به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "فلسفه فرهنگ" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «فلسفه فرهنگ» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • سید حسین هاشمی، علی اصغر مصلح*

    نظریه فرهنگ در نظام فکری بلوخ و داوکینز برمبنای دو انگاره «ماده باوری» و «تکامل نگری پویا» و با رویکرد «واگشت گرایی» تدوین می شود. این تشابه متافیزیکی و رویکردی سبب می شود که بررسی تطبیقی/ تلفیقی آن ها -براساس مولفه های برسازنده «انگاره ها»ی فرهنگی در اندیشه بلوخ و «مم ها»ی فرهنگی در اندیشه داوکینز- ممکن شود. طبق نوشتار پیش رو، روشن خواهد شد که اولا ترکیب هستی شناسی ای فرآیندمحور بلوخ با ژن شناسی و نظریه فرهنگ داوکینز، یک متافیزیک مناسب برای نظام فکری داوکینز -که نوعی نظام علمی بدون متافیزیک است- فراهم می کند و ثانیا، ژن شناسی داوکینز -به واسطه روند و مفهوم «فنوتیپ گسترده»- نسبت قلمرو زیستی انسان با حوزه ساختارهای اجتماعی -در فلسفه تاریخ بلوخ- را توضیح داده و پیوندی بین آن ها، برقرار می کند. بر مبنای این نگرش تطبیقی/ تلفیقی، توضیح خواهیم داد که مفاهیم مشترک/ متفاوت این دو اندیشمند، مکمل و مصحح یکدیگر بوده و ترکیب این مفاهیم سبب شکل گیری بینش های جدیدی در حوزه فلسفه تاریخ و فرهنگ می شود که نتیجه آن، امکان تدوین تبیین هایی قانع کننده تر و روشن تر برای پاره از مفاهیم فلسفی خواهد بود؛ ازجمله آنکه: دو انگاره «فنوتیپ گسترده» و «پراکسیس» -در ژن شناسی داوکینز و فلسفه تاریخ بلوخ- و دو مفهوم «مم» ها و «افزونه»ها -در نظریه فرهنگ داوکینز و بلوخ- مکمل و مصحح یکدیگر هستند و دو پدیده «بیگانگی با خود» و «طبقه اجتماعی»، تبیین روشن تری پیدا خواهند کرد. نقش مولفه های برسازنده «انگاره ها» و «مم ها» -طبق دیدگاه های بلوخ و داوکینز- و جایابی آن ها در پیوستار هستی/ فرهنگ -طبق دیدگاه این جستار- به آن گونه است که از یک سو، سنخی از «جبرباوری» فلسفی را رقم زده و چالشی جدی دربرابر مفاهیم «آرمان باوری» و «امیدآفرینی» ای بلوخ فراهم می کند و از سوی دیگر، امکان اضافه شدن مفهوم «غایت باوری» -در روایت بلوخ از این مقوله- را به نظریه علمی ای ژن شناسی داوکینز هموار کرده و بدین ترتیب، مصداقی از تلاش برای سازگارکردن نگرش های علمی و فلسفی، عرضه می کند.

    کلید واژگان: فلسفه فرهنگ, بلوخ, انگاره ها, داوکینز, مم ها
    Seyyed Hossein Hashemi, Aliasghar Mosleh *

    Culture is one of the great themes of Bloch and Dawkins’ philosophy. They use ideas of materialism and processtual evolutionism with reduction approach to explain the cultural realm. These common aspects make a comparative/ synthetic study of their philosophy of culture- based on components “Ideas” and “Memes”- possible. The claims of this article are: 1) Bloch's processtual ontology is a proper metaphysics for Dawkins' genetics and theory of culture; 2) Dawkins' genetics explains the relation between the human biological sphere and social/historical structures. This article tries to show that the analysis of the cultural theories in Bloch and Dawkins' thought can provide genuine and profound insight into the fundamental dynamics of society and history and can more clearly explain some philosophical conceptions, for example “alienation” and “social class”. On the other side, two pair's conceptions- mainly “praxis/expanded phenotype” and “mems/plus ultra”- are complementary and can more exactly explain the relation between gene, social structures, and culture. The result of this comparative/synthetic analysis of culture are: 1) A type of philosophical “determinism” that is challenging for some basic Bloch's conceptions: utopia and hope; 2) An example -by adding the Bloch's conception of “teleology” to Dawkins' genetics- of compromising the scientific and philosophical exceptional approach.

    Keywords: Philosophical study of culture, Bloch, utopian ideas, Dawkins, MEMS
  • محمد مهدی اردبیلی*

    عنوان مقاله حاضر به دقیق ترین شکل پروبلماتیک اصلی آن را بیان می کند. در همین راستا، این متن از کاربردهای مختلف فرهنگ (پرورش، فرهیختن، تمدن و غیره) نزد نیچه آغاز می کند. نیچه، از نخستین متون جدی اش، برای مثال، زایش تراژدی، تا پاره نوشت های جنون آمیز واپسین روزهای پیش از جنونش، و حتی تا آخرین نوشته های منتشرنشده اراده معطوف به قدرت، همواره با «فرهنگ» درگیر بوده است. این درگیری اما نه درگیری با مفهومی در کنار سایر مفاهیم، بلکه چیزی ورای آن، یعنی مواجهه با تراکمی از کل نیروهای در حال نبرد است که ذیل یک نام واحد فراگیر مجتمع شده اند. در این راستا، ابتدا به دو وجه معنایی ایجابی و منفی فرهنگ نزد نیچه پرداختیم، سپس به میانجی ارایه تفسیری رادیکال و درونی سازی هر دو وجه مذکور، به لایه هایی از مواجهه انتقادی نیچه با فرهنگ وارد خواهیم شد و در انتها، بحث نیچه از فرهنگ را سکویی قرار دادیم برای اشاره ای مختصر به آنچه نیچه برای جهان امروز پیش بینی کرده بود: نیست انگاری محتوم عصر ما.

    کلید واژگان: فرهنگ, نیچه, نیست انگاری, فلسفه فرهنگ
    MohammadMehdi Ardebili *

    The title of the present article describes its main problematic. The text begins with Nietzsche's various uses of culture (cultivation, education, civilization, etc.). From his first serious texts, such as the Birth of Tragedy, to the mystical fragmentations of the last days before insanity, and even to the last unpublished writings of The Will to Power, Nietzsche has always been involved with "culture." This conflict, however, is not a conflict with a concept alongside other concepts, but something beyond it, a confrontation with the density of all forces under a single common name. In this regard, we first look at the positive and negative aspects of culture in Nietzsche's view. Then, through a radical interpretation and internalization of both sides, we will penetrate into the layers of Nietzsche's critical encounter with culture. Finally, we utilize these discussions in order to briefly point to what Nietzsche predicted for today's world: the inevitable Nihilism of our age.

    Keywords: culture, Nietzsche, Nihilism, Philosophy of Culture
  • تبیین «کثرت گرایی فرهنگی» در پرتو فلسفه فرهنگ هردر
    محمدمهدی اردبیلی*

    هرچند فلسفه فرهنگ، در معنای مشخص آن، شاخه‌ای نوپا و میان‌رشته‌ای است که مستقلا از اواخر قرن بیستم در آلمان مطرح شد و بسط یافت، اما مفسران نخستین اندیشه‌های فلسفی درباره فرهنگ در معنای مدرن آن را به یوهان گتفرید فن هردر (1744-1803) نسبت می‌دهند که آثارش الهام‌بخش فرهنگ‌پژوهان پس از او بوده است. یکی از مهمترین میراث‌های هردر، «کثرت‌گرایی فرهنگی» است. او این کثرت‌گرایی را به عنوان ابزاری علیه تمامیت‌خواهی خودبرتربین و استعمارگر حاکم بر روشنگری به کار گرفت و نه تنها به برتری فرهنگ اروپایی بر سایر فرهنگ‌ها باور نداشت، بلکه تعریف و درک نوینی از فرهنگ را مطرح کرد که بر اساس آن می‌شد از فرهنگ‌های سایر بخش‌های جهان، به ویژه فرهنگ‌های شرقی دفاع کرد. مقاله حاضر با هدف تبیین ایده «کثرت‌گرایی فرهنگی» نزد هردر، خواهد کوشید تا این ایده را ذیل سه زیرعنوان کلیدی «تکینگی فرهنگی»، «داوری درونی» و «مفهوم نیرو» ساماندهی و تبیین نماید و امکانات آن را برای مقابله با تصور تمامیت‌خواهانه اروپامحور یا همان «اروپامحوری فرهنگی» نشان دهد. نهایتا به کمک تحلیل کارکرد مفهوم «نیرو» نزد هردر، بخش مختصری به بحث از اتهام نسبی‌گرایی علیه «کثرت‌گرایی فرهنگی» اختصاص خواهد یافت.

    کلید واژگان: فلسفه فرهنگ, یوهان گتفرید فن هردر, تکینگی فرهنگی, کثرت گرایی فرهنگی
    'Cultural Pluralism' in the light of Herder's Philosophy of Culture
    MohammadMehdi Ardebili *

    Although “Philosophy of Culture” is commonly taken to refer to a rather new and interdisciplinary branch that has been developed in Germany since late twentieth century, one can trace the first philosophical ideas about culture, in the modern sense of the term, back to Johann Gottfried von Herder (1744-1803). In this context, one of Herder's most important legacies (or lasting contributions) is "cultural pluralism,” which he utilized as a tool against the colonial totalitarianism of Enlightenment. Herder was critical of the commonly held belief in the superiority of European culture over other cultures, and introduced a new definition and understanding of culture that could potentially be used to defend the cultures of other parts of the world, especially Eastern cultures. With the aim of explaining Herder’s concept of "cultural pluralism," the present article will organize and explain this concept under three key sub-headings of "cultural singularity", "internal judgment," and “concept of force.” It will analyze its opposition to "cultural Europeanism" and demonstrate its possibilities for confronting the European-centric concept of totalitarianism. Finally, a brief section will be devoted to the discussion of the charge of relativism against Herder’s "cultural pluralism”.

    Keywords: Philosophy of Culture, Johann Gottfried von Herder, cultural pluralism, cultural singularity, internal judgment
  • وحید احمدی*، احمدعلی حیدری

    هدف این مقاله، مقایسه آراء ابن خلدون در مقدمه با مباحث مطرح شده در حوزه فلسفه فرهنگ در دوران مدرن است. با نگاهی به کتاب مقدمه ابن خلدون از این منظر، متوجه خواهیم شد که ابن خلدون در مقدمه، از رهگذر بحث درباره مفاهیمی چون عصبیت، پادشاهی و تاثیر آب و هوا بر عمران و... برخی از مهم ترین مولفه های فلسفه فرهنگ را مطرح می کند و نشان می دهد که چگونه از آدمیان از شرایطی نزدیک به طبیعت گام به گام به مرحله عصبیت و سپس به مرحله رفاه و تن آسایی صعود می کنند و به واسطه فرهنگ از طبیعت فاصله می گیرند و او نشان می دهد که برای طی این راه، جنگ و نفی دیگری امری ضروری است. او در ادامه نیز نشان می دهد که خود با اتخاذ چشم اندازی فلسفی، دیگری را به رسمیت می شناسد و بدین سان از افق های محدود به فرهنگ خود فراتر می رود و دیگری را در منطقه -الفراغی که همانا عمران است مد نظر قرار می دهد. او دین را بازاندیشی می کند تا راهی را برای کثرت انگاری فرهنگی باز کند.

    کلید واژگان: فلسفه فرهنگ, عصبیت, طبیعت, جهان انسانی, دین, جنگ, صلح
    Vahid Ahmadi *, AhmadAli Heydari

    The paper is to compare between Ibn Khaldun's style of philosophizing and the modern viewpoint of Philosophy of Culture. Speculating on Asabiyyah (group feeling), civilization, and influences of climate on the human being, Ibn Khaldun sets the stage for his contribution to some of the most important categories of the philosophy of culture. He describes how gradually human beings, humans that first home around nature, reach the state of prosperity by way of Asabiyyah and he believes that this way is bound for wars and for the negation of the other. Ibn Khaldun, then, in the course of the discussion, somehow like oppressed utopian, recognizes other cultures and goes beyond the horizon of his own culture and views human being from the higher standpoint of O’mran, a standpoint that is devoid of any specific values, that is Jenseits von Gut und Böse. He rethinks religion so as to pave the way for poly – cultural standpoint.

    Keywords: Philosophy of Cultur, Nervousness, Nature, Human World, Religion, war, Peace
  • محمد مهدی اردبیلی*
    هرچند نخستین اندیشه ها درباره فرهنگ به یونان باستان، و حتی شاید پیش از آن، بازمی گردد، اما آنچه امروز مشخصا تحت عنوان مفهوم «فرهنگ» شناخته شده است، مفهومی مدرن است که بیشتر از نظر ورزی های متفکران آلمانی قرون 18 و 19 میلادی متاثر است. علی رغم اندیشه های روسو، دیدرو، ولتر، ویکو، لایب نیتس و دیگران می توان نشان داد که یوهان گتفرید فن هردر (1744-1803) نخستین متفکری است که برای فرهنگ جایگاه و معنایی متافیزیکی و فلسفی قایل شد. او حتی انسان را موجودی ذاتا فرهنگی معرفی کرد و برای تحلیل نسبت انسان و فرهنگ، به لحاظ نظری، بر نقش و کارکرد زبان و تاریخ تاکید ورزید. با این همه، او کتاب یا متن مستقلی درباره «فلسفه فرهنگ» یا حتی معنای فرهنگ ندارد. در نتیجه، مقاله حاضر می کوشد تا با بررسی مباحث و مطالب متنوع و پراکنده هردر درباره زبان، انسان، تاریخ، سیاست و فرهنگ، چگونگی ظهور ضمنی نوعی «فلسفه فرهنگ» را  در آثار وی ردیابی نماید و نهایتا به تاثیر آن بر متفکران بعدی این حوزه، به ویژه هگل، بپردازد. بر این اساس، مقاله حاضر صرف نظر از مقدمه ای کوتاه، دارای سه بخش اصلی است: اول) مبانی نظری اندیشه هردر و تاثیرپذیری او از اسلافش؛ دوم) استخراج نوعی فلسفه فرهنگ از بطن آثار هردر با تمرکز بر نقد روشنگری؛ و سوم) بررسی تاثیر هردر بر متفکران بعدی با تمرکز بر سیر تحول مفهوم فرهنگ.
    کلید واژگان: فلسفه فرهنگ, یوهان گتفرید فن هردر, روشنگری, ارگانیسم درونزای فرهنگی
    Mohammad Mehdi Ardebili *
    Though thinking about culture returns to ancient Greece, "culture" as understood today is a modern concept influenced more by the speculations of the German thinkers of the 18th and 19th centuries than ancient Greek thinkers. Despite the ideas of Rousseau, Diderot, Voltaire, Vico, Leibniz, and others, it can be shown that Johann Gottfried von Herder (1764-1803) was the first thinker that provided a metaphysical and philosophical grounding for culture. He portrayed the human being as essentially a cultural being. However, Herder does not have an independent book or treatise specifically about the "philosophy of culture" or even the meaning of culture. Consequently, the present paper tries to analyze how Herder's "philosophy of culture" implicitly emerges from his vast oeuvre by extracting his diverse and diffuse discussions about language, man, history, politics and culture; and, finally, its impact on the subsequent thinkers of this field, especially Hegel. Accordingly, this paper, regardless of its short introduction, has three main parts: First, the theoretical foundations of Herder's thoughts and his sources of inspiration; Second, Herder’s philosophy of culture, extracted from a variety of his works and focusing on his critiques of Enlightenment; and third, examining Herder's influence on subsequent thinkers, focusing on the evolution of the concept of culture.
    Keywords: Philosophy of Culture, Johann Gottfried von Herder, enlightenment, Cultural Immanent Organism
  • فاطمه طارمی راد*

    فلسفه فرهنگ حوزه مطالعاتی نسبتا نوپایی است که در قرن بیستم و در پی بحران هایی که شرایط زندگی انسان را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود، به طور جدی مطرح شده و در دهه های اخیر بسیار اهمیت یافته است. این حوزه مطالعاتی بر آن است تا با شناخت، بررسی و تحلیل فرهنگ، به مثابه ی اصلی ترین وجه وجود انسان، در حکم داروی زمانه عمل کند و با ارایه ی الگوهایی نوین، به انسان در شکل دهی هرچه بهتر زیست جهان فرهنگی اش و خروج از بحران انسانیت یاری رساند. در این نوشتار، بعد از ارایه ی تعریفی از فلسفه فرهنگ و توضیح وظایف آن، زمینه های شکل گیری و چرایی پیدایش آن را در سه مقوله ی نقد فرهنگ، شرایط اجتماعی و جنگ جهانی اول بررسی کرده ایم، سپس ضمن بیان تاریخچه پیدایش فلسفه فرهنگ به شرح اجمالی اندیشه های زیمل و کاسیرر، دوتن از چهره های اصلی آن، پرداخته و در نهایت به دستاوردها و افق های پیش روی فلسفه فرهنگ اشاره ای مختصر داشته ایم.

    کلید واژگان: فلسفه فرهنگ, فرهنگ, انسان

    Philosophy of culture is a relatively young discipline which evolved in the early 20th century, as a reaction against the all-embracing crisis facing human life. Examining culture, as the main aspect of human existence, it aims at developing a theory for man’s cultural life, whit the help of which man can live a better life. In this paper after an introduction to the philosophy of culture and its tasks, I have examined the causes which has led to the growth of this discipline. Then having given a history of philosophy of culture, I have explained the views of two major figures in the field, namely Simmel and Cassirer, on the human culture. Finally I have mentioned some of the achievements and also future prospects of philosophy of culture.

    Keywords: philosophy of culture, Culture, Human
  • اصغر مصلح
    اندیشه یوهان گوتفرید فون هردر دامنه وسیعی دارد و برای سیر در اندیشه های وی باید به مباحثی مانند انسانیت، تاریخ و فلسفه تاریخ، انسان شناسی، فرهنگ و فلسفه فرهنگ آن گونه که او طرح کرده است پرداخت. با توجه به شرایط عالم معاصر و اهمیت یافتن پرسش هایی چون سرشت فرهنگ، نسبت میان فرهنگ ها و آینده فرهنگ، بازخوانی آثار هردر به خصوص اندیشه های وی درباره فرهنگ لازم به نظر می رسد. حداقل فایده بازخوانی اندیشه های هردر آن است که با الگویی مناسب برای بررسی و تحلیل ژرف فرهنگ و پرسش های موجود درباره آن آشنا می شویم؛ الگویی که برای پیگیری مطالعات نظری درباره فرهنگ ضروری است. در این مقاله به اندیشه های هردر درباره فرهنگ پرداخته شده و به خصوص بر این نکته تاکید می شود که با هردر است که فرهنگ به عنوان موضوعی برای فلسفه به اندیشه درمی آید و فلسفه فرهنگ شکل می گیرد. فلسفه فرهنگ سنتی فلسفی است که با هردر آغازشده و در سال های اخیر به موضوعی کانونی در فلسفه آلمان تبدیل شده است. در ادامه پرسش نسبت میان فرهنگ ها در عالم معاصر، با توجه به الگوی هردر موردبررسی قرار می گیرد. موضوع نسبت میان فرهنگ ها موضوعی است که در سه دهه اخیر اهمیت بسیاری یافته و به نظر می رسد که بینش و تلقی هردر، یکی از بهترین الگوها برای ورود به چنین موضوعی است.
    کلید واژگان: هردر, فرهنگ, فلسفه فرهنگ, تکثر فرهنگی, نسبی گرایی فرهنگ, انسانیت
    Ali Asghar Mosleh
    Johann Gottfried von Herder''s thought has a wide range and in order to roam in his views we should deal with the issues such as humanity، history and philosophy of history، anthropology، culture and philosophy of culture as he has proposed. Concerning the conditions of the contemporary world and the importance of such questions as nature of culture، relation between cultures and the future of culture، it seems necessary to read out the works of Herder. The least benefit of reading out Herder''s ideas is that we get familiar with a suitable paradigm for a deep study and analysis of culture and the existing questions around it; a paradigm that is essential for perusing theoretical studies about culture. In this paper Herder''s ideas about culture have been discussed and the point which has been particularly emphasized here is that it is through Herder''s works that culture as a subject for philosophy is put into the mind and «philosophy of culture» is formed. Concerning Herder''s paradigm، this paper proceeds to survey the relation between cultures in the contemporary world. The issue of the relation between cultures is an issue which has been greatly prominent in recent three decades، and it seems that Herder''s insight and treatment is one of the best paradigms to enter into such an issue.
    Keywords: Herder, culture, philosophy of culture, cultural multiplicity, cultural relativism, humanity
  • علی اصغر مصلح*
    «ادراکات اعتباری» علامه طباطبائی در مسیر بحثی معرفت شناسی به اندیشه درمی آید، اما موضوع ادراکات اعتباری را نباید به قلمرو معرفت شناسی محدود کرد. به نظر میرسد که علامه طباطبائی این بحث را در پی درکی نو از انسان و جهان و با تنفس در فضای فکری عالم معاصر مطرح کرده اند. برای کشف چنین دریافتی باید به جای تمرکز ذهن بر ادراکات اعتباری، به قلمرو «اعتباریات» توجه کرد. اگر مقاله ششم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را با توجه به سیر افکاری که در غرب شروع شده و به تاملات فلسفی درباره «فرهنگ» منجر شده، مطالعه کنیم، درستی این برداشت آشکارتر می شود. اگر به زمینه پیدایش اندیشه متفکرانی چون «ویکو»، «روسو» و «هردر» درباره تمدن و فرهنگ توجه کنیم و نحوه تقرب این متفکران به حوزه فرهنگ را دنبال کنیم، آنگاه بهتر میتوان به سبب تقرب علامه طباطبائی به پرسشهایی که ادراکات اعتباری پاسخی برای آنهاست، پی برد. اگر با این شیوه، نظریه ادراکات اعتباری را قرائت کنیم و به شباهت های دریافت ها و در عین حال زمینه های تاریخی متفاوت توجه داشته باشیم، امکان آغاز گفت و گویی جدید در مورد «فرهنگ و مقومات آن»، بین تفکر اسلامی و تفکرات برخاسته از فرهنگ اروپایی فراهم می شود. برداشت اصلی این مقاله آن است که بحث اعتباریات با توجه به لوازم و نتایج آن، می تواند بهعنوان نظری های بدیل در کنار سایر نظریات فلسفی درباره فرهنگ مطرح شود. به بیان دیگر نظریه ای بدیل در کنار سایر نظریات فلسفی درباره فرهنگ مطرح شود. به بیان دیگر نظریه اعتباریات علامه میتواند مبنایی برای پاسخ به پرسش های به اندیشه درآمده در حوزه «فلسفه فرهنگ» باشد.
    کلید واژگان: علامه طباطبایی, ادراکات اعتباری, اعتباریات, فرهنگ, فلسفه فرهنگ
    Ali Asghar Mosleh*
    Allameh Tabataba’i’s ‘contingent perception’ comes to thought in the subject of epistemology, though contingent perception should not be limited to this field. It appears that Allameh Tabataba’i has proposed this discussion with a novel perception of humankind and the world and by his presence in the mindset of the modern world. To discover such a perception, one must pay attention to the ‘realm’ of Contingents instead of focusing the mind on contingent perceptions. If we study the sixth article in the book The Principles of Philosophy and the Method of Realism with a consideration toward the thought pattern in the West that has led to philosophical reflections about ‘culture’, the correctness of this understanding is revealed. If we consider the emersion context for the mindset of intellectuals such as Rousseau, Vico and Herder about civilization and culture and follow the approach of these scholars to the field of culture, we can then understand the approach of Allameh Tabataba’i to questions which have been addressed by contingent perceptions. If we read the contingent perceptions theory with this method, and pay attention to the similarities in perceptions and different historical contexts, an opportunity for beginning a new dialogue about ‘culture and its elements’ between Islamic school of thought and those which have generated from European culture. The understanding of this article is that the subject of Contingents, considering its instruments and results, can be proposed as a substitute theory alongside other philosophical theories regarding culture. In other words, Allameh’s theory of Contingents can act as basis for answering questions about in the field of ‘the philosophy of culture’.
    Keywords: Allameh Tabatabai, contingent perceptions, Contingents, culture, philosophy of culture
  • علی اصغر مصلح
    فلسفه فرهنگ از گرایشهای جدید فلسفه است که درسالهای اخیراهمیتی بیش از گذشته پیدا کرده است.فلسفه فرهنگ عناصر و مواد اندیشه و پژوهش خودرااز سویی با رجوع به فیلسوفان بزرگ و از سوی دیگر از حوزه مطالعات و پژوهشهای علوم انسانی و حتی علوم طبیعی فراهم کرده است.فلسفه تاریخ،انسان شناسی فلسفی،جامعه شناسی،روان شناسی،زیست شناسی و انسان شناسی فرهنگی هرکدام به نحوی بسترتاملات فلسفه فرهنگ را فراهم ساخته اند.به همین جهت در فلسفه فرهنگ بیش از هر گرایش دیگر فلسفه،زمینه داد و ستد بین فلسفه و علوم انسانی فراهم شده است.تحولات جهانی در سه دهه اخیر و اهمیت یافتن هرچه بیشتر تلاقی های فرهنگی و تکثر فرهنگ ها باعث توجه بیشتر به موضوع فرهنگ درفلسفه و اخیرا موجب پیدایش فلسفه جدیدی با عنوان«میان فرهنگی»شده است.در این مقاله ضمن معرفی این رشته از اهمیت آن درجهان معاصر سخن خواهیم گفت.
    کلید واژگان: فرهنگ, فلسفه فرهنگ, فلسفه تاریخ, انسان شناسی, نقد فرهنگ
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال