جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "نیتروژن" در نشریات گروه "زراعت"
تکرار جستجوی کلیدواژه «نیتروژن» در نشریات گروه «کشاورزی»-
به منظور بررسی تاثیر منابع مختلف کود نیتروژنی بر عملکرد دانه و علوفه سه رقم ارزن، آزمایشی در سال 1398 به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی با سه تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس انجام شد. در این آزمایش چهار سیستم تغذیه ای شامل تامین100 % نیاز نیتروژن گیاه از منبع شیمیایی (اوره)، تامین 100 % نیاز نیتروژن گیاه از منبع آلی (ورمی کمپوست)، تغذیه تلفیقی 1 (50 % ورمی کمپوست + 50 % اوره) و تغذیه تلفیقی 2 (نیتروکسین + 50 % اوره) در کرت اصلی و سه رقم ارزن (پیشاهنگ، KCM2 و باستان) در کرت فرعی مورد بررسی قرار گرفتند. صفات اندازه گیری شده شامل عملکرد دانه، اجزای عملکرد، صفات کیفی دانه و علوفه بود. نتایج نشان داد که سیستم های تغذیه ای متفاوت اثر معنی داری بر وزن هزار دانه و عملکرد دانه داشتند. بر اساس مقایسه میانگین های عملکرد دانه تحت اثر متقابل رقم در تیمار کودی، بیشترین (2830 کیلوگرم در هکتار) و کمترین (75/1217کیلوگرم در هکتار) عملکرد دانه ارزن به ترتیب از رقم باستان و KCM2 حاصل شد. رقم پیشاهنگ و KCM2 که هر دو جزو ارقام ارزن معمولی هستند از نظر صفات مهمی چون عملکرد و صفات کیفی دانه تحت تاثیر تیمارهای کودی ورمی کمپوست 100 % و تغذیه تلفیقی 1 (50 % ورمی کمپوست + 50 % اوره) در گروه تیمارهای برتر قرار گرفتند. رقم باستان که یکی از ارقام ارزن دم روباهی است در تغذیه تلفیقی 2 (نیتروکسین + 50 % اوره) عملکرد دانه و علوفه بهتری داشت. جمع بندی نتایج در صفات مختلف کمی و کیفی ارقام ارزن تیمار تغذیه تلفیقی نیتروکسین + اوره را به عنوان تیمار برتر معرفی می نماید. بر این اساس با استفاده از این تیمار در زراعت ارزن دانه ریز ضمن کاهش 50 درصدی در مصرف کود شیمیایی نیتروژن و جایگزین کردن آن با کود زیستی نیتروکسین می توان عملکرد قابل قبولی در صفات کیفی دانه و علوفه گیاه بدست آورد و یک گام به تحقق اهداف کشاورزی پایدار نزدیک تر شد.
کلید واژگان: باستان, پیشاهنگ, نیتروژن, نیتروکسین, ورمی کمپوست, KCM2In order to study the effect of different sources of nitrogen fertilization on forage and grain yield of three millet cultivars, an experiment was done at Agricultural Research Station of Tarbiat Modarres University during the spring and summer 2019. Experimental treatments were arranged in split plots based in randomized complete blocks design with three replications. In this experiment four nutrition systems including: 100% chemical nitrogen (urea), 100% organic (vermicompost), integrative nutrition-1 (50% vermicompost + 50% urea) and integrative nutrition-2 (50%vermicompost + 50% urea) were located in the main plots and three millet cultivars (Pishahang, KCM2 and Bastan) in sub plots. Different traits such as grain yield, yield components, biomass, harvest index, grain and forage quality indices were investigated. Results indicated to significant effect of nutritional systems on harvest index, thousand grain weight, grain yield and biological yield. Regarding to the means comparison of fertilizer × cultivar interaction the highest grain yield (2830 kg/ ha) and the lowest one (1217.75 kg per hectare) were obtained from the Bastan and KCM2 cultivars respectively. Pishahang and KCM2 cultivar (both common millet) for important traits such as grain and forage yield and quality were in the same statistical group with the superior treatment (urea) under vermicompost and integrated (vermicompost + urea) treatment. While Bastan cultivar (foxtail millet) produced superior grain and forage yield under integrative (nitroxin + urea) treatment. Therefore, using this treatment in small grain millet production, alternating the 50% of chemical nitrogen fertilizer with the biological fertilizer, nitroxin, the acceptable grain and forage yield will produce and we will one step closer to the goals of sustainable agriculture.
Keywords: Bastan, KCM2, Nitrogen, Nitroxin, Pishahang -
سابقه و هدفسرخدار (Taxus baccata L.) گیاهی سوزنی برگ و از جمله گیاهان دارای اهمیت چندگانه ی دارویی، زینتی و صنعتی درحال انقراض است. سرخدار به عنوان مهمترین منبع قابل اعتماد ترکیب ضد سرطان تاکسول است که در پزشکی اهمیت ویژه ای دارد. پایین بودن میزان تاکسول در گیاه سرخدار و همچنین کند رشد بودن این گیاه از جمله موانع جدی استفاده از سرخدار در تامین این ماده مهم دارویی است. استفاده از برخی عناصر مانند نیتروژن سبب افزایش خصوصیات کمی و کیفی گیاهان بویژه افزایش تولید متابولیت های ثانویه نظیر آلکالوئیدها خواهد شد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف تاثیر کود نیتروژنی نانوشده در مقایسه با کود اوره جهت افزایش رشد رویشی و تجمع متابولیتی نهال های سرخدار مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روش هابه همین منظور، آزمایشی در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان آزمایش با 9 سطح تیماری (نانو کود نیتروژن در سه سطح صفر، 5/1 و3 میلی لیتر در لیتر به صورت محلول پاشی برگی و کود اوره معمولی در سه سطح صفر، 6 و 12 گرم برای هر نهال به صورت خاکی) و 3 تکرار (دو گیاه در هر تکرار) اجرا شد. کوددهی در 4 مرحله با فاصله زمانی 14 روزه انجام شد. پارامترها در دو بخش مورفوفیزیولوژیکی (ارتفاع بوته، تعداد شاخه فرعی، قطر ساقه اصلی، عرض کانوپی گیاه، وزن تر و خشک اندام هوایی و وزن خشک ثانویه) و فیتوشیمیایی (کلروفیل a، کلروفیل b، کاروتنوئید، آنتوسیانین، فنل کل، فلاونوئید کل، درصد مهار رادیکال آزاد، آلکالوئید کل و میزان تاکسول) اندازه گیری شد.یافته هانتایج نشان داد که استفاده از نیتروژن به دو صورت نانوکود و اوره توانست اکثر صفات کمی و کیفی گیاه سرخدار را بهبود بخشد. به طوری که بیشترین مقدار ارتفاع گیاه و قطر ساقه اصلی با کاربرد 3 میلی لیتر در لیتر نانوکود نیتروژن به همراه عدم مصرف کود اوره به-دست آمد. بالاترین تعداد شاخه فرعی و مقدار کلروفیل a و کلروفیل b در نتیجه ی عدم کاربرد نانوکود نیتروژن به همراه 6 گرم کود اوره حاصل شد. در نتیجه ی استفاده از 5/1 میلی لیتر در لیتر نانوکود نیتروژن به همراه 6 گرم کود اروه، وزن خشک اندام هوایی در سرخدار افزایش قابل توجهی یافت. همچنین کاربرد 5/1 میلی لیتر در لیتر نانوکود نیتروژن + 12 گرم کود اوره توانست بالاترین مقدار آلکالوئید کل و تاکسول را در گیاه سرخدار تولید نماید.نتیجه گیریبر اساس نتایج، به نظر می رسد که با مدیریت تغذیه نیتروژن و کاربرد همزمان کودهای نیتروژنی کلاته شده و کود اوره امکان مدیریت رشد و تجمع متابولیت در گیاه سرخدار وجود دارد.کلید واژگان: سرخدار, نیتروژن, نانوکود, فیتوشیمیایی, تاکسولBackground and objectivesYew (Taxus baccata L.) is a coniferous plant and one of the plants with multiple medicinal, ornamental and industrial importance is in the process of extinction. Yew is the most important and reliable source of the anti-cancer compound taxol, which has a special importance in medicine. The low amount of taxol in yew and the slow growth of this plant are among the serious obstacles to using yew in providing this important medicinal substance. The use of some elements such as nitrogen will increase the quantitative and qualitative characteristics of plants, especially the production of secondary metabolites such as alkaloids. Based on this, the current research was conducted with the aim of investigating the effect of nanosized nitrogen fertilizer compared to urea fertilizer to increase vegetative growth and metabolite accumulation of yew seedlings.Materials and methodsFor this purpose, an experiment at Gorgan University of Agricultural Sciences and Natural Resources with 9 levels of treatment (nitrogen nanofertilizer at three levels of 0, 1.5 and 3 ml.l-1 in the form of foliar spraying and regular urea fertilizer in three levels of 0, 6 and 12 g were applied to each seedling as soil) and 3 replicates (two plants per replicate). Fertilization was done in 4 stages with a time interval of 14 days. Parameters in two morphophysiological sections (plant height, number of sub-branches, diameter of the main stem, canopy width of the plant, fresh and dry weight of the aerial part and secondary dry weight) and phytochemical (chlorophyll a, chlorophyll b, carotenoid, anthocyanin, total phenol, total flavonoid, percentage of free radical inhibition, total alkaloid and taxol content) measurement became.ResultsThe results showed that nitrogen is used in two forms, nanofertilizer and urea, it improved most of the quantitative and qualitative traits of the yew plant. So that the maximum amount of plant height and the diameter of the main stem was obtained with the application of 3 ml.l-1 of nitrogen nanofertilizer along with not using urea. The highest number of sub-branches and amount of chlorophyll a and chlorophyll b were obtained as a result of not using nitrogen nanofertilizer along with 6 g of urea fertilizer. As a result of using 1.5 ml.l-1 of nitrogen nanofertilizer along with 6 g of urea fertilizer, the dry weight of the aerial parts of yew increased significantly. Also, the application of 1.5 ml.l-1 of nitrogen nanofertilizer + 12 g of urea fertilizer produces the highest amount of total alkaloid and taxol in yew.ConclusionBased on the results, it seems that it is possible to manage the growth and accumulation of metabolites in the yew by managing nitrogen nutrition and simultaneous application of chelated nitrogen fertilizers and urea fertilizer.Keywords: Yew, Nitrogen, Nano-Fertilizer, Phytochemical, Taxol
-
با هدف بررسی اثر محلول پاشی سیلیس و سلنیوم همراه با کودهای شیمیایی و آلی روی چغندرقند آزمایشی به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1401 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه آزاد اسلامی مهاباد انجام شد، تیمارهای کودی (NPK، کود دامی ورمی کمپوست و شاهد) به کرت های اصلی و تیمارهای محلول پاشی (سیلیس، سلنیوم، سیلیس+ سلنیوم و شاهد) به کرت های فرعی اختصاص یافتند. تیمار کودی NPK محتوی کلروفیل a، کلروفیل b، کارتنوئیدها، محتوی نسبی آب برگ، عیار قند، درصد شکر سفید را در مقایسه با تیمار شاهد مربوطه به ترتیب 02/26، 42/27، 60/55، 48/7، 90/23 و 47/29 درصد افزایش داد. همچنین، محلول پاشی سیلیس مقدار صفات مذکور را در مقایسه با شاهد به ترتیب 94/11، 25/29، 48/82، 11/26، 17/11 و 33/22 درصد افزایش داد. محلول پاشی سیلیس در ترکیب با تیمار کودی NPK و ورمی کمپوست بالاترین شاخص سطح برگ (به ترتیب 10/5 و 8/4)، عملکرد ریشه (به ترتیب 83/76 و 27/46 تن در هکتار)، عملکرد شکر ناخالص (به ترتیب 81/14 و 38/14 تن در هکتار) و عملکرد شکر سفید (به ترتیب 84/11 و 39/11 تن در هکتار) را به خود اختصاص دادند. در این مطالعه تیمار محلول پاشی سیلیس همراه با تیمارهای کود شیمیایی NPK و ورمی کمپوست قادر به افزایش عملکرد شکر سفید در مقایسه با تیمار کاربرد کود NPK همراه با شاهد محلول پاشی شدند. بنابراین، می توان اظهار داشت کاربرد سیلیس در ترکیب با هر دو کود NPK و ورمی کمپوست اثر مثبتی بر بهبودی عملکرد شکر سفید داشت.
کلید واژگان: عناصر ماکرو, عیار قند, کلروفیل, نیتروژن, ورمی کمپوستTo investigate the effect of silica and selenium foliar application along with chemical and organic fertilizers on sugar beet, an experiment was conducted as a split-plot experiment based on a randomized complete block design with three replications in the crop year 2022 in the research farm of the Islamic Azad University of Mahabad. The main plot was fertilizer treatments (NPK fertilizer, vermicompost, and control (without fertilizer)), and the sub-plot factor was foliar application treatment (including silica, selenium, silica+selenium, and control). Results showed that treatment NPK fertilizer with increased chlorophyll a, chlorophyll b, carotenoids, relative water content, sugar content, and white sugar content by 26.02%, 27.42%, 55.60%, 7.48%, 23.90%, and 29.47%, compared with control treatment, respectively. Also, silica foliar application increased the above-mentioned traits by 11.94%, 29.25%, 82.48%, 26.11%, 11.17%, and 22.33%, compared with the control treatment. The results showed that silica foliar application with NPK fertilizer and vermicompost treatments had the highest leaf area index (5.10 and 4.8, respectively), root yield (76.83 and 46.27 t/ha, respectively), sugar yield (14.81 and 14.38 t/ha) and white sugar yield (11.84 and 11.39 t/ha, respectively). In this study, silica foliar application treatment, along with NPK chemical fertilizer and vermicompost treatments, increased white sugar yield compared to NPK fertilizer and non-foliar applications. Therefore, it can be stated that using silica in combination with NPK fertilizer and vermicompost positively affected the improvement of white sugar yield.
Keywords: Chlorophyll, Macro Elements, Nitrogen, Sugar Content, Vermicompost -
هدف
بهینه سازی مقدار مصرف کودهای نیتروژنه یکی از راه کارهای مهم مدیریتی برای بهبود عملکرد است. به منظور بررسی اثرات مقادیر و تنش نیتروژن طی دو سال بر خصوصیات مورفولوژیک و صفات زراعی برنج این آزمایش به اجرا در آمد.
روش پژوهش:
آزمایشی به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار در سال 1388 و 1389 در مزرعه پژوهشی واقع در آمل اجرا شد. مقادیر نیتروژن در سه سطح (46، 69، 92 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع اوره) به عنوان عامل اصلی و عامل فرعی شامل چهار سطح تنش یا عدم مصرف نیتروژن (T=1 تنش در مرحله خوشه دهی کامل، T=2 تنش در مرحله ظهور خوشه آغازین، T=3 تنش در مرحله پنجه دهی و T=4 تنش در مرحله نشاکاری) بود.
یافته هانتایج نشان داد که تعداد دانه پر در خوشه، وزن هزاردانه، عملکرد دانه و شاخص برداشت در سال 1388 بیش تر از سال 1389 بود. عملکرد دانه در سال اول (25/450 گرم در مترمربع) بیش تر از سال دوم (1/395 گرم در مترمربع) به دست آمد. حداکثر شاخص برداشت هم در سال 1388 و با تنش نیتروژن در مرحله خوشه دهی کامل به دست آمد.
نتیجه گیریبنابراین مصرف 69 کیلوگرم نیتروژن به صورت تنشی در هکتار با تنش نیتروژن در مرحله خوشه دهی کامل را می توان جهت تولید بالاترین عملکرد دانه پیشنهاد نمود.
کلید واژگان: برنج, شاخص برداشت, عملکرد دانه, مرحله رشد, نیتروژنObjectiveOptimizing the consumption rate of nitrogen fertilizers is one of the important management strategies to improve performance. This experiment was carried out to investigate the effects of nitrogen stress and levels on the morphological characteristics and agronomic traits of rice.
MethodsAn experiment was conducted in the form of split plots in a randomized complete block design with four replications in 2009 & 2010 at the research farm located in Amol. Nitrogen levels were considered the main factor at three levels (46, 69, 92 kg N/ha-1 from urea source) and the sub-factor included four levels of stress or lack of nitrogen consumption (T1= stress at the full clustering stage, T2= stress at the emergence of the initial cluster stage, T3= stress at the tillering stage, and T4= stress at the transplanting stage).
ResultsThe results demonstrated that the number of full panicles per panicle, 1000-seed weight, grain yield, and harvest index were higher in 2009 than in 2010. Grain yield in the first year (450.25 g/m2) was higher than that of the second year (395.1 g/m2). The maximum harvest index was also obtained in 2009 with nitrogen stress at the full clustering stage.
ConclusionTherefore, the application of 69 kg of nitrogen per hectare in installments can be recommended to produce the highest grain yield.
Keywords: Grain Yield, Growth Stage, Harvest Index, Nitrogen, Rice -
به منظور بررسی اثر سطوح مختلف آبیاری و ورمی کمپوست بر عملکرد و غلظت عناصر دانه کینوا، آزمایشی به صورت اسپلیت پلات بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سال 1400 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان واقع در دهگلان انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل چهار سطح آبیاری به ترتیب معادل 50، 75، 100 و 125 درصد نیاز آبی گیاه کینوا و فاکتور فرعی شامل چهار سطح کود ورمی کمپوست به ترتیب برابر صفر، 5، 10 و 15 تن در هکتار بود. روش آبیاری مورداستفاده در این آزمایش از نوع سیستم آبیاری قطره ای-نواری بود. در این پژوهش دور آبیاری به صورت ثابت و برابر هفت روز در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که بالاترین عملکرد دانه (2374.51 کیلوگرم در هکتار)، غلظت روی (22.20 mg.kg-1) و غلظت آهن (mg.kg-1 400.92) در تیمار 125 درصد نیاز آبی گیاه و 15 تن ورمی کمپوست در هکتار بود. همچنین بالاترین غلظت عناصر فسفر (0.35 درصد)، پتاسیم (4.31 درصد) و مس (4.63 میلی گرم بر کیلوگرم) نیز در تیمار 125 درصد نیاز آبی گیاه مشاهده شد. بیشترین محتوای نیتروژن (2.6 درصد)، سدیم (1.37 درصد) و منگنز (55.61 میلی گرم بر کیلوگرم) دانه کینوا در سطح 50 درصد نیاز آبی گیاه مشاهده شد. ورمی کمپوست دارای درصد بالایی از عناصر غذایی است. همچنین آزادسازی این عناصر نیز به صورت تدریجی انجام می شود، بنابراین تغذیه گیاه با آن کارآمدتر است. مصرف سطوح بالاتر ورمی کمپوست در آزمایش حاضر توانست موجب بهبود غلظت عناصر دانه کینوا گردد.
کلید واژگان: آبیاری میکرو, ریزمغذی ها, کود آلی, نیتروژنIntroductionQuinoa (Chenopodium quinoa Willd) is a member of Amaranthaceae family. This plant is annual and has seeds with high nutritional value. Quinoa seeds contain a high percentage of protein and essential amino acids, which are low in other plants. Using high-efficiency irrigation systems such as drip irrigation system, increasing water productivity and modifying the cultivation pattern and using alternative low-consumption plants are among the effective solutions for saving water consumption and sustainable development in the agricultural sector. The use of vermicompost, which is obtained as a result of the continuous and slow passage of organic materials through the digestive system of surface earthworm species and the removal of these materials from the worm's body, is a sustainable solution to maintain production and improve fertility. The soil is especially in arid and semi-arid areas that face a lack of soil organic matter.
Materials and methodsThis experiment was conducted as a split plot based on randomized complete block design in the research farm of University of Kurdistan located in Dehgolan in 1400. The experimental factors included 4 levels of irrigation equal to 50, 75, 100 and 125% of the water requirement of the quinoa plant were assigned to main plots and 4 levels of vermicompost fertilizer equal to zero, 5, 10 and 15 tons per hectare were assigned to sub plots. The irrigation method used in this experiment was drip-strip irrigation system. In this study, the irrigation cycle was considered constant and equal to seven days. The distance between irrigation strips in each plot was equal to 50 cm. The amount of irrigation water was measured by a volumetric meter installed on the main pipe. At the end of the growth period, by removing the marginal effect of two square meters from each plot, the aerial parts were harvested in order to obtain the seed yield. Nutrient elements in quinoa seeds include nitrogen by Kjeldahl titration method, phosphorus, potassium by flame diffusion method and with the help of film-photometer device, sodium and calcium and micronutrient elements such as zinc, iron, copper and manganese by absorption device. atomic, were measured.
Results and discussionThe results of analysis of variance obtained from the data of this research showed that the interaction effect of different levels of irrigation × vermicompost on grain yield traits, concentration of nitrogen, calcium, zinc and iron elements was significant. However, the concentration of phosphorus, potassium and magnesium elements under the influence of independent effects of different levels of irrigation and vermicompost became significant at the probability level of 1%. The concentration of sodium and copper elements were significant only under the influence of different irrigation levels. The results showed that the highest grain yield (2374.51 kg.ha-1), zinc concentration (20.22 mg.kg-1) and iron concentration (400.92 mg.kg-1) in The treatment was 125% of plant water requirement and 15 tons of vermi-compost per hectare. Also, the highest concentration of elements phosphorus (0.35%), potassium (4.31%) and copper (4.63 mg.kg-1) was observed in the treatment of 125% of plant water requirement. The highest concentration of nitrogen (2.6%), sodium (1.37%) and manganese (55.61 mg.kg-1) of quinoa seeds was observed in the treatment of 50% of plant water requirement.
ConclusionThe results of the present experiment showed that the application of different levels of vermicompost increases the concentration of elements in quinoa seeds. Due to the fact that vermicompost-containing substrates have a high percentage of nutrients and the release of these elements is gradual, therefore plant nutrition is more efficient and the result is an increase in the concentration of seed elements. On the other hand, due to the positive effects of vermi-compost in improving the physical and chemical properties of the soil and increasing the maintenance of soil moisture at stress levels, it increases the concentration of quinoa seed elements compared to the treatment without the use of vermi-compost.
Keywords: Micro Irrigation, Micronutrients, Nitrogen, Organic Fertilizer -
سابقه و هدفکلزا (Brassica napus L.) از جمله گیاهان روغنی است که به واسطه درصد بالای روغن با کیفیت، توسعه کشت آن مورد توجه می باشد. نیتروژن یکی از مهم ترین عناصر غذایی و عامل کلیدی دستیابی به عملکرد مطلوب در کشت کلزا است. با توجه به آبشویی نیتروژن در خاک و آلودگی محیط زیست حاصل از آن، استفاده از کودهای زیستی، به ویژه انواع باکتری های تثبیت کننده نیتروژن، نقش مهمی در افزایش جذب عناصر غذایی و کارایی مصرف و جذب نیتروژن دارد. لذا هدف از این تحقیق بررسی بهبود جذب عناصر پرمصرف و شاخص های کارایی نیتروژن تحت تاثیر مدیریت کود شیمیایی و زیستی نیتروژنه بود.مواد و روش هاآزمایشی مزرعه ای به صورت کرت های خرد شده بر پایه ی طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه یاسوج واقع در منطقه دشتروم در سال 1399 انجام شد. عامل اصلی کود نیتروژنه در 6 سطح (صفر، 25، 50، 75، 100 و 125 کیلوگرم در هکتار نیتروژن خالص از منبع اوره) و عامل فرعی کود زیستی حاوی باکتری های ازتوباکتر و آزوسپیریلیوم در دو سطح (کاربرد و عدم کاربرد) بودند. جذب عناصر نیتروژن، فسفر و پتاسیم در دانه و اندام هوایی اندازه گیری و شاخص های کارایی مصرف نیتروژن محاسبه گردید.یافته هابیشترین درصد عناصر نیتروژن، فسفر و پتاسیم دانه از تیمار کاربرد تلفیقی کود شیمیایی نیتروژنه و زیستی حاصل گردید. کاربرد تلفیقی کود شیمیایی و زیستی نیتروژنه موجب افزایش معنی دار عملکرد دانه شد. بیشترین عملکرد دانه (60/8790 کیلوگرم در هکتار) در تیمار 125 کیلوگرم در هکتار نیتروژن و کاربرد کود زیستی به دست آمد. کارآیی استفاده از نیتروژن با افزایش سطوح نیتروژن کاهش یافت و بیشترین آن (92/40 کیلوگرم بر کیلوگرم) از تیمار عدم کاربرد باکتری و عدم کاربرد نیتروژن حاصل گردید. کارایی جذب نیتروژن با مصرف کود نیتروژنه و کاربرد باکتری بطور معنی داری افزایش یافت. حداکثر انتقال مجدد نیتروژن (79/89 درصد) از تیمار کاربرد 125 کیلوگرم در هکتار نیتروژن و عدم کاربرد کود زیستی و کمترین آن از تیمار عدم کاربرد نیتروژن و کاربرد کود زیستی (46/74 درصد) به دست آمد.نتیجه گیریبا توجه به برتری سطح 125 کیلوگرم نیتروژن به همراه کود زیستی از لحاظ عملکرد دانه و درصد عناصر جذب شده، چنین به نظر می رسد که این مقادیر کود نیتروژنه به همراه کاربرد کود زیستی برای حصول عملکرد مناسب در منطقه مورد آزمایش و مناطق مشابه قابل توصیه باشد. همچنین نتایج نشان داد با توجه به اکثر صفات مورد بررسی، کاربرد کود زیستی توانست با تامین بخشی از نیتروژن مورد نیاز کلزا (حدود 50 کیلوگرم در هکتار)، مصرف کود شیمیایی نیتروژنه را کاهش دهد.کلید واژگان: انتقال مجدد, عملکرد, کلزا, کود زیستی, نیتروژنBackground and objectivesCanola (Brassica napus L.) is an oilseed crop, which due to the high percentage and quality oil, extending of its cultivation is of interest. Nitrogen is one of the most important nutrients and the key factor to achieve optimal yield in rapeseed. Considering nitrogen leaching in the soil and resulted environmental pollution, the use of biofertilizers, especially nitrogen-fixing bacteria, play an important role in enhancing nutrient uptake and nitrogen use and uptake efficiencies. Therefore, the aim of this research was to investigate the improvement of absorption of macronutrients and nitrogen efficiency indicators under the influence of chemical and biological nitrogen fertilizer management.Materials and methodsA field experiment as split plots based on a randomized complete block design with three replications was conducted at the research station of the Faculty of Agriculture, Yasouj University located in Deshtrum in 2019. The main factor was nitrogen fertilizer at 6 levels (zero, 25, 50, 75, 100 and 125 kg ha-1 of pure nitrogen from the urea source) and the sub factor was biofertilizer containing Azotobacter and Azospirillium bacteria at two levels (application and non- application). The uptake of nitrogen, phosphorus and potassium nutrients in seeds and shoot was measured and the nitrogen efficiency indices were calculated.ResultsThe highest seed nitrogen, phosphorus and potassium percentage obtained from the combined application of nitrogen fertilizer + bacteria. The combined application of chemical and biological nitrogen fertilizer increased grain yield. The highest seed yield (8790.60 kg ha-1) was obtained in the treatment of 125 kg ha-1 of nitrogen and the application of biofertilizer. The nitrogen use efficiency decreased with the increase of nitrogen levels, and the maximum (40.92 kg ha-1) was obtained from the treatment of no application of bacteria and also nitrogen. The nitrogen uptake efficiency increased significantly with the use of nitrogen fertilizer and the use of bacteria. The maximum nitrogen remobilization (89.79%) was obtained from the application of 125 kg ha-1 of nitrogen and no application of biofertilizer, and the lowest was obtained from the treatment of no application of nitrogen and application of biofertilizer (74.46%).ConclusionConsidering the superiority of the 125 kg ha-1 of nitrogen along with biofertilizer in terms of seed yield and percentage of absorbed nutrients, it seems that these amounts of nitrogen fertilizer with the use of biofertilizer are recommendable to achieve proper yield in the examined and also similar areas. Also, the results showed that for most of the investigated traits, applying biofertilizer could reduce the consumption of chemical nitrogen fertilizer by supplying some part of the nitrogen (ca. 50 Kg/ha) needed by canola.Keywords: Biofertilizer, Canola, Nitrogen, Remobilization, Yield
-
با توجه به اهمیت تاثیر همزیستی مایکوریزایی در بهبود تحمل به خشکی و همچنین اهمیت انتخاب تاریخ کاشت مناسب هر رقم جهت استفاده بهینه از فصل رشد و رطوبت در کشت دیم عدس بهاره، این پژوهش با هدف ارزیابی اثر تاریخ کاشت و تلقیح با مایکوریزا بر عملکرد و برخی صفات فیزیولوژیک سه رقم عدس تحت شرایط دیم، طی سال زراعی 1400- 1399 به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در منطقه دشتروم، یاسوج انجام شد. فاکتور اصلی شامل سه تاریخ کاشت (9 بهمن، 24 بهمن و 9 اسفند) و عامل فرعی فاکتوریل دو رقم عدس (سنا، بیله سوار و توده محلی) و مایکوریزا (با و بدون مایکوریزا گونه Funneliformis moseae) بود. نتایج نشان داد که تلقیح با مایکوریزا درصد نیتروژن و فسفر دانه، کلروفیل کل، محتوای پرولین و قندهای محلول برگ، ارتفاع بوته، عملکرد دانه و عملکرد زیستی را افزایش داد. در تاریخ کاشت 9 بهمن ماه، از بین ارقام مورد بررسی، رقم سنا از عملکرد دانه (90/1152 کیلوگرم در هکتار) و عملکرد زیستی (23/3243 کیلوگرم در هکتار) بالاتری برخوردار بود که نشان دهنده بهبود مقاومت بیشتر این رقم به شرایط نامساعد محیطی حاصل از شرایط دیم می باشد. در نهایت، رقم سنا به همراه کاربرد قارچ مایکوریزا جهت کاشت زود هنگام در شرایط دیم در منطقه دشتروم پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: پرولین, فسفر, کلروفیل, نیتروژنIntroductionLegumes are considered the second source of human food after cereals and have significant nutritional and agricultural values. Because of the drought resistance of lentils cultivars, dryland production of spring types could be important in the suitable regions with the proper temperature and rainfall, such as temperate regions of Yasouj county, Iran. To achieve the optimum yield of lentil using the most suitable cultivar (s) in the most proper sowing date is substantial. Mehraban (2018) reported that the highest grain yield in rainfed conditions belonged to Bilehsawar variety, which may be due to the higher weight of 1000 seeds in this variety. Also, in this research, it was found that the delay in planting by reducing the growth period and drought and heat stress in the seed filling stage causes a decrease in vegetative growth (a decrease in the branches in the plants and also a decrease in biological yield) and also a decrease in yield components such as the number of seeds. To mitigate end season drought stress in dryland lentil cultivation mycorrhizae symbiosis can be a proper practice. In a study by Piade Koohsar (2017), it was reported that the effect of mycorrhizal inoculation on grain yield in lentil plant was significant. He also reported that the highest seed yield from inoculation with mycorrhizal fungus in the Kimia variety was 1939 kg.ha-1, and the lowest seed yield was observed in the control treatment (no inoculation) in the Kalpoosh native stand at 1339 kg.ha-1. The objective of this experiment was to evaluate the effect of sowing date and mycorrhiza symbiosys on physiological and yield traits of lentil cultivars in dry land conditions in Dashtroom, Yasouj, I.R.Iran.
Materials and Methods
This research was carried out in 2020-2021 cropping season in the Deshtrum region, located 10 kilometers from the center of Boyar Ahmad county of Kohgiluyeh and Boyar Ahmad provinces, with average rainfall of 726 mm. The experiment performed as a split factorial based on a randomized complete block design with 3 replications. The main factor was three planting dates (January 28, February 12, and February 27) and the sub-factor was interaction of two factors including three lentil varieties (Sena, Bilehsawar, and Local accession) and mycorrhiza (Funneliformis moseae) (with and without). Leaf proline, chlorophyll, and soluble sugars content, as well as, seed nitrogen and phosphorus were measured. Plant height, grain and biological yield were measured. The data were analyzed using SAS software after performing the normality test and mean comparisons were made using the LSD test, and in the case of interaction being significant slicing was done and means compared by L.S.Means procedure.
Results and DiscussionThe results showed significant effect of the triple interaction of sowing date, mycorrhiza, and cultivar on grain nitrogen percentage, total chlorophyll, leaf soluble sugars content, and biological yield. Also, the results showed that the interaction of cultivar and mycorrhiza on the plant height, grain phosphorus, total chlorophyll, the content of leaf soluble sugars, and biological yield were significant. The interaction of sowing date and variety for all studied traits except plant height were significant. Under the January 28 sowing date and mycorrhiza application, Sanna variety obtained the highest percentage of grain nitrogen (4.59%), total chlorophyll content (0.45 mg.g-1 leaf fresh weight), leaf soluble sugar content (about 120 mg.g-1 leaf fresh weight) and biological yield (3243.23 kg.ha-1) in. Also, the highest seed phosphorus percentage (1.67%), leaf proline content (13.16 µmol.g-1 leaf fresh weight), and seed yield (1152.90 kg.ha-1) related to the planting date of January 28 and Sanna variety. Application of mycorrhiza in nearly all of the traits had better performance compared with non mycorrhiza application. We saw that all cultivars had the best nutrient absorption, physiological characteristics and yield under mycorrhizal inoculation.
ConclusionsThe use of mycorrhizal fungi increased all the measured traits. Also, in all three sowing dates, the variety Sanna had the highest performance in terms of the studied traits. However, the grain yield and biological yield of the January 28 sowing date were higher than other sowing dates; therefore, it can be said that the early planting (28 January) of lentil cultivars in the Dashtrum region helps the plant to achieve the maximum benefit from the growing season. On the other hand, the best result was obtained from the use of mycorrhizal fungi. According to the above conditions, the variety of Sanna along with the use of mycorrhizal fungi is the best variety for early planting in dryland conditions in the Dashtrom region.
Keywords: Chlorophyll, Nitroge, Phosphorusn, Proline -
به منظور بررسی تاثیر مدیریت تغذیه رقم های مختلف سیب زمینی بر عملکرد کمی و کیفی و مقدار عناصر غذایی غده سیب زمینی آزمایشی در مرکز تحقیقات کشاورزی صفی آباد دزفول به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در طی دو سال زراعی 1396-1395 انجام شد. تیمارهای مورد بررسی عبارت بودند از تغذیه در سه سطح (تغذیه با کودهای شیمیایی اوره، سوپرفسفات تریپل و سولفات پتاسیم (به ترتیب 180، 150 و 100 کیلوگرم در هکتار)، تغذیه با کود آلی هیومیک اسید و کود بیولوژیکی فسفر بارور2 (به ترتیب 1 کیلوگرم و 100 گرم در هکتار) و تیمار تغذیه تلفیقی با کودهای شیمیایی+هیومیک اسید+فسفر بارور 2، در کرت های اصلی و رقم های سیب زمینی (سانته، آریندا و ساوالان) در کرت های فرعی قرار گرفتند. تیمارهای تغذیه با کود شیمیایی درصد ماده خشک بالاتری از سایر تیمارها داشتند و تیمار تغذیه با کود شیمیایی+هیومیک اسید+فسفر بارور 2 در رتبه بعدی قرار گرفت. رقم سانته در سال دوم تحقیق و تغذیه با کود شیمیایی به مقدار 27/69 درصد، ماده خشک بالاتری از سایر تیمارها داشت و پس از آن رقم ساوالان در همین تیمار تغذیه و در سال دوم کشت با درصد ماده خشک برابر 26/47 درصد قرار داشت. مقدار نیتروژن سیب زمینی در سال دوم نسبت به سال اول افزایش معنی داری داشته و بیشترین غلظت نیتروژن سیب زمینی در تیمارهای مورد مطالعه در سال دوم تحقیق مشاهده شد. بیشترین غلظت فسفر در تیمار تغذیه با هیومیک اسید+ فسفر بارور 2 در سال دوم به میزان 3/31 میلی گرم بر گرم در رقم آریندا به دست آمد. تیمارهای تغذیه با هیومیک اسید در مجموع شرایط بهتری از سایر تیمارها از نظر غلظت فسفر داشتند. بر اساس نتایج صفات کیفی، کمترین مقادیر سم سولانین به میزان 546/4 و 632/2 میکروگرم برگرم ماده خشک در رقم ساوالان به ترتیب در سال اول و دوم به دست آمد. تیمارهای تغذیه با کود شیمیایی و رقم آریندا در هر دو سال تحقیق، کمترین مقدار سم سولانین را به خود اختصاص دادند. رقم ساوالان عملکرد بهتری نسبت به سایر رقم ها داشت و در مجموع استفاده از کود زیستی فسفر بارور 2 و هیومیک اسید باعث بهبود خصوصیات کمی و کیفی سیب زمینی در شرایط اقلیمی شمال خوزستان شد.
کلید واژگان: محرک رشد, ارگانیک, تغذیه متعادل, نیتروژن, سولانینIn order to investigate the effect of nutrition management of different potato cultivars, on the quantitative and qualitative traits and nutrients content in the potato tuber, an experiment was conducted in Safi Abad Agricultural Research Center of Dezful as split plot based on completely randomized block design with three replications during two cropping years 2016-2017. The studied treatments are nutrition at three levels (application of urea, triple superphosphate and potassium sulfate fertilizers (180, 150 and 100 kg.ha-1, respectively), nutrition with humic acid organic fertilizer and phosphorus Barvar-2 (1kg and 100 g.ha-1, respectively) and combined nutrition treatment with chemical fertilizers + humic acid+ phosphorus Barvar-2) in main plots and potato cultivars (Sante, Arinda and Savalan) in sub plots. The results showed that chemical fertilizer treatments had a higher percentage of dry matter than other nutritional treatments and nutritional treatment with chemical fertilizer+ humic acid+Barvar-2 was in the next rank. Also, findings showed that Sante cultivar in the second year with application of chemical fertilizer had higher percentage of dry matter than other treatments by 27.69 percent followed by Savalan cultivar was in the same nutrition treatment in the second year of cultivation 26.47 percent dry matter. Based on the results of mean comparison, the nitrogen content of potato in the second year increased significantly compared to the first year and the highest nitrogen content was observed in the studied treatments in the second year of the study. The highest amount of phosphorus was the humic acid+ Barvar-2 treatment in the second year by 3.31 mg. g-1 in Arinda cultivar. Generally, humic acid treatments were better than other nutritional treatments in terms of phosphorus levels. Also, according to the qualitative traits, the lowest levels of solanine toxin were obtained in the first and second year in Savalan cultivar, by 546.4 and 632. 2μg.g-1 dry matter respectively. In chemical fertilizer nutrition treatments, Arinda cultivar had the lowest amount of solanine toxin in both years of research. Overall, the results of this study showed that Savalan cultivar had better performance than other cultivars and in general, the application of phosphorus Barvar-2 and humic acid improved the quantitative and qualitative characteristics of potatoes in the northern Khuzestan climatic conditions.
Keywords: Balanced Nutrition, Growth Promoting, Nitrogen, Solanin, Organic -
به منظور بررسی مدیریت آبیاری و اثرات مقادیر مختلف کود نیتروژنه بر روی ذرت هیبرید سینگل کراس 704 آزمایشی به صورت کرت های خرد شده، در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار طی دو سال زراعی 1394 و 1395 در استان گلستان، در مزرعه ای واقع در شهر مزرعه کتول، انجام شد. عامل اصلی، دور آبیاری بر حسب روز در چهار سطح شامل 7، 14، 21 و 28 روز و عامل فرعی، کود نیتروژنه در چهار سطح شامل 60، 120، 180 و 240 کیلوگرم در هکتار بود. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر متقابل دور آبیاری و نیتروژن بر وزن هزار دانه، عملکرد دانه، نیتروژن دانه و عملکرد زیست توده معنی دار بود. نتایج نشان داد که آبیاری 28 روزه نسبت به آبیاری 7 تا 14 روزه عملکرد دانه و میزان نیتروژن، فسفر، پتاسیم دانه را کاهش داد. افزایش کود نیتروژنه تا حد 180و 240 کیلوگرم در هکتار عملکرد بیولوژیک، اجزای عملکرد، عملکرد دانه و میزان نیتروژن، فسفر و پتاسیم دانه را افزایش داد. اما مصرف نیتروژن در مقادیر بیشتر در شرایط تنش (دور آبیاری 21 تا 28 روزه) نه تنها اثر مثبتی بر عملکرد نداشت بلکه در این شرایط عملکرد دانه نسبت به مصرف 180 تا 240 کیلوگرم نیتروژن در هکتار کاهش یافت. بیشترین عملکرد دانه در ترکیب تیمار آبیاری 7 و 14 روزه و سطح نیتروژن 240 تا 180 کیلوگرم در هکتار و به میزان 12209، 11416 و 10147 کیلوگرم در هکتار به دست آمد. نتایج مقایسه میانگین بین دو سال نشان داد که بیشترین تعداد دانه در بلال583 عدد، تعداد دانه در ردیف 3/40 عدد، وزن هزار دانه 138/9 گرم و نیتروژن دانه 3/991 میکروگرم بر گرم و زن خشک مربوط به سال دوم بود.
کلید واژگان: هیبرید سینگل کراس 704, گلستان, نیتروژن, فسفر, مدیریت آبیاریIn order to investigate irrigation management and the effects of different amounts of nitrogen fertilizer on hybrid corn SC704 experimental in the form of crushed plots in the form of complete randomized block design in three replications during two crop years 2015 and 2016 in Golestan province, in Katul was done. The main factor of irrigation cycle by day in four levels including 7, 14, 21 and 28 days and the secondary factor of nitrogen fertilizer in four levels included 60, 120, 180 and 240 kg.ha-1. The results of analysis of variance showed a significant effect between irrigation cycle and nitrogen on Weigh of 1000 grains, grain yield, seed nitrogen and biomass yield. The results showed that 28 days of irrigation reduced grain yield, seed nitrogen, seed phosphate and seed potassium compared to 7 to 14 days of irrigation. The increase in nitrogen fertilizer to 180 and 240 kg.ha-1 increased the yield of the grain by affecting the biological yield and yield components seed nitrogen, seed phosphate and seed potassium. However, nitrogen consumption in higher amounts under stress conditions (21 to 28 day Interval Irrigation) not only did not have a positive effect on yield, but also reduced grain yield by 180 to 240 kg.ha-1. The highest grain yield was obtained in the combination of 7 and 14 day irrigation treatment and nitrogen level of 240 to 180 kg.ha-1 and 12209, 11416, 10147 kg.ha-1. The results of the average comparison between the two years showed that the highest number of grains per corn was 583, the Number of grains per row as 40.3 and the Weigh of 1000 grains was 138.9 grams and seed nitrogen 3.991 µg.g-1 DW in the second year.
Keywords: Golestan, Irrigation Management, Nitrogen, Phosphate, SC704 Hybrid -
سابقه وهدف
افزایش روزافزون شوری آب وخاک وخسارت ناشی ازآن بر تولیدات گیاهی، بررسی اثرات شوری برگیاهان زراعی را ضروری می کند. مطالعه تغییرات فیزیولوژیکی درشرایط تنش، راهکار مناسبی است که می تواند به شناسایی فاکتورهای موثر در تحمل به تنش شوری و انتخاب ارقام متحمل کمک نماید. با توجه به اهمیت سویا (Glycine max L.) در اقتصاد جهانی و نیاز به روغن های خوراکی و پروتئین های گیاهی این آزمایش با هدف انتخاب رقم متحمل سویا به شوری و شناسائی سازوکارهای تحمل شوری انجام شد.
مواد و روش هاآزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده تولیدات گیاهی دانشگاه علوم کشاورزی و طبیعی گرگان انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل شوری در چهار سطح (عدم استفاده از شوری به عنوان شاهد، کاربرد 30، 60 و 80 میلی مولNaCl) و ارقام مختلف سویا (هیل، LBK، BP، هاگ، دیر، گرگان 3، سحر، هابیت، ویلیامز، JK و LWK) بودند. در این آزمایش بذور با باکتری ریزبیوم ژاپونیکوم تلقیح شدند و در گلدان های حاوی ماسه کشت شدند. از ابتدای کاشت تا ظهور برگ اصلی گلدان ها فقط با آب معمولی آبیاری شدند و پس از ظاهر شدن برگ اصلی آبیاری با محلول هوگلند بدون نیترات ادامه یافت. بوته ها پس از 60 روز برداشت شدند و درصد Na+ و K+، نسبت Na+/K+، پرولین، درصد نیتروژن، عملکرد نیتروژن و وزن خشک کل اندازه گیری شدند. تجزیه واریانس و مقایسه میانگین با استفاده از نرم افزار SASو آزمون LSD انجام شد.
یافته هابررسی نتایج نشان می دهد که با افزایش شوری، درصد سدیم، نسبت Na+/K+ و مقدار پرولین در تمامی ارقام افزایش و وزن خشک کل، درصد پتاسیم و عملکرد نیتروژن کاهش می یابد. رقم دیر با داشتن بالاترین درصد نیتروژن در سطوح 0، 30، 60 و 80 میلی مول کلرید سدیم و کمترین درصد کاهش میزان نیتروژن (28%) دارای کمترین کاهش وزن خشک کل (54%) از تیمار شاهد به تیمار80 میلی مول بود. با افزایش شوری از تیمار شاهد به تیمار 80 میلی مول کلرید سدیم، رقم هاگ دارای کمترین میزان افزایش درصد سدیم و کمترین درصد کاهش جذب پتاسیم و پایین ترین میزان نسبت سدیم به پتاسیم در مقایسبه با سایر ارقام بود و ارقامLWK ، LBK و سحر با داشتن بیشترین میزان تجمع سدیم، بالاترین نسبتNa+/K+ ، تولید پایین پرولین و ماده خشک، کمترین تحمل را به شوری داشتند. ضرایب همبستگی بین وزن خشک کل با درصد پتاسیم (**904/0) و درصد نیتروژن (**902/0) نیز نشان داد ارقامی که توانایی جذب پتاسیم و نیتروژن بالاتری دارند، ماده خشک بیشتری نیز تولید می کنند.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد ارقام متحمل با سازوکارهایی مانند جذب کمتر سدیم ، افزایش جذب پتاسیم و تنظیم پتانسیل اسمزی با تنش شوری مقابله می کنند. در بین ارقام مورد بررسی و با توجه به شاخص های اندازه گیری شده، می توان از رقم دیر به عنوان رقم متحمل برای کشت در اراضی شور و از رقم هاگ در برنامه های اصلاح نژاد استفاده کرد.
کلید واژگان: پرولین, تنش شوری, سویا, نسبت سدیم به پتاسیم, نیتروژنBackground and objectivesIncreasing water and soil salinity and the damage caused by it on plant products make it necessary to investigate the effects of salinity on crop plants. Studying the physiological traits changes under stress conditions is a suitable method for identifying the factors that affect crop tolerance to salinity stress and selecting tolerant cultivars.
Materials and methodsA factorial experiment was conducted based on a randomized complete block design with three replications in the research greenhouse of the faculty of Plant Production, Gorgan University of Agricultural Sciences and Natural. Experiment factors included the applying four salinity levels with Hoagland solution (no application of salinity as control, application of 30, 60, and 80 mM NaCl) and different soybean cultivars (Hill, LBK, BP, Hog, Deer, Gorgan 3, Sahr, Hobbit, Williams, JK, and LWK). In this experiment, soybean seeds were inoculated with Rhizobium japonicum bacteria and planted in pots containing sand. The irrigation was done by distilled water from the planting until the appearance of the main leaf, and after that, Hoagland's solution (without nitrogen) continued. Seedlings were harvested after 60 days and Na+ and K+ percentage, Na+/K+ ratio, proline, nitrogen percentage, nitrogen yield, and total dry weight were measured. Analysis of variance and comparison of the means (LSD test) was done by the SAS software (version 9).
ResultsThe results show that with increasing the salinity, sodium percentage, Na+/K+ ratio, and proline amount increased and total dry weight, potassium percentage, and nitrogen yield decreased. Deer cultivar with the highest percentage of nitrogen at the levels of 0, 30, 60, and mM NaCl and the lowest percentage of nitrogen reduction (28%) have the lowest total dry weight reduction (54%) from the control treatment to the 80 mM treatment. Hag cultivar have the lowest increase in sodium percentage and the lowest percentage decrease in potassium absorption and the lowest Na+/K+ ratio compared to other varieties. LWK, LBK, and Sahar cultivars had the lowest tolerance to salinity with the highest amount of sodium accumulation, the highest Na+/K+ ratio, and low production of proline, and dry matter. The results of correlation coefficients showed that there was the most positive and significant correlation between total dry weight and potassium percentage (0.904**) and nitrogen percentage (0.902**).
ConclusionAccording to the obtained results, it seems that the tolerant cultivars deal with salinity stress with mechanisms such as more potassium absorption and osmotic potential regulation. Among the investigated cultivars and according to the measured indicators, the Deer cultivar was recognized as a tolerant cultivar and can be used for cultivation in saline lands and the Hag cultivar can be used in breeding programs.
Keywords: Na+, K+ Ratio, Nitrogen, Proline, Salt Stress, Soybean -
خشکی و کمبود ازت از مهمترین تنش های غیر زیستی در کشاورزی می باشند. ایران از جمله کشورهایی است که در کمربند خشکی زمین واقع شده است و بیشتر نقاط کشور در مناطق خشک و نیمه خشک قرار گرفته و دارای منابع آبی محدودی است. نیتروژن مهمترین عنصرمعدنی است که در رشد گیاه و مصرف بهینه آب، تاثیرگذار است. به منظور مطالعه تاثیر خشکی و نیتروژن بر خصوصیات کیفی دانه شوید، مطالعه ای مزرعه ای بصورت آزمایش کرت های خرد شده (اسپلیت پلات) در مزرعه آموزشی پژوهشی دانشگاه رازی در سال 1392 اجرا گردید. کرت اصلی (دور آبیاری) شامل سه سطح، دور آبیاری 4، 6 و 8 روز بود و کرت فرعی (کود اوره) شامل چهار سطح 0، 100، 200 و 300 کیلوگرم اوره در هکتار بود. نتایج نشان داد که دور آبیاری طولانی مدت به همراه مصرف بالاترین مقدار ازت حداکثر محتوا و عملکرد اسانس تولیدی را داشت. درحالیکه دور آبیاری 4 روزه به همراه مصرف مقادیر بالای ازت حداکثر درصد آلفافلاندرن تولیدی را داشت. ترانس دهیدروژن و لیمونن تحت تاثیر دور آبیاری و ازت قرار نگرفتند. بنظر می آید شوید گیاهی کم توقع از نظر آب باشد.کلید واژگان: کم آبی, متابولیت ثانویه, نیتروژنDrought and nitrogen deficit are the most important abiotic stresses in agriculture. Iran is one of the countries located in the arid belt of the earth, and most parts of Iran are located in arid and semi-arid areas and have limited water resources. In order to study of effect of drought and nitrogen on dill seed quality traits, a field experiment was conducted as split plot design at research farm in Razi University in 2013. Main plot (irrigation interval) included three levels; irrigation interval of 4, 6 and 8-day and split plot (urea fertilizer) included four levels; 0, 100, 200 and 300 kg ha-1. Results showed that irrigation interval of 8-day with the highest rate of nitrogen produced the highest essence content and yield. While irrigation interval of 4-day with application of highest rates of nitrogen produced the highest α-Phellandrene percentage. Trans- Dihydrogen and Limonene were not affected by nitrogen rate and irrigation interval. It seems that dill is a plant with low water requirement. Keywords: nitrogen, secondary metabolite, water deficit
-
مقدمه
نخود یکی از حبوبات مهم در غرب آسیا و شمال آفریقاست. همچنین این محصول یکی از حبوبات مهم در نظام های کشاورزی دیم این مناطق است. اگرچه ایران پنجمین کشور دنیا از نظر سطح زیرکشت خود است اما از نظر متوسط عملکرد در هکتار (400 کیلوگرم در هکتار) در جایگاه 47 قرار دارد. در مناطق دیم ایران عملکرد نخود به شدت وابسته به مقدار باران و توزیع فصلی آن است. به طوریکه تغییرات سالیانه بارندگی بکار گیری یک مدیریت زراعی واحد که باعث حصول حداکثر عملکرد محصول با روندی قابل پیش بینی در طی سال ها باشد را دشوار می کند. در ایران نخود مهم ترین گیاه از گروه حبوبات است و بیش از 50 درصد از سطح زیر کشت حبوبات را به خود اختصاص می دهد و عمده کشت آن به صورت دیم است. عملکرد نخود نسبت به سایر گیاهان زراعی بسیار کمتر است.
روش شناسی پژوهش:
شبیه سازی عملکرد پتانسیل آب محدود با استفاده از مدل SSM-Chickpea انجام شد و عملکرد نخود حاصل از شیوه های مدیریت زراعی کشاورزان از جمله تاریخ کاشت، تراکم بوته و نیتروژن در 12 منطقه اصلی کشت نخود مورد ارزیابی قرار گرفت. این آزمایشات شامل 9 آزمایش مزرعه ای مستقل بودند. ارزیابی مدل بر اساس مقایسه مقادیر اندازه گیری شده و شبیه سازی شده عملکرد دانه انجام شد. در این مطالعه از شاخص های آماری ضریب تعیین (R2) و ریشه نرمال شده میانگین مربعات خطا (nRMS) استفاده شد.
یافته های پژوهش:
بر اساس نتایج شبیه سازی با مدل SSM-Chickpea، متوسط عملکرد پتانسیل آب محدود برای نخود، 1200کیلوگرم در هکتار برآورد شد. تاریخ کاشت بهینه برای همه مناطق اواخر آذرماه در کشت انتظاری بود که منجر به افزایش عملکرد دانه حدود 10 درصد در ارومیه و 60 درصد در خرم آباد نسبت به تاریخ کاشت بهاره شد. تراکم بهینه برابر 20 بوته در مترمربع بود که منجر به افزایش عملکرد دانه حدود 27 درصد در اسلام آباد غرب شد. در خصوص تغذیه گیاه، استفاده از 20 کیلوگرم کود نیتروژن در هکتار به عنوان کود آغازگر باعث افزایش عملکرد دانه تا 10 درصد در منطقه اقلید و خرم آباد شد. در تمامی مناطق مورد مطالعه، نتایج نشان داد که عملکرد نخود رقم زودرس بیونیج، 23 درصد بیشتر از رقم ILC482 بود و بطور کلی بخش بزرگی از عملکرد پتانسیل آب محدود نخود ناشی از عوامل مدیریت زراعی و به ویژه تاریخ کاشت بود.
کلید واژگان: تاریخ کاشت, تراکم کاشت, نیتروژن, مدلIntroductionChickpea is one of the important legumes in West Asia and North Africa. It is also one of the important legumes in rainfed agricultural systems in these regions. Although Iran has the fifth rank in terms of under chickpea cultivation, it ranks 47th in terms of average grain yield per hectare (400 kg/ha). In dry areas of Iran, chickpea yield is highly dependent on the amount of rainfall and its seasonal distribution. Therefore, annual changes in rainfall make it difficult to employ a unitary agricultural management that leads to maximum crop yield with a predictable trend over the years. Chickpea is the most important legume crop in Iran, accounting for over 50% of cultivated legume lands, and is primarily planted under rainfed conditions. Chickpea production is significantly lower than other crops.
MethodologySimulation of the potential yield of rainfed chickpea was carried out using the SSM-Chickpea model and rainfed chickpea yield resulting from farmers' crop management practices, including planting date, plant density, and nitrogen in 12 main chickpea growing regions were evaluated. These experiments consisted of 9 independent field experiments. In the current research, the model was evaluated based on the comparison of measured and simulated values for grain yield. Statistical indices including determination coefficients (R2) and normalized root mean square error (nRMS) were used.
Research findingsThe simulation with model SSM-Chickpea showed that the average potential rainfed chickpea yield was 1200 kg/ha. The simulation results also indicated that the optimal planting date for all regions was mid-December, as dormant seeding management, led to an increase in grain yield of about 10% in Urmia and 60% in Khorramabad compared with the spring sowing date. Optimal plant density was 20 plants/m2 resulted in a 27% increase in grain yield in Islamabad-e Gharb. Regarding the plant nutrition, the results showed that using 20 kg/ha as a starter fertilizer led to up to a 10% increase in grain yield in the Eqlid and Khorramabad. In all studied regions cv. Bivanij had 23% greater grain yield comparing ILC 482 and a large part of chickpea grain yield potential depented on agricultural management practices in general and planting date, specifically.
Keywords: Planting Date, Planting Density, Nitrogen, Model -
به منظور بررسی کاربرد کودهای زیستی و شیمیایی نیتروژن در شرایط محدودیت منابع آبی بر محتوای عناصر غذایی ذخیره شده در علوفه ی خشک ذرت هیبرید ماکسیما و نیز محتوای عناصر غذایی آن پژوهشی طی سال های زراعی 1395 و 1396 در اراک انجام شد. این آزمایش به صورت اسپلیت اسپلیت پلات و در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار انجام شد به نحوی که سطوح آبیاری در کرت اصلی و سطوح نیتروکسین و نیتروژن در کرت های فرعی قرار گرفت. تیمارهای مورد بررسی عبارت بودند از: آبیاری در دو سطح آبیاری متداول و اعمال محدودیت آبی، نیتروکسین در سه سطح تیمار شاهد، مصرف 5/0 و یک لیتر نیتروکسین به ازای 30 کیلوگرم بذر مصرفی و نیتروژن در سه سطح شاهد، مصرف 125 و 250 کیلوگرم نیتروژن در هکتار که از طریق کود اوره 46 درصد تامین گردید. نتایج تحقیق نشان داد که اثر سال بر مقدار نیتروژن، پروتئین و خاکستر خام علوفه معنی دار شد و در سال دوم آزمایش صفات مذکور افزایش یافت. اثر عامل آبیاری بر عملکرد علوفه ی خشک، مقدار فسفر و خاکستر خام علوفه معنی دار بود و تحت شرایط آبیاری مطلوب صفات یاد شده افزایش یافت. تیمار نیتروکسین نیز بر صفات آزمایشی تاثیر معنی داری نشان داد و با افزایش مقدار مصرف نیتروکسین در بیشتر موارد صفات آزمایشی افزایش یافت. اثر متقابل آبیاری و نیتروکسین بر کلیه صفات اندازه گیری شده معنی دار گردید و با کاربرد یک لیتر نیتروکسین تحت شرایط آبیاری متداول بیشترین مقدار این صفات نتیجه شد. در شرایط اعمال محدودیت آبیاری، مصرف یک لیتر نیتروکسین در مقایسه با کاربرد 5/0 لیتر آن و نیز تیمار بدون کاربرد نیتروکسین افزایش صفات را نشان داد. اثر متقابل آبیاری و نیتروژن بر تمامی صفات مورد مطالعه بجز عملکرد علوفه خشک معنی دار بود به نحوی که بیشترین مقدار صفات مذکور، از مصرف 250 کیلوگرم نیتروژن تحت شرایط آبیاری متداول به دست آمد. اثر متقابل نیتروکسین و نیتروژن بر صفات آزمایشی معنی دار شد به طوری که بیشترین میانگین آن ها بر اثر مصرف یک لیتر نیتروکسین همراه با 125 کیلوگرم نیتروژن به دست آمد. اثر متقابل هر سه تیمار بر کلیه ی صفات مورد نظر معنی دار بود، به صورتی که بیشترین مقدار صفات آزمایشی در شرایط مصرف یک لیتر نیتروکسین توام با 125 کیلوگرم نیتروژن تحت شرایط آبیاری مطلوب حاصل گردید.
کلید واژگان: ذرت, عملکرد علوفه, نیتروکسین, نیتروژن, تنش کم آبیIn order to investigate the use of biological and chemical nitrogen fertilizers in the conditions of limited water resources, a research was conducted in Arak during the crop years of 2016 and 2017 on the content of nutrients stored in the dry fodder of Maxima hybrid corn. This experiment was done in the form of a split-split plot and in the form of a basic design of randomized complete blocks in four replications, so that the irrigation levels were placed in the main plot and the nitroxin and nitrogen levels were placed in the sub-plots. The investigated treatments were irrigation at two common irrigation levels and applying water restriction, nitroxin at three levels of the control treatment, consumption of 0.5 and one liter of nitroxin per 30 kg of seeds consumed and nitrogen at three levels including the control treatment, consumption of 125 and 250 kg of nitrogen per hectare provided through 46% urea fertilizer. It was concluded that the effect of the year on the amount of nitrogen, protein and raw ash of fodder was significant and in the second year of testing the mentioned traits increased. The effect of irrigation factor on the yield of dry fodder, the amount of phosphorus and raw ash of fodder was significant, and the aforementioned traits increased under favorable irrigation conditions. Nitroxin treatment also showed a significant effect on experimental traits and with increasing the amount of nitroxin consumption, experimental traits often increased. The mutual effect of irrigation and nitroxin on all the measured traits was significant, and with the application of one liter of nitroxin under common irrigation conditions, the highest amount of these traits was obtained. In the conditions of applying irrigation restrictions, the use of 1 liter of nitroxin compared to the use of 0.5 liters and also the treatment without the use of nitroxin resulted in an increase in traits. The mutual effect of irrigation and nitrogen on all studied traits was significant except for dry fodder yield, so that the highest amount of these traits was obtained from the consumption of 250 kg of nitrogen under conventional irrigation conditions. The interaction effect of nitroxin and nitrogen on experimental traits was significant, so that the highest average of them was obtained by consuming one liter of nitroxin together with 125 kg of nitrogen. The interaction effect of all three treatments on all desired traits was significant, and in this regard, the highest amount of experimental traits was obtained as a result of consuming one liter of nitroxin with 125 kg of nitrogen under favorable irrigation conditions.
-
سیب زمینی (Solanum tubersum) یک محصول اقتصادی مهم در سطح جهان است. به منظور بررسی تاثیر کودهای زیستی پتاسیم (پتا بارور) و فسفر (بارور 2) بر عملکرد و کیفیت دو خانواده از بذر حقیقی سیب زمینی شامل آزادگرده افشان های فانتا و هیبریدهای ساوالان × آگریا آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 8 تیمار (1- خانواده آزادگرده افشان فانتا بدون کود، 2- خانواده آزادگرده افشان فانتا + کود زیستی پتا بارور، 3- خانواده آزادگرده افشان فانتا + کود زیستی بارور 2، 4- خانواده آزادگرده افشان فانتا + مخلوط کودهای زیستی بارور 2 و پتا بارور، 5- هیبرید ساوالان × آگریا بدون کود، 6- هیبرید ساوالان × آگریا + کود زیستی پتا بارور، 7- هیبرید ساوالان × آگریا + کود زیستی بارور 2، 8- هیبرید ساوالان × آگریا + مخلوط کودهای زیستی بارور 2 و پتا بارور) با سه تکرار انجام گرفت. نتایج نشان داد که کاربرد کودهای زیستی بارور 2 و پتا بارور ارتفاع بوته و درصد ماده خشک غده و برگ را تحت تاثیر قرار داده و منجر به افزایش عملکرد نسبت به گیاهان شاهد و کاربرد مخلوط کودهای زیستی در سطح احتمال یک درصد شد. به طوری که بیشترین عملکرد در تیمار کود زیستی پتا بارور بر روی خانواده آزاد گرده افشان فانتا به دست آمد. همچنین کاربرد این کودها منجربه افزایش شاخص کلروفیل برگ در سطح احتمال پنج درصد گردید. کاربرد این کودهای زیستی منجر به افزایش غلظت عناصر پتاسیم، نیتروژن و فسفر گیاه در سطح احتمال یک درصد شد.کلید واژگان: بذر بوتانیکی, پتاسیم, سیب زمینی, کود زیستی, فسفر, نیتروژنPotato (Solanum tubersum) is an important economic crop in the world. In order to investigate the effect of potassium (Potabarvar Bioferrtilizer) and Phosphorus (Barvar 2 Biofertilizer) biofertilizers on the yield and quality of two families of true potato seeds, including Fanta free pollinators and Savalan × Agria hybrids, an experiment was conducted in the form of a completely randomized block design with 8 treatments and three repetitions were done. The results showed that the use of Potabarvar Bioferrtilizer and Barvar 2 Biofertilizer affected plant height, leaf area and the dry matter percentage of tuber and leaf and led to an increase in yield compared to the control plants and the application of a mixture of biological fertilizers at the probability level of 1%. So that the highest yield in the treatment of Potabarvar biofertilizer was obtained on the free-pollinating Fanta family. Also, the application of these fertilizers led to an increase in the leaf chlorophyll index at the five percent probability level. The use of these biofertilizers led to an increase in the concentration of potassium, nitrogen and phosphorus elements in the plant at the level of 1% probability. The application of these fertilizers had a greater effect on the free-pollinating Fanta family. Also, the application of the mixture of these biofertilizers did not lead to an increase in the desired indicators.Keywords: Biofertilizer, Botanical seed, Nitrogen, Phosphorus, potassium, Potato
-
استفاده از کودهای زیستی و آلی به عنوان جایگزین های کودهای شیمیایی موجب افزایش کارآیی چرخه عناصر غذایی، بهبود و پایداری عملکرد کمی و کیفی دانه با حفظ بهره وری مناسب از منابع خاک و آب در کشاورزی پایدار می شود. این آزمایش به منظور بررسی تاثیر کاربرد تلفیقی کودهای آلی و زیستی بر کارایی زراعی نیتروژن و میزان فسفر لوبیا سفید (Phaseolus vulgaris L.) در شهر نیاسر از توابع شهرستان کاشان (استان اصفهان) آزمایشی در سال 1394 به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتورها به ترتیب شامل چهار نوع کود آلی (شاهد، ورمی کمپوست، کود دامی، و کمپوست قارچ) و چهار نوع کود زیستی (شاهد، نیتروکسین، بارور-2، ترکیب نیتروکسین + بارور-2) بودند. نتایج نشان داد که استفاده از کود زیستی در قیاس با عدم کاربرد آن منجر به افزایش معنی دار صفات مورد ارزیابی شده است. به نحوی که کاربرد کود زیستی نیتروکسین بیشترین تاثیر را بر تمامی صفات داشت. با بررسی نتایج، بالاترین عملکرد پروتئین گیاه (2779 کیلوگرم بر هکتار) مربوط به تیمار کود زیستی نیتروکسین + شاهد آلی و کمترین مقدار آن (950 کیلوگرم بر هکتار) در عدم کاربرد کودهای آلی و زیستی به دست آمد. همچنین حداکثر و حداقل میزان فسفر (34/2 و 03/1 درصد) به ترتیب مربوط به نیتروکسین + کمپوست قارچ و بارور 2+ شاهد آلی بودند. بنابراین بیشترین میزان کارایی زراعی نیتروژن (53/11 کیلوگرم بر کیلوگرم) مربوط به شاهد + کود دامی و کمترین مقدار آن (0001/0 کیلوگرم بر کیلوگرم) مربوط به تیمار عدم کاربرد کودهای آلی و زیستی بود. با توجه به اینکه کاربرد همزمان کودهای زیستی (نیتروکسین + بارور-2) و کود دامی، از نظر شاخص برداشت دانه (35 درصد) برتر بود، بنابراین از اولویت بیشتری برخوردار بوده و قابل توصیه در منطقه است.کلید واژگان: درصد فسفر, شاخص برداشت, عملکرد پروتئین, کمپوست, نیتروژنThe use of biological and organic fertilizers as alternatives to chemical fertilizers increases the efficiency of the cycle of food elements, improves and stabilizes the quantitative and qualitative grain yield by maintaining the appropriate productivity of soil and water resources in sustainable agriculture. This experiment was conducted to determine the effects of combined application of organic and biological fertilizers on nitrogen agronomy efficiency and phosphorus content of white bean (Phaseolus vulgaris L.) in 2015. The study was conducted as a factorial experiment arranged in a randomized complete blocks design with three replications. Treatments included four organic fertilizers (control, farmyard manure, mushroom compost, and vermicompost) and four biofertilizers (control, inoculation with azotobacter, barvar2, and azotobacter+ barvar-2). Application of nitroxin biofertilizer had the highest effect on all traits. The highest protein yield (2779 kg ha-1) related to nitroxin biofertilizer treatment + organic control and the lowest one (950 kg ha-1) was obtained when no organic and biofertilizers were applied. The highest and the lowest of phosphorus content (2.34% and 1.03%) belonged to nitroxine + mushroom compost and Barvar-2 + organic control, respectively. The highest (11.53 kg kg-1) and the lowest (0.0001 kg kg-1) nitrogen use efficiency (NUE) were achieved in control treatment + animal manure and when no organic and biofertilizers were applied, respectively. Therefore, the highest (11.53 kg kg-1) and the lowest (0.0001 kg kg-1) NUE were obtained in control + animal fertilizers and when no fertilzers were applied. Considering that the simultaneous application of biological fertilizers (nitroxin + Barvar-2) and animal manure is superior in terms of grain harvest index (35%), therefore, it was more priority and recommendable in the regionKeywords: compost, harvest index, nitrogen, phosphorus percentage, protein yield
-
کودهای شیمیایی نقش بسزایی در افزایش عملکرد محصولات کشاورزی بویژه از دهه 1950 میلادی داشته اند. از طرف دیگر، کاربرد بیش از حد این کودها در سال های اخیر، منجر به بروز آلودگی های زیست محیطی و افت بهره وری کشاورزی، امنیت غذایی، سلامت بوم نظام، سلامت انسان و رفاه اقتصادی گردیده است. محققان بر این باورند که بهترین و قابل دسترس ترین راه کار برای رفع این مشکلات، بهبود کارایی مصرف نهاده ها می باشد. بر این اساس، هدف این مطالعه بررسی شاخص های کارایی مصرف نیتروژن، فسفر و آب در نظام های تولید گندم آبی و دیم در کشور بود. در این پژوهش استان های با بیش از هشتاد درصد تولید گندم آبی و دیم در کشور، تعیین و در هر استان، شهرستان های دارای بیش از 80 درصد تولید، انتخاب شدند. با استفاده از آمار و اطلاعات و مصاحبه های حضوری، داده های مورد نیاز جمع آوری و بهره وری مصرف نهاده ها تعیین و سپس ضریب همبستگی پیرسون بین بهره وری منابع مختلف محاسبه شد. جهت تعیین رابطه بین عملکرد با متغیرهای اقلیمی و منابع کودی و آب از رگرسیون چندگانه استفاده شد. برای این منظور، میانگین دو ساله مجموع بارندگی و میانگین دما برای طول دوره رشد گندم آبی و دیم در هر منطقه استخراج و مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش، نشان داد که در مناطق اصلی تولید، میانگین بهره وری مصرف نیتروژن در گندم آبی معادل 69/16 کیلوگرم دانه بر کیلوگرم نیتروژن محاسبه شد که نسبت به گندم دیم با میانگین بهره وری مصرف نیتروژن 27/17 کیلوگرم دانه بر کیلوگرم نیتروژن پایین تر بود. برخلاف نیتروژن، میزان بهره وری مصرف فسفر در زراعت دیم پایین-تر از زراعت آبی بود. نتایج حاصل از پژوهش بالاترین میزان همبستگی را در گندم آبی بین بهره وری نیتروژن و فسفر با 506/0=r و در زراعت دیم بین بهره وری نیتروژن و آب با 309/0=r نشان داد. بررسی رگرسیون ارتباط بین عملکرد گندم با پارامترهای اقلیمی و زراعی نیز نشان داد که در بین متغیرهای مورد بررسی تنها افزایش بیشتر دما با عملکرد دانه گندم دیم ارتباط مثبت داشت و افزایش سایر پارامترها از قبیل بارندگی، نیتروژن و فسفر و آبیاری در زراعت گندم دیم و آبی با عملکرد دانه ارتباط مستقیم داشت. مصرف بیشتر کودهای نیتروژن در زراعت آبی منجر به کاهش بهره وری نیتروژن شد. با وجود بالاتر بودن عملکرد گندم آبی در مقایسه با دیم، با توجه به حساسیت مصرف کودهای نیتروژن و اثر نامطلوب استفاده بی رویه این کودها در زراعت دیم، مصرف نیتروژن با دقت و حساسیت بیشتری صورت گرفته که نهایتا منجر به افزایش بهره وری مصرف نیتروژن نسبت به زراعت آبی شد. برخلاف نیتروژن، بهره وری مصرف فسفر به دلیل تاثیر مستقیم محتوی رطوبت خاک در انتشار فسفر در خاک در زراعت دیم پایین تر از زراعت آبی بود. براساس این پژوهش، دو منبع نیتروژن و آب مهمترین عوامل موثر بر عملکرد گندم آبی و دیم بودند.
کلید واژگان: بارندگی, بهره وری, دما, فسفر, نیتروژنPlant Production, Volume:46 Issue: 2, 2023, PP 263 -277IntroductionChemical fertilizers have played a significant role in increasing the yield of agricultural products, especially since the 1950s, but the excessive application of these fertilizers in recent years has led to environmental pollution and a drop in agricultural productivity, food security, ecosystem and human health, and economic prosperity. Researchers believed that the best and most accessible approach to solve these problems is the improvement of the efficiency indicators of inputs. So, the purpose of the study was to evaluate the use efficiency indicators for nitrogen and phosphorus and water in wheat-irrigated and dryland systems of Iran.
Material and MethodsIn this research, provinces with more than 80% production in irrigated and rainfed systems of Iran were determined and, in each province, cities with more than 80% production of this crop were selected. The required data were collected by using face-to-face interviews and recorded statistics. Afterward, the consumption productivity of inputs was determined, and then the Pearson correlation coefficient between the productivity of different sources was computed. Also, multiple regression was used to determine the relationship between yield with climatic variables and fertilizers and water. For this purpose, the two-year average for total precipitation for irrigated and rainfed systems in each region were extracted.
Results and DiscussionThe results revealed that in the main areas of wheat production, the average productivity of nitrogen consumption for irrigated was calculated as 16.69 kg of grains per kg of nitrogen compared to 17.27 kg of grains per kg of nitrogen for rainfed conditions. Contrary to nitrogen, the efficiency of phosphorus consumption in rainfed agriculture was lower than in the irrigated wheat system. Also, the highest correlation between nitrogen and phosphorus productivity for the irrigated system was computed with r=0.506 and the coefficient between nitrogen and water productivity was calculated with r=0.309 for rainfed conditions. The results for regression analysis between yield and climatic and agronomic parameters showed that increases in temperature had a positive effect on grain yield in rainfed conditions. On the other hand, increasing in other parameters such as precipitation, nitrogen, phosphorus, and irrigation in the irrigated and rainfed systems had a direct relationship with grain yield.
ConclusionExcess use of nitrogen fertilizers in irrigated wheat systems led to lower nitrogen use efficiency. Although, the grain yield in irrigated conditions was higher than in dryland conditions, due to the sensitivity of using nitrogen by farmers and the adverse effects of excessive use in rainfed wheat, the consumption of nitrogen has been used with more precision and sensitivity. This ultimately led to an increase in the efficiency of nitrogen consumption in rainfed compared to irrigated systems. Unlike nitrogen, the phosphorus use efficiency was lower in rainfed compared to the irrigated system due to the direct effect of soil moisture on the release of phosphorus in the soil. According to these results, nitrogen and water were the most important factors affecting the yield in irrigated and rainfed systems. Also, the regression analysis of the relationship between wheat yield and climatic and agronomic parameters showed that in irrigated systems, nitrogen and irrigation and in rainfed conditions, nitrogen and precipitation had the most impact on grain yield.
Keywords: Nitrogen, Phosphorus, Precipitation, Productivity, Temperature -
امروزه کاربرد کودهای آلی وزیستی در جهت بهینه سازی مصرف کودهای شیمیایی و همچنین افزایش کیفیت محصول تولیدی و حفظ حاصلخیزی خاک در نظام های پایدار کشاورزی، اهمیت ویژه ای پیداکرده است. به منظور بررسی اثر کاربرد تلفیقی کودهای زیستی ،آلی وشیمیایی بر عملکرد وکیفیت ذرت دانه ای سینگل کراس سیمون، آزمایشی بصورت اسپلیت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و با چهار تکرار و دو سال متوالی 1398 و 1397 اجراشد. تیمار مایکوریزا در دو سطح کاربرد وعدم کاربرد عامل فرعی و تیمار ورمی کمپوست در سه سطح صفر، 6 و 12 تن در هکتار عامل فرعی فرعی و تیمار نیتروژن در سه سطح صفر، 150 و 300 کیلوگرم در هکتارعامل اصلی بودند. برپایه نتایج بدست آمده، مصرف مایکوریزا ،12 تن ورمی کمپوست و 150 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتارشاخص های رشد نسبت به بقیه سطوح برتری داشته است و سطوح مختلف مایکوریزا بر روی عملکرد و وزن 100 دانه و میزان نیترات معنی دار شده است، و ورمی کمپوست ونیتروژن بر روی همه شاخص ها درسطح 1درصد اثر معنی داری داشت. بررسی برهم کنش تیمارها نیزنشان داد که بیشترین میزان نیترات به دست آمده در عدم کاربرد مایکوریزا، ورمی کمپوست صفر تن و با مصرف 300 کیلوگرم ازت خالص در هکتار به میزان 77/142 میلی گرم در کیلوگرم دانه به دست آمد و بیشترین عملکرد به میزان 96/16 تن در هکتار در کاربرد مایکوریزا ومصرف 12تن ورمی کمپوست و 300 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار به دست آمد. نتایج این آزمایش نشان داد که مصرف 6 تن در هکتار ورمی کمپوست به همراه مایکوریزا و با 50 درصد کود نیتروژن بدون کاهش چشمگیر عملکرد85/14تن در هکتار ، میزان انباشت نیترات در دانه را به مقدار 65/46 میلی گرم در کیلوگرم دانه رساند که نشان داد که مصرف تلفیقی کود شیمیایی نیتروژن و ورمی کمپوست به همراه مایکوریزا باعث تعدیل اثرات زیانبار کودهای شیمیایی می باشد و بهترین ترکیب کودی به دست آمده است.
کلید واژگان: شاخص های رشد, مایکوریزا, نیترات دانه, نیتروژن, ورمی کمپوستThese days, the application of organic and biological fertilizers to optimize the use of chemical fertilizers as well as improve crop quality and maintain soil fertility in sustainable agricultural systems, has gained special significance. A split-split-plot experiment was carried out in a randomized complete block design with 4 replications and two consecutive years in 2018 and 2019, to investigate the effect of combined application of biological, organic, and chemical fertilizers on yield and quality of single-cross Simon corn grain. Nitrogen treatment was used in three levels of zero, 150 and 300 kg/ha or by using 46% urea fertilizer and vermicompost treatment was used in three levels of 0, 6 and 12 tons per hectare and mycorrhiza treatment was considered in two levels of application and non-application. Results showed that Muse V12ton/hecN150kg/hec it has been superior to other levels in terms of growth indicators. and the effect of mycorrhiza fertilizer on final yield and nitrate and Weight 100seeds was significant and The effect of application of vermicompost and nitrogen fertilizer on all items was significant. Findings show that the highest amount of nitrate (142.77 mg/kg of grain) was obtained in non-application of mycorrhiza, vermicompost and 300 kg of pure nitrogen per hectare, and the highest yield of 16.96 tons per hectare was obtained in application of mycorrhiza, 12 tons of vermicompost, and 300 kg of pure nitrogen. Also, by consuming 6 tons of vermicompost per hectare with mycorrhiza and 50% nitrogen fertilizer, without significant reduction in yield (14.85 tons per hectare), the amount of nitrate accumulation in the grain is 44.65 mg/kg. It was shown that the application of organic and biological fertilizers along with chemical fertilizers also modulates the harmful effects of chemical fertilizers.
Keywords: Growth indicators, Mycorrhiza, Nitrogen, Seed nitrat, Vermicompost -
بهبود عملکرد، اجزای عملکرد و غلظت برخی عناصر غذایی در برگ برنج با مصرف کاه برنج و بایوچار حاصل از آن
به منظور بررسی امکان بهبود عملکرد، اجزای عملکرد و غلظت برخی عناصر غذایی در برگ برنج (رقم طارم) با مصرف کاه برنج و بایوچار حاصل از آن، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در نه تیمار و سه تکرار در مزرعه دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری در سال 1400 اجرا شد. فاکتور اول کاه برنج (S) در سه سطح صفر، 2 و 4 تن در هکتار و فاکتور دوم بایوچار کاه برنج (B) در سه سطح صفر، 1 و 2 تن در هکتار بود. نتایج نشان داد که حداکثر میزان پتاسیم (1/22 درصد)، نیتروژن (4/73 درصد) و آهن برگ پرچم (208 میلی گرم بر کیلوگرم) در سطوح بالای کاه برنج و مخصوصا بایوچار آن دیده شد. همچنین میزان سیلیسیم، منگنز و روی برگ پرچم با افزایش سطوح کاه برنج و بایوچار آن افزایش یافتند. با افزایش کاربرد کاه برنج و بایوچار آن تعداد پنجه در بوته، ارتفاع بوته، طول خوشه، وزن هزار دانه و تعداد دانه پر به طور معنی داری افزایش یافت. کاربرد توام کاه برنج و بایوچار آن موجب افزایش عملکرد دانه برنج شد که در تیمار 2 تن بایوچار کاه برنج در هکتار + 4 تن کاه برنج در هکتار (S2B2) نسبت به شاهد به میزان 1/78 برابر افزایش پیدا کرد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که کاربرد 2 تن بایوچار در هکتار و 4 تن کاه برنج در هکتار می تواند با افزایش غلظت عناصر غذایی برگ پرچم و بهبود رشد و اجزای عملکرد برنج سبب دستیابی به حداکثر عملکرد دانه شود.
کلید واژگان: پتاسیم, سیلیسیم, خوشه, عناصر کم مصرف, موادآلی, نیتروژنIn order to investigate the possibility of improvement of yield, yield components and the concentration of some nutrients in rice leaves (Tarom variety) by using rice straw and its biochar, a factorial experiment was conducted in the form of a randomized complete block design in nine treatments and three replications in the farm of Sari Agricultural Sciences and Natural Resources University, Sari, north of Iran, in 2021. The first factor was rice straw (S) at three levels of zero, 2 and 4 tons/ha and the second factor was rice straw biochar (B) at three levels of zero, 1 and 2 tons/ha. The maximum concentration of potassium (1.22%), nitrogen (4.73%) and iron (208 mg/kg) in the flag leaf was observed when rice was grown in the high levels of rice straw and particularly its biochar. Also, the concentration of silicon, manganese and zinc in the flag leaf increased with the increase in the levels of rice straw and its biochar. By increasing the use of rice straw and its biochar, the number of tillers, plant height, panicle length, weight of 1000 seeds and the number of filled seeds increased significantly. The combined use of rice straw and its biochar increased the rice grain yield, indicating a 1.78 times increase in the treatment of 2 tons/ha of rice straw biochar + 4 tons/ha of rice straw (S2B2) compared to the control. Therefore, it can be concluded that the application of 2 tons/ha of biochar and 4 tons/ha of rice straw can lead to the maximum grain yield by increasing the concentration of nutrients in the flag leaf and improving the growth and yield components of rice.
Keywords: Micronutrients, Nitrogen, Organic matter, Panicle, Potassium, Silicon -
سابقه و هدف
کاهش فاصله بین عملکرد واقعی و عملکرد پتانسیل (خلا عملکرد) یکی از راه های مهم افزایش عملکرد در واحد سطح است. به منظور افزایش عملکرد، میزان خلا عملکرد در هر منطقه مشخص و عوامل سهیم در خلا عملکرد در تولید گیاهان زراعی شناسایی شود. این پژوهش به منظور تعیین خلا عملکرد و تعیین عامل های محدود کننده عملکرد و سهم هر یک از آن ها در ایجاد خلا عملکرد سویا در منطقه علی آباد کتول با استفاده از روش CPA و آنالیز خط مرزی در انجام شد.
مواد روش هابرای اجرای این مطالعه، اطلاعات مربوط به مدیریت تولید 120 مزرعه سویا در شهرستان علی آباد کتول استان گلستان در سال های 1395 جمع آوری و بررسی شد. عوامل مدیریتی مورد بررسی شامل مشخصات مزرعه (مساحت، محصول قبلی، علف کش های مصرفی کشت قبلی، موقعیت مزرعه)، تهیه بستر بذر (نوع، تعداد و زمان شخم)، کاشت (میزان بذر مصرفی، نوع رقم، منبع تهیه بذر، تاریخ کاشت، تراکم بوته)، کودهای شیمیایی و ریزمغذی ها (نوع کود، میزان و زمان مصرف کود)، سموم (نوع و مقدار علف کش و آفت کش)، استفاده از مبارزه بیولوژیک (زنبورهای تریکوگراما و براکون)، برداشت (عملکرد دانه و تاریخ برداشت) بود. خلا عملکرد با استفاده از روش CPA و آنالیز خط مرزی تعیین شد.
یافته هانتایج نشان داد که پتانسیل عملکرد سویا در این منطقه 3921 کیلوگرم در هکتار بوده و خلا عملکرد تولید سویا در منطقه علی آباد 30 درصد تخمین زده شد. تاخیر در کاشت در این منطقه 4/8 درصد از خلا عملکرد و تراکم مناسب بوته 5/15 درصدی، روش کاشت و بذر مصرفی نیز به ترتیب 3/6 و 5/8 درصد از خلا عملکرد دانه را به خود اختصاص دادند. همچنین مشخص شد عدم استفاده از علف کش در قبل از کاشت موجب کاهش 45/17 درصدی عملکرد دانه می شود. با توجه به نتایج، آبیاری با 4/28 درصد، بالاترین سهم را در تعیین پتانسیل تولید سویا در منطقه مورد مطالعه رو به خود اختصاص داد. واکنش بالاترین عملکرد دانه به مصرف کود اوره و آبیاری به صورت دو تکیه ای بود؛ افزایش مصرف نیتروژن تا 65 کیلوگرم اوره در هکتار و 3 بار آبیاری موجب افزایش عملکرد دانه می شود و مصرف مقادیر بیشتر از 65 کیلوگرم در هکتار و بیشتر از 3 بار آبیاری موجب عدم تغییر عملکرد دانه در هکتار شد. رابطه بین تاخیر در کاشت و تراکم بوته با عملکرد دانه به صورت دندانه ای شکل بود. تاخیر 10 روزه در کاشت افزایش عملکرد را به همراه دارد، ولی در مزارعی که 22 روز از تاریخ کشته بهینه گذشته باشد افت حداکثر عملکرد دانه را به همراه دارد.
نتیجه گیریبه طورکلی می توان گفت خلا عملکرد سویا در این منطقه مربوط به محدودیت در منابع بوده و مدیریت زراعی در مرحله دوم اهمیت قرار دارد که می توان با آبیاری و مصرف نیتروژن مناسب میزان تولید سویا را در این منطقه 30 درصد افزایش داد. که 22 روز از تاریخ کشته بهینه گذشته باشد افت حداکثر عملکرد دانه را به همراه دارد.
نتیجه گیریبه طورکلی می توان گفت خلا عملکرد سویا در این منطقه مربوط به محدودیت در منابع بوده و مدیریت زراعی در مرحله دوم اهمیت قرار دارد که می توان با آبیاری و مصر
کلید واژگان: خلا عملکرد, سویا, آبیاری, نیتروژنBackground and aimdecres gap between actual yield and potencial yield (gap yield) is important way to incrace yield in unit. In order enhance yield, gap yield in any area determinted and factor participant be identified in gap yield in preduct crop plant. This investigation to order determination gap yield and limited factor to yield and contribution of each of them to soybean in Aliabad Katol area by using CPA method and boundary line analysis.
Material and methodTo carry out this study, Information on production management of 120 soybean farms in Aliabadabad district of Golestan province was collected in 2016. Management factors included field characteristics (area, previous crop, herbicides, previous crop, field position), seedbed preparation (type, number and time of tillage), sowing (amount of seed consumed, cultivar type, seed source, sowing date, Plant density), fertilizers and micronutrients (type of fertilizer, amount and timing of fertilizer application), pesticides (type and amount of herbicides and pesticides), use of biological control (Trichogram and Braun wasps), harvest (grain yield and harvest date). The yield was determined using CPA method and boundary line analysis.
ResultThe results showed that soybean yield potential in this region was 3921 kg / ha and soybean yield loss in Aliabad region was estimated at 30%. Delay in planting in this region was 8.4% of yield and suitable plant density of 15.5%, planting and seed consumption were 6.3% and 8.5% of seed yield, respectively. It was also found that not using herbicide before planting would decrease grain yield by 17.45%. According to the results, irrigation with 28.4% had the highest share in determining soybean production potential in the study area. The highest grain yield response to urea fertilizer application and irrigation was two-fold; increasing nitrogen up to 65 kg urea and 3 times irrigation increased grain yield and consuming greater than 65 kg ha-1 and more than 3 irrigation times. It did not change grain yield per hectare. The relationship between delay in planting and plant density with seed yield was dentate. 10-day delay in planting leads to increased yield, but yields maximum grain yield in fields that have 22 days past optimal sowing date.nsity with seed yield was dentate. 10-day delay in planting leads to increased yield, but yields maximum grain yield in fields that have 22 days past optimal sowing date.
ConclusionIn general, soybean yield in this area is related to resource limitation and crop management is second in importance, which can increase soybean production by 30% with proper irrigation and nitrogen use.
Keywords: Yield, soybean, Irrigation, Nitrogen -
این پژوهش با هدف ارزیابی ردپای محیط زیستی تولید ارقام برنج ایرانی تحت اثر مدیریت مصرف NPK ، در مزرعه ای واقع در استان مازندران ، شهرستان ساری طی سال های 1396 و 1397 اجرا گردید . آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد . پنج شیوه ی مدیریت مصرف مقادیر مختلف کودهای شیمیایی شامل : مصرف 250 کیلوگرم کود شیمیایی نیتروژن + 150 کیلوگرم فسفر + 150 کیلوگرم پتاسیم در هکتار (N250P150K150) ؛ مصرف توام 200 کیلوگرم کود شیمیایی نیتروژن + 100 کیلوگرم فسفر + 100 کیلوگرم پتاسیم در هکتار (N200P100K100) ؛ مصرف توام 150 کیلوگرم کود شیمیایی نیتروژن + 75 کیلوگرم فسفر + 75 کیلوگرم پتاسیم در هکتار (N150P75K75) ؛ مصرف توام 100 کیلوگرم کود شیمیایی نیتروژن + 50 کیلوگرم فسفر + 50 کیلوگرم پتاسیم در هکتار (N100P50K50) و تیمار شاهد یا عدم مصرف کود (N0P0K0) به عنوان عامل اصلی و ارقام محلی برنج (سنگ طارم و طارم هاشمی) به عنوان عامل فرعی بودند . نتایج نشان داد میانگین مقدار تقاضای انرژی تجمعی و تقاضای اکسرژی تجمعی به ترتیب برابر 11549/78 و 13443/08 مگاژول بود که با افزایش مصرف NPK هر دو شاخص رده اثر ، روند کاهشی را نشان داد . ردپای بوم شناختی برابر 1190/80 متر مربع در سال بوده که انتشار دی اکسید کربن بالاترین اثر را بر ردپای بوم شناختی نشان داد . میانگین شاخص رده اثر ، تخلیه منابع غیر زنده برابر 12/44 کیلوگرم معادل انتیموان (Sb) ، اسیدی شدن (3/15 کیلوگرم معادل SO2) ، یوتریفیکاسیون (2/33 کیلوگرم معادل PO4) ، بدبویی هوا (7295733 مترمکعب هوا) ، مسمومیت رسوبات آب های شیرین (75/79 کیلوگرم معادل 1,4-DB) ، مسمومیت رسوبات دریایی (116/11 کیلوگرم معادل 1,4-DB) بود که تمامی این شاخص ها با افزایش مصرف نیتروژن کاهش یافتند . میانگین پتانسیل گرمایش جهانی طی دوره 20 و 500 ساله به ترتیب برابر 399/20 و 382/97 کیلوگرم معادل CO2 بود . دو شاخص رده اثر مسمومیت انسان و مسمومیت خشکی طی سه دوره 20 ، 100 و 500 سال با افزایش زمان از 20 به 500 سال معادل 0/42 و 14/70 درصد افزایش نشان دادند . تمامی آلاینده های انتشار یافته به و هوا آب با افزایش مقدار NPK روند کاهشی را نشان دادند . انتشار نیترات به خاک ، فلزات به خاک و تقاضای اکسیژن شیمیایی با افزایش مقدار NPK کاهش یافتند . با مقایسه گروهی بین مقادیر مختلف مقدار NPK می توان بیان کرد علت اصلی تغییرات میزان آلاینده ها ، بالاتر بودن مقدار خروجی (عملکرد) در مقابل ورودی ها بود . بنابراین ، کاهش انتشار آلاینده ها با افزایش مقدار نیتروژن می تواند به دلیل افزایش عملکرد باشد . با توجه به یافته های این تحقیق ، کاربرد تیمار N150P75K75 گزینه مناسب تری جهت بهبود تولید ارقام برنج همراه با کاهش میزان مصرف کودهای شیمیایی و متعاقب آن کاهش هزینه های کودی و خسارت های محیط زیستی است .
کلید واژگان: برنج, نیتروژن, انتشار فلزات سنگین, ردپای بوم شناختی, پتانسیل گرمایش جهانیThe aim of present study was to investigate life cycle assessment of Iranian rice cultivars production affected by NPK chemical fertilizers using management. The experiment was conducted in farms located in Mazandaran province, Sari, during 2017 and 2018. The experiment was performed as split plot in a randomized complete block design with four replications. The different doses of fertilizer treatments at five levels including F1: 250 kg N ha-1 + 150 kg P ha-1 + 150 kg K ha-1 (N250P150K150), F2: 200 kg N ha-1 + 100 kg P ha-1 + 100 kg K ha-1 (N200P100K100), F3: 150 kg N ha-1 + 75 kg P ha-1 + 75 kg K ha-1 (N150P75K75), F4: 100 kg N ha-1 + 50 kg P ha-1 + 50 kg K ha-1 (N100P50K50), and F5: Control or no application of fertilizer treatments (N0P0K0) as main plot and local rice cultivars at two levels of Sang Tarom and Tarom Hashemi were considered as sub-plots. The results showed that an average amount of cumulative energy demand and cumulative exergy demand was 11549.78 and 13443.08 MJ, respectively that with increase of nitrogen consumption, both indices showed a decreasing trend. The average ecological footprint was 1190.80 m2a which CO2 emissions had shown the highest effect on the ecological footprint. The average of the impact categories of abiotic depletion was equals 12.44 kg Sb eq, acidification (3.15 kg SO2 eq), eutrophiction (2.33 kg PO4 eq), malodorous air (7295733 m3 air), freshwater sediment ecotoxicity (75.79 kg 1,4 DB eq), marine sediment ecotoxicity (116.11 kg 1,4 DB eq) that all of which decreased with increasing nitrogen consumption. The average global warming potential (GWP) 20a and GWP 500a were 399.20 and 382.97 kg CO2 eq, respectively. Two indicators of human toxicity and terrestrial ecotoxicity in the three periods of 20, 100 and 500 years shows increasing amounts equal 0.42% and 140.70% during 20a to 500a, respectively. All pollutants released into the air and the water demonstrated a decreasing trend with increasing nitrogen amounts. The emission of nitrate into soil, metals into the soil, and chemical oxygen demand showed a decreasing trend with increasing nitrogen levels. By group comparing between different levels of nitrogen at splitting levels, it can be stated that the main cause of variations in the amount of pollutants was the higher output (yield) compared to inputs. Indeed, nitrogen uptake in four developmental stages has resulted in maximum plant use, resulting in increased yield and emission reduction per unit area. Therefore, reducing the emission of pollutants by increasing nitrogen consumption can be due to increase of yield. According to the findings of this study, the application of N150P75K75 treatment is a better option to improving the yield of rice cultivars along with a decrease in chemical fertilizers and subsequent reduced fertilizers costs and environmental damages.
Keywords: Ecological footprint, Global warming potential, Heavy metal emission, nitrogen, Rice
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.