جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "knowledge of god" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"
تکرار جستجوی کلیدواژه «knowledge of god» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
یکی از براهین معروف ابن سینا برای نیل به خودآگاهی، برهان تنبیهی انسان معلق است. این برهان در آثار مختلف ابن سینا تقریرهای متفاوتی دارد که نقطه کلیدی تمام این تقریرات، نیل به خودآگاهی و اثبات انیت نفس در صورت گسست و انقطاع از قوا است. این انقطاع دارای سه مرحله است: قطع توجه از بیرون، عطف توجه به درون و درنهایت آگاهی نسبت به انیت (وجود خاص) که از نظر ابن سینا عمیق ترین لایه «خود» است. ابن سینا دقیقا همین رویکرد را در رساله حی بن یقظان، در قالب سیروسیاحت نفس برای نیل به خداشناسی در پیش می گیرد. در این رساله، سیاحتی با راهبری عقل فعال و رهروی نفس ناطقه، برای شناخت مبادی عالیه و در راس آنها خدا به تصویر کشیده شده است. ابن سینا از زبان حی یا همان عقل فعال، بر این نکته تاکید می کند که نیل به خداآگاهی نیز بدون انقطاع از قوا تحقق نمی یابد. درحقیقت ابن سینا در آثار خویش رویکرد واحدی در سیر خودآگاهی و خداآگاهی اتخاذ کرده است که مبتنی بر تزاحم قوا در سیر نفس و لزوم انقطاع نفس از قوا برای تحقق و تکمیل این سیر است. دلیل این امر نیز رویکرد خاص ابن سینا در تفسیر چیستی قوا و نسبت آن با نفس است.
کلید واژگان: ابن سینا, انسان معلق, انقطاع نفس از قوا, حی بن یقظان, خداآگاهی, خودآگاهیOne of Avicenna's renowned intuitive arguments that emphasizes the individuality or distinct existence of the soul is the thought experiment of the 'flying' or 'suspended' man. This argument takes various forms in Avicenna’s works. The central concept across all versions is the imperative nature of cessation or detachment from the soul's faculties to attain self-awareness and confirm the inniyyah (particular existence) of the self. In other words, a focus on particular existence is only achievable through detachment from both external and internal faculties. This detachment unfolds in three stages: withdrawal of attention from the external world, turning attention inward to the internal sphere, and ultimately confirming the Inniyyah, representing the deepest layer of the self in Avicenna’s perspective. Avicenna employs the same approach in his treatise Hayy Ibn Yaqzan, framing it as a journey to acquire knowledge about God. In this treatise, we witness the rational soul's journey, guided by the active intellect, towards higher principles. This journey is predicated on the detachment from faculties. Avicenna consistently adopts this approach in the pursuit of self-awareness and knowledge of God. This methodology is rooted in the interference of the soul's faculties in its path and the necessity of detachment from these faculties for the fulfillment and completion of this journey. The rationale behind this lies in Avicenna's distinctive perspective on the faculties and their relationship to the soul.
Keywords: Avicenna, detachment from faculties, self-awareness, knowledge of God, flying man, Ḥayy ibn Yaqẓān -
نشریه تاریخ فلسفه اسلامی، پیاپی 7 (پاییز 1402)، صص 131 -158
متون دینی ضمن بیان طرق متعدد شناخت خداوند، راهی با مضمون «معرفهالله بالله» پیش روی انسان ها قرار داده است؛ برای نمونه از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است: اعرفوا الله بالله... ملاصدرا به شرح و تفسیر این روایت پرداخته است و برای توضیح این روایت سه تفسیر ذکر می کند که یکی بر اساس فناء فی الله است و دیگری بر اساس تنزیه و تقدیس حق تعالی و تفسیر سوم نیز بر اساس اشراقات الهی به قلب مومن است. تفسیر اول علاوه بر اینکه بیانگر معارفی عمیق است، با ظاهر روایت نیز سازگاری بیشتری دارد، برخلاف دیدگاه دوم و سوم که فارغ از اینکه شرحی بر این روایت باشند، بیانگر مطلبی صحیح و دقیق هستند، اما نمی توان آنها را شرح و تفسیری مناسب برای این روایت به حساب آورد.این پژوهش در صدد است تا با روش تحلیلی- توصیفی به تحلیل و بررسی دیدگاه ملاصدرا در این زمینه بپردازد. آنچه پرداختن به این مساله را مهم می کند این است که؛ اولا دیدگاه ملاصدرا با این تفصیل در جای دیگر نیامده و کسانی که اشاره ای به دیدگاه او کرده اند تنها یکی از این سه دیدگاه را آورده اند که به نظر نگارنده از آن هم تبیینی نادرست شده است و ثانیا این بررسی، جایگاه فلسفه را در تبیین و تفسیر متون دینی روشن تر می کند.
کلید واژگان: شناخت خدا, معرفه الله بالله, ملاصدرا, فناء فی الله, اشراقThe theory of mental existence has been seriously discussed in Islamic philosophy and theology since the time of Fakhr al-Dīn Rāzī. Meanwhile, some philosophers have proved this theory and others have denied it. Mir Qavam al-Din is one of the philosophers who denied the theory of mental existence. This philosopher is influenced by his teacher Mulla Rajabali Tabrizi in denying the existence of the mind, and as Tabrizi connects the theory of mental existence with soul, knowledge and perception, Mir Qavam al-Din also pays attention to these axes like his teacher. The main issue in this article is to examine the evidence of the denial of mental existence by Mir Qavam al-Din and its result with the subject of knowledge and perception. The discussion method in this article is the descriptive-analytical method and the library data collection method. The brief conclusion reached by the article is that Mir Qavam al-Din by denying mental existence, cannot give an adequate answer to Ḥaqīqī propositions, and Mir Qavam al-Din Rāzī's theory about the mental existence should be interpreted in the light of Aristotle's words, although he presented A revised theory of selfconcern is unsuccessful except as a way of perceiving things.
Keywords: knowledge of God, knowledge of Allah, Mulla Sadra, annihilation in Allah, Illumination -
اسپینوزا و ملاصدرا دو فیلسوف با مبانی فکری متفاوت هستند که به مسیله شناخت بیواسطه از خداوند توجه کردهاند. با توجه به تفاوتهای انکارناشدنی میان ایشان، زمینه همسخنی میان آنها در صورتی فراهم میشود که اولا آن دسته از ویژگیهای هستیشناختی متعلق شناخت که در شناخت بیواسطه نقش اساسی دارند، مشخص شود. در این خصوص میتوان از عدم تناهی در اندیشه اسپینوزا و فاقد ماهیت و فوق تمام بودن در اندیشه ملاصدرا نام برد. ثانیا چیستی شناخت بیواسطه و نیز ویژگی اساسی آن در ارتباط با متعلق مذکور توصیف و تحلیل گردد. از نظر اسپینوزا، ویژگی محوری این نوع شناخت درستی و مطابقت کامل آن با متعلق است، اما در نگاه ملاصدرا شناخت بیواسطه از خداوند محدود به وعای وجودی ادراککننده میشود. مقایسه دیدگاههای اسپینوزا و ملاصدرا بیانگر آن است که مطابق نظام فلسفی هر یک شناخت بیواسطه برترین نوع شناخت است که به برترین موجود تعلق میگیرد. آنچه اسپینوزا و ملاصدرا را در مواجهه با مسیله مذکور از هم متمایز میسازد نخست موسع یا مضیق بودن معنای واسطه است؛ دوم ناسازگاری موجود در اندیشه اسپینوزا درباره شناخت بیواسطه تام از خداوند و سازگاری اندیشه ملاصدرا در این زمینه است.
کلید واژگان: شناخت خدا, اسپینوزا, ملاصدرا, علم شهودی, علم حضوریSpinoza and Mulla Sadra, in spite of having different philosophical principles, paid special attention to the problem of immediate knowledge of God. A philosophical dialogue between them can be held, if the two following conditions are satisfied. First, the ontological features of the object of that knowledge -that play the essential role in immediate knowledge- should be identified. In this regard, infinity in Spinoza’s philosophy and lacking quiddity and being superior to the perfection in Mulla Sadra’s philosophy can be cited. Secondly, the definition of the immediate knowledge and its main feature that is relevant to the object of that knowledge should be surveyed. On one hand, Spinoza points out that the truth of this kind of knowledge and complete correspondence between that knowledge and its object are its main characteristics. On the other hand, Mulla Sadra stresses that such knowledge is confined to the existential degree of the knower. The comparison shows that Spinoza, in common with Mulla Sadra, asserts that the immediate knowledge is the most perfect one which the most perfect existent is its object. Nonetheless, the breadth and the narrowness of the meaning of the medium, along with inconsistency in Spinoza’s view and consistency in Mulla Sadra’s position on the immediate perfect knowledge of God are the matters that distinguishes Spinoza’s views from those of Mulla Sadra’s.
Keywords: Knowledge of God, Spinoza, Mulla Sadra, Intuitive Knowledge, Presential Knowledge -
یکی از باورهای خداباوری سنتی باور به مطلق بودن صفات الهی است، و یکی از صفات الهی که مشمول این قاعده کلی می شود صفت «عالم مطلق» است. اما پیرامون این صفت مانند بسیاری دیگر از صفات الهی چالش های متعددی شکل گرفته است. یکی از این چالش ها مربوط به گزاره های ایندکسیکال است. از میان انواع گوناگون گزاره های ایندکسیکال، دو نوع گزاره، یعنی گزاره های معطوف به زمان حال و گزاره های معطوف به گوینده، مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است. درباره گزاره های معطوف به زمان حال گفته شده است از آنجا که گزاره هایی که زمان حال را نشان می دهند مانند «اکنون ساعت... است»، در هر لحظه تغییر می کند، علم خداوند به این گزاره ها نیز می بایست دایما متغیر باشد، که این مستلزم وجود تغییر در خدا است؛ یعنی وضعیتی که با صفت تغییرناپذیری خدا ناسازگار است. در مورد گزاره های معطوف به گوینده نیز، مانند «من اکنون بیمار هستم»، گفته شده است که تنها خود شخص گوینده می تواند به چنین گزاره هایی علم داشته باشد. لذا گزاره هایی وجود دارد که عالم مطلق نسبت به آن ها فاقد علم است؛ در نتیجه موجود عالم مطلق نمی تواند وجود داشته باشد. در این مقاله این اشکالات و پاسخ های ارایه شده برای آن ها ارزیابی شده و پاسخ هایی نیز از طرف نگارندگان برای آن ها ارایه می شود. در پایان نتیجه گرفته می شود که این اشکالات نمی توانند مخل خداباوری باشند.
کلید واژگان: علم خداوند, عالم مطلق, گزاره های ایندکسیکال, فرازمانی بودن خدا, تغییرناپذیری خداOne of the traditional theistic beliefs is the belief in God’s absolute attributes. One of these absolute attributes is “Omniscience”. But there are some challenges concerning this attribute and one of them addresses indexical propositions. Among all kinds of indexicals de presenti -propositions that inform about present time, the de se propositions are considered by philosophers. Philosophers who criticize Omniscience use these propositions in different ways. In this article, these challenges and responses to them will be scrutinized.De presenti propositions are troublesome for traditional theism because it seems that the knowledge of different present moments causes a change in God and this contradicts God’s immutability. For example, if God knows that “it is 9 a.m. now”, then He should know “it is 10 a.m. now” an hour later. So, His knowledge changes from time to time which means God Himself changes.There are some responses to this problem:1- To change de presenti propositions to non-indexical ones. For example, the audiences of The Proclamation of Constitutional Monarchy of Iran could say: “Today, the Proclamation of Constitutional Monarchy was declared” or say: “The Proclamation of Constitutional Monarchy is declared on August 5, 1906”. Therefore, the knowledge of such propositions is fixed through time.2- To claim that God is timeless. That is, God is outside the boundaries of time and His knowledge of different moments, unlike human beings, is immutable.3- Final solution: to modify the interpretation of the concept of God. Theologians traditionally have presupposed that any kind of change in an absolutely perfect being brings it down from its absolute perfection. But this is not so clear. It can be shown that some changes in God, including changes in His knowledge of different moments, do not affect His perfection.Also, knowledge of de se propositions like “I’m in the hospital”, is challenging for God being Omniscient because only the person who utters such propositions, not God, can know them.There are some responses to this problem:1- To distinguish between the content of a proposition and the proposition itself. Although “I’m in the hospital” can only be explained by the patient himself, it indicates a situation in the world, that is, that person X is in the hospital, which can also be explained by other people. Although God's knowledge does not belong to the de se propositions themselves, it belongs to the content of such propositions,2- Theists can claim that knowledge does not belong to propositions themselves, but belongs to their truth. In such a case, the Omniscient can know “I’m in the hospital” is true.3- Final solution: to modify the interpretation of the concept of God. According to this solution, theists can consider what atheists put forward against Omniscience not as a denial of the existence of God, but as an illumination of the concept of God, and by accepting it, restrict the extension of the absolute knowledge of God.In this article, we first try to show that some of the objections against solutions for the problem of indexicals could be avoided. So, responses like God’s timelessness or distinction between a proposition and its content can overcome the problem. At the same time, the final solution in each part, which is to modify the interpretation of the concept of God, is a way for those who think other responses do not work.
Keywords: knowledge of God, Omniscience, indexicals, God’s timelessness, God’s immutability -
هدف این مطالعه، بررسی نوع و چگونگی درک و شناخت کودکان مدارس ابتدایی و پیشدبستانی از خداوند است. مرور پیشینه پژوهشی نشان داد که تاکنون در این رابطه پژوهشهای اندکی در ایران صورت گرفته است. برای رسیدن به این هدف، از پژوهش کیفی با رویکرد تلفیقی استفاده شد. جامعه هدف این پژوهش کلیه دانشآموزان پسر مقطع ابتدایی و پیشدبستانی شهرستان چادگان بودند و تعداد نمونه 42 نفر از این جامعه بود که از طریق نمونهگیری از نوع هدفمند انتخاب شدند. روشهای جمعآوری اطلاعات کیفی شامل مصاحبه با کودک، مصاحبه با معلمان باتجربه و نقاشی کودکان بوده است. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل محتوایی استفاده شد و نتایج نشان داد کودکان با توجه با مراحل رشد شناختی پیاژه و با توجه به ویژگیهای آن مرحله، شناختهای متفاوتی از خداوند در تصورشان دارند. البته موضوعاتی مثل پیامبران، قرآن، دعاها و تعداد زیادی از مسایل مربوط به خداوند نیز در سیر پژوهش مورد تاکید قرار گرفته است تا به طور جامع از درک کودکان مقطع ابتدایی از خداوند شناخت حاصل شود. یافتهها بیانگر آن است که کودکان ابتدا با مفاهیمی که مصداقهای محسوس و عینی دارند آشنا میشوند و به میزانی که ذهن آنها رشد مییابد و تواناتر میشود، مفاهیم مجردتر و انتزاعیتر را درک میکنند. مفاهیم خاص دینی، مانند مفهوم خدا، معاد، پیامبر، نماز، حج، نیایش و معجزه، مانند سایر مفاهیم از قاعده کلی شکلگیری مفاهیم در ذهن کودک پیروی میکند. توجه به این نکته سبب میشود که آموزش دینی، مانند سایر آموزشها، متناسب با ظرفیتهای ذهنی آنان تنظیم و ارایه شود
کلید واژگان: شناخت خداوند, کودکان مقطع ابتدایی, نظریه پیاژه, آموزشThe purpose of this study is to investigate the type and quality of understanding of God in elementary and preschool children. A review of the research background showed that so far little research has been done in this field in Iran. To achieve this goal, qualitative research with an integrated approach was used. The target population of this study was all primary and preschool male students in Chadegan city and the sample size was 42 people from this population who were selected by purposive sampling method. Qualitative data collection methods included interviewing the children, interviewing experienced teachers, and analyzing the children's drawings. The content analysis method was used to analyze the data. The results show that children have different knowledge of God according to the stages of Piaget's cognitive development and according to the characteristics of each stage. To have a comprehensive understanding of children's knowledge of God, topics such as the prophets, the Qur'an, prayers, and a large number of issues related to God have also been investigated. Findings indicate that children first get familiar with concepts that have objective and tangible examples. As their minds grow and become more powerful they know and understand more abstract concepts. Other religious concepts, such as the concepts of God, resurrection, prophet, prayer, Hajj, prayer, and miracle, like other concepts, follow the general rule of formation of concepts in the child's mind. Having this point in mind, we must adjust religious education, like other education, in accordance with their mental capacities.
Keywords: Knowledge of God, Elementary School Children, Piaget Theory, Education -
تبیین معرفت شناسانه بحث خداشناسی، به طور قطع، یکی از مهم ترین و پرمناقشه ترین مباحث در حوزه فلسفه دین است. یکی از نظریات ارایه شده، خداشناسی فطری است. ایمه علیهم السلام در خانواده حدیثی خویش به فراوانی فطری بودن معرفت خدا را مطرح کرده اند. معرفت فطری خدا در بیان اهل بیت علیهم السلام چنین است که خداوند معرفت خویش را در نهاد تمامی انسان ها قرار داده است و آنان در حصول این معرفت هیچ گونه دخالتی ندارند. افزون بر آن گروه بزرگی از آیات و روایات گزاره هایی را در باب توحید بیان کرده اند که باور به آن صرفا در گرو منابع نقلی است. هدف این پژوهش و نوآوری آن، بررسی اعتبار معرفت شناختی گزاره های مرتبط با معرفت خدا با تکیه بر قرآن و روایات اهل بیت است. بر این اساس، در بین تیوری های توجیه، نظریه مختار این پژوهه خوانشی از مبناگروی میانه رو است. روش این مقاله، در ارتباط با گزاره های خداشناسی، روش مطالعه کتابخانه ای (مطالعه اسناد و مدارک) و در رابطه با توجیه معرفت شناختی روش توصیفی تحلیلی است.
کلید واژگان: معرفت فطری, خداشناسی فطری, توجیه, مبناگرایی میانه رو, اهل بیتThe epistemological explanation of the knowledge of God is certainly one of the most important and controversial in the philosophy of religion. One of the theories presented is primordial nature theology. The Imams (as) in their hadith family have largely spoken on the knowledge of God by primordial nature. The innate knowledge of God in the expression of the Ahl al-Bayt (peace be upon them) is such that God has placed His knowledge in the institution of all human beings and they have no involvement in obtaining this knowledge. In addition, a large group of verses and hadiths have made statements about monotheism that are based solely on narrated sources. The purpose of this research and its innovation is to examine the epistemological validity of propositions related to the knowledge of God based on the Qur'an and the traditions of the Ahl al-Bayt. Accordingly, among the theories of justification, the selected theory of this study is based on the moderate fundamentalism. The method of this article, in terms of theological propositions, is the method of library study (study of documents) and the descriptive-analytical method when the epistemological justification is considered.
Keywords: primordial nature knowledge, Knowledge of God, Justification, Moderate Foundationalism, Ahl Al-Bayt -
موضوع فلسفه مطلق وجود است که سایر مراتب، از حق تعالی تا آخرین مراتب وجود، را در بر می گیرد. مرکز هستی و سرسلسله موجودات، که غالبا از او به واجبالوجود تعبیر میکنند، در فلسفه اشراق با عنوان «نور الانوار» شناخته میشود. سهروردی در نظام اشراقی خویش، پس از اثبات نور الانوار و وحدت او، به نفی صفات زایده از آن ساحت میپردازد. درباره علم و فعل او نیز دیدگاه بدیعی ارایه داده است. ملاصدرا با اینکه برهان صدیقین خود بر اثبات واجب تعالی را با برهان سهروردی قریب ماخذ می داند، لکن با توجه به اعتباری بودن وجود در فلسفه سهروردی، شبهه ابن کمونه را بر طریقه او در اثبات واجب، وارد دانسته است. در مورد علم و سایر صفات خدا نیز، یا گفتار سهروردی را نقد کرده و یا در پاره ای جزییات، آرای متفاوتی با او اتخاذ کرده است. در نوشتار حاضر ضمن بیان دیدگاههای سهروردی در این باره، به اختلافات و انتقادات ملاصدرا بر او پرداخته شده است.
کلید واژگان: شیخ اشراق, ملاصدرا, اثبات واجب الوجود, علم خدا, نفی صفاتThe subject of philosophy is absolute existence, which encompasses other levels, from the Supreme Being to the last levels of existence.The center of existence and the series of beings, which is often interpreted as obligatory, is known in the philosophy of illumination as the "Noor al_Anwar". Suhrawardi in his enlightenment system, after proving "Noor al-Anwar" and his unity, negates the superfluous attributes of that field. He has also offered a novel view of his science and action.Although Mulla Sadra considers his «Gotham sediqin» on the obligatory proof to be close to Suhrawardichr('39')s argument, but considering the validity of existence in Suhrawardichr('39')s philosophy, he has considered Ibn Kamunachr('39')s doubt on his method of obligatory proof.Regarding science and other attributes of God, he has either criticized Suhrawardichr('39')s speech or has adopted different opinions with him in some details. In the present article, while expressing Suhrawardichr('39')s views on this subject, Mulla Sadrachr('39')s differences and criticisms against him have been discussed.
Keywords: Sheikh Ishraq, Mulla Sadra, Proof of Obligation, Knowledge of God, Denial of Attributes -
یکی از دغدغه های مهم متفکران اسلامی در طول تاریخ، شناخت صحیح خداوند متعال بوده است. میرزا مهدی اصفهانی با تاکید بر آیات و روایت، درصدد بیان روش خاصی برای شناخت خداوند متعال است که با روش فلاسفه و عرفا متفاوت است. ازنظر میرزا مهدی اصفهانی، استدلال های فلسفی نه تنها ما را به خداوند متعال نمی رساند، درواقع حجابی برای معرفت خداوند متعال است و این شناخت ما را در مفاهیم ذهنی متوقف می کند. ازنظر میرزا مهدی، شناخت و معرفت ذات الهی تنها به وسیله خداوند متعال و با معرفت فطری حاصل می شود. میرزا مهدی بیان می کند در مسئله شناخت خداوند باید میان دو مقام اثبات خداوند و معرفت خداوند تفکیک قایل شد. منابع دینی، یکی از منابع مهم و تاکیدشده میرزامهدی اصفهانی است. با مراجعه به منابع دینی، مشخص می شود تفکیک میان دو مقام اثبات و معرفت خداوند صحیح نیست و چاره ای غیر از استفاده از مفاهیم ذهنی برای شناخت خداوند متعال نیست. همچنین با توجه به بسیط بودن خداوند متعال، مشخص می شود معرفت فطری تبیین شده میرزامهدی، امر ناممکنی است.
کلید واژگان: معرفت خداوند, میرزا مهدی اصفهانی, استدلال, فطرت, مفاهیم ذهنیOne of the important concerns of Islamic thinkers throughout history has been the correct knowledge of God Almighty. Mirza Mehdi Isfahani, by emphasizing verses and narrations, seeks to express a special method for knowing God Almighty, which is different from the method of philosophers and mystics. In the present study, the author evaluates Mirza Mehdi Isfahani's theory on the issue of knowing God Almighty. By referring to the works of Mirza Mehdi Isfahani and the commentators of his views, it becomes clear that according to Mirza Mehdi Isfahani, philosophical arguments not only do not lead us to God Almighty but are a veil for the knowledge of God Almighty and this knowledge stops us in recognizing mental concepts. According to Mirza Mehdi, the knowledge of the divine essence can be obtained only by God Almighty and with innate knowledge. Mirza Mehdi states that in the matter of knowing God, a distinction must be made between the two positions of proving God and knowing God. By referring to religious sources, which are important and emphasized sources of Mirza Mehdi Isfahani, it becomes clear that the distinction between the two positions of proof and knowledge of God is not correct and we have no choice but to use mental concepts to know God Almighty. Also, due to the simplicity of God Almighty, it becomes clear that the innate knowledge explained by Mirza Mahdi is impossible.
Keywords: Knowledge of God, Mirza Mehdi Esfahani, Reasoning, Nature, Mental Concepts -
جایگاه عقل و اندیشه انسان در مبحث انتظار بشر از دین چیست؟ این نوشتار با بررسی تطبیقی و مقایسه دیدگاه شیخ طوسی و غزالی به روش توصیفی-تحلیلی درمقام یافتن پاسخ به این سوال است. آن گاه طی تحقیق حاضر معلوم می گرددکه این دانشمندان برای عقل در فهم انسانی در ساحت شناخت خدا، نقش اساسی قایل اند اما درباره ماهیت و چیستی عقل و چرایی خطای آن سخن نگفته اند. هر چه دامنه وحی و آموزه های شریعت،گسترده تر می شود، از محدوده دخالت و تاثیر عقل کاسته می شود. از نظر این دو متفکر، اتکا صرف به عقل بدون مراجعه به آموزه های وحیانی کافی نیست؛ غزالی معرفت الهی را بواسطه شرع، واجب می داند و شیخ طوسی به وجوب عقلی معرفت با معاضدت انبیا معتقد است. از دیگر نتایج مقاله، این است که؛ فطری بودن حس خداجویی به معنی بدیهی بودن آن نیست. در نهایت، به چالش جدی عصر حاضر در تلقی عقل به عنوان شانی از شیون نفس و اثبات وجود مستقل نفس اشاره می شود.
کلید واژگان: شیخ طوسی, غزالی, عقل, دین, شناخت خدا, وحی و نبوتWhat is the place of human reason and thought in the matter of human expectation from religion? Comparing Sheikh Tusi and Ghazzali`s views with an analytical-descriptive method, this article is an attempt to answer to this question. As found by the study, the two scholars played a key role in understanding human reason in the realm of knowing God, but did not say anything on the nature of reason and on the why of its wrong. As the scope of revelation and the teachings of the Sharichr('39')ah expand, the scope of the intervention and the influence of the intellect diminishes. For these two thinkers, reliance on reason alone is not enough without reference to revelatory teachings; Ghazali considers Divine knowledge obligatory through sharia, and Sheikh Tusi believes in the intellectual necessity of knowledge with the help of the prophets. Another result of the article is that; The innate sense of seeking God does not mean that it is self-evident. Finally, the serious challenge of the present age in the understanding of reason as a dignity among the dignities of the soul and the proof of the independent existence of the soul is pointed out.
Keywords: Sheikh Tusi, Al-Ghazali, Reason, Religion, Knowledge of God, Revelation, Prophecy -
پژوهش حاضر معطوف به ارائه طریقی در معرفت الله مبتنی بر آراء ابن عربی در باب هنر به شیوه توصیفی- تحلیلی سامان یافته است. مقاله با تشریح جایگاه شناخت، اقسام و مراتب آن، به راه های معرفت حق در دیدگاه ابن عربی می پردازد. هدف مقاله تبیین راه هنر به مثابه روشن ترین راه معرفت و تقرب به حق است. تحقیق پس از شرح هنر در تلقی ابن عربی، محورهای اصلی معرفت به حق را از طریق معرفت نفس و عالم به مثابه هنر خدا بیان می کند. برای تحقق این امر مولفه های موثر در هنر و هنرمندی در تمدن و عرفان اسلامی نیز مورد التفات قرار گرفته است. سپس نسبت میان هنر و تقرب به حق در عرفان ابن عربی مورد بررسی و اثبات است. در نهایت با نظر به نسبت مستقیم میزان قرب به حق و شناخت او و همچنین دیدگاه ابن عربی در باب ظهور حق در عرصه هستی با هنر به نظر می رسد راه هنر روشن ترین نحوه قرب به حق و معرفت الله است.
کلید واژگان: ابن عربی, هنر, معرفت الله, معرفت نفسThis research referred to showing the way in knowledge of God depending on Ibn Arabi's ideas in subject of art. Descriptive – analytic method has used in this research. The research states the place of knowledge, its kinds and levels, ways of knowledge of God in Ibn Arabi's ideas. The aim of research is explaining the way of art as the clearest way in knowledge of God and approach to God. The research after explaining art in Ibn Arabi's idea, expresses main subject of knowledge of God through self- knowledge and world as art of God. For gaining this aim the affected principles at art and being artist in Islamic civilization and mysticism is considered. Then the relationship between art and approach to God being studied and proved in Ibn Arabi's mysticism. Finally with considering the direct relationship between the degree of the approach to God and knowledge of God and also the idea of Ibn Arabi in subject of God's emergence in the world by art, it seems that the way of art is the clearest way to approach to God and knowledge of God.
Keywords: Ibn Arabi, art, knowledge of God, self, knowledge -
پژوهشنامه امامیه، پیاپی 9 (بهار و تابستان 1398)، صص 221 -245
شناخت خداوند و چگونگی حصول آن از اموری است که در نهج البلاغه به شکل ویژه مورد عنایت حضرت علی (ع) قرار گرفته است. از نظر ایشان دسترسی به کنه ذات و صفات حق تعالی غیر ممکن است، اما از طریق علم حضوری و نیز علم حصولی به صفات او، می توان به شناخت خداوند نایل شد؛ هرچند این شناخت نیز بر حسب توانایی و استعداد افراد متغیر است. اسباب علم حضوری را فطرت و اسباب علم حصولی را براهینی چون حرکت، حدوث، نظم، غایی و إنی فراهم می سازد. در نوشتار حاضر بیانات امیر المومنین(ع) درباره ابواب خداشناسی، تحلیل و قالب های متعارف منطقی آنها نشان داده شده است. حضرت مطالب خداشناسی را به گونه ای مستدل بیان کرده اند که ذهن مخاطب را یاری می دهد تا از فهم مقدمات به نتیجه دست یابد. این شیوه می تواند جایگاه والای عقل و فطرت در خداشناسی را در کلام حضرت علی(ع) نمایان سازد و فتح بابی برای پژوهش های بدیع نهج البلاغه باشد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که ادله خداشناسی حضرت در نهج البلاغه، علاوه بر استحکام در محتوا، از ساختار و شکل منطقی نیز برخوردار است.
کلید واژگان: خداشناسی, استدلال منطقی, نهج البلاغه, حضرت علی(ع)In Nahj al-Balāgha, Imām ‘Alī particularly considered knowledge of God and how it is acquired. In his view, it is impossible to grasp the core of God’s essence and attributes. However, one might know God through knowledge by presence as well as knowledge by acquisition of His attributes, although such knowledge varies with different abilities and dispositions of people. Knowledge by presence is occasioned by one’s innate nature or fiṭra, and knowledge by acquisition is facilitated by proofs such as arguments from motion, incipience, and fine-tuning as well as teleological and causal arguments. In the present paper, we overview and analyze statements by Amīr al-Mu’minīn ‘Alī concerning issues of theology, uncovering their ordinary logical forms. The Imam has presented arguments for the existence of God that help his audience to arrive at the conclusion just by understanding the premises. Such a method might reveal the crucial place of reason and innate understanding in knowledge of God in Imām ‘Alī’s words, and can pave the path for novel research about Nahj al-Balāgha. The research shows that arguments for God as presented in Nahj al-Balāgha are both cogent in their contents and firm in their logical forms.
Keywords: knowledge of God, logical reasoning, Nahj al-Balāgha, Imām ‘Alī -
سرلوحه همه معارف دینی، معرفت خداوند است. برای چنین معرفتی راه هایی پیشنهاد شده است. از جمله آن ها که به ویژه در کلام معصومان(ع) مورد توجه قرار گرفته، چراغ عقل از درون و وجود پیامبران و اولیای معصوم از بیرون است که می توانند رهنمون انسان به معرفت الله شوند؛ اما از آن جایی که عقل به تنهایی نمی تواند اسباب صعود انسان به معرفت گردد، در این مقاله با تاکید بر دیدگاه های روایی، ضمن تحلیل جایگاه حقیقی معصوم و ویژگی های منحصر به فرد آنان در معرفت بخشی انسان ها، تاثیر معصوم را در کارکرد عقل و در نایل شدنش به کمال معرفت الله مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم. معصومان(ع) بر اساس ظرفیت وجودی و تکوینی و مسئولیت تشریعی که بر عهده دارند، زمینه شکوفایی عقل و ایجاد معرفت، و ایمن شدن آن از انحرافات معرفتی را فراهم خواهند ساخت. عقل معصوم به عنوان الگویی تمام عیار می تواند رهنمون عقول انسان ها در باریابی صحیح به معرفت الله گردد و از آسیب ها و انحرافات عقل جلوگیری کند؛ و در جایی هم حضور تکوینی و تشریعی معصوم ضامن تشدید معرفت عقلی در افراد است که هر کدام به ترتیب با عنوان «کارکرد ایجادی»، «کارکرد ایمن سازی» و «کارکرد کیفی» معصوم بر عقل، مورد بررسی قرار گرفته است.
کلید واژگان: کلام معصوم, اهل بیت (ع), معرفت الله, طریق وحی, طریق عقل, طریق معصومThe frontispiece of all religious knowledge is the knowledge of God. For such knowledge some ways have been put forward. From amongst that is especially paid attention to in the Imams speech, is the light of intellect from the inside and the existence of the immune prophets and saints from the outside that can guide humans to the knowledge of God. But because reason lonely cannot be the cause of gaining of knowledge by man, in this article, with an emphasis on the narrative points of view and by analyzing the actual place of the Immune Imam and his unique characteristics in giving knowledge to humans, the impact of the Immune Imam in the function of reason and its access to perfect knowledge of God is analyzed and examined. On the basis of their existential capacity and the legal responsibility, the Immune Imams prepare the field for reason's flourishing and bringing about the knowledge and its immunity of knowledge deviations. As a perfect pattern, the Immune Imam's reason can guide the human reasons in correct gaining knowledge of God and prevent the reasons damages and deviations. In some cases, the existential and legal presence of the Immune Imam guaranties the strength of reason knowledge in individuals that each one in sequence is examined as the "creating function", "safety-making function" and "quality function".
Keywords: Immune Imam speech, Ahl ul-Bayt (AS), Knowledge of God, the way of revelation, the way of reason, the way of Imam -
هدایت الهی دارای مبدا (منه)، مقصد (الیه)، وسیله (به) و طریق (صراط) است. پرداختن به موضوع هدایت در آیه شریفه «اهدنا الصراط المستقیم»، بدون تبیین حقیقت «الصراط» که مفعول دوم «اهدنا» و متعلق هدایت است، در واقع پرداختن به بحثی بدون موضوع است که می تواند به نتایجی ابهام آفرین، مانند تعدد صراط بینجامد. هدف اولیه این تحقیق، تبیین فلسفی حقیقت صراط از منظر ملاصدرا است. ایشان صراط مستقیم را در دنیا، مفهوما سیر الی الله که حرکت و سیر ارادی و دینی در قالب شرع و صیرورت وجودی انسان در بعد علمی و عملی با تبعیت از مصادیق صراط است و مصداقا «قرآن»، «دین» و «پیامبر و ائمه معصومین^» می داند که در آخرت، نمود صراط دنیایی است و به صورت محسوس، روی جهنم کشیده شده است. هدف ثانوی این تحقیق، اثبات واحدیت صراط به تبع منطقی در ضمن تبیین آن با سه دلیل: (1) وحدت سیاق حکمت خداوند (حکمه الکون) در تکوین و تشریع، (2) تلازم بین واحدیت رب و واحدیت صراط و (3) سنخیت صراط با علم و حق است. در نتیجه وی وحدت را لازمه منطقی و فلسفی حقیقت صراط دانسته، تعدد صراط را از منظر عقل مردود می شمرد.کلید واژگان: صراط, واحدیت, حکمه الکون, علم, رب, فلسفهDivine guidance has source¡ destination¡ device¡ and path. Discussing the topic of guidance in the holy verse show us the straight path¡ without explaining the reality of straight path which is the second object of show us and belong to guidance¡ is in fact dealing with a discussion without subject which could be led to ambiguous results such as multiplicity of paths. The main purpose of this research is philosophical explanation of the reality of the straight path from Mulla Sadras viewpoint. For him¡ the straight path in the world conceptually means a path towards God which is an optional and religious movement in a religious framework and evolution of human existence within scientific and practical dimensions by obeying the instances of the path and the instances are the Quran¡ religion¡ prophet and the infallible Imams which are representations of worldly paths in the hereafter life and cover the hell. The second purpose of the study is logically proving the unity of the straight path along with its explanation by three reasons of: 1. Context unity of Gods Hekmat (Hekmat Al-Kawn) in development and legislation¡ 2. The correlation between the unity of God and unity of the right path¡ and 3. The right path is similar to knowledge and righteousness. Therefore¡ to this scholar¡ unity is the logical and philosophical necessity of the reality of the right path and multiplicity of the right paths is rejected from a rational perspective.Keywords: The Right Path, Unity, Hekmat Al kawn, knowledge, God, Philosophy
-
چگونگی نیل آدمی به معرفت الله همواره دغدغه حکیمان و دانشمندان اسلامی بود، و دیدگاه های مختلفی درباره آن مطرح است؛ روایات اسلامی برای اهل بیت (علیهم السلام) در معرفت الله جایگاهی رفیع و کلیدی قائل شده اند تا جایی که در برخی روایات معرفت الله منحصرا از طریق اهل بیت معرفی شده است.
واسطه بودن اهل بیت (علیهم السلام)که ازجهتی، وجودی خلقی داشته واز جهت دیگر به واسطه ویژگی های منحصر به فرد و جایگاه خاصشان در عالم وجود به خداوند متصل اند می تواند ما را در دستیابی به معرفت و نیز تحلیل و کیفیت چگونگی دست یابی به آن رهنمون سازد.
در این مقاله ضمن تبیین نقش واسطه گری اهل بیت علیهم السلام در معرفت الله و ضرورت چنین واسطه گری که مویدات نقلی و عقلی برآن صحه گذاشته اند، نقش تکوینی و تشریعی ایشان در معرفت آفرینی در اقسام مختلفی قابل تصویر است. تبیین عقلی و شهودی معرفت الله به صورت تشریعی در کنار تصرف وجودی، و نقش آفرینی ولایت و محبت ایشان به صورت تکوینی در شناخت خدا نقش افرینی می کنند. براین اساس چگونگی نیل به معرفت الله به وسیله اهلبیت را بر پایه منابع اسلامی از جمله روایات می توان تبییین و تحلیل نمود.کلید واژگان: اهل بیت, وساطت, معرفت الله, انسان کامل, ولایت, فیض, چگونگی وساطتHow to obtain human knowledge of God is always a concern of philosophers and scientists, and there are different views about it; Islamic traditions for the Ahl al-Bayt (PBUH) in the knowledge of God have placed a very high status key so that the knowledge of God exclusively in some traditions through inmate has been introduced. By the Ahl al-Bayt (PBUH) who, in a sense, existential mood and on the other hand due to unique features and their own place in the universe are connected to God can help us in the pursuit of knowledge and the quality of and the seeking to lead it. In this article clarifies the role of intermediary Ahl al-Bayt (as) in the knowledge of God and the need for such intermediaries have confirmed that support the rational and traditional Furthermore, their developmental role and legislation in different kinds of knowledge creation in the image. Explaining the rational and intuitive knowledge of God in the form of legislative Besides being captured, and his love for developmental role of provinces and their role in the knowledge of God. Based on how to obtain the knowledge of God by Ahlbyt based on Islamic sources such narratives can be Tbyyyn and analyzed.Keywords: inmate, mediation, knowledge of God, perfect man, province, grace, how mediation -
امکان شناخت عقلی خدا و میزان آن، اثبات وجود خدا و استدلال بر توحید الوهی از مباحث مهم خداشناسی است. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با هدف بازخوانی دیدگاه آیت الله مصباح در تبیین عنوان های یادشده در معارف قرآن است. از دیدگاه آیت الله مصباح، شناخت عقلی خداوند ممکن است و انسان می تواند از اوصاف خداوند که در آیات و سخنان معصومان آمده، در حد سطح درک خود آگاه گردد. قرآن اصل وجود خدا را بی نیاز از استدلال می داند و آن را به عنوان مسئله مطرح نکرده است، اما استدلال ضمنی بر اثبات وجود خدا در قرآن وجود دارد. استدلال بر توحید اله مکرر در قرآن آمده که ازجمله آنها، می توان به برهان موجود در آیه 22 انبیاء اشاره کرد. این برهان ارتباطی به برهان معروف تمانع نداشته و نتیجه آن، اثبات وحدت اله از راه استواری و عدم فروپاشی جهان موجود است.
کلید واژگان: شناخت خدا, شناخت حصولی خدا, خداشناسی در قرآن, اثبات خدا در قرآن, اثبات توحید در قرآن, آیت الله مصباحThe possibility and extent of having rational knowledge of God, proving the existence of God and presenting evidence about divine unity are among the important subjects of theology. Using a descriptive-analytical approach, this paper aims at reviewing and explaining Ayatollah Mesbah’s views about the mentioned issues in Quranic teachings. According to the view of Ayatollah Mesbah, having rational knowledge of God is possible and man can, within the limits of his comprehension, have knowledge of the Divine attributes which are referred to in Quranic verses and the Infallibles’ words. The Qur’an regards that the very idea of God’s existence requires no evidence, and does not consider it as a problem. However, there is an implicit argument in the Qur’an for God’s existence. The Quran repeatedly presents arguments for the unity of God, such as the argument in verse 22 of “Prophets” chapter. This argument bears no relation to the argument called “prohibition” and then it will be possible to prove the unity of God by preserving the stability of today's the world.Keywords: knowledge of God, acquired knowledge of God, theology in the Quran, the Quranic proof of God's existence, the Quranic proof of God's unity, Ayatollah Mesbah -
در مناجات عارفین، امام سجاد علیه السلام به بحث معرفت و محبت الهی می پردازند. هرچه محبت الهی انسان نسبت به خدا بیشتر باشد، معرفت او افزایش می یابد. اما توجه به دنیا، از همت، محبت و معرفت الهی انسان می کاهد؛ زیرا ظلمت و حجاب های دنیا مانع می شود از اینکه انسان حقایق عالم را درک کند. امام علیه السلام از خدای متعال درخواست می کنند که ایشان را در زمره کسانی قرار دهد که ظلمت، ریب و شبهه از دل و عقایدشان برداشته شود.
شرح صدر نوعی انبساط و گشادگی دل است که موجب می شود انسان نشاط فراوان و آمادگی برای کار، تفکر، عبادت و محبت را به دست آورده و این امر خود موجبات تقرب انسان به خدای متعال می شود. در پرتوی تقرب الهی، انسان می تواند خداگونه شود و معرفت و محبت الهی کسب نماید.
کلید واژگان: شرح صدر, محبت, معرفت الهی, رضوان, تجلیات الهیIn his whispered prayer of the knowers، Imam Sajjad deals with the subject of knowledge and love of God. The more one’s love towards God is، the greater his knowledge of God will be. Paying great attention to the worldly things، however decreases one’s zeal and love and knowledge of God. This is because the darkness and veil of this world hinder one from grasping the truths about the universe. Imam Sajjad asks God to assign him amongst those from whom darkness of the heart and doubts in beliefs are removed. Open-mindedness which is a sort of one’s feeling of great joy and readiness for work، thinking، worship and affection that bring one closer to God. One can، through God’s proximity، become God-like and acquire divine knowledge and affection.Keywords: open, mindedness, love, knowledge of God, good pleasure, divine relinquishments -
یکی از مباحث مهم کلامی که فقط در کتاب های اصولی از آن بحثی گذرا شده، تعیین مقصود اصلی در واجبات اعتقادی است. دراین باره، دو دیدگاه عمده وجود دارد: «معرفت عقلی» و «تدین و اعتقاد ورزی». پیروان هر یک از این دو دیدگاه در صددند تا اثبات کنند یکی از وجوب ها نفسی و دیگری مقدمه یا متولد از آن است. در این مقاله، دلایل دو نظریه بررسی و در نهایت نظریه دوم برگزیده شد.
کلید واژگان: معرفت عقلی, دل سپردن, تدین, اعتقاد, واجب اعتقادی, معرفت اللهDetermining the main objective of the religious obligations, discussed briefly in Usul books, is one of the important theological issues. There are two main perspectives in this regard: "rational understanding" and "religion and belief." The followers of each of these two perspectives are trying to prove that one of the obligations is inherent and the other is born out of it. This paper reviews the reasons of two theories and finally the latter is chosen.
Keywords: Intellectual Knowledge, Infatuation, Piety, Believe, ReligiousObligatory, Knowledge of God -
The position of knowledge of God in Spinoza’s theory of knowledge has provided one of the most distinct theories of knowledge. In Spinoza’s philosophy, knowledge is particularly interwoven with knowledge of God. For Espinoza, method, conception and knowledge are all based on the conception and knowledge of God. Espinoza bases the method on conception: a perfect method is based on a perfect conception and the most perfect method is based the most prefect conception, i.e. the conception of God. The conception of God is the only real conception and no other conception can be a real conception. Spinoza’s theory of knowledge is also based on the knowledge of completeness which is God in his philosophy. On the other hand, knowledge of God is the basis of differentiation between intellectual and intuitive knowledge and, as a result, the basis of third kind of knowledge called perfect knowledge. Knowledge of God is a factor through which intellectual knowledge transcends into intuitive knowledge.Keywords: conception, method, knowledge, God, Spinoza
-
نخستین واجب اعتقادی یکی از مسائل چالش برانگیز در علم کلام است. شک، قصد، اراده، نظر، استدلال و معرفت الله از مهمترین نظریه های این بحث می باشد. اگر مقصود از نخستین واجب، نخستین واجب به حسب مقصود اصلی باشد باید معرفت الله را مصداق آن معرفی نمود و اگر مقصود از نخستین، اولین به هر عنوان باشد، قصد و اراده، نخستین واجب اعتقادی است. البته اگر به معرفت فطری و قلبی خدا معتقد باشیم، اعتقاد و ایمان به خدا نخستین واجب خواهد بود.
کلید واژگان: نظر, معرفت عقلی, واجب اعتقادی, معرفت الله, شک دستوری, ارادهDetermination of the first ritual obligation is one of the most challenging issues in Islamic Theology. Doubt, intention, will, opinion, reason, and knowledge of God are the most important theories in this discussion. If the first ritual obligation is meant to be the main obligation then the knowledge of God should be regarded as its example and if the first includes all then intention and will is the first ritual obligation. However, if we believe in the innate knowledge of God then faith and belief in God will be the first.
Keywords: Argument, Opinion, Rational Knowledge, Insight, Piety, Ritual Obligation, Knowledge of God, Constitutional Doubt, Intention, Will -
سیر تکاملی و نتایج مترتب بر معرفت نفس در فلسفه اسلامی از جمله مباحث مهم بشمار میرود. یکی از مهمترین این نتایج بحکم حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» نیل به شناخت آفریدگار است. تبیین و تفسیر این حدیث در مکاتب آغازین فلسفه اسلامی کمتر مورد توجه بوده و شکوفایی شرح و تفسیر آن بیشتر به دوره های تلفیقی و تالیفی در مکتب شیراز و اصفهان تا دوره های تفوق حکمت متعالیه در میان متاخران و معاصران برمیگردد. این تحقیق درصدد پرداختن به سابقه این تبیینها و تحلیلها در دو مکتب آغازین فلسفه اسلامی یعنی حکمت مشاء و حکمت اشراق و حتی قبل از آن است. تفسیر احادیث معرفت نفس در فلسفه اسلامی با نفس شناسی و خودشناسی پیوند دارد و بدین لحاظ برای آن دیرینه یی بسان خود فلسفه در یونان در نظر گرفته شده در کتابهای فلسفه اسلامی اقوال و عباراتی در این زمینه به قدما و حکمای یونان نسبت داده شده است و سرآغاز تاریخ نگاری در این زمینه بوده است.
نقل این احادیث و اقوال مشابه آن از همان دوران اولیه فلسفه اسلامی از اخوان الصفا آغاز شده است و بیشتر با تاکید بر اهمیت نفس شناسی و تجرد نفس همراه بوده است که در حکمت مشاء با توجه به برجستگی علم النفس و نفس شناسی برجستگی می یابد. ابن سینا با استفاده از این احادیث به اثبات مهمترین مسئله نفس شناسی خود یعنی تجرد نفس میپردازد و از آنها بعنوان تاییدی دینی برای اثبات این امر در برابر دیدگاه متکلمان دال بر جسمانی بودن نفس بهره میگیرد. در حکمت اشراق با توجه به بنیادین بودن بعد معرفت شناختی نفس، رویکرد اساسیتری به ارتباط میان معرفت نفس و معرفت رب پیدا می شود و بعنوان برهانی برای اثبات وجود خدا و صفات او معرفی میگردد؛ برهانی که بر دیگر براهین اولویت دارد. آنچه در این گذار تاریخی نمایان است، تقریر حاکی از امکان معرفت نفس و امکان انتقال از آن به معرفت رب است که در اشراقیترین وجه آن ذومراتب دانسته میشود.
کلید واژگان: معرفت نفس, معرفت رب, من عرف نفسه فقد عرف ربه, حکمت مشاء, حکمت اشراق, اخوان الصفاThe development and consequences of self-knowledge is one of the important discussions in Islamic philosophy. One of the most noteworthy of these consequences, according to the hadith of “One who has self-knowledge verily knows God”, is to know the Creator. The explanation and interpretation of this hadith was not taken seriously in earlier schools of Islamic philosophy. In fact, it was not until the early periods of the Schools of Shiraz and Isfahan up to the period of the dominance of the Transcendent Philosophy among contemporary thinkers that great attention was devoted to clarifying and interpreting it. This paper is intended to discuss the background of these explanations and analyses in two of the early schools of Islamic philosophy, Peripatetic and Illuminationist philosophies, and even in those preceding them. The interpretation of the hadiths on self-knowledge in Islamic philosophy is united with psychology. That is why its background is traceable to Greek philosophy. In books on Islamic philosophy, some ideas and words have been attributed in this regard to Greek early philosophers, who are considered to mark the beginning of writing the history of this issue.The narration of these hadiths and similar words began during the first periods of Islamic philosophy with Ikhwan al-Safa (Brethren of Purity). They mainly focused on the importance of self-knowledge and the immateriality of the soul, which is more prominent in the Peripatetic philosophy considering the significance of psychology and self-knowledge in this school. Through relying on these hadiths, Ibn Sina demonstrated the most important problem of self-knowledge, that is, the immateriality of the soul, and uses it as a religious confirmation of this point versus the view of mutikallimun as to the corporeality of the soul. In Illuminationist philosophy, given the fundamental status of the dimension of the epistemology of the soul, a more basic approach to the relationship between self-knowledge and the knowledge of God is observed. This approach is introduced as an argument in order to demonstrate the existence of God and His attributes; it is an argument which is indeed superior to other arguments. What is clearly witnessed in this historical process is an interpretation referring to the possibility of self-knowledge and the possibility of the move from that knowledge to the knowledge of God, which is considered to be gradational in its most Illuminationist explanation.Keywords: self, knowledge, knowledge of God, Ikhwan al Safa, Illuminationist philosophy
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.