جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "رابطه مادر- کودک" در نشریات گروه "روانشناسی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «رابطه مادر- کودک» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
مقدمه
اختلال نافرمانی مقابله ای در دوران کودکی بروز پیدا می کند و بر سلامت روان و روابط والدین به ویژه مادر با کودک اثر می گذارد. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر سلامت روان و رابطه والد-کودک در مادران کودکان مبتلابه اختلال نافرمانی مقابله ای بود.
روش پژوهش:
طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان دبستانی مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای مراجعه کننده به کلینیک های آموزش و پرورش ناحیه 4 و 6 شهر مشهد در سال 1401 بود که از بین این تعداد، 40 نفر که ملاک های لازم برای ورود به آموزش را داشتند به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان (هومرسن و همکاران، 2006)، مقیاس سلامت روان (گلدبرگ، 1972)، و مقیاس ارزیابی رابطه مادر- کودک (رابرت، ام، راس، 1961) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss21 و با کمک تحلیل کوواریانس انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد آموزش تنظیم هیجان بر سلامت روان مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای موثر است (001/0>P). همچنین آموزش تنظیم هیجان بر بهبود رابطه مادر-کودک مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی موثر بود (001/0>P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج، آموزش تنظیم هیجان می تواند موجبات سلامت روان و بهبود رابطه مادر- کودک مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای را فراهم آورد.
کلید واژگان: اختلال نافرمانی مقابله ای, آموزش تنظیم هیجان, رابطه مادر-کودک, سلامت روانIntroductionOppositional defiant disorder appears in childhood and affects the mental health and relationships of parents, especially mother and child. The aim of this research was to determine the effect of emotion regulation training on mental health, and parent-child relationship of mothers whose children suffer from oppositional defiant disorder.
MethodsSemi-experimental research design was a pre-test, post-test type with a control group. Statistical society included all of the mothers, whose primary school children suffer from oppositional defiant disorder, they referred to the ministry of education clinics located in district 4 and 6, Mashhad in 2022. 40 people were chosen due to the fact that they met the criteria to enter the training, as statistical samples. They were randomly divided into examination and control groups. To collect data, the scale of oppositional defiant disorder children, mental health scale, and mother-child relationship assessment scale. Data analysis was done using spss21 software with the help of covariance analysis.
ResultsThe results showed that emotion regulation training is effective on the mental health in the mothers of children with oppositional defiant disorder (P<0.001). Also, the emotion regulation training was effective in improving the mother-child relationship in the mothers of children with defiant disorder (P<0.001).
ConclusionsAccording to the results, the emotion regulation training can improve mental health and improve the mother-child relationship of mothers of children with oppositional defiant disorder.
Keywords: Emotion Regulation Training, Mother-Child Relationship, Mental Health, Oppositional Defiant Disorder -
نحوه مواجهه کودکان با تروما، به ظرفیت های روان شناختی آنان بستگی دارد. نظر به اهمیت کارکرد انعکاسی مادرانه در شکل گیری این ظرفیت های روان شناختی، این پژوهش به دنبال بررسی نقش میانجی رابطه مادر-کودک در رابطه کارکرد انعکاسی مادرانه و بیان هیجانی کودک در شرایط تروما بود. برای انجام این مطالعه توصیفی، تعداد 74 مادر دارای کودکان 4 تا 8 سال، در شرایط همه گیری کووید 19، مقیاس ارزیابی رابطه مادر-کودک (MCRE) و پرسشنامه کارکرد انعکاسی والدینی (PRFQ) را تکمیل کردند. برای سنجش بیان هیجانی کودکان (افسردگی، اضطراب و هیجان پذیری) از ترسیم نقاشی کودکان استفاده شد. نتایج نشان داد که علی رغم برازش مدل هیچ یک از اثرات غیرمستقیم معنادار نیستند (0.05<P). ضرایب مسیر مستقیم نیز نشان داد که پیش ذهنی سازی مادران با رابطه ناکارآمد مادر-کودک و نیز بیان هیجانی کودک رابطه معناداری دارد. علاوه بر آن، علاقه و کنجکاوی به حالات ذهنی کودک نیز با رابطه ناکارآمد مادر-کودک در ارتباط بود (0.05>P). به نظر می رسد کارکرد انعکاسی مادر نقش مهمی در پیش بینی بیان هیجانی کودک در شرایط تروما دارد. اما تبیین دقیق این روابط نیازمند مطالعات بیشتری است.کلید واژگان: تروما, رابطه مادر-کودک, کارکرد انعکاسی مادرانه, نقاشی کودکانChildren's responses to trauma depend on their psychological capacities. Given the importance of maternal reflective functioning in the formation of these psychological capacities, this research aims to investigate the mediating role of the mother-child relationship in the relationship between maternal reflective functioning and child emotional expression in trauma conditions. For this descriptive study, 74 mothers with children aged 4-8 years completed the Mother-Child Relationship Evaluation (MCRE) and the Parental Reflective Function Questionnaire (PRFQ) during the Covid-19 pandemic. To measure the children's emotional expression, the components of their drawings (depression, anxiety and excitability) were used. The results showed that despite the fit of the model, none of the indirect effects were significant (P>0.05). Direct effects showed that maternal prementalization was significantly related to the dysfunctional mother-child relationship and the child's emotional expression. In addition, interest and curiosity about the child's mental state were also related to the dysfunctional mother-child relationship (P<0.05). It seems that the mother's reflective functioning plays an important role in predicting the child's emotional expression in trauma situations. However, more research is needed to explain these relationships.Keywords: Trauma, Mother-Child Relationship, Maternal Reflective Functioning, Children’ Drawing
-
درگیری کودکان نوپا در تکالیف و فعالیت های روزانه، نقش مهمی در تحول شناختی آن ها دارد. مادر، این درگیری را از مسیر تکیه گاه سازی والدینی، هدایت می کند. تکیه گاه سازی والدینی دارای ماهیت فرهنگی است، با این حال فهم دقیقی از چگونگی آن در مادران ایرانی وجود ندارد، از این رو هدف از پژوهش حاضر، دستیابی به فهمی مردم نگارانه از تکیه گاه سازی شناختی در مادران ایرانی است. گروه نمونه 23 نفر از مادران دارای فرزند 3 و 4 ساله بود که به روش گلوله برفی انتخاب شدند. پژوهش با رویکرد کیفی و به روش مردم نگاری انجام شد. برای گردآوری داده ها از تکنیک مشاهده غیرمشارکتی استفاده شد. برای این کار از مادر خواسته شد به فرزند خود کمک کند تا پازلی را تکمیل کند. تعامل مادر و کودک بدون مشارکت مشاهده گر، ضبط ویدیویی شد و پس از پیاده سازی، با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شد. یافته های این مطالعه نشان داد ابعاد تکیه گاه سازی شناختی در مادران ایرانی شامل حمایت مستقیم (کلامی و فیزیکی)، حمایت توضیحی (سوالی و رهنمودی) و حمایت هیجانی (تشویق و تایید) است. این مطالعه همچنین نشان داد کمک مستقیم کلامی و فیزیکی، طرح سوال های غیررهنمودی و تحسین کلامی مکرر (حمایت هیجانی) در طول اجرای تکلیف، مشخصه های اصلی تکیه گاه سازی شناختی مادران ایرانی است. یافته های این مطالعه در قالب الگوی کلی ارتباط والد-کودک در ایرانیان و تاکیدات والدین ایرانی بر مسیولیت افراطی در قبال فرزند، انتظار اطاعت از والدین و کنترل گری زیاد آن ها قابل تبیین است. از یافته های این مطالعه می توان در سیاست گذاری های مربوط به ارتقاء شناختی کودکان ایرانی، بهره زیادی برد.
کلید واژگان: تکیه گاه سازی شناختی, رابطه مادر- کودک, مادران ایرانی, فرهنگ ایرانیIntroductionThe engagement of children in daily tasks and activities can play a major role in their cognitive development. Mothers can guide children in this process through parental scaffolding. Cognitive parental scaffolding has a cultural nature and may lead to different outcomes in children from different cultures. Nevertheless, we haven’t an exact understanding of this concept among Iranian mothers; something which was addressed in this study.
Method :
The research was conducted with a qualitative approach and ethnography method. A sample of 23 mothers with children aged 3-4 years was selected based on purposive snowball sampling. The required data were collected through non-participant observation. For this purpose, the mothers were asked to help their children solve a puzzle according to the pattern, and the mother-child interaction was video recorded without the observer’s intervention. The study setting was the home of the parents. To access the dominant maternal scaffolding pattern, the task was performed only once, with the mother being unaware of the task’s context before this single performance. The video files were transcribed and the content was analyzed in MAXQDA.
ResultsCareful observations of 23 videos of mother-child interactions while completing a puzzle led to the identification of 3,517 scaffolding-related behaviors. After duplicates were removed, there remained 1,462 instances of which 90 primary codes, 14 level-2 sub-themes, six level-1 sub-themes, and three main themes were extracted. The results showed that dimensions of cognitive scaffolding in Iranian mothers included direct support (verbal and physical), expanded support (question and instructional), and emotional support (encouragement and approval). Based on the results, direct verbal and physical assistance (direct support), non-instructional questions (expended support), and repeated verbal praise (emotional support) during the tasks are the main styles of cognitive scaffolding in Iranian mothers.
ConclusionThe general pattern of the parent-child relationship in Iranian families, the emphasis of Iranian parents on excessive responsibility towards their children, their expectation of children to obey them, and excessive control over the learning processing of children can well explain the findings of this study. Also, the use of direct support as a dominant pattern of scaffolding in Iranian mothers can be attributed to historical events and what has happened to Iranian society. Iran has experienced much political and economic instability in its historical life and Iranian parents always have been concerned about their children in these historical instabilities. Therefore, in such a context, the direct support of the mother is justified. The use of direct support by Iranian mothers can also be attributed to structural changes in the Iranian postmodern family. Now the average family size in Iran is three, including a father, a mother, and one child. It seems that living in single-child families, can affect parental support and facilitate direct cognitive scaffolding. The results of this study can be used in cognitive development programs for Iranian children. The task dependence of parental cognitive scaffolding is a consideration that must be taken into account when interpreting the results of this study. What was described and interpreted in this study was the maternal scaffolding during the completion of an intellectual puzzle. Future research should investigate whether or not comparable results can be obtained when performing a task other than a jigsaw puzzle.
Keywords: Cognitive scaffolding, Iranian culture, Maternal scaffolding, Mother-child interaction -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت مدیریت استرس- هیجان بر کیفیت رابطه مادر-کودک در مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شده است. این مطالعه از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم انجمن اتیسم ایران در شهر تهران بود که از بین آنها 30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. از پرسشنامه ارزیابی رابطه مادر- کودک (رابرت راس، 1961) برای گردآوری داده ها و از تحلیل واریانس آمیخته چند متغیری با رعایت پیش فرض ها برای تحلیل داده ها استفاده شد. برنامه ارتقایی مادران در 7 جلسه دوساعته برای گروه آزمایش اجرا شد. نتایج نشان داد که نمرات مولفه های طرد و بیش حمایتگری در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش اما در پذیرش به طور معنادار افزایش یافته است (P<0.01) در مرحله پیگیری نیز ماندگاری اثر دیده شد. با توجه به موثر بودن برنامه ارتقایی مادران (مدیریت استرس- هیجان) در بهبود رابطه مادر- کودک مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم، از این بسته می توان به عنوان یک مداخله روانشناختی استفاده کرد.
کلید واژگان: مهارت مدیریت استرس- هیجان, رابطه مادر-کودک, مادران, کودک با اختلال طیف اتیسمThe aim of this study was to determine The effectiveness of stress-emotion management skills training on quality of the mother-child relationship of mothers’ children with autism spectrum disorder. This study was an experimental study with a pretest-posttest-follow-up plan with a control group. The statistical Society was all mothers of children with autism spectrum disorder in Iran Autism Association in Tehran, from which 30 people were selected by purposive sampling and randomly divided into experimental and control groups. Mother-Child Relationship Evaluation (MCRE) Questionnaire (Robert Ross, 1961) were used to collect data. Mixed multivariate analysis of variance was used to analyze the data with respect to defaults. The mothers' promotion program was implemented in 7 two-hour sessions for the experimental group. The results showed that the scores of components of rejection and overprotection decreased in the experimental group compared to the control group, but in acceptance increased significantly (P <0.01).,in the follow up step lasting effect was seen. Due to the effectiveness of mothers' promotion program (stress-emotion management), improving the mother-child relationship of mothers’ children with autism spectrum disorder, this package can be used as a psychological intervention.
Keywords: stress-emotion management skills, mother-child relationship, mothers, child with autism spectrum disorder -
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد و فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا بر رابطه مادر-کودک بود. جامعه اماری پژوهش ،کلیه مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی 8 تا 12 ساله پسر مناطق 6،5،2 شهر تهران در سال 1399-1400که 300 نفر را تشکیل می دادند بود.روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. روش نمونه گیری پژوهش در دسترس و هدفمند بود .تعداد 45 مادر داوطلب بعنوان حجم نهایی نمونه وارد مطالعه شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند.ابزار پژوهش حاضر مقیاس رابطه مادر-کودک پیانتا (2011)، محتوی دوره آموزشی فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد کوین و مورل (2009) و محتوی آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا سلیگمن (2005) بودند. برای تحلیل داده ها، از شاخص های توصیفی (میانگین وانحراف معیار)و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس تک متغیری) در نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده گردید. نتایج نشان داد، بین گروه آموزشی فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد ، گروه آموزشی فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا و گروه گواه ، در میانگین نمره ی رابطه مادر-کودک تفاوت معناداری وجود داشت (05/0<p). همچنین آموزش فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا نسبت به آموزش فرزندپروری مبتنی بر پدیرش و تعهد ،اثربخشی بیشتری بر رابطه مادر-کودک در مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توحه/ بیش فعالی داشت (0/000<p) یافته های پژوهش حاکی از این بود که دو رویکرد اموزشی بر رابطه مادر _ کودک تاثیر داشتند .
کلید واژگان: رابطه مادر-کودک, فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد, فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا, مادران, اختلال نارسایی توجه, بیش فعالیThe purpose of this research was to compare the effectiveness of parenting education based on acceptance and commitment and parenting based on positive psychology on the mother-child relationship. The research design was semi-experimental with a pre-test-post-test design with two experimental groups and one control group. The statistical population was the mothers of children with attention deficit/hyperactivity disorder aged 8 to 12 years old in the 6th, 5th, and 2nd districts of Tehran city, in 2014-2016, and their number was 300. Using the available and targeted sampling method, 45 volunteer mothers were included in the study as the final sample size and were completely randomly divided into two experimental groups and a control group The tools of the current research are the mother-child relationship scale of Pianta (2011), the educational content of parenting based on acceptance and commitment by Kevin and Morrell (2009), the content of Seligman's positive psychology educational course. (2005). In order to analyze the data, descriptive indices (mean and standard deviation) and inferential statistics (univariate analysis of covariance) were used in SPSS software version 22. The findings indicated that, between the educational group of parenting based on On acceptance and commitment, there was a significant difference in the mean score of the mother-child relationship between the parenting training group based on positive psychology and the control group .parenting education based on positive psychology had a greater effect on mother-child relationship in mothers of children with attention deficit/hyperactivity disorder than parenting education based on paternalism and commitment
Keywords: mother-child relationship, Acceptance, Commitment-Based Parenting, PositivePsychology-Based Parenting, mothers, Attention deficit, hyperactivity disorder -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر - کودک و دلبستگی ایمن کودکان انجام شده است. روش تحقیق نیمه آزمایشی بود که با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر را همه مادران دارای فرزند 6-3 سال شهر پرند در سال 1399 تشکیل می دادند. روش نمونه گیری در دسترس بود، به این ترتیب که از میان داوطلبان تعداد 30 نفر از مادرانی که در متغیرهای رابطه مادر-کودک و دلبستگی نمرات پایین تر از میانگین گرفته بودند، به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش مقیاس ارزیابی رابطه مادر- کودک راث (1980) و پرسشنامه روابط میانی دلبستگی کاپنبرگ و هالپرن (2006) بود. آموزش درمان مبتنی بر ذهنی سازی در 8 جلسه دو ساعتی اجرا شد. به منظور تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها نشان دادند که آموزش درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود نمره کلی رابطه مادر- کودک و زیرمقیاسهای پذیرش، حمایت بیش از حد، سهل گیری بیش از حد و طرد موثر بوده است. همچنین، درمان مبتنی بر ذهنی سازی موجب بهبود نمره کلی دلبستگی و زیرمقیاسهای تکامل انطباقی مثبت، رفتارهای منفی، واکنشهای هیجانی و دوری گزیدن از فرد مراقب شده است. براساس نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت که آموزش درمان مبتنی بر ذهنی سازی برای بهبود رابطه مادر - کودک و دلبستگی ایمن کودکان کاربردی است.
کلید واژگان: ذهنی سازی, رابطه مادر- کودک, دلبستگی, کودکانThe present research sought to determine the impact of mentalization-based therapy on improving the mother-child relationship and secure attachment in children. This quasi-experimental study had a pretest-posttest control group design. The statistical population of the study consisted of all mothers of children aged 3-6 in Parand in 2020. Convenience sampling method was utilized and 30 mothers who had obtained lower than average scores on mother-child relationship and attachment scales were randomly selected and assigned to experimental (N=15) and control groups (N=15). The research instruments comprised Mother-Child Relationship Evaluation Scale (Roth, 1980) and Kinship Center Attachment Questionnaire (Kappenberg & Halpern, 2006). The experimental group received training in mentalization-based therapy in 8 two-hour sessions. The collected data were analyzed via MANCOVA. The results showed that mentalization-based therapy was effective in improving total mother-child relationship score as well as those of acceptance, overprotection, overindulgence, and rejection subscales. The results also indicated that mentalization-based therapy was effective in improving the total attachment score and those of positive adjustment/development, negative behavior, negative reactivity, and distancing from caregiver support subscales. Accordingly, it can be concluded that mentalization-based therapy is a practical way to boost the mother-child relationship and secure attachment in children.
Keywords: mentalization, mother-child relationship, attachment, children -
رابطه مادر-کودک یکی از عوامل موثر بر تحول روانشناختی کودکان است. بسیاری از تواناییهای انسان همچون تفکر، زبان، خودآگاهی و غیره از دل اولین رابطه انسانی که کودک در آن درگیر است، حاصل میشود. هدف این پژوهش طراحی الگوی مفهومی رابطه مادر-کودک بر اساس تجارب بیواسطهی مادران، در قالب یک رویکرد عمیق بود. پژوهش حاضر از نوع کیفی و نظریهی زمینهای بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی مادران دارای فرزند دختر 10 الی 11 سال در ناحیه تبادکان شهر مشهد در سال تحصیلی 1400-1401 تشکیل دادند. مشارکت کنندگان در پژوهش30 نفر از مادران بودند که به روش نمونهگیری نظری انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات از ابزارصاحبه نیمهساختاریافته استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها مطابق با الگوی سیستماتیک استراوس کوربین صورت گرفت و در مجموع 112 مفهوم شناسایی شد که در 14 مضمون فرعی و 5 مضمون اصلی تنظیم شدند. نتایج مطابق الگوی پارادایم مورد نظر در حیطههای زمینهای و محیطی، میانجی، راهبرد و پیامد جای گرفتند. یافتهها نشان داد که عواملی چون خودآگاهی مادر، والدگری ذهن آگاهانه و توانایی تنظیم هیجانی، میتوانند به عنوان راهبردهای موثر بر توانمندسازی مادر برای بهبود بخشیدن به رابطه با کودک خویش استفاده شوند. عوامل زمینهای و محیطی موثر بر کیفیت ارتباط همچون داشتن الگوی مناسب و پایگاه اجتماعی-اقتصادی نیز جزو پیشنیازهایی هستند که میتوانند کیفیت رابطه را تحت تاثیر خود قرار دهند. راهبردهای پیشنهادی در این مطالعه موجبات دستیابی به رابطهای حسنه که اساس روابط بعدی کودک در اجتماع هست را فراهم میسازد که خود سرمایهای بلندمدت است. برنامهریزی و اهتمام به منظور توانمندسازی والدین به خصوص مادران، در راستای بهبود این رابطه اساسی میتواند مورد توجه دستاندرکاران امر تعلیم و تربیت قرار گیرد.
کلید واژگان: رابطه مادر-کودک, توانمندسازی, نظریه داده بنیادThe mother-child relationship is one of the affecting factors in the psychological development of children. Many human abilities such as thinking, language, self-awareness, etc. come from the first human relationship in which the child is involved. This study aimed to design a conceptual model of the mother-child relationship based on the mothers' direct experiences in the form of a deep approach. The present study was qualitative and grounded theory type. The statistical population of this study consisted of all mothers with daughters aged 10 to 11 years old in the Tebadkan district of Mashhad in the 2021-2022 academic year. Participants in the study were 30 mothers who were selected by theoretical sampling. Semi-structured interview tool was used to collect information. Data analysis was performed based on the model of Strauss-Corbin and a total of 112 concepts were identified which were arranged into 14 sub-themes and 5 main themes. The results were placed according to the paradigm model in the contextual, environmental, mediational, strategy, and outcome fields. Findings showed that factors such as a mother's self-awareness, mindful parenting, and emotional regulation ability can be used as practical strategies to empower mothers to improve relationships with their children. Effective contextual and environmental factors on the quality of communication such as having a suitable pattern and socio-economic status are also among the prerequisites that can affect the quality of the relationship. The proposed strategies in this study lead to a good relationship that provides the basis for the child's next relationship in the community, which is itself a long-term investment. Planning and diligence in order to empower parents, especially mothers, to improve this basic relationship can be considered by those involved in education.
Keywords: Mother-child relationship, Empowerment, Grounded Theory -
از مجموع متغیرهای موثر بر رشد کودک یک مورد بیشترین توضیح را برای تنوع در فرایند رشد کودکان ارایه می کند و آن کیفیت تعاملات اولیه آنها با افرادی است که شخصیتی مرکزی در زندگی کودک هستند. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی برنامه آموزش فرزندپروری مبتنی بر میانجیگری شناختی - هیجانی در بهبود رابطه مادر - کودک و افزایش خودکارآمدی مادران کودکان 3 تا 6 سال شهرستان یزد انجام شده است. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل همه مادرانی بود که دارای کودک 3 تا 6 سال بدون هرگونه اختلال تشخیص داده شده بودند و در پاییز سال 1397 کودکان خود را به مهدهای کودک شهرستان یزد سپرده بودند. نمونه پژوهش شامل 23 مادر داوطلب شرکت در پژوهش بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (10 نفر) و گروه کنترل (13 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایشی در شش جلسه هفتگی برنامه آموزشی فرزندپروری مبتنی بر میانجیگری شناختی - هیجانی را دریافت کرد، درحالی که گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. پیش از شروع و پس از پایان برنامه آموزشی، هر دو گروه شرکت کننده در پژوهش پرسشنامه رابطه والد- کودک پیانتا (1992) و مقیاس خوداثرمندی والدگری دومکا و همکاران (1996) را تکمیل کردند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل نشان داد که آموزش فرزندپروری مبتنی بر میانجیگری شناختی - هیجانی کیفیت رابطه مادر- کودک را بهبود می بخشد و موجب کاهش تعارض میان مادر- کودک می شود و نیز خودکارآمدی مادران را افزایش می دهد. نتایج پژوهش حاضر اهمیت نقش میانجیگری در پرورش کودک و تعامل میان مادر و کودک را باز می نماید.
کلید واژگان: میانجیگری, آموزش فرزندپروری, رابطه مادر- کودک, خودکارآمدی والدگریThis study was carried out to examine the effectiveness of a parent training program based on cognitive-emotional mediation in improving mother-child interactions and maternal self-efficacy in mothers of children aged 3-6 in Yazd. Pretest, posttest, control group design was utilized in this quasi-experimental study. The statistical population of the study was comprised of all mothers of children aged 3-6 who were not diagnosed with any mental condition and attended kindergarten in Yazd in 2018. The research sample consisted of 23 mothers who voluntarily participated in the study and were randomly assigned to the experimental (N= 10) and control groups (N= 13).The experimental group received cognitive-emotional mediation parent training program in 6 weekly sessions; however, the control group was not exposed to any intervention. Before and after the training program both groups were pre- and post-tested via Pianta Child-Parent Relationship Scale (1992) and Dumka Parenting Self-Agency Measure (1996). Data were analyzed using ANCOVA and MANCOVA. Results indicated that parent training based on cognitive-emotional mediation enhanced the quality of mother-child interactions and maternal self-efficacy and decreased the conflicts between mothers and children. The findings revealed the significance of cognitive-emotional mediation in promoting daily mother and child interactions.
Keywords: mediation, parent training, mother-child relationship, parenting self-efficacy -
هدف
هدف پژوهش حاضر تعیین اثر آموزش تنظیم هیجان بر عاطفه منفی و بهبود رابطه والد-کودک در مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای بود.
روشطرح پژوهش نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان دبستانی مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای مراجعه کننده به کلینک های آموزش و پرورش ناحیه 4 و 6 شهر مشهد بود که تعداد 40 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب گردیدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان، مقیاس عاطفه منفی، مقیاس ارزیابی رابطه مادر- کودک استفاده شد. برای گروه آزمایش آموزش تنظیم هیجان طی 8 جلسه 90 دقیقه ای برگزار شد.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره نشان داد آموزش تنظیم هیجان می تواند موجب بهبود رابطه مادر-کودک و مولفه های آن، در مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای شود (001/0>p). و همچنین تفاوت گروه آزمایش و کنترل در مولفه عاطفه منفی نیز معنی دار می باشد (001/0>p).
نتیجه گیریآموزش تنظیم هیجان با دانش افزایی و افزایش درک و انعطاف پذیری مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای به تقویت رابطه مادر- کودک و سلامت روان و کاهش عاطفه منفی منجر شد.
کلید واژگان: اختلال نافرمانی مقابله ای, آموزش تنظیم هیجان, عاطفه منفی, رابطه مادر-کودکAimThe aim of this study was to determine the effect of emotion regulation training on negative emotion and improve the parent-child relationship in mothers of children with confrontational disobedience disorder.
MethodThe research design was quasi-experimental. The statistical population included mothers of primary school children with confrontational disobedience disorder who referred to education clinics in districts 4 and 6 of Mashhad. A total of 40 people were selected as a statistical sample and randomly divided into two experimental and control groups. Were. To collect data, the Child Coping Disorder Disorder Scale, the Negative Emotion Scale, and the Mother-Child Relationship Scale were used. For the experimental group, emotion regulation training was held in 8 sessions of 90 minutes.
ResultsThe results of univariate and multivariate analysis of covariance showed that emotion regulation training can improve the mother-child relationship and its components in mothers with children with confrontational disobedience disorder (0.001). 0> p). Also, the difference between the experimental and control groups in the negative emotion component is significant (p <0.001).
ConclusionEmotion regulation training increased knowledge and increased understanding and flexibility of mothers of children with confrontational disobedience disorder to strengthen the mother-child relationship and mental health and reduce negative emotion.
Keywords: Coping Disobedience Disorder, EmotionRegulation Training, Negative Emotion, Mother-ChildRelationship -
هدف از پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش برنامه حضوری- مجازی درمان والد- کودک بر اساس رویکرد آیبرگ بر رابطه مادر و کودک مبتلا به اختلالات رفتاری مراکز پیش دبستانی در شهر تهران بود. جامعه آماری مطالعه حاضر ،کلیه مادران کودکان شاغل به تحصیل در مراکز پیش دبستانی منطقه پنج آموزش و پرورش شهر تهران بودند. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با 30 مادر کودکان با اختلالات رفتاری پیش دبستانی (15 مادر گروه آزمایشی و 15 مادر گروه گواه)، بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند. شرکت کنندگان به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفری تقسیم شدند (یک گروه آزمایش و یک گروه گواه). گروه آزمایش، برنامه حضوری مجازی تعامل والد- کودک را در 14 جلسه دریافت کردند؛ در حالی که به گروه گواه این آموزش ارایه نشد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش، مقیاس رابطه والد- کودک پیانتا (CPRS) و سیاهه رفتاری کودکان (CBCL) آخن باخ و رسکولار بود. برای تجزیه و تحلیل از آزمون t مستقل و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد که برنامه حضوری- مجازی درمان تعامل والد- کودک بر اساس رویکرد آیبرگ به طور معناداری در مولفه های وابستگی، تعارض، نزدیکی و رابطه بین والد و کودک موثر بوده است. الگوی کلی نتایج حاکی از آن است که این برنامه بر رابطه مادر و کودک اثربخش بوده است؛ بنابراین می توان از آن به عنوان یک الگوی درمانی در مراکز پیش دبستانی استفاده شود.کلید واژگان: برنامه حضوری- مجازی درمان تعامل والد- کودک, رابطه مادر- کودک, اختلال رفتاریThe goal of this research is to measure the effectiveness of Blended Teaching Method of Face to Face and virtual PCIT based on Eyberg’s approach on the relationship between the mother and her child with behavioral disorders, The Tehran preschool children. This research was a semi experimental with the post test and pretest pattern on 30 mothers of preschool children with behavioral disorders (15 mothers in experiment group and 15 mothers in control group). They were selected through convenience sampling method. They were divided to two equally separate groups (one as experiment group and the other as control group). Experimental group received PCIT during 14 sessions while the control group did not recieve that program. The instrument of present research was parent child relationship scale (PCRS) of Piyanta (1994). For analysis, independent t-test and covariance analysis were used. Our findings showed that face to face and virtual PCIT based on Eyberg’s approach to behavioral disorders of preschool children, had a meaningful effect on challenge, dependence, closeness and positive relationship. The general model of the results indicated that this program is effective in improving relationship between the mother and her child, and could be used as a model of cure in preschools.Keywords: Blended Teaching Method of Face to Face_Virtual Program_Parent - child relationship_Behavior disorder
-
هدف پژوهش حاضر، تدوین الگو رابطه مادر – کودک در اختلال دلبستگی واکنشی وبررسی اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر دلبستگی بر کاهش نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی در کودکان 2 تا 5 سال بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است، جامعه پژوهش شامل تمامی زوج مادر و کودک (2 تا 5 ساله) با نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی در شهر تهران است. در بخش اول 150 مادر و کودک به روش نمونه گیری در دسترس از مهد کودک ها انتخاب شدند. نمونه ی پژوهشی در بخش دوم جهت سنجش اثربخشی بازی درمانی بر کاهش نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی شامل دو گروه 15 نفر که در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مشکلات ارتباطی RPQ ، مقیاس ارزیابی بازی تعاملی مادر و کودک و مصاحبه بالینی بود. همچنین در بخش دوم جهت پیش آزمون و پس آزمون از پرسشنامه مشکلات ارتباطی استفاده شد.تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی جهت شناسایی روابط بین متغیرهای پژوهش استفاده شد و جهت مقایسه پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش و کنترل، از تحلیل کواریانس داده ها استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی با هدف شناسایی عوامل مرتبط با الگوی ارتباطی مادر-کودک در کودکان 2-5 سال دارای اختلال دلبستگی واکنشی نشان داد که دو عامل، عاطفه و دخالت مادر به ترتیب 861/15 و 736/9 و در مجموع 259/25 درصد از واریانس پرسشنامه را تبیین می کند. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس چند متغییره نشان داد بازی درمانی باعث کاهش علایم اختلال دلبستگی واکنشی گروه آزمایشی شد. تعامل مادر -کودک به عنوان نخستین معرف دنیای ارتباطات کودک و پیش بین قوی در سبک دلبستگی کودک است. همچنین از بین بردن موانع ارتباطی در روابط کودک و مادر در فرآیند بازی درمانی برای کودکان مبتلا به اختلال دلبستگی واکنشی، دلیل عمده به کارگیری این رویکرد درمانی برای این کودکان است.کلید واژگان: رابطه مادر - کودک, اختلال دلبستگی واکنشی, بازی درمانی دلبستگی محورThe purpose of this study was to develop a pattern of mother-child relationship in response to attachment disorder in children aged 2 to 5 years. The research was descriptive-correlational. The study population consisted of all couples of mothers and children (2 to 5 years old) with reactive attachment disorder syndrome in Tehran. Samples consisted of 150 couples of mothers and children who were selected through a sampling method from kindergartens in southern Tehran. The research tool was RPQ communication questionnaire, mother and child interaction interactive assessment scale and clinical interview Exploratory factor analysis was used to identify the relationships between variables and confirmatory factor analysis for fitting the extracted model. The results of exploratory factor analysis with the aim of identifying the factors related to the mother-child communication model in children aged 5 to 5 with reactive attachment disorder showed that "mother interference", "admiration", "affection", "mother's attention", "mother's sensitivity "," Mother's response to child interactions "had the greatest impact on unstructured interaction,
as well as" child abusive "," mother's admiration "and" punishment level "had the greatest impact on interaction with the structure of mother and children with attachment disorder syndrome Have a reaction. Results were determined based on theoretical foundations and clinical observations.Keywords: Mother-Child Relationship, Reactive Attachment Disorder -
این پژوهش اثر شرکت در جلسه های آموزش مفاهیم روان شناسی وحدت مدار بر تنیدگی و رابطه مادر- کودک مادران کودکان اتیستیک را بررسی می کند.روشروش نیمه آزمایشی و طرح پیش-آزمون- پس آزمون با گروه گواه در این پژوهش بکار بسته شد. جامعه آماری پژوهش، 35 نفر از مادران تهرانی دارای کودکان اتیستیک مراجعه کننده به مرکز آموزشی- توانبخشی کودکان اتیستیک (به آرا) در سال 1393 بوده است. از میان این نمونه در دسترس، 16 نفر داوطلب به عنوان نمونه تحقیق در پژوهش، در دو گروه آزمایش وگواه گمارده شدند. اعضای گروه آزمایش در هشت جلسه مداخله روانشناسی وحدت مدار شرکت نموده و هشت جلسه تمرین در منزل را تجربه کردند و اعضای گروه گواه در لیست انتظار برای مداخلات آتی قرار گرفتند. پرسشنامه تنیدگی ادراک شده (PSS)، کوهن، کامارک و مرملستین (1983)، و مقیاس ارزیابی رابطه مادر- کودک(MCRE) ، راس (1961) ابزارهای این پژوهش بود، برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون غیرپارامتریک یومن ویتنی استفاده شد....کلید واژگان: تنیدگی, درخودماندگی, رابطه مادر کودک, روانشناسی وحدت مدارPurposeThis study was conducted in order to investigate the effectiveness of participating in teaching sessions based on concepts on unity-oriented psychology on the level of stress and mother-child relationship in mothers of autistic children.MethodsA quasi-experimental pre-post design with control group was applied in the current research. The statistical population included 35 mothers of autistic children who were referred to the Autistic Training and Rehabilitation Center (Behara) in Tehran in 2014. All participants were residents in the City of Tehran. Of these sixteen mothers were on convenience and were placed in either the experimental or the contril group. The experimental group participated in eight sessions of intervention based on unity-oriented psychology as well as eight home work sessions. The control group was placed on a waiting list. Perceived Stress Scale (PSS) by Cohen, Kamark and Mermelstein (1983) and Mother-Child Relationship Scale (MCRE) by Roth (1961) were administered to all participants. Mann- Whitney non-parametric test was used for data analysis.ResultsStatistical results indicated that intervention of unity-oriented psychology conceptions was effective in reducing the stress level and improving mother-child relationship in the experimental group as compared to the control group. A two month follow up... .Keywords: autism, mother child relationship, stress, unity oriented psychology
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.