به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "چاق" در نشریات گروه "پزشکی"

  • امید ظفرمند*، مهرزاد مقدسی، مهدی مقرنسی
    مقدمه

     لپتین و آدیپونکتین دو هورمون پپتیدی تنظیم کننده تعادل انرژی هستند. فعالیت بدنی می تواند موجب بهبود مقادیر پلاسمایی لپتین و آدیپونکتین شود. هدف مطالعه حاضر، تاثیر تمرین هوازی بر مقادیر پلاسمایی لپتین و آدیپونکتین در کودکان و نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق بود. 

    مواد و روش ها

    جستجو در پایگاه های اطلاعاتی پابمد، وب آو ساینس، اسکوپوس، جهاد دانشگاهی و مگیران؛ تا ژانویه سال  2024  انجام شد. فراتحلیل حاضر برای بررسی اثر تمرین هوازی بر مقادیر پلاسمایی لپتین و آدیپونکتین در کودکان و نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق انجام شد. تفاوت میانگین و فاصله اطمینان 95% (CI) با استفاده از مدل اثر تصادفی محاسبه شد. ناهمگونی با استفاده از آزمون I2 و سوگیری انتشار با تحلیل بصری فونل پلات و آزمون Egger بررسی شدند. 

    یافته ها

    در مجموع 21 مطالعه با (28 نوع مداخله ورزشی) 816  کودک و نوجوان دارای اضافه وزن و یا چاقی فراتحلیل شدند. نتایج نشان داد که تمرین هوازی سبب کاهش معنادار لپتین سرمی [0/001=P، (0/57- الی  0/19-) 0/387-=SMD] و افزایش معنادار آدیپونکتین سرمی [0/001=P، (0/25  الی  0/60) 0/430= WMD] نسبت به گروه شاهد در کودکان و نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق شد. 

    نتیجه گیری

    به طور کلی نتایج فراتحلیل حاضر نشان داد که اجرای تمرین هوازی روشی موثر و سودمند برای کاهش سطوح گردش خونی لپتین و افزایش آدیپونکتین در کودکان و نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق است. بنابراین به نظر می رسد که اجرای انواع تمرین هوازی می تواند یک مداخله غیردارویی و کاربردی برای تنظیم آدیپوکاین ها و کاهش اختلالات مرتبط با اضافه وزن و چاقی در کودکان و نوجوانان باشد.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, لپتین, آدیپونکتین, کودکان و نوجوانان, چاق
    O. Zafarmand*, M. Moghadasi, M .Mogharnasi
    Introduction

    Leptin and adiponectin are two peptide hormones that regulate energy balance. Physical activity can improve plasma levels of leptin and adiponectin. This study aimed to evaluate the effect of aerobic training on plasma levels of leptin and adiponectin in overweight and obese children and adolescents. 

    Materials and Methods

    The search was conducted in PubMed, Web of Science, Scopus, SID, and Magiran databases until January 2024. The present meta-analysis was conducted to investigate the effect of aerobic training on plasma levels of leptin and adiponectin in overweight and obese children and adolescents. Mean difference and %95 confidence interval (CI) were calculated using random effect model. Heterogeneity was evaluated using the I2 test and publication bias was evaluated by visual analysis of the funnel plot and Egger's test. 

    Results

    A total of 21 studies with (28 interventions) 816 overweight or obese children and adolescents were meta-analyzed. The results showed that aerobic exercise caused a significant decrease in serum leptin [P=0.001, (-0.57 to -0.19) SMD=-0.387] and a significant increase in serum adiponectin [P=0.001, (0.25 to 0.60) WMD=0.430] became overweight and obese compared to the control group. 

    Conclusion

    In general, the results of this meta-analysis demonstrate that aerobic exercise is an effective and beneficial exercise method for reducing leptin blood circulation and increasing adiponectin in overweight and obese children and adolescents. Therefore, it seems that types of aerobic exercise may be a non-pharmacological and practical intervention to regulate adipokines and reduce disorders related to overweight and obesity in children and adolescents.

    Keywords: Aerobic Training, Leptin, Adiponectin, Children, Adolescents, Obesity
  • علی قاسمی کهریزسنگی، مهناز حاجی کریم بابا، محمدرضا حائری*
    زمینه و هدف

    امروزه بیماری پوکی استخوان به‎ ویژه در زنان یایسه با توجه به تغییرات هورمونی در حال افزایش است. از جمله این تغییرات می توان به برخی عوامل آنزیمی مانند: آلکالن فسفاتاز و همچنین مقادیر کلسیم خون اشاره کرد. بنابراین هدف تحقیق حاضر بررسی و تاثیر هشت هفته تمرین در آب همراه با مصرف مکمل سنجد بر روی آنزیم کبدی آلکالن فسفاتاز و کلسیم در زنان یایسه دارای اضافه وزن و چاق بود.

    روش تحقیق: 

    مطالعه حاضر از نوع کاربردی نیمه تجربی بود. بدین منظور تعداد 42 زن یایسه ساکن استان قزوین با میانگین سنی (08/5±97/52) سال و میانگین وزنی (09/8±95/73) کیلوگرم و با میانگین قد (76/5±156) سانتی متر به صورت هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی ساده در چهار گروه کنترل (10 نفر)، تمرین+دارونما (10 نفر)، مکمل (10 نفر) و تمرین+ مکمل (12 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین 8 هفته تمرین در آب با شدت 60-74 درصد ضربان قلب بیشینه و گروه مکمل پودر سنجد روزانه به میزان 15 گرم در روز دریافت کردند. نمونه خون جهت اندازه گیری سطح سرمی آلکالن فسفاتاز با کیت الایزا و کلسیم با روش اسپکتروفتومتری در دو مرحله قبل و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین جمع آوری شد. جهت بررسی تفاوت های بین گروهی از آزمون تحلیل واریانس و درون گروهی از آزمون t زوجی در سطح معناداری 05/0=α استفاده شد.

    یافته ها: 

    نتایج مطالعه نشان داد که تنها در سطوح سرمی کلسیم در گروه های ورزش+دارونما (013/0=P)، ورزش+مکمل (001/0<p) و مکمل (001/0<p) تفاوت معنی داری وجود دارد. تفاوت معنی داری در سایر متغیر ها در بین گروه های مختلف مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    مصرف مکمل سنجد همراه با ورزش در آب نمی تواند بر آلکالین فسفاتاز و کلسیم و ترکیب بدن زنان یایسه دارای اضافه وزن و چاق تاثیر بگذارد.

    کلید واژگان: آلکالن فسفاتاز, کلسیم, سنجد, چاق, اضافه وزن, یائسه
    Ali Ghasemi Kahrizsangi, Mahnaz Haji Karim Baba, MohammadReza Haeri*
    Background and Aims

    Nowadays, osteoporosis is increasing, especially in postmenopausal women, due to hormonal changes, including some enzyme factors, such as alkaline phosphatase and blood calcium levels. Therefore, this research aimed to investigate the effect of eight weeks of water exercise with Elaeagnus angustifolia supplementation on alkaline phosphatase and calcium serum levels in overweight and obese postmenopausal women.

    Materials and Methods

    The current apply quasi-experimental study 42 postmenopausal women living in Qazvin province, Iran, with a mean age of (52.97±5.08) years, a mean weight of (73.95±8.09) kg, and a mean height of (156±5.76) cm, were selected. Then, they were randomly divided into four groups: control (n=10), exercise + placebo (n=10), supplement (n=10), and exercise + supplement (n=12). The exercise included eight weeks of water exercise at an intensity of 60-74% of the maximum heart rate twice a week, and the supplement group received daily oral supplementation of 15 g. Blood samples were collected to measure the serum level of alkaline phosphatase with an ELISA kit and calcium with spectrophotometry method in two stages before and 24 h after the last session exercise. To analyze the differences between groups and within groups, the ANOVA test and paired t-test were used, respectively. The significance level was considered at α=0.05.

    Results

     The results of the study showed a significant difference only in serum calcium levels among exercise+placebo (P=0.013), exercise+supplement (P<0.001), and supplement (P<0.001) groups. No significant difference was observed in the other parameres between different groups.

    Conclusion

    Consumption of supplementation of Elaeagnus angustifolia with water exercise could not affect alkaline phosphatase, and body composition in overweight and obese postmenopausal women.

    Keywords: Alkaline phosphatase, Calcium, Elaeagnus angustifolia, Obese, Overweight, Postmenopausal
  • هستی شری زاده، مصطفی رحیمی*، ابراهیم بنی طالبی
    زمینه و اهداف

    با توجه به شیوع بالای چاقی و بیماری کبد چرب ناشی از چاقی، یافتن راهکار موثر و مفید امری ضروری است. لذا هدف این مطالعه بررسی تاثیر 12 هفته تمرینات مقاومتی معلق TRX بر آنزیم های کبد چرب در زنان چاق و دارای اضافه وزن بود.

    روش بررسی

    30 نفر از زنان دارای اضافه وزن و چاق (7/4 ± 24/33 =BMI) که سابقه تمرین و بیماری خاص نداشتند، به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس این افراد به طور تصادفی در دو گروه تمرینTRX  (15نفر) و کنترل (15نفر) قرار گرفتند. پروتکل تمرین شامل تمرین مقاومتی به شکل تمرینات معلق TRX بود که 3 روز در هفته در روزهای غیرمتوالی به مدت 12 هفته و هر جلسه 60 دقیقه انجام شد. متغیرهای وزن بدن، قد و سطوح آنزیم های کبدی به همراه شاخص استیاتوزیس کبدی 48 ساعت قبل و بعد از دوره تمرینی در همه آزمودنی ها اندازه گیری شد.

    یافته ها: 

    وزن بدن (001/0=p) و BMI (001/0=p) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافته است. اما تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه در سطوح سرمی آنزیم های کبدی و شاخص استیاتوزیس کبدی مشاهده نشد.

    نتیجه گیری: 

    به نظر می رسد اگرچه تمرینات مقاومتی TRX به مدت 12 هفته تاثیر مفیدی بر بهبود وزن بدن و شاخص توده بدن دارد، اما این مداخله تمرینی تاثیری بر سطوح آنزیم های کبدی و شاخص استیاتوزیس کبدی زنان چاق ندارد.

    کلید واژگان: برنامه های ورزشی تحمل وزن, آزمایش عملکرد کبدی, چاق
    Hasti Sherizade, Mostafa Rahimi*, Ebrahim Banitalebi
    Background and aims

    Due to the high prevalence of obesity and fatty liver disease caused by obesity, it is necessary to find an effective and useful solution. Therefore, the aim of this study was to examine the effect of 12 weeks of TRX training on fatty liver enzymes in obese and overweight female.

    Methods

    Totally, 30 overweight and obese female (BMI=33.24±4.7) who had no history of exercise or certain diseases were selected as a purposive sampling. Then, they were randomly divided into two groups of TRX training (n=15) and control (n=15). The training protocol included resistance training in the form of TRX suspension training, which was performed three days a week on non-consecutive days for 12 weeks, and each session lasted 60 minutes. Body weight, height and levels of liver function tests (LFTs) along with hepatic steatosis index (HSI) were measured 48 hours before and after the training period.

    Results

    It was found that body weight (p=0.001) and BMI (p=0.001) in the exercise group decreased significantly compared to the control group. However, there was no statistically significant difference between the two groups in the serum levels of LFTs as well as HSI.

    Conclusion

    It seems that although TRX resistance training for 12 weeks has a beneficial effect on improving body weight and BMI, this training intervention has no effect on LFTs and HSI in overweight and obese women.

    Keywords: Weight-Bearing Exercise Programs, Liver Function Tests, Obesity
  • توران شهرکی، مریم نخعی مقدم*
    زمینه و هدف

     چاقی یک بیماری مزمن است که در حال حاضر به عنوانی یک اپیدمی جهانی در نظر گرفته می‌شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی عوارض اندوکرین و متابولیک در کودکان چاق مراجعه کننده به کلینیک غدد بیمارستان علی اصغر زاهدان انجام پذیرفت.

    روش کار

     معیارهای ورود در جامعه مورد مطالعه شامل کودکان چاق 5 تا 18 ساله مراجعه کننده به کلینیک غدد بیمارستان علی اصغر شهر زاهدان در سال 1395 بود. معیارهای خروج عبارتنداز عدم تمایل به شرکت درمطالعه، عقب افتادگی ذهنی یا داشتن بیماری های سندرمیک، شرح حال بیماری مزمن یا مصرف دارو. در این مطالعه تعداد 60 کودک مبتلا به چاقی مورد بررسی قرار گرفتند.

    یافته‌ ها:

     نتایج نشان داد که 52% آزمودنی ها پسر و 48% دختر بودند. میانگین سنی کودکان مورد مطالعه 0/3 ± 9/9 سال (با حداقل 5 و حداکثر 17 سال) بود. 8/5% کودکان BMI بین صدک 95-85% برای سن و جنس و 2/94% آن ها BMI بالاتر از صدک 95% برای سن و جنس داشتند. در این مطالعه 57% کودکان در سونوگرافی کبد چرب داشته (%45 گرید یک و 12% گرید 2) و 43% نرمال بودند.

    نتیجه‌ گیری: 

    نتایج نشان داد که در کودکان چاق عوارض متابولیک مانند کبد چرب بیشتر وجود دارد و عوارض اندوکرین مانند هیپرانسولینمی و هیپرلیپیدمی نیز بیشتر دیده می‌شود. بنابراین اگر کودکی وزن بالایی داشته باشد، عوارض اندوکرین و متابولیک چاقی در وی بررسی گردد تا سریعتر درمان شود.

    کلید واژگان: اندوکرین, متابولیک, چاق
    Touran Shahraki, Maryam Nakhaee moghadam *
    Background & Aims

     Obesity, which is defined as a body mass index above the 95th percentile (according to age and sex), is a chronic disease whose prevalence in adults, adolescents and children is increasing and is currently considered a It is considered a global epidemic. In many societies, the prevalence of overweight and obesity has increased during the last 2 decades. In the United States, the lifetime risk of overweight and obesity in each person is 50% and 25%, respectively. Analysis of the results of studies in 144 countries of the world shows that in 2010, about 43 million preschool children were overweight or obese, of which 35 million are from developing countries and 92 million children are at risk of being overweight. Also, overweight and obesity in preschool children has been increasing rapidly, from 2.4% in 1990 to 6.7% in 2010, and it is expected to reach 9.1% in 2020, i.e. reach 60 million children. Obesity is a multifactorial disease that is caused by various genetic and environmental factors. As the first place where a child grows, the family is important from various dimensions. Several studies that have been conducted in the field of factors related to obesity in children have indicated the important role of parents in the occurrence of obesity in children. Heredity on the one hand and behavioral and nutritional patterns on the other hand justify this relationship. There is strong evidence that shows that the family lifestyle and eating habits formed in the family play an important role in the type of nutrition and the child's weight; In addition, the mother's obesity probably affects how she responds to the child's needs. In many studies, parental obesity, especially maternal obesity, has a direct relationship with child obesity, and in some studies, it is known to be the most important factor related to childhood obesity. Obesity in children is associated with an increase in morbidity in childhood, so that outpatient visits, hospitalizations and the need for treatment are more in obese children than in non-obese children. In addition, childhood obesity is associated with various complications. These obesity complications include metabolic complications (increased risk of type 2 diabetes, hyperlipidemia, hepatic Steatosis, gallstones, increased blood insulin, impaired glucose tolerance test), respiratory and cardiac complications (asthma, sleep apnea, cardiovascular diseases, high blood pressure, cardiac hypertrophy, sudden death), orthopedic diseases (degenerative joint disease, slipped epiphysis of the femoral head) and other complications such as proteinuria, infertility, cancer, obesity in adolescence, depression, anxiety and discrimination in the social and work environment. On the other hand, obese children who remain obese in adolescence may become severely obese in adulthood, such that 80% of adolescents who are obese remain obese in adulthood. Abdominal obesity is more common in adolescent girls than in adolescent boys, which is associated with a higher chance of diabetes. Considering the very high prevalence of obesity and the various complications caused by it, and also considering that the studies conducted in the field of metabolic and endocrine complications of obesity in Iran are few, in this study we intend to further investigate the metabolic and endocrine complications in Let's go to the endocrinology clinic of Ali Asghar Hospital in Zahedan.

    Methods

     The inclusion criteria in the study population include obese children aged 5 to 18 years who were referred to the endocrinology clinic of Ali Asghar Hospital in Zahedan in 2015. Exclusion criteria are unwillingness to participate in the study, mental retardation or having Syndromic diseases, history of chronic disease, or taking medication. Descriptive statistics including mean, standard deviation, and frequency were used to describe the data. Also, to analyze the data, the statistical tests of Student's T, Chi-square, and Pearson's correlation coefficient were used.

    Results

     In this study, 60 children with obesity were investigated, 52% were boys and 48% were girls. The average age of the studied children was 9.9 ± 3.0 years (with a minimum of 5 and a maximum of 17 years). 5.8% of the children had a BMI between the 85-95th percentile for age and sex, and 94.2% of them had a BMI above the percentile. They had 95% for age and sex. In this study, 57% of children had fatty liver in ultrasound (45% grade 1 and 12% grade 2) and 43% were normal.

    Conclusion

     Independent T-test showed that mean FBS, AST, and ALT in boys are significantly higher than in girls. Other parameters were not significantly different in boys and girls. In this study, 57% of the children had a fatty liver ultrasound and 51% of the studied children had precocious puberty. Also, the results showed that 91% of children had normal FBS, 54% normal cholesterol, 33% normal HDL, 73% normal LDL, 40% normal triglyceride, 96% normal AST, 73% normal ALT, 85% normal HbA1C, 30% They had normal insulin, 85% normal TSH, 94% normal T4 and 22% normal vitamin D. The results of the study showed that there are more metabolic complications such as fatty liver and endocrine complications such as Hyperinsulinemia and hyperlipidemia are more common in obese children. Therefore, first of all, it is recommended not to gain a lot of weight in children. If a child is overweight, the endocrine and metabolic effects of obesity should be investigated to be treated faster.

    Keywords: Endocrine, Metabolic, Obese
  • میترا صوابی اصفهانی، مرضیه قاسمی گوجانی، سهیلا محمدی ریزی*
    مقدمه

     واریکوسل، یکی از علل مهم ناباروری مردان بوده که تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله شاخص های آنتروپومتریک قرار می گیرد. شاخص توده بدنی می تواند شیوع واریکوسل در مردان را تغییر داده و اگرچه مطالعات زیادی در مورد ارتباط بین شاخص توده بدنی و شیوع واریکوسل وجود دارد، ولی هیچ مطالعه ای به مرور این نتایج نپرداخته است، لذا مطالعه مروری حاضر با هدف بررسی ارتباط شاخص توده بدنی با میزان واریکوسل در مطالعات مختلف انجام شد.

    روش کار

    در این مطالعه مروری، پایگاه های اطلاعاتی بین المللی Web of Science، Scopous، Proquest و Pubmed و پایگاه های داده ایرانی مانند Irondoc، Magiran و SID برای یافتن مطالعات انتشار یافته در فاصله سال های 2000 تا 2020 با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط جستجو شدند. متن کامل مقالات انتخاب شده توسط دو مرورگر بررسی شد.

    یافته ها

    در مجموع 10 مطالعه مرور شد. این مطالعات شاخص توده بدنی مردان را مورد بررسی قرار داده و شیوع واریکوسل را در این افراد بررسی کرده بودند. اکثر مطالعات بررسی نشان دادند که مردان چاق و افرادی که شاخص توده بدنی بالاتری را گزارش نموده اند، شیوع واریکوسل در این افراد کمتر بوده و شاخص توده بدنی بالا می تواند به عنوان عامل محافظتی و پیشگیری کننده در مردان باشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج حاضر از این مطالعه، شاخص توده بدنی با میزان بروز واریکوسل مرتبط بوده و در افراد با شاخص توده بدنی پایین نسبت به افراد با شاخص توده بدنی طبیعی، میزان ابتلاء به واریکوسل بیشتر می باشد.

    کلید واژگان: چاق, شاخص توده بدنی, لاغر, مردان, ناباروری, واریکوسل
    Mitra Savabi Esfahani, Marzieh Ghasemi Gujani, Soheila Mohamadirizi *
    Introduction

    Varicocele is one of the most important causes of male infertility that is affected by various factors including anthropometric indices. Body mass index can change the prevalence of varicocele in men and although there are many studies on the relationship between BMI and the prevalence of varicocele, but no study has reviewed these results, so this review study was performed with aim to evaluate the relationship between body mass index and varicocele in various studies.

    Methods

    In this review study, international databases of Web of Science, Scopous, Proquest and Pubmed and Iranian databases such as Irondoc, Magiran, and SID were searched for findings the studies published between 2000 and 2020 using the related keywords. The full text of selected articles was reviewed by two browsers.

    Results

    A total of 10 studies were reviewed. These studies examined the body mass index of men and examined the prevalence of varicocele in these individuals. Most studies have shown that obese men and people who reported a higher body mass index had a lower prevalence of varicocele and a high body mass index could be a protective and preventive factor in men.

    Conclusion

    According to the results of this study, body mass index is associated with the incidence of varicocele and people with low body mass index have higher incidence of varicocele than people with normal body mass index.

    Keywords: Body mass index, Infertility, Men, Obese, Slim, Varicocele
  • اکرم آمقانی *، وحید ساری صراف، علیرضا استاد رحیمی، ناصر آقامحمدزاده
    زمینه

    جهت کاهش مشکلات سلامتی مربوط به چاقی، محدودیت دریافت کالری همراه با فعالیت‌بدنی، توصیه گردیده است. یافته‌ها افزایش مقادیر PYY3-36 را، در پاسخ به فعالیت‌های شدید نشان داده‌اند. این مطالعه به بررسی روش ورزش درمانی جهت کنترل اشتها و کاهش وزن زنان چاق یا مبتلا به اضافه وزن می‌پردازد.

    روش کار

    مطالعه از نوع نیمه‌تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، دو گروهی(کنترل-تمرین) بود. جامعه‌ مطالعه، زنان دارای اضافه وزن یا مبتلا به چاقی شهرستان تبریز با بازه‌ 20-34 سال و نمایه توده بدن 27-34 کیلوگرم/مترمربع بود. 13 زن به صورت تصادفی در دو گروه هشت هفته تمرین هوازی (7 نفر) و کنترل (6 نفر) قرار گرفتند. اندازه‌گیری‌ شاخص‌های وزن، دورکمر، دور لگن، نیمرخ لیپیدی، کورتیزول و PYY3-36 در دو مرحله‌ قبل و بعد هشت هفته فعالیت انجام یافت.

    یافته‌ها: 

    میانگین شاخص‌ها در قبل از شروع دوره در گروه کنترل و آزمایش تفاوت معنی‌داری نداشتند(P>0.05). در گروه کنترل میانگین شاخص‌ها در بعد از دوره تمرین نسبت به قبل از آن تغییر معنی‌داری نداشت (P>0.05). نتایج آزمون t حاکی است که کاهش مقادیر نمایه توده بدن، نسبت دور کمر به باسن، PYY3-36، تری‌گلیسیرید، کلسترول و LDL در بعد از تمرین نسبت به قبل از تمرین در گروه آزمایش بطور معنی‌داری بیشتر از گروه کنترل بود (P>0.05).

    نتیجه گیری

    انجام تمرینات هوازی با شدت80 درصد ضربان قلب ذخیره، روی شاخص‌های تن‌سنجی و تعدیل نیمرخ لیپیدی موثر بوده و گام موثری جهت دستکاری مقادیر اشتها می‌باشد. همچنین، تغییر مقادیر کورتیزول هم‌راستا با تغییر هورمون PYY3-36 نبوده و احتمالا جهت اثرپذیری، نیازمند دوره‌ تمرینی طولانی‌تر می‌باشد.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, PYY3-36, کورتیزول, نیمرخ لیپیدی, چاق, اضافه وزن
    Vahid Sari Sarraf, Akram Ameghani *, Alireza Ostadrahimi, Naser Aghamohammadzadeh
    Background

    Limited energy intake with physical activity is effective to reduce health problems associated with obesity. It has been shown that PYY3-36 level increased after intense exercise. This study investigated effect of exercise therapy on appetite suppression and weight loss among obese and/or overweight women.

    Methods

    There was a quasi-experimental with a pretest-posttest design, two groups (control-exercise) study. Study population was overweight or obese women with 20-34 years old and body mass index 27-34 kg/m2. 13 women were randomly assigned in 2 groups (exercise group with 8 weeks of aerobic exercise training (n=7) and control group (n=6)). Weight, waist circumference, hip circumference, lipid profile, cortisol and PYY3-36 were measured at baseline and end of the study.

    Results

    In baseline of study, there was no significant difference across the groups in factors mean (P>0.05).In control group, after 8 weeks, there was no significant difference in variables.(P>0.05) However, In exercise group significant decrease was observed in BMI, WHR, PYY3-36, TG, CHOLESTROL(TC) and LDL, compared to control group (P<0.05).

    Conclusion

    Aerobic exercise within the 80% of heart rate reserve is beneficial in lipid profile, appetite management and modified anthropometric factors. These studies demonstrate that a cortisol change is not along with PYY3-36 changes. We suggest the longer exercise training for this purpose.

    Keywords: Aerobic Training, PYY3-36, Cortisol, Lipid Profile, Obesity, Overweight
  • گلناز واحدی نوتاش، الهام علی زاده فرهمند، لیلا چراغی، پریسا امیری*، فریدون عزیزی
    مقدمه

    چاقی زمینه ساز بروز اختلال عملکرد و کاهش عزت نفس می باشد و بنابراین حمایت اجتماعی درک شده می تواند تعیین کننده ی اصلی واکنش افراد در برابر چاقی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی آن ها باشد. مطالعه ی حاضر با هدف بررسی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بزرگسالان دارای اضافه وزن/چاق با سطوح مختلف حمایت اجتماعی درک شده، انجام شد.

    مواد و روش ها

    1674 نفر از بزرگسالان بالای بیست سال شرکت کننده در مطالعه ی قند و لیپید تهران، وارد مطالعه شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسش نامه ی حمایت اجتماعی ادراک شده، پرسش نامه ی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و پرسش نامه ی اطلاعات زمینه ای استفاده شد. شرکت کنندگان با استفاده از گروه بندی نمایه ی توده بدنی در دو گروه طبیعی و اضافه وزن (73/6درصد) طبقه بندی شدند.

    یافته ها

    میانگین سنی شرکت کنندگان 15/25±47/96سال و 57/8درصد (963 نفر) زن بودند. در هر دو گروه حمایت اجتماعی کم و زیاد، نمرات کیفیت زندگی در بعد جسمانی در شرکت کنندگان در وزن طبیعی نسبت به همتایان دارای اضافه وزن/چاق به طور معنی داری بالاتر بود (1/94OR، 3/10-1/21CI:).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد در گروهی که حمایت اجتماعی کمتری ادراک می کردند، پس از تعدیل عوامل مداخله گر جمعیت شناختی، رفتاری و بالینی، احتمال گزارش کیفیت زندگی ضعیف در بعد جسمانی در افراد دارای اضافه وزن/چاق نسبت به افراد دارای وزن طبیعی تقریبا دو برابر بود.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی, حمایت اجتماعی درک شده, اضافه وزن, چاق, سلامت, بزرگسالان, مطالعه ی قند و لیپید تهران
    Golnaz Vahedi Notash, Elham Alizadeh Farahmand, Leila Cheraghi, Parisa Amiri*, Feridoun Azizi
    Introduction

    Obesity predisposes individuals to functional decline and low self-esteem. Therefore, perceived social support can be a key determinant of individuals' reactions to this phenomenon and their health-related quality of life (HRQoL). The present study aimed to compare the association between HRQoL and perceived social support in overweight/obese adults in Tehran, Iran.

    Materials and Methods

    A total of 1674 participants of Tehran Lipid and Glucose Study, aged ≥20 years, were enrolled in this study. To collect data, the perceived social support, HRQoL, and demographic information questionnaires were used. The participants were categorized into two groups of normal weight and overweight (73.6%), according to the body mass index (BMI).

    Results

    The mean age of the participants was 47.96±15.25 years, and 57.8% (n=963) of them were female. In both groups of low and high social support, the physical functioning score of HRQoL was significantly higher in normal-weight individuals, compared to their overweight/obese counterparts (OR: 1.94, CI: 1.21-3.10).

    Conclusion

    After adjusting for demographic, behavioral, and clinical factors in the group with lower levels of perceived social support, it was found that the likelihood of poor physical functioning, as a component of HRQoL, in overweight/obese individuals was almost twice as high as those with a normal weight.

    Keywords: Quality of life, Perceived social support, Overweight, Health, Adults, Tehran Lipid, Glucose Study
  • علی اکبر پونده نژادان، یوسفعلی عطاری، دردانه حسین
    زمینه و هدف
    هدف پژوهش حاضر بررسی ساختار عاملی و پایایی پرسشنامه ی خوردن ذهن آگاهانه در زنان متاهل دارای اضافه وزن و چاق شهرستان اهواز بود. طرح پژوهش حاضر، توصیفی از نوع تحلیل عاملی بود.
    روش بررسی
    نمونه ی پژوهش حاضر شامل 200 نفر بود که به روش نمونه گیری در دسترس و براساس ملاک های ورود و خروج برگزیده شدند. شرکت کننده ها به پرسشنامه های خوردن ذهن آگاهانه و 5 عاملی ذهن آگاهی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش های آماری همبستگی پیرسون، آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی اکتشافی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای آماری 25-SPSS و 24-AMOS صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج تحلیل عامل اکتشافی حاکی از وجود 5 عامل مانند پرسشنامه ی اصلی خوردن ذهن آگاهانه بود. نتایج تحلیل عامل تاییدی نیز از مدل 5 عاملی پرسشنامه ی خوردن ذهن آگاهانه حمایت کرد. ضرایب آلفای کرونباخ بین 74/0 تا 84/0 برای عامل های پرسشنامه و 8/0 برای کل پرسشنامه به دست آمد. ضرایب روایی همگرای این پرسشنامه با پرسشنامه ی 5 عاملی ذهن آگاهی رضایت بخش بود.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج، پرسشنامه ی خوردن ذهن آگاهانه دارای پایایی و روایی مناسبی است و به خوبی برای اهداف پژوهشی و بالینی در جامعه ی افراد دارای اضافه وزن و چاق قابل کاربرد است.
    کلیدواژه ها
    کلید واژگان: ساختار عاملی, خوردن ذهن آگاهانه, اضافه وزن, چاق
    Ali Akbar Pondeh Nezhadan, Yuosef Ali Attari, Dordaneh Hussein
    Background and Objecitve: The current research aimed to determine the factorial structure and reliability of Eating Mindfully Questionnaire (EMQ) among married women with overweight and obesity in Ahvaz.
    Subjects and
    Methods
    The design of the current research was based on descriptive and factorial analysis. The sample consisted of 200 people recruited using available sampling method according to inclusion-exclusion criteria. The participants answered to the EMQ and the data were analyzed using Pearson Product-Moment coefficient correlation, Cronbach's α, and exploratory (EFA) and confirmative (CFA) factorial analysis. The analyses were performed using SPSS-25 and AMOS-24 software.
    Results
    The results of exploratory factorial analysis. EFAindicated 5 factors like the origin questionnaire. Confirmative factorial analysis. (CFA) supported fitness of the 5-factorial model of EMQ. The Cronbach's α coefficients of the factors ranged from.74 to.84 and it was.8 for the total score. The convergent validity coefficient of the EMQ with the Five-Factor Mindfulness Questionnaire was satisfying.
    Conclusion
    According to the results, the EMQ has adequate reliability and validity and it is useable in research and clinical purposes among overweight and obese population.
    Keywords: Factorial structure, Mindful eating, Overweight, obesity
  • وحید ساری صراف*، اکرم آمقانی، ناصر آقا محمدزاده، علیرضا استاد رحیمی
    با توجه به افزایش بیماری های ناشی از چاقی، روش های درمانی کنترل یا پیشگیری از چاقی و اضافه وزن، مورد توجه محققین می باشد. در این میان دستکاری هورمون های اشتها به واسطه تمرینات ورزشی، به عنوان یک عامل کم مخاطره و نوپا در فرایند سلامتی مورد مطالعه قرار گرفته است.
    13 زن سالم و مبتلا به اضافه وزن یا چاقی درجه یک با میانگین سنی 25 سال و میانگین توده بدن 29/31 کیلوگرم بر مترمربع در مطالعه شرکت کردند. جلسه آزمون شامل اجرای تست وامانده ساز بالک با سه مرحله خونگیری (قبل از فعالیت، نیم ساعت و دو ساعت پس از فعالیت) جهت سنجش گرلین اسیل دار (AG) و پپتیدYY (PYY 3-36) ، همچنین هفت مرحله تکمیل پرسشنامه ارزیابی اشتها (VAS) بود. داده های حاصل، توسط نرم افزار SPSS نسخه 20 و با استفاده از روش تحلیل واریانس مکرر و آزمون تعقیبی LSD بررسی شدند.
    مقادیر پس از فعالیت AG وPYY 3-36، نسبت به حالت پایه، تفاوت معناداری با هم نداشتند (05/0< p) ولی میزان احساس گرسنگی، احساس سیری و میل به خوردن غذا در هفت مرحله با هم تفاوت معناداری داشتند (05/0< p).
    کلید واژگان: اشتها, چاق, اضافه وزن, فعالیت پیش رونده, AG و PYY 3, 36
    Vahid Sari-Sarraf*, Akram Ameghani, Naser Aghamohammadzadeh, Alireza Ostadrahimi
    Introduction
    Considering the increased illness caused by obesity, therapeutic methods for controlling or preventing obesity and overweight are interest to researchers. Meanwhile, the manipulation of appetite hormones by exercise has been studied as a low-risk factor in the health process.
    Material and
    Methods
    A total of 13 healthy women with overweight or obesity of grade one with an average age of 25 years and an average body mass of 31.23 kg / m2 participated in the study. The test session included 3 stages of blood collection (before the activity 30 minutes and two hours after the activity) to measure the acylated ghrelin (AG) and peptide YY3-36 (PYY 3-36), as well as seven stages of completion of the VAS questionnaire to measure appetite. Data were analyzed by SPSS software version 20 and using repeated analysis of variance and LSD post hoc test.
    Results
    There was no significant difference between the AG and PYY 3-36 post-activity levels compared to baseline (P
    Conclusion
    Changes in appetite hormones are not always associated with changes in appetite. Other factors contribute to the response of these hormones
    Keywords: appetite, obese, overweight, progressive activity, AG, PYY 3, 36
  • Fatah Moradi *
    Introduction
    Interleukin-18 (IL-18) is a proinflammatory cytokine that is produced in adipose tissue and skeletal muscle. The circulating levels of IL-18 increases in obesity and some metabolic and cardiorespiratory diseases. The aim of the present study is to investigate the relationship between circulating levels of IL-18 and leptin, high-sensitivity C-reactive protein (HsCRP), blood pressure and cardiovascular function in obese and lean men.
    Methods
    In a descriptive-analytical study, 19 obese men (Body Mass Index (BMI)≥30 kg/m2) and 19 lean men (BMI≤18) were selected as subjects. After 12 hours of fasting, blood samples were collected and general characteristics of the subjects were measured. The Pearson’s correlation coefficient at a significance level of P
    Results
    Serum IL-18 levels in obese men were directly correlated with BMI and body fat percentage (BFP), but no significant correlation was observed in lean men. IL-18 in obese and lean men was directly correlated with leptin and HsCRP. But, it was inversely correlated with cardiorespiratory function (VO2max). IL-18 levels in obese men were directly correlated with systolic blood pressure (SBP), but no significant correlation was found between IL-18 levels and diastolic blood pressure (DBP). No significant correlation was observed between IL-18 levels and SBP and DBP in lean men.
    Conclusion
    It seems that changes in anthropometric characteristics, blood pressure, cardiorespiratory function and hormones such as leptin and HsCRP can be effective in IL-18 changes. These findings reveal the role of IL-18 in some inflammatory, metabolic (including diabetes and metabolic syndrome) and cardiovascular (hypertension pressure and atherosclerosis) disorders, especially in obese patients.
    Keywords: Interleukin-18_Leptin_C - Reactive Protein (CRP)_Blood Pressure_Obese
  • پروین لایق، زهره موسوی*، دنیا فرخ تهرانی، سید محمدرضا پریزاده، محمد خواجه دلوئی

    مقاومت به انسولین در پاتوژنز سندروم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) نقش مهمی دارد ولی راجع به وجود مقاومت به انسولین و عواقب آندوکرین و متابولیک آن در بیماران PCOS غیر چاق توافق نظر وجود ندارد.

    هدف

    بررسی و مقایسه مقاومت به انسولین و اختلالات آندوکرین و متابولیک مختلف در زنان چاق و غیرچاق مبتلا به سندروم تخمدان پلی کیستیک.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی از سال 2007 تا 2010 برروی 115 بیمار PCOS در محدوده سنی 16 تا 45 سال انجام شد. وجود مقاومت به انسولین و پیامدهای آندوکرین و متابولیک آن در دو گروه مقایسه گردید. اطلاعات با نرم افزارSPSS ورژن 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 05/0>p معنی دار در نظر گرفته شد. تفاوت معنی داری در وجود مقاومت به انسولین بین دو گروه مشاهده نشد (357/0=p). دور کمر (001/0>p)، نسبت دور کمر به دور باسن (001/0>p)، فشار خون سیستولی (001/0>p) و دیاستولی (001/0>p)، قند خون ناشتا (003/0=p)، سطح انسولین (011/0=p)، HOMA-IR (004/0=p)، کلسترول تام (001/0=p) و تری گلیسرید (001/0>p) همه بطور معنی داری در بیماران چاق بیشتر بود. تفاوت معنی داری در تستوسترون تام (643/0=p) و آندروستندیون (736004/0=p) بین دو گروه وجود نداشت در حالی که DHEAS بطور معنی داری در زنان غیر چاق بالاتر بود (018/0=p). کبد چرب در 3/31% و سندروم متابولیک در 4/39% بیماران چاق دیده شد ولی هیچ یک از این دو مورد در گروه غیرچاق دیده نشد.

    نتیجه گیری

    در مطالعه ما عواقب متابولیک چاقی و مقاومت به انسولین در زنان چاق شایعتر بود ولی فعالیت محور آدرنال بصورت افزایشDHEAS در زنان غیر چاق بطور شایعتری دیده شد .

    کلید واژگان: سندروم تخمدان پلی کیستیک, مقاومت به انسولین, چاق, غیر چاق
    Parvin Layegh, Zohreh Mousavi, Donya Farrokh Tehrani, Seyed Mohammad Reza Parizadeh, Mohammad Khajedaluee, M.P.H
    Background

    Insulin resistance has an important role in pathophysiology of polycystic ovarian syndrome (PCOS). Yet there are certain controversies regarding the presence of insulin resistance in non-obese patients.

    Objective

    The aim was to compare the insulin resistance and various endocrine and metabolic abnormalities in obese and non-obese PCOS women.

    Materials And Methods

    In this cross-sectional study which was performed from 2007-2010, 115 PCOS patients, aged 16-45 years were enrolled. Seventy patients were obese (BMI ≥25) and 45 patients were non-obese (BMI

    Results

    There was no significant difference in presence of insulin resistance (HOMA-IR >2.3) between two groups (p=0.357). Waist circumference (p

    Conclusion

    Our study showed that metabolic abnormalities are more prevalent in obese PCOS women, but adrenal axis activity that is reflected in higher levels of DHEAS was more commonly pronounced in our non-obese PCOS patients.

    Keywords: Polycystic ovary syndrome (PCOS), Insulin resistance, Obese, Non, obese
  • فتاح مرادی*، سوران حیدری
    سابقه و هدف
    آدیپوسایتوکین رسیستین یک میانجی التهابی و زیست شاخص بیماری های متابولیکی و قلبی عروقی می باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط غلظت رسیستین سرم با فشار خون، مقاومت انسولینی، نیم رخ چربی، تعداد گلبول های سفید و عملکرد قلبی تنفسی در مردان چاق و لاغر می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی 38 مرد چاق و لاغر به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. پس از 12 ساعت ناشتایی، نمونه های خون جمع آوری شده و ویژگی های عمومی آزمودنی ها اندازه گیری شد.
    نتایج
    غلظت رسیستین سرم در مردان چاق بیشتر از مردان لاغر بود (01/0>P) و فقط در مردان چاق با شاخص مقاومت انسولینی (HOMA-IR) همبستگی مستقیم داشت (002/0=P، 40/0=r). سطوح رسیستین با فشار خون سیستولیک (چاق: 008/0=P، 34/0=r، لاغر: 004/0=P، 31/0=r) و تعداد گلبول های سفید (چاق: 001/0=P، 19/0=r، لاغر: 004/0=P، 15/0=r) همبستگی مثبت و با شاخص عملکرد قلبی تنفسی (VO2max) همبستگی منفی داشت (چاق: 003/0=P، 41/0-=r، لاغر: 005/0=P، 36/0-=r). رابطه معنی داری بین سطوح رسیستین سرم با نیم رخ لیپیدی و فشار خون دیاستولیک در مردان چاق و لاغر مشاهده نشد. در مردان لاغر فقط VO2max (005/0=P) و در مردان چاق HOMA-IR و VO2max (به ترتیب: 002/0=P و 009/0=P) سطوح رسیستین را پیش بینی می کردند.
    نتیجه گیری
    مردان چاق از سطوح رسیستین بالاتری نسبت به مردان لاغر برخوردارند و این با مقاومت انسولینی بیشتر در این افراد همراه است. به نظر می رسد که مقاومت انسولینی و عملکرد قلبی تنفسی می توانند سطوح رسیستین را پیش بینی کنند.
    کلید واژگان: رسیستین, فشار خون, مقاومت انسولینی, چاق
    Fatah Moradi *, Soran Heidari
    Background
    Adipocytokine resistin is an inflammatory mediator and a biomarker of metabolic and cardiovascular diseases. The purpose of this study was to evaluate the relationship between the serum resistin concentration and blood pressure, insulin resistance, lipid profile, white blood cell, and cardio respiratory function in obese and lean men.
    Materials And Methods
    In this descriptive-analytical study, thirty-eight obese and lean men were selected. After 12 h fasting, blood samples were collected and general characteristics of the subjects were assessed.
    Results
    Serum resistin concentration was higher in obese than in lean men (P<0.01), and was positively correlated with the insulin resistance index (The Homeostatic Model Assessment-Insulin Resistance) only in obese men (r=0.40, P=0.002). The resistin level was positively correlated with systolic blood pressure (obese: r=0.34, P=0.008, lean: r=0.31, P=0.004) and white blood cell (obese: r=0.19, P=0.001, lean: r=0.15, P=0.004), while negatively correlated with cardio respiratory function index (VO2max) (obese: r=-0.41, P=0.003, lean: r=-0.36, P=0.005). No significant correlation was observed between the serum resistin level and lipid profile and diastolic blood pressure in the obese and lean men. Only VO2max in lean men (P=0.005), and insulin resistance and VO2max in obese men (P=0.002, and P=0.009, respectively) were predictive of the resistin level.
    Conclusion
    The obese men have higher resistin levels compared to the lean men and this higher level is associated with higher insulin resistance. It seems that the insulin resistance and cardio respiratory function can be predictive of the resistin level.
    Keywords: Resistin, Blood pressure, Insulin resistance, Obese
  • سیده هاجر شارمی، فرشته فکور، فرشته محمدی، رقیه مولایی، مریم شکیبا، سیده فاطمه دلیل حیرتی، مریم ارچنگ، سعیده ارچنگ
    سابقه و هدف
    سندرم تخمدان پلی کیستیک یکی از شایعترین اختلالات اندوکرین در زنان سنین باروری است که منشا تظاهرات و عوارض این سندرم، همچون هایپراندروژنیسم، نازایی، هیرسوتیسم و عوارض حاملگی در زنان چاق مبتلا به PCOS افزایش می یابد. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه ویژگی های بالینی و آزمایشگاهی در دو گروه زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک دچار اضافه وزن و چاق با وزن نرمال است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 368 بیمار مبتلا به PCOS طبق معیار روتردام که به دو گروه با شاخص توده بدنی مساوی و بیشتر از 25 و کمتر از 25 قرار گرفتند، بررسی شدند. نمونه ها از نظر متغیرهای سن، تعداد زایمان، سابقه نازایی، نوع اختلال قاعدگی، سابقه دیابت در خانواده، وزن، نمایه توده بدنی، نسبت دورکمر به دورباسن، فشار خون سیستول و دیاستول، علایم بالینی و آزمایشگاهی PCOS با هم مقایسه شدند.
    یافته ها
    شایعترین فنوتیپ در هر دو گروه، IM/HA/PCO و شایعترین الگوی قاعدگی الیگومنوره (2/81%) بود. در گروه بیماران با اضافه وزن و چاق نسبت به گروه بیماران با وزن نرمال، میانگین سنی (5/28±26/84 در مقابل 4/66±25/59 با p=0.0001)، میانگین فشارخون سیستولیک (11/61±114/4 در مقابل 10/02±106/66 با p=0.01)، میانگین فشارخون دیاستولیک (97/8±24/73 در مقابل 8/36±67/29 با p=0.01)، شیوع نازایی (45/5% در مقابل 22/61%با p=0.0001) و شیوع چاقی اندروئید (p=0.0001) بالاتر بود.
    نتیجه گیری
    درگروه بیماران با اضافه وزن و چاق، شیوع نازایی، چاقی آندروئید و افزایش فشارخون سیستولیک و فشارخون دیاستولیک بالاتر بود. لذا بررسی این بیماران جهت پیشگیری از عوارض، ضروری بنظر می رسد.
    کلید واژگان: اضافه وزن, سندرم پلی کیستیک تخمدان, شاخص توده ی بدنی, چاق
    Seyedeh Hajar Sharami, Fereshteh Fakor, Fereshteh Mohammadi, Roghaye Molaee, Maryam Shakiba, Seyedeh Fatemeh Dalil Heirati, Maryam Archang, Saeedeh Archang
    Background And Objective
    Polycystic Ovary Syndrome (PCOS) is a prevalent endocrine disorder among women of the reproductive age.The complications of this syndrome such as Hyperandrogenism, infertility, Hirsutism and pregnancy complications increase in obese women with PCOS. This study aimed to compare the clinical and laboratory features of overweight and obese women suffering PCOS with women of normal weight.
    Methods
    In this cross-sectional study, 368 PCOS patients were studied. According to the Rotterdam Criteria, they were divided into two groups of equal body mass index (BMI) ≥25 and <25. They were compared in terms of age, parity, infertility history, menstrual disorders, family history of diabetes, weight, BMI, waist to hip ratio (WHR), systolic and diastolic blood pressure and clinical and laboratory symptoms of PCOS.
    Findings
    In both groups, the common phenotype was IM/ HA/PCO and the frequent menstrual pattern was Oligomenorrhea (81.2%). In group the overweight and obese group and the normal-weight group, respectively, the mean age was 26.84±5.28 and 25.59±4.66 (p=0.0001), the mean systolic blood pressure was 114.4±11.61 and 106.66±10.02 (p=0.01), the mean diastolic blood pressure was 73.24±8.97 and 67.29±8.36 (p=0.01), infertility was 45.5 % and 22.61% (p=0.0001) and the android obesity incidence was higher in the patients than normal individuals (p=0.0001).
    Conclusion
    Infertility, android obesity and increased systolic and diastolic blood pressure was higher in the overweight and obses group than the normal weight group. Therefore, a follow-up for these patients in order to prevent the complications seems necessary.
    Keywords: Overweight, Polycystic Ovary Syndrome, Body Mass Index, Obesity
  • آقا علی قاسم نیان*، محمدرضا کردی، عباسعلی گائینی، بهلول قربانیان، مهدی هدایتی
    زمینه و هدف
    ویسفاتین یک پروتئین مترشحه از بافت چربی احشایی است که با چاقی مرتبط بوده، از عوامل تهدید کننده ی سلامتی است. بنابراین هدف این مطالعه بررسی آثار 8 هفته تمرین استقامتی تناوبی طناب زنی بر مقادیر پلاسمایی ویسفاتین و مقاومت به انسولین در نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه ی نیمه تجربی، 36 نوجوان پسر دارای اضافه وزن و چاق، به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (18 نفر) و شاهد (18 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 هفته، 4 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 45 دقیقه به تمرینات استقامتی تناوبی طناب زنی پرداختند. نمونه های خونی قبل و پس از 8 هفته تمرین، جهت ارزیابی مقادیر ویسفاتین، پروفایل های چربی و مقاومت انسولین گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تی تست مستقل و همبستگی پیرسون استفاده شد (سطح معنی داری P<0.05).
    یافته ها
    نتایج نشان داد که 8 هفته تمرین استقامتی تناوبی طناب زنی در نمونه های گروه آزمایش موجب کاهش ویسفاتین پلاسما، درصد چربی بدن، نمایه ی توده بدن، مقاومت انسولین، دور کمر و تری گلیسرید پلاسما شد (P<0.05). همچنین همبستگی مثبت و معنی داری بین سطح اولیه ویسفاتین، درصد چربی بدن و میزان تری گلیسرید پلاسما مشاهده شد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    8 هفته تمرین استقامتی تناوبی طناب زنی با کاهش میزان تری گلیسرید پلاسما، مقاومت انسولین و چاقی موجب کاهش معنی دار ویسفاتین پلاسما در نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق شد.
    کلید واژگان: تمرینات استقامتی تناوبی طناب زنی, ویسفاتین, شاخص مقاومت انسولین اضافه وزن, نوجوان, چاق
    Ghasemnian A.*, Kordi Mr, Ghaeini A., Ghorbanian B., Hedayati M
    Background And Objective
    Visfatin is a secreted protein from visceral adipose tissue that has been linked to obesity and associated with health risk factors. The purpose of this study was to examine the effects of 8 weeks of interval endurance rope training on plasma visfatin and insulin resistance in overweight nonathletic adolescents
    Materials And Methods
    In this semi-experimental study, 36 healthy overweight and obese male adolescents were randomly assigned to experimental (n=18) and control (n=18) groups. The experimental group underwent 8 weeks of interval endurance rope training (45 min/d, 4 d/wk). Blood samples were taken before and after the completion of exercise training to assess levels of visfatin, insulin resistance and lipid profiles. Independent T-test and Pearson correlation coefficient were used to analysis the data.
    Results
    The results showed that 8 weeks of interval endurance rope training decreased the plasma visfatin, body fat percent, BMI, insulin resistance, waist circumference and triglycerides levels in in the experimental group (P<0.05). Also, there was a significant and positive relationship between visfatin, body fat percent and plasma triglyceride levels (P<0.05).
    Conclusion
    8 weeks of interval endurance rope training with decreased triglyceride, insulin resistance and obesity induced a significant reduction of plasma visfatin in overweight and obese adolescents.
    Keywords: Interval Endurance rope jump, Visfatin, Insulin Resistance Index, Overweight, Adolescent, Obese
  • ناهید بیژه، صادق عباسیان
    زمینه و هدف
    هدف از این تحقیق مقایسه اثر روزه داری ماه رمضان (به عنوان یک الگوی رژیمی) و فعالیت ورزشی هوازی منظم بر شاخص های لیپوکالین-2 (LCN2)، پروفایل لیپیدی و مقاومت انسولینی افراد چاق غیرفعال بود.
    روش کار
    این تحقیق از نوع تحقیقات شبه تجربی با طرح اندازه های تکراری بود. در این مطالعه 18 مرد چاق 40 تا 50 ساله با نمایه توده بدنی بیش از 30 کیلوگرم بر متر مربع به صورت فراخوان عمومی جهت شرکت در این طرح تحقیقی از میان 70 داوطلب به طور تصادفی انتخاب شدند و پس از دارا بودن شرایط لازم به دو گروه روزه دار (9N=) و گروه روزه دار و فعالیت ورزشی (9 N=) تقسیم شدند. سپس در حالی که گروه روزه دار تنها روزه داری را به عنوان اثر مداخله ای انجام می داد، گروه روزه دار و فعالیت ورزشی علاوه بر روزه داری، فعالیت ورزشی را به صورت 27 جلسه در ماه انجام می دادند. جهت بررسی متغیرهای مورد نظر از افراد چهار نوبت متفاوت نمونه گیری خونی به عمل آمد. در نهایت جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار اندازه های مکرر تحلیل واریانس در سطح 05/0p< استفاده گردید.
    یافته ها
    نتایج تحقیق نشان داد که سطوح LCN2 در هر دو گروه طی ماه رمضان کاهش می یابد. با این حال، این اثر کاهشی تنها در گروه روزه دار و فعالیت ورزشی معنادار بود (05/0 p<). همچنین، میزان مقاومت انسولینی در هر دو گروه کاهش یافته بود که این کاهش در گروه روزه دار معنادار بود (05/0p<). به علاوه، سطوح LCN2 تنها در هفته چهارم ماه رمضان با مقادیر مقاومت انسولینی افراد چاق ارتباط معناداری داشت (05/0 p<).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج تحقیق به نظر می رسد کاهش یافتن سطوح LCN2 توسط روزه داری و همچنین روزه داری و فعالیت ورزشی عاملی در کاهش مقاومت انسولینی افراد چاق باشد.
    کلید واژگان: لیپوکالین 2 (LCN2), مقاومت انسولینی, فعالیت ورزشی, چاق
    Nahid Bijeh, Sadegh Abbasian
    Background
    The aim of this study was to compare the effects of fasting during Ramadan (as a dietary pattern) and regular aerobic exercise on LCN2، lipid profile and insulin resistance indexes in non-active obese men.
    Methods
    This study was a semi-experimental research with a repeated measures design. In this study 18 obese men with a range of 40 to 50 years old and BMI over 30 kg per square meter after a public call among of 70 subjects were selected randomly. Subjects were divided into fasting (N=9) and fasting and exercise (N=9) groups. The first group did only fasting and the second group did exercise for 27 sessionsin addition to fasting. In order to evaluate the changes in the month of Ramadan، blood samples were taken four different times. Repeated measures analysis of variance in the level of p <0/05 were used to analyse the data.
    Results
    Results showed that LCN2 levels in both groups decreased in Ramadan month; however، this reduction was significant only in the fasting and exercise group (p<0/05). Also، both groups had decreased levels of insulin resistance that significant reduction was noticed in the fasting group (p<0/05). In addition، LCN2 levels in the fourth week of Ramadan was significantly associated with levels of insulin resistance in obese men (p<0/05).
    Conclusions
    Results of the research showed that reduced levels of LCN2 by both fasting and exercise may lead to decrease of insulin resistance in obese men.
    Keywords: Lipocalin, 2 (LCN2), Insulin resistance, Exercise, Obese
  • ماندانا غلامی، لیلا صباغیان راد، الهام افتخاری، اردشیر ظفری
    مقدمه و هدف
    بیماری قلبی- عروقی، سبب مرگ ومیر در زنان چاق می شود. این مطالعه به منظور اندازه گیری اثر رژیم، ورزش یا اثر توام آنها بر لیپیدها و لیپوپروتئین های خون در زنان چاق انجام شد.
    مواد و روش کار
    45 زن بی تحرک چاق سالم با میانگین سن 55/2± 01/29 سال و شاخص توده بدنی 66/1±11/33 کیلوگرم بر مترمربع به صورت تصادفی به یکی از چهار گروه تقسیم شدند: رژیم تنها، 10n= (انرژی مصرفی روزانه: 500 کیلوکالری کمتر از کالری ورودی همیشگی)؛ ورزش تنها،11n= (60 دقیقه، شش بار در هفته با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه)؛ رژیم و ورزش، 12n= (انرژی مصرفی روزانه: 250 کیلوکالری کمتر از کالری ورودی همیشگی؛ تمرین هوازی: 60 دقیقه با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه، چهار بار در هفته) و گروه کنترل، 12n= بدون تغییر در رژیم غذایی و فعالیت روزانه. ترکیب بدن، لیپیدها و لیپوپروتئین های سرم در همه آزمودنی ها پیش و پس از هشت هفته اندازه گیری شدند. پس از جمع آوری یافته ها با آمار توصیفی و استنباطی، با آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و تست تعقیبی LSD اطلاعات حاصل تجزیه وتحلیل شدند.
    نتایج
    وزن بدن در گروه رژیم- ورزش 6/0±47/5 و رژیم7/0±54/5 کاهش پیداکرد بدون آنکه در گروه ورزش، تغییری معنی دار پیداکند. کلسترول و تری گلیسرید در گروه های رژیم- ورزش و رژیم پس از هشت هفته بهبودیافت و تا اندازه زیادی با کاهش وزن رابطه داشت.
    نتیجه گیری
    تمرین همراه با رژیم غذایی موثرترین راه کاهش عوامل خطرزای لیپید و لیپوپروتئینی در زنان چاق است.
    کلید واژگان: چاق, فعالیت هوازی, رژیم, نیم رخ لیپوپروتئین, لیپید
    Mandana Gholami, Leila Sabaghian-Rad, Elham Eftekhari, Ardeshir Zafari
    Background And Objective
    Cardiovascular diseases are one of the causes of death in obese women. This study was conducted to examine the effects of diet، exercise، and both on serum lipids and lipoproteins in obese females.
    Materials And Methods
    In this study، 45 sedentary and healthy obese females (29. 01±2. 55 y، body mass index 33. 11±1. 66 kg. m-2) were randomly divided into four groups: diet alone (500 kcal less than daily energy expenditure، n=10)، exercise alone (six 60 minute per week 60% - 80% maximum heart rate، n=11)، exercise and diet (250 kcal less than daily energy expenditure، four 60 minute per week 60% - 80% maximum heart rate، n=12)، and control (n=12). Body composition، serum lipids، and lipoproteins were measured in all subjects at baseline and after an 8-week intervention period. The data were analyzed by descriptive and inferential statistics، which was accomplished by one-way ANOVA followed by the LSD post-hoc test (p<0. 05).
    Results
    Subjects in the diet and exercise group lost 5. 47±0. 6 kg and those in the diet group lost 5. 54±0. 7 kg of their body mass. No significant changes were observed in the exercise group relative to the control group. After 8 weeks of intervention، serum cholesterol and triacylglycerol decreased in both diet and exercise and diet groups and it was most strongly related to weight loss.
    Conclusion
    Diet and exercise are the most effective means of reducing lipid and lipoprotein risk factors in obese women.
    Keywords: Obese, Aerobic training, Diet, Lipoprotein, lipid profiles
  • عباسعلی گائینی، آقاعلی قاسم نیان*، خسرو جلالی دهکردی، عبدالرضا کاظمی، علی اصغر فلاحی
    پیش زمینه و هدف

    چاقی دوران کودکی و نوجوانی علاوه بر عوارض حاد، نقش مهمی در ابتلا به سندرم متابولیک، دیابت نوع 2 و بیماری های قلبی عروقی دارد. این موضوع به درستی ثابت شده است که عوامل خطرزای قلبی - عروقی دوران کودکی و نوجوانی می تواند خطر بیماری های قلبی- عروقی بزرگ سالی را پیش بینی کنند و فعالیت ورزشی موجب تغییراتی در این عوامل خطرزا می شود. بدین منظور هدف ما بررسی مقایسه پاسخ پلاسمایی TNFα، CRP، I L-6 و لکوسیت های پسران چاق و معمولی نابالغ نسبت به یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت می باشد.

    مواد و روش کار

    به همین منظور 20 دانش آموز پسر (14-11 ساله) که کاملا سالم بودند به طور تصادفی منظم انتخاب شدند و به دو گروه آزمودنی های چاق و آزمودنی های معمولی تقسیم شدند. آزمودنی ها پس از 5 دقیقه گرم کردن، با 65-75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی خود به مدت 40 دقیقه بر روی دوچرخه کارسنج به فعالیت پرداختند. از آزمودنی ها در 3 مرحله قبل، بلافاصله و 1 ساعت بعد از برنامه فعالیت ورزشی نمونه خونی گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تی تست مستقل و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های حاصل از مقایسه متغیرها در دو گروه چاق و معمولی در مراحل مختلف تفاوت معنی داری در مقادیر لنفوسیت، مونوسیت، نوتروفیل و ائوزینوفیل نشان نداد (05/0< p). ولی مقادیر TNFα، CRP و IL-6 گروه چاق در مقایسه با گروه معمولی در هر سه زمان به طور معنی داری بالاتر بود (05/0> p).

    نتیجه گیری

    یک دوره فعالیت ورزشی با شدت 65 تا 70 درصد VO2max باعث افزایش پاسخ زیرگروه های گلبول سفید، افزایش عوامل التهابی نظیر IL-6 کودکان چاق و معمولی نابالغ می شود.

    کلید واژگان: کودکان نابالغ, فعالیت ورزشی کوتاه مدت, چاق, اینترلوکین 6, پروتئین واکنش دهنده c, فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا, لکوسیت ها
    Dr Abasali Ghaeini, Agha Ali Ghasemnian, Khosro Jalali Dehkordi, Abdolreza Kazemi, Ali Asghar Fallahi
    Background and Aims

    Obesity during childhood and adolescence in addition to acute symptoms plays a central role in a major component of the metabolic syndrome, the multiplex risk factor for type 2 diabetes and cardiovascular diseases. It has been established that cardiovascular risk factors in childhood and adolescence may predict risk of affection on cardiovascular disease in adults and exercise influence on these risk factors. The purpose of this study was to compare the response of plasma TNFα, CRP, IL-6 and leukocytes in immature overweight and normal boys to a single acute exercise

    Materials and Methods

    For this reason, 20 healthy male students (11-14 years-old) were selected randomly from volunteer subjects and divided into two groups (obese group, normal group). Then, after 5 min warming, every subject on ergometer cycle started cycling with 65-70% VO2 ax for 40 min. Blood samples were collected before, after, and one hour after exercise. Data were analyzed using independent T-test and analysis of variance with repeated measures (R-ANOVA) and post hoc LSD test.

    Results

    The data that resulted from comparing two groups showed that there was no significant difference between leukocyte subclass (p> 0.05) but the level of Crp, TNFα, and IL-6 in overweight compared to normal group were significantly higher in three times (p< 0.05).

    Conclusion

    A period of intense exercise 65 to 70 percent VO2 max increased white blood cell subgroups response and increased inflammatory factors such as IL-6 in obese and normal immature boys.

    Keywords: Immature boys, Acute exercise, Obesity, Interlokin, 6, CRP, TNFα Leukocyte
  • حسن متین همایی، فتاح مرادی*، محمدعلی آذربایجانی، مقصود پیری
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر، مقایسه ی هورمون رشد، شاخص مقاومت انسولینی، پروفایل لیپیدی، عملکرد قلبی تنفسی و ارتباط آن ها با سطح لپتین در مردان جوان چاق و لاغر غیر فعال بود.

    مواد و روش ها

    38 مرد جوان چاق و لاغر مورد پژوهش قرار گرفتند. پس از 12 ساعت ناشتایی (در ساعت 8 صبح)، نمونه های خون جمع آوری گردید. بیشینه اکسیژن مصرفی (به عنوان شاخص عملکرد قلبی تنفسی) آزمودنی ها نیز مورد سنجش قرار گرفت.

    یافته ها

    آزمودنی های چاق نسبت به لاغر، از سطح لپتین، انسولین و HOMA-IR (شاخص مقاومت انسولینی) بالاتری برخوردار بودند، در حالی که سطح هورمون رشد و بیشینه اکسیژن مصرفی در آن ها پایین تر بود. غلظت لپتین سرم رابطه ی مستقیم با وزن کل، درصد چربی بدن، نمایه ی توده ی بدن، انسولین و شاخص مقاومت انسولینی، و نیز رابطه ی معکوس با سطح هورمون رشد و بیشینه اکسیژن مصرفی را نشان داد. رابطه ی معنی داری بین غلظت لپتین سرم و مقادیر فشار خون سیستولی و دیاستولی، گلوکز ناشتا و پروفایل لیپیدی مشاهده نگردید. از آزمون تی مستقل برای مقایسه ی میانگین داده های گروه های چاق و لاغر، و از ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه ها استفاده گردید. سطح معنی داری 01/0>P در نظر گرفته شد.

    نتیجه گیری

    مردان جوان چاق و لاغر غیر فعال از سطح لپتین، هورمون رشد، انسولین، شاخص مقاومت انسولینی، عملکرد قلبی تنفسی و درصد چربی بدنی متفاوتی برخوردار بودند، و به نظر می رسد درصد چربی بدن، انسولین و هورمون رشد فاکتورهای مهم تری در تعیین سطح لپتین هستند.

    کلید واژگان: لپتین, چاق, لاغر, شاخص مقاومت انسولینی, هورمون رشد, VO2max
    Hasan Matinhomaee, Fatah Moradi, Mohammadali Azarbayjani, Maghsood Piri
    Introduction

    The purpose of this study was to compare GH, insulin resistance index, lipid profile, cardiorespiratory function and their associations to leptin levels in inactive obese and lean young men.

    Materials And Methods

    Thirty-eight obese and lean young men were studied. After 12 h fasting (at 8 A.M.), blood samples were collected to determine blood parameters levels and maximal oxygen uptake (as indicators of cardiorespiratory function) of subjects was also assessed.

    Results

    Leptin and insulin levels, HOMA-IR (insulin resistance index) were higher, and GH and maximal oxygen uptake levels were lower, in obese versus lean men. Serum leptin concentrations were positively correlated to body mass, body fat percent, body mass index, insulin and HOMA-IR, and negatively correlated to GH levels and maximal oxygen uptake. No significant correlations were observed between serum leptin concentrations and systolic and diastolic blood pressure, fasting blood glucose, and lipid profiles in any of the groups. Independent t-tests were used to compare characteristics between obese and underweight groups, and relationships were calculated by Pearson’s correlation analysis, P values<0.01 being considered statistically significant.

    Conclusion

    Obese and lean inactive young men had different levels of leptin, GH, insulin, insulin resistance index, cardiorespiratory function and body fat percent, of which body fat percent, insulin, and GH appear to the be more important determinant factors for leptin levels.

  • فتاح مرادی، حسن متین همایی، محمدعلی آذربایجانی، مقصود پیری
    مقدمه
    گرلین پلاسما تحت تاثیر وضعیت تغذیه ای فرد بوده و تصور می شود که در تنظیم کوتاه مدت و دراز مدت خوردن غذا و وزن بدن ایفای نقش می نماید. مطالعه حاضر با هدف مقایسه هورمون رشد، شاخص مقاومت انسولینی، نیمرخ لیپیدی و عملکرد قلبی تنفسی در مردان چاق و لاغر غیرفعال و تعیین ارتباطات آن ها با سطوح گرلین آسیل دار پلاسما اجرا شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقایسه ای 19 مرد جوان چاق (نمایه توده بدنی kg/m2 0/31) و 19 مرد جوان لاغر (نمایه توده بدنی kg/m25/18) که طی 6 ماه گذشته هیچ گونه فعالیت بدنی منظمی نداشتند، به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. پس از 12 ساعت ناشتایی (در ساعت 8 صبح)، نمونه های خون جهت تعیین سطوح گرلین آسیل دار، انسولین، هورمون رشد، گلوکز و نیمرخ لیپیدی جمع آوری شد. حداکثر اکسیژن مصرفی (به عنوان شاخص عملکرد قلبی تنفسی) آزمودنی ها نیز مورد سنجش قرار گرفت.
    نتایج
    آزمودنی های چاق نسبت به لاغر، از سطوح انسولین و HOMA-IR (شاخص مقاومت انسولینی) بالاتری برخوردار بودند، درحالی که سطوح گرلین آسیل دار، هورمون رشد و حداکثر اکسیژن مصرفی در آنان پایین تر بود (01/0 > P). هیچ گونه تفاوت معناداری بین مقادیر فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، گلوکز ناشتا و نیمرخ لیپیدی در دو گروه مشاهده نشد (01/0 P). رابطه معناداری بین غلظت گرلین آسیل دار و مقادیر فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، گلوکز ناشتا و نیمرخ لیپیدی مشاهده نگردید (01/0 < P).
    نتیجه گیری
    مردان جوان چاق و لاغر غیرفعال از سطوح گرلین آسیل دار، هورمون رشد، انسولین، شاخص مقاومت انسولینی، عملکرد قلبی تنفسی و درصد چربی بدنی متمایزی برخوردار بوده و به نظر می رسد درصد چربی بدن، انسولین و هورمون رشد قوی ترین عوامل تعیین کننده سطوح گرلین آسیل دار هستند.
    کلید واژگان: گرلین آسیل دار, چاق, لاغر, شاخص مقاومت انسولینی, هورمون رشد
    Fatah Moradi
    Introduction
    Plasma ghrelin is influenced by nutritional status and is thought to play a role in acute and chronic regulating of food intake and body weight. The purpose of this study was to compare GH, insulin resistance index, lipid profile, and cardiorespiratory function in obese and lean inactive young men and determine their relationships with plasma acylated ghrelin levels.
    Methods
    Study design of this research was causal-comparative. Obese (n=19, BMI: 31.0 kg/m2) and lean (n=19, BMI: 18.5 kg/m2) young men, without experience of regular physical activity during the previous six months, were selected. After 12 h fasting (at 8 a.m.), blood samples were collected to determine blood parameter levels. Also, maximal oxygen uptake (as indicator of cardiorespiratory function) of subjects was assessed.
    Results
    Insulin levels and HOMA-IR (insulin resistance index) were higher, and GH, acylated ghrelin and maximal oxygen uptake levels were lower in obese men compared to lean men (P<0.01). No significant differences were observed in systolic and diastolic blood pressure, fasting blood glucose, and lipid profiles between obese and lean groups (P>0.01). Plasma acylated ghrelin concentrations were negatively correlated to body mass, body fat percent, body mass index, insulin and HOMA-IR, and positively correlated to GH levels and maximal oxygen uptake (P<0.01). No significant correlations were observed between plasma acylated ghrelin concentrations and systolic and diastolic blood pressure, fasting blood glucose, and lipid profiles in none of groups (P>0.01).
    Conclusion
    Obese and lean inactive young men had different levels of acylated ghrelin, GH, insulin, insulin resistance index, cardiorespiratory function and body fat percent. Body fat percent, insulin, and GH levels appear to be the strongest determinant factors of acylated ghrelin levels.
  • مهدی زارعی، محمدرضا حامدی نیا، مرتضی حاجی نیا، محسن محمدنیا احمدی، محمد جابری
    مقدمه
    دویدن و دوچرخه سواری دو نوع از رایج ترین فعالیت های بدنی هستند که بیشتر توسط افراد چاق به منظور افزایش سوخت وساز چربی در برنامه های کاهش وزن استفاده می شود. به منظور طراحی برنامه های تمرینی مناسب، هدف از مطالعه ی حاضر مقایسه ی اکسیداسیون چربی و هزینه ی انرژی هنگام دو نوع فعالیت ورزشی دویدن و دوچرخه سواری در شدت های مختلف در نوجوانان پسر چاق بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه، 11 نوجوان پسر چاق و سالم به صورت داوطلبانه (با میانگین سن 2/1±13سال، وزن 6/7±1/73 کیلوگرم و نمایه ی توده ی بدن 5/2±5/27 کیلوگرم بر مترمربع) شرکت کردند. آزمودنی ها آزمون ورزشی درجه بندی شده ی فزاینده را روی چرخ کارسنج و نوارگردان اجرا کردند. ضربان قلب، میانگین اکسیژن مصرفی و دی اکسید کربن تولیدی در طول 2 دقیقه ی پایانی هر مرحله از آزمون اندازه گیری و نسبت تبادل تنفسی محاسبه شد. مقادیر اکسیداسیون چربی و کربوهیدرات و هم چنین هزینه ی انرژی محاسبه شد.
    یافته ها
    مقادیر اکسیداسیون چربی در ضربان قلب مشابه و قابل مقایسه در دویدن روی نوارگردان در مقایسه با پدال زدن روی چرخ کارسنج در دامنه ی وسیعی از شدت ها (به جز شدت معادل 20 و 170 وات)، به طور معنی داری بالاتر بود (05/0p<). میزان کل مصرف انرژی هنگام فعالیت روی نوارگردان نسبت به فعالیت روی چرخ کارسنج (43±266 کیلوژول بر دقیقه در مقابل 39±237 کیلوژول بر دقیقه) به طور معنی داری بیشتر بود (05/0p<). اما میزان اکسیداسیون کربوهیدرات در شدت های معادل 45، 70 و 95 وات در پدال زدن روی چرخ کارسنج نسبت به دویدن روی نوارگردان بالاتر بود. (05/0>p).
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان داد برای نوجوانان چاقی که هدفشان از انجام فعالیت بدنی، کاهش وزن (افزایش مصرف انرژی و ارتقای اکسیداسیون چربی در سطح معینی از پاسخ های قلبی-عروقی) است، فعالیت دویدن با شدت متوسط، فعالیت بدنی موثرتری نسبت به پدال زدن روی دوچرخه است.
    کلید واژگان: اکسیداسیون چربی, مصرف انرژی, دویدن, دوچرخه سواری, نوجوان, چاق
    Mr Mehdi Zarei, Dr Mohammadreza Hamedinia, Mr Morteza Hajinia, Mr Mohsen Mohammad Nia Ahmadi, Mr Mohammad Jaberi
    Introduction
    Running and cycling are two modalities of exercise commonly used to promote fat oxidation in weight loss programs for obese people. In order to design appropriate training programs, the objective of the present study was to compare fat oxidation and energy expenditure at different intensities of exercise during running and cycling in obese adolescent boys.
    Materials And Methods
    Eleven healthy obese adolescent boys (mean age 13±1.2 years, mean weight 73.1±7.6 kg, and body mass index 27.5±2.5 kg/m2) voluntarily participated in this study. Subjects performed 2 incremental graded exercise tests on a cycle ergometer and a motorized treadmill. Heart rate, mean oxygen consumption and carbon dioxide generation during the last two minutes of each level of test were measured and respiratory exchange ratio was calculated. Energy expenditure and fat and carbohydrate oxidation rates were calculated at different intensity levels.
    Results
    At comparable and similar heart rates, the fat oxidation rate was significantly higher during running, compared to cycling over a wide range of intensities (p<0.05), except at intensities of 20w and 170w, as was the total energy expenditure, compared to cycling (266±43 vs237±39 kJ/min) (p<0.05). Carbohydrate oxidation was, however, significantly higher during cycling compared to running, at intensities of 45w, 70w and 95w.
    Conclusion
    It is concluded that for obese adolescents, in order to lose weight and reduce body fat mass (increased energy expenditure and promoted fat oxidation in a certain level of cardio-vascular responses), moderate intensity of running would be more effective than cycling.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال