقوق دانسته است. نویسنده با بررسی این عبارت، تاکید دارد که بر اساس این متن، دو امر عدالت و قدرت مکمل و در طول یکدیگرند و رقابت و تضادی با هم ندارند.

    کلید واژگان: فلسفه حقوق, مبنای حقوق, قانون طبیعی, حق, عدالت, قدرت
  • علی احمدی امین *

    نظریه عدالت به مثابه استحقاق رابرت نوزیک دیدگاهی فردگرا، وظیفه گرا و حق محور است و این دیدگاه مبتنی بر نظریه حقوق طبیعی است. نوزیک به عنوان یک اختیارگرا، نظریه خود را بر مبانی فوق در سه اصل ارائه می کند. او با افزایش قدرت دولت تا جایی که بتواند بر اساس الگوهای خاصی -مثلا حمایت از نیازمندان- اموال و دارایی ها را بازتوزیع کند، مخالف است. این دیدگاه واکنشی به نظریه رالز و هر نوع دولت رفاه در حوزه عدالت است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی در دو بخش مبانی نظریه و خود نظریه را بررسی می کنیم. علاوه بر اشکالات مبنایی، اشکالاتی که به نظریه وارد است، عبارت اند از: ابهام در اصول سه گانه؛ بی توجهی به عدالت محتوایی؛ تقلیل عدالت به حوزه مالکیت؛ تبیین ناقص از عوامل مالکیت؛ نادیده گرفتن خیرات عمومی؛ نادیده گرفتن اشکالات بازار آزاد؛ آزادی بردگی؛ تبیین ناقص از مشروعیت مالیات و عدم ارائه راه کار برای خروج دارایی ها از مالکیت.

    کلید واژگان: اصول اخلاقی, عدالت, نظریه استحقاق, نوزیک, رالز
    Ali Ahmadi Amin

    Robert Nozick's entitle theory of justice with the title "Justice as entitlement" is an individualistic, duty-oriented and right-oriented perspective. This view is based on the theory of natural rights. As an authoritarian thinker, Nozick presents his theory based on the above principles in three rules. He is against increasing the power of the government to the extent that it can redistribute property and assets based on certain patterns (for example, supporting the needy). This view is a reaction to Rawls's theory and any type of welfare state in the field of justice. This article examines the basics of the theory and the theory itself with a descriptive-analytical method in two parts. In addition to the basic problems, the problems in the theory include: ambiguity in the three rules, disregard for content justice, reduction of justice to the domain of ownership, incomplete explanation of ownership factors, ignoring public charity, ignoring the problems of the free market, freedom of slavery, incomplete explanation of the legitimacy of the tax, and failure to provide a solution for the withdrawal of assets from ownership.

    Keywords: theory of justice, Moral principles, Justice, Right theory, Nozick, Rawls
  • مهدی شجریان*
    رویکرد متن ستیز در اعتبار متون دینی، اعم از قرآن و روایات، خدشه می کند و به صورت خاص، آن ها را برای حل و فصل مسایل زنان در عصر کنونی مفید نمی داند. این رویکرد با سه اصل «تاریخی بودن» به معنای تاثیرپذیری متن از فرهنگ عصر نزول، «نسبی و حداقلی بودن عدالت» به معنای عدم اهتمام متون به عدالت برای همه زمان ها و مکان ها و «امضایی بودن» به معنای تایید عرف زمانه نزول در متن و عدم امکان تسری آن به زمان های متاخر، سامان یافته است. در اصول فقه «قاعده اشتراک» برای پاسخ به این رویکرد تنظیم شده است، اما ادله اثبات آن کافی به نظر نمی رسند و تلاش های اصولی در این باره، نیازمند تکمیل است. با این همه رویکرد یاد شده، از نظر مبنایی با پیش فرض های مسلم فقیهان، اعم از «بیان تفصیلی شریعت خاتم در متون دینی»، «حداکثری بودن دانش فقه»، «عدم حجیت عقل مستقل» و «عدم حجیت سیره عقلا» منافات دارد و از نظر بنایی نیز از اشکالات «ابهام در اصول متن ستیزی»، «فقر روش مندانه» و «فقر استدلال» رنج می برد. این رویکرد، تنها بر تمایز زن در عصر شارع و زن در عصر کنونی تاکید می کند، اما دلیل قابل قبولی را برای اختصاص متون دینی به زن در عصر شارع ارایه نکرده است.
    کلید واژگان: متن ستیزی, اصول فقه, مسائل زنان, قاعده اشتراک, عدالت
  • محمد غلامی *

    گردآوری روایات در مورد مهدویت همیشه مورد توجه بوده است. احادیث قضاوت حضرت مهدیf و بررسی قاضیان عصر ظهور نیز از این قاعده خارج نیست. با توجه به آموزه های دینی در پرتو دولت مهدوی، یکی از آرزوهای دیرینه بشر، یعنی اجرای عدالت، محقق می شود. در سیستم قضایی عدالت محور مهدوی، کسی نمی تواند از قانون فرار کند. اما در قضاوت های معمول فعلی، امکان خطا وجود دارد. به نظر می رسد بین نظام های سیاسی پیش از ظهور و نظام مهدوی تفاوت هایی وجود داشته باشد.در این نوشتار، با استفاده از روایات، ویژگی های قضاوت مهدوی و قاضیان عصر ظهور استخراج شده تا صحت و سقم آن بررسی شود. این مقاله نیل به چنین هدفی را با روش توصیفی-تحلیلی دنبال می کند. از نتایج این نوشتار، تبیین ویژگی های قضایی در دولت مهدوی، مانند «نظام قضایی شایسته سالار»، «قضاوت بدون شاهد» و «توسعه اطلاعات در دولت مهدوی» است. برای این مهم در آن روزگار، حضرت مهدیf از افرادی چون حضرت عیسیj و صالحان استفاده می کند.

    کلید واژگان: مهدویت, روایات, عدالت, ظهور, قضاوت مهدوی
    Muhammad Gholāmi*

    Humans have long sought to implement justice in all its dimensions, and of course this has not been achieved hundred percent. However, it is hoped that this wish will be realized according to the religious texts in the government of Imam Mahdi. This is a topic that has been addressed by researchers; however, the final part of the features of Mahdavi's judgment has been neglected. Therefore, we are faced with this question: "What are the basic characteristics of judicial justice from the perspective of Islam and in the government of Imam Mahdi?" It seems that these features have fundamental differences in both quantitative and qualitative aspects in the emerging political systems and in the Mahdavi system. The purpose of this article is to show the necessity of achieving judicial justice in the Mahdavi government in the light of the investigating of its judicial characteristics. This article pursues such a goal with a descriptive-analytical method. From the results of this article, there is an explanation of judicial features in the Mahdavi government, such as "meritorious judicial system", "judgment without witnesses" and "information development in the Mahdavi government", which are implemented by Imam Mahdi, Prophet Jesus and pious judges.

    Keywords: Mahdism, Advent, Mahdavi judgment
  • فرانک بهمنی*، حکیمه محمدی

    یکی از پربسامدترین پرسش های اعتقادی هماره سوال از تفاوت انسان ها هنگام ایجاد است. بر اساس آیات و روایات خداوند انسان را در نهایت کمال ممکن آفریده است لکن در مقام ثبوت مشاهده می گردد که برخی انسان ها با نقص متولد شده اند پژوهش حاضر با هدف خوانش تطبیقی مبانی کلامی خلق کودکان معلول از منظر امامیه و اشاعره در پرتو عدل الهی در صدد است تصویر روشنی از چگونگی ایجاد این افراد ارایه دهد و چالش های پیش رو را پاسخ دهد. روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی است، داده های تحقیق از طریق بررسی اسنادی، فیش برداری و با رویکرد استدلالی تحلیل شده است. منابع متکلمین امامیه و اشاعره، جامعه تحقیق و سایر منابع ناظر به اهداف پژوهش، به عنوان منابع تبیینی و تکمیلی مورد استفاده قرارگرفته است.

    یافته ها

    از منظر متکلمین اشعری، خلقت فعل مستقیم الهی است و موجودات دیگر مداخله اختیاری ندارد و عدالت نیز چیزی جز فعل الهی نیست، لکن امامیه قایل به سلسله طولی فاعلان بوده، نقش مهمی برای انسان در خلق و ایجاد قایل هستند بنابراین ساحت الهی را از خلق ناقص منزه برمی شمرد.

    کلید واژگان: مبانی کلامی, خلقت, فاعلیت, عدالت, امامیه, اشاعره
    Faranak Bahmani*, Hakime Mohamadi

    One of the most frequent questions of faith is always the question of the difference between humans during creation. According to the verses and narrations, God has created man to the utmost possible perfection, but it is seen as evidence that some people are born with defects. The present study aims to compare the theological foundations of the creation of disabled children from the perspective of the Imamiyyah. And Ash'areh, in the light of divine justice, intends to present a clear picture of how these people were created and to answer the upcoming challenges. The research method is analytical-inferential, the research data has been analyzed through document review, record taking, and with an argumentative approach. The sources of Imamiyyah and Ash'ari theologians, the research community and other sources related to the objectives of the research have been used as explanatory and supplementary sources.

    Findings

    From the point of view of Ash'ari theologians, creation is a direct act of God and other beings have no optional intervention, and justice is nothing but a divine act, but the Imamiyyah believes in a long chain of actors, and they consider an important role for humans in creation and creation, therefore, the domain of God. considers it as a beauty of imperfect creation.

    Keywords: Theological foundations, creation, efficacy, justice, Imamia, Ash'ari
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال