جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "territorial integrity" در نشریات گروه "فقه و حقوق"
تکرار جستجوی کلیدواژه «territorial integrity» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
موضوع و هدف
در این تحقیق به بررسی تطبیقی قاعده نفی سبیل از دیدگاه علمای شیعه و سنی اختصاص دارد که بررسی دیدگاه سایر فرق مانند حنفی، حنبلی، مالکی و شافعی نیز از دیگر اهداف تحقیق است.
یافته های تحقیق:
یافته های پژوهش حاکی از آن است قواعد و اصولی که فقه امامیه و فقه مذاهب اربعه اهل سنت در خصوص موضوع قاعده نفی سبیل، اصل پایبند بودن به قرار دادها و معاهدات، قاعده دعوت، قاعده صمیمیت و برادری در ارتباط با ممالک اسلامی، صلح عزت مدار، قاعده حفظ نظام، دارالاسلام و جهاد و دیدگاه ها و نقطه نظرات و کیفیت استدلال همراه با ذکر ادله انها ذکر شد، و برای رسیدن به نظریات فقهاء دو مذهب، ترسیم قواعد و اصولی برای آن بسیار راه گشا میباشد.
نتیجه گیرینتایج تحقیق نشان داد صاحب نظران اهل سنت درباره مفهوم نفی سبیل بیان کردند مقصود از نفی سبیل، نفی حجت و استدلال برای کافران در روز قیامت است. برخی گفتند عبارت است از نفی قدرتی که بتوان دولت و شوکت مومنان را نابود کرد. برخی گفتند عبارت است از نفی سلطه دشمنان؛ مشروط به اینکه یکدیگر را توصیه به باطل نکنند و انجام منکرات را ترک گویند و از گناهان توبه کنندو برخی معنای دیگری بیان کردند. در شیعه نیز به نقل ابن عباس و یسع حضرمیاز امام علی علیه السلام روایت شده که: معنای نفی سبیل عبارت است از نفی حجیت در روز قیامت.
کلید واژگان: دارالاسلام, تمامیت ارضی, فقه امامیه, قلمرو دولت, فقه مذاهب اربعه, وحدت ملی, مرزهای عقیدتی سرزمینIn this research, it is devoted to the study of "the application of the rule of negation of mustache from the viewpoint of Shiite and Sunni scholars".The findings of the research indicate that the rules and principles of the Imami jurisprudence and the jurisprudence of the four Sunni sects regarding the issue of the rule of negation of the mustache, the principle of adherence to agreements and treaties, the rule of invitation, the rule of intimacy and brotherhood in relation to Islamic countries, peace Izzat Madar, the principle of preserving the system, Dar al-Islam and Jihad, and the viewpoints and points of view and the quality of reasoning were mentioned along with the mention of their evidence, and to reach the views of the jurists of the two religions, drawing rules and principles for it is very helpful.The results of the research showed that the Sunni experts said about the concept of negation of the mustache, the meaning of the negation of the mustache is the negation of proof and argument for the unbelievers on the Day of Judgment. Some said that it is negating the power that can destroy the government and the faith of the believers. Some said it is negation of enemies' rule; provided that they do not advise each other to falsehood, and give up evil deeds, and repent of their sins, and some have expressed another meaning. In Shia, according to Ibn Abbas and Yasa Hazrami,
Keywords: Imami jurisprudence, Religious Jurisprudence, Dar al-Islam, state territory, religious borders of the land, National unity, territorial integrity -
منازعات میان گروه های اقلیت و حکومت مرکزی، یکی از تهدیدهای کنونی صلح و امنیت بین المللی به شمار می روند. این پژوهش در نظر دارد تا با کاربست شیوه توصیفی-تحلیلی و از رهگذر بررسی سه پرونده جمهوری ترک قبرس شمالی، ناگورنو-قره باغ و کوزوو، عملکرد سازمان ملل متحد در حل وفصل منازعات سرزمینی هویت محور را واکاوی کند. نگارندگان بر این باورند که دلیل شکست ملل متحد در حل وفصل بحران های قبرس و قره باغ آن است که شورای امنیت همواره از حق جمهوری های قبرس و آذربایجان بر حفظ تمامیت ارضی خود پشتیبانی به عمل آورده است، بدون آنکه به امکان ایجاد حق جدایی چاره ساز اشاره داشته باشد. در واقع، شورا همواره نوعی تضمین بی قیدوشرط به حکومت های مرکزی داده و به این ترتیب، ابزار فشار بر این دولت ها جهت اعطای امتیازات شایسته به گروه های جدایی خواه در راستای اقناع آنها به اعراض از مطالبات جدایی طلبانه را از دست داده است. در مقابل، این سازمان در مسیله کوزوو، با شناسایی ضمنی حق جدایی چاره ساز به عنوان آخرین راهکار و پس از به بن بست رسیدن مذاکرات، کارنامه به نسبت موفقی از خود به جای گذاشته و از تداوم بحرانی بی پایان ممانعت به عمل آورده است. به نظر می رسد پرونده این سازمان در این زمینه، نه سیاه است و نه سفید؛ خاکستری است و همین ما را در وادی بیم ها و امیدها می افکند.کلید واژگان: تمامت ارضی, جدایی چاره ساز, سازمان ملل متحد, شورای امنیت, منازعات هویت محورPublic Law Studies Quarterly, Volume:53 Issue: 4, 2023, PP 1695 -1719The conflicts between minority groups and the central government are considered to be one of the current threats to international peace and security. Employing the descriptive-analytical method and studying three cases of Turkish Republic of Northern Cyprus, Nagorno-Karabakh and Kosovo, this paper seeks to analyze the performance of UN in settling the identity-based territorial conflicts. The authors believe that the reason behind the failure of UN in settlement of Cyprus and Karabakh crises is that the Security Council has always supported the rights of Cyprus and Azerbaijan to maintain their territorial integrity without mentioning the possibility of the realization of right to remedial secession. In fact, the Council has always given an unconditional guarantee to central governments and thereby has lost its pressure tool on these states to grant appropriate privileges to secessionist groups in order to persuade them to abandon their secessionist demands. On the contrary, through implicit recognition of remedial secession as the last resort and after the deadlock of negotiations, this organization has had a relatively successful performance in Kosovo problem and impeded the continuation of an endless crisis. It appears that the report-card of this Organization in this regard is neither black nor white; it is grey and this leaves us in a world of fears and hopes.Keywords: UN, Security Council, Identity-Based Conflicts, remedial secession, Territorial integrity
-
رییس جمهور ایالات متحده، طی بیانیه ای رسمی در 27 مارس 2019، حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندی های جولان را که بخشی از خاک کشور سوریه و در اشغال این رژیم بود، به رسمیت شناخت. این اقدام، از زوایای مختلف قابل تامل و بررسی است. با وجود این، آنچه در این مقاله در پی بررسی آنیم، این مسیله است که به رسمیت شناخته شدن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندی های جولان از سوی رییس جمهور ایالات متحده، از منظر حقوقی چه وضعیتی دارد و چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت. براساس یافته های این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی به انجام رسیده، این اقدام، علاوه بر نقض حقوق بین الملل عرفی در عدم شناسایی وضعیت های ناشی از اعمال زور و نقض قواعد آمره حقوق بین الملل، با قطعنامه های مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به ویژه قطعنامه های 242 سال 1967 و 497 سال 1981 میلادی، در تضاد است و تجاوز به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی سوریه محسوب می شود. براساس موازین حقوق بین الملل، نه تنها این تصمیم سبب رسمیت بخشیدن به جدایی جولان از سوریه نمی شود، بلکه به تحقق مسیولیت بین المللی دولت آمریکا منجر خواهد شد. بر این اساس، دولت آمریکا موظف است اولا به سرعت به وضعیت غیرقانونی مزبور پایان دهد؛ ثانیا خسارت وارده به دولت سوریه در نتیجه این تصمیم را جبران کند.کلید واژگان: اسرائیل, بلندی های جولان, تمامیت ارضی, حقوق اشغال, شورای امنیتThe sovereignty of the Zionist Regime [Israel] over the Golan Heights - which was part of Syrian territory before it was occupied by Israel - was recognized by the President of the United States, in a proclamation on March 27, 2019. While this proclamation can be examined from many perspectives, this paper will attempt to consider its legality and consequences from an international-law viewpoint. Based on the findings of this research, which was carried out in a descriptive-analytical way, this action by the United States violates customary international law which prohibits recognition of situations arising from the use of force. It contradicts resolutions of the UN General Assembly and the Security Council, especially Resolutions 242 of 1967 and 497 of 1981. It also violates Syrian national sovereignty and territorial integrity. From the point of view of international law, not only this proclamation will fail to formalize the separation of the Golan from Syria, it will entail the international responsibility of the United States. As such, the US government is obliged to end the said illegal situation as soon as possible and remedy the Syrian government for this decision.Keywords: Israel, the Golan Heights, Territorial integrity, Occupation Law, the Security Council
-
نوشتار حاضر با بررسی مشروعیت جدایی یک جانبه کریمه از اوکراین طبق حقوق بین الملل عمومی، در پی پاسخ به این پرسش است که آیا آن گونه که مقامات کریمه و روسیه استدلال می کنند، حق تعیین سرنوشت می تواند مبنای حقوقی جدایی کریمه از اوکراین قرار بگیرد. به تفصیل بررسی می شود که خارج از بحث استعمارزدایی، حق تعیین سرنوشت شامل هیچ گونه حق کلی بر تعیین سرنوشت خارجی نمی شود. در مورد موقعیت های غیراستعماری نیز دو نظریه جدایی یک جانبه و جدایی چاره ساز مطرح می شود. با بررسی موضوع کریمه در سایه هریک از این موارد به این نتیجه می رسیم که جدایی یک جانبه اگرچه به طور کلی طبق حقوق بین الملل مجاز است، اما جدایی یک جانبه کریمه از اوکراین از این قاعده مستثناست؛ چراکه نتیجه مداخله نظامی غیرقانونی روسیه در شبه جزیره و نوعی نقض گسترده قاعده حقوق بین الملل عمومی محسوب می شود. از دیگر سو، با بررسی رویه دولت ها و نهادهای قضایی و نیمه قضایی، درمی یابیم که جدایی چاره ساز هنوز بخشی از حقوق بین الملل عرفی نشده و دکترین نیز در مورد آن دچار اختلاف نظر است. ضمن آنکه در فرض قبول آن، نمی توان کل شبه جزیره را به دلیل تنوع جمعیتی، یک «ملت» دانست. افزون بر آن، به دلیل فقدان مستنداتی که حاکی از نقض حقوق بشر یا رفتار تبعیض آمیز سازمان یافته از سوی مقامات اوکراینی است، نمی توان مسئله کریمه را مصداق جدایی چاره ساز دانست.
کلید واژگان: تمامیت سرزمینی, جدایی چاره ساز, جدایی یک جانبه, روسیه, کریمهThis paper examines the legitimacy of the unilateral separation of the Crimea from Ukraine in accordance with public international law, with respect to the right to self-determination and the right to remadial secession. It is examined in detail that, beyond decolonization, the right to self-determination does not include a general right to external self-determination. In non-colonial situations, there are two theories of unilateral secession and remedial secession. By examining the Crimea case in the light of each the cases, we conclude that unilateral secession is generally permitted under international law, but the unilateral secession of Crimea from Ukraine is an exception and prohibited under international law. Because it is the result os Russian military intervention in the peninsula and a sort of widespread violation of international law. On the other hand, by examining the practices of gevernments and judicial and semi-judicial bodies, we find that remedial secession is not yet a part of customary international law and the doctrine is also cntroversial. Assuming Crimea cannot be cinsidered a viable secession due to the diversity of the peninsula population and lack of “people” and lack of evidence of human rights violations or organized discriminatory behavior by Ukrainian authorities.
Keywords: Crimea, remedial secession, Russia, Territorial integrity, unilateral secession -
مفهوم حق تعیین سرنوشت در حقوق بین الملل، از دهه 1950 میلادی به این سو تکامل داشته است؛ به ویژه در نسبت با حق حاکمیت، یکپارچگی سرزمینی، جدایی طلبی، استقلال طلبی و خودمختاری؛ و این تکامل همچنان ادامه دارد. این پژوهش به بررسی تحول مفهوم حق تعیین سرنوشت از مجرای رویه قضایی دیوان بین المللی دادگستری، مشتمل بر قضایای استعمارزدایی آفریقای جنوب غربی (نامیبیای کنونی) (1949-1971)، صحرای غربی آفریقا (1975)، تیمور شرقی (1995)، ساخت دیوار حائل در سرزمین فلسطین اشغالی (2004) و اعلامیه استقلال کوزوو (2010) می پردازد. تحول مفهومی حق تعیین سرنوشت به گونه ای بوده است که از صرف قابلیت اعمال به فرایندهای استعمارزدایی، اکنون موجب به رسمیت شناخته شدن حق استقلال ساکنان سرزمین های غیرخودمختار، امکان اعلام یک جانبه استقلال و جدایی طلبی تحت شرایط خاص، برگزاری همه پرسی آزاد و حقیقی برای تحقق این حق، و شناسایی تعهدات دولت های ثالث شده است. با وجود این، قضات دیوان هنوز از فرصت های فراهم شده برای تدقیق مفهوم حق تعیین سرنوشت، تعریف مردم (اقوام)، شرایط دارا شدن وضعیت دولت، مشخص کردن تعهدات دولت های ثالث، و تعیین موضع حقوق بین الملل در برابر اعلام یک جانبه استقلال و جدایی طلبی بهره نبرده اند.
کلید واژگان: اصل تعیین سرنوشت, دیوان بین المللی دادگستری, حقوق قضاپایه, تجزیه طلبی, یکپارچگی سرزمینی (تمامیت ارضی)The Right to Determine One’s Own Future in the Judicial System of the International Court of JusticeThe concept of the right to determine one‟s own future in international law has evolved since the 1950s; especially in relation to the right of sovereignty, territorial integrity, separation, independence and autonomy; and this evolution is still in effect. This study examines the evolution of the concept of the right to determine one‟s own future according to the judicial system of the International Court of Justice, including such cases like the colonization of South West Africa (present Namibia) (1949-1971), West Africa (1975), East Timor (1995), the construction of the retaining wall in occupied Palestine (2004) and the Declaration of Kosovo‟s Independence (2010). There has been a change in the meaning of the right to determine one‟s own future so that today the mere ability to accelerate the processes of decolonization refers to recognizing the right of the inhabitants of non-autonomous territories to be independent, the possibility of declaring unilateral independence and separation under certain conditions, holding a free and genuine referendum to gain this right, and identifying the commitment of third-party governments. However, the judges of the International Court of Justice have not yet taken advantage of the available opportunities to clarify the idea of determination of one‟s own future, given a definition of people (ethnicities) and the conditions which a government should have delineate the commitment of third-party governments and the position of the international law on unilateral declaration of independence and separation.
Keywords: principle of determination of one‟s own future, International Courtof Justice, basic criminal law, separation-seeking, territorial integrity -
مجله پژوهشهای حقوقی، پیاپی 38 (تابستان 1398)، صص 107 -136
امروزه، حفظ استقلال و تمامیت ارضی و مرزی کشورها به عنوان یک اصل جهانی موردتوجه و تاکید قرار گرفته است. سازمان ملل، حقوق بین الملل و قانون اساسی کشورها، مهم ترین منادیان چنین نگرشی هستند. استقلال ارضی و تمامیت ارضی از یک سو و حفظ حقوق و امنیت انسانی از محورهای بسیار مهم این پژوهش به شمار می آید. همچنین نگاه مختصر به وضعیت حفظ تمامیت ارضی در خاورمیانه نیز به ما در این پژوهش به عنوان یک نمونه یاری رسانده است. به استناد اصول متعدد قانون اساسی، وحدت ملی و تمامیت ارضی، شرط لازم استقلال جمهوری اسلامی ایران شمرده می شود. به همین دلیل، اصل نهم قانون اساسی آزادی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور را از یکدیگر جدانشدنی و حفظ آن را وظیفه حکومت ملت پایه و آحاد ملت می داند. حفظ تمامیت ارضی ایران و مرزهای بین المللی آن، به شدت مورداحترام و حمایت عامه مردم و تعدی به آن، به منزله تجاوز به کشور و اقتدار عمومی است. از طرفی قبول و شناخت آزادی های مختلف برای اقوام و قبایل گوناگون در کشور، نباید موجب لطمه به تمامیت ارضی یا محلی برای تجزیه طلبی شود. فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز با الهام از مبانی تفکر اسلامی، انواع آزادی های اساسی مردم را موردتوجه و حمایت قرار داده است. تبیین دقیق رابطه آزادی، استقلال و وحدت و تمامیت ارضی می تواند در جلوگیری از پیدایش استبداد و نیز وابستگی و تجزیه کشور، موثر بوده و جامعه را به سمت وسوی نیل به سعادت سوق دهد.
کلید واژگان: تمامیت ارضی, آزادی های مشروع, حقوق اساسی, اصل حاکمیت, چالش و راهبرد, بررسی تطبیقی گذراToday, independence and territorial integrity of the country as a universal principle and interest will be emphasized .United Nations, international law and the constitution, strongly support such a view. According to various principles of the constitution, national unity and territorial integrity, independence, Islamic Republic of Iran is considered a necessary condition. For this reason, the ninth constitution of liberty, independence, unity and territorial integrity of our inseparable and maintaining it is the duty of the state and nation by nation knows. Iran's territorial integrity and international borders, the highly respected and public support and its abuses, constitutes an infringement of the public authority. On the other hand, the acceptance and recognition of the rights of ethnic groups and tribes in the country, shall not impair the sovereignty or secession from the local area. The third season of the Iranian constitution inspired by the principles of Islamic Thought, a variety of fundamental freedom sand protecting people's attention has .Detailed explanation of the relationship between freedom, independence, unity and territorial integrity can avoid the appearance of arbitrariness and dependency analysis, effective and lead society towards achieving happiness.
Keywords: Territorial Integrity, Legitimate Freedoms, Fundamental Rights, Sovereign Principle, Challenge, Strategy -
در خصوص جدایی یکجانبه در حقوق بین الملل معاصر، دیدگاه غالب این است که حقوق بین الملل در این زمینه فاقد قاعده است و در این نظم حقوقی، جدایی نه مجاز است و نه ممنوع. اگر چه عده ای از حقوقدانان بین المللی نیز با تاکید بر اصل احترام به تمامیت ارضی دول مستقل و حاکم، جدایی یکجانبه را نامشروع تلقی نمودهاند. در این میان، رویکرد بینابینی و نسبتا جدیدی مطرح شده است «دکترین جدایی جبرانساز» از سوی برخی از حقوقدانان بین المللی تحت عنوان که بر اساس آن، اگرچه حقوق بین الملل از اصل احترام به تمامیت ارضی دول مستقل و حاکم در جامعه بین المللی حمایت مینماید، لیکن در شرایط و اوضاع واحوالی خاص، یک دولت دیگر نمیتواند به تمامیت ارضی خود استناد جوید و اصل حق مردم در تعیین سرنوشت خود، بر این اصل، اولویت پیدا میکند و جدایی بخشی از قلمروی سرزمینی یک دولت از جانب گروهی از مردم آن سرزمین، امکانپذیر میشود. مبنای حقو قی این استدلال، تفسیری است که از مفهوم مخالف بند مشروط مندرج در قطعنامه 2625، مجمع عمومی سازمان ملل متحد شده است و چنین قیدی به صورت مشابهی در اعلامیه و برنامه اقدام وین نیز تکرار شده است. در این مقاله تلاش شده است تا جلوه های حق جدایی جبرانساز در رویه قضایی مل ی و منطقه ای مورد بررسی قرار گیردکلید واژگان: جدایی جبرانساز, حقوق بین الملل, حق مردم در تعیین سرنوشت خود, حقوق بشر, تمامیت ارضیThe overwhelming view concerning the unilateral secession under contemporary international law is that، in international law، there is no rule in regard to secession. some international lawyers concentrate upon the principle of respect to territorial integrity of independence and sovereign states and maintain that unilateral secession is unlawful. Meanwhile a moderate and relatively new approach has been proposed by some international lawyers so called “Remedial Secession Doctrine” that according to it، although international law supports territorial integrity of independence and sovereign states in international community، in special circumstances، a state cannot rely on its territorial integrity. The principle of Self-Determination of peoples prevails over Territorial Integrity and so، secession of a part of territory of a state by a people comprising a part of the population of the territory would be possible. Basis and foundation of such argument is relies on inverted reading of the “safeguard clause” embodied in the United Nations General Assembly resolution 2625 that repeated in 1993 Vienna declaration and program of action. this characterize the existence of the Right to Remedial Secession in National and Regional Judicial Decisions.Keywords: Remedial Secession, International Law, the Right of Self, Determination of Peoples, Human Rights, Territorial Integrity
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.