جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "place" در نشریات گروه "هنر و معماری"
-
کنده شدن از وجود بسیط، نخستین مرحله در ظهور تشخص و تبیین ماهیت است. وجود، همه هست و چیز نیست؛ ماهیت و چیستی ندارد. فقط هست. آن گاه که پاره ای از آن جدا می شود است که نام و اسم پیدا می کند. چیزهای عالم، پاره های هستی اند که با تحدید قابلیت های خود، چیزی شده اند و ماهیتی جداگانه یافته اند. در مسیر ماهیت یابی، نخستین اقدام، خط کشی میان شیء جدید با بقیه وجود است. مراتبی از وجود را دارد اما در جاهایی که خود را جدا کرده، محدودیت دارد. بخش جداشده از هستی، اگرچه در وجود با منشا خود مشترک است، اما به واسطه برخی صفات و ویژگی های خاص «شیء و چیزی» می شود که با نام همان «واسطه» خوانده می شود. در فرایند تشکیل ماهیت، گام اول تعیین مرز و حدود است. مرز، استقلال موجود را تامین می کند. همان مرز، مرتبه شیء را تعریف می کند و با صفاتی که ناشی از مرتبه اوست، ماهیت شیء تبیین می شود. در ساحت وجود، اراده آفرینش چیستی جدید، مقدم بر لوازم آن از جمله لبه و مرز است؛ اما در عالم ماده، تعیین حدود، شرط پیدایش ماهیت جدید است. لبه و مرز در ساحت ماده نیز شرط شخصیت یابی و جداشدگی است. لبه، پایان دامنه یک چیستی را اعلام می کند و آغاز چیستی دیگر را بیان می کند.دزفول در آغاز در حاشیه رود دز تشکیل شد. دژپل، قلعه ای که برای نگهبانی از پل برپا شده بود، نخستین محله شهر بعدی دزفول بود که چسبیده به ساحل دز، شهر را تدریجا در عرصه بیکران دشت پدید می آورد. رود اگرچه لبه و مرز شهر بود، اما ساختار شهر را شکل می داد و سازمان فضایی شهر را متاثر از خود می کرد. مرز رود آن قدر قوی بود که تا چند دهه قبل، شهر را در یک طرف خود داشت. گویی در طول هزار و چند صد سال عمر دزفول، هیچ اندیشه ای جرات عبور از لبه و فکر کردن به طرف دیگر را نداشت. شکل گیری و توسعه شهر، نه در فرار از لبه رود به معنای محدودیت جهت توسعه، بلکه با کشش لبه به سمت خود و استقرار حداکثری در حاشیه آن بود. لبه آنقدر قوی بود که در باور اهالی نیز آن سوی رود جایی پست و کم بها در قیاس با این سو شناخته شد. حتی طرح جامع نیز که بی پروا از نقش رود در قلمروسازی دزفول به آن طرف به عنوان اراضی سهل الوصول و ارزانی نگاه کرد که با یک پل داخل بافت شهر می شود، نتوانست با همه تمهیدات خود دوقطبی این سو-آن سو را تعدیل کند. همچنان رود، مرز درون و بیرون و شهر و بیابان باقی ماند. قلمرو، به مثابه سرزمینی که انسان با ربط دادن عناصر آن به یکدیگر و به خود، محدوده ای ذهنی ترسیم می کند و تعلقات خود را در آن پدید می آورد، با تحدید پدید می آید. قلمروسازی روش استقرار انسان در فضاست. مفهوم سازی از بخشی گزیده از دنیای بی نهایت پیرامون است به اعتبار عناصر درون آن و از همه مهمتر تعیین یک مرز با آنچه در بیرون است. حصار در مالکیت، افزون بر نقش قانونی و حمایتی، مظهر فاصله میان من و غیر است. قلمروسازی می کند و به ساکنان درون تعریف و هویت خاص می بخشد. این کار به واسطه قلمروسازی و آن هم به واسطه تبیین مرز و لبه ممکن می شود. والا تشخص های اجتماعی و تاریخی امکان ظهور پیدا نمی کنند و عالم در حد تشخص های اولیه جغرافیایی و طبیعی باقی می ماند. از این روست که در فرایند برنامه ریزی فضایی از جمله طرح های جامع و تفصیلی برای توسعه شهر، لازم است تا نقش بنیادین عناصر اصلی سازمان فضایی و منظر شهری که زمینه ساز و بستر فهم از شهر هستند و واقعیت مفهوم شهر را میسازند، با دقت شناخته و حفاظت شود تا حس شهر و ادراک کلی شهروندان از شهر خود، تداوم پیدا کند. احساس تداوم هویت و زندگی در شهری که از قدیم بوده است، در زمره گرانبها ترین دستاوردهای برنامه های توسعه است. چنین رویکردی به عناصر پایه سرزمینی می تواند امکان توسعه مکان محور که برپایه شناخت سرزمین به مثابه «مکان» استوار است را فراهم آورد. اگرچه در شرایطی که اولین انتظارات از برنامه توسعه شهری، عبور سریع تر در خیابان ها و دفع آب های سطحی و جلوه فروشی برای ایجاد شهر مدرن است، صحبت از رویکرد مکان محور در توسعه شهری قدری بعیدالوصول به نظر می رسد، ولی چه می توان کرد که تا با گفتن و نوشتن، شناخت اراده ای خلق نشود، محصولی هم نخواهد رویید.
کلید واژگان: تحدید, قلمرو, مکان, توسعهDetaching from simple existence is the first step in identifying nature. Existence is everything and nothing; it has no nature or essence. It only comes to being as soon as one part of it gets separated and given a name. The things of the world are parts of existence that turn into something by confining their functions and developing a distinct nature. In identifying existence, the first step is to draw a line between the new object and the rest of existence. There is a degree of existence, but it encounters limitations in the places where it separates itself. The detached part of existence, though it has an inseparable origin from its existence, due to some special attributes and characteristics, becomes an "object," which is called by the same name as "intermediate." In the process of forming nature, the first step is to delineate the boundaries. The border warrants the existing independence. The same border defines the rank of an object, and the nature of the object is explained by the attributes associated with its rank. When it comes to existence, the will to create a new entity precedes its requirements, including edges and borders, but in the world of matter, defining limits provides a condition needed for the emergence of a new nature. The edge and border in the field of matter also prepare a condition for personalization and separation. The edge determines the end domain of one entity and the beginning of another entity.
Dezful was formed along the edge of the Dez River. Dejpol, a fort that was built to guard the bridge, was the first neighborhood formed after the formation of Dezful along the coast, which gradually developed in the vast expanse of the plain. Although the river was the edge and border of the city, it formed the structure of the city and impacted the organization of the city. The border of the river was so strong that until a few decades ago, it created the city on one side. It is as if over thousands and hundreds of years of life, there was not any dare to cross the edge and think of the other side. The impression of the edge was so strong that it made the locals believe that the other side of the river was inferior and less valuable compared to this side. Even in the master plan, which disregarded the role of the river in Dezful territorialization, the other side was considered to be easily accessible and cheap land that gets connected to the city with a bridge and could not adjust the bipolarity between this and that side with all its measures.
The river served as a boundary between inside and outside, city and desert. The territory is a land where a person draws a mental boundary by relating its elements to each other and himself and creates relationships that are delineated by limitation. Territorialization is the method of human settlement in space. Conceptualization is a selected part of the infinite surrounding world shaped by the elements it contains and, most importantly, determining a boundary with what falls outside. The fence in ownership, in addition to the legal and protective role, is a manifestation of the distance between me and others. It territorializes and gives a specific definition and identity to its inhabitants. This work is possible through territorialization and also through the explanation of borders and edges. However, social and historical characteristics are not possible to emerge, and the world remains limited to the primary geographical and natural characteristics. Therefore, in the process of spatial planning, including comprehensive and detailed plans for the development of the city, it is necessary to carefully understand the fundamental role of the main elements of the spatial organization and urban landscape, which are the basis for understanding the city and create the reality of the concept of the city. It should be protected so that it fosters the ongoing feeling of the city and the general perception of the citizens about their city. The sense of continuity of identity and life in a city that has been around for a long time is among the most valuable achievements of development programs. Such an approach to the basic elements of the territory can provide the possibility of a place-oriented development based on the recognition of the territory as a "place." The first expectations from the urban development program seem to facilitate faster movements in the streets, dispose of surface water, and focus on the aesthetic appeal of the modern city while talking about a place-oriented approach to urban development seems a bit far-fetched. However, without speaking and writing on this subject, knowledge cannot be created, and action cannot be taken.Keywords: Delineation, Territory, Place, Development -
طرح مسئله:
چگونه مکان فراتر از یک فضای فیزیکی، بر شکل گیری هویت، شناخت و تجربه انسان تاثیرگذار است؟ این مقاله با هدف بررسی این پرسش بنیادین، به تبیین تعامل پیچیده میان انسان و محیط ساخته پرداخته است.
هدفارائه مدلی جامع از فرایند تجربه حسی-حرکتی انسان و ایجاد ارتباط غیرکلامی موثر با محیط، به منظور تسهیل امکان طراحی فضاهای با کیفیت تر و انسانی تر است.
روشبا اتکا بر روشی توصیفی-تحلیلی و بررسی عمیق ادبیات موضوع، این مقاله به دنبال تبیین الگوهای پنهان بین فضا، تجربه و معنا است. تحلیل کیفی متون، ابزاری کلیدی برای دستیابی به این هدف بوده است.
یافته هامکان، صرفا یک بستر فیزیکی نیست، بلکه یک بستر معنایی است که در آن، هویت فردی و جمعی شکل می گیرد. نمادها و عناصر بصری فضایی، به عنوان زبانی مشترک، امکان برقراری ارتباط با محیط اطراف و معنایابی را فراهم می کند. ذهن انسان به شدت تحت تاثیر ساختارهای فضایی قرار دارد و فضاها می توانند بر ادراک، احساسات و رفتارها تاثیر بگذارند.
نتیجه گیریبا درک عمیق از رابطه انسان و مکان، می توان به طراحی فضاهایی پرداخت که نه تنها پاسخگوی نیازهای فیزیکی انسان باشند، بلکه به ارتقای کیفیت زندگی، تقویت حس تعلق و شکل دهی به هویت جمعی نیز کمک کنند. ذهن، بدن و محیط به طور جدایی ناپذیری با هم مرتبط هستند و درک این رابطه پیچیده، برای ایجاد محیط های انسانی پایدار و پویا ضروری است. مدل ارائه شده، می تواند به عنوان ابزاری برای طراحان و برنامه ریزان شهری مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: مکان, هویت, ذهن, بدن, محیط شهری, نماد, فضا, ارتباطات غیرکلامیProblem Statement:
How does place, beyond being a physical space, influence the formation of human identity, cognition, and experience? This article aims to explore this fundamental question by explaining the complex interaction between humans and the built environment.
ObjectiveTo present a comprehensive model of the human sensory-motor experience and the creation of effective non-verbal communication with the environment, in order to facilitate the design of higher-quality and more humane spaces.
MethodologyRelying on a descriptive-analytical approach and an in-depth review of the literature, this article seeks to explain the hidden patterns between space, experience, and meaning. Qualitative text analysis has been a key tool in achieving this goal.
FindingsPlace is not merely a physical setting but a meaningful context in which individual and collective identities are formed. Spatial symbols and visual elements, as a common language, enable communication with the environment and the creation of meaning. The human mind is strongly influenced by spatial structures, and spaces can affect perception, emotions, and behaviors.
ConclusionWith a deep understanding of the relationship between humans and place, we can design spaces that not only meet the physical needs of humans but also improve the quality of life, strengthen a sense of belonging, and shape collective identity. Mind, body, and environment are inextricably linked, and understanding this complex relationship is essential for creating sustainable and dynamic human environments. The presented model can be used as a tool for designers and urban planners.
Keywords: Place, Identity, Mind, Body, Urban Environment, Symbol, Space, Nonverbal Communication -
نشریه مدیریت شهری، پیاپی 74 (بهار 1403)، صص 125 -146
حس مکان و حس تعلق به مکان ازجمله مفاهیمی هستند که در ارتقا کیفیت زیست شهروندان تاثیرگذار بوده و رشد روحی و معنوی آن ها را فراهم می کند. از سویی دیگر، در شهرهای ساحلی، سواحل شهرها از عناصر واجد ارزش و از بسترهای شکل دهی به حس تعلق به مکان بوده اند. بر این اساس بررسی ارتباط و سنجش حس مکان و عوامل موثر آن بر توسعه سواحل شهرها، هدف و ضرورت پژوهش حاضر بوده است. روش تحقیق در مرحله ادبیات نظری، روش «توصیفی- تحلیلی» و روش «فراتحلیل» بوده که از ابزار گردآوری داده مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی نیز بهره برده است. همچنین از روش «پیمایشی» و «تکنیک پرسشنامه» در سطح آمار استنباطی و آزمون کوورایانس و اسمیرنوف برای اعتبار و روایی تحقق استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد که توجه به حس مکان به عنوان یک ساختار چندبعدی که بیانگر اعتقادات، احساسات و تعهدات رفتاری در محیط خاص و بترتیب بعد شناختی، بعد عاطفی و بعد رفتاری می باشد درنظرگرفته شده است؛ لذا حس تعلق به مکان استفاده کنندگان در بعد شناختی (هویتی) و عاطفی (دلبستگی) در سطح بالایی قرار دارد. بعد رفتاری (وابستگی) نسبت به بعد شناختی و عاطفی در سطح پایینتر قرار دارد و نشان می دهد ساحل در برآورده کردن نیازهای آن ها موفق عمل نکرده که عدم تجهیز خط ساحلی برای شکل گیری فعالیت های تفریحی و مرتبط با آب، عدم وجود بسترهای مناسب جهت استقرار خانواده، تداخل حرکت سواره و پیاده، تهدیدات ناشی از فرسودگی و تخریب بافت تاریخی بوشهر در این امر موثر می باشند.
کلید واژگان: سواحل شهری, توسعه سواحل, مکان, حس مکان, بوشهرUrban Management, Volume:23 Issue: 74, 2024, PP 125 -146Sense of place and sense of belonging to the place are among the concepts that are effective in improving the quality of life of citizens and provide their spiritual growth. On the other hand, in coastal cities, the coasts of cities are elements of identity and value and are formed by the context of the sense of belonging to a place. The research method in the theoretical literature stage is 'descriptive-analytical' method and 'meta-analytic' method, which has also used data collection tools based on library and documentary studies. Also, 'survey' method and 'questionnaire technique' at the level of descriptive and inferential statistics and covariance and Smirnov tests have been used for validity and validity of the realization. Findings show that according to the theoretical foundations of the sense of place as a multidimensional structure that expresses beliefs, feelings and behavioral commitments in a particular environment, which are the cognitive dimension, emotional dimension and behavioral dimension, respectively. Has been; Therefore, the sense of belonging to the place of beach users in the cognitive (identity) and emotional (attachment) dimension is at a high level. Behavioral dimension (dependence) is lower than cognitive and emotional dimension and shows that the beach has not been successful in meeting their needs that the lack of a beach line for the formation of recreational and water-related activities, interference of cavalry and pedestrians, threats of burnout and destruction of the historical fabric of Bushehr are effective in this regard.
Keywords: Urban Beaches, Coastal Development, Place, Sense Of Place, Bushehr -
روستا به واسطه کنش های متقابل تاریخی، هویتی، معنایی نوع متفاوتی از حیات جمعی را تجربه می کند. این رابطه محلی و خویشاوندی، لزوم توجه به فضاهای جمعی در روستا را دو چندان می کند. ازآنجاکه فضای جمعی بستری ارزشمند برای تجربه مکان در روستاست بررسی این موضوع و تحلیل مصداق ها در برنامه توسعه اهمیت و ضرورت می یابد. هدف از این پژوهش بررسی نقش فضاهای جمعی مکان محور در طرح توسعه روستاهای شهرستان کوهدشت است و سوال اصلی این است که جایگاه فضای جمعی مکان محور در برنامه توسعه روستایی چیست؟ این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی با ماهیت کیفی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای و بخش قابل توجهی براساس مطالعات و مشاهدات میدانی به انجام رسیده است. طرح هادی، نسخه ایی کوچک از طرح جامع شهری است که با نادیده گرفتن مفهوم فضای جمعی و تقلیل آن در برنامه ریزی به ویژگی های کالبدی و کارکردی باعث شده تا بعد مکان و معنا در این فضاها تضعیف شود. براساس یافته ها، فضای جمعی روستا بر مبنای معنا شکل می گیرد و بعد در مسیر عملکرد و کالبد پیش می رود؛ جریانی خلاف آنچه در شهر انتظار می رود. علاوه بر نادیده گرفتن شاخصه های منحصربه فرد روستا، حذف الگوهای بومی، نادیده گرفتن مشارکت مردمی از مشکلات دیگری است که انتظار می رود در طرح های آتی توسعه دیده شود. ضمن اینکه بازآفرینی فضاهای جمعی روستایی، ملزم به شناخت و در نظرگرفتن شاخصه های مکان محور است.
کلید واژگان: فضای جمعی, مکان, برنامه توسعه روستایی, طرح هادی, روستاهای کوهدشتThe village experiences a different type of social life due to historical, identity and meaning interactions. This local relationship doubles the need to pay attention to social spaces in the villages. Since the social space is a valuable platform for experiencing the place in the village, it becomes important and necessary to investigate this issue and analyze examples in the rural development plan. The purpose of this research is investigation the role of place-baced social spaces in the development plan of the villages of Kuhdasht. And the main question is; What is the role of place-based socail space in rural development plan? This research has been done by descriptive analytical and qualitative method and based on library studies and a significant part based on field studies and observations. Hadi’s plan is a small version of the city’s comprehensive plan, which by ignoring the concept of social space and reducing it to physical and functional features in planning, has weakened the dimension of place and meaning in these spaces. According to the findings, the social space of the village is formed on the basis of meaning, and then it goes in the direction of function and fabric, contrary to what is expected in the city. In addition, ignoring the unique features of the village, removing local patterns, ignoring people’s participation are other problems that are expected to be seen in future development plans. In addition, re-creation of rural social spaces is required to recognize and consider place-based characteristics.
Keywords: Social Space, Place, Rural Development Plan, Hadi Plan, Kuhdasht Villages -
مجله منظر، پیاپی 67 (تابستان 1403)، صص 62 -67
منظر فرهنگی به عنوان زیرسیستمی از منظر متاثر از توسعه روستایی به عنوان جریانی در جهت پیشرفت روستا است. در سال های اخیر روستاهای شهرستان کوهدشت لرستان، به عنوان روستاهایی در مواجهه با دوگانه شهر و روستا، مورد آسیب طرح های توسعه استعمارگر که با وعده عمران روستا اتخاذ اما سبب نابودی هویت روستا شده، قرار گرفته است.این مقاله به بررسی سه روستای خسروآباد، پای آستان و ابوالوفا در شهرستان کوهدشت استان لرستان از طریق مشاهده میدانی پرداخته است. به نظر می رسد طرح های توسعه بدون توجه به منظر فرهنگی روستا و یا صرفا توجه ابژکتیو به صورت فرهنگ ها، دست به اقداماتی با توهم عمران زده اند اما به مرور زمان میراث، ارزش ها و هویت مردمان را تغییر داده یا تخریب کرده اند. در جهت حفاظت از منظر فرهنگی روستا به عنوان یکی از اقسام توسعه، لازم است تا طرح های توسعه، مکان مند و با درنظرگیری تنوع و تفاوت فرهنگ ها برنامه ریزی و اقدامات متناسب با هر سرزمین اتخاذ شوند.
کلید واژگان: منظر فرهنگی روستا, طرح توسعه, مکان, غیرمکان مندMANZAR, Volume:16 Issue: 67, 2024, PP 62 -67The cultural landscape, as a subsystem of the landscape, is influenced by rural development as a process towards village advancement. In recent years, the villages of Kuhdasht County in Lorestan, as villages caught between the duality of city and countryside, have been damaged by colonial development plans that, although adopted with the promise of rural improvement, have led to the destruction of the village identity. This article examines three villages—Khosrowabad, Pai Astan, and Abolvafa—in Kuhdasht County, Lorestan Province, through field observation. It appears that the development plans, without consideration of the village’s cultural landscape or merely objective attention to cultures, have undertaken actions under the illusion of development but have gradually altered or destroyed the heritage, values, and identity of the people. To protect the cultural landscape of villages as a form of development, it is necessary for development plans to be place-based and to consider the diversity and differences of cultures, with actions tailored to each specific area.
Keywords: Village Cultural Landscape, Development Plan, Place, Non-Place-Based -
نشریه مکتب احیاء، پیاپی 2 (بهار 1403)، صص 34 -41
طرح هاد ی که از آن به عنوان طرح تغییر و تحول د ر ساختار فیزیکی- کالبد ی روستاها یاد می شود ، بخشی از فرایند توسعه روستایی به شمار می رود که تهیه و اجرای آن د ر چارچوب نظام برنامه ریزی، د ارای معیارها و ضوابطی است که بر کالبد روستا به ویژه ارزشمند ی زمین اثر می گذارد . تعیین و تثبیت محد ود ه قانونی برای روستا و همچنین ضرورت ساخت و ساز د ر آن سبب شد ه است که قیمت زمین د ر روستاها د چارتغییر شود و روستا به عنوان کالایی سرمایه ای با هد ایت سازمان های د ولتی با سیاست تمرکزمحور بر امر توسعه د چار تغییر و تحولات اساسی شود . د ر سایه تمرکزگرایی د ولت بر طرح های هاد ی و نگاه عاملیتی و خطی بر تد وین آن که منجر به یکسان سازی اکثر طرح ها شد ه و همچنین عد م مشارکت مرد م د ر طرح های توسعه، مشکلات زیاد ی از مرحله برنامه ریزی تا اقد ام د ر طرح ها ایجاد شد ه است. روش پژوهش د ر این مقاله از نوع توصیفی- تحلیلی و جمع آوری اطلاعات به شیوه مید انی و حاصل سفر چهار روزه به منطقه کوهد شت استان لرستان است. د ر تد وین این پژوهش از روش کتابخانه ای استفاد ه شد ه است. این پژوهش به د نبال این است که چرا جامعه امروزی با وجود طرح های هاد ی، شاهد عد م کیفیت محیطی د ر حوزه کالبد و غیر کالبد و عد م رضایتمند ی د ر توسعه روستا است؟ طی بازد ید مید انی به عمل آمد ه از روستای پای آستان د ر منطقه کوهد شت لرستان، به نظر می رسد عد م تحقق برنامه های توسعه د ر مرحله اقد ام عمد تا ناشی از ناتوانی د ر د رک و شناسایی ویژگی های محیطی و ارزش های سرزمینی روستا د ر مرحله تد وین برنامه است. مسیر تحقق پذیری طرح های هاد ی مستلزم شناخت د قیق مکان و توجه به لایه های منظر د ر فرایند برنامه ریزی است. لازمه این امر قرارگیری مرحله ای د ر شرح خد مات تد وین اسناد برنامه ریزی فضایی تحت عنوان خوانش لایه های منظر است که ضمن آن با کمک متخصص منظر و مشارکت جامعه محلی، لایه های منظر کشف و پس از ارزیابی، ارزش های سرزمینی هوید ا می شود . این روند منجر به تهیه یک برنامه مبتنی بر مکان (مکان محور) خواهد بود که امر توسعه پاید ار روستا را تضمین می کند .
کلید واژگان: طرح هادی, مکان, منظر, توسعه پایدار, رویکرد عامل و غیرعاملThe Hadi plan, referred to as a plan for change and transformation in the physical-structural of villages, is part of the rural development process, the preparation and implementation of which is within the framework of the planning system, with criteria and regulations that affect the structure of villages, especially the value of land. Determining and establishing a legal boundary for the village, as well as the necessity of construction and development therein, has led to changes in land prices in villages, turning the village into a capital commodity guided by government organizations with a policy of concentration-based development, undergoing fundamental changes and transformations. Under the government’s focus on Rural Guide plans (such as Hadi plan) and its agentive and linear perspective to their formulation, which has led to the standardization of most plans, as well as the lack of public participation in development plans, numerous problems have risen from the planning stage to implementation in the projects. This study is descriptive-analytical and the data is collected through library research and field study, which is the result of a four-day trip to Kohdasht region of Lorestan province. This study seeks to find out why the present society, despite rural guide plans, is witnessing the lack of environmental quality in the physical and non-physical fields and lack of satisfaction in the development of the village? During a field visit to Pay-e Astan village in Lorestan’s Kohdasht region, it seems that the failure to realize development plans in the action stage is mainly due to the inability to understand and identify the environmental characteristics and territorial values of the village in the stage of developing the plan. The realization path of Rural-Guide plans requires a detailed knowledge of the location and attention to the landscape layers in the planning process. The requirement for this is the inclusion of a stage in the description of spatial planning document compilation services under the title of reading landscape layers, in which landscape layers are discovered with the help of a landscape expert and the participation of the local community, after which, territorial values are identified. This process will lead to the preparation of a Place-based program that guarantees the sustainable development of the village.
Keywords: The Hadi Plan, Place, Landscape, Sustainable Development, Agentive, Non-Agentive Approach -
محیط پیرامون انسان به عنوان بستر تحقق اعمال، یکی از عواملی است که می تواند بر شک لگیری رفتار وی اثر گذارده و در صورت عدم ایفای نقش مطلوب خویش، قطعه ای از پازل هدایت اخلاقی فرد و به تبع آن اجتماع، مختل خواهد شد. این پژوهش با پاسخ به سوال چیستی ویژگی های کالبدی محیط حامی رفتار اخلاقی، به دنبال ارائه مصادیق کالبدی برای محیط است که بتواند بستر مناسبی برای اعمال اخلاقی، از منظر اندیشه اسلامی آورد. این امر با رویکرد کیفی و روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و مصاحبه با متخصصین به انجام رسیده و حوزه بررسی آن محیط های عمومی است. با بررسی محیط در سه سطح ادراکی، رفتاری، و کالبدی، بعضی از فرامین اخلاقی موجود در منابع دینی در دو سطح ادراکی و رفتاری، تحت عنوان انسان شناسی دینی و جامعه شناسی دینی، شناسایی و عوامل اختلال آفرین در این فرامین ریشه یابی شد و برای جلوگیری از ایجاد آن ها، راهکارهای کالبدی ارائه شد. با تحقق ویژگی های کالبدی ارائه شده از دریچه هر یک از سطوح محیط، می توان امید داشت که محیط، بسترساز امر اخلاقی گردد.
کلید واژگان: رفتار اخلاقی, مکان, امکان دهندگی, اخلاق اسلامیThe environment around people can affect the formation of their behavior. If the environment does not play the desired role, a part of the chain of moral guidance of the individual and consequently the society will be disturbed. The question of this research is about what are the physical characteristics of the environment that supports ethical behavior. The purpose of the research is to provide physical examples for the environment that can provide a suitable platform for moral actions from the perspective of Islamic thought. This research has been done with qualitative approach and analytical descriptive method and using library resources. In order to answer the research question, the nature of behavior and types of ethical behavior were investigated first. Then the influencing factors on behavior were studied, one of which was the surrounding environment. After that, theories related to how the environment affects behavior were discussed. By examining the environment at three perceptual, behavioral, and physical levels, some of the moral orders found in religious sources at two perceptual and behavioral levels, under the title of religious anthropology and religious sociology, were identified and the factors causing disruption in these orders were identified. Finally, relying on the enabling nature of the environment and the theory of The Holistic Sacredness of Space, physical examples related to each of the perceptual and behavioral parts of the environment were presented in public spaces. With the realization of the physical characteristics presented regarding each of the levels of the environment, we can hope that the environment will become a platform for moral affairs.
Keywords: Moral Behavior, Place, Possibility, Islamic Ethics -
در فرایند طراحی منظر شهری در دانشگاه تهران، یک مرحله به «خیال طرح» اختصاص دارد (بنگرید به کتاب رویکرد منظرین در طراحی شهری نوشته منصوری و فرزین، 1396) که دانشجویان پس از خوانش مکان طرح و برنامه ریزی کارکردی پروژه، برای محصول نهایی خود هویتی یکه و یکپارچه تصور می کنند که علاوه بر اقتضائات واقعی عرصه طراحی از جمله شرایط جغرافیایی، عملکردی، آثار تاریخی و شبکه آمدوشد فهم شهروندان از آن عرصه را نیز ضمیمه کار می کنند. نتیجه این تلفیق، روایت خیال گونه از طرح است که ضمن حفظ قابلیت های فضایی و واقعی عرصه، عنصر خیال را برای تداوم هویت مکانی طرح به نحو مبسوطی به خدمت می گیرد. این روش، محصول رویکرد نوین به مکان و منظر است که در فرایند مرمت فضا نقش بنیادی در فهم عرصه مورد نظر برای طراحی دارد.
نشریه مکتب احیاء با توجه به اهمیت به کارگیری دانش های نوین در روند توسعه و پیشرفت جامعه بر آن است تا از طریق تاکید بر این دیدگاه از خوانش فضا در حوزه مسائل مرمت شهر، منظر، معماری و هنرهای وابسته به بسط ادبیات علمی آن همت گمارد. در این راه ضمن بهره گیری از همیاری متخصصان دانشگاهی چشم امید به مشارکت و یاری جوانان دانشمند در تحقیقات جدید خود و به کارگیری رویکردهای نوین در حل مسائل جامعه دارد. مکتب احیاء آمادگی خود را برای پذیرش و طرح بین المللی یافته های محققان ایرانی و بین المللی در زمینه تخصصی نشریه اعلام می کند.
تصویر روی جلد این شماره اثر علیرضا افضلی است که طراحی محیط پیرامونی برج طغرل در شهر ری را با هدف ایجاد فضای جمعی در دست داشت. تصویرسازی او روایت خیال گونه و سورئالیستی همچون رویای شبانه از واقعیتی است که عناصر شاخص آن قابل تمیز است.کلید واژگان: مرمت, مکان, رویکرد کل نگرIn the urban landscape design process at Tehran University, one phase is dedicated to the “design imagination” (see A Landscaped Approach in Urban Design, Mansouri & Farzin, 2016) Students are supposed to read the place of the design and functional planning of the project and then conceive a single and integrated identity for the final product. In addition to the actual requirements for the design of an area such as geographical and functional conditions, historical monuments, and the transportation network, they incorporate citizens’ understanding of the area. The outcome of such integration is a narrative of the design that is reminiscent of fantasy which preserves the design’s spatial identity while maintaining the area’s actual and spatial capabilities. This method is the product of a new approach to place and landscape, which plays a fundamental role in the process of space restoration by helping to understand the target area for design.
By highlighting this point of view in the reading space of city restoration, landscape, architecture, and related arts, the journal of “Revitalization School” hopes to contribute to the development of scientific literature, highlighting the significance of using modern knowledge in the process of development and progress of society. In doing so, this journal intends to get the support of academic specialists while also enlisting the involvement and help of young scientists in their ongoing research and the use of novel techniques to address societal issues. This journal declares that it is prepared to accept and present research findings within the journal scope from Iranian and foreign scholars.
The picture on the cover of this issue was prepared by Alireza Afzali, who designed the surrounding environment of Toghrol Tower in Ray city to create a communal space. His depiction is a fantasy-like and surrealist narrative, like a nightdream of reality, whose characteristic elements can be distinguished.Keywords: Restoration, Place, Holistic View -
روستا و شهر تنها گونه های رسمی در طبقه بندی مکان زیست اجتماعی انسان است. این تقسیم دوره ای را شامل می شود که انسان اولیه از دوره گردی و غارنشینی دست کشید و به یکجا نشینی روی آورد. نام این دوره را انقلاب کشاورزی گذاشته اند که اساس آن بر استقرار و سکونت در محل ثابت است. از این پس، ثبات محل استقرار، جوهر رشد انسان و جامعه شناخته شده و نام محصول آن را تمدن گذاشته اند. تمدن به معنای دستاورد مدینه، مجموعه آدابی است که انسان شهرنشین به واسطه تقسیم کار و به دست آوردن زمان اضافی برای ارتقای فرهنگ و روابط خود تولید کرد. از آنجاکه حجم این آداب در شهر بیشتر از روستا بود، نام آن را تمدن گذاشت به تصور آن که محصول شهرنشینی اوست. در مقابل روستا و روستایی را نیز واجد نوعی عقب ماندگی و رشد نایافتگی دانست که مستند به محل زیست او بود. در این نوع نامگذاری، هر رفتار و ادب برآمده از محل شهر، چون حاوی سطح بالاتری از علم و تسلط بر طبیعت است، برتر از رفتارها و آداب روستایی است. می توان گفت که مقسم و جوهر تقسیم در این نامگذاری، نه امر کمالی که محل وقوع آن است. زیرا اطلاق تمدن به هر حرکت شهرنشینان در مقابل افعال روستانشینی مخالف عقل سلیم و درک کلی انسان است. این دقت روشن می سازد که اهمیت «محل» در طبقه بندی فهم بشر از امر کمالی و متعالی تا چه میزان زیاد است؛ طوری که به جای ارایه معیار مجرد و معنوی برای تبیین امر کمالی، از شاخصی استفاده کرده است که به معیار مادی (شهر یا روستا) منتهی می شود. در این رویکرد هر عمل برآمده از زندگی شهری مساوی برتری و نمود تمدن است؛ ولو با موازین عقلی و اخلاقی همسو نباشد. در مقابل این نوع نامگذاری، رویکرد قرآن در تفکیک قریه و مدینه است که به جای وابستگی آن به کثرت جمعیت یا نوع تولید، خصوصیات کمالی را مبنای تفکیک قرار داده است. «در قرآن واژه مدینه 14 بار و قریه 60 بار به کاررفته است... در اصطلاح قرآنی همه آبادی های روی زمین با تابلوی قریه شناسانده می شوند، مگر این که با ملاک های ویژه ای سازگاری داشته باشند... ملاک های قرآن در شناسایی شهر عبارتند از : صلاحیت فرهنگی اشخاص و حضور و سکونت پیامبری از پیامبران خدا» (رهبری، 1387). در منطق قرآن یک مکان در دو زمان مختلف با دو عنوان قریه و مدینه خطاب شده که تغییر عنوان ناشی از ماهیت عمل رخ داده در آن است. آن هنگام که رخداد ناقض رشد انسان و معیارهای کمالی بوده از عنوان قریه، و هنگامی که رخدادی کمالی در آن محل ذکر شده از نام مدینه بهره گرفته شده است. لذا مقسم قرآن در طبقه بندی مکان زیست انسان نه ناظر بر یکجانشینی یا اندازه محل، که مبتنی بر وضع اخلاقی آن است. اینجا می توان این نتیجه ضمنی را نیز به دست آورد که دو خطاب مختلف نسبت به یک محل به واسطه دو عمل مختلف منتسب به آن، موید ذی روح دانستن «محل» و به تعبیر امروزین آن، احتساب آن به عنوان «مکان» است؛ آن طور که دانش امروز، مکان و منظر را پدیده ای زنده، ذی روح و حامل معنایی می شناسد که ذهن ناظر از تفسیر و ادراک هم زمان«بیرون» به دست می آورد.تا اینجا دو منطق معارض برای بیان وجه تسمیه شهر و روستا معرفی شده است: اول اندازه و نوع اقتصاد، دوم عمل برآمده از اجتماع ساکن در آنها. اگرچه این بحث به خودی خود جذاب و واجد اهمیت و کارکرد فوق العاده است، اما دقت در انحصار مکان زندگی اجتماعی انسان به روستا و شهر، غفلت از یک گونه مهم و رایج سرزمین ایران و بسیاری سرزمین های دیگر است. نتیجه این خطا اتخاذ برنامه ها و انجام اقداماتی است که مخالف حقوق طبیعی، انسانی و ملی ساکنان آن است. کما این که در دوره معاصر ایران و از زمان رضاخان به این سو این خطا مستمرا تحت عنوان تخت قاپو یا اسکان عشایر جریان دارد. زندگی عشایری گونه سوم از زیست اجتماعی انسان است که بر خلاف شهر و روستا نه تنها وابسته به یکجانشینی نیست، بلکه شرط تحقق آن سیالیت «محل» زندگی این جامعه است. عشایر که بر مبنای اقتصاد مولد لبنیات شیوه سکونت و تولید خود را پایه گذاری کرده اند، به جای کشاورزی و وابستگی به زمین و نتایج قهری آن که یکجا نشینی و تولید وابسته به محل ثابت است، شیوه کوچ روی و بهره مندی از مراتع گسترده و پویا در پهنه سرزمین را مبنای نظام اجتماعی خود قرار داده اند. تولید لبنیات، گوشت، بافته ها و صنایع دستی معیشت آنها را سامان می دهد. روابط اجتماعی خود را با تعریف نظام ایلی و طایفه ای به شرحی که در مطالعات مختلف نگاشته شده سامان می دهند و بر اساس دو نظام اجتماعی و معیشتی مختص خود تمدن بزرگی را بنا کرده اند که مظاهر غیرمادی آن بر نمونه های عینی آن برتری دارد. خصایل سلحشوری، آزادگی، جوانمردی، طبیعت شناسی، وطن دوستی و بسیاری صفات اجتماعی و اخلاقی دیگر به حد کثیر در جامعه عشایری موجود است. با این وصف به دلیل بروز خطا در طبقه بندی مکان زیست انسان ها به شهر و روستا، و غفلت از گونه مکان های عشایری، گروه بزرگی از جامعه ایران در مسیر حذف قرار گرفتند. بلاهایی که تحت عنوان توسعه و عمران اما ناشی از انگیزه های قدرت مدار یا نادانی بر این جامعه تحمیل شده خسارت های انسانی و طبیعی بزرگی را رقم زده است. بیکاری و فقر فزاینده در مکان های عشایرنشین کشور که به ظهور آمار عجیب دو هزار نفر در انتظار حکم اعدام برای قاچاق مواد مخدر در شهرستان دلفان (ابراهیمی، 1402) انجامیده نتیجه این سیاست هاست. برای ملتی که هزاران سال تمدن کوچ رو را برپا کرده و در تعادل مثبتی با محیط طبیعی و انسانی خود به سر می برد، تحمیل یکجانشینی و آدابی که اساسا نمی شناسد، معنایی جز نابودی هستی و تمدن او ندارد. روش ارتقای زندگی عشایر، به رسمیت شناختن تمدن آنها و پرداختن به نیازهای آنان در تناسب با شرایط زندگی آنان است. عشایر ملت مکان مندی هستند که مکان را در گستره وسیع آن تجربه کرده و می شناسند و بر خلاف یکجانشینان، فهم عمیق تری از سرزمین و مکان دارند؛ چیزی که تمنای انسان امروز است.
کلید واژگان: شهر, روستا, عشایر, مکان, سیالیتVillage and city are the only official categories in the classification of human social life. This division includes the period when early humans stopped wandering and living in caves and settled down. The name of this period has been given as the agricultural revolution, which is based on settling and living in a fixed place. Since then, the stability of the place of residence has been recognized as the essence of human and societal growth, and its product has been named civilization. Civilization means the achievements of the Madinah, referring to the array of manners that the urban man adopted by dividing work and having more spare time to foster his culture and relationships. Given that compared to villages, customs were higher in the cities, the term civilization was selected to reflect supposedly the product of his urbanization. Comparatively, the village connoted a kind of backwardness and lack of development, which was documented by his place of residence. In naming, any manners originating from the city are superior to rural manners and customs because they reflect a higher level of knowledge and mastery over nature. Neither the divider nor the essence of division in this naming can be said to echo integrity but is the locus of occurrence. As the application of civilization to every movement of urban dwellers is against common sense and general human understanding, its accuracy makes it clear how important "place" is in the classification of human understanding of perfection and transcendence. So instead of providing a single spiritual criterion to explain perfection, he used an index that leads to a material criterion (city or village). In this approach, every act arising from urban life is a sign of superiority and a manifestation of civilization, even if it is not in line with rational and moral standards. In contrast to this naming, the Qur'an's approach is to separate the village and the Medina, which, instead of depending on the population or the type of production, has defined the characteristics of integrity as a criterion for the separation. "In the Qur'an, the word Medina has been used 14 times and village 60 times... In the Qur'anic terminology, all settlements on earth have been identified with the sign of a village, unless they are compatible with special criteria... The criteria of the Qur'an in identifying a city include the cultural competence of individuals and the presence and residence of a prophet from God's prophets" (Rehbari, 2008).In the logic of the Qur'an, a place is addressed with the two titles of village and Medina at two different times. When the event violates human development and integrity standards, the name of the village is used, and when there is a perfect event in that mentioned place, the name of Medina is used. Therefore, the Qur'anic division in the classification of the place of human life is not based on the location or the size of the place, which is based on its moral status. This implicit conclusion can be arrived that two different addresses to the same place for two different actions prove that the "place" is spiritual and, in today's interpretation, is a "place." The way today's knowledge recognizes the place and landscape as a living, soulful phenomenon that carries the meaning that the observer gains from the simultaneous interpretation and perception of "outside". So far, two opposing logics have been proposed to describe the terms city and village: first, the size and type of economy, and second, the action of the community living in. Although this discussion is per se attractive and important, limiting the place of human social life to the village and the city means neglecting an important and common group in Iran and many other lands. The result of this mistake is adopting plans and taking actions that are against the natural, human, and national rights of its inhabitants. Moreover, in the contemporary period of Iran and from the time of Reza Khan onwards, such a mistake has been repeated under the name Takht Qapu, or nomad settlement.Nomadic life is the third type of human social life, which, unlike the city and the village, is not only dependent on living together, but the condition for its realization is the fluidity of the "place" of the life of this society. Nomads have based their way of living and production on the dairy production economy rather than agriculture, which is dependent on land and its forced results requiring settlement and production dependent on a fixed place. They have set up their social system based on migration, benefitted from wide and dynamic pastures in the territory, and made a living by producing dairy, meat, textiles, and handicrafts. They have organized their social relations by defining the tribal and clan systems as described in various studies, and they have built a great civilization based on two specific social and livelihood systems, whose immaterial manifestations outweigh their material aspects. The traits of chivalry, freedom, chivalry, naturalism, patriotism, and many other social and moral traits are present in nomadic society. With this description, due to the occurrence of such mistakes in the classification of human habitations into cities and villages and the neglect of nomadic places, a large group of Iranian society has been eliminated. The calamities that have been imposed on this society under the title of development but caused by power-oriented motives or ignorance have caused great human and natural losses. The increasing unemployment and poverty in the nomadic areas of the country, which has led to the appearance of a strange figure of 20 thousand people awaiting death sentences for drug trafficking in Delfan city (Ebrahimi, 2023), is the result of these policies. For a nation that has established a nomadic civilization for thousands of years and lives in a positive interaction with its natural and human environment, the burden of monotony and customs that it does not know has no meaning other than the destruction of its existence and civilization. The way to improve the lives of nomads is to recognize their civilization and address their needs with regard to their living conditions. The nomads are the people of the place who have experienced and know the place to its vast extent, and unlike the nomads, they have a deeper understanding of the land and the place. What is the desire of man today?
Keywords: City, Village, Nomads, Place, Fluidity -
ساختار دیاگرام عملکردی فضای سکونتگاه های دانشجویی به واسطه جمعی بودن آن ها و اینکه خانه دوم محسوب می شود از اهمیت بسیاری برخوردار است. ساکنان این مجموعه، دانشجویانی هستند که با قبولی در شهری غیر از موطن خود مجبور به ترک خانه و نقل مکان به شهر جدید شده و عمدتا دارای سطوح رفتاری مختلف از نظر اجتماعی هستند و مواجهه با محیط جدید و افراد با فرهنگ ها و روحیات متفاوت موجب ایجاد نوعی اختلال در تامین یکی از مهم ترین نیازهای فردی از جمله خلوت مطلوب در محیط سکونتی، بخصوص در ماه های اولیه اسکان برای این افراد می گردد. این پژوهش به ارزیابی معیارهای تامین خلوت ساکنان سکونتگاه در ساختار دیاگرام عملکردی این مکان سکونتی خاص توجه دارد. برای نیل به این امر ابتدا ساختار سکونتگاه بر اساس مولفه های کالبدی- محیطی، عملکردی- فعالیتی و ادراکی- معنایی با استنباط از نظریه مکان دیوید کانتر مورد بررسی قرار می گیرد. نمونه های مورد ارزیابی هدف تحقیق، سکونتگاه دانشجویی در مجتمع سکونتگاهی دانشگاه بین المللی امام خمینی و مجتمع سکونتگاهی دانشگاه آزاد اسلامی شهر قزوین با دو نوع ساختار متمرکز و خطی بوده است. پرسشنامه این پژوهش در دو بخش اصلی سازماندهی شده است که بر پایه مقیاس 5 گزینه ای لیکرت پاسخ ساکنان را در رابطه با رفتار خلوت در مکان سکونتی دسته بندی می کند. به منظور ارزیابی نهایی الگوهای نظری پژوهش و تعیین رابطه وابستگی متغیرهای مستقل و وابسته به طور همزمان از روش چند متغیره الگوسازی معادلات ساختاری با نرم افزار 22 AMOUS استفاده گردید که به صورت ترکیبی از تحلیل عاملی و تحلیل مسیر بهره می گیرد و در نهایت استدلال منطقی به جمع بندی داده های حاصل از شیوه پیمایش و معادلات ساختاری می انجامد. یافته ها نشان می دهد که ویژگی های کالبدی- محیطی با بارعاملی 0/83 بیشترین تاثیر بر سازمان فضایی را دارد و به همین ترتیب ویژگی های عملکردی- فعالیتی با بار عاملی 0/7 در رتبه دوم و ویژگی های ادراکی - معنایی با بار عاملی 0/56 در رتبه سوم قراردارند. نتایج نشانگر برتری معیارهای خلوت ساکنان در سکونتگاه های متمرکز بر اساس رابطه سازماندهی با ساز و کارهای تامین خلوت نسبت به نمونه مشابه خطی و افزایش رضایتمندی سکونتی در اینگونه سکونتگاه ها اشاره دارد.
کلید واژگان: ساختار دیاگرام عملکردی, مکان, خلوت, سکونتگاه دانشجوییBackground and ObjectivesThe functional layout of student residences holds significant importance as these spaces serve as a collective ‘second home’ for their residents. Many students living in such complexes have left their hometowns and are adapting to a new city, often encountering individuals from diverse backgrounds and varying social behaviors. This adjustment period, especially in the initial months, highlights the crucial need for ensuring residents’ privacy within their living environment. This study aims to evaluate the relationship between the functional layout of these residential spaces and their ability to safeguard residents’ privacy. By focusing on specific criteria tailored to meet the privacy needs of student residence occupants, this research seeks to address the challenges posed by the transition to communal living in a new environment. To understand the role of spatial organization in student residences, this study focuses on the spatial thresholds that define boundaries between interior and exterior spaces, emphasizing the creation of solitude and personal territories. The category of solitude and the creation of privacy and personal territories have been addressed in order to able to determine the desired solitude for the residents through the evaluation of the effective components of threshold that are resulted from the spatial organization of such residences. Drawing upon David Canter’s theory of place, the study examines the physical-environmental, functional-activity, and perceptual-semantic components of student residences. Specifically, it evaluates two residential complexes—the Imam Khomeini International University and the Islamic Azad University of Qazvin—to analyze their centralized and linear structural configurations. In addition, the study incorporates theories of environmental perception, such as Gibson’s ecological model of perception and the theory of environmental affordance, which emphasize the role of movement in acquiring environmental information. It also considers Barker’s ecological theory, which suggests that changes in behavior result from changes in the environment. These theories inform the extraction of research indicators and variables in the theoretical model, providing a framework for understanding the relationship between spatial organization and resident behavior.
MethodsThe research questionnaire consists of two main sections. The first part assesses the quality of spatial organization in student residences regarding privacy, focusing on independent research variables. The second part gathers social data related to the dependent variable of privacy, covering two components: environmental affordance and attachment to the environment. Both questionnaires utilize a 5-point Likert scale to categorize residents’ responses regarding privacy in student residences. To evaluate the theoretical models and determine the relationship between independent and dependent variables, a multivariate method of structural equation modeling was employed. This approach, facilitated by AMOS22 software, combines factor analysis and path analysis. Through logical reasoning, survey data and structural equations are analyzed to draw conclusions.
FindingsThe analysis reveals that physical-environmental characteristics apply the strongest influence on spatial organization, with a factor loading of 0.83. Following closely, functional-activity characteristics rank second with a factor loading of 0.7, while perceptual-semantic characteristics rank third with a factor loading of 0.56. In terms of evaluating privacy criteria based on the dependent variable questionnaire, environmental affordance demonstrates a higher impact with a factor loading of 0.71 compared to environmental attachment, which has a factor loading of 0.66. Furthermore, the significant correlation between privacy and spatial organization is evidenced by a factor loading of 0.62, indicating that spatial organization plays a pivotal role in shaping privacy, with internal components interacting synergistically.
ConclusionThe results highlight the significance of inner courtyards as an in-between space, particularly in student residences, as they enhance productivity and spatial dynamics. Unlike linear designs, incorporating courtyards into residence spatial organization increases spatial thresholds, facilitating spatial selection and permeability. Additionally, the hierarchical arrangement of spaces within courtyards fosters privacy and territorial definition among residents. Overall, survey results underscore the importance of creating conducive atmospheres in student residences through a balanced integration of physical-spatial and perceptual-behavioral factors. These factors not only influence the desirability of residences but also contribute to resident satisfaction and the establishment of stable behavioral patterns.
Keywords: Functional diagram structure, Place, Privacy, student residences -
Explaining the Conceptual Framework of Place Dignity in the Urban Regeneration Process Using Grounded Theory
In the past and in Iran's traditional architecture, urban neighborhoods were regarded as the spine and the most significant small urban complexes. However, physical renovation measures have stripped these neighborhoods of their dignity and identity indices. During urban development, neighborhoods with identities were gradually subjected to physical deterioration, leading to their dignity waning. As a result, urban places of these neighborhoods lost their identity elements and this led to deserted neighborhoods especially from their original inhabitants. Due to the importance of place dignity and lack of conceptualization of that in the field of urban geography, this study by using the grounded theory aims to discover and extract dimensions and components of place dignity from middle and historic fabrics to achieve a particular conceptual structure linked to it. Because the elites of urban planning and architecture of the country have influenced the decisions and implementation of urban renewal policies in the contemporary century of Iran and have played an important role in planning or guiding urban development programs and projects and also, due to the complexity and interdisciplinary nature of the topics related to the "city", in this research data was collected through an in-depth interview with several leading and decision-making experts in the academic, policy-making and executive fields of architecture, social sciences, geography and urban planning of the country. 435 phrases or sentences were extracted at the first coding stage. Afterward, 23 sub categories were identified as components of place dignity in six main categories, including cultural, physical-environmental, social, perceptual, functional, and economic dimensions. Validity in this research was ensured through constant comparative analysis and by following the theory of Davis and Rodd regarding precision in doing research.
Keywords: dignity, Place Dignity, Grounded Theory, place identity, The Relationship between Human, Place -
نشریه مطالعات هنر اسلامی، پیاپی 51 (پاییز 1402)، صص 729 -754تبیین ویژگی های محل سکونت مطلوب برای مسلمانان از مهم ترین موضوعات حوزه مطالعات «شهر اسلامی» است. کمبود منابع مکتوب و نیاز به توسعه مبانی نظری در این حوزه، همچنان انجام چنین پژوهش هایی را ضروری می سازد. این پژوهش ازنظر هدف، جزو پژوهش های بنیادی است. ابزار مطالعه اسنادی برای بررسی متون و تدقیق محتوای مطالب، و روش تجزیه وتحلیل کیفی با استفاده از استنتاج عقلی، جهت دستیابی به نتایج تحقیق مورداستفاده قرارگرفته است. در بخش چارچوب نظری، پس از بررسی مباحث «هویت»، ارتباط «جهان بینی» و «فرهنگ» با هویت و «هویت دینی»، «محله اسلامی» به مثابه «مکان» ایجادکننده «هویت اسلامی» و اثرپذیر از آن تعریف می گردد. در بخش یافته های تحقیق، اصول «محله اسلامی» با استفاده از چارچوب مفهوم «مکان» که شامل بخش های «فرم، فعالیت و معنی» و ابعاد «کالبدی، عملکردی و ادراکی-شناختی» است، تبیین می شود. مبنا قرار دادن مفهوم «هویت»، اصول «عبودیت، معنویت گرایی، کمال گرایی» (سطح معنا)، اصول «حرمت گرایی، اصالت گرایی، اجتماع گرایی، محبت محوری، خدمت گرایی، همسایه گرایی» (سطح عملکرد)، و اصول «زمینه گرایی، آبادانی، پاکیزگی و طهارت» (سطح فرم)، و صفات و تجلیات ناشی از آن ها را برای «محله اسلامی» تعریف می نماید. در بخش نتیجه گیری، روابط میان مفاهیم زمینه ساز شکل گیری «محله اسلامی»، جایگاه اصل «هویت» و نحوه تاثیرگذاری آن در استنتاج «اصول و صفات محله اسلامی» تعریف شده است.اهداف پژوهش:تعریف مفهوم «محله اسلامی» به مثابه«مکان» ایجادکننده «هویت اسلامی» و اثرپذیر از آن.تبیین جایگاه اصل «هویت» و نحوه اثرگذاری آن بر تبیین اصول و صفات «محله اسلامی».سوالات پژوهش:بر مبنای «جهان بینی توحیدی»، اصل «هویت» چگونه قابل تعریف خواهد بود؟هویت اسلامی چه جایگاهی در تعریف مفهوم «محله اسلامی» دارد؟کلید واژگان: شهر اسلامی, محله اسلامی, هویت, مکان
-
حضور معماری در سینما در ابعاد مختلفی چون ساختار روایی تا مشخصه های تکنیکی اثر قابل درک است. این نوشتار تجربه معنادار مکان را در میان مشخصه های تکنیکی سینمای یاسوجیرو ازو در «داستان توکیو» جست وجو و به دلیل محوریت «تجربه معنادار مکان» و برداشت ادراکی از نحوه نمایش آن، در چارچوب نگرش پدیدارشناسی بر پایه اندیشه مارتین هایدگر عمل می کند. فرض آن است که تجربه معنادار مکان در مشخصه های تکنیکی «داستان توکیو» در انطباق با مولفه های منتج از نگرش پدیدارشناسانه هایدگر به مکان قرار دارد که به موجب آن چگونگی شکل گیری این تطابق به عنوان پرسش تحقیق مطرح می باشد. پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و به روش پدیدارشناسی انجام شده است. نتیجه بیانگر آن است که در مشخصه های تکنیکی «داستان توکیو» از آنجا که مکان به واسطه تثبیت و ماندگاری در حافظه، توانایی در برانگیختن تخیل و امکان تامل آدمی بر موقعیتش، تجربه ادراکی متنوع، ادراک حسی و بی واسطه، ارتباط با آدمی و فعالیت های او، توجه به جنبه احساسی تجربه، ادراک در بستر محیطی گسترده و توجه به عناصر و اجزای محیط پیرامون، گسترش ارتباطات فضایی میان درون و بیرون، تعامل با دیگران، تعریف حدومرز برای مکان و ارتباط با بستر اجتماعی و فرهنگی خود ادراک پذیر شده است، در قرابت با نگرش پدیدارشناسانه هایدگر به مکان قرار دارد.
کلید واژگان: پدیدارشناسی مکان, مارتین هایدگر, یاسوجیرو ازو, داستان توکیو, مکانThis article examines the meaningful experience and perception of place among the technical characteristics of Yasujiro Ozu's cinema in "Tokyo Story" and works in the framework of Martin Heidegger's phenomenological approach due to the centrality of "meaningful experience of place." It is assumed that the meaningful experience of place in the technical characteristics of "Tokyo Story" is in accordance with the resulting components of Heidegger's phenomenological approach to place. As a result, the formation of this correspondence is raised as the research question. The current research is a qualitative type and is carried out by phenomenological method due to the importance of experiencing the place. Data have been collected based on reading books, observing the examined sample, and drawing a sketch of the understanding of the spatial relationships of the movie locations.The result indicates that in Ozu's mise-en-scene style, features such as repetition in the design of the graphic pattern of the backgrounds, repetition in the display of key locations, selecting nature in accordance with the mood of the characters, precision in the use of objects, uniform, and focused lighting, emphasizing the movement of the characters and creating spatial depth have caused the place to be defined based on Heidegger's phenomenological approach by fixing the place in the memory, evoking the imagination and allowing the characters to reflect on their position, perception in a broad environmental context concerning the elements and components of the surrounding environment. Furthermore, in mise-en-scene style, by expanding spatial connections between inside and outside, giving identity to places regarding social, cultural, and environmental contexts, defining limits, paying attention to the emotional aspect of the experience, perception of place in the context of daily life and human activities, direct experience of place, the variety of perceptual experience, and the possibility of interaction with others, the phenomenological approach to the place is adapted. In cinematographic features (low camera height and long take), considering the variety of perceptual experiences in viewing the place due to the low height of the camera, the perception of the place in the context of a comprehensive environment, the possibility of tactility experience, and fixing the location in the memory through the long take, the connection with the phenomenological components of the place is inferred. In the film editing style (shot-to-shot relationship by the establishing shots), by defining the place through the elements and details of the surrounding environment, man and his activities, the expansion of spatial communication between inside and outside, and the possibility of fixing and perpetuating the place in the memory, linking with the phenomenological discourse becomes obvious. Lastly, film sound (environmental sounds specific to each place and sounds outside the frame) with the possibility of perceiving the place in the auditory sensory experience, the experience of the place regarding the surrounding environment, the expansion of spatial communication between inside and outside, stimulating the imagination of the audience to visualize the spatial reference of the sound and the estimation of the size and scale of space, justifies the affinity with Heidegger's phenomenological approach to place.
Keywords: Phenomenology of Place, Martin Heidegger, Yasujirō Ozu, Tokyo Story, place -
یکی از جنبه های تعاملی انسان, ارتباط با خود است که دراین رابطه از یک طرف انسان به عنوان موجودی خودآگاه و در طرف دیگر, خود واقعی انسان قرار می گیرد. به نحوی که حواس مشترک, متاثر ازماهیت وجودی وی بوده و بر کیفیت زیستی تاثیر می گذارد. کیفیت زیستی در سطوح مختلف ایجاد شده و در تعامل با انسان, محیط را شکل می دهد. همچنین هدف پژوهش ارزیابی جنبه های زیستی موثر بر روابط درونی خودشناسی میان انسان و کالبد معماری می باشد. تحقیق حاضر تلفیقی از روش های کمی و کیفی است که در جنبه کیفی, با استفاده از توصیف, مشاهده و مطالعه کتابخانه ای و در جنبه کمی از داده های عددی و تحلیل به روش علمی کوداس استفاده می شود. یافته های تحقیق گویای شکل گیری رابطه ای درونی است که بر کیفیت محیط تاثیر گذاشته و متاثر از جنبه های خودشناسی انسان, سطوح کیفی مختلفی را ایجادمی کند. همچنین نتیجه این پژوهش نشان داد که طراحی هدفمند در جهت شکل دهی به کیفیت زیستی, به ترتیب متاثر از حواس مشترک ایمان, زمان, وحدت, حضور, مکان, امان و آگاهی می باشد. به طوری که در رابطه ای مستقیم میان مولفه های مستقل (کالبدی فضایی, جمعی رفتاری, ادراکی روانی) و مولفه های وابسطه (حواس مشترک) شکل گرفته و بستری برای دستیابی به زیستی مطلوب است. بنابراین می توان این موضوع را ناشی از رابطه درونی میان سه جنبه آگاهی بر خود, حواس مشترک و معماری در نظر گرفت که باتوجه به رابطه میان مولفه های مستقل و وابسطه در معماری شکل می گیرد.
کلید واژگان: مکان, خودشناسی, کیفیت زیستی, مسجد جامع, دزفولHuman has always been in interaction, one of its aspects is the communication with himself. In this relationship, on one hand, human is placed as a self- aware being and on the other hand, as the real self. In such a way that common sense is affected by his existential nature and affects the quality of life. The goal of the research can be considered to evaluate the biological aspects affecting the internal relationships of self- knowledge between human and the architectural body. Biological quality is created at different levels and shapes the environment in interaction with humans. The method of this research is a combination of qualitative and quantitative factors. So that, in the qualitative review, the topic is addressed using descriptions, observations and library studies, and in its quantitative aspect, it benefits from numerical data and analysis using the scientific method of Codas. The findings of the research show the formation of an internal relationship that has affected the quality of life and architectural environment. so that in each of the senses affecting self- awareness, Different quality levels are created. In this regard, it can be concluded that the purposeful design of architecture in order to shape the quality of life is influenced by the common senses of faith and time with the greatest impact, the sense of unity, presence and place with an average impact, and the sense of safety and awareness with the least impact. So that it is formed in a direct relationship between independent components (spatial physical perception, collective behavior, psychological) and connected components (common senses) and is a platform for achieving a desirable life. Therefore, this issue can be considered as a result of the internal relationship between three aspects of self- awareness, common senses and architecture, which is formed according to the relationship between independent and dependent components in architecture.
Keywords: Place, Self- Awareness, Life Quality, Jam’e Mosque, Dezful -
بیان مسئله:
چالش ناامنی، یکی از پردوام ترین دغدغه های زندگی شهری در طول زمان بوده و امنیت نیز یکی از شاخص های مهم کیفیت زندگی است. در این میان دانش جرم شناسی، جرم شناسی محیطی و رویکردهای موقعیت محور پیشگیری از جرم تحولات مختلفی داشته اند. تحلیل های خرد و مکان محور از جرایم شهری یکی از راهبردهای نوین در پیشگیری از جرم است. بر این اساس هم اکنون، مفاهیمی همانند «مکان» و «مدیریت مکان»، نقش ارزشمندی در جرم شناسی یافته اند که کم تر بدان توجه شده است. در قرایت های کنونی از مکان مفهوم مکان تقلیل به قرایت های سنتی کلان مقیاس و میانی مقیاس آن شده و از سوی دیگر تکنیک مدیریت مکان در انزوای معرفی نظری و کاربست تجربی در بین متون داخلی قرار دارد.
هدف پژوهش:
هدف از این مقاله، شناخت نظری دو مفهوم کلیدی یاد شده در قالب یک نظام طبقه بندی صحیح معرفتی همسو با دانش جرم شناسی محیطی و جرم شناسی مکان است.
روش پژوهش:
رویکرد تحقیق، کیفی و ناظر بر مطالعات کتابخانه ای و روش تحلیل اسنادی است. راهبرد تحقیق ناظر بر استفاده نظام مند و منظم از داده های اسنادی ثانویه در جهت کشف، استخراج، طبقه بندی در سه حوزه مفهومی پایه ای مطالعه شامل مفهوم مکان، مفهوم مدیریت مکان و رویکرد جرم شناسی مکان است.
نتیجه گیرینتایج تحقیق نشان داد، مفهوم مکان در ادبیات تخصصی و بین رشته ای جرم شناسی دارای دو سطح قرایت سنتی و قرایت نوین هستند. هم چنین، در قرایت های نوین جرم شناسی مکانی، «مکان»، از منظر جرم شناسی حداقل در سه حوزه «رشد مفهومی»، «رشد دانشی» و «رشد سودمندی» عمیقا جهش داشته و نیازمند خوانش یکپارچه است. بر این اساس مکان و «مدیریت مکان»، نیز حداقل از سه زاویه «نظریه های مکان محور جرم شناختی»، «نظریه های پیشگیری از جرم» و «نظریه های عملیات پلیسی» قابل ردیابی علمی است. در مجموع در این مطالعه، با موقعیت یابی نظری؛ نظام معنایی=مفهومی مکان و شبکه عینی آن واکاوی و تفسیر شد.
کلید واژگان: امنیت, پیشگیری از جرم, جرم شناسی مکانی, مکان, مدیریت مکانProblem statement:
Insecurity has been one of the most enduring concerns of urban life over time, and security is one of the most important indicators of the quality of life in urban spaces. Meanwhile, the fields of criminology, environmental criminology, and place-based crime prevention approaches have undergone various changes. Place-oriented and micro-centric analysis of urban crimes is one of the new operational strategies to prevent crime. At present, concepts such as “place” and “place management” have found valuable roles in criminology. Despite their roles, they have been less considered. In the current readings of the concept of place, it has been reduced to its traditional macro- and meso-scale readings, and on the other hand, the technique of place management lies in the isolation of theoretical introduction and empirical application among domestic texts.
Research objectiveThis article aims to analyze these two key concepts theoretically in the form of a correct epistemological classification system in line with the knowledge of environmental criminology and the criminology of place.
Research methodThis study is qualitative and based on library studies and document analysis. Also, this study focuses on the systematic use of secondary documentary data for discovery, extraction, and classification in three basic conceptual areas, including “the concept of place,” “the concept of place management,” and “the approach of criminology of place.”
ConclusionAccording to the results, the concept of place in specialized and interdisciplinary criminology literature has two levels: traditional reading and modern reading. Also, in modern readings, “place” has jumped significantly in at least three areas of “conceptual growth,” “knowledge growth,” and “utility growth” and requires a coherent reading. Therefore, place and place management are scientifically traceable from at least three angles: “criminology of place theories,” “crime prevention theories,” and “theories of policing.” In sum, through the theoretical positioning technique, both the semantic-conceptual system of “place” and its objective network were analyzed and interpreted.
Keywords: Security, Crime Prevention, Criminology of Place, Place, Place Management -
مجله منظر، پیاپی 63 (تابستان 1402)، صص 86 -97یکی از اصلی ترین چالش های دانش منظر، کشف راهبردهای عملی برای اعمال نگرش منظرین در مقیاس پروژه های عملیاتی است. در این میان یکی از مناقشه آمیزترین مقیاس های پروژه، مقیاسی میانی ا ست که در مرز مشترک پروژه معماری و منظر تعریف می شود و تاکنون صاحب نظران هرکدام از این دو حوزه کمتر به آن پرداخته اند. «معماری ممتد» بهعنوان رویکردی مبتنی بر «نگرش منظرین» به پروژه، در مرز معماری و منظر حرکت می کند و با مطالعه دقیق مولفه های منظر پروژه، از طریق دو اصل «امتداد زمانی» و «امتداد مکانی» بستر پروژه؛ به دنبال آن است تا اثری خلق نماید که در عین همراه داشتن حافظه تاریخی، مبشر شکوفایی آینده باشد و افزون بر این دو، روح زمانه خود را نیز به نمایش بگذارد. همچنین اثر باید در کنار پاسخگویی به برنامه، در تعامل با منظر طبیعی پیرامون شکل گیرد و بیانگر زیبایی شناسی جغرافیای بستر نیز باشد. این پژوهش در پی آن است تا با استفاده از دستگاه سه عضوی معنا، کارکرد و زیبایی شناسی به تحلیل پردیس مرکزی دانشگاه قوچ بهعنوان یکی از شاخص ترین پروژه هایی که با این نگرش شکل گرفته است بپردازد و با ارزیابی ابعاد متفاوت آن، موفقیت راهبردهای اعمال شده را از نگرگاه مطابقت با منظر پروژه به بحث بگذارد. از سویی نظر بر آنکه رویکرد «معماری ممتد» علی رغم توفیق نسبی در انعکاس رویکرد منظر در مقیاس میانی معماری و محوطه، فاقد پیشینه تیوری جهت کشف راهبردهای عملی دستیابی به اهداف منظرین پروژه است، این جستار به بازشناسی و دسته بندی این رویکردها از طریق بازخوانی پروژه نیز می پردازد. در نهایت تحلیل این اثر بیانگر موفقیت چشمگیر آن در بیان مفاهیم منظر در مقیاس میانی معماری و منظر است و می توان مهم ترین راهبردها در دستیابی به هدف پروژه را «وحدانیت معنایی»، «ادغام کاربری ها»، «انعطاف کاربری ها»، «هم نوایی فرمی»، «استمرار فرمی» و «ارجاع فرمی» برشمرد.کلید واژگان: معماری ممتد, نگرش منظرین, مکان, زمان, موژان خادمMANZAR, Volume:15 Issue: 63, 2023, PP 86 -97One of the primary challenges of landscape knowledge is to develop practical strategies to use the landscape approach on the scale of operational projects. One of the most controversial scales of the project is the intermediate scale which is defined as the common border between the architectural project and the landscape, which has not received much attention from experts in either field. In the meantime, “continuous architecture” as an approach based on the “landscape approach” of the project, moves on the border of architecture and landscape. By carefully studying the landscape components of the project, through the two principles of “ time continuity” and “place continuity” of the project platform, the continuous architecture seeks to create a work that, while carrying historical memory, is a harbinger of future prosperity. In addition to these two, it also displays the spirit of his time. Apart from responding to the plan, the work must be formed in interaction with the surrounding natural landscape and express the aesthetics of the geography of its context. This research seeks to analyze the main campus of Koç University, one of the most significant projects formed based on this approach, based on the three-part system of meaning, function or use, and aesthetics. This study also attempts to evaluate its different dimensions and discuss the success of the applied strategies in compliance with the project perspective. On the one hand, considering that the “continuous architecture” approach, despite its relative success in reflecting the landscape approach on the intermediate scale of architecture and landscape, lacks a theoretical background to discover practical strategies to achieve the project’s landscape goals, this research aims to recognize and categorize these approaches through re-reading the project. Finally, the analysis of this work shows its remarkable success in expressing landscape concepts on the intermediate scale of architecture and landscape. The most important strategies in achieving the goal of the project are “Semantic unity”, “Integration of users”, “Flexibility of users”, “Form consistency”, “Form continuity” and “Form reference”.Keywords: continuous architecture, Landscape Approach, Place, time, Mozhan Khadem
-
تجربه فضا و مکان معماری در سینما در ابعاد مختلفی صورت می گیرد. این تجربه درزمینه ی مشخصه های تکنیکی فیلم به سبب صورت عینیت پذیر آن ها بیشتر موضوع بررسی قرار گرفته است؛ اما بعد دیگری هم وجود دارد که در آن مکان در ساختار متن فیلم نامه با رجوع به توضیحات صحنه و محتوای گفت وگوی شخصیت ها تجربه می شود. در چنین بستری فارغ از قواعد تکنیکی و محدودیت های آن در تبدیل کلمات به تصاویر سینمایی، ویژگی های مکان ها و مناسبات کاراکترها با آن ها، در قالب کلمات، آزادانه و عمیق تر توصیف و برجسته می شود. در همین راستا، پژوهش حاضر به بررسی روایت مکان در فیلم نامه «داستان توکیو» پرداخته و به سبب محوریت تجربه مکان، اهمیت رابطه ی سوژه (انسان) و نیز مضمون روایت درخصوص اثرات مدرنیته بر زندگی و روابط آدمی، خوانشی پدیدارشناسانه از مکان را با تکیه بر اندیشه مارتین هایدگر مدنظر قرار می دهد. هدف آن است تا از مولفه های معماری اثرگذار بر نحوه ی روایت مکان در فیلم نامه «داستان توکیو» برداشتی پدیدارشناسانه ارایه شود، سپس از راه چنین تفسیری مناسبات سوژه با مکان تبیین شود. به دلیل اهمیت نحوه ی توصیف و تجربه مکان، این پژوهش به روش پدیدارشناسی انجام و در بررسی فیلم نامه نیز از روش تحلیل محتوای متن استفاده شده است. نتیجه، بیان گر آن است که در خوانش پدیدارشناسانه از مولفه های کالبدی و غیرکالبدی در توصیف مکان، ویژگی های آن در ارتباط با محیط پیرامون و بستر و زمینه ی قرارگیری اش، زندگی روزمره، فرد و کار و فعالیت های او، اتمسفر طبیعی مکان، تجربه ی بی واسطه و ادراک حسی شنیداری آشکار می شود. در نسبت سوژه با مکان نیز مناسبات متفاوتی چون احساس سکنی گزیدن یا بی خانمانی؛ وابستگی عاطفی (نزدیکی) یا دوری، ناسازگاری و بیگانگی نسبت به مکان؛ تامل بر وضعیت سکونت، تلاش برای تثبیت مکان در تجربه و پیوند درونیات، عواطف، احساسات و خاطرات کاراکترها با مکان قابل درک است. افزون براین، یافته های پژوهش بیان گر آن هستند که مکان ها می توانند به صورت مستقل در تناسب با محتوای روایت مبنی بر تاثیرات مدرنیزه شدن بر فروپاشی روابط خانوادگی نقش داشته و بازتاب این گسست باشند.کلید واژگان: پدیدارشناسی مکان, سوژه و مکان, مارتین هایدگر, فیلم نامه, داستان توکیوThe experience of architectural space and place in cinema takes place in different dimensions. The technical characteristics of the film have been the subject of more research since they are more objective. Nevertheless, there is another dimension in which the experience of a place is reflected in the screenplay's structure through the scene's description and the characters' dialogue. In such a context, regardless of the technical norms and limitations of converting words into cinematic images, the characteristics of places and the relationships between characters and those places are freely and profoundly described and emphasized through words. This research examines the narration of place in the screenplay of “Tokyo Story” by Yasujirō Ozu and Kogo Noda. Because of the centrality of the experience of place, the significance of the subject's (Man) relationship with it, and the narrative's focus on the effects of modernity on human life and relationships, a phenomenological interpretation of place based on Martin Heidegger's philosophy is considered. This article aims to provide a phenomenological comprehension of the architectural elements that influence how the place is narrated in the “Tokyo Story” screenplay and then explain the subject's relationship with the place based on this interpretation. Since it was significant to know how to describe and experience the place, the research was conducted using the phenomenological method, and the screenplay review was also performed using the text content analysis method.In the phenomenological understanding of physical and non-physical components in the description of a place, its characteristics are revealed regarding the surrounding environment and the context of its placement, daily life, people and their work and activities, the natural atmosphere of the place, direct experience, and auditory sensory perception. In the relationship between the subject and the place, also different relations, such as the feeling of dwelling or homelessness; emotional dependence or distance, incompatibility, and alienation towards place; reflecting upon the state of dwelling, attempting to establish the place in the experience, and connecting the inner feelings, emotions, feelings, and memories of the characters with the place are all understandable. Beyond these, the findings of the research show that places can play a role independently in accordance with the content of the narrative regarding the effects of modernization on the disintegration of family relationships and reflect this break.Keywords: Phenomenology of Place, Subject, Place, Martin Heidegger, Screenplay, Tokyo Story
-
امروزه تضعیف ماهیت مکان یکی از مهمترین چالش های پیش روی شهرهای معاصر است. به گونه ای که ادراکات ساکنان را در رابطه خاص بین فرد و محیط، تحت الشعاع قرار داده است. مقاله حاضر در نظر دارد تا با شناسایی شاخص های تاثیر گذار به سنجش حس مکان در توسعه های جدید شهری بپردازد. به این منظور شهرک قدس واقع در شهر قم به عنوان نمونه مطالعاتی این پژهش انتخاب شده است. این مطالعه، ابتدا به تشریح مفهوم حس مکان، سطوح و مولفه های تشکیل دهنده آن از دیدگاه صاحبنظران حوزه های مرتبط علمی می پردازد و سپس در قالب چارچوبی مفهومی، متشکل از سه مولفه اصلی (کالبد، فعالیت و ادراک)، 12 شاخص و 45 زیرشاخص، به ارزیابی حس مکان در ساکنان شهرک قدس می پردازد. روش تحقیق مقاله حاضر از نوع توصیفی_تحلیلی و از نظر هدف، کاربردی است که از نظام آمیخته بهره می برد. روش گردآوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی است که در بستری پیمایشی با جامعه آماری 245 نفر از ساکنان شهرک قدس و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انجام شده است. روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز در قالب دو گونه تحلیل توصیفی و استنباطی و با بهره از روش های آماری مدل سازی معادلات ساختاری و آزمون همبستگی پیرسون در نرم افزارهای SPSS23 و Amos Graphic26 صورت گرفته است. بر اساس یافته های پژوهش از میان سه مولفه سازنده حس مکان، مولفه های کارکردی_ فعالیتی، ادراکی_معنایی و کالبدی_بصری به ترتیب وزن بیشتری در سنجش حس مکان ساکنان کسب کرده اند. همچنین مطلوبیت برازش مدل مفهومی پژوهش با توجه به شاخص های طرح شده در مدل سازی معادلات ساختاری تایید می گردد.
کلید واژگان: مکان, حس مکان, توسعه های جدید شهری, معادلات ساختاری, شهر قمIntroductionThe weakening nature of the place is one of the most important challenges facing contemporary cities. The contemporary citizen faces spaces without meaning and identity that have not yet turned into places. This is more important in new urban settlements, due to the lack of historical, identity, and existence backgrounds. The subject of this case study, the Qods district, located in the city of Qom, Iran, which suffers from disturbances in various aspects, is an example of new urban developments that require attention. The purpose of this research is to measure and analyze the importance of the components of the sense of place in the Qods district, to answer the following questions: What are the indicators of achieving a sense of place in the Qods district as a new urban development? How can one evaluate the effects of each component of the sense of place on the Qods settlement residents?
Theoretical Framework:
The term sense of place denotes people’s attachment and relation to the place, or the structure of feeling, as some have put it (Agnew, 1987, cited in Arefi, 1999: 180). Experts have held relatively similar viewpoints regarding the components of the sense of place and its indicators. In large part, most of these opinions have confirmed the physical environment, activity, and perception as the three main components. According to Shamai (1991), the sense of place consists of three phases. The first phase concerns belonging to a place, the middle phase is attachment to a place, and the final phase is commitment to a place (Shamai, 1991: 349). Hummon (1992) describes five levels of the sense of place, or place attachment, as follows: uncommitted placelessness, relativity, place alienation, divided rootedness, and cohesive rootedness (Cross, 2001: 10). As a result of the interdisciplinary nature of the concept of sense of place, numerous experts and schools of thought have offered various perspectives that can be said to have a lot of similarities and few differences. Different experts such as sociologists, geographers, environmental psychologists, anthropologists, architects, and urban planners have addressed the concept of sense of place in different ways in their studies. Among the numerous kinds of research conducted in different countries in the past half-century, most of the academic studies have been focused on conceptual analysis and formulation of theoretical models on the one hand and on evaluation of this category in different scales on the other.
MethodologyThis research was conducted through a mixed paradigm and a descriptive-analytical method. The data collection tools were library-documentary studies, and the population included 245 residents of the Qods district. The data analysis tools involved two descriptive and inferential analyzes using the statistical methods of Structural Equation Modeling and Pearson correlation test, implemented in the SPSS 23 and Amos Graphics 26 software. The conceptual model of this research consisted of 3 main components, i.e. form, activity, and perception, 12 indicators, and 45 sub-indices.
Results and DiscussionThe results obtained from the second-order factor analysis model in this research indicate which of the components affecting the sense of place in the residents of the Qods district has a greater weight and effect in the induction of this concept to the residents. Based on the research findings, among the 3 identified components, 12 indicators, and 45 relevant sub-indicators, the functional-activity, perceptual-semantic, and physical-visual components, in that order, exhibit greater weights in the evaluation of the sense of place from the perspective of the Qods district inhabitants. Among the variables observed in the assumed model of this research, the factors of invitation, social participation, motivation, land use, and activity have greater weights in the specification of the residents’ sense of place. Moreover, the correlation between the conceptual components of the research indicates that there is a significant relationship between the three components of the sense of place in the residents of the Qods district. Furthermore, the measurement of the fitness of the conceptual model of the research, according to the indicators of structural equations, demonstrates that the model is desirable.
ConclusionThe following can be stated in response to the first research question as the indicators of achieving a sense of place in the Qods district as a new urban development: indicators of identity and authenticity, motivation, and mental image (in the perceptual-semantic component), indicators of land use and activity, accessibility, urban furniture, invitation, social participation, and safety-security (in the functional-activity component), and indicators of visual coherence, construction form, and visual richness (in the physical-visual component). In response to the second research question, the greater importance and weight of the functional-activity component than the perceptual and visual components indicates that if urban management pays more attention to the residents’ functional and social needs, the indicators of this component, as the most important factor in the induction of a sense of place, will have a greater impact. Moreover, the inferential analysis of the structural equation modeling in the evaluation of the indicators confirms that many indicators have received less attention in the Qods district, while these indicators can be effective on the residents’ continuity and satisfaction, their sense of attachment to the place of residence, and fulfillment of their mental expectations.
Keywords: Place, Sense of place, New Urban Development, Structural equation, city of Qom -
زندگی روزمره انسان ها مملوء از ضرب آهنگ های متنوع و تکرارپذیر فعالیت ها و رویدادها در زمان و مکان است. این موضوع ضرورت ضرب آهنگ کاوی را موکد می سازد. درواقع، علاوه بر اهمیت پیکربندی های فیزیکی فضا، مشاهده و درک آنچه در فضا در طی زمان اتفاق می افتد مهم است. در این پژوهش ضمن جستاری در باب ضرب آهنگ های زندگی روزمره، نظر طراحان به اهمیت و ضرورت توجه به این ضرب آهنگ ها در توسعه دانش طراحی معماری معطوف گردید. بنابراین، ابتدا با استفاده از استدلال منطقی و براساس پیشینه پژوهش، تصویری جامع از ضرب آهنگ های زندگی روزمره در فضاهای معماری ارایه می شود. در جهت آشکارسازی ضرورت و سازوکارهای ضرب آهنگ کاوی، از روش های مشاهده، مصاحبه عمیق و تحلیل محتوای کیفی برای مورد پژوهی در یک مجتمع آموزشی استفاده شد. یافته های این موردپژوهی نشان داد که در برخی از فضاها بیش از یک فعالیت و رویداد رخ می دهد. بنابراین، اتکاء صرف به استانداردها و هنجار های تثبیت شده کافی نیست و باید به ضرب آهنگ تکرار فعالیت ها و رویدادهای جاری در زمان و مکان نیز توجه کرد. سازوکارهای ضرب آهنگ کاوی که در این مورد پژوهی به تجربه گذاشته شد عبارت بودند از: حضور شخص پژوهشگر برای تجربه و درک فضا در بازه های زمانی متفاوت، استفاده از ابزارهای مستندسازی مشاهدات، مصاحبه با کاربران و نگارش روایت تجربه زیسته آن ها، دریافت ساختار منابع انسانی و در آخر مقایسه مدارک فنی طرح با فضای زیست شده معماری.
اهداف پژوهش:شناخت و بررسی انواع ضرب آهنگ های زندگی روزمره در فضای معماری.
ارایه سازوکاری برای ضرب آهنگ کاوی فعالیت ها و رویدادهای تکرار پذیر در فضای معماری.
سوالات پژوهش:انواع ضرب آهنگ های زندگی روزمره در فضای معماری کدام اند؟
چگونه می توان سازوکاری برای ضرب آهنگ کاوی فعالیت ها و رویدادهای تکرارپذیر در فضای معماری ارایه کرد؟
کلید واژگان: ضرب آهنگ (ریتم), فعالیت و رویداد, مکان, دانش طراحیHuman life is full of various and frequent activities and events, occurring in time and space with different rhythms. This description of human "life" emphasizes the crucial role of rhythmanalysis for architects and urban designers, who’s creative job is to organize and pattern their "living" built environment.In the present article, while exploring rhythms of everyday life, designers' attention is drawn to the importance and necessity of recognizing these rhythms in development of architectural design knowledge. Therefore, first, an overall view of the day to day life rhythms in architectural spaces is presented, using logical reasoning and based on the research precedents. This overall view shows a hierarchy of rhythms in space, from natural rhythms to human-based ones including biological, personal, socio-cultural and physical-spatial rhythms.In order to corroborate the necessity as well as the mechanisms of rhythmanalysis, an educational complex was selected for a case study, in which non-interfering close observations, in-depth interviews, and qualitative content analysis, were applied, as methods of inquiry.The results indicate that in many spaces, more than one activity and event occurs. Thus, users have to constantly change the furniture in each space, or move from one space to another, to be able to accomplish their intended activities and/or to provide suitable venues for events to take place. The results also connote that it is not sufficient to draw merely upon established design standards, but also the frequency of activities and events in time and space must be taken into account.
Keywords: Rhythm, activity, event, Place, Design Knowledge -
نوشتار حاضر در پی آن است تا از طریق ارتقاء دلبستگی افراد به محل زندگیشان زمینه ماندگاری آنها را در شهرهای جدید فراهم نماید. لذا به تبیین رابطه میان معیارهای کالبدی در مجتمع های مسکونی و حس دلبستگی به مکان در شهرهای جدید می پردازد. پژوهش پیش رو، پژوهشی بنیادی-کاربردی است و در بخش نظری متکی به مطالعات کتابخانه ای و راهبرد تحقیق کیفی و در بخش عملی از راهبرد تحقیق همبستگی و گونه رابطه ای آن استفاده کرده است، جهت گردآوری اطلاعات نیز از روش میدانی و پرسشنامه در شهر جدید گلبهار کمک گرفته است. همچنین از آزمون همبستگی پیرسون و مدل رگرسیون خطی برای تعیین ماهیت رابطه میان انگاره دلبستگی به مکان و معیارهای کالبدی واحدهای مسکونی واقع در مجتمع های مسکونی و همچنین رتبه بندی آن ها در نرم افزار SPSS استفاده شده است. از نقطه نظر ساکنان 8 معیار کلیدی مرتبط با حوزه واحدهای مسکونی در زمینه شکل گیری و ارتقای دلبستگی به مکان در مجتمع های مسکونی دارای اهمیت است. نتایج پژوهش ضمن تایید همبستگی معنادار این عوامل کالبدی با انگاره دلبستگی به مکان، غنای بصری (زیبایی) را از منظر ساکنین به عنوان اثرگذارترین عامل کالبدی در القاء حس دلبستگی به محل سکونتشان نشان داد و بر لزوم توجه به نیازهای والای انسانی (نیاز به زیبایی) تاکید نمود. همچنین مشخص شد در مواردی که افراد عوامل کالبدی واحد سکونتی خود را مناسب نیافته اند، تمایل بیشتری به ترک محل زندگیشان از خود بروز داده اند، که نشان دهنده آن است که از طریق ارتقای معیارهای کالبدی مرتبط با واحد سکونت می توان زمینه ماندگاری افراد را در مکان فراهم کرد.
اهداف پژوهشبررسی ماندگاری ساکنین شهرهای جدید از طریق ارتقای دلبستگی به مسکن توسط معیارهای کالبدی معماری.
شناسایی و تبیین معیارهای کالبدی موثر بر ارتقای حس دلبستگی ساکنین.
سوالات پژوهشچه رابطه ای میان معیارهای کالبدی مسکن و دلبستگی به مکان و ماندگاری ساکنین وجود دارد؟
کدام یک از معیارهای کالبدی مسکن در ارتقای حس دلبستگی به مکان موثر است؟
کلید واژگان: مکان, دلبستگی به مکان, مجتمع مسکونی, شهرهای جدیدIslamic Art Studies, Volume:19 Issue: 48, 2023, PP 586 -597The present paper seeks to provide the basis for the persistence of city dwellers in their new cities by promoting their place attachment to their residence. It explains the relationship between the physical criteria in residential complexes and the place attachment in new cities. This research is a fundamental-practical one and relies on library studies and qualitative research strategy. The practical part of the research used a correlation strategy to discover the relationship between variables. To collect information in this section, a questionnaire has been used. The Pearson correlation test and linear regression model has been used to determine the nature of the relationship between the idea of place attachment and physical criteria in the units of residential complexes. SPSS software is used to rank these physical features. From the residents' point of view, 8 key criteria are important in making place attachment in residential complexes. The results of the study, while confirming the significant correlation of these physical factors with the idea of place attachment, showed visual richness as the most effective physical factor in inducing place attachment to their residence and the need to pay attention to high human needs such as the need to the beauty. It was also found that in cases where individuals did not find the physical factors of their residential unit suitable, they showed a greater tendency to leave their place, which is determined that by improving the physical criteria related to the residential unit, we can expect from people to stay there.
Keywords: Place, Place Attachment, Residential Complex, New Cities
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.