جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "نگرش های ناکارآمد" در نشریات گروه "روانشناسی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «نگرش های ناکارآمد» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
هدف
هدف اصلی این مطالعه ارزیابی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) در کاهش اضطراب، نشخوار فکری و نگرش های ناکارآمد در مردان در حال ترک اعتیاد بدون دارو بود.
مواد و روشاین مطالعه به صورت کارآزمایی کنترل شده تصادفی (RCT) با گروه کنترل انجام شد. 30 مرد در حال ترک اعتیاد بدون دارو از شهر اهواز در سال 2022 انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی (برنامه MBSR) و کنترل تقسیم شدند. هر گروه شامل 15 نفر بود. برنامه MBSR شامل هشت جلسه هفتگی بود. اضطراب، نشخوار فکری و نگرش های ناکارآمد با استفاده از مقیاس اضطراب بک (BAI)، مقیاس پاسخ های نشخواری (RRS) و مقیاس نگرش های ناکارآمد (DAS) اندازه گیری شدند. داده ها در سه زمان پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پنج ماهه جمع آوری شد. تحلیل های آماری شامل تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر (ANOVA) و آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار SPSS-27 انجام شد.
یافته هاگروه آزمایشی کاهش معناداری در اضطراب، نشخوار فکری و نگرش های ناکارآمد از پیش آزمون به پس آزمون و پیگیری نشان داد. به طور خاص، اضطراب از میانگین 24.67 (انحراف استاندارد = 3.45) در پیش آزمون به 15.33 (انحراف استاندارد = 2.88) در پس آزمون (p<.001) و 16.45 (انحراف استاندارد = 3.12) در پیگیری (p<.001) کاهش یافت. نشخوار فکری از 42.78 (انحراف استاندارد = 5.67) در پیش آزمون به 30.45 (انحراف استاندارد = 4.88) در پس آزمون (p<.001) و 32.12 (انحراف استاندارد = 5.13) در پیگیری (p<.001) کاهش یافت. نگرش های ناکارآمد از 95.56 (انحراف استاندارد = 8.45) در پیش آزمون به 78.33 (انحراف استاندارد = 7.12) در پس آزمون (p<.001) و 80.01 (انحراف استاندارد = 7.34) در پیگیری (p<.001) کاهش یافت. گروه کنترل تغییرات معناداری در هیچ یک از متغیرها نشان نداد.
نتیجه گیرییافته های این مطالعه نشان می دهد که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) یک مداخله موثر برای کاهش اضطراب، نشخوار فکری و نگرش های ناکارآمد در مردان در حال ترک اعتیاد بدون دارو است. این نتایج بر پتانسیل مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی برای حمایت از بهبود شناختی و احساسی در درمان اعتیاد تاکید می کند.
کلید واژگان: کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی, اضطراب, نشخوار فکری, نگرش های ناکارآمد, درمان اعتیادObjectiveThe primary objective of this study was to evaluate the effectiveness of the Mindfulness-Based Stress Reduction (MBSR) program on reducing anxiety, rumination, and dysfunctional attitudes in men undergoing drug-free addiction treatment.
Methods and Materials:
This randomized controlled trial included 30 men undergoing drug-free addiction treatment in Ahvaz city. Participants were randomly assigned to either the experimental group (MBSR program) or the control group, with 15 participants in each group. The MBSR program consisted of eight weekly sessions. Anxiety, rumination, and dysfunctional attitudes were measured using the Beck Anxiety Inventory (BAI), Ruminative Responses Scale (RRS), and Dysfunctional Attitude Scale (DAS), respectively. Data were collected at three time points: pre-test, post-test, and five-month follow-up. Statistical analyses included repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests, conducted using SPSS-27.
FindingsThe experimental group showed significant reductions in anxiety, rumination, and dysfunctional attitudes from pre-test to post-test and follow-up assessments. Specifically, anxiety decreased from a mean of 24.67 (SD=3.45) at pre-test to 15.33 (SD=2.88) at post-test (p<.001), and 16.45 (SD=3.12) at follow-up (p<.001). Rumination decreased from 42.78 (SD=5.67) at pre-test to 30.45 (SD=4.88) at post-test (p<.001), and 32.12 (SD=5.13) at follow-up (p<.001). Dysfunctional attitudes decreased from 95.56 (SD=8.45) at pre-test to 78.33 (SD=7.12) at post-test (p<.001), and 80.01 (SD=7.34) at follow-up (p<.001). The control group did not show significant changes in any of the variables.
ConclusionThe findings suggest that the MBSR program is an effective intervention for reducing anxiety, rumination, and dysfunctional attitudes in men undergoing drug-free addiction treatment. These results highlight the potential of mindfulness-based interventions to support cognitive and emotional recovery in addiction treatment settings.
Keywords: Mindfulness-Based Stress Reduction, Anxiety, Rumination, Dysfunctional Attitudes, Addiction Treatment -
فصلنامه خانواده پژوهی، پیاپی 78 (تابستان 1403)، صص 107 -120این پژوهش با هدف اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس پس از سانحه، تحمل پریشانی و نگرش های ناکارآمد مادران کودکان مبتلا به سرطان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون_پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای کودک مبتلا به سرطان شهر مشهد در بهار سال 1398 بود که با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های اختلال استرس پس از سانحه (ویدرز و همکاران، 1993)، تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و نگرش های ناکارآمد (وایزمن و بک، 1978) بود. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاکی از تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علائم اختلال استرس پس از سانحه (95/14=F، 001/0>P)، تحمل پریشانی (32/21=F، 001/0>P) و نگرش های ناکارآمد (25/19=F، 001/0>P) مادران دارای کودک مبتلا به سرطان بود. بنا بر نتایج این پژوهش، می توان از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود استرس پس از سانحه، تحمل پریشانی و نگرش های ناکارآمد مادران کودکان مبتلا به سرطان بهره برد.کلید واژگان: ذهن آگاهی, استرس پس از سانحه, تحمل پریشانی, نگرش های ناکارآمد, سرطانThis research was conducted with the aim of effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness on post-traumatic stress, distress tolerance and dysfunctional attitudes of mothers of children with cancer. The research method was semi-experimental with pre-test-post-test and control group. The statistical population of mothers with a child with cancer was in Dr. Sheikh Hospital in Mashhad in 2019, 30 of them were selected by purposeful sampling and randomly assigned to two experimental and control groups (15 people in each group). Research tools were PTSD questionnaires (Withers et al., 1993), distress tolerance (Simmons and Gaher, 2005) and dysfunctional attitudes (Weizman and Beck, 1978). The experimental group received eight 90-minute sessions of mindfulness-based cognitive therapy intervention (Siegel et al., 2000). Research data were analyzed using multivariate analysis of covariance test. The results indicated the effect of mindfulness on post-traumatic stress disorder symptoms, distress tolerance and dysfunctional attitudes of mothers with children with cancer. According to the results of this research, cognitive therapy based on mindfulness can be used to improve the psychological problems of mothers of children with cancer.Keywords: : Mindfulness, Post Traumatic Stress, Distress Tolerance, Dysfunctional Attitudes, Cancer
-
هدف پژوهش حاضر مقایسه سبک های اسنادی، طرحواره های ناسازگار اولیه و نگرش های ناکارآمد بین افراد سالم و افراد مبتلا به افسردگی اساسی با عود مکرر بود. این مطالعه از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های شهر تهران بوده است. روش نمونه گیری در این پژوهش از نوع غیرتصادفی و هدفمند بود که برای هر گروه 50 نفر در نظرگرفته شد. برای سنجش متغیرهای مدنظر از پرسشنامه افسردگی گلدبرگ(1972)، مقیاس سبک های اسنادی (1984)، طرحواره های یانگ (1998) و پرسشنامه نگرش های ناکارآمد(1978) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری یک راهه تجزیه و تحلیل شد. افراد افسرده با عود مکرر در قیاس با افراد سالم در سطح نگرش ناکارآمد و در همه طرحواره ها به طرز معناداری نمرات بالاتری کسب کردند. همچنین در سبک اسناد، افراد سالم به طرز معناداری بیشتر از اسنادهای پایدار و درونی بر وقایع مثبت و افراد افسرده با عود مکرر به طرز معناداری از اسنادهای پایدار، درونی و کلی برای وقایع منفی استفاده می کنند. بنابراین به هدف پیشگیری از عود در افسردگی، پیشنهاد می شود به کارگیری مداخلاتی که ساختارهای آسیب زای یادشده را هدف قرار می دهند، در اولویت قرار گیرد.
کلید واژگان: سبک های اسنادی, نگرش های ناکارآمد, طرحواره های ناسازگار اولیه, عود افسردگیThe present study aimed to compare attributional styles, early maladaptive schemas, and dysfunctional attitudes between normal people and people with recurrent major depression. The research design was causal-comparative. The statistical population of this research was postgraduate students of Tehran universities. The sampling method was the Convenience judgmental Sampling method. 50 people were considered for each group. Goldberg Depression Questionnaire (1972), Attributional Styles Scale (1984), Young Schema Questionnaire (1998), and Dysfunctional Attitudes Questionnaire (1978) were used to measure the considered variables. Data were analyzed using a one-way multivariate analysis of variance. Compared to normal people, depressed people with frequent relapse scored significantly higher on the dysfunctional attitude level and in all of the early maladaptive schemas. Also, in the style of attributions, normal people significantly use stable and internal attributions for positive events, while depressed people with frequent relapse significantly use stable, internal, and global attributions for negative events. Therefore, to prevent relapse in depression, it is suggested to prioritize the use of interventions that target these cognitive structures.
Keywords: Attributional Styles, Dysfunctional Attitudes, Early Maladaptive Schemas, Depression Relapse -
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی تن انگاره بدنی بر اساس نگرش های ناکارامد، حساسیت اجتماعی و احساس ناکامی در دختران نوجوان شهر کرمانشاه بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. در این پژوهش جامعه آماری کلیه دختران نوجوان شهر کرمانشاه در سال 1403 هستند. نمونه این پژوهش مشتمل بر 200 نفر از دختران نوجوان (سال سوم دبیرستان) شهر کرمانشاه می باشد که برای انتخاب آنها از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شده است. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه طرح نگرش های ناکارامد، حساسیت اجتماعی و احساس ناکامی با تن انگاره بدنی می باشد. نتایج پژوهش با استفاده از روش های آماری ضریب همبستگی و رگرسیون نشان دادند که بین نگرش های ناکارامد در زمینه (قطع ارتباط وطرد، خودگردانی مختل، محدودیت مختل، دیگرجهت مندی، گوش بزنگی)، حساسیت اجتماعی و احساس ناکامی با تن انگاره بدنی در دختران رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت. متغیر حساسیت اجتماعی با ضریب بتای 33/0، نگرش های ناکارامددر زمینه محدودیت مختل با ضریب بتای 32/0، متغیر احساس ناکامی با ضریب بتای 29/0، متغیر نگرش های ناکارامددر زمینه قطع ارتباط و طرد با ضریب بتای 28 /0 و متغیر نگرش های ناکارامددر زمینه خودگردانی مختل با ضریب بتای 26/0 می توانند به طور مثبت و معنی داری تن انگاره بدنی دختران را پیش بینی کنند.
کلید واژگان: نگرش های ناکارامد, حساسیت اجتماعی, احساس ناکامی, خود توصیف گری بدنی -
هدف
در این مطالعه مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر تاب آوری، نشخوار فکری و نگرش های ناکارآمد در زوج های نابارور مورد بررسی قرار گرفت.
روشطرح پژوهش شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را زوج های نابارور مراجعه کننده به مرکز ناباروری ابن سینا تهران تشکیل می دادند. 30 زوج نابارور 24 تا 40 ساله با استفاده از نمونه گیری هدفمند بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 15 زوجی جای گرفتند. پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003)، نشخوار فکری نالن و هاکسما (1991) و نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) به عنوان ابزار تحقیق در اختیار هر دو گروه قرار گرفت. گروه کنترل در لیست انتظار ماند و آموزش ذهن آگاهی برای گروه آزمایش طی 8 جلسه هفتگی (دو جلسه هفتگی90 دقیقه، (پروتکل MBCT سگال، ویلیامز و تیزدیل، 2018)) انجام شد. جلسات به صورت آنلاین و بر روی پلتفرم اسکای روم انجام شد. داده های تحقیق با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که درمان MBCT باعث بهبود تاب آوری و کاهش نشخوار فکری و نگرش های ناکارآمد در گروه آزمایش و مرحله پس آزمون و پیگیری شد (001/0>P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج، استفاده از این رویکرد برای زوج های نابارور مفید بوده و می توان آن را برای بهبود شرایط روان شناختی آن ها پیشنهاد کرد.
کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, تاب آوری, نشخوار ذهنی, نگرش های ناکارآمد, ناباروریObjectiveIn this study, the intervention of mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) on resilience, rumination, and dysfunctional attitudes in infertile couples is studied.
MethodThe research design was quasi-experimental with pre-test-post-test and a one-month follow-up with control groups. The statistical population of the study consisted of infertile couples referred to Ibn Sina Infertility Center in Tehran, where 30 infertile couples aged 24-40 were selected as research samples by using a purposive sampling method based on inclusion and exclusion criteria, who were then randomly assigned into two groups of 15 couples. The research instruments were Connor and Davidson's (2003) Resilience Questionnaire, the Nalen and Huxma (1991) rumination, and the Weissman and Beck (1978) dysfunctional attitude questionnaire that were provided to both groups to collect the required data. The control group stayed on the waiting list, and the mindfulness training was performed for the experimental group during eight weekly sessions (two 90-minute sessions per week), according to Segal, Williams, and Tisdale MBCT Protocol (2018). The sessions were performed online and on Skyroom's platform. The research data were analyzed using descriptive statistics and multivariate analysis of covariance (MANCOVA).
ResultsThe results showed that MBCT treatment improved resilience and reduced rumination and dysfunctional attitudes in the experimental group and the post-test and follow-up phase (P<0/001).
ConclusionAccording to the results, employing this approach for infertile couples is helpful and it can be suggested for improving their psychological conditions.
Keywords: MBCT, Resilience, Rumination, Dysfunctional Attitudes, Infertility -
زمینه و هدف
اکثر همسران در زندگی زناشویی با توجه به نوع ساختار شخصیتی که دارا می باشند از الگوهای ارتباطی مختلفی در تعامل با اعضا خانواده استفاده می کنند، وجود الگوهای ارتباطی ناکارآمد و عدم شخصیت رشد یافته موجب تاثیرات مخرب در روابط و عدم تمایزیافتگی در فرزندان را ایجاد نماید. این پژوهش با هدف ارائه مدلی برای پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان براساس الگوهای ارتباطی و ساختار شخصیت با میانجی گری نگرش های ناکارآمد در والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران انجام شده است.
مواد و روشبا توجه به شاخصها و اهداف تحقیق، پژوهش انجام شده توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1400-1401 بود. در این پژوهش روش نمونه گیری بصورت تصادفی چند مرحله ای وحجم نمونه آماری بر اساس نرم افزارsample power (350 نفر) در نظر گرفته شد.جمعآوری اطلاعات با استفاده از سیاهه تمایزیافتگی اسکورون و فریدلندر(1998)،پرسشنامه الگوهای ارتباطی زوجین کریستنسن و سولاوای(1991)، سیاهه ساختار شخصیت نئو مک کری و کاستا(1985)و مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بر روی نمونه مورد نظر اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss و معادلات ساختاری smartpls انجام شد.
یافته هایافته های به دست آمده در این پژوهش نشان داد که: مدل ارائه شده بمنظور پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان براساس الگوهای ارتباطی و ساختار شخصیت با میانجی گری نگرش های ناکارآمد در والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران از برازش مطلوبی برخوردار بود، بررسی نتایج یافته ها براساس مسیر مستقیم نشان داد که بین مولفه های الگوهای ارتباطی، ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد با تمایزیافتگی فرزندان رابطه معنادار وجود داشت. همچنین نتایج مسیرغیرمستقیم نیز نشان داد که بین مولفه های الگوهای ارتباطی، ساختار شخصیت با نقش میانجی گری جزئی نگرش های ناکارآمد با تمایزیافتگی فرزندان رابطه معناداری وجود داشت.
نتیجه گیرینتایج حاصل از یافته های بدست آمده نشان می دهد که شناخت الگوهای ارتباطی و ساختار شخصیت هر کدام از والدین بر مبنای درک متقابل نیازهای فرزندان می تواند پیش بینی کننده میزان تمایزیافتگی فرزندان براساس نگرش های ناکارآمد در بافت روابط خانوادگی و تعاملات بین فردی باشد.
کلید واژگان: تمایزیافتگی, الگوهای ارتباطی, ساختار شخصیت, نگرش های ناکارآمدBackground and ObjectiveMost spouses in marital life use different communication patterns in interactions with family members, depending on their personality structure. The presence of dysfunctional communication patterns and underdeveloped personalities can cause destructive effects in relationships and lead to a lack of differentiation in children. This study aims to provide a model for predicting children's differentiation based on communication patterns and personality structure with the mediation of dysfunctional attitudes in parents attending counseling centers in Tehran.
Methods and Materials:
Considering the indices and objectives of the research, the study was descriptive and correlational. The statistical population of this research included all parents attending counseling centers in Tehran during 2021-2022. In this research, the sampling method was multi-stage random sampling, and the sample size was determined to be 350 people based on the Sample Power software. Data collection was carried out using the Differentiation Inventory by Skowron and Friedlander (1998), the Couples' Communication Patterns Questionnaire by Christensen and Sullaway (1991), the NEO Personality Inventory by McCrae and Costa (1985), and the Dysfunctional Attitudes Scale by Weissman and Beck (1978) on the selected sample. Data analysis was performed using SPSS and SmartPLS structural equation modeling.
FindingsThe findings of this study indicated that the proposed model for predicting children's differentiation based on communication patterns and personality structure with the mediation of dysfunctional attitudes in parents attending counseling centers in Tehran had a good fit. Examination of the results based on the direct path showed a significant relationship between the components of communication patterns, personality structure, and dysfunctional attitudes with children's differentiation. The results of the indirect path also showed a significant relationship between the components of communication patterns, personality structure, with the partial mediation role of dysfunctional attitudes and children's differentiation.
ConclusionThe findings suggest that understanding the communication patterns and personality structure of each parent based on the mutual understanding of children's needs can predict the level of children's differentiation based on dysfunctional attitudes within the context of family relationships and interpersonal interactions.
Keywords: Differentiation, CommunicationPatterns, PersonalityStructure, Dysfunctional Attitudes -
هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر آموزش مدیریت هیجان بر نگرش های ناکارآمد و فرسودگی شغلی معلمان بود. روش این پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری در این پژوهش کلیه معلمان مدارس ابتدایی شهر کرمانشاه در سال 1402 بودند.از بین معلمان مدارس ابتدایی 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه آزمایشی و کنترل (در هر گروه 15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) انتخاب شدند. اجرای فرایند در هشت جلسه و دوازده ساعت صورت پذیرفت. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه های نگرش های ناکارامد یونگ (1990) و فرسودگی شغلی مسلش (1981) بود. نتایج پژوهش نشان دادند که آموزش مدیریت هیجان با توجه به میانگین نگرش های ناکارامد در معلمان گروه آزمایش نسبت به میانگین گروه گواه، موجب کاهش نگرش های ناکارآمد گروه آزمایش شده است، همچنین آموزش مدیریت هیجان با توجه به میانگین فرسودگی شغلی معلمان گروه آزمایش در پس آزمون نسبت به میانگین زوجین گروه گواه، موجب کاهش فرسودگی شغلی گروه آزمایش شده است.
کلید واژگان: مدیریت هیجان, نگرش های ناکارآمد, فرسودگی شغلی, معلمانThe purpose of this study was to determine the effect of emotion management training on teachers' ineffective attitudes and job burnout. The method of this research is semi-experimental and pre-test-post-test with control group. The statistical population in this research was all the teachers of primary schools in Kermanshah city in 1402. Among the primary school teachers, 30 people were divided into two experimental and control groups (15 people in the experimental group and 15 people in the control group) using the available sampling method. ) were chosen. The tools used in this research were Jung's Ineffective Attitudes Questionnaire (1990) and Meslash's Job Burnout Questionnaire (1981). The results of the research showed that emotion management training has reduced the ineffective attitudes of the experimental group teachers compared to the average of the control group. The effect of ineffective attitudes in the field of disconnection and rejection is equal to 0.46, ineffective attitudes in the field of impaired self-management is equal to 0.38, ineffective attitudes in the field of impaired limitation is equal to 0.45, ineffective attitudes in the field of other-orientation Equal to 0.33, ineffective attitudes in the field of eavesdropping is equal to 0.41. Also, the emotion management training, according to the average burnout of the teachers of the experimental group in the post-test compared to the average of couples in the control group, has reduced the burnout of the experimental group. The effect of job burnout was 0.39.
Keywords: Emotion Management, Ineffective Attitudes, Job Burnout, Teachers -
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراشناخت و تمرینات پیلاتس بر احساس تنهایی و نگرش های ناکارآمد در دانشجویان دختر دارای سندرم پیش از قاعدگی بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانشجویان دختر مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی در دانشگاه آزاد اسلامی دورود بود که از بین آنها تعداد 45 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در سه گروه فراشناخت، پیلاتس و گواه به صورت تصادفی جایگزین گردیدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه غربالگری پیش از قاعدگی استینر و همکاران PSST) ،2003)، مقیاس احساس تنهایی راسلUCLA LS3) ، 1996) و مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک DAS-26)، 1978) بود. روش تحلیل این پژوهش آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بود. یافته ها نشان داد تفاوت معناداری بین پس آزمون گروه های آزمایشی با گروه کنترل در هر دو متغیر احساس تنهایی و نگرش های ناکارآمد) 001/0p≤) وجود دارد. یعنی گروه های پیلاتس و فراشناخت به شکل معناداری نسبت به گروه گواه سبب کاهش احساس تنهایی و نگرش های ناکارآمد شده اند، همچنین گروه فراشناخت به شکل معناداری در دو متغیر احساس تنهایی) 001/0p≤) و نگرش های ناکارآمد (042/0p≤) نسبت به گروه پیلاتس بهتر عمل کرده بود. براین اساس می توان نتیجه گرفت که مداخله فراشناخت در بهبود احساس تنهایی و نگرش های ناکارآمد موثرتر بوده است.
کلید واژگان: احساس تنهایی, درمان فراشناخت, سندرم پیش از قاعدگی, نگرش های ناکارآمد, پیلاتسThis study aimed to compare the effectiveness of Metacognitive therapy and Pilates exercises on loneliness feelings and dysfunctional attitudes in female students with Premenstrual Syndrome. The present study is a part of applied research and a semi-experimental pre-test-post-test design with a two-month follow-up. The research population included all female students suffering from premenstrual syndrome in the Islamic Azad University, Dorud Branch, in the academic year 1400-1401, There were 520 women, of which 45 women were selected by purposive sampling method, and they were randomly replaced in three groups. The tools of this research included the Premenstrual Screening Questionnaire (PSST) by Steiner et al. (2003), the Loneliness Scale - Third Edition (UCLA LS3) by Russell (1996), and the Dysfunctional Attitudes Scale (DAS-26) by Wiseman and Beck (1978). The analysis method of this research was a repeated measures test. The findings showed that there is a significant difference between the post-test of the experimental and control groups in both the variables of loneliness feelings and dysfunctional attitudes (p≤0.001). That is, the Pilates and metacognition groups have significantly reduced the feelings of loneliness and dysfunctional attitudes compared to the control group, also the metacognition group significantly performed better than the Pilates group in the two variables of loneliness (p≤0.001), and dysfunctional attitudes (p≤0.042). Based on this, it can be concluded that the metacognition intervention was more effective than Pilates exercises in improving feelings of loneliness and dysfunctional attitudes.
Keywords: loneliness feeling, metacognitive therapy, premenstrual syndrome, dysfunctional attitudes, Pilates -
زمینه و هدف
یکی از انواع این استرس ها که مربوط به محیط های آموزشی می باشد، استرس تحصیلی است که سالانه میلیون ها دانش آموز را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی میزان استرس تحصیلی با استفاده از نگرش های ناکارآمد و افکار خودآیند با میانجی گری ذهن آگاهی در دانش آموزان مدارس متوسطه دوم شهرستان تنکابن انجام شد.
روش پژوهش:
روش پژوهش حاضر همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان مدارس متوسطه دوم شهرستان تنکابن در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. تعداد 361 نفر به عنوان نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استرس تحصیلی گادزلا (1991)، پرسشنامه افکار خودآیند هولون و کندال (1980)، فرم بلند مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) و پرسشنامه پنج وجهی ذهن آگاهی بایر و همکاران (2006) بود.
یافته هانتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری بیانگر وجود رابطه مستقیم بین نگرش های ناکارآمد و استرس تحصیلی (42/0= β؛ 01/0>P)، وجود رابطه غیرمستقیم بین نگرش های ناکارآمد و استرس تحصیلی ازطریق ذهن آگاهی (17/0-= β؛ 05/0>P)، وجود رابطه مستقیم بین افکارخودآیند منفی و استرس تحصیلی (40/0= β؛ 01/0>P) و وجود رابطه غیرمستقیم بین افکارخودآیند منفی و استرس تحصیلی از طریق ذهن آگاهی (14/0-= β؛ 05/0>P) بود. درنتیجه، مدل پژوهش از نظر شاخص های معنی داری و برازش مورد تایید بود.
نتیجه گیریپژوهش حاضر با بررسی ابعاد استرس تحصیلی، افکار خودآیند منفی و نگرش ناکارآمد در دانش آموزان، گامی مقدماتی در راستای ایجاد مدل روان درمانی در آینده برداشته است
کلید واژگان: استرس تحصیلی, نگرش های ناکارآمد, افکار خودآیند, ذهن آگاهیBackground and AimOne type of stress related to learning environments is academic stress, which affects millions of students worldwide annually. This study was conducted to predict the level of academic stress using maladaptive attitudes and self-defeating thoughts with the mediating role of mindfulness in high school students in Torkaman city.
MethodsThe research method was correlation. The statistical population of the study was all high school students in Torkaman city in the academic year 2020-2021. A sample of 361 students was selected using multi-stage sampling. The research instruments included the Gadzela academic stress questionnaire (1991), the Hollon and Kendall self-defeating thoughts questionnaire (1980), the long version of the Weisman and Beck irrational beliefs scale (1978), and the five-factor mindfulness questionnaire by Baer and colleagues (2006).
ResultsThe results of the structural equation modeling indicated a direct relationship between maladaptive attitudes and academic stress (β = 0.42, p < 0.001), an indirect relationship between maladaptive attitudes and academic stress through mindfulness (β = -0.17, P < 0.05), a direct relationship between negative self-defeating thoughts and academic stress (β = 0.4, p < 0.001), and an indirect relationship between negative self-defeating thoughts and academic stress through mindfulness (β = -0.14, P < 0.05). Therefore, the research model was confirmed based on significant indices and fit.
ConclusionThis study, by investigating the dimensions of academic stress, negative self-defeating thoughts, and maladaptive attitudes in students, has taken a preliminary step towards creating a psychological therapy model in the future
Keywords: Academic stress, dysfunctional attitudes, spontaneous thoughts, mindfulness -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 125 (امرداد 1402)، صص 1017 -1032زمینه
شواهد پژوهشی حاکی از آن است که نگرش های ناکارآمد و پریشانی روانشناختی از مهمترین سازه هایی هستند که می تواند سلامت افراد را با مشکلاتی مواجهه کند و بررسی و اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی این سازه ها در زنان نتایج ضد و نقیضی را نشان داده است که نیاز به انجام پژوهش بیشتر در این زمینه است.
هدفهدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پریشانی روانشناختی و نگرش های ناکارآمد در زنان بود.
روشپژوهش حاضر کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مراجعه کننده به فرهنگ سرای خاوران در سال 1399 بود. نمونه پژوهش شامل 30 خانم بوده که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل گمارده شدند. همه آن ها پرسشنامه نگرش های ناکارآمد بک و همکاران (1991) و پریشانی روانشناختی کسلر و همکاران (2002) را در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند و گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ولز و سورل، 2007) را دریافت کرد. پس از جمع آوری اطلاعات، داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد بین دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معنی داری مشاهده شد (0/01>p) که نشان از اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در متغیرهای نگرش های ناکارآمد و پریشانی روانشناختی است.
نتیجه گیریبنابراین زنانی که در برنامه آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند نسبت به پیش از شرکت در برنامه مذکور و نسبت به گروهی که در برنامه شرکت نداشتند در نگرش های ناکارآمد و پریشانی روانشناختی در مرحله پس آزمون نمرات پایین تری کسب کردند که این امر حاکی از اثربخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد در متغیرهای پژوهش بود.
کلید واژگان: پریشانی روانشناختی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, زنان, فرهنگ سرای خاوران, نگرش های ناکارآمدBackgroundThe research indicates that dysfunctional attitudes and psychological distress are among the most important structures that can cause problems to people's health. In addition, the effectiveness of acceptance and commitment-based therapy on these structures in women has conflicting results, requiring more research in this field.
AimsThis research aimed to evaluate the effectiveness of acceptance and commitment-based therapy on women's psychological distress and dysfunctional attitudes.
MethodThe current study was practical and semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The research's statistical population included all women referred to Khavaran Cultural Center in 2020. The research sample consisted of 30 women selected by the available sampling and randomly assigned to experimental and control groups. They completed the Beck et al. dysfunctional attitudes questionnaire (1991) and Kessler et al. psychological distress questionnaire (2002) in two phases, pre-test and post-test, and received an acceptance and commitment-based therapy trial group (Wells and Sorrell, 2007). After collecting the data, the data were analyzed using multivariate covariance analysis using SPSSV19 software.
ResultsThe results showed a significant difference between the two experimental and control groups in the post-test stage (p<0.01), which indicates the effectiveness of acceptance and commitment-based therapy in the variables of ineffective attitudes and psychological distress.
ConclusionThe women who participated in acceptance and commitment-based training obtained lower scores in ineffective attitudes and psychological distress in the post-test than before participating in the said program compared to the group that did not participate. This issue indicated the effectiveness of acceptance and commitment-based education in research variables.
Keywords: Psychological Distress, Treatment based on Acceptance, Commitment, Women, Khavaran Cultural Center, Dysfunctional Attitudes -
اختلال افسردگی اساسی یکی از شایع ترین اختلالات روانی است که بار قابل ملاحظه ی هیجانی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی را به فرد و جامعه تحمیل می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر افکار خودآیند منفی و نگرش های ناکارآمد بیماران مبتلا به افسردگی اساسی است. روش پژوهش حاضر طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه می باشد. جامعه آماری این پژوهش متشکل بود از کلیه بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی مراجعه کننده به مرکز مشاوره فانوس هدایت امین شهر اصفهان در سال 99-98 که دارای پرونده فعال بودند. که از این جامعه آماری با توجه به ملاک های ورود و خروج پژوهش، چهار نفر از بیماران مبتلا به افسردگی اساسی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در3 نوبت خط پایه، 8 جلسه درمان متمرکز بر شفقت و 3نوبت پیگیری شرکت کردند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه افکار خودآیند منفی هولون و کندال (1980) و نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1979) می باشد. داده ها با استفاده ازروش تحلیل دیداری، تعیین تغییر ثبات روند و درصد همپوشی (PND) مورد تحلیل قرار می گیرند. با توجه به نتایج آماری به دست آمده در مورد هر دو متغیر افکار خود آیند منفی و نگرش های ناکارآمد، کاهش میانه و میانگین نمرات در مرحله مداخله نسبت به خط پایه، PND 100%بین موقعیت درمان و خط پایه برای هر 4 آزمودنی و کاهش میزان PND بین موقعیت مداخله و پیگیری، بیانگر آن بود که CFT بر افکار خودآیند منفی و نگرش های ناکارآمد بیماران مبتلا به افسردگی اساسی موثر بوده است اما این نتایج تاثیر قابل ملاحظه درمان در مرحله مداخله نسبت به خط پایه و کاهش تاثیر درمان در مرحله پیگیری نسبت به مرحله مداخله را نشان داده است.کلید واژگان: درمان متمرکز بر شفقت, افکار خودآیند منفی, نگرش های ناکارآمد, افسردگی اساسیMajor depressive disorder is one of the most common mental disorders that imposes considerable emotional, social and economic burden on the individual and society. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of compassion-focused therapy on negative spontaneous thoughts and dysfunctional attitudes of patients with major depression. The method of the present study is a single case experimental design of multiple baseline types. The statistical population of this study consisted of all patients with major depressive disorder who referred to Hedayat Amin Lantern Counseling Center1998-99 who had an active record. From this statistical population according to the inclusion and exclusion criteria of the study, four patients with major depression with Available sampling methods were selected and participated in 3 baseline sessions, 8 sessions of compassion-focused treatment and 3 follow-up sessions. The research instruments are the Holon and Kendall (1980) Negative Spontaneous Thoughts Questionnaire and the dysfunctional attitudes of Wiseman and Beck (1979). Data are analyzed using visual analysis, trend stability change and overlap percentage (PND). According to the statistical results obtained for both variables of negative self-thoughts and dysfunctional attitudes, reduction of mean and mean scores in the intervention stage compared to baseline, 100% PND between treatment position and baseline for all 4 subjects and reduction of PND between The position of intervention and follow-up indicated that CFT was effective on negative spontaneous thoughts and dysfunctional attitudes of patients with major depression, but these results significantly reduced the effect of treatment in the intervention phase compared to the baseline and reduced the effect of treatment in the follow-up phase compared to the phase. Demonstrated intervention.Keywords: Compassion Focused Therapy, major depression, Negative automatic thought, dysfunctional attitudes
-
هدف این پژوهش تعیین تاثیر طرحواره درمانی و آموزش مهارت های میان فردی بر کاهش نگرش های ناکارآمد و نیز مقایسه میزان اثربخشی این دو روش بر کاهش نگرش های ناکارآمد بود. این پژوهش شبه آزمایشی، بر اساس طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری شامل 200 دختر نوجوان که در نیمه نخست 1397 به دفتر مشاوره واقع در شهر قوچان مراجعه نمودند. در مورد تمام اعضای جامعه آماری پرسشنامه نگرش های ناکارآمد(DAS- 26) اجرا گردید و از این تعداد، 60 نفر که نمره نگرش های ناکارآمد آنها بالاتر بود انتخاب شدند و بر اساس جدول اعداد تصادفی در قالب دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر کدام 20 نفر) سازماندهی گردیدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه نگرش های ناکارآمدبود. گردآوری داده ها در مدت 50 روز در نیمه دوم سال 1397 انجام گرفت. در تحلیل آماری داده های پژوهش، از روش آماری تحلیل کوواریانس یک راهه استفاده شد. یافته ها حاکی از آن است که تفاوت مشاهده شده بین دو گروه آزمایشی طرحواره درمانی (با میانگین 65/55) و گروه آزمایشی آموزش مهارت های میان فردی (بامیانگین 25/94) معنی دار بوده و تفاوت هر کدام از میانگینهای دو گروه آزمایشی با میانگین گروه کنترل نیز معنی دار بود.این پژوهش نشان داد که تاثیر طرحواره درمانی بر کاهش نگرش های ناکارآمد بیشتر از آموزش مهارت های میان فردی بود.
کلید واژگان: طرحواره درمانی, مهارت های میان فردی, نگرش های ناکارآمدThis research was conducted with the aim of determining the effect of Schema Therapy and interpersonal skills training on reducing inefficient attitudes and also comparing the effectiveness of these two methods on reducing inefficient attitudes. This quasi-experimental research was conducted based on pre-test and post-test plan with control group. The statistical population consisted of 200 adolescent girls who referred to the consulting office in Qouchan in the first half of 2018. The Inefficient Attitudes Scale (DAS-26) was implemented for all members of the statistical population and 60 subjects whose inefficient attitudes were higher were selected and were organized based on a random number table in the form of two experimental groups and one control group (each one in 20 people). The data collection tool was an inefficient attitudes scale. Data collection was done in 50 days in the second half of 2018. One-way covariance statistical analysis method was used in statistical analysis of the research data. The findings indicate that the observed difference between the two experimental groups of schema therapy (with a mean of 65.65) and the experimental group of interpersonal skills training (with a mean of 25.94) had been statistically significant, and the difference between each mean of the two experimental groups and the mean of control group was significant. This research showed that the effect of schema therapy on reducing inefficient attitudes was more than interpersonal skills training.
Keywords: Schema Therapy, interpersonal skills, inefficient attitudes -
هدف:
این مطالعه به منظور مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و طرحواره درمانی هیجانی بر نوروزگرایی، نگرش های ناکارآمد و سبک زندگی بیماران قلبی-عروقی انجام شده است.
روش پژوهش:
در این مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه، نمونه ها شامل 45 نفر از بیماران قلبی-عروقی بیمارستان های دولتی شهرستان بابل بوده، نمونه ها به سه گروه 15 نفره گروه درمان شناختی رفتاری، گروه طرحواره درمانی هیجانی و گروه گواه تقسیم شدند. پروتکل درمان شناختی رفتاری رایت، بسکو و تیز (2006) در 8 جلسه 2 ساعته و طرحواره درمانی هیجانی لیهی و همکاران (2014) طی 12 جلسه هفتگی 2 ساعته اجرا شده و شرکت کنندگان با پرسشنامه های نوروزگرایی نیو- فرم کوتاه کوستا و مک کری (1985) و نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) ارزیابی و مورد مقایسه قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS.22 استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر نوروزگرایی بیماران، بیشتر از طرحواره درمانی هیجانی بوده (35/78F=، 001/0P<)، اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر نگرش های ناکارآمد، بیشتر از درمان شناختی-رفتاری بوده است (89/34F=، 001/0P<).
نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که درمان شناختی-رفتاری و طرحواره درمانی هیجانی می تواند یک مداخله اثربخش در کاهش نوروزگرایی و نگرش های ناکارآمد در بیماران قلبی-عروقی باشد.
کلید واژگان: درمان شناختی - رفتاری, طرحواره درمانی هیجانی, نوروزگرایی, نگرش های ناکارآمدAimThis study was performed to compare the effectiveness of cognitive-behavioral therapy and emotional schema therapy on neuroticism، dysfunctional attitudes and lifestyle of cardiovascular patients.
MethodsIn this quasi-experimental study with a pretest-posttest design and follow-up with a control group، the samples included 45 cardiovascular patients from public hospitals in Babol. The samples were divided into three groups of 15 in the treatment group. Cognitive-behavioral، emotional schema therapy group and control group were divided. Wright، Besco and Sharp (2006) cognitive-behavioral therapy protocol was performed in 8 2-hour sessions and Leahy et al. (2014) emotional therapy schema was performed in 12 2-hour weekly sessions. McCreery (1985) and the dysfunctional attitudes of Weisman and Beck (1978) were evaluated and compared. Analysis of variance with repeated measures and SPSS.22 software were used to analyze the data.
ResultsThe results showed that the effectiveness of cognitive-behavioral therapy on patients' neuroticism was more than emotional schema therapy (F= 78.35، P<0.001), the effectiveness of emotional schema therapy on dysfunctional attitudes was more than cognitive-behavioral therapy was (F=34.89، P<0.001).
ConclusionThe results of this study showed that cognitive-behavioral therapy and emotional schema therapy can be an effective intervention in reducing neuroticism and dysfunctional attitudes in cardiovascular patients.
Keywords: cognitive-behavioral therapy, Emotional Schema Therapy, neuroticism, dysfunctional attitudes -
نشریه پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش، پیاپی 51 (شهریور 1401)، صص 215 -233
تحقیق حاضر با هدف اثر بخشی روان درمانی مثبت نگر بر نشخوار ذهنی و نگرش های ناکارامد در مادران پس از زایمان فرزند نخست مراجعه کننده به مراکز جامع سلامت شهری اردبیل سال 1400 انجام شده است.این پژوهش از نظر هدف کاربردی، ازنظر روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. ابزار جمع آوری اطلاعات: پرسشنامه های استاندارد نشخوار ذهنی هوکسما و مارو (1991) و نگرش های ناکارامد بک (1983) می باشد. آزمودنی های گروه های آزمایشی به مدت 8 جلسه و هر جلسه به مدت 70 دقیقه تحت درمان روان درمانی مثبت نگر قرار گرفتند. در آمار استنباطی با رعایت مفروضه ها و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 از تحلیل کوواریانس آنکووا و مانکوا استفاده گردید. یافته ها نشان داد که روان درمانی مثبت نگر بر نشخوار ذهنی و مولفه های (بروز دادن، در فکر فرو رفتن ،افسردگی) تاثیر دارد .همچنین روان درمانی مثبت نگر بر نگرش های ناکارامد و مولفه های (کمال طلبی، نیاز به تایید، نیاز به راضی کردن دیگران و آسیبپذیری) مادران تاثیر دارد.
کلید واژگان: روان درمانی مثبت نگر, نشخوار ذهنی, نگرش های ناکارامد, مادر, زایمان -
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف ارایه مدل روابط ساختاری نگرش های ناکارآمد و هوش معنوی با اضطراب کرونا از راه میانجی گری سرسختی روان شناختی صورت پذیرفت.
روشروش پژوهش، همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه ی این پژوهش شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی مرکز آموزش عالی پلدختر در سال تحصیلی 400-1399 بود. حجم نمونه آماری بر اساس قاعده سرانگشتی کلاین برابر 210 نفر تعیین شد که به روش نمونه گیری در دسترس و با پرسشنامه آنلاین انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش مقیاس اضطراب بیماری کرونا ویروس (CDAS)، مقیاس نگرش های ناکارآمد (DAS)، مقیاس خودارزیابی هوش معنوی (SISRI) و مقیاس سرسختی لانگ و گولت (LGHS) بود. تحلیل داده ها به روش آماری تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS-22 و AMOS-24 انجام شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که نگرش های ناکارآمد و سرسختی روان شناختی بر اضطراب کرونا اثرمستقیم دارند (01/0>p)؛ اما هوش معنوی اثرمستقیم بر اضطراب کرونا نداشت (05/0<p). همچنین، بر اساس یافته ها این پژوهش، مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود (03/0=RMSEA، 99/0=GFI، 97/0=AGFI، 99/0=CFI، 22/1=X2/df) و مسیرهای غیرمستقیم نگرش های ناکارآمد و هوش معنوی از راه نقش میانجی سرسختی روان شناختی بر اضطراب کرونا معنادار بودند (01/0>p).
نتیجه گیری:
نگرش های ناکارآمد هم به طور مستقیم و هم به واسطه سرسختی روان شناختی بر اضطراب کرونا موثر بود؛ اما هوش معنوی فقط با واسطه گری سرسختی روان شناختی باعث کاهش اضطراب کرونا می شد. به نظر می رسد توجه به مدل ارایه شده، در برنامه درمانی و مشاوره ای دانشجویان مفید خواهد بود.
کلید واژگان: نگرش های ناکارآمد, هوش معنوی, سرسختی روان شناختی, اضطراب کروناIntroductionThe purpose of this study was to present a structural relationship model between dysfunctional attitudes and spiritual intelligence with corona anxiety through mediation role psychological hardiness.
MethodThe research method was correlation of the type path analysis. The population of this study included all Undergraduate students Poldokhtar Higher Education Center who were studying in the academic year 2020-2021. The statistical sample size was determined based on the rules of thumb Kline equal to 210 people, which was done by available sampling method and online questionnaire. The instruments used in this study were Corona Disease Anxiety Scale (CDAS), Dysfunctional Attitude Scale (DAS), Integrated Spiritual Intelligence Scale (SISRI) and Lang and Goulet Hardiness Scale (LGHS). Data analysis was performed using Path analysis statistical method and by the SPSS-22, and AMOS-24 software.
ResultsFindings showed that dysfunctional attitudes and psychological hardiness have a direct effect on corona anxiety (P<0/01); but spiritual intelligence had no direct effect on corona anxiety (p>0.05). Also, proposed model had an acceptable fitness to the data (X2/2= 1/22, AGFI=0/97, GFI=0/99, CFI=0/99, RMSEA=0/03) and indirect pathways of dysfunctional attitudes and spiritual intelligence were significant through mediating role of psychological hardiness on corona anxiety.
ConclusionDysfunctional attitudes were effective both directly and through psychological hardiness on corona anxiety; but spiritual intelligence could only reduce the anxiety of Corona through the mediation of psychological hardiness. It seems that paying attention to the presented model will be useful in the treatment program and counseling of students.
Keywords: dysfunctional attitudes, Spiritual Intelligence, Psychological Hardiness, corona anxiety -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه انجام گرفت.
روشپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان دارای تعارضات زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در شش ماهه پاییز و زمستان سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 40 زن دارای تعارضات زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 20 زن). گروه آزمایش طرحواره درمانی را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. در گروه آزمایش 4 نفر و در گروه گواه 3 نفر ریزش وجود داشت. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه کمال گرایی (هیل و همکاران، 2004)، مقیاس نگرش های ناکارآمد (وایزمن و بک، 1978)، تعارض زناشویی (براتی و ثنایی، 1375) و طرحواره های ناسازگار اولیه (یانگ ، 1998) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه تاثیر معنادار دارد (p<0/001). بدین صورت که این درمان توانسته منجر به کاهش کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه شود.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که می توان از طرحواره درمانی در جهت کاهش کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه بهره برد.
کلید واژگان: طرحواره های ناسازگار اولیه, تعارض زناشویی, کمال گرایی, نگرش های ناکارآمد, طرحواره درمانیAimThe present study was conducted aiming to investigate the effectiveness of schema therapy on the Perfectionism and inefficient attitudes of the women with marital conflict with early maladaptive schemata.
Methodit was a quasiexperimental study with pretest, posttest and control group design and a two-month follow-up stage. The statistical population of the study included the women with marital conflict with early maladaptive schemata who referred to consultation centers in the city of Tehran in the autumn and winter of 2019-2012. 40 women with marital conflict with early maladaptive schemata were selected through purposive sampling method and they were randomly accommodated into experimental and control groups (each group of 20). The experimental group received the schema therapy in ten ninetyminute sessions during two months. 4 people from the experimental group were excluded from the study and so were 3 people from the control group. The applied questionnaires in this study included Perfectionism (Hill, et al., 2004), inefficient attitudes scale (Wiseman and Back, 1978), marital conflict (Barati and Sanaie, 1997) and early maladaptive (Yang, 1998). The data from the study were analyzed through repeated measurement ANOVA.
ResultThe results showed that schema therapy has significant effect on the Perfectionism and inefficient attitudes of the women with marital conflict with early maladaptive schemata (p<0.001). In this way, this treatment has been able to reduce Perfectionism and inefficient attitudes of the women with marital conflict with early maladaptive schemata.
ConclusionAccording to the findings of the study it can be concluded that Schema therapy can be used to reduce perfectionism and inefficient attitudes of women with marital conflict with early maladaptive schemas.
Keywords: Early maladaptive schemata, marital conflict, Perfectionism, inefficient attitudes, schema therapy -
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس نگرش های ناکارآمد با نقش واسطه ای تنظیم هیجان، انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود که در آن رابطه متغیرها با استفاده از الگوی معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفت. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعه کننده (با مشکلات تعارضات زناشویی) به مراکز مشاوره شهر شیراز در زمستان 2020 بود. شرکت کنندگان 394 نفر بودند که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. از مدل سازی معادلات ساختاری برای بررسی فرضیه ها استفاده شد. برای گردآوری داده ها، از پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی و براتی، پرسشنامه نگرش های ناکارآمد ابراهیمی و غفور موسوی و پرسشنامه تنظیم هیجان گارنفسکی و همکاران استفاده شد. منتایج نشان داد مولفه های نگرش های ناکارآمد (به جز بعد آسیب پذیری-ارزشیابی عملکرد) رابطه مثبت و معنی داری با مولفه های تعارضات زناشویی داشتند . راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان، رابطه منفی و معنی داری با مولفه های تعارضات زناشویی داشت در حالی که راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان با مولفه های تعارضات زناشویی، رابطه مثبت و معنی داری داشت. نتایج نشان داد مدل آزمون شده از شاخص های برازش مطلوبی سود می برد. همچنین، نگرش های ناکارآمد با واسطه گری تنظیم هیجان، تعارضات زناشویی را پیش بینی می کند. به طور کلی یافته های پژوهش حاضر از نقش عوامل شناختی در تعارضات زناشویی زوجین با نقش میانجی تنظیم هیجانی حمایت می کند.
کلید واژگان: تعارضات زناشویی, نگرش های ناکارآمد, تنظیم هیجان, خانوادهThe aim of this study was to predict marital conflicts based on dysfunctional attitudes with a mediating role of emotion regulation. This was a descriptive correlational study in which the relationship between variables was examined using a structural equation model. The statistical population of the study included all couples (with marital conflict problems) who referred to counseling centers in Shiraz in the winter of 2020. The participants were 394 who were selected by cluster random sampling. Structural equation modeling was used to test the hypotheses. For data collection, Sanai and Barati Marital Conflict Questionnaire, Ebrahimi and Ghafoor Mousavi Dysfunctional Attitudes Questionnaire and Garnefski Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ) were used. The results exhibited that the components of dysfunctional attitudes (except for the vulnerability-performance evaluation) had a positive and significant relationship with the components of marital conflict. Positive cognitive emotion regulation strategies had a negative and significant relationship with the components of marital conflict, while negative cognitive emotion regulation strategies had a positive and significant relationship with the components of marital conflict. The results indicated that the tested model benefits from favorable fit indices. Also, dysfunctional attitudes mediated by emotion regulation, predicted the marital conflicts. In general, the findings of the present study support the role of cognitive factors in marital conflicts of couples with the mediating role of emotional regulation.
Keywords: Marital conflicts, Dysfunctional attitudes, Emotion regulation -
مقدمه
هدف پژوهش حاضر رابطه استرس ادراک شده و نگرش های ناکارآمد با سلامت روانی زنان شاغل علوم پزشکی کرمانشاه بود.
روش مطالعهروش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه زنان شاغل علوم پزشکی شهر کرمانشاه در سال 1400 بود. نمونه آماری نیز با استفاده روش نمونه گیری تصادفی تعداد 200 نفر از زنان شاغل انتخاب شدند. به دلایل مختلف از بین 200 نفر ازمودنی تعداد 5 نفر ریزش داشت و سپس تعداد نمونه های این پژوهش به 195 نفر رسید. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه استرس ادراک شده و نگرش های ناکارآمد و سلامت روان بودند.
نتایجیافتهها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره نشان داد که بین نگرش های ناکارآمد در زمینه های قطع ارتباط وطرد، خودگردانی مختل، محدودیت مختل، دیگرجهت مندی و گوش بزنگی با سلامت روان زنان شاغل رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. به عبارت دیگر، هر چه نگرش های ناکارآمد در زمینه های قطع ارتباط وطرد، خودگردانی مختل، محدودیت مختل، دیگرجهت مندی و گوش بزنگی زنان شاغل کمتر باشد از سلامت روانی بالاتری برخوردار خواهند بود. بین استرس ادراک شده با سلامت روان زنان شاغل رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. به عبارت دیگر، هر چه استرس ادراک شده زنان شاغل بیشتر باشد میزان با سلامت روان آنان نیز بیشتر خواهد بود. متغیرهای نگرش های ناکارآمد در زمینه گوش به زنگی، استرس ادراک شده، نگرش های ناکارآمد در زمینه خودگردانی مختل و نگرش های ناکارآمد در زمینه دیگر جهت مندی به ترتیب پیش بینی کننده سلامت روان در زنان شاغل می باشند.
نتیجه گیرییکی از جنبه های اثر گذار اجتماعی موثر بر سلامت زنان شاغل، حرفه و شغل می باشد که پرداختن به آن حایز اهمیت بوده و جای بحث دارد. همان طور که میدانیم عوامل شغلی تاثیر گذار بر سلامت میتواند باعث بروز خستگی های شغلی فرد شاغل گشته و این به نوبه خود باعث تاثیرات منفی به سزایی در سایر زمینه های زندگی اعم از اجتماعی، فردی و خانوادگی گردد.
کلید واژگان: سلامت روان, استرس ادراک شده, نگرش های ناکارآمد, زنان شاغل -
پرخاشگری ازجمله رفتار های شایع و تاثیرگذار بر جنبه های فردی و اجتماعی فرد از جمله شخصیت، مطلوبیت و کارایی اجتماعی و نگرش نوجوانان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تعیین نقش میانجی مطلوبیت اجتماعی در ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و نگرش های ناکارآمد با رفتارهای پرخاشگرانه نوجوانان انجام گرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان شهر اردبیل 1399-1400 تشکیل دادند که 200 نفر از آنان با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های مجازی (واتساپ، تلگرام، شاد)، به عنوان نمونه انتخاب شدند و در این مطالعه شرکت کردند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه های مقیاس نگرش ناکارآمد کودکان و نوجوان (2006) DAS-C، پرسشنامه شخصیت نیو فرم کوتاه (1985) NEO-FFI، پرسشنامه مطلوبیت اجتماعی (1960) DAS-CA و پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992) BPAQ بودند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار Spss 24 و lisrel8.8 و روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل تحقیق ازنظر شاخص های معنی داری و برازش مورد تایید است و متغیرهای نگرش ناکارآمد و ویژگی های شخصیت علاوه بر اثر مستقیم، به طور غیر مستقیم از طریق مطلوبیت اجتماعی بر پرخاشگری (001/0>P) تاثیر می گذارند. باتوجه به یافته پژوهش می توان از آن در برنامه های آموزشی و مداخلات روان شناختی وبهبود عملکرد آنها استفاده کرد.
کلید واژگان: نگرش های ناکارآمد, ویژگی های شخصیتی, مطلوبیت اجتماعی, پرخاشگری, نوجوانAggression is one of the most common and influential behaviors on individual and social aspects of the individual, including personality, desirability and social efficiency, and adolescents' attitudes. The aim of this study was to determine the mediating role of social desirability in the relationship between personality traits and dysfunctional attitudes toward aggressive behaviors of adolescents. The method of the present study was descriptive-correlational. The statistical population of this study consisted of all adolescents in Ardabil 1400-1399, 200 of whom were selected as a sample using the sampling method available online and through virtual networks (WhatsApp, Telegram, Shad). And participated in this study. Data collection tools included DAS-C (2006) Dys-C dysfunctional attitude scale questionnaire, NEO-FFI short-form personality questionnaire (1985), DAS-CA (1960) social utility questionnaire, and Bass and Perry aggression questionnaire ( 1992) were BPAQ. The collected data were analyzed using Spss 24 and Lisrel 8.8 software and the path analysis method. The results showed that the research model is approved in terms of significance and fit indicators and inefficient attitude variables and personality traits in addition to the direct effect, indirectly affecting aggression through social desirability (P <0.001). According to the research findings, it can be used in educational programs and psychological interventions and improve their performance.
Keywords: Dysfunctional Attitudes, Personality Traits, Social Desirability, Aggression, Adolescent -
مقیاس نگرش های ناکارآمد بیست و چهار سوالی نسخه کوتاه شده مقیاسی به همین نام است که برای ارزیابی نگرش های منفی افسرده ساز مورد استفاده قرار می گیرد. با وجودی که این مقیاس در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفته است تاکنون در ایران اعتباریابی نشده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی ساختار عاملی و ویژگی های روانسنجی فرم کوتاه مقیاس نگرش های ناکارآمد است. روش پژوهش، از نوع اعتباریابی و همبستگی است. جامعه آماری شامل همه دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد برخی دانشگاه های مشهد و نیشابور در سال 96 بودند. روش انتخاب نمونه، تصادفی طبقه بندی شده بود بدین منظور نمونه ای به حجم 1416 دانشجو انتخاب شدند. پرسشنامه های نگرش های ناکارآمد DAS-24 (پاور و همکاران، 1994) و شکوفایی HFQ (سلیمانی و همکاران، 1396) توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. برای تعیین همسانی درونی پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ و برای تعیین ساختار عاملی آن تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد. اعتبار واگرا از طریق همبستگی بین عوامل مرتبط با شکوفایی و نگرش های ناکارآمد مورد سنجش قرار گرفت. نتایج نشان داد که همبستگی نگرش های ناکارآمد با زیر مقیاس های شکوفایی معنی دار و منفی است (01/0>p). محاسبه همسانی درونی برای نگرش های ناکارآمد نیز در پژوهش حاضر آلفای 60/0 را به دست داد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که مدل سه عاملی شامل دستاوردگرایی، خودکنترلی و وابستگی برازش دارد. بر اساس نتایج این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که فرم 24 گویه ای پرسشنامه نگرش های ناکارآمد در دانشجویان ایرانی از روایی و پایایی کافی برخوردار است.
کلید واژگان: دستاوردگرایی, وابستگی, خودکنترلی, نگرش های ناکارآمد, شکوفاییThe 24-item Dysfunctional Attitudes Scale (DAS-24) is a short version of the scale with a similar name, which is utilized to measure depressogenic negative attitudes. Although this measure was utilized in many countries it has not been validated in Iran. The main aim of the present research was to study the factorial structure and psychometric properties of DAS-24. The research method is correlational and validation. The sample size consisted of 1416 graduate and postgraduate students from some universities in the cities of Mashhad and Neyshabour in 2017. Students were recruited through convenience sampling. Participants responded to the dysfunctional attitudes scale (Power et al, 1994) and the human flourishing questionnaire (Soleimani et al, 1396). In order to measure the internal consistency of the scale, Cronbach's alpha coefficient was utilized. Confirmatory factor analysis was used to determine the factorial structure. Divergent validity was measured through the correlation between flourish-related factors and dysfunctional attitudes. Findings demonstrated the negative and significant correlations between dysfunctional attitudes and flourish subscales (p<0.01). Internal consistencies of dysfunctional attitudes were acceptable (α>0.6). confirmatory factor analysis demonstrated that the three-factor model consisted of achievement, self-control and dependency have high levels of the goodness of fit. It can be concluded that DAS-24 is a reliable and valid instrument in the Iranian population.
Keywords: achievement, dependency, self-control, dysfunctional attitudes, flourish
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.