به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « کودکی » در نشریات گروه « پزشکی »

  • مریم صیادشیرازی*، مینا شمس الاحراری
    زمینه و هدف

    آسیب ها و تجارب نامطلوب دوران کودکی می تواند به تاثیرات روان شناختی قابل توجهی در بزرگسالی منجر شود که یکی از مهمترین آن ها، راهبردهای مقابله ای است. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط میزان پایبندی مذهبی با راهبردهای مقابله ای زنان دارای تجارب نامطلوب دوران کودکی انجام شد.

    روش ها

    این مطالعه توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل100 نفر از زنان دارای تجارب نامطلوب دوران کودکی مراجعه کننده به کلینیک های روان شناسی شهر تهران بودند که در یکی از 4 زمینه (جنسی، عاطفی، روانی، غفلت) مورد آسیب قرار گرفته بودند و از بین آن ها 81 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها به پرسشنامه های «پایبندی مذهبی جان بزرگی» و «راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن» پاسخ دادند. همچنین با توجه به زمان اجرای پژوهش حاضر با شرایط کرونا، پرسشنامه ها به روش گوگل فرم تهیه و به صورت مجازی اجرا گردید. داده ها نیز با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 و روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد بین خرده مقیاس های پایبندی مذهبی و راهبردهای مقابله ای رابطه معنادار وجود دارد (0/05P≤). همچنین پایبندی مذهبی پیش بینی کننده قوی در برآورد راهبرد مقابله ای افراد نمونه می باشد. نتایج نقش پایبندی مذهبی را در راهبردهای مقابله ای (فاصله گرفتن، خودکنترلی، حل مسیله برنامه ریزی شده و ارزیابی مجدد مثبت) و در بعد دوسوگرایی مذهبی با راهبردهای مقابله ای اجتناب مورد تایید قرار داد. همچنین در بعد ناپایبندی مذهبی، ارتباط منفی و معناداری با راهبرد مقابله ای حل مسیله برنامه ریزی شده و راهبرد مقابله ای ارزیابی مجدد مثبت به دست آورد.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت در زنانی که دارای تجارب نامطلوب دوران کودکی هستند، پایبندی مذهبی قوی تر می تواند پیش بینی کننده استفاده از راهبردهای مقابله ای مثبت باشد. در نتیجه، پایبندی مذهبی به عنوان متغیری است که می تواند در تقویت راهبردهای مقابله ای (فاصله گرفتن، خودکنترلی، حل مسیله برنامه ریزی شده و ارزیابی مجدد مثبت) به کار گرفته شود. بنابراین تقویت پایبندی مذهبی می تواند منجر به ارتقای سطح راهبردهای مقابله ای زنان (دارای تجارب نامطلوب کودکی) گردد.

    کلید واژگان: پایبندی مذهبی, راهبردهای مقابله ای, تجارب نامطلوب, کودکی, زنان}
    Maryam Sayadshirazi*, Mina Shamsolahrari
    Background and Aim

    Injuries and adverse childhood experiences can lead to significant psychological effects in adulthood, one of the most important of which is coping strategies. This study aimed to investigate the relationship between religious adherence and coping strategies of women with adverse childhood experiences.

    Methods

    This study is a descriptive correlational study. The study's statistical population included 100 women with adverse childhood experiences referred to psychological clinics in Tehran who were injured in one of 4 areas (sexual, emotional, psychological, neglect), and 81 were selected by the available sampling method. Subjects answered "the Janbozorgi Religious Adherence Questionnaire" and "Lazarus and Folkman Coping Strategies". Also, according to the time of the present study with corona conditions, the questionnaires were prepared by Google Form and administered virtually. Data were analyzed using SPSS software version 25 and Pearson correlation and multiple regression methods.

    Results

    Findings illustrated a significant relationship between subscales of religious adherence and coping strategies (P≤0/05). Religious adherence is also a strong predictor in anticipating the coping strategy of exemplary individuals. The results confirmed the role of religious adherence in coping strategies (distance, self-control, planned problem-solving, and positive re-evaluation) and in the dimension of religious ambivalence with avoidance coping strategies. Also, in the dimension of religious inconsistency, a negative and significant relationship was found between the planned coping strategy of problem-solving and the coping strategy of positive re-evaluation.

    Conclusion

    According to the research findings, it can be concluded that in women who have adverse childhood experiences, more substantial religious commitment can predict the use of positive coping strategies. As a result, religious adherence is a variable that can reinforce coping strategies (distance, self-control, planned problem-solving, and positive re-evaluation). Therefore, strengthening religious adherence can lead to an increase in the level of coping strategies of women (with adverse childhood experiences).

    Keywords: Religious Adherence, Coping Strategies, Adverse Experiences, Childhood, Women}
  • مرضیه کریمی افشار، ساناز حاجی زاده، ملوک ترابی*، شهرزاد طاهری
    زمینه و هدف
    حفظ و نگهداری سلامت دهان در طی دوران بارداری به عنوان  یکی از موارد مهم بهداشت عمومی  برای مادر و کودک مورد توجه می باشد.هدف از انجام این مطالعه بررسی آگاهی و عملکرد ماماهای شهرکرمان درمورد بهداشت دهان و دندان در زنان باردار ونوزادان و کودکان سال1396بوده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه ی مقطعی توصیفی روی 118 مامای شهر کرمان که به روش سرشماری انتخاب شده بودند انجام شد.روش جمع اوری داده ها پرسشنامه شامل اطلاعات فردی و 12 سوال سنجش عملکرد 14 سوال سنجش آگاهی در مورد بهداشت دهان و دندان دوران نوزادی و کودکی بود که قبلا روایی و پایایی آن انجام و روا و پایا تشخیص داده شدهبود.اطلاعات وارد کامپیوتر شده و با نرم افزار آماریSPSS21 با استفاده از تست های آماریT و ANOVA ورگرسیون خطی در سطح معنی داری 0.05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    در این مطالعه  میانگین سن و سالهای فارغ التحصیلی افراد به ترتیب  84/8±52/38 و83/8±60/14سال و میانگین سالهای خدمت 36/9±68/15سالبود.میانگین نمره ی آگاهی افراد در این پژوهش 46/2±65/8 و عملکرد 37/1±97/6 بود.70 نفر(3/59٪) آگاهی متوسط و 75 نفر(6/63٪) عملکرد خوب داشتند.بین عملکرد افراد و شرکت در دوره های بهداشت دهان و دندان،با سال های  خدمت ومنبع اطلاعات رابطه مستقیم و معنی دار مشاهده شد.افرادی که سن بیشتر داشتند آگاهی کمتر داشتند.افرادی که در درمانگاه کار میکردند و سال خدمت بیشتر داشتند،بطور معنی داری آگاهی بیشتری داشتند.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان داد که میزان عملکرد افراد در مورد بهداشت دهان و دندان در کودکان و نوزادان مناسب و آگاهی متوسط می باشد. گذراندن دوره های بهداشت دهان و دندان جهت افزایش آگاهی توصیه می شود.
    کلید واژگان: بهداشت دهان و دندان, بارداری, کودکی, نوزادی, پیشگیری, ماما, آگاهی, عملکرد}
    M Karimiafshar, S Hajizadeh, M Torabi*, Sh Taheri
    Background
    Maintaining oral health during pregnancy is considered as one of the most important public health issues for mother and children. The aim of the present study was to evaluate the knowledge and practice of midwives about oral health in pregnant women,infants and children in Kerman.
    Materials and methods
    This cross-sectional descriptive study was conducted on 118 midwives in Kerman who were selected by census method. Data collection method was a questionnaire consist of 12  and 14 questions about oral health knowledge and practice,  demographic information,which its validity and reliability were confirmed  previously. Data analyzed by SPSS 21 software and using statistical T test, ANOVA and linear regression. The significance level was considered 0.05.
    Results
    In this study, the average age and years of graduation were 38.52±8.84 and 14.60±8.83,respectively. The average years of  service was 15.68±9.36. The mean score of knowledge and practice were8.65±2.46 and 6.97±1.37 respectively. (59.3%)  of participants had moderate knowledge and (63.6%) had favorable practice. There was a direct and significant relationship between the practice of individuals and participation in oral hygiene courses with years of service and information source. participants who were older, had lower awareness. Midwives who worked in the clinic and who had more years of service, had significantly more knowledge.
    Conclusion
    The findings of this study showed that the practice of individuals about oral hygiene in children and infants is favorable and knowledge is moderate. It is recommended to spend oral hygiene courses to raise knowledge.
    Keywords: Oral hygiene, Pregnancy, Childhood, Infancy, Prevention, knowledge, midwives, practice}
  • مهدی رستمی، نادره سعادتی، مهدی قزلسفلو
    مقدمه
    کودک آزاری علاوه بر پیامدهای کوتاه مدت مخربی که بر کودک به جای می گذارد پیامدهای بلندمدتی هم به دنبال خواهد داشت. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی تجربه آزاردیدگی در کودکی با شیوه های مقابله با تنش و طرح واره های ناسازگار اولیه بود.
    روش کار
    در این پژوهش مقطعی-تحلیلی، جهت انتخاب نمونه ها، از بین مراکز مشاوره ی غرب تهران به صورت نمونه گیری خوشه ای6 مرکز مشاوره انتخاب و سپس از مراکز مشاوره به صورت در دسترس نمونه ای به حجم 318 نفر (192 نفر زن و 126 نفر مرد) انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس های خودگزارشی کودک آزاری (CASRS)، طرح واره ی یانگ (YSQ) و شیوه های مقابله ی بلینگز و موس بوده و داده ها با نرم افزار SPSS نسخه ی 19 و آزمون تی، ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.
    یافته ها
    شیوه های حل مسئله و جلب حمایت اجتماعی با هر چهار خرده مقیاس آزاردیدگی، رابطه ی منفی (01/ 0= P) و با شیوه های ارزیابی شناختی و مهار هیجانی، رابطه ی مثبت معنی داری دارند (01/ 0=P). نمره ی کل طرح واره های ناسازگار اولیه نیز با هر چهار خرده مقیاس آزاردیدگی، رابطه ی مثبت معنی داری دارد (01/ 0=P). خرده مقیاس آزار جسمی و آزار عاطفی و خرده مقیاس شیوه های حل مسئله و مهار هیجانی و طرح واره های ناسازگار در زنان و مردان تفاوت معنی داری نشان می دهد. هم چنین خرده مقیاس های آزار عاطفی و غفلت، توانستند طرح واره های ناسازگار اولیه و شیوه های مقابله با تنش را پیش بینی کنند.
    نتیجه گیری
    تجربه ی آزاردیدگی در کودکی می تواند در شکل گیری طرح واره های ناسازگار اولیه و پاسخ های هیجان مدارانه نقش اساسی داشته باشد.
    کلید واژگان: آزاردیدگی, طرح واره, کودکی}
    Mehdi Rostami, Nadere Saadati, Mehdi Ghezelseflo
    Introduction
    Child abuse can lead to destructive long term consequences, in addition to the short term ones. The present study aims to examine the relationship between childhood abuse experience and primary stress confronting methods and maladaptive schemas.
    Materials And Methods
    This is a cross-sectional analytic study. The study subjects were randomly selected using multiple sampling method. First, 6 counseling centers were selected from counseling centers in western Tehran using cluster sampling; then a sample of 318 persons (192 women and 126 men) were identified and studied from these centers. The data collecting instruments were Child Abuse Self Report Scales (CASRS) and Young Schema Questionnaire (YSQ) and the methods of Billings and Moos’s Coping Styles Questionnaire (CSQ). Data analysis was performed through T tests and correlative coefficient and multiple regressions by SPSS software version 19.
    Results
    Findings showed a negative relationship between problem solving methods and acquiring social support with each of the four subscale of abuse (p=0.01) and a positive relationship between cognitive evaluation and emotional control (p=0.01). Also, the total score of the primary maladaptive schemas has a significant positive relationship with each of the four abuse subscales (p=0.01). There is a significant difference between men and women in physical and emotional abuse subscales and problem solving, emotional control and maladaptive schemas methods subscales. Emotional abuse and negligence subscales could predict the primary maladaptive schemas and stress confronting methods.
    Conclusion
    Experiencing childhood abuse has a basic role in forming the primary maladaptive schemas and thrill-oriented responses.
    Keywords: Abuse, Childhood, Schema}
  • سمیرا پویان مجد، عاطفه هاشمی، ولی الله دبیدی روشن*
    زمینه
    آسم یکی از علل اصلی بیماری های مزمن در کودکان است که به شدت، زندگی روزمره و مشارکت در فعالیت بدنی آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین چاقی می تواند به عوارض تنفسی قابل توجهی منجر شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط اتساع برونشی با پالس اکسیژن و آستانه تهویه ای در کودکان آسمی با ترکیب بدنی متفاوت طی اجرای یک وهله فعالیت هوازی وامانده ساز بود.
    مواد و روش ها
    25 کودک چاق (چربی بدنی>30 درصد، شاخص توده بدنی >25 کیلوگرم بر متر مربع)مبتلا به آسم (10 نفر)، و گروه سالم (15 نفر) و20 کودک لاغر (چربی بدنی<20 درصد، شاخص توده بدنی<20 کیلوگرم بر متر) مبتلا به آسم (13 نفر)، و گروه سالم (7 نفر)، فعالیت هوازی پیشرونده وامانده ساز با کارسنج پایی را در محیط با درجه حرارت ثابت 2±22 درجه سانتی گراد و رطوبت (5±35 درصد) انجام دادند. در طی ورزش، مقادیرحالت پایدار پارامترهای قلبی تنفسی با استفاده از دستگاه گاز آنالیزر (K4B2) اندازه گیری شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد بعد از اجرای فعالیت وامانده ساز، مقادیر اوج اکسیژن مصرفی (VO2peak)، اتساع برونشی (BDR)، پالس اکسیژن (OP) و آستانه تهویه (VT) در کودکان چاق و لاغر آسمی نسبت به کودکان چاق و لاغر سالم کمتر بود. به علاوه، کودکان لاغر آسمی در مقایسه با کودکان چاق آسم VT کمتر و مقادیر بالاتر VO2peak، OP، BDR وجود داشت. همچنین بین میزان BDR و VT در کودکان چاق و لاغر آسمی یک رابطه معکوس و بین BDR و OP در کودکان چاق آسمی یک رابطه مستقیم و در کودکان لاغر آسمی یک رابطه معکوس غیرمعنادار مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    در مقایسه با کودکان لاغر آسمی، چاقی به عنوان یک بار اضافی عملکرد ریوی را تحت تاثیر قرار می دهد و فشار وارد بر کودکان آسمی را افزایش می دهد. بنابراین می توان پذیرفت که چاقی ممکن است عملکرد ورزشی کودکان آسمی را محدود نماید.
    کلید واژگان: عملکرد قلبی تنفسی, آسم, ترکیب بدن, کودکی}
    Samera Puyan Majd, Atefah Hashemi, Valiollah Dabidi Roshan*
    Background
    Asthma is a leading cause of chronic illness in children, impacting heavily on their daily complications. The purpose of the present study was to relationship bronchodilator response (BDR) with oxygen pulse (OP) and ventilatory threshold (VT) in asthma children with various body compositions during progressive aerobic activities.
    Material And Methods
    25 obese children (BMI>25 and %fat>30)with asthma(10 subjects), and healthy children (15 subjects) and 25 lean children(BMI<20 and %fat<20) with asthma(13 subjects), and healthy children (7 subjects) performed an exercise protocol in a constant temperature environment 2 ± 22 ° C and humidity (5 ± 35%). During exercise, the steady-state levels of cardio-respiratory parameters were measured using gas analyzer (K4B2).
    Results
    The results showed that after a progressive aerobic activity, values peak oxygen consumption(vo2peak) ​​, bronchodilator(BDR), oxygen pulse(OP) and ventilatory threshold(VT) in lean and obese asthmatic children were lower than in healthy lean and obese children. In addition, lean children with asthma had lower VT and higher VO2peak, OP and BDR values​​, as compared obese asthmatic children. Between BDR and VT in lean and obese asthmatic children an inverse relationship between BDR and OP and a direct link to asthma in obese children and obese asthmatic children, there was a negative relationship non-significant.
    Conclusion
    Compared with lean children, asthma, obesity as an additional load will affect lung function and increase the pressure on childhood asthma. Therefore, we can accept that obesity may limit performance of exercise in childhood asthma.
    Keywords: Cardiovascular, asthma, body composition, childhood}
  • محمد عرب، الهام موحدکر *، مصطفی حسینی
    مقدمه
    تجربه خشونت در کودکی، اثرات مخرب روانی گسترده ای در بزرگسالی تا مرگ را شامل می شود. هدف مطالعه حاضر، تعیین نقش تجربه خشونت کودکی در سلامت روان افراد 18 ساله و بالاتر شهر تهران است.
    روش کار
    پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی و مقطعی بود. جامعه آماری، تمام افراد بالای 18 سال ساکن مناطق 22گانه شهر تهران را شامل می شد. حجم نمونه 550 نفری با استفاده از نمونه گیری خوشه ایانتخاب گردید. ابزار گردآوری پرسشنامه، پرسشنامه تجربه خشونت کودکی (سازمان جهانی بهداشت 2011) و پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلیر 1979) بود. داده ها با استفاده از آزمون های t برای نمونه های مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و رگرسیون لجستیک تک متغیره و چند متغیره در SPSS آنالیز شد.
    یافته ها
    بین متغیرهای جنس، سن، محل تولد، وضعیت تاهل، تحصیلات، شغل، درآمد، سابقه بیماری روانی در خانواده، سابقه بیماری روانی فرد، سابقه اعتیاد در خانواده و سابقه مصرف الکل در خانواده با تجربه خشونت کودکی رابطه معنادار آماری مشاهده شد (05/ 0>p).
    5/ 24% افراد، مشکوک به اختلالات روانی و 6% دارای تجربه خشونت کودکی زیاد بودند. تجربه خشونت کودکی در حیطه های سه گانه عدم حمایت والدین، خشونت خانگی و خشونت اجتماعی بر سلامت روان افراد موثر بودند (05/ 0>p). مهم ترین متغیرهای موثر بر سلامت روان عبارت بودند از: تجربه خشونت کودکی، سابقه اعتیاد خانواده، سابقه مصرف الکل خانواده و منطقه محل سکونت (05/ 0>p).
    نتیجه گیری
    تدوین و اتخاذ راهکارها و تدابیر در سطح خانه و خانواده، مدارس و محیط های آموزشی، جامعه محلی و ملی به کاهش تجربه خشونت کودکی و پیامدهای روانی آن در بزرگسالی منجر خواهد گردید.
    کلید واژگان: تجربه خشونت, کودکی, سلامت روان, شهر تهران}
    Arab M., Movahed Kor E. *, Hosseini M
    Introduction
    The history of violence against children is as long as human’s life. It has deep mental adverse outcomes on affected people from adulthood to death. The aim of this study was to assess the role of violence experiences in childhood on mental health of individuals aged 18 years and older in Tehran.
    Methods
    It was a cross-sectional study. A total of 550 individuals aged 18 years and older residing in the 22 regions of Tehran were selected using cluster sampling. The data were gathered using the Adverse Childhood Experiences International Questionnaire (2011) developed by the World Health Organization and the General Health Questionnaire (Goldberg & Hillier 1979). Data were analyzed in the SPSS17 using the t-test, one way ANOVA and logistic regression tests.
    Results
    The most important factors affecting violence experiences in childhood were as follows: gender, age, location of birth, marital status, education, job, income, mental disease in family, history of mental disease, addiction in family and alcohol consumption in family (p<0.05). Among the participants, 24.5% suffered from mental disorders. Three out of four domains of violence experiences in childhood were affecting mental health: not protecting by parents, household violence and social violence (P<0.001). The most important factors affecting mental health were as follows: violence experiences in childhood, alcohol consumption in family, addiction in family and district (p<0.001).
    Conclusion
    Developing and adopting solutions and policies in the household level, schools and educational institutions level, local level and national level could result in reducing violence experiences in childhood and its mental outcomes in adulthood.
    Keywords: violence experiences, childhood, mental health, Tehran}
  • مهدی رستمی، منصور عبدی، حسن حیدری
    مقدمه
    هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی بین انواع بدرفتاری در دوران کودکی با شفقت بر خود و سلامت روانی در افراد متاهل بود.
    روش کار
    در این مطالعه ی توصیفی–تحلیلی مقطعی، 350 نفر (زن و مرد) متاهل ساکن شهر تهران در سال 1392 به صورت تصادفی با روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شدند و پرسش نامه های خودگزارشی کودک آزاری، شفقت بر خود و سلامت عمومی را تکمیل نمودند. پرسش نامه های 13 شرکت کننده به دلیل نقص، حذف و پرسش نامه های 337 نفر مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تحلیل داده های از نرم افزار SPSS نسخه ی 19 و آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و چندگانه استفاده شد.
    یافته ها
    بین بدرفتاری و شفقت بر خود رابطه ی منفی و معنی داری وجود دارد (0/001>P و 0/521- =r). بین بدرفتاری و سلامت عمومی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد (0/001>P و 0/306=r). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که خرده مقیاس های آزار جسمی، آزار عاطفی و خرده مقیاس غفلت، پیش بین های معنی داری برای شفقت بر خود هستند. خرده مقیاس غفلت بیشترین سهم را در تبیین شفقت بر خود دارد. هم چنین تنها خرده مقیاس آزار عاطفی قادر به پیش بینی سلامت عمومی می باشد (0/001>P).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد هر چقدر فرد در دوران کودکی آزار بیشتری را تجربه کرده باشد از میزان شفقت بر خود کمتری در بزرگسالی برخوردار است، هم چنینهر چقدر فرد در دوران کودکی آزار بیشتری را تجربه کرده باشد از میزان علایم روانی بیشتری در بزرگسالی برخوردار است.
    کلید واژگان: بدرفتاری, سلامت عمومی, کودکی}
    Mehdi Rostami, Mansour Abdi, Hassan Heidari
    Introduction
    The aim of this study is to explore the correlation between childhood maltreatment types, self-compassion and mental health in married people.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional descriptive-analytic study 350 married male and female individuals residing in Tehran in 2013 were randomly selected using multi-stage cluster sampling and assigned to complete copies of inventories focused on self-reported child abuse, self-compassion and general health. Thirteen completed copies were excluded due to insufficient information whereupon 337 copies were reviewed. SPSS version 19, Pearson’s Correlation, Linear and Multiple Regression were used to analyze the data.
    Results
    There was a significant negative correlation between maltreatment and self-compassion (r=0.521; P<0.001), a significant positive correlation between maltreatment and general health (r=0.306; P<0.001). The findings from multiple regression analysis indicated that the subscales for physical harassment, emotional harassment and neglect were significant predictors of self-compassion. The neglect subscale contributed most to the explanation of self-compassion. Furthermore, the emotional harassment subscale alone was capable of predicting general health (P<0.001).
    Conclusion
    The findings indicated that the greater the childhood harassment, the smaller the adulthood self-compassion and that the greater the childhood harassment, the greater the adulthood syndromes of mental disease.
    Keywords: Maltreatment, General Health, Childhood}
  • مهدی رستمی، منصور عبدی، حسن حیدری
    مقدمه
    هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین انواع بدرفتاری در دوران کودکی با شفقت بر خود و سلامت روانی در افراد متاهل شهر تهران بود.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی–تحلیلی مقطعی، 350 نفر (زن و مرد) متاهل ساکن شهر تهران در سال 1392 به صورت تصادفی با روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحلهای انتخاب شدند و پرسشنامه های خودگزارشی کودکآزاری، شفقت بر خود و سلامت عمومی را تکمیل نمودند. پرسشنامه های 13 شرکتکننده به دلیل نقص، حذف و پرسشنامه های 337 نفر مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تحلیل نسخه 19 و آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی SPSS داده های از نرم افزار و چندگانه استفاده شد.
    یافته ها
    بین بدرفتاری و شفقت بر خود رابطه منفی و معنی داری وجود دارد بین بدرفتاری و سلامت عمومی همبستگی مثبت و. (r= -0/ و 521 P<0/001) نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان. (r=0/ و 306 P<0/ معنی داری وجود دارد (001 داد که خرده مقیاسهای آزار جسمی، آزار عاطفی و خرده مقیاس غفلت، پیشبینهای معنی داری برای شفقت بر خود هستند. خرده مقیاس غفلت بیشترین سهم را در تبیین شفقت بر خود دارد. همچنین تنها خرده مقیاس آزار عاطفی قادر به پیشبینی سلامت. (P<0/ عمومی میباشد (001
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد هر چقدر فرد در دوران کودکی آزار بیشتری را تجربه کرده باشد از میزان شفقت بر خود کمتری در بزرگسالی برخوردار است همچنین هر چقدر فرد در دوران کودکی آزار بیشتری را تجربه کرده باشد از میزان علایم روانی بیشتری در بزرگسالی برخوردار است.
    کلید واژگان: بدرفتاری, سلامت عمومی, کودکی}
  • مرجان جدی، محمدجعفر روستا، محمدحسین دباغ منش، زهرا باقری، مریم انصاری لاری، غلامحسین رنجبر عمرانی
    زمینه

    اساس ساختمان طبیعی استخوان در سال های کودکی و نوجوانی شکل می گیرد و اگر مشکلی در این دوره به وجود آید، شانس پوکی استخوان در بزرگسالی بیشتر خواهد بود. موثرترین عامل در شکل گیری استخوان، عوامل ژنتیکی می-باشند که در افراد هر ناحیه متفاوت است. هدف این مطالعه ارزیابی تراکم معدنی استخوان و عوامل موثر بر آن در دختران شهر کوار در استان فارس می باشد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه 235 دختر سالم ساکن شهر کوار فارس که در سن 18-9 سال بودند، شرکت کردند. اندازه گیری BMC و BMD در مهره های کمر، گردن استخوان ران و کل بدن به روش DXA برای آنها انجام شد و صدک-های آنها بر اساس سن به‎وسیله نرم افزار LMS طراحی و رسم شد.

    یافته ها

    بیشترین افزایش توده معدنی و تراکم معدنی استخوان در دختران 13-11 ساله دیده شد و صدک های سوم، بیست و پنجم، پنجاهم، هفتاد و پنجم و نود و هفتم طراحی شده برای BMC و BMD بر اساس سن نشان داد که تراکم استخوان تا سن 15 سالگی با سرعت تقریبا ثابت رو به افزایش است و از آن پس سرعت افزایش آن کم شده و به آهستگی پیش می رود.

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر اولین مطالعه ای است که به ارزیابی تراکم معدنی استخوان در کودکان و نوجوانان ایرانی پرداخته است. یافته‎های به دست آمده نشان داد که در دختران کوار روند افزایش BMC از دختران سایر مناطق دنیا کمتر و روند افزایش BMD از آنها بیشتر است. مقایسه کلی بین نتایج این مطالعه و نتایج مطالعات دیگر نشان داد که میزان مطلق BMC و BMD در دختران کوار از دختران هندی، لبنانی و آسیایی های ساکن آمریکا کمتر می باشد. همچنین با بررسی یافته های این پژوهش نشان داده شد که وزن و بلوغ بیشترین تاثیر را بر میزان تراکم استخوان در دختران شهر کوار می گذارند. این مطالعه می تواند زمینه ساز پژوهش های دیگر در سلامت استخوانی کودکان و نوجوانان باشد.

    کلید واژگان: تراکم معدنی استخوان, کودکی, نوجوانی, توده معدنی}
    Marjan Jeddi, Mohammad Jafar Roosta, Mohammad Hossein Dabbaghmanesh, Zahra
    Background

    Normal bone structure is formed in childhood and adolescence. Any problem of bone formation at these stages will lead to significant osteoporosis and its complications in adulthood. Genetic factors are the most important factors in skeletal development. This study aimed to evaluate the bone mineral density and it's interfering factors in Iranian girls of Kawar of Fars.

    Materials And Methods

    In this cross sectional study 235 healthy girls of Kawar of Fars aged 9-18 years old participated and they underwent Dual-energy X-ray Absorptiometry (DXA) scanning of lumbar spine, femoral neck and total body. The LMS method was applied to calculate smoothed BMC, BMD and BMAD for age related centiles.

    Results

    Maximum accretion of BMC and BMD was at ages of 11 to 13 and according to 3rd, 25th, 50th, 75th and 97th percentile, BMC and BMD of all sites were increasing with a rather fixed rate up to the age of 15 and then after it increased very slowly.

    Conclusion

    This study is the first study for normative data of BMC and BMD of Iranian girls and showed that BMC accretion of these girls was slower, but BMD accretion was greater than the girls of the other parts of the world. Absolute amount of bone mineral content in Iranian girls was lower than Indian, Lebanese and Asian girls of USA. Also weight and puberty were the two most important factors efficacious on BMD of the Iranian girls (of Kawar). Further research to evaluate the evolution of bone mineral density in Iranian children and adolescents is needed to identify the reasons for the significant differences in bone density values between our Iranian population and their Asian counterparts.

    Keywords: Bone Mineral Density (BMD), childhood, adolescence, Bone Mineral Content (BMC)}
  • احمد جعفری، آذین تقی زاده گنجی، اسرافیل بالایی، محمدرضا زیوری، اصغر محمدپور اصل
    زمینه و هدف

    نگهداری فضاهای مربوط به محل دندانهای شیری که زودتر از زمان خود از دست رفته اند به دلایل مختلف از جمله حفظ فضای رویشی دندان دائمی جانشین، عدم تغییر وضعیت دندانهای مجاور و مقابل و گاه استفاده جهت تغذیه، ضروری می باشد. جهت حفظ فضا از دستگاه فضانگهدارنده استفاده می شود. هدف از این مطالعه بررسی میزان آگاهی و نگرش دندانپزشکان عمومی تبریز نسبت به فضا نگهدارنده ها می باشد.

    روش بررسی

    در این مطالعه توصیفی، تحلیلی و مقطعی، میزان آگاهی و نگرش دندانپزشکان عمومی تبریز نسبت به فضانگهدارنده مورد بررسی قرار گرفت. حجم نمونه 151 نفر بود که به طور تصادفی از روی شماره نظام پزشکی و از بین چهارصد و پنجاه دندانپزشک شاغل در این شهر انتخاب و وارد مطالعه شدند. روش کار به صورت گردآوری اطلاعات مورد نیاز به وسیله پرسشنامه و شامل دو بخش ارزیابی های آگاهی و نگرش بود. داده ها با استفاده از آزمونهای آماری Chi square و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    تعداد 103 نفر (70%) از دندانپزشکان مرد بودند. میانگین سن دندانپزشکان 32/33 سال بود. میانگین نمره کسب شده از سوالات آگاهی برابر 32/5 از حداکثر نمره ده بود. میانگین نمره کسب شده در بخش نگرش 3/25 از حداکثر نمره چهل بود. تعداد 115 نفر (5/76%) از دندانپزشکان، کودکان زیر 12 سال را برای درمان دندانپزشکی می پذیرفتند، آنان گرچه نمرات بالاتری کسب کردند، اما از نظرآماری تفاوت معنی دار نبود. با افزایش سالهای پس از فارغ التحصیلی نمرات آنان کاهش می یافت که این امر از نظر آماری معنی دار بود.(05/0 < p)

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد دندانپزشکان عمومی تبریز از نگرش مثبتی نسبت به درمان با فضا نگهدارنده ها برخوردار بودند اما سطح آگاهی آنان می تواند با استفاده از برنامه های بازآموزی مشخص و مناسبتر، برگزاری کارگاه و ارائه جزوات بهبود یابد.

    کلید واژگان: آگاهی, نگرش و عملکرد سلامت - حفظ فضا, پلاک ارتودنسی, کودکی, دوران دندانی شیری, دوران دندانی مختلط, مطالعه مقطعی, ایران}
    Ahmad Jafari, Azin Taghizadeh, Ganji *, Esrafil Balaei, Mohammad Reza Zivari, Asghar Mohammad, Poor, Asl
    Background And Aim

    Space maintainers are appliances used to preserve the space and prevent ectopic movement of adjacent and opposing teeth when premature loss of deciduous teeth occurs. This study aimed at evaluation of general dental practitioners’ knowledge and attitudes regarding the space maintainers in Tabriz.

    Materials And Methods

    This descriptive cross-sectional study involved 151 subjects, selected randomly from 450 general dentist practicing in Tabriz city/province, located in the North-West of Iran. A self-administered questionnaire was provided to subjects and included questions to evaluate the knowledge and attitudes as well as their case selection policy. Data were analyzed using Chi-square and ANOVA tests.

    Results

    103(70%) of dentists were male. The mean age of subjects was 33.32 years. The mean score on knowledge was 5.32 out of 10 and the mean score on attitude was 25.3 out of 40. About 76.5% (n=115) of participating dentists admitted child patients, younger than 12 years old. These dentists had higher scores in both sections than others. This difference wasnt significant. Increasing scores in the years after graduation was followed by decreasing scores which was statistically significant (P<0.05).

    Conclusion

    The general dental practitioners under investigation in this study had a good attitude towards the use of space maintainers. Their knowledge in this regard, however, could be improved by means of attending continuing dental education programs, workshops, brochures and pamphlets.

  • زهرا رضوی، ایرج رمضانی
    زمینه و هدف
    استرس هیپرگلیسمی، در بزرگسالان در شرایط بالینی نظیر سوختگی، سکته های مغزی و قلبی و بیمارانی که به هر دلیلی در بخش مراقبتهای ویژه بستری می شوند و در کودکان در مواردی ماند بیماری های تب دار و گاستروانتریتهای شدید به کرات گزارش شده است. آشنایی پزشکان با چنین پدیده ای از به کارگیری روش های درمانی غیر ضروری و در برخی موارد خطرناک جلوگیری می کند؛ با وجود این، بیمارانی که در جریان یک وضعیت بالینی حاد دچار استرس هیپرگلیسمی می شوند، در آینده ممکن است دچار دیابت شوند. به همین علت پیگیری این بیماران دارای اهمیت خاصی است. این مطالعه با هدف بررسی فراوانی استرس هیپرگلیسمی در کودکان بستری در بیمارستن کودکان همدان صورت پذیرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی- مقطعی با روش نمونه گیری آسان روی 334 بیماری که از تاریخ 1/12/79 لغایت 31/2/80 در بیمارستان کودکان قائم(عج) همدان بستری شده، جهت اقدامات تشخیصی نیاز به نمونه گیری از خون داشتند، به صورت آینده نگر انجام گرفت. بیماران شناخته شده دیابتی یا کسانی که قبل از بستری، سرم قندی دریافت کردند با داروهایی مثل کورتیکواستروئید و بتاآگونیست مصرف نمودند، از مطالعه حذف شدند. جهت سنجش قند خون از روش آنزیمی گلوکزاکسیداز استفاده شد و آزمایش بر روی نمونه سرم، ظرف نیم تا یک ساعت اول نمونه گیری، انجام شد معیار هیپرگلیسمی قند خون بالای 150 میلی گرم، تب درجه حرارت بالای 37.5 درجه آگزیلاری و معیار کم آبی براساس تقسیم بندی سازمان بهداشت جهانی، در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در کل 334 بیمار دارای شرایط ورود به مطالعه بررسی شدند. محدوده سنی بیماران بین 2 روز تا 14 سال بود 59.6 درصد بیماران پسر و 40.4 درصد دختر بودند. دامنه قند خون بین 38 تا 325 میلی گرم در دسی لیتر به دست آمد و 26.3 درصد کل بیماران درجات متفاوتی از کم آبی داشتند.23.7 درصد بیماران درجه حرارت بالای 38.5 تا 40 درجه سانتی گراد نشان دادند. استرس هیپرگلیسمی در 17 نفر(51.1 درصد) بیماران وجود داشت. استرس هیپرگلیسمی واضحا در کسانی که درجه حرارت بالاتر یا کم آبی شدیدتر یا وضعیت بالینی وخیم تر داشتند بیشتر بود. همچنین در پیگیری یک ساله هیچ موردی از بروز دیابت در بیماران فوق مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    استرس هیپرگلیسمی رویداد بالینی نسبتا شایعی در بیماران بستری در بخشهای بیمارستانی نوزادان و کودکان است. ارتباطی بین استرس هیپرگلیسمی و تشخیص نهایی بیماری وجود ندارد؛ اما هر چه وضعیت بالینی بیمار وخیمتر با درجه حرارت بیمار بالاتر باشد یا درصد کم آبی بیمار شدیدتر باشد، احتمال بروز استرس هیپرگلیسمی بیشتر است.
    کلید واژگان: تنش, افزایش قند خون, کودکی, شیرخوارگی}
    Z.Razavi, I.Ramezani
    Background And Objective
    Stress hyperglycemia (Transient rise of blood sugar during acute physiologic stress) has been reported in adults in conditions such as trauma, burns, stroke, myocardial infraction and patients admitted for any cause in intensive care unit. In pediatric age group stress hyperglycemia occurs in febrile illness and sever gastroenteritis. Prevalence and importance of stress hyperglycemia is not fully appreciated by physicians. This study was designed to find the frequency of stress hyperglycemia in children and infants admitted in Qaem Hospital and comparing it with other studies in Iran and other countries. Physicians’ knowledge about these phenomena prevents unnecessary and sometimes dangerous intervention. Patients with stress hyperglycemia due to acute clinical illness may be at risk of developing diabetes in future and their follow up is important matter.
    Materials And Methods
    This descriptive cross-sectional study was conducted from March 2001 to May 201 on 334 patients admitted in Qaem Hospital who needed blood sampling for diagnostic tests. Known cases of diabetes mellitus and patients who received corticosteroids or beta-agonist agent and dextrose containing intravenous fluids were excluded from study. Blood sugar was determined by glucose oxidas method. On serum samples within 30 minute-1 hour after blood sampling. Hyperglycemia was defined in our study as blood sugar more than 150 mg/dl, fever as 37.5°C auxiliary temperature, and dehydration status defined as criteria of WHO.
    Results
    334 patients from age 2 days to 14 years had inclusion criteria, of these 59.5% were male and 40.4% were female. 26.3% of patients had variable degrees of dehydration. 23.7% of patients had auxiliary temperature?38.5°C to 40°C. blood sugar were in the range of 37 mg/dl-325 mg/dl and there was stress hyperglycemia in 17 patients (5.1%). Stress hyperglycemia was obviously more observed in patients with higher temperatures, more sever dehydration or clinical deterioration. There was no case of diabetes mellitus throughout 1-year follow up.
    Conclusion
    Stress hyperglycemia is a relatively frequent clinical and laboratory finding in patients admitted in pediatrics and neonatal wards. There is no relation between the stress hyperglycemia and final diagnosis of patients, however the more serious the clinical condition, the higher the temperatures or more sever dehydration rises the likelihood of stress hyperglycemia.
  • جمال فلاحتی، حمیدرضا نیک بین، محسن ابراهیمی، میترا فروتن

    کاتاراکت یا کدورت عدسی از بیماری های چشمی حایز اهمیت در کودکان است که به دو صورت مادرزادی و اکتسابی طبقه بندی می شود. در مورد شیوع این بیماری در کودکان کشور ما تاکنون آمار مستدلی منتشر نشده است. از طرف دیگر تشخیص به موقع بیماری تا قبل از 6 سالگی در جلوگیری از عوارض آن اهمیت فراوانی دارد. این مطالعه به منظور بررسی میزان شیوع کاتاراکت در اطفال بالای 6 سال در مدارس ابتدایی شهر اراک انجام شد. مطالعه از نوع توصیفی-مشاهده ای و مقطعی(Cross-Sectional)  بود. تعداد کل دانش آموزان ابتدایی شهر اراک 58557  نفر بود که در هر ناحیه آموزش و پرورش و در هر پایه تحصیلی به صورت نمونه گیری چند مرحله ای تعداد 7668 (3972 نفر پسر-3696 نفر دختر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که 10 نفر از کل دانش آموزان انتخاب شده مبتلا به کاتاراکت بودند. به این ترتیب شیوع به دست آمده کاتاراکت در بین دانش آموزان ابتدایی شهر اراک 13% بود. (بهار 1376)

    کلید واژگان: آب مروارید, دانش آموزان, شیوع, کودکی, شهر اراک, مدارس ابتدایی}
    Jamal Fellahati, Hamidreza Nikbin, Mohsen Ebrahimi, Mitra Frotan

    Cataract is one of the important diseases in childhood that can be classified in two main groups: Congenital & Acquired. There hasn’t been any exact idea about the prevalence of this disease in childhood yet. On the other hand it has been very important to diagnose the disease before the age 6 years old. So that preventing from the adverse effects. We tried to perform our plan in the students of the primary schools in the city of Arak. The study was descriptive observational and cross-sectional. Total numbers of the students of the primary schools in Arak were 58557. We selected 7668 students (3972 boys & 3696 girls). 10 students (7 boys & 3 girls) had cataract. As a result the total prevalence of the cataract among the students of the primary schools in the city of Arak in spring (1376) was 0.13%.

نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال