به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "میکروارگانیسم" در نشریات گروه "پزشکی"

  • هانیه احمدی، صونا بهلولیان، رضا جعفری، گلنار رحیم زاده، زهرا حیدری*
    سابقه و هدف

    عفونت کیسه اشکی (داکریوسیستیت) می تواند منجر به عوارض جدی مانند سلولیت اربیتال، آبسه اربیتال، مننژیت یا ترومبوز سینوس کاورنوس شود، که همگی تهدیدهای قابل توجهی برای سلامت انسان به شمار می روند. این وضعیت اغلب با انسداد مجرای اشکی همراه است، که از تخلیه طبیعی اشک جلوگیری می کند و محیطی مساعد برای رشد میکروبی ایجاد می کند. شناسایی به موقع عوامل ایجاد کننده داکریوسیستیت بسیار مهم است، زیرا عفونت های درمان نشده یا درمان نادرست می توانند به سرعت بدتر شوند و منجر به عفونت های سیستمیک یا حتی شرایط تهدید کننده زندگی شوند. هدف از انجام این مطالعه بررسی طیف میکروبیولوژی ایجاد کننده این بیماری جهت کنترل عفونت و درمان مناسب در بیماران دارای انسداد مزمن مجرای اشکی می باشد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی، بیمارانی که با تشخیص داکریوسیستیت مزمن داوطلب جراحی DCR (Dacryocystorhinostomy) در مرکز چشم پزشکی بیمارستان بوعلی سینا در ساری، مازندران، ایران در فاصله زمانی خرداد تا اسفند سال 1402 بودند، وارد مطالعه شدند. معاینات معمول چشم پزشکی شامل تعیین حدت بینایی، معاینه اسلیت لامپی ومعاینه فاندوس انجام شد. نمونه های ترشحات چشمی به آزمایشگاه بیمارستان بوعلی سینا منتقل شده و در محیط های بلاد آگار، شکلات آگار، EMB و سابورو دکستروز آگار تحت شرایط هوازی و بی هوازی در دمای 37 درجه سانتی گراد کشت داده شدند. برای تشخیص نوع باکتری، جهت تمایز استافیلوکوکوس از استرپتوکوکوس از کاتالاز، برای تمایز استافیلوکوکوس اورئوس از سایر استافیلوکوکوس ها از کوآگولاز، برای تشخیص سودوموناس و سایر گرم منفی ها از اکسیداز استفاده شد. برای تشخیص عفونت قارچی، نمونه ها در محیط سابورو دکستروز آگار در دمای 27-25 درجه سانتی گراد به مدت دو هفته نگهداری شدند. پس از مشاهده کلونی ها، رنگ آمیزی گرم و تست های تشخیصی و افتراقی برای شناسایی نوع باکتری انجام شد. داده های جمع آوری شده در نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. جهت توصیف داده ها از میانگین و برای مقایسه میانگین ها از آزمون کای دو استفاده شد.

    یافته ها

    در مطالعه حاضر، از تعداد 50 بیمار مبتلا به داکریوسیستیت مزمن با میانگین سنی 15/28±56/9 سال (دامنه 31 تا 86 سال) وارد شده به مطالعه، 34 نفر (68 درصد) زن و 16 نفر (32 درصد) مرد بودند. از ارگانیسم های استخراج شده 42 مورد (84 درصد) باکتری گرم مثبت و 8 مورد (12 درصد) باکتری گرم منفی بودند. در 84 درصد موارد، خروج چرک از پانکتوم مثبت بوده است که به طور معنی داری در ارگانیسم های گرم مثبت، بیشتر  وجود داشت (0/03=P). شایع ترین عوامل پاتوژن به ترتیب استافیلوکوکوسوس اپیدرمیس (22 مورد، 44 درصد)، استافیلوکوکوسوس اورئوس (10 مورد، 20 درصد) و استرپتوکوکوس پنومونی (6 مورد، 12 درصد) بودند. ارتباط معنی داری بین جنس و سن با میزان و نوع ارگانیسم ها یافت نشد (0/77=P).

    استنتاج

    براساس یافته های مطالعه حاضر، باکتری های گرم مثبت عامل اصلی عفونت های داکریوسیستیت مزمن هستند و عوامل دموگرافیک مانند سن و جنس تاثیری بر نوع عفونت ندارد. استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس و استافیلوکوکوس اورئوس به ترتیب مهم ترین پاتوژن های ایجاد کننده این عفونت شناخته شده اند. شناخت دقیق طیف میکروبی می تواند به بهبود تشخیص و درمان موثرتر این بیماری کمک کند. این اطلاعات برای کمک به پزشکان در انتخاب درمان های ضد میکروبی مناسب و هدفمند برای کنترل موثرتر عفونت ها، کاهش خطر مقاومت ضد میکروبی، جلوگیری از عوارض جدی و عفونت های سیستمیک و درنهایت بهبود نتایج بیمار ضروری است.

    کلید واژگان: داکریوسیستیت, انسداد مجرای اشکی, عفونت, میکروارگانیسم, طیف میکروبی
    Hanieh Ahmadi, Sona Bohloulian, Reza Jafari, Golnar Rahimzadeh, Zahra Heidari*
    Background and purpose

    Infection of the lacrimal sac (dacryocystitis) can lead to serious complications, including orbital cellulitis, orbital abscess, meningitis, and cavernous sinus thrombosis, all of which pose significant threats to human health. This condition is often associated with nasolacrimal duct obstruction, which prevents normal tear drainage and creates an environment conducive to microbial growth. Timely identification of the causative agents of dacryocystitis is critical, as untreated or improperly managed infections can rapidly worsen, leading to systemic infections or even life-threatening conditions. This study aims to investigate the spectrum of microbiological agents causing dacryocystitis to control infection and provide appropriate treatment for patients with chronic nasolacrimal duct obstruction.

    Materials and methods

    This cross-sectional study included patients diagnosed with chronic dacryocystitis who candidated for dacryocystorhinostomy (DCR) surgery. Routine ophthalmic examinations, including visual acuity, slit-lamp examination, and fundoscopy, were performed for all patients. Ocular discharge samples were sent to the laboratory at the Pediatric Infectious Disease Research Centre, Bu-Ali Sina Hospital, Sari. Each sample was incubated in blood agar, chocolate agar, EMB, and Sabouraud dextrose agar under aerobic conditions at 37°C for 24 hours and simultaneously in chocolate agar and blood agar under anaerobic conditions at 37°C for 48 hours. Catalase tests were used to distinguish Staphylococcus from Streptococcus bacteria, coagulase tests to differentiate Staphylococcus aureus from other Staphylococcus species, and oxidase tests to identify Pseudomonas and other Gram-negative bacteria. For detecting fungal infections, samples were stored on Sabouraud dextrose agar at 25-27°C for two weeks. Gram staining was performed on observed colonies, followed by microbiological diagnostic and differential tests based on bacterial species. Data were analyzed using SPSS software, described as means, and compared using the chi-squared test.

    Results

    Of the 50 patients with chronic dacryocystitis included in the study, with a mean age of 56.9±15.28 years (range, 31 to 86 years), 34(68%) were female, and 16(32%) were male. Gram-positive bacteria accounted for 42 cases (84%) of isolated organisms, while gram-negative bacteria accounted for 8 cases (16%). Pus reflux was detected in 84% of cases, significantly more often with gram-positive organisms(P=0.03). The most common pathogens were Staphylococcus epidermidis (22 cases, 44%), Staphylococcus aureus (10 cases, 20%), and Streptococcus pneumoniae (6 cases, 12%). No significant correlations were found between sex and age with the number and type of organisms (P=0.77).

    Conclusion

    Gram-positive bacteria are the main cause of chronic dacryocystitis infections, and demographic factors such as age and gender do not influence the type of infection. Staphylococcus epidermidis and Staphylococcus aureus have been identified as the predominant pathogens responsible for this condition. Understanding the microbiological spectrum can improve disease diagnosis and lead to more effective treatment strategies. This information is essential to help clinicians select appropriate, targeted antimicrobial treatments to more effectively control infections, reduce the risk of antimicrobial resistance, prevent serious complications and systemic infections, and ultimately improve patient outcomes.

    Keywords: Dacryocystitis, Lacrimal Duct Obstruction, Infection, Microorganism, Microbiological Spectrum
  • اسما بساطی، مینا خان بگی دوگاهه، مریم قراچورلو *
    مقدمه

    عطرو طعم یکی از مهم ترین ویژگی های غذا است که مستقیما با پذیرش محصول توسط مصرف کنندگان ارتباط دارد. روند رو به افزایش مصرف ترکیبات طعم دهنده غذا باعث ایجاد انگیزه در تولید طعم های غذایی شده بطوریکه تقاضای جهانی برای طعم و عطر طبیعی به طور مداوم در حال افزایش است. گیاهان و میکروارگانیسم ها منابع اصلی ترکیبات ایجاد کننده طعم و عطر مانند ترپنوییدها، آلدییدها، متیل کتون ها هستند اما به دلیل تولید در غلظت های کمتر، جداسازی و استخراج چنین مواد شیمیایی با ارزش افزوده هزینه بر است. لذا تولید بیوتکنولوژیکی ترکیبات طعم دهنده مورد توجه قرار گرفته است.

    مواد و روش ها

    در دهه گذشته تحقیقات گسترده ای در زمینه تولید بیوتکنولوژیکی ترکیبات طعم دهنده انجام شده است. در این مطالعه سعی شده است تا سه روش بیوتکنولوژیکی اصلی شامل استفاده از آنزیم ها، استفاده از میکروارگانیسم ها و بافت گیاهی و کشت سلولی مورد بحث قرار گیرند.

    یافته ها

    تکنیک های مرسوم تولید ترکیبات طعم دهنده با توجه به تقاضای صعودی بازار از نظر کمیت و تنوع کافی نیست. روش های تولید طعم فعلی از سنتز شیمیایی استفاده می کنند که می تواند تعداد بیشتری طعم را با زمان کمتر تولید کند. بااین حال، تقاضا برای محصولات طبیعی در مواد مصرفی، نیاز به روش های جدید برای تولید ترکیبات طعم دهنده با برچسب منشا طبیعی را ایجاد کرده است. تولید بیوتکنولوژیکی جایگزین جذابی برای تولید طعم است، زیرا در شرایط ملایم رخ می دهد، انتخاب پذیری بالایی دارد، ضایعات سمی تولید نمی کند و محصولاتی تولید می کند که می توانند به عنوان طبیعی برچسب گذاری شوند. ترکیبات طعم دهنده طبیعی که توسط فرآیندهای بیوتکنولوژیکی به دست می آیند به دلیل افزایش تقاضای مصرف کنندگان برای افزودنی های غذایی طبیعی، نقش فزاینده ای در صنایع غذایی، آرایشی، شیمیایی و دارویی ایفا می کنند.

