به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « دستگاه اصل موضوعی » در نشریات گروه « فلسفه و کلام »

تکرار جستجوی کلیدواژه « دستگاه اصل موضوعی » در نشریات گروه « علوم انسانی »
  • مهدی بهنیافر*
    این پژوهش به بررسی ماهیت استنتاج و نسبت آن با شهود در اندیشه دکارت می پردازد. برخی مدعیات دکارتی مبنی بر یقینی تر بودن شهود و قابلیت فروکاهش استنتاج به آن، از جمله سرچشمه های این بحث است که دست کم دو تقریر رقیب هنجاری-اصل موضوعی و روان شناسی گروانه بحث شده در این پژوهش را در میان شارحان برانگیخته است. آرمان تقریر نخست، کاستن از نقش حافظه و گاه تخیل در زنجیره های طولانی استنتاج به واسطه خطاپذیری آنها در دید دکارت است. حصول این آرمان هم وابسته به ممارست و تمرین برای جای دادن زنجیره های استنتاجی هر چه طولانی تر در یک شهود واحد دکارتی است. این تقریر هم استقلال نتیجه منطقی را می پذیرد، هم استنتاج را قابل تعریف بر اساس معرف هایی همچون قواعد تبدیل و اصول پایه منطقی می داند هم این که منافاتی با درخت اصل موضوعی معرفت دکارتی ندارد. اما تقریر دوم اساسا درون مایه استنتاج را همان فراچنگ آوردن شهودی به عنوان فعل ساده ذهنی می داند که چیزی جز یک شهود پیچیده با متعلقات متعدد نیست. لذا این تقریر، استنتاج را فاقد درون مایه منطقی و غیرقابل تعریف بر اساس معرف هایی همچون اصول و قواعد منطقی می داند و به جای آن فراچنگ آوردن حقیقت مستنتج آشکار شده در پرتو نوعی شفافیت روان شناختی تجربه شده توسط سوژه معرفت را می نشاند. نشان داده ام که هر دو تقریر با تکیه بر بخشی از متون دکارت می کوشند قابل جمع با عینیت شناختی به نظر برسند و قرایتی فطری و انتخاب ناپذیر از منطق دکارتی ارایه کنند؛ اما تقریر دوم هم با فقره های اساسی تر اندیشه دکارت و هم با استقلال منطق منافات دارد؛ لذا نمی تواند به نحو قابل قبولی از عهده این دو مدعا برآید.
    کلید واژگان: دکارت, شهود, استنتاج, دستگاه اصل موضوعی, روان شناسی گروی, مسئله انتخاب منطق}
    Mahdi Behniafar *
    This paper examines two rival versions (normative-axiomatic and psychologistic) about the nature of deduction and its relation with intuition in Descartes' thought. The ideal of the first version is to reduce the role of the faculty of memory and, sometimes, the role of the faculty of imagination in long chains of deduction due to their fallibility in Descartes' view. Achieving this ideal also depends on the mental training and practicing to place longer inferential chains in a single Cartesian intuition. This version accepts the independence of a logical consequence, considers deduction to be definable on the basis of definiens such as rules of inference and the basic principles of logic, and does not contradict the axiomatic tree of Cartesian knowledge. But the second version essentially sees deduction as nothing more than an intuitive grasping: a simple mental act that is nothing more than a complex intuition of several intuitive things. Therefore, this version considers deduction to have no logical regulations and considers it indefinable based on definiens such as logical principles and rules, and instead places the grasp of a truth that manifests in a kind of psychological clarity experienced by the knowing subject. These two versions try to seem compatible with cognitive objectivity and offer an innate and inadoptable reading of Cartesian logic; But since the second version contradicts both the more fundamental points of Descartes' thought and the independence of logic, this version cannot lead to the cognitive objectivity and innateness of logic in an acceptable way.
    Keywords: Descartes, intuition, Deduction, Axiomatic System, Psychologism, Adoption Problem in Logic}
  • مهدی بهنیافر*

    زمینه اصلی این پژوهش بررسی روش دکارت در معرفت به عالم محسوس و نسبت آن با آرمان اصل موضوعی معرفت است. با فاصله گرفتن از این ایراد که دکارت در شناخت عالم مادی از روش اصل موضوعی عدول کرده، استدلال کرده ام که وی، از جمله در این عرصه، با توسعه قواعد تبدیل و استنتاجی دستگاه معرفت و شکستن انحصار قیاس، همچنان به روش اصل موضوعی در تاسیس درخت معرفت پای بند مانده است. یکی از مهمترین قواعد استنتاج غیرقیاسی توسعه یافته در کار او روشی است که امروزه با عنوان استنتاج بهترین تبیین شناخته می شود. با تحلیل اسنادی نشان داده ام که افزون بر صورت بندی پایه استنتاج بهترین تبیین، صورت بندی گسترده آن هم در طرح اولیه ای مانند گفتار در روش و هم در بخش های تجربی اصول فلسفه به وضوح قابل ره گیری است. مطالعه این توسعه قواعد استنتاجی در کار دکارت، نه تنها برخی ابعاد ایده مهم و دوران ساز او مبنی بر جایگزینی روش به جای منطق را روشن می سازد بلکه الگویی برای جمع میان معرفت تجربی با روش اصل موضوعی به دست می دهد که به ویژه الهام بخش شناخت و مواجهه عقلانی با رخدادهای خلاق و نوشونده تجربی و انسانی است و بر پایه آن می توان روزنه ای به سوی خروج از آنارشی معرفتی و حتی آنارشی ارزشی در این قبیل عرصه ها گشود.

    کلید واژگان: دکارت, دستگاه اصل موضوعی, قیاس, استنتاج بهترین تبیین, معرفت تجربی, روش}
    Mahdi Behniafar *

    The main background of this research is the study of Descartes' method in our knowledge to the sensible world and its relation to the ideal theme of axiomatic knowledge. I do not accept the objection that Descartes deviated from the axiomatic method in the knowledge of the material world, and therefore I have argued that he continued to axiomatic method by developing the rules of inference and breaking the monopoly of syllogism in his Tree of knowledge. One of the most important rules of non-deductive inference developed in his work is the method of inference to the best explanation (I.B.E). Through documentary analysis, I have shown that in addition to the basic formulation of the inference to best explanation (I.B.E), its extensive formulation can be clearly traced both in Preliminary design such as Discourse on Method and in the empirical sections of the principles of philosophy. Studying this development of inferential rules in Descartes's work not only illuminates some aspects of his important and deep idea of replacing the method with logic, but also provides a model for combining empirical knowledge with the axiomatic method. This model inspires knowledge and rational encounter with creative and constantly changing experimental and human events, and based on it, a window can be opened to get out of epistemic anarchy and even value anarchy in such areas.

    Keywords: Descartes, Axiomatic System, syllogism, inference to the best explanation (I.B.E), empirical knowledge, method}
  • مهدی بهنیافر*، حمیده مختاری
    رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطه عقل و دین نسبت عقل و دین از اساسی ترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته، دیدگاه های متفاوتی را هم دامن زده است. در این مقاله نگارندگان درصددند ضمن تحلیل رویکرد شهیدمطهری به مسئله اصول بنیادین دین اسلام، امکان نشاندن آن ها در جایگاه اصول موضوعه منظومه معرفتی دین و لذا خوانشی اصل موضوعی از دین را بررسی کنند. سپس این فرضیه بررسی خواهد شد که نگاه مرحوم مطهری به اصول دین به مثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومه دین، جایگاه عقلی ویژه ای برای اصول دین ترسیم می کندکه به نوبه خود واجد ارزش فلسفی است. دستاورد این امر هم تعیین تکلیف صریح پرسش از رابطه عقل و دین از دیدگاه وی به عنوان پرسش غایی این پژوهش است. لذا ضمن این بررسی نشان داده ایم که وجه فلسفی این پرسش در افق فلسفه دین، افزون بر وجوه درون دینی آن، در اندیشه شهیدمطهری، بروزی مستقل و فلسفی دارد و اتفاقا این وجه فلسفی هم گاهی مغفول واقع می شود. در انتها هم با اتکا بر مقدمات فوق، تنها پاسخ قابل استخراج و سازگار با دیدگاه ایشان به عنوان پاسخی صریح در برابر پرسش از رابطه عقل و دین طرح و تبیین خواهد شد؛ پاسخی که هم واجد ارزش شناختی در مسئله عقل و دین است و هم تقریری خاص از رابطه عقل و ایمان را در منظومه اعتقادی دینداران رقم می زند.
    کلید واژگان: اصول دین, اصول موضوعه, دستگاه اصل موضوعی, عقل, ایمان}
  • میثم محمدامینی
    «منطق به صورت نامحدود... صوری نیست. اگر چنین بود، بدون محتوا می بود... هیچ علمی کاملا صوری نیست» (Frege، 1971:109).
    در 1899، دیوید هیلبرت نظام اصل موضوعی منقحی برای هندسه اقلیدسی عرضه کرد و با اثبات مشروط فراقضیه های سازگاری و استقلال برای این نظام، راه حلی برای یکی از مسائل دیرپای ریاضیات (مشهور به مسئله خطوط موازی) ارائه داد. گوتلوب فرگه، پایه گذار منطق صوری جدید، مخالفت های بنیادینی با رویکرد فرمالیستی هیلبرت و برهان های او برای فراقضیه های سازگاری و استقلال ابراز داشت. بررسی دلایل این مخالفت نشان می دهد که دیدگاه فرگه نسبت به صوری بودن منطق و قضیه های فرانظریه ای به کلی متفاوت از دیدگاه پذیرفته شده امروزی است. در این مقاله پس از شرح مختصر روش اثبات هیلبرت برای فراقضیه های سازگاری و استقلال و همین طور انتقادهای اصلی فرگه به آن، به روش پیش نهادی خود فرگه برای پرداختن به این مسائل اشاره خواهم کرد و سپس به این بحث خواهم پرداخت که چرا در نهایت ریاضی دانان و منطق دانان، به پیروی از هیلبرت، به نکته سنجی های فرگه وقعی ننهادند و منطق جدید با معرفی نظریه مدل گام در راهی نهاد که از نگاه فرگه به هیچ وجه قابل قبول نبود. در پایان نتیجه ای که از این بررسی می گیرم این است که در واقع، فرگه و هیلبرت، هر یک بر اساس اندیشه ها و علایق خود، برداشت های متفاوتی از مفاهیمی مانند سازگاری و استقلال در دستگاه های اصل موضوعی داشته اند، جایی که فرگه به دنبال «سازگاری اندیشه ای» است هیلبرت صرفا «سازگاری نحوی» را اثبات می کند. برداشت سخت گیرانه فرگه از مفهوم سازگاری و استقلال دامنه پژوهش های بعدی را به شدت محدود می ساخت، حال آن که برداشت هیلبرتی امکانات وسیع و جذابی برای انجام بحث های فرانظریه ای فراهم می آورد.
    کلید واژگان: دستگاه اصل موضوعی, فرانظریه, فراقضیه استقلال, فراقضیه سازگاری, تحلیل مفهومی}
    Meysam Mohammad Amini
    In 1899¡ David Hilbert offers an articulated axiomatic system for Euclidean geometry and¡ demonstrating conditionally the meta-theorems of compatibility and independence for this system¡ proposes a solution to one of the enduring problems of mathematics (known as the problem of parallel lines). Gottlob Frege¡ the founder of new formal logic¡ fundamentally disagreed with Hilbert’s formalistic approach and his proofs for the meta-theorems of compatibility and independence. The reasons for the opposition show that Frege''s view on formality of logic and meta-theorems of compatibility and independence is very different from today''s point of view. In this paper¡ after briefly discussing Hilbert’s method in demonstrating meta-theorems of compatibility and independence¡ and also the main Frege’s objections toward it¡ I will indicate to Frege’s own method dealing with these issues¡ and then discuss why eventually mathematicians and logicians¡ following Hilbert¡ ignored Frege’s remarks and modern logic¡ proposing a model theory¡ stepped on a road which was for Frege a wrong way.
    Keywords: axiomatic system, met, theory, meta, theorem of independence, meta, theorem of compatibility, conceptual analysis}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال