جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "mental being" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"
تکرار جستجوی کلیدواژه «mental being» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
تقریر مشهور وجود ذهنی که با محوریت حضور ماهیت در دو موطن ذهن و عین و انحفاظ ذات و ذاتیات مطرح شده است همواره با اشکالات متعدد مواجه بوده است؛ جمهور حکما اعم از مشاء، اشراق و متعالیه نیز به این اشکالات پاسخ داده و از تقریر مشهور وجود ذهنی دفاع کرده اند. فیاضی پس از بررسی انتقادی پاسخ جمهور حکما، چهار اشکال را نسبت به تقریر مشهور وجود ذهنی مطرح کرده است؛ برخی از آنها جدید هستند و برخی نیز اشکالات قدیمی را از طریق نقد پاسخ مدافعان تقریر مشهور تقویت می کنند. بررسی اشکالات مطرح شده توسط فیاضی به این نتیجه انجامید که میتوان به تمام اشکال های وارد شده پاسخ داد و از دیدگاه جمهور حکما درباره نظریه وجود ذهنی دفاع کرد؛ البته پذیرفتن این تقریر مستلزم برخی اصلاحات در مبانی فلسفی است؛ چرا که تنها بر مبنای اصالت وجود، تشکیک وجود و نقش وجود اصیل در حمل آثار اشیا بر آنها می توان هم به انحفاظ ماهیت در دو موطن عین و ذهن معتقد بود و هم به این مطلب باور داشت که آثار اولیه ماهیت در موطن ذهن بر آن مترتب نمی شوند.کلید واژگان: وجود ذهنی, اشکالات وجود ذهنی, انحفاظ ذات و ذاتیات ماهیت, اصالت وجود, فیاضیPhilosophy, Volume:22 Issue: 1, 2024, PP 223 -243Among the interpretations of mental existence, only a few of them have ruled on the existential contradiction between the acquired knowledge and mental existence; Gholamreza Fayyazi’s view is the latest among them. One of the consequences of this recitation is the reconstruction of the representative apparition (al-shabaḥ al-muḥākī) theory and the substitution of representative correspondence (al-muṭābiqaẗ al-ḥikāyī) instead of substantive correspondence (al-muṭābiqaẗ al-māhawī) in the famous recitation. Fayyazi has argued on the ontological distinction between the acquired knowledge and mental existence in two ways: the inner vision and the argument of correlation. This article has explained Fayyazi’s interpretation of the theory of mental existence in seven parts. The critical examination of this interpretation led to the conclusion that the theory of the unity of the knower and the known does not require that acquired knowledge be other than "mental form" from an ontological point of view; In addition, it was concluded that it is not correct to replace the representative correspondence instead of the substantive correspondence; because, it lacks the criteria necessary to explain the presentation and the correspondence between the mind and the object.Keywords: Mental Existence, Acquired Knowledge, Concept, Primacy Of Existence, Fayyazi
-
اضافه در حکمت سینوی به اضافه وجودی و عقلی تقسیم می شود. اضافه وجودی اضافه ای است که در خارج تحقق دارد. این تحقق خارجی مستلزم این است که عارض شدن اضافه بر موضوع و معیتش با طرف دیگر از اوصاف خارجی باشد و به دلیل لزوم تسلسل، این امر محال است و محال بودنش، محال بودن اضافه وجودی را به دنبال دارد. در این پژوهش، با تجزیه و تحلیل پاسخ های ابن سینا این نتیجه به دست می آید که از طرفی، او عروض را برای اضافه وجودی اضافه ای خارجی می داند که به نفس ذاتش عارض است، نه به واسطه عروضی دیگر، تا تسلسل لازم آید و از طرف دیگر، باور دارد معیت یک ویژگی ذاتی برای وجود اضافه است؛ بنابراین، وجود اضافه امری غیرقائم به ذات معرفی می شود. این نوع وجود که تمامی اشیاء را با یکدیگر مرتبط و متصل میکند، از علاقه ای حکایت دارد که در ماهیت اضافه نهفته است و در ذهن و در خارج جعل میشود و بر همین اساس، رابطه بین موجودات در عقل و خارج را نوعی عینیت میبخشد.کلید واژگان: اضافه خارجی, اضافه عقلی, معیت, عروض, ابن سیناMetaphysic, Volume:16 Issue: 2, 2024, PP 13 -26The relation is divided into external and mental relations in Ibn Sina's philosophy. External relation is a relation that exists in concrete. This external realization entails that the occurrence of the relation on the subject and its coexistence with the other part would be external attributes, but this entails infinite regress and so is absurd, and therefore, the external realization would be absurd. In this article, analyzing Ibn Sina's answers shows that, on the one hand, he believes that "occurrence" for the external relation is a relation that exists in concrete and occurs by itself, not by another occurrence, so it does not entail infinite regress, and on the other hand, he believes that coexistence is an intrinsic attribute for the existence of relation. Therefore, for Ibn Sina, the existence of the relation is not independent of other beings. This type of existence, which connects all objects, indicates the interest that lies in the nature of relation and is made in the mind and the concrete. Therefore, it gives a kind of objectivity to the relationship between beings in the mind and the concrete.Keywords: External Relation, Mental Relation, Coexistence, Occurrence, Ibn Sina
-
شناخت معدومات و خبر از آنها در عموم نظام های هستی شناسانه و به طور خاص در فلسفه اصالت وجودی ملاصدرا با نظر به اصل مطابقت چالش آفرین است . علاوه بر اینکه خبر ایجابی از معدومات بر اساس قاعده فرعیه مناقشه برانگیز است. به عبارت دیگر خبر از معدومات هم به لحاظ معرفت شناسی، هم از جهت منطقی یعنی عقدالوضع و عقدالحمل و هم به لحاظ هستی شناسی یعنی وجود موضوع یا صفت پذیری، نیازمند تبیین فلسفی است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد ملاصدرا بر اساس اصالت وجود و مساوقت وجود با شیئیت، چگونه می تواند با حفظ قاعده فرعیه و بر اساس اصل مطابقت از معدومات خبر دهد؟ ملاصدرا با ابتنا بر قدرت خلاقه ذهن و مفهوم سازی آن، به دو طریق درباره خبر از معدومات نظریه پردازی کرده است: الف)اختلاف حملین و ب) قضایای لابتیه. طریق دوم در بیان ملاصدرا با سوالاتی مواجه است از قبیل: 1)چیستی قضایای لابتیه؛ 2)چگونگی عقدالوضع قضایای لابتیه؛ 3)ملاک توسع دامنه قضایای لابتیه تا قضایای مربوط به واجب، که در اینجا مورد بحث قرار می گیرند. در این نوشتار به روشی تحلیلی و تفسیری نشان می دهیم اگرچه ملاصدرا در حل مشکل اخبار از معدومات به راهکار نفس الامر توجهی نداشته است اما غنای دستگاه صدرایی به واسطه باور به اصالت وجود و علم حضوری نفس در شهود عقلانی و خلاقیت ذهن در مفهوم سازی می تواند قاعده فرعیه و اصل مطابقت را حفظ کرده و خبر از معدومات را با موفقیت تبیین کند.
کلید واژگان: معدومات, قاعده فرعیه, وجودذهنی, قضایای غیربتیه, عقدالوضع, ملاصدراKnowledge of non-existent ideas and information on them in most ontological systems and, in particular, in Mulla Sadra’s philosophy of principality of existence is challenging in view of the principle of correspondence. Besides, affirmative information on non-existent ideas is controversial on the basis of principle of presupposition. This article is seeking to show how Mulla Sadra, based on the principality of existence and concomitance of existence and thingness, can inform us of non-existent ideas while preserving the principle of presupposition and based on the principle of correspondence. By relying on the creative power of the mind and conceptualizing it, Mulla Sadra has done theorizations on non-existent ideas in two ways: (1) difference of the two predicates, and (2) lā batiyya[1] propositions. The second way in Mulla Sadra’s expression faces some questions, including: (1) what are lā batiyya propositions? (2) How is confirmation of the subject in lā bitiyya propositions? And (3) What is the criterion for expansion of lā batiyya propositions up to the propositions related to necessary [being]? These questions are discussed here. This article uses an analytical and interpretive method to show although Mulla Sadra has paid no attention to the method of ‘thing-itself’ in resolving the problem of information on non-existent ideas, the richness of his system, due to the belief in principality of existence and the soul’s intuitive knowledge in rational intuition as well as the creativity of the mind in conceptualization, can preserve the principle of presupposition and correspondence and explain the information on non-existent ideas successfully. In Mulla Sadra’s view, our soul has a power to make a title for the subject of predicative lā batiyya propositions, and the judgment goes on the title that refers to the individual impossibility outside the mind. Then, what is in the mind is not really an individual who needs correspondence; rather, it is merely a general concept; and when we make judgments, it is a judgment on something that is a possible being, with no problem. Thus, the impossible beings have neither an actual instance in the mind, nor a nature whose judgment spreads to external individuals.
Keywords: Non-Existent Ideas, Principle Of Presupposition, Mental Existence, Lā Batiyya Propositions, Confirmation Of The Subject, Mulla Sadra -
نشریه کلام پژوهی، پیاپی 5 (بهار و تابستان 1403)، صص 241 -263مقدمهمهمترین وظیفه علم کلام تحکیم آموزه های دینی در افراد، برای نیل آنان به قرب الهی است. یکی از روش های موثر برای رسیدن به این هدف، تبیین کارکردهای آموزه های دینی و بیان نتایج استفاده از راهبردهای آن در زندگی فردی و اجتماعی است که موجب یکی شدن دین با ضرورت ها و نیازهای افراد می گردد؛ سلامت روان اولین و مهمترین ضرورت و نیاز در زندگی انسان است که بهره مندی و بهره برداری از سایر توانایی ها را برای انسان ممکن می سازد؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف دستیابی به راهبردهای دین برای کسب و محافظت از سلامت روان، به واکاوی آموزه های دینی پرداخته-است.روشپژوهش به روش تحلیل مضمون صورت گرفته بنابراین ابتدا آموزه های دینی، استقصاء و استخراج شده اند سپس با رویکردی سلامت محور، تحلیل مضمون صورت گرفته است.یافته هااز هفتاد و دو مضمون پایه، پانزده مضمون پیش سازمان دهنده ثانویه بدست آمد، با ادغام مولفه ها، ابعاد هفت گانه (مضامین پیش سازمان دهنده اولیه): خودشناسی، خداشناسی، شناخت رابطه انسان و خداوند، غایت شناسی، وظیفه شناسی، التزام به افعال سلامت آفرین، التزام به ترک افعال مخل سلامت استنتاج شد.نتیجه گیریراهبردهای مبتنی بر آموزه های دینی برای کسب و حفظ سلامت روان در دو گروه راهبردهای شناختی و راهبردهای رفتاری قراردارند. دو دسته راهبرد با رابطه عموم و خصوص مطلق، هر کدام موجب تقویت و تثبیت دیگری می گردد.کلید واژگان: کلام کاربردی, آموزه های دینی, راهبرد, سلامت روان, تحلیل مضمونIntroductionThe most important task of theology is to strengthen religious teachings in people so that they can reach God. One of the effective ways to achieve this goal is to explain the functions of religious teachings and express the results of using its strategies in individual and social life, which causes religion to become one with the necessities and needs of people; Mental health is the first and most important necessity in human life, which makes it possible for humans to benefit from other abilities; Therefore, the current research has analyzed religious teachings with the aim of obtaining religious strategies for acquiring and protecting mental health.MethodThe research was conducted by the thematic analysis method, so religious teachings were investigated and extracted first, then thematic analysis was done with a health-oriented approach.FindingsFrom the seventy-two basic themes, fifteen secondary pre-organizing themes were obtained by integrating the components, the seven dimensions (primary pre-organizing themes): self-knowledge, God-knowledge, knowledge of the relationship between man and God, and the goal. Conscientiousness, conscientiousness, commitment to health-enhancing actions, and commitment to abandon health-harming actions were deduced.ConclusionThe strategies of religious teachings to acquire and maintain mental health are in two groups: cognitive strategies and behavioral strategies. Two categories of strategies with absolute public and private relationships, each one strengthens and stabilizes the other.Keywords: Applied Theology, Religious Teachings, Strategy, Mental Health, Thematic Analysis
-
زمینه
آسیب اخلاقی در زمره آسیب های اجتماعی، روانی و معنوی قرار دارد که از خیانت به ارزش های اصلی فرد مانند عدالت، انصاف و وفاداری ناشی می شود. آسیب اخلاقی موضوعی است که هنوز در دسته اختلالات روانی قرار نگرفته است ولی، مطالعات و پژوهش های زیادی در این زمینه صورت گرفته که نشان از اهمیت موضوع در سطح جامعه دارند. بنابراین در مقاله حاضر آسیب اخلاقی ،که به عنوان نوعی ترومای روانشناختی قابل تعریف است، مورد بررسی قرار گرفت.
نتیجه گیریبرای تعریف و چهارچوب دهی به مفهوم آسیب اخلاقی می بایست مرزهای افتراقی آن با مفاهیمی همچون پریشانی اخلاقی و فرسودگی مشخص شود. همچنین آسیب اخلاقی وجوه اشتراک بالایی با اختلال استرس پس از سانحه دارد که ضرورت تشخیص افتراقی میان این دو را ایجاد می کند. در این مقاله پس از بررسی مطالعات مختلف برای روشن سازی چارچوب مفهوم آسیب اخلاقی به بررسی علل بروز آن و راه های پیشگیری و درمان آن پرداخته شده است.
کلید واژگان: آسیب اخلاقی, اختلال روانی, پریشانی اخلاقی, فرسودگیBackgroundMoral injury is among social, psychological and spiritual injuries that result from betrayal of one's main values such as justice, fairness and loyalty. This has been done, which shows the importance of the issue at the community level. Therefore, in this study, we will have an overview on moral injury based on studies.
ConclusionMoral injury is a concept that must be separated from concepts such as moral distress and burnout to define and frame it. It may also be confused with PTSD due to its many similarities, which makes it necessary to differentiate them. In this article, after examining various studies to clarify the framework of the concept of moral injury, the causes of its occurrence and the ways of its prevention and treatment have been examined.
Keywords: Moral Injury, Mental Disorder, Moral Distress, Burnout -
زمینه
حسابداری ذهنی تلاش می کند ساز و کاری را که مردم در آن درآمدهای اقتصادی را کدگذاری، گروه بندی و ارزیابی می کنند توضیح دهد. هدف مطالعه حاضر تبیین حسابداری ذهنی با تمکین مالیاتی، فرار مالیاتی و اخلاق مالیاتی در اجرای هوشمندسازی نظام مالیاتی می باشد.
روشتحقیق حاضر در زمره پژوهش های آمیخته بود. در بخش کیفی از تکنیک دلفی استفاده شد. جامعه خبرگان حوزه امور مالیاتی بودند که با روش نمونه گیری غیراحتمالی هدفدار و قضاوتی 20 نفر از افراد خبره شناسایی گردید که در نهایت 13 نفر از آنان برای همکاری اعلام آمادگی نمودند. ابزار مصاحبه بود و داده ها با تکنیک دلفی تحلیل شدند. در بخش کمی، از روش پیمایشی استفاده گردیده است. جامعه کارمندان اداره امور مالیاتی شهر تهران در رشته حسابداری بودند که 285 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و پرسشنامه را تکمیل کردند. داده های گردآوری شده با مدلسازی معادلات ساختاری و با نرم افزار PLS تجزیه و تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که بین مالیات بر درآمد و تمکین مالیاتی، فرار مالیاتی و اخلاق مالیاتی در اجرای هوشمندسازی نظام مالیاتی رابطه معناداری وجود دارد. و همچنین بین مالیات بر ارزش افزوده و دانش مالیاتی، و تمکین مالیاتی، فرار مالیاتی و اخلاق مالیاتی در اجرای هوشمندسازی نظام مالیاتی رابطه معناداری وجود دارد. از جهتی بین تفکر مالیاتی و تمکین مالیاتی، فرار مالیاتی و اخلاق مالیاتی در اجرای هوشمندسازی نظام مالیاتی رابطه معناداری وجود دارد.
نتیجه گیریامید است که نتایج مطالعه حاضر در راستای هوشمندسازی نظام مالیات کشورمان به برنامه ریزان و سیاست گذاران در این حوزه کمک شایانی نماید.
کلید واژگان: تمکین مالیاتی, فرار مالیاتی, اخلاق مالیاتی, هوشمندسازی مالیات, حسابداری ذهنیBackgroundMental accounting attempts to explain the mechanism by which people code, group, and evaluate economic income. The purpose of this study is to explain mental accounting with tax compliance, tax evasion and tax ethics in the implementation of tax system smartness.
MethodThe present research was among mixed researches. Delphi technique was used in the qualitative part. The community of experts was in the field of tax affairs, and 20 experts were identified by non-probability and judgmental sampling method, and finally 13 of them declared their readiness to cooperate. The tool was interview and the data was analyzed with Delphi technique. In the quantitative part, the survey method has been used. The community of employees of the tax affairs department of Tehran were in the field of accounting, and 285 people were selected as a statistical sample and completed the questionnaire. The collected data were analyzed by structural equation modeling and PLS software.
ResultsThe results showed that there is a significant relationship between income tax and tax compliance, tax evasion and tax ethics in the implementation of tax system smartness. Also, there is a significant relationship between value-added tax and tax knowledge, and tax compliance, tax evasion and tax ethics in the implementation of tax system smartness. From a point of view, there is a significant relationship between tax thinking and tax compliance, tax evasion and tax ethics in the implementation of tax system smartness.
ConclusionIt is hoped that the results of this study will help the planners and policy makers in this area in order to make the tax system of our country more intelligent.
Keywords: Tax Compliance, Tax Evasion, Tax Ethics, Tax Intelligence, Mental Accounting -
دوگانه انگار ویژگی در جوهر فیزیکالیست است و در ویژگی دوگانه گراست؛ یعنی درعین حال که انسان را جوهرا فیزیکی می داند ولی قائل است جوهر مذکور حامل دو گونه ویژگی فیزیکی و غیرفیزیکی (ذهنی) است. ویژگی فیزیکی آن است که علم فیزیک بدان دسترسی دارد و در مورد آن نظریه پردازی می کند در مقابل، ویژگی ذهنی خارج از دسترس علم فیزیک است. اگر اثبات کنیم هر امر ذهنی در ساحت وجودی ذهن رخ می دهد و هر امر فیزیکی در ساحت وجودی فیزیک رخ می دهد، لازمه دوگانه انگاری ویژگی این می شود که ویژگی ذهنی در یک ساحت از وجود و جوهر فیزیکی آن، در ساحت دیگر از وجود تحقق یابد. مقاله حاضر قائل به نامعقولت لازمه مذکور است چراکه ویژگی یک جوهر از مراتب وجودی آن جوهر بوده و هم مرتبه با جوهرش است و باید با جوهر خود هم-ساحت باشد؛ پس اگر ویژگی ای، ذهنی بود؛ یعنی در ساحت ذهن تحقق یافت، نشان دهنده این است که جوهری مناسب (صرف نظر از جوهر فیزیکی) در همان ساحت وجودی متحقق است؛ پس لازمه صدق دوگانه انگاری ویژگی تحقق دوگانه انگاری جوهری است
کلید واژگان: دوگانه انگاری ویژگی, دوگانه انگاری جوهری, ویژگی ذهنی, ویژگی فیزیکی, عرض, ساحت وجودیJournal of Zehn, Volume:25 Issue: 2, 2024, PP 79 -103IntroductionProperty Dualism in substance is physicalist and dualist in its prperty; That is, at the same time that he considers man as a physical substance, but believes that the mentioned substance carries two types of physical and non-physical (mental) characteristics. It is the physical feature that physics has access to and theorizes about it, on the other hand, the mental feature is beyond the reach of physics. If we prove that every mental thing occurs in the existential realm of the mind and every physical thing occurs in the existential realm of physics, then the requirement of the dualism of the attribute is that the mental attribute is in one realm of existence and its physical substance is in another realm of existence. Comes true. The present article considers the unreasonableness of the mentioned requirement because the characteristic of a substance is one of the existential levels of that substance and is co-ordinate with its substance and must be co-planar with its substance; So if it was a mental characteristic; That is, we proved that it is realized in the field of mind; It indicates that a suitable substance (in addition to the physical essence of the body) is realized in the same existential plane; Therefore, the requirement for the truth of dualism is the characteristic of the realization of substanct dualism.
MethodsOur method in this article is analytical and argumentative.
FindingsThe realm of mental affairs is separate from the realm of physical affairs; If we believe in the dualism of the mind and physics, we must accept that the mind is manifested in the field and world of the mind. As a result, Johari must also be a researcher in the mental field, which carries mental characteristics; And this means that we have reached from property dualism of substance dualism
ConclusionFrom the perspective of the duality of the characteristic, mental characteristics are beyond the reach of physical science due to their personal nature. In this article, it is necessary to be beyond the reach of physical science, because if a mental property is beyond the reach of physical science, it is a non-physical thing by definition, and if it is a non-physical thing, it is out of the realm due to the objectivity of the physical realm and physical affairs. The physical is outside and it is realized in a non-physical plane. Since the quality or breadth cannot be realized without substance, the mental quality (realized in the non-physical realm) also requires a substance, and due to the fact that width is the dignity of substance and they are realized in the same order of existence with their essence, then physical substance cannot be the carrier of mental characteristics, therefore, mental characteristics must have a substance of the same plane; That is, a non-physical substance. In this way, the requirement of the duality of the characteristic is the duality of substance, that is, the promise of the existence of two types of physical and non-physical substance is proportional to the physical and non-physical characteristics.
Keywords: : Property Dualism, Substance Dualism, Mental Property, Physical Property, Property, Existential Field -
میزان توانایی نظریات نفس و بدن در تبیین چالش «این همانی شخصی» می تواند نشان دهنده میزان انسجام، استحکام و درنتیجه صحت آن نظریات باشد. ازجمله نظریات حوزه نفس و بدن که جوهری مستقل برای نفس لحاظ نمی کند، دیدگاه ذهن بقچه ای هیوم است. دیدگاه مذکور قائل است ذهن همان انطباعات و تصورات متسلسل و پی درپی است. اما اگر گفتیم ذهن چیزی جز انطباعات پی درپی نیست، ذهن را امری تعریف کرده ایم که از هیچ ثباتی برخوردار نیست؛ در نتیجه در تبیین چالش «این همانی شخصی» که نیاز به ثبات دارد، دچار مشکل می شویم. طرف داران نظریه بقچه ای ذهن، مولفه های متعددی از قبیل خاطره یا حافظه، مجاورت، مشباهت و علیت در برساخت این همانی شخصی بر مبنای تسلسل انطباعات ارائه داده اند که در مقاله حاضر مولفه های مذکور را نقد کرده و نشان داده ایم نظریه بقچه ای ذهن تحت هیچ شرایطی توانایی تبیین «این همانی شخصی» را ندارد و درنهایت پیشنهادی غیرتحویلی برای تبیین این همانی شخصی طرح کرده ایم.
کلید واژگان: نظریه بقچه ای, نفس, ذهن, انطباعات ذهنی, این همانی شخصیThe extent of the strength of theories of self and body to explain the problem of "personal identity" can indicate the coherence, strength, and consequently the validity of these theories. Among the theories related to self and body that do not consider a substantial essence for the self is Hume’s bundle theory of mind. This theory argues that the mind is nothing but successive series of impressions and perceptions. However, if we were to say that the mind is nothing more than successive impressions, we would define the mind as something lacking stability. As a result, we will face difficulty in explaining the challenge of "personal identity," which requires stability. Advocates of the bundle theory of mind have proposed various components such as memory, contiguity, resemblance, and causality in constructing personal identity, based on the principle of sequence of impressions. In this article, we critique these components and demonstrate that the bundle theory of mind does not have the ability to explain "personal identity" under any circumstances. Ultimately a holistic explanation for the personal identity is proposed.
Keywords: Bundle Theory, Self, Mind, Mental Impressions, Personal Identity -
فصلنامه حکمت اسلامی، پیاپی 40 (بهار 1403)، صص 141 -161سخن گفتن حقیقی درباره خداوند همواره یکی از چالش برانگیزترین بحث ها در تاریخ الهیات و فلسفه بوده است. گروهی منکر آن بوده و گروهی نیز معتقد به امکان سخن گفتن حقیقی درباره خداوند هستند. "آلستون" مطابق با نظریه کارکردگرایی سعی می کند امکان اسناد حقیقی مفاهیم ذهنی و عملی به خداوند را اثبات کند. وی اسناد مفاهیم ذهنی را متوقف بر اسناد مفاهیم عملی می داند و در مفاهیم عملی، از امکان ساختن مفاهیم عملی قابل اسناد به خدا که از مفاهیم عملی انسانی گرفته نشده اند، سخن می گوید و بدین نحو حمل مفاهیم ذهنی و عملی را بر خداوند اثبات می کند. وی در این باره دچار مشکل دور می شود و سعی در حل آن دارد. ما بیان خواهیم کرد که ملاصدرا اولا امکان اسناد حقیقی مفاهیم ذهنی را متوقف بر اسناد مفاهیم عملی نمی داند و ثانیا با استفاده از مبانی اشتراک معنوی و تشکیک، کمالات را به صورت حقیقی به خداوند اسناد می دهد. همچنین به نظر می رسد مشکلاتی که آلستون به آنها دچار شده است، طبق مبانی ملاصدرا قابل حل می باشند.کلید واژگان: محمولات ذهنی, محمولات عملی, پارادایم شخصی, کارکردگرایی, اشتراک معنوی, تشکیکHikmat - e - Islami, Volume:11 Issue: 40, 2024, PP 141 -161Speaking truly about God has always been one of the most challenging discussions in the history of theology and philosophy. Some deny this possibility, while others believe in the possibility of speaking truly about God. Alston, in line with functionalism, attempts to prove the possibility of truly attributing mental and practical concepts to God. He considers the attribution of mental concepts dependent on the attribution of practical concepts. In the practical concepts, he speaks of the possibility of constructing practical concepts attributable to God that are not derived from human practical concepts. In this way, he tries to prove the ascription of both mental and practical concepts to God. However, he ends up with circular reasoning and attempts to resolve it. This paper establishes that, firstly, Mullā Ṣadrā does not consider the possibility of truly attributing mental concepts dependent on the attribution of practical concepts. Secondly, using the principles of univocality and gradation, he truly attributes perfections to God. It also seems that the problems faced by Alston can be resolved based on the principles of Mullā Ṣadrā.Keywords: Mental Predicates, Practical Predicates, Personal Paradigm, Functionalism, Univocality, Gradation
-
مشتهیات تخیلی فکری در ادبیات ابن سینا و معارف مانوس و ملایم در بیان فارابی معطوف به جایگاه میل در حکمت نظری و در سطح ادراک است. اقتران سکون نفس، ملایمت، منافرت، اطمینان قلب، جزمیت و عنادناپذیری و رضایت خاطر به این قبیل از معارف، ضرورت بررسی مسئله حاضر و وجه انس در معرفت و اشتها به مدرکی خاص را به میان می آورد. نهادینگی و مانوس بودن یک باور، بستگی به میزان انطباق آن با دیگر معارف شخص ازجمله ملکات حاضر در وی دارد. چنین معارفی به شکل معارف پایدار و اطمینان پذیر در نفس حضور دارند. ملکات که براثر عادت و تکرار در ذهن ایجاد می شوند، در اندیشه فارابی توجیه کننده اقتران احساس به آراء و علوم شناختی به شمار می آیند. در بیان ابن سینا نیز ملازمات روان شناختی ادراک و حضورشان در سطح باورها و معارف، نوعی صیانت از معرفت محسوب می شوند. به باور او، میل مردم به آنچه شناخته اند، بیش از میلشان به موضوعی است که به آن انس ندارند. تبیین این سخن درباره جایگاه انس در ادراکات است. وی نیز همچون فارابی نقش ملکات را در این میان برجسته می داند و معتقد است که محیط فکری نقش زیادی در همراهی عواطف و انفعالات و احساسات با ادراکات دارد.کلید واژگان: اطمینان نفس, محیط فکری, مشتهیات تخیلی, مشتهیات نفسانی, معارف مانوسThe concept of ‘familiar knowledge’ in Farabi's philosophy and ‘imaginative mental appetites’ in Ibn Sina's works both address the role of desire in theoretical wisdom and at the level of perception. The association of tranquility of the soul, conformity, disconformity, certainty of the heart, dogmatism and stubbornness, and contentment with such perceptions necessitates an examination of the present issue and the aspect of familiarity in knowledge and the appetite for a particular understanding. The naturalization and familiarity of a belief depends on the degree to which it conforms the individual's other knowledge, including the permanent qualities present in him. Such knowledge is present in the soul as stable and reliable knowledge. Permanent qualities, which are created in the mind through habit and repetition, are considered by Farabi to justify the association of feeling with opinions and cognitions. In Ibn Sina's view as well, the psychological prerequisites of perception and their presence at the level of beliefs and cognition are a kind of protection of knowledge. He believes that people's desire for what they have perceived is greater than their desire for something they are not familiar with. This statement is explained in terms of the place of familiarity in perceptions. He, like Farabi, emphasizes the role of soul permanent qualities in this matter and believes that the intellectual environment plays a significant role in the association of emotions, passions, and feelings with perceptions.Keywords: Self-Confidence, Intellectual Environment, Mental Appetites, Familiar Knowledge, Soul Permanent Qualities
-
زمینه
اخلاق سازمانی یکی از مولفه های اصلی برای بهبود تصویر سازمان نزد ذی نفعان می باشد. لذا پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل ایجاد تصویرذهنی مطلوب درسازمان های دولتی با تمرکز بر اخلاق سازمانی شکل گرفت.
روشدر این پژوهش روش آمیخته (کیفی و کمی) استفاده شد. در بخش کیفی روش تحلیل مضمون به کار رفت. جامعه آماری خبرگان متخصصان حوزه های مختلف در سازمان های زیرمجموعه صنعت نفت بود که نمونه ای 10 نفره با استفاده از نمونه گیری هدفمند تا اشباع نظری انتخاب شد. ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و در نهایت داده ها با کدگذاری در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. در بخش کمی که با روش همبستگی انجام شد جامعه اماری کارکنان و مدیران سازمان های زیرمجموعه صنعت نفت بود که 426 تن به عنوان نمونه با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار گرداوری داده های تحقیق پرسشنامه محقق ساخته بود و در نهایت داده ها با روش مدلسازی معادلات ساختاری در نرم افزار ایموس تحلیل گردید.
یافته هابرونداد کیفی نشان داد، مدل تصویر ذهنی مطلوب در صنعت نفت کشور دربردارنده 47 شاخص، 9 مولفه و 3 بعد شناسایی گردید. در بخش کمی، سه مولفه کلیدی مدل نیز شامل ارتباطات سازمانی، سیاست ها و رویه های سازمانی و اخلاق سازمانی شناسایی گردید.
نتیجه گیریاخلاق سازمانی عامل مهمی در ایجاد تصویر ذهنی مطلوب سازمان است. تصویر ذهنی مطلوب در سازمان دارای تاثیرات معناداری بر پیامدهای درون سازمانی و برون سازمانی می باشد. مبتنی بر مدل ارائه شده در این مطالعه مدیران و تصمیم گیران در صنعت نفت کشور با بهره گیری از مولفه های اخلاق سازمانی قادر خواهند بود تا به شیوه ای موثر و نظام مند تصویر سازمانی مطلوب را ایجاد نموده و توسعه بخشند.
کلید واژگان: اخلاق سازمانی, تصویرذهنی, مدل تصویرسازمانیBackgroundOrganizational ethics is one of the main components for improving and developing the organization's image among the stakeholders. Therefore, the present research was formed with the aim of designing a model for creating a favorable mental image in Iran's government organizations with a focus on organizational ethics.
MethodA mixed methodology (qualitative and quantitative) has been used in this research. Thematic analysis method was used in the qualitative part. Statistical community of experts. There were specialists from different fields in the organizations of the oil industry, and a sample of 10 people was selected using purposive sampling until theoretical saturation. The interview tool was semi-structured and finally the data was analyzed by coding in MAXQDA software. In the quantitative part that was done with the correlation method, the statistical population was the employees and managers of the organizations of the oil industry, 426 of whom were selected as a sample by random sampling. The research data collection tool was a researcher-made questionnaire, and finally the data was analyzed using the structural equation modeling method in Amos software.
ResultsThe output of the qualitative section showed that the desired mental image model in the country's oil industry including 47 indicators, 9 components and 3 dimensions was identified. In addition, based on the results of the quantitative part, the three key components of the mentioned model are also included. Organizational communication, organizational policies and procedures, and organizational ethics were identified.
ConclusionOrganizational ethics is an important factor in creating a favorable mental image of the organization. The desired mental image in the organization has significant effects on the intra-organizational and extra-organizational consequences. Based on the model presented in this study, managers and decision makers in the country's oil industry will be able to create and develop the desired organizational image in an effective and systematic way by using the components of organizational ethics
Keywords: Organizational Ethics, Mental Image, Organizational Image Model -
Physicalists and dualists have failed to provide a convincing answer to the mind-body problem. This is because they, respectively, sacrifice mental causation and neglect the close relationship between the mind and the body. To tackle this, some contemporary philosophers, such as Timothy O’Connor and Jonathan Jacobs, have turned to the concept of strong emergentism. This perspective views the mind as an emergent physical substance with autonomous causal powers. If this standpoint is tenable, it holds promise for resolving the mind-body problem. Nevertheless, the idea of strong emergentism faces substantial challenges. This article aims to achieve two objectives. First, it addresses these challenges and asserts that, even in the face of the most serious concern, “the collapse problem”, a specific interpretation of strong emergentism remains unthreatened. Second, we contend that while O’Connor and Jacobs present a thought-provoking proposal, its clarity is hindered, and a thorough understanding is only possible when we perceive the emergent substance as more than merely physical.Keywords: Strong Emergentism, Mind-Body Problem, Timothy O’Connor, Jonathan Jacobs, Substance Dualism, Physicalism, Mental Causation
-
Nature has aesthetics of its own, what can provoke the human mind into better recognizing the concept of beauty via mental perception. As such, human mind can interact with the nonverbal expressions of nature only to better his/her primitive aesthetic knowledge and reach a more novel recognition of aestheticism via the practice of interpretative deduction. This article has been the result of a series of discussions and dialogues between the authors on the nature of aesthetic geotouring and exploring the natural phenomena based on the Dialectical Method of Socrates and modelled after the Platonic dialogues. The outcome of this dialectic study brings to light the fact that touring in nature through providing the due opportunity for mental perception of aesthetic phenomena can provide a clearer definition of ‘beauty’ in its rich variety. Aesthetic search as such will culminate in forming a more illuminated mental concept of beauty in mind, what can influence human rationale for aesthetic judgment and enrich even more the texture of human aesthetic creation. Such aesthetico-interpretative endeavor might lead to a higher potential for creating more original works of literature and art and culminate in a better judgment about such aesthetic creations.Keywords: Natural Phenomenon, aesthetics, Mental Conception, Dialectic, Literature, art, Aesthetic Geotouring
-
انطباعات و تصورات ذهنی از اموری تلقی می شود که در قالب های مختلف کرارا برای اثبات جوهر نفسانی استفاده می شود. در این بین هیوم معتقد است حقیقت انسان، بقچه ای از انطباعات و تصورات ذهنی است که مسلسل وار در پی هم می آیند و در ورای انطباعات مذکور، زیرلایه ای به نام جوهر نفسانی وجود ندارد. لذا نگاه بقچه ای به انطباعات ذهنی، مانعی جدی برای اثبات جوهر نفسانی از طریق انطباعات ذهنی است. ریشه انکار مذکور در رد هیوم بر اصل جوهر نهفته است، چراکه بنا بر اصول معرفت شناختی هیوم، ما از مقوله ای به نام جوهر، انطباعی نداریم و در نتیجه تصوری هم از آن نخواهیم داشت. در این مقاله اثبات می کنیم که امکان ندارد «نفس»، «ذهن» یا «من» صرفا سلسله ای از انطباعات باشد که هیچ گونه جوهر زیرینی نداشته باشد. برای این کار ضمن اینکه دو دسته ایراد معرفت شناختی و متافیزیکی را به دیدگاه بقچه ای نفس وارد می کنیم، چیستی جوهر از منظر قائلان به نظریه بقچه ای، و نیز دلیل رد جوهر از طرف آنها را نقد، و در نهایت، دلیلی را نیز برای اثبات وجود نفس در فضای دیدگاه مذکور صورت بندی می کنیم.
کلید واژگان: نفس, ذهن, انطباعات ذهنی, تصورات ذهنی, نظریه بقچه ای, جوهر نفسانیMental impressions and images are considered as things that are frequently used in various forms to prove the essence of the soul. In the meantime, Hume believes that human truth is a bundle of mental impressions and images that follow each other in a series, and beyond them, there is no substratum called sensual essence. Therefore, the bundle-like view of mental impressions is a serious obstacle to proving the sensual essence through mental impressions. The root of this denial lies in Hume's rejection of the essence itself because according to his epistemological principles, we do not have a category called impression essence, and in turn, we have no idea of it. In this article, we prove that it is not possible for the "soul", the "mind" or the "I" to be merely a series of impressions without any underlying essence. To do this, while introducing two categories of epistemological and metaphysical objections to the bundle-like view of the soul, we critique the whatness of essence from the perspective of proponents of the bundle theory, as well as their reason for rejecting essence. Finally, we formulate an argument to prove the existence of soul in the field of the mentioned view.
Keywords: Soul, Mind, Mental Impressions, Mental Images, Bundle Theory, Sensual Essence -
در مقاله ای با عنوان «پارادوکس امتناع تناقض: گزارش و گشایش»، مهدی عظیمی کلامی از ملاصدرا در پاسخ به پارادوکس امتناع تناقض ذکر می کند و بیان می کند که ملاصدرا با فرض اینکه «اجتماع نقیضان» موضوع و «ممتنع» محمول است، اجتماع نقیضان موجود را به حمل اولی و اجتماع نقیضان ممتنع را به حمل شایع اخذ کرده و به این نحو پارادوکس را پاسخ می دهد. عظیمی پارادوکس را زاییده ی فهم نادرست ساختار آن می داند و ساختار ~(A&~A) □ را برای «اجتماع نقیضان ممتنع است» پیشنهاد می کند که در آن دیگر نیازی به موضوع نیست تا پارادوکس پیش آید. اما اولا او بدون هیچ دلیلی ساختار موضوع-محمولی را برای «اجتماع نقیضان ممتنع است» نفی می کند؛ ثانیا ساختار پیشنهادی را نیز فیلسوفان مسلمان در کنار ساختار قبلی برای اصل امتناع تناقض متذکر می شوند ولی در ظاهر پارادوکسی بر آن وارد نیست تا راه حل طلب کند؛ ثالثا با نگاهی دقیقتر پارادوکس بر ساختار پیشنهادی نیز وارد است؛ و رابعا ~(A&~A) □ ترجمه کاملی از اصل امتناع تناقض نیست.کلید واژگان: امتناع تناقض, موضوع, پارادوکس, گزاره, وجود ذهنیLogical Studies, Volume:14 Issue: 2, 2024, PP 145 -160In an article titled " Non-contradiction Paradox", Mahdi Azimi mentioned Mulla Sadra's words are in response to the non-contradiction Paradox. Azimi says that Mulla Sadra examines the statement “the aggregation of the pair of contradictories is impossible” then using the subject-predicate structure Mulla Sadra tries to solve the paradox by distinction between two type of predication called ‘awwali’ and ‘shayi’. Azimi considers the paradox to be the result of its structure and proposes the structure □~(A&~A) for the statement “the aggregation of the pair of contradictories is impossible”. In this structure, there is no need for a subject for a paradox to occur. But firstly, he rejects the subject-predicate structure for that statement without any reason. Secondly, Muslim philosophers mention the proposed structure along with the previous structure for the principle of Non-contradiction but the proposed structure does not produce a paradox that requires a solution. Thirdly, with a closer look, there is a paradox on the proposed structure. Fourthly, □~(A&~A) is not a complete translation of the principle of Non-contradiction.Keywords: Non-Contradiction, Subject, Paradox, Proposition, Mental Existence
-
نشریه تاریخ فلسفه اسلامی، پیاپی 7 (پاییز 1402)، صص 113 -130
نظریه وجود ذهنی به صورت جدی از زمان فخررازی در فلسفه و کلام اسلامی مطرح بوده است. در این میان برخی از فیلسوفان به اثبات این نظریه و برخی دیگر به انکار آن پرداخته اند. از جمله فیلسوفانی که به انکار نظریه وجود ذهنی پرداخته میر قوام الدین رازی تهرانی را می توان نام برد. این فیلسوف در انکار وجود ذهنی از استادش ملارجبعلی تبریزی متاثر است و همانگونه که تبریزی نظریه وجود ذهنی را با نفس، علم و ادراک پیوند می دهد، میرقوام الدین نیز همانند استاد به این محورها توجه دارد. مسیله اصلی در این نوشتار ادله انکار وجود ذهنی نزد میر قوام الدین رازی تهرانی و چگونگی پیوند آن با مسیله ادراک و علم است. البته این بررسی از جنبه های انتقادی و تحلیلی خالی نخواهد بود. روش بحث در این مقاله روش توصیفی تحلیلی و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای است. نتیجه اجمالی که مقاله به آن دست یافته این است که میر قوام الدین رازی با انکار وجود ذهنی نمی تواند پاسخی درخور برای گزاره های حقیقیه داشته باشد و نظریه میر قوام الدین رازی درباره وجود ذهنی را باید در پرتو سخنان ارسطو تفسیر کرد، هرچند که وی در ارایه نظریه ای منقح در باره التفات نفس به غیر به مثابه راهی برای ادراک اشیا ناموفق است.
کلید واژگان: وجود ذهنی, لوازم ماهیت, میرقوام الدین رازی, ارسطو, التفاتThe theory of mental existence has been seriously discussed in Islamic philosophy and theology since the time of Fakhrazi. Meanwhile, some philosophers have proved this theory and others have denied it. Mir Qawamuddin Razi Tehrani can be mentioned among the philosophers who denied the theory of mental existence. This philosopher is influenced by his teacher Melar Jabali Tabrizi in denying the existence of the mind, and as Tabrizi connects the theory of the existence of the mind with self, science and perception, Mir Qawamuddin also pays attention to these axes like the teacher. The main issue in this article is the denial of evidence of mental existence by Mir Qawamuddin Razi Tehrani and how it is connected with the problem of perception and science. Of course, this review will not be devoid of critical and analytical aspects. The discussion method in this article is the descriptive-analytical method and the library data collection method. The brief conclusion reached by the article is that Mir Qawamuddin Razi, by denying the existence of the mind, cannot give an adequate answer to true propositions, and Mir Qawamuddin Razi's theory about the existence of the mind should be interpreted in the light of Aristotle's words, although he presented A revised theory of self-affection is unsuccessful except as a way of perceiving things.
Keywords: intentionally, mental existence, essentials of nature, Mir Qawamuddin Razi, Aristotle -
نادانی و جزمیت فکری همواره در دوره های تاریخی حوزه های معرفتی، حضور داشته و با تقابل با دانایی، چهره خود را نشان داده است. نادانی با گسست از الزامات دانایی حاصل میشود. گستره نادانی در فرهنگ روابط اجتماعی، جایگاه مرجعیت علمی و بستر معرفتی را تهدید میکند. ملاصدرا با طرح شکستن بتان نادانی، از نمودهای عینی این بتان در جامعه مینویسد. او معتقد است ارتقای روابط اجتماعی نیازمند ساختن بسترهای دانایی است و در صورت بیتوجهی، غلبه یی از ناکارآمدی معرفتی پدید می آید. ملاصدرا با تحلیل معناشناسی نادانی، از پرنمودترین نشانه های آن، یعنی تحجر، میگوید: هنجارهای اخلاقی و الزامات معرفتی در تحجر ناشی از نادانی، کمرنگ میشوند. نقد نادانی و سرزنش گری نادانان در تصویرسازی ملاصدرا، در چهار مولفه 1) عدم راستی آزمایی برداشتهای ذهنی با مقام واقع، 2) فقدان برگرفت وجوه مقایسه یی بویژه با ابعاد کاربستی آن نظیر ارزیابی غیرمنصفانه ، 3) جمود فکری و 4) رقابت معیوب اجتماعی تبلور یافته است. رقابت معیوب اجتماعی به کیفیت بهره وری نادرست اشاره دارد. ملاصدرا در نقد فرهنگ زمان خویش، از ظهور نادانی در چهره دانایی بعنوان یکی از آفتهای مهم معرفتی نام برده است. او در تمامی نقادیهایش از این فرایند متحجرانه، ضعف علم حقیقی در جامعه، گسترش بیخردی اجتماعی، تباهی عدالت اجتماعی و سست شدن بنیادهای معرفتی جامعه را مهمترین پیامدهای آن معرفی میکند. ملاصدرا درمان نادانی را با توجه به طرح مشی زیست حکیمانه و توجه به الزامات آن، مطرح میکند.
کلید واژگان: عقلانیت, بتان نادانی, جزمیت فکری, تحجر, راهکار, ملاصدراIgnorance and dogmatism have always existed in various historical periods of epistemological disciplines and revealed their faces in their opposition to knowledge. Ignorance appears through separation from the necessities of knowledge. The spread of ignorance in the culture of social relationships threatens the place of scientific resources and epistemological cradles. Through breaking the idols of ignorance, Mullā Ṣadrā writes about the objective manifestations of such idols in society. He believes that the promotion of social relationships demands the creation of cradles for knowledge, and any kind of ignorance in this regard will result in the dominance of epistemological inefficiency. Through a semantic analysis of ignorance, Mullā Ṣadrā talks about one of its most obvious manifestations, which is dogmatism. He maintains that moral norms and epistemological necessities fade away in a dogmatism rooted in ignorance. The criticism of ignorance and reproach of ignorants in Mullā Ṣadrā’s portrayal of this phenomenon is manifested based on four elements: 1) lack of verification of mental understanding in conformity to reality, 2) lack of derivation of comparative elements particularly in the light of its functional dimensions such as unjust evaluation, 3) mental stagnation, and 4) defective social competition, which refers to the wrong quality of efficiency. When criticizing the culture of his time, Mullā Ṣadrā refers to the rise of ignorance behind the guise of knowledge as an important epistemological pest. In all his criticisms of this stagnant process, he introduces the weakness of true knowledge in society, spread of social foolishness, corruption of social justice, and frailty of the epistemological foundations of society as its most important outcomes. He propounds the treatment of ignorance in the light of a wise method of living while attending to its necessary elements.
Keywords: Rationality, idols of ignorance, mental stagnancy, dogmatism, strategy, Mullā Ṣadrā -
فصلنامه قبسات، پیاپی 109 (پاییز 1402)، صص 27 -48
در نیمه نخست قرن بیستم، رویکرد وجودشناختی در تبیین مسایل فلسفی، نخست به یک رویکرد معرفت شناختی و سپس به یک رویکرد زبان شناختی تقلیل یافت. صاحب نظران رویکرد اخیر مدعی شدند با تکیه بر نظریه های معنا می توان معناداری و صدق گزاره ها را تبیین کرد. درنتیجه بحث درباره وجود و احکام آن به بحث درباره زبان و معنا و چیستی آن تغییر پیدا کرد. در این نوشتار سعی کردیم پس از تعریف نظریه معنا و طرح اجمالی نظریات معنا در غرب، به این پرسش پاسخ دهیم که نظریه معنا در فلسفه علامه طباطبایی چیست و آیا این نظریه توان پاسخ به اشکالات نظریه معنا را دارد یا خیر؟ علامه طباطبایی در بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و معنا، اساسا تحقق هر معنایی اعم از معنای لفظی و غیرلفظی را در خارج محال می داند و از طرفی ثابت می کند که معنا همان صورت ذهنی است و جایگاه آن در ذهن است. لذا می توان نتیجه گرفت نظریه ایشان قرابت نزدیکی با نظریه تصوری معنا دارد؛ اما اشکالات نظریه تصوری معنا را که در غرب مطرح است، ندارد و به واسطه مبانی فلسفه اسلامی مثل کاشفیت و حکایت گری صورت ذهنی به آنها پاسخ می دهد.
کلید واژگان: معنا, مفهوم, اعتباریت معنا, دلالت, علم, صورت ذهنیQabasat, Volume:28 Issue: 109, 2023, PP 27 -48In the first half of the 20th century, the ontological approach in explaining philosophical issues was first reduced to an epistemological approach and then to a linguistic approach. The experts of the recent approach claimed that the meaningfulness and truth of propositions can be explained by relying on theories of meaning. As a result, the discussion about being and it’s judgments changed to a discussion about language and its meaning and what it is.In this article, we tried to answer the question of what is the theory of meaning in the Allāma Tabātabāī’s, after defining the theory of meaning and the outline of theories of meaning in the West? And does this theory has the ability to answer the problems of the theory of meaning or not?Allāma Tabātabāī, in discussing the primacy and priority of existence over essence or meaning, basically considers it impossible the realization of any meaning, both verbal and non-verbal,in reality, and on the other hand, he proves that meaning is the same mental form and its place is in the mind. Therefore, it can be concluded that his theory is closely related to the imaginary theory of meaning, but it does not have the problems of the apprehension in mind theory of meaning that is discussed in the West, and through the foundations of Islamic philosophy, such as the discovery and recital of the mental form, it answers them.
Keywords: meaning, Concept, Priority of Existence over Meaning, implication, Knowledge, Mental Form -
یکی از مبنایی ترین مباحث فلسفی بحث از اصالت وجود یا ماهیت است که در موضع گیری های فکری - فلسفی نقش تعیین کننده ای دارد. ملاصدرا «اصالت وجود» را بعنوان مبنای حکمت متعالیه با ادله محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشاییان را قایل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند مساله ی اصالت وجود یا ماهیت نزد حکمای متقدم بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان می توان یکی از طرفین مساله را به آنان نسبت داد. این پژوهش درصدد است تا نشان دهد با وجود تصریح عبارات و موضع گیری های غیاث الدین بر «اصالت ماهیت»، لکن چون در آن زمان مساله ی اصالت وجود یا اصالت ماهیت هنوز به درستی تنقیح نشده و وی به تبعات اصالت وجود یا ماهیت التفات نداشته، نظراتش در برخی از مباحث همچون وجود ذهنی، اشتداد در کیف، استکمال نفس و نفی ماهیت از واجب الوجود با «اصالت ماهیت» ناسازگار است.کلید واژگان: اصالت ماهیت, اصالت وجود, حرکت جوهری, غیاث الدین منصور دشتکی, ملاصدراOne of the most basic philosophical topics is the discussion of The Principality of Existence or Quiddity, which plays a decisive role in intellectual-philosophical positions. Mulla Sadra proved the "The Principality of Existence" as the basis of transcendental Philosophy based on solid arguments, and by studing the scoulars before him, he considered the prepatetics to believe in The Principality of Existence and the Ishraqi in The Principality of Quiddity. Although the question of The Principality of Existence or Quiddity has not been raised in the sense of Sadraian by early scoulars, but by examining their works and expressions, one of the parties to the issue in question can be attributed to them. This research tries to show that despite Ghias al-Din's statements and positions on "The Principality of Existence", because at that time the issue of the Principality of Existence had not yet been properly revised and as he did not pay attention to the consequences of the Principality of Existence, his opinions in some topics such as mental existence, intensification in quality and perfection of the soul with the "The Principality of Quiddity" are incompatible.Keywords: Ghias al-Din Mansur Dashtaki, Mulla Sadra, mental existence, The Principiality of Existence, The principiality of Quiddity
-
برخی از اشکال هایی که اندیشمندان غربی به وجود ذهنی وارد کرده اند، ازجمله تسلسل در بازنمایی، نزد فیلسوفان مسلمان هنوز ناشناخته است: اگر دیدگاه وجود ذهنی پذیرفته شود، آنگاه صورت ذهنی دارای «بازنمایی» خواهد بود. ولی خود این «بازنمایی» نیز باید دارای «بازنمایی» دیگری باشد و این «بازنمایی» دوم نیز باید دارای «بازنمایی» سوم دیگری باشد و به همین سان به تسلسل می انجامد. افزون بر این تسلسل، هوسرل تسلسل در صورت های ذهنی را نیز پیش کشیده است که همان اشکال تسلسل در وجود ذهنی و علم حصولی است. اینجا فیلسوفان مسلمان این پاسخ درست را پیش نهاده اند که ما به صورت های ذهنی خود بی واسطه و به علم حضوری علم داریم نه با علم حصولی و ازراه صورت های ذهنی دیگر. پس، تسلسلی در پی نخواهد داشت. برخی گمان کرده اند تسلسل در بازنمایی را نیز با همین راه حل می توان پاسخ داد و حال آنکه چنین نیست. ما می کوشیم برپایه برخی از مبادی فلسفه اسلامی، به ویژه فلسفه سینوی، راه حلی برای این اشکال بیابیم. بااین همه، خواهیم دید که نوعی اشکال تسلسل در صورت های ذهنی و بازنمایی به اندکی از اندیشمندان مسلمان وارد است.کلید واژگان: تسلسل, وجود ذهنی, بازنمایی, حکایت ذاتی, هوسرلA Comparative Study of the Objection of the Infinite Regress in the Mental Images and RepresentationSome objections to the mental existence that are proposed by the western thinkers, such as the infinite regress in the representation, are still unknown to Muslim philosophers: if the mental existence view is accepted, then a mental image will have a “representation”. But, the very “representation” must have another “representation” and so on ad infinitum. In addition to this infinite regress, Husserl has also proposed the infinite regress in the mental images – that is the very objection of the infinite regress in the mental existence and acquired knowledge (al–‘ilm al–ḥuṣūlī) well-known in Muslim philosophy. Muslim philosophers have here suggested the true response that we have knowledge to our mental images by means of knowledge by presence (al–‘ilm al–ḥuḍūrī) and immediately not of acquired knowledge and another mental images. So, there will be no infinite regress. Some have thought that the infinite regress in the representation objection too can be resolved by the very response. But it is not the case. We will try to find a resolution to the objection based on some of the principles of Muslim Philosophy; in particular of Ibn Sīnā’s Philosophy. Nonetheless, we will see that Few Muslim thinkers can be truly objected to bear some sort of the infinite regress in the representation and mental images.Keywords: infinite regress, Mental Existence, Representation, essential denotation, Husserl
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.