به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "فراسنجه های خونی" در نشریات گروه "علوم دام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «فراسنجه های خونی» در نشریات گروه «کشاورزی»
  • میرحسن بیرانوند*، امین کاظمی زاده

    هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر سطوح مختلف چربی جیره و ویتامین E بر عملکرد رشد و فراسنجه های خونی بلدرچین ژاپنی بود.آزمایش با تعداد 320 قطعه بلدرچین یک روزه در قالب طرح کاملا تصادفی با 20 واحد آزمایش شامل 5 گروه، 4 تکرار و تعداد 16 قطعه جوجه بلدرچین در هر تکرار انجام شد. گروه های آزمایشی شامل: 1) جیره پایه (شاهد)، 2) جیره پایه حاوی 2 درصد روغن سویا، 3) جیره پایه حاوی 2 درصد روغن پیه، 4) جیره پایه حاوی 2 درصد روغن سویا و 200 میلی گرم در کیلوگرم ویتامین E، 5) جیره پایه حاوی 2 درصد روغن پیه و 200 میلی گرم در کیلوگرم ویتامین E بودند. نتایج نشان داد تیمار حاوی 2 درصد روغن پیه و ویتامین E باعث افزایش در وزن پرندگان نسبت به تیمار شاهد شد (05/0>P). کم ترین مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی در پرندگانی که گروه های حاوی روغن سویا یا پیه به همراه ویتامین E دریافت کرده بودند مشاهد شد. درصد ماندگاری تحت تاثیر گروه های آزمایشی قرار نگرفت (05/0<P). بالاترین میزان شاخص تولید مربوط به پرنده های تغذیه شده با سطح دو درصد روغن پیه و E بود. اثر گروه های آزمایشی بر فراسنجه های خونی شامل پروتئین کل، آلبومین، گلوکز، کلسترول، تری گلیسرید، LDL، HDL معنی دار نبود (05/0<P). در کل استفاده از دو درصد روغن پیه به همراه ویتامین E در جیره پرندگان باعث بهبود عملکرد بلدرچین شد.

    کلید واژگان: آنتی اکسیدان, بلدرچین ژاپنی, روغن, عملکرد, فراسنجه های خونی
    Mirhassan Beiranvand *, Amin Kazemizadeh

    The aim of this research was to investigate the effect of different levels of dietary fat and vitamin E on the growth performance and blood parameters of Japanese quail. The experiment was conducted with 320 pieces of one-day-old quail in the form of a completely randomized design with 20 experimental units including 5 groups, 4 replications and A number of 16 pieces of quail chicks were performed in each repetition. The experimental groups include: 1) base diet (control), 2) base diet containing 2% soybean oil, 3) base diet containing 2% tallow oil, 4) base diet containing 2% soybean oil and 200 mg/kg vitamin E, 5) base diet They contained 2% tallow oil and 200 mg/kg vitamin E. The results showed that the treatment containing 2% tallow oil and vitamin E increased the weight of the birds compared to the control treatment (P<0.05). The lowest feed consumption and feed conversion ratio were observed in the birds that received the groups containing soybean oil or tallow along with vitamin E. Persistence percentage was not affected by experimental groups (P<0.05). The highest level of production index was related to the birds fed with the level of two percent tallow oil and E. The effect of experimental groups on blood parameters including total protein, albumin, glucose, cholesterol, triglyceride, LDL, HDL was not significant (P<0.05). In general, the use of two percent tallow oil along with vitamin E in the diet of birds improved the performance of quails.

    Keywords: Antioxidant, Japanese Quail, Oil, Performance, Blood Parameters
  • عابد ضرغامی، ابولفضل زالی*، مهدی گنج خانلو، مصطفی صادقی، روناک رفیع پور
    سابقه و هدف

    توسعه فناوری نانو سبب تولید ذرات نانو روی گردیده است که ویژگی های منحصر بفردی نظیر سطح تماس گسترده تر، فعالیت سطحی بالاتر، بازده کنش یار بیشتر و توانایی جذب قوی تری دارند. تغذیه ذرات نانو روی نسبت به سایر منابع، بازده بالاتری داشته و مسمومیت با آن احتمال کمتری دارد. از طرفی این ترکیب می تواند سبب بهبود رشد باکتری های شکمبه و بازده مصرف انرژی شود. از همین رو هدف تحقیق حاضر، بررسی تاثیر تغذیه ذرات نانو روی بر مصرف ماده خشک، ترکیبات شیر و فراسنجه های خونی گاوهای شیری هلشتاین پس از زایش می باشد.

    مواد و روش ها

    تعداد 24 راس گاو شیری هلشتاین با میانگین وزنی (20±650 کیلوگرم) و تعداد شکم زایش (2 و بیشتر) و روزهای شیردهی (4±70 روز) طی یک دوره آزمایشی 35 روزه 4 جیره آزمایشی شامل: 1) جیره حاوی 30 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک اکسید روی؛ 2) جیره پایه به علاوه 30 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک ذرات نانو اکسید روی (ZnO-NPs)؛ 3) جیره پایه به علاوه 60 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک ZnO-NPs؛ (خلوص 99 درصد) و 4) جیره پایه به علاوه 90 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک ZnO-NPs در قالب طرح کاملا تصادفی تغذیه و مورد مطالعه قرار گرفتند. تولید آزمایشگاهی ذره نانو روی به روش هم رسوبی انجام شد. شیردوشی و خوراک دهی گاوها سه مرتبه در روز انجام شد. همچنین نمونه خوراک و باقی مانده خوراک 2 بار در هفته جمع آوری گردید. جهت اندازه گیری ترکیبات شیر به صورت هفتگی 3 روز متوالی نمونه های شیر جمع آوری شد. همچنین برای اندازه گیری فراسنجه های سرم نیز نمونه های خون به صورت هفتگی دو ساعت پس از خوراک دهی وعده صبح با استفاده از سرنگ خلاء از سیاهرگ دمی گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که ماده خشک مصرفی و مقدار تولید شیر تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفتند (05/0P) سایر ترکیبات شیر، مانند پروتئین، چربی، لاکتوز، نیتروژن اوره ای شیر، اسیدهای چرب آزاد غیر استریفیه، بتا هیدروکسی بوتیرات تحت تاثیر مصرف ذرات نانو روی قرار نگرفتند (05/0P). دیگر ترکیبات اندازه گیری شده از سرم گاوها در بین گروه های آزمایشی تفاوت معنی داری نداشتند (05/0<P).

    نتیجه گیری

    به طور کلی، تغذیه عنصر روی در گاوهای شیری از منابع آلی می تواند به عنوان راهکاری مناسب جهت مدیریت تولیدات نهایی گله های شیری مطرح گردد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از نانو روی در جیره های غذایی نسبت به فرم معدنی آن منجر به افزایش بهره وری تولیدات و عملکرد گاوهای شیری شد.

    کلید واژگان: اکسید روی, ذرات نانو اکسید روی, عملکرد گاو شیری, فراسنجه های خونی
    Abed Zarqami, Abolfazl Zali *, Mahdi Ganjkhanlou, Mostafa Sadeghi, Ronak Rafipour
    Background and Objectives

    The development of nanotechnology has led to the production of zinc nanoparticles, which possess unique characteristics such as a wider contact surface, higher surface activity, higher catalytic efficiency and stronger absorption ability. This combination has the potential to improve the growth of rumen bacteria and enhance energy consumption. Therefore, the aim of this research is to investigate the effect of zinc nanoparticle supplementation on dry matter intake, milk composition and blood parameters in Holstein dairy cows.

    Materials and methods

    The number of 24 Holstein dairy cows with an average weight (650±20 kg) and the number of calving bellies (2 and more) and lactation days (70±4 days) during a 35-day trial period, 4 trial diets including. The treatments: 1) Basal Diet containing 30 mg/KgDM zinc oxide, 2) Basal Diet + containing 30 mg/KgDM ZnO-NPs, 3) Basal Diet + containing 60 mg/KgDM ZnO-NPs, and 4) Basal Diet + containing 90 mg/KgDM ZnO-NPs. The study followed completely randomized design Zinc nanoparticles were produced in the laboratory using the by co-precipitation method. The cows were milked and fed three times a day. Feed samples and residues were collected twice a week. Milk samples were collected weekly for three consecutive days. To measure, Milk composition, Blood samples were taken weekly two hours after the morning meal using a vacuum syringe from the tail vein to measure serum parameters.

    Results

    The results showed that the dry matter intake and the amount of milk production were not affected by the experimental diets (P>0.05). The number of body cells significantly decreased under the influence of ZnO-NPs nanoparticle consumption (P<0.05). They were not affected by the consumption of ZnO-NPs particles (P>0.05). Cows in the ZnO-NPs nanoparticle group showed higher concentration of SOD enzyme than the base group (P<0.05). Other compounds measured from the serum of cows were not significantly different among the experimental groups (P>0.05).

    Conclusion

    Overall, feeding zinc nanoparticles to dairy cows can be suggested as a solution to enhance of the dairy herd management.. The results showed that nano zinc sources in the diet of dairy cows were more suitable as a supplement compared to the mineral form of zinc. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

    Keywords: Zinc Oxide, Zno-Nps Particles, Performance Of Dairy Cows, Blood Parameters
  • مختار فتحی*، شهریار سعیدیان، سلیمان مرادی

    این مطالعه به منظور بررسی آثار پودر سیاه دانه بر عملکرد رشد و توان آنتی اکسیدانی، پاسخ های التهابی، تغییرات بیوشیمیایی، هماتولوژی در جوجه های گوشتی در شرایط تنش اکسیداتیو القایی با پراکسید هیدروژن انجام شد. تعداد 200 قطعه جوجه گوشتی سویه راس 308 در یک طرح کاملا تصادفی به چهار تیمار، هر تیمار در پنج تکرار دارای 10 جوجه یک روزه اختصاص داده شد. چهار تیمار آزمایشی شامل: 1- تیمار شاهد (تغذیه شده با جیره پایه) و تیمارهای 2، 3 و 4- به ترتیب دریافت کننده جیره پایه به علاوه سطوح 5/0، 1 و 5/1 درصد پودر سیاه دانه بودند. برای القای تنش اکسیداتیو، همه پرندگان از روز 14 تا روز 42 آزمایش، آب آشامیدنی حاوی یک درصد  H2O2 دریافت کردند. نتایج نشان داد مکمل سازی سیاه دانه در جوجه های زیر شرایط تنش اکسیداتیو القایی، به طور معنی داری باعث بهبود عملکرد رشد، افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی و کاهش MDA در سرم، بافت کبد و طحال شد (05/0<p). علاوه بر این، مکمل سازی سیاه دانه به طور معنی داری سبب کاهش سطح سرمی سیتوکین های التهابیIL-6  و TNF-α و افزایش سیتوکین ضد التهابی (IL-10  (05/0(P< شد. همچنین، مکمل سازی سیاه دانه بدون تاثیر بر تعداد گلبول قرمز، درصد هماتوکریت و مقدار هموگلوبین، سبب افزایش شمار گلبول سفید، درصد لنفوسیت و کاهش درصد هتروفیل خون شد (05/0<p). سطح سرمی تری گلیسیرید، کلسترول و آنزیم های ALT،AST  و ALP نیز به طور معنی داری تحت تاثیر سیاه دانه کاهش یافت (05/0<p). به طور کلی، نتایج این تحقیق نشان داد استفاده از سیاه دانه می تواند از راه بهبود توان آنتی اکسیدانی و پاسخ های التهابی، سبب بهبود عملکرد جوجه های گوشتی شود.

    کلید واژگان: آنتی اکسیدان, پاسخ های التهابی, جوجه های گوشتی, فراسنجه های خونی, سیاه دانه
    M. Fathi *, Sh. Saidian, S. Moradi
    Introduction

    Oxidative stress is inevitable in broiler chicken production, and it affects the physiological, behavioral, and biochemical status of growing chicken which ultimately deteriorates meat quality. The imbalance among free radicals and antioxidant enzymes within living cells or tissues leads to the oxidation of lipids, proteins, and nucleic acids and is a fundamental cause of oxidative stress. When the antioxidant mechanism within living cells weakens, the production of free radicals increases under physiological oxygen metabolism, and reactive species (i.e., reactive oxygen species and reactive nitrogen species) are needed in cells in small quantities because they function as signaling molecules during homeostasis. However, excessive production of these species leads to oxidative stress. There is a mechanism in living cells to reduce the number of oxidative species through physiological scavenging. Numerous reactive oxygen species such assuperoxide and hydrogen peroxide are produced during oxygen metabolism. In addition, some reports showed that after the occurrence of oxidative stress, there are severe inflammatory reactions in the cells involved, which can lead to greater tissue damage and activate tissue apoptosis. Oxidative stress plays an essential role in the emergence of a number of chronic disorders such as diabetes and cancer by inducing inflammation. To protect against free radicals, living organisms have a combined antioxidant defense system including enzymatic system (such as glutathione peroxidase, superoxide dismutase, and catalase enzymes in the cytosol and cell membrane structure) and a non-enzymatic system (such as glutathione, polyphenol, carotenoids, special dipeptides, proteins containing thiol group, polyamines, ubiquinol, flavonoids, bilirubin, uric acid, vitamin E with selenium, and vitamin C) in tissues. Black cumin seeds (Nigella sativa) have been used as alternative medicine for more than 2000 years due to their multisystemic positive effects. Many active components of black cumin have been identified, including dithymoquinone, thymoquinone, nigellone, thymohydroquinone, nigilline, melanthin, nigelamine, damascenone, pinene, and p-cymene. Black cumin contains minerals such as calcium, magnesium, potassium, iron, phosphorus, cobalt, zinc, and manganese, and vitamins A, B, C, D, and E. Moreover, black cumin is rich in essential oils, proteins, alkaloids, saponins, flavonoids, and polyphenols. The black cumin has anti-inflammatory, analgesic, anthelmintic, hypocholesteremia, appetite stimulant, antidiarrheal, diuretic, antiulcer, spasmolytic and bronchodilatory, antimicrobial, antihypertensive, antidiabetic, anticancer, hepatoprotective, and renal protective activities and has antioxidant properties. This study was conducted to investigate the effects of black cumin on growth performance, antioxidant status, inflammatory responses, and biochemical and hematological changes in broilers under oxidative stress induced by hydrogen peroxide.

    Materials and methods

    A total of 200 one-day-old chickens (Ross 308) were reared in the form of a completelyrandomized design with four treatments and five replications (10 chickens per replicate). Experimental treatments included: 1. Control group (fed with basic diet), and groups 2, 3, and 4 had levels of 50, 100, and 150 g of black seed per kg of diet. To induce oxidative stress, all birds received 1% hydrogen peroxide per liter of drinking water from 14 to 42 days of age. At 42 d, two birds were randomly selected from each cage and after blood sampling from the wing vein, were killed and dissected for liver and spleen tissue sampling. Growth performance, blood and biochemical parameters such as the number of red and white blood cells, hemoglobin, hematocrit, heterophil and lymphocyte, serum triglyceride, and cholesterol, as well as serum antioxidant parameters including the level of malondialdehyde (MDA) and the activity of antioxidant enzymes including glutathione peroxidase, superoxide dismutase, and catalase, were determined. In addition, liver enzymes present in the serum including alanine aminotransferase (ALT), aspartate aminotransferase (AST), and alkaline phosphatase (ALP) were measured. Also, to evaluate the effect of black cumin on the inflammatory response of broiler chickens under induced oxidative stress, serum interleukins including IL-10, IL-6, and TNF-α were measured.

    Results and discussion

    The results showed that black seed supplementation in chickens under induced oxidative stress significantly improved the growth performance, increased the activity of antioxidant enzymes, and decreased MDA in serum, liver tissue, and spleen (P<0.05). Black seed supplementation significantly decreased serum levels of inflammatory cytokines of IL-6 and TNF-α, and increased anti-inflammatory cytokine of IL-10 (P<0.05). Also, black seed supplementation did not affect red blood cells, hematocrit, or hemoglobin, but increased white blood cells, lymphocytes, and decreased blood heterophils (P<0.05). Serum levels of triglycerides, cholesterol, ALT, AST, and ALP also decreased significantly under the influence of black seed.

    Conclusions

    Based on the results of this experiment, it appears that black cumin (Nigella sativa) seed supplement can improve the growth performance of broiler chickens due to its antioxidant and anti-inflammatory effects.

    Keywords: Antioxidant, Inflammatory Responses, Broilers, Blood Parameters, Black Seed
  • کاظم یوسفی کلاریکلائی*، حسین یوسفی کلاریکلائی، حسن روحانی پور، سید عبدالله حسینی، کریم نوبری، مختار مهاجر، پرستو پورغفور لنگرودی

    تاثیر نسبت های مختلف جیره ای والین به لیزین بر عملکرد رشد، فراسنجه های خونی، سیستم ایمنی، خصوصیات لاشه و شاخص های اقتصادی جوجه های گوشتی آرین با استفاده از 500 قطعه جوجه گوشتی یک روزه آرین در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج گروه آزمایشی و پنج تکرار و 20 پرنده در هر تکرار به مدت 40 روز  بررسی شد. گروه های آزمایشی شامل گروه اول: تیمار شاهد (والین منفی 75، حاوی نسبت 75 درصد اسیدآمینه والین به اسیدآمینه لیزین بدون استفاده از اسیدآمینه ال-والین افزودنی)، گروه دوم: والین مثبت 80 (نسبت 80 درصد اسیدآمینه والین به اسیدآمینه لیزین با استفاده از اسیدآمینه ال-والین افزودنی)، گروه سوم: والین مثبت 85 (نسبت 85 درصد اسیدآمینه والین به اسیدآمینه لیزین با استفاده از اسیدآمینه والین افزودنی)، گروه چهارم: والین منفی 80 (نسبت 80 درصد اسیدآمینه ال-والین به اسیدآمینه لیزین بدون استفاده از اسیدآمینه والین افزودنی، گروه پنجم: والین منفی 85 (نسبت 85 درصد اسیدآمینه والین به اسیدآمینه لیزین بدون استفاده از اسیدآمینه ال-والین افزودنی) در جیره می باشد. نتایج نشان داد که استفاده از جیره های حاوی نسبت اسیدآمینه والین منفی 80 و 85 درصد، سبب کاهش خوراک مصرفی، ضریب تبدیل خوراک، وزن نسبی چربی و قلب در کل دوره شد (05/0>P). سطح آلبومن و پروتئین کل در تیمار شاهد بیش تر از سایر گروه های آزمایشی بود (05/0>P). براساس نتایج این مطالعه، تاثیر استفاده از جیره حاوی نسبت اسیدآمینه والین منفی 85 درصد بر عملکرد در کل دوره های پرورش بارزتر بود و هم چنین سبب بهبود فراسنجه های لیپید سرم، کاهش ذخیره چربی در محوطه شکمی و افزایش سودآوری خواهد شد.

    کلید واژگان: اسیدآمینه والین, جوجه گوشتی آرین, شاخص های اقتصادی, عملکرد, فراسنجه های خونی
    Kazem Yussefi Kelarikolaei *, Hussein Yussefi Kelarikolaei, Hasan Rouhanipour, Seyyed Abdollah Hosseini, Karim Nobari, Mokhtar Mohajer, Parastoo Poorghafoor Langeroodi
    Introduction

    In the past, the use of valine (L-Val) in broiler feeds was limited due to its high price and relatively low availability. However, L-Val is becoming more available for the feed industry, resulting in a more viable price, leading to its inclusion in feed formulas. Moreover, to decrease the dietary content of crude protein, the use of L-Val in broiler diets is becoming more attractive. Arian broiler is one of the meat strains that originated in Iran and considering that several decades have passed since the arrival of the Arian line in our country. Therefore, it is necessary to carry out continuous nutritional experiments to more accurately meet the requirement of Arian broiler with regard to optimizing growth, feed conversion ratio (FCR), and carcass efficiency by increasing the density of nutrients such as amino acids (AA). Therefore, the objective of this study was to investigate the effects of different ratios of dietary valine-to lysine on growth performance, blood parameters, immune system, carcass characteristics and economic indicators in Arian broiler chickens.

    Materials and Methods

    This experiment was conducted for 40 days with three satges: starter (0-14 days old), growth (15-25 days old) and finisher (26-40 days old). In this study, a total of 500 Arian strain day old broiler chicks were used in a completely randomized design with five treatments, five replicates and 20 birds per each. Feed intake and body weight were measured at the end of each rearing periods and FCR was calculated. The experimental groups included: first group: control (-75; 75% ratio of valine to lysine without using synthetic L-Val), second group: +80 (ratio of 80% valine to lysine using synthetic L-Val), third group: +85 (ratio of 85% valine to lysine using synthetic L-Val), fourth group: -80 (ratio of 80% valine to lysine without using synthetic L-Val and fifth group: -85 (ratio of 85% valine to lysine without using synthetic L-Val). At 40 days of age, six birds from each replicate were randomly selected, weighed, and killed).

    Results and Disscution: 

    Results showed that diets with ratios of -80 and -85% valine amino acid increased body weight at the age of 0 to 42 days (P<0.05). The diets with a ratios of -85% valine amino acid increased feed intake during the total period of experiment (P<0.05). The intake of diets with ratios of -80 and -85% valine amino acid improved FCR and decreased abdominal fat (P<0.05). The level of albumen and total protein in control treatment were higher than in all experimental groups (P<0.05). Significant differences were not observed in relative size of spleen and bursa of fabricius, antibody titer against Newcastle disease and heterophile to lymphocyte ratio between experimental groups.

    Conclusion

    The results showed that feeding a diet containing -85% valine amino acid was more obvious on performance in the entire rearing periods, and also will improve serum lipid parameters, reduce fat storage in the abdominal area and increase profitability. Finally, the economic calculations of the project showed that it is possible to use the advantage of using synthetic valine amino acid in ration of Arian broilers.

    Keywords: Arian Broilers, Blood Parameters, Economic Indicators, Performance, Valine Amino Acid
  • سید موسی سعادت میرقدیم، مجید متقی طلب*

    این مطالعه با هدف بررسی تاثیر افزودن مقادیر مختلف فیتاز (صفر، 500 و 2000FTU) و دو سطح مکمل فایتوژنیکی (صفر و 200 میلی گرم بر کیلوگرم خوراک) در دو سطح کلسیم (عادی=81/0، 72/0، 66/0؛ کاهش یافته=71/0، 62/0 و 56/0درصد برای مراحل مختلف پرورش) و فسفر (عادی=36/0، 32/0 و 29/0درصد؛ کاهش یافته=31/0، 27/0 و 24/0درصد برای مراحل مختلف پرورش) بر قابلیت هضم موادمغذی، ایمنی و برخی فراسنجه های خونی با استفاده از 672 قطعه جوجه گوشتی نر یک روزه سویه راس-308 به صورت آزمایش فاکتوریل 2×2×3 در قالب طرح کاملا تصادفی با دوازده تیمار و چهار تکرار انجام شد. افزودن فیتاز به جیره با کاهش کلسیم و فسفر سبب افزایش قابلیت هضم فسفر نسبت به جیره با سطح عادی کلسیم و فسفر شد (05/0<p). کاهش کلسیم و فسفر خوراک و افزودن مکمل فایتوژنیکی سبب بهبود قابلیت هضم موادمغذی (به جز پروتئین) و عملکرد رشد شد (05/0<p). افزودن 2000FTU فیتاز سبب بهبود قابلیت هضم موادمغذی و عملکرد رشد، افزایش فسفر و کاهش کلسیم خون نسبت به سطح صفر و 500FTU فیتاز گردید (05/0<p). افزودن 2000FTU  فیتاز به هر کیلوگرم خوراک سبب کاهش آنزیم های آلکالین فسفاتاز و آلانین آمینوترانسفراز خون نسبت به سطح صفر و  500FTU و افزایش مجموع ایمونوگلوبولین های سرم در 28 و 41 روزگی نسبت به سطح صفر شد (05/0<p). افزودن فیتاز و یا مکمل فایتوژنیکی سبب بهبود عیار آنتی بادی علیه نیوکاسل در 41 روزگی شد (05/0<p). براساس نتایج این پژوهش، 2000FTU فیتاز نسبت به مقدار 500FTU و هم چنین افزودن مکمل فایتوژنیکی اثرات مثبتی بر قابلیت هضم موادمغذی، عملکرد رشد و ایمنی جوجه های گوشتی داشت.

    کلید واژگان: افزودنی فایتوژنیک, ایمنی همورال, غلظت کلسیم و فسفر, فراسنجه های خونی
    Seyed Mousa Saadat Mirqadim, Majid Mottaghitalab *
    Introduction

    Today, the use of enzymes to improve feed digestibility and achieve higher productivity has been considered as an effective strategy in the poultry industry. Phytase is an enzyme that is used in most commercial diets with the aim of breaking the bonds of phytic acid to increase the digestibility and absorption of nutrient. On the other hand, by carrying out breeding programs and subsequently reducing resistance to diseases due to the shift of nutrient for more production, more attention has been paid to immunity system and gut health. Therefore, gut health has a key role in the absorption of nutrient resulting from the activity of endogenous and endogenous enzymes. Hence, research in term of gut health modifiers such a prebiotics, probiotics, postbiotics, parabiotics and essential oils have increased. Among them, phytogenics have become more popular nowadays. Phytogenic supplements are known as their role on growth performance and increase profitability through improving microbiota balance and intestinal health. In addition to dietary phtoygenic supplemets, dietary calcium and phosphorus reduction is probablely effective tool led to phytase activity released nutrient. Results from studies have been showed that, slight decrease in the level of calcium and phosphorus is effective in increasing the efficiency of these mineral and gut health via reducing gut acidity. In the present study, effect of high amounts of phytase in combination with phytogenic additive in diets with reduced calcium and phosphorus on nutrient digestibility, humoral immunity and some related blood parameters of broiler chickens were investigated.

    Materials and Methods

    The 672 one-day-old male broilers of Ross 308 strain were assigned to 12 dietary treatments and four replicats in a 2x2x3 factorial arrangement with different amounts of phytase (zero, 500 and 2000 FTU) and two levels of phytogenic supplement (zero and 200 mg/kg of feed) on two dietary calcium (normal=0.81, 0.72, 66%; reduced=0.71, 0.62 and 0.56% for different phases) and phosphorus (normal = 0.36, 0.32 and 0.29%; reduced=0.31, 0.27 and 0.24% for different phases) in a completely randomized design.

    Results and Discussion

    Addition of phytase to the diets in combination to calcium and phosphorus reduction increased phosphorus digestibility compared to that normal diets (P<0.05). Increasing phytase from 0 to 500 and 2000 FTU increased digestibility of dry matter, organic matter, phosphorus, calcium and protein (P<0.05). The interaction effect of adding phytase enzyme along with decreasing the amount of calcium and phosphorus on the digestibility of calcium and phosphorus were significant (P<0.05), and the inclusion of phytogenic supplement at the levels of 500 and 2000 FTU of phytase per kg of feed increased phosphorus digestibility (P<0.05). Decreasing dietary calcium and phosphorus concentration and adding phytogenic additive, improved nutrient digestibility of nutrients except protein (P<0.05). Inclusion 2000 FTU of phytase in diets increased digestibility of nutrients and decreased blood calcium compared to the usual amount and diet without phytase (P<0.05). The blood concentratin  of alanine aminotransferase reduced by 2000 FTU of phytase compared to 0 and 500 FTU (P<0.05). Dietary addition of phytase decreased alkaline phosphatase (P<0.05). High levels of phytase inceasded total serum immunoglobulins at the age of 28 and 41 days compared to the zero level (P<0.05), but there was no difference compared to the 500 FTU. Addition of phytase or phytogenic supplement improved antibody level against Newcastle at the age of 41 days (P<0.05).

    Conclusion

    Based on the results of this research, 2000 FTU phytase compared to 500 FTU and adding phytogenic supplement had positive effects on nutrient digestibility, growth performance and immunity in broilers.

    Keywords: Blood Parameters, Calcium, Phosphorus Concentration, Humoral Immunity, Phytase, Phytogenic Supplement
  • علی میرزائی*، یدالله چاشنی دل، اسدالله تیموری یانسری
    سابقه و هدف

    با توجه به هزینه های تامین خوراک برای تغذیه نشخوارکنندگان، محصولات جانبی کشاورزی که به طور کلی ارزان تر از خوراک های متداول هستند، می توانند در جیره دام های پرواری گنجانده شوند که سبب کاهش هزینه های تولید خواهد شد. یکی از این محصولات فرعی کشاورزی ضایعات پنبه حاصل از کارخانجات پنبه پاک کنی می باشد که به دلیل منشا گیاهی آن و نیز به عنوان منبع پروتئین، چربی و الیاف خام، این محصول این توانایی را دارد که به عنوان یک خوراک جایگزین در جیره دام های پرواری قرار گیرد. این ماده خوراکی مخلوطی از قطعات چوبی غوزه های پنبه، ساقه ها، بقایای الیاف پنبه و برگ ها هستند. پژوهش به منظور بررسی اثرات مصرف جایگزینی سطوح مختلف ضایعات پنبه به جای یونجه خشک بر عملکرد، صفات کمی و کیفی لاشه، قابلیت هضم ظاهری، فرا سنجه های خونی و آنزیم های کبدی بره های پرواری نژاد افشاری انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش از تعداد 24 راس بره نر نژاد افشاری با میانگین وزن 9/1±30 کیلوگرم و میانگین سن 4 ماه در 4 تیمار و 6 تکرار به مدت 90 روز استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) گروه شاهد 2) جیره حاوی 33/33 درصد ضایعات پنبه 3) جیره حاوی 66/66 درصد ضایعات پنبه 4) جیره حاوی100 درصد ضایعات پنبه جایگزین یونجه خشک بودند. صفات عملکرد رشد شامل خوراک مصرفی روزانه، افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل خوراک در طول دوره آزمایش اندازه گیری شد. همچنین در پایان آزمایش سه بره از هر تیمار برای اندازه گیری صفات کمی و کیفی لاشه کشتار شدند. در روز 90 آزمایش برای اندازه گیری فراسنجه های خونی و آنزیم های کبدی به تعداد پنج بره از هر تیمار نمونه خون اخذ شد.

    یافته ها

    نتایج عملکرد رشد نشان داد که جایگزین کردن 100 درصدی ضایعات پنبه به جای یونجه (1890 گرم) در جیره بره های پرواری، به طور معنی داری سبب افزایش مصرف خوراک روزانه نسبت به گروه شاهد شد (05/0>P). ضریب تبدیل خوراک در تیمار حاوی جایگزینی 100 درصدی ضایعات پنبه به جای یونجه (70/6) نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری کاهش داشت (05/0>P). وزن نهایی در تیمارهایی که ضایعات پنبه جایگزین یونجه بود نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (05/0>P). همچنین تیمار حاوی جایگزینی 100 درصدی ضایعات پنبه به جای یونجه نسبت به گروه شاهد و سایر گروه ها، وزن نهایی بیشتری داشت (22/56 کیلوگرم). قابلیت هضم ظاهری چربی خام (11/75 درصد)، الیاف نامحلول در شوینده خنثی (31/69 درصد) و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی (32/30 درصد) در تیمار حاوی جایگزینی 100 درصدی ضایعات پنبه به جای یونجه نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری افزایش داشت (05/0>P). غلظت نیتروژن اوره ای خون، کلسترول، تری گلیسیرید، لیپوپروتئین با دانسیته پایین و لیپوپروتئین با دانسیته خیلی پایین سرم خون با مصرف ضایعات پنبه افزایش یافت (05/0>P)؛ اما غلظت لیپوپروتئین با دانسیته بالا سرم خون کاهش یافت (05/0<p). کاهش کلسترول و نیتروژن اوره خون با جایگزینی 33/33 درصد ضایعات پنبه مشاهده شد (05/0>P). وزن زنده قبل از کشتار، وزن لاشه گرم، درصد لاشه گرم، وزن لاشه سرد، درصد لاشه سرد، وزن نیم لاشه سرد، درصد ران و درصد سردست در تیمار حاوی جایگزینی 100 درصدی ضایعات پنبه به جای یونجه نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری افزایش داشت (05/0>P).

    نتیجه گیری

    نتیجه کلی تحقیق حاضر نشان داد که جایگزین کردن 100 درصد ضایعات پنبه به جای یونجه سبب بهبود عملکرد رشد، صفات کمی لاشه و قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی شد.

    کلید واژگان: بره افشاری, بازده لاشه, ضایعات پنبه, فراسنجه های خونی, یونجه خشک
    Ali Mirzaei *, Yadollah Chashnidel, Asadollah Teimouri Yansari

    Considering the costs of providing feed for feeding ruminants, agricultural by-products, which are generally cheaper than conventional feeds, can be included in the diet of fattening animals, which will reduce production costs. One of these agricultural by-products is cotton waste from cotton ginning factories, which due to its plant origin and as a source of protein, fat and raw fibers, this product has the ability to be used as an alternative feed in the diet of fattening animals. This edible material is a mixture of woody parts of cotton bolls, stems, remnants of cotton fibers and leaves.This study was conducted to investigate the effects of substituting different levels of cotton waste for dried alfalfa on growth performance, quantitative and qualitative carcass traits, apparent digestibility, blood parameters, and liver enzymes Afshari lambs.

    Materials and methods

    In this study, 24 male Afshari lambs with an mean weight of 30±1.9 kg and an mean age of 4 months were used in 4 treatments and 6 repetitions for 90 days. The experimental treatments included: 1) control group, 2) diet containing 33.33% cotton waste, 3) diet containing 66.66% cotton waste, 4) diet containing 100% cotton waste instead of dry alfalfa. Growth performance traits including daily feed intake, daily weight gain and feed conversion ratio were measured during the experiment period. Also, at the end of the experiment, three lambs from each treatment were slaughtered to measure the quantitative and qualitative traits of the carcass. On the 90th day of the experiment, blood samples were taken from five lambs from each treatment to measure blood parameters and liver enzymes..

    Results

    The growth performance results showed that replacing 100% of cotton waste instead of dried alfalfa (1890 gr) in the diet of fattening lambs significantly increased the daily feed intake compared to the control group (P<0.05). The feed conversion ratio in the treatment containing 100% replacement of cotton waste instead of dried alfalfa (6.70) was significantly reduced compared to the control group (P<0.05). The final live weight in treatments where cotton waste was replaced by dried alfalfa was higher than the control group (P<0.05). Also, the treatment containing 100% replacement of cotton waste instead of dried alfalfa had a higher final weight (56.22 kg) than the control group and other groups. Apparent digestibility of crude fat (75.11%), NDF (69.31%) and ADF (30.32%) in the treatment containing 100% replacement of cotton waste instead of dried alfalfa compared to the control group It increased significantly (P<0.05). The concentration of blood urea nitrogen, cholesterol, triglyceride, LDL and VLDL in blood serum increased with consumption of cotton waste (P<0.05); But the concentration of HDL decreased (P<0.05). A decrease in cholesterol and blood urea nitrogen was observed by replacing 33.33% of cotton waste (P<0.05). The live weight before slaughter, hot carcass weight, hot carcass percentage, cold carcass weight, cold carcass percentage, cold half carcass weight, thigh percentage and head percentage in the treatment containing 100% replacement of cotton waste instead of dried alfalfa increased significantly compared to the control group. had (P<0.05).

    Conclusion

    The general result of the present study showed that replacing 100% of cotton waste instead of alfalfa improved the growth performance, quantitative traits of the carcass and the apparent digestibility of nutrients.

    Keywords: Afshari Lamb, Blood Parameters, Carcass Yield, Cotton Waste, Dried Alfalfa
  • عبدالحکیم توغدری*، تقی قورچی، محمد اسدی، کامل عموزاده آرائی، مصطفی عالی پور

    این پژوهش به منظور بررسی اثر جایگزینی کنجاله سویا با کنجاله جوانه ذرت در جیره بر مصرف خوراک، فراسنجه های شکمبه ای و متابولیت های خونی بره های پرواری آتابای صورت گرفت. سی راس بره پرواری (با میانگین وزن 7/2± 32 کیلو گرم) به طور تصادفی به 3 گروه با 10 تکرار تقسیم شدند. بره های گروه کنترل با جبره بدون کنجاله جوانه ذرت تغذیه شدند. سایر گروه ها به ترتیب با جایگزینی 50 و 100 درصدی کنجاله سویا با کنجاله جوانه ذرت در جیره به مدت 84 روز تغذیه شدند. بره ها هر 14 روز وزن شدند. مقدار خوراک مصرفی و پس آخور به صورت روزانه ثبت شد. نتایج نشان داد بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری در وزن نهایی بره ها و ماده خشک مصرفی وجود نداشت (05/0<P). اختلاف معنی داری در جمعیت پروتوزوآ، pH و اسیدهای چرب فرار در بین تیمارهای مختلف مشاهده نشد (05/0<P). همچنین نیتروژن آمونیاکی شکمبه در زمان ناشتا و شش ساعت بعد از تغذیه صبح اختلاف معنی داری ایجاد نکرد (05/0<P). هرچند مقدار نیتروژن آمونیاکی شکمبه 3 ساعت بعد از تغذیه صبح افزایش یافت (05/0 >P). در بین تیمارهای مختلف اختلاف معنی داری از خونی گلوگز، کلسترول، گلوبولین، نسبت آلبومین به گلوبولین مشاهده نشد (05/0<P) اما جایگزینی کنجاله سویا با کنجاله جوانه ذرت سبب افزایش غلظت تری گلیسیرید، اوره، پروئین کل، لیپوپروتئین با چگالی کم و لیپوپروتئین با چگالی خیلی کم و کاهش لیپوپروتئین با چگالی زیاد شد (05/0 >P). بطورکلی، می توان کنجاله جوانه ذرت را بطور کامل با کنجاله سویا، بدون آنکه در سلامت و تولید دام اختلالی ایجاد کند جایگزین نمود.

    کلید واژگان: عملکرد, فراسنجه های خونی, کنجاله جوانه ذرت, کنجاله سویا, گوسفند آتابای
    Abdolhakim Toghdory *, Taghi Ghoorchi, Mohammad Asadi, Kamel Amozadeh Araee, Mustafa Alipour

    This study was conducted to investigate the effect of replacing soybean meal with corn germ meal in diet on feed intake, rumen parameters and blood metabolites of Atabai fattening lambs. Thirty lambs (with an average weight of 32±2.7 kg) were randomly divided into 3 groups with 10 repetitions. The lambs of the control group were fed with the feed without corn germ meal. Other groups were fed by replacing 50% and 100% of soybean meal with corn germ meal in the diet for 84 days. Results showed that there was no significant difference between the experimental treatments in the final weight of lambs and dry matter intake (P>0.05). No significant difference was observed in protozoa population, pH and volatile fatty acids among different treatments (P>0.05). Also, there was no significant difference in rumen ammonia nitrogen during fasting and six hours after morning feeding (P>0.05). However, rumen ammonia nitrogen increased 3 hours after morning feeding (P<0.05). Among the different treatments, there was no significant difference in blood glucose, cholesterol, globulin, albumin-globulin ratio (P>0.05), but replacing soybean meal with corn sprout meal increased the concentration of triglyceride, urea, total proin, and high-density lipoprotein. Low and very low density lipoprotein and decrease of lipoprotein increased with density (P<0.05). In general, corn germ meal can be completely replaced with soybean meal without affecting the health and production of fattening lambs.

    Keywords: Performance, Blood Parameters, Corn Germ Meal, SOYBEAN MEAL, Atabai Sheep
  • سارا سعیدی گراغانی*، مسلم باشتنی، پیروز شاکری، حسین نعیمی پور یونسی
    این مطالعه به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف یک نوع بیوچار معدنی بدست آمده از معدن کوهبنان کرمان بر ‏عملکرد، ‏قابلیت هضم، فراسنجه های خونی و تخمیر شکمبه ای گوساله های شیرخوار هلشتاین در یک گاوداری ‏صنعتی انجام شد. بدین منظور از 35 راس گوساله شیرخوار هلشتاین با میانگین وزنی‏87/4 ± 88‏/‏48‏ در قالب طرح ‏‏کاملا تصادفی در پنج تیمار و هفت تکرار استفاده شد. جیره های آزمایشی شامل: ‏1) شیر و خوراک آغازین (جیره ‏‏‎پایه)‏‎، 2)‏ جیره پایه به همراه 10 گرم بیوچار ‏معدنی مخلوط شده در خوراک آغازین، 3) جیره پایه به همراه 10 گرم ‏بیوچار معدنی حل شده ‏در ‏شیر، 4) جیره‏‎ ‎پایه ‏‎ ‎به همراه 20‏‎ ‎گرم‎ ‎بیوچار‎ ‎معدنی‎ ‎مخلوط شده در‎ ‎خوراک آغازین، 5) ‏جیره پایه ‏به همراه 20 گرم بیوچار معدنی حل شده در شیر ‏بود.‏ مصرف 20 گرم از بیوچار در خوراک آغازین ‏باعث افزایش ‏وزن روزانه و بهبود میانگین ضریب تبدیل ‏غذایی شد ‏(05/0 >‏P‏)‏. بالاترین مقدار گلوکز و آلبومین ‏خون مربوط به گوساله های تغذیه ‏شده با 20 گرم بیوچار در خوراک آغازین ‏بود‏ (05/0 >‏P‏). بیشترین قابلیت هضم ‏ظاهری مواد مغذی را گوساله های مصرف کننده 10 و 20 گرم بیوچار در ‏ خوراک آغازین ‏داشتند (05/0 >‏P‏). ‏گوساله های ‏تغذیه شده با 20 گرم بیوچار در ‏ خوراک آغازین ‏pH‏ مایع شکمبه بالاتری نسبت به سایر گوساله ها ‏‏داشتند (05/0 ‏‏>‏P‏). بنابراین، افزودن 20 گرم بیوچار معدنی به خوراک آغازین گوساله های شیرخوار هلشتاین به-‏دلیل اثرات مثبت ‏آن بر عملکرد، قابلیت هضم، فراسنجه های خونی و تخمیری شکمبه، توصیه می گردد.‏
    کلید واژگان: بیوچار معدنی, عملکرد, قابلیت هضم, فراسنجه های خونی, گوساله شیرخوار هلشتاین
    Sara Saeidi Garaghani *, Moslem Bashtani, Pirouz Shakeri, Hossein Naeimipour Younesi
    This study was conducted in order to investigate the effect of different levels of a type of mineral ‎biochar obtained from Kohbanan mine in Kerman on the performance, digestibility, blood ‎parameters and ruminal fermentation of suckling Holstein calves in an industrial cattle farm. For this ‎purpose, 35 Holstein calves with an average weight of 48.88 ± 4.87 were used in a completely ‎random design in five treatments and seven replications.The experimental rations include: 1) milk ‎and ‎starter feed (basal ration), 2) basal diet with 10 g of mineral biochar mixed in the starter feed, 3) ‎‎basal diet with 10 g of mineral biochar dissolved in milk, 4) basal diet with 20 g of ‎mineral biochar ‎mixed in the initial feed, 5) basal diet with 20 g of mineral biochar ‎dissolved in milk. Consumption ‎of 20 grams of biochar in the initial feed increased the daily weight and improved the average feed ‎conversion coefficient . The highest amount of blood glucose and albumin concentrations ‎was related to calves fed with 20 g of biochar in ‎the initial feed. Calves consuming 10 and ‎‎20 g of biochar in the starter feed had the ‎highest apparent digestibility of nutrients. ‎Calves fed with 20 g of biochar in the initial ‎feed had higher rumen pH than the other calves. Therefore, the addition of 20 g mineral biochar to the starter diet of Holstein calves is ‎recommended because of its positive effects on performance, digestibility blood parameters and ‎rumen fermentation.‎
    Keywords: Mineral Biochar, Performance, Digestibility, Blood Parameters, Holstein Suckling Calves.‎
  • نفیسه خسروی الحسینی، آرمین توحیدی*، سعید زین الدینی
    سابقه و هدف

    در صنعت گاو شیری ، صفت باروری یکی از موثرترین مولفه های اقتصادی است، زیرا کاهش باروری، چرخه های پس از زایمان را طولانی می کند و هزینه های روزهای باز را افزایش می دهد. از افزودنی های موثر بر تولید مثل می توان به پروبیوتیک ها، پری بیوتیک ها و فرآورده های میکروبی از جمله پپتید های زیست فعال، آنزیم ها و اسیدهای آلی اشاره کرد. پروبیوتیک ها، باکتری ها و مخمرهایی هستند که برای سلامتی بدن به ویژه سامانه گوارش مفیدند. پروبیوتیک های نسل جدید در کنار مخمر ها حاوی برخی باکتری ها شامل انواع باکتری های باسیلوسی، لاکتوباسیلی، استرپتوکوکوس و... هستند که کمتر مورد مطالعه قرار گرفته اند. اخیرا توسط شرکت توسعه مکمل زیست فناور آریانا یک مکمل به نام مولتی اکت دی حاوی پری بیوتیک، پروبیوتیک و پسا بیوتیک تولید شده است که ادعا می کند می تواند بر سلامت و عملکرد تولید مثلی گاوهای شیری موثر باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی مکمل مولتی اکت-دی بر تولید و ترکیب شیر، فراسنجه های خونی و تولید مثلی در گاوهای شیرده هلشتاین بود.

    مواد و روش ها

    گاوها در دو گروه 50 راسی تیمار (دریافت کننده 80 گرم روزانه مکمل مولتی اکت) و شاهد بین روزهای 20 تا 100 بعد از زایمان مورد مطالعه قرار گرفتند. هر ماه یک بار، مقدار شیر تولیدی و ترکیبات آن اندازه گیری شد. نمونه های خونی در روزهای 20، 40، 60، 80 و 100 از 9 راس گاو در هر گروه جمع آوری و فراسنجه های خونی مورد اززیابی قرار گرفت. صفات تولید مثلی شامل تعداد روز تا نخستین تلقیح، تعداد تلقیحات به ازای آبستنی، درصد آبستنی نسبت به تلقیح اول و کل تلقیحات (درصد گیرایی)، درصد آبستنی تا 100 روز شیردهی، درصد آبستنی تا 120 روز شیردهی، درصد نابارداری 200 روزگی و روزهای باز ثبت شد. برای واکاوی داده های تولید مثلی از رویه لوجستیکس نرم افزار سس استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد تولید شیر، درصد پروتئین شیر، مقدار پروتئین شیر، مقدار لاکتوز شیر و نمره وضعیت بدنی همگی در گروه تیمار افزایش داشتند و درصد چربی شیر، درصد کل مواد جامد شیر، ازت اوره ای شیر کاهش داشتند (05/0>P) . همچنین غلظت پروتئین کل و آهن در گروه تیمار افزایش داشتند، اما غلظت کلسترول وام دی ای کاهش داشتند (05/0>P). در گروه تیمار درصد آبستنی تا روز 120 شیردهی افزایش و روزهای باز کاهش داشت (05/0>P).

    نتیجه گیری

    استفاده از مکمل مولتی اکت-دی در اوایل دوره شیردهی اثرات مفیدی بر عملکرد شیردهی و تولید مثلی گاوهای شیرده هلشتاین پ داشت. همچنین اثراتی را بر غلظت فراسنجه های خونی گاوهای شیرده هلشتاین گذاشته و از سطح تنش اکسیداتیو کاست.

    کلید واژگان: باروری, پروبیوتیک, فراسنجه های خونی, گاوشیری
    Nafiseh Khosravi Al Hosseini, Armin Towhidi *, Saeed Zeinoaldini
    Background and Objectives

    In the dairy cattle industry, the fertility trait is one of the most effective economic components, because the reduction of fertility prolongs the postpartum cycles and increases the costs of open days. Probiotics, prebiotics and microbial products such as bioactive peptides, enzymes and organic acids can be mentioned among the additives that affect reproduction. Probiotics are bacteria and yeast that are beneficial for the health of the body, especially the digestive system. New generation probiotics, besides yeasts, contain some bacteria, including types of bacilli, lactobacilli, streptococcus, etc., which are less studied. Recently, a supplement called Multiact D has been produced by Ariana Biotechnology Supplement Development Company, which claims to be effective on the health and reproductive performance of dairy cows. The aim of this study was to evaluate Multiact-D supplement containing prebiotic, probiotic and postbiotic (manufactured by Ariana Biotechnology Company) on milk production and composition, blood parameters and reproduction in Holstein dairy cows.

    Materials and methods

    Cows were studied in two groups of 50 treated rats (received 80 grams of Multiact supplement daily) and control between 20 and 100 days after calving. Once every month, the amount of milk produced and its ingredients were measured. Blood samples were collected on days 20, 40, 60, 80 and 100 from 9 cows in each group and blood parameters were analyzed. Reproductive traits include the number of days until the first insemination, the number of inseminations per pregnancy, the percentage of pregnancy compared to the first insemination and total inseminations (percentage of conception), the percentage of pregnancy up to 100 days of lactation, the percentage of pregnancy up to 120 days of lactation, the percentage of infertility at 200 days and days. Re-registered. SAS software was used to analyze reproductive data.

    Results

    The results showed that milk production, milk protein percentage, milk protein amount, milk lactose amount and body condition score were all increased in the treatment group, and milk fat percentage, total milk solids percentage, milk urea nitrogen decreased (0.5 0>P). Also, the concentration of total protein and iron increased in the treatment group, but the concentration of cholesterol and MDA decreased (P<0.05). In the treatment group, the percentage of pregnancy increased up to the 120th day of lactation and the number of open days decreased (P<0.05).

    Conclusion

    The use of Multiact-D supplement in the early lactation period had beneficial effects on the lactation performance and reproduction of Holstein P dairy cows. It also has effects on the concentration of blood parameters of Holstein dairy cows and reduces the level of oxidative stress.

    Keywords: Fertility, Probiotic, Blood Parameters, Dairy Cow
  • مهرداد کریمی، مجید علیایی*، حسین جانمحمدی، روح الله کیانفر، فاطمه خادم ناسی

    این تحقیق به منظور بررسی اثرات افزودن سطوح مختلف کروم آلی بر عملکرد تولید تخم مرغ، کیفیت تخم مرغ در زمان و دمای مختلف نگهداری و عملکرد سیستم ایمنی و بیوشیمیایی خون با استفاده از 120 قطعه مرغ تخم گذار نژاد لگهورن سویه های لاین W36 در سن 73 هفتگی در قالب طرح کاملا تصادفی با شش تیمار، پنج تکرار و چهار قطعه پرنده در هر تکرار طراحی شد. جیره های آزمایشی عبارت بودند از: 1- شاهد (بدون افزودن کروم آلی)، 2 الی 6- جیره شاهد به همراه افزودن سطوح 400، 800، 1200، 1600 و 2000 میکرو گرم کروم آلی در هر کیلوگرم جیره (µg/kg). نتایج نشان داد که مرغ های دریافت کننده µg/kg 2000 کروم- متیونین، کمترین مصرف خوراک را داشتند و بهترین ضریب تبدیل خوراک و درصد تولید تخم مرغ با افزودن g/kg 1600 و 2000 کروم آلی مشاهده شد. افزودن کروم آلی به جز 2000 میکروگرم در هر کیلوگرم ارتفاع سفیده و واحد هاو را در مقایسه با گروه کنترل بهبود داد. اثر متقابل بین مدت زمان و دمای نگهداری تخم مرغ بر ارتفاع و درصد زرده، pH سفیده و زرده تخم مرغ معنی دار بود. کلسترول سرم خون مرغ های تغذیه شده با µg/kg 800 کروم- متیونین در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت. کمترین غلظت سرمی مالون دی آلدهید با استفاده از µg/kg 1600 و 2000 کروم آلی در مقایسه با گروه شاهد مشاهده شد. افزودن µg/kg 1600 کروم- متیونین موجب افزایش تولید ایمونوگلوبولین کل بر علیه گلبول قرمز گوسفند شد. در مجموع، افزودن µg/kg 1600 کروم- متیونین می تواند اثرات سودمندی بر مرغ های تخم گذار مسن با بهبود عملکرد تولید، عملکرد سیستم ایمنی هومورال و کاهش غلظت مالون دی آلدهید سرم داشته باشد.

    کلید واژگان: ایمنی هومورال, فراسنجه های خونی, کروم - متیونین, کیفیت تخم مرغ, مرغ تخم گذار
    Mehrdad Karimi, Majid Olyayee *, Hossein Janmohammadi, Ruhollah Kianfar, Fatemeh Khademnasi
    Introduction

    Although minerals include a small part of the total cost of poultry feed, they perform special functions in the body. Given that today's birds are primarily raised under stressful conditions (including high production demands, environmental stress, heat, and exposure to various other stress factors), their nutrient metabolism, including the absorption of minerals, has changed. This has led to decreased feed consumption, reduced mineral absorption, and consequently, increased excretion of minerals. Minerals that serve as cofactors for many enzymes are crucial; thus, to support proper functioning and enhance the immune system's response, higher amounts of these nutrients are required in diets. Chromium (Cr) is a critical micronutrient for humans and animals. It contributes to physiological and nutritional efficiency. Chromium increases glucose glycogenesis, promotes glucose transport, and increases protein synthesis. Chromium is important in protein digestion and reduction of lipid peroxidation and increased growth production. Chromium deficiency is associated with reduced growth rate, and glucose, and protein metabolism. Under environmental, nutritional, and hormonal stress, the benefits of chromium supplementation clearly demonstrated. Considering that with the increase in age and egg size, the egg quality decreases, and also the function of the immune system decreases at the late phase of egg production. Therefore, supplementation of layer hen diets with some nutrients at the end of the production period can improve the egg quality and potentiate the humoral immune response. Thus, the subject of the current study was to investigate the effects of dietary supplementation of chromium-methionine on egg laying performance, egg quality traits at different storage times and temperatures, humoral immune response, and some blood biochemical parameters of laying hens at late–phase of the egg production cycle.

    Materials and Methods

    A total of 120 Leghorn laying hens (Hy-line W36, 73 weeks- old) were assigned in a completely randomized design with 6 dietary treatments, 5 replicates and 4 laying hens in each replicate for 6 weeks. The experimental treatments were 6 levels of chromium-methionine supplementation (0, 400, 800, 1200, 1600, and 2000 μg/kg of diet) of corn-soybean meal-based diet. The hens were housed in a 60 × 60 × 40 cm cage. All hens were housed in an environmentally controlled house with temperature maintained at approximately 25ºC. The house had controlled ventilation and lighting (16L: 8D). All hens were supplied with feed and water ad libitum. The hen-day egg production, egg weight, egg mass, feed intake, and feed conversion ratio were recorded daily. The feed conversion ratio was expressed in kilograms of feed consumed per kilogram of the egg mass. The effects of organic chromium supplementation of laying hens on egg quality traits were evaluated every 2 weeks at 75, 77, and 79 weeks of age. The egg shape index was calculated by dividing egg length to egg width. At the end of the experiment, to measure certain blood parameters, one bird from each replicate was selected, and blood was drawn from the wing vein. After preparing the serum, the concentrations of triglycerides, cholesterol, total protein, albumin, globulin, uric acid, alanine transaminase, aspartate transaminase, glucose, and malondialdehyde were measured using Pars Azmoon kits according to the manufacturer's instructions.

    Results and Discussion

    Supplementing the diet with chromium-methionine had a significant effect on laying performance (including feed intake, feed conversion ratio, and egg production) and egg quality traits (such as eggshell weight, yolk color, yolk weight, albumen height, and Haugh unit). The results showed that birds fed 2000 µg/kg chromium-methionine had the lowest feed intake and the best feed conversion ratio and egg production percentage were observed with the addition of 1600 and 2000 g/kg organic chromium. By suppressing stress factors, chromium can increase the ovulation rate and increase the percentage of egg production. Addition of organic chromium except 2000 μg/kg improved albumen height and Haugh unit compared to the control group. The interaction effect between egg storage time and storage temperature on the yolk height and yolk percentage, albumen and yolk pH were significant. Carotenoids are responsible for the color of the yolk and they are a part of the fat-soluble compounds, so any factor that can improve the digestion and absorption of fats will probably lead to an increase in the color of the egg yolk. Haugh unit is a measure to determine the quality of egg white, which determines the quality of the egg. The higher HU means better egg quality (fresher, higher quality eggs have thicker whites). Blood serum cholesterol of chickens fed with 800 µg/kg of chromium-methionine decreased compared to the control group. The lowest serum concentration of malondialdehyde was observed using 1600 and 2000 µg/kg organic chromium. Addition of 1600 µg/kg of chromium-methionine increased total immunoglobulin production against sheep red blood cells. The effects of dietary chromium supplementation on improving immune responses can be attributed to its antioxidant activity. By enhancing antioxidant activity, chromium reduces the production of corticosterone, a potent suppressor of immune system function. This reduction in corticosterone levels prevents the decrease in lymphocyte production and proliferation, ultimately supporting the continued production of antibodies.

    Conclusion

    In total, dietary supplementation of 1600 μg/kg chromium-methionine can improve egg laying performance including feed conversion ratio, egg production, and egg mass, as well as egg quality traits such as egg shell weight and albumen height of laying hens at the late-phase of laying cycle. Supplementation of layer diets with 1600 μg/kg organic chromium improved the humoral immune response at the late-phase of egg production cycle by increasing the production of total immunoglobulin against sheep red blood cells.

    Keywords: Humoral Immunity, Egg Quality, Chromium-Methionine, Blood Parameters, Laying Hens
  • محمد کاظمی فرد، منصور رضایی، علی اصغر کاردل*، عیسی دیرنده
    هدف تحقیق حاضر مطالعه اثر سطوح بتاآلانین بر عملکرد، خصوصیات کیفی تخم مرغ و فراسنجه های خونی مرغ های تخم گذار بود. در این تحقیق از تعداد 180 قطعه مرغ تخم گذار سویه "های لاین- W36" از سن 78 تا 86 هفتگی در پنج تیمار و شش تکرار (شش قطعه مرغ در هر تکرار) استفاده شد. تیمار های آزمایشی شامل سطوح 0، 400، 800، 1200 و 1600 میلی گرم بتاآلانین در هر کیلوگرم خوراک بود. نتایج این آزمایش نشان داد افزودن بتاآلانین در هر سطحی از کیلوگرم جیره سبب افزایش مصرف خوراک در کل دوره در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0˂P). افزودن 400 میلی گرم بتاآلانین در هر کیلوگرم از جیره بیشترین وزن پوسته به ازای واحد سطح در کل دوره داشت. تیمارهای بتاآلانین در هر سطحی از جیره سبب افزایش غلظت VLDL در سن 86-84 هفتگی در مقایسه با تیمار شاهد شد. غلظت کلسترول زرده در سن 84-82 هفتگی درمرغ هائی که با جیره حاوی 800 میلی گرم در کیلوگرم بتاآلانین تغذیه شدند بیشتر از پرندگان شاهد بود (05/0˂P). به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که افزودن 800 میلی گرم بتاآلانین در هر کیلوگرم خوراک می تواند منجر به افزایش مصرف خوراک، غلظت VLDLو کلسترول زرده تخم مرغ شود.
    کلید واژگان: صفات کیفی تخم مرغ, عملکرد, فراسنجه های خونی, مرغ تخمگذار, بتاآلانین, کلسترول زرده
    Mohammad Kazemifard, Mansour Rezaei, Aliasghar Kardel *, Essa Dirandeh
    The aim of this research was to study the effect of β-alanine levels on performance, quality characteristics of eggs and blood parameters of laying hens. In this research, 180 laying hens of "Hy-Line -W36" at the age of 78 to 86 weeks were used in five treatments and six replication (six hen in each replication). Experimental treatments included 5 level of 0, 400, 800, 1200 and 1600 mg of β-alanine per kg of diet. The results of this experiment showed that the addition of β-alanine at any level of the diet caused an increase in feed consumption in the whole period (P˂0.05). The addition of 400 mg of β-alanine per kg of the diet had more shell weight per surface area in the whole period (P˂0.05). The β-alanine treatments at any level of the diet caused an increase in VLDL concentration at the age of 84-86 week compared to the control treatment. The concentration of cholesterol in the yolk at the age of 82-84 week was higher in hens feed with a diet containing 800 mg per kg β-alanine than control birds (P˂0.05). In general, the results of this research showed that 800 mg of β-alanine per kg of diet can increase feed consumption, VLDL concentrations and egg yolk cholesterol.
    Keywords: Egg Quality Traits, Performance, Blood Parameters, Laying Hen, Β-Alanine, Yolk Cholesterol
  • صادق سجادی، عبدالحکیم توغدری*، تقی قورچی، محمد اسدی

    این پژوهش به منظور بررسی اثر جایگزینی کنجاله سویا با پودر بقایای کشتارگاه طیور بر عملکرد، ترکیبات شیر، قابلیت هضم مواد مغذی، فراسنجه های خونی میش های شیرده صورت گرفت. جهت اجرای این آزمایش از تعداد 24 راس میش شیری سه شکم زایش نژاد دالاق با میانگین وزنی 7/3±36 کیلوگرم در 4 تیمار و 6 تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده شد. تیمارها شامل: تیمار شاهد (جیره بدون پودر بقایای کشتارگاه طیور)، تیمار دوم (جیره حاوی 33 درصد جایگزینی)، تیمار سوم (جیره حاوی 66 درصد جایگزینی) و تیمار چهارم (جیره حاوی 100 درصد جایگزینی پودر بقایای کشتارگاه طیور به جای کنجاله سویا) بودند. نتایج نشان داد بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری در وزن نهایی میش ها، افزایش وزن روزانه، ماده خشک مصرفی، ضریب تبدیل غذایی، تولید شیر و رفتار مصرف خوراک وجود نداشت (05/0<P). با افزایش سطوح جایگزینی پودر بقایای کشتارگاه طیور با کنجاله سویا درصد مواد جامد غیر چربی، دانسیته و لاکتوز شیر میش ها نیز افزایش یافت (05/0>P). در بین تیمارهای مختلف اختلاف معنی داری از نظر گلوگز، کلسترول، تری گلیسیرید، پروئین کل، آلبومین، گلوبولین و نسبت آلبومین به گلوبولین مشاهده نشد (05/0<P) اما غلظت نیتروژن اوره ای خون تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت بطوریکه با افزایش جایگزینی پودر بقایای کشتارگاه طیور با کنجاله سویا، غلظت نیتروژن اوره ای خون نیز افزایش می یابد (05/0>P). بطورکلی، می توان پودر بقایای کشتارگاهی طیور را که یک منبع پروتئین حیوانی می باشد بطور کامل با کنجاله سویا که یکی از اقلام وارداتی خوراک دام می باشد بی آنکه در سلامت و تولید دام اختلالی ایجاد کند جایگزین نمود.

    کلید واژگان: پودر بقایای کشتارگاه طیور, ترکیبات شیر, فراسنجه های خونی, کنجاله سویا, گوسفند دالاق
    Sadegh Sajadi, Abdolhakim Toghdory *, Taghi Ghoorchi, Mohammad Asadi

    This study was conducted in order to investigate the effect of replacing soybean meal with poultry slaughterhouse residue powder on performance, milk composition, digestibility of nutrients, and blood parameters of lactating ewes. To perform this experiment, 24 dairy ewes of the Dalaq breed with an average weight of 36±3.7 kg were used in 4 treatments and 6 repetitions in a completely randomized design. The treatments were included: control treatment (diet without poultry slaughterhouse residue powder), second treatment (diet containing 33% replacement), third treatment (diet containing 66% replacement) and fourth treatment (diet containing 100% replacement of poultry slaughterhouse residue powder instead of soybean meal). Results showed that there was no significant difference between the experimental treatments in the final weight of sheep, daily weight gain, dry matter consumption, feed conversion ratio, milk production and feed consumption behavior. By increasing the replacement levels of poultry slaughterhouse residue powder with soybean meal, the percentage of non-fat solids, density and lactose of ewes' milk also increased (P<0.05). Among the different treatments, no significant difference was observed in terms of glucose, cholesterol, triglyceride, total protein, albumin, globulin, and albumin-globulin ratio, but blood urea nitrogen concentration increased with the replacement of poultry slaughterhouse residue powder with soybean meal increased (P<0.05). In general, it is possible to completely replace the powder of poultry slaughterhouse remains, which is a source of animal protein, with soybean meal, which is one of the imported items of animal feed, without causing any disturbance in the health and production of animals.

    Keywords: Poultry Slaughter Residue Powder, SOYBEAN MEAL, Milk Compounds, Dalagh Sheep, Blood Parameters
  • مرضیه ابراهیمی*، سمیه امیدی، حسین جانمحمدی، داود کیانی فرد

    زمینه مطالعاتی:

     تغذیه درون تخم مرغی به عنوان یک ابزار سودمند برای چیرگی بر محدودیت رشد اولیه، اثرگذاری مثبتی بر رشد و نمو دستگاه گوارش و عملکرد جوجه های گوشتی دارد.

    هدف

    این آزمایش با هدف بررسی اثر تزریق درون تخم مرغی سطوح مختلف ال-آرژنین بر عملکرد رشد، ترکیب و صفات لاشه، متابولیت های خونی و بافت روده جوجه های گوشتی انجام شد.

    روش کار

    در این پژوهش، 300 تخم مرغ بارور از مزرعه مرغ مادر گوشتی در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تیمار آزمایشی استفاده شد. گروه های آزمایشی شامل 1- تزریق درون تخم مرغی یک میلی لیتر اسید آمینه ال- آرژنین 5/0 درصد، 2- تزریق درون تخم مرغی یک میلی لیتر اسید آمینه ال- آرژنین یک درصد، 3- گروه شم شاهد (تزریق یک میلی لیتر آب مقطر به تنهایی) و یا گروه شاهد (بدون تزریق) بودند. تزریق در روز 14 دوره انکوباسیون در مایع آمنیوتیک انجام شد. پس از تفریخ تخم مرغ ها، جوجه های تیمارهای 5/0 درصد آرژنین، 1 درصد آرژنین و گروه شاهد (مجموع شم شاهد و شاهد) هر یک به چهار گروه مساوی تقسیم شده و دوره پرورش تا انتهای 24 روزگی ادامه یافت. جوجه های 24 روزه به صورت گروهی وزن کشی شدند. در روز 24 تعداد 3 قطعه جوجه از هر تکرار (12 جوجه در هر تیمار) با میانگین وزنی نزدیک متوسط وزن گروه انتخاب و کشتار شدند.

    نتایج

    اثر تزریق درون تخم مرغی سطوح مختلف ال-آرژنین بر جوجه درآوری، وزن جوجه یک روزه، نسبت وزن جوجه یک روزه به وزن تخم مرغ، وزن جوجه 24 روزه، ضریب تبدیل خوراک، کلسترول، گلوکز، پروتئین کل و نیتروژن اوره ای سرم معنی دار نبود (05/0>p). تری گلیسرید سرم و وزن نسبی ژژنوم در گروه تیمار 5/0 درصد آرژنین به طور معنی داری بالاتر از گروه کنترل بود (05/0>P). همچنین تیمارها اثر معنی داری بر ارتفاع پرز، پهنای پرز، ضخامت مخاط، عمق کریپت و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت دوازدهه ، پهنای پرز و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت ژژنوم و پهنای پرز و قطر کریپت ایلئوم داشتند و در بیشتر شاخص ها بیشترین مقدار در تیمار 1 درصد آرژنین مشاهده شد (05/0>P).

    نتیجه گیری نهایی:

     بر اساس نتایج کلی پژوهش، تزریق سطح 5/0 دزصد آرژنین تاثیر مثبت بر رشد و مورفولوژی روده کوچک نشان داد.

    کلید واژگان: ال-آرژنین, تزریق درون تخم مرغی, صفات لاشه, فراسنجه های خونی, بافت روده, جوجه های گوشتی
    Marziyeh Ebrahimi *, Somayeh Omidi, Hosein Janmohammadi, Davoud Kianifard
    Introduction

    During the last stages of incubation, avian mortality commonly happens due to the lack of enough nutrients and amino acids (Fardoost et al. 2019). However, in ovo injection or in ovo feeding is considered a new technique for improving growth of chickens (Ebrahimi et al. 2017). Most studies indicated improving effect of in ovo feeding of nutrients (especially amino acids) on small intestine growth and histology as well as higher absorptive capacity of digestive system (Ebrahimi et al. 2017, 2018a,b; Elwan et al. 2019; Fardoost et al. 2019). Previous studies indicated an improving effect of excess feeding of arginine on growth performance, carcass traits, blood metabolites, and intestinal histology of broilers (Ebrahimi et al. 2013, 2014, 2016b). However, there are few records regarding the impact of in ovo injection of arginine on intestine histology of chickens. Accordingly, the present study was designed to evaluate the effect of in ovo injection of different levels of arginine on carcass traits, blood metabolites, and small intestine histology of broiler chickens.

    Materials and methods

    For this reason, 300 fertile broiler breeder eggs were divided into three treatment groups: 1- 0.5% L-arginine in ovo injection group (100 eggs), 2- 1% L-arginine in ovo injection group (100 eggs), 3- control group included distilled water injected (sham-control subgroup, 50 eggs) and non-injected (control subgroup, 50 eggs). Eggs were then set into the incubator for the first 18 days with the temperature of 37.8°C and six rotations per day. At d 14 of incubation, eggs were injected into the amniotic fluid (Ebrahimi et al. 2017) as follows: 1- in ovo injection of 5 mg L-arginine/ ml distilled water, 2- in ovo injection of 10 mg of L-arginine/ml distilled water, 3- control group included sham-control (in ovo injection of 1 ml distilled water) and control (received no injection). For in ovo injection, solution pH was set at 7.0. At d 18 of incubation, eggs were moved into hatchery boxes. After hatching, chicks were reared for 24 days. During the experiment, chicks received standard commercial diets based on Ross recommendations as starter (0-10 days) and grower (11-24 days), (Table 1). At d 24, blood samples of three chickens per each replicate were collected, centrifuged (3000 rpm for 20 minutes), and serum was separated to evaluate cholesterol, glucose, triglyceride, uric acid, and total protein by the Enzymatic Colorimetric method (Ebrahimi et al. 2017). Then, all birds were weighed, slaughtered, some carcass traits (scalped carcass, eviscerated carcass, breast, thigh, gizzard, proventriculus, pancreas liver without gall bladder, heart, duodenum , jejunum, and ileum were weighed, and their relative weight to chicken body weight were calculated. Also, length of duodenum , jejunum, and ileum was evaluated and their samples were stored in 10% formalin for fixation to evaluate histological parameters (crypt depth, villus height, villus thickness, mucosal thickness, and crypt diameter) using Hematoxylin - Eosin staining method (Ebrahimi et al. 2017). Then, villus height to crypt depth ratios were calculated. Afterwards, data were analyzed based on a completely randomized design by the Proc GLM of SAS software (Ver 9.2). Also, Tukey-Kramer test was used for comparing treatments and results presented as least square means ± standard error.

    Results and discussion

    Based on the results, in ovo injection of different levels of L-arginine did not affect hatchability, day-old chick weight, chick weight to egg weight ratio, 24-day-old chicken weight, feed conversion ratio, relative weight of all carcass traits, cholesterol, glucose, total protein and blood urea nitrogen (P> 0.05), (Table 2). However, serum triglyceride was significantly affected by experimental treatments (P <0.01) and the highest amount was observed in 0.5% L-arginine in ovo injection group (Table 2). In a similar study, Gao et al. (2017) indicated that L- arginine in ovo injection increased weight gain of broiler chickens. Furthermore, Abdolalizadeh Alvanegh et al. (2017) reported the improving effect of in ovo injection of different ratios of L- arginine to L- lysine on chick weight and their carcass traits. Also, they reported higher serum total protein level, while lower blood urea nitrogen of broiler chicks with in ovo injection of different ratios of L- arginine to L- lysine (Abdolalizadeh Alvanegh et al., 2017).Present results indicated no significant effect of in ovo injection of L-arginine on most weight and length parameters of small intestine length (P>0.05); however, relative weight of jejunum was significantly affected by in ovo injection of L-arginine (P<0.05) and the highest amount was observed in 0.5% L-arginine in ovo injection group (Table 3). Present results indicated no significant effect of in ovo injection of L-arginine on duodenal crypt diameter; jejunal villus height, crypt depth and diameter, and mucosal thickness; and ileum villus height, crypt depth, villus height/crypt depth ratio, and mucosal thickness (P>0.05), (Table 3). However, significant effect of in ovo injection of L-arginine was observed on duodenal villus height, villus thickness, crypt depth, villus height/crypt depth ratio, and mucosal thickness; jejunal villus thickness and villus height/crypt depth ratio; and ilium villus thickness and crypt diameter (P<0.05), (Table 3). Also, the highest amount in most histological parameters was observed in 1% arginine treatment (Table 3). In a similar study, it was reported that in ovo injection of L- methionine had a positive impact on small intestine length and weight with improvement in villus height, crypt diameter, crypt depth, and villus height/crypt depth ratio of duodenum and jejunum (Fardoost et al. 2019). Also, in ovo injections of L- lysine improved histological parameters of duodenum, jejunum, and ileum (Ebrahimi et al. 2017). Ebrahimi et al. (2018b) with in ovo injection of different DL- methionine to L- lysine ratios reported higher small intestinal weight and length along with higher Villus height and Villus height to crypt depth ratio.

    Conclusion

    Based on the overall results of the study, injection of 0.5% arginine showed a positive effect on the growth and small intestine morphology of broiler chickens.

    Keywords: Blood Metabolites, Broiler Chicken, Carcass Traits, In Ovo Injection, Intestine Histology, L-Arginine
  • طاهره محمد آبادی*، سمیه حسینی، محمد حجتی
    مقدمه و هدف

    خرگوش اهلی Oryctolagus cuniculus از خانواده Leporidae پستانداری گیاه‎خوار است و رژیم معمول آن ها منابع گیاهی است. خرگوش ها می توانند دمای بین 4 تا 27 درجه را تحمل کنند؛ البته میانگین دمای توصیه شده برای آن ها بین 16 تا 22 درجه است. میانگین دوره بارداری برای خرگوش 28 تا 31 روز است.علوفه های مختلف موجود در جیره های خرگوش، بر عملکرد رشد بهینه آن اثر می گذارند. خرگوش به انرژی، فیبر و پروتئین در جیره ی غذایی نیاز دارد. استفاده از گیاهان علوفه ای و همچنین گیاهان گرمسیری برای تغذیه خرگوش توصیه می شود، در حال حاضر علوفه های خشک مانند یونجه، 40 تا 80 درصد جیره غذایی خرگوش را تشکیل می دهند. ذرت، گندم، جو، و یونجه از جمله گیاهانی با میزان انرژی بالا هستند و از این رو مصرف این گیاهان در جیره ها بسیار زیاد است. به علت بالا بودن قیمت یونجه و جو، هزینه تهیه خوراک افزایش می یابد که در نتیجه آن بازده اقتصادی کاهش می یابد. گیاهان گرمسیری دارای مقدار قابل توجهی پروتئین، چربی، مواد معدنی و کربوهیدرات هستند که می توانند رشد و تولید را تحت تاثیر قرار دهند. از جمله گیاهان گرمسیری کونوکارپوس (Conocarpus erectus) و مورد است. کنوکارپوس ارکتوس یک گیاه زینتی رایج در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری است که معمولا ارتفاع آن 1/5 تا 4 متر می باشد. این گیاه حاوی ترکیبات فعال زیستی مانند الکالوئیدها، ساپونین، تانن، ترکیبات فنولی، رزین، ترپن ها، گلیکوزیدها و فعالیت آنتی باکتریایی می باشد. گیاه مورد  درختچه های کوچکی است که از مشخصات آن برگ های همیشه سبز است. از جمله مواد موثره موجود در گیاه مورد می توان به اسید های فنولی مانند گالیک اسید، وانیلیک اسید و فرولیک اسید، تانن ها، کاتچین وکوئرستین اشاره کرد. بنابراین هدف از انجام این آزمایش تاثیر استفاده از گیاهان مورد و کنوکارپوس در جیره خرگوش های نسل اول، بر گوارش پذیری، ظرفیت آنتی اکسیدانتی، فراسنجه های خونی و جمعیت میکروبی دستگاه گوارش بود.

    مواد و روش ها

    در این طرح 12 عدد خرگوش مولد نژاد نیوزلندی (10 عدد ماده و 2 عدد نر) مورد آزمایش قرار گرفتند که هدف، بررسی اثرات گیاهان مورد و کنوکارپوس به عنوان جایگزین بخشی از یونجه بر روی نسل اول خرگوش های مولد بود. بدین منظور پس از گذراندن 28 روز دوره بارداری خرگوش ها و 30 روز دوره ی شیردهی خرگوش های متولد شده، تیمارهای مدنظر بر روی خرگوش های متولد شده اعمال شد (هر تیمار شامل پنج تکرار بود). تیمارها شامل: 1 تیمار شاهد، 2 تیمار دریافت کننده 25 درصد گیاه مورد و 3 تیمار دریافت کننده 25 درصد گیاه کنوکارپوس در قالب طرح کاملا تصادفی در نظر گرفته شد. آزمایش بر روی خرگوش های متولد شده به مدت 30 روز انجام شد و میانگین وزن خرگوش های مورد آزمایش 250 گرم بود. در پایان آزمایش، گوارش پذیری ماده خشک، پروتئین خام، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و ماده آلی، فعالیت آنتی اکسیدانتی گوشت در زمان نگهداری در یخچال و نگهداری در فریزر، جمعیت میکروبی دستگاه گوارش (جمعیت باکتری های لاکتوباسیلوس، ای کولای و کلی فرم) و فراسنجه های خونی شامل غلظت کلسترول، تری گلیسرید، لیپوپروتئین با دانسیته پایین، لیپوپروتئین با دانسیته بالا، گلوکز، غلظت آسپارتات آمینوترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز اندازه گیری شدند.

    یافته ها

    تاثیر استفاده از گیاه مورد و کنوکارپوس بر روی گوارش پذیری خرگوش های مورد آزمایش، نتایج آزمایش نشان داد که گیاه مورد و کنوکارپوس باعث کاهش گوارش پذیری ماده خشک، پروتئین خام، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و ماده آلی شدند (0/05> p). نتایج تاثیر تیمارها بر روی جمعیت میکروبی نشان داد که جمعیت باکتری های لاکتوباسیلوس، ای کولای و کلی فرم در سکوم خرگوش ها تحت تاثیر تیمارهای مورد و کنوکارپوس قرار نگرفت (0/05< p). تاثیر گیاه مورد و کنوکارپوس بر روی میزان آنتی اکسیدانی گوشت در زمان نگهداری شده در یخچال و فریزر نشان داد، گوشت خرگوش های تغذیه شده با گیاه مورد دارای غلظت مالون دی آلدهید کمتر و خاصیت آنتی اکسیدانتی بیشتری نسبت به گوشت خرگوش های تغذیه شده با گیاه کنوکارپوس بود (0/05> p). نتایج آزمایش بر روی اثر تیمارها بر روی فراسنجه های خونی نشان داد که غلظت کلسترول، تری گلیسرید، لیپوپروتئین با دانسیته پایین، لیپوپروتئین با دانسیته بالا و گلوکز در تیمار استفاده شده از برگ مورد و نیز تیمار استفاده شده از گیاه کنوکارپوس نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری کاهش یافت (0/05>p)، اما در رابطه با تاثیر تیمار ها بر روی آنزیم های کبدی نتایج آزمایش نشان داد تفاوت معنی داری در غلظت آسپارتات آمینوترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز بین تیمارهای استفاده شده از گیاه مورد و کنوکارپوس نسبت به تیمار شاهد مشاهده نشد (0/05<p).

    نتیجه گیری

    نتایج آزمایش نشان داد که استفاده کردن از گیاه مورد و گیاه کنوکارپوس به عنوان جایگزین بخشی از یونجه در جیره خرگوش های متولد شده بر روی گوارش پذیری، غلظت مالون دی آدهید و فراسنجه های خونی تاثیرگذار بوده است و با توجه به اثرات مثبت گیاه مورد و کنوکارپوس بر غلظت آنتی اکسیدانتی گوشت خرگوش چه در زمان نگهداری در یخچال و چه در زمان نگهداری گوشت خرگوش در زمان فریزر و فراسنجه های بیوشیمیایی خون و همچنین با توجه به ارزان بودن و در دسترس بودن این گیاهان در برخی مناطق بویژه مناطق خوزستان، می توان این نتیجه را گرفت که استفاده 25 درصد از گیاه مورد و کنوکارپوس به عنوان یک آنتی اکسیدان موثر و یک مکمل گیاهی در جیره اثر مثبتی دارد.

    کلید واژگان: آنتی اکسیدانتی, خرگوش, فراسنجه های خونی, کنوکارپوس, مورد, هضم پذیری, یونجه
    Tahira Mohammad Abadi*, Somayh Hoseyni, Mohammad Hojjate
    Introduction and Objective

    The domestic rabbit Oryctolagus cuniculus from the Leporidae family is a herbivorous mammal and their usual diet is plant sources. Rabbits can tolerate temperatures between 4 and 27 degrees; Of course, the recommended average temperature for them is between 16 and 22 degrees. The average pregnancy period for rabbits is 28 to 31 days. Different forages in rabbit diets affect its optimal growth performance. Rabbits need energy, fiber and protein in their diet. It is recommended to use fodder plants as well as tropical plants to feed rabbits, currently dry fodder such as alfalfa constitutes 40 to 80% of the rabbit's diet. Corn, wheat, barley, and alfalfa are plants with high energy levels, and therefore, the consumption of these plants in diets is very high. Due to the high price of alfalfa and barley, the cost of preparing feed increases, as a result of which the economic efficiency decreases. Tropical plants have a significant amount of protein, fat, minerals and carbohydrates that can affect growth and production. Among the tropical plants are Conocarpus erectus and myrtle. Cenocarpus erectus is a common ornamental plant in tropical and semi-tropical regions, which usually has a height of 1.5 to 4 meters. This plant contains bioactive compounds such as alkaloids, saponin, tannin, phenolic compounds, resin, terpenes, glycosides and antibacterial activity. Myrtle plant is a small shrub with evergreen leaves. Among the effective substances found in the plant, we can mention phenolic acids such as gallic acid, vanillic acid and ferulic acid, tannins, catechin and quercetin. Therefore, the purpose of this experiment was the effect of the use of myrtle and conocarpus plants in the diet of first-generation rabbits on digestibility, antioxidant capacity, blood parameters and microbial population of the digestive tract.

    Material and Methods

    In this project, 12 breeding rabbits of New Zealand breed (10 females and 2 males) were tested, for this purpose, after 28 days of rabbit pregnancy period and 30 days of lactation period of born rabbits, the considered treatments were applied to the born rabbits (each treatment consisted of five repetitions). The treatments include: 1 control treatment, 2 treatments receiving 25% of myrtle plant and 3 treatments receiving 25% of conocarpus plant in the form of completely randomized design. The experiment was conducted on born rabbits for 30 days, and the average weight of the tested rabbits was 250 grams. At the end of the experiment, the digestibility of dry matter, crude protein, insoluble fibers in neutral detergent, insoluble fibers in acidic and organic detergents, antioxidant activity of meat during storage in the refrigerator and in the freezer, microbial population of the digestive tract (population of Lactobacillus, E. coli and coliform bacteria) ) and blood parameters including cholesterol, triglyceride, low-density lipoprotein, high-density lipoprotein, glucose, aspartate aminotransferase, alanine aminotransferase and alkaline phosphatase concentrations were measured.

    Results

    The effect of the use of myrtle and conocarpus on the digestibility of tested rabbits, the test results showed that Myrtle and conocarpus plants result in decreasing of the digestibility of dry matter, crude protein, neutral detergent fiber and acid detergent fiber (P<0.05). he results of the treatments on the microbial population showed that the populations of Lactobacillus, E. coli and coliforms in the cecum of rabbits were placed on Mord and Cenocarpus treatments (p > 0.05). The effect of myrtle and conocarpus plant on the antioxidant level of meat during storage in the refrigerator showed that the meat of rabbits fed with myrtle plant had a lower concentration of malondialdehyde and more antioxidant properties than the meat of rabbits fed with conocarpus plant (p< 0.05). The results of the experiment on the effect of treatments on blood parameters showed that the concentration of cholesterol, triglyceride, low-density lipoprotein, high-density lipoprotein, and glucose in the treatment using myrtle leaves and the treatment using conocarpus plant were significantly higher than the control treatment. decreased (p<0.05), but regarding the effect of treatments on liver enzymes, the test results showed that there was no significant difference in the concentration of aspartate aminotransferase, alanine aminotransferase, and alkaline phosphatase between the treatments using myrtle and conocarpus compared to the control treatment (p> 0/05).

    Conclusion

    The results of the experiment showed that using myrtle plant and conocarpus plant as a substitute for part of alfalfa in the diet of newborn rabbits had an effect on digestibility, malondialdehyde concentration and blood parameters, and according to the positive effects of mord plant and conocarpus plant on the antioxidant concentration of rabbit meat. Whether during storage in the refrigerator or during the storage of rabbit meat in the freezer and blood biochemical parameters, and also considering the cheapness and availability of these plants in some areas, especially in Khuzestan, it can be concluded that the use of 25% of Sometimes myrtle and conocarpus have a positive effect as an effective antioxidant and a herbal supplement in the diet.

    Keywords: Antioxidant, Alfalfa, blood parameters, Conocarpus, digestibility, Myrtle, Rubbit
  • فاروق کارگر، نجیب الله فیاض*، آرش هادوی
    این آزمایش به منظور بررسی افزودن مخمر تجاری (ساکارومایسس سرویزیه) بر عملکرد، برخی فراسنجه های سرمی، ریخت شناسی و جمعیت باکتری های بیماری زا در بلدرچین ژاپنی انجام شد. در این آزمایش 504 قطعه جوجه یک روزه بلدرچین به طور تصادفی به هفت تیمار و شش تکرار و 12 قطعه پرنده در هر تکرار تقسیم شدند. تیمارهای آزمایشی شامل: 1- جیره کنترل (فاقد مخمر)، جیره های آزمایشی 2 تا 7 به ترتیب 25/0، 5/0، 75/0، 1، 25/1 و 5/1 گرم در کیلوگرم دارای مخمر بود. به منظور اندازه گیری فراسنجه های آنزیم های کبدی، سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز و اینترلوکین 1 و 6 در سن 35 روزگی از هر تکرار دو قطعه پرنده جدا و از ورید بال خون گیری و سپس کشتار شدند. نتایج نشان داد که سطوح 5/0، 75/0، 1، 25/1 و 5/1 مخمر زنده ساکارومایسس سرویزیه باعث بهبود افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک، کاهش درصد چربی محوطه بطنی و افزایش اندازه تیموس، افزایش پروتئین کل و آلبومین در سرم، کاهش تری گلیسرید و کلسترول سرم، افزایش سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز در سرم و همچنین کاهش اینترلوکین های 1 و 6 و همچنین فاکتور نکروزدهنده تومور آلفا شد. تعداد باکتری های کلستریدیوم پرفرنجنس و ای-کلای به طور معنی داری در گروه های تغذیه شده با تیمارهای 3، 4، 5، 6 و 7 در مقایسه با گروه شاهد کاهش یافت. بهترین سطح مورد استفاده چتیاسل در این آزمایش 75/0 کیلوگرم ارزیابی شد.
    کلید واژگان: بلدرچین ژاپنی, ریخت شناسی روده, عملکرد, عوامل بیماری زا, فراسنجه های خونی, مخمر تجاری
    Farogh Kargar, Najeebullah Fayaz *, Arash Hadavi
    Introduction
    Application of suitable feed additives can increase feed utilization, improve production and improve health. Years ago, growth-promoting antibiotics were used at high levels in diets to increase poultry performance (Ronquillo & Hernandez, 2017). However, its remnants remain in the animal's body and create microbial resistance in the animal, and humans also develop microbial resistance by consuming it. Therefore, there is a need to find substances that can replace antibiotic growth stimulants in the diet. The aim of these alternatives is to increase performance while protecting the environment and animal health (Ogbuewu, koro, Mbajiorgu, & Mbajiorgu, 2019). Therefore, probiotics such as Saccharomyces cerevisiae yeast have been investigated as a feed additive to improve the performance and health of animals (Al-Khalaifah, 2018). It is thought that probiotics improve performance by affecting the natural microbial community and improving the absorption process in the intestine (Sohail et al., 2011). Also, symbiotic are able to work both in the small intestine and in the large intestine and have the effect of probiotics and prebiotics at the same time (Ai et al., 2011; Bengmark, 2002). Gut cognition can affect the amount of nutrient absorption (Miles, Butcher, Henry, & Littell, 2006; Rahimi, Grimes, Fletcher, Oviedo, & Sheldon, 2009) and as a barrier against disease agents (Brown, 2011). Saccharomyces cerevisiae, also known as baker's yeast, is a type of yeast that is added to food formulas in poultry diets (Elghandour et al., 2020). Saccharomyces cerevisiae contains significant levels of digestible proteins, vitamins, magnesium and zinc, whose wall has many features such as polysaccharide α-D-mannan, chitin and β-D-glucan (Alizadeh et al. ., 2016) which plays an important role in beneficial microbial balance in the gut, tissue proliferation in the gut and lymphocytes (Council, 1994). In most studies, no reliable results were obtained with diets supplemented with yeast. Beneficial effects on animal health and performance may be due to the use of detectable yeast strains and levels, diet compositions, animal species and their age (Bolacali & İrak, 2017). Therefore, in order to investigate the potential effects of using commercial yeast Saccharomyces cerevisiae in Japanese quail diet as a feed additive on growth performance, some serum parameters, intestinal morphology and the number of Clostridium perfringens and E-coli bacteria. It was done in the waste.Materials and Methods This experiment was conducted in order to investigate the effect of different levels of Chitacell commercial yeast on performance, carcass characteristics, intestinal morphology and blood parameters in the form of a completely randomized design with 7 treatments, 6 replications and 12 chicken in each experimental unit and a total of 504 chicken. One day Japanese quail mixed of two sexes was performed. At the end of the experiment (d 35), 2 Japanese quails from each replicate were weighed and slaughtered. Visceral and lymphoid organs were also weighed and recorded. About 8g of the contents from duodenum, jejunum and ileum were collected in 80 mL physiological saline for pH value measurement. Blood samples were collected from the same Japanese quails used for carcass traits and were centrifuged at 3000 rpm for 10 min, then stored for later analysis at -20°C. In order to measure E. coli and C. Perfringens bacteria in feces, standard plate counting method was used. And also Duodenum specimens were collected and fixed in 10% neutral buffered formalin solution for 24 h, then embedded in paraffin and sectioned at 4 μm. The following parameters were measured: (i) villous height (VH), (ii) depth of crypt (CD) and (iii) ratios of VH/CD.
    Results and Discussion
    The effects of different levels of commercial yeast Saccharomyces cerevisiae on the growth performance of Japanese quail chicks are reported in Table 2. The results of this study show that the experimental treatments had no significant effect on feed consumption. The group fed with 0.75, 1.1, 1.25 and 1.5 percent of yeast could significantly increase weight compared to the control group (P<0.05). Also, the food conversion ratio in the groups receiving 0.75 and 1 g/kg of Saccharomyces cerevisiae yeast feed compared to the control groups and 0.25 and 0.5 g/kg of yeast in the diet decreased significantly (<0.05). P). According to the results of this experiment, it has been reported that live yeast has a favorable effect on feed conversion ratio and final weight gain in broiler chickens (Borda-Molina, Seifert, & Camarinha-Silva, 2018). Abdominal fat and thymus size were significantly affected by experimental treatments (P<0.05). Thus, adding yeast levels higher than 0.75 g/kg reduced the fat in the ventricular area, while the size of the thymus increased compared to the control group. It has also been shown that the percentage of carcass, liver, stone, heart, spleen and bursa of Fabricius were not affected by experimental treatments (P<0.05). It has been reported that live yeast reduces abdominal fat and increases thymus size. In fact, yeast stimulates the intestinal immune system by acting as a non-pathogenic microbial antigen and creates an effect similar to adjuvants. By adding the level of commercial yeast Saccharomyces cerevisiae, the amount of total protein and albumin in the blood increased significantly (P<0.05). On the other hand, cholesterol and triglyceride in the blood decreased significantly by adding different levels of commercial Saccharomyces cerevisiae yeast (P<0.05). Superoxide dismutase and catalase in serum increased significantly with increasing yeast consumption (P<0.05). On the other hand, interleukin 1 and 6, as well astumor necrosis factor alpha decreased significantly (P<0.05) with the increase in the level of yeast in the diet.
    Conclusion
    Results of this research showed that the use of commercial yeast Saccharomyces cerevisiae has favorable effects and it can also be said that the best level used is 0.75 grams per kilogram of feed.
    Keywords: Intestinal Morphology, Japanese Quails, Pathogens, Performance, Serum Parameters, Chitacell Commercial Yeast
  • محمد نوروزی، یدالله چاشنی دل*، مصطفی یوسف الهی، اسدالله تیموری یانسری
    سابقه و هدف

    با توجه به شرایط اقلیمی و ارتفاع از سطح دریا نواحی شمالی سلسله جبال البرز از جنگل های تالش تا جنگل های گرگان که رویشگاه چندین گونه از درختان بلوط است؛ استفاده از میوه درخت بلوط به دلیل ترکیبات مغذی آن و با تکیه بر روش فرآوری مناسب جهت کاهش ترکیبات ضدمغذی و افزایش قابلیت هضم آن، قابلیت بررسی در بحث تغذیه دام های پرواری را دارد. لذا هدف از این مطالعه، بررسی اثر سطوح مختلف میوه بلوط فرآوری شده با هیدروکسید سدیم و اوره بر عملکرد، قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی، صفات کمی و کیفی لاشه و برخی فراسنجه های خونی بره های نر پرواری زل بود.

    مواد و روش ها

    برای انجام این پژوهش از تعداد 20 راس بره نر پرواری آمیخته زل با آتابای با میانگین سن 38/0±5/5 ماه و وزن اولیه 4/0±27 کیلوگرم در قالب یک طرح کاملا تصادفی به مدت 90 روز استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل گروه شاهد (فاقد میوه بلوط+پلی اتیلن گلیکول) و تیمارهای حاوی سطوح 10، 20 و 40 درصد در ماده خشک میوه بلوط فرآوری شده با هیدروکسید سدیم و اوره بودند. خوراک مصرفی بره ها به صورت جیره کاملا مخلوط در حد اشتها در دو نوبت (ساعت 8:00 صبح و 17:00 بعدازظهر) در اختیار دام ها قرار گرفت. میوه بلوط (Quercus castaneifolia) مورد استفاده در این تحقیق در اواخر فصل تابستان و اوایل فصل پاییز از درختان بلوط گونه بلندمازو جنگل های استان مازندران، شهرستان ساری به طور تصادفی جمع آوری شد. وزن کشی دام های آزمایشی هر 14 روز با رعایت 12 ساعت محرومیت از خوراک انجام شد. تعیین قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی خوراک به روش خاکستر نامحلول در اسید در روزهای 85 الی 90 آزمایش انجام شد. برای اندازه گیری صفات کمی و کیفی لاشه در پایان روز 90 آزمایش و بعد از 24 ساعت از آخرین توزین خوراک، از هر تیمار 3 بره انتخاب و پس از 12 ساعت محرومیت از خوراک کشتار شد. برای تعیین فراسنجه های خونی در پایان آزمایش، 3 تا 4 ساعت بعد از مصرف خوراک با استفاده از لوله های خلاء دار حاوی ماده ضد انعقاد از ورید وداج بره ها خون گیری شد.

    یافته ها

    نتایج عملکرد رشد نشان داد که تیمار 40 درصد میوه بلوط فرآوری شده به طور معنی داری دارای بالاترین مقدار ماده خشک مصرفی، افزایش وزن روزانه و وزن نهایی پروار پروار و نیز پایین ترین ضریب تبدیل خوراک بود (05/0>P). نتایج قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی نشان داد که در پروتئین خام و الیاف نامحلول در شوینده خنثی تفاوت معنی داری بین تیمارهای آزمایشی وجود داشت (05/0>P). بیشترین قابلیت هضم ظاهری پروتئین خام و الیاف نامحلول در شوینده خنثی به ترتیب در تیمار 20 و 40 درصد میوه بلوط فرآوری شده مشاهده شد. نتایج برخی فراسنجه های خونی نشان داد که در غلظت گلوکز و نیتروژن اوره ای خون تفاوت معنی داری بین تیمارهای آزمایشی وجود داشت (05/0>P). بیشترین غلظت گلوکز سرم خون در تیمار 40 درصد میوه بلوط فرآوری شده مشاهده شد. در غلظت نیتروژن اوره ای خون، گروه شاهد دارای بیشترین غلظت و تیمار 40 درصد میوه بلوط فرآوری شده دارای کمترین غلظت بود. در صفات کمی و کیفی لاشه، بالاترین وزن کشتار، وزن لاشه گرم، وزن لاشه سرد، درصد ران و سردست در تیمار 40 درصد میوه بلوط فرآوری شده و بالاترین بازده لاشه در تیمار 20 درصد میوه بلوط فرآوری شده وجود داشت (05/0>P).

    نتیجه گیری

    نتایج کلی تحقیق حاضر نشان داد که وزن پایان پروار، افزایش وزن روزانه، ماده خشک مصرفی، ضریب تبدیل خوراک و نیز قطعات با ارزش لاشه در بره های پرواری با مصرف تیمار 40 درصد میوه بلوط فرآوری شده بهبود یافت. قابلیت هضم ظاهری پروتئین خام و الیاف نامحلول در شوینده خنثی به ترتیب با مصرف سطوح 20 و 40 درصد بلوط فرآوری شده بهبود یافت.

    کلید واژگان: بره های پرواری, صفات لاشه, فراسنجه های خونی, قابلیت هضم ظاهری, میوه بلوط
    Mohammad Norozi, Mostafa Yousefelahi, Asdolah Teymouri Yansari
    Background and objectives

    Due to the climatic conditions and the altitude above the sea level, the northern areas of the Alborz mountain range, from Talash forests to Gorgan forests, which are home to several species of oak trees; The use of oak tree fruit due to its nutritious compounds and relying on the appropriate processing method to reduce anti-nutritional compounds and increase its digestibility, has the potential to be investigated in the discussion of feeding livestock. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of different levels of oak fruit processed with sodium hydroxide and urea on performance, apparent digestibility of nutrients, quantitative and qualitative traits of the carcass and some blood parameters of Zell fattening male lambs.

    Materials and methods

    To perform this study, 20 fattening Zell and Atabai mixed lambs with an mean age of 5.5±0.38 months and an initial weight of 27±0.4 kg were used in a completely random design for 90 days. The experimental treatments included the control group (without oak fruit + polyethylene glycol) and treatments containing levels of 10, 20 and 40% in the dry matter of oak fruit processed with sodium hydroxide and urea. The feed consumed by the lambs was in the form total mixed ration at the level of appetite on two occasions (at 8:00 and 17:00). The oak fruit (Quercus castaneifolia) used in this research was collected in the late summer and early autumn from oak trees of the Bolandmazo species, Mazandaran province, Sari city. Experimental animals were weighed every 14 days with 12 hours of feed deprivation. To measure the quantitative and qualitative traits of the carcass at the end of the 90th day of the experiment and after 24 hours of the last feed weighing, 3 lambs were selected from each treatment and killed after 12 hours of feed deprivation. To determine blood parameters at the end of the experiment, 3 to 4 hours after feeding, blood was taken from the jugular vein of the lambs using vacuum tubes containing anticoagulant.

    Results

    The results of the growth performance showed that the treatment of 40% of processed oak fruit significantly had the highest amount of dry matter intke, daily weight gain, final weight and also the lowest feed conversion ratio (P<0.05). The results of apparent digestibility of nutrients showed that there was a significant difference between experimental treatments in crude protein and NDF (P<0.05). The highest apparent digestibility of crude protein and NDF was observed in the treatment of 20% and 40% of processed oak fruit, respectively. The results of some blood parameters showed that there was a significant difference in the concentration of blood glucose and urea nitrogen between the experimental treatments (P<0.05). The highest concentration of blood serum glucose was observed in the treatment of 40% processed oak fruit. In blood urea nitrogen concentration, the control group had the highest concentration and the 40% processed oak fruit treatment had the lowest concentration. In quantitative and qualitative characteristics of the carcass, the highest slaughter weight, hot carcass weight, cold carcass weight, Leg and Shoulder percentage were found in the treatment of 40% processed oak fruit and the highest carcass yield was found in the treatment of 20% processed oak fruit (P<0.05).

    Conclusion

    The general results of the present study showed that the fattening end weight, daily weight gain, dry matter intake, lowest feed conversion ratio, as well as valuable parts of the carcass in fattening lambs were improved by consuming 40% processed oak fruit treatment. Apparent digestibility of raw protein and NDF was improved by using 20% and 40% levels of processed oak fruit, respectively.

    Keywords: Fattening Lambs, Carcass Traits, Blood Parameters, Apparent Digestibility, Oak Fruit
  • کامل عموزاده آرائی، تقی قورچی*، عبدالحکیم توغدری

    به منظور بررسی اثر سطوح مختلف گوگرد بنتونیت دار بر عملکرد، قابلیت هضم مواد مغذی، رفتار نشخوار، فراسنجه های خونی و شکمبه ای میش های دالاق از 18 راس میش شکم اول (غیرآبستن شیرده) با میانگین وزن 5/3±38 کیلوگرم استفاده شد. این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و شش تکرار انجام شد. تیمارها شامل: 1- شاهد (بدون گوگرد بنتونیت دار)، 2- حاوی 15/0 درصد ماده خشک گوگرد بنتونیت دار و 3- 3/0 درصد ماده خشک گوگرد بنتونیت دار بود. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد سطوح مختلف گوگرد بنتونیت دار در میش ها اثر معنی داری بر وزن انتهای دوره، افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل خوراک، مصرف خوراک، رفتار نشخوار، میزان کلسترول، تری گلیسرید، پروتئین کل، آلبومین، گلوبولین و نسبت آلبومین/گلوبولین خون نداشت. استفاده از سطوح مختلف گوگرد بنتونیت دار باعث کاهش قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و ماده آلی، افزایش گلوکز و اوره خون شد (05/0<p). همچنین تیمارهای گوگرد بنتونیت دار جمیعت پروتوزوآ کمتر، pH در زمان سه ساعت بعد از تغذیه صبح و غلظت آمونیاک شکمبه بیشتری نسبت به تیمار شاهد داشتند (05/0<p). به طورکلی، استفاده از گوگرد بنتونیت دار تا 3/0 درصد ماده خشک جیره باعث کاهش قابلیت هضم ماده خشک و آلی شد، اگرچه تمایل به بهبود ضریب تبدیل خوراک و اافزایش وزن روزانه مشاهده شد.

    کلید واژگان: عملکرد, فراسنجه های خونی, گوگرد بنتونیت دار, میش دالاق
    Kamel Amozadeh Araee, Taghi Ghoorchi *, Abdolhakim Toghdory

    In order to investigate the effect of different levels of sulfur bentonite on performance, digestibility of nutrients, rumination behavior, blood and rumen parameters in Dalagh ewes, 18 non-pregnant lactating ewes with an average weight of 38±3.5 kg were used. This experiment was conducted in a completely randomized design with three treatments and six replications. The treatments included: 1- control (without sulfur bentonite), 2- containing 0.15% dry matter sulfur bentonite and 3- containing 0.3% dry matter sulfur bentonite. The results of this experiment showed that different levels of bentonite sulfur in ewes had no significant effect on the weight at the end of the experiment, daily weight gain, feed conversion ratio, dry matter intake, rumination behavior, cholesterol, triglyceride, total protein, albumin, globulin and blood albumin/globulin ratio. The use of different levels of bentonite sulfur reduced the apparent digestibility of dry matter and organic matter, increased glucose and blood urea (P<0.05). Also, bentonite sulfur treatments had lower protozoan population, pH of three hours after morning feeding and higher rumen ammonia concentration than the control treatment (P<0.05). In overall, the use of sulfur bentonite up to 0.3% of the dry matter of the diet decreased the digestibility of dry and organic matter, although a tendency to improve the feed conversion ratio and daily weight gain was observed

    Keywords: Lood Parameters, Dalagh Ewes, Performance, Sulfur Bentonite
  • فرزاد میرزایی آقجه قشلاق*، علی نوری، بهمن نوید شاد، لیلا کاویانی فیضی، سمیرا کرامتی جبه دار
    این پژوهش با هدف بررسی اثرات جیره ای سطوح مختلف پودر تفاله انار با یا بدون آنزیم تانن آز بر عملکرد و برخی پارامترهای خونی بره های پرواری انجام شد. بدین منظور از 25 راس بره نر مغانی با متوسط وزن 2± 30 کیلوگرم و میانگین سنی حدود هفت ماهه، در پنج تیمار و پنج تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: گروه 1 (شاهد، جیره عاری از تفاله انار و آنزیم)، تیمار 2 (جیره حاوی 5/2 درصد پودر تفاله انار)، تیمار 3 (جیره حاوی 5 درصد پودر تفاله انار)، تیمار 4 (جیره حاوی 5/2 درصد پودر تفاله انار + 05/0 درصد ماده خشک جیره آنزیم تانن آز) و تیمار 5 (جیره حاوی 5 درصد پودر تفاله انار + 05/0 درصد ماده خشک جیره آنزیم تانن آز) بود. در طول 74 روز دوره آزمایش (شامل 14 روز عادت پذیری) پارامترهای عملکردی دام شامل میزان مصرف خوراک روزانه، افزایش وزن اندازه گیری و ضریب تبدیل غذایی محاسبه شد. همچنین جهت تعیین، غلظت فراسنجه های خونی و فعالیت آنزیم های کبدی در روزهای 30 و 60 دوره پرورشی نمونه گیری انجام شد. گنجاندن سطوح مختلف تفاله انار در جیره منجر به تفاوت معنی دار فعالیت آنزیم آلانین فسفاتاز و افزایش گلوکز خون در بین تیمارهای آزمایشی شد (05/0>P). همچنین باعث کاهش اوره خون شد. هیچ یک از پارامترهای عملکردی شامل افزایش وزن، مصرف خوراک در کل دوره آزمایشی تحت تاثیر مصرف تفاله انار با یا بدون آنزیم تانن آز قرار نگرفت. اما ضریب تبدیل غذایی در تیمار های حاوی تفاله انار با آنزیم تانن آز بهبود یافت. بیشترین میزان شاخص آنتی اکسیدانی مربوط به جیره حاوی 5 درصد پودر تفاله انار + 05/0 درصد ماده خشک جیره آنزیم تانن آز بود. بنابراین سطح 5 درصد تفاله انار در کنار آنزیم تانن آز سبب افزایش سلامت دام و بهبود عملکرد رشد حیوان می گردد.
    کلید واژگان: بره پرواری, تانن آز, تفاله انار, عملکرد رشد, فراسنجه های خونی
    Farzad Mirzaei Aghjehgheshlagh *, Ali Nori, Bahmam Navidshad, Leila Kaviani Feizi, Samira Karamati Jabehdar
    Introduction
    One of the important by-products is the pomegranate pulps which is pulp left after pomegranate juice. The presence of significant amounts of biologically active compounds such as phenolic acid, flavonoids, and tannins in pomegranate fruit ensures its high nutritional value. Pomegranate peel is a part of the fruit that has very high antioxidant properties and contains high amounts of polyphenols such as tannins. There have been numerous reports of the negative effects of tannins on consumer animals. One of the compounds that can bind to tannins and reduce their harmful effects is the tannase enzyme. So, this study aimed to investigate the effects of using different levels of pomegranate pulp without or in combination with tannase enzyme in the diet of fattening lambs on performance, nutrient digestibility, and some blood parameters.
    Materials and Methods
    After preparing pomegranate pulp, drying it, and preparing tannase enzyme, 25 male Moghani lambs with an average weight of 30±2 kg and the average age is about 7 months, were used in four treatments in a completely randomized design. experimental treatments include 1- control, 2- 2.5% pomegranate pulp powder, 3- 5% pomegranate pulp powder, 4- 2.5% pomegranate pulp powder + 0.05 % dry matter of tannase enzyme 5- 5% pomegranate pulp powder + 0.05 % dry matter of tannase enzyme. During the experimental period, the performance parameters including feed intake, weight gain, and feed conversion ratio were measured. The concentration of blood parameters and the activity of liver enzymes containing ALP, ALT, and AST in the blood of lambs were determined. The Data obtained were analyzed using SAS (9/1) statistical software.
    Results and Discussion
    The experimental treatments demonstrated no significant impact on the weight gain and feed intake of the lambs. However, when examining the amount of feed consumption and daily feed consumption, higher values were observed during the second 30 days of the rearing period in comparison to the initial 30 days.While nutrient digestibility remained largely unaffected, a notable trend in the digestibility of dry matter was observed. Further comparisons between treatments revealed a higher digestibility of organic matter, neutral detergent fiber (NDF), acid detergent fiber (ADF), and ash in the group receiving 2.5% pomegranate pomace. These findings provide insights into the potential influence of pomegranate pomace supplementation on specific aspects of nutrient utilization in lamb diets. Fat in the treatment of 2.5% pomace with enzyme and digestibility of crude protein was higher in the treatment of 5% pomace with the enzyme. The comparison of different pomace levels showed that the use of high levels of pomegranate pomace (5%) increased blood glucose and the lowest blood urea concentration was obtained by feeding 5% pomace. The lowest concentrations of HDL and LDL in the blood also belonged to the control treatment. The use of tannase enzymes in the diet also increased the concentration of glucose parameters and decreased blood urea. The highest amount of glucose of the studied lambs were observed in the first thirty days of sampling. In the present study, the use of pomegranate pomace increased glucose in both rearing periods and decreased blood triglyceride levels in the second rearing period. Alanine phosphatase (ALP) enzyme activity was significant in the second period, the breeding period (P<0.05). The highest level of activity of this enzyme was observed in the blood of lambs fed with 2.5% of dung. The activity of alanine aminotransferase (ALT) and aspartate aminotransferase (AST) was not significant between sampling periods (P<0.05). Feeding different levels of pomegranate pomace powder with or without tannase enzyme had no significant effect on blood malondialdehyde concentration as an antioxidant index of the blood of fattening lambs. However, the comparison between the experimental treatments showed that the highest level of this index was found in the blood samples obtained from lambs fed with a diet containing 5% of pomegranate pomace powder + 0.05% of the dry matter of the tannase enzyme diet.
    Conclusion
    The inclusion of different levels of pomegranate pomace in the diet led to a significant difference in the activity of the alanine phosphatase enzyme among the experimental treatments (P<0.05) and increased blood glucose (P<0.05). None of the functional parameters, including weight gain, and feed consumption, were affected by the use of pomegranate pulp with or without tannase enzyme during the entire experimental period. However, the food conversion coefficient improved in the treatments containing pomegranate pomace with tannin enzyme. The highest amount of antioxidant index related to the diet containing 5% of pomegranate pomace powder + 0.05% of the diet's dry matter was tannase enzyme. Therefore, the level of 5% of pomegranate pomace along with the tannase enzyme increases animal health and improves animal growth performance.
    Keywords: Blood parameters, Fattening lamb, Growth performance, Pomegranate pulp, Tannase
  • سید حمید موسوی اسفیوخی، محمدرضا سهل آبادی، بهزاد خرمی*

    به منظور بررسی ویژگی های شیمیایی و تغذیه ای سیلاژ غلاف نخود فرنگی و تاثیر آن بر عملکرد بره های پرواری، از 24 راس بره نر زندی به مدت 75 روز در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل شاهد (جیره پایه) و سیلاژ غلاف نخود فرنگی (جایگزینی به میزان 20 درصد با کاه گندم و یونجه در جیره پایه) بودند. میزان ماده خشک، پروتیین خام، چربی خام، خاکستر، فیبر نامحلول در شوینده خنثی و فیبر نامحلول در شوینده اسیدی سیلاژ غلاف نخود فرنگی به ترتیب 20، 11/8، 1/8، 8، 62 و 20/2 درصد تعیین گردید. پتانسیل تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و پتانسیل تولید گاز در شرایط آزمایشگاهی سیلاژ غلاف نخود فرنگی پس از 96 ساعت انکوباسیون به ترتیب 83 درصد و 6/58 میلی لیتر در گرم ماده خشک برآورد گردید. استفاده از سیلاژ غلاف نخود فرنگی در جیره بره های پرواری وزن پایانی و میانگین افزایش وزن روزانه را بهبود بخشید (0/05>P). استفاده از سیلاژ غلاف نخود فرنگی باعث افزایش قابلیت هضم ماده خشک جیره گردید (0/05>P)، اما قابلیت هضم سایر مواد مغذی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. فراسنجه های خونی شامل کلسترول، تری گلیسرید، HDLو LDL تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند به جز گلوکز که با تغذیه سیلاژ غلاف نخود فرنگی کاهش یافت (0/05>P). تیمارهای آزمایشی هیچ تاثیر معنی داری بر صفات لاشه نداشتند. بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه، استفاده از سیلاژ غلاف نخود فرنگی در جایگزینی با علوفه های رایج مانند کاه گندم و یونجه می تواند باعث بهبود عملکرد بره های پرواری و همچنین کاهش هزینه های پرورش گردد.

    کلید واژگان: بره پرواری, سیلاژ غلاف نخود فرنگی, عملکرد, فراسنجه های خونی, قابلیت هضم
    Seyed Hamid Mousavi Esfiokhi, Mohammad Reza Sahlabadi, Behzad Khorrami *

    In order to investigate the chemical and nutritional characteristics of pea pod silage (PPS) and its effect on the performance of fattening lambs, 24 Zandi male lambs (initial BW, 33.5 ±1.5 kg) were used in a completely randomized design over 75 days. Experimental treatments were: 1) control; (basal diet) 2- pea pod silage (PPS replaced wheat straw and alfalfa in the basal diet). The amount of dry matter (DM), crude protein, ether extract, ash, neutral detergent fiber and acid detergent fiber of PPS were determined 20, 11.8, 1.8, 8, 62 and 20.2 percent, respectively, and pH was 6.02. The rumen degradability potential of DM and in vitro gas production potential of PPS after 96 h of incubation were estimated 83 and 58.6 percent, respectively. The use of PPS in fattening lambs rations improved the final body weight and increased the daily weight gain (P<0.05). The amount of DM digestibility was affected by the treatment (P<0.05), but digestibility of other nutrients was not affected by the experimental treatment. Blood parameters (cholesterol, triglyceride, HDL and LDL) were not affected by the experimental treatments, except for the glucose, which significantly decreased by feeding PPS (P<0.05). The experimental treatments had no significant effect on carcass traits. Based on the results of this study, the use of pea pod silage as a cost-effective alternative forage in replacement with common forages such as wheat straw and alfalfa can improve the performance of fattening lambs.

    Keywords: Blood parameters, digestibility, Fattening lambs, Pea pod silage, Performance
  • عبدالحکیم توغدری*، تقی قورچی، محمد اسدی، جواد زارعی
    تاثیر تغذیه با شیر غنی شده با پودر سیر بر عملکرد، قابلیت هضم مواد مغذی، وضعیت اسهال و فراسنجه های خونی بره های شیرخوار با استفاده از 24 راس بره تازه متولدشده نژاد دالاق (وزن تولد 0/5±3/7) به طور تصادفی در سه تیمار و هشت تکرار بررسی شد. بره های گروه کنترل با شیر بدون پودر سیر و سایر گروه ها به ترتیب با شیر غنی شده 1/5 و سه گرم پودر سیر در روز، به مدت 45 روز تغذیه شدند.  نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد که مصرف پودر سیر در بره های شیرخوار منجر به بهبود افزایش وزن روزانه، وزن نهایی و مصرف جیره آغازین شد (p<0/05)، اما اثر معنی داری بر ضریب تبدیل خوراک بره های شیرخوار نداشت. هم چنین مصرف پودر سیر سبب افزایش معنی دار قابلیت هضم مواد مغذی (ماده خشک، ماده آلی، پروتیین خام، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی) شد (p<0/05). استفاده از پودر سیر در بره های شیرخوار سبب بهبود قوام مدفوع و کاهش تعداد بره های مبتلا به اسهال و میانگین روزهای ابتلا به اسهال شد (05/0P<). با افزودن پودر سیر غلظت گلوکز و لیپوپروتیین با چگالی زیاد خون افزایش یافت (p<0/05). پودر سیر منجر به کاهش سطح تری گلیسرید، کلسترول و لیپوپروتیین با چگالی کم پلاسما شد (p<0/05). سطوح مختلف پودر سیر تفاوت معنی داری بر غلظت اوره، آلبومین، گلوبولین و نسبت آلبومین به گلوبولین ایجاد نکرد. به طور کلی، می توان از پودر سیر تا سطح حداقل 1/5 گرم در روز  به عنوان افزودنی غذایی جهت بهبود عملکرد و سلامت بره های شیرخوار استفاده نمود.
    کلید واژگان: اسهال, بره های شیرخوار, پودر سیر, فراسنجه های خونی, قابلیت هضم
    Abdolhakim Toghdory *, Taghi Ghoorchi, Mohammad Asadi, Javad Zareie
    In order to investigate the effect of feeding milk enriched with garlic powder on performance, digestibility of nutrients, diarrhea status and blood parameters in suckling lambs, twenty-four newborn lambs (birth weight 3.7±0.5) were randomly placed in three treatments and eight replications. The lambs of the control group were fed with milk without garlic powder and the other groups were fed with 1.5 and 3 grams of garlic powder per day, respectively, for 45 days. The results obtained from this research showed that consumption of garlic powder in suckling lambs led to improvement in daily weight gain, final weight and starter feed consumption (P<0.05). Also, treatments caused a significant increase in digestibility of nutrients (P<0.05). The use of garlic powder in experimental lambs improved stool consistency and significantly reduced the number of lambs with diarrhea and the average days of diarrhea (P<0.05). By adding garlic powder, the concentration of glucose and high-density lipoprotein increased (P<0.05). In addition, garlic powder caused a significant decrease in the level of triglyceride, cholesterol and low density lipoprotein in plasma (P<0.05). However, different levels of garlic powder did not make a significant difference on the concentration of urea, albumin, globulin and the ratio of albumin to globulin. According to the present results, it is possible to use garlic powder up to the level of at least 1.5 grams per day as a food additive to improve the performance and health of suckling lambs.
    Keywords: Blood parameters, Diarrhea, garlic powder, nutrients digestibility, Suckling lambs
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال