به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « زنان » در نشریات گروه « روانشناسی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «زنان» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • امیرعرفان الماسی*

    هدف از انجام این پژوهش بررسی سق جنین و تاثیر آن بر سلامت جامعه میباشد. این مطالعه از نوع همبستگی و بر روی زنانی که سقط جنین انجام دادند یامیخواهند انجام دهند که در مدت 6 ماه تابستان و پاییز سال 1402جهت زایمان در آمریکا، انجام پذیرفت.حجم نمونه به 100 نفر میباشند.با استفاده از پرونده ی مامایی زنان مورد مطالعه و گرفتن شرح حال دقیق از مادر باردار و همراهیان وی در مورد سابقه ی بیماری های قبلی و یا فعلی وی، معیارهای ورود و خروج از مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و همبستگی رتبه ی اسپیرمن، آزمون کولموگروف اسمیرنوف تک نمونه-ای و همچنین نرم افزار آماری SPSS نسخه ی 13 تجزیه و تحلیل گردید با توجه به نتایج ، بین دو گروه آزمودنی با سلامت جامعه تفاوت معنی داری دارد. بین سلامت جامعه وسقط جنین، رابطه ی معنی دار مشاهده می شود

    کلید واژگان: سقط جنین, آمریکا, سلامت جامعه, مامایی, زنان
  • ثنا مجدی، کارزان نیکدل

    پژوهش حاضر با هدف پیش بینی خشونت خانگی بر اساس سلامت روان، تاب آوری و دلزدگی زناشویی در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بوکان در سال 1403 بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 100 نفر به عنوان نمونه مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه های خشونت خانگی تبریزی و همکاران (1391)، سلامت عمومی گلدبرک (1972)، تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و دلزدگی زناشویی پاینز (1996) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام و با نرم افزار SPSS نسخه 25 صورت گرفت و سطح معناداری آزمون ها 05/0 در نظر گرفته شد. یافته ها نشان داد همبستگی منفی معنی داری بین سلامت روان و تاب آوری با خشونت خانگی و همچنین همبستگی مثبت معناداری بین دلزدگی زناشویی و خشونت خانگی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره وجود داشت. بر اساس یافته های این پژوهش سلامت روان، تاب آوری و دلزدگی زناشویی نقش مهمی در پیش‏بینی خشونت خانگی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره دارند.

    کلید واژگان: خشونت خانگی, سلامت روان, تاب آوری, دلزدگی زناشویی, زنان
  • مریم شبرنگ مریدانی*، مژگان عباسی آبرزگه، حسین عباسی، مسعود شاکری، محدثه محمدپور

    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه، حمایت اجتماعی و تبعیض جنسیتی ادراک شده در پیش بینی گرایش به خودکشی در زنان با تجربه خودسوزی بود. این پژوهش به لحاظ روش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام زنان متاهل با شرایط سنی 18تا 55 سال دارای سابقه خودسوزی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهردهدشت در شش ماهه دوم سال 1400 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 160 نفر انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افکار خودکشی بک (1961)، پرسشنامه فرم کوتاه طرح واره یانگ (1988)، پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988) و پرسشنامه رویدادهای تبعیض آمیز جنسیتی کلونوف و لندرین (1995) بود. داده ها با استفاده از همبستگی پیرون و رگرسیون چندگانه به روش همزمان تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین طرحواره های ناسازگار اولیه، تبعیض جنسیتی ادراک شده با گرایش به خودکشی رابطه مثبت و معنادار و بین حمایت اجتماعی با گرایش به خودکشی رابطه منفی و معنادار وجود دارد (p<0/01). همچنین نتایج نشان داده است طرحواره های ناسازگار اولیه، حمایت اجتماعی و تبعیض جنسیتی ادراک شده 59/0 گرایش به خودکشی را درزنان با تجربه خودسوزی پیش بینی می کنند.

    کلید واژگان: تبعیض جنسیتی ادراک شده, حمایت اجتماعی, خودسوزی, گرایش به خودکشی, طرحواره های ناسازگار اولیه, زنان
    Maryam Shabrang Moridani*, Mozhgan Abbasi Abrazgah, Hossein Abbasi, Masoud Shakeri, Mohadeseh Mohamadpour

    The aim of the present study was to investigate the role of primary maladaptive schemas, social support and perceived gender discrimination in predicting suicidal tendency in women with self-immolation experience. This research was descriptive and correlational. The statistical population of this research included all married women aged 18 to 55 years with a history of self-immolation who referred to health centers in the city of Dohdasht in the second half of 2021, and 160 people were selected by purposive sampling. The research tools included Beck's Suicidal Thoughts Questionnaire (1961), Young Schema Short Form Questionnaire (1988), Zimmet et al.'s Perceived Social Support Questionnaire (1988), and Klonoff and Landrin's Gender Discrimination Events Questionnaire (1995). The data were analyzed using Piron's correlation and multiple regression simultaneously. The results showed that there is a positive and significant relationship between initial maladaptive schemas, perceived gender discrimination and suicidal tendencies, and a negative and significant relationship between social support and suicidal tendencies (p<0.01). Also, the results have shown that initial maladaptive schemas, social support, and perceived gender discrimination predict 0.59 suicide tendency in women with self-immolation experience.

    Keywords: Perceived Gender Discrimination, Social Support, Self-Immolation, Suicidal Tendency, Primary Maladaptive Schemas, Women
  • لنا طائی، کبری کاظمیان مقدم*، مریم غلام زاده جفره، مسعود شهبازی

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مقایسه زوج درمانی رفتاری تلفیقی و زوج درمانی گاتمن بر سرخوردگی زناشویی زنان با همسر درگیر اعتیاد انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان با همسر درگیر اعتیاد مراجعه کننده به بهزیستی شهر اهواز در سال 1401 بود. درنهایت با استفاده از نمونه گیری هدفمند 45 نفر واجد شرایط ورود به پژوهش بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارش شدند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس سرخوردگی زناشویی (CBM، پاینز، 1996) بود. بر روی گروه های آزمایش مداخلات زوج درمانی رفتاری تلفیقی و زوج درمانی گاتمن به صورت 10 جلسه 90 دقیقه ای به شیوه گروهی و هفتگی اجرا شد. داده ها با استفاده از واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.  یافته ها نشان داد که زوج درمانی رفتاری تلفیقی و زوج درمانی گاتمن در مقایسه با گروه کنترل موجب کاهش سرخوردگی زناشویی شده است (001/0> p) و این تاثیر در مرحله پیگیری تداوم داشته است. همچنین این میزان اثربخشی زوج درمانی رفتاری تلفیقی و زوج درمانی گاتمن بر سرخوردگی زناشویی از نظر آماری تفاوت معنادار وجود نداشت (001/0< P). بر این اساس بکارگیری هر دو رویکرد درمانی بر بهبود سرخوردگی زناشویی زنان با همسر درگیر اعتیاد اثرگذار خواهد بود.

    کلید واژگان: زوج درمانی گاتمن, زوج درمانی رفتاری تلفیقی, سرخوردگی زناشویی, اعتیاد, زنان
    Lena Taee, Kobra Kazemian Moghadam*, Maryam Gholamzadeh Jofreh, Masoud Shahbazi

    The present study was conducted to compare the effectiveness of integrated behavioral couple therapy and Gutman couple therapy on the marital frustration of women with spouses involved in addiction. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a one-month follow-up period. The statistical population of the research included all women with addicted husbands who were referred to Ahvaz welfare in 2022. Finally, using targeted sampling, 45 people qualified to enter the research, were selected and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The data collection tool was the Marital Frustration Scale (CBM, Pines, 1996). Combined behavioral couple therapy and Gutman couple therapy interventions were performed on the experimental groups in the form of 10 sessions of 90 minutes in a group and weekly manner. Data were analyzed using variance with repeated measures. Found showed that combined behavioral couple therapy and Gutman couple therapy reduced marital frustration compared to the control group (p<0.001) and this effect continued in the follow-up phase. Also, there was no statistically significant difference in the effectiveness of combined behavioral couple therapy and Guttman couple therapy on marital frustration (P<0.001). Based on this, the use of both treatment approaches will be effective in improving the marital frustration of women with a spouse involved in addiction.

    Keywords: Gottman Method Couple Therapy, Integrated Behavioral Couple Therapy, Marital Disaffection, Addiction, Women
  • حسین طهماسبی*، یدالله خرم آبادی

    پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رضایت زناشویی بر اساس وظیفه شناسی، همدلی زناشویی و بخشش زناشویی در زنان متاهل انجام شد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادین و از لحاظ روش از نوع مطالعات توصیفی_همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه زنان متاهل ساکن استان لرستان در بهار سال 1402 بود که از بین آن ها به صورت در دسترس 840 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس رضایت زناشویی انریچ (EMS، اولسون و همکاران، 1987)، پرسشنامه پنج عاملی نئو (NEO-FFI، کاستا و مک کرا، 1992)، مقیاس همدلی زناشویی (MES، جولیف و فرینگتون، 2006) و مقیاس بخشش رنجش خاص زناشویی (MOFS، پالاری و همکاران، 2009) بودند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد بین رضایت زناشویی با وظیفه شناسی، همدلی زناشویی و بخشش زناشویی همبستگی معنادار وجود دارد (p<0/01). علاوه براین، نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که 1/38 درصد از واریانس رضایت زناشویی توسط متغیرهای پیش بین تبیین می شود که در آن بخشش به عنوان قوی ترین متغیر پیش بین ظاهر می شود و به دنبال آن همدلی و سپس وظیفه شناسی قرار می گیرند (p<0/001). از یافته ها می توان نتیجه گرفت که وظیفه شناسی، همدلی زناشویی و بخشش زناشویی نقش کلیدی در رضایت زناشویی زنان دارند و لزوم توجه به این عوامل در تعامل با یکدیگر در برنامه های مداخله ای طراحی شده برای افزایش رضایت زناشویی زنان ضروری است.

    کلید واژگان: رضایت زناشویی, وظیفه شناسی, همدلی, بخشش, زنان
    Hossein Tahmasby*, Yadollah Khorramabadi

    This study aimed to predict marital satisfaction based on conscientiousness, marital empathy, and marital forgiveness in married women. This research was basic, and regarding the procedure, it was a descriptive-correlation study. The statistical population of the present study was all the married women of Lorestan province in the spring of 2023, from whom 840 people were selected as a sample by available sampling. Research tools included: Enrich Marital Satisfaction Scale (EMS, Olson et al., 1987), NEO Five-Factor Inventory (NEO-FFI, Costa & McCrae, 1992), Marital Empathy Scale (MES, Jolliffe & Farrington, 2006), and Marital Offence-Specific Forgiveness Scale (MOFS, Paleari et al., 2009). Data were analyzed using Pearson's correlation test and multiple regression. The research results showed that there is a significant correlation between marital satisfaction with conscientiousness, marital empathy, and marital forgiveness (p<0.01). Additionally, the regression analysis outcomes indicated that 38.1% of the variance in marital satisfaction can be explained by predictor variables, wherein forgiveness emerges as the strongest predictor variable, followed by empathy and then conscientiousness (p<0.001). It can be concluded that conscientiousness, marital empathy, and marital forgiveness play a key role in women's marital satisfaction, and it is necessary to pay attention to these factors in interaction with each other in intervention programs designed to increase women's marital satisfaction.

    Keywords: Marital Satisfaction, Conscientiousness, Empathy, Forgiveness, Women
  • سمانه شاطرزاده یزدی، مجید توسلی رکن آبادی *، سید حسین اطهری
    هدف

    هدف مقاله حاضر مطالعه و شناسایی طرح واره های جنسیتی از دید زنان شاغل در دستگاه های اجرایی شهر مشهد بود.

    روش

    این پژوهش از نوع کیفی با رویکرد تحلیل مضمون انجام شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان شاغل در دستگاه های اجرایی شهر مشهد بودند. حجم نمونه به تعداد 20 نفر از زنان بودند که با نمونه گیری اشباعی یا قضاوتی (هدفمند) انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل: روش مطالعه کتابخانه ای (با استفاده از ابزار فیش برداری) و میدانی (با استفاده از ابزار مصاحبه) بود.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد مضامین مردم آمیز، عاطفی و حمایت گر سه ویژگی جنسیتی زنانه و مضامین مقتدر، خودمحور و مدیر سه ویژگی جنسیتی مردانه بودند. همچنین اشتغال زنان باعث تغییر طرحواره های نقش جنسیتی آنها شده و آنها ویژگی های جنسیتی خود را ترکیبی از طرحواره های زنانه و مردانه توصیف می کردند.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت اشتغال می تواند بر طرحواره های نقش جنسیتی اثر بگذارد . لذا پیشنهاد می شود سیاستگداران با درنظر گرفتن ملاحظات روانشناختی و به دور از نگاه جنسیتی راهکارهای لازم را در جهت توانمندسازی و اشتغال زنان اتخاذ نمایند کلمات کلیدی: طرح واره های جنسیتی ، زنان، اشتغال

    کلید واژگان: طرح واره جنسیتی, زنان, اشتغال
    Samaneh Shaterzadeh Yazdi, Majid Tavasoliroknabadi *, Seyyed Hossein Athari
    Aim

    The purpose of this article was to "study and identify gender schemas from the perspective of women working in the executive organs of Mashhad".

    Method

    This was a qualitative research with a thematic analysis approach. The statistical population of this study was all women working in the executive organs of Mashhad. The sample size was 20 women who were selected by saturated or judgmental (targeted) sampling. Data collection tools included: library study method (using filing tool) and field study (using interview tool).

    Results

    The findings showed that people-oriented, emotional and supportive themes were three feminine gender characteristics and authoritative, self-centered and manager themes were three masculine gender characteristics. Women's employment altered their gender role schemas and they described their gender characteristics as a combination of feminine and masculine schemas.

    Conclusion

    According to the research findings, it can be concluded that employment can affect gender role schemas. Therefore, it is suggested that politicians take into account psychological considerations and take the necessary solutions for the empowerment and employment of women.

    Keywords: Gender Schemas, Women, Employment
  • محمد محمدی، علی رضایی شریف*، علی شیخ الاسلامی، حسین قمری گیوی
    هدف پژوهش حاضر، واکاوی مشکلات زنان دارای همسر جانباز و بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر مشکلات روان شناختی-زناشویی آن ها بود. روش پژوهش، ترکیبی از نوع اکتشافی و شامل دو مرحله کیفی و کمی بود. جامعه آماری شامل تمام زنان دارای همسر جانباز در منطقه 13 تهران در سال 1399 بود. در مرحله کیفی 19 نفر از زنان دارای همسر جانباز که به خانه سلامت شهرداری منطقه 13 مراجعه کرده بودند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه صورت گرفت. برای تحلیل داده ها از تحلیل مضمون استفاده شد. این تحلیل در ابعاد روان شناختی-زناشویی به شناسایی هفت مضمون (اضطراب، افسردگی، خستگی و ناتوانی، تحریک پذیری و پرخاشگری، احساس تنهایی، نارضایتمندی از زندگی و تعارض زناشویی) منجر شد. برمبنای این مولفه ها، پرسشنامه مشکلات روان شناختی-زناشویی زنان دارای همسر جانباز طراحی شد. در بخش آزمایشی، تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام گرفت. نتایج نشان داد زنان دارای همسر جانباز مشکلاتی را در ابعاد روان شناختی، زناشویی، جسمانی، اجتماعی، و اقتصادی تجربه می کنند. پرسشنامه مشکلات روان شناختی-زناشویی زنان دارای همسر جانباز از ویژگی های روان سنجی مطلوبی برخوردار بود. همچنین درمان مبتنی بر شفقت در تمام ابعاد روان شناختی-زناشویی مشکلات زنان دارای همسر جانباز موثر بود و مشکلات را کاهش داد. در پژوهش های آتی، درمانگران و پژوهشگران با اتخاذ روش مطالعات ترکیبی و ساخت ابزار و انتخاب درمان مناسب می توانند به بررسی و کاهش مشکلات روان شناختی-زناشویی زنان دارای همسر جانباز در جلسات مشاوره و روان درمانی بپردازند.
    کلید واژگان: جانبازان, درمان متمرکز بر شفقت, روش ترکیبی, زنان, مشکلات روان شناختی-زناشویی
    Mohammad Mohammadi, Ali Rezaeisharif *, Ali Sheykholeslami, Hosein Ghamari -Givi
    The objective of this study was to examine the efficacy of compassion-focused therapy in addressing the psychological and marital issues of women who have a veteran spouse. The research was conducted using an exploratory mixed-methodsapproach and encompassed both qualitative and quantitative phases. In 2020, the statistical population of the survey encompassed all women with veteran spouses residing in the 13th and 14th districts of Tehran. In the qualitative stage, purposive sampling was employed to select and interview 19 women with veteran spouses who were referred to the District 13 Municipal Health Center. The data was analyzed using thematic analysis. The identification of seven themes (anxiety, depression, fatigue and disability, irritability and aggression, loneliness, life dissatisfaction, and marital conflict) was the result of this analysis in the psychological-marital dimensions. Based on these components, a questionnaire was developed to assess the psychological and marital issues of women who have a veteran spouse. The data analysis in the experimental section was performed using the Bonferroni post hoc test and repeated measures analysis of variance in SPSS software version 22. The findings indicated that women who have spouses who are veterans encounter challenges in the areas of psychological, marital, physical, social, and economic well-being.Desirable psychometric properties were observed in the psychological-marital issues of women who completed a veteran spouse questionnaire. Also, compassion-focused therapy was effective in all psychological-marital aspects of the issues faced by women with a veteran spouse, resulting in a decrease in problematic behaviors. In the future, clinicians and researchers can investigate and mitigate the psychological-marital issues of women with a veteran spouse during counseling and psychotherapy sessions by implementing the combined study method, developing tools, and choosing the most suitable treatment.
    Keywords: Compassion-Focused Therapy, Mixed-Method, Psychological-Marital Problems, Veterans, Women
  • مارال خدنگ، سامره اسدی مجره*، بهمن اکبری

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرحواره درمانی گروهی بر تعهد عاطفی و خود کارآمدی جنسی در زنان با طلاق عاطفی صورت گرفت. روش این پژوهش نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون و با گروه کنترل و دوره پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری شامل زنان با تجربه طلاق عاطفی مراجعه کننده به کلینیک روان شناختی شهر رشت در سال 1402 بود که از بین آن ها 30 نفر داوطلب واجد شرایط به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری جایگذاری شدند. هر دو گروه پرسشنامه های تعهد عاطفی (ECQ) اپشتاین و همکاران (1983) و خودکارآمدی جنسی (SSEQ) وزیری و لطفی کاشانی (1392) را تکمیل کردند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه (هر جلسه 60 دقیقه) تحت برنامه طرحواره درمانی گروهی قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد مداخله طرحواره درمانی گروهی به طور معناداری باعث افزایش تعهد عاطفی و خودکارآمدی جنسی در گروه آزمایش شد (001/0>P) و این نتیجه تا مرحله پیگیری ماندگار بود. بنابراین استفاده از محتوا و دستورالعمل های طرحواره درمانی گروهی در افزایش تعهد عاطفی و خودکارآمدی جنسی زنان با طلاق عاطفی موثر خواهد بود.

    کلید واژگان: خودکارآمدی جنسی, تعهد عاطفی, طلاق عاطفی, طرحواره درمانی گروهی, زنان
    Maral Khadangh, Samereh Asadi Majreh*, Bahman Akbari

    The present study was conducted to determine the effectiveness of group schema therapy on emotional commitment and sexual self-efficacy in women with emotional divorce. The method of this research was semi-experimental with a pre-test-post-test design and with a control group and a 3-month follow-up period. The statistical population included women with emotional divorce who were referred to the psychological clinic of Rasht City in 2023, among whom 30 qualified volunteers were selected by purposive sampling and randomly placed in two groups of 15 people. Both groups completed emotional commitment questionnaires (ECQ) by Epstein & et al (1983) and sexual self-efficacy (SSEQ) by Vaziri & Lotfi Kashani (2013). The experimental group underwent the group schema therapy program for 10 sessions (60 minutes each session). The data were analyzed using the method of analysis of variance with repeated measurements and Bonferroni's post hoc test. The results showed that group schema therapy intervention significantly increased emotional commitment and sexual self-efficacy in the experimental group (P<0.001) and this result was sustained until the follow-up stage. Therefore, using schema therapy content and instructions will be effective in increasing the emotional commitment and sexual self-efficacy of women with emotional divorce.

    Keywords: Sexual Self-Efficacy, Emotional Commitment, Emotional Divorce, Group Schema Therapy, Women
  • طاهره کبیری افشار، مجید ضرغام حاجبی*، سهراب عبدی زرین

    پژوهش حاضر با هدف مدل یابی توافق زناشویی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری سبک های ازدواج در زنان انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را زنان متاهل در سه ماهه اول سال 1401مناطق 2، 7 و 11شهر تهران تشکیل داد، که از میان آن ها به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 300 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای توافق زناشویی (RDAS) (باسبی و همکاران، 1995)، طرحواره یانگ (YSQ-SF) (یانگ، 1994) و پرسشنامه محقق ساخته سبک های ازدواج استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از مدل‏یابی معادلات ساختاری استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. نتایج نشان داد بین حوزه های طرحواره های ناسازگاراولیه با توافق زناشویی رابطه منفی و معنادار وجود دارد (01/0>P). همچنین سبک های ازدواج می تواند رابطه بین، طرحواره های ناسازگار اولیه با توافق زناشویی را میانجی گری کند (01/0>P). با توجه به این یافته ها می توان نتیجه گرفت از آنجا که ازدواج یکی از تصمیمات مهم زندگی محسوب می شود می توان با تمرکز بر طرحواره های ناسازگار اولیه و آموزش های پیش از ازدواج بر توافق زناشویی و بهبود سبک های ازدواج و تداوم روابط بین زوجین بر افزایش کیفیت رابطه زوجین افزود.

    کلید واژگان: توافق زناشویی, سبک های ازدواج, طرحواره های ناسازگار اولیه, زنان
    Tahereh Kabiri Afshar, Majid Zargham Hajbi*, Sohrab Abdi Zarin

    This research was conducted to model marital agreement based on the initial Maladaptive schemas with the mediation of marriage styles in women. The descriptive-correlational research method was structural equation modeling. The statistical population of the present study was made up of married women in the first quarter of 2022, in districts 2, 7, and 11 of Tehran, from which 300 people were selected as the sample of the study using targeted sampling. In this research, marital agreement instruments )RDAS( (Busby et al., 1995), Yang's schema (YSQ-SF) (Young, 1994), and researcher-made questionnaires of marriage styles were used. To analyze the data, structural equation modeling was used. The findings of the research showed that the model is a good fit. The results showed that there is a negative and significant relationship between the domains of primary maladaptive schemas and marital agreement (P<0.01). Also, marriage styles can mediate the relationship between initially incompatible schemas and marital agreement (P<0.01). According to these findings, it can be concluded that since marriage is considered one of the most important decisions in life, it is possible to focus on the initial Maladaptive schemas and pre-marriage education on marital agreement and improve marriage styles. And the continuation of the relationship between the couple increased the quality of the couple's relationship.

    Keywords: Marital Agreement, Marriage Styles, Primary Maladaptive Schemas, Women
  • لیلا آذروش، معصومه آزموده*، اکبر رضایی، نعیمه محب

    هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مشاوره مبتنی بر نظریه انتخاب گلسر و معنادرمانی فرانکل بر رضایت از زندگی زنان در معرض طلاق بود. پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژ‏وهش شامل زنان در معرض طلاق شهر تبریز  بود که در نیمه دوم سال 1400 به دادگاه خانواده، شورای حل اختلاف و مراکز مشاوره خانواده این شهر مراجعه نموده بودند. از این جامعه، 60 نفر داوطلب واجد شرایط به روش هدفمند انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (20 نفر در هر گروه) تخصیص یافتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه مقیاس رضایت از زندگی (SWLST، داینر و همکاران، 1985) بود. روش تحلیل این پژوهش، آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره  و آزمون تعقیبی بنفرونی بود. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین رضایت از زندگی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت؛ اما تفاوت معنی داری بین دو مداخله در این متغیر نشان داده نشد. بنابراین واقعیت درمانی و معنادرمانی در افزایش رضایت از زندگی زنان در معرض طلاق موثر بوده اند و مشاوران و درمانگران ممکن است به منظور بهبود این متغیر در زنان در معرض طلاق، از این درمان ها استفاده نمایند.

    کلید واژگان: مشاوره مبتنی بر نظریه انتخاب گلسر, معنادرمانی فرانکل, رضایت از زندگی, زنان, طلاق
    Leila Azarvash, Masoumeh Azmoudeh*, Akbar Rezaei, Naeimeh Moheb

    The present research aimed to compare the effectiveness of counseling based on Glasser's Choice Theory and Frankl's logotherapy on the life satisfaction of women facing divorce. The present research method was the type of quasi-experimental study with a pre-test and post-test design and a control group. The statistical population of this research included women facing divorce who were referred to the family court, dispute resolution council, and family counseling centers in Tabriz in 2022. The purposive sampling method selected 60 qualified volunteers of this population and randomly assigned them into two experimental and a control group (20 people in each group). A research questionnaire was the Satisfaction With Life Scale (SWLS) (Diener et al, 1985). The analysis method of this research was the analysis of covariance and Bonferroni's test. The findings showed that by controlling the effect of the pre-test, there was a significant difference at level 0/05, between the average score of life satisfaction in two experimental and control groups; but no significant difference was demonstrated between the two interventions in this variable. Therefore, reality therapy and logotherapy have been effective in increasing the life satisfaction of women facing divorce, and counselors and therapists may use this treatment to improve the aforementioned variable in women facing divorce.

    Keywords: Choice Theory, Logotherapy, Life Satisfaction, Women, Divorce
  • مریم تات، حسن رضایی جمالویی *، مصطفی خانزاده، مجتبی انصاری شهیدی، مهدی طاهری

    چاقی یک موضوع بهداشتی، پزشکی و روانشناسی است که پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فردی فراوانی دارد. این پژوهش با هدفساخت و بررسی روایی، پایایی و تحلیل عامل تاییدی مقیاس اطلاعات، انگیزش و مهارت های رفتاری در زنان با شاخص توده بدنی بالای 25 در شهر اصفهان انجام شد. این پژوهش همبستگی از نوع اعتبارسنجی و جامعه آماری پژوهش، شامل زنان با شاخص توده بدنی بالاتر از 25 بود که به مراکزرژیم درمانی، خانه های سلامت و باشگاه های ورزشی شهر اصفهان در سال 1399-1400مراجعه کرده بودندو برای حجم نمونه پژوهش، تعداد 444 زن با شاخص توده بدنیبالاتر از 25 انتخاب شدند، از روش های نمونه گیریخوشه ای و در دسترساستفاده شد. برای جمع آوری اطلاعات ازمقیاسمحقق ساخته اطلاعات، انگیزش و مهارت های رفتاری استفاده شد. برای بررسی روایی محتوایی از متخصصان نظرخواهی شد و جهت سنجش روایی سازه و پایایی مقیاس از روش تحلیل عاملی تاییدی با بکارگیری نرم افزار Amos و SPSSاستفاده شد.مقیاس مذکور از نظرشاخص نسبی روایی محتوایی 62/0 و شاخص روایی محتوایی بالای 70/0 بودند و از بعد روایی سازه نیز مورد تایید متخصصان قرار گرفت،شاخص های برازش مربوط به چهار مدل تحلیل عامل تاییدی برای چهار زیرمقیاس در سطح مطلوبی قرار داشت.پایایی مرکب زیر مقیاس های اطلاعات، انگیزش، مهارت رفتاری و رفتار سلامت به ترتیب (CRI=0.89, 0.87, 0.91 و0.87) بود. بنابراین می توان در موقعیت های پژوهشی، بالینی و درمانی از این مقیاس استفاده نمود.

    کلید واژگان: مقیاس اطلاعات, انگیزش, مهارت های رفتاری, رفتار سلامت, زنان, شاخص توده بدنی, چاقی, اضافه وزن
    Maryam Tat, Hasan Rezaei *, Mostafa Khanzadeh, Mojtaba Ansari Shahidi, Mehdi Taheri

    Obesity is a health, medical and psychological issue that has many economic, social and personal consequences. This research was conducted with the aim of constructing and investigating the validity, reliability and confirmatory factor analysis of the Scale of Information, Motivation and Behavioral skills in women with a body mass index above 25 in the city of Isfahan.This correlational research is of the validation type and the statistical population of the research included women with a body mass index higher than 25 who had visited diet therapy centers, health centers and sports clubs in Isfahan city in 2014-2016.And for the sample size of the present study, 444 women with a body mass index higher than 25 were selected, and the cluster sampling method was used.A researcher-made scale of information, motivation, and behavioral skills was used to collect data.In order to check content validity, experts were consulted, and to measure construct validity and reliability of the scale, confirmatory factor analysis method was used using Amos and SPSS software.In terms of the relative index of content validity, the scale was 0.62 and the content validity index was above 0.70, and the construct validity aspect was also approved by the experts, the fit indices related to the four confirmatory factor analysis models for the four subscales were at a favorable level.The composite reliability of the information, motivation, behavioral skill and health behavior subscales was (CRI=0.89, 0.87, 0.91 and 0.87 ) respectively. Therefore, this scale can be used in research, clinical and therapeutic situations.

    Keywords: Information Scale, Motivation, Behavioral Skills, Health Behavior, Women, Body Mass Index, Obesity, Overweight
  • مریم صبوری، سید عبدالمجید بحرینیان*، محمدصادق امین زاده، نگار شادمان
    هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر رفتارهای پرخطر و رفتارهای خود آسیب رسان در زنان دارای سابقه مصرف مواد بود. جامعه آماری شامل زنان دارای سوء سابقه مصرف مواد مخدر مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر مشهد بود. تعداد 30 نفر از این زنان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (IARS) و مقیاس اظهارات مربوط به خودآسیبی (ISAS) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با تحلیل کوواریانس چند متغیره انجام شد. نتایج نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش رفتارهای پرخطر و رفتارهای آسیب رسان به خود تاثیر معناداری دارد (0.05>P). به نظر می رسد که درمان متمرکز بر شفقت برای کاهش رفتارهای پرخطر و رفتارهای آسیب رسان در زنان دارای سابقه مصرف مواد موثر است. استفاده از این مداخله به درمانگران و مشاوران پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: درمان متمرکز بر شفقت, رفتارهای پرخطر, رفتارهای خود آسیب رسان, زنان, سوء مصرف موادمخدر
    Maryam Sabouri, Seyed Abdolmajid Bahreinian *, Mohammad Sadegh Aminzade, Negar Shadman
    The aim of this study was to assess the efficacy of compassion-focused therapy in reducing high-risk behaviors and self-injurious behaviors in women with a history of substance abuse. The statistical population comprised women with a history of drug abuse who had sought treatment at addiction treatment centers in Mashhad. A total of 30 women were selected using the convenience sampling method and subsequently replaced in the experimental and control groups. Research instruments included the Iranian Adolescents Risk-Taking Scale (IARS) and the Inventory of Statements About Self-injury (ISAS). Data were analyzed using multivariate covariance. The results showed that compassion-focused treatment had a significant effect on reducing risky behaviors and self-injurious behaviors (P<0.05). Compassion-focused treatment appears to be effective in reducing high-risk and harmful behaviours in women with a history of substance abuse. It is suggested that therapists and counsellors make use of this intervention.
    Keywords: Compassion-Focused Therapy, Drug Abuse, Risky Behaviors, Self-Injurious Behaviors, Women
  • نغمه فاضل همدانی، محمد اورکی*، مهران آزادی

    هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان تحلیل رفتار متقابل و روایت درمانی بر بخشودگی بین فردی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی زناشویی همسران بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی زناشویی از همسران مراجعه کننده به مراکز مشاوره مستقر در منطقه 4 شهر تهران در سال 1401 تشکیل دادند. که تعداد 45 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. ابزار این پژوهش پرسشنامه بخشودگی بین فردی احتشام زاده و همکاران (2011، IFI) بود. مداخله تحلیل رفتار متقابل برن (1958) و پروتکل روایت درمانی وایت و اپستون (1990) در 8 جلسه 120 دقیقه ای هفته ای دو بار به صورت گروهی برای گروه آزمایش اول و دوم اجرا شد. داده ها با بهره گیری از تحلیل واریانس آمیخته تجزیه وتحلیل شدند. نتایج تحلیل واریانس مکرر نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری بخشودگی بین فردی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P)، درمان تحلیل رفتار متقابل نسبت به روایت درمانی به طور معناداری بر بخشودگی بین فردی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی زناشویی از همسران اثربخش تر بود (05/0>P) و هر دو درمان دارای ماندگاری اثر در دوره ی پیگیری بودند (05/0>P).  بنابراین بین دو درمان تحلیل رفتار متقابل و روایت درمانی تفاوت معنادار وجود دارد و درمان تحلیل رفتار موثرتر بود.

    کلید واژگان: بخشودگی بین فردی, پیمان شکنی, تحلیل رفتار متقابل, روایت درمانی, زنان
    Naghmeh Fazel Hamedani, Mohammad Oraki*, Mehran Azadi

    The present study aimed to compare the effectiveness of mutual behavior analysis and narrative therapy on interpersonal forgiveness of women affected by marital contract breaking. The present research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a follow-up of 2 months. The statistical population of the present study was made up of all the women affected by the breach of marital contract from their husbands who were referred to the counseling centers located in the 4th district of Tehran in 2022. 45 people were selected purposefully and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The instrument of this research was Ehteshamzadeh et al's Interpersonal Forgiveness Inventory (IFI, 2011), Berne's transactional analysis intervention (1958), and White and Epston's (1990) narrative therapy protocol was implemented in 8 sessions of 120 minutes twice a week for the first and second experimental groups. The data were analyzed using mixed analysis of variance. The results of repeated variance analysis showed that there is a significant difference between the groups in the post-test and follow-up of interpersonal forgiveness (P<0.05), the treatment of mutual behavior analysis was significantly more effective than the spouses' interpersonal forgiveness compared to narrative therapy (P<0/05) and both treatments had lasting effects in the follow-up period (P<0.05). Therefore, there is a significant difference between the two treatments of mutual behavior analysis and narrative therapy, and behavior analysis treatment was more effective.

    Keywords: Interpersonal Forgiveness, Infidelity, Transactional Analysis, Narrative Therapy, Women
  • طاهر علیزاده*، شکوفه کریم زاده، سعید حبیبی

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر بهزیستی روان شناختی و کیفیت زندگی در زنان دارای همسران سوءمصرف کننده مواد انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان دارای همسر معتاد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر تهران در سال 1400 بود که از میان آنها تعداد 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) به روش در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگذاری شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (SF-36، سازمان بهداشت جهانی، 1996) و مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف (RSPWB-SF، ریف، 1989) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین بهزیستی روان شناختی و کیفیت زندگی زنان دارای همسران دچار سوءمصرف مواد در دو گروه آزمایش و کنترل در سطح 05/0 تفاوت معنی داری وجود دارد. آموزش درمان مبتنی بر شفقت می تواند ابزاری سودمند در بهبود بهزیستی روان شناختی و کیفیت زندگی در زنان دارای همسران دچار سوءمصرف مواد باشد.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر شفقت, بهزیستی روان شناختی, کیفیت زندگی, سوءمصرف مواد, زنان
    Taher Alizadeh*, Shokoufeh Karimzadeh, Saeed Habibi

    The present study was conducted to determine the effectiveness of compassion-based therapy on psychological well-being and quality of life in women with substance abuse spouses. The present study was a semi-experimental study with pre-test and post-test and a control group. The statistical population of the present study included all women with addicted spouses who were referred to addiction treatment centers in Tehran in 1400 Among them, 30 people (15 people in the experimental group and 15 people in the control group) were selected by the available sampling method and randomly in two The experimental and control groups were placed. To collect data, the World Health Organization Quality of Life Scale (SF-36, World Health Organization, 1996) and Ryff's psychological well-being Scale)RSPWB-SF, Ryff, 1989) were used. Multivariate covariance analysis was used to analyze the data. The findings showed that by controlling the effect of the pre-test, there is a significant difference between the average psychological well-being and the quality of life of women with drug-abusing husbands in the two experimental and control groups at the level of 0.05. Compassion-based therapy training can be a useful tool in improving psychological well-being and quality of life in women with drug-abusing spouses.

    Keywords: Compassion-Based Therapy, Psychological Well-Being, Quality Of Life, Substance Abuse, Women
  • سمانه سادات جمشیدی، فرزانه هومن*، پرویز عسگری

    هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان فراتشخیصی بر خودکارآمدی درد و نشانگان بالینی در زنان مبتلا به میگرن بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری دو ماهه بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان مبتلا به میگرن مراجعه کننده به کلینیک سردرد بیمارستان شهرکرد در سال 1401 بود که از بین آنها 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه خودکارآمدی درد نیکولاس (1990PSEQ,) و نشانگان بالینی دراگوتیس و ملیسارانوس (1983 BSI,) بود. گروه آزمایش طی هشت جلسه ی 90 دقیقه ای و هفته ای یک بار تحت مداخله ی مبتنی بر درمان فراتشخیصی بارلو و همکاران (2011) قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری خودکارآمدی درد و نشانگان بالینی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P)، و درمان فراتشخیصی دارای ماندگاری اثر در دوره پیگیری بود (05/0>P). در نتیجه درمان فراتشخیصی می تواند به عنوان درمانی موثر برای افزایش خودکارآمدی درد و کاهش نشانگان بالینی زنان مبتلا به میگرن مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: درمان فراتشخیصی, نشانگان بالینی, خودکارآمدی درد, میگرن, زنان
    Samaneh Sadat Jamshidi, Farzaneh Hooman*, Parviz Asgari

    The present study aimed to determine the effectiveness of transdiagnostic treatment on pain self-efficacy and clinical symptoms in women with migraine. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a two-month follow-up. The statistical population of the study included all women with migraine who were referred to the headache clinic of Shahrekord Hospital in 2022, from which 30 people were selected using the purposeful sampling method and randomly assigned to two groups (15 people in the experimental group and 15 people were placed in the control group). Measurement tools included Nicholas's Pain Self-Efficacy Questionnaire (PSEQ, 1990) and Derogatis & Melisaratos's Brief Symptom Inventory (BSI, 1983). The experimental group was subjected to an intervention based on Barlow et al's met diagnostic therapy (2011) during eight 90-minute sessions and once a week. Analysis of variance with repeated measurements was used to analyze the data. The results showed that there was a significant difference between the groups in the post-test and follow-up of pain self-efficacy and clinical symptoms (P<0.05), and the extra diagnostic treatment had a lasting effect in the follow-up period (P<0.05). As a result, transdiagnostic treatment can be used as an effective treatment to increase pain self-efficacy and reduce the clinical symptoms of women with migraine.

    Keywords: Transdiagnostic Treatment, Clinical Symptoms, Pain Self-Efficacy, Migraine, Women
  • فرنوش خالدی علمداری، رویا کوچک انتظار*، فاطمه گلشنی، عباس ذبیح زاده
    زمینه

    بیماری کووید-19 شوک مرگ و میر را در سراسر جهان ایجاد کرده است. پیامدهای ناشی از همه گیری کووید-19 می تواند منجر به سوگ پیچیده و طولانی مدت در تعداد زیادی از افراد جامعه شود. در مطالعات پیشین، تجربه زیسته سوگ در بافت خانواده کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است، به ویژه در مورد شناسایی عوامل مرتبط با سوگ در سوگواران کووید-19 شکاف پژوهشی وجود دارد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مرتبط با سوگواری در سوگواران کووید- 19 انجام شد.

    روش

    این مطالعه با رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان ساکن در شهر تهران بود که یکی از بستگان درجه یک (شامل خواهر، برادر، والدین و یا همسر) خود را در اثر ابتلا به بیماری کووید-19 از دست داده بودند. طی این مطالعه، با بهره گیری از نمونه گیری هدفمند، 25 زن از خردادماه سال 1400 تا مهرماه سال 1401 مورد مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. مصاحبه های انجام شده نیز در شش مرحله با استفاده از روش تحلیل مضمون براون و کلارک (2006) تحلیل شدند.

    یافته ها

    تحلیل داده های این پژوهش منجر به شناسایی 236 کد اولیه، 22 درون مایه فرعی، 22 درون مایه و 6 درون مایه سایبانی (سوگواری ناقص، راهکارهای مقابله ای، سوگ چندوجهی، سبک دلبستگی، تغییر هویت و معنای مرگ) شد.

    نتیجه گیری

    نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر نشان داد که عوامل مرتبط با سوگواری در سوگواران کووید-19 با سوگواری های عادی متفاوت است، لذا پیشنهاد می شود روان شناسان متخصص سوگ از مضامین شناسایی شده در مطالعه حاضر جهت ساخت پروتکل های درمانی مرتبط با درمان سوگ در زنان استفاده کنند.

    کلید واژگان: سوگواری, سوگواران کووید-19, زنان
    Farnoosh Khaledi Alamdari, Roya Koochakentezar*, Fatemeh Golshani, Abbas Zabihzadeh
    Background

    The covid-19 disease has caused death shock all over the world. The consequences of the Covid-19 pandemic can lead to complex and long-term bereavement in a large number of people. In previous studies, the lived experience of bereavement in the context of the family has been less studied; especially regarding the identification of factors related to bereavement in the bereavement in covid-19 mourners, there is a research gap.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of identifying the factors related to bereavement in the mourners of Covid-19.

    Methods

    This study was conducted with a qualitative approach and using the phenomenological method. The statistical population of the research included all women living in Tehran who had lost one of their first-degree relatives (including sisters, brothers, parents or spouses) due to the disease of Covid-19. During this study, using purposeful sampling, 25 women were subjected to semi-structured in-depth interviews from May 2021 to October 2022. The conducted interviews were also analyzed in six stages using the thematic analysis method of Brown and Clark (2006).

    Results

    The data analysis of this research led to the identification of 236 primary codes, 22 secondary themes, 22 main themes and 6 Canopy themes (Incomplete bereavement, coping strategies, multifaceted grief, attachment style, identity change and the meaning of death).

    Conclusion

    The results obtained from the present study showed that the factors related to bereavement in covid-19 mourners are different from normal bereavements, Therefore, it is suggested that psychologists specializing in bereavement use the themes identified in the present study to develop treatment protocols related to the treatment of bereavement in women

    Keywords: Bereavement, Covid-19 Mourners, Woman
  • طاهره ثقه الاسلام*، فاطمه یزدیان، حسین هابیل
    زمینه و هدف

    هدف مطالعه کنونی بررسی نقش سلامت معنوی - دینی در کاهش استرس و افزایش سلامت معنوی و روانی در زنان ایران در دوران پاندمی کرونا می باشد. 

    روش و مواد

    روش تحقیق توصیفی و نمونه شامل 384 زن ایرانی بود. شرکت کنندگان پس از ارائه رضایت خود، پرسشنامه های تحقیق را در فرم گوگل تکمیل کردند که شامل پرسشنامه سلامت مذهبی جورج، مقیاس افسردگی، استرس و اضطراب(DASS-21)  و پرسشنامه سلامت عمومی GHQ-28 بوده است. 

    یافته ها

    نتایج پژوهش با نرم افزار AMOS24 مورد تحلیل قرار گرفته است و نشان می دهد بین میزان سلامت معنوی - دینی و باورهای مذهبی و استرس در زنان در دوران پاندمی کرونا ارتباط دارد. به این علت که سطح معناداری پایین تر از (P<0.05) بود تایید شد و استفاده از باورهای معنوی - دینی توانست 40.3% از استرس در زنان را تبیین و پیش بینی نماید. همچنین بین استفاده از ابزار سلامت معنوی - دینی و باورهای مذهبی و سلامت روانی عمومی زنان به علت سطح معناداری (P<0.05) تایید شد. استفاده از باورهای دینی نیز 35.5% از واریانس متغیر سلامت عمومی زنان را در دوران پاندمی کرونا تبیین و پیش بینی کرد. 

    نتیجه گیری

    پاندمی کرونا جان میلیون ها نفر را در سراسر جهان تهدید می کند، باورهای دینی تاثیر معناداری بر کاهش استرس و اضطراب و افزایش سلامت روانی - عمومی در زنان ایران داشته است. نتایج مطالعه مسئولیتی سنگین بر دوش متخصصان این رشته به خصوص در کشور مسلمان ایران می گذارد که با ارتقاء جنبه های معنوی - دینی و تغییر سبک زندگی زنان گامی بلند در حیطه سلامت زنان بردارند.

    کلید واژگان: سلامت معنوی- دینی, استرس, سلامت عمومی - روانی, زنان, ایران, پاندمی کرونا
    Tahereh Seghatoleslam *, Fatemeh Yazdian, Hossein Habil
    Background and Objective

    The aim of the current study is to examine the role of spiritual-religious health in reducing stress and enhancing spiritual and psychological health among Iranian women during the COVID-19 pandemic. 

    Methods and Materials: 

    This descriptive research included a sample of 384 Iranian women. After providing their consent, participants completed the research questionnaires on Google Forms, which included George's Religious Health Questionnaire, the Depression, Anxiety, and Stress Scale (DASS-21), and the General Health Questionnaire (GHQ-28). 

    Findings

    The research results, analyzed using AMOS24 software, indicate a relationship between the level of spiritual-religious health and religious beliefs and stress in women during the COVID-19 pandemic. This was confirmed due to the significance level being less than (P<0.05), and the use of spiritual-religious beliefs could explain and predict 40.3% of the stress in women. Additionally, the use of spiritual-religious health tools and religious beliefs and general psychological health in women was confirmed due to the significance level (P<0.05). The use of religious beliefs also explained and predicted 35.5% of the variance in women's general health during the COVID-19 pandemic. 

    Conclusion

    The COVID-19 pandemic threatens the lives of millions of people worldwide. Religious beliefs have had a significant impact on reducing stress and anxiety and increasing general psychological health in Iranian women. The study results place a heavy responsibility on specialists in this field, especially in the Muslim country of Iran, to promote spiritual-religious aspects and change the lifestyle of women to make significant strides in women's health.

    Keywords: Spiritual-Religious Health, Stress, General-Psychological Health, Women, Iran, COVID-19 Pandemic
  • هدا مجتهدزاده، غلامرضا معمارزاده طهران*، قنبر امیرنژاد، فواد مکوندی، سیروس کرراهی مقدم

    زنان بعد از شکستن سقف شیشه ای و قرار گرفتن در موقعیت های رهبری با پدیده ای به نام صخره شیشه ای مواجه می شوند که ناشی از تلاقی عوامل ساختاری و روان شناختی-اجتماعی بوده که یک مدیریت متزلزل و ناامن را برای آنان سبب می شود. هدف از این پژوهش شناسایی عوامل، مولفه ها و شاخص های پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی و به تبع آن ارائه یک الگوی مفهومی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد صاحب نظر در حوزه مدیریت و زنان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و اطلاعات محور، تعداد 12 نفر از این افراد به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. برای انجام این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی و بررسی پیشینه پژوهش جهت شناسایی عوامل پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی، از تکنیک دلفی فازی جهت پالایش عوامل و شاخص ها بهره گرفته شده است. نتایج حاکی از آن بود که عوامل؛ ارزیابی و نظارت بر عملکرد مدیران فارغ از جنسیت، برابری در توزیع پاداش ها و نتایج، دسترسی به منابع اطلاعاتی سازمان، تفویض قدرت به زنان، تعهد یکسان مردان و زنان نسبت به خانواده و توانایی پاسخ به خواسته های شغلی به ترتیب از مهم ترین عوامل موثر بر پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی هستند. مدل پایداری شغلی مدیران زن با 9 عامل و 27 شاخص در سه بعد ساختاری-سازمانی، رفتاری-روان شناختی و فرهنگی-اجتماعی طراحی گردیده و به عنوان مدلی پیشنهادی جهت پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی ارائه شده است تا بدین وسیله سازمان ها بتوانند ضمن تحلیل وضعیت موجود، طرح ها و اقدامات لازم را جهت نظام سازی و حرکت مستمر در چهارچوب برابری جنسیتی، ساختار سازمانی متناسب با بهبود ارتباطات سازمانی، رشد توانمندی های فردی زنان و هم ترازسازی جنسیتی ارائه نمایند. نتایج این پژوهش نشان داد که پایداری شغلی مدیران زن از عوامل بهم تنیده ای تشکیل گردیده که به نظر می رسد کاهش تمرکز بر جنسیت می تواند یک ایدئولوژی سازگارانه در راستای پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی باشد.

    کلید واژگان: پایداری شغلی, زنان, مدیریت, دلفی فازی
    Hoda Mojtahedzadeh, Gholamreza Memarzadeh Tehran*, Ghanbar Amirnejad, Foad Makvandi, Siroos Korahi Moghadam
    Introduction

    After breaking the glass ceiling and being placed in leadership positions, women face a phenomenon called the glass cliff, which is caused by the intersection of structural and psychological-social factors. This phenomenon causes a shaky and insecure management for them.  The aim of this research was to identify the factors, components and indicators of women's job tenure at managerial levels and accordingly to present a conceptual model.

    Method

    The statistical population of the research included all those who were experts in the field of management and women, and using targeted and information-oriented sampling method, 12 people were selected as participants. In this research, in order to identify the factors of women's job tenure in managerial levels, in addition to document study and research background, fuzzy Delphi technique has been used to refine the factors and indicators. The survey was conducted in three stages and the results of each stage were refined using triangular fuzzy formulas.

    Results

    The results showed that the most important factors of women's job tenure at managerial levels are: evaluating and monitoring the performance of managers regardless of gender, equality in the distribution of rewards and results, access to information resources of the organization, delegation of power to women, equal commitment of men and women. Relative to the family and the ability to respond to job demands. The career stability model of female managers was designed with 9 factors and 27 indicators in three structural-organizational, behavioral-psychological, and cultural-social dimensions, which is presented as a proposed model for women's career stability at managerial levels. In this way, while analyzing the current situation, organizations can present the necessary plans and measures for systematization and continuous movement within the framework of gender equality, organizational structure in order to improve organizational communication, the development of women's individual capabilities, and gender equality 

    Discussion

    In general, the results of this research showed that the job tenure of female managers is made up of interwoven factors, which seems that reducing the focus on gender can be a compatible ideology in line with the job tenure of women in management levels.

    Keywords: job tenure, women, management, fuzzy Delphi
  • حمزه همتی فرد *، رضا ولیزاده

    پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین کیفیت زندگی با عملکرد جنسی و امیدواری در زنان قربانی خشونت خانگی انجام شد. پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان دارای خشونت خانگی بود که تعداد آنان 50 نفر بود. نمونه این پژوهش بخاطر کم بودن تعداد جامعه آماری به صورت تمام شماری بود. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه کیفیت زندگی (کارشناسان سازمان بهداشت جهانی، 1996)، پرسشنامه عملکرد جنسی (روزن و همکاران، 2000)، پرسشنامه امیدواری (اشنایدر، 2000) و پرسشنامه خشونت هانگی علیه زنان (حاج یحیی، 2002) استفاده شد. داده های گردآوری شده با روش های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 تحلیل شد. نتایج نشان داد که به ترتیب بین نمره کل کیفیت زندگی با عملکرد جنسی (61/0=r و 010/0>P) و امیدواری (64/0=r و 004/0>P) در افراد شرکت کننده در پژوهش همبستگی مثبت و معناداری برقرار است. همچنین، همبستگی میان هر یک از ابعاد سلامت جسمی، سلامت روانی، سلامت اجتماعی و سلامت محیطی با عملکرد جنسی و امیدواری در افراد نمونه مثبت و معنادار بود. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که کیفیت زندگی توان تبیین 38 درصد واریانس نمرات عملکرد جنسی و امیدواری در زنان قربانی خشونت خانگی را داشته است.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی, عملکرد جنسی, امیدواری, زنان
  • لطیفه نظامی، مرضیه علیوندی وفا*، علی خادمی، جلیل باباپور خیرالدین
    اندازه گیری متغیرهای مربوط به سلامت روان به ویژه در بافت تفاوت های فرهنگی امری پیچیده است هدف از این پژوهش، ساخت و بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس آسیب پذیری به افسردگی مداوم در زنان بود. این پژوهش به روش اعتباریابی بوده و جامعه آماری شامل زنان 50-21 ساله متاهل شهر تبریز در سال 1399 بود. از این جامعه، نمونه ای به تعداد 380 نفر به صورت هدفمند انتخاب شده و به مقیاس آسیب پذیری روانی-اجتماعی به افسردگی مداوم که بر اساس الگوی سه عاملی حاصل از نظریه زمینه ای پژوهش کیفی تدوین شده بود و نیز مقیاس افسردگی بک پاسخ دادند. نتایج تحلیل عاملی تاییدی، الگوی سه عاملی را برای پرسشنامه فوق تایید کرد و با در نظر گرفتن مجموع شاخص های برازش محاسبه شده، برازنده بودن مدل عاملی مورد تایید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه، به روش آلفای کرونباخ برای مولفه ی کنش فردی و بین فردی نامطلوب برابر 0/928، مولفه سابقه تجارب روانشناختی آسیب رسان 0/82، مولفه ی مواجه بودن با مشکلات غیر روانشناختی 0/69 و برای کل مقیاس برایر 0/94 بدست آمد که نشان دهنده مطلوب بودن پایایی پرسشنامه می باشد. روایی همگرایی پرسشنامه نیز مطلوب بود.بر اساس نتایج این پژوهش، این مقیاس از پایایی و روایی کافی برای سنجش آسیب پذیری به افسردگی مداوم در زنان ایرانی برخوردار است.
    کلید واژگان: آسیب پذیری روانی- اجتماعی, افسردگی مداوم, تحلیل عاملی, زنان
    Latifeh Nezami, Marziyeh Alivandi Vafa *, Ali Khademi, Jalil Babapour Kheiroddin
    Measuring variables related to mental health is a complex matter, especially in the context of cultural differences. The main purpose of this study was to construct and evaluate the psychometric properties of the Persistent Depression Vulnerability Scale in women. This study was a validation method and the statistical population included married women aged 21-50 years in Tabriz in 2021. From this population, a sample of 380 people was selected by purposive sampling method and answered on a scale of psychosocial vulnerability to persistent depression,which it was based on a three-factor model based on the underlying theory of qualitative research and scale Depression Beck.The results of confirmatory factor analysis confirmed the three-factor model for the above questionnaire and considering the sum of the calculated fit indices, the suitability of the factor model was confirmed. The reliability of the questionnaire by Cronbach's alpha method for the component of undesirable individual and interpersonal action was 0.928, the component of the history of traumatic psychological experiences was 0.82, the component of dealing with non-psychological problems was 0.69 and for the whole scale was 0.94. It was found that the reliability of the questionnaire is desirable. The convergence validity of the questionnaire was also desirable.Based on the results, this scale has sufficient reliability and validity to assess vulnerability to persistent depression in Iranian women.
    Keywords: Psychosocial Vulnerability, Persistent Depression, Factor Analysis, Women
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال