جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "الکترومیوگرافی" در نشریات گروه "پزشکی"
-
زمینه و هدف
سکته مغزی به دنبال مختل شدن خون رسانی به ناحیه ای در مغز سبب آسیب در سیستم های حسی و حرکتی و ناتوانی های حرکتی و شناختی می شود. هدف از این مطالعه تعیین و بررسی تاثیر تمرینات در منزل با اضافه بار عملکردی بر بیماران سکته مغزی حاد بود.
روش بررسیدر این مطالعه نیمه تجربی که در سال 1403 به صورت پیش آزمون و پس آزمون با گروه های تجربی و کنترل انجام شد، جامعه آماری شامل بیماران سکته مغزی مراجعه کننده به کلینیک بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد بود. نمونه آماری شامل 24 نفر بیمار سکته مغزی حاد بود که به صورت تصادفی در دو گروه (مداخله و کنترل) تقسیم شدند. در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون (پس از 12هفته تمرین)، آزمون تعادل برگ، اندازه گیری استقلال عملکردی، آزمون راه رفتن دالی و بررسی الکترومیوگرافی عضله تیبیالیس قدامی و چهارسر رانی در هر2 گروه اجرا شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و کولموگروف اسمیرنف تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هادر بررسی تعادل با سطح معنی داری (0001/0 =p)، در آزمون راه رفتن با سطح معنی داری (0001 /0=p) و در آزمون استقلال عملکردی با سطح معنی داری (0001/0=p) در گروه مداخله وضعیت بهتر بود. بررسی الکترومیوگرافی عصب عضله چهارسر رانی با سطح معنی داری (01/0=p) و عصب عضله تیبیالیس قدامی با سطح معنی داری (01/0=p) مشخص کرد آمپلیتود عضله گروه کنترل وضعیت بهتری داشت.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد علاوه بر تمرینات کلینیکی تمرینات مبتنی بر منزل با استفاده از یک وزنه یا ویت کاف موجب بهبود عملکرد مستقل، راه رفتن و وضعیت تعادلی بیماران سکته مغزی حاد می شود که این موضوع با تغییرات مثبت در الکترومیوگرافی عضلات درگیر همراه بود.
کلید واژگان: تمرین مبتنی بر منزل, استقلال عملکردی, تعادل, راه رفتن, الکترومیوگرافی, سکته مغزیArmaghane-danesh, Volume:29 Issue: 4, 2024, PP 542 -555Background & aimstroke causes damage to the sensory and motor systems and motor and cognitive disabilities due to impaired blood supply to an area in the brain. The aim of the present study was to investigate the effect of exercises at home with functional overload on acute stroke patients.
MethodsIn the present semi-experimental study conducted in 2024, as a pre-test and post-test with intervention and control groups, the statistical population included stroke patients referred to the clinic of Shohdai Eshair Hospital in Khorramabad. The statistical sample included 24 acute stroke patients who were randomly divided into two groups (intervention and control). In two stages of pre-test and post-test (after 12 weeks of training), leaf balance test, measurement of functional independence, dolly walking test and electromyography examination of anterior tibialis muscle and quadriceps femoris were performed in both groups.The collected data were analyzed using independent t and Kolmogorov-Smirnov statistical tests.
ResultsThe balance examination with a significant level (p = 0.0001), in the walking test with a significant level (p = 0.0001) and in the functional independence test with a significant level (0.0001) p=0/) in the experimental group, the situation was better. Electromyography examination of quadriceps muscle nerve with a significant level (p=0.01) and anterior tibialis muscle nerve with a significant level (p=0.01) revealed that the muscle amplitude of the control group was better.
ConclusionThe results of the present study indicated that in addition to clinical exercises, home-based exercises using a weight or weight cuff improve independent performance, walking, and balance in acute stroke patients, which was associated with positive changes in muscle electromyography.
Keywords: Home-Based Exercise, Functional Independence, Balance, Gait, Electromyography, Stroke -
هدف
بیوفیدبک الکترومیوگرافی به عنوان یک ابزار نسبتا جدید برای کمک به رفع اختلالات عضلانی پیشنهاد شده است. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تاثیر 8 هفته تمرین عضلات پروگزیمال ران (دور کننده و چرخاننده خارجی ران) به همراه بیوفیدبک بر درد، قدرت عضلانی و فعالیت الکترومیوگرافی این عضلات در افراد مبتلا به سندرم درد پتلوفمورال بود.
روش بررسیاین کارآزمایی بالینی تصادفی یک سوکور بر روی 30 فرد جوان مبتلا به سندرم درد پتلوفمورال با دامنه سنی 22 تا 45 سال انجام شد. افراد در گروه آزمایش (15 نفر) بیوفیدبک الکترومیوگرافی عضلات دور کننده (گلوتئوس مدیوس) و چرخاننده خارجی (گلوتئوس ماگزیموس) ران را به همراه درمان های روتین فیزیوتراپی (شامل تمرین های کششی، تمرینات ایزومتریک عضلات گلوتئال و چهارسر ران و تنس) دریافت کردند. در گروه کنترل (15 نفر) فقط درمان های روتین فیزیوتراپی انجام شد. شرکت کنندگان دو گروه به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه تحت درمان قرار گرفتند. قبل و بعد از مداخلات، شدت درد با استفاده از مقیاس دیداری درد، قدرت انقباض ایزومتریک ارادی عضلات دور کننده و چرخاننده خارجی ران توسط دینامومتر و فعالیت الکترومیوگرافی این عضلات شامل حداکثر انقباض، سطح زیر منحنی و زمان شروع فعالیت این عضلات اندازه گیری شدند.
یافته هابررسی قدرت انقباض ایزومتریک ارادی و الکترومیوگرافی عضله دور کننده ران نشان داد پس از 8 هفته درمان، گروه آزمایش حداکثر فعالیت الکترومیوگرافی (P=0/04) و نیز قدرت انقباض ایزومتریک ارادی (P=0/003) بیشتری نسبت به گروه کنترل داشتند. پس از 8 هفته درمان، قدرت انقباض ایزومتریک ارادی و حداکثر فعالیت الکترومیوگرافی عضله چرخاننده خارجی ران، بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت، ولی سطح زیر منحنی فعالیت الکترومیوگرافی این عضله در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بیشتر بود (P=0/0001). همچنین، پس از 8 هفته درمان، افراد گروه آزمایش به طور معنی داری درد کمتری نسبت به گروه کنترل داشتند (P=0/016).
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد اضافه کردن 8 هفته تمرین بیوفیدبکی عضلات دور کننده و چرخاننده خارجی ران به تمرین درمانی روتین در سندرم درد پتلوفمورال می تواند به کاهش بیشتر درد و بهبود قدرت عضلات ابداکتور ران منجر شود. این تغییر ممکن است بتواند به کاهش روند تخریبی مفصل پتلوفمورال کمک کند.
کلید واژگان: بیوفیدبک, سندرم درد پتلوفمورال, قدرت, الکترومیوگرافی, عضلات دورکننده ران, عضلات چرخاننده خارجی رانObjectiveElectromyography (EMG) biofeedback has been suggested as a relatively new approach to help resolve muscle disorders. This research aimed to evaluate the influence of 8 weeks of proximal pelvic muscle training and biofeedback on pain, muscle strength, and their EMG activity in individuals suffering from patellofemoral pain syndrome (PFPS).
Materials & MethodsThis randomized clinical trial was performed on 30 young people aged 22 to 45 with PFPS. People in the intervention group (15 people) received EMG biofeedback of the abductor (gluteus medius) and external rotator (gluteus maximus) muscles along with routine physiotherapy treatments, including stretching exercises, isometric exercises of gluteal and quadriceps muscles, and conventional transcutaneous electrical nerve stimulation. In the control group (15 people), routine physiotherapy treatments were only performed on the patients. The participants of two groups were treated for 8 weeks, 3 sessions every week. Pain by a visual analog scale (VAS), maximal voluntary isometric strength (MVIC) of the abductor and external rotator muscles of the thigh with a dynamometer, and activity of these muscles, including maximum contraction, integrated EMG and onset EMG using EMG, were measured before and after the interventions.
ResultsMVIC and EMG of the gluteus medius muscle demonstrated that the intervention group had more maximum EMG activity (P=0.043) and MVIC (P=0.003) than the control group. MVIC and the maximum EMG activity of the gluteus maximus muscle showed no significant difference between the two groups. Still, the increase in the integrated EMG of this muscle in the intervention group indicated a greater increase than in the control group (P=0.0001). Moreover, people in the intervention group had significantly less pain than the group of routine exercises alone after 8 weeks of treatment (P=0.016).
ConclusionAdding 8 week biofeedback training of abductor and external rotator muscles to the routine therapeutic exercise in PFPS can lead to pain reduction, improvement of muscle strength and better performance of these muscles. This change could potentially slow down the degenerative process of the patellofemoral joint.
Keywords: Biofeedback, Patellofemoral Pain Syndrome (PFPS), Strength, Electromyography (EMG), Hip Abductor Muscles, Hip External Rotator Muscles -
هدف
فعالیت الکترومیوگرافیک عضلات اندام تحتانی در استئوآرتریت زانو کاهش می یابد. ارتعاش کل بدن یک مداخله مناسب در تقویت عضلات است که تاثیر آن بر فعالیت الکترومیوگرافیک عضلات اندام تحتانی حین فعالیت عملکردی، به درستی بررسی نشده است. هدف از این مطالعه بررسی اثرات ارتعاش کل بدن بر الکترومیوگرافی عضلات اندام تحتانی افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو حین فعالیت عملکردی راه رفتن است.
مواد و روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی، بر روی 30 نفر از افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو که بر اساس معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شده بودند انجام شد. شرکت کنندگان به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. هر دو گروه تحت درمان فیزیوتراپی روتین قرار گرفتند و گروه مداخله علاوه بر آن، به مدت 4 هفته و 3 بار در هفته تحت ارتعاش کل بدن با فرکانس 30 هرتز و آمپلی تیود 2 میلی متر قرار گرفتند. قبل و بعد از مداخله، الکترومیوگرافی (EMG) عضلات وستوس مدیالیس، وستوس لترالیس، بایسپس فموریس و سمی تندینوسوس حین راه رفتن افراد، با استفاده از الکترومیوگرافی سطحی ثبت شد.
یافته هانتایج این مطالعه نشان داد که میانگین مربع ریشه (RMS) فعالیت عضلات اندام تحتانی هم در گروه مداخله و هم کنترل افزایش معنادار داشته است و تفاوت آماری معنادار بین دو گروه مشاهده نشد.
نتیجه گیریارتعاش کل بدن تاثیر معنی داری بر الکترومیوگرافی عضلات اندام تحتانی افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو ندارد. مطالعه دیگر با حجم نمونه بیش تر توصیه می شود.
کلید واژگان: ارتعاش کل بدن, استئوآرتریت زانو, الکترومیوگرافی, فعالیت عملکردیKoomesh, Volume:25 Issue: 6, 2024, PP 613 -620IntroductionElectromyographic activity of lower limb muscles decreases in knee osteoarthritis. Whole body vibration is a suitable intervention in strengthening muscles, whose effect on the electromyographic activity of lower limb muscles during functional activity has not been properly investigated. The purpose of this study is to investigate the effects of whole-body vibration on the electromyography of the lower limb muscles of people with knee osteoarthritis during functional activity.
Materials and MethodsThis clinical trial study was conducted on 30 people with knee osteoarthritis who were included in the study based on the inclusion and exclusion criteria. The participants were randomly divided into intervention and control groups (15 people in each group). Both groups were subjected to routine physiotherapy treatment, and the intervention group was subjected to whole-body vibration with a frequency of 30 Hz and an amplitude of 2 mm for 4 weeks and 3 times a week. Before and after the intervention, the EMG of the vastus medialis, vastus lateralis, biceps femoris, and semitendinosus muscles were recorded using surface electromyography while walking.
ResultsThe results of this study showed that the RMS activity of the lower limb muscles increased significantly in both the intervention and control groups, and no statistically significant difference was observed between the two groups.
ConclusionWhole body vibration has no significant effect on electromyography of lower limb muscles of people with knee osteoarthritis. Another study with a larger sample size is recommended.
Keywords: Ankle Injuries, Mechanical Vibration, Knee Osteoarthritis, Electromyography, Walking -
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال چهل و ششم شماره 1 (پیاپی 169، فروردین و اردیبهشت 1403)، صص 97 -106زمینه
ضعف عضلانی و تون عضلانی پایین می تواند یکی از علل اختلالات جویدن و بلع در افراد مبتلا به سندرم داون باشد. هدف از این مطالعه، بررسی الکترومیوگرافی عضلات ماستر و تمپورال در کودکان مبتلا به سندرم داون 2 تا 12 ساله در هنگام حداکثر انقباض ایزومتریک ارادی و استراحت بود.
روش کارمطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و مورد شاهدی است که در بازه زمانی 1396 تا 1397 انجام و کودکان از بین نمونه های در دسترس 2 تا 12 ساله مراکز بهزیستی شهر اراک، مراکز توانبخشی خصوصی و دولتی، و مدارس آموزش استثنایی انتخاب شدند. در این مطالعه به بررسی شاخص های بسامد الکترومیوگرافی عضلات ماستر و تمپورال در وضعیت حداکثر انقباض ارادی و استراحت بر روی 15 کودک 2 تا 12 ساله مبتلا به سندرم داون و 15 کودک طبیعی همسن پرداخته شده است.
یافته هامیانگین بسامد میانگین و میانگین بسامد میانه سیگنال الکتریکی عضلات ماستر و تمپورال در دو سمت چپ و راست و در دو وضعیت مختلف در کودکان مبتلا به سندرم داون کمتر از کودکان طبیعی بود. در مقایسه میانگین بسامد میانگین، به استثنای عضلات تمپورال چپ و راست در حداکثر انقباض ایزومتریک ارادی و عضله ماستر چپ در هنگام استراحت، در بقیه موارد تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین در مقایسه میانگین بسامد میانه، به استثنای عضله تمپورال چپ و راست در حالت استراحت، در بقیه موارد تفاوت های غیر معنادار وجود دارد.
نتیجه گیریمیانگین بسامد سیگنال الکتریکی عضلات ماستر و تمپورال در کودکان مبتلا به سندرم داون پایین تر از کودکان طبیعی است. کودکان مبتلا به سندرم داون، نسبت به همسالان طبیعی خود دارای مشکل بلع و جویدن هستند.
کلید واژگان: الکترومیوگرافی, سندرم داون, ماستر و تمپورالBackgroundMuscle weakness and low muscle tone may cause chewing and swallowing disorders in people with Down syndrome. This study investigated the electromyography of the masseter and temporal muscles in children with Down syndrome, aged 2 to 12, during maximal voluntary isometric contraction and rest.
MethodsThe current descriptive-analytical and case-control study investigated the electromyography frequency indicators of the masseter and temporal muscles at maximum voluntary contraction and resting states in 15 children aged 2 to 12 with Down syndrome and 15 normal children of the same age.
ResultsThe average frequency of the mean and median in the electrical signal of the masseter and temporal muscles on the left and right sides and in two different positions in children with Down syndrome is lower than in normal children. In comparing the average frequency of the mean, except for the left and right temporal muscles in the maximum voluntary isometric contraction and the left master muscle during rest, there is a significant difference in the rest. Also, in comparing the average frequency of the median, except for the left and right temporal muscles in the resting state, there are non-significant differences in the rest of the cases.
ConclusionThe average frequency of the electrical signal of the masseter and temporal muscles in children with Down syndrome is lower than that of normal children. Unlike typically developing children, those with Down syndrome struggle with chewing and swallowing.
Keywords: Electromyography, Down Syndrome, Masseter, Temporal Muscles -
زمینه و هدف
بازسازی رباط صلیبی قدامی فعالیت عضلات را طی اجرای فعالیت های متوسط مانند راه رفتن دوباره برقرار می کند، با این حال مشخص نیست در طی فعالیت های ورزشی مانند دویدن عملکرد عضلات در این افراد تعدیل می شود یا خیر؟ بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر استفاده آنی از کفی آنتی پرونیت بر فرکانس فعالیت عضلات در افراد مبتلا به بازسازی رباط صلیبی قدامی با پای پرونیت طی دویدن بود.
روش کارنمونه آماری این مطالعه شامل 13 فرد مبتلا به بازسازی رباط صلیبی قدامی با پای پرونیت با میانگین سنی 4.5±23.2 سال و 13 فرد سالم با میانگین سنی 4.1±22.9 سال بود. در طول هر دو مرحله پیش و پس از آزمون، شرکتکنندگان با پای برهنه در محیط 18 متری با سرعت ثابت 5±3.3 متر بر ثانیه دویدند. فعالیت عضلات با استفاده از سیستم الکترومایوگرافی در دو شرایط بدون کفی و پوشیدن کفی آنتی پرونیت طی دویدن ثبت شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تحلیل واریانس دوسویه با اندازه گیری های مکرر (ANOVA) استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد فرکانس عضله پهن میانی در گروه بازسازی رباط صلیبی قدامی با پای پرونیت نسبت به گروه سالم در مرحله تماس پاشنه بیشتر می باشد (0.024=p). همچنین، نتایج نشان دهنده افزایش معنادار فرکانس عضله راست رانی طی فاز تماس پاشنه بعد از استفاده از کفی آنتی پرونیت بود (0.014=p).
نتیجه گیرینتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان دهنده تغییر معنادار فعالیت عضلات چهارسرانی، همسترینگ، سرینی میانی و دوقلو در هنگام استفاده از کفی آنتی پرونیت در افراد دارای بازسازی رباط صلیبی قدامی همراه با پای پرونیت بود، و احتمالا با توجه به اهمیت کلینیکی می تواند مفید باشد.
کلید واژگان: پرونیت, دویدن, الکترومیوگرافیBackgroundAnterior cruciate ligament reconstruction (ACLR) reestablishes electromyography activity during moderate activities such as walking but it is unclear whether this is also the case in sports activities such as running. Therefore, the present study aimed to evaluate the acute effect of using anti- pronation insoles on muscle frequency content in an individual with anterior cruciate ligament reconstruction with pronated feet during running.
MethodsThe sample of this study consisted of 13 individuals with both ACLR and pronated feet aged 23.2±4.5 years and 13 healthy ones aged 22.9±4.1 years. During both Pre and Post-tests, participants ran barefoot on an 18-m runway at a constant speed of 3.3±5 m/s. The electromyography activity of the lower limb muscles was recorded during running with and without anti-Pronation insoles. Two-way ANOVA with repeated-measures test was used for statistical analysis.
ResultsThe results indicated greater vastus medial frequency content in ACLR with the pronated feet group than that the healthy group during the loading phase (p=0.024). Also, results demonstrated that the rectus femoris frequency content was greater at the insole condition compared with and without it during the loading phase (p=0.014).
ConclusionThe results of this research showed a significant change in the activity of the quadriceps, hamstrings, gluteus medius, and gastrocnemius when using anti-pronation insoles in people with anterior cruciate ligament reconstruction and pronate feet. Therefore, it could be useful clinically.
Keywords: Pronation, Running, Electromyography -
مقدمه
افراد در حین کار با کامپیوتر دچار گردن درد، سردرد، کیفوز و کمردرد می شوند که به نظر می رسد با پیشرفت تکنولوژی روز به روز بر این دردها افزوده می شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر ده جلسه استفاده از دو نوع بریس توراکولامبوساکرال ساده و سنسوردار بر فعالیت الکترومیوگرافی عضلات منتخب در کارکنان مبتلا به کیفوز در حین تایپ بود.
روش کارمطالعه حاضر یک مطالعه نیمه تجربی و آزمایشگاهی بود. جامعه آماری مطالعه حاضر افراد مبتلا به کایفوز در شهرستان اردبیل بودند. نمونه ها شامل 30 کارمند مرد مبتلا به کایفوز بود که به صورت دردسترس انتخاب شدند. نمونه ها به طور تصادفی به دو گروه استفاده کنندگان از بریس سنسوردار و گروه کاربران بریس ساده تقسیم شدند. فعالیت الکتریکی عضلات اندام فوقانی توسط سیستم الکترومیوگرافی در حین تایپ کردن در دو مرحله قبل و بعد از آزمون ثبت شد. هر دو گروه در طول ده جلسه در جلسات تمرینی خود از بریس استفاده کردند. تمامی آنالیزهای آماری بر روی نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون آنالیز واریانس دوطرفه در سطح معنی داری 05/0 انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که اثرات عامل زمان در عضله اکستنسور سطحی انگشتان دست (180/0d= ;016/0=P)، دالی قدامی (196/0d= ;014/0=P)، دالی میانی (447/0d= ;001/0=P) و ذوزنقه (116/0; d=046/0=P) تفاوت معناداری بین استفاده از بریس های مختلف را دارد. همچنین در مقایسه عامل گروه عضله دالی قدامی (223/0; d=008/0=P) دالی خلفی (201/0; d=013/0=P) تفاوت معناداری داشت. از طرف دیگر تفاوت معناداری در تعامل گروه و تایپ در عضلات اکستنسور سطحی انگشتان دست (189/0; d=019/0=P)، سه سر بازویی (310/0 ;d=001/0=P)، دالی میانی (133/0; d=047/0=P) و دالی خلفی (554/0; d=001/0=P) مشاهده شد.
نتیجه گیریکاهش فعالیت الکترومیوگرافی عضلات هنگام استفاده از بریس های توراکولامبوساکرال در کارکنان مبتلا به کیفوز احتمالا اثربخشی آن را تایید می کند. باوجود این، اثبات هرچه بهتر این موضوع نیاز به انجام پژوهش های بیشتر دارد.
کلید واژگان: اثر بلند مدت, توراکولومبوساکرال, بریس, الکترومیوگرافی, تایپ کردنIntroductionPeople experiencefrom neck pain, headaches, kyphosis and back pain while working with computers, and these issues seem to be increasing with the advancement of technology. The aim of the present study was to investigate the effect of 10 sessions using simple and sensory thoracolumbosacral brace on lower limb muscle activities in kyphosis patients during typing.
MethodsThis study was a semi-experimental and laboratory investigation. The statistical population of the study was people with kyphosis in Ardabil city. The sample consisted of 30 male employees with kyphosis who were randomly divided into users of the sensor brace and users of the simple brace groups. The electrical activity of the upper limb muscles was recorded by the electromyography system during typing in both pre and post-test. Both groups used brace during ten weeks in their training sessions. All statistical analyses were done using SPSS software, and a two-way ANOVA analysis was conducted with a significance level of 0.05.
ResultsThe results demonstrated significant main effects of "time" for extensor digitorum muscle (P=0.016; d=0.180), anterior deltoid (P=0.014; d=0.196), middle deltoid (P=0.001; d=0.447) and trapezius (P=0.046; d=0.116) activity during typing. Findings showed significant main effect of group for the anterior deltoid (P=0.008; d=0.223) and posterior deltoid (P=0.013; d=0.201). Furthermore, significant group-by-time interactions were found for superficial extensor digitorum muscle (P=0.019; d=0.189), triceps (P=0.001; d=0.310), middle deltoid (P=0.044; d=0.133) and posterior deltoid (P=0.001; d= 0.554) activity during typing phase.
ConclusionThe decreased electromyographic activity of the muscles when using thoracolumbosacral braces in employees with kyphosis confirms the effectiveness of this intervention. However, further study is needed to better establish this issue.
Keywords: Long Term, Thoracolumbosacral, Brace, Electromyography, Typing -
مقدمه و اهداف:
درد قدامی کشاله ران یکی از آسیبهای متداول در میان ورزشکاران است که موجب بهکارگیری مکانیسمهای جبرانی در جهت تعدیل آن شده است. این درد، حرکات کمری-لگنی و ران را تحتتاثیر قرار میدهد و منجر به طولانیشدن روند درمان درد میشود. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه زمانبندی فعالیت الکترومیوگرافی عضلات منتخب کمری–لگنی حین مانور برش جانبی متقاطع در فوتبالیست سالم و مبتلا به درد قدامی کشاله ران بود.
مواد و روشها:
در مطالعه نیمهتجربی حاضر، 28 فوتبالیست (گروه سالم (14 نفر) و گروه مبتلا به درد کشاله ران (14 نفر) لیگ دو کشوری شرکت کردند. فعالیت الکترومیوگرافی عضلات سرینی میانی، نزدیککننده طویل ران، راست شکمی، مولتی فیدوس، عرضی شکمی/مایل داخلی بهصورت دوطرفه به فاصله 60 میلی ثانیه از زمان برخورد پا با زمین، حین مانور برش جانبی متقاطع در هر 2 گروه ثبت و زمان شروع فعالیت نسبت به لحظه برخورد پا با زمین بین 2 گروه محاسبه شد.
یافتهها :
نتایج نشان داد زمان آغاز فعالیت عضله سرینی میانی در پای تکیهگاه (0/033=P) و عضله مولتی فیدوس در پای مقابل تکیهگاه (0/023=P) گروه دارای درد قدامی کشاله ران در مقایسه با گروه کنترل بهطور معناداری با تاخیر همراه است، اما در پای تکیهگاه عضلات راست شکمی در مقایسه با گروه کنترل بهطور معناداری زودتر و قبل از تماس پاشنه پا با زمین فعال شدهاند (0/001=P).
نتیجهگیری:
بهنظر میرسد عامل درد کشاله ران موجب تغییر در زمانبندی شروع فعالیت عضلانی میشود. این در بازیکنان فوتبال تغییرات و مکانیسمهای جبرانی حاصل از آن میتواند فرد را در معرض خطر آسیبهای بالقوه اندام تحتانی قرار دهد. بنابراین توصیه میشود محققان با درنظر گرفتن نتایج تحقیق حاضر و استفاده از بازخوردهای لازم، راهکارهایی را در جهت کاهش اثرات درد و تغییرات ناشی از آن ارایه دهند.
کلید واژگان: الکترومیوگرافی, درد قدامی کشاله ران, مانور برش جانبی متقاطع, فوتبالBackground and AimsAthletic groin pain (AGP) is one of the most common injuries among athletes. It causes the use of compensatory mechanisms to adjust pain and affects lumbar-pelvic and hip movements, which leads to prolonging the pain healing process. This study aims to compare the timing of electromyographic activity in selected lumbar-pelvic muscles during a cross-cutting maneuver in football players with AGP and healthy peers.
MethodsIn this quasi-experimental study, 28 football players in the second division league of Iran participated in two groups of control (n=14) and AGP (n=14). The timing of electromyography activity in the gluteus medius, adductor longus, rectus abdominis, multifidus, and transverse abdominis/internal oblique during a cross-cutting maneuver was recorded bilaterally with a one-minute interval since the time of foot-ground contact in two groups.
Results:
The time for the onset of activity in the gluteus medius muscle in the dominant foot (P=0.033) and in the multifidus muscle in the opposite foot (P= 0.023) for the AGP group was significantly delayed in compared to the control group; however, the rectus abdominis muscle in the dominant foot was activated significantly earlier and before the heel contact with the ground (P=0.001).
ConclusionIt seems that AGP changes the timing of electromyographic muscle activity in football players. These changes and compensatory mechanisms may put the athletes at the potential risk of lower limb injuries. It is recommended to find solutions to reduce the effects of AGP and the resulting changes.
Keywords: Electromyography, Athletic groin pain, Cross-Cutting Maneuver, football -
مقدمه و اهداف:
آسیب استرین همسترینگ یک آسیب شایع در فوتبال میباشد و تمرین نوردیک همسترینگ بهعنوان یکی از بهترین تمرینات پیشگیری از بروز آن معرفی شده است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر 6 هفته تمرین نوردیک همسترینگ و نوردیک همسترینگ اصلاحشده بر فعالیت الکتریکی عضلات همسترینگ، ران و تنه و عملکرد دوی سرعت در فوتبالیستهای مرد جوان بود.
مواد و روشها :
از میان فوتبالیستهای جوان شهر کرمان، 26 نفر بهصورت هدفمند و دردسترس انتخاب شدند. این افراد بهصورت تصادفی وارد 2 گروه 13 نفری شدند که عبارت بودند از: گروه تمرین نوردیک همسترینگ (سن 0/51±16/31 سال، وزن 5/71±59/85 کیلوگرم، قد 5/15±173/08 سانتیمتر) و تمرین نوردیک همسترینگ اصلاحشده (سن 0/54±16/41 سال، وزن 8/76±64/20 کیلوگرم، قد 6/84±173 سانتیمتر). رکوردهای دوی سرعت 20 متر با استفاده از آزمون دوی سرعت 20 متر و فعالیت الکتریکی عضلات با استفاده از دستگاه الکترومیوگرافی اندازهگیری شد. از آزمون تحلیل واریانس ترکیبی با اندازهگیری مکرر جهت تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها :
نتایج مطالعه حاضر نشان داد بین پیشآزمون و پسآزمون فعالیت الکتریکی عضلات دوسر رانی (0/001=P)، نیموتری (0/001=P)، سرینی بزرگ (0/016=P) و راستکننده ستون فقرات (0/001=P) در گروه تمرین نوردیک همسترینگ اصلاحشده تفاوت معناداری وجود دارد، اما در گروه تمرین نوردیک همسترینگ با وجود 13 درصد افزایش فعالیت الکتریکی عضله دوسر رانی، 11 درصد عضله نیموتری،9 درصد سرینی بزرگ و4 درصد راستکننده ستون مهرهها، فقط در فعالیت الکتریکی عضلات دوسر رانی (0/001=P) و نیموتری (0/024=P) تفاوت معناداری دیده شد. همچنین نتایج نشان داد بین 2 گروه در فعالیت الکتریکی عضلات دوسر رانی (0/021=P)، نیموتری (0/046=P) و راستکننده ستون فقرات (0/039=P) تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری:
باتوجهبه نتایج تحقیق، هر 2 شیوه تمرین با افزایش معنادار فعالیت الکتریکی عضلات دوسر رانی و نیموتری در پیشگیری از آسیب همسترینگ موثر هستند، اما تفاوت بین 2 گروه نشان میدهد که تمرین نوردیک همسترینگ اصلاحشده باتوجهبه افزایش بار تمرین بهوسیله تغییر در پارامترهای تمرین نوردیک همسترینگ، میتواند منجر به تقویت بیشتر عضلات و احتمالا در پیشگیری از آسیب اثربخشتر باشد.
کلید واژگان: نوردیک همسترینگ اصلاح شده, الکترومیوگرافی, دوی سرعت, فوتبالBackground and Aimshamstring injury is the most common injury in football. Nordic hamstring exercise (NHE) is one of the best hamstring injury prevention strategies. This study was aims to compare the effect of six weeks of standard NHE and modified NHE on electromyography of hamstring, hip and trunk muscles and sprint performance in young male football players
Methods:
In this study, participants were 26 male football players in Kerman, Iran who were selected using purposeful and convenience sampling methods and randomly divided into two groups of NHE (Age: 16.31±0.51 years, Height: 173.08±5.15 cm, weight: 59.85±5.71 kg) and modified NHE (Age: 16.41±0.54 years, Height: 173±6.84 cm, weigh: 64.20±8.76 kg). Sprint performance was measured by the 20-meter sprint test, and muscles activity was measured by electromyography. Repeated-measure analysis of variance was used for data analysis.
ResultsIn the modified NHE group, there was a significant difference between the pretest and posttest phases in the electrical activity of biceps femoris (P=0.001), semitendinosus (P=0.001), gluteus maximus (P=0.016) and erector spinae muscles (P=0.001). In the NHE group, although the activity of muscles increased by 13% in the biceps femoris, 11% in the Semitendinosus, 9% in the gluteus maximus and 4% in erector spinae muscles, the difference was significant only in the biceps femoris (P=0.001) and Semitendinosus (P=0.024). The results also showed a significant difference between the two groups in electrical activity of biceps femoris (P=0.021), semitendinosus (P=0.046) and erector spinae muscles (P=0.039).
ConclusionBoth standard and modified NHE are effective in preventing hamstring injury by increasing the electrical activity of the Biceps femoris and Semitendinosus, but the modified NHE is more effective in prevention of injury by changing the parameters of NHE and increasing the training load.
Keywords: Nordic hamstring exercises, Electromyography, Sprint performance, football -
پیش زمینه و هدف:
اختلال کم توجهی/بیش فعالی، اختلال عصب - شناختی رایجی است که یکی از گسترده ترین حوزه های پژوهشی و همچنین یکی از بزرگترین علل ارجاع به مراکز سلامت روان در دهه های اخیر بوده است، هدف از پژوهش حاضر مقایسه فرکانس فعالیت عضلات در کودکان سالم و کودکان بیش فعال/ نقص توجه طی راه رفتن بود.
مواد و روش کار :
پژوهش حاضر از نوع موردی-شاهد بود. نمونه آماری شامل 20 پسر دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی و 20 پسر سالم با دامنه سنی 7-9 سال بود که به طور در دسترس انتخاب شدند. از یک سیستم الکترومایوگرافی بدون سیم با 8 جفت الکترود سطحی دو قطبی برای ثبت فعالیت الکتریکی عضلات درشت نی قدامی، دوقلوی داخلی، پهن داخلی، پهن خارجی، راست رانی و دوسررانی، سرینی میانی طی راه رفتن استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری t مستقل انجام شد.
یافته هایافته ها نشان داد که میزان فرکانس عضله دوقلوی داخلی طی فاز بارگذاری در گروه بیش فعال بیشتر از گروه سالم است (001/0>p). همچنین نتایج نشان داد که فرکانس عضله پهن داخلی طی فاز پاسخ بارگذاری و فعالیت عضله سرینی میانی طی فاز میانه استقرار در گروه بیش فعال کمتر از گروه سالم است (001/0>p).
بحث و نتیجه گیریبا توجه به کاهش فرکانس دو عضله سرینی میانی و پهن داخلی می توان بیان نمود که کنترل قامت در کودکان بیش/فعال/نقص توجه در دو صفحه سجیتال و فرونتال متفاوت از کودکان سالم است.
کلید واژگان: نقص توجه, بیش فعالی, الکترومیوگرافی, طیف فرکانس, راه رفتنBackground and AimAttention deficit/hyperactivity disorder is a common neurocognitive disorder that has been one of the most extensive research fields and also one of the largest sources of referrals to mental health centers in recent decades. The aim of the present study was to compare muscular frequency content in healthy children and children with overactive/attention deficient during walking.
Material and MethodsThe present study was a case-control type. The statistical sample included 20 boys with attention deficit/hyperactivity disorder and 20 healthy boys with an age range of 7-9 years, who were selected by convenient sampling method. A bipolar EMG system with 8 paires of electrodes was used to record EMG data of tibialis anterior, medial gastrocnemius, vastus medialis, vastus lateralis, rectus femoris, biceps femoris, and gluteus medius while walking. Independent sample t-test was used for statistical analysis.
ResultsThe results indicated that the frequency of the medial gastrocnemius muscle during the loading phase is higher in the hyperactive group than the healthy group (p<0.001). Also, results demonstrated that frequency continent of vastus medialis during loading phase and frequency continent of gluteus medius during mid-stance phase were lower in overactive group than healthy group (p<0.001).
ConclusionLower vastus medialis and gluteus medius activities in overactive group may be due to weal postural control in sagittal and frontal planes.
Keywords: Attention Deficit, Hyperactivity, Electromyography, Frequency Content, Walking -
مقدمه و اهداف:
اگرچه بیاختیاری ادراری بهعنوان یکی از تظاهرات بالینی ناپایداری عضلات کف لگن مطرح شده، تحقیقات محدودی به بررسی عملکرد عضلات کف لگن در بیماران با انواع بیاختیاری ادراری پرداختند. این مطالعه با هدف بررسی عملکرد عضلات کف لگن در 2 گروه زنان با بیاختیاری استرسی ادرار و پرکاری مثانه طراحی و اجرا شد.
مواد و روشها :
این مطالعه مقطعیمقایسهای بر روی 30 زن با میانگین سنی 4/77±42/67 سال در 3 گروه 10 نفری بیاختیاری استرسی ادرار، پرکاری مثانه و سالم انجام شد. پس از ثبت اطلاعات جمعیتشناختی، قدرت و عملکرد عضلات کف لگن بهترتیب با روش لمس دستی و پرینومتری و فعالیت الکتریکی این عضلات با استفاده از الکترومیوگرافی سطحی ثبت شد. تحلیل دادهها با نرمافزار SPSS نسخه 24 انجام شد و سطح معناداری بالاتر از 05/0 درنظر گرفته شد.
یافتهها :
تفاوتی بین 2 گروه بیاختیاری استرسی ادراری و پرکاری مثانه ازنظر قدرت، عملکرد و فعالیت الکترومیوگرافی عضلات کف لگن مشاهده نشد، اما این شاخصها در هر 2 گروه نسبت به گروه سالم کاهش یافته بود (0/001=P). همچنین بین یافتههای حاصل از معاینه بالینی، پرینومتری و الکترومیوگرافی همبستگی قوی مشاهده شد (0/82=r و 0/0001=P).
نتیجهگیری :
این مطالعه نشان داد عملکرد عضلات کف لگن در هر 2 گروه زنان با بیاختیاری استرسی ادراری و پرکاری مثانه به یک اندازه تحتتاثیر قرار گرفته و مختل شده بود. همچنین میتوان برای ارزیابی بالینی عملکرد عضلات کف لگن از هر 2 روش معاینه دستی و پرینومتری استفاده کرد.
کلید واژگان: بی اختیاری استرسی ادراری, پرکاری مثانه, کف لگن, الکترومیوگرافی, زنانBackground and Aims :
Urinary incontinence (UI) has been known as one of the clinical manifestations of pelvic floor muscle (PFM) instability; however, limited research has been published on PFM function in patients with different types of UI. This study aimed to compare the PFM function of the continent women and women with Stress urinary incontinence (SUI) and overactive bladder (OAB).
Methods :
This cross-sectional comparative study was performed on 30 women, 10 continents, 10 SUI, and 10 OAB, with a mean age of 42.67±4.77 years. PFM function was assessed using manual muscle testing, a perimeter, and surface electromyography. Data analysis was performed using SPSS software and the level of significance was considered as P≥0. 05.
Results :
There was no significant difference in the PFM function, strength, and electromyographic activity between SUI and OAB patients. However, it decreased in both groups compared to the healthy group (P=0.001). Also, a strong correlation was found between clinical examination, a perimeter, and electromyography (r=0.82, P=0.0001).
Conclusion:
This study revealed that the PFM function was impaired in both groups of women with SUI and OAB. Also, both manual examination and the perimeter can be used as clinical methods in evaluating PFM function.
Keywords: pelvic floor muscles, Stress Urinary Incontinence, Overactive Bladder, Electromyography, Perinometry -
مقدمه
کار در صنایع، امور خدماتی و سایر مشاغلی که انجام کار در آن ها مستلزم ایستادن های طولانی مدت بیش از دو ساعت می باشد، کارگران را در معرض مخاطرات بهداشتی موقت یا دایم قرار می دهد. در این مطالعه سعی شده تا اثر به کارگیری کف پوش های ضد خستگی حین انجام کارهای ایستاده بر سطح ناراحتی، خستگی و تنش های عضلانی پاها، موردبررسی قرار گیرد.
روش کارتعداد 100 کارگر در یکی از صنایع تولیدی در استان سلانگور مالزی در دو گروه مورد (استفاده از زیرپایی) و کنترل و در طی دو ساعت کار ایستاده ممتد موردمطالعه قرار گرفتند. میزان ناراحتی درک شده با استفاده از مقیاس بورگ و سطح فعالیت عضلات ناحیه ساق با استفاده از دستگاه الکترومیوگرافی جمع آوری گردید.
یافته هانتایج نشان داد که میزان تنش های عضلانی در اندام ها در گروهی که که از کف پوش های ضد خستگی استفاده می کرده اند به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل برای نواحی زانو، عضلات ساق پا و کف پاها، به ترتیب به مقدار 8/1، 5/2 و 6/2 درصدکمتر بوده است. براساس مقیاس بورگ سطح ناراحتی احساس شده در عضلات نیز بین دو گروه اختلاف معنی داری داشته است (001/0> P).
نتیجه گیریبا استناد به نتایج به دست آمده، تجهیز سطوح انجام کار به کف پوش های ضد خستگی می تواند در کاهش ناراحتی های اسکلتی عضلانی و خستگی های ناشی از انجام کارهای ایستاده طولانی مدت موثر باشد.
کلید واژگان: کار ایستاده, کف پوش ضد خستگی, ناراحتی عضلانی, مقیاس بورگ, الکترومیوگرافیIntroductionThe manufacturing, service professions, and other occupations commonly require their employees to spend more than 2 hours of their workday in an upright position which can potentially cause temporary or permanent health effects. The objective of this study is to determine the effect of anti-fatigue mats on leg muscle discomfort and muscle activity due to prolonged standing.
Material and MethodsA total of 100 workers were involved in the study. The control and experimental group stood for 2 hours in a controlled room with or without the anti-fatigue mat while sorting an assortment of mixed items. Borg’s scale questionnaire and EMG signals were used to monitor the muscle discomfort and activity of the respondents.
ResultsThe discomfort ratings and muscle activity in the experimental group were always at lower levels compared to the control group, which meant there was a reduction in mean perceived exertion rating for the knees, calves, and feet, i.e., 1.8, 2.5 and 2.6, respectively. The results showed that there was a statistically significant (P < 0.001) difference in the Borg’s scale of discomfort ratings and leg muscle activity between both groups.
ConclusionThe anti-fatigue mat can have a positive effect in preventing muscle discomfort and reduce muscle activity among the respondents during prolonged standing.
Keywords: Prolonged work in upright position, Anti-fatigue mat, Discomfort, Borg’s scale, EMG -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 4 (پیاپی 184، مهر و آبان 1401)، صص 1701 -1713مقدمه
هدف از این مطالعه بررسی تاثیر دو نوع برنامه تمرینی مقاومتی درونگرا و برونگرا بر روی سازگاری های عصبی عضلانی (بزرگی موج الکترومیوگرافی ومیانگین طیف فرکانسی) عضله چهار سر ران بود.
روش کاربدین منظور 24 آزمودنی شامل پسران غیر ورزشکار در محدوده سنی 19 تا 27 سال در شهر بجنورد به صورت تصادفی در دو گروه درونگرا (12 نفر) و برونگرا (12) نفر قرار گرفتند. گروه تمرینی برون گرا عمل فلکشن زانو با یک پا را با 150% 1RM تا سرحد خستگی و گروه درونگرا عمل اکتنشن زانو را با یک پا با 75% 1RM تا سرحد خستگی به مدت 8 هفته انجام دادند. سیگنال سطحی الکترومیوگرافی قبل و بعد از هشت هفته تمرین برای هر دو گروه اندازه گیری و ثبت شد. از آنالیز واریانس چند طرفه (M-ANOVA) برای بررسی تغییرات متغیرهای EMG قبل و بعد از جلسات تمرینی، عضله و گروه تمرینی به عنوان متغیرهای وابسته استفاده شد.
نتایجآنالیز واریانس چند طرفه افزایش در سرعت هدایت پتانسیل عمل را در هر دو گروه تمرینی برون گرا و درون گرا بعد از هشت هفته تمرین نشان داد. با این حال میزان افزایش سرعت هدایت پتانسیل عمل در عضله چهار سر ران گروه برونگرا بطور معناداری بیشتر از گروه درونگرا است.
نتیجه گیریبه طورکلی گروه تمرینی برونگرا افزایش بیشتری در شاخص های الکترومیوگرافی در مقایسه با گروه تمرینی درونگرا نشان دادند که این احتمالا مربوط به بکارگیری سازوکارهای دستگاه عصبی مرکزی به انقباضات برون گرا هست.
کلید واژگان: تمرین برون گرا, تمرین درونگرا, سازگاری عصبی و عضلانی, الکترومیوگرافیObjectiveThe aim of this study was to investigate the effect of two types of eccentric and concentric training programs on neuromuscular adaptations of quadriceps muscle.
MethodFor this purpose, 24 subjects including non-athlete boys in the age range of 19 to 27 years in Bojnourd were randomly divided into two groups: eccentric (12 people) and concentric (12). The eccentric exercise group performed knee flexion with one leg at 150% 1RM to the limit of fatigue and the concentric exercise group performed knee extension with one leg at 75% 1RM to the limit of fatigue for 8 weeks. Surface electromyographic signals were measured and recorded before and after eight weeks of training for both groups. Multivariate analysis of variance (M-ANOVA) was used to examine changes in EMG variables before and after training sessions, muscle and training group as dependent variables.
ResultsMultivariate analysis of variance showed an increase in conduction velocity of action potential in both eccentric and concentric training groups after eight weeks of training. However, the rate of acceleration of the action potential in the quadriceps muscle of the eccentric group is significantly higher than the concentric group.
ConclusionIn general, the eccentric exercise group showed a greater increase in electromyographic indices compared to the concentric exercise group, which is probably related to the application of central nervous system mechanisms to eccentric contractions.
Keywords: eccentric training, concentric training, Neuromuscular adaptation, Electromyography -
زمینه و هدف
اختلال در بلع یک مشکل ثابت و متداول در افراد مبتلا به سندرم داون است. در روش آزمایشگاهی جهت ارزیابی جویدن می توان از الکترومیوگرافی استفاده نمود. هدف از این مطالعه بررسی الکترومیوگرافی عضلات ماستر و تمپورال در هنگام جویدن در کودکان مبتلا به سندرم داون 2 تا 12 ساله شهر اراک بود.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی و مورد شاهدی است، که با هدف بررسی الکترومیوگرافی عضلات ماستر و تمپورال در موقع جویدن بر روی 15 کودک از نمونه های در دسترس 2 تا 12 ساله مبتلا به سندرم داون و 15 نفر از آن هایی که طبق روش همسان سازی فرد به فرد از نظر سنی و جنسیتی با نمونه های مبتلا به سندرم داون مطابقت داشتند صورت گرفت.
ملاحظات اخلاقیدر این مطالعه از همه والدین رضایت آگاهانه اخذ گردید و هیچ آسیب جسمی متوجه افراد نبود.
یافته هادر مورد مقایسه میانگین دامنه (شدت) سیگنال الکتریکی عضله بین دو گروه به غیر از عضله گیجگاهی راست در هنگام جویدن و در مورد میانگین بسامد میانگین در هنگام جویدن به غیر از عضله گیجگاهی چپ، در بقیه موارد تفاوت معنادار بود. در مورد مقایسه میانگین بسامد میانه سیگنال الکتریکی عضله در اکثر عضلات تفاوت ها غیر معنادار بود.
نتیجه گیریمیانگین دامنه (شدت) و بسامد میانگین سیگنال الکتریکی عضله در حالت جویدن در اکثر عضلات بین دو گروه مبتلا به سندرم داون و طبیعی متفاوت ولی در مورد میانگین بسامد میانه در اکثر عضلات تفاوت ها غیر معنادار بود.
کلید واژگان: الکترومیوگرافی, سندرم داون, جویدنBackground and AimSwallowing disorder is a common and constant problem in people with Down Syndrome. In experimental method electromyography can be used to evaluate Mastication . The aim of this study was to evaluate the electromyography of the masseter and temporal muscles during Mastication in 2 to 12 years old children with Down syndrome in Arak.
Material and methodsThis is a descriptive-analytical and case-control study, that conducted with the purpose of electromyographic study of masseter and temporal muscles during Mastication on 15 children from available 2 to 12 years old Down Syndrome and 15 children that were matched according the method of person-to-person matching in terms of age and gender with samples with Down syndrome.
Ethical considerationsIn this study, conscious consent was obtained from all parents and no physical harm was inflicted on individuals.
FindingsAbout the comparison of the mean of amplitude (intensity) of electrical signal of muscle between two groups except right temporal muscle during Mastication and about the mean of the mean frequency when Mastication except for left temporal muscle, in other cases the difference was significant. In the case of comparing the median frequency of the electrical signal of the muscle in most muscles the difference was not significant.
ConclusionMean amplitude (intensity) and frequency of the mean electrical signal of the muscle when chewing in most muscles was different between the two groups with Down syndrome and normal, but the differences in mean median frequency in most muscles were insignificant.
Keywords: Electromyography, Down Syndrome, Mastication -
مقدمه
الگوی حرکتی و هماهنگی بیماران مبتلا به فلج مغزی یک طرفه هنگام راه رفتن متفاوت از افراد سالم خود می باشد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه تقارن فعالیت عضلات بازکننده تنه و خم کننده های ران و زانو در زنان با فلج مغزی یک طرفه سمت چپ و زنان سالم هنگام راه رفتن عادی بود.
روش کارروش پژهش توصیفی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان با فلج مغزی یک طرفه سمت چپ بودند که به روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس، 12 بیمار با دامنه سنی 17 تا 26 سال به عنوان گروه فلج مغزی مغزی یک طرفه سمت چپ و 12 زن سالم همگن نیز به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. زنان با فلج مغزی یک طرفه سمت چپ توسط پزشک متخصص مرکز توانبخشی مهر در شهر تبریز ارجاع داده می شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، دستگاه الکترومیوگراف و الکترودهای سطحی دوقطبی بود. روایی و پایایی تجهیزات الکترومیوگرافی در مطالعات قبلی مورد تایید قرار گرفته و در مطالعه حاضر به آن اکتفا شده است. روش کار بدین صورت بود که شدت فعالیت الکتریکی عضلات راست کننده ستون مهره ای در سطح مهره سوم کمری، راست رانی و دوسررانی هنگام راه رفتن با سرعت عادی در زنان مبتلا به فلج مغزی یک طرفه سمت چپ و زنان سالم همگن ثبت گردید. سیگنال ها با استفاده از نرم افزار OT Bio lab پردازش شدند. داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 تحلیل شد.
یافته هازنان با فلج مغزی یک طرفه سمت چپ فعالیت الکتریکی عضلانی بیشتری نسبت به زنان سالم در سمت درگیر داشتند (05/0>P). همچنین شدت فعالیت همسان سازی شده عضله راست کننده ستون مهره-ای سمت سالم زنان با فلج مغزی یک طرفه سمت چپ بیشتر از همان سمت افراد سالم بود (001/0=P). در زنان با فلج مغزی یک طرفه سمت چپ، فعالیت عضلانی نامتقارن بوده و تاثیر متقابل معناداری بین عامل سمت بدن و عامل بیماری مشاهده شد (040/0=P).
نتیجه گیری:
هنگام راه رفتن شدت فعالیت الکتریکی عضلات سمت درگیر و همچنین عضله راست کننده ستون مهره ای کمری سمت سالم زنان با فلج مغزی یک طرفه سمت چپ بیشتر از زنان سالم بود و زنان با فلج مغزی یک طرفه سمت چپ فعالیت عضلانی نامتقارنی نشان دادند. بنابراین، در طراحی برنامه های تمرینی بیماران فلج مغزی، پیشنهاد می شود به عضلات هر 2 سمت درگیر و سالم توجه شود.
کلید واژگان: فلج مغزی, راه رفتن, الکترومیوگرافی, زنانIntroductionThe movement pattern and coordination of patients with unilateral cerebral palsy when walking is different from that of healthy individuals. The aim of the present study was to compare the symmetry of trunk extensor muscle and hip and knee flexors in women with left unilateral cerebral palsy and healthy women when walking normally.
MethodsThe research method was descriptive-comparative. The statistical population of the study included women with left unilateral cerebral palsy. By convenience by purposive sampling method, 12 patients aged 17 to 26 years as the left unilateral cerebral palsy group and 12 homogeneous healthy women as the control group. were chosen. Women with left unilateral cerebral palsy were referred by a physician at the Mehr Rehabilitation Center in Tabriz. Data collection instruments included demographic questionnaire, electromyograph and bipolar surface electrodes. The validity and reliability of the instruments have been confirmed in previous studies and in the present study it has been sufficientt. The method was that the intensity of electrical activity of the muscles that straighten the spine at the level of the third lumbar vertebra, right hip and biceps when walking at normal speed was recorded in women with unilateral left cerebral palsy and healthy homogeneous women. The signals were processed using OT Bio lab software. Data were analyzed in SPSS .22.
ResultsWomen with left unilateral cerebral palsy had more electromyographic activity than healthy women on the affected side (P <0.05). Also, the normalized electromyographic activity of erector spine muscle in the intact side of cerebral palsy was higher than that of healthy individuals at the same side (P=0.001). In women with unilateral left cerebral palsy, asymmetric muscle activity was observed and a significant interaction was observed between the body side factor and the disease factor (P=0.040).
ConclusionsWhen walking, the intensity of electrical activity of the involved side muscles as well as the rectus muscle of the healthy lumbar spine was higher in women with unilateral left cerebral palsy than in healthy women, and women with unilateral left cerebral palsy showed asymmetric muscle activity. Therefore, in designing training programs for cerebral palsy patients, it is recommended to pay attention to the muscles of both involved and healthy sides.
Keywords: Cerebral Palsy, Gait, Electromyography, Female -
مقدمه
استفاده از اگزواسکلتون ها به عنوان یک مداخله ارگونومیک نوین جهت کاهش ریسک فاکتورهای اختلالات اسکلتی عضلانی و افزایش عملکرد انسان در انقلاب صنعتی نسل چهارم نمود پیدا کرده است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی استفاده از اگزواسکلتون گردنی هنگام کار در ارتفاع بالای سر از نقطه نظر سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانه بود.
روش کاردر این مطالعه تجربی از 14 شرکت کننده مرد خواسته شد تا وظیفه شبیه سازی شده بستن پیچ و مهره در ارتفاع بالای سر را در دو حالت استفاده و بدون استفاده از اگزواسکلتون گردنی (مداخله ارگونومیکی) و دو زاویه پوسچرال گردن به صورت تصادفی انجام دهند. حین اجرای وظیفه، فعالیت الکتریکی عضلات هدف در ناحیه گردن و شانه با روش الکترومیوگرافی سطحی ثبت می شد. علاوه بر این، در پایان اجرای هر وظیفه، شرکت کنندگان پرسشنامه میزان ناراحتی درک شده را تکمیل می کردند. پردازش سیگنال های الکترومیوگرافی با نرم افزار Matlab 2017b انجام شد و میزان سطح فعالیت الکتریکی عضلات هدف نسبت به حداکثر فعالیت عضلانی نرمال سازی شد. آنالیز داده های با مدل Random intercept mix در نرم افزار STATA 14 انجام شد.
یافته هااستفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش معنادار میانگین ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانه ها شد ولی در ناحیه سایر نواحی، تفاوتی آماری معناداری وجود نداشت. نتایج میانگین سطح فعالیت عضلات استرنوکلیدوماستوید و اسپلینوس کاپیتیس سمت راست و چپ در حین استفاده از اگزواسکلتون گردنی به صورت معنی داری کاهش یافته بودند؛ اما این اختلاف برای عضلات ذوزنقه ای افزایش معنی داری را نشان داد.
نتیجه گیریاستفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن شد که علت آن مربوط به توزیع وزن سر و گردن توسط جک نگه دارنده اگزواسکلتون در هنگام خمش رو به عقب گردن بود. در طراحی اگزواسکلتون گردنی برای ناحیه شانه و بازو حمایتی در نظر گرفته نشده بود که دلیل وجود نتایج غیر معنادار در ناحیه شانه ها را توجیه می کند؛ بنابراین استفاده از اگزواسکلتون گردنی با اضافه کردن حمایت بیشتر در نواحی شانه ها می تواند به عنوان یک مداخله ارگونومیکی برای کار در ارتفاع بالای سر توصیه گردد.
کلید واژگان: اگزواسکلتون, طراحی, الکترومیوگرافی, کار بالای سرIntroductionThe use of exoskeletons as a new ergonomics intervention to reduce musculoskeletal disorders risk factors and increase human performance has emerged in the fourth-generation industrial revolution. The aim of this study was to assess the cervical exoskeleton effect on the neck and shoulder muscles electrical activity.
Material and MethodsIn this experimental study, 14 male participants were asked to perform the simulated overhead work with and without using the cervical exoskeleton at two neck postural angles randomly. During the task, electromyography of the target muscles in the neck and shoulders was recorded. In addition, at the end of each task, participants completed a perceived discomfort questionnaire. Electromyographic signals were processed with Matlab 2017b software and the level of the electrical activity of the target muscles was normalized to the maximum muscle activity. Data analysis was performed using Random intercept mix model in STATA 14 software.
ResultsMean perceived discomfort in the neck and shoulders regions significantly reduced by the exoskeleton device, but there was no statistically significant difference in other areas. Also, the mean activity level of sternocleidomastoid and splenius capitis muscles on the right and left was significantly decreased during the use of the cervical exoskeleton. However, this difference showed a significant increase in trapezius muscles.
ConclusionThe use of the neck exoskeleton was associated with a reduction of muscle electrical activity and the perceived discomfort in the neck area. These results may be related to transferring neck and head weight by the exoskeleton retaining jack during the neck extension to other areas of the body. The exoskeleton design did not provide support for the shoulder and arm area, which explains the reason for the non-significant results in the shoulder area. Using the exoskeleton with the additional support in shoulder area could be considered as an ergonomic intervention in such overhead works.
Keywords: Exoskeleton, Design, EMG, Overhead work -
مقدمه
عوامل زیان آور در محیط کار مثل صدا و استرس گرمایی می توانند بر فعالیت عضلات تاثیرات نامطلوب داشته باشند. این مطالعه باهدف بررسی اثر مواجهه همزمان با صدا و استرس گرمایی بر سطح فعالیت عضلات دو سر بازویی و خم کننده انگشتان دست انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه تجربی بر روی 24 نفر از دانشجویان مرد و در شرایط آزمایشگاهی انجام شد. شرکت کنندگان به صورت تصادفی در سه گروه 8 نفره با سه سطح ترازفشارصوت 75، 85 و 95 دسی بل A و سطوح استرس گرمایی 22،30 و 35 سانتی گراد مواجهه داشتند. سطح فعالیت عضله دوسر بازویی و عضله خم کننده انگشتان در حین انجام فعالیت دستی با استفاده از روش الکترومیوگرافی سطحی اندازه گیری شد. جهت مقایسه سطح فعالیت عضله در شرایط مختلف از RMS(Root Mean Square) نرمال شده عضلات استفاده شد. از آزمون آنالیز واریانس جهت بررسی ارتباط بین متغیرها استفاده شد.
یافته هامیانگین (انحراف معیار) سنی شرکت کنندگان در مطالعه 6/1±21 سال بود. بر اساس میزان فعالیت عضله، شرایط دمای تر گوی سان30 درجه سانتی گراد و سطح تراز فشار صوت 85 دسی بل به عنوان نقاط مرزی در تغییرات سطح فعالیت عضله دوسر بازویی تعیین شد. بیشترین و کمترین سطح فعالیت عضله خم کننده انگشتان به ترتیب در شرایط صوتی 75 و 95 دسی بل مشاهده شد. نتایج بررسی برهمکنش بین مواجهه صوتی و مواجهه با شرایط استرس گرمایی نشان داد که مواجهه توام با هر دو عامل باعث تغییرات معنادار در سطح فعالیت عضلات می شود (P-Value<0.05).
نتیجه گیریمواجهه با صدا و استرس گرمایی در محیط کار بر عملکرد عضلات دوسر بازویی و خم کننده انگشتان اثرگذار است. برای تعیین دقیق تر اثرات مواجهه با صدا و استرس گرمایی بر فعالیت عضلات، انجام مطالعات بیشتر در این زمینه توصیه می شود.
کلید واژگان: الکترومیوگرافی, مواجهه صوتی, انقباض ماهیچه, استرس حرارتیIntroductionHarmful factors in the workplace such as noise and heat stress can have adverse effects on muscle activity. This study was performed to investigate the effect of simultaneous exposure to noise and heat stress on the activity level of biceps and flexor muscles.
Materials and MethodsThis experimental study was performed on 24 male students in laboratory conditions. Participants in three groups exposure to SPL of 75, 85 and 95 dBA and WBGT =22, 30 and 35°C randomly. During light manual activity, the activity level of biceps and flexor muscles was measured in a sitting manner using surface electromyography. Normalized RMS (Root Mean Square) of muscles was used to compare the level of muscle activity in different conditions. ANOVA test was used to examine the relationship between variables.
ResultsThe mean (SD) age of the study participants was 21±1.6 years. Based on the muscle activity WBGT=30°C and SPL=85 dB were defined as border points in changes of biceps activity. The highest and lowest levels of flexor muscle activity were observed at SPL of 75 and 95 dB, respectively. The interaction between noise and heat stress exposure show that exposure to both factors causes significant changes in muscle activity levels (P.value<0.05).
ConclusionExposure to noise and heat stress in the workplace affects the function of the biceps and flexors muscles. To more accurately determine the effects of noise exposure and heat stress on muscle activity, further studies are recommended.
Keywords: Electromyography, noise exposure, muscle contraction, heat stress -
زمینه و هدف
نیمکتها نقشی اساسی در نشستن دانش آموزان با پوسچر صحیح در یک بازه زمانی طولانی دارند. هدف از تحقیق حاضر تاثیر ارگونومی نیمکت های رایج در مدارس بر فعالیت الکتریکی عضلات منتخب دانش آموزان دختر سالم و دارای لوردوز کمری بود.
روش کاربدین منظور تعداد 24 دانش آموز با میانگین سنی 78/1±26/10 سال در دو گروه 12 نفری سالم و دارای لوردوز به صورت در دسترس انتخاب شدند. دانش آموزان بر روی دو نوع نیمکت رایج در مدارس نشستند، در ابتدای نشستن 30 ثانیه از عضلات منتخب آنان (راست شکمی، بازکننده ستون فقرات، راست رانی و دوسر رانی) سیگنال گرفته شد، سپس یک فیلم آموزشی نیم ساعته برای آنان پخش شد و در30 ثانیه انتهای نشستن نیز از عضلات آنان سیگنال گرفته شد، برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کواریانس استفاده شد.
یافته هافعالیت الکتریکی عضلات دانش آموزان سالم و دارای لوردوز در نیمکتهای متصل در عضلات راست رانی، دوسر رانی و بازکننده ستون فقرات (001/0>p) تفاوت معناداری وجود داشت. عضله راست شکمی (19/0<p) تفاوت معنادار نبود. فعالیت الکتریکی در نیمکتهای جدا عضلات راست رانی (001/0>p) تفاوت معنادار بود. اما در عضله راست شکمی (24/0<p)، دوسر رانی (37/0<p) و بازکننده ستون فقرات (09/0<p) تفاوت معنادار وجود نداشت.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که نشستن روی نیمکتهای متصل برای دانش آموزان دارای لوردوز نامناسبتر است. بنابراین توصیه میشود طراحی میز و نیکمت استاندارد ارگونومیک، بر اساس اندازه گیری آنتروپومتری استاتیک دانشآموزان در دستور کار قرار گیرد.
کلید واژگان: ارگونومی, الکترومیوگرافی, لوردوزیس, دانش آموزان, نیمکتJournal of Health, Volume:12 Issue: 4, 2022, PP 502 -512Background & objectivesBenches play a basic role in students sitting in the correct posture for a long period. The purpose of this study was to investigate the effect of ergonomics of common school benches on the electrical activity of selected muscles of healthy female students or with lumbar lordosis.
MethodsFor this purpose, 24 students with an average age of 10.26±1.78 years were selected and divided into two groups of 12 healthy subjects or with lordosis by convenience sampling. The students were sat down on two types of common benches in the school. At the beginning of sitting, a 30-second signal was taken from their selected muscles (rectus abdominis, spinal extensors, rectus femoris and biceps femoris), then a half-hour educational video was shown to them, and at the end, a 30-second signal was taken from their muscles. Statistical analysis of covariance was used to analyze the data.
ResultsThere was a significant difference in the electrical activity of the muscles of healthy and lordosis students in attached benches in rectus femoris, biceps femoris and spinal extensors (p<0.001). There was no significant difference in rectus abdominis muscle (p<0.19). There was a significant difference in the electrical activity in the detached benches of the rectus femoris muscles (p<0.001). However, there was no significant difference in rectus abdominis (p<0.24), biceps (p<0.37) and spinal extensors (p<0.09).
ConclusionThe results showed that sitting on attached benches was more inappropriate for students with lordosis. Therefore, it is recommended to design ergonomics standard table and benches based to the students' static anthropometric measurements.
Keywords: Ergonomics, Electromyography, Lordosis, Students, Benches -
مقدمه
کمردرد یکی از شایع ترین اختلالات اسکلتی عضلانی منجر به ناتوانی در سراسر جهان است. در مطالعات مختلفی ارتباط ناراحتی و درد کمر با نشستن طولانی مدت نشان داده شده است. مطالعات مختلفی به بررسی مکانیزم های ایجاد ناراحتی و درد کمر در حین نشستن پرداخته اند، اما تا کنون توافق کلی بر یک مکانیزم به دست نیامده است. در مورد ارتباط ناراحتی کمر و فعالیت عضلات نیز نتایج تقریبا متناقض است. بنابراین هدف از این مطالعه ارزیابی ارگونومیک ارتباط ناراحتی کمر با فعالیت عضلات تنه در وضعیت نشسته کار با لپ تاپ بود.
روش کاربیست دانشجوی مرد، کار با لپ تاپ (دو تکلیف جداگانه کار با موس و تایپ کردن) را در وضعیت نشسته پشت میز یک بار در تنظیمات عادی و یک بار در تنظیمات ارگونومیک انجام دادند. در تنظیمات ارگونومیک، ارتفاع مانیتور و محل قرار دادن کیبورد برای هر فرد تنظیم شد. فعالیت الکترومیوگرافی عضلات ارکتور اسپاین کمری، مولتیفیدوس راست و چپ، ترنسورس آبدومینیس راست و چپ، مایل خارجی و رکتوس آبدومینیس به همراه پوسچر کمر در 2 دقیقه ابتدا و انتهای انجام هر تکلیف ثبت شد. بعد از پایان هر تکلیف، شرکت کنندگان میزان ناراحتی کمر خود را با توجه به مقیاس سنجش ناراحتی اعلام کردند.
یافته هاناراحتی کمر ارتباط مثبتی با سطح فعالیت عضله ارکتور اسپاین کمری (57/0=r و 009/0=p) داشت. همچنین ناراحتی کمر ارتباطی منفی با زمان استراحت نسبی عضله مولتفیدوس (50/0=r و 023/0=p) و ارتباطی مثبت با زمان استراحت نسبی عضلات ترنسورس آبدومینیس (47/0=r و 039/0=p) و رکتوس آبدومینیس (45/0=r و 049/0=p) داشت.
نتیجه گیریبه نظر می رسد سطح فعالیت و زمان استراحت نسبی عضلات تنه مرتبط با ایجاد ناراحتی کمر باشند و بین این دو شاخص، احتمالا زمان استراحت نسبی عضلات، شاخص مناسب تری برای نشان دادن عوامل خطر مربوط به ناراحتی کمر باشد. البته نقش سایر عواملی که ممکن است مرتبط با ناراحتی کمر حین نشستن باشند در این مطالعه بررسی نشده است و لازم است همزمان با بررسی فعالیت عضلات، مورد توجه قرار داده شوند.
کلید واژگان: کمردرد, الکترومیوگرافی, کامپیوتر, نشستنIntroductionLow back pain is one of the most common musculoskeletal disorders leading to disability around the world. Several studies have suggested that prolonged computer/ laptop work contributes to the development of low back pain and discomfort. The results of the studies conducted on the association of back discomfort and muscle activity are contradictory. Thus, the present study aims to evaluate the relationship between the activity level and relative rest time of the trunk muscles with back discomfort while working with a laptop in a sitting position.
Material and MethodsFirst, 20 young healthy males performed laptop work including mouse work and typing in conventional and ergonomic setups. In the ergonomic setup, the screen height and keyboard placement were specifically adjusted for each individual. In addition, the electromyographic activity of the lumbar erector spinae, right and left multifidus and transversus abdominis, rectus abdominis, external oblique muscles, and the posture of the lumbar spine were recorded in the first and last two minutes of an 8-min task. After the end of each task, the participants scored their back discomfort.
ResultsThe results showed a positive correlation (r=0.57 and p=0.009) between back discomfort and the EMG amplitude of the lumbar erector spinae muscle. In addition, back discomfort was negatively correlated to the relative rest time of the multifidus muscle (r=0.50 and p=0.023), and a positive correlation was reported with the relative rest time of the transversus and rectus abdominis (r=0.47, p=0.039, and r=0.45, p=0.049, respectively).
ConclusionThe relative rest time of the trunk muscles may be a better index than that of the EMG amplitude to highlight the risk factors for back discomfort. However, a causative link between muscle activity and discomfort cannot be implied from this study. The current results do not undermine the role of other factors associated with the increased level of discomfort during sitting.
Keywords: Sitting, Electromyography, Discomfort, Computer -
سابقه و هدف
فتق دیسک کمر یکی از شایع ترین نوع کمردرد می باشد و از میان روش های درمان آن، تمرینات نوین ورزشی مورد توجه بسیاری از محققان بوده است. هدف از این مطالعه بررسی اثر تمرینات تعلیقی بر الکترومیوگرافی مردان مبتلا به فتق دیسک بود.
مواد و روش ها22 مرد مبتلا به فتق دیسک در شهر رشت، در این کارآزمایی بالینی در سال 1399 شرکت کردند و به صورت تصادفی به دو گروه تمرینات تعلیق (تعداد: 12 نفر، سن: 81/8±25/34 سال، BMI: 7/01±2/24 کیلوگرم بر متر مربع) و کنترل (تعداد: 10نفر، سن: 67/6±4/34 سال، BMI: 45/76±1/23 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. میزان فعالیت الکتریکی عضلات راست شکمی، مایل داخلی و خارجی و ارکتوراسپاین توسط دستگاه الکترومیوگرافی و قدرت عضلات شکمی با آزمون پایین آوردن مستقیم پاها، قبل و بعد از یک دوره مداخله اندازه گیری شد. دوره مداخله گروه های تمرین شامل 8 هفته تمرینات تعلیق بود، در حالی که گروه کنترل فقط پیگیری می شدند. برای مقایسه درون گروهی از t همبسته و برای مقایسه بین گروهی از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته هاالکترومیوگرافی هر 4 عضله و آزمون قدرت در پس آزمون نسبت به پیش آزمون درگروه تعلیق بهبود معنی داری را نشان داد (05/0<p) در حالی که در گروه کنترل تغییر معنی داری دیده نشد. همچنین گروه تعلیق در الکترومیوگرافی عضلات بهبود معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان دادند (05/0<p) اما در آزمون قدرت عضلات تنه، تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
استنتاجیافته های مطالعه حاضر نشان داد که تمرین تعلیق باعث بهبود فعالسازی عضلات مرکزی و قدرت عضلات شکمی شد، بنابراین می توانند در مراحل توانبخشی کمردرد ناشی از فتق دیسک مورد توجه قرار گیرند.
کلید واژگان: کمردرد مزمن, فتق دیسک, الکترومیوگرافی, تمرینات تعلیقBackground and purposeLumbar disc herniation is one of the most common types of low back pain and researchers are interested in novel exercises in treatment of this condition. The aim of this study was to investigate the effect of suspension exercises on electromyography in men with disc herniation.
Materials and methodsTwenty two men with disc herniation in Rasht participated in this clinical trial in 2020 and were randomly divided into two groups of suspension exercises (n=12, age: 34.25±8.81, BMI: 24.02±01.7) and control (n=10, age: 34.4±6.67, BMI: 23.1±76.45). Before and after an intervention period, the electrical activity of rectus abdominis, internal and external oblique and erector spinae muscles were measured by electromyography and abdominal muscle strength was investigated using straight leg raising test. The intervention period consisted of 8 weeks of suspension exercises, while the control group was only followed up. Paired sample t-test and analysis of covariance were used for intragroup and intergroup comparisons, respectively.
ResultsElectromyography of four muscles and strength test showed significant improvements in post-test compared to pre-test in intervention group (P<0.05) while no significant change was observed in control group (P˃0.05). Patients who did suspension exercises were found with significant improvements in muscle electromyography compared to the control group (P<0.05), but no significant difference was observed in abdominal muscle strength test (P˃0.05).
ConclusionIn current study, suspension exercise improved core muscle activation and abdominal muscle strength, so, it could be considered in rehabilitation of low back pain caused by disc herniation.
Keywords: chronic low back pain, disc herniation, electromyography, suspension exercise -
هدف :
در بسیاری از مطالعات، اختلالات راه رفتن در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس را به عنوان شایع ترین اختلال در این بیماری یاد کرده اند. از این رو مطالعه حاضر به منظور بررسی الگوی عملکرد عضلات اندام تحتانی در شروع راه رفتن در بیماران مولتیپل اسکلروزیس در مقایسه با افراد سالم طراحی شده است.
مواد و روش هامطالعه حاضر از نوع مقایسه ای در دو گروه بیمار مولتیپل اسکلروزیس و سالم انجام شد. 16 بیمار زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس با نمره EDSS≤4.5 به روش نمونه گیری غیراحتمالی ساده انتخاب شدند. هم چنین 16 فرد سالم و همسان از نظر جنس، قد و وزن به صورت تصادفی در گروه کنترل سالم انتخاب شدند. ترتیب فراخوانی، زمان پاسخ و کار فیزیولوژیکی عضلات تی بیالیس قدامی، سولیوس، بایسپس فموریس، گلتیوس میدیوس و رکتوس فموریس در هر دو گروه حین آغاز راه رفتن ثبت و بررسی شد.
یافته هانتایج نشان داد که فعالیت الکتریکی عضلات منتخب اندام تحتانی در افراد دارای مولتیپل اسکلروزیس نسبت به گروه سالم تاخیر معناداری (02/0<p) داشت. هم چنین بررسی نسبت (Root Mean Square) RMS هر عضله نسبت به مجموع عضلات در دو گروه نشان داد، عملکرد عضلات سولیوس و گلتیوس میدیوس بین دو گروه اختلاف معناداری (05/0<p) داشت.
نتیجه گیریاگرچه بررسی داده های الکترومیوگرافی نشان داد که ترتیب فعال سازی عضلات در گروه مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و سالم یکسان است؛ اما کاهش سهم میزان فعالیت عضلات سولیوس و گلتیوس مدیوس نسبت به سایر عضلات منتخب اندام تحتانی، در این بیماران می تواند در بررسی سینرژی های عضلانی در شروع راه رفتن در مطالعات آینده مفید باشد.
کلید واژگان: الکترومیوگرافی, مولتیپل اسکلروزیس, راه رفتنKoomesh, Volume:23 Issue: 5, 2021, PP 556 -562IntroductionThe present study was designed to evaluate the pattern of lower limb muscle activity during the gait initiation in patients with multiple sclerosis (MS) compared with healthy individuals.
Materials and Methods16 female MS patients and 16 age, weight, high and sex-matched healthy subjects were selected by simple non-random sampling participants. Subjects also underwent a thorough neurological examination to assess their disability using the Expanded Disability Status Scale (EDSS≤4.5). Surface electromyography of tibialis anterior, soleus, biceps femoris, gluteus medius, rectus femoris were recorded during gait initiation. The activity of muscles including recruitment order, reaction time, and root mean square (RMS) were processed and compared in two groups.
ResultsIn the patients group muscles had a significant delay (P<0.02) compared to healthy group. Examination of the RMS ratio of each muscle to the total muscles in the two groups showed that the soleus and gluteus medius muscles were significantly different between the two groups (P<0.05).
ConclusionSurface electromyography activity showed that the recruitment order was the same in the healthy and multiple sclerosis patients. However, decreasing the share of soleus and gluteus medius muscle co-contraction relative to other selected lower limb muscles in the patients may be useful in examining muscle synergies at the gait initiation in future studies.
Keywords: Electromyography, Multiple Sclerosis, Gait
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.