    نتیجه گیری

    تکنیک های نوظهور در بیوتکنولوژی، صنایع را قادر به تولید ترکیباتی کرده است که می تواند طبیعی در نظر گرفته شود. شکی نیست که این فناوری ها به سبب مزایای زیاد، در آینده به عوامل مهم تری در تولید طعم دهنده تبدیل خواهند شد.

    کلید واژگان: تخمیر, طعم, کشت بافت, میکروارگانیسم, آنزیم, بیوتکنولوژی
    A. Basati, M. Khan bagi Doghahe, M. Gharachorloo *
    Introduction

    Flavor is one of the most important characteristics of food, which is directly related to the acceptance of the product by consumers. The increasing trend in the consumption of food flavoring compounds has motivated the production of food flavors therefore the global demand for natural flavors and aromas is continuously increasing. Plants and microorganisms are the main sources of flavor and aroma compounds such as terpenoids, aldehydes, methyl ketones, but due to their production in lower concentrations, the isolation and extraction of such value-added chemicals is expensive. Therefore, the biotechnological production of flavor compounds has been considered.

    Materials and Methods

    In the last decade, research has been carried out in the field of biological production of flavoring compounds. In this study, main biotechnological methods including the use of enzymes, microorganisms, tissue plants and cell culture have been investigated.

    Results

    Conventional techniques for producing flavor compounds are not sufficient in terms of quantity and variety due to the rising market demand. Current flavor production methods use chemical synthesis, which can produce a greater number of flavors in less time. However, the demand for natural products has created the need for new methods to produce flavoring compounds labeled as natural origin. Biotechnological production is an attractive alternative to flavor production because it occurs under mild conditions, has high selectivity, produces no toxic waste, and produces products that can be labeled as "natural." Natural flavoring compounds obtained by biotechnological processes play an increasing role in the food, cosmetic, chemical and pharmaceutical industries due to the increasing consumer demand for natural food additives.

    Conclusion

    Emerging techniques in biotechnology have enabled industries to produce compounds that might be considered natural. There is no doubt that these technologies will become more important factors in the production of flavoring chemicals in the future due to their many advantages.

    Keywords: Enzyme, flavor, Microorganism, Biotechnology, Fermentation, Tissue culture
  • حسن بسکابادی*، مریم ذاکری حمیدی
    زمینه و هدف

    سپسیس نوزادی یک عفونت باکتریایی سیستمیک شدید است که بر پیش آگهی نوزادان نارس اثر می گذارد. از این رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی پیش آگهی کوتاه مدت عفونت نوزادی انجام شده است.

    روش بررسی

    این مطالعه مقطعی روی 729 نوزاد پره ترم مشکوک به عفونت در بخش نوزادان بیمارستان قایم (عج) مشهد طی خرداد 1394 تا خرداد 1400 با نمونه گیری در دسترس انجام شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات، چک لیست پژوهشگر ساخته شامل مشخصات نوزادی (سن حاملگی، وزن هنگام تولد، نمره آپگار دقیقه اول و پنجم، وضعیت موقع ترخیص) و یافته های آزمایشگاهی (تعداد گلبول های سفید و پلاکت ها، C-reactive Protein و کشت خون و مایع مغزی نخاع) بود. پیش آگهی نوزادی از نظر مرگ یا ترخیص بین نوزادان دارای عفونت قطعی و بدون آن، مورد مقایسه قرار گرفت.

    یافته ها:

     براساس نتایج این مطالعه وزن کم هنگام تولد و سن حاملگی کمتر و نمره آپگار پایین تر ریسک مرگ نوزادی را افزایش می دهد. حدود یک پنجم نوزادان با عفونت قطعی فوت کردند. مرگ ناشی از عفونت حدود پنج برابر گروه نوزادان ترخیص شده بود. 44% از نوزادان مبتلا به سپسیس زودرس و 40% از نوزادان مبتلا به سپسیس دیررس فوت شدند. در موارد مرگ نوزادی ناشی از سپسیس، شایعترین عامل عفونی گرم منفی، آسینتوباکتر و شایعترین عامل عفونی گرم مثبت، انتروکوک بوده است.

    نتیجه گیری:

     عفونت قطعی نوزادان، پیش آگهی آنها را بدتر می کند. به طوری که خطر مرگ نوزادان نارس را پنج برابر افزایش می دهد. احتمال مرگ در مننژیت بیش از سپسیس و در سپسیس زودرس بیش از دیررس و در سپسیس ناشی از گرم منفی بیشتر از گرم مثبت می باشد.

    کلید واژگان: مرگ, باکتری گرم منفی, باکتری گرم مثبت, میکروارگانیسم, نوزاد, نارسی, پیش آگهی, سپسیس
    Hassan Boskabadi*, Maryam Zakerihamidi
    Background

    Neonatal sepsis is a severe systemic bacterial infection that affects on premature neonates prognosis. Therefore, the aim of this study was to evaluate the short-term prognosis of neonate's infection.

    Methods

    The present study is a cross-sectional study that was performed on 729 neonates suspected of infection, in neonatal ward in Ghaem Hospital of Mashhad since May 2015 to May 2022 by available sampling. The data collection tool was a researcher-made checklist containing neonatal characteristics (gestational age, birth weight, first and fifth minute Apgar score, and neonatal status at discharge) and laboratory information (White Blood Cell, Platelet (PLT), C-reactive Protein, Blood culture, Cerebrospinal fluid culture). Infants with congenital infection, congenital anomaly and positive blood cultures without clinical and laboratory symptoms were excluded from the study. Neonatal prognosis was compared in terms of death or discharge among neonates with and without definitive infection. First, we described the results using statistical tables and graphs, and then, data were analyzed by Kolmogorov-Smirnov, T test and SPSS software, version 26 (IBM SPSS, Armonk, NY, USA). P<0.05 considered as significant.

    Results

    According to the results of this study, low birth weight and lower gestational age and lower Apgar score increase the risk of neonatal death. About one-fifth of infants died of definitive infection. The cases of death due to infection in the group of deceased infants were about 4 times higher than in the group of discharged infants. About one third of the babies with sepsis and half of the babies with meningitis died. Forty-four percent of infants with early sepsis and 40% of infants with late sepsis died. In cases of neonatal death due to sepsis, the most common gram-negative infectious agent was Acinetobacter and the most common gram-positive infectious agent was Enterococcus.

    Conclusion

    Neonatal definitive infection worsens their prognosis. So, the risk of neonatal death increases by 5 times. The probability of death in meningitis is more than sepsis and in early sepsis is more than late sepsis and in sepsis due to gram-negative is more than gram-positive.

    Keywords: death, gram-negative bacterial, gram-positive bacterial, microorganism, neonate, premature, prognosis, sepsis
  • هانیه سرفرازی صالح، رضا حبیبی پور*، محسن رجبی
    مقدمه

    گونه Rhabdosciadium aucheri Boiss متعلق به تیره چتریان یک گونه انحصاری ایران است که در استان های همدان، لرستان، چهارمحال بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد و تهران می روید. هدف مطالعه بررسی اثر قارچ های اندوفیت جداسازی شده از گیاه Rhabdosciadium aucheri  بر روی قارچ های بیماری زای انسانی و گیاهی می باشد.  

    مواد و روش ها

    در این مطالعه که از نوع مشاهده ای و آزمایشگاهی می باشد قارچ ها در محیط کشت PDA کشت داده شد. تاثیر قارچ های اندوفیت جداسازی شده از گیاه R. aucheri (Alternaria rosae K11، Alternaria radicina K2 ،A. radicina K18،A. radicina K21  و Paraphoma radicana K23) بر روی قارچ های بیماری زای انسانی (Cryptococcus neoformans، Candida albicans،Candida glabrata ،Aspergillus niger ،Aspergillus flavus  و Pseudallescheria boydii) و گیاهی (Fusarium oxysporum، Rhizoctonia solani وSclerotinia sclerotiorum) به روش کشت متقابل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه بار تکرار بررسی گردید. نتایح بدست آمده با نرم افزار SPSS و مقایسه میانگین دانکن بررسی شد.

    یافته ها

    نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان داد که قارچ های  اندوفیت گیاه R. aucheri به شکل معناداری دارای فعالیت ضد قارچی علیه برخی از گونه های بیماریزا در انسان و گیاه بودند (01/0P<)، به طوری که قارچ های اندوفیت A. radicina 2(K21) و  Alternaria rosae K11 دارای بیشترین فعالیت  ضد قارچی به ترتیب در برابر قارچ های  بیماریزای C. glabrata و  A. flavus بودند. اثرA. radicina  در مقابل F. oxysporum با 15 درصد نشان دهنده میزان رشد این اندوفیت در برابر قارچ های بیماری زای گیاهی بود. در بررسی اثر A. radicina 2(K2) ، در مقابل R. solani نیز درصد بازدارندگی 70 حاصل شد.

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر نشان داد که اندوفیت های جداسازی شده از گیاه  R. aucheriدارای اثرات ضد میکربی بالقوه علیه گونه هایی از قارچ های بیماری زا در انسان و گیاه می باشند. هرچند که بررسی مهارکنندگی بیشتر این اندوفیت ها نیازمند تحقیقات بیشتری در آینده می باشد.

    کلید واژگان: اندوفیت, متابولیت ثانویه, قارچ, Rhabdosciadium Aucheri, میکروارگانیسم
    Hanieh Sarfarazi Saleh, Reza Habibipour*, Moshen Rajabi
    Introduction

    Rhabdosciadium aucheri Boiss belongs to the Apiaceae family, and is an exclusive species of Iran that grows in Hamedan, Lorestan, Chaharmahal Bakhtiari, Kohkiluyeh, Boyer-Ahmad, and Tehran provinces. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of endophytic fungi isolated from R. aucheri on human and plant pathogenic fungi.

    Materials and Methods

     In this observational and laboratory study, fungi were cultured on a PDA medium. The effect of endophytic fungi isolated from R. aucheri (Alternaria rosae K11, Alternaria radicina K2, Alternaria radicina K18, A. radicina K21, and Paraphoma radicana K23) on human (Cryptococcus neoformans, Candida albicans, Candida glabrata, Aspergillus niger, Aspergillus flavus and Pseudallescheria boydii) and plant (Fusarium oxysporum, Rhizoctonia solani and Sclerotinia sclerotiorum) pathogenic fungi was investigated by the cross-culture method in the form of randomized complete block design with three repetitions. The obtained results were analyzed using SPSS software and compared with Duncan's test.

    Results

    The results of the present study showed that the endophytes isolated from R. aucheri have significant antimicrobial effects against some plant and human pathogenic fungi (P<0.01), so that Alternaria radicina 2(K21) and Alternaria rosae K11 had the highest antifungal activity against Candida glabrata and Aspergillus flavus, respectively. The effect of Alternaria radicina against Fusarium oxysporum with 15% showed the growth rate of this endophyte against plant pathogenic fungi. In addition for the the effect of A. radicina 2(K2) against Rhizoctonia solani, the inhibition percentage was 70%.

    Conclusion

    The present study showed that endophytes isolated from the R. aucheri plant have potential antimicrobial effects against some plant and human pathogenic fungi. However, investigating the inhibitory effects of these endophytes requires further research.
    Keywords: Endophyte, Secondary metabolite, Fungi, Rhabdosciadium aucheri, Microorganism

    Keywords: Endophyte, Secondary Metabolite, Fungi, Rhabdosciadium Aucheri, Microorganism
  • محمد اشکان مصلحی*، فاطمه قاسمی نجف آبادی
    زمینه و هدف

    بیماری سیستیک فایبروزیس، یک اختلال منوژنیک است که به صورت چند سیستمی تظاهر پیدا می کند. از آنجا که دمیار های مورد استفاده ی این بیماران که گاها چندین بار در روز مورد استفاده قرار می گیرد و بسیاری از آن ها نحوه شست و شو و تمیز کردن آن را نمیدانند که میتواند محل مناسبی برای رشد باکتری ها باشد. لذا ، این مطالعه با هدف شناسایی و تعیین ارتباط رشد میکرو ارگانیسم ها دردرون دمیار  و تاثیر شستشوی دمیار بر آلودگی های میکروبی احتمالی در بیماران مبتلا به سیستیک فایبروزیس انجام شد.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر یک مطالعه پایلوت مداخله ای می باشد. در مطالعه حاضر به علت نبود مطالعه مشابه، تعداد 30 نفر از کودکان مبتلا به بیماری سیستیک فایبروزیس مراجعه کننده به درمانگاه امام رضا (ع) به عنوان نمونه مقدماتی پس از اخذ رضایت کتبی وارد مطالعه شدند و در مرحله نخست نمونه کشت از خلط و سطح داخلی دمیار این بیماران گرفته شد. سپس به بیمارانی که کشت مثبت دمیار داشتند ، روش شستشوی دمیار به صورت روزانه پس از هر بار استفاده و غوطه وری در محلول سرکه استریل به مدت 20 دقیقه و سپس آبکشی و خشک کردن به صورت خودبه خودی در محل گذر هوا و آفتاب دوبار در هفته آموزش داده شد و مجددا بعد از چهارهفته پرسش نامه اولیه مجددا برای بیماران تکمیل شد و تغییر وضعیت بالینی نیز مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی اثر اطلاعات بالینی و دموگرافیک بر رشد میکرو ارگانیسم ها دردرون دم یار بیماران مبتلا به سیستیک فایبروزیس از آزمون کای اسکویر و تی تست مستقل استفاده شد.  سطح خطای نوع اول برابر با 05/0 در نظر گرفته شد. برای انجام آنالیزها از نرم افزار SPSS ورژن 26  استفاده شد.

    یافته ها

    در این مطالعه 30 بیمار (19 نفرپسر و 11 نفردختر) با میانگین سنی 51/7 سال (بیشترین سن 18 سال و کمترین 5/1 سال) مورد مطالعه قرار گرفتند. شیوع آلودگی دمیارها در این مطالعه 46.6 درصد و به ترتیب (3/13 %) Pseudomonas aeruginosa،  (3/13 %)   Staphylococcus epidermidis،) 7/6 % Aspergilluss 7/6 % Klebsiella pneumoniae) بود. آلودگی دمیارها در این مطالعه رابطه ای با متغیرهای دموگرافیک و بالینی بیماران نداشت. پس از یک دوره 4 هفته ای شستشوی دمیار وآموزش خانواده ها جهت رعایت بهداشت دمیار  مجدد از دستگاه کودکان کشت انجام شد که تمامی  کشت ها منفی شدند.

    نتیجه گیری

    به نظر میرسد که آلودگی دمیارهای مورد استفاده بیماران یک یافته  نسبتا شایع می باشد(46.6 درصد بیماران) ومیتوانند به عنوان منبعی برای عفونت های میکروبی عمل  کنند.همچنین این مطالعه ارتباط بین آلودگی دمیار و تشدید ریوی این بیماران را تایید کند. بنابراین آموزش بهداشت و شستشوی منظم مجاری تنفسی در کودکان مبتلا به فیبروز کیستیک به بیماران اکیدا توصیه می شود.

    کلید واژگان: میکروارگانیسم, دمیار, کودکان, سیستیک فایبروزیس
    Mohammad Ashkan Moslehi*, Fatemeh Ghasemi Najafabadi
    Background and aim

    Cystic fibrosis is a monogenic disorder in several systems. Since spacers used by these patients may be used several times a day, many of them do not know how to wash and use them, so these devices are good places for bacteria to grow. Therefore, this study was performed to identify and determine the relationship between the growth of microorganisms inside spacers and the effect of washing on possible microbial infections in patients with cystic fibrosis.

    Methods

    This is an intervention pilot study to determine the effect of the growth of microorganisms in the spacer of patients with cystic fibrosis on the exacerbation of pulmonary involvement. In the present study, 30 people were examined as a pilot sample due to the lack of a similar study. Patients were selected from children with cystic fibrosis referred to Imam Reza clinic. The target group was patients with a positive sputum culture (throat). At first, after the last use of a spacer, the culture was taken from the sputum and the inner surface of the spacer. Patients with a positive culture were instructed to wash their spacers in the second step. Washing was done daily after each use and immersion in sterile vinegar solution for 20 minutes and then rinsing and drying spontaneously in air and sun twice a week. After four weeks, the initial questionnaire was completed again for patients, and the change in clinical status was assessed. The error level of the first type was considered equal to 0.05. SPSS software version 26 was used for analysis.

    Results

    In this study, 30 participants with a mean age of 7.51 (4.21) with a maximum age of 18 years and a minimum of 1.5 years. 19 (63.3) were boys, and 11 (36.7) were girls. None of the demographic and clinical variables were significant to the growth of microorganisms within the spacers in patients with cystic fibrosis. Sixteen patients (53.3%) had negative spacer culture, and 14 patients (46.6%) had positive spacer culture, of which 7 of them had the same result of sputum and throat culture, and in 7 patients, it was different. A 4-week period of using sterile vinegar (as mentioned) to wash spacer and educate families to observe spacer hygiene was performed again, all of which had negative cultures.

    Conclusion

    It seems that contamination of the spacers used by patients is a relatively common finding (46.6% of patients). Due to the physical condition of these children and their susceptibility to respiratory infections, they may act as a source of microbial infections. Patients with a positive spacer culture had more hospitalizations than patients with a negative culture, which can confirm the relationship between spacer contamination and pulmonary exacerbation of these patients.

    Keywords: Microorganism, Spacer, Children, Cystic fibrosis
  • علیرضا داودی، احمد پاکدل، زهرا اکبری، لطف الله داودی، مریم میرزاخانی، بهاره سلیمانپوریان، نسرین سیار، نیما نامور، فاطمه آهنگرکانی*
    سابقه و هدف

    پنومونی وابسته به ونتیلاتور از فاکتورهای مهم مورتالیتی و موربیدیتی در بخش های مراقبت های ویژه به خصوص بیماران تحت جراحی قلب باز می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی پنومونی مرتبط با ونتیلاتور در بیماران جراحی قلب باز بستری در بخش های مراقبت های ویژه بیمارستان فاطمه زهرا ساری در سال 1398-1396 می باشد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی- مقطعی گذشته نگر، اطلاعات دموگرافیک، بالینی، آزمایشگاهی و درمانی بیماران مبتلا به پنومونی مرتبط با ونتیلاتور مورد بررسی قرار گرفت. داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 25 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.

    یافته ها

    در مجموع 52 بیمار مبتلا به پنومونی وابسته به ونتیلاتور پس از عمل جراحی قلب باز مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین سنی افراد 10/85±64/41 سال بوده و 55/8 درصد از آن ها مرد بودند. 51/9 درصد از بیماران به مدت کم تر از 5 روز تحت اینتوباسیون قرار گرفته و میانگین مدت زمان اتصال به ونتیلاتور تا بروز VAP حدود 6 ساعت بود. شایع ترین میکروارگانیسم های عامل پنومونی، آسینتوباکتر بومانی (23/63 درصد) و سیتروباکتر فروندی (36/16 درصد) بودند. به صورت کلی بیش ترین مقاومت میکروارگانیسم های جداشده نسبت به سفالوسپورین های نسل 3 و بیش ترین حساسیت آن ها در برابر آمینوگلیکوزیدها بوده است.

    استنتاج

    کنترل و پیشگیری از ابتلا به پنومونی مرتبط با ونتیلاتور اهمیت ویژه ای به خصوص در بیماران بستری در بخش های مراقبت های ویژه پس از عمل جراحی قلب باز دارد.

    کلید واژگان: پنومونی, ونتیلاتور, میکروارگانیسم
    Alireza Davoodi, Ahmad Pakdel, Zahra Akbari, Lotfollah Davoodi, Maryam Mirzakhani, Bahareh Soleimanpourian, Nasrin Sayar, Nima Namvar, Fatemeh Ahangarkani*
    Background and purpose

    Ventilator-associated pneumonia (VAP) is one of the major factors of mortality and morbidity in Intensive care units (ICUS), especially in open-heart surgery patients. The purpose of this study was to investigate VAP in open-heart surgery patients admitted to the ICU in Sari Fatemeh Zahra Hospital, 2017-2019.

    Materials and methods

    In this retrospective descriptive cross-sectional study, demographic, clinical, laboratory, and therapeutic information of patients with VAP were examined. Data were analyzed using SPSS V25.

    Results

    A total of 52 patients with VAP were elevated after open heart surgery. The mean age of patients was 64.41±10.85 years and 55.8% were men. Half of the patients (51.9%) underwent intubation for less than five days and the mean duration of occurrence of VAP after initiation of ventilation was about six hours. The most common microorganisms causing pneumonia were Acinetobacter baumannii (23.63%) and Citrobacter freundii (16.36%). In general, the highest resistance of isolated microorganisms was toward third-generation cephalosporins and their highest sensitivity was to aminoglycosides.

    Conclusion

    Control and prevention of ventilator-associated pneumonia is of particular importance, especially in patients after open-heart surgery admitted to intensive care units.

    Keywords: pneumonia, ventilator, microorganism
  • فاطمه بابادی، کوثر رضایی فر*

    زمینه و هدف هدف از این مطالعه بررسی اثرات ضدباکتریایی میوه بلو ط، پوسته داخلی میوه بلوط و دهانشویه جفتکس است.روش بررسی پژوهش حاضر یک مطالعه مروری است که از سال 1995 تا 2019 با استفاده از بان کهای اطلاعاتی الکترونیکی مانندم گایران، پایگاه مرکز اطلاعات جهاد دانشگاهی، گوگل اسکالر، ایکوپوس، پابمد، آ یا سآی و ایران مدکس انجام شده است. کلمات کلیدیجس توجو شده شامل میوه بلو ط، درخت بلوط، دهانشویه جفتکس، ضدباکتریایی، ضدمیکروبی و میکروارگانیسم است.یافت ه ها بررسی مطالعات قبلی نشان داد که دهانشویه حاوی میوه بلو ط، جفت و جفتکس در برابر میکروارگانیس مهای مختلف خاصیتضدمیکروبی دارند. دهانشویه جفتکس باعث کاهش چشمگیر تعداد میکروارگانیس مهای دهان م یشود.نتیج هگیری میوه بلوط و جفت دارای خواص ضدباکتریایی هستند که مربوط به وجود فنل، تانین و پروتیی نهاست. خصوصیات ضدباکتریاییدهانشویه جفتکس عمدتا مربوط به عصاره جفت است

    کلید واژگان: میوه بلوط, درخت بلوط, ضدباکتریایی, میکروارگانیسم, دهانشویه
    Fatemeh Babadi, Kosar Rezaeifar *
    Background and Objectives 

    The aim of this present study is to review the effects of antibacterial propertiesof oak fruit, inner husk of oak fruit, and Jaftex mouthwash.

    Subjects and Methods

    The present study is a narrative literature review conducted using electronic databasessuch as ISI, PubMed, Scopus, Google Scholar, SID, Magiran, and IranMedex from 1995 to 2019.The keywords that were searched included “Oak fruit”, “Oak tree”, “Jaftex mouthwash”, “Antibacterial”,“Antimicrobial”, and “Microorganism”.

    Results 

    Review of previous studies showed that oak fruit, Jaft, and Jaftex mouthwash have antimicrobialproperties against different microorganisms. Jaftex mouthwash significantly reduced number of microorganismsin mouth, however it had less antimicrobial effect compared to chlorhexidine. Jaftex had agreater inhibitory effect on bacterial growth than Matrica and Persica.

    Conclusion

    Oak fruit and Jaft have antibacterial properties which is related to presence of phenols, tannin,proteins. Various studies confirmed antibacterial property of these types of plants. The antibacterial characteristicsof Jaftex mouthwash is mainly related to Jaft extract. Jaftex is recommended as an antibacterialmouthwash.

    Keywords: Oak fruit, Oak tree, antibacterial, Microorganism, mouthwash
  • حسن اردکانی، سید عبدالمجید خسروانی، افشین منصوریان، سهیلا جاهدی، اصغر شریفی*
    زمینه و هدف

    با توجه به مقاومت میکروارگانسیم ها نسبت به مواد ضدمیکربی، تلاش برای جایگزین نمودن مواد طبیعی گیاهی که خواص ضدمیکربی داشته باشند و عوارض جانبی این مواد نسبت به مواد شیمیایی کمتر باشد، به وسیله محققین در حال انجام است. یکی از روش هایی که برای نگهداری طولانی مدت موادغذایی استفاده می شود، اضافه کردن مواد ضدمیکروبی به موادغذایی است؛ لذا هدف از این مطالعه تعیین اثر ضدمیکروبی عصاره هیدروالکلی گیاه پنیرک (Malva Sylvestris L.) به عنوان نگهدارنده مواد غذایی بود.

     روش بررسی

    این پژوهش یک مطالعه تجربی آزمایشگاهی است که در سال 1395 انجام شد، چندین آزمایش مانند ژل دیفیوژن و چاهک اندازه گیری MIC و MLC انجام گرفت تاخواص نگهداری موادغذایی که به وسیله تعدادی از میکروارگانیسم ها که بیشتر باعث آلودگی مواد غذایی می شوند، با عصاره گیاه پنیرک بررسی شود. بعداز تهیه عصاره هیدروالکلی این گیاه بر روی محیط کشت های حاوی آب گوجه، آب انگور، آب آناناس  و آردگندم که با باکتری های استاف اوریوس، اشرشیا کلای و قارچ کاندیدا آلبیکنس و آسپرژیلوس نیجر آلوده شدند اثر داده شد. هم چنین حداقل غلظت مهار کنندگی رشد و حداقل غلظت کشندگی  این عصاره  و هم چنین سدیم بنوات روی میکروارگانیسم ها اندازه گیری و سپس قطر هاله عدم رشداین عصاره باآنتی بیوتیک های استاندارد مقایسه گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های آماری شاخص های مرکزی، پراکندگی، جداول توزیع فراوانی و نمودارها تجزیه و تحلیل شدند.

     یافته ها 

    این مطالعه نشان داد که در غلظت 16، 8، 4، 2 و 1  میلی گرم بر میلی متر از عصاره این گیاه قطر هاله عدم رشد برای استاف اوریوس به ترتیب برابر با؛ 20، 18، 15 و 12 و 6 میلی متر و برای اشرشیاکلای هاله قطر هاله عدم رشدی مشاهده نشد. برای قارچ های آسپرژیلوس نیجر و کاندیداآلبیکنزMIC  و MLC به ترتیب برابر؛ 25، 31 و125 میلی گرم بر میلی متر و هم چنین رشد کلیه میکروارگانیسم ها در مقابل سدیم بنزوات در غلظت 2 میلی گرم بر میلی متر متوقف گردید و قطر هاله عدم رشد از 20 تا 28 میلی متر مشاهده شد.

     نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که این عصاره در ترکیب با افزودنی های شیمیایی که توسط باکتری استاف آلوده شده بودند، اثر نگهدارندگی بالایی از خود نشان داده است، ولی موادی که با باکتری اشرشیا کلی آلوده شده بودند، تاثیری روی آنها نداشت. هم چنین این عصاره روی مواد غذایی که به وسیله قارچ ها آلوده شده بودند، اثر خوبی از خود نشان داد؛ ولی در مقایسه با سدیم بنزوات اثر این عصاره روی تمامی میکروارگانیسم ها کمتر بود. به هر حال امیدواریم در آینده با کارهای بیشتری که روی این گیاه صورت می گیرد، بتوان از این گیاه به عنوان جایگزینی مناسب برای نگهداری مواد غذایی به جای افزودنی های شیمیایی استفاده کرد.

    کلید واژگان: عصاره گیاه پنیرک, میکروارگانیسم, خاصیت ضدمیکروبی
    H Ardakani, SA Khosravani, A Mansourian, S Jahedi, A Sharifi*
    Background & aim

    Due to the resistance of microorganisms to antibacterial agents, efforts are being made by researchers to replace the plant natural substances with antimicrobial properties and lower side effects. The aim of this study was hydro alcoholic extract of malva sylvestris as a food preservative with some microorganisms, which further cause contamination of food products

    Methods

    The present experimental laboratory study was conducted in 2016. Several experiments, such as gel diffusion and MIC and MLC measurements were performed to evaluate the storage properties of nutrients by a number of microorganisms that are more likely to contaminate food with malva sylvestris extract. After preparing the hydro alcoholic extract, it was applied to the culture medium containing tomato juice, grapefruit juice, pineapple juice and wheat flour, which were infected with Staphylococcus aureus, Escherichia coli, Candida albicans and Aspergillus Niger. Correspondingly, the minimum growth inhibitory concentration and the minimum lethal concentration of extract as well as sodium benzoate were measured on above microorganisms and then the diameter of the growth inhibition zone of extract was compared with standard antibiotics. The collected data were analyzed using descriptive statistical tests, i.e. the average of tables and graphs.

    Results

    The present study indicated that at concentrations of 1, 2, 4, 8, and 16 mg/mm of the extract, the diameter of the growth inhibition zone for S. aureus is equal to; 6, 12, 15, 18, and 20 respectively but growth aura was observed for E. coli. On the hand  the MIC and MBC  of extract  at concentrations of  1, 2, 4, 8, and 16 against Aspergillus Niger and Candida Albicans was 25, 31, and 125 mg/ml. however, the growth of all microorganisms against sodium benzoate at a concentration of 2 mg / mm was stopped and the diameter of the growth inhibition zone was observed from 20 to 28 mm..

    Conclusion

    The results indicated that this extract in combination with chemical additives contaminated with S. areus revealed a high retention effect, but substances contaminated with E. coli had no effect on them. Also, this extract had a good effect on foods contaminated with fungi, but compared to sodium benzoate, this extract had less effect on all microorganisms. However, we hope that in the future, with more work being done on this plant can be used as a suitable alternative to food storage instead of chemical additives.

    Keywords: Cheese extract, microorganism, antimicrobial properties
  • فرشته جوکار کاشی*، زهره برومند
    زمینه و هدف

     باکتری ها با توجه به توانایی قابل توجه شان برای احیای یون های فلزی سنگین به عنوان کارخانه های زیستی یا نانوکارخانه های مهمی برای تولید نانوذرات در نظر گرفته می شوند. تولید باکتریایی نانوذرات به عنوان یک روش سبز و تک مرحله ای می تواند بر مشکلات و معایب تولید از طریق روش های فیزیکی و شیمیایی غلبه کند.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش، سویه های باکتری از خاک معدن نخلک جدا شد. سپس یک سویه باکتری مقاوم به نقره برای تولید نانوذرات نقره انتخاب شد. توانایی این سویه برای تولید نانوذرات نقره به صورت خارج سلولی و داخل سلولی بررسی شد. نانوذرات تولیدشده با استفاده از شیوه های طیف سنجی پراش پرتو ایکس (XRD) و تصاویر حاصل از میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) شناسایی شدند. فعالیت ضدمیکروبی نانوذرات نیز بررسی گردید.

