جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "demographic variables" در نشریات گروه "پزشکی"
-
سابقه و هدف
شجاعت اخلاقی یک جنبه بسیار حیاتی در حرفه پرستاری است که به طور قابل توجهی بر کیفیت مراقبت های بهداشتی تاثیر می گذارد. شجاعت اخلاقی به معنای شجاعت یا قدرت درونی است که فرد در موقعیت های اخلاقی براساس اصول اخلاقی و ارزش ها و باورهای خود، علیرغم وجود پیامدهای منفی برای خود فرد، عمل می کند. ارتقای شجاعت اخلاقی در پرستاران می تواند منجر به تصمیم گیری های بهتر و ارتقای کیفیت مراقبت های بهداشتی گردد، بنابراین شناخت عوامل مختلف مرتبط با این ویژگی از اهمیت زیادی برخوردار است. این مطالعه بر آن است که ارتباط بین شجاعت اخلاقی با مشخصات فردی و شغلی پرستاران را مورد بررسی قرار دهد.
مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی مقطعی، جامعه پژوهش شامل تمامی پرستاران شاغل در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی در شرق استان مازندران بود. حجم نمونه در این مطالعه 300 نفر محاسبه گردید. نمونه گیری با روش در دسترس انجام شد. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه مربوط به مشخصات دموگرافیک (سن، جنس، وضعیت تاهل، تحصیلات، نوع استخدام، سنوات خدمت، بخش محل خدمت، نوبت کاری، بیمارستان محل خدمت و سابقه گذراندن دوره یا سمینار اخلاق) و پرسشنامه شجاعت اخلاقی Sekerka استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آماره های میانگین، انحراف معیار و آزمون های تی مستقل، تحلیل واریانس و نیز رگرسیون خطی چندگانه انجام شد. نرم افزار SPSS 22 برای تجزیه و تحلیل بکار گرفته شد و سطح معنی داری کم تر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافته هامیانگین سن شرکت کنندگان7/54±32/85 سال بود. میانگین نمره شجاعت اخلاقی پرستاران 4/37±60/24 از نمره 105 بود که در سطح متوسطی قرار داشت. بیش ترین نمره شجاعت اخلاقی به صورت مشترک به ابعاد عامل اخلاقی (1/42±13/87) و ارزش های چندگانه (1/54±13/43) وکم ترین نمره شجاعت اخلاقی به بعد تحمل تهدید (1/74±8/82) تعلق داشت. شرکت در دوره اخلاق دارای اثر معنی دار بر نمره شجاعت اخلاقی بود (0/004=P)، به طوری که پرستاران با سابقه حضور در دوره اخلاق نمره بالاتری از نظر شجاعت اخلاقی کسب کردند. سایر متغیرها اثر معنی داری بر نمره شجاعت اخلاقی نداشتند. نتایج آزمون رگرسیون نیز نشان داد که تنها شرکت در دوره اخلاق دارای اثر معنی دار بر نمره شجاعت اخلاقی بود، بطوری که پرستاران بدون سابقه حضور در این دوره، نمره کم تری (62/1 واحد) کسب کردند.
استنتاجبا توجه به یافته های این مطالعه، مشخص شد که شرکت در دوره های آموزشی مرتبط با اخلاق دارای تاثیر معناداری بر شجاعت اخلاقی پرستاران است. این نتایج به وضوح نشان می دهند که آموزش های مرتبط با اخلاق (آشنایی با اصول اخلاق حرفه ای در پرستاری، ارزش ها و اخلاق در تصمیم گیری های پرستاری، اخلاق در حوزه محرمانگی و حریم خصوصی بیماران، همکاری و تعامل اخلاقی با همکاران و سایر اعضای تیم درمانی، مشارکت بیماران در تصمیم گیری های اخلاقی، روابط اخلاقی با خانواده بیماران و احترام به حقوق آنان)، می توانند به تقویت و ارتقای شجاعت اخلاقی پرستاران کمک کنند. از آن جا که شجاعت اخلاقی نقش مهمی در تصمیم گیری های پرستاران در مواجهه با وضعیت های دشوار دارد، طراحی برنامه های آموزشی موثر و مناسب در این زمینه، می تواند به بهبود کیفیت مراقبت و ایجاد محیطی اخلاقی تر در محیط پرستاری کمک کند.
کلید واژگان: شجاعت اخلاقی, متغیرهای دموگرافیک, پرستاران, مطالعه مقطعی, عامل اخلاقی, آموزش اخلاقBackground and purposeMoral courage is a crucial aspect of the nursing profession that significantly influences the quality of healthcare services. Moral courage refers to the courage or inner strength that an individual exhibits in ethical situations, acting based on their ethical principles, values, and beliefs despite potential negative consequences for themselves. Enhancing moral courage in nurses can lead to better decision-making and improved healthcare quality, thus, the understanding of the various factors related to this characteristic is of great importance. This article aims to investigate the relationship between moral courage and the personal and occupational characteristics of nurses.
Materials and methodsThis is a cross-sectional descriptive study. The research population in this study consisted of all nurses employed in hospitals affiliated with Mazandaran University of Medical Sciences in the eastern province of Mazandaran. The sample size was determined to be 300 individuals. Sampling was conducted using the convenience sampling method. Data was collected through a questionnaire related to demographic characteristics (age, gender, marital status, education level, type of employment, years of service, service department, shift work, hospital of service, and history of attending ethics courses or seminars), and the Sekerka Ethical Courage questionnaire was utilized. Data analysis was performed using measures of central tendency, standard deviation, independent t-tests, analysis of variance, and multiple linear regression. SPSS 22 software was employed for data analysis, with a significance level of less than 0.05.
ResultsThe average age of the participants was 32.85±7.54 years. The average score of nurses' moral courage was 60.24±4.37 out of (105), indicating a moderate level. The highest score of moral courage was commonly associated with the moral agent dimension (13.87±1.42) and multiple values (13.43±1.54), while the lowest score of ethical courage was related to the threat tolerance dimension (8.82±1.74). Participation in ethics courses had a significant effect on the moral courage score (P=0.004), where nurses with a history of attending ethics courses obtained higher scores in moral courage. Other variables did not have a significant impact on the ethical courage score. Regression analysis results also showed that only participation in ethics courses had a significant effect on the moral courage score, as nurses without a history of attending these courses scored lower (1.26 units).
ConclusionBased on the findings of this study, it was revealed that participation in ethics-related training courses has a significant impact on nurses' ethical courage. These results indicate that ethics-related education (familiarity with professional ethics principles in nursing, values, and ethics in nursing decision-making, ethics in patient confidentiality and privacy, ethical collaboration and interaction with colleagues and other members of the healthcare team, patient involvement in ethical decision-making, ethical relationships with patient's families, and respect for their rights) can help strengthen and enhance nurses' ethical courage. Since ethical courage plays a crucial role in nurses' decision-making in challenging situations, designing effective and appropriate educational programs in this area can contribute to improving the quality of care and fostering a more ethical environment in the nursing setting.
Keywords: Moral Courage, Demographic Variables, Nurses, Cross-Sectional Study, Moral Factor, Moral Education -
مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، سال بیست و یکم شماره 4 (پیاپی 84، زمستان 1402)، صص 443 -454زمینه و هدف
زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی یکی از مهمترین گروه های در معرض خطر بیماری می باشند. جهت داشتن سطح بالای سلامت نیازمند دارا بودن سواد سلامت می باشند. لذا هدف از انجام این تحقیق، پیش بینی کننده های جمعیت شناختی سواد سلامت در زنان مراجعه کننده به مراکز خدمات جامع سلامت شهر زاهدان بود.
روش کاردر این مطالعه توصیفی-تحلیلی، تعداد 400 زن به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، از مراکز بهداشتی شهر زاهدان سال 1401 انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه پرسشنامه استاندارد HELIAجهت سنجش سواد سلامت استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزار SPSS-22 و آزمون های ANOVA و همبستگی کندال و رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفت.
نتایجافراد مورد مطالعه دارای بازه سنی 18 تا 60 سال بوده است. بیشترین اطلاعات مربوط به سلامت و بیماری در زنان مورد مطالعه از طریق پرسیدن از پزشک و کارکنان بهداشتی درمانی (حدود 52/25%) گزارش شد میانگین سواد سلامت کل زنان 23/34±69/91، خواندن 29/80±72/17، دسترسی 91/ ±27 34/73 ، فهم 29/43±71/41، ارزیابی 25/51±62/10، و حیطه تصمیم گیری و رفتار 20/27±71/49 بدست آمد. همچنین قویترین پیش بینی کننده سواد سلامت، تحصیلات می باشد، به طوری که با افزایش سطح تحصیلات، 0/53 واحد سواد سلامت فرد افزایش می یابد. همچنین متغیر های تحصبلات، میزان درآمد، سن و قومیت 55% از سطح سواد سلامت را پیش بینی می کنند.
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد نمره سواد سلامت با سن، سطح تحصیلات، وضعیت تاهل، شغل، وضعیت اقتصادی و قومیت ارتباط دارد. به طوری که سطح تحصیلات قوی پیش بینی کننده سطح سواد سلامت می باشد. بنابراین با توجه به شواهد بسیار در زمینه اهمیت سواد سلامت و عوامل مرتبط با آن و عواقب آن و با توجه به پایین بودن سطح سواد سلامت زنان در این مطالعه این افراد جهت کسب، پردازش و درک اطلاعات اولیه خدمات بهداشتی و درمانی جهت تصمیم گیری مناسب نیاز به دریافت اطلاعات ساده و قابل فهم و زمان بیشتر جهت برقراری ارتباط و درک اطلاعات سلامت دارند.
کلید واژگان: سواد سلامت, زنان, متغییر های دموگرافیکBackground and AimWomen referring to health centers are one of the most important groups at risk of disease. Thus, in order to enjoy a high level of health, it is necessary for them to have health literacy. The purpose of this research was to find the demographic predictors of health literacy in women referring to comprehensive health service centers in Zahedan, Iran.
Materials and MethodsThis was a descriptive-analytical study including 400 women selected by random cluster sampling from health centers under coverage of Zahedan University of Medical Sciences in 2022. The short form of the HELIA standard questionnaire was used to measure health literacy of the women. Data were analyzed using SPSS-22 software, the statistical tests being ANOVA, Kendall's correlation, and multiple regression.
ResultsThe subjects were between 18 and 60 years old. They were found to have obtained most of the information related to health and disease by asking doctors and healthcare workers (about 52.25%). The scores of the components of the subjects’ health literacy were as follows: average health literacy 69.91±23.34, reading 72.17±29.80, access 34.73±27.91, understanding 71.41±29.43, assessment 62.10±25.51, and the scope of decision-making and behavior 71.49±20.27. The strongest predictor of health literacy was found to be education, such that with an increase in the level of education, the health literacy of a woman would increase by 0.53 units. In addition, education variables, income level, age and ethnicity would predict 55% of the health literacy of the women.
ConclusionThis study shows that the health literacy score is related to age, education level, marital status, occupation, economic status and ethnicity, the strongest predictor of health literacy being the a high level of education. Therefore, considering the available evidence on the importance of health literacy and factors related to it and the low level of health literacy of women in this study, it is clear that women need to acquire, process and understand the basic information on health and therapeutic services in order to be able to make appropriate decisions. Briefly, women need to receive simple and understandable information and have more time to communicate with the health service personnel to understand health information.
Keywords: Health Literacy, Women, Demographic Variables -
مقدمه
اسلامی شدن سبک زندگی یکی از آرمان های اصلی انقلاب اسلامی است. ازآنجایی که موقعیت اجتماعی دانشجویان به عنوان قشر تحصیل کرده می تواند آن ها را به عنوان الگو برای سایر افراد جامعه معرفی کند، مطالعه حاضر باهدف بررسی وضعیت سبک زندگی اسلامی دانشجویان پرستاری آجا و ارائه راهکارهای ارتقا آن، انجام شد.
روشمطالعه حاضر از نوع توصیفی مقطعی است که در نیمسال اول تحصیلی 1401-1400 در دانشکده پرستاری آجا در شهر تهران انجام شد و کلیه دانشجویان ترم 2 تا 8 کارشناسی پرستاری واجد شرایط، به روش تمام شماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه سبک زندگی اسلامی کاویانی بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 و آمار توصیفی شامل فراوانی نسبی و مطلق، میانگین و انحراف معیار استفاده شد.
یافته هاتحلیل نمرات پرسشنامه سبک زندگی اسلامی دانشجویان نشان داد میانگین نمره کل سبک زندگی اسلامی دانشجویان پرستاری و نیز میانگین نمره اکثر ابعاد سبک زندگی اسلامی بالاتر از سطح متوسط قرار داشتند.
بحث و نتیجه گیریبا توجه به اهمیت نقش باورها در شکل گیری سبک زندگی اسلامی، به کارگیری شیوه های مختلف علمی - فرهنگی - مذهبی به منظور احیای هویت اصیل مذهبی و ملی و معرفی صحیح سبک زندگی اسلامی از طریق ابزارهای مناسب به ویژه رسانه های گروهی بر اساس نیازسنجی های آموزشی دقیق، پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: دانشجو, پرستاری, سبک زندگی اسلامی, متغیر دموگرافیکIntroductionIslamization of lifestyle is one of the main ideals of Islamic revolution. Since the social status of students as an educated group can introduce them as role models for other members of the society, the present study was conducted with the aim of investigating the Islamic lifestyle of nursing students in Aja and providing ways to improve it.
MethodThis cross-sectional descriptive study was performed in Aja College of Nursing in Tehran. Convenience sampling was used to select all eligible nursing students from the 2nd to the 8th semester. Data collection tool was Kaviani’s Islamic lifestyle questionnaire. SPSS version 20 statistical software and descriptive statistics were used for data analysis.
FindingsThe analysis showed that the average score of the Islamic lifestyle of the nursing students and the average score of most aspects of the Islamic lifestyle were above the average level.
Discussion and conclusionBeliefs play a significant role in the formation of the Islamic lifestyle. Therefore, the use of various scientific-cultural-religious methods in order to revive the original religious, national identity and correctly introduce the Islamic lifestyle through appropriate tools, especially mass media, based on educational needs assessments is recommended.
Keywords: Islamic Lifestyle, Nursing, Student, Demographic Variables -
زمینه و هدف
عوامل مختلف روانشناختی، روان اجتماعی و رفتاری می توانند بر تمایل افراد جهت انجام عمل جراحی زیبایی تاثیر بگذارند. مطالعه حاضر با هدف بررسی علل روانشناختی تمایل به جراحی زیبایی بینی انجام شد.
روش کاراین مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1402 روی 100 نفر از زنانی که قصد انجام جراحی زیبایی بینی در بیمارستان شهید رجایی شیراز را داشتند، انجام شد. داده ها با استفاده از ویژگی های جمعیت شناختی (پرسشنامه شخصیت میلون)، پرسشنامه مقیاس لیکرت، پرسشنامه روابط چند بعدی بدن- خود (MBSRQ) و یک پرسشنامه درباره جنبه های روانشناختی جراحی زیبایی بینی که توسط محققان تهیه شده بود، جمع آوری گردید.
یافته هازنان مجرد با سطح تحصیلات بالاتر از دیپلم تمایل بیشتری به جراحی زیبایی بینی داشتند. زنان با درآمد کمتر از 50 میلیون ریال در ماه تمایل بیشتری نسبت به زنان با درآمد بیشتر از 50 میلیون ریال در ماه برای انجام عمل جراحی زیبایی بینی داشتند (54 درصد در مقابل 46 درصد). پرسشنامه MBSRQ هیچ تفاوت آماری معنی داری بین میانگین نمره کمال گرایی، رضایت از بدن، نظرات دیگران و تاثیر ارزش های رسانه ای با عوامل جمعیت شناختی (وضعیت تاهل، وضعیت شغلی، سطح تحصیلات و درآمد) نشان نداد (05/0<p). با این حال، MBSRQ تفاوت معنی داری در میانگین نمره MBSR بین گروه های کم درآمد و پردرآمد نشان داد (013/0=p).
نتیجه گیریبا توجه به نقش عوامل اجتماعی-روانشناختی در گرایش به جراحی زیبایی بینی و ارتباط آن با سلامت عمومی، ارزیابی روانپزشکی و مشاوره روانشناسی متقاضیان قبل از عمل جراحی زیبایی بینی توصیه می شود.
کلید واژگان: جراحی زیبایی بینی, عوامل اجتماعی و روانشناختی, متغیرهای جمعیت شناختی, MBSRQBackground & AimsCosmetic surgery is considered a kind of voluntary or elective surgery to improve the appearance of people, which can lead to an increase in self-esteem and self-confidence. Rhinoplasty is one of the most challenging facial procedures, which is among the five most popular cosmetic procedures. In recent years, rhinoplasty has become more popular among Iranian people, and currently, Iran has the highest number of rhinoplasty in the world. Although thousands of people apply for rhinoplasty every year, only 10% of them have abnormal nose function, and other nose surgeries are performed to improve the shape of the nose and the overall beauty of the face. Psychological factors play an important role in cosmetic surgeries as well as post-operative satisfaction. Psychological problems including low self-esteem, anxiety, and personality disorders such as perfectionism, practical obsession, bipolar disorder, and even psychotic symptoms may lead people to undergo cosmetic surgery. In this regard, some researchers believe that a person's perception of his appearance plays a vital role in his self-esteem. Therefore, people seek rhinoplasty just to increase their self-confidence. On the contrary, other researchers consider these people to be completely psychologically healthy. They are eager for cosmetic surgery just for more beauty. Previous studies have shown significant psychological problems in cosmetic surgery volunteers, and about 70% of participants had a series of psychological disorders such as depression, neuroticism, and passive-aggressive personality. Women who underwent cosmetic surgery had a self-centered personality with childish, active, impulsive, competitive, reactive, perfectionist, seductive, and superficial emotions. Young people need to be noticed in society and therefore they try to improve their appearance with cosmetic surgeries. Therefore, the feeling of dissatisfaction with body image and anxiety leads to a tendency towards cosmetic surgeries. Psychological assessment of rhinoplasty candidates should focus on their self-esteem, body image, and satisfaction. Therefore, assessing the psychological health and motivation of people is the most important action after completing the patient history and physical examination. Therefore, the present study was conducted to investigate the psychological and psychosocial causes of the tendency to plastic nose surgery in the Iranian population. Psychological, social and behavioral factors can influence the applicants' willingness for cosmetic surgeries. This study aimed to investigate the socio-psychological causes of tendency towards cosmetic rhinoplasty.
MethodsThis cross-sectional study was conducted on 100 participants planned to undergo rhinoplasty in Shahid Rajaee Hospital, Shiraz, Iran, during 2023-2024. Data were collected using the Millon personality questionnaire, the Likert scale questionnaire, the multidimensional body-self relations questionnaire (MBSRQ), and a researcher-made questionnaire on psychological aspects of rhinoplasty.
ResultsSingle females with an education level higher than a diploma tend more to cosmetic rhinoplasty. Females earning less than 50 million Rials per month had more willingness to undergo cosmetic rhinoplasty than those earning more than 50 million Rials per month. The MBSRQ showed no statistically significant differences between the mean score of perfectionism, body satisfaction, others' opinions, and the media effects with respect to demographic factors (marital status, job status, education level, and income) (p>0.05). However, the MBSRQ showed a significant difference in the MBSR mean score between the low-income and high-income groups (p=0.013).
ConclusionIn general, older people may try to manage or change their physical appearance. They try to fight to age with cosmetic surgery. The results of this study showed that the age of applicants has no significant negative correlation with MBSR and perfectionism. In addition, the age of the applicants had no significant positive correlation with the opinions of others and satisfaction with their bodies. Also, with increasing age, the influence of the media on the desire for rhinoplasty increased, but this correlation was not statistically significant, which does not agree with the findings of previous studies. This study has limitations due to important methodological flaws such as the lack of prior estimation of the sample size, although the researchers used the maximum possible number of subjects. However, due to the relatively small number of participants in this study and limited reports from Iran, conducting future studies with a larger sample size and using more comprehensive questionnaires seems necessary. Regarding the role of socio-psychological factors in a tendency towards cosmetic rhinoplasty and its effects on the general health, preoperative psychiatric assessment and psychological counseling of applicants before cosmetic rhinoplasty is highly recommended.
Keywords: Cosmetic Rhinoplasty, Socio-Psychological Factors, Demographic Variables, MBSRQ -
Background
The sudden spread of COVID-19 raised significant concerns about the potential impact of the pandemic on healthcare systems in low- and middle-income nations. The length of hospital stay is a critical health metric with far-reaching implications in healthcare systems and a matter of resource allocation. Hospital beds, ventilators, medications, and the invaluable time and expertise of medical professionals are all finite resources. Understanding the factors influencing the length of hospitalization is essential for the efficient allocation of these resources and the provision of high-quality care.
ObjectivesTo explore the demographic features and clinical presentations of COVID-19 patients and investigate the relationship between patient characteristics and hospitalization length by employing advanced statistical models.
MethodsThis was a retrospective study in Bam City, Kerman province, on 2096 patients who were admitted to the Pastor Hospital of Bam City with the diagnosis of COVID-19 between March and September 2021. The criterion for inclusion was either laboratory confirmation of SARS-CoV-2 infection by swab sampling or clinical diagnosis. No exclusion criteria were applied. Several variables, including age, gender, history of drug abuse, comorbid diseases, chronic illnesses, and clinical symptoms were gathered. A univariate analysis was performed, and significant parameters were subsequently included in the final multivariable model. We used SPSS 22, STATA 13, and R 4.1.3 software for statistical analysis.
ResultsA total of 2096 patients admitted to the Pastor Hospital of Bam City from March to September 2021 diagnosed with COVID-19 were included in this study. The results of a negative binomial regression model showed that the factors affecting hospitalization length in COVID-19 patients were advanced age, male gender, contact with COVID-19 patients, PO2, body temperature, cancer, fever, heart disease, coughing severity, and respiratory distress.
ConclusionsElder COVID-19 patients had relatively longer hospitalization periods. Moreover, hospitalization duration was longer in males, those who had contact with a COVID-19 patient, and patients with PO2 below 93 %, higher body temperature and fever, coughing, respiratory distress, heart diseases, and cancer compared to others. Therefore, it is recommended to monitor COVID-19 patients with heart disease and cancer more cautiously. Investigating the factors associated with long hospitalization is important for the suitable management of available resources and demands for hospital beds.
Keywords: Hospitalization Duration, Underlying Diseases, Demographic Variables, Count Regression, Covid-19 -
ObjectiveThis study investigated the demographic characteristics and factors influencing burn injuries,primarily in low socioeconomic societies where such incidents are prevalent due to factors such as illiteracyand poverty.MethodsThis cross-sectional study included all burn patients admitted to Shahid Motahari Hospital inTehran, Iran. Demographic data such as age, sex, occupation, education level, and residence as well as detailedinformation about the burn incidents such as date, time, location, number of people present at the scene, andreferral place was collected. Additionally, comprehensive burn details such as cause, extent, severity, previoushistory, and need for hospitalization directly at the emergency department were documented.ResultsThe study included 2213 patients (mean age 34.98±19.41 years; range 1-96), with a men predominance(60.6%). The majority of burns (64.4%) occurred at home, primarily due to accidents (99.6%), with boilingwater being the most common cause (39.2%). The most frequent burns were second-degree burns (91.8%),with an average injured body area of 6.31±6.67%. There were significant correlations between burn severityand demographic factors such as age, sex, occupation, cause of burn, hospital admission, outcome, and lengthof stay. Remarkably, the extent of burns was negatively correlated with the distance to the hospital, whilepositively correlated with the length of hospital stay.ConclusionBurn injuries were significantly influenced by demographic factors. Enhancing treatment facilitiesand reducing the time and distance to medical care could be crucial in high-risk cases.Keywords: Demographic variables, Burn, emergency
-
Background
Because COVID-19 has become a pandemic, public health measures to cut off human-to-human transmission may include quarantine and social isolation. This study aims to demonstrate the effects of the COVID-19 pandemic on demographic variables and their relationship to the level of social participation during the pandemic.
Materials and MethodsIn June 2020, the community integration questionnaire (CIQ) was transcribed along with the required demographic information on a web-based platform. A total of 461 people (Mean±SD age: 36.86±5.8 years) completed the questionnaire in a cross-sectional study. The effects of COVID-19 on social interaction were then calculated by analyzing the community integration questionnaire scores before and after the outbreak of COVID-19 and the data were analyzed using the SPSS software, version 26.
ResultsQuarantine measures had the most damage in the reference group (participants under 24 years old) (P<0.001) compared to before the COVID-19 outbreak. Except for participation in productive activities (compared to the elderly) (P<0.001), in all cases and among all age groups, integration and the total score of the questionnaire decreased.
ConclusionPsychosocial stress and reduced participation in social and life spheres are the results of quarantine measures and social distancing. Meanwhile, the participation rate of the under 24 years old age group significantly decreased in all areas. Following that, the older age group had a significant decrease in social participation. The results of this study can be used to prioritize the vaccination of different people in the community according to the amount of damage caused by COVID-19.
Keywords: COVID-19, Social participation, Demographic variables, Social health -
مقدمه
با شناسایی عوامل تاثیرگذار بر آگاهی، نگرش و عملکرد ارایه دهندگان خدمات سلامت در زمینه ویروس زیکا، می توان گامی در جهت مبارزه با این ویروس برداشت.
هدفهدف مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین متغیرهای دموگرافیک با آگاهی، نگرش و عملکرد کارکنان مراکز خدمات جامع سلامت در زمینه ویروس زیکا می باشد.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد که در میان کارکنان مراکز خدمات جامع سلامت شهرستان ری در سال 1399 انجام شد. 354 نفر به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل سوالات دموگرافیک و سوالات آگاهی، نگرش و عملکرد در زمینه زیکا بود. داده ها در نرم افزار SPSS و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی (کای دو و آزمون دقیق فیشر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی داری (0/05> P) در نظر گرفته شد.
یافته هابین آگاهی با تحصیلات (0/001>P)، اشتغال (0/001>P)، سابقه شرکت در کلاس های آموزشی (0/010=P) و خواندن و شنیدن مطالب مرتبط با زیکا (0/001>P) و منبع اولیه کسب اطلاعات در مورد زیکا (0/001>P) ارتباط وجود داشت. بین نگرش با سابقه خواندن و شنیدن مطالب مرتبط با زیکا (0/001>P)، دسترسی به اینترنت در محل کار (0/014=P) و منبع اولیه کسب اطلاعات (0/004=P) و بین عملکرد با تاهل (0/032=P) ، سابقه شرکت در کلاس های آموزشی (0/002=P) و خواندن و شنیدن مطالب مرتبط با زیکا (0/001>P) و منبع اولیه کسب اطلاعات (0/001> P) ارتباط وجود داشت.
نتیجه گیریپیشنهاد می شود به هنگام اجرای مداخلات آموزشی مرتبط با ویروس زیکا، کارکنان مجرد، با سطح تحصیلات پایین، غیر بالینی، بدون سابقه شرکت در برنامه های آموزشی مرتبط با زیکا، بدون سابقه خواندن و یا شنیدن مطالب مرتبط با زیکا و همچنین کارکنانی که در محل کار خود به اینترنت دسترسی ندارند و علاقه به مطالعه مجلات پزشکی و یا تماشای برنامه های تلویزیونی مرتبط با سلامت ندارند، در اولویت قرار بگیرند.
کلید واژگان: آگاهی, ارائه دهندگان خدمات سلامت, عملکرد, متغیرهای دموگرافیک, نگرش, ویروس زیکاIntroductionBy identifying the factors affecting the knowledge, attitude, and performance of health workers concerning the Zika virus, a considerable step could be taken to fight against this virus.
ObjectiveThe present study aimed to determine the relationship between demographic variables and knowledge, attitude, and performance of the health services staff regarding Zika virus.
Material and MethodsThis descriptive-analytical cross-sectional study was conducted among the staff of health service centers in Shar-e-Rey, Iran, in 2020. A total of 354 people were entered into the study by proportionate stratified sampling. The data collection tool included demographic questions and questions related to the knowledge, attitude, and performance regarding Zika. The collected data were analyzed in SPSS software using descriptive and analytic statistics (e.g., Chi-square and Fisher's exact test).
ResultsA significant relationship was observed between knowledge and educational level (P>0.001), occupational status (P>0.001), participation in Zika-related educational programs (P=0.010), reading or hearing about Zika (P>0.001), and receiving information about Zika from primary sources (P>0.001). In addition, there was a relationship between attitude and reading or hearing about Zika (P>0.001), internet access at the workplace (P=0.014), and receiving information from primary sources (P=0.004). Moreover, a significant relationship was observed between performance and marital status (P=0.032), participation in Zika-related educational programs (P=0.002), reading or hearing about Zika (P>0.001), and receiving information from primary sources (P>0.001).
ConclusionBased on the findings of this research, it is suggested that when implementing educational interventions related to the Zika virus the individuals with following charachteristics should be given priority: Staff who are single, with a low level of education, non-clinical, no history of participation in Zika-related educational programs, have no history of reading or hearing about Zika, as well as the staff who do not have access to the internet at their workplace and are not interested in reading medical journals or watching health-related TV shows.
Keywords: Attitude, Demographic Variables, Health Workers, Knowledge, Performance, Zika Virus -
زمینه و هدف
اچ آی وی/ ایدز بیماری نوپدیدی است که رابطه تنگاتنگی با رفتارهای پرخطر دارد و گروه های مختلف سنی، جنسی، نژادی، فرهنگی، طبقات اجتماعی و اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده است. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی متغیرهای دموگرافیک در ارتباط بین رفتارهای پرخطر با اچ آی وی/ ایدز بود.
مواد و روش هااین مطالعه توصیفی با استفاده از روش سرشماری بر روی 3838 نفر از مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره بیماری های رفتاری دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1399 انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها نرم افزار کشوری ثبت مشاوره بیماری های رفتاری شامل متغیرهای دموگرافیک و رفتارهای پرخطر در دو گروه اچ آی وی/ ایدز شناسایی شده مثبت و منفی بود. از مدل سازی معادلات ساختاری جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته هابر اساس مدل نهایی، متغیرهای دموگرافیک 46/13 درصد از موارد ابتلاء به بیماری را تبیین می کنند، اما رفتارهای پرخطر 40/44 درصد از موارد ابتلاء را تبیین می کنند. پس قدرت تبیین متغیرهای دموگرافیک در ابتلاء به بیماری نسبت به رفتارهای پرخطر پایین تر است، بنابراین متغیرهای دموگرافیک نقش میانجی ندارند. رابطه بین متغیرهای دموگرافیک با رفتارهای پرخطر و اچ آی وی/ ایدز از لحاظ آماری معنادار بود (001/0>p).
نتیجه گیریبر اساس یافته های مطالعه حاضر، متغیرهای دموگرافیک نقش میانجی ندارند و با توجه به معنادار بودن ارتباط متغیرهای دموگرافیک با رفتارهای پرخطر و هم چنین با ایدز، لذا متغیرهای دموگرافیک نقش مخدوش کننده دارند. بنابراین برنامه های آموزشی مستمر در زمینه پیش گیری و کنترل رفتارهای پرخطر، در کاهش بروز ایدز بسیار کمک کننده خواهد بود.
واژه های کلیدی: نقش میانجی، رفتارهای پرخطر، متغیرهای دموگرافیک، اچ آی وی/ ایدز، مراکز مشاورهکلید واژگان: نقش میانجی, رفتارهای پرخطر, متغیرهای دموگرافیک, اچ آی وی, ایدز, مراکز مشاورهBackground and ObjectivesHuman immunodeficiency virus/Acquired immune deficiency syndrome (HIV/AIDS) is an emerging disease that has a close relationship with high-risk behaviors and affected different age groups, gender, race, culture, and social and economic classes. The aim of the present study was to investigate the mediating role of demographic variables in the relationship between high-risk behaviors and HIV/AIDS.
Materials and MethodsThis descriptive study was conducted using the census method on 3838 people referred to behavioral disease counseling centers of Shiraz University of Medical Sciences in 2020. The data collection tool was the national software for registering behavioral diseases consultation, including demographic variables and high-risk behaviors in two groups of HIV/AIDS identified as positive and negative. Structural equation modeling was used to analyze the data.
ResultsAccording to the final model, demographic variables explain 13.46% of disease cases, but high-risk behaviors explain 44.40% of disease cases. Therefore, the explanatory power of demographic variables in contracting the disease is lower than high-risk behaviors, so demographic variables do not play a mediating role. The relationship between demographic variables and high-risk behaviors and HIV/AIDS was statistically significant (p<0.001).
ConclusionAccording to the findings, demographic variables do not play a mediating role, and considering the significant relationship between demographic variables and high-risk behaviors and AIDS, demographic variables play a confounding role. Therefore, continuous educational programs in the field of prevention and control of high-risk behaviors will be very helpful in reducing the incidence of AIDS.
Keywords: Mediating role, High-risk behaviors, Demographic variables, HIV, AIDS, Counseling centers -
مقدمه
امروزه انسان ها مهم ترین و حساس ترین عنصر سازمانی محسوب می شوند و اکثر نظریه پردازان کلید موفقیت سازمانی را مدیریت موثر نیروی انسانی می دانند؛ اما آنچه مسلم است انسان ها ذاتا با هم تفاوت دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی تفاوت های فردی کارکنان (ویژگی های شخصیتی، عوامل زیست شناختی و جمعیت شناختی) به عنوان عامل پیش بینی کننده بروز رفتارهای ناایمن در یک شرکت توربین سازی بود.
روش کاردر این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی تحلیلی، برای تعیین رفتارهای ناایمن، ویژگی های شخصیتی، متغیرهای جمعیت شناختی، شاخص توده بدنی و سیستم گروه خونی (BG-Rh) به ترتیب از تکنیک نمونه گیری رفتارهای ایمن (Safety Behavior Sampling)، پرسشنامه فرم کوتاه نیو (NEO-FFI)، پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، شاخص BMI و روش مستقیم (cell type) برای تعیین گروه خونی استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش 260 نفر از کارکنان یک صنعت ساخت توربین بود. برای تجزیه تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 20 استفاده شد.
یافته هانتایج مطالعه نشان داد که 44.5 درصد از رفتارهای کارکنان از نوع ناایمن بود. نرخ رفتارهای ناایمن مشاهده شده در سالن توربین 2 (15.47 درصد) و سالن توربین 3 (15.43 درصد) بیشتر از سالن توربین 1 (13.59 درصد) بود. رفتارهای ناایمن پوسچر نامطلوب حین کار (11.41 درصد)، استفاده از گوشی موبایل حین کار (7.77 درصد) و عدم استفاده از گوشی حفاظتی (7.32 درصد) بیشترین فراوانی را داشتند. بین بروز رفتارهای ناایمن با مصرف سیگار، BMI، گروه خونی و ویژگی های شخصیتی روان رنجورخویی و توافق جویی رابطه معناداری وجود داشت (0.05 > p) و بین بروز رفتارهای ناایمن با متغیرهای سن، سابقه کار، وضعیت تاهل، نوع شغل، سطح تحصیلات، نوع دپارتمان کاری و ویژگی های شخصیتی برونگرایی، گشودگی و وجدانی بودن رابطه معناداری مشاهده نگردید (p > 0.05).
نتیجه گیریبا توجه به نقش تفاوت های فردی در گرایش افراد به رفتارهای ناایمن، نتایج این مطالعه را می توان در طراحی شغل و غربالگری پرسنل با توجه به شخصیت آن ها در نظر گرفت و همچنین می توان از آن ها برای انجام مداخلات بهتر برای جلوگیری از بروز حوادث در محل کار استفاده کرد. همچنین توصیه می شود علاوه بر انجام آزمون های روان شناختی، داده های زیست شناختی افراد نیز جمع آوری و ارتباط آن ها با بروز رفتارهای ناایمن در قالب مطالعات طولی و سری زمانی موردتوجه پژوهشگران و کارفرمایان قرار گیرد.
کلید واژگان: نمونه گیری رفتار ناایمن, ویژگی های شخصیتی, متغیرهای جمعیت شناختی, BMI, سیستم گروه خونی ABOIntroductionHuman beings are inherently different and this fact can affect his/her behavior in work environments. The aim of this study was to examine the individual differences of employees (personality traits, biological and demographic factors) as a predictor of unsafe behaviors in a turbine manufacturing company.
Material and MethodsIn this cross-sectional study, safety behavior sampling technique, NEO-FFI questionnaire, demographic information questionnaire, BMI and cell type method were used to determine unsafe behaviors, personality traits, demographic variables, body mass index and blood group system, respectively. The statistical sample of the study was 260 employees of a turbine manufacturing industry. The SPSS software version 20 was used to analyze the data.
ResultsThe results showed that 44.5% of employees’ behaviors were unsafe. There was a significant relationship between the occurrence of unsafe behaviors with smoking, BMI, blood type and neuroticism and agreeableness dimensions measured by NEO-FFI (p < 0.05). BMI was the most important predictorof unsafe behaviors in the present study.
ConclusionDue to the role of individual differences in people’s tendency to unsafe behaviors, the results of this study can be considered in job design, screening of personnel according to their individual differences, and perform better interventions to prevent accidents at work.
Keywords: Unsafe behavior sampling, Personality traits, Demographic variables, BMI, ABO blood group system -
Background & Objective
Depression is one of the most prevalent psychiatric disorders. It causes enormous amount of costs for employees and leads to reduced social and occupational functions severely. This investigation was conducted to study depression prevalence and its relationship with demographic variables among Fasa University of Medical Sciences employees in 2017.
Materials & MethodsThis descriptive-analytical study was conducted among 149 employees working at Fasa University of Medical Sciences in 2017. The data collection instruments included a demographic questionnaire and the Beck II standard questionnaire. The data were analyzed by SPSS (version 18) and through descriptive, Chi-2 and correlation tests. The significance level was considered at P<0.05.
Results44.8 and 55.2 percent were males and females respectively. Their mean age was 34.41 ± 7.01 with age range from 22 to 55 years old. The mean year of working record was 8.6 ± 16.36 with range of 1-27. Most of employees (77.9 percent) were married and 44.8 percent of them had B.S level of education. The results of present study show that 38.6 percent of employees suffered from different levels of depression so that 16.6, 17.9 and 4.1 percent of them had mild, average and severe to very severe depression, respectively. There was a significant correlation between employeechr('39')s depression and their education level (p=0.02).
ConclusionConsequently, it is suggested to establish consulting centers in universities in order to screen employees’ health status. They can find susceptible cases and provide them with any necessary interventions to control their depression and cure them.
Keywords: Depression, Occupational Groups, Demographic variables, Psychiatric -
مجله سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران، سال سی و هشتم شماره 4 (پیاپی 152، زمستان 1399)، صص 254 -260زمینه
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل گری متغیرهای جمعیت شناختی در تاثیر بسته درمانی یکپارچه نگر مبتنی بر چهار عامل بر نشانه های روان شناختی بیماران مبتلا به HIV انجام شد.
روش کارمطالعه حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. در این مرحله، 32 نفر از بین زنان و مردان مبتلا به HIV در دو مرکز مورد ارجاع و گروه های حمایتی آن، به صورت هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 16 نفر)، به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار پژوهش، چک لیست نشانه های اختلالات روانی (SCL90) بود که در مراحل پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه آزمایش و گواه اجرا شد. مداخله درمانی یکپارچه نگر مبتنی بر چهار عامل طی 12 جلسه هفتگی در گروه آزمایش برگزار گردید و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس یکطرفه تحلیل شدند.
یافته هابسته درمانی یکپارچه نگرمبتنی بر چهار عامل در کاهش نشانه های روان شناختی صرف نظر از متغیرهای جمعیت شناختی موثر است. به عبارت دیگر متغیرهای جنسیت، سن، تحصیلات و تاهل آزمودنی ها تاثیری بر میزان اثربخشی روان درمانی یکپارچه نگر مبتنی بر چهار عامل بر نشانه های روان شناختی بیماران مبتلا به HIV ندارد.
کلید واژگان: درمان یکپارچه نگرمبتنی بر چهار عامل, نشانه های روان شناختی, متغیرهای جمعیت شناختی, ویروس نقص ایمنی انسانیBackgroundThe aim of this study was to investigate the moderating role of demographic variables in the effect of the four-factor integrated psychotherapy package on the psychological symptoms of HIV patients.
MethodsThe research method was quasi-experimental pre-test and post-test with a control group. At this stage, 32 men and women living with HIV in two referral centers and AIDS support groups were purposefully selected and randomly placed in two experimental and control groups. The research tool was the Checklist of Symptoms of Mental Disorders (SCL90) which was performed in the pre-test and post-test stages in the two experimental and control groups. Integrative treatment intervention was performed in 12 weekly sessions in the experimental group and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using one-way analysis of covariance.
ResultsThe results showed that four-factor integrated psychotherapy package is effective in reducing psychological symptoms regardless of demographic variables. In other words, the variables of gender, age, education and marriage of the subjects have no effect on the effectiveness of four-factor integrated psychotherapy package on the psychological symptoms of HIV patients
Keywords: Four-factor integrated psychotherapy package, AIDS, Psychological symptoms, Demographic variables -
مقدمه و هدف
هوش هیجانی نقش مهمی در تعیین عملکرد سازمانی به خصوص در سازمان هایی مانند حوزه سلامت ایفا می کند که هیجانات و فعالیت های فیزیکی زیادی دارند. هوش هیجانی به عنوان مهارت مبتنی بر توانایی با امکان آموزش در شایستگی های خاص سبب توسعه و ارتقای عملکرد کارکنان می شود. مطالعه حاضر در همین راستا و با هدف بررسی تاثیر هوش هیجانی بر کیفیت خدمات ارایه شده در مراقبان سلامت در سال 1398 انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی همبستگی است که در مناطق تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1398 روی 500 نمونه پژوهش انجام شد که با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی ساده انتخاب شده بودند. به منظور گردآوری داده ها از دو پرسش نامه معتبر هوش هیجانی Schering و Servqual استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی، تحلیل واریانس دوطرفه، تحلیل همبستگی و رگرسیون با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 استفاده شد.
یافته ها:
نتایج مطالعه رابطه مثبت و معناداری را بین هوش هیجانی و کیفیت خدمات 0/45 (0/001=p) و نیز ابعاد هوش هیجانی مراقبان سلامت و ابعاد کیفیت خدمات بهداشتی درمانی از دیدگاه مراجعان به پایگاه های سلامت نشان داد. نتایج رگرسیون نیز نشان داد 20 درصد از تغییرات متغیر کیفیت خدمات بر اساس هوش هیجانی مراقبان سلامت قابل توضیح است. تحلیل واریانس دوطرفه اثر تعاملی سن و سابقه را بر میزان هوش هیجانی معنی دار نشان داد.
نتیجه گیری:
نتایج حاکی از ارتباط مثبت و معنی دار دو متغیر است. با توجه به اهمیت کیفیت ارایه خدمات در نظام سلامت که تاثیرگذاری وسیعی در کل ابعاد زندگی شخصی و اجتماعی دارد، توجه و آموزش ابعاد هوش هیجانی ارایه دهندگان خدمات سلامت می تواند سبب ارتقای کیفیت ارایه خدمات شود.
کلید واژگان: کیفیت ارائه خدمات, مراقبان سلامت, هوش هیجانیIntroduction and purposeEmotional intelligence has a crucial role in organizational performance, especially in the health domains facing high levels of emotions and challenges. Given that emotional intelligence is a skill based on competency that can be learned, it provides training in specific competencies causing the expansion and improvement of quality performance. In this regard, the present study aimed to investigate the effect of emotional intelligence on the quality of service delivery of health care providers.
MethodsThe present descriptive-analytical study was conducted in regions supported by Tehran University of Medical Sciences, Tehran, Iran, in 2019. A total of 500 individuals (including 250 health care providers and 250 clients of the health centers) were selected using random cluster sampling. Two valid questionnaires were used for data gathering, namely Schering’s Emotional Intelligence and SERVQUAL. The data were analyzed using descriptive statistics, two-way analysis of variance (ANOVA), and correlation and regression analyses in SPSS software (version 21).
ResultsThe results of the present study showed a significant positive relationship between emotional intelligence and quality of services (r=0.45; P=0.001). The dimensions determined the relationships respectively between self-awareness with responsiveness, assurance, reliability, empathy, and tangibles. Regression results also showed that 20% of the changes in the service quality variable based on the emotional intelligence of health care providers can be explained. Two-way ANOVA demonstrated that the interactive effect of age and experience on emotional intelligence was significant (P<0.01).
ConclusionConsidering the impact of the quality of service delivery in the health system on all aspects of personal and social life, paying attention and providing training of emotional intelligence dimensions for health care providers can improve the quality of service delivery and satisfaction.
Keywords: Demographic variables, Emotional intelligence, Health care providers, Health staff, Service quality -
مقدمه
تحولات اخیر جوامع کنونی تغییراتی را در سن ازدواج ایجاد کرده، به طوری که تعداد مجردها رو به فزونی است. این شرایط برای برخی از افراد ناخوشایند بوده و ترس از تجرد را تجربه می کنند.
هدفپژوهش حاضر با هدف پیش بینی ترس از تجرد بر اساس تیپ های شخصیتی، هوش هیجانی و متغیرهای جمعیت شناختی انجام گرفت.
روشروش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی 99-1398 بود. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود و توزیع پرسشنامه ها به صورت اینترنتی انجام گردید. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های محقق ساخته اطلاعات دموگرافیک، ترس از تجرد (2013)، تیپ شناسی شخصیت مایرز-بریگز (1987) و هوش هیجانی بار-آن (1997) استفاده شد. داده های جمع آوری شده از طریق نرم افزار 22-SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
نتایج نشان داد که بین تیپ های شخصیتی، هوش هیجانی و متغیرهای دموگرافیک (سن، درآمد و مقطع تحصیلی) با ترس از تجرد رابطه معناداری وجود دارد (0/05>P). همچنین تیپ های شخصیتی، هوش هیجانی و متغیرهای جمعیت شناختی به ترتیب قادر به پیش بینی 28 درصد، 16 درصد و 9 درصد از واریانس ترس از تجرد بودند.
نتیجه گیری:
از نتایج پژوهش حاضر می توان در جهت شناخت متغیرهای مرتبط با ترس از تجرد در مشاوره های فردی و پیش از ازدواج بهره جست و مطابق با آن روش های پیشگیرانه و مداخلاتی مناسبی را به کار گرفت.
کلید واژگان: ترس از تجرد, تیپ های شخصیتی, هوش هیجانی, متغیرهای جمعیت شناختی, دانشجویانIntroductionRecent developments in current societies have brought about changes in the age of marriage, so that the number of single people is increasing. These conditions are unpleasant for some people and they experience the fear of being single.
AimThe aim of this study was to predict the fear of being single based on personality types, emotional intelligence and demographic variables.
MethodThe research method was descriptive-correlational studies. The statistical population of the study included all students of the University of Tehran in the academic year of 2019-2020, who were selected by available sampling method and answered online questionnaires by calling online. Demographic questionnaires, fears of being single (2013), Myers-Briggs personality traits (1987), and Bar-onchr('39')s emotional intelligence (1997) were used to collect data. The data collected were analyzed through SPSS-22 software.
ResultsThe results showed that there was a significant relationship between personality types, emotional intelligence and demographic variables (age, income and education) with fear of being single (P<0.05). Moreover, personality types, emotional intelligence and demographic variables were able to predict 28%, 16% and 9% of the variance of fear of being single, respectively.
ConclusionThe results of the present study can be used to identify variables related to fear of being single in individual and premarital counseling and accordingly used appropriate preventive and interventions methods.
Keywords: Fear of being single, Personality types, Emotional intelligence, Demographic variables, Students -
مقدمه
رابطه عاطفی با جنس مخالف موضوع مهمی در دوران دانشگاه است و اثرات متعدد و متفاوتی بر عملکرد دانشجویان دارد.
هدفهدف این مطالعه بررسی رابطه بین متغیرهای جمعیت شناختی با مشکلات عاطفی و دیدگاه دانشجویان نسبت به آن بود.
روشمطالعه حاضر مطالعه ای توصیفی از نوع پیمایشی بود که بر روی دانشجویان دانشگاه کردستان در سال 1397 انجام شد. به این منظور از طریق نمونه گیری در دسترس دانشجویانی که با رضایت شخصی اطلاعات مورد نیاز را تکمیل نمودند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مجموعه ای پرسش های مربوط به تجربه روابط عاطفی بود. داده های به دست آمده از طریق نسخه بیستم SPSS با استفاده از روش های آماری خی دو و ضریب همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
در پایان 405 نفر از دانشجویان (171 دختر و 232 پسر، 2 نامشخص) با میانگین سنی 22 سال و انحراف استاندارد 3/49 اطلاعات لازم را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که روابط عاطفی پدیده شایعی است. با این وجود لزوما دارای پیامدهای منفی نیست؛ و علی رغم مشکلاتی که ممکن است برای دانشجویان به بار بیاورد آنان دیدگاهی پذیرا نسبت به آن دارند. دو جنس تفاوتی در میزان مشکلات متعاقب گسست عاطفی تجربه نمی کنند و با افزایش سن از میزان این تجربیات کاسته می شود.
نتیجه گیری:
روابط عاطفی اگرچه ممکن است به صورت موقت مشکلاتی برای دانشجویان به وجود بیاورد؛ اما به نظر می رسد که باید به جنبه های مثبت آن نیز توجه کرد و احتمالا شبیه نوعی مرحله رشدی است که بالطبع جنبه های مثبت و منفی خاص خود را هم زمان با هم داراست.
کلید واژگان: روابط عاطفی, علائم روان پزشکی, متغیرهای جمعیت شناختی, دانشجویانIntroductionEmotional relationship with opposite sex is an important matter during university ages and affects studentschr('39') function.
AimThis study aimed at surveying the relationship between demographic variables of students with emotional problems and their attitude toward it.
MethodAs a descriptive-survey study, among Kurdistan university students, through in-access sampling method, those who signed informed consent were selected as the sample of study. The asked-questions were about the experience of emotional relationship, failure and their attitude toward them. Using SPSS version 20, the raw data were analyzed by Ki-square and Spearman correlation coefficient tests.
ResultsFinally 405 students (171 girls, 232 boys, 2 missed) with the mean age of 22 years old and 3.49 SD, completed the necessary data and questions. Results showed that emotional relationship is a popular experience among students. Beside its consequences, it is not necessarily negative. And along with problems it may be caused, the students have an acceptable attitude toward it. Also, there were not any gender differences in the severity of experienced symptoms after a failure experience, and the failure rate in these relationship decreased by the age.
ConclusionEmotional relationship can make some bad experiences for students temporarily, but it seems that we have to note the other side, which seems to development stage that inevitably has its positive and negative sides.
Keywords: Emotional relationship, Psychiatric symptoms, Demographic variables, Student -
مقدمه
فعالیتهای روزمره زندگی به سالمندان این امکان را میدهد که استقلال خود را حفظ نموده و با توجه به اینکه متغیرهای دموگرافیک میتوانند بر توانایی افراد سالمند در انجام این فعالیتها موثر باشند، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی وضعیت فعالیتهای روزمره زندگی افراد سالمند و عوامل مرتبط با آن در افراد سالمند شهرستان بجنورد (شهری و روستایی) انجام شد.
روش کاردر این مطالعه مقطعی 450 فرد سالمند با نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند که از پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه های فعالیتهای اساسی و ابزاری زندگی و سوالات باز برای بررسی فعالیتهای پیشرفته روزمره زندگی استفاده شده است. داده ها توسط نرم افزار SPSS (نسخه 24) و آزمونهای ناپارامتریک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هادر بررسی فعالیتهای اساسی زندگی روزمره سالمندان، 4 / 95 درصد مستقل، 9 / 3 درصد کمی وابسته و 7 / 0 درصد کام لاا وابسته با میانگین 74 / 1 ± 49 / 15 بودند که با سن، درآمد، بیماریهای مزمن و مصرف داروها ارتباط معنی دار آماری دارد (05 / 0 > P). در رابطه با فعالیتهای ابزاری زندگی روزمره، 5 / 71 درصد مستقل، 4 / 16 درصد وابسته و 1 / 12 درصد کاملاا وابسته با میانگین 36 / 3 ± 30 / 11 بودند و با سن، جنس، تحصیلات، تاهل، بیماریهای مزمن و مصرف داروها ارتباط معنی دار آماری دارد (05 / 0 > P77 / 9) درصد سالمندان مورد مطالعه در فعالیتهای اجتماعی شرکت مینمایند که با سن، جنس، تحصیلات، تاهل، درآمد، بیماری های مزمن و مصرف داروها ارتباط معنی دار آماری دارد (05 / 0 > P).
نتیجه گیریمتغیرهای دموگرافیک بر سطح فعالیتهای زندگی روزمره افراد سالمند موثر بوده و میتوان با در نظر گرفتن این عوامل، برنامه ریزی مناسب برای ارتقاء سطح فعالیتها و بهبود شیوه زندگی افراد سالمند، انجام داد.
کلید واژگان: افراد سالمند, فعالیتهای روزمره زندگی, فعالیتهای ابزاری زندگی روزمره, فعالیتهای پیشرفته روزمره زندگی, متغیرهای دموگرافیکIntroductionActivities of daily living allows older adults to maintain their independence. Moreover, demographic variables can affect their ability to perform these activities. The present study was conducted to assess the status of activities of daily living of older adults and associated factors in the city of Bojnurd (urban and rural).
MethodsIn the present cross-sectional study, a total of 450 older adults were selected by cluster sampling method. Data were collected using a demographic questionnaire, basic and instrumental life activities questionnaires. Open questions were used to assess advanced activities of daily living. Data were analyzed by SPSS-24 using non-parametric tests.
ResultsIn assessing necessary activities of daily living, 95.4% of older adults were independent, 3.9% somewhat dependent, and 0.7% dependent, with a mean (standard deviation) of 15.49(1.74), which showed significant relationships with age, chronic diseases, and constant use of medications (P < 0.05). About instrumental activities of daily living, 71.5% of older adults were independent, 16.4% dependent, and 12.1% total dependent, with a mean (standard deviation) of 11.3(3.36), which showed significant relationships in terms of age, gender, education, marital status, chronic diseases, and constant use of medications (P < 0.05). Of participating older adults, 77.9% took part in social activities. These activities had significant relationships with age, gender, education, marital status, income, chronic diseases, and constant medications (P < 0.05).
ConclusionsDemographic factors affect the level of activities of daily living in older adults. Proper planning may improve older adultschr('39') activities and their lifestyle.
Keywords: Older Adults, Activities of Daily living, Instrumental Activities of Daily Living, Advanced Activities of Daily Living, Demographic Variables -
زمینه و هدف
از بین علایم مختلف تاثیرگذار بر بیماری مولتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis) یا ام اس (MS) مانند اختلالات عصبی، حسی، حرکتی و تعادلی، خستگی به عنوان ناتوان کننده ترین و شایع ترین علامت شناخته می شود که نزدیک به یک سوم بیماران آن را در طول سه سال اول تشخیص بیماری گزارش می کنند. با توجه به این که مطالعات وسیعی در جهت سنجش ارتباط متغیرهای مختلف جمعیت شناختی مانند عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، عاطفی و عوامل مرتبط با بیماری در بیماران مبتلا به ام اس صورت نگرفته است، هدف این پژوهش تعیین میزان خستگی و بررسی ارتباط آن با متغیرهای جمعیت شناختی در بیماران مبتلا به ام اس می باشد.
روش بررسیدر این مطالعه همبستگی 296 بیمار مراجعه کننده به انجمن ام اس ایران در شهر تهران از خرداد تا مرداد 1398 با روش تمام شماری، با ابزار سنجش شدت خستگی Krupp مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های آماری t مستقل، ANOVA، Multiple Comparisons، ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن و تست Dchr('39')Agostino & Pearson omnibus تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هامیانگین سنی کل شرکت کنندگان 85/8 ± 15/37 سال با متوسط ابتلا به ام اس 06/22 ± 95/29 بود. میانگین نمره ی کل خستگی شرکت کنندگان 56/14 ± 18/39 بود. با توجه به نتایج بدست آمده از این پژوهش، 31 نفر (5/10 درصد) خستگی کم، 157 نفر (3/53 درصد) خستگی متوسط و 108 نفر (2/36 درصد) خستگی زیاد را گزارش کردند. بین اندام های درگیر بیمار (004/0 =P)، تعداد دفعات بستری در بیمارستان به علت ام اس و درآمد ماهیانه (001/0 = p)، ورزش (018/0 = p) با خستگی رابطه معنی دار یافت شد.
نتیجه گیری کلیاهمیت دارد که بیماران، افراد خانواده آن ها، اعضای تیم درمانی به خصوص پرستاران در جهت افزایش آگاهی بیماران با برگزاری کلاس های ورزشی و ایجاد مشاغل متناسب با محدودیت های جسمانی جهت تعدیل خستگی در این بیماران بکوشند و عوامل موثر بر خستگی را بشناسند.
کلید واژگان: مولتیپل اکسلروزیس, خستگی, متغیرهای جمعیت شناختیBackground & AimsThe prevalence of multiple sclerosis (MS) has been on the rise, especially among the youth in Iran. MS is more common in the individuals in their 20s and 40s, while women are also twice as likely to develop MS compared to men. Statistics suggest that there are 2.5 million MS patients worldwide, and this figure has been reported to be 15-30 cases per 100,000 in Iran. According to the Iranian MS Association, approximately 50,000 Iranians have MS, including 9,000 registered cases, and the rate is constantly increasing. Some of the main symptoms of MS are neurological, sensory, motor, and balance disorders, and fatigue is considered to be the most debilitating and common symptom; about one-third of MS patients report fatigue within the first three years of the disease diagnosis. Fatigue is an early symptom in 40% of MS patients, and 38% experience fatigue as the first diagnostic symptom. Extensive research has assessed the correlations between MS and various demographic variables, including individual factors (age, gender, education level), familial factors (family history of the disease), social factors (support of social institutions), economic factors (monthly income), emotional factors (family support), and disease-related factors (age at onset, length of hospital stay, medication). The present study aimed to measure fatigue in a large population of MS patients and determine its association with demographic variables.
Materials & MethodsThis correlational study was conducted on 296 MS patients referring to the Iranian MS Association in Tehran, Iran during June-August 2019 via computation within a specific period. Fatigue was measured using Krupp fatigue intensity (1989), which has been used in extensive medical research. The minimum and maximum possible scores in this scale are nine and 63, respectively. Scores 9-18 indicate low fatigue, scores 18-45 indicate moderate fatigue, and scores above 45 show high fatigue. In Iran, Shahvaroughi Farahani et al. (2009) have measured the internal consistency of the items in this scale, which has been confirmed at the Cronbachchr('39')s alpha coefficient of 0.96, showing that the items of this questionnaire measure a concept. In addition, the intraclass correlation-coefficient test has been applied to evaluate the relative reproducibility of the Persian version of the questionnaire, with the value reported to be 0.93. The inclusion criteria of our study were the ability to communicate, basic literacy, dealing with MS for a minimum of one year, and not being in the acute stage of the disease. Participation was completely voluntary and free. The patients were assured of confidentiality terms regarding their personal information, which was only disclosed to the research team and used for scientific purposes. Data of the patients were collected anonymously, and a code was assigned to each questionnaire to prevent the disclosure of information. Data analysis was performed in SPSS version 16 using independent t-test, ANOVA, Pearsonchr('39')s and Spearmanchr('39')s correlation-coefficient, Dchr('39')Agostino-Pearson omnibus test, a correlation matrix, and Wilcoxon matched-pairs signed ranks test.
ResultsIn total, 296 MS patients were enrolled in the study with the mean age of 37.15 ± 8.85 years and mean disease duration of 29.95 ± 22.06 years. Regarding the treatment costs, 18 patients reported low treatment costs, 74 cases reported moderate costs, while 102 and 63 patients reported high and extremely high treatment costs, respectively. Notably, the variable of medical expenses was correlated with the type of patient insurance (P=0.009), and the patients with armed forces insurance paid the least expenses for their treatment. The mean exercise duration of the MS patients was 4.34 ± 2.91 hours per week, and the mean total fatigue score was 39.18 ±14.56. According to the obtained results, 31 patients (10.5%) had low fatigue, 157 patients (53.3%) had moderate fatigue, and 108 patients (36.2%) had high fatigue. A significant association was also observed between the involved organs of the patients and fatigue (P=0.004), so that fatigue was higher in the patients whose four limbs were affected by MS and those with visual impairment in addition to the four affected limbs. In the general classification of disorders in the MS patients (sensory, motor, and sensorimotor disorders), motor disorders were most prevalent (41.89%), followed by sensorimotor disorders (41.71%) and sensory disturbance (35.66%). Furthermore, a significant correlation was observed between the number of hospitalizations due to MS and fatigue (P=0.001), so that with the increased number of hospitalizations, the patients expressed more fatigue. On average, our participants had three hospitalizations, and a significant association was denoted between marital status and fatigue (P=0.042). Compared to the single patients, fatigue was more common among the married, divorced, and widowed patients. In addition, monthly income was significantly associated with fatigue (P=0.001), and the patients with inadequate income expressed more fatigue. Exercise was also significantly correlated with fatigue (P=0.018), and less fatigue was observed in the patients who had physical exercise.
ConclusionConsidering that fatigue is a common symptom in MS patients, special attention should be paid to the influential factors to identify, eliminate or reduce the factors that are changeable. According to the results, fatigue is one of the most debilitating and common symptoms experienced by MS patients. Therefore, these patients, their families, and the treatment team (especially nurses) must recognize the influential factors in fatigue in order to increase patient awareness and reduce fatigue in these patients. We attempted to identify and report some of the influential factors in fatigue, such as individual and psychological, environmental, and disease-related factors, in the MS patients. It is recommended that proper measures be taken to reduce the debilitative factors and strengthen the factors that reduce fatigue. Moreover, healthcare officials should plan to increase income and create suitable job opportunities for MS patients who experience the limitations caused by the disease. The family members of these patients (especially spouses) could also provide great support, which plays a key role in adapting to the disease, taking measures to reduce fatigue, adherence to the treatment regimen, and reducing the number of hospitalizations in MS patients.
Keywords: Multiple sclerosis (MS), Fatigue, Demographic variables -
مقدمه و هدف
اختلالات روانی یکی از دلایل اصلی ناتوانی بوده و باعث افزایش استفاده از خدمات مراکز مراقبت بهداشتی می شوند. با توجه به روند رو به افزایش اختلالات روانپزشکی در کشور، هدف این مطالعه برآورد شیوع اختلالات روانپزشکی و روابط آنها با متغیرهای دموگرافیک در مراجعین مراکز جامع خدمات سلامت شهرستان جیرفت در سال 1397 بود.
روش کاراین مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود. جامعه پژوهش کلیه مراجعه کنندگان به مراکز جامع خدمات سلامت شهری جیرفت در سال 1397 بودند که 280 نفر از آنها به صورت در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه جمعیت شناختی و SCL-90-R پاسخ دادند. داده ها توسط نرم افزار SPSS23 و با استفاده از آمار توصیفی و آزمون های تی و خی دو مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته هابر مبنای شاخص شدت کلی (GSI) 2/39% افراد مراجعه کننده مبتلا به اختلال روانپزشکی بودند. بر اساس ملاک های طبقه بندی SCL-90-R، به ترتیب اختلال های شبه جسمی 1/13%، فوبیا 7/12% و افکار پارانوییدی 7/12%، حساسیت بین فردی 6/11%، اضطراب 5/7%، افسردگی 6%، وسواس فکری عملی 6/5%، خصومت و پرخاشگری 2/5% و روانپریشی 3% بیشترین شیوع را در حد شدید داشتند. نتایج آزمون خی دو نشان داد که از بین متغیر های جمعیت شناختی ارتباط معنی داری بین وضعیت اقتصادی با سلامت روان (0/01>p)، سلامت روانی افراد با افکار خودکشی (0/01>p)، سلامت روان با وضعیت تاهل (0/05>p) و وضعیت اشتغال با سلامت روانی (0/01>p)، وجود داشت.
نتیجه گیریمیزان شیوع اختلال های روانپزشکی در مراجعین مراکز سلامت جامع شهری جیرفت نسبت به آمار ارایه شده در جمعیت عمومی نسبتا بالا است و نیازمند توجه و اولویت بیشتر به مسایل سلامت روان در این بخش می باشد.
کلید واژگان: شیوع, اختلال های روانی, عوامل جمعیت شناختی, مراکز جامع خدمات سلامت شهریIntroductionMental disorders are one of the main causes of disability and increase the use of health care services. Due to the increasing number of psychiatric disorders in Iran, the present study aimed to examine the prevalence of psychiatric disorders and their relations to demographic variables in clients attending Jiroft’s comprehensive health services centers in 2017.
Materials and MethodsThis descriptive-analytical study is a cross-sectional survey. Clients attending Jiroft’s comprehensive health services centers in 2017, formed the statistical society of the study. Convenience sampling method was employed to select 280 of these clients who were asked to answer the demographic questionnaire and SCL-90-R. The data was then analyzed using SPSS software, Chi-Square Test, and T Test.
ResultsAccording to the Global Severity Index (GSI), 39.2 % of the clients had psychiatric disorders. The categories of SCL-90-R revealed that somatization disorders (13.1), phobia (12.7), paranoid ideation (12.7), interpersonal sensitivity (11.6), anxiety (7.5), depression (6.0), obsessive-compulsive disorder (5.6), hostility (5.2) and psychoticism (3.0) were highly prevalent. Mental health proved to be significantly correlated with some demographic variables. The results of Chi-square test also showed a significant correlation between mental health and the income level (p<0.01), mental health and suicidal ideation (p<0.01), mental health and marital status (p<0.05), and mental health and occupational status (p<0.01).
ConclusionThe prevalence of psychiatric disorders in clients referring to urban comprehensive health services centers is remarkably higher than the reported statistics in the public population and hence, requires more attention and priority to mental health issues in this area.
Keywords: Prevalence, Mental disorders, Demographic variables, Urban comprehensive health services centers -
زمینه و هدف
سالمندان به عنوان یکی از مهم ترین گروه های در معرض خطر بیماری، جهت داشتن سطح بالای سلامت نیازمند دارا بودن سطح بالایی از سواد سلامت می باشند. این مطالعه با هدف تعیین پیش بینی کننده های سواد سلامت در سالمندان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام گردید. روش و
مواددر این مطالعه توصیفی-تحلیلی، تعداد 270 سالمند روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، از مراکز بهداشتی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه پرسشنامه استاندارد S-TOHFLA، جهت سنجش سواد سلامت استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزار SPSS-16 و آزمون های آماری t مستقل، ANOVA و همبستگی کندال و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هامیانگین (انحراف معیار) سن سالمندان شرکت کننده (6/5) 67 سال بود. سواد سلامت در سالمندان دارای تحصیلات دانشگاهی با میانگین (انحراف معیار) (7) 2/28 و گروه سنی 65-60 با میانگین (انحراف معیار) (9/4) 6/32 به طور معنا داری بیشتر از سایر گروه ها بود (001/0>P). همچنین قوی ترین پیش بینی کننده سواد سلامت، تحصیلات می باشد، به طوری که با افزایش سطح تحصیلات، 4/0 واحد سواد سلامت فرد افزایش می یابد. همچنین متغیرهای تحصیلات، سن، وضعیت اقتصادی و شغل 45 درصد از سواد سلامت را پیش بینی می کنند.
نتیجه گیریمطالعه نشان داد که نمره سواد سلامت با افزایش سن، جنس زن، تحصیلات پایین تر سالمند، تحصیلات پایین تر همسر، افراد غیر شاغل و وضعیت اقتصادی ضعیف کاهش می یابد. سطح تحصیلات قوی ترین پیش بینی کننده سواد سلامت بود.
کلید واژگان: سواد سلامت, متغیرهای جمعیت شناختی, سالمندانBackground and ObjectiveThe elderly people, as one of the most groups at high risk for diseases, need to have a high level of health literacy to having an improved level of health. The aim of this study was to investigate the predictors of health literacy among elderly at health centers affiliated to Shahid Beheshti University of Medical Sciences.
Materials and MethodsIn this descriptive-analytic study, 270 elderly people were selected via cluster random sampling from health centers affiliated to Shahid Beheshti University of Medical Sciences in Tehran. To collect data, a short form of the S-TOHFLA standard questionnaire was used to measure health literacy. Data were analyzed by SPSS software version 16 via independent t-test, ANOVA, Kendall correlation and multiple regressions.
ResultsThe mean (SD) age of participants was 67 (5/6). The health literacy of the elderly with university education with a mean (SD) 28.2 (7) and the age group of 60-65 years with a mean (SD) 32.6 (4.9), was significantly higher than the other groups (P<0.001). The strongest predictor of health literacy was education, as with an increase in the level of education, the individual’s health literacy increased by 0.4 units. In addition, variables such as education, age, economic status and occupation in the regression model were able to predict 45% of health literacy.
ConclusionThe study showed that the health literacy score positively correlated with age, female gender, education, education of spouse, employment status, and economic status. The level of education was the strongest predictor of health literacy.
Keywords: Health Literacy, Demographic variables, Old Age -
International Journal of Musculoskeletal Pain prevention, Volume:4 Issue: 4, Autumn 2019, PP 256 -262Aim
Musculoskeletal pain refers to pain in the muscles, bones, ligaments, tendons, and nerves. The purpose of this study was to investigate the relationship between factors affecting musculoskeletal pain and demographic variables of nursing and midwifery students. studying
in Tehran University of Medical Sciences (TUMS)Method and InstrumentThe method of this cross-sectional study was descriptive– correlational through which 120 nursing and midwifery students of Tehran University of medical sciences aged between 18-22 years were studied. The sample was selected by simple random sampling and standard Nordic pain questionnaire was used to measure the prevalence of pain. To test the hypotheses, in addition to descriptive statistics such as mean and standard deviation, chi-square test was used. Data were analyzed by SPSS-25 software.
FindingsTotally, 120 nursing and midwifery students including 55.8% of nursing students (N=67) and 44.2% midwifery students (N=53) were studied. The results showed that nursing students more than midwifery students were suffering from at least one more musculoskeletal pain. This study showed that there is statistically significant difference between nursing and midwifery students in terms of foot pain (P <0.01) that means the rate of foot pain in nursing students was higher than midwifery students.
ConclusionFindings from this study showed that there was a relationship between demographic variables, field of study and musculoskeletal pain. Therefore, nursing students might suffer from more musculoskeletal pain.
Keywords: Musculoskeletal pain, Demographic variables, Nursing, midwifery students, field of study
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.