به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ijtihad" در نشریات گروه "علوم انسانی"

  • تحلیل فقهی از نقش بصیرت در شناخت احکام و فتاوای شرعی
    میلاد اکبری، نگین موسوی *

    این مقاله به بررسی نقش بصیرت در فرآیند اجتهاد و استنباط احکام شرعی پرداخته و تاثیر آن بر دقت و صحت فتاوا را ارزیابی می کند. بصیرت به عنوان یک ویژگی ذهنی و معنوی، به فقیه کمک می کند تا نصوص دینی را فراتر از ظاهر آن ها درک کرده و با توجه به شرایط زمان و مکان، احکامی منطبق با مقاصد شریعت استنباط کند. در این پژوهش، ابتدا مفاهیم بصیرت از منظر فقهی مورد بررسی قرار گرفته و دیدگاه های فقهای گذشته و معاصر در مورد اهمیت بصیرت در اجتهاد تحلیل شده است. سپس تاثیر بصیرت بر دقت فتاوا از طریق بررسی مثال هایی از مسائل نوین مانند بانکداری اسلامی و معاملات مالی جدید مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که بصیرت به طور مستقیم بر کیفیت فتواهای صادره تاثیرگذار است و از افراط و تفریط در فتوا دهی جلوگیری می کند. همچنین، بصیرت به مجتهد کمک می کند تا میان ظواهر و مقاصد شریعت تمایز قائل شود و احکامی جامع و عملی برای مسائل جدید ارائه دهد. در نهایت، پیشنهاداتی برای تقویت بصیرت در حوزه های علمیه و آموزش مجتهدان ارائه شده است. این پیشنهادات شامل ارتقای آموزش بصیرت به طلاب، انجام تحقیقات مقایسه ای میان فتاوا و ترویج بیشتر بصیرت در حل مسائل نوپدید است. این پژوهش به این نتیجه می رسد که تقویت بصیرت در میان فقها می تواند به بهبود فرآیند اجتهاد و توسعه فقه اسلامی در مواجهه با چالش های معاصر کمک کند.

    کلید واژگان: بصیرت, عدالت, تقوا, فقه اسلامی, تصمیم گیری, اخلاق, حقوق اسلامی
    A Jurisprudential Analysis of the Role of Insight (Basira) in Understanding Islamic Rulings and Fatwas
    Milad Akbari, Negin Mousavi *

    This article examines the role of insight (Basira) in the process of ijtihad and the derivation of Sharia rulings, evaluating its impact on the accuracy and validity of fatwas. Insight, as a mental and spiritual attribute, assists scholars in understanding religious texts beyond their apparent meanings and enables them to derive rulings aligned with the objectives of Sharia, considering the circumstances of time and place. The study first explores the concept of insight from a jurisprudential perspective, analyzing the views of past and contemporary jurists regarding its significance in ijtihad. It then assesses the impact of insight on the accuracy of fatwas by examining examples from contemporary issues, such as Islamic banking and new financial transactions. The findings indicate that insight directly influences the quality of issued fatwas and helps prevent extremism and laxity in religious rulings. Additionally, insight aids jurists in distinguishing between the superficial appearances of texts and the deeper purposes of Sharia, allowing for the issuance of comprehensive and practical rulings for modern challenges. Finally, recommendations are presented for enhancing insight within religious seminaries and educating future jurists. These suggestions include promoting the teaching of insight to students, conducting comparative research on fatwas, and further encouraging the application of insight in addressing new issues. This research concludes that strengthening insight among scholars can improve the ijtihad process and contribute to the development of Islamic jurisprudence in response to contemporary challenges.

    Keywords: Insight, Ijtihad, Fatwas, Objectives Of Sharia, Islamic Jurisprudence, Derivation Of Rulings, Islamic Banking, Development Of Jurisprudence
  • سید وحید رحمانی، شهرزاد مرادی *

    این مقاله به بررسی نقش اساسی بصیرت در فرآیند اجتهاد و استنباط احکام فقهی در مکتب شیعه می پردازد. با توجه به تحولات اجتماعی و فناوری های نوین، فقها با چالش های جدیدی مواجه شده اند که نیازمند درکی عمیق تر و بصیرتی فراتر از تفسیرهای سنتی است. بصیرت به عنوان نوعی روشن بینی معنوی، فقیه را قادر می سازد تا فراتر از ظواهر نصوص دینی به مقاصد و روح شریعت دست یابد. در این پژوهش، پس از معرفی مفهوم بصیرت و بررسی دیدگاه های فقهای معاصر و غیرمعاصر درباره آن، به تحلیل تطبیقی میان روش های استنباط در مکاتب مختلف فقهی شیعه پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که بصیرت نه تنها در درک عمیق تر از احکام الهی موثر است، بلکه در مواجهه با مسائل مستحدثه و ارائه راه حل های نوآورانه فقهی نقش کلیدی ایفا می کند. همچنین، اهمیت بصیرت در جلوگیری از تفسیرهای نادرست و انحراف از مسیر صحیح اجتهاد تاکید شده است. در پایان، پیشنهاداتی برای پژوهش های آتی در زمینه تقویت بصیرت در فرآیند اجتهاد و استنباط احکام ارائه شده است.

    کلید واژگان: بصیرت, اجتهاد, استنباط احکام, فقه شیعه, نوآوری فقهی, چالش های نوین, مقاصد شریعت
    Vahid Rahmani, Shahrzad Moradi *

    This article examines the fundamental role of insight (Basirat) in the process of Ijtihad and the derivation of Fiqh rulings within Shia jurisprudence. Given the rapid social changes and technological advancements, jurists face new challenges that require a deeper understanding and insight beyond traditional interpretations. Insight, as a form of spiritual enlightenment, enables the jurist to look beyond the apparent texts of religious scriptures to grasp the objectives and spirit of Sharia. In this research, after introducing the concept of insight and reviewing the perspectives of both contemporary and classical jurists on the subject, a comparative analysis of deduction methods in various Shia legal schools is conducted with an emphasis on the role of insight. The findings indicate that insight not only contributes to a deeper understanding of divine rulings but also plays a pivotal role in addressing new issues and offering innovative legal solutions. The importance of insight in preventing misinterpretations and deviations from the correct path of Ijtihad is also emphasized. Finally, suggestions for future research on strengthening insight in the process of Ijtihad and the derivation of rulings are presented.

    Keywords: Insight, Ijtihad, Derivation Of Rulings, Shia Jurisprudence, Legal Innovation, New Challenges, Objectives Of Sharia
  • سید محسن کاظمی*

    گرچه تردیدی در اهمیت آرای اجتهادی صحابه تفسیری پیامبر اکرم (ص) نیست، ولی پذیرش حجیت آراء تفسیری آن ها قابل مناقشه است؛ زیرا که با پذیرش حجیت، می توان به آراء تفسیری ایشان همانند روایات نبوی استناد جست و از طریق آن به عنوان دلیل اجتهادی به کشف مراد الهی پرداخت. مطالعات صورت گرفته که عمدتا در مصادر فقهی و اصولی به انجام رسیده، حکایت از وجود نوعی نظام مفهومی، با مبانی و ادله ای متمایزی دارد که خصوصا با توجه به اقتضائات خاص تفسیری، بسیاری از آن ها مورد غفلت قرار گرفته است؛ از این رو مدعیان و منکران با مشکل عدم تحریر محل نزاع از یک سو، و عدم تنقیح مبانی و ادله مساله از سوی دیگر مواجه هستند. این مقاله با روش تحلیلی نخست به تبیین امور پیشگفته و سپس نقد آن ها می پردازد و در نهایت نظریه حجیت را فاقد مبنای متقن و ادله وافی می داند. التزام به اصالت حجیت ظنون، جریان پذیری نظریه حجیت در تفسیر و در همه حوزه های معارفی آن، جواز تقلید از میت، و... از جمله مبانی هستند که در این مقاله مورد نقد قرار گرفته اند. ادله ای همچون ویژگی های متمایز صحابه، رجوع جاهل به عالم، انسداد باب اجتهاد و دیگر ادله قرآنی و روایی نیز با نقدهایی مواجه گردیده اند.

    کلید واژگان: صحابه مفسر, اجتهادات تفسیری, حدیث موقوف, اجتهاد و تقلید, انسداد علم و علمی
    Sayed Mohsen Kazemi *

    The interpretative insights and ijtihad of the companions of the Prophet Mohammad (Peace Be Upon Him and His Progeny) hold significant importance; however, their authoritative role in the realm of exegesis is a subject of debate. Accepting their opinions as authoritative could allow them to be used as evidence for interpreting the divine intent, similar to Prophetic traditions. Existing studies, mainly within jurisprudential and usuli sources, suggest a distinct conceptual system with specific principles and evidence, which are often overlooked, especially in the context of exegesis. Therefore, both proponents and opponents face challenges such as insufficient clarification of the issues and lack of thorough examination of the principles and evidence. This article uses an analytical method to first explain the aforementioned issues and then critiques them, concluding that the theory of authority lacks a solid basis and sufficient evidence. The article critiques principles such as the primacy of the authority of presumed knowledge, the applicability of the theory of authority in exegesis, and the permissibility of following the deceased. It also critically examines evidence such as the distinctive features of the companions, the reliance of the ignorant on the knowledgeable, the closure of the door of ijtihad, and other Quranic and hadith-based evidence.

    Keywords: Companion Interpreters, Interpretative Ijtihad, Hadith Mawquf, Ijtihad, Taqlid, Closure Of Primary Knowledge, Secondary Knowledge (Ilmi)
  • علی کارشناس*

    مساله «اجتهاد تشریعی نبی» قدمتی به درازای تاریخ صدر اسلام دارد. برخی علمای اهل سنت بر این باورند که پیامبراکرم در مواردی از احکام شریعت که وحی بر ایشان نازل نشد، براساس اجتهاد خویش عمل نمود. مساله پژوهش آن است که راه یابی اجتهاد تشریعی در احکام الهی، اعتماد به احکام بیان شده توسط پیامبراکرم را سست می نماید و زمینه را برای اعمال رای و سلیقه شخصی در احکام شریعت فراهم می سازد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نظریه «اجتهاد تشریعی نبی» براساس شواهد و دلایل قرآنی و روایی با تاکید بر آرای ابن حزم اندلسی و علامه حلی است. روش پژوهش حاضر، توصیفی تحلیلی است و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به توصیف داده ها و تحلیل تاریخی مساله پژوهش پرداخته شده است.یافته پژوهش به اجمال از این قرار است که براساس دیدگاه علامه حلی، مساله اجتهاد تشریعی نبی به نحو مطلق، امری مردود به شمار آمده و تنها در صورت وجود اذن الهی و در چهارچوب اصول وحیانی امری مقبول به شمار می آید. به اعتقاد ابن حزم نیز روایات مورد استناد برای اثبات اجتهاد تشریعی نبی دچار ضعف سندی بوده و برخلاف ظواهر آیات قرآن کریم است.

    کلید واژگان: اجتهاد تشریعی, ولایت تشریعی, نبی اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم), علامه حلی(ره), ابن حزم اندلسی
    Ali Karshenas *

    The issue of "legislative ijtihad of the Holy Prophet" dates back to the early history of Islam. Some Sunni scholars believe that Prophet Muhammad (peace be upon him and his progeny), in some religious rulings where no revelation was revealed upon him, acted based on his own ijtihad (i.e. independent reasoning). The research problem is that the admission of legislative ijtihad in divine rulings undermines trust in the rulings taught by the Holy Prophet and opens the door to personal opinions and discretion in religious rulings. The aim of this paper is to examine the theory of "legislative ijtihad of the Holy Prophet" based on Quranic and narrative arguments and evidences, with emphasis on the views of Ibn Ḥazm Al-Andalusī and ‘Allāmah Ḥillī. The research method is descriptive-analytical and through utilizing library sources, the data is described and historical analysis of the research problem is made. The research findings in brief suggest that according to ‘Allāmah Ḥillī, the concept of legislative ijtihad of the Holy Prophet in an absolute sense is rejected, and is only acceptable in the case of divine permission and within the framework of principles of revelation. Ibn Ḥazm also believes that the narrations cited to prove the legislative ijtihad of the Prophet have weak chains of transmission and contradict the apparent meaning of the Quranic verses.

    Keywords: : Ijtihad, Legislative Ijtihad, Legislative Authority (Al-Wilāyah Al-Tashrī'iyah), Prophet Muhammad, ‘Allāmah Ḥillī, Ibn Ḥazm Al-Andalusī
  • الهه کراچیان، علی واعظ طبسی*، عباس شیخ الاسلامی

    سیاست جنایی در هر عصری به عنوان راهی برای مبارزه با جرم باتوجه به دگرگونی های اجتماعی، متغیر است. با توجه به موقعیت یافتن انسان در کانون توجهات و حفظ کرامت انسانی این سیاست دستخوش تحولات قابل توجهی گردیده است و منجر به طرح مباحث حقوق بشری گردیده و در اسناد بین المللی انعکاس ویژه ای یافته است به طوری که جامعه بین المللی را ملزم به رعایت و همسویی با این سیاست ها می نماید. قانون کیفری اسلام دارای زیرساخت ها و بنیادهای ویژه ای می باشد که در بعضی از نقاط با این تحول به نظر ناهمگون می رسد ظاهرا میان سیاست جنایی بین المللی و اسلام ناهماهنگی به نظر می رسد اما شباهت های بین دو این نظام بیشتر از آن چیزی است که در دنیای علم و سیاست بیان میشود.قانون اسلام براساس منطق منحصر به فردی عمل می کند که نمی تواند از طریق دسته بندی های ارائه شده توسط حقوق بین الملل کلاسیک ترسیم شود هدف از این پژوهش آن است تااستفاده از روش توصیفی تحلیلی , و با توجه به سیاست نوین جنایی و مبانی شرعی و ظرفیت های فقه اسلامی که بیشتر مبتنی بر ظرفیت ذاتی احکام اسلامی برای جهانی شدن می باشد به بیان نکات افتراق و تشابه پرداخته و سپس با ارائه راه حل هایی نظیر تحول و تغییر درمنابع اجتهاد ، اثبات طریقیت داشتن مجازات های اسلامی براساس ادله عقلی و نقلی، پذیرش امضایی بودن مجازات های بدنی بر اساس پذیرش حجیت سیره عقلا و عدم حجیت خبرواحد در امور مهمه، ، نکات افتراق را نیز به همسویی و همراهی تبدیل نماید

    کلید واژگان: حدود, سیاست جنایی بین الملل, کرامت انسانی, اجتهاد, عرف
    Elaheh Kerachian, Ali Vaeez Tabasi *, Abbas Sheikholeslami

    Criminal policy varies in every era as a way to fight crime according to social transformations. Considering the position of human being in the center of attention and preserving human dignity, this policy has undergone significant changes and has led to the discussion of human rights and has been specially reflected in international documents so that the international community is required to comply and align with these policies. shows The criminal law of Islam has special infrastructures and foundations that seem inconsistent with this development in some places. Apparently, there seems to be a mismatch between the international criminal policy and Islam, but the similarities between the two systems are more than what is seen in the world of science. and politics are expressed. Islamic law operates based on a unique logic that cannot be drawn through the categories provided by classical international law. The purpose of this research is to use the descriptive-analytical method, and with regard to politics Modern criminal and Sharia foundations and capacities of Islamic jurisprudence, which is mostly based on the inherent capacity of Islamic rulings for globalization, expressed the points of difference and similarity, and then by presenting solutions such as evolution and change in the sources of ijtihad, proved the method of having Islamic punishments based on evidence. rationally and figuratively, accepting the signature of corporal punishments based on the acceptance of the validity of the rational way of life and the lack of the validity of the single news in important matters, should also turn the points of difference into alignment and companionship

    Keywords: Human Dignity, Ijtihad, Custom, International Criminal Policy, Hudud
  • زهرا قاسم نژاد*، یوسف فرشادنیا
    واژه «کسفا» در قرآن، به فتح و سکون سین توسط قراء قرائت شده است. این واژه در منابع لغوی، معانی مختلفی اعم از معنای اسمی و فعلی: «قطع کردن»، «پوشاندن»، «قطعه»، «انداختن»، «دور شدن»، «افول»، «غلبه کردن»، «درهم کشیدن» و «به تنگ آمدن» دارد. نخستین بار ازهری در دانش لغت به اختلاف قرائت این واژه توجه نموده است و از قول فراء نقل هایی در بیان قرائت و معنای این کلمه دارد و از قول زجاج این دو قرائت را دارای دو معنای متفاوت می داند. در تفاسیر قرن چهارم تا هفتم بحث اختلاف قرائت این دو واژه بیش از سایر قرون پررنگ بوده است. در دانش قراءات نیز اختلاف معنای این دو واژه به ویژه دلالت یکی بر «جمع» و دیگری به «مفرد» فراوان دیده می شود. ابن عامر چون واژه «کسفا» به سکون را مفرد و به فتح «سین» را جمع دانسته، در مواردی که مضمون آیه دلالت بر جمع دارد مانند آیه 92 سوره اسراء برخلاف اکثر قراء به فتح و در آیه 48 سوره روم بر خلاف اجماع قراء به سکون می خواند تا دلالت بر معنای مفرد داشته باشد. شعبه از راویان عمده عاصم، در مواردی که «من» تبعیضیه در آیه آمده (کسفا من السماء)، با تلقی مفرد بودن «کسفا»، به سکون «سین» قرائت نموده است. از نتایج کاربردی این پژوهش توصیفی - تحلیلی، می توان به وجود «اجتهاد»، «قاعده مندی»، «عدم اتکای صرف به نقل» و «اختیار» برخی قراء و راویان و عدم وحیانی بودن همه وجوه قرائی اشاره نمود.
    کلید واژگان: اختلاف قرائت, دانش قراءات, قراء, اختیار, اجتهاد, کسفا
    Zahra Ghasemnejad *, Yusuf Farshadnia
    The term “Kisfan” in the Quran has been pronounced with both a fathah (opening) and a sukun (silencing) on the letter sin by various reciters. Linguistic sources attribute multiple meanings to this term, encompassing both nominal and verbal interpretations, including “cutting,” “covering,” “a piece,” “casting down,” “moving away,” “decline,” “overpowering,” “collapsing,” and “being overwhelmed.” Azharī was the first to explore the variations in the recitation of this term within lexicographical studies, referencing Farrāʾ’s insights on its pronunciation and meaning, as well as Zajjāj’s claim that these two recitations imply different meanings. The discourse surrounding the differing recitations of this term is notably more pronounced in exegetical literature from the fourth to the seventh centuries compared to other eras. In the field of Qirā’āt (Quranic recitations), the semantic distinction between these two forms is particularly clear, as one denotes a plural and the other a singular. For example, Ibn ʿĀmir interprets “Kisfan” with a sukun as singular and with a fathah on the sin as plural. Consequently, in contexts suggesting plurality, such as verse 92 of Surah al-Isra, he opts for the fathah, diverging from the majority of reciters, while in verse 48 of Surah al-Rum, he employs the sukun to indicate singularity, again differing from the consensus. Shu’bah, a notable narrator from ʿĀṣim, reads “Kisfan” with a sukun in verses where the particle “min” is used in a partitive context (e.g., kisfan mina al-samāʾ), treating it as singular. The findings of this descriptive-analytical study highlight the presence of “ijtihad” (independent reasoning), “rule-based decisions,” “non-reliance solely on transmission,” and “choice” among certain reciters and narrators, as well as the non-revelatory nature of all variations in recitational recitation.
    Keywords: Recitation Variations, Science Of Qirā’Āt, Reciters, Discretion, Ijtihad, Kisfan
  • احسان نظری*، مرتضی عسگری، سید ابوالقاسم حسینی زیدی
    یکی از مسائل مطرح در ذیل مباحث «اجتهاد و تقلید» مساله بطلان عمل مکلف در صورت عدم تقلید و احتیاط است که تقریبا همه فقهاء شیعه قائل به بطلان چنین عملی شده اند. ضرورت پرداختن به این مساله از آن جهت است که شخصی پس از سال ها عمل بدون تقلید و احتیاط، تصمیم می گیرد که زین پس اعمال خود را همراه با تقلید از مجتهد یا احتیاط انجام دهد، حال اگر اعمال گذشته او باطل باشد، وی دچار مشقت بسیار برای قضاء و جبران اعمال گذشته خود می شود. در این مقاله به روش تحلیلی توصیفی و با استناد به منابع کتابخانه ای به نقد نظریات و ادله فقهای شیعه پرداخته شده و به این سوال اساسی پاسخ داده است که «آیا در صورت عمل بدون تقلید و احتیاط تمامی اعمال گذشته مکلف باطل بوده و باید قضاء کند؟ و ملاک صحت یا بطلان عمل چنین فردی، نظر مجتهد حین العمل است یا حین الرجوع؟» با بررسی ادله نتیجه گرفته شده است که در صورتی که چنین عملی مطابق با واقع یا مطابق با نظر یکی از دو مجتهد حین العمل و حین الرجوع (حجت معتبر) باشد، جایز و صحیح است و نیازی به قضاء اعمال گذشته خود ندارد.
    کلید واژگان: اجتهاد, احتیاط, بطلان, تقلید, صحت, عمل عامی
    Ehsan Nazari *, Morteza Asgari, Abolghasem Zeidi
    One of the issues raised under the topics of "ijtihād and taqlīd" is the invalidity of an obligatory act in the absence of taqlīd and caution, which almost all Shi'a jurists believe is invalid. The need to address this issue is because a person, after years of acting without imitation and caution, decides to perform actions with imitation of a mujtahid or caution from then on. Now, if his past deeds are invalid, he will suffer a lot of hardship to make up for his past deeds. In this article, in an analytical-descriptive method and citing library sources, the theories and arguments of Shi'a jurists have been criticized, and the basic question has been answered that, "in the case of action without imitation and caution, are all the past actions of the obligee (mukallaf) are considered void and should be made up for?" "And what is the criterion of the validity or invalidity of such a person's action the opinion of the mujtahid during the action or during the recourse?" By examining the evidence, it has been concluded that if such an action is in accordance with the facts or in accordance with the opinion of one of the two mujtahids during the action and during the reference (valid evidence), it is permissible and valid and does not require the compensation of past actions.
    Keywords: Ijtihād, Taqlī, Caution, General Action, Correctness, Void
  • علی جهانیان*، علی محمد حکمیان، ناصر نیکخو امیری، محمد علی قاسمی
    داوری یکی از روش های مهم حل اختلاف در حقوق داخلی و بین المللی است. رد پای این نهاد حقوقی را می توان در فقه امامیه نیز یافت که با عنوان قاضی تحکیم بین فقیهان به شهرت رسیده است. فقیهان امامیه برای مشروعیت دادن به داوری با عنوان قاضی تحکیم به ادله شرعی قرآن، سنت و اجماع تمسک جستند. پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی و ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانه‎ای، به این پرسش پاسخ می‎دهد که مبنای حکمیت در فقه امامیه چیست؟ آیا قاضی تحکیم باید دارای کلیه شرایط قاضی منصوب باشد یا این‎که داشتن برخی شرایط قاضی منصوب کافی است؟ یافته‎های این پژوهش نشان می‎دهد که مشهور فقیهان با استناد به آیه 35 سوره نساء مبنای حکمیت را تحکیم دانسته اند و تمام شرایط قاضی منصوب را برای قاضی تحکیم نیز شرط می دانند. باید گفت: ادله مشهور فقیهان توان اثبات کلیه شرایط قاضی منصوب از جمله اجتهاد را برای قاضی تحکیم ندارد. روایات معروف مانند روایت معروف ابی خدیجه و حلبی نیز بر عدم شرط اجتهاد در قاضی تحکیم دلالت دارد؛ بنابراین نمی‎توان شرایط قاضی منصوب را برای قاضی تحکیم شرط دانست، بلکه همین که حکم دارای دانش فقهی حقوقی باشد کفایت می‎نماید که هم با اجتهاد و هم با غیر اجتهاد سازگاری دارد. از این‎رو، روایت ابی خدیجه به عنوان دلیل خاص منفصل سبب تخصیص روایاتی که به طور عام اجتهاد و علم قاضی را شرط می دانند مطرح می شود. بنابراین، ماده اجتماع بین قاضی تحکیم و داوری، در مسائل شرعی است که چه داوری به معنی سنتی و چه به معنای نوین در این معنا تکیه زده است.
    کلید واژگان: داوری, قاضی تحکیم, مشروعیت, روایت ابی خدیجه, اجتهاد
    Ali Johannian *, Ali Mohammad Hakimian, Nasir Nikkho Amiri
    Arbitration is one of the important methods of dispute resolution in domestic and international law. The traces of this legal institution can also be found in Imamiyyah jurisprudence, known among jurists as the appointed judge (qadi tahkim). Imamiyyah jurists have resorted to religious evidence from the Quran, Sunnah, and consensus to legitimize arbitration under the title of appointed judge. The present research, using an analytical-descriptive method and library data collection tools, answers the question: What is the basis of arbitration in Imamiyyah jurisprudence? Should the appointed judge have all the conditions of an appointed judge, or is having some conditions of an appointed judge sufficient? The findings of this research show that the majority of jurists, citing verse 35 of Surah An-Nisa, consider the basis of arbitration to be appointment and have considered all conditions of an appointed judge necessary for the appointed judge as well. It should be said that the evidence of the majority of jurists does not have the power to prove all the conditions of an appointed judge, including ijtihad, for the appointed judge.
    Keywords: Arbitration, Appointed Judge, Legitimacy, Narration Of Abu Khadijah, Ijtihad
  • رسول جعفریان

    وحید بهبهانی (م 1205ق) یکی از مجتهدان بسیار بزرگ قرن دوازدهم هجری است که در سالهای نخست قرن سیزدهم درگذشت. از وی میراث گرانبهایی در فقه و اصول برجای مانده، به علاوه، شاگردان بزرگی که برخی از آنان در شمار بزرگترین مجتهدان قرن سیزدهم هجری هستند، تربیت کرد. و مهم تر از همه در حیات فکری او این است که جریان اخباری را که در قرن دوازدهم بر بیشتر حوزه های شیعه غلبه کرده بود شکست داد. بخشی از آثار وی سوال و جواب های فقهی هستند که از آنها با عنوان استفتاءات تعبیر می شود. این سوال و جوابها حاوی اطلاعات اجتماعی و فرهنگی و تمدنی است، و به علاوه، روی پاره ای از مفاهیم کلیدی تاکید می کند که در شناخت مذهب و روش فهم آن اهمیت دارد. مقاله حاضر، بر اساس یکی از این مجموعه استفتاءات نوشته شده و منتخبی از آنها را ارائه کرده است.

    کلید واژگان: وحید بهبهانی, استفتاءات, الاسئله و الاجوبه, فقه شیعه, اجتهاد, فقه و اجتماع
    Rasul Jafariyan

    Waḥīd Behbahānī (d. 1205 AH) was one of the most prominent jurists of the 12th century Hijri, who passed away in the early years of the 13th century. He left behind a significant legacy in jurisprudence and principles and trained many distinguished students, some of whom are among the most notable jurists of the 13th century Hijri. Most importantly, in his intellectual life, he defeated the Akhbari movement that had dominated most Shiite seminaries during the 12th century. Some of his works are collections of jurisprudential questions and answers, known as Istiftā'āt. These questions and answers contain social, cultural, and civil information and emphasize certain key concepts crucial for understanding the religion and its interpretive methods. This article is based on one of these collections of Istiftā'āt and presents a selection from them.

    Keywords: Waḥīd Behbahānī, Istiftā'āt, Questions, Answers, Shiite Jurisprudence, Ijtihad, Jurisprudenceand Society
  • علی کارشناس*
    «اجتهاد نبی» مسئله ای پرچالش میان اندیشمندان اهل سنت است که ریشه در تاریخ صدر اسلام دارد. اجتهاد نبی بدین معناست که پیامبر اکرم… در برخی موارد براساس رای و اجتهاد شخصی خود حکم می‏کرده است. به دلیل مخالفت جمع گسترده ای از علما با این مسئله، سوال اصلی این مقاله آن است که آیا پیامبر اکرم… براساس اجتهاد خویش احکام شریعت را استنباط می نمود یا خیر؟ فرضیه ما این است که براساس آیات صریح قرآن کریم، هر گونه حکم و کلام پیامبر اکرم… مبتنی بر وحی الهی است و ایشان هرگز براساس رای و اجتهاد حکم نفرمود. یافته این مقاله از این قرار است که براساس دلایل متقن قرآنی و روایی مسئله اجتهاد نبی، امری مردود به شمار می آید؛ چراکه مجتهد، معصوم نبوده و ممکن الخطاست؛ در حالی که، راهیابی خطا در اجتهادهای پیامبر اکرم… با عصمت مطلق ایشان منافات دارد.
    کلید واژگان: شریعت, اجتهاد, اجتهاد نبی (ص), پیامبر اکرم (ص)
    Ali Karshenas *
    “Prophetic ijtihad” is a challenging issue among Sunni thinkers that has its roots in the early history of Islam. The ijtihad of the Prophet means that the Holy Prophet (PBUH) ruled in some cases based on his personal opinion and ijtihad. Due to the opposition of a large number of scholars to this issue, the main question of this article is whether the Holy Prophet inferred the rules of Sharia based on his ijtihad or not? Our hypothesis is that according to the explicit verses of the Holy Qur'an, any ruling and word of the Holy Prophet is based on divine revelation and he never ruled on the basis of opinion and ijtihad. The finding of this article is that based on the convincing Quranic reasons and the narration of the issue of ijtihad of the Prophet, it is considered a rejected thing. This is because a mujtahid is not infallible and may make mistakes. However, finding error in the ijtihads of the Holy Prophet contradicts his absolute infallibility.
    Keywords: Sharia, Ijtihad, Ijtihad Of The Prophet, The Holy Prophet
  • محمود ویسی، شکیبا امیرخانی، علیمحمد پورابراهیم*
    محمد شحرور از جمله قرآن بسندگان معاصری است که در صدد تضعیف جایگاه حدیث در استنباط فقهی است. وی برای اثبات این موضوع؛ ابتدا قرآن بسندگی را به عنوان یک جایگزین کامل مطرح می‏کند. وی برای اثبات ادعای خویش، عدالت صحابه را زیر سوال برده و حدیث منسوب به اهل سنت در خصوص عدالت صحابه را مردود می‏شمارد. وی در ادامه عصمت انبیا و مفهوم سنت را به چالش می‏کشد تا از این رهگذر احادیث منقول از پیامبر را بی اعتبار کرده و جایگاه سنت در استنباط مسائل فقهی به عنوان یکی از ارکان استنباط فقیه را بی‏اعتبار جلوه دهد. به این منظور وی مانایی و کارآمدی آموزه‏های سنت نبوی را مخدوش دانسته و بر تاریخ‏مندی آن تاکید می ورزد. در این نوشتار تلاش شده تا با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ داده شود که چگونه می توان فقدان ارزش حدیث در نظام استنباط فقهی نزد شحرور را نقد کرد؟ به این منظور سعی شده تا به مناقشات پاسخ داده شود تا جایگاه حدیث به عنوان یکی از ارکان استنباط فقه معتبر شناخته شود.
    کلید واژگان: محمد شحرور, سنت, عصمت, اجتهاد
    Mahmoud Veysi, Shakiba Amirkhani, Alimohammad Pourebrahim *
    Muhammad Shahrour is one of the contemporary Quranists who aim to weaken the place of Hadith in jurisprudence.  To prove this claim, he presents Quranism as a complete alternative and then questions the doctrine of  the Justice of the Companions and rejects the Sunni hadiths regarding the justice of the Companions. He then challenges the infallibility of the prophets and the concept of the Sunnah in order to discredit the hadiths transmitted from the Prophet and to discredit the position of the Sunnah as a foundation of jurisprudence. For this purpose, he rejects the validity and effectiveness of the teachings found in the prophetic tradition and emphasizes their historicity. By adopting the descriptive-analytical method, this article attempts to provide a critique of the disregard for Hadith in the jurisprudential inference system of Shahrour. For this purpose, an attempt has been made to respond to the controversies so that the position of hadith is recognized as one of the pillars of valid jurisprudence.
    Keywords: Mohammad Shahrour, Sunnah, Infallibility, Ijtihad
  • صالح حسن زاده، علی یوسفی هنومرور، زهرا قلیج خانی *

    مسئله اجتهاد از آغاز پیدایش تا کنون، سیر پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. بی تردید اجتهاد نزد علمای اهل سنت از روند قابل قبولی بر خوردار نبوده است و آنان سر انجام مرتکب اجتهاد به رای شده و آنگاه به انسداد روی آورده اند. اما اجتهاد در مکتب شیعه به دلیل قبول خلافت بلا فصل امیرالمومنین علی (ع) و بهره وری از مشکات فقه علوی، از قرن پنجم به بعد همیشه پویا و متحرک بوده و در نو آوری علمی بشر نقش بسزایی داشته است. عنصر اجتهاد موتور محرکی است که شریعت اسلام را، همگام با زمان، مکان، نیازها و سوالات پیش می برد. این پژوهش، با روش توصیفی و تحلیلی به چیستی و مولفه های اجتهاد اشاره، و به بررسی تطبیقی آن در فقه امامیه و اهل سنت می پردازد. اجتهاد در امامیه اجتهاد بالمعنی الاعم است، یعنی استخراج و استنباط حکم فرعی از آیات و روایات با استفاده از تعقل. اما اجتهاد در اهل سنت، اجتهاد خاص و تفسیر به رای است. این نگارش تصویر و تعریفی از اجتهاد را که مورد تایید معصومین است، ارائه و چهره واقعی اجتهاد سلفی را که ریشه در اجتهاد اهل سنت به ویژه اجتهاد حنبلی دارد، نشان می دهد. آن چه این پژوهش را متمایز می کند، بررسی تطبیقی چیستی اجتهاد و مولفه های آن از دیدگاه اهل سنت و امامیه است، زیرا در بسیاری از کتب و مقالات، صرفا به دیدگاه های شیعه اکتفا شده و کمتر به مقایسه این دو مذهب در امر اجتهاد پرداخته شده است.

    کلید واژگان: اجتهاد, امامیه, اهل سنت, استنباط, تصویب, تخطئه
    Saleh Hasan Zade, Ali Yusefi *, Zahra Ghelij Khani

    The issue of ijtihād has gone through many ups and downs since its inception until now. Undoubtedly, ijtihād among Sunni scholars has not followed an acceptable process and they have ended up committing ijtihād by voting and then turning to obstruction. However, ijtihād in the Shia school has always been dynamic and mobile since the fifth century and has played a significant role in human scientific innovation due to the acceptance of the immediate caliphate of Amīrul Mominīn and benefiting from the problems of Alawite jurisprudence. The element of ijtihād is the driving engine that advances Islamic Shari'ah along with time, place, needs and questions. This research, with a descriptive and analytical method, deals with the essence and components of ijtihād, and its comparative analysis in Imāmiyyah and Sunni jurisprudence. Ijtihād in Imāmiyyah is ijtihad in the general sense, that is, extracting and inferring secondary rulings from verses and hadiths using logic. But ijtihād in Sunnis is special ijtihād and interpretation is based on opinion. This writing presents the image and definition of ijtihād that is approved by the innocents, and shows the true face of Salafi ijtihād, which is rooted in Sunni ijtihād, especially Hanbali ijtihād. What distinguishes this research is the comparative investigation of what is ijtihād and its components from the perspective of Sunni and Imāmiyyah, because in many books and articles, only the views of Shia are limited and less has been done to compare these two religions in the matter of ijtihād.

    Keywords: Ijtihād, Imāmiyyah, Ahl Al-Sunnat, Inference, Approval, Error
  • آیت مولایی*، محمدرضا مجتهدی، سید حسین ملکوتی هشجین، مائده سلیمانی دینانی

    در نظام حقوقی اسلامی، «شرع» در جایگاه منبع اصلی حقوق اساسی، فراتر از سند مکتوب قرار گرفته و به هنجارهای قانون اساسی محتوا می بخشد. ایده مشروطه اسلامی نه یک تبعیت صرف از اصول قانون اساسی و نه پایبندی فرمالیستی به نوشته های آن، بلکه درحقیقت همان التزام به روح حاکم بر قانون اساسی است. علاوه بر این، «اجتهاد» و «مصلحت» به عنوان دو عنصر پویای شرع برای استنباط احکام شرعی متناسب با ضروریات هر عصر تعبیه شده است. در این راستا، بررسی ماهیت شرع که می تواند به مثابه روح برتر و هنجار نانوشته نسبت به متن نوشته قانون اساسی، بر اصول و مفاهیم قانون اساسی چیره گردد و آن را تحت تاثیر قرار دهد، ضروری است. نگارندگان پژوهش حاضر با بررسی جایگاه شرع در نظم حقوقی اسلامی به عنوان ارزشی فرامتنی که هویت و اساس یک ملت را تحت انقیاد خود درآورده و نیز با تاکید بر عناصر پویای شریعت و تاثیر آن بر سرزندگی این هنجار برتر، در روشنگری هرچه بیشتر شرع و قانون اساسی نانوشته می کوشند.

    کلید واژگان: اجتهاد, روح قانون, شرع, قانون اساسی نانوشته, مصلحت
    Ayet Mulaee *, MohammadReza Mojtehedi, Hossein Malakooti, Maedeh Soleymani Dinani

    In the Islamic legal system "sharia" as the main source of constitutional law goes beyond the written document and gives content to the norms of the constitution. The idea of ​​an Islamic constitution is neither a mere adherence to the principles of the constitution nor a formalist adherence to its writings, but in fact the same adherence to the spirit of the constitution. In addition, "Ijtihad" and “Maslahah” as two dynamic elements of sharia to deduce sharia rules; Built to suit the needs of each era. In this regard, the study of the nature of the Sharia, which can prevail and influence the principles and concepts of the Constitution as a superior spirit and unwritten norm, compared to the written text of the Constitution; It is essential. The present study examines the position of Sharia in the Islamic legal order as a Hypertext value that has subjugated the identity and foundation of a nation, and also by emphasizing the dynamic elements of the Sharia and their impact on the vitality of this superior norm, tries to clarify the relationship between sharia and the unwritten constitution.

    Keywords: Sharia, the spirit of the law, the unwritten constitution, Ijtihad, Maslahah
  • بهروز خاکساری، هانه فرکیش*، ارکان شریفی
    هدف پژوهش حاضر پاسخ به این سوال اصلی است که در اندیشه حکمرانی نظام جمهوری اسلامی ایران، چه ظرفیت هایی به منظور حرکت در جهت شاخص های حکمرانی مطلوب و منبعث از پایه های فکری تشیع امام خمینی وجود دارد. عناصر اجتهاد، سیاست های کلی و احکام حکومتی، از ظرفیت های نظام جمهوری اسلامی هستند که پژوهش و واکاوی آن ها می تواند در ارتقای نظام قانون گذاری در راستای تطابق با مقتضیات زمان و پیچیدگی های حکمرانی در دنیای امروز موثر باشد. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج حاکی از آن است که در دنیای امروز به نظر می رسد نادیده گرفتن حکمرانی خوب در منظومه زندگی فردی و جمعی دولت امکان پذیر نیست. این روند امکان بهره برداری شخصی از رانت ها و فساد را فراهم می کند و اعتقاد عمومی به دولت از دست می رود. این مورد می تواند موجب شود شهروندان توسط گروه های خشونت طلب و دشمنان خارجی اغفال شوند و در چنین حالتی تروریسم و خشونت در جامعه حادثه آفرینی می کند. سیاست های کلی، اجتهاد و احکام حکومتی هر سه موجب تکمیل شدن نقشه راهی است که می تواند برای پیمودن مسیر اجرای حکمرانی مطلوب و اداره بهتر کشور مورد استفاده قرار گیرد. پویایی فقه شیعه باعث می شود این سه ظرفیت بتوانند مشکلات جامعه را براساس مقتضیات زمان حل کنند. این مهم موجب می شود بتوان نظام جمهوری اسلامی را با توجه به مقتضیات زمان در جهت شاخص های حکمرانی مطلوب و رسیدن به وضعیت مناسب تر و افزایش سرمایه اجتماعی در قالب حمایت عمومی از سیاست های کشور هدایت کرد.
    کلید واژگان: سیاست های کلی, اجتهاد, حکمرانی مطلوب, احکام حکومتی, جمهوری اسلامی ایران
    Behrooz Khaksari, Hane Farkish *, Arkan Sharifi
    This research aims to answer the central question: What capacities exist in the thought of the governance system of the Islamic Republic of Iran, based on the foundational principles of Imam Khomeini, for moving towards the indicators of desirable governance? Elements of ijtihad, general policies, and governmental decrees are among the capacities of the Islamic Republic system, and research and examination of them can effectively promote the legislative system towards adapting to the requirements of the time and the complexities of governance in today's world. The research methodology is descriptive-analytical, and the results indicate that ignoring good governance in the individual and collective life system seems impractical in today's world. This process can facilitate personal exploitation of rents and corruption, eroding public confidence in the government. This can lead citizens to be deceived by violent groups and foreign enemies, and in such a situation, terrorism and violence can occur in society. General policies, ijtihad, and governmental decrees all contribute to completing a roadmap that can be used to pursue the path of implementing desirable governance and better managing the country. The dynamism of Shia jurisprudence enables these three capacities to solve society's problems according to the requirements of the time. This makes it possible to guide the Islamic Republic system towards the indicators of desirable governance, achieve a more favorable situation, and increase social capital through public support for the country's policies.
    Keywords: General Policies, Ijtihad, Desired Governance, Governmental Decrees, Islamic Republic of Iran
  • محمود قاسمی قلعه بهمن، امیرعباس علیزمانی*

    با صنعتی و سکولارشدن فرهنگ، فعالیت های اجتماعی، نهاد دین محدود و به تدریج به حاشیه رانده شد. تفسیر ساختاری از گزا ره های دینی، در اثبات معقولیت و حکمت بنیان بودن نظام اعتقادی و رفتاری، شکل گیری فهم عمیق از دین و ساخت نظامات اجتماعی و جامعه پذیری آن ها موثر است. بر این اساس متالهان دینی کوشیده اند زندگی اجتماعی مبتنی بر ایمان را صورت بندی و گسترش صنعت و فناوری را با هویت دینی خود نه تنها هماهنگ کنند، بلکه ساخت آن را مبتنی بر هویت دینی نمایند. این تلاش مستلزم طرح دین به عنوان یک کل منسجم و جهان شمول بوده تا ذیل آن، الهی دانان بتوانند پاسخ های الهیاتی مناسب به نیازهای انسان معاصر را مطرح کنند. بااین حال میزان اعتبار سیستماتیک بودن دین، وابسته به نوع مواجهه الهی دانان با گزاره های دینی و روش صورت بندی گزاره ها در حل مسائل اجتماعی است. از سوی دیگر دین فراتر از تعیین کننده برنامه شخصی و وظایف و مناسک شرعی یک فرد بوده و مبدل به منتقد و موسس ساختارهای اجتماعی و سیاسی می شود، بر این اساس نظامات اجتماعی برآمده از متن دین در جامعه پایه ریزی می گردد. این مقاله درصدد با مقایسه تطبیقی در الهیات مسیحی و اسلامی، به بایسته های روش شناسانه و چگونگی مواجهه با گزاره های دینی و شیوه صورت بندی آن ها در حل مسائل اجتماعی، با تمرکز بر آراء و اندیشه های پل تیلیش و آیت الله خامنه ای، بپردازد؛ تا نمایانگر آن باشد که معقولیت گزاره های دینی، از هویت جمعی و منظومه ای در پاسخ به مسائل اجتماعی برخوردار هستند.

    کلید واژگان: آیت الله خامنه ای, تیلیش, الهیات سیستماتیک, الهیات نظامند, دین و فرهنگ, اجتهاد
    Mahmoud Ghasemi Qal’Eh Bahman, Amirabbas Ali-Zamani *

    With the industrialization and secularization of culture, the social activities of the institution of religion have been limited and gradually marginalized. Based on this, religious theologians have sought to formulate and expand a faith-based social life and not only harmonize industrial and technological development with their religious identity but also base its construction on religious identity. This effort requires presenting religion as a coherent and universal whole so that theologians can present appropriate theological answers to the needs of contemporary humans. However, the degree to which religion can be systematic depends on how theologians deal with religious propositions and how these propositions are formulated to solve social problems. On the other hand, religion goes beyond determining an individual's personal program, duties, and religious rituals and becomes a critic and founder of social and political structures. Based on this, social systems are founded on the text of religion in society. This article, through a comparative study in Christian and Islamic theology, seeks to address the methodological requirements and how to deal with religious propositions and how to formulate them in solving social problems, focusing on the views and thoughts of Paul Tillich and Ayatollah Khamenei.

    Keywords: Ayatollah Khamenei, Systematic Theology, Religion, Culture, Ijtihad, Tillich
  • کامران محمدحسینی*، رسول جعفریان
    میرزا محمد اخباری، یکی از علمای اخباری است که به واسطه آثار متعددش در انتقاد تند علیه مجتهدان شناخته شده است. در پژوهش حاضر، سویه کمتر شناخته شده اندیشه و آثار میرزا محمد اخباری، که شامل گرایش های عرفانی اوست، بررسی گردیده و تاثیر بافت فکری زمانه، که دوران ستیز سه گفتمان اجتهادی، صوفیانه و اخباری در دهه های نخست سده سیزدهم قمری بود، بر بعد عرفانی اندیشه او واکاوی شده است. پرسش های پژوهش حاضر چنین اند: ارتباط میرزا محمد اخباری با تصوف و عرفان در آثار و زندگی وی چه نمودهایی داشته است؟ تا چه اندازه ای از اخباری گری تاثیر پذیرفته است؟ نتایج تحقیق حاکی از آن است که مواضع میرزا محمد اخباری درباره عرفان و تصوف، از ادبیات تندش در برابر مجتهدان تاثیر پذیرفته است. میرزا محمد اخباری با استفاده از دوگانه عرفان/تصوف، از عرفان دفاع و از تصوف انتقاد می کند. او رساله هایی در حکمت عرفانی نگاشته و با برخی از صوفیه در ارتباط بوده است. میرزا محمد، متصوفه را به مجتهدان و عارفان را به اخباریان تشبیه کرده و صوفی و مجتهد را به جهت بدعت گزاری و وابستگی به اهل سنت مشابه هم فرض کرده است. در عین حال، او با توسعه دامنه مصادیق عارف و دفاع از شخصیت های صوفی، که مورد نکوهش علما بوده اند، عملا در جدال مجتهدان و صوفیه، جانب صوفیه را گرفته است.
    کلید واژگان: اخباری گری, اجتهاد, عرفان, تصوف, میرزا محمد اخباری
    Kamran Mohammadhoseini *, Rasul Jafarian
    Mirza Mohammad Akhbari (d. 1232 AH) is one of the Akhbari scholars who is known for his numerous works containing sharp criticism of Mujtahids. In the present research, a less-explored aspect of Mirza Muhammad Akhbari's ideas and works, which includes his mystical tendency, has been studied. This research also study impact of the intellectual context of the time (the first decades of the 13th lunar century) on his ideas. That time was the era of conflict between the three discourses of Ijtihad, Sufi and Akhbari. The questions of this research are: How was Mirza Mohammad Akhbari's connection with Sufism and mysticism? How this kind of connection has been manifested in his works? and to what extent mystical aspect of his thought has been affected by his Akhbarism? The results of the research indicate that Mirza Mohammad Akhbari’s positions on mysticism and Sufism were influenced by his hostile literature against the mujtahids. Mirza Mohammad Akhbari defends mysticism and criticizes Sufism, using the dualism of mysticism/sufism. He also wrote treatises on mystical wisdom and was in contact with Sufis. He likened Sufis to Mujtahids and mystics to Akhbarites and considered Sufis and Mujtahids to be similar to each other in their heresy and dependence on Sunnis. Furthermore, by defending Sufi figures that have been criticized by scholars, he has practically taken the side of Sufis in the debate between mujtahids and Sufis.
    Keywords: Akhbarism, ijtihad, Mysticism, Mirza Muhammad al-Akhbari, Sufism
  • مهدی آذری فرد*، مصطفی عباسی مقدم
    ازجمله شیوه های تفسیر قرآن تفسیر روایی است. این که تفاسیر روایی، خالی از هرگونه اجتهاد و بهره گیری مفسر از عقل هستند یا خیر، سبب شده است تا برخی علماء این صنف از تفاسیر را به دو گونه روایی محض واجتهادی روایی تقسیم بندی کنند. الدر المنثور اثر سیوطی مفسر و محدث اهل سنت، ازجمله تفاسیر روایی قرآن محسوب می گردد. این تفسیر توسط برخی مفسران و تفسیرپژوهان معاصر، در دسته تفاسیر «روایی محض» قلم داد شده است. این که مفسر در الدر المنثور صرفا از روایات در تفسیر آیه بهره برده  یا زمینه های اجتهاد و بهره گیری از عقل نیز در آن دیده می شود؟ پرسش اصلی این پژوهش است. جستار فراروی در پی پاسخ به این پرسش ، با روش توصیفی تحلیلی و روی کرد نقادانه، ضمن بررسی الدر المنثور ، به این نتیجه رسیده است که به رغم آنکه این تفسیر از سوی برخی مفسران و تفسیرپژوهان معاصر در دسته تفاسیر روایی محض قرار گرفته، اما شواهدی از تاثیر پیش دانسته های فکری و بهره گیری مفسر از عقل در ذکر اسناد برخی روایات، اظهار نظر درخصوص وضعیت سندی برخی روایات، تاثیرگذاری گرایش های کلامی مفسر در انتخاب و چینش برخی روایات، گزینش برخی روایات از منابع مورد استفاده و نیز بیان دیدگاه های حدیثی رجالی برخی علماء درباره روایت و راوی، سبب می شود تا بتوان الدر المنثور را در دسته تفاسیر اجتهادی روایی جای داد، هرچند مفسر در تبیین آیات از اظهار نظر صریح پرهیز کرده است.
    کلید واژگان: الدر المنثور, اجتهاد, تفسیر روایی, سیوطی
    Mehdi Azarifard *, Mostafa Abbasimoghaddam
    Among the methods of Qurʾānic exegesis is narrative interpretation. Whether narrative interpretations are devoid of any ijtihad and the interpreter's use of reason, or not, has led some scholars to categorize these types of interpretations into two kinds pure narrative and Ijtihādi narrative. Al-Durr al-Manthur by Suyūtī, a Sunni interpreter and hadith scholar, is considered among the narrative interpretations of the Qurʾān. This interpretation has been deemed by some contemporary interpreters and exegesis researchers as a pure narrative interpretation. The main question of this research is whether the interpreter in Al-Durr al-Manthūr has solely relied on narratives in the interpretation of the verse, or if there are grounds for ijtihad and the use of reason as well. The forthcoming essay seeks to answer this question, using a descriptive-analytical method and a critical approach. While examining Al-Durr al-Manthūr, it concludes that despite some contemporary interpreters and researchers categorizing this interpretation as pure narrative, there is evidence of the influence of the interpreter's preconceived intellectual notions and the use of reason in mentioning the chains of some narratives, commenting on the authenticity of some narratives, the influence of the interpreter's theological inclinations in the selection and arrangement of some narratives, the selection of some narratives from the sources used, and also expressing the hadith-rejal viewpoints of some scholars about the narrative and narrator. This leads to the possibility of categorizing Al-Durr al-Manthūr as an Ijtihadi narrative interpretation, although the interpreter has refrained from explicit commentary in explaining the verses.
    Keywords: Al-Durr Al-Manthūr, Ijtihad, Narrative Exegesis, Al-Suyūti
  • محمدحسین روحی یزدی، سید محمدرضا آیتی *، اصغر عربیان

    عرف صحیح و مورد تایید شارع، یکی از ادله و ابزارهای استنباط حکم شرعی و در مواردی مهم ترین و بعضا تنها سند برای پاسخ به نیازهای روز جامعه، در عرصه اجتهاد می باشد. شارع در امور غیر عبادی، مسلک عرف را تایید کرده، و چون امارات عقلایی نیاز به جعل حجیت از سوی شارع ندارند؛ بلکه همین که عقلانی باشند برای حجیت کافی است، زیرا مخاطب احکام شرع، توده مردم بوده و دستورات دین برای بهتر زندگی کردن آنان وضع شده است. واگذاری تشخیص موضوعات به عرف تخصصی در بسیاری از موارد کارگشا و موجب یکسان سازی در بنای عقلا می شود. عرف موردنظر، عرف دقیق و دور از تسامح است که با دقت به تطبیق و تشخیص می پردازد؛ در این صورت است که منع شرعی بر سر راهش نیست. در مورد عرف با این ویژگی که محصول فطرت عقلا و به عنوان یک قضیه کلی حجت می باشد نمی توان گفت در زمان حضور معصومین(ع) حجت است و در عصر غیبت حجت نیست؛ بر این مبنا، عرف یکی از ادله و ابزاری است که به کمک آن می توان به استنباط حکم شرعی پرداخت.

    کلید واژگان: عرف, عادت, بنای عقلاء, سیره عقلاء, عرف عملی, عرف متشرعه
    Mohammad Hosein Roohi Yazdi, Seyyed Mohamad Reza Ayati *, Asghar Arabian

    Valid custom approved by the Shari'ah is one of the evidences and tools for deducing Islamic rulings. In some cases, it is the most important and sometimes the only document for responding to the daily needs of society in the field of ijtihad (jurisprudential reasoning). The Shari'ah has approved the custom of custom in non-worship matters. Since rational presumptions do not need to be authorized by the Shari'ah, their rationality suffices for their authenticity. This is because the audience of religious rulings are the common people, and the religious orders have been established for them to live better lives. Entrusting the diagnosis of issues to specialized customs is effective in many cases and leads to uniformity in the construction of logic. The custom in question is a precise and tolerant custom that is carefully adapted and recognized. In this case, there is no prohibition in the Shari'ah. It cannot be said that a custom with this characteristic, which is a product of rational nature and as a general theorem of proof, is a proof in the time of the presence of the Infallibles (peace be upon them) and not a proof in the age of absence. On this basis, custom is one of the evidences and tools that can be used to deduce Islamic rulings.

    Keywords: Custom, Shari'ah, Ijtihad, Rationality, Infallibles, Proof, Islamic Rulings
  • Vouria Hafidi *, Seyed Mohammadreza Hasheminia

    The Qur'an, like other holy books, has smaller sections that are called "Surahs" based on the Qur'anic verses. The significant and privileged position of the Qur'an is accepted by all Islamic religions, and the effort to preserve this position, along with the divinity of its words, has caused most of the debates that refer to the structure of the Qur'an to be considered Tawfīqī (non-arbitrary) matters. The arrangement of the verses and the scope of the Surahs is one of the things that there is a consensus on their being non-arbitrary; However, there are two general views regarding the naming of the Surahs of the Qur'an. Most of the Qur'anic scholars believe that based on narrative and rational reasons, the naming of Surahs is one of the non-arbitrary matters; while some experts have considered it as a matter of ijtihād2. The acceptance of each point of view will have different jurisprudential effects. This research is of a qualitative type and has investigated the mentioned issue through a descriptive-analytical method based on content analysis. This study by inferring the arguments of both views and relying on the historical analysis of the stages of naming the Surahs of the Qur'an, has preferred the view of Ijtihādī-oriented naming. Of the most important jurisprudential effects of accepting ijtihād in naming Surahs of the Qur'an is the permissibility of accepting new names for Surahs, the point that the Qur'anic names do not imply the valuing of people or the subject, the impossibility of inferring jurisprudential rulings by referring to the names of the Surahs or proving the virtue of names, etc.

    Keywords: Non-Arbitrariness, Ijtihād, Naming, Surah Of The Qur'an, Jurisprudential Ahkam, Historical Course
  • محمدامیر قدوسی*، علی اکبر گرجی ازندریانی
    یکی از مهم ترین پرسش ها درباره نظریه ولایت فقیه امام خمینی (ره)، شرایط علمی فقیه حاکم است؛ بدین معنا که آیا طبق این نظریه فقیه حاکم می بایست مجتهد مطلق باشد؟ آیا فقیه حاکم می بایست خود پیش از تصدی مقام ولایت فقیه، احکام فقهی را شخصا استنباط کرده باشد؟ آیا فقیه حاکم می بایست اعلم فقیهان عصر خود باشد؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، آن گاه می توان پرسید آیا لزوم اعلمیت صرفا در استنباط فقهی است یا صرفا در مدیریت و تدبیر سیاسی و یا در هر دوی آنها؟ بنابراین پژوهش حاضر از بررسی ادله اثباتی اصل ولایت فقیه و نظرات گوناگون فقهای عظام در این باره منصرف است و صرفا می کوشد با روشی تحلیلی از میان منابع کتابخانه ای مرتبط، به ویژه آثار فقهی امام خمینی (ره) به پاسخ پرسش این پژوهش راه پیدا کند. بر اساس یافته های این پژوهش بنا بر دیدگاه های امام خمینی (ره)، وجود ملکه اجتهاد مطلق در ولی فقیه ضروری است؛ بدین معنا که لازم است وی توانایی استنباط احکام شرعی در تمام ابواب فقهی را داشته باشد؛ همچنین بر اساس این نظریه استنباط فعلی تعداد قابل توجهی از احکام شرعی برای فقیه حاکم شرط است؛ یعنی ضروری است که فقیه حاکم پیش از تصدی این مقام، میزان قابل توجهی از احکام فقهی را خود استنباط کرده باشد. همچنین بر اساس مبانی امام خمینی (ره)، بنا بر احتیاط واجب لازم است فقیه حاکم در استنباط احکام فقهی و نیز در تدبیر و مدیریت امور عمومی اعلم فقیهان در سرزمینی باشد که در آن اعمال ولایت می کند؛ البته قراردادن مجموعه اظهار نظرهای امام خمینی (ره) در کنار سیره عملی ایشان نشان می دهد که در صورت فقدان فقیهی که جامع تمام این شرایط باشد، از نظر امام خمینی (ره) شرط درایت و کفایت سیاسی فقیه حاکم به اندازه ای مهم است که ظاهرا می توان از برخی شرایط دیگر به نفع آن عدول کرد.
    کلید واژگان: امام خمینی (ره), شرایط علمی ولی فقیه, نظریه ولایت فقیه, اجتهاد
    Mohammadamir Ghoddosi *, Ali Akbar Gorji Azandariani
    A significant question about  Imam Khomeini’s theory of the guardianship of the jurist (wilāyat al-faqīh) revolves around the scholarly prerequisites for the ruling jurist. Should the ruling jurist be an absolute mujtahid? Must the ruling jurist have deduced all jurisprudential rulings before assuming the guardianship position? Is it necessary for the ruling jurist to surpass his contemporary jurists in knowledge? If the answer to the latter question is affirmative, should this knowledge superiority be in jurisprudential inferences or in political management and administration? This study does not delve into arguments supporting the doctrine of the guardianship of the jurist as presented by prominent jurists. Instead, it employs the analytical method and draws upon library resources, particularly Imam Khomeini's jurisprudential works, to address these questions. According to the research findings, Imam Khomeini mandates the potential for absolute ijtihad in the guardian jurist, signifying the ability to make jurisprudential inferences in a significant number of sharia rulings. Furthermore, he stipulates the actual inference of a substantial number of sharia rulings for the ruling jurist, requiring that the majority of jurisprudential rulings be inferred before assuming the position. Moreover, based on caution, Imam Khomeini requires that the ruling jurist be the most knowledgeable jurist in the land of his reign concerning the inference of jurisprudential rulings and the management of public affairs. When Imam Khomeini's views are juxtaposed to his practice, it becomes evident that in the absence of a jurist meeting all the conditions, certain conditions can be compromised in favor of others.
    Keywords: Imam Khomeini, scholarly requirements of the guardian jurist, theory of the guardianship of the jurist, Ijtihad
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال