جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "an" در نشریات گروه "علوم قرآن و حدیث"
تکرار جستجوی کلیدواژه «an» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
پارهای از آیات قرآن به دلیل پیچیدگیهای ادبی و معنایی همواره محل تامل اندیشمندان اسلامی بودهاند و نظراتی متعدد را نسبت به آن ارائه کردهاند. گوناگونی دیدگاه ایشان درباره دشواریهای دستوری برخی از واژگان قرآن بستری را فراهم کرده است تا تعدادی از پژوهشهای پژوهشگران غربی که در سدههای گذشته در رابطه با قرآن و زبان قرآن پدید آمدهاند بر آن دشواریها تمرکز یابند. جان برتون از جمله مستشرقان قرآنپژوهی است که با تدوین مقالهای با عنوان «اشتباهات نحوی قرآن» در مواجهه با برخی از واژگان دشوار متن قرآن آنها را از اشتباهات زبانی پیامبر برمیشمارد. وی استناد به اخباری که بر اساس آنها دشواریهای نحوی برخی از آیات قرآن از جمله آیات 177 سوره بقره، 162 سوره نساء، 69 سوره مائده و 64 سوره طه ناشی از خطای کاتبان وحی برشمرده شدهاند را رد کرده است و این به اصطلاح خطاهای زبانی را به صادرکننده آیات یعنی شخص پیامبر اکرم (ص) منتسب میداند. این نوشتار بر آن است تا با روش توصیفی - تحلیلی رویکرد جان برتون را هم از نظر محتوا و هم از نظر ساختار بررسی و در نهایت یادآور کند که دیدگاه او از عدم توجه به تاریخ تدوین دانشهای زبانی پس از تدوین مصحف و بیتوجهی به مصدر قرائتها و آرای نحویان شکل گرفته است.
کلید واژگان: استشراق, جان برتون, زبان قرآن, قرائات, نحوDue to their linguistic and semantic complexities, some verses of the Qur'an have always been a subject of reflection for Islamic scholars, who have offered various interpretations. The diversity of opinions among commentators on the grammatical challenges of certain Qur'anic words has provided a basis for Western researchers to focus their studies on these difficulties, particularly in recent centuries. John Burton is one of the Orientalist Qur'an scholars who, in an article titled "Linguistic Errors in the Qur'an" considers some of the challenging words in the Qur'an to be linguistic errors made by the Prophet. He dismisses reports attributing the grammatical difficulties of certain verses—such as verses 177 of Surah Al-Baqarah, 162 of Surah An-Nisa, 69 of Surah Al-Ma'idah, and 64 of Surah Taha—to the mistakes of the scribes of revelation, and instead assigns these so-called linguistic errors to the Prophet Muhammad (PBUH). This article aims to examine John Burton's approach both in terms of content and structure, using a descriptive-analytical method, and to ultimately highlight that his perspective arises from a lack of attention to the historical development of linguistic sciences after the compilation of the Qur'an and disregard for the sources of Qur'anic readings and the views of grammarians.
Keywords: Orientalism, John Burton, Qur'anic Language, Qur'anic Readings, Grammar -
یکی از گونه های تغییرات و دگرگونی ها در فواصل آیات که در قرآن به طور گسترده روی داده است، تغییر فواصل با بهرهجویی از اسلوب حذف است. با توجه به اهمیت و جایگاه محوری این اسلوب در ساختار فواصل قرآنی، این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی، دیدگاه های اندیشمندان درباره این اسلوب و نوع تحلیل و نگرش آن ها درباره مقاصد حذف در فواصل را بازخوانی میکند تا ضمن دستیابی به تصویری روشن از روش های دانشمندان مسلمان به منظور کشف علت حذف های رخداده در فواصل و نتایج حاصل از آنها، نقاط قوت و ضعف آن روش ها آشکار شوند و زمینه استفاده از روش های روزآمد برای رفع نارسایی های موجود فراهم آید. مطالعههای صاحبنظران از نظر نوع نگرش آن ها و دلایلی که برای حذف در فواصل ارائه کرده اند، به پنج دسته دیدگاه ادبی، رویکرد زیباشناسانه، دیدگاه معناشناسانه، همپایه بودن معنا و زیبایی لفظ و مطالعه های آواشناسانه تقسیم بندی می شوند. از آنجا که قرآن به عنوان سخن خداوند ظرفیت قبول چندین احتمال را در یک موضوع مشخص دارد، از بیشتر دلایل بیانشده توسط اندیشمندان به همراه روش ها و رویکرد های نوین زبانشناسی، می توان برای کشف لایه های معنایی و بیانی آیاتی استفاده کرد که در فواصل آنها حذف رخ داده است.
کلید واژگان: اسلوب حذف, فواصل قرآنی, فاصله, فواصل آیاتOne of the changes and transformations that have occurred in the intervals between Quranic verses, which is prevalent in the Quran, is the alteration of these intervals through omitting words or phrases. Given the significance and central role of this stylistic device in the structure of Quranic verses, this article, using a descriptive-analytical approach, re-examines the perspectives of scholars on this device and their analysis and viewpoints regarding the purposes of omission in these intervals. The aim is to gain a clear understanding of the methods employed by Muslim scholars to discover the reasons behind omissions in these intervals and the resulting outcomes, as well as to identify the strengths and weaknesses of these methods and create a foundation for the utilization of contemporary approaches to address existing shortcomings. Studies conducted by scholars, in terms of their perspectives and the reasons they have provided for omissions in intervals, can be categorized into five groups: literary perspective, aesthetic approach, semantic perspective, the equivalence of meaning and linguistic beauty, and phonological studies. Since the Quran, as the word of God, can accommodate multiple interpretations for a specific instance, most of the reasons presented by scholars, along with modern linguistic methods and approaches, can be used to uncover the semantic and linguistic layers of verses where omissions have occurred.
Keywords: Stylistic Omission, Quranic Intervals, Interval, Verse Divisions -
کاربرد نظریه های جدید زبان شناسی در حوزه فهم آیات وحیانی می تواند نگاهی عمیق، علمی و دقیق برای درک مفاهیم الهی باشد. استعاره مفهومی از نظریه های جدید در حوزه زبان شناسی شناختی است که نشان می دهد مجاز جزء اساسی تفکر بشری است و بدون استعاره امکان فهم بسیاری از پدیده ها و مفاهیم انتزاعی ممکن نیست. نوعی ویژه از استعاره مفهومی هستی شناختی (وجودی) شخصیت بخشی و انسانانگاری پدیده ها، اشیاء و موجودات غیربشری است که می تواند به فهم و درک پدیده ها و مفاهیم الهی در قرآن کریم کمک بسیار کند. این مقاله، به روش توصیفی - تحلیلی، نمونه هایی از استعاره-های هستی شناختی قرآن کریم از نوع انسان انگاری را بررسی و تحلیل کرده است. نتایج حاصل نشان می دهد مفهوم قرآنی «حق» به مثابه انسانی مفهوم سازی شده است که از کانون اصلی خود، یعنی جهان غیبت، حرکت کرده و در این دنیا پیش سایرانسان ها حاضر شده است. این انسانانگاری حق و وصف آن با صفات انسانی ما را به وجود واقعی و ملموس مفهومی انتزاعی و معنوی رهنمون می سازد. از دیگر پدیده ها و اشیاء و موجوداتی که به صورت استعاره «انسانانگاری» در قرآن کریم تصویرسازی شده اند می توان به حضور و اشراف مرگ در پیش آدمی، رفت وآمد شب و نفس کشیدن صبح، سرکشی آب و سکوت خشم اشاره کرد.
کلید واژگان: قرآن کریم, استعاره مفهومی, استعاره هستی شناختی, انسانانگاریThe application of new theories of linguistics in the field of understanding the revelations can be a deep, scientific, and accurate look to understand the divine concepts. Metaphor is a concept of new theories in cognitive linguistics that shows that permission is a basic part of human thinking. Without metaphor, it is not possible to understand many phenomena and abstract concepts. A special type of ontological (existential) conceptual metaphor is the personification and anthropomorphism of ideas, objects, and non-human beings, which can greatly help in understanding these phenomena and high concepts in the Holy Quran. The studies conducted show that Quranic concepts such as "right" have been conceptualized as human beings and have moved from their original focus, the unseen world, and appeared before humans in this world. This anthropomorphism of the right and its description of human attributes leads us to the real and tangible existence of an abstract and spiritual concept. Among other phenomena and objects and beings that are depicted in the metaphor of "anthropomorphism" in the Holy Qur'an, we can mention the presence and nobles of death in front of a person, the movement of the night, and the breathing of the morning, the rebelliousness of water and the silence of anger.
Keywords: Holy Quran, Conceptual Metaphor, Ontological Metaphor, Anthropomorphism -
با توجه به اهمیت متن و کشسانی آن بین مولف و خواننده، قصدگرایی متن به خواننده و مفسر کمک میکند تا او به فهمی بهتر از قصدگرایی متن در آرای طباطبایی و هرش و تاثیر آن بر عینیتبخشی معنا در متون بشری و متن قرآن دست یابد. این پژوهش با هدف بررسی تحلیل قصدی بودن معنا در بررسی تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و هرش انجام شده است. در این نوشتار، از روش تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی - تحلیلی استفاده شده است تا پس از گردآوری اطلاعات درباره قصدی بودن معنا، به این مفهوم برسیم که طباطبایی متاثر از مفسران اسلامی و اصولی، قائل به قصدگرایی متن است. در کنار ایشان، هرش برخلاف برخی از هرمنوتیستها که خواننده را محور فهم متن و تفسیر میدانند، قصدگرایی معنا را با این پیشفرض پذیرفته است که حتی واژهها و لغات نیز تابع قصد و نیت ماتن هستند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که با استناد به معنای سمانتیک، میتوان لغت را یکی از منابع تفسیری طباطبایی در تفسیر متن قرآن دانست؛ اما هرش، برخلاف طباطبایی، از آنجا که به معنای عرفی الفاظ در متن توجه ندارد و معنای لغات را برگرفته از نیت صرف مولف میداند، از تبیین و توجیه زبانشناختی واژگان عاجز است؛ در نتیجه، بین معنای زبانشناختی متن و معنای مدنظر مولف ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد که در یک حرکت رفت و برگشتی میتواند مفسر را به معنای اصلی و مدنظر متن قرآن راهنمایی کند و ذیل آن، جامعه تفسیری را از تشتت تفسیری به اجماع تفسیری سوق دهد.
کلید واژگان: قصدگرایی معنا, هرش, طباطبایی, متن, مولف, دلالت وضعیConsidering the importance of the text and its elasticity between the author and the reader, the intentionality of the text helps the reader and the commentator to have a better understanding of the intentionality of the text in the opinions of Tabatabai and Hersh and its effect on the objectification of meaning in human texts and the text of the Qur'an. This research has been conducted to analyze the intentionality of meaning in the comparative analysis of the views of Allameh Tabatabai and Hersh. In this article, the method of content analysis with a descriptive-analytical approach has been used, so that after collecting information about the intentionality of meaning, we can reach the concept that Tabatabai, influenced by Islamic and Usuli commentators, believes in the intentionality of the text. Along with him, Hersh, unlike some hermeneutics who consider the reader as the center of understanding the text and interpretation, accepted the intentionalism of meaning with the premise that even words are subject to the intention of the text. The findings of the research indicate that by referring to the semantic meaning, the word can be considered as one of Tabatabai's sources of interpretation in the interpretation of the text of the Quran. However, unlike Tabatabai, Hersh ignores the conventional meaning of the words in the text. He considers the meaning of the words to be derived from the author's intention, so he can not explain and justify the words linguistically. As a result, there is a close relationship between the linguistic meaning of the text and the intended meaning of the author, which in a back-and-forth movement can guide the commentator to the original and intended meaning of the text of the Qur'an, and under that, lead the community of interpretation from interpretive confusion to interpretive consensus.
Keywords: Intentionality Of Meaning, Hersh, Tabatabai, Text, Author, Commentator, Situational Signification -
یکی از نظریه های جدید زبان شناسی که به کمک آن می توان به تحلیل انواع متون پرداخت، دستور نقش گرای هلیدی است. کاربست این الگو در بررسی سوره های قرآنی می تواند مخاطب را با دلالت های جدید و معانی ضمنی و نهفته موجود در آیات قرآنی آشنا کند. بدین منظور، پژوهش پیش رو با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و در چهارچوب دستور نقش گرای نظام مند هلیدی، به بررسی، ارزیابی و تحلیل انواع فرایندهای فعلی در سوره مریم خواهد پرداخت. مهمترین نتایج پژوهش بیانگر آن است که تنوع سبکی ناشی از به کارگیری فرایندهای مختلف، سکون، رتابت و یکنواختی را از متن سوره دور کرده و سبب پویایی و تحرک آن شده است. فرایندهای مادی بیشترین بسامد را در متن سوره دارد و آن را از فضای انتزاعی و دورنگرایی دور کرده است. مهمترین کنشگر فرایندهای مادی، خداوند متعال است که حضور برجسته او در سوره، حاکی از اهمیت نام و یاد او و نیز اهمیت افعال و اعمالی دارد که انجام می دهد. بسامد بالای فرایندهای رابطه ای از نوع وصفی، جنبه توصیفی متن را بالا برده است. فرایندهای کلامی نیز به اشکال مختلف در سوره مریم مورد استفاده قرار گرفته و عمل داستان را در جهت یا جهات مشخصی پیش برده است. خداوند متعال برای بیان تجریبات درونی شخصیت های مورداستفاده در سوره، از فرایندهای ذهنی که بیانگر احساسات و عواطف و مکنونات آنهاست، استفاده معناداری کرده است.کلید واژگان: قرآن کریم, سوره مریم, فرانقش اندیشگانی, فرایندهای فعلی, هلیدیOne of the new theories of linguistics, which can be used to analyze different types of texts, is Halliday's role-oriented order. Using this model to study Quranic surahs can introduce the audience to new meanings and implicit and hidden meanings in Quranic verses. For this purpose, the upcoming research will investigate, evaluate, and analyze all kinds of current processes in Surah Maryam using the descriptive and analytical method, and within the framework of Halliday's systematic role-oriented order. The most important results of the research indicate that the stylistic variety caused by the use of different processes has removed stillness, uniformity, and uniformity from the Surah text and has caused its dynamism and mobility. Material processes have the highest frequency in the text of the Surah and have been removed from the abstract space and perspective. The most important actor in material processes is God Almighty, whose prominent presence in the Surah indicates the importance of his name and memory and the importance of the deeds and actions that He performs. The high frequency of descriptive relational processes has increased the descriptive aspect of the text. Verbal processes are also used in different ways in Surah Maryam and have moved the action of the story in a specific direction or directions. To express the inner experiences of the characters used in the Surah, God Almighty has meaningfully used the mental processes that express their feelings and emotions.Keywords: Holy Quran, Surah Maryam, Ideational Meta Function, Current Processes, Halliday
-
در این پژوهش به روش مقایسه ای توصیفی، وجوه اشتراک و افتراق دیدگاه ابن تیمیه و وهابیت در موضوع رابطه اسلام و ایمان بررسی می شود. همچنین، می کوشیم نسبت میان مراتب و اقسام اسلام و ایمان را در اندیشه وهابیت و ابن تیمیه بسنجیم. در این فرآیند، تفاوت و تشابه دیدگاه این دو درباره رابطه اسلام و ایمان استخراج، تبیین و تحلیل شده است. دیدگاه ابن تیمیه درباره «اسلام» و «ایمان» گاه از نظر لغوی و اصطلاحی، و گاهی هم از حیث مراتب و اقسام آنها با وهابیت ناسازگار، و گاهی هم سازگارست، اما از خلط میان برخی از معانی «اسلام» و «ایمان» و البته برداشت خطا از مفهوم «اسلام ظاهری و واقعی» می توان به مثابه نقطه اشتراک در این دو اندیشه یاد کرد که با التفات به این اشتباه، زمینه تعامل با اندیشه های تکفیری و تحقیق بیشتر برای حق جویان فراهم خواهد شد.
کلید واژگان: اسلام, ایمان, ابن تیمیه, وهابیتThe two concepts of Islam and faith (Iman) have been of interest to scholars in Islamic schools of thought, and the nature of the relationship between these two terms has significant implications in theological and social discussions. This research aims to explain the similarities and differences in the relationship between Islam and faith from the perspectives of Ibn Taymiyyah and Wahhabism. By referring to primary sources of Ibn Taymiyyah and Wahhabism, this study has examined the levels and types of Islam and faith in their thoughts, and consequently extracted, explained, and analyzed the differences and similarities in their views on the relationship between Islam and faith. One of the findings of this research is that in some cases, regarding the linguistic and terminological meanings, as well as the levels and types of Islam and faith, Ibn Taymiyyah's view is inconsistent with Wahhabism, while in other cases, it is consistent. However, the confusion between some meanings of Islam and faith, and particularly the misunderstanding of the concept of apparent and real Islam, can be considered a common point in these two schools of thought. By uncovering this mistake, the ground for interaction with takfiri ideologies and further research for truth-seekers will be provided
Keywords: Islam, Faith (Iman), Ibn Taymiyyah, Wahhabism, Logical Relationship, Ratio -
امروزه گروه هایی از وهابیت با انتساب دیدگاه های خود در معیار تشخیص دارالإسلام و دارالکفر به ابن تیمیه دست به تکفیر بلاد اسلامی می زنند. مقاله حاضر با بررسی مدعای آنها به این نتایج رسید: 1. برخلاف تقسیم ثنایی وهابیت، ابن تیمیه تقسیمی ثلاثی مطرح کرده و دارالمرکبه را قسیمی برای دارالإسلام و دارالکفر قرار داده است؛ 2. معیار ابن تیمیه در تشخیص دارالإسلام، «کثرت جمعیتی» و «اقامه شعائر» بود، اما این طیف از وهابیت، علاوه بر دو معیار پیش گفته، «غلبه احکام» و «حاکم مسلمان» را نیز بر معیارهای ابن تیمیه افزودند و بدین وسیله دایره دارالکفر را توسعه بخشیدند. در جنگ خلیج فارس، سلسله وقایعی که با صدور فتوای جواز استعانت از غیرمسلمانان و تکفیر صدام از جانب هیئت علمای کبار آغاز شد و اعتراض جریان صحوه و مواجهه قهری حاکمیت را در پی داشت و در نهایت به تکفیر حکام ریاض از جانب طیف رادیکال صحوه انجامید، موجب رونمایی از معیارهای ویژه وهابیت شد. تبارشناسی جریان های درون وهابی و سه دوره حاکمیت آل سعود نشان داد ناسازه ریشه دار آنها در دو وجه ایدئولوژیک و پراگماتیک، با اولویت بخشیدن به بقا در دوره سوم، از حالت تعادل نسبی خارج، و موجب انشقاق شد. هرچند تبدیل دارالإسلام به دارالکفر بر اساس معیارهای «غلبه احکام» و «حاکم مسلمان» هیچ سابقه ای در دیدگاه علمای سلف نداشت، طیف رادیکال صحوه هم راستا با طیفی از القاعده که مولود این جریان وهابی بود، سرزمین وحی را «دارالکفر» نامید و به جهاد داخلی روی آورد.
کلید واژگان: دارالإسلام, دارالکفر, ابن تیمیه, وهابیت, صحوه, جنگ خلیج فارسFirst, contrary to the binary division of Wahhabism, Ibn Taymiyyah presented a threefold division. And Dar al-Murkabah has been divided into Dar al-Islam and Dar al-Kufr. Secondly, Ibn Taymiyyah's criterion for distinguishing Dar al-Islam was "a large number of people" and "the performance of rituals", but this range of Wahhabism, in addition to the two aforementioned criteria, also added "predominance of rulings" and "Muslim ruler" to Ibn Taymiyyah's criteria. They developed the means of Darul Kufr circle. During the Persian Gulf War, the series of events that began with the issuance of a fatwa on the permission of non-Muslims and the takfir of Saddam by the Kabar Ulema led to the protest of the Sahwa movement and the coercive action of the government, and finally the takfir of the rulers of Riyadh by the radical Sahwa spectrum. led to the unveiling of the special criteria of Wahhabism. The genealogy of the Wahhabi currents and the three periods of Al Saud rule showed that their deep-rooted disharmony in two ideological and pragmatic aspects, by prioritizing survival in the third period, left the relative balance and caused a split. Although the transformation of Dar al-Islam into Dar al-Kufr based on the criteria of "prevailing rules" and "Muslim ruler" had no precedent in the view of the Salaf scholars, ,The radical spectrum of Sahwa aligned with spectrum of Al-Qaeda, called the Land of Revelation Dar al-Kafr and turned to internal jihad.
Keywords: Salaf, Salafism, Intellectual Characteristics, Ibn Taymiyyah, Ḥadīth Scholars -
در تعریف «ایمان» چند رکن شرط است: قول به لسان و قلب، و عمل به لسان، قلب و جوارح. این سخن مویدات نقلی هم در اهل سنت دارد. با این حال، عمل جوارحی یکی از ارکان مهم ایمان محسوب می شود، اما پرسش این است که: آیا عملی همچون نماز مکمل ایمان است یا جزئی از ایمان که اگر شخص ترک کند ایمانش هم از بین می رود؟ در این مقاله، حکم تارک نماز را از نگاه ابن تیمیه و وهابیت بررسی می کنیم و به این پرسش می پردازیم که: آیا ابن تیمیه و وهابیت تارک عملی همچون نماز را جزء کفار می دانند یا خیر؟ از نگاه وهابیت، ترک نماز تقسیمات گوناگونی دارد. یکی از آن ها تارکی است که نماز را انکار می کند. به عقیده ابن تیمیه و وهابیت، این شخص خارج از دایره اسلام است. ولی در قسم دیگر اگر شخص به وجوب نماز معتقد باشد اما از سر کسالت آن را ترک کند، از نگاه ابن تیمیه و بعضی از وهابیان مثل ابن عثیمین، مسلمان فاسق است و بعضی دیگر از وهابیان، مثل ابن باز، فوزان و فتاوی اللجنه، این شخص را کافر می دانند و نظر سوم، یعنی دیدگاه محمد بن عبدالوهاب، این است که ترک عمل مساوی با کفر نیست، ولی می توان شخص مسلمان را به سبب ترک عمل به قتل رساند.
کلید واژگان: تارک نماز, ایمان, کفر, تکاسل, ابن تیمیه, وهابیتIn defining faith, several pillars are considered essential: verbal and heart affirmation, and action by tongue, heart, and limbs. This view also has traditional support among Sunnis. Nevertheless, physical action is considered one of the important pillars of faith. However, the question arises: Is an act like prayer complementary to faith, or is it an integral part of faith such that if a person abandons it, their faith is also lost? This paper examines the view of Ibn Taymiyyah and Wahhabism on one who abandons prayer. Do Ibn Taymiyyah and Wahhabism consider one who abandons an act like prayer to be among the disbelievers or not?From the Wahhabi perspective, abandoning prayer has various classifications. One category includes those who deny prayer, who are considered outside the realm of Islam according to Ibn Taymiyyah and Wahhabism. In another category, if a person believes in the obligation of prayer but abandons it out of laziness, Ibn Taymiyyah and some Wahhabis like Ibn Uthaymeen consider this person a sinful Muslim. Other Wahhabis like Ibn Baz, Fawzan, and the rulings of the Standing Committee consider such a person a disbeliever. A third view, belonging to the founder of Wahhabism, Muhammad ibn Abd al-Wahhab, is that abandoning an act is not equivalent to disbelief, but a Muslim can be put to death for abandoning an act
Keywords: One Who Abandons Prayer, Faith, Disbelief, Laziness, Ibn Taymiyyah, Wahhabism -
تمام مسلمانان جهان معتقدند عبادت مخصوص خداست و اگر برای غیر او به جا آورده شود شرک الوهی است. اما در چگونگی تحقق شرک الوهی اختلاف است. وهابیان با یکسان انگاری میان تعریف لغوی و اصطلاحی «عبادت»، آن را به صورت بسیط، این گونه تعریف کرده اند: عبادت یعنی «خضوع و خشوع همراه با حب» یا «نهایت خضوع و خشوع». سپس با تمسک به این اعتقاد، اعمالی مانند سجده، رکوع، طواف و... را به طور مطلق عبادت دانسته اند و هر مسلمانی، با هر قصد و عقیده ای، هر یک از این مصادیق عبادت را برای غیرالله به جا آورد، مشرک دانسته و از دایره اسلام خارج کرده اند. در مقابل، علمای جهان اسلام در تعریف «عبادت»، آن را حقیقتی مرکب دانسته اند و علاوه بر خضوع و خشوع ظاهری و باطنی، قید مهم دیگری، یعنی اعتقاد به ربوبیت و الوهیت معبود، را لحاظ کرده و آن را مقوم و رکن اساسی پنداشته اند. آن ها «قصد و نیت» شخص عبادت کننده را سبب تمایز میان عبادی بودن یا نبودن این گونه اعمال دانسته اند و اموری مانند «سجده لغیرالله» را بر این اساس به سجده عبادی و غیرعبادی تقسیم کرده اند. در مجموع، باید گفت تحقق شرک الوهی از نگاه آن ها دایرمدار نقض عقیده است و صرف انجام دادن عملی که ظاهر عبادی دارد ناقض عقیده نیست، بلکه عمل به همراه قصد و نیت است.
کلید واژگان: عقیده, شرک الوهی, افعال عبادی, سجده لغیرالله, ربوبیتAll Muslims worldwide believe that worship is exclusively for Almighty God, and if it is offered to anyone else, it constitutes divine polytheism. However, there is disagreement on how divine polytheism is realized. Wahhabis, by equating the linguistic and terminological definitions of worship, have defined it simply as: worship means "submission accompanied by love" or "the utmost submission and humility." Then, adhering to this belief, they have considered actions such as prostration, bowing, circumambulation, etc., as absolute worship. They consider any Muslim who performs any of these acts of worship for other than Allah, regardless of intention or belief, as a polytheist and outside the realm of Islam.In contrast, scholars of the Islamic world have defined worship as a compound reality. In addition to outward and inward submission and humility, they have included another important condition: the belief in the lordship and divinity of the worshipped being, considering it as a fundamental pillar. They view the "intention and purpose" of the worshipper as the distinguishing factor between whether such actions are considered worship or not, and have accordingly divided matters like "prostration to other than Allah" into worshipful and non-worshipful prostration. Overall, from their perspective, the realization of divine polytheism revolves around the violation of belief, and the mere performance of an action that appears to be worship does not violate belief; rather, it is the action accompanied by intention and purpose.
Keywords: Belief, Divine Polytheism, Acts Of Worship, Prostration To Other Than Allah, Lordship -
نزد تمام مسلمانان، توحید ربوبی از مهم ترین اقسام توحید به حساب می آید و نقض آن را موجب نقض توحید خداوند یگانه و موحدانگاری انسان می پندارند، اما وهابیت با دیدگاه خاصی که از ربوبیت دارد معتقدست توحید ربوبی همان توحید در خلق، رزق، ملک، و تدبیر است و تمامی مشرکان، در همه اعصار گذشته، فقط شرک در عبادت ورزیده و به صفات توحید ربوبیت موحد بوده اند؛ اساسا دعوت انبیا (ع) به توحید عبادی بوده و نزاعی در ربوبی با امت هایشان نداشته اند؛ ایشان برخی از آیات قرآن و فطرت را به عنوان مهم ترین دلایل بر مدعایشان ذکر کرده اند. در این نوشتار با بررسی و نسبت سنجی عقیده وهابیت در مسئله توحید ربوبیت با اصحاب حدیث (که وهابیت مدعی پیروی از آن هاست) نشان می دهیم اهل حدیث ربوبیت خداوند را به «مالکیت»، «تدبیر» و «خالقیت» تفسیر کرده اند اما معتقدند در زمان انبیای گذشته اشخاصی وجود داشته اند که حتی ربوبیت خدا را معترف نبوده اند، چه رسد به اینکه در ربوبیت، به معنای اقرار به تمام صفات ربوبی، توحید داشته باشند. همچنین، با روش تحلیلی توصیفی نشان می دهیم دلایل قرآنی وهابیان با اشکالات متعددی مواجه بوده و چه بسا فقط بر توحید در خالقیت دلالت کند و اصحاب حدیث هم از توحید ربوبی همان توحید خالقیت را فقط برای مشرکان عرب پذیرفته اند.
کلید واژگان: مشرکان, توحید ربوبی, وهابیت, اهل حدیث, لئن سالتهمAmong all Muslims, the oneness of God's Lordship (Tawhid al-Rububiyya) is considered one of the most important types of monotheism, and its violation is thought to negate the oneness of God and a person's status as a monotheist. However, Wahhabism, with its particular view of lordship, believes that Tawhid al-Rububiyya is the same as monotheism in creation, sustenance, dominion, and governance. They assert that all polytheists throughout past ages only committed polytheism in worship while maintaining monotheism in the attributes of lordship. They argue that the prophets' call was essentially to monotheism in worship, and they had no dispute with their nations regarding lordship. They cite certain Quranic verses and human nature (Fetrat) as the most important evidence for their claim. This paper examines and compares the Wahhabi belief on the issue of Tawhid al-Rububiyya with that of Ahl al-Hadith (whom Wahhabism claims to follow). Ahl al-Hadith interpret God's lordship as "ownership," "governance," and "creation," but believe that in the time of past prophets, there were individuals who did not even acknowledge God's lordship, let alone maintain monotheism in lordship (in the sense of affirming all attributes of lordship). Using a descriptive-analytical method, it was found that the Quranic evidence presented by Wahhabis faces numerous issues and may only indicate monotheism in creation. The Ahl al-Hadith have only accepted monotheism in creation as Tawhid al-Rububiyya for Arab polytheists.
Keywords: Polytheists, Tawhid Al-Rububiyya (Oneness Of Lordship), Wahhabism, Ahl Al-Hadith -
در کتب روایی، اخلاقی، تفسیری، کلامی، فلسفی و عرفانی در حوزه معارف الهی، روایت زیر از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع)، در توصیف بهشت و جهنم و رابطه آن دو با دنیا بیان شده است: «حفت الجنه بالمکاره وحفت النار بالشهوات». در این مقاله، مسئله این است که نسبت محفوف بودن رسیدن به بهشت با مکاره و سختی ها و محفوف بودن جهنم با امیال و شهوات روشن شود. دیگر این که، فهم ظاهر از روایت روشن است و نیازی به ذکر مبانی کلامی و فلسفی ندارد، بلکه اشاره به آن مبانی صرفا به عنوان موید است. این مقاله به روش توصیفی - تحلیلی، ضمن بررسی سندی و دلالی و تبیین محتوایی حدیث مذکور روشن می سازد که حدیث فوق معتبر و متواتر است و از نظر سند تایید می شود. به علاوه، دلالت آن بر اساس دیدگاه اهل حدیث و دیگر دیدگاه های کلامی، فلسفی، تفسیری و اخلاقی مبتنی بر مبانی عقلایی، بر این سنت قطعی الهی استوار است که رسیدن به درجات بهشت منوط به سر کشیدن جام های ناگوار دنیاست، و دخول در آتش جهنم، به ارتکاب خواهش های نفسانی مربوط است.
کلید واژگان: مکاره, شهوات, بهشت, جهنمنشریه آموزه های حدیثی, Volume:7 Issue: 1, 2024, PP 119 -143In the narrative, moral, commentary, theological, philosophical and mystical books in the field of divine knowledge, a narration describing heaven and hell and their relationship with the world has been described by the Holy Prophet (PBUH) and the Imams of the Infallibles (PBUH): And the fire burned with lust"; The problem is, what is meant by heaven being complicated with cunning and hardships and hell being full of desires and lusts? Is it clear to understand and is it enough to accept its appearance, or do we need to use theological and philosophical foundations? This article, in a descriptive and analytical method, while examining the document and broker and explaining the content of the said hadith, makes it clear that according to the evidences and evidences of many verses and narrations, from the authentic hadiths; Rather, it is frequent, and its meaning is based on the definite divine tradition and rational principles that reaching the levels of heaven depends on drawing the unfortunate trophies of the world, and entering the hellfire is related to committing carnal desires in the world.
Keywords: Hardships, Lusts, Heaven, Hell -
روایاتی در منابع شیعه نقل شده است که بر اثرپذیری حالات انسانی از عالم ذر و طینت دلالت دارد. طرح این احادیث در میان علمای شیعه با چالش ها و مشکلاتی نظیر شبهه جبر و تعارض آن با برخی روایات همراه بوده، به گونه ای که در این مسئله اقوال و آرای متعددی بیان شده است: برخی قائل به سکوت و فهم ناپذیری این روایات شده اند. گروه دیگری از علمای شیعه، صدور روایات فوق را حمل بر تقیه کرده اند. گروه سوم نیز که درصدد حل و تاویل این روایات بودند، خود دیدگاه های متفاوتی ارائه کردند. لذا حل تعارض این روایات با شبهه جبر و روایات فطرت، مهم می نماید. این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای، احادیث فوق را نقد و بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که با قائل شدن به اختلاف طینت ها به سبب علم پیشین الهی، تعارض این روایات با نظریه عدل الهی در منظر شیعی و نیز شبهه جبر حل می شود.
کلید واژگان: طینت, فطرت, عالم ذر, علمای شیعه, حالات انسانیThe Shiite scriptural corpus contains Narrations indicating the influence of the Pre-existence Realm (‘Ālam-e Dharr) on human characters. The scholarly discourse surrounding these Hadiths within Shiite academic circles has encountered challenges, particularly regarding deterministic implications and apparent contradictions with other canonical narratives. This has generated diverse scholarly positions: some authorities advocate epistemological suspension regarding these narratives' comprehensibility, while others attribute their transmission to the practice of taqiyyah (dissimulation). A third scholarly cohort, attempting resolution through interpretative methodologies, has proposed various interpretations. Consequently, reconciling these narratives with both the suspicion of determinism and the Hadiths concerning ṭīnat (primordial human creation) emerges as a critical theological imperative. This article employs a descriptive-analytical methodology, drawing upon library resources to critique and analyze the aforementioned Hadiths. The study concludes that by acknowledging the diversity in human natures as predicated upon divine foreknowledge, the apparent conflict between these Narrations and Shiite theological principles regarding divine justice, as well as deterministic implications, can be effectively resolved.
Keywords: Nature, Fiṭrah, ‘Ālam-E Dharr, Shia Scholars, Human Characters -
یکی از ابعاد تربیت، تربیت اخلاقی است که مربی برای اصلاح و تغییر در صفات و رفتار ناپسند متربی فعالیت هایی را انجام می دهد. اما این تلاش های تربیتی روش های مربوط به خود را می طلبد. روش های تربیتی مکاتب بشری به دلیل عدم شناخت کامل از تمام ساحت های وجودی انسان، همواره در حال تغییر و تحول بوده است. اختلاف در این روش ها ما را به بررسی روش های مطمئن تری فرا می خواند که خاستگاهش وحی الهی و کلام پرورش یافتگان مکتب وحیانی باشد. بی تردید نهج البلاغه پس از قرآن مجید یکی از بهترین مجموعه های حدیثی است که در تربیت اخلاقی انسان ها روش هایی را به بشریت عرضه کرده است. در میان سخنان حضرت علی (ع)، نامه 31 به عنوان منشور تربیتی، از جایگاه خاصی برخوردار است. حضرت در این نامه به روش های مختلف شناختی و عاطفی و رفتاری تربیت اخلاقی می پردازد. این مقاله فقط ناظر به بعد گرایشی یا عاطفی است و با تکیه بر شیوه توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، روش های عاطفی تربیت اخلاقی در نامه 31 نهج البلاغه را شناسایی کرده و توانسته است روش های مختلف کاربردی را به دست دهد.
کلید واژگان: تربیت, اخلاق, روش عاطفی, نهج البلاغه, نامه 31 نهج البلاغهMoral education constitutes one dimension of education, wherein the educator actively seeks to modify and rectify the learner's undesirable characteristics and conduct. Nevertheless, these pedagogical endeavours necessitate distinct methodologies. The pedagogical approaches prevalent within secular educational frameworks have undergone continuous transformation and development owing to an incomplete comprehension of the multifaceted nature of human beings. The disparities among these methodologies compel us to scrutinize more dependable approaches grounded in divine revelation and the teachings of those who have been nurtured within the school of revelation. Indisputably, the Nahj al-Balāghah, following the Holy Qur'an, stands as one of the preeminent compilations of Hadith, offering invaluable guidance for the moral education of humanity. Within the corpus of Imam ‘Alī's (p.b.u.h) teachings, Letter 31 occupies a unique position as a pedagogical charter. In this epistle, he comprehensively addresses diverse cognitive, affective, and behavioural strategies for moral education. This l inquiry, employing a descriptive-analytical methodology and relying on library-based research, concentrates exclusively on the affective dimension of moral education as delineated in Imam ‘Alī's Thirty-First Letter, endeavouring to introduce a variety of practical strategies within this domain.
Keywords: Education, Ethics, Emotional Method, Nahj Al-Balāghah, Epistle 31 Of Nahj Al-Balāghah -
مقاله «روایات جهنمی بودن اکثر زنان در ترازوی نقد» در نشریه آموزه های حدیثی دانشگاه علوم اسلامی رضوی (دوره 2، شماره 3) چاپ شده است. نویسندگان مقاله مذکور کوشیده اند تا با بررسی سندی و صدوری این گونه روایات، به شبهه ای اعتقادی نسبت به موضع گیری اسلام در مورد زنان پاسخ دهند که بنابر آن، با توجه به روایات منابع اسلامی، زنان اکثریت اهل جهنم را تشکیل می دهند. با تقدیر از نویسندگان این مقاله به دلیل انتخاب موضوع و هدف غایی آنان، باید گفت بر مقاله مذکور پنج نقد روشی و شش نقد محتوایی وارد است. نقدهای روشی عبارت اند از نقصان مقدمه، عدم استقصای روایات، بی دقتی در اسناددهی به دلیل خلط بین منابع حدیثی و عدم ذکر منبع، ترجمه نادرست، توضیحات ناکافی به دلیل اجمال در توضیح قراین روایی، و اجمال در بیان تعلیل بعد از امر. برخی نقدهای محتوایی مربوط به بحث سندی است که عبارت اند از تشکیک در وثاقت حسن بن محبوب، تضعیف محمد بن سنان و عدم توجه به جهالت عمرو بن مسلم، تناقض گویی درباره بطائنی. نقدهای محتوایی مربوط به بحث دلالی نیز عبارت اند از نادرستی برداشت معنایی، عدم ترسیم تعارض روایات و بی توجهی به روایت فقیه.کلید واژگان: جهنم, زنان, جمع بین روایات, وثاقت سندی, وثاقت صدوریThe article titled "A Critical Evaluation of Hadiths Claiming Most Women Will Go to Hell" was published in Volume 2, Issue 3 of the Hadith Teachings Journal, which is published by the Razavi University of Islamic Sciences. The authors endeavour to tackle a theological concern regarding the perception of women in Islam, which arises from Hadiths asserting that women are predominantly represented among the inhabitants of hellfire. Their approach involves a thorough examination of the isnāds (chains of transmission) and matns (texts) associated with these Hadiths. While the authors' selection of topic and their overarching objective are commendable, the article is subject to five methodological critiques and six content-related critiques. The methodological critiques encompass: an inadequate introduction, a failure to comprehensively address all pertinent Hadiths, inaccuracies in referencing due to the conflation of various Hadith sources and the omission of source citations, erroneous translations, lack of depth in the narrative evidence provided and clack of clarity in stating the justification after the command. Content-related critiques include issues with the discussion of isnads, such as questioning the credibility of Ḥasan ibn Maḥbūb, diminishing the status of Muḥammad ibn Sinān, neglecting the anonymity of ‘Amr ibn Muslim in biographical literature, and inconsistencies regarding the situation of al-Baṭā’inī. Furthermore, critiques related to semantic analysis highlight incorrect interpretations, a failure to identify contradictions among Hadiths, and a neglect of the Hadith found in the book of man lā yaḥḍuruhu al-faqīh.Keywords: Hell, Women, Reconciling Between Hadiths, Isnad Reliability, Transmissional Reliability
-
تاریخ علم حدیث پدیده های مختلفی از روایت، نگارش، تدوین، فقه، درایه و .. را پشت سر گذرانده است. از جمله این پدیده ها، رحله یا سفر در طلب حدیث بود که قدمتی به قدمت تاریخ حدیث داشت و بزرگانی از صحابه و سپس تابعین و نسل های بعدی، به دلایلی، به آن دست یازیدند. این گونه رحلات آثار خاصی بر علم حدیث نهاد و بر گسترش و غنا و اعتبار آن افزود. در این مقاله به روش توصیفی - تحلیلی و با اتکا بر شیوه کتابخانه ای، ضمن معرفی این پدیده، به بررسی زمینه ها و اسباب ظهور آن و نیز آثارش بر علم حدیث پرداخته می شود و در نتیجه، معلوم می دارد که از زمینه های مهم ظهور این پدیده، گسترش جهان اسلام پس از پیامبر (ص) تحت عنوان فتوحات و پراکنده شدن صحابه حاملان سنت نبوی در مناطق مختلف این سرزمین پهناور بود. از مهم ترین اسباب رحله، اقدام مسلمانان برای استقصاء سنت نبوی و نیز اعتبارسنجی احادیث خود و علو سند بوده است و از آثار مهم آن می توان به گسترش تعاملات فرهنگی و علمی میان شهرهای مختلف اسلامی، نگارش و انتشار آثار علمی، شناخت احوال رجال، تحقق تعدد طرق بر یک حدیث و مشهور شدن آن و ظهور تفردهای نسبی اشاره کرد.
کلید واژگان: حدیث, رحاله, رحله, سفر, صحابه, تابعینThe evolution of Hadith science has undergone numerous developments, encompassing aspects such as narration, compilation, comprehension (fiqh), terminology (dirāyah), and more. Among these phenomena, the riḥlah, or journey undertaken for the pursuit of Hadith, has been a longstanding tradition, dating back to the earliest days of Hadith science itself. Prominent figures among the Companions, Successors, and subsequent generations embarked on such journeys for diverse reasons. These travels had a profound impact on the science of Hadith, contributing to its expansion, enrichment, and credibility. This study utilizes a descriptive-analytical approach and is based on library research, introduces this phenomenon while examining the contexts and causes of its emergence as well as its effects on Hadith science. The findings suggest that the expansion of the Islamic world following the Prophet's (p.b.u.h) conquests and the dispersion of the Companions, who carried the Prophetic Tradition throughout various regions of this vast territory, were among the significant contexts for the emergence of this phenomenon. The most compelling reasons for undertaking riḥlah included Muslims' fervent efforts to thoroughly investigate the Prophetic tradition, validate their Hadith collections, and attain elevated chains of transmission. Among its notable effects were the expansion of cultural and scientific interactions between different Islamic cities, the authorship and dissemination of scholarly works, the acquisition of knowledge regarding narrators' traits, the attainment of multiple chains of transmission (ṭariqs) for a single Hadith, leading to its widespread recognition, and the emergence of relatively unique (mufrad) Hadiths.
Keywords: Hadith, Traveler (Raḥḥālah), Journey (Riḥlah), Travel, Companions, Successors -
فصلنامه مطالعات تفسیری، پیاپی 57 (بهار 1403)، صص 201 -225
«خطیئه» یکی از مفاهیم حوزه معنایی گسترده گناه در قرآن کریم است، که با مفاهیم متعددی پیوند خورده است. برای تدقیق این مفهوم در قرآن کریم افزون بر التفات بر باهم آیی های آن، بررسی هسته معنایی آن در زبان های سامی ضروری می نماید. پژوهش حاضر با نظر به معنای «خطیئه» در زبان های سامی، آراء لغویان و روابط هم نشینی آن در قرآن کریم، به بازشناسی مولفه های معنایی این مفهوم پرداخته است. دریافت های ریشه شناسی حاکی از کاربست نیای این واژه در مفاهیم: گناه، غفلت کردن، انحراف و خارج شدن است. با توجه به اشتراک واج ها و قرابت آوایی دو ریشه حط و خطا و کاربست آن دو در مفهوم گناه در زبان عبری و عربی، اشتراک نیای آن دو به ذهن متبادر می شود. بررسی باهم آیی ها از وجود مولفه های ثقالت، چیرگی، خروج از اعتدال و ذومراتب بودن آن سخن رانده است. بافت آیات از مواجهه حق تعالی در دوگونه: بخشش و کیفر و مواجهه انسان در سه حیطه: ارتکاب، طلب رفع عذاب و طلب بخشش حکایت می کند.
کلید واژگان: خطا, خطیئه, روابط هم نشینی, ریشه شناسی تاریخی خطیئه, گناهIn the Holy Quran, “Khatiah” is one of the concepts of the wide semantic field of sin, which is linked to several concepts. For adding this concept in the Holy Quran, it is necessary to study its semantic core in etimology. The present study aims at recognition of semantic elements of the concept by considering the meaning of "Khatiah" in Semitic languages and its biologists comment and relation by aims Imagination Semantic components “Khatiah”.in the Holy Quran. Data of etimology shows that usage of concept “Khatiah” in Sin, Neglect, diversion and get out. With care in Spotify Subscription and the proximity of sounds in two terms “hete” and “khata” shows the usage of these two words in the Ebric languages.Examining the Concepts of ergonomics shows that existence of concepts Heavyweight mastering, wastefulness and Out of moderation. The concept of text shows God Almighty operates two models, which include to forgive and to punish. Humans behave three models that include to prform of “Khatiah”, Prayer for the end of torment and asking for forgiveness.
Keywords: Khata, Khatiah, Structural Semantic, Etimoligy Of “Khatiah”, Sin -
فصلنامه مطالعات تفسیری، پیاپی 57 (بهار 1403)، صص 147 -174
محققان برای آموزه قرآنی «خلود در جهنم» دو معنای «جاودانه» یا «زمان طولانی» را در نظر می گیرند. ادله ارائه شده نشان می دهد هر دو دیدگاه در تحلیل های خود به آیه «إن الله لا یغفر ان یشرک به ...» توجه شایسته ای نکرده اند؛ در حالی که به نظر می رسد از این آیه بتوان برای تعیین دقیق معنای خلود بهره گرفت؛ از این رو «ضرورت تبیین دقیق آموزه های قرآنی جهت هدایت بندگان» و «امکان سنجی به کارگیری این آیه در تبیین معنای قرآنی خلود» اهمیت بررسی این مسئله را ثابت می کند. بررسی تحلیلی کشف «لمی» و «إنی» آیه مورد اشاره نشان می دهد گناه شرک در کنار عدم مغفرت خداوند «مقتضی عذابی بی نهایت» است. البته با توجه به سایر آیات مشرکان می توانند در دنیا با استفاده از «رحمت گسترده خداوند» خود در مقابل این «مقتضی»، «مانع» ایجاد کنند، اما برخی چنین کاری را انجام نمی دهند. هم چنین با توجه به این آیه «رحمت گسترده و حکمت خداوند» و «امکان اصلاح مشرکان» نمی تواند مانعی در برابر این اقتضا باشد؛ از این رو عذاب جاودانه برای آنان هماهنگ با این آیه و سایر آموزه ها است.
کلید واژگان: خلود در عذاب, آیه 48 و 116 سوره نساء, قرق گاه خداوند, عدم بخشش شرکResearchers have considered the two interpretation of "eternal" or "long time" for the Quranic doctrine of "Khulood" or "Immortality in Hell". The presented evidence shows that both views have not paid due attention to the verse “إن الله لا یغفر ان یشرک به…”. While, this verse can be used to accurately determine the meaning of "Khulood"; therefore, "the need to explain the Quranic teachings in order to guide the servants" and "the feasibility of using this verse to explain the Quranic doctrine of "Khulood" or "Immortality " proves the importance of investigating this issue. Analytical examination of this verse shows that polytheism, in addition to God's non-forgiveness, "requires infinite punishment". Of course, according to other verses, polytheists can create an "obstacle" in this world by using "extensive mercy of God" in front of that "existence", but some do not do this. Also, according to this verse, "the extensive mercy and wisdom of God" and "the possibility of reforming polytheists due to the punishments of the hereafter" cannot create an obstacle against this existence; therefore, eternal punishment for them is in harmony with this verse and other teachings.
Keywords: Khulood, Immortality In Torment, Verse 48, 116 Of Surah Nisa, God's Wrath, Non-Forgiveness Of Polytheism -
این پژوهش با هدف تبیین انواع روش های فهم مفردات در آیات روانشناختی قرآن و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که به منظور شناخت معنا و فهم کلیدواژگان روانشناختی آیات جمع آوری شده، می توان با سه روش اقدام نمود. روش اول، «مفهوم شناسی» یا کشف مولفه های لفظ روانشناختی است که با تقسیم بندی ابعاد مختلف آن انجام می شود، روش دوم، شناخت «وجوه معنایی» لفظ روانشناختی است که «تفاوت معنایی»، «خروج معنایی» و «ورود معنایی» سه کارکرد آن محسوب می شود. همچنین روش سوم بررسی «مترادفات» لفظ روانشناختی است که مرحله اول آن، کشف الفاظ مترادف و سپس در مرحله دوم کشف ویژگی های لفظ مترادف است که از طریق استفاده از کتب لغت، سیاق و آیات دیگر انجام می شود. در نتیجه به منظور فهم مفردات روانشناختی ابتدا به کشف مولفه های لفظ همچون ریشه، اقسام و آثار پرداخته و سپس وجوه معنایی حقیقی، مجازی یا کنایی آن لفظ بررسی شده و در نهایت با کشف واژگان مترادف آن و نیز بررسی ویژگی های متمایز کننده واژه منتخب، بتوان برداشت های روانشناختی جدیدی از آیه ارائه نمود.
کلید واژگان: تفسیر روانشناختی, روش فهم, مفهوم شناسی, وجوه و نظائر, الفاظ مترادفThis research has been done with the purpose of explaining the types of methods of understanding adjectives in the psychological verses of the Qur'an and with a descriptive-analytical method. The research findings show that in order to know the meaning and understand the psychological keywords of the collected verses, three methods can be used. The first method is "conceptology" or the discovery of the components of the psychological word, which is done by dividing its different dimensions. It has three functions. Also, the third method is to examine the "synonyms" of psychological words, the first step of which is to discover synonyms, and then, in the second step, to discover the characteristics of synonyms, which is done through the use of dictionaries, contexts, and other verses. As a result, in order to understand psychological terms, firstly, the components of the word such as roots, types, and works are discovered, and then the real, figurative, or ironic aspects of that word are examined, and finally, by discovering its synonyms and also examining the distinguishing features of the selected word. It is possible to provide new psychological understandings of the verse.
Keywords: Psychological Interpretation, Method Of Understanding, Conceptualization, Aspects, Analogies, Synonyms -
قرآن کریم برای تعامل صحیح با غریزه جنسی دو راهکار «نکاح و استعفاف» را ارائه نموده است. از منظر قرآن تنها راه صحیح برای ارضای غریزه جنسی، نکاح است، اما کسانی که دسترسی بدان ندارند، به «استعفاف» امر شده اند. نوشته پیش رو تلاشی است توصیفی تحلیلی در آشکار ساختن چیستی، چرایی و چندگونگی استعفاف و چگونگی دستیابی به آن در پرتو آیات قرآن با تاکید بر آیه 33 سوره نور. از یافته های پژوهش می توان دانست استعفاف، خواستن پدیداری حالتی برای نفس است که با آن از بروز نابه جای شهوت جنسی جلوگیری شود و روح پاکدامنی حاکم گردد. در تفاسیر، وجود دو دیدگاه درباره معنای اصطلاحی استعفاف، باعث اختلاف نظر در کشف مراد الهی از آن شده است؛ از این رو برخی امر به آن را عام و برخی خاص می دانند. بر پایه نتیجه پژوهش، استعفاف قسیم «انکاح» و مختص کسانی است که هیچ کدام از اقسام ازدواج دائم و موقت برایشان فراهم نیست و تفسیر آن به ازدواج موقت با عام بودن معنای استعفاف تناسب دارد، اما موافق با سیاق آیه نیست. راهکار استعفاف در ابعاد شناختی، پذیرش جهان بینی درست، توجه به کرامت انسانی است و بر اساس آن، الگو پذیری از اسوه های قرآنی عفاف نمود می یابد. همچنین از آیات قرآن کریم، راهکار کنترلی به دست می آید و چهار ساحت: پندار، دیدار، شنیدار و ارتباط را شامل می شود.
کلید واژگان: آیه 33 سوره نور, غریزه جنسی, عفت, استعفاف, راهکارهای فردی استعفافHoly Qur'an has presented two methods of "marriage and chastity" for the correct interaction with the sexual instinct. According to the Qur'an, the only correct way to satisfy the sexual instinct is marriage, but those who do not have access to it, have been ordered to "have chastity." The following article is a descriptive-analytical attempt to reveal identity, quality and multiplicity of chastity and how to achieve it in the light of the verses of the Qur'an with emphasis on the 33rd verse of Surah Noor. From the findings of the research, it can be known that chastity is the desire for the appearance of a state for the soul (self) that prevents the inappropriate occurrence of sexual lust and with it the spirit of chastity reigns (rules). In the interpretations, the existence of two viewpoints about the idiomatic meaning of "Este'fäf (chastity) has caused a different opinions in discovering the divine meaning of it; Therefore, some consider the order to it as a general order and some consider it as special one. Based on the results of the research, Este'fäf (chastity) is opposite (infront) of "marrying off" (here) and is specific to those who are not provided with any of the types of permanent or temporary marriage, and its interpretation as temporary marriage fits with the generality of the meaning of chastity, but it does not agree with the context of the verse. Strategy of having chastity in cognitive dimensions, is to accept the correct worldview and to pay attention to human dignity; and based on that,(real) following of the Qur'anic exemples of virtues of chastity could be done (and shined) . Also, a control solution from the verses of the Holy Quran, is obtained and it includes four areas: thought, visitation, listening and communication
Keywords: Verse33of Surah Noor, Sexual Instinct, Modesty, Chastity, Personal Solutions Of Chastity -
سبک زندگی اسلامی، شیوه های برگرفته از منابع اسلامی است که هر مسلمانی از طریق آن از سرمایه های فردی اجتماعی برای استحکام نظام ارتباطی و گذران امور زندگی به صورت مطلوب استفاده می کند. هدف این پژوهش، بررسی تاثیرپذیری نگرش به آسیب های اجتماعی از مولفه های سبک زندگی اسلامی است. جامعه آماری این تحقیق، دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر بیرجند بوده اند. روش تحقیق پیمایشی و تکنیک جمع آوری داده ها، پرسش نامه های استاندارد سبک زندگی اسلامی و آسیب های اجتماعی بوده است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 360 نفر برآورد شده است و افراد نمونه به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی از میان جامعه آماری انتخاب شدند. تحلیل داده ها، با استفاده از نرم افزار Spss22 و 25 Amos- انجام شده است. یافته ها نشان داد تاثیر سبک زندگی اسلامی (باورها، عبادی، خانواده و امنیتی) بر نگرش به آسیب های اجتماعی معکوس و معناداراست؛ به طوری که با افزایش این مولفه ها آسیب های اجتماعی کاهش یافته و تاثیر سایر مولفه ها بر آسیب های اجتماعی معنادار نبوده است. یافته های دیگر بیانگر آن بود که به طورکلی 33 درصد از عامل تغییرات نگرش به آسیب های اجتماعی مربوط به متغیر سبک زندگی اسلامی بوده است. پایبندی به ارزش های مذهبی و ایرانی برآمده از سبک زندگی اسلامی با تصحیح رفتارها و الگوهای حاکم بر زندگی به سان چتر حمایتی در برابر آسیب های اجتماعی برای افراد مورد مطالعه عمل کرده است و این پتانسیل را دارد تا نوع رفتارها و کنش های جوانان و نوجوانان را در قبال مسائل اجتماع تغییر داده و دارای کارکرد مثبت در جهت کاهش آسیب های اجتماعی عمل کند.
کلید واژگان: سبک زندگی اسلامی, آسیب های اجتماعی, دانش آموزان, بیرجندThe Islamic lifestyle consists of methods derived from Islamic sources that enable every Muslim to utilize individual and social resources for strengthening relationships and efficiently managing daily life. The objective of this study is to examine the impact of attitudes towards social harms based on elements of the Islamic lifestyle. The statistical population of this research included female high school students in the second year of secondary education in Birjand. A survey method was used, with data collection performed through standardized questionnaires on Islamic lifestyle and social harms. Using Cochran's formula, the sample size was estimated to be 360 participants, who were selected through a random cluster sampling method. Data analysis was conducted using SPSS22 and Amos-25 software. The findings revealed an inverse and significant relationship between the Islamic lifestyle components (beliefs, worship, family, and security) and attitudes toward social harms; increasing these components corresponded with a decrease in social harms, while the effect of other components was not statistically significant. Additionally, the results showed that 33% of the variance in attitudes toward social harms was attributed to the Islamic lifestyle variable. Commitment to religious and Iranian values stemming from the Islamic lifestyle acted as a protective umbrella against social harms for the studied individuals. This lifestyle has the potential to modify behaviors and patterns in young people, positively influencing their response to social issues and contributing to reducing social harms.
Keywords: Islamic Lifestyle, Social Harms, Students, Birjand
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.