به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « تغییرات مکانی » در نشریات گروه « آبخیزداری، بیابان، محیط زیست، مرتع »

تکرار جستجوی کلیدواژه «تغییرات مکانی» در نشریات گروه «کشاورزی»
  • وحیده مرادزاده، زینب حزباوی*، اباذر اسمعلی عوری، رئوف مصطفی زاده، شیرین زارعی
    مقدمه

    کاهش تنوع زیستی جهانی ناشی از فعالیت های انسانی و گسترش مداوم کاربری اراضی انسان ساخت، نیاز به درک بهتر رابطه تنوع زیستی با آشفتگی های انسانی را عمیق تر کرده است. با شناخت و بررسی روند تغییرات آشفتگی ها در طول زمان، می توان عوامل ایجاد آن را مشخص و تصمیمات مناسبی برای کاهش آشفتگی ها اتخاذ نمود. این در حالی است که کاربرد بوم شناسی سیمای سرزمین در زمینه های مختلف برنامه ریزی شهری نشان دهنده قابلیت تحلیل و بیان کمی نتایج حاصل از تعامل انسان و محیط زیست است. کسب آگاهی جامع از رفتارپذیری این نوع از تغییرات برای دستیابی به مدیریت نظام مند و تلاش در راستای تامین پایداری بوم سازگان ضروری است. هم چنین، شناسایی فرآیندهای اصلی و عوامل ساختاری در ایجاد تغییرات کلیدی در سیمای سرزمین، درک مناسبی از رفتارپذیری و تغییرپذیری سیمای سرزمین فراهم می کند. آشفتگی های بوم شناختی می توانند به طور طبیعی (آتش سوزی، سیل، بهمن، طوفان یا آتشفشان) و یا در اثر فعالیت های انسانی (جاده سازی، آلودگی، تغییر کاربری یا استخراج معدن) ایجاد شوند و حتی می توانند یک زیستگاه را کاملا تغییر دهند. یکی از نیازهای برنامه ریزی برای مدیریت و حفاظت موثر و پایدار، درک و آگاهی بهتر از روند تغییرات مکانی این نوع آشفتگی هاست. از طرفی، شناسایی و پایش به موقع پاسخ بوم سازگان به محرک های آشفتگی یک گام مهم در کسب اطمینان از استفاده پایدار از منابع طبیعی و مدیریت یکپارچه آبخیز است. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف شناسایی محرک های آشفتگی، توسعه شاخص های چندعملکردی آشفتگی و تحلیل الگوی مکانی آن ها در آبخیز سامیان واقع در استان اردبیل برنامه ریزی شده است.

    مواد و روش ها

    در پژوهش حاضر، با توجه به پیشینه مطالعاتی در آبخیز و نیز مرور منابع مرتبط با شاخص های آشفتگی، در کل 29 محرک آشفتگی مورد شناسایی قرار گرفت. سپس از آزمون اسپیرمن برای شناسایی و حذف محرک های آشفتگی دارای همبستگی معنی دار (p-value<0.05) استفاده شد. در ادامه، بر اساس وزن دهی برابر و با استفاده از مجموع وزنی محرک های آشفتگی نهایی شده، چهار شاخص چندعملکردی مبتنی بر کاربری اراضی (DI-LU) (با معیارهای مساحت کشاورزی، مساحت مرتع، مجموع کشاورزی و مسکونی، مساحت زراعت دیم، مساحت زراعت آبی، مساحت کاربری شهری، بافر 600 متری شهری، بافر 600 متری شهری، کشاورزی، شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی و تراکم جاده)، جمعیت شناختی (DI-DG) (با معیارهای تراکم جمعیت، تراکم خانوار روستایی، تراکم افراد شاغل 10 ساله، تعداد افراد شاغل در کشاورزی، تراکم افراد شاغل در صنعت، تراکم افراد شاغل در خدمات و تراکم مسکونی)، منابع آلودگی (DI-CR) (با معیارهای فرسایش خاک، رسوب ویژه، ضریب مکانی LQ  در کشاورزی، ضریب مکانی LQ در صنعت، فاصله رودخانه ها از مناطق مسکونی، تراکم عملیات معدنی، تراکم مراکز صنعتی و تراکم آلاینده ها) و هیدرولوژی (DI-HR) (با معیارهای شیب، مساحت آبگیرها و تالاب ها، ذخیره سد و تراکم سد) توسعه داده شد. در نهایت، شاخص آشفتگی کل (TDI) از مجموع وزنی شاخص های چندعملکردی محاسبه و توزیع مکانی آن پهنه بندی شد.

    نتایج و بحث :

    یافته های حاصل از محاسبه شاخص های چندعملکردی آشفتگی مبتنی بر گروه اول تا چهارم، بر اساس هشت، دو، هشت و چهار محرک آشفتگی شناسایی شده در 27 زیرآبخیز سامیان به دست آمد. نتایج اعمال وزن دهی برابر نشان داد که متغیرهای مورد استفاده در محاسبه شاخص های آشفتگی مبتنی بر گروه اول تا چهارم به ترتیب وزن 13/0، 50/0، 17/0 و 33/0 را به خود اختصاص دادند. نتایج حاصل از پهنه بندی نشان داد که حداکثر مقدار شاخص آشفتگی مبتنی بر کاربری اراضی (DI-LU) مربوط به زیرآبخیز 27 با مقدار 77/0 در طبقه زیاد، جمعیت شناختی (DI-DG) مربوط به زیرآبخیز 27 با مقدار 89/0 در طبقه بسیار زیاد، حداکثر مقدار شاخص آشفتگی مبتنی بر منابع آلودگی (DI-CR) مربوط به زیرآبخیز 15 با مقدار 61/0 در طبقه زیاد و حداکثر مقدار شاخص آشفتگی مبتنی بر هیدرولوژی (DI-HR) مربوط به زیرآبخیز 25 با مقدار 82/0 در طبقه بسیار زیاد آشفتگی قرار گرفت. هم چنین، میانگین شاخص های چندعملکردی اول تا چهارم به ترتیب برابر با 16/0±46/0، 16/0±40/0، 09/0±38/0، 15/0±52/0 و 08/0±44/0 و میانگین و انحراف معیار شاخص آشفتگی کل (TDI) برابر با 44/0 و 08/0 به دست آمد. این شاخص آشفتگی در سه طبقه کم، متوسط و زیاد دسته بندی شد. هم چنین، مساحت قابل توجهی از کل آبخیز سامیان در طبقه متوسط (60/0-41/0) قرار گرفت.

    نتیجه گیری

    در دهه های اخیر، بوم سازگان های طبیعی به دلیل گرمایش جهانی اقلیم، رویدادهای شدید آب و هوایی، بهره برداری بی رویه انسان از منابع و آسیب به محیط زیست، آشفتگی های منفی بی سابقه ای را تجربه کرده اند. این امر در درازمدت منجر به یک سری مشکلات پیچیده شده که بقاء و توسعه پایدار جامعه را تهدید خواهد کرد. بر همین اساس، شناسایی منطقه ای محرک های آشفتگی برای کاهش تعارضات توسعه اجتماعی-اقتصادی و حفاظت از محیط زیست بسیار مهم است. از نظر کلی آبخیز سامیان دارای طبقه متوسط، کم، کم و متوسط به ترتیب مبتنی بر شاخص های چندعملکردی آشفتگی گروه اول تا چهارم است. هم چنین، طبق نتایج پهنه بندی شاخص های چندعملکردی آشفتگی، اکثر زیرآبخیز ها بر اساس گروه چهارم در طبقه متوسط قرار گرفتند که حاکی از اهمیت در نظر گرفتن محرک هایی مانند شیب، ذخیره سد و تراکم سد است. نتایج حاصل از تحلیل مکانی نیز نشان داد که در مجموع، بخش های مرکزی و شمالی آبخیز آشفتگی بالاتری نسبت به سایر بخش ها دارند. از آن جایی که، تغییرات سریع در بوم سازگان های مختلف یک آبخیز تحت تاثیر انسان منجر به بروز آشفتگی در سطح دسترس پذیری منابع طبیعی و بروز مسائل پیچیده اجتماعی-اقتصادی می شود، نتایج پژوهش حاضر، در تشخیص پویایی انواع آشفتگی ها به منظور درک فعل و انفعالات موجود در سامانه آبخیز و توسعه راهبردهای مورد نیاز مدیریت پایدار کاربرد دارد.

    کلید واژگان: ارزیابی بوم سازگان, تغییرات مکانی, محرک های آشفتگی, مناطق پرتنش}
    Vahideh Moradzadeh, Zeinab Hazbavi*, Abazar Esmali-Ouri, Raoof Mostafazadeh, Shirin Zarei
    Introduction

    The decrease in global biodiversity caused by human activities and the continuous expansion of man-made land use has deepened the need better to understand the relationship between biodiversity and human disturbance. By knowing and examining the process of disturbance changes over time, it is possible to identify the factors that cause it and make appropriate decisions to reduce disturbances. Meanwhile, the application of landscape ecology in various fields of urban planning shows the ability to analyze and quantitatively express the results of human-environment interaction. Gaining comprehensive knowledge of the behavior of this type of change is necessary to achieve systematic management and efforts to ensure the sustainability of ecosystems. In addition, identifying the main processes and structural factors in creating key changes in the landscape provides a proper understanding of the behavior and changeability of the landscape. Ecological disturbances can be caused naturally (fires, floods, avalanches, hurricanes, or volcanoes) or by human activities (road construction, pollution, land use, or mining) and can even completely change a habitat. One of the needs of planning for effective and sustainable management and protection is a better understanding and awareness of the process of spatial changes of this type of disturbance. The timely identification and monitoring of ecosystem responses to disturbance stimuli is an important step in ensuring the sustainable use of natural resources and integrated watershed management. Based on this, the current research aims to identify disturbance drivers, develop multifunctional disturbance indicators, and analyze their spatial patterns in the Samian Watershed located in Ardabil Province.

    Materials and Methods  :

    In the present study, according to the literature review of the watershed and research related to disturbance indicators, a total of 29 disturbance drivers were identified. Then, Spearman's test was used to identify and remove disturbance indicators with significant correlation (p-value<0.05). Finally, using the weighted sum of disturbance drivers, four multifunctional indices based on land use (DI-LU) (with criteria of agricultural area, range area, total agricultural and residential, dry farming area, irrigation area, urban area, urban 600 m buffer, urban-agricultural 600 m buffer, ndvi and road density), demographic (DI-DG) (with criteria of population density, rural household density, density of 10-year working people, density of people working in agriculture, density of people working in the industry, density of people working in services and residential density), sources of pollution (DI-CR) (with criteria of soil erosion, special sediment, LQ spatial coefficient in the agricultural, LQ spatial coefficient in the industry, river distance from residentional areas, density of mining operations, density of industrial centers, pol1utant density) and hydrology (DI-HR) with criteria (with criteria of slope, reservoirs and wetlands area, dam storage, dam density) and a total disturbance index (TDI) were developed.

    Results and discussion

    In this research, the multi-functional indicators of disturbance in 27 Samian sub-watersheds were calculated and zoned based on identified disturbance drivers. The results of equal weighting showed that the variables used in the calculation of disturbance indices based on the first to fourth groups were assigned weights of 0.13, 0.50, 0.17, and 0.33, respectively. The results of zoning showed that the maximum value of disturbance index based on land use (DI-LU) related to sub-watershed 27 with a value of 0.77 in the high class, demographic (DI-DG) related to sub-watershed 27 with a value of 0.89 in the class very high, pollution sources (DI-CR) related to watershed 15 with a value of 0.61 were placed in the high category and hydrology (DI-HR) related to watershed 25 with a value of 0.82 were placed in the very high disturbance category. The average of the first to fourth multifunctional indices were 0.46±0.16, 0.40±0.16, 0.38±0.09, 0.52±0.15 and 0.44±0.08 respectively. The results of the total disturbance index showed that the mean and standard deviation of the total disturbance index (TDI) are equal to 0.44 and 0.08. This confusion index was categorized into three categories: low, medium, and high. Besides, a significant area of the entire Samian watershed was placed in the middle class (0.41-0.60).

    Conclusion

    In recent decades, natural ecosystems have experienced unprecedented negative disturbances due to global climate warming, extreme weather events, excessive human exploitation of resources, and damage to the environment. In the long run, this has led to a series of complex problems that will threaten the survival and sustainable development of society. Accordingly, the regional identification of disturbance drivers is very important to reducing the conflicts between socioeconomic development and environmental protection. In this context, according to the zoning results, most of the sub-watersheds were placed in the middle class based on the fourth group, which indicates the importance of considering factors such as slope, dam storage, and dam density. From the general point of view, the Samian watershed has a medium, low, low, and medium class, respectively, based on the disturbance indicators of the first to fourth groups. In general, the central and northern parts of the watershed have higher disturbances than other parts. The results of the spatial analysis also showed that the central parts of the Samian watershed are affected by more disturbance. The results of the present research are used in the diagnosis of the dynamics of disturbances to understand the interactions of a watershed system and develop the strategies required for sustainable management.

    Keywords: Ecosystem Assessment, Spatial Changes, Stressful Areas, Disturbance Driving Forces}
  • مرضیه پارسازاده کلوانق، اباذر اسمعلی عوری*، رئوف مصطفی زاده، زینب حزباوی

    پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تاب آوری نسبی آبخیز سامیان واقع در استان اردبیل انجام شد. بدین منظور از پنج شاخص مختلف شامل فرسایش و رسوب ویژه، پتانسیل سیل خیزی، خشک سالی، حدی اقلیم و اقتصادی-اجتماعی استفاده شد. برای محاسبه شاخص تاب آوری نسبی آبخیز از میانگین وزنی و روش تصمیم گیری چند معیاره (MCDM) استفاده شد. در وزن دهی یکسان، میانگین شاخص تاب آوری نسبی برابر با 53/0 به دست آمد. هم چنین، زیرحوضه 8 واقع در شرق آبخیز با اولویت 1 بیش ترین تاب آوری را به خود اختصاص داد. در وزن دهی یکسان و نیز با تاکید بر شاخص های اقلیم، پتانسیل سیل خیزی و اقتصادی-اجتماعی، زیرحوضه 27 واقع در مرکز آبخیز سامیان در پایین ترین سطح تاب آوری و در اولویت 27 قرار گرفت و زیرحوضه 8 به عنوان تاب آورترین زیرحوضه شناخته شد. زیرحوضه 27 به خاطر کاربری کشت دیم، دایم در حالت بهره برداری بوده است. با تاکید بر فرسایش و رسوب و خشک سالی نیز به ترتیب زیرحوضه های 25 و 23 واقع در مرکز آبخیز سامیان در اولویت 27 قرار گرفتند.

    کلید واژگان: تصمیم گیری چندمعیاره, تغییرات مکانی, شاخص چندعملکردی, کیفیت منابع, متغیرهای محیطی}
    Marzieh Parsazadeh Kalvanaq, Abazar Esmaliouri*, Raoof Mostafazadeh, Zeinab Hazbavi

    The aim of this study was to evaluate the relative resilience of the Samian watershed located in Ardabil province using five indicators including specific erosion and sediment, drought, flood potential, climate, and socio-economic in different weighting conditions. At the equal weighting, the average relative resilience index of Samian Watershed was 0.53, which indicates the average relative resilience. Considering the weight of each indicator at the same level in 27 different sub-watersheds of Samian, sub-watershed 8 located in the east with priority 1 had the highest relative resilience. Considering the equal weight and with emphasis on climate, flood potential and socio-economic indicators, sub-watershed 27 located in the central part of Samian Watershed was at the lowest level of relative resilience and was given priority 27 and sub-watershed 8 has been recognized as the most resilient sub-watershed. Sub-watershed 27 has been permanently in utilization due to the use of rainfed cultivation. Emphasizing erosion and sediment, and drought indicators, respectively sub-watersheds 25 and 23 located in the center of Samian Watershed were ranked in 27 priority.

    Keywords: Environmental variables, multi-criteria decision-making, mult-ifunctional index, resource quality, spatial changes}
  • فریبرز تارا، ام البنین بذرافشان*

    آب های زیرزمینی منبع اصلی آب شیرین در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب می شوند که سبب تاب آوری در برابر کمبود بارش می شوند. با توجه به تاثیر بسزای کیفیت آب زیرزمینی  سلامت آب و خاک، ارزیابی آن حایز اهمیت آن بر جوامع انسانی حایز اهمیت است. در این مطالعه، ارزیابی کیفیت منابع آب زیرزمینی آبخوان دشت شمیل آشکارا در منطقه حاجی آباد استان هرمزگان با استفاده از شاخص کیفیت آب زیرزمینی (GQI) در محیط GIS انجام شد. در این مطالعه، از نتایج آنالیز ده پارامتر شیمیایی کلسیم، سدیم، منیزیم، پتاسیم، سولفات، بیکربنات، کلراید، هدایت الکتریکی، کل جامدات محلول و سختی کل در 9 حلقه چاه در بازه زمانی 1387 تا 1402 استفاده شد. سپس به وسیله سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)، ابتدا نقشه غلظت متغیرها به روش IDW (درون یابی) ترسیم و بر اساس استاندارد WHO، نقشه نرمال و رتبه تهیه و با استخراج وزن هر متغیر از نقشه رتبه، نقشه شاخص کیفی تهیه شد. همچنین تحلیل زمانی متغیرها با آزمون تحلیل روند من-کندال و جهش آنها را با آزمون پتیت در دو دوره ی تر و خشک سال مورد بررسی قرار گرفت. براساس نتایج تحلیل زمانی با من-کندال، تمامی متغیرهای فیزیکوشیمیایی آب زیرزمینی در دو دوره دارای روند کاهشی و GQI دارای روند صعودی است که زمان تغییر در اغلب آنها با روش پتیت، سال 1393 گزارش گردید. همچینین براساس نتایج تحلیل مکانی، تمام ده متغیر مورد بررسی به استثناء بیکربنات و پتاسیم، دارای تغییرات مشابهی در دشت هستند. دسته متغیرهای با تغییرات مکانی مشابه در سطح دشت در بخش های جنوبی دشت دارای کمترین غلظت و در بخش های شمالی دشت به تدریج بر غلظت آن افزوده می شود. طی دوره ی مورد بررسی، شاخص کیفی آب زیرزمینی (GQI) بین 96 تا 97 بوده و براساس استاندارد WHO در رده مناسب قرار می گیرد.

    کلید واژگان: آبخوان شمیل آشکارا, شاخص کیفی آب زیرزمینی, تحلیل روند, تغییرات مکانی}
    Fariborz T, Ommolbanin Bazrafshan*

    Groundwater is the main source of fresh water in arid and semi-arid regions, which make them resilient against lack of rainfall. Considering the great impact of groundwater quality on water and soil health, its evaluation is important. In this study, the assessment of the quality of underground water resources of the Shamil plain aquifer was carried out in Hajiabad county of Hormozgan province using the groundwater quality index (GQI) in the GIS environment. In this study, the results of the analysis of ten chemical parameters of calcium, sodium, magnesium, potassium, sulfate, bicarbonate, chloride, electrical conductivity, total dissolved solids and total hardness were used in 9 wells between 2017 and 2023. Then, using the geographic information system (GIS), the concentration map of the variables was first drawn using the IDW (interpolation) method, and based on the WHO standard, a normal and rank map was prepared, and by extracting the weight of each component from the rank map, a qualitative index map was prepared. Also, the time analysis was analyzed by Mann-Kendall and Pettit trend analysis test in two wet and dry periods of the year. Based on the results of time analysis with Mann-Kendall, all the physicochemical variables of underground water have a decreasing trend in two periods and GQI has an increasing trend, and the time of change in most of them was reported by Petit method, 2013. Also, based on the results of spatial analysis, all the ten investigated variables, except for bicarbonate and potassium, have similar changes in the plain. The group of variables with similar spatial changes on the level of the plain has the lowest concentration in the southern parts of the plain, and its concentration gradually increases in the northern parts of the plain. During the studied period, the groundwater quality index (GQI) was between 96 and 97 and it is placed in the appropriate category based on the WHO standard.

    Keywords: Groundwater quality index, Shamil-Ashkara aquifer, Spatial changes, Trend analysis}
  • الهام عزیزی، رئوف مصطفی زاده، زینب حزباوی*، اباذر اسمعلی عوری، شهناز میرزایی

    در سال های اخیر جهان با پدیده های زیادی روبه رو بوده است. از بین پدیده های طبیعی، سیل به دلیل تاثیرات نامطلوب آن توجه زیادی را به خود جلب کرده است. بیش از نیمی از تخریب و خسارات ناشی از سیل جهانی در قاره آسیا رخ می دهند که باعث تلفات جانی، آسیب به زیرساخت ها و ایجاد رعب و وحشت در جوامع نیز می شوند. افزایش تاب آوری برای سیستم های شهری جهت مقابله و به حداقل رساندن خطرات پدیده سیل حیاتی است. این موضوع مسلما در ایران اهمیت بیش تری دارد، چراکه افزایش فراوانی سیل یک نگرانی قابل توجه برای بسیاری از مناطق این کشور است. علی رغم وجود پژوهش های زیاد در ایران، هنوز مسیله آسیب پذیری حوزه های آبخیز به طور جامع و چندبعدی توسط جامعه علمی پوشش داده نشده است. بنابراین، پژوهش حاضر باهدف سنجش آسیب پذیری سیل در 26 حوزه آبخیز استان اردبیل بر اساس 19 معیار و 3 عامل مختلف برنامه ریزی شده است. برای محاسبه معیارها از داده های هواشناسی و هیدرولوژی، لایه های اطلاعاتی و نقشه های قابل دسترس، سالنامه های آماری و مطالعات پیشین بهره گرفته شد. هم چنین، از روش آنتروپی شانون برای وزن دهی معیارها و از روش ویکور برای رتبه بندی حوزه های آبخیز از نظر سه عامل در معرض قرارگیری، حساسیت و تاب آوری و نیز آسیب پذیری سیل استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که از نظر عامل در معرض قرارگیری، حوزه های آبخیز مشیران، فیروزآباد و گیلانده، از نظر عامل حساسیت، حوزه های آبخیز هیر، باروق و لای بالاترین رتبه را به خود اختصاص دادند. علاوه بر این، حوزه های آبخیز پل سلطانی، حاج احمدکندی و باروق دارای تاب آوری بسیار زیاد در برابر سیل به ترتیب با رتبه 1 تا 3 هستند. نتایج رتبه بندی آسیب پذیری سیل نیز نشان داد که حوزه های آبخیز دوست بیگلو، مشیران و سامیان با رتبه های 1، 2 و 3 بیش ترین آسیب پذیری را دارند.

    کلید واژگان: تخریب منابع, تغییرات مکانی, حوزه آبخیز ناسالم, عوامل محیطی, فشار انسانی}
    Elham Azizi, Raoof Mostafazadeh, Zeinab Hazbavi*, Abazar Esmali Ouri, Shahnaz Mirzaie

    In recent years, the world has faced many challenges. Among the natural phenomena, the flood effect has attracted a lot of attention due to its adverse effects. More than half of the destruction and damage caused by global flooding occurs in the Asian continent, which causes loss of life, damage to infrastructure, and creates conditions of panic in communities. Increasing resilience is critical for urban systems to cope with and minimize the risks of flooding. This issue is certainly more important in Iran because the increase in the frequency of floods is a significant concern for many regions of this country. In Iran, despite the existence of much research, this issue has not yet been fully covered by the scientific community. Therefore, the current research is planned with the aim of measuring flood vulnerability in the 26 watersheds of Ardabil Province based on 19 criteria and three different factors. To calculate the criteria, the meteorological and hydrological data, shape files, accessible GIS maps, statistical yearbooks, and previous studies were used as well. In addition, Shannon's entropy was used for criteria weighting and the VIKOR method was used for watershed ranking based on the exposure, sensitivity, resilience, and flood vulnerability. The results showed that Mashiran, Firozabad, and Gilandeh watersheds in terms of exposure factor, and Hir, Barogh, and Lai watersheds in terms of sensitivity factor had the highest ranks. Moreover, in terms of resilience factor, Polesoltani, Hajahmedkandi, and Barogh watersheds are highly resilient against floods respectively with ranks of 1 to 3. The results of flood vulnerability ranking also showed that Doost Bigloo, Mashiran, and Samian watersheds are the most vulnerable with ranks 1, 2, and 3.

    Keywords: Resource degradation, Spatial changes, Unhealthy watershed, Environmental factors, Human pressure}
  • علیرضا اوجی*، امیر اسلامی، عیسی اسفندیارپور بروجنی

    زمین نماها یکی از عوارض طبیعی سطح زمین هستند و به عنوان یک ویژگی خاص مورفولوژیکی در سطح زمین محسوب می شود که از مقیاس های بزرگ (مثل دشت ها و کوه ها) تا مقیاس‏های کوچک تر (مثل تپه‏های کوچک) را شامل می‏شود. یکی از کاربردهای زمین آمار تعیین مرز واحدهای فیزیوگرافی بوده که در این پژوهش با استفاده از تخمین گر کریجینگ معمولی منطقه ی هرمزآباد رفسنجان مورد مطالعه قرارگرفته است. به همین منظور، موقعیت 77 نقطه ی مشاهداتی در قالب یک الگوی نمونه برداری شبکه ای منظم با فاصله ی 500 متر مشخص و از عمق های صفر تا 40، 40 تا 80 و 80 تا 120 سانتی متری خاک، نمونه‏برداری انجام شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مشابه با دیگر مطالعات و بر اساس شاخص درصد کارایی مدل، کریجینگ معمولی به‏عنوان تخمین‏گری مناسب در پهنه بندی ویژگی ها در منطقه‏ی مورد مطالعه بوده است. بر اساس نتایج حاصل از مطالعه زمین آماری، فاصله‏ی نمونه‏برداری 1800 متر به عنوان معیاری برای مطالعات آینده در این منطقه بدست آمد. همچنین مقایسه ی نقشه های کریجینگ و توپوگرافی منطقه، حاکی از آن بود که تخمین‏گر کریجینگ، وجود واحدهای فیزیوگرافی در زمین‏نمای منطقه ی مطالعاتی را بهتر نشان می دهد. به ‏‏عبارت دیگر، به واسطه ی وجود روند بلند دامنه در فواصل بیش تر از حدود 1800 متری در تغییر نمای خصوصیات خاکی بررسی شده کریجینگ مرز موجود میان واحدهای فیزیوگرافی را با دقت بالاتری نسبت به ‏نقشه‏های توپوگرافی جدا می نماید. از این رو، پیشنهاد می‏شود در مطالعات خاکشناسی تفصیلی دقیق و تفصیلی که به نقشه‏ها و اطلاعات دقیق‏تری نیاز می باشد از زمین آمار استفاده شود.

    کلید واژگان: تغییرات مکانی, زمین‏نما, مطالعات خاکشناسی, واحد فیزیوگرافی}
    Alireza Owji *, Amir Eslami, Isa Esfandiarpour Boroujen

    As natural land features, landscapes ranging in size from large plains and mountains to small hills are regarded as morphological formations characteristic of the earth's surface. The objective of the present study was to determine the physiographic unit boundaries in Hormozabad, Rafsanjan, using the ordinary kriging estimator. For this purpose, 77 observation points at distances of 500 m from each other were selected over a regular sampling grid and soil samples were collected from depths of 0–40, 40–80, and 80–120 cm at the specified locations. Similar to the findings reported elsewhere and based on model efficiency estimates, the results obtained showed that ordinary kriging served as a good estimator in zoning the properties of the study area. Additionally, geostatistical results indicated that a sampling distance of 1800 m could be used as a criterion for future surveys in areas similar to the present study one. Comparison of the kriging and topographic maps of the area demonstrated that the kriging estimator used was superior to topographic maps in representing physiographic units. This was evidenced by the more accurate unit boundaries detected by the estimator despite the high variations in soil properties depicted in the respective variograms for intervals above 1800 meters. It is, therefore, recommended that modern techniques such as geostatistics should be employed for detailed soil studies as required for preparing more adequately detained maps with precise data.

    Keywords: Spatial variations, Landscape, Soil survey, Physiographic unit}
  • سادات فیض نیا*، ربانه روغنی، سعید سلطانی
    ذرات گردوغبار به دلیل دستیابی به سیستم تنفس انسان تاثیرات مخربی بر سلامت انسان به ویژه در مناطق شهری و صنعتی دارند. بنابراین پایش ذرات گردوغبار و بررسی روند مکانی و فصلی آن اهمیت ویژه ای دارد. هدف از انجام این تحقیق بررسی تغییرات فصلی و مکانی غلظت ذرات گردوغبار به تفکیک در اندازه های PM2.5، PM10 و TSP در حومه شهر اصفهان و ارتباط آن با پارامتر های هواشناسی می باشد. برای این منظور به کمک دستگاه نمونه بردار هوا از نوع مکش پایین و روش وزنی غلظت ذرات PM2.5، PM10 و TSP در طی دوره یک ساله (تیر 1394-1395) در سه ایستگاه واقع در شرق، جنوب و غرب شهر اصفهان اندازه گیری شد. بر اساس نتایج به دست آمده، در شرق، جنوب و غرب شهر اصفهان به ترتیب میانگین غلظت ذرات PM2.5 73، 50 و 23؛ PM10101، 86 و 45؛ TSP 134، 103 و 53 میکروگرم بر مترمکعب بود. میزان غلظت ذرات PM2.5 در تمام ایستگاه ها اغلب بیش از حد استاندارد تعیین شده توسط آژانس حفاظت محیط زیست ایالات متحده (US EPA) گزارش شد. همچنین بررسی ها نشان داد رطوبت نسبی و دما به ترتیب همبستگی منفی و مثبتی با غلظت ذرات گردوغبار در منطقه داشتند. با این حال میان سرعت باد و غلظت ذرات گردوغبار ارتباط ضعیفی مشاهده شد. به طور کلی ذرات PM2.5 نسبت به سایر ذرات درشت تر همبستگی قوی تری با عوامل اقلیمی داشتند. به کمک روش گلباد آلودگی مشخص شد که بادهای غربی و شمال غربی نقش ویژه ای در افزایش غلظت ذرات PM2.5 داشتند. نتایج این تحقیق می تواند برای مدیران و تصمیم گیران در حوزه عملیات مقابله با گردوغبار به ویژه در عملیات درختکاری و پوشش سبز مفید واقع گردد.
    کلید واژگان: ذرات گردوغبار, هواشناسی, تغییرات زمانی, تغییرات مکانی}
    Sadat Feiznia *, Rabbaneh Roughani, Saeed Soltani
    Particulate matters (PM) has a negative effect on human health especially in industrial and urban areas due to their great potential of reaching the furthest parts of human lungs. Therefore, it is essential to conduct continuous monitoring of PM in order to assess their spatial and temporal trend in ambient air. This study aimed to assess the spatial and seasonal variations of PM2.5, PM10, total suspended particles (TSP) concentration and evaluating their correlations with meteorological parameters in surrounding regions of Isfahan city, Iran. PM2.5, PM10 and TSP concentrations (24-hours) were measured by gravimetry method with low volume air sampler for one-year period (July 2015-July 2016) at three stations located on western, eastern and southern part of Isfahan. The overall daily mean concentrations of PM2.5, PM10 and TSP were 73, 101 and 134 µg/m3 in east; 50, 86 and 103 µgr/m3 in the south; and 23, 45 and 53 µgr/m3 in west stations, respectively. This study identified that PM2.5 concentrations were above the US Environmental Protection Agency (EPA) guideline at all stations. The daily mean concentration of PM2.5, PM10, and TSP showed a negative correlation with humidity, while a positive correlation was observed between daily average temperature and all pollutant concentrations. A weak positive correlation was observed in case of wind speed. This study found that the meteorological condition has the highest impact on fluctuating PM2.5 concentration over the monitoring period. Pollution rose analysis indicated that westerly and north-westerly wind increased PM2.5 concentration at all sites.
    Keywords: particulate matter, meteorology, Spatial Variation, Seasonal variation}
  • رئوف مصطفی زاده*، سونیا مهری
    سیل یک رویداد سریع و مخرب است که هر ساله در نقاط مختلف جهان و کشور باعث بروز خسارات جانی و مالی محسوس و نامحسوس فراوان می شود. این تحقیق با هدف ارزیابی روند و تغییرات زمانی و مکانی ضریب سیلابی در رودخانه های استان اردبیل، با استفاده از دبی روزانه 22 ایستگاه هیدرومتری در طول یک دوره 21 ساله، بین سال های (1369 تا 1390) انجام گرفت. ابتدا مقادیر ضریب جریان سیلابی با برآورد و کم نمودن جریان پایه به روش حداقل محلی محاسبه شد. روند تغییرات زمانی ضریب جریان سیلابی در ایستگاه های هیدرومتری با استفاده از آزمون ناپارامتری من– کندال تعیین شد. سپس دوره آماری موجود به دوره های 5 ساله تقسیم شد و تغییرات مقادیر ضریب جریان سیلابی در دوره‎ های مختلف مورد تحلیل قرار گرفت. هم چنین وجود تفاوت در بین مقادیر ضریب سیلابی دوره های مختلف با استفاده از آزمون آماری کروسکال والیس (Kruskal-Wallis) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج آزمون آماری تفاوت معنی دار (p< 0. 05) ، را در بین مقادیر ضریب سیلابی در دوره های مختلف نشان داد. تغییرات ضریب جریان سیلابی حاکی از وجود تشابه الگوی تغییرات مکانی در دوره های مختلف بود و بیش ترین تغییرات متغیر مذکور در دوره مطالعاتی مربوط به محدوده های شمال و شمال شرقی و غرب استان می باشد. بیش ترین ضریب سیلابی مربوط به ایستگاه اکبرداوود به میزان 8/0 که در پنج سال اخیر، مشاهده شد. بر اساس نتایج تحلیل روند، از مجموع 22 ایستگاه مورد مطالعه در استان اردبیل، 6 ایستگاه روند افزایشی و یک ایستگاه روند کاهشی را در داده های ضریب سیلابی نشان دادند و در بقیه ایستگاه ها روند افزایشی معنی دار نبوده است. روند افزایشی در مقادیر ضریب سیلابی می تواند در اثر افزایش بارش و یا ناشی از تغییر کاربری اراضی و افزایش شدت بهره برداری از مراتع باشد که باعث افزایش توان تولید رواناب به صورت جریان سطحی و در نتیجه افزایش در روند ضریب سیلابی در آمار ایستگاه های مورد مطالعه شده است.
    کلید واژگان: آزمون من?کندال, تغییرات مکانی, روند تغییرات زمانی, ضریب جریان سیلابی, استان اردبیل}
    Raoof Mostafazadeh *, Sonia Mehri
    Flood as a rapid and destructive event causes great human and economic losses in Iran and around the world, annually. This study aimed to assess the temporal trend and spatial changes of flood coefficient of Ardabil Province rivers using daily discharge of 22 hydrometric stations over a 22-year (1991 to 2011) of recorded data. The flood coefficient amount was calculated after subtracting the defined base flow resulted from the local minima technique. The non-parametric Mann-Kendall test was used to detect the temporal tend in the time series values. The recorded data length were divided into 5-year periods and the variations of changes of flow rate in different periods were analyzed. The significant differences were determined by using the Kruskal-Wallis statistical test. The results showed that changes of flood coefficient was significant (p<0.05) between different periods. The spatial changes of flood coefficient variation coefficient showed a similar spatial pattern in different studied periods and the highest variability were defined at North-East and West parts of the study area. The highest rate of flood coefficient was observed in Akbardavood station with the value of 0.8 in the fourth sub-period. According to the results of trend analysis, there is an increasing significant temporal trend in 6 stations, and one station had decreasing trend, while other stations had increasing trend with no statistical significance. The increasing trend of flood coefficient can be related to rainfall variations and land use change along with intensified use of extensive rangelands areas which increases the potential runoff and surface flow resulting increase in the flood coefficient in the studied statistics.
    Keywords: Ardabil Province, Flood Coefficient, Mann-Kendall, Spatial Variations, Trend Temporal Variations}
  • فرشاد سلیمانی، ناصر برومند، علی آذره
    در دهه های اخیر افزایش روزافزون جمعیت و توسعه اراضی کشاورزی، سبب افزایش بی رویه از منابع آب زیرزمینی و تشدید کاهش کیفیت آب در اکثر مناطق کشور شده است. از این رو با توجه به اهمیت موضوع در این پژوهش، به بررسی روند تغییرات مکانی و زمانی پارامترهای کلسیم، منیزیم، اسیدیته، کلر، سولفات و سدیم آب زیرزمینی در دشت جیرفت پرداخته شده است. بدین منظور از اطلاعات 40 چاه که توسط آب منطقه ای استان کرمان در سال های1391-1381 برداشت و آنالیزهای کیفی روی آن صورت گرفته بود، استفاده گردید. در این راستا پس از نرمال کردن داده ها، به ارزیابی دقت روش های مختلف زمین آمار شامل کریجینگ و عکس فاصله وزن دار پرداخته و سپس نقشه پهنه بندی تغییرات مکانی پارامترهای کیفی آب زیرزمینی در محیط نرم افزاری Arc GIS9.3 با استفاده از بهترین روش درون یابی تهیه شد. نتایج این بررسی نشان داد که میزان پارامترهای اسیدیته، سدیم، کلر و سولفات در آب بیشتر شده و میزان کلسیم و منیزیم نیز کاهش پیدا کرده است. اما کیفیت منابع آب زیرزمینی دشت جیرفت در حالت کلی در سال 1391 نسبت به سال 1381، کاهش یافته است و روند تغییرات به صورتی است که هر چه به سمت جنوب و غرب برویم کیفیت آب کاهش می یابدکه علت اصلی آن را وجود سازندهایی از جنس ژیپس و هالیت در قسمت های جنوب و غرب منطقه مورد مطالعه دانست.
    کلید واژگان: مدل سازی, دشت جیرفت, آب زیرزمینی, تغییرات مکانی, درون یابی}
  • رقیه آسیایی هیر، رئوف مصطفی زاده*، مجید رئوف، اباذر اسمعلی عوری
    تشدید بحران آب در سال های آینده با توجه به افزایش جمعیت، افزایش آلودگی ها، تخریب پوشش گیاهی، تغییر اقلیم و بروز خشکسالی ها اجتناب ناپذیر خواهد بود. حل بحران آب نیازمند همکاری و اراده جهانی است و آینده نگری و برنامه ریزی برای منابع آبی در جهان امری ضروری به نظر می رسد. در سال های اخیر لزوم تدوین و ارائه شاخص های جدید جامع و چند بعدی برای ارزیابی وضعیت موجود و پیش بینی روند آتی منابع آب سطحی و زیرزمینی از اهمیت بالایی برخوردار شده است. در همین راستا شاخص چندبعدی تحت عنوان شاخص فقر آب به منظور ارزیابی دسترسی به منابع آب ارائه گردیده است. در این مقاله به معرفی شاخص فقر آب، مطالعات انجام شده در کشورهای مختلف و چگونگی محاسبه ی آن پرداخته شده است. بر اساس نتایج، شاخص فقر آب بر اساس ترکیب وزنی پنج مولفه اصلی محاسبه می شود. مولفه های اصلی شاخص فقر آب شامل منابع (دسترسی، تغییرات فصلی و سالانه کمیت و کیفیت آب)، دسترسی (قابلیت دسترسی آب برای استفاده موثر)، ظرفیت (عوامل اقتصادی-اجتماعی در مدیریت منابع آب)، استفاده (میزان استفاده در بخش های مختلف) و محیط زیست (اثرات مدیریت آب بر یکپارچگی اکولوژیک) می باشند.
    با توجه به ماهیت چند بعدی شاخص فقر آب و در نظر گرفتن تمامی عوامل موثر بر دسترسی یا کمبود منابع آب و نیز ویژگی های اقتصادی و اجتماعی می تواند ابزار مفیدی در اولویت بندی مناطق بحرانی و گامی موثر در برنامه ریزی استفاده ی بهینه از منابع آب باشد. شاخص فقر آب نشان دهنده تاثیر ترکیبی عوامل عوامل موثر بر کمبود و تنش منابع آبی است که امکان اولویت بندی و تدوین نسخه های مدیریتی برای مناطق مختلف را فراهم می نماید. باید توجه داشت که تعیین و تحلیل شدت کمبود و تنش منابع آب در مناطق مختلف بر اساس شرایط منابع آب منطقه مورد بررسی، قابلیت محاسبه شاخص و وجود داده ها و نوع معیارهای انتخابی متفاوت خواهد بود.
    کلید واژگان: کمبود آب, تغییرات مکانی, تغییرات جریان, ظرفیت اجتماعی, اقتصادی}
    R. Asiabi, Hir, R. Mostafazadeh*, M. Raoof, A. Esmali, Ouri
    It is predicted that the water scarcity will rise in the coming years due to a population growth, increased pollution sources, climate change and occurrence of droughts can ultimately affect the amount of available water resources. A global cooperation and foresight and joint planning of water resources is necessary to resolve the water crisis. In recent years, development and designing new multidimensional and comprehensive indices seems to be the most important issue for assessment of the current condition and predicting the future trend of surface and ground water resources changes. Towards this attempt, the Water Poverty Index (WPI) is recommended as a multi-dimensional indicator to assess the availability of surface water resources. Some applications of the WPI is highlighted at different countries and also its calculation steps is demonstrated through different criteria. According to the results, the WPI is derived based on the weighted combination of five components in different studies. Main WPI components are: resources (availability, seasonal and inter-annual variability and water quality), access (accessibility of water for effective use), capacity (managing water resources based on socio-economic variables), use (level of water use by different sectors), and environment (environmental impact of water management on ecological integrity). According to multidimensional nature of Water Poverty Index along with considering all affecting factors on water scarcity and availability behind social and economic characteristics can be a useful tool in prioritizing critical areas can be considered as an effective step in optimal planning of water resources. Water Poverty Index is a combination of influencing factors on water stress and scarcity, which provide a basis to prioritize and specifying management options for different watersheds. It should be noted that determination and analysis of water scarcity in different areas is depend on the condition of water resources, data availability and the employed sub-criteria in the calculation of water poverty index.
    Keywords: Water Scarcity, Spatial variability, Flow variations, Socio, Economic Capacity}
  • مهدی وفاه خواه
    پژوهش حاضر با هدف مطالعه تغییرات مکانی تولید، تراکم و درصد تاج پوشش گونه درمنه کوهی(Artemisia aucheri) و بررسی وابستگی مکانی آن با خصوصیات خاکی و توپوگرافی در مراتع نیمه استپی بلده نور صورت پذیرفت. بدین منظور، تعداد 132 نقطه نمونه برداری در قالب یک شبکه به ابعاد 550 در 600 متر به روش سیستماتیک از طریق پلات گذاری در امتداد ترانسکت های 50 متری انجام شد. نمونه های خاک از عمق 0 تا 20 سانتی متری برداشت و همزمان طول و عرض جغرافیایی نمونه های برداشت شده و ارتفاع آن ها توسط GPS ثبت و درصد شیب با شیب سنج اندازه گیری شد. به منظور تعیین خصوصیات تولید، تراکم و درصد تاج پوشش گونه درمنه کوهی از پلات های 4 مترمربعی استفاده شد. همبستگی داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون تعیین شد. برای انجام آنالیزهای زمین آماری و تهیه نقشه پراکنش مکانی از روش های میان یابی استفاده شد. بر اساس نتایج آنالیز همبستگی مکانی، در بین فاکتورهای خاکی و توپوگرافی مورد مطالعه، ماده آلی و درصد رس خاک وابستگی مکانی قوی تری را با گونه مورد مطالعه داشتند. درون یابی و تهیه نقشه های پراکنش مکانی خصوصیات پوشش گیاهی درمنه کوهی توسط روش های کریجینگ، کوکریجینگ و معکوس وزنی فاصله انجام گرفت. در این تحقیق، به جز تراکم، متغیرهای درصد تاج پوشش و تولید گونه درمنه کوهی ساختار مکانی ضعیفی را با استفاده از روش کریجینگ نشان دادند. این نشان می دهد این روش در برآورد تغییرات مکانی خصوصیات تولید و درصد تاج پوشش گونه درمنه کوهی از اعتبار چندانی برخوردار نیست. در صورتی که در روش کوکریجینگ وابستگی مکانی قوی برای متغیرهای مورد بررسی به دست آمد.
    کلید واژگان: تغییرات مکانی, تولید, تراکم, درمنه کوهی, زمین آمار, مراتع بلده نور}
    The aim of present study was performed for study of spatial variation of Artemisia aucheri yield, density and canopy cover and its spatial relationship with soil properties and topographical factors in Baladeh semi-steppe rangelands, Noor. For this reason, 132 sample points were carried out within the form of a network of 550 × 600 m with the systematic method by the plots in 50 m through transects. Soil samples were taken in depth of 0 to 20 cm and the samples elevation, latitude and longitude were registered by GPS device and the slope percent was measured using a slope meter. To determine the yield, density and canopy cover percentage of Artemisia aucheri was used plots of 4 m2. The data normality was determined using Kolmogorov–Smirnov test and correlation of data using Pearson correlation coefficient using SPSS software. To perform of geostatictics analyses and provide of spatial distribution map were used GS and Arc/GIS softwares. According to spatial correlation analysis, among soil properties and topographical factors, soil organic matter and clay showed, a more strong space structure with the study species, Interpolation and obtained maps for spatial distribution of Artemisia aucheri was performed using Kriging, Cokriging and inverse distance weighting methods. In this study, except density, yield and canopy cover of Artemisia aucheri showed a weak space structure using Kriging. This result shows that this method were not validated for spatial variability of yield and canopy cover of Artemisia aucheri but were obtained a strong space structure using Cokriging methods for studying variables.
    Keywords: Spatial Variability, yield, density, Artemisia aucheri, geostatistics, Baladeh rangelands, Noor}
  • علی آذره، الهام رفیعی ساردویی، علی اکبر نظری سامانی، ریحانه مسعودی، حسن خسروی*
    مدیریت منابع آب به ویژه آب های زیر زمینی، در مناطق خشک و نیمه خشک اهمیت زیادی دارد. در چند دهه اخیر به دلیل عوامل طبیعی و انسانی، افت سطح آب زیرزمینی در بیشتر مناطق کشور گزارش شده است. با توجه به اهمیت موضوع روند تغییرات سطح آب زیرزمینی دشت گرمسار در سال های1390-1381 به کمک بهترین روش تخمین گر زمین آماری مورد بررسی قرارگرفت. در آغاز داده های سطح آب زیرزمینی دشت گرمسار (شامل 45 حلقه چاه مشاهده ای) جمع آوری شد و کیفیت و صحت آماری و اطمینان از نرمال بودن آن ها مورد آزمون قرار گرفت. از بین روش های مختلف درون یابی (بر پایه معیار RMSE) همانند کریجینگ ((kriging و عکس فاصله (IDW) با توان های یک تا سه، بهترین روش میان یابی تعیین و نقشه های مورد نظر در نرم افزار ArcGIS9.3 ترسیم شد. نتایج بدست آمده نشان داد که روش کریجینگ بهترین روش پهنه بندی سطح آب زیرزمینی در آغاز و پایان دوره مورد بررسی می باشد. همچنین نقشه های پهنه بندی مکانی سطح آب زیرزمینی در این دوره نشان دهنده ی روند افت شدید سطح تراز آب زیرزمینی در شمال غرب منطقه است و هر چه به سمت جنوب شرق می رویم از مقدار افت سفره آب زیرزمینی کاسته می شود. در قسمت های شمال شرقی و جنوب غربی منطقه نیز طی این دوره سطح آب بالا آمده است و افتی مشاهده نشد. علت آن قرار داشتن منطقه مورد بررسی روی مخروط افکنه و ویژگی آن است. همچنین نتایج نشان دهنده متوسط افت 5/3 متر سطح آب زیرزمینی در کل دشت طی 10 سال گذشته است، که علت اصلی آن کاهش بارندگی و پمپاژ بیش از حد آب زیرزمینی برای کشاورزی طی این دوره بوده است. بنابراین با بهره گیری از مدیریت صحیح و استفاده از سیستم های آبیاری تحت فشار، به کاهش مقدار افت در منطقه کمک خواهد کرد.
    کلید واژگان: تغییرات مکانی, سطح آب زیرزمینی, زمین آمار, کریجینگ, دشت گرمسار, بارندگی}
    Ali Azareh, Elham Rafiei Sardoii, Ali Akbar Nazari Samani, Reyhaneh Masoudi, Hassan Khosravi*
    Water resources management especially for groundwater resources is a very important task in arid and semi-arid regions. Over last decades, because of various natural and anthropogenic factors, critical condition and declined groundwater level have been reported in most regions of the country. With regard to importance of this issue variation pattern of groundwater level in Garmsar plain was assessed using the best geostatistics estimator method over 2002-2011 period.‌‌ Among the various interpolation methods including Kriging and inverse distance weighting (IDW) with power 1-3, Kriging method was determined as the best interpolation method based on RMSE criterion. Results showed that spatial zoning maps of groundwater level in this period indicates intense depletion of groundwater level in the northwest of the region. Results also show that the average level of groundwater in the whole plain has decreased 3.5 m because of decreased rainfall and over-pumping of groundwater for agricultural uses in the period.
    Keywords: Spatial variation, Groundwater level, Geostatistics, Kriging, Garmsar, Rainfall}
  • امید اسدی نیلوان، احمد فتاحی، نرگس سقازاده *
    مدیریت منابع آبهای زیرزمینی نقش مهمی در مناطق خشک ونیمه خشک بازی می کند. به همین دلیل بکاربردن روش هایی که بتواند وضعیت این آب ها را مشخص کند لازم و ضروری است. بررسی تغییرات مکانی پارامترهای کیفی آبهای زیرزمینی در شناخت وضعیت کیفی آبخوان، منابع آلوده کننده وتعیین مناسب ترین راهکارهای مدیریتی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. روش های زمین-آماری و GISمی توانند دراین راستا ابزارمفیدی باشند. دراین مقاله،توزیع آلاینده هایEC،TDS،TH و pH درسطح آبهای زیرزمینی دشت کبودر آهنگ دراستان همدان با استفاده ازروش معین عکس فاصله(IDW) وروش های زمین آماری توابع شعاعی (RBF)،تخمین گرموضعی(GPI)،تخمین گرعام (LPI)وروش کریجینگ معمولی (OrdinaryKriging) درنرم افزار ArcGIS مورد ارزیابی قرار گرفت و نقشه های پراکنش مکانی هر کدام تهیه گردید.بر این اساس نمونه های آب زیرزمینی 27 چاه مورد بررسی قرار گرفت. پس از بررسی واریوگرام و مشخص شدن مکانی بودن تغییرات پارامترهای مورد بررسی، اقدام به میان یابی پارامترها به روش های مختلف فوق الذکر شد و با استفاده از روش اعتبارسنجی متقابل(CrossValidation) و ریشه دوم میانگین مربع خطا(RMSE)، بهترین مدل ارزیابی با کمترین مقدار RMSE انتخاب شد. نتایج نشان داد که پارامترهایEC،TDS و TH با استفاده از روش تخمین گر توابع شعاعی کمترین مقدار RMSE را داشته اندو پارامتر pH با استفاده از روش تخمین گر عام کمترین مقدار RMSE را داشته و جهت تهیه نقشه توزیع مکانی پارامترهای کیفیت آب زیرزمینی از این روش ها استفاده شد.با توجه به استاندارد آب آشامیدنی سازمان بهداشت جهانی و نقشه های بدست آمده از زمین آمار،نتایج نشان داد که دو پارامتر TH و pH درکل دشت برای شرب بدون محدودیت هستند و پارامتر EC نیزفقط درجنوب شرقی دشت که مساحت بسیارکمی را دربرمی گیرد دارای محدودیت است و در بقیه دشت بدون محدودیت می باشد. مقدار TDS از مرکز دشت به سمت شمال شرقی که خالی از سکنه است یک روند کاهشی را دارد و بدون محدودیت می باشد و در بقیه مناطق به لحاظ شرب محدودکننده می باشد.دلیل روند کاهش کیفیت آب زیرزمینی برداشت بی رویه از منابع آب زیرزمینی وحفرچاه های غیرمجاز است.
    کلید واژگان: تغییرات مکانی, زمین آمار, کبودرآهنگ, میانگین مربع خطا}
  • ابراهیم محمودآبادی*، فریدون سرمدیان، غلامرضا ثواقبی فیروزآبادی
    روش های زمین آماری هم دارای ابزار تفسیر (واریوگرام) و هم ابزار تخمین (به عنوان مثال کریجینگ) برای مطالعه تغییرپذیری مکانی خاک است. آنالیز همبستگی بر اساس ساختار نیم تغییرنما که بیانگر وجود همبستگی مکانی است به شکل گسترده ای برای ارزیابی تغییرات مکانی در مطالعات خاک مورد استفاده قرار گرفته است. مطالعات مختلف خصوصیات خاک در شناسایی اثرات مدیریت های متفاوت در عرصه های کشاورزی و منابع طبیعی از جمله تخریب مراتع و جنگل ها و احیا اراضی از اهمیت زیادی برخوردار است که نوع استفاده از اراضی و تغییرات کاربری اراضی تاثیر زیادی بر خصوصیات خاک می گذارند. وضعیت کمی و کیفی درختان پارک چیتگر به طور کلی متوسط و در بعضی موارد نامطلوب گزارش شده است که از جمله دلایل آن به وجود سنگریزه فراوان، خاک نامناسب و کوبیدگی شدید خاک اشاره شده است. با توجه به گذشت بیش از چهار دهه از احداث پارک بررسی تاثیر نوع کاربری و پوشش بر روی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک می تواند به شناخت چگونگی توزیع مکانی این خصوصیات و شناخت وضعیت خاک و پیش بینی وضعیت حاصلخیزی خاک در آینده به منظور مدیریت و برنامه ریزی برای حاصلخیز نگه داشتن خاک و همچنین داشتن درختان با کیفیت و شاداب در منطقه کمک کند لذا در این مطالعه، تغییرات مکانی برخی از خصوصیات فیزیکی و شمیایی خاک از قبیل بافت، pH، مقدار کربن آلی، نیتروژن کل، نسبت کربن به نیتروژن، درصد کربنات کلسیم و هدایت الکتریکی در سه نوع کاربری در پارک جنگلی چیتگر تعیین گردید و با استفاده از روش های زمین آماری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که خصوصیات مورد بررسی، به جز مقدار نیتروژن و هدایت الکتریکی، تغییرات مکانی ساختاردار را به خوبی نشان دادند. از تخمین گر کریجینگ به عنوان روشی دقیق به منظور درون یابی خصوصیات استفاده گردید. بر اساس نقشه های بدست آمده و نتایج آنالیز واریوگرام مقدار کربن آلی و نسبت کربن به نیتروژن تحت تاثیر نوع کاربری و فعالیت های مدیریتی پارک از قبیل آبیاری و شخم سطحی ناحیه جنگل کاری شده قرار گرفته بودند. تغییرات سایر ویژگی های مورد بررسی بیشتر تحت تاثیر شرایط طبیعی خاک بود.
    کلید واژگان: پارک جنگلی چیتگر, تغییرات مکانی, خصوصیات خاک, زمین آمار, کریجینگ}
    E. Mahmoudabadi*, F. Sarmadianb, Gh. Savaghebic
    Geostatistic has both interpretation (variogram) and estimation (i.e. Kriging) tools for studying spatial variability of soil properties. The analysis of dependence is based on the structure of the semivariogram, which demonstrates the existence of spatial dependence is increasingly used in the assessment of spatial variability in agronomy. In this study, determined spatial variability of soil chemical and physical properties includes, texture, pH, soil organic Carbon, CaCO3, total nitrogen, C:N ratio and Electrical conductivity and was surveyed by using of geostatistics. Results showed that all of the studied properties except EC and total N, showed structural spatial variations. Ordinary Kriging as the best estimator used to interpolation of properties. According to the map and variogram analysis showed that the amount of organic carbon and carbon to nitrogen ratio affected by land use type and management practice such as irrigation and surface plowing of afforest area. Variation of The other properties was affected by soil natural condition effects. These results suggest that Kriged maps can be used for planning and Management Park.
    Keywords: Chitgar Forest Park, Spatial Variability, Soil properties, Geostatistics, kriging}
  • امیرحسین کاویان پور، اباذر اسمعلی عوری، زینب جعفریان جلودار، عطاالله کاویان
    مطالعه تغییرات مکانی ویژگی های رواناب و رسوب و درک توزیع آن برای توسعه برنامه های راهبردی حفاظت آب و خاک مفید است. در این پژوهش تغییرات مکانی ویژگی های رواناب و فرسایش خاک در مرتع ییلاقی نشو در استان مازندران بررسی شده است. در یک شبکه نمونه برداری متشکل از 110 نقطه در قالب شبکه سلولی منظم 30×30 مترمربعی در منطقه، اقدام به شبیه سازی باران با شدت ثابت 2 میلی متر بر دقیقه و تداوم 11 دقیقه در پلات 09/0 متر مربعی شد. نمونه های رواناب و رسوب برداشت و به آزمایشگاه منتقل شد و در آزمایشگاه بار رسوب و غلظت رسوب اندازه گیری شد. بعد از نرمال سازی داده ها، تحلیل های آماری کلاسیک برای توصیف ویژگی های رواناب و رسوب و تحلیل های زمین آماری برای نشان دادن وابستگی مکانی آنها انجام شد. با استفاده از روش درون یابی کریجینگ نقشه توزیع مکانی این ویژگی ها تهیه گردید. نتایج آماری نشان داد از بین ویژگی های مورد مطالعه، آستانه شروع رواناب کمترین ضریب تغییرات (43/28 درصد) و بار رسوب، بیشترین ضریب تغییرات (75/93 درصد) را داشته است. مدل های مناسب برازش شده برای رواناب و رسوب مدل های کروی و نمایی بودند که جزو مدل های سقف دار هستند و نمایانگر وجود ساختار فضایی و وابستگی مکانی است. بر اساس نتایج حاصل از واریوگرافی، مشاهده شد که حجم رواناب و غلظت رسوب با 90/1010 متر بیشترین و رسوب با 831 متر کمترین دامنه تاثیر را در بین ویژگی های رواناب و رسوب داشته اند. با توجه به ساختار مکانی قوی متغیرها می توان بیان کرد که روش کریجینگ قابلیت بالایی در برآورد این متغیرها در نقاط نمونه برداری نشده و پهنه بندی آنها دارد.
    کلید واژگان: تغییرات مکانی, رواناب, رسوب, مراتع ییلاقی, مازندران}
    A.H. Kavianpoor, A. Esmali Ouri, Z. Jafarian Jeloudar, A. Kavian
    Study of spatial variability of runoff and soil loss and the understading of their distribution is vital for strategic planing in water and soil conservation. In this study spatial variability of runoff and soil loss were investigated in summer rangeland of Nesho in the Mazandaran province. For To do this، 110 runoff and sediment yield samples were collected by a systematic sampling strategy on a regular grid with a dimension of 30×30 m using simulated rainfall with a 2 mm/min intensity and 11-minute duration on 0. 09 m2 plots. All the samples were transported to the laboratory، and their characteristics including sediment yield and concentration were analyzed. After data normalization، classical statistical analysis was used to describe runoff and soil loss properties. Geo-statistical analysis was also applied to illustrate the spatial correlation of runoff and soil loss so that their spatial distribution was finally mapped using the kriging technique. The highest and lowest coefficient of variation was related to sediment yield and time to runoff generation with 93. 75 and 28. 43 percent، respectively. Fitted models for runoff and sediment characteristics were spherical and exponential models، respectively. Based on the results of variography، runoff volume and sediment concentration with 1010. 90 and 831 meters showed to respectively have the highest and lowest impacts on runoff and sediment characteristics. Given the strong spatial dependancy of these variables، it can be stated that kriging method has high cabability in estimating these variables at unsampled points as well as their zoning.
    Keywords: spatial variation, runoff, soil loss, summer rangeland, Mazandaran}
  • سولماز خزایی موغانی، علی نجفی نژاد، مجید عظیم محسنی، واحد بردی شیخ
    مقدار رسوب در یک رودخانه متناسب با شرایط محیطی تغییر می کند و برای برآورد میزان رسوب این تغییرپذیری باید در نظر گرفته شود. در این تحقیق تغییرات مکانی و فصلی بار رسوبی در 7 ایستگاه هیدرومتری تمر، حاجی قوشان، قزاقلی، گنبد، سد وشمگیر، آق قلا و بصیرآباد واقع در شاخه اصلی رودخانه گرگانرود در استان گلستان مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به اینکه تغییرات بار رسوبی به دبی وابسته است در این تحقیق از معادله خطی شده سنجه رسوب با تبدیل لگاریتمی داده های دبی جریان و رسوب استفاده گردید. با در نظر گرفتن این رابطه خطی و نابرابری شیب این خطوط در ایستگاه های مختلف، آنالیز کوواریانس تعمیم یافته با متغیر کمکی لگاریتم دبی برای مقایسه لگاریتم بار رسوبی ایستگاه ها استفاده شد. به منظور ارزیابی دقیق تر بار رسوب معلق و اصلاح منحنی سنجه رسوب، این مقایسه در سه دامنه دبی کم، متوسط و زیاد صورت گرفت. بررسی تغییرات فصلی نیز با مقایسه درصد حمل رسوب معلق در هر فصل انجام گردید. تغییرات مکانی مقدار بار رسوب معلق به طور کلی از ایستگاه تمر به بصیرآباد روند افزایشی نشان داد، در طول این مسیر در مناطقی نیز کاهش زیادی (به طور متوسط 80%) دیده شد که علت اصلی آن احداث سد ارزیابی گردید. هم چنین با بررسی تغییرات فصلی مشخص شد فصل بهار با حداقل 50% تا حداکثر 70% دارای بالاترین میزان حمل رسوب معلق در ایستگاه ها می باشد.
    کلید واژگان: تغییرات زمانی, تغییرات مکانی, آنالیزکوواریانس, رسوب معلق, گرگانرود}
    Solmaz Khazaei Moughani, Ali Najafinejad, Majid Azimmohseni, Vahed Berdi Sheikh
    The amount of sediment load significantly changes along a river due to environmental effects. This variability should be considered to estimate the amount of sediment load. In this research، spatial and seasonal variation of sediment load along of Gorganroud river were evaluated based on the information of 7 hydrometry stations sited in main branch of the river namely، Tamar، Hajighoshn، Gonbad، Voshmgir، Aghghala and Basirabad. Since the amount of sediment load is directly correlated with water discharge، for assuming the effect of water discharge، linear form of sediment rating curve is used where the linear form is produced by the logarithm transformation. Based on this linear relationship with possibly different slopes، the generalized analysis of covariance with logarithm of discharge as its covariate was used to compare the logarithm of sediment load as its response. In order to precisely estimate the amount of sediment load and adequately modify the sediment rating curve، the spatial comparison was drawn separately at low، middle and high rate of water discharge. Spatial evaluation demonstrated an increase in sediment load from Tamer station to Basirabad but there are some distinctive areas between mentioned stations with noticeably decreasing (80% in average) in their sediment load mainly due to reservoir building. For seasonal evaluation of sediment load، the percentage of sediment yield at different seasons was compared. This evaluation revealed that spring with at least 50% and at most 70% of total suspended sediment discharge has the highest amount of suspended sediment yield in this river.
    Keywords: Seasonal variation, Spatial variation, Analysis of covariance, Suspended sediment, Gorganroud river}
  • رضا باقری، صدیقه محمدی
    این تحقیق به منظور بررسی توزیع مکانی خشکسالی در استان کرمان با شاخص SPI و مقایسه روش های درون یابی کریجینگ و عکس فاصله با توان های یک تا پنج، طی یک دوره آماری 30 ساله (سال آبی 50-1349 تا 80-1379) انجام شد. یافته ها نشان داد طی دوره آماری مورد مطالعه (در فواصل زمانی 10 ساله)، میانگین مقدار SPI در سال آبی70-69 بیشترین مقدار خود (مرطوب ملایم) و در سال آبی 80-79 کمترین مقدار خود (خشکسالی متوسط) را داشته است. در تمام سال های مورد بررسی واریوگرام مناسب برازش داده شده به ساختار مکانی داده ها، مدل نمایی بوده و دامنه موثر هر ایستگاه نیز تا فاصله حدود 03/18 کیلومتری آن برای همه سال ها بجز سال آبی70-69 (که دامنه موثر آن 02/5 کیلومتر است) می باشد. ارزیابی روش های درون یابی به کمک تکنیک اعتبارسنجی حذفی نشان داد که روش زمین آمار کریجینگ بهترین روش درون یابی برای همه سال ها بجز سال70-69 است که در این سال روش عکس فاصله به توان 5 بهترین روش درون یابی است. نقشه پهنه بندی مکانی مقادیر شاخص SPI در سال های مورد مطالعه نشان می دهد که در سال آبی50-49 در قسمت جنوبی استان، شهرستان های جیرفت و عنبرآباد، خشکسالی متوسط و در بقیه قسمت های استان خشکسالی ملایم و در شهرستان رفسنجان ملایم مرطوب را شاهدیم. در سال60-59 در قسمت عمده ای از سطح استان، خشکسالی ملایم و در شهرستانهای بم و بردسیر و شرق جیرفت ملایم مرطوب را شاهدیم. در سال70-69 شاهد خشکسالی های ملایم در شهرستان های کرمان، بافت، کهنوج و قسمتهای شرقی جیرفت هستیم. البته در سال آبی 80-79 تمام سطح استان در معرض خطر خشکسالی قرارگرفته است، به-طوری که در نیمه جنوبی استان (شهرستان های بافت، جیرفت و کهنوج) خشکسالی متوسط و در نیمه شمالی استان (شهرستان های کرمان، رفسنجان و بردسیر) خشکسالی ملایمی حاکم است. نقشه توزیع خطای درون یابی نیز حکایت از دقت بالای درون یابی به ویژه در محدوده ایستگاه های باران سنجی دارد.
    کلید واژگان: تغییرات مکانی, واریوگرام, خشکسالی, زمین آمار, کرمان}
    Bagherir., Mohammadi, S
    This study was performed in order to determine spatial variations of drought in Kerman province by Standard Precipitation Index (SPI) and comparing interpolation methods of Kriging and inverse distance weight with powers of 1 to 5, over a thirty-year period (1970-71 to 2000-2001). According to the results during the study period (10-year intervals), maximum and minimum average amounts of SPI were respectively recorded for 1990-91 and 2000-2001. In all studied years, exponential model was determined to be the best variogram fitted to the spatial structure of data and the effective range of each station was a distance of almost 18.03 kilometers for all years except 1990-91 with an effective range of 5, 02 km. Cross validation techniques introduced Kriging as the best interpolation method for all years except 1990-91 in which IDW to the power of 5 was the best interpolation method. Spatial zoning map of SPI showed that moderate drought was recorded for southern parts of Kerman province such as Anbarabad and Jiroft in 1970-71 while in other parts of the province slight drought was observed except Rafsanjan. In 1980-81, slight drought was observed for most parts of the province while in Bam, Bardsir and east of Jiroft slight moisture was observed. In 1990-91, there was a slight drought was recorded for Kerman, Baft, Kahnooj and east of Jiroft. In 2000-2001, all parts of the province were at risk of drought as in the southern half of the province (Baft, Anbarabad and Kahnoj) moderate drought and in the northern half of the province(Kerman, Rafsanjan and Bardsir) slight drought were observed. Error maps showed considerable accuracy of interpolation, especially near the stations.
    Keywords: spatial variations, variogram, drought, geostatistics, Kerman}
  • صدیقه محمدی، علی سلاجقه، محمد مهدوی، رضا باقری
    از آنجا که خصوصیات آب های زیرزمینی در مقیاس مکانی و زمانی عمل کرده، نمی توان این خواص را در طول زمان و مکان ثابت فرض کرد. بنابراین این تحقیق به منظور بررسی تغییرات مکانی و زمانی سطح آب زیرزمینی دشت کرمان در یک دوره آماری ده ساله (85-1375) به کمک بهترین روش تخمین گر زمین آماری انجام شد. در این راستا، ابتدا منابع آماری موجود سطح آب زیرزمینی دشت (شامل 67 حلقه چاه مشاهده ای)، جمع آوری و بانک اطلاعاتی تهیه شد. پس از کنترل کیفیت و صحت آمار و اطمینان از همگنی و نرمال بودن آنها، از روش های مختلف میان یابی شامل روش کریجینگ(OK)، لوگ کریجینگ(OK-LOG)، کوکریجینگ با استفاده از متغیر کمکی(OK-CO) و روش عکس فاصله(IDW) با توان های یک تا 5 استفاده شد و بعد انتخاب بهترین روش میان یابی با استفاده از دو معیار MAE، MBE بعمل آمد. سپس نقشه های پهنه بندی مکانی در ابتدا و انتهای دوره مطالعه تهیه و نهایتا نقشه هم افت سفره در محیط نرم افزاری Arc-GIS 9.1 ترسیم شد. نتایج نشان داد که واریوگرام مدل گوسی به عنوان بهترین مدل برازش شده به ساختار فضایی داده ها و روش عکس فاصله به توان 5 در ابتدای دوره و عکس فاصله به توان 4 در انتهای دوره بهترین روش میان یابی عامل سطح آب می باشد. نتایج بدست آمده از پهنه بندی، حکایت از افت سطح آب زیرزمینی در بیشتر نقاط دشت دارد. به طوری که حداکثر این افت معادل 32 متر در خروجی شمالی دشت (دامنه موثر چاه 17 و 62) و خروجی غربی دشت (دامنه موثر چاه 8) است. همچنین نتایج حکایت از بالا آمدگی آب در محدوده شهر کرمان، حداکثر معادل 7 متر، در دامنه موثر برخی از چاه ها (شماره 50 و52)، به علت واقع شدن آنها در زون آب برگشت شهری و فاضلاب شهر کرمان داشت.
    کلید واژگان: تغییرات مکانی, سطح آب زیر زمینی, زمین آمار, دشت کرمان}
    Mohamadis., Salajegheha., Mahdavim., Bagheri, R
    Due to the variation of ground water properties in temporal and spatial scale, these properties can not be assumed constant over time and space. This research was conducted to assess spatial and temporal variations of ground water table in Kerman plain during a 10-year period (1375-1385) by using the best geostatistical estimator. Firstly, available statistical resources related to the ground water table of this plain (including 67 wells) were collected. After controlling for quality, accuracy and normality of the data, different interpolation techniques were used including kriging (with and without logarithm), cokriging, inverse distance (with exponents of 1 to 5). The best technique was selected based upon MAE and MBE criteria and provided spatial zonation maps in the beginning and end of the period. Spatial zonning maps were prepared at the beginning and end of the study and ultimately, iso-falling map was provided in Arc GIS 9.1 package. Our findings showed that Gaussian variogram model was the best for spatial structure of these data and inverse distance method with exponents of 5 and 4 were the best interpolation methods in the beginning and end of the period, respectively. Zonation maps showed a falling trend of the ground water level in majority of the plain. Maximum falling data (32 meters), was recorded respectively for the northern outlet of the plain with an effective range of 17 and 62 pizometers and western outlet with an effective range of 8 pizometers. Also, the results showed an upward trend of water, as 7 meters, in effective range of some wells with 50 and 52 pizometers in Kerman city due to being located in sewage and waste water zone of the city.
    Keywords: spatial variation, ground water table, geostatistics, Kerman plain}
  • بابک کسایی رودسری، بیژن قهرمان، محمدباقر شریفی
    اصلاح و طراحی یک شبکه ی باران سنجی به منظور افزایش دقت در تخمین مقادیر بارش، نیازمند یافتن موقعیت بهینه ی ایستگاه ها می باشد. بیش تر خطاهای تخمین بارش ناشی از موقعیت باران سنج ها می باشد که یک طراحی صحیح شبکه ی باران سنجی می تواند خطاهای مرتبط با اندازه گیری بارش را کاهش دهد. در این پژوهش، داده های بارش سالانه 142 ایستگاه تحت تملک وزارت نیرو با دوره ی آماری به ثبت رسیده متفاوت از 10 تا 55 سال، در سه استان خراسان رضوی، شمالی و جنوبی از سازمان آب منطقه ای استان ها دریافت شده و تحلیل های زمین آماری در دو حالت به تفکیک سه استان و مجموعه ی آن ها به صورت سطح یکپارچه، به منظور یافتن ارتباط مکانی بین داده ها صورت گرفت. در نتیجه، تحلیل مجزای سه استان، در سطح دو استان خراسان شمالی و جنوبی هیچ نیم تغییر نمای تئوری مناسبی برای مقادیر نیم تغییر نمای تجربی داده ها مشاهده نگردید و در استان خراسان رضوی نیم تغییر نمای مناسب از نوع کروی با مقادیر سقف 2300 (دارای واحد میلیمتر مربع) و دامنه ی تاثیر 20 کیلومتر بدست آمد. در حالت تحلیل مجموعه سه استان به صورت یکپارچه، مناسب ترین نیم تغییر نما از نوع کروی با دامنه ی تاثیر 20 کیلومتر و با مقدار سقف 3100 بدست آمد. در نهایت، با انجام مطالعات زمین آماری و بررسی مکانی ضریب تغییرات بر پارامتر بارش سالانه، در سطح استان خراسان رضوی به گونه ی مجزا، مشخص گردید که با اضافه شدن 15 ایستگاه پیشنهادی جدید به شبکه ی باران سنجی موجود در این استان، مقادیر ضریب تغییرات مکانی بارش سالانه در محدوده ای گسترده، از بخش های مرکزی استان بین 14 تا 17 درصد و در نواحی غربی در حدود 7 درصد کاهش می یابد. هم چنین، در نتیجه ی تحلیل بالا، در سطح مجموعه ی سه استان، مشخص گردید که با اضافه شدن 15 ایستگاه جدید، مقادیر ضریب تغییرات مکانی بارش سالانه در محدوده ای گسترده، از بخش های مرکزی، شمالی و شرقی استان بین 8 تا 9 درصد و در نواحی غربی نزدیک به 23 درصد کاهش می یابد.
    کلید واژگان: بارش سالانه, تغییرات مکانی, زمین آمار, شبکه ی باران سنجی و کریجینگ}
    B. Kasaee Roodsari, B. Ghahraman, M. B. Sharifi
    Autographic rain-gauge networks are designed to provide the density and distribution of stations so that characteristics of the rainfall events both in time and over the region can be determined with sufficient precision. Development and application of scientific methods for network design is probably one of the most complex issues of hydrology. In this study, annual rainfall data for rain-gauge stations of khorasan province consisting of Northern, Razavi and Southern Khorasan were collected from Khorasan Regionl Water authority and geostatistical analysis was made for finding the spatial correlation of them. Finally, some additional rain-gauge stations were suggested based on errors of kriging method. Geostatistical studies in Razavi Khorasan province show that adding 15 rain-gauges, decreases coefficient of variation (CV) values from 14% to 17% in vast central parts and decreases approximately 7% in western parts. Also, the results of mentioned analysis of whole provinces including North, South and Razavi Khorasan show that 15 added rain-gauges, decreased CV values about 8% to 9% just in central northern and eastern parts and approximately 23% in Western parts.
  • رفعت زارع بیدکی، محمد مهدوی، حسن احمدی
    در بوم شناسی و مدیریت مرتع آگاهی از میزان بارش بسیار ضروری است. کمبود ایستگاه های باران سنجی واندازه گیری باران در نقاطی محدود، چاره جویی در رفع این نقصان را هشدارداده است. برای برآورد بارش در نقاط فاقد آمار از راه های مختلف مثل روش همبستگی بین ایستگاه ها، روش نسبت نرمال، استفاده از ایستگاه های معرف و روش محور مختصات استفاده می شود. طبق اصل وجود ساختار مکانی بین بارش نقطه ای در نقاط مختلف هر چه فاصله دو نقطه از یکدیگر کمتر باشد، اختلاف بارش رسیده به آنها کمتر است. هدف از این پژوهش یافتن رابطه ای بین فاصله دو نقطه و مقدار بارش رسیده به آنهاست تا بتوان از طریق این رابطه مقدار بارش را در نقاطی که بارندگی در آنها اندازه گیری نمی شود، تخمین زد. برای رسیدن به این رابطه از آمار ایستگاه های بارانسنجی موجود در حوزه آبخیز دریاچه نمک استفاده شده است. در این پژوهش فاصله هر بارانسنج از بقیه باران سنجهای موجود در حوزه محاسبه شده و سپس مقدار بارش ماهانه هر باران سنج از مقدار متناظر آن در ایستگاه های دیگر کسر شده و اختلاف بارش بین دو بارانسنج به دست آمده است. بیشترین و کمترین مقدار اختلاف به دست آمده به ترتیب حد بالا و پایین اختلاف بارش بین دو نقطه هستند. سپس بین حدود اختلاف بارش بین دو نقطه و فاصله آن دونقطه بهترین منحنی برازش داده شده است. این منحنی ها و معادلات مربوطه در سه سطح اعتماد 80، 90 و95 درصد محاسبه و رسم شده است. با استفاده از نتایج این پژوهش می توان مقدار بارش یک نقطه را با داشتن بارندگی نقاط دیگر حوزه و فاصله نقطه مورد نظر از آنها در سطح اعتماد معین به صورت حدود بالا و پایین براورد نمود.
    کلید واژگان: بارندگی, تغییرات مکانی, حد بالای تغییرات, حدپائین تغییرات, حوزه آبخیز دریاچه نمک}
    R. Zare Bidaki, M. Mahdavi, H. Ahmadi
    During precipitation event, an area of land is prone to rainfall, but precipitation measuring is only accomplished in few points. So estimating of precipitation in other points can be done in several methods such as: correlation method, normal ratio method, and representative stations and inverse distance method. According to the principle of existing spatial structure among point rainfalls, the less distance between tow points, the less difference in precipitation received by them. The purpose of this research is to find the relationship between distance of two points and depth of precipitation. Then it is possible to estimate the precipitation in points without rain gauges via this relationship. To display this relationship existing rain gauge data in Daryacheh Namak Watershed were used. In this research distances among any rain gauge from others are calculated. Then variations between their monthly precipitations are calculated. Maximum and minimum of the variations are upper and lower limits of variations respectively. The best curve is fitted between variation limits and distance between two points. These equations are calculated at 3 levels of likelihood (80, 90, and 95%) and results are displayed in curves and equations. Using results of this research, it is possible to estimate the depths of precipitation in pointes without gauges by having the data of other rain gauges and the distance from the points to rain gauges. For example: if monthly precipitation in a rain gauge station is "X mm" and other point is "L km" far from this station, this point can receive precipitation between "X + Y1" to "X + Y2". In which "Y1" and "Y2" are the upper and lower limits of difference respectively. By calculating the average the upper and lower limits the monthly precipitation of that point can be estimated. To promote the likelihood, estimation precipitation in the point is possible by many rain gauges data and then calculating the average of results.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال