به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ijtihad" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «ijtihad» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • علی کارشناس*

    مساله «اجتهاد تشریعی نبی» قدمتی به درازای تاریخ صدر اسلام دارد. برخی علمای اهل سنت بر این باورند که پیامبراکرم در مواردی از احکام شریعت که وحی بر ایشان نازل نشد، براساس اجتهاد خویش عمل نمود. مساله پژوهش آن است که راه یابی اجتهاد تشریعی در احکام الهی، اعتماد به احکام بیان شده توسط پیامبراکرم را سست می نماید و زمینه را برای اعمال رای و سلیقه شخصی در احکام شریعت فراهم می سازد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نظریه «اجتهاد تشریعی نبی» براساس شواهد و دلایل قرآنی و روایی با تاکید بر آرای ابن حزم اندلسی و علامه حلی است. روش پژوهش حاضر، توصیفی تحلیلی است و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به توصیف داده ها و تحلیل تاریخی مساله پژوهش پرداخته شده است.یافته پژوهش به اجمال از این قرار است که براساس دیدگاه علامه حلی، مساله اجتهاد تشریعی نبی به نحو مطلق، امری مردود به شمار آمده و تنها در صورت وجود اذن الهی و در چهارچوب اصول وحیانی امری مقبول به شمار می آید. به اعتقاد ابن حزم نیز روایات مورد استناد برای اثبات اجتهاد تشریعی نبی دچار ضعف سندی بوده و برخلاف ظواهر آیات قرآن کریم است.

    کلید واژگان: اجتهاد تشریعی, ولایت تشریعی, نبی اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم), علامه حلی(ره), ابن حزم اندلسی
    Ali Karshenas *

    The issue of "legislative ijtihad of the Holy Prophet" dates back to the early history of Islam. Some Sunni scholars believe that Prophet Muhammad (peace be upon him and his progeny), in some religious rulings where no revelation was revealed upon him, acted based on his own ijtihad (i.e. independent reasoning). The research problem is that the admission of legislative ijtihad in divine rulings undermines trust in the rulings taught by the Holy Prophet and opens the door to personal opinions and discretion in religious rulings. The aim of this paper is to examine the theory of "legislative ijtihad of the Holy Prophet" based on Quranic and narrative arguments and evidences, with emphasis on the views of Ibn Ḥazm Al-Andalusī and ‘Allāmah Ḥillī. The research method is descriptive-analytical and through utilizing library sources, the data is described and historical analysis of the research problem is made. The research findings in brief suggest that according to ‘Allāmah Ḥillī, the concept of legislative ijtihad of the Holy Prophet in an absolute sense is rejected, and is only acceptable in the case of divine permission and within the framework of principles of revelation. Ibn Ḥazm also believes that the narrations cited to prove the legislative ijtihad of the Prophet have weak chains of transmission and contradict the apparent meaning of the Quranic verses.

    Keywords: : Ijtihad, Legislative Ijtihad, Legislative Authority (Al-Wilāyah Al-Tashrī'iyah), Prophet Muhammad, ‘Allāmah Ḥillī, Ibn Ḥazm Al-Andalusī
  • محمدامیر قدوسی*، علی اکبر گرجی ازندریانی
    یکی از مهم ترین پرسش ها درباره نظریه ولایت فقیه امام خمینی (ره)، شرایط علمی فقیه حاکم است؛ بدین معنا که آیا طبق این نظریه فقیه حاکم می بایست مجتهد مطلق باشد؟ آیا فقیه حاکم می بایست خود پیش از تصدی مقام ولایت فقیه، احکام فقهی را شخصا استنباط کرده باشد؟ آیا فقیه حاکم می بایست اعلم فقیهان عصر خود باشد؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، آن گاه می توان پرسید آیا لزوم اعلمیت صرفا در استنباط فقهی است یا صرفا در مدیریت و تدبیر سیاسی و یا در هر دوی آنها؟ بنابراین پژوهش حاضر از بررسی ادله اثباتی اصل ولایت فقیه و نظرات گوناگون فقهای عظام در این باره منصرف است و صرفا می کوشد با روشی تحلیلی از میان منابع کتابخانه ای مرتبط، به ویژه آثار فقهی امام خمینی (ره) به پاسخ پرسش این پژوهش راه پیدا کند. بر اساس یافته های این پژوهش بنا بر دیدگاه های امام خمینی (ره)، وجود ملکه اجتهاد مطلق در ولی فقیه ضروری است؛ بدین معنا که لازم است وی توانایی استنباط احکام شرعی در تمام ابواب فقهی را داشته باشد؛ همچنین بر اساس این نظریه استنباط فعلی تعداد قابل توجهی از احکام شرعی برای فقیه حاکم شرط است؛ یعنی ضروری است که فقیه حاکم پیش از تصدی این مقام، میزان قابل توجهی از احکام فقهی را خود استنباط کرده باشد. همچنین بر اساس مبانی امام خمینی (ره)، بنا بر احتیاط واجب لازم است فقیه حاکم در استنباط احکام فقهی و نیز در تدبیر و مدیریت امور عمومی اعلم فقیهان در سرزمینی باشد که در آن اعمال ولایت می کند؛ البته قراردادن مجموعه اظهار نظرهای امام خمینی (ره) در کنار سیره عملی ایشان نشان می دهد که در صورت فقدان فقیهی که جامع تمام این شرایط باشد، از نظر امام خمینی (ره) شرط درایت و کفایت سیاسی فقیه حاکم به اندازه ای مهم است که ظاهرا می توان از برخی شرایط دیگر به نفع آن عدول کرد.
    کلید واژگان: امام خمینی (ره), شرایط علمی ولی فقیه, نظریه ولایت فقیه, اجتهاد
    Mohammadamir Ghoddosi *, Ali Akbar Gorji Azandariani
    A significant question about  Imam Khomeini’s theory of the guardianship of the jurist (wilāyat al-faqīh) revolves around the scholarly prerequisites for the ruling jurist. Should the ruling jurist be an absolute mujtahid? Must the ruling jurist have deduced all jurisprudential rulings before assuming the guardianship position? Is it necessary for the ruling jurist to surpass his contemporary jurists in knowledge? If the answer to the latter question is affirmative, should this knowledge superiority be in jurisprudential inferences or in political management and administration? This study does not delve into arguments supporting the doctrine of the guardianship of the jurist as presented by prominent jurists. Instead, it employs the analytical method and draws upon library resources, particularly Imam Khomeini's jurisprudential works, to address these questions. According to the research findings, Imam Khomeini mandates the potential for absolute ijtihad in the guardian jurist, signifying the ability to make jurisprudential inferences in a significant number of sharia rulings. Furthermore, he stipulates the actual inference of a substantial number of sharia rulings for the ruling jurist, requiring that the majority of jurisprudential rulings be inferred before assuming the position. Moreover, based on caution, Imam Khomeini requires that the ruling jurist be the most knowledgeable jurist in the land of his reign concerning the inference of jurisprudential rulings and the management of public affairs. When Imam Khomeini's views are juxtaposed to his practice, it becomes evident that in the absence of a jurist meeting all the conditions, certain conditions can be compromised in favor of others.
    Keywords: Imam Khomeini, scholarly requirements of the guardian jurist, theory of the guardianship of the jurist, Ijtihad
  • محمدصادق بدخش*، محمد محمدرضایی

    در فقه شیعی شرایطی برای عالمی که محل رجوع عموم مردم قرار می گیرد بیان شده است که منحصر در ویژگی های علمی و معرفتی نیست بلکه برخی خصوصیات غیر معرفتی نیز برای مرجعیت ذکر شده است، آیا این شرایط، تعبدی اند یا بر اساس نتایج معرفتی ای که به دنبال دارند وضع شده اند؟ اگر تاثیر معرفتی این عوامل ثابت شود ممکن است با توجه به ملاک فوق، شرایط مرجعیت را مورد بازنگری قرار داد؟ به نظر می رسد با توجه به تاثیر این شرایط در باورها می توان گفت این عوامل علاوه بر اینکه از رجوع به افرادی که تعمدا در فقه انحراف بوجود می آورند جلوگیری می کند مانع از این می شود که فقیه تحت تاثیر این عوامل، از حقیقت دور شده و باورهای نادرستی پیدا کند هرچند در این اشتباه تعمد نداشته باشد. بررسی نقش عوامل مختلف بر معرفت فقیه، زاویه جدیدی را در تعیین و تنقیح شرایط مرجعیت و احراز اعلمیت می گشاید.

    کلید واژگان: مرجعیت, تقلید, اجتهاد, معرفت, عوامل غیر معرفتی
    Mohammadsadeq Badakhsh *, Mohammad Mohammad Rezaie

    In Shi’a jurisprudence, conditions have been expressed for a jurisprudent, as a reference of the public, which are not limited to scientific and epistemological properties, i.e., some non-epistemological properties are also mentioned for authorities. Are these conditions embedded or based on the epistemic results that they have? If the epistemic influence of these factors is proven, considering the above criteria, is it possible to revise the conditions of authority? It seems that considering the effect of these conditions in beliefs, this can be said such factors prevent referrals to those who purposely create distortions in jurisprudence, and also prevent the jurisprudent from being influenced by these factors, getting away from the truth and going towards false beliefs. Investigating the role of various factors on the knowledge of the jurisprudents introduces a new insight into the determination and enrichment of the conditions of authorities and authentication.

    Keywords: Authority, Imitation, Ijtihad, Knowledge, Nonepistemological Factors
  • محمدعلی رستمیان

    این مقاله به تحلیل و ارزیابی ادله ای پرداخته است که نظریات مطرح در باره تعدد قرایت ها از دین به آن تمسک کرده اند. با توجه به اینکه تعدد قرایت ها از دین چالش های مهمی را در حیطه قلمرو معرفت دینی پدید آورده است، ضرورت دارد که ادله مطرح شده ارزیابی شود. روش تحقیق در این مقاله تحلیلی، انتقادی است. نتایج این تحقیق حکایت از این دارد که مهم ترین دلیل این نظریات، توجیه طبیعی بودن رخداد تعدد قرایت ها از طریق مبانی کثرت گرایی دینی «جان هیک» و هرمنوتیک فلسفی در نسبیت فهم است. لیکن با توجه به اینکه این مبانی، به نسبی گرایی معرفت دینی منجر می شود و این نظریات سعی کرده اند از این لوازم فرار کنند، نظریات آن ها دچار تناقض درونی شده است. استدلال به تنوع معرفتی در اجتهاد و معارف طولی دین، نیز هر چند ممکن است مواردی از تعدد قرایت را به دنبال داشته باشد، اما چنین تنوع معرفتی با مدعای اصلی که مبتنی بر مبانی ذکر شده است، تفاوت بسیار دارد.

    کلید واژگان: تعدد قرائتها از دین, نسبی گرایی معرفتی, هرمنوتیک فلسفی, اجتهاد, مراتب معارف
    MohammadAli Rostamian

    This article has analyzed and evaluated the evidences that the theories about the multiple readings of religion have relied on. Considering that the multiplicity of readings of religion has created important challenges in the field of religious knowledge, it is necessary to evaluate the arguments presented. The research method in this article is analytical-critical. The results of this research indicate that the most important reason for these theories is the justification of the naturalness of the phenomenon of multiple readings through the foundations of religious pluralism of John Hick and philosophical hermeneutics in the relativity of understanding. But considering that these foundations lead to the relativism of religious knowledge, and these theories have tried to escape from these supplies, their theories have suffered internal contradictions. Arguing for epistemic diversity in ijtihad and longitudinal studies of religion, although it may lead to cases of multiple readings, but such epistemic diversity is very different from the main claim based on the mentioned foundations.

    Keywords: Multiplicity of readings from religion, Epistemological relativism, Philosophical Hermeneutics, ijtihad, Degrees of knowledge
  • سید محمد طباطبایی

    تعالیم اسلامی در یک تقسیم رایج و مشهور به سه بخش عقاید، اخلاق و فقه تقسیم می گردد.در حوزه فقهی با یک سابقه تاریخی،کار علمی اجتهادی همواره مطرح و مورد توجه بوده است لکن در دو حوزه معارف اعتقادی و اخلاقی علی رغم اهمیت و تاثیر بسیار آنها بر هدایت،رشد،کمال و سعادت انسان و جامعه، اجتهاد و تلاش های علمی مجتهدانه، بسیار کمتر مورد توجه بوده و هست.این نوشتار پس از تعریف مفهوم و مقصود از اجتهاد در معارف اعتقادی، با بیان سه گونه ادله قرآنی،روایی و عقلی، به دنبال اثبات ضرورت کار اجتهادی و استنباطی عمیق در حوزه معارف اعتقادی می باشد و پس از ذکر ادله فراوان نقلی و عقلی، این نتیجه گرفته می شود که بسیار لازم و ضروری است که در معارف اعتقادی نیز تلاش اجتهادی و استنباطی دقیق و عمیق همانند اجتهاد در فقه به گونه شایسته و کافی انجام گیرد.

    کلید واژگان: اجتهاد در عقاید, اجتهاد در اعتقادات, معارف اعتقادی, اجتهاد عام, ثقفه عام, اجتهاد در دین, اجتهاد در کلام, اعتقادات

    Islamic teachings in a common and famous division is divided into three sections of beliefs, ethics and jurisprudence. In the field of jurisprudence with a historical background, ijtihad scientific work has always been considered and considere however, in the two fields of doctrinal and moral knowledge, despite their great importance and impact on the guidance, growth, perfection and happiness of human beings and society, ijtihad and mujtahid scientific efforts have received much. less attention after defining the concept and purpose of ijtihad in doctrinal teachings, this article seeks to prove the necessity of ijtihad and deep inferential work in the field of doctrinal teachings by stating three types of Quranic arguments, narration and reason and after mentioning many narrative and rational arguments, it is concluded that it is very necessary and essential that in the doctrinal teachings, accurate and deep ijtihad and inferential efforts, such as ijtihad in jurisprudence, be done properly and adequately.

    Keywords: Ijtihad, religion, knowledge, belief, necessity, ontology, Quran, hadiths, intellect
  • مهدی مرادی برلیان*
    دیدگاهی که امکان زیست حقوق اسلامی در بستر مدرنیته و دولت مدرن را غیرممکن قلمداد می کند، از جمله دلایل بنیادین این ادعا را تمایز و ناسازگاری معرفت شناختی حقوق اسلامی با روش کدیفیکاسیون (تدوین قوانین)، به عنوان یکی از مهم ترین ویژگی های نظام حقوقی مدرن بیان داشته است. در این رویکرد، کدهای قانونی تکنولوژی دولت مدرن برای انحصار قاعده گذاری، ایجاد اقتدار و یکپارچگی و همگن سازی جامعه به شمار می روند. در مقابل بر اساس این برداشت، تاریخ شکل گیری حقوق اسلامی و ویژگی های آن در دوران پیش مدرن نمایانگر خصلت غیرانحصاری، نامعطوف به اقتدار سیاسی، تکثرگرایانه و البته فردگرایانه و هرمنوتیکی آن است که از اساس با فن کدیفیکاسیون هم خوانی ندارد. در هر صورت، به نظر می رسد که دست کم به دو دلیل عمده، چنین روایتی اشتباه است و با ادعای امکان سازگاری کدیفیکاسیون و حقوق اسلامی می توان در برابر آن خطر کرد: نخست، رویکرد قایل به ناسازگاری کدیفیکاسیون و حقوق اسلامی، تاریخ حقوق اسلامی در دوران پیش مدرن را نادرست و بدون توجه به تحولاتی که در آن گرایش به گونه ای از گردآوری قواعد و احکام اسلامی در مجموعه های مدون وجود داشته، روایت کرده است؛ دوم، دیدگاه فوق مبتنی بر درک نادرست از کد و کدیفیکاسیون و نقش آن در دولت مدرن است و بیشتر به عنوان یک امر ایدیولوژیک تلقی می شود. بدین ترتیب، در این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، ضمن تبیین دیدگاه قایل به ناسازگاری حقوق اسلامی با کدیفیکاسیون، به شرح و بسط نقدهای پیش گفته در راستای ترسیم افقی سازگار میان کدیفیکاسیون و حقوق اسلامی، پرداخته خواهد شد.
    کلید واژگان: دولت مدرن, نظام حقوقی مدرن, کدهای قانونی, حقوق اسلامی, اجتهاد, تقلید
    Mahdi Moradi Berelian *
    The view that the possibility of Islamic law in the context of modernity and the modern state is impossible, among the fundamental reasons for this claim has expressed the epistemological distinction and incompatibility of Islamic law with the method of codification (codification of laws), as one of the important the most features of the modern legal system. In this approach, the legal codes of technology of modern state are considered for monopolizing regulation, creating authority and integration, and homogenizing the society. On the contrary, according to this view, the history of the formation of Islamic law and its characteristics in the pre-modern period reflects these qualities: its non-exclusive, not focused on political power, pluralistic, individualistic and hermeneutic nature, which is fundamentally inconsistent with the codification techinque. In any case, it seems that such claim is wrong for at least two main reasons, and can be jeopardized by claiming the compatibility of codification and Islamic law: First, according to the approach of incompatibility of codification and Islamic law, history Islamic law in the pre-modern period is incorrect and without considering the developments in which there was a tendency to collect Islamic rules and judgement in codified collections; Second, the above view is based on a misunderstanding of code and codification and its role in the modern state and is considered more as an ideological issue. Thus, in this research, using a descriptive-analytical method, while explaining the view of the incompatibility of Islamic law with codification, the aforementioned critiques have been expound in order to draw a consistent horizon between codification and Islamic law.
    Keywords: Modern State, Modern Legal System, Legal Codes, Islamic law, Ijtihad, imitation
  • محمد صادق بدخش، محمد محمدرضایی

    در فقه شیعی شرایطی برای عالمی که محل رجوع عموم مردم قرار می گیرد بیان شده است که منحصر در ویژگی های علمی و معرفتی نیست بلکه برخی خصوصیات غیر معرفتی نیز برای مرجعیت ذکر شده است، آیا این شرایط، تعبدی اند یا بر اساس نتایج معرفتی ای که به دنبال دارند وضع شده اند؟ اگر تاثیر معرفتی این عوامل ثابت شود ممکن است با توجه به ملاک فوق، شرایط مرجعیت را مورد بازنگری قرار داد؟ به نظر می رسد با توجه به تاثیر این شرایط در باورها می توان گفت این عوامل علاوه بر اینکه از رجوع به افرادی که تعمدا در فقه انحراف بوجود می آورند جلوگیری می کند مانع از این می شود که فقیه تحت تاثیر این عوامل، از حقیقت دور شده و باورهای نادرستی پیدا کند هرچند در این اشتباه تعمد نداشته باشد. بررسی نقش عوامل مختلف بر معرفت فقیه، زاویه جدیدی را در تعیین و تنقیح شرایط مرجعیت و احراز اعلمیت می گشاید.

    کلید واژگان: مرجعیت, تقلید, اجتهاد, معرفت, عوامل غیر معرفتی
    Mohammad Sadeq Badakhsh *, Mohammad Mohammad Rezaie

    In Shi’a jurisprudence, conditions have been expressed for a jurisprudent, as a reference of the public, which are not limited to scientific and epistemological properties, i.e., some non- epistemological properties are also mentioned for authorities. Are these conditions embedded or based on the epistemic results that they have? If the epistemic influence of these factors is proven, considering the above criteria, is it possible to revise the conditions of authority? It seems that considering the effect of these conditions in beliefs, this can be said such factors prevent referrals to those who purposely create distortions in jurisprudence, and also prevent the jurisprudent from being influenced by these factors, getting away from the truth and going towards false beliefs. Investigating the role of various factors on the knowledge of the jurisprudents introduces a new insight into the determination and enrichment of the conditions of authorities and authentication.

    Keywords: Authority, imitation, Ijtihad, knowledge, non-epistemological factors
  • محمد ملکی*، مرضیه نوری صفت
    در محدوده سده دوم که می رفت فقه شفاهی به فقه تعلیمی و مدرسه ای تبدیل شود، اختلافات فقی هان نیز در برخی از مسائل، چه در اصول و چه در فروع، پا را از نهان خانه ذهن ها بیرون نهاد و چه بسا همین اختلافات فقهی بود که در تاسیس مکتب های فقهی در صدر اسلام نقش اساسی را ایفا کرد. از میان اختلافات، قیاس مهم ترین مسئله ای است که در فلسفه و منطق، به ویژه در فقه اهل سنت و امامیه، به اصلی از اصول تبدیل شد، به گونه ای که یکی از منابع اجتهادی در فقه اهل سنت، یکی از ادله اجتهادی در فقه امامیه و یکی از برهان ها و ابزار استدلال، به ویژه در منطق و فلسفه، شمرده شد. این مقاله بر آن است ضمن تعریف جامع از قیاس، ضعف و قوت آن را بررسی کند و با توجه به فقه و فلسفه و نقد دیدگاه های غزالی در المستصفی، به این پرسش که «چرا امامیه به قیاس عمل نمی کند؟»  پاسخ اجتهادی و منطقی بدهد و اثبات کند که امامیه به دلیل گمان آور بودن قیاس فقهی مورد پذیرش عامه و ضرورت تحصیل یقین در احکام شرعی از طریق قرآن و سنت معصومان (ع) به قیاس عمل نمی کند.
    کلید واژگان: قیاس, تمثیل, اهل سنت, فلسفه, فقه, امامیه, اجتهاد, عقل, نقد غزالی
    Mohammad Maleki *, Marzeh Noorisefat
    Around the second century AH, when oral jurisprudence was about to change to school jurisprudence, the differences of jurisprudents on some issues, both in primary and secondary principles, became apparent, and perhaps the same jurisprudential differences played a major role in establishment of jurisprudential schools in the early Islam. Among the differences, analogy is the most important issue in philosophy and logic, especially in Sunni and Imamiyya jurisprudence that became one of the principles, so that it was counted one of the ijtihadi sources[1] in Sunni jurisprudence, one of the ijtihadi proofs[2] in Imamiyya jurisprudence, and one of the arguments and argumentation tools, especially in logic and philosophy. This article, in addition to providing a comprehensive definition of analogy, seeks to examine its weakness and strength, and according to logic, philosophy, and the critique of al-Ghazzali’s views in al-Mustaṣfa, give a logical answer based on ijtihad to the question “Why does not Imamiyya act according to analogy?”. Also, it proves that Imamiya does not act according to analogy, due to the conjectural essence of commonly accepted jurisprudential analogy and the necessity of acquiring certainty in religious rules through the Qur’an and the conduct of the infallibles (as).


    [1] Sources of Ijtihad in Sunni jurisprudence


    [2] Proofs for Ijtihad in Imamiyya jurisprudence
    Keywords: Analogy, allegory, Sunni, philosophy, Jurisprudence, Imamiyya, Ijtihad, Intellect, Critique of Ghazzali’s views
  • سیدعلی پورمنوچهری، محمدرضا فارسیان
    عقل و علم مناط کشف حقیقت و دستیابی به پاسخ ها و ابهامات زندگی بشر را در عصر جدید فراهم آورده است. بر همین سبیل برخی از عدم ضرورت دین در ساخت زندگی بشر سخن گفته اند و تعالیم دینی را به اتهام تنافی با رهیافت های عقل و علم مطرود گذاشته اند. پاسخ به این ابهامات و برافراشتن رایت دین در دفاع از حیثیت عاقلانه و عالمانه آن امری ضروری است. استاد مطهری با درک این ضرورت در مجموعه ای منسجم از جستارهای علمی، به بیان اهمیت عقل و علم و تلازم با شرع دست یازیده اند. ایشان جامعیت دین را نه در ارائه تمامی جزییات، بلکه در ارائه سازوکاری برای استخراج جزییات در تمام اعصار و زمان ها دانسته اند که بر اساس این سازوکار و فرآیند که چیزی جز اجتهاد عقل محور و اصولگرا نیست، مجتهد می تواند به ایجاد تعادل میان جامعیت دینی و انعطاف پذیری و تغییرپذیری دینی نائل آید. ایشان با تقدم رتبی عقل در فهم گزاره های دینی موافقت داشته و آن را مفید امر قانونگذاری پنداشته اند. از سویی بر این باورند که اسلام تجربه گرایی و علم را مردود ندانسته است، بلکه آن را تابع امر دینی می شمارد. لذا عقل و علم در تلازم قطعی با شرع به سر می برند، اما از حیث تقدم رتبی عقل مقدم بر علم و شرع است.
    کلید واژگان: اجتهاد, استاد مطهری, دین, عقل, عقلانیت دینی, علم
    ali poormanuchehri, mohamadreza farsian
    Reason and science of the region have provided the discovery of truth and the achievement of the answers and ambiguities of human life in the new age. The same mustache has spoken about the lack of necessity of religion in building human life, and has rejected religious teachings for the sake of being alone with the approaches of reason and science. The answer to these ambiguities and to uphold the worship of religion in defense of its wise and wise prestige is essential. Professor Motahari, by understanding this necessity in a coherent set of scientific publications, has expressed the importance of reason and science and the pursuit of sharia. He considers the complexity of religion not to provide all the details but to provide a mechanism for extracting details at all ages and times. Based on this mechanism and process, which is nothing but a rational-minded ijtihad, the Mujtahid can To achieve a balance between religious intransigence and flexibility and religious change. He agrees with the priority of reason in understanding the religious propositions and considers it useful in the field of lawmaking. On the one hand, it is believed that Islam does not reject experimentation and science, but considers it to be religious. Therefore, wisdom and science are at the exact end with the Shari'ah, but in terms of the priority of wisdom prior to science and religion.
    Keywords: Professor Motahari, religious rationality, science, religion, intellect, ijtihad
  • احمد طاهری نیا*
    یکی از مقامات فقی هان در زمان غیبت، مقام افتا و بیان احکام شرعی عملی است. فقی هان شیعه، علی رغم اتفاق نظر در ثبوت مقام افتا برای فقیه و جواز تقلید از وی، در منصب بودن افتا و نیاز آن به جعل و نصب از سوی معصوم اتفاق نظر ندارند. این پژوهش، در صدد پاسخ به این سوال است که آیا افتا مقام و منصب الهی و نیازمند جعل و نصب است، یا مقام علمی است که قابل نصب و عزل نیست. فقهای شیعه، هر چند از افتا بحث کرده اند، اما از این حیث مورد بررسی قرار نداده اند. ازاین رو، پژوهش حاضر ماهیت و چیستی افتا را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که افتا از یک جهت، امر فردی و یک مقام علمی و مساوی با معنای اجتهاد است که قابل نصب و عزل نیست. از این رو، همگان می توانند با کسب مقدمات اجتهاد به این مقام برسند. اما از جهتی دیگر، به معنای مرجعیت تقلید و تصرف در امور دیگران است که امری اجتماعی است. افتا در این معنا، یک منصب الهی است که قابلیت نصب و عزل دارد.
    کلید واژگان: ولایت, افتا, اجتهاد, مفتی, منصب افتا, منصب, مرجعیت تقلید
    Ahmad Taheri Nia*
    The position of Ifta (giving religious verdict) and the expression of religious orders is one of the duties of Faqihs during the period of occultation of Imam Mahdi (p.b.u.h). Although Shiah Faqihs are in complete agreement about Ifta for Faqih and getting his approval in obeying him in religious verdicts he gives, they are in disagreement in legitimacy of Ifta and its obligation in getting permission from an infallible`s decree. The present paper seeks to expound whether undertaking the responsibility of Ifta needs Divine command or it is a scientific position that does not need to be fabricated or installed. However, Shiah Faqihs discussed about Ifta, they did not take it into serious consideration. Therefore, the current article deals with the essence of what Ifta is. The findings show that on one hand Ifta is an individual and scientific incident that is equal to Ijtihad. So it is not to be fabricated or installed. Everyone can reach this position by attaining the basics of Ijtihad. But on the other hand it means jurisprudency and intervening in others` affairs that is a social incident. Ifta is a divine position and it can be fabricated or installed.
    Keywords: guardianship, Ifta', Ijtihad, expert in religious verdicts, the position of Ifta, position, the position of supreme authority of Fiqh
  • سعید ضیایی فر، مرتضی فیروزی
    هدف اجتهاد تحصیل معرفت صحیح نسبت به احکام فقهی است و عوامل متعددی بر شناخت صحیح تاثیر گذارند. یکی از آنها صفات اخلاقی مجتهد است که به فضایل و رذایل اخلاقی تقسیم میشوند. فضایل اخلاقی نقش مهمی در شناخت صحیح مسائل علمی دارند همان طور که رذایل اخلاقی مانع مهمی در فهم صحیحاند به همین جهت شناخت صفات تاثیر گذار بر اجتهاد (اعم از فضائل و رذائل ) ضروری است. از آنجا که مجتهد باید تلاش کند تا به معرفت صحیح دست یابد؛ بنابر این، وی هم باید به فضایل اخلاقی تاثیر گذار بر معرفت آراسته و هم از رذائل اخلاقی تاثیر گذار بر معرفت پیراسته باشد. اصل تاثیر صفات اخلاقی براجتهاد پیش فرض ماست. در نوشته حاضر بر آنیم تا به روش عقلی و یا نقلی بررسی کنیم که کدام صفات اخلاقی بر اجتهادتاثیر گذار است. مهم ترین صفات اخلاقی تاثیر گذار بر اجتهاد عبارتند از: عدالت اخلاقی، حسن ظن، تواضع علمی، خودپسندی در رای، تعصب، دنیاگرایی ،شتاب زدگی و خصومت.
    کلید واژگان: اجتهاد, معرفت فقهی, اخلاق, تاثیر گذاری, صفات اخلاقی
    Saeid Ziyaeifar, Morteza Firoozi
    Ijtihad’s goal is acquisition of true knowledge of juristic judgements and the knowledge is affected by various elements. Moral attributes of the religious jurist, divided into virtues and evils, is one of the elements. virtues affect true knowledge and comprehension of Islamic jurisprudence significantly, as evils prevent it, therefore, recognition of the effective attributes in Ijtihad (both virtues and evils) is necessary. Religious jurist must try to acquire the true knowledge, consequently, he should arrange moral virtues that affect the knowledge and be free from moral evils, too`.
    Effect of moral attributes in Ijtihad ,as a principle, is the preconception. In this article by both rational or traditional methods, researchers investigate which attributes affect Ijtihad. Moral justice, fair thought, humility, egoism, mundane, hastiness and hostility are the most important moral attributes that affect Ijtihad.
    Keywords: Ijtihad, jurisprudential knowledge, ethics, effectiveness, moral attributes
  • بهادر مهرکی *، علی محمد ساجدی
    نظر به تقارب اندیشه دو گروه سلفیان و اخباریان، از یک سو، و تمایز مبنایی آنان، از سوی دیگر، مقایسه آرای آن ها مورد پرسش قرار گرفت که سوال محوری جستار کنونی است. لذا، تلاش بر آن است تا جایگاه خرد در فهم مسائل دینی از نگاه آنان مورد نقد و بررسی قرار گیرد.در این بررسی معلوم شد که سلفیان تنها بر ظواهر احادیث نبوی و سیره عالمان سلف تکیه دارند و اخباریان ظواهر روایات معصومان (ع) را اصل می دانند. به علاوه، هر دو گروه تعقل و اجتهاد را در فهم مسائل دینی قبول ندارند. در نقد آرای آنان می توان گفت: اولا علی رغم توصیه های فراوان نصوص دینی به تعقل و اهمیت آن، عقلانیت نزد آنان نادیده انگاشته شده است؛ ثانیا با توجه به آیات محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و... و موضوع سندیت و دلالت احادیث و نیاز به پاسخگویی به مسائل مستحدثه، ضرورت توجه به اجتهاد امری بدیهی است.
    کلید واژگان: سلفیان, اخباریان, عقل گرایی, نص گرایی, اصول فقه, اجتهاد
    Bahador Mehraki *, Alimohammad Sajedi
    The present paper studies the status of reason in the religious issues from the viewpoints of the Salafis and Akhbaris sects. The study indicates that the Salafis rely only on the appearances of the traditions (hadiths) of the Prophet and the life style (seerah) of predecessor scholars, and similarly the Akhbaris consider the appearances of the narrations of Imams the only authentic resources for religious reference. They deny the validity of reasoning and Ijtihad in their opinion.It can be said in criticism of their opinions: despite the plenty of advices from the exact religious texts on reasoning and its significance, rationality is completely ignored by them.
    Keywords: Salafis, Akhbaris, Rationalism, Textualism, The Principles of Fighh, Ijtihad
  • عباس جوارشکیان
    در تبیین و تعلیل خاتمیت، اندیشمندانی که به این مساله پرداخته اند تقریبا بطور عموم، ملاک اصلی و سر پیدایش خاتمیت را بلوغ عقلی بشر دانسته اند. مقاله حاضر ضمن تبیین و تحلیل رویکرد و تلقی های ارائه شده از بلوغ عقلی، این نظریه را مورد نقد و بررسی قرار داده است. حاصل این بررسی آنست که نظریه بلوغ عقلی بشر صرف یک نظرپردازی ذهنی برای سامان بخشی به فلسفه خاتمیت است و هیچ دلیل و بینه واقعی و شاهد و قرینه عینی در متن واقعیت خارجی آن را پشتیبانی و تایید نمی نماید.
    نقد اساسی تری که متوجه نظریه بلوغ عقلی است آنست که التزام به این نظریه بنابر تحلیل های متفاوتی که از آن تاکنون ارائه شده است، یا منتهی به ختم دیانت می شود و یا منتهی به ختم و نفی امامت؛ و این دو نتیجه، از ناحیه ادله مسلم و غیر قابل تردید فلسفه نبوت و امامت، مردود و غیرقابل اعتنا می باشد. در بخش پایانی مقاله پس از نقد و بررسی چهار رویکرد درباره نسبت امامت و خاتمیت، رویکرد پنجمی تحت عنوان امامت سر و راز اصلی خاتمیت معرفی می شود. در این دیدگاه، امامت نه به عنوان متمم و مکملی در حاشیه خاتمیت که امری در متن و اصل و بنیان باور به خاتمیت بلکه به عنوان مناط و ملاک آن مطرح است؛ و مدعی آنست که اساسا خاتمیت بر مبنای امامت قابل فهم است نه بلوغ عقلی و توانمندی بشر برای اجتهاد در دین. این نظریه که مبتنی بر تلقی ویژه ای از متون وحیانی، بخصوص از قرآن کریم بعنوان وحی خاتم است، به ادعای نگارنده مستظهر به جمیع ادله عقلی و نقلی و شواهد تاریخی و عینی است.
    کلید واژگان: خاتمیت, بلوغ عقلی, امامت, اجتهاد, اکمال دین, غیبت, اقبال, مطهری, شریعتی
    Abbas Jawareshkian
    In analyzing and explaining seal of prophethood as a doctrine, almost all scholars who have dealt with this issue considerhuman intellectual maturityas the main criterion and the secret of the emergent finality.The present article explains and analyzes the proposed approaches and perceptions regarding intellectual maturity and thus aims toreview this idea critically.As a result,the study shows that the idea of human intellectual maturity is merely a subjective theorization intended to organize the philosophy of seal of prophethood. Hence, no clear reason or objective piece of evidence can be discerned in the context of its external reality that will however support or confirm it. A more fundamental critique targeted at the idea of human intellectual maturity in this regard is that accepting this notion on the basis of the various analyses given so far will lead to the termination of religiosity or to the finality and rejection of imamate; and these two conclusions are to be rejected and denied based on clear and unmistakable evidencesforthe philosophy of prophethood and imamate. In the final part of this study, after an analysis and examination of four approaches to the relationship between seal of prophethood and imamate, a fifth approach is introduced: imamate as the main secret of the seal of prophethood. According to this perspective, imamate is not considered as a marginal complementary doctrine side by side the seal of prophethood, but as providing the basic foundations of belief in the seal of prophethood and as the criterion for it. Therefore, the article finds the notion of the seal of prophethood as only understandable on the basis of the imamate doctrine, rather than the intellectual maturity of humanity or his capabilities with regard to ihtihād in religion. This idea is founded on a specific reading of the revelational scriptures (Holy texts) especially the Glorious Qur’an as the Final Revelation. In addition, the author believes that this new understanding can be supported and confirmed through all rational and scriptural arguments and historical and objectiveevidences.
    Keywords: seal of prophethood, intellectual maturity, Imamate, ijtihad, completion of religion, gossip, Iqbāl, Motahari, Shariati
  • Saeed Ziaiifar
    Investigating the mutual effect and utilization of scientific disciplines is one of the important axes in the philosophies related to sciences. In the meantime, utilizing ethics and moral values in different sciences is an important axis. The present paper examines the issue of utilizing ethics and moral values in fiqh (jurisprudence) and Ijtihad. The principle of utilization is altogether presupposed and not discussed in this paper. This paper elaborates on the ways and methods by which ethics is utilized in Ijtihad, the most important of which are as follows: utilizing in the reinforcement or weakening the procession of a narration; utilizing to explain legal injunction not injunction based on concealment; utilizing to explain permanent injunction of Shariah (Divine Law); utilizing in public usage; utilizing to understand obligation or non-obligation; utilizing to prove the continuation of an injunction; utilizing to prove relinquishment; utilizing by the way of interpreting and determining a meaning among several probable meanings; utilizing in predication against apparent; utilizing in specification and determination; utilizing in allocation to a certain time or event; utilizing in predication on corrective injunction; utilizing by the way of conflict; utilizing by the way of interference, utilizing by the way of issuing fatwa.
    Keywords: ethics, moral teachings, Ijtihad, fiqh, utilization, effectiveness
  • حسن طارمی راد، محمدصادق واحدی فرد، سوسن فخرایی، سیدعبدالحمید ابطحی

    توسعه فرهنگ رای و قیاس در سده اول، به گونه ای مکمل و جبران کننده فقدان دست رسی به وحی شده بود و دست کم در موارد نبود موضوعی در کتاب و سنت، مسائل از طریق رای و اجتهاد حل می شد. توسعه این روال در نظام فقهی و قضایی رایج موجب شد، افراد بسیاری آن را امری عادی تلقی کنند. این فرهنگ در میان برخی شیعیان عمدتا کوفی که تازه هدایت شده یا بیشتر با جریان عامه در تعامل بودند، تاثیراتی را آشکار کرده بود، و امام صادق (علیه السلام) تلاش کردند شیعیان را از لغرشگاه های این فرهنگ دور کنند. مقاله حاضر می کوشد به بررسی تاثر شیعیان کوفه از این فرهنگ در نیمه اول سده دوم بپردازد.

    کلید واژگان: قیاس, رای, تفویض, شیعیان کوفه, اجتهاد, معضلات
    Hasan Taromi Rad, Mohammad Sadeq Vahedi Fard, Soosan Fakhraee, Seyyed Abdolhamid Abtahi

    Development of the culture of Ra’y and Qiyyas in the first century, to serve as a complement to offset the lack of availability of Revelation, at least the lack of related issues in the Book and the Sunnah, they were resolved through Ra’y and Ijtihad. Development of this process in the current legal and judicial system caused many people consider it normal. The culture had revealed some effects among some Shia who were newly guided or those who had more interaction with the public. Imam Sadiq (peace be upon him) tried to take them away from the faults of this culture. The present article attempts to examine the influence of Ra’y and Qiyyas on the Shia of Kufa in the first half of the second century.

    Keywords: Ra’y, Qiyyas, Comparison, Opinion, Delegation, theShia of Kufa, Ijtihad, Problems
  • نادیا مفتونی
    تفکر کلامی شیعی با ویژگی های متعددی شناخته می شود که سه شاخص عصمت، امامت و اجتهاد، از مهم ترین آنها به شمار می آید. این هرسه عنصر اعتقادی در فلسفه فارابی از جایگاه خاصی برخوردارند و بنیان های نظام فلسفی او، به ویژه فلسفه سیاسی وی را تشکیل می دهند. نظریه نبوت وی نیز هم از ناحیه علم و نظر و هم از ناحیه عمل، متضمن عصمت حداکثری است. امامت و اجتهاد نیز در فلسفه سیاسی وی به صراحت مورد تاکید قرار گرفته است. او نه تنها به اجتهاد پویا پرداخته، بلکه قائل به نقش حکومتی و ریاستی مجتهد واجد شرایط است.
    کلید واژگان: عصمت, امامت, اجتهاد, ولایت فقیه
    Nadia Maftooni
    Shiite theological thought has been known with various qualities of which three important cases are: purity, Imamate and religious inference, ijtihad. The three Shiite teachings are important in Farabis thought and form his foundations of his philosophy, in particular, his political philosophy. His view on prophecyalso contains purity in majority. Furthermore, Imamate and religious inference, ijtihad are emphasized by him. He has brought dynamic ijtihad into consideration and believes in governmental part of a surely established mujtahid
    Keywords: purity, Imamate, ijtihad, faqih guardianship
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال