به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "cognitive inhibition" در نشریات گروه "روانشناسی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «cognitive inhibition» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • زکیه نجاریان، شهرام واحدی*، تورج هاشمی، رحیم بدری گرگری
    هدف
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش حافظه کاری بر بهبود حل مساله، بازداری شناختی، نگرش به ریاضی و اضطراب ریاضی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ریاضی بود.
     
    روش
    مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر دارای اختلال یادگیری ریاضی دوره ابتدایی مراکز اختلالات یادگیری شهر اصفهان بود که در سال تحصیلی 1400-1401 به این مراکز مراجعه نموده اند. در این راستا 30 نفر از دانش آموزان به روش هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشی مداخلات مبتنی بر حافظه کاری را در 14 جلسه و به مدت 60 دقیقه دریافت کردند. آزمودنی ها قبل و بعد از آموزش، به پرسشنامه های حل مساله محقق ساخته، آزمون استروپ عددی جان رایدلی (1935)، نگرش به ریاضی آیکن (1971) و اضطراب ریاضی چیو و هنری (1990) پاسخ دادند.
     
    یافته ها
    نتایج تحلیل واریانس آمیخته نشان داد که آموزش مبتنی بر حافظه کاری بر افزایش مهارت حل مساله، کاهش بازداری شناختی، افزایش نگرش به ریاضی و کاهش اضطراب ریاضی در سطح (01/0) اثربخش و معنادار بود.
     
    نتیجه گیری
    بنابراین بر اساس اثربخش بودن آموزش مبتنی بر حافظه کاری بر متغیرهای شناختی- عاطفی دانش آموزان دارای اختلال ریاضی، این مداخله می تواند در بهبود این مهارت ها در دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی کمک نماید.
    کلید واژگان: اضطراب ریاضی, بازداری شناختی, حافظه کاری, حل مساله, نگرش به ریاضی
    Zakiehe Najarian, Shahram Vahedi *, Touraj Hashemi, Rahim Badri Gargari
    Aim
    The aim of this study was to investigate the effectiveness of working memory training on improving problem-solving, cognitive inhibition, attitudes toward mathematics, and mathematics anxiety in students with mathematical learning disorders.
     
    Method
    The research employed a quasi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up phases. The statistical population included all male and female students with mathematical disabilities who had been referred to elementary school learning disability centers in Isfahan City during the 2021-2022 academic year. From this population, 30 students were selected through purposive sampling and randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group received working memory training during 14 sessions, each lasting 60 minutes. Before and after training, participants completed a researcher-made problem-solving questionnaire, the John Ridley Stroop Test (1935), Ikon’s Attitude Towards Mathematics Scale (1971), and the Chiu and Henry Mathematics Anxiety Scale (1990).
     
    Results
    The results of the mixed-design analysis of variance showed that working memory training significantly increased problem-solving skills, reduced cognitive inhibition, improved attitudes toward mathematics, and reduced mathematics anxiety (p < 0.01).
     
    Conclusion
    Working memory training effectively improves the cognitive and affective abilities of students with mathematical learning disorders.
    Keywords: Cognitive Inhibition, Mathematics Anxiety, Mathematics Attitude, Problem-Solving, Working Memory
  • محمود جبارزاده چهاربرود، منصور بیرامی*، اصغر نخستین گلدوست، تورج هاشمی
    هدف از انجام پژوهش حاضر اثربخشی آموزش خودتعلیمی کلامی بر کارکردهای اجرایی و مهارگری شناختی دانش آموزان پسر دارای اختلالات یادگیری خاص بود. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با یک گروه آزمایش و  یک گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق کلیه دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری خاص شهر تبریز در سال تحصیلی 1400-1399 بود که نمونه ای به حجم 30 نفر از دانش آموزان پسر پایه دوم به روش نمونه گیری در دسترس و پس از کسب معیارهای ورود به مطالعه، در دو گروه 15 نفره جایگزین شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهش، پرسشنامه مشکلات یادگیری کلورادو ویلکات و همکاران (2011)، پرسشنامه عصب شناختی کولیج (2002) و آزمون استروپ کلاسیک رایدلی (1953) بود. گروه آزمایش طی 12 جلسه 90 دقیقه ای آموزش خودتعلیمی کلامی دریافت و در این مدت گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد آموزش خودتعلیمی کلامی بر بهبود کارکردهای اجرایی و مهارگری شناختی در همه مراحل آزمون استروپ کلاسیک اثر مثبت دارد (01/0>P). با توجه به نتایج به دست آمده، به روشنی معلوم می شود که بکارگیری روش آموزش خودتعلیمی کلامی برای حل مشکلات مزبوط به کارکردهای اجرایی و مهارگری شناختی دانش آموزان  دارای اختلال یادگیری مفید و موثر است و می توان از این روش در در بین دانش آموزان بهره برد.
    کلید واژگان: اختلالات یادگیری خاص, خودتعلیمی کلامی, کارکردهای اجرایی, مهارگری شناختی
    Mahmood Jabarzadeh Chaharbrod, Mansoor Beyrami *, Asghar Nokhestin Goldost, Tooraj Hashemi
    The purpose of this research was to the effectiveness of self-instruction training on executive functions and cognitive inhibition of students with Special learning disorder. This was a quasi-experimental study with a pretest-posttest design with an experimental group and a control group. The statistical population of the study was all students with special learning disorders in Tabriz in the academic year 1399-1400, of which 30 samples in two homogeneous groups of second grade male students with learning disabilities, by alternative sampling method. The instruments used in this study were the Colorado Willcutt et al (2011) Learning Disabilities Questionnaire, the Coolidge Neurological Questionnaire (2002), the Computers sample Stroop Test (1953). The experimental group received self-instruction training in 12 sessions of 90 minutes and during this period the control group did not receive any training.   Data analysis using covariance analysis test of self-instruction training on improving executive functions and cognitive inhibition in all stages of sample Stroop test (P
    Keywords: Cognitive inhibition, executive functions, Self-instruction Training, Special Learning disorders
  • نوازش مرندی زاده شیروان، پروین رفیعی نیا*، سید موسی طباطبایی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف کلی مقایسه سوگیری توجه و بازداری شناختی در بین دانش آموزان نوجوان سیگاری و غیرسیگاری انجام شد.

    روش ها

    روش پژوهش، توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر دانش آموزان نوجوان پسر 17 ساله 10 دبیرستان از شهرستان های گرگان و کردکوی بودند که تعداد 64 نفر از آنها به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش نرم افزار نشانه دهی فضایی، آزمون نرم افزاری استروپ پیچیده و فرم کوتاه چهار خرده آزمون وکسلر بودند.

    یافته ها

    تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل کواریانس چند متغیره و تک متغیره نشان داد که در آزمون استروپ عملکرد گروه سیگاری ضعیف تر از گروه غیر سیگاری بود (01/0 <p)، و در آزمون نشانه دهی فضایی، نمره گروه سیگاری از گروه غیرسیگاری  بالاتر (01/0 <p) بود .

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که توانایی بازداری شناختی در نوجوانان سیگاری پایین تر از نوجوانان غیرسیگاری است؛ یافته های پژوهش حاضر می تواند تلویحات پیشگیری و درمانی در زمینه مصرف سیگار نوجوانان داشته باشد.

    کلید واژگان: سوگیری توجه, بازداری شناختی, آزمون استروپ, نشانه دهی فضایی, دانش آموزان سیگاری, غیرسیگاری
    Navazesh Marandi Zadeh Shirvan, Parvin Rafieinia *, Seyed Mosa Tabatabaee
    Objective

    Current study was conducted with the aim of investigating the relationship between attentional bias and cognitive inhibition among smoker and non-smoker male teenage students.

    Methods

    The research design was causal-comparative and the Statistical population of this study was 62 teenage students that randomly selected from 10 high schools of Gorgan and Kordkoy. Attentional bias has been measured by spatial cueing software and cognitive inhibition through Complex Stroop software. Also, short form of Wechsler Adult Intelligence Scale test has been executed and used as a control variable.

    Results

    Data analysis using ANCOVA and MANCOVA showed that smokers’ group performance in stroop and behavioral tests were weaker the non-smokers group (p<0.01), smokers achieved higher scores in spatial cueing task (p<0.01).

    Conclusion

    The results showed cognitive inhibition ability was lower in smokers group. The findings of the present study can have implications for prevention and treatment of adolescent smoking.

    Keywords: Attentional bias, Cognitive inhibition, Stroop task, spatial cueing, Smoker, Non-smoker
  • علی آهنگرنسب*، مهدیه عزیزی، محسن سعیدمنش

    نوجوانی دوره سنی ای است که تحولات زیادی در جسم و روان انسان رخ داده و او را در برابر مشکلات روانی دچار آسیب پذیری بیشتری می نماید؛ آسیب های این دوره باید عمیقا بررسی شده و مداخلات در راستای رفع آسیب و همچنین تقویت توان مقابله با آسیب ها صورت پذیرد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی توانبخشی شناختی بر بازداری شناختی، اعتیاد به اینترنت و کنترل عواطف نوجوانان صورت پذیرفت.

    روش

    روش پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری پژوهش، نوجوانان حاضر در دو دبیرستان در شهر یزد یودند که تعداد 30 نفر با شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پیش از هرگونه مداخله پیش آزمون گرفته شد و سپس گروه آزمایش 8 جلسه مداخله توانبخشی شناختی را دریافت نمودند. در پایان مداخله، از هر دو گروه مجددا آزمون ها گرفته شد. به جهت سنجش بازداری شناختی از آزمون بازداری شناختی رفیع خواه و ارجمند نیا (بشرا)، سنجش اعتیاد به اینترنت از پرسشنامه اعتیاد به اینترنت کیمبرلی یانگ و سنجش کنترل عواطف از مقیاس کنترل عواطف ویلیامز استفاده گردید.

    یافته ها: 

    داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند که نشانگر اثربخش بودن رویکرد توانبخشی شناختی در افزایش بازداری شناختی و کنترل عواطف و کاهش میزان اعتیاد به اینترنت بود.(p<0/05)

    نتیجه

    این رویکرد ضمن بهبود مهارت های شناختی، تقویت سیستم بازداری و بهبود تنظیم هیجانات بر کنترل میزان وابستگی به اینترنت نیز موثر می باشد.

    کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت, بازداری شناختی, توانبخشی شناختی, کنترل عواطف
    Ali Ahangarnasab *, Mahdiyeh Azizi, Mohsen Saeedmanesh

    Adolescence is the period of a lifetime when many physical and mental changes happen and thus make adolescents vulnerable to mental issues that must be well-recognized and figure out proper solutions to solve the problems and improve their ability to cope with difficult situations.

    Purpose

    This study aimed to examine the effectiveness of cognitive rehabilitation on internet addiction, cognitive inhibition, and emotional control of internet-addicted adolescents.

    Methods

    This is a quasi-experimental pretest-posttest study with a control group. The research population was adolescents from two schools in Yazd. We chose 30 of them with the availability sampling method for the sample group. after that, we randomly put them into experimental and control groups. Before any intervention pretest was taken from them. Then the experimental group received cognitive rehabilitation intervention in 8 sessions. At the end of the interventions, a post-test was taken from both experimental and control groups. To evaluate internet addiction Kimberly young's internet addiction scale was used. To evaluate cognitive inhibition Boshra scale was used. William's emotional control scale was used to evaluate emotional control.

    Results

    Data were analyzed with analysis of covariance which indicated the effectiveness of the cognitive rehabilitation approach to reduce internet addiction, and improve cognitive inhibition and emotional control levels (p<0.05).

    Conclusions

    cognitive rehabilitation approach is effective to reduce internet addiction in adolescents, and improve their cognitive skills and inhibitory system. Also, this approach could be effective to enhance emotional control for them.

    Keywords: Cognitive Inhibition, Cognitive Rehabilitation, Emotional control, Internet addiction
  • ندا کشاورز، حبیبه برزگر
    سابقه و هدف

    از دیرباز گمانه زنی درباره اینکه اختلال اسکیزوفرنی و دو قطبی دو اختلال جداگانه هستند و یا یکسان هستند، در بین دانشمندان وجود داشته است. هدف پژوهش حاضر مقایسه بیماران اسکیزوفرن و دوقطبی در عملکرد بازداری شناختی است.

    مواد و روش ها

    جامعه پژوهش شامل تمامی بیماران اسکیزوفرن و دو قطبی غیر مزمن بستری شده در مرکز آموزشی درمانی رازی تبریز بود که با تشخیص روانپزشک و براساس مصاحبه بالینی ساختار یافته براساس ملاک های DSM5 تشخیص اختلال اسکیزوفرنی یا دو قطبی دریافته کرده بودند. 31 بیمار اسکیزوفرن و 30 بیمار دوقطبی به  روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و عملکرد بازداری شناختی از طریق تست استروپ (رنگ-واژه) و شاخص های زمان واکنش و دقت در پاسخ دهی سنجیده شد.

    یافته ها

    نتایج به کمک روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد و نشان داد که بین دو گروه بیمار تفاوتی در عملکرد بازداری شناختی وجود ندارد.

    بحث

    شناخت شباهت ها و تفاوت های بین دو اختلال، علی الخصوص در عملکرد های شناختی می تواند در فهم دانشمندان از مبانی مشترک دو اختلال موثر باشد.

    کلید واژگان: اسکیزوفرنی, دو قطبی, بازداری شناختی, استروپ
    Neda Keshavarz*, Habibeh Barzegar
    Background & Aims

    Scientists have long speculated that whether schizophrenia and bipolar disorder are two separate or identical disorders. The aim of this study was to compare schizophrenic and bipolar patients in cognitive inhibition function.

    Materials & Methods

    The study population included all patients with schizophrenia and non-chronic bipolar disorder admitted to Razi Hospital in Tabriz who were diagnosed with schizophrenia or bipolar by a psychiatrist based on a structured clinical interview based on DSM5. 31 patients with schizophrenia and 30 bipolar patients were selected by convenience sampling method and cognitive inhibition performance was measured through Stroop test (color-word) and reaction time and accuracy indicators.

    Results

    The results were analyzed using descriptive statistics and multivariate analysis of variance and showed that there was no difference in cognitive inhibition function between the two groups of patients.

    Conclusion

    Recognizing the differences and similarities of the two disorders, especially in cognitive functions, can be effective in Scientistschr('39') understanding of the common ground between the two disorders.

    Keywords: Schizophrenia, Bipolar, Cognitive inhibition, Stroop
  • سارا میرزایی فیض آبادی، الهه مولوی، نجمه طاهری*

    از مهمترین ویژگی های نوجوانان باتوجه به قرار گرفتن در شرایط خاص سنی و رشدی، بالا بودن نرخ ارتکاب رفتارهای پرخطر است. هدف از مطالعه حاضر بررسی رابطه تنظیم هیجانی و بازداری شناختی در گرایش رفتارهای پرخطر نوجوانان دختر بود. جامعه ی آماری مطالعه ی حاضر شامل کلیه ی دانش آموزان دختر دبیرستانی شهر مشهد در سال 96 بود. در این پژوهش 206 دانش آموز دختر در دو گروه سنی (13-14-15 و 16-17-18) با روش نمونه گیری در دسترس در پژوهش توصیفی-تحلیلی حاضر شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های رفتارهای پرخطر، تنظیم هیجانی و تکلیف برو-نرو استفاده شد. یافته های حاصل از روش های آماری همبستگی و تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که بین نمرات رفتارهای پرخطر و تنظیم هیجانی و همچنین بازداری شناختی رابطه معناداری وجود داشت و از میان رفتارهای پرخطر، مصرف مواد مخدر، خشونت، رانندگی و نمره کل و همچنین از میان نمرات تنظیم هیجانی، نمرات نپذیرفتن پاسخ های هیجانی، دشواری در انجام رفتار هدفمند، نبود آگاهی هیجانی، دسترسی محدود به راهبردهای نظم بخشی هیجانی و نمره کل بین دو گروه سنی تفاوت معنادار مشاهده شد. بنابراین در می یابیم که هیجان ها یکی از عوامل مهم تاثیرگذار بر رفتارهای پرخطر است و نارسایی بازداری می-تواند یکی از علل زیربنایی رفتارهای پرخطر در نوجوانان باشد. شناسایی عوامل موثر در بروز رفتارهای پرخطر و تدوین برنامه های مربوط به پیشگیری امری ضروری است.

    کلید واژگان: رفتارهای پرخطر, تنظیم هیجانی, بازداری شناختی, نوجوانان دختر
    Sara Mirzaei Feyzabadi, Elahe Molavi, Najme Taheri *

    One of the most important characteristics of adolescents is the high rate of committing risky behaviors in certain age and developmental conditions. The purpose of this study was investigation the relationship between emotional regulation, cognitive inhibition and risky behaviors of female adolescents. The statistical population of this study included all high school girl students in Mashhad in year 96. In this research, 206 female students in two age groups (13-14-15 and 16-17-18) with available sampling were included in the descriptive-analytic study. To collect data were used risky behaviors and emotional regulation questionnaires and Go-No go task. Findings from statistical methods of correlation and one way ANOVA showed that there was a significant relationship between risky behaviors scores and emotional regulation, as well as risky behaviors and cognitive inhibition and there were observed among the risky behaviors, drug behavior, violence, driving, and the total score of risky behaviors, as well as among emotional regulation scores, the scores for not accepting emotional responses, the difficulty in performing purposeful behavior, lack of emotional awareness, Limited access to emotional regulation strategies and total score between two girls' adolescent groups. So we find that Excitement is one of the important factors influencing risky behaviors and unsufficiency of inhibition can be one of the underlying causes of tendencies to delinquency risky behaviors in adolescents. It is essential to identification of effective factors in the outbreak of risky behaviors and the formulation of prevention programs.

    Keywords: Risky behaviors, Emotional regulation, Cognitive inhibition, Adolescent girls
  • سمیه رامش، زبیر صمیمی*، علی مشهدی
    پژوهش حاضر با هدف بررسی بهبود بازداری شناختی کودکان مبتلابه اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی در بستر آموزش حافظه کاری هیجانی صورت گرفت. تعداد 20 کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی با روش نمونه گیری در دسترس و با استفاده از ابزارهای تشخیصی (مصاحبه بالینی ساختار یافته و پرسشنامه اسنپ نسخه چهار) انتخاب گردیدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند. افراد گروه آزمایش به مدت 15 جلسه 40-30 دقیقه ای در طی 15 روز تحت آموزش حافظه کاری هیجانی قرار گرفتند،  در حالی که گروه گواه هیچگونه آموزش و مداخله ای را دریافت نکردند. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با آزمون استروپ کلاسیک مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که آموزش حافظه کاری هیجانی منجر به بهبود بازداری شناختی گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش حافظه کاری هیجانی می تواند به عنوان یک گزینه مناسب برای بهبود بازداری شناختی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی مورد توجه متخصصان و پژوهشگران قرار گیرد.
    Somayeh Ramesh:
    The aim of this study was to investigate the Improvement cognitive inhibition of children with attention deficit / hyperactivity in the context of emotional working memory training. The 20 children with attention deficit / hyperactivity were selected available sampling and using diagnostic tools (SCID-I and SNAF-IV) and randomly assigned to two experimental and control groups. The experimental group were trained in emotional working memory for 15 sessions of 40-30 minutes during 15 days, while the control group did not receive such training. Both groups were tested in pretest and post-test by classic Stroop test. The results of multivariate analysis of covariance showed that emotional working memory training has leads to Improvement cognitive inhibition in the experimental groups in comparison with the control group. Thus, it can be concluded that that emotional working memory training can as a viable option for improvement cognitive inhibition in children with attention deficit / hyperactivity disorder be regard to specialists and researchers.
    Keywords: Attention deficit , hyperactivity disorder, Cognitive inhibition, Emotional Working Memory training
  • صغرا اکبری چرمهینی *، مرضیه سادات سجادی نژاد، مهدیه شفیعی تبار، تورج سپهوند
    مقدمه
    نتایج تحقیقات اخیر حاکی از آن است که اعتیاد علاوه بر سلامت جسمانی ، سلامت روانی، اجتماعی، و شناختی افراد را نیز تهدید میکند. البته اختلال در عملکردهای روانی، اجتماعی، و شناختی هم میتواند فرد را به سمت اعتیاد سوق دهد.
    هدف
    هدف این پژوهش، بررسی نقش عملکرد شناختی بازداری و برنامهریزی در تمایل به اعتیاد نوجوانان است.
    روش
    این پژوهش علی – مقایسهای در دو مرحله اجرا شد. در مرحلهی اول ، 570 نفر از دانشجویان 18 تا 20 سالهی سال اول دورهی کارشناسی دانشگاه اراک به روش هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامهی تمایل به اعتیاد زرگر (1385) پاسخ دادند. در مرحلهی دوم، از بین شرکتکنندگان 10درصد (45 نفر) افراد با نمرات زیاد و 10درصد (45 نفر) با نمرات کم در مقیاس تمایل به اعتیاد انتخاب شدند و دو آزمون استروپ و برج لندن را، که به ترتیب بازداری و برنامهریزی شناختی را میسنجند، اجرا کردند.
    یافته ها
    نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که دو گروه در بازداری شناختی تفاوت معنادار نداشتند ، ولی تفاوت معنادار آنها در آزمون برج لندن، نشاندهندهی اختلاف قابل توجه آنها در برنامهریزی شناختی بود ؛ به این صورت که عملکرد گروه با تمایل کم به اعتیاد در آزمون برج لندن بهتر بود.
    نتیجه گیری
    شاید بتوان گفت که کارکردهای شناختی از جمله برنامهریزی از عوامل مهمی است که در کنترل و پیشگیری از اعتیاد در دورهی نوجوانی میبایست در نظر گرفته شوند.
    کلید واژگان: نوجوانی, کنترل شناختی, بازداری, برنامه ریزی شناختی, تمایل به اعتیاد
    Soghra Akbari Chermahini *, Marzieh Sadat Sajadinezhad, Mahdiyeh Shafieetabar, Tooraj Sepahvand
    Introduction
    The results of the recent researches suggest that addiction threatens physical, mental, social, and cognitive health in addition to physical health. Of course, the disruption of psychological, social, and cognitive functions can also lead an individual to addiction. This relation is reciprocal, in a way that psycho-social and cognitive dysfunction can lead an individual to addiction.
    Method
    The purpose of this study was to investigate the role of cognitive function of inhibition and planning of tendency to addiction in adolescents.
    Method
    This causal-comparative study was conducted in two stages. In stage one, 570 freshmen from Arak University (aged18-20) were selected. They were asked to answer the Iranian Addiction Potential Scale (IAPS) (Zargar 2006). Based on the performance in IAPS, a group of 44 students with high- and a group of 45 with low score (10% of top and 10% of bottom) were selected for stage two. In stage two, participants were asked to perform two tasks: Stroop and Tower of London tests to measure cognitive inhibition and planning respectively.
    Results
    Results of performing two sets of MANOVA revealed that there is no significant difference between high and low groups in stroop task, but the difference in Tower of London measures were significant, and low group had better performance.
    Conclusion
    It might be a remarkable result, and we may be able to conclude that cognitive functions, specifically cognitive planning, are good predictors of tendency to addiction in adolescents.
    Keywords: Adolescence, Cognitive inhibition, Cognitive planning, Tendency to Addiction
  • فائزه ادیب نیا *، علیرضا کاکاوند
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی بازداری شناختی در سه گروه از دانش آموزان با پیشرفت ریاضی بالا، متوسط و پایین انجام گرفت.
    روش
    روش این پژوهش علی مقایسه ای بود. جامعه ی موردمطالعه، دانش آموزان پایه ی پنجم ابتدایی شهر اراک در سال تحصیلی 94-1393 بودند که 33 دانش آموز با پیشرفت ریاضی بالا، 39 دانش آموز با پیشرفت ریاضی متوسط و 36 دانش آموز با پیشرفت ریاضی پایین با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون هوش ریون، مقیاس درجه بندی معلم کانرز، آزمون ریاضی محقق ساخته و آزمون استروپ عددی استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده های حاصل از پژوهش از روش تحلیل واریانس چندمتغیره (مانوا) و آزمون تعقیبی شفه استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج مانوا نشان داد که در بین عملکرد سه گروه در آزمون استروپ عددی تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج آزمون تعقیبی شفه نیز نشان داد که در اثر استروپ عددی و اثر استروپ فیزیکی، نمره ی تداخل در دانش آموزان گروه با پیشرفت ریاضی متوسط بیشتر از نمره ی تداخل دانش آموزان گروه با پیشرفت ریاضی بالا است و نمره ی تداخل دانش آموزان گروه با پیشرفت ریاضی پایین نسبت به دو گروه دیگر بیشتر است.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت دانش آموزان با پیشرفت ریاضی پایین، ضعیف ترین عملکرد را در بازداری شناختی دارند.
    کلید واژگان: بازداری شناختی, پیشرفت ریاضی, دانش آموزان
    Faezee Adibniya*, Alireza Kakavand
    Objective
    The purpose of the present study was to compare cognitive inhibition in three groups of students with high, normal and low achievement in mathematical.
    Method
    This study was a causal-comparative study. The population of this study included all fifth grade students in 1393-94 in Arak. 33 students with high mathematical achievement, 39 students with normal mathematical achievement and 36 students with low mathematical achievement were selected by convenience sampling method. To collect the data, Raven’s IQ test, Conners Teacher Rate Scale, researcher constructed mathematical test and numerical stroop test were used. For analyzing the data, multivariate analysis of variance and follow-up Scheffe tests were used.
    Results
    The results of multivariate analysis showed that there was a significant difference between performance of three groups of students in numerical stroop. Results of follow-up Scheffe test showed the interference score of numerical stroop effect and physical stroop effect in students with normal mathematical achievement was higher than students with high mathematical achievement and the interference score in students with low mathematical achievement was higher than other groups.
    Conclusion
    It can be concluded that students with low mathematical achievement have the lowest performance in cognitive inhibition.
    Keywords: Cognitive inhibition, Mathematical achievement, Students
  • فاطمه شهامت ده سرخ
    تفاوت اصلی بین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی و نمونه های غیر بالینی، وجود عقاید ناکارآمد مرتبط با وسواس است. تکرار اجبارگونه وسواسی با هدف خنثی سازی این افکار پریشان کننده صورت می گیرد. با توجه به علایم اصلی اختلال وسواس فکری و عملی نقص کنش بازداری شناختی در انجام اعمال وسواسی مطرح است. اما نتایج در این زمینه ناهمسو است. در پژوهش حاضر سعی در بررسی نقص احتمالی بازدرای شناختی در چارچوب پارادایم بازداری بازگشت( IOR) در نمونه ای بالینی از مبتلایان به وسواس شستشو است. این مطالعه به روش علی مقایسه ای صورت گرفته است. سه مقیاس پرسشنامه افسردگی بک ویرایش دوم (BDI- II)، پرسشنامه باورهای وسواسی (OBQ-44) و آزمون IOR هیجانی بر روی نمونه پژوهش شامل 47 فرد مبتلا به اختلال وسواس شستشو اجرا شدند. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که بین دو گروه تفاوتی در میزان بازداری شناختی وجود ندارد( 045/0=2ηPartial ؛ 955/0= Wilk’s Lambda ؛735/0= P و 578/0=(42و4)F). از طرفی بدون در نظر گرفتن عامل گروه بین زمان واکنش افراد در کوشش های معتبر و نامعتبر در فاصله زمانی 500 هزارم ثانیه تفاوت معنادار وجود دارد (01/0>P؛ 209/4= t) که نشان دهنده پدیده IOR عمومی در آزمودنی ها است. نتایج پژوهش نقصی در بازداری شناختی در نمونه بالینی با توجه به باورهای وسواسی نشان نداد. به نظر می رسد مولفه های توجه برونزاد نمی توانند نشان دهنده وجود این نقص باشند.
    کلید واژگان: بازداری شناختی, وسواس فکری و عملی, بازداری بازگشت, باورهای وسواسی
    Fatemeh Shahamat Dehsorkh
    The crucial difference between people with OCD and non-clinical individuals would be the presence of OCD-related dysfunctional beliefs. compulsions are aimed at undoing the intrusive thoughts. With respect of core symptoms of Obsessive Compulsive Disorder(OCD) deficit in cognitive inhibition is probable. But results are inconsistent in this field. Here researchers are aimed to study the probable IOR deficit in clinical sample of compulsive washing . this study is a causal- comparative research. Beck Depression Inventory - version II (BDI-II), Obsessional Beliefs Questionnaire- 44 (OBQ-44) and emotional Inhibition of Return test were administered of 47 clinical samples of compulsive washing. The results of MANOVA analysis showed that there is no differences between two groups in IOR (F(4,42)=-0.578, P=0.735; Wilk’s Lambda= 0.955; Partial η2= 0.045). Moreover there is a significant deference between reaction times in valid and invalid trails (t= 4.209; P≤0.01) that shows the general IOR phenomena in participants. This research failed to show cognitive inhibition deficit in clinical samples of compulsive washing according to their dysfunctional beliefs.IT seems that IOR deficient is not detectable in OCD patients according to exogenous attention. Other theoretical and experimental implications are discussed.
    Keywords: Cognitive Inhibition, Obsessive Compulsive Disorder. Inhibition of Return, obsessional Beliefs
  • سوران رجبی، محسن نظرپور، فاطمه تابناک
    مقدمه
    هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش کارکردهای اجرایی (انعطاف پذیری ذهن، بازداری و توجه پیوسته) در پیش بینی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در نوجوانان دختر است.
    روش
    جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دختر متوسطه شهرستان خورموج هستند که در سال 94 – 95 تحصیل کرده اند. نمونه پژوهش شامل 117 نوجوان دختر مقطع متوسطه دوم است که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شده اند. ابزارهای پژوهش مقیاس راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، نرم افزارهای ویسکانسین، استروپ و عملکرد پیوسته می باشند. داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج تحلیل نشان داد که انعطاف پذیری و بازداری پیش بینی کننده سرزنش خود؛ انعطاف پذیری، بازداری و توجه پیوسته پیش بینی کننده نشخوارگری؛ انعطاف پذیری شناختی و بازداری شناختی پیش بینی کننده راهبرد تمرکز مجدد مثبت؛ انعطاف پذیری شناختی و توجه پیوسته، پیش بینی کننده ارزیابی مجدد و توجه پیوسته و بازداری پیش بینی کننده توسعه دیدگاه بوده است. همچنین بازداری شناختی توانسته است که میزان فاجعه سازی را در نوجوانان گروه نمونه پیش بینی کند.
    نتایج
    این نتایج رهنمودهایی به منظور بهبود راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با استفاده از کارکردهای اجرایی را ارائه می دهد.
    کلید واژگان: کارکرد اجرایی, انعطاف پذیری ذهن, بازداری, توجه پیوسته, تنظیم شناختی هیجان, نوجوان
    Introduction
    The aim of this study is to survey of the role of excecutive function (cognitive flexibility, cognitive inhibition, Continuous attention) on cognitive emotion regulation in Girl teens.
    Methods
    The statistical population of this research is all students of high school students in Khormoj city who have been educated in 95-95 years. The sample consists of 117 adolescent secondary school students who were selected using multi-stage cluster sampling The research tools are the scale of emotional cognitive regulation strategies, Wisconsin software, Stroop and continuous performance. The data were analyzed by stepwise multiple regression.
    Findings: The results of the analysis showed that cognitive flexibility and inhibition can predict self-blame, flexibility, inhibition, and continuous attention; predictive of rumination; cognitive flexibility and cognitive restraint predictive positive retention strategies; cognitive flexibility and continuous attention Forecasting reassessment and continuous attention and anticipatory deterrence has been the development of perspective. Also, cognitive impairment has been able to predict the extent of disaster in teenagers in the sample group.
    Conclusion
    These results provide guidelines for improving cognitive-emotional regulation strategies using executive functions.
    Keywords: Cognitive Flexibility, cognitive inhibition, Continuous attention, cognitive emotion regulation
  • فاطمه شهامت ده سرخ*، جواد صاحلی فدردی، سید امیر امین یزدی، علی طلایی
    پدیده بازداری بازگشت (IOR) به عنوان یک کنش بازداری شناختی، اشاره به سرکوب نسبی توجه به محرک هایی دارد که اخیرا مورد توجه قرار گرفته اند. این کنش در آدمی دارای ارزش انطباقی است (ونگ و کلاین، 2010). با توجه به علایم مرکزی در اختلال وسواس اجباری (OCD) احتمال نقص در بازداری شناختی وجود دارد. اما نتایج پژوهش ها در این زمینه بسیار ناهمسو است. از این رو این پژوهش در جهت بررسی نقص احتمالی IOR در نمونه ای بالینی از وسواس شستشو انجام گرفت. این مطالعه به روش علی مقایسه ای بود. سه مقیاس پرسشنامه افسردگی بک ویرایش II(BDI-II)، پرسشنامه بازنگری شده وسواسی اجباری (OCI-R) و آزمون IOR هیجانی بر روی نمونه پژوهش شامل 30 نمونه بالینی مبتلا به اختلال وسواس شستشو (%20 مذکر) و 30 نمونه غیروسواس (%7/26 مذکر) اجرا شدند. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد که افراد دچار وسواس شستشو نقصی در IOR ندارند (134/0=2η؛ 866/0= Wilk’s Lambda؛ 05/0< P و 265/1=F). از طرفی بدون در نظر گرفتن عامل گروه، بین زمان واکنش افراد در کوشش های معتبر و نامعتبر تفاوت معنادار وجود دارد (05/0≥P؛ 29/2= t) که نشان دهنده پدیده IOR عمومی در آزمودنی ها است. بررسی نتایج نشان داد که نقصی در بازداری شناختی در نمونه بالینی از مبتلایان به وسواس شستشو وجود ندارد. احتمال وجود نقص در سطوح دیگر بازداری مانند بازداری رفتاری مطرح است. دیگر تلویحات نظری و تجربی مورد بحث قرار گرفته است.
    کلید واژگان: بازداری شناختی, وسواس شستشو, پارادایم بازداری بازگشت
    F. Shahamat Dehsorkh, J. Salehi Fadardi, S.A. Amin Yazdi, A. Talaei
    Inhibition of Return (IOR) as a cognitive inhibition function, refers to the relative suppression of orienting toward stimuli that had recently been considered. This function has an adaptive value in human beings (Wang and Klein, 2010). Regarding the core symptoms of Obsessive-Compulsive Disorder (OCD), deficit in cognitive inhibition is probable. However, results are inconsistent. Therefore, the present study aimed to study the probable IOR deficit in clinical sample with compulsive washing. This study was conducted with a comparative method. Beck Depression Inventory-version II (BDI-II), Obsessive- Compulsive Inventory-Revised (OCI-R), and emotional Inhibition of Return test were administered on 30 clinical samples with compulsive washing (20% male) and 30 normal samples (26/7% male). The results of multivariate analysis of covariance showed that there was no deficit in IOR in compulsive washing (F=1.256, P>.05; Wilk’s Lambda =. 866; Y2 = 0.134). On the other hand without considering group effect, there was a significant difference deference between reaction times in valid and invalid trails (t=2.29; P[.05) that shows the general inhibition of return phenomenon in the subjects. This research failed to show cognitive inhibition deficit in clinical samples of compulsive washing, however, the probability of inhibition deficit is suggested in other levels of inhibition such as behavioral one. Other theoretical and experimental implications have been discussed.
    Keywords: Cognitive inhibition, Washing compulsion, Return paradigm
  • زهرا حسین زاده، علی مشهدی، علی غنایی چمن اباد، عاطفه سلطانی فر، فاطمه محرری، زهره حسینی، هدی حسین زاده ملکی

    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش حافظه کاری، آموزش والدینی و ترکیب این دو مداخله بر بازداری کودکان مبتلا به ADHD انجام شده است. با استفاده از نمونه گیری در دسترس و مقیاس SNAP-IV، CBCL و مصاحبه بالینی، 36 کودک 6 تا 12 سال مبتلا به ADHD انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مداخله گمارش شدند. داده ها با استفاده از تحلیل کو واریانس چند متغیری (MANCOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که تفاوت عملکرد کودکان گروه ترکیبی در مقایسه با دو گروه دیگر در آزمون بازداری شناختی معنادار نبود (05/0 P). اما عملکرد کودکان گروه درمان ترکیبی نسبت به دو گروه دیگر در آزمون بازداری رفتاری تفاوت معناداری داشت و حاکی از عملکرد بهتر این گروه بود (05/0 P)

    کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, فزون کنشی (ADHD), آموزش والدینی, آموزش حافظه کاری, درمان ترکیبی, بازداری شناختی, بازداری رفتاری
    Zahra Hoseinzadeh, Ali Mashhadi, Ali Ghanaei Cham Abad, Atefeh Soltanifar, Fatemeh Moharerri, Zohre Hoseini, Hoda Hoseinzadeh

    The aim of the current study was to examine effectiveness of combination of parent training program، working memory training on inhibition in children with Attention Deficit Hyper activity Disorder. Sample include 36 children with ADHD aged between 6 to 12 years were selected by convenience sampling method. The children that diagnosis with SNAP–IV، CBCL and clinical interview، were randomly assigned to the three interventions. To analyze of data MANCOVA were used. Result of study revealed that performance of the children of the combined group was not significantly difference compared with the other two groups in cognitive inhibition (P0. 05). Furthermore significant difference was observed between the combined treatment group and the other two groups in behavioral inhibition (P)

    Keywords: Attention Deficit Hyper Activity Disorder, Parent Training Program, Working Memory Training, Combined Treatment, Cognitive Inhibition, Behavioral Inhibition
  • حسین قمری گیوی، حسن ایمانی، اوشا برهمند، فریبا صادقی موحد
    مقدمه
    تحقیق حاضر به بررسی بازداری و بازشناسی شناختی در افراد مبتلا به وسواسی- اجباری و مقایسه این گروه با افراد بهنجار پرداخته است.
    روش
    جامعه آماری این پژوهش افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری در دامنه سنی 25 تا 45 ساله بود که بیمارستان ها و مراکز درمانی و مشاوره شهرستان اردبیل مراجعه کرده بودند. جامعه بهنجار این پژوهش نیز کلیه افراد بهنجار 25 تا 45 ساله شهرستان اردبیل بودند. با روش نمونه گیری در دسترس از هر گروه 40 نفر و در مجموع 80 نفر انتخاب شدند. کلیه این افراد از نظر سن، جنس و سطح تحصیلی با همدیگر جور شدند. ابزارهای این پژوهش آزمون استروپ و مقیاس حافظه وکسلر بود. نتایج با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که افراد وسواسی در بازداری شناختی به طور معناداری، ضعیف تر از افراد بهنجار عمل کردند. ولی بین افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و افراد بهنجار در متغیر بازشناسی شناختی تفاوت معناداری به دست نیامد.
    نتیجه گیری
    افراد مبتلا به وسواس براساس نتایج در پردازش های شناختی بازداری به طور معناداری ضعیف تر از گروه کنترل عمل کردند.
    کلید واژگان: اختلال وسواسی, اجباری, پردازش شناختی, بازشناسی شناختی, بازداری شناختی
    Hosseyn Ghamarigivi, Hassan Imani, Osha Barahmand, Fariba Sadeghi, Movahed
    Introduction
    The present study aimed to investigate cognitive inhibition and recognition in patients with obsessive-compulsive disorder and to compare them with normal group.
    Methods
    Statistical population of this research comprised of all patients with obsessive-compulsive disorder aged 25-45 that had come to mental hospitals, clinics and consulting centers located in Ardebil, Iran. The normal population included all the normal people aged 25-45 in Ardebil. Forty people were conveniently selected for each group (80 in total). They were matched for age, sex, and education. The instruments were Stroop test, and Wechsler Memory Scales. The data were analyzed by multivariate analysis of variance.
    Results
    The results of research suggested poorly cognitive inhibition in patients with obsessive-compulsive disorder than healthy people, but not in cognitive recognition.
    Conclusion
    In cognitive inhibition, people with OCD performed significantly more poorly than normal people.
    Keywords: Obsessive, Compulsive Disorder, Cognitive Process, Cognitive Recognition, Cognitive Inhibition
  • حسین قمری گیوی*، حسین شایقی، سمیه قاسم نژاد
    پژوهش حاضر به منظور بررسی بازداری شناختی و حرکتی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، وسواس فکری- عملی و مقایسه این دو گروه با افراد بهنجار انجام شد. در این پژوهش، 90 آزمودنی مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی، وسواس فکری- عملی و بهنجار (از هر گروه 30 نفر) و دارای دامنه سنی 45-25 سال شرکت کردند. هر یک از آزمودنی ها به صورت انفرادی و با استفاده از رایانه به تکالیف آزمون های استروپ (گولن، 1978) و تکلیف نشانه توقف (گرلاین، کیلپ، ترایون و مان، 2005) پاسخ دادند. یافته های پژوهش نشان داد که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در هر دو نوع بازداری شناختی و حرکتی، به طور معنا دار، ضعیف تر از گروه افراد بهنجار عمل کردند. بین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی و افراد بهنجار، غیر از برخی شاخص های بازداری حرکتی، تفاوت معنا دار به دست نیامد. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در بازداری شناختی به طور معنا دار ضعیف تر از گروه مبتلا به وسواس فکری-عملی بودند ولی در بازداری حرکتی این تفاوت معنادار نبود. با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، نقص در بازداری شناختی و حرکتی در آسیب شناسی این اختلال نقش دارد و در اختلال وسواس به غیر از ضعف نسبی در بازداری حرکتی باید مطالعات دقیق تری طراحی کرد.
    کلید واژگان: بازداری شناختی, بازداری حرکتی, وسواس فکری, عملی, اسکیزوفرنی
    The present research was designed to investigate the cognitive and motor inhibition in persons suffering from obsessive compulsive and schizophrenic disorders and comparing them with a normal group. 90 persons with obsessive compulsive and schizophrenic disorders and normal persons (30 persons in each group) age range between 25-45 were selected. The participants were asked to answer individually the computer based form of the stroop test (Golen, 1978), as index of cognitive inhibition and stop signal task (Gorlyn, Keilp, Tryon & Mann, 2005), of motor inhibition. Results indicated that persons with schizophrenic disorder in both the cognitive and motor inhibitions performed significantly poorer than obsessive compulsive and normal persons but there was no significant difference between obsessive compulsive and normal groups. The group with schizophrenic disorder performed significantly poorer than the obsessive compulsive group in cognitive inhibition but there was no significant difference in motor inhibition between these two groups. Therefore, on the basis of results it can be concluded that poor cognitive and motor inhibition have an important role in the pathology of schizophrenic disorder and in obsessive compulsive disorder, despite relative poor motor inhibition, is a need for there designing more careful studies.
    Keywords: cognitive inhibition, motor inhibition, obsessive compulsive disorder, schizophrenia
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال