جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "نهال کاری" در نشریات گروه "کشاورزی"
-
هدف از این تحقیق بررسی تاثیر پروژه های مدیریتی و احیایی بیابان زدایی در بهبود برخی شاخص های پایداری خاک و ویژگی های پوشش گیاهی است. این مطالعه در 4 سایت واقع در دشت یزد-اردکان شامل سایت نهال کاری، سایت مدیریت هرزآب، سایت مالچ پاشی شده و سایت قرق انجام شد. در هریک از سایت ها شاخص های گیاهی مانند درصد تاج پوشش، تراکم، زادآوری و شادابی گونه سیاه تاغ (Haloxylon aphyllum) اندازه گیری شد. پس از جمع آوری داده ها با استفاده از نرم افزار Spss تحلیل آماری انجام شد. نتایج تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون t مستقل نشان داد که در تمام سایت های مطالعاتی ازنظر درصد پوشش گیاهی و تراکم ازنظر آماری در سطح خطای 1% دارای اختلاف معنادارند. همچنین مقایسه میانگین بین تیمارها (سایت ها) به روش آزمون دانکن نشان داد که میانگین درصد پوشش گیاهی (72/5)، تراکم گیاهی (75/4)، زادآوری (542/0) و شادابی (33/61) به عنوان بیشترین میانگین و مربوط به تیمار هرزآب، و میانگین درصد پوشش گیاهی (68/1)، تراکم گیاهی (2)، زادآوری (111/0) و شادابی (24/12) به عنوان کمترین میانگین و مربوط به تیمار قرق بود. در سایت مدیریت هرزآب به دلیل فراهم شدن نفوذپذیری آب و در دسترس قرار گرفتن رطوبت مورد نیاز برای استقرار و توسعه پوشش گیاهی باعث افزایش درصد پوشش و تراکم پوشش گیاهی آن می گردد. با توجه به نتایج تحقیق پیشنهاد می شود که در پروژه های مدیریتی و احیایی بیابان زدایی در دشت یزد-اردکان بهترین روش ها به ترتیب تیمارهای مدیریت هرزآب، مالچ پاشی، نهال کاری و قرق مد نظر قرار گیرد.
کلید واژگان: آزمون T, پایداری, پلات, تراکم, قرق, نهال کاریIntroductionThe phenomenon of desertification has always been considered as one of the most important challenges facing Iran, which has been aggravated by human and climatic factors in recent years. Therefore, it is necessary to implement anti-desertification plans and projects set through the Development planning to curb desertification and restore and improve degraded lands. In this regard, the severity of the phenomenon can be decreased by applying appropriate management solutions and methods and preventing its expansion and progress. Implementing anti-desertification management and rehabilitation projects according to the ecological conditions of each region improves the condition of the vegetation, strengthens the soil stability, and protects the soil from the risks of water and wind erosion. Therefore, analyzing different aspects of the anti-desertification projects which are planned and carried out by the government is required for improving management in the natural resources sector. One such measure can be the restoration of desert pastures with regard to unfavorable climatic conditions. Thus, this study set out to investigate the influence of anti-desertification management and restoration projects in improving soil stability indicators and vegetation characteristics.
Materials and methodsThis study was conducted in four sites located in the Yazd-Ardakan plain, including the seedling site, the water weed management site, the mulched site, and the enclosure site. The main species investigated in each of these sites was Haloxylon aphyllum. To this end, four transects were placed in the site at regular intervals. It should be noted that the transects were placed parallel and perpendicular to each other in flat and sloping areas, respectively. The number of plots on each transect was 15 and the area of the plots was 210 cm. Moreover, the index Plant characteristics such as canopy percentage, density, reproduction, and freshness of Haloxylon aphyllum species were measured. Finally, after collecting the required data, statistical analysis was performed using the SPSS software.
ResultsAccording to the results of statistical analysis performed via independent t-test, a statistically significant difference was found in the percentage of vegetation and density at the error level of 1% in all investigated sites. Duncan's multiple range test revealed significant differences in mean values among treatments. The treatment associated with herbaz exhibited the highest mean values for vegetation cover (72.5%), plant density (75.4), regeneration (542.0), and vigor (33.61). Conversely, the treatment subjected to enclosure showed the lowest mean values for vegetation cover (68.1%), plant density (2.0), regeneration (111.0), and vigor (24.12).
ConclusionCompared to the control area, the percentage of vegetation and density of the effective area was significant in the seedling site (where the seedling project is based on seedling irrigation), which is due to the lack of suitable conditions and rainfall in the seed establishment. The wastewater management site demonstrated increased vegetation cover and density due to enhanced water infiltration and readily available moisture, which facilitated plant establishment and growth. Similarly, the mulched site exhibited higher vegetation cover and density compared to the control, attributable to the creation of a subsurface moisture layer beneath the mulch, providing a favorable environment for seed germination and plant development In the enclosure site which is less affected by human changes, the amount of soil erosion and ecosystem destruction is lower than other sites in all dimensions, leading to the higher percentage of vegetation and plant density. The establishment and expansion of vegetation cover through various methods have been implemented in recent decades as a means to combat desertification and mitigate the damages caused by dust storms in arid regions. However, water scarcity poses a significant constraint. Consequently, it is recommended that, in the context of desertification management and rehabilitation projects in the Yazd-Ardakan plain, the most effective approaches be prioritized as follows: runoff water management, mulching, afforestation, and enclosure.
Keywords: Density, Enclosure, Plot, Seedling, Stability, T-Test -
آبخیزداری و آبخوان داری یکی از کارآمدترین روش های مدیریت پایدار سرزمین است. در پژوهش حاضر اثربخشی اقتصادی و اجتماعی اجرای پروژه های آبخیزداری در زیرحوضه گلورد، حوزه آبخیز نکارود، شهرستان نکا مورد ارزیابی قرار گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل 2775 خانوار و حجم نمونه 280 نفر از سرپرستان خانوار بود. تجزیه تحلیل داده های حاصل از پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج نشان داد که اثرگذاری اقدامات آبخیزداری در جلوگیری از کاهش خسارات سیل و میزان رضایت از عملیات مکانیکی و بیومکانیکی اجراشده در منطقه دارای بالاترین اولویت ها ازنظر میانگین رتبه ای می باشند. بررسی ضرایب همبستگی نشان داد که بین اجرای عملیات آبخیزداری و ایجاد انگیزه نزد ساکنین روستا برای ماندن در روستا و کاهش مهاجرت از روستا همبستگی بالایی (0/60= R2، 0/01 = P-value) وجود دارد. نتایج آزمون کروسکال والیس نشان داد که بین تاثیر فعالیت های آبخیزداری بر بهبود وضعیت زندگی مردم در رابطه با نحوه مشارکت و نوع مشارکت پاسخگویان در اقدامات اجرایی اختلاف معنی داری وجود ندارد (1/32= Chi-Square، 0/72 = P-value). جمع بندی نتایج این تحقیق نشان داد که فعالیت های آبخیزداری در این حوزه آبخیز سبب بهبود وضعیت زندگی مردم شد و انگیزه ساکنین روستا برای ماندن در روستا و کاهش مهاجرت از روستا را افزایش داده است.کلید واژگان: آبخوان داری, آبخیزنشینان, بند سنگی-ملاتی, نهال کاریWatershed management is one of the most efficient methods of sustainable land management. In the current research, was evaluated the economic and social effectiveness of implementing watershed projects in the Gelevard sub-basin, Nekarud watershed, Neka city. The statistical population of this research included 2775 households and the sample size was 280 household heads. Data analysis was conducted using SPSS software. The results showed that the effectiveness of watershed management measures in preventing the reduction of flood damage and the level of satisfaction with the mechanical and biomechanical operations implemented in the study area have the highest priorities in terms of average rank. Correlation coefficients (R2= 0.60, P-value= 0.01) examination showed a high correlation between the implementation of watershed management operations and creating incentives for the residents of the village to stay in the village and reducing migration from the village. The results of the Kruskal-Wallis test showed no significant difference (Chi-square-1.32, P-value=0.72) between the effect of watershed management activities on improving people's living conditions in relation to the way of participation and the type of participation of the respondents in executive measures. Summarizing the results of this research showed that watershed management activities in this watershed improved people’s living conditions, increased the motivation of village residents to stay in the village, and reduced migration.Keywords: Gelevard, Seedling, Stone, mortar band, Watershed, Watershed residents
-
با توجه به تغییرات اقلیمی در تمامی نقاط کره زمین، یکی از مهم ترین ابزارهای مقابله با تغییرات اقلیمی از دیدگاه مدیریتی در سطح منابع طبیعی، آگاهی از میزان سازگاری گیاهان چوبی در شرایط تغییرات اقلیمی است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر عوامل اقلیمی بر سازگاری گونه های درختی مورد استفاده به منظور جنگلکاری در شهر رباط کریم با میانگین یک منطقه خشک در جنوب غربی استان تهران است. برای انجام این مطالعه، پس از تسطیح و آماده سازی بستر کاشت، در سال 1395 جنگلکاری با گونه های دو ساله توت نرک ، کاج تهران ، آسمان دار ، زبان گنجشک ، افرای سیاه و اقاقیا در شهر رباط کریم انجام شد. در هنگام کاشت، قطر بن، ارتفاع نهال، شادابی برگ ها (مطلوب، متوسط و رنگ پریده) و سلامت نهال (سالم، نیمه سالم، آفت زده) اندازه گیری شدند. پس از گذشت 6 سال، در سال 1401 نیز دوباره این ویژگی ها اندازه گیری شد. روند عناصر اقلیمی شامل بارش، متوسط دما (C°)، متوسط دمای حداکثر (C°)، متوسط دمای حداقل (C°)، متوسط سرعت باد (m/s)، متوسط تعداد ساعات آفتابی از سال 1330 الی 1400 و متوسط تبخیرتعرق مرجع (میلی متر) از 1400-1370 نیز بررسی شد. نتایج تجزیه و تحلیل عناصر اقلیمی نشان داد تغییرات اقلیمی به شکل افزایش میانگین دمای سالانه، افزایش حداکثر و حداقل دما، کاهش میزان مجموع بارش سالانه، کاهش میزان سرعت باد و افزایش میزان تبخیر-تعرق مرجع در حال وقوع هستند. از تعداد 150 اصله نهال در هنگام کاشت، در سال 1401 تعداد افرای سیاه به 80 اصله رسیده و تعداد نهال های کاج تهران و اقاقیا بدون تغییر خاصی و به ترتیب برابر با 145 و 142 اصله بود. از نظر میزان رویش قطری بیشترین میزان رویش، مربوط به اقاقیا و کاج تهران (به ترتیب با داشتن 09/1 و 05/1 سانتی متر در سال) است و کمترین میزان مربوط به گونه افرای سیاه (با داشتن رویش قطری 78/0 سانتی متر در سال) بود. از نظر میزان رویش ارتفاعی، بیشترین میزان مربوط به آسمان دار و توت نرک به ترتیب با 45/0 و 42/0 متر و کمترین میزان مربوط به افرای سیاه با 14/0 متر در سال بوده است. بررسی افزایش سطح تاج پوشش حاکی از آن است که بیشترین رشد در این مورد مربوط به کاج تهران و آسمان دار به ترتیب با افزایش 16/0 و 1/0 مترمربع و کمترین رشد مربوط به افرای سیاه با افزایش 018/0 متر مربع در سال است. نتایج آزمون ANOVA برای مقایسه وضعیت درختان از نظر درجات خشکیدگی گونه های مورد مطالعه در سال 1401 نشان دهنده معنی دار بودن اختلاف میانگین ها با احتمال 95% در گروه های مورد مطالعه است. براساس نتایج این تحقیق، گونه های کاج تهران و اقاقیا بیشترین سازگاری و عامل های سلامتی و زنده مانی را نشان دادند.کلید واژگان: اقلیم خشک, بارش, تغییر اقلیم, دما, نهال کاریJournal of Arid Biome, Volume:12 Issue: 1, 2023, PP 107 -119The main challenge to compromising with climate change from a management approach is dealing with the uncertainty of future climate changes. Analyzing the effect of climate change on tree species used for afforestation in Robat Karim as a city in the central arid regions of Iran was the purpose of this study. Afforestation with two-year seedlings of Mulberry (Morus alba), Tehran pine (Pinus eldarica), Tree of heaven (Ailanthus altissima), Ash (Fraxinus rotundifolia), Blackberry (Acer negundo), and, Acacia (Robinia pseudoacacia) took place after preparing the planting substrate in 2016. The diameter of the trunk, the height of the seedlings, the freshness of the leaves (good, medium, and pale), and the health of the seedlings (healthy, semi-healthy, infested) were measured during the planting. These parameters were measured again in 2022 after five years. Furthermore, to analyze the trend of seven climatic factors such as mean temperature (°C), mean maximum temperature (°C), the mean minimum temperature (°C), mean wind speed (m/s), the mean number of daily sunny hours from 1951 to 2021 and average reference evapotranspiration (mm) from 1991-2021, was carried out. The analysis results of climate elements showed that climate changes are taking place in the form of an increase in the mean annual temperature, an increase in the maximum and minimum temperature, a reduction in the total annual rainfall, a decrease in the wind speed, and an increase in the reference evaporation and transpiration. The number of Boxelder maple reached 80 trees, while the number of Tehran pine and Acacia seedlings did not change much and were equal to 145 individuals in 2022. The highest annual diameter growth rate includes Acacia and Tehran pine with 1.1 and 1.05 cm, respectively, while the lowest annual diameter growth rate involves black maple with 0.78 cm. The ANOVA test results to compare the condition of the trees in terms of the decay degree of the studied species in 2022 indicate a significant difference (p=0.05) between the studied groups. The priority is to determine native species and species such as Tehran pine and Acacia that can adapt to occurring tensions.Keywords: crown area, diameter, dry climate, height, plantation, Precipitation, Temperature
-
اندازه گیری تنوع و شناسایی صفات و گروه های عملکردی گیاهی منطقه و طبقه بندی آنها علاوه براینکه به شناسایی دقیق توان رویشی منطقه کمک می کند، به درک ما نسبت به عکس العمل پوشش گیاهی منطقه به آشفتگی ها و حضور احتمالی گونه های مقاوم با صفات مشابه یا مهاجم یاری می رساند. هدف از این پژوهش بررسی و ارزیابی مقدماتی وضعیت رویشی منطقه، روند تغییرات و ارزیابی توالی ثانویه پوشش گیاهی کانون های گرد و غبار خوزستان بعد از کشت نهال به شیوه های مختلف بود. برای تحقق این هدف از شاخص های تنوع گونه ای و گروه های عملکردی (PFTs) استفاده شد. برای ارزیابی تغییرات پوشش گیاهی منطقه با پیمایش صحرایی، تعداد 15 ترانسکت 100 متری با فواصل 50 متری بصورت تصادفی- سیستماتیک انتخاب شد. با توجه به یکنواختی ترکیب گونه های گیاهی و نبود عوارض محیطی در مجموع 180 پلات ثابت به ابعاد 1 متر مربع نصب گردید. نتایج تحقیق اخیر در سه منطقه کانون گرد و غبار جنوب شرق اهواز نشان داد در مناطق انتخابی شیوه های متنوع آبیاری به همراه بارندگی ها سبب تغییرات محسوسی در افزایش درصد پوشش و تعداد گونه بتدریج از سال 1396 تا 1399 گردیده است. گروه های عملکردی منطقه طویل با آبیاری سطحی (فارو) در سال 1399 نه گروه، در منطقه بگعان با آبیاری تانکری و حفر چاله با بیل مکانیکی هفت گروه و در منطقه حنیطیه با آبیاری تانکری و حفر چاله هفت گروه عملکردی قابل تشخیص بود. نتایج آنالیز T-تست نیز نشان داد بین متوسط دو مقدار همه شاخص ها از جمله تنوع شانون و سیمپسون در اسفند سال 1396 و اسفند سال 1399 برای هر سه منطقه مورد بررسی اختلاف معنی داری وجود داشته و شاخص های تنوع با افزایش تعداد گونه و درصد پوشش در منطقه، سیر صعودی داشته است.کلید واژگان: پوشش گیاهی, شاخص تنوع سیمپسون, شاخص تنوع شانون, نهال کاری, درصد پوشش گیاهیMeasuring the diversity and identifying plant vegetation traits and functional groups and classifying them, in addition to helping to accurately identify the vegetative capacity of the area, helps us to understand the vegetation response of the area to disturbances and presence. Potentially resistant species with similar or invasive traits help. The purpose of this study was to investigate and evaluate the vegetative status of the region, the trend of changes and evaluation of the second sequence of dust centers in Khuzestan after planting seedlings in different ways. Functional groups (PFTs) were used. To evaluate the changes in the vegetation of the area by field survey, 15 transects of 100 meters with distances of 50 meters were systematically randomly selected (the first transect was randomly selected and the rest with a defined distance of 50 meters). Due to the uniformity of plant species composition and the absence of environmental effects, a total of 180 fixed plots with dimensions of 1 square meter (location recording with GPS device) were installed. The results of a recent study in three areas of the dust center in the southeast of Ahvaz showed that in selected areas, various irrigation methods along with rainfall will cause significant changes in the percentage of cover (frequency) and the number of species from 2017 to 2020. Functional groups in the Tovayel region with surface irrigation (Faro) In 2020, nine groups were identified, in Bagan region with tanker irrigation and hole digging with seven excavators, and in Hanitieh region with tanker irrigation and hole digging seven functional groups. The results of T-test analysis also showed that there is a significant difference between the average of the two values of all indicators, including the diversity of Shannon and Simpson in March 2017 and March 2020 for all three regions so diversity indicators raised since number of species and cover increased.Keywords: vegetation, Simpson diversity index, Shannon diversity index, planting, vegetation percentage
-
منطقه نهال کاری شده طویل به دلیل مجاورت با کانال آبرسانی (کارون به ماهشهر) موسوم به کانال کوت امیر و در دسترس بودن آب مناسب برای آبیاری نهال ها، به شیوه ثقلی و حفر فارو آبیاری شد. این تحقیق با هدف ارزیابی روند تغییرات پوشش گیاهی طی چهار سال متوالی (1396 تا 1399) و در دو فصل در منطقه کشت نهال انجام شد. بدین منظور تعداد 5 ترانسکت 100 متری با فواصل 50 متری در منطقه انتخابی به صورت تصادفی سیستماتیک احداث شد. در امتداد ترانسکت ها در مجموع، 30 پلات ثابت نصب گردید. در دو فصل رویشی بهار و تابستانه نوع و درصد پوشش گونه های بومی برداشت شد. با استفاده از نرم افزارPAST شاخص های غالبیت، یکنواختی و تنوع گونه ای سیمپسون و شانون اندازه گیری شد. نتایج آزمون تجزیه واریانس یک طرفه برای بهار سال های 1396 تا 1399 نشان داد که میان میانگین شاخص های درصد پوشش، غالبیت، یکنواختی، شاخص های تنوع سیمپسون و شانون و غنا در سال های متوالی برداشت، اختلاف معنی داری وجود دارد. نتایج آزمون ویلکاکسون نشان داد شاخص های تعداد گونه، سیمپسون، شانون، یکنواختی، منهینینک و مارگالف در سال دوم نسبت به سال اول افزایش پیدا کردند. همچنین، با توجه به این که میزان معنی داری کمتر از 05/0 بوده، بین شاخص های غالبیت، شاخص سیمپسون و شانون طی تیر ماه سال های 1398 نسبت به سال 1397، اختلاف معنی دارای وجود دارد، اما بین تغییرات درصد پوشش در دو سال متوالی اختلاف معنی داری وجود نداشت. به طور کلی شاخص های تنوع شانون، سیمپسون در سال پایانی (1399) نسبت به سال آغازی (1396) افزایش چشمگیری داشته و این تغییر در اثر افزایش یکنواختی و غنای گونه ای در منطقه بوده است. بهترین گونه ها برای اصلاح منطقه بیابانی فوق، اشنان Seidlitzia rosmarinus و شورگز محلیTamarix passerinoides است. همچنین احداث فارو در کنار چاله های کشت نهال سبب تجمع آب باران و ظهور تدریجی سایر گونه های بومی می گردد.
کلید واژگان: شورگز محلی, اشنان, شاخص تنوع, فارو, نهال کاری, درصد پوشش گیاهیDue to the proximity to the water supply canal (Karun to Mahshahr) called Kut-Amir Canal and the availability of suitable water for irrigating the seedlings, the cultivated area was irrigated by surface irrigation and Furrow. The purpose of this study is to evaluate the trend of vegetation changes in during four consecutive years (2018-2021) and in two seasons in seedling cultivation areas was investigated. A total of five 100-meter transects, each 50 meters apart, were systematically established in the three selected areas. Around 30 fixed plots were installed along transects. In the two growing seasons of spring and autumn, the coverage of native species was recorded. The Simpson and Shannon, dominance, uniformity, and diversity indices were estimated using the PAST software. The results of one-way analysis of variance for the spring of 2018 to 2021 showed that there is a significant difference between the mean indices of coverage percentage, dominance, uniformity, Simpson and Shannon and Ghana diversity indices in consecutive years of harvest. The results of the Wilcoxon test showed that the indexes of species number, Simpson, Shannon, Evennnes, Manhinink and Margalf increased in the second year compared to the first year. Also, due to the fact that the sig rate is less than 0.05, there is a significant difference between the dominance indices, Simpson index and Shannon during July 2020 compared to 2019, but between changes in coverage percentage in the two there was no significant difference for consecutive years. The results of Duncan test showed that there is a significant difference between vegetation percentage and dominance index, Simpson and Shannon in spring (2018 and 2019) compared to (2020 and 2021) and is in two separate categories. Take. From the above observations and results, it can be concluded that in general, Shannon and Simpson diversity indices in the last year (2021) compared to the beginning year (2018) have increased significantly and this change is the result of increasing the uniformity and species richness in the area has been. The best options for improving the desert area above are Seidlitzia rosmarinus and Tamarix passerinoides. Also, the construction of Furrow along with seedling cultivation holes causes the accumulation of rainwater and the gradual emergence of other native species.
Keywords: Tamarix passerinoides, Seidlitzia rosmarinus, diversity index, Furrow, seedling, Vegetation percentage -
مطالعه پوشش گیاهی و اندازه گیری شاخص های تنوع ابزار مناسبی برای مطالعه وضعیت پوشش جنگل ها و مراتع و ارزیابی آنهاست. این پژوهش با هدف ارزیابی روند تغییرات پوشش گیاهی طی چهار سال متوالی در دو فصل در منطقه بگعان انجام شد. بدین منظور تعداد 5 ترانسکت 100 متری با فواصل 50 متری در منطقه مورد مطالعه به صورت تصادفی سیستماتیک در نظر گرفته شد. در امتداد ترانسکت ها جمعا 30 پلات یک مترمربعی ثابت نصب گردید. در دو فصل رویشی بهار و پاییز طی سال های 1396 تا 1399 نوع و درصد پوشش گونه های بومی برداشت شد. با استفاده از نرم افزارPAST و R شاخص های غالبیت، یکنواختی و تنوع گونه ای سیمپسون، شانون و هیل اندازه گیری شد. نتایج تجزیه واریانس یک طرفه در بهار سال های 1396 تا 1399 نشان داد که میان میانگین شاخص های درصد پوشش، غالبیت و شاخص های تنوع سیمپسون و شانون در سال های متوالی برداشت اختلاف معنی داری وجود دارد. در پاییز به غیر از شاخص غالبیت در سایر شاخص ها طی پاییز سال 1398 نسبت به سال 1397، اختلاف معنی داری وجود داشت. از نتایج ذکرشده نتیجه گیری می شود، با وجود برگشت تعدادی گونه یکساله یا کوتاه زی مانند Bienertia cycloptera Bunge وSalsola jordanicola Eig. در پی آبیاری نهال های کشت شده و بارندگی، منطقه مورد مطالعه همچنان حساس و شکننده بوده و تا احیای مناسب نیاز به مدیریت و قرق دارد.کلید واژگان: آتریپلکس, شاخص تنوع سیمپسون, شاخص تنوع شانون, نهال کاری, درصد پوشش گیاهیThe study of vegetation and the measurement of diversity indices are suitable tools for studying the status of forests and rangelands and evaluating them. The purpose of this study is to evaluate the trend of vegetation changes during four consecutive years and in two seasons in the Bagan region. For this purpose, 5 transects of 100 meters with distances of 50 meters in the study area were considered systematically randomly. A total of 30 plots of one fixed square meter were installed along the transects. In two growing seasons, spring and fall, from 2017 to 2020, the type and percentage of cover of native species were harvested. Dominance, uniformity and diversity of Simpson, Shannon and Hill species were measured using PAST and R software. The results of one-way analysis of variance (ANOVA) showed that there is a significant difference between the mean of dominance, Shannon and Simpson indices, percentage of cover, and the number of species in the spring of different harvest years. In fall, except for the dominance index in other indices during July 2019 compared to 2018, there was a significant difference. From the results, it can be concluded that despite the return of some annual or short-lived species such as Bienertia cycloptera Bunge and Salsola jordanicola Eig. following irrigation of cultivated seedlings and rainfall, the study area is still sensitive and fragile and needs to be managed and confined until proper rehabilitation.Keywords: Atriplex, Simpson diversity index, Shannon diversity index, Seedling, vegetation percentage
-
مقدمه
فرسایش بادی از عمده معضلات در بسیاری از نقاط جهان به ویژه مناطق خشک و نیمه خشک محسوب می شود و همچنین از عوامل مهم در تخریب و از بین رفتن خاک ها به شمار می رود. دو استراتژی کلی برای مقابله با فرسایش بادی وجود دارد. استراتژی اول افزایش مقاومت بستر دارای فرسایش در مقابل عوامل فرساینده و استراتژی دوم کاهش قدرت عوامل فرساینده است. کشت نهال راهکار موثرتری برای کاهش سرعت باد، مقابله با فرسایش بادی و تثبیت شنهای روان است. بنابراین هدف از این پژوهش بررسی تاثیر عملیات مدیریتی مکانیکی و بیولوژیکی بر مقدار رسوبات بادی در منطقه تل حمید طبس بود.
مواد و روش هابه منظور تعیین نقش هر یک از عملیات مدیریتی بر میزان فرسایش بادی و کنترل آن، تله های رسوب گیر در فواصل مختلف بین عاملهای حفاظتی در سه طبقه ارتفاعی نیم، یک و یک و نیم متری سطح زمین نصب شد. تیمارهای حفاظتی شامل T1 (4 ردیف تاغ و سه ردیف گیاه بومی سبط)، T2 (حفرخندق و خاکریز)، T3 (یک ردیف گیاه بوته ای ترات، سه ردیف تاغ و گیاه بومی سبط) و T4 (خاکریز و تراورس کوبی) بودند. سپس متناظر با هر رسوب گیر ، یک رسوب گیر شاهد در مکانی که فاقد اقدامات حفاظتی بود نصب شد. عملیات حفاظتی به مدت سه سال در منطقه اجرا شده بود. پس از این مدت تله های رسوب گیر در آذر 1394 نصب شدند و با استناد به اطلاعات به روز هواشناسی، مقدار رسوبات پس از هر طوفان (معمولا دو نوبت در هر ماه)، از دی ماه 1394 تا (فصول زمستان و بهار) جمع آوری و وزن شدند.
نتایج و بحثنتایج نشان داد که عامل های حفاظتی انجام شده در منطقه در کاهش میزان رسوب موثر بودند و تاثیر تیمارهای T1 و T2 در کاهش مقدرا فرسایش بادی به طور قابل توجهی بیشتر از سایر تیمارها بود. بیشترین کاهش در ارتفاع 5/0 متری دیده شد، بنابراین می توان نتیجه گرفت عملیات مکانیکی و بیولوژیکی می تواند به طور قابل توجهی سبب جلوگیری از حرکت غلطشی ذرات شن شود. مقدار رسوبات بادی در فصل بهار (به خاطر رطوبت کمتر و وزش باد شدید) بیشتر از فصل زمستان بود. همچنین بیشترین مقدار رسوبات بادی در ماه های اردیبهشت و خرداد و بالعکس کمترین مقدرا در دی ماه مشاهده شد. علاوه بر این در بین عملیات حفاظتی در هر دوفصل یهار وز مستان، کمترین رسوبات مربوط به تیمار عملیت مکانیکی (خاکریز و ایجاد کانال) و بیشترین مقدار نیز متعلق به تیمار عملیات بیولوژیکی (چهار ردیف تاغ و گیاه بومی سبط) بود. زیرا تیمارهای T4 و T3 به عنوان اولین مانع در مقابل باد قرار داشتند و در پشت آنها تیمار T2 قرار داشت که به مسیزان قابل توجهی سرعت باد را کاهش می داد و درنتیجه در هنگام برخورد با تیمار T2 سرعت و انرژی کمی داشت. در نتیجه این امر، مقدار رسوبات در تیمار T2 کمترین مقدرا بود.
نتیجه گیریبه طور کلی عملیات مکانیکی و بیولوژیکی مقدرا رسوبات بادی را نسبت به شاهد به میزان قابل توجهی کاهش دادند. بر خلاف دیدگاه عمومی که عملیات مدیریت بیولوژیکی می توانند فرسایش بادی را کاهش دهند به علت شرایط نامناسب رشد نهال-های تاغ و گیاهان به علت دوره های خشکی و کمبود آب، کارآیی آنها در کاهش سرعت و انرژی باد به ویژه در تیمارهای T1 و T3 بیشتر از عملیات مکانیکی (تیمار T2) نبود. به نظر می رسد نهال های تاغ در مدت سه سال به اندازه کافی رشد نکرده و اگر برای مدت طولانی تری به رشد خود ادامه دهند ممکن است سبب کاهش قابل توجه فرسایش بادی شوند. بر اساس نتایج این پژوهش، کاربرد همزمان عملیات مکانیکی و بیولوژیکی برای کنترل فرسایش بادی در مناطق خشک مثل طبس ضروی است.
کلید واژگان: تله رسوب گیر, فرسایش بادی, نهال کاری, عملیات مدیریتیIntroductionWind erosion is a serious problem in many parts of the world, especially in arid and semi-arid regions and it is an important factor in soil degradation and loss. In most area, conservation operations against the wind erosion are appropriate practices.There are two main strategies to combat wind erosion. These first strategy is to increase the strength of erodible bed against erosive factorsand second one is to reduce the force of erosive factors. Seedling is the more effective solution to reduce speed of wind, to combat wind erosion and to stabilize the drifting sands. Therefore, the objective of this research was to study the effect of mechanical and biological management practices on the amount of wind sediment in Tal-Hamid area, which is located in Tabas (Khorasan Razavi province, Iran).
Materials and methodsIn order to determine the role of each management practices on wind erosion and its control, sediment traps were established at different distance between conservational practices at 0.5, 1 and 1.5 meters from the surface of the earth. Conservational treatments included T1 (4 rows seedlings of Haloxylon persicum and 3 rows native plant of Stipagrostis) T2 (fence and sand channel), T3 (one row of Hammada Salicornica, 3 rows seedlings of Haloxylon persicum, and one row Stipagrostis), and T4 (moat and Railroad tie). Also, a control sediment trap was regarded in adjacent area without any conservational practices. The management practices had been performed for 3 years. After then sediment traps were established in December 2015, and according to wheatear information, after each wind storm (two times in each month) the trapped sediments were collected and weighted in established sediment traps for each treatments from January to June 2016 (spring and winter seasons).
Results and discussionThe results showed that all conservational practices were effective to reduce amount of sediment and the effect of T1 and T2 in reduction the wind sediment was considerably greater than other treatments. The more reduction of sediment load was found at height less than 0.5 m, therefore it can be concluded that the biological and mechanical practices could considerably prevent the saltation movement of sand particles. The wind sediment during the spring (due to lower moisture content and greater wind speed) was more than the winter. In addition, among the conservational treatments, the lowest value of wind sediments was related to mechanical management practices (fence and channel) and the highest amount of wind sediments was related to biological management practices (four rows of Haloxylon, and native plant i.e. Stipagrostis) in both seasons, because T4 and T3 are the first hedges against wind direction and they are located behind T2, and considerably have decreased the speed of wind, therefore when low speed wind reach to T2 its speed and energy is low. As a result of this, the sediment load In T2 was the lowest.
ConclusionIn general, biological and mechanical management practices decreased considerably the amount of wind sediment compared to the control. In spite of common viewpoint, the biological management practices may decrease the wind erosion, but due to unsuitable growth of Haloxylon seedlings and plants as a result of drought duration and deficiency of water, their efficiency in reduction of wind speed and energy especially T1 and T3 was not more than mechanical management practices (T2). It seems that during 3 years Haloxylon seedlings have not been grown sufficiently, and if they grow for long time, they can decrease the wind erosion considerably. According to results of this research, application both simultaneous biological and mechanical practices are needed to control wind erosion in arid regions such as Tabas.
Keywords: Wind erosion, sediment trap, seedling, management practices -
استفاده از پهپادهای بسیار سبک و ارزان قیمت در تشخیص سلامت جنگل کاری ها و شناسایی تنش برگ نهال ها می تواند مانع گسترش آفات و بیماری ها شود. دوربین های چند طیفی بویژه محدوده مادون قرمز، کارایی خوبی در این زمینه دارند، اما گران هستند. در این تحقیق از پهپاد عمودپرواز چهار موتوره بسیار سبک دارای دوربین 12 مگاپیکسل محدوده نور مرئی استفاده شد و جهت تشخیص تنش برگ نهال های جنگل کاری خالص افرا پلت، خالص بلوط و مخلوط آنها در نه منطقه یک الی سه هکتاری استفاده شد و پرواز در ارتفاع 40، 70 و 100 متر انجام شد تا کارایی پهپادهای سبک و ارزان قیمت جهت تشخیص تنش برگ درختان جنگل کاری بررسی گردد. طرح پرواز به صورت مسیرهایی با پوشش مشترک عرضی 75 درصد و پوشش مشترک طولی 80 درصد طراحی شد. طبقه بندی تصاویر به روش های نظارت شده شبکه عصبی، ماشین بردار پشتیبان، بیشینه شباهت و فاصله ماهالانوبیس صورت گرفت و 25 درصد نمونه های واقعیت زمینی برای بررسی صحت طبقه بندی استفاده شد. بارزسازی تصویر به روش اشباع رنگ انجام پذیرفت. در این مطالعه برخی شاخص های گیاهی محدوده نور مرئی نظیر شاخص گیاهی (NGRDI) و (EXG) کارایی زیادی برای تشخیص تنش برگ درختان و نهال ها نشان داد. همچنین ضریب جفریز-ماتوسیتا 81/1 الی 97/1 و ضریب واگرایی تبدیل شده 87/1 الی 98/1 بدست آمد. صحت کلی طبقه بندی تصاویر به روش ماشین بردار پشتیبان که بهترین روش در این تحقیق بود، 83 الی 7/96 درصد برای کل نمونه ها و ضریب کاپا 89/0 الی 98/0 بدست آمد. این تحقیق قابلیت دوربین های محدوده نور مرئی نصب شده بر روی پهپاد را در تشخیص تنش برگ درختان نشان می دهد. بهترین ارتفاع پرواز بین 70 الی 100 متر می باشد و استفاده از روش های بارزسازی تصاویر بویژه روش اشباع رنگ و شاخص های گیاهی محدوده طیف نور مرئی نظیر شاخص گیاهی (NGRDI) و (EXG) برای تشخیص تنش برگ کارایی این تصاویر را افزایش می دهد. طراحی سیستم تصویربرداری اتوماتیک متناسب با تغییرات ارتفاعی سطح تاج درختان جهت ممانعت از کاهش سطح همپوشانی حداقل، توصیه می شود.کلید واژگان: بیماری, شاخص گیاهی, نهال کاری, هواپیمای بدون سرنشینThe use of lightweight and cheap UAVs to detect the health of forests and identify the tension of planted can be useful to prevent the spread of pests and diseases. In the present research, a lightweight quadcopter drone with a 12-megapixel camera, visible light range was used. This UAV was emploied to detect leaf tension of pure Quercus Castanifolia plantation, pure Acer Velutinum and their mixture in nine sample with 1-3 hectares. Flight at altitudes of 40, 70 and 100 meters was used to determine UAV ability for detecting areas plantations tension. The flight plan was designed in the form of 75% latitude coverage and 80% longitudinal coverage. Supervised classification such as Neural Net, Support Vector Machine (SVM), Maximum Likelihood and Mahalanobis Distance algorithms are used and 25% of samples were used to check the classification accuracy. Visible color saturation image and some vegetation indices such as vegetation index (NGRDI) and (EXG), has great potential for detecting leaf tension in trees and seedlings. The Jeffries-Matusita coefficient ranged from 1.81 to 1.97, and the Transformed Divergence was 1/87 to 1.98, indicating the degree of separation of educational samples. The overall accuracy of Support Vector Machine (SVM) algorithm as best method was 83 to 96.7 percent for all samples and the kappa coefficient was 0.89 to 0.98. The results revealed the high capability of visibility light sensor cameras mounted on a UAV in detecting tree leaf tension. The best flight height is between 70-100 M. Using image enhancement techniques, especially color saturation and vegetation indices, the range of visible light spectrum such as vegetation index (NGRDI) and (EXG) to detect leaf tension increase the effectiveness of these images. Design of an automatic imaging system adapted to the altitude variation of the tree crown is recommender in order to prevent a minimum level of overlapping.Keywords: Disease, Plantation, UAV, Vegetation Index
-
به منظور بررسی تاثیر کاربرد زئولیت، باکتری های محرک رشد و اسید هیومیک بر رشد نهال های آتریپلکس کاینسنس (.Atriplex canescens L) آزمایشی در پاییز 1389 به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار، تحت شرایط دیم در اراک اجرا شد. تیمارها شامل زئولیت (صفر، 500 و 1000 گرم برای هر نهال)، باکتری های محرک رشد (صفر و 25 میلی لیتر برای هر نهال) و اسید هیومیک (صفر و 10 میلی لیتر برای هر نهال) بودند که با خاک درون چاله ها مخلوط شدند. هر تکرار شامل 5 نهال بود و درمجموع 180 نهال مورد آزمایش قرار گرفتند. در ابتدای پاییز سال بعد، صفات ارتفاع بوته ، قطر ساقه، بیوماس هوایی و بیوماس ریشه ای اندازه گیری شد. نتایج نشان داد با مصرف زئولیت صفات ارتفاع بوته (49/10%)، قطر ساقه (20/11%) و بیوماس ریشه ای (99/67%) در مقایسه با شاهد افزایش معنی داری دارد. مصرف باکتری های محرک رشد موجب افزایش معنی دار ارتفاع بوته (16/6%) و قطر ساقه (01/6%) شد و با مصرف اسید هیومیک، ارتفاع بوته (30/6%) و قطر ساقه (14/6%) افزایش معنی داری نشان دادند. استفاده از 500 گرم زئولیت، همراه با مصرف باکتری های محرک رشد و اسید هیومیک، بیشترین تاثیر را بر رشد اولیه نهال ها داشت. کاربرد 500 گرم زئولیت برای هر نهال، افزایش 68 درصدی بیوماس ریشه ای را موجب شد. از آن جایی که عدم توسعه مناسب ریشه ها در سال اول از دلایل مهم شکست طرح های نهال کاری است، با توجه به فراوانی و قیمت ارزان زئولیت، می توان این تیمار را برای افزایش موفقیت طرح های نهال کاری آتریپلکس توصیه کرد.کلید واژگان: نهال کاری, احیای مناطق خشک و نیمه خشک, بیوماس, تنش خشکیTo investigate the effects of Zeolite, Plant Growth Promoting Rhizobactria (PGPR) and Humic Acid on growth of Atriplex canescens L. seedlings, an experiment was conducted in a factorial randomized complete block design with three replications under dryland conditions at Arak in autumn 2010.Treatments consisted of zeolite (0, 500 & 1000 g per plant), PGPR (0 & 25 ml per plant) and humic acid (0 & 10 ml per plant), were mixed with the soil in the hollows. Each replication consisted of five seedlings and in total, 180 seedlings were examined. In next fall, plant height, stem diameter, above ground biomass and underground biomass were measured. Results showed that with consuming of zeolite, plant height (10.49%), stem diameter (11.20%) and root biomass (67.99%) were significantly increased compared with control. Plant height (6.16%) and stem diameter (6.01%) showed a significant increase by using PGPR and also plant height (6.30%) and stem diameter (6.14%) showed a significant increase by using humic acid. Results showed that 500 g of zeolite, with the use of PGPR and humic acid had the greatest effects on early growth of seedlings and using of 500 g zeolite per plant, lead to 68% increase in root biomass. Since the lack of proper development of roots in first year is an important reason for the failure of seedling plantation projects, according to abundance and low price of zeolite, so this treatment is recommended to increase the success of Atriplex seedling plantation projects.Keywords: Planting, Restoration of arid, semi-arid areas, Biomass, Drought stress
-
ارزیابی تغییرات ایجاد شده در اکوسیستم های مرتعی پس از اجرای عملیات احیا برای تعیین اثرات مثبت یا منفی پروژه ضروری می باشد. این مطالعه به بررسی اثر عملیات مختلف احیای بیولوژیک بر ترکیب و تنوع گونه ای پوشش گیاهی در مراتع نیمه استپی زاگرس واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد پرداخته است. نمونه برداری از پوشش گیاهی در سه منطقه نهال کاری، کپه کاری و چرای شدید (شاهد) به طور تصادفی- سیستماتیک با استقرار 120 پلات یک مترمربعی انجام گردید. داده های پوشش گیاهی برای ارزیابی پاسخ ترکیب پوشش گیاهی، تنوع گونه ای (سیمپسون، شانن- واینر) ، غنای گونه ای (مارگالف و منهینیک) و گروه های گیاهی (طول عمر، فرم رویشی، فرم زیستی و تیره های گیاهی) به اجرای عملیات احیایی مورد آنالیز قرار گرفتند. نتایج آنالیز واریانس نشان داد که تنوع و غنای گونه ای و برخی گروه های گیاهی در مناطق مختلف اختلاف معنی داری در سطح 5 درصد با هم دیگر دارند. منطقه تحت عملیات احیایی (نهال کاری و کپه کاری) ، از نظر کلیه شاخص های تنوع و غنای گونه ای و برخی گروه های گیاهی مانند گیاهان چندساله، همی کریپتوفیت ها، گندمی ها، پهن برگان علفی، تیره چتریان، گندمیان و گل سرخیان، بیشترین مقدار را به خود اختصاص داده و منطقه تحت چرای شدید کمترین مقدار را دارا بودند. آنالیز RDA نشان داد که ترکیب گونه ای منطقه تحت تاثیر عملیات احیایی بیولوژیک بوده است به طوری که گونه های مهم و ارزشمند مرتعی مانند Ferula assa-foetida، Prangos ferulacea و Dorema aucheri بیش ترین پاسخ را به عملیات احیای بیولوژیک در منطقه مورد مطالعه داشتند. به طور کلی نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که عملیات احیای بیولوژیک انجام شده در منطقه، تاثیر مثبتی بر شاخص های پوشش گیاهی داشته است.کلید واژگان: غنای گونه ای, احیای اکولوژیک, نهال کاری, کپه کاری, زاگرس
-
در این پژوهش با هدف بررسی تاثیر اندازه و موقعیت روشنه بر زنده مانی نهال ها، شش روشنه با اندازه های متوسط (200 تا500 متر مربع) و بزرگ (بزرگتر از 500 متر مربع) در جنگل شصت کلاته گرگان انتخاب شدند. پس از مشخص کردن پنج قطعه نمونه 36 مترمربعی (6×6 متر) در جهت های مرکز، شمال، جنوب، شرق و غرب روشنه ها، 12 نهال یک ساله از هریک از گونه های بلندمازو (Quercus castaneifolia C. A. Mey.)، شیردار (Acer cappadocicum Gled.) و توسکای ییلاقی (Alnus subcordata C. A. Mey.) با فاصله های 1×1 متر در آن ها کاشته شدند. رشد ارتفاعی و سطح فتوسنتزی نهال های کاشته شده در طول دوره رویش و زنده مانی نهال ها در انتهای دوره، مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تجزیه طرح کرت های دوبار خردشده و آزمون SNK تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که با افزایش اندازه روشنه، درصد زنده مانی نهال های هر سه گونه به طور معنی داری کاهش یافت. هم در روشنه بزرگ و هم در روشنه های متوسط، نهال های بلندمازو از بیشترین زنده مانی برخوردار بودند و در روشنه های بزرگ نهال های شیردار در مقایسه با سایر گونه های کاشته شده از درصد زنده مانی کمتری برخوردار بودند. بیشترین رشد ارتفاعی نهال ها مربوط به موقعیت های مرکزی بود و به ترتیب در موقعیت های شمال، غرب، جنوب و شرق درون روشنه ها، رشد ارتفاعی کاهش یافت. با افزایش اندازه روشنه، توسکای ییلاقی و بلندمازو از رشد ارتفاعی و سطح فتوستزی بیشتری برخوردار شدند، اما شیردار در روشنه های متوسط عملکرد بهتری داشت. بنابراین، پیشنهاد می شود برای جنگل کاری درون روشنه های بزرگ و یا موقعیت مرکزی روشنه های متوسط از توسکای ییلاقی و بلندمازو و برای جنگل کاری در روشنه های متوسط و یا حاشیه روشنه های بزرگ از شیردار استفاده شود.کلید واژگان: جنگل شصت کلاته, رشد ارتفاعی, سطح فتوسنتزی, موقعیت مکانی, نهال کاریIn this study,six canopy gaps with medium (200-500 m2) and large (> 500m2) sizes were selected in Shastkolate forest. In each gap, micro sample plots (6×6 m) were established at the center and north, east, south and west directions of each gap. Within each micro plot, 12 seedlings of chestnut-leaved oak (Quercus castaneifolia C. A. Mey.), Cappadocian maple (Acer cappadocicum Gled.) and Caucasian alder (Alnus subcordata C. A. Mey.) were planted in spacing of 1×1 m. Height growth and photosynthetic rate of seedlings were studied during the growth season, while the survival rate was calculated in the end of season. Data were analyzed using spilt split plot plan and SNK test. Results showed that survival rate of seedlings of all three species decreased with increasing gap size. Oak seedlings showed the highest survival rate in both large and medium sized gaps. The maple seedlings showed the lowest survival rate in the large gaps. The maximum height growth of seedlings was measured in the center of gaps; this was decreased in north, west, south and east edges of the gaps, respectively. The larger the gap size the higher was the height growth of alder and oak and seedlings, while that of maple was higher in the medium gaps. Therefore one can conclude that planting of oak and alder seedlings in the center of large gaps could bring more promising results, while planting of maple in the center of medium and edges of large gaps would be more effective.Keywords: Height growth, photosynthetic rate, Planting, Shastkolate forest, spatial location
-
در این پژوهش تاثیر و هزینه کاربرد دو نوع هیدروژل به نام های تجاری آکوازورب و هربوزورب بر افزایش استقرار نهال ها در دو نوع خاک با شوری 5/4 و 8 دسی زیمنس/ متر) مطالعه شد. فراجاذب ها در دو سطح 5/0 و 1 درصد وزنی در هنگام کاشت نهال ها به صورت هیدراته با خاک مخلوط شد. کاشت نهال ها در عرصه طبیعی با استانداردهای دستورالعمل فنی کاشت نهال منابع طبیعی انجام گرفت. در پایان نتایج نشان داد میزان استقرار نهال ها در تیمار شاهد حدود 40 درصد است و درصد استقرار نهال ها در بستر غنی شده با هیدروژل به طور معنی دار و تا حد مطلوب (80 درصد) افزایش یافته است. شوری خاک تفاوت معنی داری در استقرار نهال ها ایجاد نکرد. با مقایسه نتایج با طرحی اجراشده در زمان و شرایط مشابه، مقدار افزایش هزینه و صرفه جویی در مصرف آب تعیین شد. مقایسه مذکور نشان داد مصرف آب در هر دور 30 درصد و تعداد دوره آبیاری 33 تا 50 درصد کاهش یافته است. میزان افزایش هزینه نسبت به طرح شاخص از 2- تا 29 درصد به ترتیب برای هربوزورب با سطح 5/0 درصد و آکوازورب با سطح 1 درصد اندازه گیری شد. با توجه به این نتایج کاربرد فراجاذب هربوزورب با سطح 5/0 درصد و آکوازورب 5/0 با حدود 5/2 درصد افزایش استقرار به ازای هر یک درصد افزایش هزینه بهترین تیمار بودند. کاربرد فراجاذب به میزان 1 درصد در مقدار استقرار نسبت به تیمار 5/0 درصد افزایش معنی داری نداشت، بنابراین، موجب اتلاف منابع می شود و در این شرایط پیشنهاد نمی شود.کلید واژگان: استان سمنان, شوری خاک, نهال کاری, هزینه, هیدروژلIn this study the effects and costs of application of two kinds of super absorbent polymer on the establishment and surviving of seedlings was investigated. Experiments were done in the field and on two kind of soil with different salinity (EC: 4.5 and 8 dsm-1). The results showed: the establishment rate of seedling in control was about 40 percent. The percentage of seedling establishment in the hydrogel treatments significantly increased and statistically is equal to the optimal surviving of the seedling (80%). Soil salinity on seedling establishment in the same treatments did not produce significant differences. The results were compared with a similar project to determine the costs and benefits. Based on the results a 30 percent reduction in water usage per round and 33 to 50 percent reduction in the number of irrigation replicate were recorded. The costs in compare to the normal project varied from -2 to 29 percent respectively for treatment Herbosorb® 0.5% and Aquasorb 1%. The treatments Herbosorb® and Aquasorb with usage level of 0.5% caused about 2.5 percent for each one percent increasing in the cost. There is no significant increase in the percentage of seedling survival by using 1% super-absorbent compared to 0.5 percent.Keywords: Hydrogel, Surviving, Planting, Soil salinity, Semnan Province
-
تقریبا تمامی بررسی های جهانی تغییر اقلیم ناشی از اثرات گلخانه ای گازهای کربنی را تایید می نماید. ترسیب کربن در عرصه جنگل ها و مراتع رهیافتی پایدار و فاقد مخاطرات زیست محیطی برای مواجهه با تبعات این پدیده است. انجام عملیات احیائی جنگل کاری توام با روش های آبخیزداری یکی از ظرفیت های مهم در ترسیب کربن است. این پژوهش با هدف بررسی ظرفیت این عملیات در مناطق رویشی زاگرس شمالی و مرکزی در ترسیب کربن اتمسفری اجراء شد. بدین منظور در هر یک از استان های کردستان، کرمانشاه، لرستان و فارس یک یا چند سایت که عملیات یاد شده بر مبنای الگوهای سنتی یا جدید آبخیزداری اجراء گردیده بود، به عنوان معرف انتخاب، سپس با عملیات میدانی نمونه برداری خاک، زیست توده و لاشبرگ به صورت سیستماتیک تصادفی در سایت های مطالعاتی و شاهد انجام شد. اندازه گیری کربن آلی و دیگر آزمایشات خاک و نیز ضریب تبدیل کربن برای نمونه زیست توده و لاشبرگ محاسبه و ذخیره کربن در هکتار محاسبه شد. سپس مقادیر شاخص های ترسیب کربن در هر هکتار محاسبه شد. نتایج نشان داد که عملیات اجراء شده که عمدتا به صورت درخت کاری همراه با عملیات پخش سیلاب و آبخوانداری و بانکت بندی و سامانه های سنتی تراس بندی و سکوبندی همراه با کشت درخت و درختچه و یا همراه با زراعت بود، موفق به ترسیب از 3.41 تا 112.1 تن کربن در هکتار شده بودند. بیشترین سهم کربن ترسیبی مربوط به کربن خاکی بود که سهم نسبی آن در ترسیب کربن بین 95 تا 99 درصد از کل کربن ترسیب یافته بود. از میان عملیات مورد ارزیابی سامانه سنتی سکوبندی همراه با کشت درختان مو و بادام موفق تر از سایر اشکال عملیات بود.
کلید واژگان: بانکت بندی, پخش سیلاب, تراس بندی, ذخیره کربن, نهال کاریAll worldwide studies verifies global phenomenon of climate change caused by the greenhouse effect of carbon emissions on this planet. Carbon sequestration in terrestrial ecosystem is a sustainable approach, with no environmental risks. One of the key potential in carbon sequestration in our country is the watershed management biomechanical operations in the natural resources areas. This research was conducted to evaluate this operation options in north and middle parts of Zagros ecological zone in atmospheric carbon sequestration and to offer optimal options for these regions. For this purpose, in each of the provinces (Kermanshah, Lorestan, Kurdistan and Fars), one or more representative sites were selected. Then, soil, biomass and litter sampling were taken by field operations using systematic randomized method. Soil organic carbon and other soil physic-chemical properties and carbon stock of biomass and litter samples were determined in the laboratory. Then, carbon sequestration indices including soil, biomass, litter and total carbon sequestration, were measured per hectare. Analysis of the research results indicated that these operations are mainly planting of different trees along with flood and water spreading and bankets. Watershed management operations sequester up to 3.41 to 112.1 tons of carbon per hectare. Contribution of soil from total carbon sequestration was around 95 to 99 percent measured across different study site. Native terracing with tree planting of grapes (Vitis spp) and almond (Amygdalus spp) were the more efficient option in carbon sequestration along the selected areas.Keywords: Banketing, Carbon stock, flood spreading, Terracing, Tree plantingý
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.