    یافته ها

    از نمونه های خاک جمع آوری شده، سویه های باکتری مقاوم به نقره جداسازی و یک سویه برای تولید نانوذرات نقره انتخاب شد. سویه مذکور قادر بود نانوذرات را هم به صورت داخل سلولی و هم خارج سلولی سنتز کند. نانوذرات سنتزشده، اثر ضدمیکروبی خوبی بر ضدسویه های استاندارد مورد آزمایش داشتند.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان می دهد که سویه باکتری جدا شده از معدن نخلک، منبع زیستی خوبی برای سنتز نانوذرات نقره با توانایی ضدمیکروبی است. در ادامه می توان این ترکیب را برای بررسی های بیشتر با هدف ساخت مواد ضدعفونی کننده پیشنهاد داد.

    کلید واژگان: اثر ضدمیکروبی, نانوذرات نقره, میکروارگانیسم, سنتز سبز
    Fereshteh Jookar Kashi *, Zohreh Boroumand
    Introduction

    The bacteria with a remarkable ability to regenerate heavy metal ions are considered biological factories or important nano-factories to produce nanoparticles. The bacterial production of nanoparticles as a green and one-step method can overcome production problems and disadvantages through physical and chemical methods.

    Materials and Methods

    In this study, bacteria isolates were taken from soil samples of Nakhlak mine. One silver resistant bacterial strain was selected for the production of silver nanoparticles. This strain synthesized silver nanoparticles with supernatant and biomass. The nanoparticles synthesized were characterized using XRD and SEM. The antimicrobial activity of the nanoparticles was determined.

    Results

    The silver resistance bacteria were isolated from soil samples. One silver resistant bacterial strain was selected for the production of silver nanoparticles. The nanoparticles showed good antimicrobial activity against standard strains of tested microorganisms.

    Conclusion

    The nanoparticle synthesized by bacterial strain isolated from Nakhlak mine is a promising new biological source for synthesizing silver nanoparticles with potent antimicrobial activity. According to the results, this compound can be used to make disinfectants

    Keywords: Antimicrobial effect, Silver nanoparticles, Microorganism, Green synthesis
  • پریسا بهلولی، رضا جلالی راد*، داود درانیان
    مقدمه

    تکنولوژی پلاسمای سرد یا پلاسمای غیرحرارتی یکی از روش های فرآوری مواد غذایی میباشد که برای غیرفعالسازی میکروارگانیسمهای پاتوژن و بهبود ایمنی مواد غذایی مورد استفاده قرار میگیرد. پلاسمای سرد میتواند بر غیرفعالسازی طیف گسترده ای از میکروارگانیسمها موثر باشد، بدون اینکه میزبان و بافتهای سالم آسیب ببیند. هدف از این پژوهش ارزیابی تاثیر روش پلاسمای سرد به صورت مستقیم برای کاهش باکتری سالمونال انتریتیدیس موجود بر روی پوسته ی تخم مرغ، همچنین تعیین تاثیر زمان قرارگیری در معرض پلاسما و تعیین ترکیب گاز موثر تزریق شده میباشد.

    مواد و روش ها

    در این تحقیق تاثیر تابش پلاسمای سرد اتمسفری با شدت شارش 3 لیتر بر دقیقه و گاز آرگون و آرگون حاوی 5% اکسیژن در سه زمان مختلف بر غیرفعالسازی باکتری سالمونال انتریتیدیس مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    اثر تابش گاز آرگون بر روی کاهش باکتری سالمونال انتریتیدیس در زمانهای 1 ،3 و 6 دقیقه به ترتیب 020/0 ،208/3 ،0 ml/cfu در سطح احتمال 1 %تفاوت معنی داری را نشان دادند. همچنین اثر تابش گاز آرگون حاوی 5 %اکسیژن بر روی کاهش باکتری سالمونال انتریتیدیس در زمانهای 9 ،3 و 6 دقیقه به ترتیب 552/0 ،996/0 ،0 ml/cfu بود که هر دو گروه تیمار سیر نزولی و معنی داری را در سطح آماری  1 %نسبت به نمونه شاهد داشتند.

    نتیجه گیری

    داده های بدست آمده بیانگر این امر بود که تاثیرات نوع گاز، زمان تابش و اثر متقابل آنها، بر باکتری مورد آزمون (در سطح آماری0/01>P)معنی دار بودند.

    کلید واژگان: پلاسمای سرد, تخم مرغ, سالمونلا اینتریتیدیس, میکروارگانیسم, ضد میکروبی
    P. Bohlouli, R. Jalalirad *, D. Dorranian
    Introduction

    Cold plasma or non-thermal plasma technology is one of the methods of foodprocessing that is used to inactivate pathogen microorganisms and improve food safety. Coldplasma can affect the inactivation of a wide range of microorganisms, without harming thehost and healthy tissues.The aim of this study was to evaluate the effect of cold plasma directly on reducing thenumbers of Salmonella enteritidis on egg shell and also to determine the effect of plasmaexposure time and the composition of the injected gas.

    Materials and Methods

    In this study, the effect of cold atmospheric plasma radiation ofargon and argon containing 5% oxygen gas, at the rate of 3 liters / min, and at three differenttimes on inactivation of Salmonella enteritidis was investigated.

    Results

    The effect of argon gas radiation for 1, 3 and 6 minutes on the reduction ofsalmonella enteritidis numbers being 4.490, 3.948, 0 cfu /ml respectively, was significant at1% probability level. Also, the radiation effect of argon containing 5% oxygen at 1, 3 and 6minutes,on reduction of Salmonella enteritidis numbers was 4.559, 4.226 and 0 cfu /ml,respectively. Both groups of the treatments caused a significant decreasing trend at thestatistical level of 1% as compared to the control sample.

    Conclusion

    The obtained data indicated that the effects of the gas type, as well as theirradiation time and their interaction on the tested bacterium were statistically significant atp>0/01 as compared to the control.

    Keywords: Antimicrobial, Cold Plasma, Egg, Microorganism, Salmonella enteritidis
  • سید امین موسوی، آذین خرم دل*، حامد آقاجانزاده
    سابقه و هدف

    چیتوسان خاصیت بازدارندگی رشد بسیاری از باکتری های بیماری زا و قارچها را دارد. مواد بهسازی بافتی بستر مناسبی برای رشد و کلونیزاسیون انواع میکرو ارگانیسم ها می باشند . این مطالعه با هدف بررسی خاصیت ضد باکتریایی و ضد قارچی حاصل از افزودن نانوذرات Ag، ZnO، Chitosan به ماده بهساز بافتی انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 42 بیمار کاندید دریافت مواد بهساز بافتی به طور تصادفی به 7 گروه تقسیم شدند. در گروه اول بیماران مواد بهساز بافتی معمول را دریافت کردند (گروه کنترل) و در گروه های دوم تا هفتم به ترتیب بیماران مواد بهساز بافتی حاوی نانوذرات Ag، ZnO، Chitosan با درصد وزنی 0/675، 1/25، 2/5، 5، 10و 20را دریافت نمودند. پس از گذشت 24و 48 ساعت از شروع استفاده مواد بهساز بافتی، کشت میکروبی از داخل دهان و داخل دنچر به وسیله سواپ استریل انجام گرفت.

    یافته ها

    مهار کامل رشد در زمان 24 ساعت و 48 ساعت، برای قارچ کاندیدا آلبیکانس در غلظت 5/2 درصد و برای  انتروکوک فکالیس، سودوموناس آیروژنزا و استرپتوکوکوس موتانس در غلظت 5 درصد نانوذرات Ag، zno، Chitosan اتفاق افتاد. همچنین با گذشت زمان، میزان رشد قارچ کاندیدا آلبیکانس، انتروکوک فکالیس، سودوموناس آیروژنزا و استرپتوکوکوس موتانس کمتر شد.

    نتیجه گیری

    افزایش غلظت نانو ذرات باعث افزایش مهار رشد کلیه میکروارگانیسم های مورد بررسی گردید. با افزایش زمان مهار رشد میکروارگانیسم ها بیشتر گردید. افزایش غلظت 5 درصد جرمی بهساز بافتی منجر به مهار کامل میکروارگانیسم های مورد مطالعه می گردید.

    کلید واژگان: چیتوسان, زینک اکساید, نقره, ریزذرات, آماده سازی بافت, میکروارگانیسم
    Seyyed Amin Mousavi, Azin Khoramdel*, Hamed Aghajanzadeh
    Introduction

    Chitosan has the property of inhibition of the growth of many pathogenic bacteria and fungi. Tissue conditioners are good substances for the growth and colonization of a variety of micro-organisms. The aim of this research was to investigate the antibacterial and antifungal properties of Chitosan, ZnO and Ag nanoparticles added to tissue conditioners.

    Methods

    In this clinical trial study, 42 patients were randomly divided into 7 groups. In first group, the patients received the tissue conditioners (control group) and the second to seventh groups received the tissue conditioners included Chitosan, ZnO and Ag by weight percentage of 0.675, 1.25, 2.5, 5, 10, 20. After 24 and 48 hours using these substances, the microbial culture inside the mouth and denture was done by sterile swap.

    Results

      Complete inhibition of growth at 24 h and 48 h occurred in Candida albicans at 2.5 % concentration and in Enterococcus faecalis, Pseudomonas aeruginosa and Streptococcus mutans at 5% concentration of Chitosan, ZnO and Ag nanoparticles. Over time, the growth rate of Candida albicans, Enterococcus faecalis, Pseudomonas aeruginosa and Streptococcus mutans was decreased.

    Conclusion

    Increasing the concentration of nanoparticles increases the growth inhibition in all studied microorganisms. By increase of growth inhibition, the growth of microorganisms also increases. An enhancement of 5% in the concentration of tissue conditioners results in complete inhibition of the studied microorganisms.

    Keywords: Chitosan, Zing Oxid, Ag, Nanoparticles, Tissue Conditioners, Microorganism
  • فرهاد نامداری *، سید مسلم موسویان، محمد بخشی پور
    مقدمه
    میدان‎های مغناطیسی به واسطه پرتوهای خود اثرات گوناگونی روی رفتار سلولی و بیوشیمیایی میکروارگانیسم ها دارد. لازم است تاثیر این میدان های مغناطیسی روی بعضی از میکروارگانیسم ها مثل باکتری ها به صورت وسیع تری انجام بپذیرد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر میدان مغناطیسی روی باکتری Escherichia coli (PTCC 1330) است.
    مواد و روش ها
    باکتری E. coli در محیط کشت مایع در غلظت مناسب تهیه شد، سپس این باکتری در میدان مغناطیسی 0، 1، 5، 10، 20، 30، 40 و 50 هرتز در مدت زمان‎های 0، 4، 8، 12، 16، 20، 24، 28 و 32 ساعت قرار داده شد. درنهایت، جمعیت آنها محاسبه و تاثیر این امواج روی فازهای رشدی باکتری در قالب طرح فاکتوریل سنجیده شد.
    یافته ها
    شدت میدان های 1، 5، 10، 20 هرتز باعث افزایش تعداد سلول باکتری شدند. با افزایش شدت میدان تا 50 هرتز روند رشدی باکتری کاهش یافت. شدت میدان 5، 30، 40 و 50 هرتز باعث افزایش در زمان فاز رشد تاخیری باکتری و میدان‎های 1، 10 و 20 هرتز باعث افزایش در زمان فاز ثابت رشد باکتری شدند. در شدت میدان 1 تا 30 هرتز طول زمان هر تقسیم سلولی کاهش یافت و در شدت میدان 10 هرتز این میزان به بیشترین میزان خود رسید. ولی در میدان 40 و 50 هرتز سرعت زمان تولید مثل باکتری کاهش نشان داد.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به اینکه باکتری E.coli یک باکتری بیماری زا و درعین حال باکتری بسیار مهم در فعالیت‎های است. می توان از نتایج این پژوهش در روند افزایش و کاهش جمعیت باکتری بهره جست.
    کلید واژگان: فاز تاخیری, رشد نمایی, بیماری باکتریایی, میکروارگانیسم, ضد باکتری
    Farhad Namdari *, Seyed Moslem Mosavian, Mohammad Bakhshipour
    Background
    Electromagnetic fields have various effects on the biochemical and cellular behavior of microorganisms due to radiation. It is necessary to investigate more extensively the effects of these magnetic fields on some microorganisms, such as bacteria. The purpose of this study was tp investigate the effects of magnetic fields on Escherichia coli bacteria (PTCC 1330).
    Materials and Methods
    E.coli bacteria were prepared in liquid growth medium at the proper density. Then, the bacteria were placed in a magnetic field of 0, 1, 5, 10, 20, 30, 40 and 50 Hz at 0, 4, 8, 12, 16, 20, 24, 28 and 32 time intervals. Afterwards, their population was calculated, and the impact of these waves on the bacteria growth phases, based on the factorial pattern, was measured.
    Results
    Field intensities of 1, 5, 10 and 20 Hz caused an increase in the number of bacteria cells. With increasing field intensity to 50 Hz, the growth of bacteria was reduced. Field intensities of 5, 30, 40 and 50 Hz caused an increment in the time of the lag phase, and field intensities of 1, 10 and 20 Hz caused an increment in the time of the stationary phase. At 1 to 30 Hz field intensities, the duration time of each cell division was reduced, and at 10 Hz field intensity, this reduction reached a minimum. But at a field intensity of 40 and 50 Hz, the time velocity of bacteria reproduction decreased.
    Conclusion
    Given that E.coli bacteria is a pathogen, and at the same time a very important bacteria in scientific activities, the results of this study could be used in procedures to increase and decrease the population of this bacteria population.
    Keywords: Stationary phase, Log growth, Bacterial disease, Microorganism, Anti-bacterial
  • بهمن پور حسن، فریده گلبابایی *، محمدرضا پورمند، سمیه فرهنگ دهقان، انسیه ماسوریان
    مقدمه
    هوا در محیط های بسته دارای انواع گسترده ای از میکروارگانیسم ها مانند باکتری ها، قارچ ها و ویروس ها است که برخی از آن ها می توانند سلامتی انسان را تحت تاثیر قرار دهند. فیلتراسیون یکی از متداول ترین روش ها برای حذف میکروارگانیسم ها در نظر گرفته می شود. هدف از این مطالعه بررسی عمل کرد فیلترهای ساده و فوتوکاتالیتیکی هپا در سرعت های سطحی متفاوت و شدت های مختلف منبع نوری لامپ UVC در کاهش میکروارگانیسم های هوابرد می باشد.
    روش کار
    این پس از نصب فیلترهای معمولی و فوتوکاتالیتیک هپا در بستر تست، سوسپانسیون باکتری های استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس و باسیلوس سوبتیلیس با غلظت CFU/ml 107 توسط نبولایزر به داخل کانال بستر تست اسپری شدند. نمونه برداری از میکروارگانیسم های نفوذی از فیلترها با استفاده از روش 0800 NIOSH و در دمای هوای °C 3±22، رطوبت نسبی 5±35% و سرعت جریان مختلف هوا (m/s 1/0 و m/s 3/0)
    و شدت تابش متفاوت UVC (mW/cm2 1، mW/cm2 8/1 و حالت عدم تابش پرتو) در مدت زمان 30 دقیقه صورت گرفت. تراکم میکروارگانیسم های نفوذی از فیلترها برحسب CFU/m3 تعیین گردید.
    یافته ها
    میان میزان نفوذ میکروارگانیسم ها در حالت عدم تابش بین دو فیلتر معمولی و فوتوکاتالیتیک هپا اختلاف چشم گیری وجود نداشت (05/0P). علاوه بر این، مقایسه فیلترها در حالت های تابش mW/cm2 1 و mW/cm2 8/1 نسبت به هم از لحاظ آماری رابطه معنی داری را نشان داد (05/0>P). هم چنین تابش UVC با شدت mW/cm2 8/1 در مقایسه با شدت mW/cm2 1 باعث کاهش بیش تر نفوذ باکتری ها از هر دو نوع فیلتر شده که این اختلاف از لحاظ آماری معنی دار می باشد (05/0>P). با افزایش سرعت سطحی از m/s 1/0 به m/s3/0 تحت تابش UVC با شدت mW/cm2 1، mW/cm2 8/1 و هم چنین در حالت عدم تابش UVC در هر دو نوع فیلتر هپا میزان نفوذ باکتری ها به طور قابل توجهی افزایش یافت (05/0>P).
    نتیجه گیری
    فوتوکاتالیتیکی کردن فیلترهای هپا و افزایش شدت تابش پرتو UVC به خصوص در سرعت های سطحی پایین تر باعث تاثیر مثبت چشم گیری در کاهش میکروارگانیسم های هوابرد و افزایش راندمان فیلترهای هپا می شود.
    کلید واژگان: فیلتر هپا, فوتوکاتالیتیک, میکروارگانیسم, استافیلوکوکوس, باسیلوس, فرابنفش
    Bahman Pourhassan, Farideh Golbabaei *, Mohammad Reza Pourmand, Somayeh Farhang Dehghan, Ensieh Masoorian
    Introduction
    Indoor air environments contain a wide variety of microorganisms such as bacteria, fungi, and viruses in which some of them can affect the human health. Filtration is considered as one of the most common methods to remove microorganisms in these environments. The purpose of current study was to investigation the neat and photocatalytic HEPA filters performance at different face velocities and various intensity of UVC light source on the reduction of airborne microorganisms. Material and Method: After installation of the neat and photocatalytic HEPA filters in a closed–loop chamber, suspension of Staphylococcus epidermidis and Bacillus subtilis bacteria with a concentration of 107 CFU / ml were sprayed into the closed–loop chamber by nebulizer. Sampling of penetrated microorganisms from filters were performed using the NIOSH 0800 method under ambient temperature 22±3oC, relative humidity 35±5%, and different air velocity (0.1 m/s and 0.3 m/s) and UVC different radiation intensity (1 mW/cm2, 1.8 mW/cm2 and no radiation (dark)) at 30 minutes time period. penetrated microorganisms density from filters was determined in term of CFU/m3.
    Result
    There were no significant differences in the penetration rates of microorganisms at the dark mode between the two neat and photocatalytic HEPA filters (p>0.05). The penetration rate of bacteria was significantly decreased in the neat and photocatalytic HEPA filters at UVC radiation mode with various intensities than dark mode (p<0.05). In addition, comparison of the filters in the illuminance modes of 1 mW/cm2 and 1.8 mW/cm2 were statistically significant (P <0.05). Also, UVC radiation with the 1.8mW/cm2 illuminance compared to the 1 mW/cm2 illuminance resulted in a greater reduction in the bacterial penetration from both types of filters, which is statistically significant(p<0.05). The bacteria penetration rate dramatically increased by increasing the face velocity from 0.1 m/s to 0.3 m/s under UVC radiation at an illuminance of 1mW/cm2, 1.8mW/cm2 and as well as in no radiation mode in both types of HEPA filters (P <0.05).
    Conclusion
    Photocatalytic HEPA filters and increasing UVC illuminance, especially at lower surface velocities, have a significant positive effect on reducing airborne microorganisms and increasing the efficiency of HEPA filters
    Keywords: High Efficiency Particulate Air (HEPA) Filter, Photocatalytic, Microorganism, Staphylococcus, Bacillus, Ultra Violet.
  • فاطمه خوراکیان، ترانه موحد، کیارش قزوینی، صدیقه کرباسی، صلاح الدین تبریزی نوری، لیدا بهرامیان*، محمدتقی شاکری
    مقدمه
    سطوحی که به طور شایع هنگام کار دندانپزشکی لمس می شوند می توانند به عنوان منبع انتقال عفونت عمل کرده و موجب ایجاد عفونت متقاطع گردند. هدف از مطالعه حاضر بررسی فراوانی آلودگی میکروبی تعدادی از سطوح در دانشکده دندانپزشکی مشهد بود.
    مواد و روش ها
    نمونه های مطالعه از سه سطح مختلف سر یونیت، دستگیره چراغ و تابوره به صورت تصادفی از 10 درصد یونیت های فعال دانشکده دندانپزشکی مشهد تهیه گردید. نمونه ها در دو زمان ابتدای روز کاری و وسط روز کاری پس از ضدعفونی نمودن معمول سطوح جمع آوری شدند. نمونه ها پس از انتقال به آزمایشگاه میکروبیولوژی از نظر تعداد میکروارگانیسم های مختلف موجود شامل باکتری های استافیلوکوکوس، استرپتوکوکوس، میکروکوکوس، باسیلوس، تتراژن، کورنا، و نیز قارچ مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون کروسکال واریس با سطح معنی داری 05/0P-value< مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    بیشترین میزان آلودگی پشتی سر یونیت در بخش پروتز ، در مورد دستگیره چراغ به ترتیب در بخش اندو، اطفال و پروتز و در مورد تابوره در بخش پروتز مشاهده شد. نتیجه آزمون کروسکال واریس نشان داد که تفاوت معنی داری از نظر کل میکروارگانیسم ها در میان بخش های مختلف و در سطوح مختلف وجود ندارد. در بررسی هر یک از میکروارگانیسم ها مشخص گردید که تفاوت آماری معناداری میان بخش های مختلف از نظر آلودگی میکروکوکوس وجود داشت (05/0P-value<).
    نتیجه گیری
    در تمام سطوح مورد بررسی در یک یا هر دو زمان نمونه برداری، آلودگی میکروبی مشاهده شد که نشان می دهد برای پیشگیری از انتقال عفونت متقاطع نیاز به نظارت بیشتری است.
    کلید واژگان: سطوح کلینیکی, آلودگی سطحی, میکروارگانیسم, یونیت دندانپزشکی
    Fatemeh Khorakian, Taraneh Movahed, Kiarash Ghazvini, Seddighe Karbasi, Salahodin Tabrizi Nouri, Lida Bahramian*, Mohammad Taghi Shakeri
    Introduction
    Surfaces mostly touched during dental treatments can be areservoir for infections and lead to cross-infection. The aim of the presentstudy was to evaluate the incidence of microbial infection of clinical surfaces in Mashhad Faculty of Dentistry.
    Materials And Methods
    Surface samples were randomly collected from unit headrest, light handle, and tabure of 10% of active dental units in Mashhad Dental Faculty. Samples were collected at two time points including beginning of the day and midday after surface disinfection. Samples were collected and transferred to the microbiology laboratory to determine the number of various microorganisms including staphylococcus, streptococcus, micrococcus, bacillus, tetragen, corena, and yeast. Data was analyzed by using Kruskal-Wallis test. P-value less than 0.05 were considered significant.
    Results
    The highest rate of contamination of headrest was observed at Prosthodontics Department, and the highest rate of contamination of light handle respectively in Endodontics, Pediatrics, and Prosthodontics departments. Furthermore, Prosthodontics Department showed the highest rate of tabure contamination. Kruskal-Wallis test revealed no significant difference in total microorganisms at different departments in various surfaces. A significant difference was found between departments regarding micrococcus infection (P
    Conclusion
    Microbial contamination was found at all surfaces at one or both of the sampling times, to prevent cross-infection more is required.
    Keywords: Clinical surfaces, surface contamination, microorganism, dental unit
  • Afshin Mohammad Alizadeh, Reyhaneh Kabiri Movahed*, Mona Mohammadnia
    Background And Objectives
    One of the most important causes of mortality, costs and length of stay in hospitals is nosocomial infections. The aim of this study was to analyze the situation of nosocomial infection in Tehran Taleghani Hospital.
    Materials And Methods
    This study was a cross-sectional, descriptive and survey. Researcher collected the data from culture positive patients, chart temperature, according to a survey of the different parts of the hospital (infection control expert walk round) for one year in 2015, then entered in INIS software and reporting the frequencies.
    Results
    The highest prevalence of nosocomial infections was reported among adults (15-65) with 83.17 % of bloodstream infections (48%), respectively. In terms of microorganism, the highest of Kelebciella (20%) from ICU was detected.
    Conclusion
    Regardless of people age as well as involved systems, type of microorganism and also highest prevalence ward were consistent with previous studies.The results showed that entering timely, accurate information and continuous reporting in addition to the immediate notification to managers could be crucial in decision making for effective corrective and preventive action.
    Keywords: Nosocomial infections, system involved, microorganisms, patient wards
  • لیدا رفعتی، محمدحسن احرامپوش، زهره خرد پیشه، سید مجتبی ممتاز، ضیا الدین بنیادی، مهدی مختاری، سمانه صدیقی خویدک *، فاطمه چاه متکی
    مقدمه
    باکتری ها گروهی از میکروارگانیسم ها هستند که در مقایسه با تنوع بالای آنها در طبیعت، تنها تعداد بسیار اندکی از آنها در محیطهای آزمایشگاهی استاندارد، قابل رشد و جدا سازی می باشند. متاژنومیکس به عنوان یک رشته جدید پژوهشی است، که در طول دهه گذشته به بررسی ژنومهای میکروبی غیر قابل کشت می پردازد. محققان در مناطق مختلف جهان با مطالعه جدی این گروه از باکتری ها، بدنبال یافتن ترکیباتی همچون آنتی بیوتیک های جدید، ترکیبات ضد سرطان، آنزیم های جدید و مولکولهای زیستی هستند.
    روش بررسی
    این مقاله یک مطالعه مروری است که با بررسی متون و جستجوی اینترنتی و دستی کلید واژه های متاژنومیکس، بیوتکنولوژی، محیط زیست، میکرو ارگانیسم و آنزیم از منابع و سایت های معتبر علمی ازجمله Google scholar ، Pub med، Science direct، Sid و Scopus در بین سالهای 2000 تا 2013جمع آوری و مورد مطالعه قرار گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش شامل همه متون چاپ شده در زمینه متاژنومیکس است.
    یافته ها
    اگرچه متانوژنومیک امروزه برای غربالگری استفاده می شود اما در حال حاضر به عنوان یک تکنیک کامل در کنار کاربرد محیط کشت و دیگر فنون سنتی موقعیت بهتری پیدا خواهد کرد. بیشترین میزان کاربرد متانوژنومیک در موارد بالینی در جایی است که با تکنیک های متداول، نمی توان دلایل میکروبی را کشف کرد بنابراین برای انجام آزمایشات و آنالیز اطلاعات به دانشمندان ماهر نیاز است.
    نتیجه گیری
    این مقاله مروری بر برخی از جدیدترین دستاوردهای حاصل از متاژنومیکس تکیه دارد و کاربرد آن را در مواد دارویی جدید، کشف آنزیم ها، پتانسیل بیوتکنولوژی و محیط زیست بررسی می کند.
    کلید واژگان: متاژنومیکس, بیوتکنولوژی, محیط زیست, میکروارگانیسم, آنزیم
    L. Rafati, Mh Ehrampoush, Z. Kherad Pisheh, Sm Momtaz, Z. Bonyadi, M. Mokhtari, S. Sedighi Khavidak *, F. Chahmatki
    Introduction
    Bacteria are a group of microorganisms which in contrast to their diversity in nature, only very few of them can be grown and isolated in the current standard laboratories. Metagenomics as a new field of research, during the last decade has worked on clarification of the genomes of the non-cultured microbes and researchers around the world with serious study of this group of bacteria, looking for new compounds such as new antibiotics, anti-cancer agents, new enzymes and biomolecules.
    Methods
    This article is reviews study which with study of Texts and Internet and handy browsing of key words from reliable scientific resources and sites amongst: Google Scholar, Pub med, Science direct, Sid and Scopus in the years 2000 to 2013 were collected and studied.
    Results
    The data collection instrument in the study includes all printed metagenomics related texts. Although, nowadays metagenomics is used to screen samples but now as a perfect technique beside the medium application and other traditional techniques will have better position. The highest usage of metagenomics is in clinical cases where with conventional techniques cant be discovered microbial reasons. So for tests and analyze information need to skilled scientists.
    Conclusion
    This paper focuses on some of the latest achievements of Metagenomics and its application in new drugs, detection of enzymes, potential of biotechnology and environment.
    Keywords: Metagenomics, Biotechnology, environment, Enzyme, Microorganism
  • عادل سپهر
    در این مقاله بر اهمیت مطالعه گرد و غبار در شیوع بیماری ها و مشکلات سلامتی در جوامع انسانی تاکید شده است. ذرات خاک بر حسب اندازه و ویژگی های مرتبط با خاک، در برابر قدرت بادهای فرساینده ناپایدار شده و توسط باد برداشت و حمل می شوند. همراه با حمل این ذرات، بخشی از میکروارگانیسم های موجود در خاک مانند قارچ ها، باکتری ها، اسپورها و ویروس ها منتشر می شوند و می توانند در روزهای گرد و غبار با ذرات کوچکتر از 10 میکرون وارد دستگاه تنفسی شده و مشکلات و بیماری های جدی برای انسان ایجاد کنند. در این مقاله بر فیزیک باد، ذرات گرد و غبار و شیوع بیماری های قلبی-عروقی، عصبی و پوستی تاکید شده است. نتایج پژوهش های مختلف نشان می دهد که همبستگی معنی داری بین تعداد روزهای همراه با گرد و غبار و شیوع بیماری های قلبی-عروقی وجود دارد.
    کلید واژگان: بیماری های پوستی, بیماری های قلبی, عروقی, فرسایش بادی, گرد و غبار, میکروارگانیسم
  • محمدرضا سمرقندی، رامین خوش نیت، علیرضا رحمانی، قدرت الله روشنایی، علی پورمحمدی*، کیوان ساعدپناه
    زمینه و هدف
    استفاده از وسایل الکتریکی در محیط زندگی و حتی محل کار، امروزه جزء تفکیک ناپذیر زندگی است. بررسی تاثیر میدان های مغناطیسی ناشی از این وسایل بر میکروارگانیسم ها مدت هاست که توجه دانشمندان سراسر جهان را به خود معطوف داشته است، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر میدان مغناطیسی بر میکروب های موجود در آب انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه تجربی که در مقیاس آزمایشگاهی انجام شد، با استفاده از دو سلونوئیددارای 250 دور سیم پیچ استاندارد که به یک منبع تغذیه برق متصل شده بود، میدان مغناطیسی مورد نظر (در شدت های 100، 200 و 300 میلی تسلا) ایجاد شد. تاثیر میدان مغناطیسی تولید شده در شرایط آزمایشگاهی بر دمای آب، pH، کدورت، کل کلیفرم ها، کلیفرم های گرماپای و شمارش بشقابی باکتری های هتروتروف نمونه های آب قرار داده شده در این میدان ها و همچنین تاثیر گذشت زمان (10، 20، 30، 40 و50 دقیقه) بر نمونه های شاهد و مورد، بررسی شد.
    یافته ها
    در این مطالعه اعمال میدان های مغناطیسی بر نمونه ها به طور معنی داری باعث رشد کل کلیفرم ها، کلیفرم های گرماپای و شمارش بشقابی باکتری های هتروتروف نسبت به نمونه های شاهد شد و این تاثیر در شدت 100 میلی تسلا در اکثر نمونه ها بالاتر بود. همچنین افزایش جزئی در دما، pH و کدورت نمونه های تحت تاثیر میدان مغناطیسی ایجاد شد.
    نتیجه گیری
    میدان های مغناطیسی باعث افزایش کل کلیفرم ها، کلیفرم های گرماپای و شمارش بشقابی باکتری های هتروتروف نمونه های آب می شود. همچنین نتایج مطالعه حاضر تاثیر میدان های مذکور بر دما، pH و کدورت آب را تایید نمی نماید و باعث افزایش جزئی گردید.
    کلید واژگان: آب, تکثیر, میدان های مغنلاطیسی, میکروارگانیسم
    Mohammad Reza Samarghandi, Ramin Khoshniyat, Ali Reza Rahmani, Ghodratollah Roshanaei, Ali Poormohammadi*, Keyvan Saedpanah
    Introduction &
    Objective
    Nowadays, the electronic devices are being used in our living environments and workplaces. The effect of magnetic fields from electronic devices on the microorganism has been taken into special consideration. The aim of this study was to examine the effect of magnetic fields on the microorganism exiting in water.
    Material &
    Methods
    In this study two solenoid with 250 standard coil connected to a power source were used. So, a magnetic field (intensity of 100,200 and 300 mT) was created. The effect of magnetic fields was investigated in laboratory condition on temperature, pH, turbidity, total coliforms, focal coliforms and heterotrophic bacteria plate count of water samples. Also the effect of the time passed (10,20,30,40 and 50 mintues) on the cases and control samples was surveyed.
    Results
    Results showed that the use of magnetic fields cause a significant increase in MPN/100 ml, coliform, total coliform and heterotrophic bacteria plate count in experimental samples in comparison with the control samples. Also, in most samples, this increase was more effective in 100 mT. According to the results, a slight increase was observed in temperature, pH and turbidity of samples under the influence of applied magnetic field.
    Conclusion
    The main results obtained in this study indicated that the magnetic fields lead to an increase inMPN/100 ml, coliform, total coliform and heterotrophic bacteria plate count. In contrast, the results did not confirm the effect of magnetic fields on temperature, pH and turbidity of the water solution.
    Keywords: Microorganisms, water, magnetic fields, reproduce
  • سهیلا کلاهی مرند، فریده طباطبایی یزدی، سیدعلی مرتضوی، عادل بیگ بابایی
    زمینه و هدف
    استفاده از مواد ضدمیکروبی با پایه گیاهی می تواند در کنترل بیماری های انسانی، نقش مفیدی ایفا کند. در همین راستا، این پژوهش با هدف بررسی خواص ضدمیکروبی گیاه کنگرفرنگی بر پنج گونه پاتوژن انسانی شامل: اشرشیاکلی، استافیلوکوکوس اورئوس، باسیلوس سرئوس، سالمونلا تیفی و کاندیدا آلبیکنس انجام شد.
    روش بررسی
    در این پژوهش آزمایشگاهی از روش چاهک در آگار جهت بررسی قطر هاله عدم رشد، روش پور پلیت جهت اندازه گیری حساسیت سویه های بیماری زا نسبت به عصاره و از سه روش ماکرودایلوشن براث، میکرودایلوشن براث و معرف تری فنیل تترازولیوم کلراید جهت اندازه گیری حداقل غلظت مهارکننده رشد و حداقل غلظت کشندگی استفاده شد.
    یافته ها
    در این مطالعه، بیشترین قطر هاله عدم رشد عصاره های آبی و اتانولی کنگرفرنگی در غلظت 800 میلی گرم بر میلی لیتر مربوط به باکتری استافیلوکوکوس اورئوس و مخمر کاندیدا آلبیکنس و کمترین قطر هاله مربوط به باکتری سالمونلا تیفی گزارش شد. نتایج حاصل از MIC عصاره آبی کنگرفرنگی برای سالمونلا تیفی، اشرشیاکلی، استافیلوکوکوس اورئوس، باسیلوس سرئوس، کاندیدا آلبیکنس به ترتیب 256، 32، 64، 64 و 32 میلی گرم بر میلی لیتر و برای عصاره اتانولی به ترتیب برابر با 128، 32، 16، 16 و 16 میلی گرم برمیلی لیتر بود. حداقل غلظت کشندگی عصاره های کنگرفرنگی برابر یا بزرگتر از حداقل غلظت مهارکنندگی بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد گیاه کنگرفرنگی می تواند به عنوان گیاهی ارزشمند در جهت مقابله با بیماری های عفونی درنظر گرفته شود، زیرا اثرات ضدمیکروبی قابل ملاحظه ای، به خصوص بر باکتری های گرم مثبت و مخمر کاندیدا آلبیکنس نشان داد.
    کلید واژگان: عوامل ضدمیکروبی, کنگرفرنگی, عصاره گیاهی, میکروارگانیسم
    Soheila Kolahi Marand, Farideh Tabatabaei Yazdi, Seyed Ali Mortazavi, Adel Beig Babaei
    Background And Objectives
    The use of plant-derived antimicrobial agents can play a beneficial role in the control of human diseases. In this regard, this study was performed with the purpose of assessing the antimicrobial activity of artichoke on five human pathogenic species, including Escherichia coli, Staphylococcus aureus, Bacillus cereus, Salmonella typhi, and Candida albicans.
    Methods
    In this experimental research, agar well method was used to assess the diameter of inhibition zone, pour plate method to measure the susceptibility of pathogenic strains against extract, and three methods including broth macrodilution, broth microdilution, and triphenyltetrazolium chloride indicator, were used to measure minimum inhibitory concentration and minimum bactericidal concentration.
    Results
    In this study, the maximum diameter of inhibition zone of aqueous and ethanolic extracts of artichoke in a concentration of 800 mg/ml was related to the bacterium Staphylococcus aureus and the yeast Candida albicans, and the minimum zone diameter was reported for Salmonella typhi. The results of MIC of the aqueous extract of artichoke for Salmonella typhi, Escherichia coli, Staphylococcus aureus, Bacillus cereus, and Candida albicans were 256, 32, 64, 64 and 32mg/ml, respectively, and the MIC of the ethanolic extract were 128, 32, 16, 16, and 16mg/ml, respectively. The minimum bactericidal concentration of artichoke extracts was equal to or greater than the minimum inhibitory concentration.
    Conclusion
    The results of this study indicated that artichoke can be considered as a valuable plant to combat infectious diseases, since it showed significant antimicrobial effects, especially against Grampositive bacteria and the yeast Candida albicans.
    Keywords: Anti, infective agents, Cynara scolymus, Plant extracts, Microorganism
  • مهدی مختاری، هنگامه زندی، طاهره جاسمی زاد، فاطمه سهل آبادی، اکرم منتظری
    مقدمه
    گندزدایی فرآیندی است که طی آن میکروارگانیسم های بیماریزای سطوح غیر زنده از بین می روند، انتخاب ضدعفونی کننده مناسب و بکارگیری روش های استاندارد گندزدایی می تواند در کاهش عفونت-های بیمارستانی نقش موثری داشته باشد. هدف این مطالعه ارزیابی قدرت اثر بخشی گندزدا های رایج بر روی میکروارگانیسم های جدا شده از قسمت های مختلف بخش سوختگی بیمارستان سوانح سوختگی شهید صدوقی یزد می باشد.
    روش بررسی
    در این تحقیق توصیفی-تحلیلی از قسمت های مختلف بیمارستان سوانح سوختگی بطور تصادفی جمعا 240 نمونه میکروبی گرفته شد (برای هر گندزدا 30 نمونه قبل و30 نمونه بعد از گندزدایی از مکان های مشترک). در آزمایشگاه میکروب شناسی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، نمونه ها بر روی محیط آگار خون دار و EMB آگار کشت داده شده، توسط تست های بیوشیمیایی تعیین هویت گردیده و تعداد کلنی ها مشخص شد. گندزدا های دکونکس AF 50، دسکوسید، اپی مکس SC و سیلوسپت مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون آماری T-Test زوجی آنالیز گردید.
    یافته ها
    میانگین باکتری های جدا شده از 4 قسمت بخش سوختگی بیمارستان، قبل از گندزدایی با دکونکس AF 50، دسکوسید، اپی مکس SC و سیلوسپت، به ترتیب 49/33737، 18/25784، 65/35085 و77/30504 و بعداز گندزدایی به ترتیب 3/14، 42/18569، 15/2 و 63/5 بود که در همه گندزداها کاهش آلودگی تفاوت معنی داری داشت(05/0p<). شایع ترین میکروارگانیسم های های جدا شده سودوموناس آئروژینوزا، کلبسیلا پنومونیه، استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس،گونه های انتروباکتر، اشریشیاکلی و مخمر بود.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد همه گندزداهای مورد مطالعه، بر میکروارگانیسم های جداشده موثر بوده و همچنین بین میانگین تعداد باکتری ها قبل و بعد گندزدایی اختلاف معنی داری مشاهده و موثرترین گندزدا اپی مکس SC شناخته شد.
    کلید واژگان: گندزدا, میکروارگانیسم, بخش سوختگی, عفونت بیمارستانی
    M. Mokhtari, H. Zandi, T. Jasmi Zad, F. Sahl Abadi, A. Montazari
    Introduction
    Disinfection is a process which pathogenic microorganisms on non-living surfaces are destroyed, so choose of appropriate disinfectant and standard disinfection methods can be effective in reducing nosocomial infections. The aim of this study was to evaluate the efficacy of common disinfectants on microorganisms isolated from different parts of Shahid Sadughi accidents burns hospital in Yazd in 2011.
    Methods
    In this cross sectional descriptive-analytic study the sampling method has done randomly. In this study 240 samples were collected from 30 different parts of surfaces of 4 different parts of hospital. 30 samples before and 30 samples after disinfection were taken for each disinfectant. The samples were cultured on blood agar and EMB culture media in the Microbiology laboratory of Medical Sciences University. Disinfectants of Deconex 50 AF, Descoscid, Epimax SC and Silvosep have investigated. Data were analyzed using T-test.
    Results
    The average of bacteria isolated from 4 parts of the burn unit of the hospital, before disinfection by Deconex 50 AF, Descoscid, Epimax SC and Silvosep were 33737.49, 25784,18, 35085.65, 30504.77, respectively and after disinfection were, 14.3, 18569.42, 2.15 and 5.63, respectively that all of these disinfectants, have shown a significant difference (p<0.05) in decreasing of microorganisms. More commonly isolated microorganisms were Pseudomonas aeruginosa, Klebsiella pneumoniae, Staphylococcus epidermice, Enterobacter species, Escherichia coli and yeast.
    Conclusion
    The results showed that these disinfectants were effective against isolated microorganisms and also the number average of bacteria have shown a significant difference before and after disinfection and the most effective disinfectants was Epimax SC.
    Keywords: disinfectant, microorganism, burn unit, nosocomial infection
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال