جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "محقق اردبیلی" در نشریات گروه "علوم قرآن و حدیث"
تکرار جستجوی کلیدواژه «محقق اردبیلی» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
درباره مشرب فکری فاضل تونی اختلاف است؛ برخی وی را از مجتهدان و علمای اصولی و برخی در شمار اخباریان منصف به شمار آورده اند. ریشه این اختلاف نیز عمدتا به فتاوا و نوع رویکردش راجع به ظواهر کتاب، حجیت روایات، علم اصول فقه و علم رجال بر می گردد. نگارنده با تحلیل فضای زیست فاضل تونی نشان داده است که با آشکارشدن نقاط ضعف الگوی فقاهت مکتب حله در آثار حلقه فکری محقق اردبیلی، الگو های متعدد جایگزینی توسط عالمان سده یازدهم مطرح شد که البته از میان آنان نظریه محمدامین استرآبادی توانست در میان عالمان امامیه مقبولیت یابد. فاضل تونی برای جایگزینی با الگوی حلقه فکری محقق اردبیلی در پذیرش روایات، به بازطراحی دیدگاه محقق حلی در المعتبر پرداخت. وی خبر واحد را حجت و عمل به اخبار کتب اربعه را در صورت نبودن روایتی معارض و مخالفت نداشتن مشهور جایز می داند، لذا (برخلاف استرآبادی) علم رجال را کارآمد اما نیاز به آن را منحصر در فرض تعارض روایات می داند. البته الگوی اعتبارسنجی روایات از سوی فاضل تونی با استقبال جامعه علمی روبه رو نشد؛ چراکه عملکرد او تلاشی دیرهنگام بود و الفواید المدنیه در بین امامیه انتشار یافته و مقبولیتی نسبی کسب کرده بود و نیز آشکارشدن ناکارآمدی نظریه اصالت سند سبب شده بود تا جامعه علمی امامیه چیزی جز انقلابی علمی را برنتابد.کلید واژگان: فاضل تونی, محقق اردبیلی, محقق حلی, محمدامین استرآبادی, خبر واحد, الوافیه فی اصول الفقهThere are different opinions about the intellectual disposition of Fāḍil Tūnī; he has been considered a jurist and fundamentalist, or a fair traditionist. The disagreement mainly originates from his legal pronouncements and views on the exoteric meaning of the Quran, authority of the traditions, Usūl al-Fiqh (fundamentals of jurisprudence), and Rijāl. In this study, the space in which Fāḍil Tūnī lived, was analyzed. According to the results, after revealing the weak points of Ḥillah school's jurisprudence model in the works of Muḥaqiq Ardabīlī's intellectual circle, several alternative models were proposed by 11th-century scholars, including Muḥammad Amīn Istarābādī whose theory accepted by Imāmīyyah scholars. As a replacement for this model in accepting the narrations, Faḍil Tūnī, another scholar, redesigned Muḥaqiq Ḥillī's view in al-Muʿtabar. He considered the Solitary Hadith as authoritative. Also, it is allowable, in his opinion, to act according to the Four Shiʿa Books if there is no Opponent Hadith and they aren't contrary to a famous tradition. So, despite Istarābādī, he considered Rijāl science practical, but only when there is a conflict between the hadiths. However, Faḍil Tūnī's validation model of the narrations wasn't accepted by the scientific community because his action was a belated attempt; the book al-Fawāʾid al-Madanīyyah had spread among Imāmiyyah and gained relative acceptance. Moreover, regarding the theory of authenticity of the isnad, the revealed inefficiency had caused the scientific community of Imāmiyyah to be satisfied only with a scientific revolution.Keywords: Fāḍil Tūnī, Muḥaqiq Ardabīlī, Muḥaqiq Ḥillī, Muḥammad Amīn Istarābādī, Solitary Hadith, Al-Wafīyah fi Uṣūl al-Fiqh
-
نظریه شیخ مفید و سیدمرتضی در مواجهه با اخبار آحاد (عدم حجیت اخبار آحاد) به مرور زمان و با از دست رفتن قراین، ناکارآمدی خود را برای سایر اعصار نشان داد و لذا علامه حلی الگوی فکری جدید را ارایه داد و مبنای ارزیابی حدیث را معیارهای سندی قرار داد، اما ایشان و دیگر فقهای از حلقه های متقدم مکتب حله نسبت به سیره عملی پیشینیان بی اعتنا نبودند و عمل فقهای متقدم به یک روایت (شهرت عملی) را جبران کننده ضعف سند آن می دانستند و اینگونه فقاهت این طیف از آثار سوء سندگرایی در امان ماند. اما حلقه های واپسین مکتب حله (حلقه فکری محقق اردبیلی) با وضع قواعد سخت گیرانه در پذیرش سند روایات از یک سو و بی اعتنایی به اقوال و عمل مشهور از سوی دیگر، بسیاری از روایاتی را که پیشینیان در زمره صحاح می گنجاندند را کنار گذاشتند و اینگونه سند را یگانه معیار ارزیابی روایت قرار دادند و این عملکرد خود تبدیل به یکی از مهمترین دلایل پیدایش جنبش اخباری گری و انزوای مکتب اجتهاد در امامیه شد. نگارندگان در اثر پیش رو این سیر تطور نظریه عالمان مکتب حله در مواجهه با نظریه انجبار را به تصویر کشیده اند و از طریق به تبیین چرایی پیدایش اخباری گری پرداخته اند.
کلید واژگان: نظریه انجبار, شهرت عملی, مکتب حله, علامه حلی, محقق اردبیلی, اخباری گریThe theory of Sheikh al-Mofid and Seyyed al-Mortaza about the criteria for accepting hadiths (the lack of authenticity of "al-Khabar al-Vahed") over time and with the loss of evidence of trust in the transmission of narrations, revealed its ineffectiveness to the later generations, and therefore Allameh al-Helli presented a new model And he made the reliability of narrators a criterion for accepting hadith. But he and other jurists, from the first circle of the Helleh School, were not indifferent to the performance of their predecessors and they considered the action of past jurists on a hadith as compensating for the weakness of the chain of that hadith. In this way, the jurisprudence of this spectrum was spared from the evil effects of this theory (the evaluation of the transmitters as the only criterion for the acceptance of hadiths). However, the last circle of the Helleh school (thinking circle of Mohaghegh al-Ardabili) by setting strict rules in accepting the chain of hadiths (on the one hand) and ignoring the performance of past jurists (on the other hand), many hadiths that were accepted by the predecessors knew, they left it and made this evaluation of the narrators of hadith the only criterion for its acceptance. This performance became one of the most important reasons for the emergence of the al-Akhbari school and the isolation of the al-Ijtahad school in the Imamiyyah. In this article, the authors have explained the evolution of the theory of the scholars of the Helleh School in accepting the theory of al-Enjibar and explained its role in the emergence of the school of al-Akhbari.
Keywords: Theory of Enjebar, The validity of a hadith according to most of the jurists of the past, school of Hillah, Allameh al-Helli, Mohagheg al-Ardabili, school of Al-Akhbari -
سخت گیری های حلقه فکری محقق اردبیلی در پذیرش روایات منجبر به آشکارشدن نقاط ضعف این الگوی اعتبارسنجی روایات شد و در نتیجه انتقاداتی نسبت به الگوی پذیرش روایات در مکتب حله شکل گرفت و این امر زمینه را برای بحران علمی و ارایه الگوهای جدید فکری در مواجهه با سنت فراهم کرد. در این میان برخی همچون ملاعبدالله شوشتری و میرزا محمد استرآبادی بازگشت به سیره متقدمان را پیشنهاد دادند، البته اولی رویکرد متکلمان متقدم (شیخ مفید و سیدمرتضی) را پذیرفت و دیگری رویکرد محدثان متقدم (کلینی و صدوق) را. طیفی دیگر نیز که در راس آن ها شیخ بهایی و میرداماد حضور داشتند، با تعلق خاطر به مکتب حله، به جای تغییر در مبانی بنیادین خود، سعی کردند تا در درون مکتب حله اصلاحاتی را ایجاد کند و توسعه ای را در پذیرش روایات قایل شوند. در اواسط سده یازدهم نیز گروهی از مجتهدان از جمله محمدبن حسن بن زین الدین، فاضل تونی و محقق سبزواری بعد از نگارش «الفواید المدنیه»، متاثر از این اثر، اجتهادی اخبارگرا را پیشه کردند. اما از میان تمامی این الگوهای ارایه شده در مواجهه با سنت، الگوی میرزامحمد استرآبادی توسط شاگردش محمدامین استرآبادی در قالب «الفواید المدنیه» تیوریزه شد و توانست در میان جامعه علمی امامیه مقبولیتی عام پیدا کند و اخباری گری به مدت دو قرن بر حیات فکری امامیه مسلط شود.کلید واژگان: مکتب حله, مکتب اخباری گری, محقق اردبیلی, محمدامین استرآبادی, ساختار انقلاب های علمیThe strictures of Mohaghegh Ardabili’s intellectual circle in accepting narrations led to the revelation of the weaknesses of this model of validation of narrations, and as a result, criticisms were formed about the model of accepting narrations in Hillah school, which paved the way for scientific crisis and new intellectual models Provided in the face of narrations. In the meantime, some, such as Mullah Abdullah Shoushtari and Mirza Mohammad Astarabadi, suggested a return to the tradition of our predecessors. Another group, led by Sheikh Baha’i and Mirdamad, belonged to the Hillah school, and instead of changing their fundamental principles, they tried to make reforms within the Hillah school and develop the acceptance of narrations. In the middle of the 11th century, a group of mujtahids, including Muhammad bin Hasan bin Zein al-Din, Fazil Tuni, and Mohaghegh Sabzevari, after writing “Al-Fawaed al-madaniyyah” influenced by this work, took up narrative-oriented ijtihad. But among all these models presented in the face of tradition, the model of Mirza Mohammad Astarabadi was theorized by his student Mohammad Amin Astarabadi in the form of “Al-fawaed al-madaniyyah” and was able to gain general acceptance among the Imami scientific community؛ and Al-Akhbari school dominated for two centuries.Keywords: Hillah School, al-Akhbari School, Mohagheq Ardabili, Mohammadamin Astrabadi, Structure of Scientific Revolutions
-
حدیث، گزارش کننده سنت نبوی و ولوی است و بر پایهای محکم و متین به نام سند استوار است. نقل حدیث همراه با سند مورد تاکید و توصیه معصومانk بوده است. یکی از طرق ارزشیابی حدیث، ارزیابی سند و راویان آن است. بدین سبب علمی به نام «علم رجال» تاسیس و ده ها اثر رجالی تدوین شده است. در میان کتب رجالی، کتاب جامع الرواه از موقعیت و جایگاه ویژهای برخوردار بوده و دارای امتیازات مهم و سودمندی است. مولف اندیشور آن با مجاهدت علمی و تلاش بیست ساله خویش توانسته است تحولی درشناخت راویان و شیوه نقد سند به وجود آورد و روش نوینی را ابداع کند که در میان پیشینیان سابقه نداشته است. ایشان با این روش ابتکاری، توانسته است به آسیبشناسی اسناد روایات کتب اربعه حدیثی شیعه بپردازد و به نتیایج بسیار مهم و ارزشمندی درشناخت راویان و اسناد دست یابد؛ از جمله شناسایی تصحیف در نام راویان مانند تصحیف «حسین» به «حسن» و برعکس، شناسایی تصحیف در الفاظ تحدیث مانند تصحیف «عن» به «بن» و برعکس، تمییز راویان مشترک مانند تمییز «احمد بن محمد» که مشترک بین تعدادی از راویان ازجمله «احمد بن محمد بن عیسی اشعری»، «احمد بن محمد بن خالد برقی»، «احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی» است، شناخت مترادفات راوی و یکسان سازی عناوین متعدد مانند ثابت بن دینار، ثابت بن ابی صفیه، ابوحمزه ثمالی، الثمالی که همه آن ها یک شخص می باشند، شناخت تعلیق در اسناد، شناخت افتادگی در اسناد این مقاله به تبیین و توضیح منهج جدید و روش ابتکاری محقق اردبیلی و نتایج به دست آمده آن می پردازد.
کلید واژگان: جامع الرواه, محقق اردبیلی, سند, تصحیف, ارسال, طبقه راوی, راویان مشترک, توحید مختلفات -
این نوشتار در صدد است در حد بضاعت خود، مسیر پر پیچ و خم مساله پر اهمیت حجیت تعبدی خبر واحد ظنی را در تاریخ فقه شیعه بکاود و تحولات فکری فقهاء شیعه را در این زمینه نمایان سازد. در این راستا، نخست گزارشی از وضعیت مساله مزبور در دوره حضور معصوم7 ارایه خواهد کرد و در ادامه، ضمن اشاره به آراء و انظار رجال برجسته عرصه فقاهت در موضوع خبر واحد و مسایل پیرامون آن، مراحل تطور آن را از نخستین آثار اصولی شیعه تا زمان معمار اصول نوین وحید بهبهانی دنبال خواهد کرد. این تحقیق نشانگر رویکرد متفاوت قدماء و متاخرین در قبال مساله مزبور است.
کلید واژگان: خبر واحد, حجیت خبر ظنی, ابن ابی عقیل, شیخ مفید, سید مرتضی, شیخ طوسی, محقق حلی, علامه حلی, شهید اول, شهید ثانی, محقق اردبیلی -
مرحوم کلینی در کتاب کافی با واسطه استادش محمد بن اسماعیل از ابن شاذان احادیث زیادی نقل کرده است؛ چنان که برخی تعداد آن را 831 خبر دانسته اند. محقق اردبیلی(م993ق)، استاد مرحوم کلینی را محمد بن اسماعیل بن بزیع دانسته و فاضل اردبیلی (م1101ق)، معتقد است مرحوم کلینی راوی از محمد بن اسماعیل برمکی است.
در این مقاله با روش توصیفی و آماری هر دو رویکرد اشتباه به شمار آمده و اثبات شده که مرحوم کلینی از ابن بزیع با سه واسطه و دست کم با دو واسطه نقل می کند. اگر مقصود ابن بزیع باشد که در حیات امام جواد درگذشته، باید مرحوم کلینی معاصر امام رضا تا امام عصر باشد. در این فرض او به ملاقات ائمه نائل می شد و روایات را بدون واسطه و حداقل با یک واسطه نقل می کرد؛ چون علو سند و قلت واسطه، امری قابل توجه و مرغوب فیه می باشد. از طرفی، مرحوم کلینی یک طبقه پس از برمکی است و همیشه با واسطه «محمد بن جعفر اسدی»، به نقل از وی می پردازد. در این جستار با واکاوی قراین متعدد، این نظریه که استاد مرحوم کلینی، محمد بن اسماعیل بندقی نیشابوری است، تایید شده است.
کلید واژگان: محقق اردبیلی, فاضل اردبیلی, محمد بن اسماعیل بن بزیع, محمد بن اسماعیل برمکی, محمد بن اسماعیل بندقیThe late Kulaynī, in his Al-Kāfī, has profusely related ḥadīth through his master, Muḥammad b. Ismā‘īl b. Shādhān, to the extent that some have counted them to be 831 traditions. Muḥaqqiq Ardabīlī (d. 993/1585) has regarded Muḥammad b. Ismā‘īl b. Bazī‘ as Kulaynī’s master and Fāḍil Ardabīlī (d. 1101/) believes that Kulaynī has narrated ḥadīth from Muḥammad b. Ismā‘īl Barmakī.In this article, both approaches have been refuted with a descriptive-statistical method and proved that Kulaynī has related ḥadīth from Ibn Bazī‘ through three or at least two intermediaries. If it is meant to be the Ibn Bazī‘ who died in the lifetime of Imam al-Jawād (A.S.), then the late Kulaynī must have been contemporary to Imam al-Riḍā (A.S.) up to Imam al-Mahdī (A.S.). With this assumption, he had managed to meet the Imams (A.S.) in person and narrated the traditions directly or at least through one intermediary from them, since the sublimity of sanad and small number of intermediaries are intended-for and desirable. Nevertheless, Kulaynī was from a generation after Barmakī and always related ḥadīth from him through Muḥammad b. Ja‘far Asadī. Delving into various evidences, the present article seeks to confirm the view that the late Kulaynī’s master had been Muḥammad b. Ismā‘īl Bandaqī Nayshābūrī.
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.