به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "lamb" در نشریات گروه "دامپزشکی"

  • زهرا جعفرنیا، محمد هاشم نیا*، زهرا نیکو صفت

    بیماری تب برفکی در بره ها باعث مرگ و میر بالا می شود که علت آن غالبا آسیب شدید میوکارد است. آزمایش الایزا و روش های مولکولی از جمله اعمال متداول برای تشخیص حیوانات مبتلا هستند که علی رغم کارآمد بودن، معمولا پرهزینه هستند، بنابراین استفاده از روش های تشخیصی سریع و کم هزینه حائز اهمیت می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی میزان تغییرات بیومارکرهای قلبی و ارتباط آن ها با شدت ضایعات پاتولوژیک در قلب بره های مبتلا به بیماری تب برفکی، انجام شد. 25 راس گوسفند که بر اساس آزمایش الایزا مبتلا به تب برفکی تشخیص داده شدند به عنوان گروه بیمار و 25 راس گوسفند سالم به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. برای سنجش بیومارکرهای قلبی، از حیوانات مبتلا و سالم خونگیری بعمل آمد. پس از کالبدگشایی حیوانات مبتلا، نمونه های بافت قلب جهت تهیه مقاطع میکروسکوپیک برداشته شد. در حیوانات بیمار، مهمترین ضایعات قلبی عبارت بودند از دژنراسیون هیالینی، نکروز بافتی، تجمع بینابینی سلول های التهابی تک هسته ای، آتروفی عضلانی، التهاب عروق و پرخونی. همچنین در سرم حیوانات مبتلا، میانگین غلظت تروپونین I، میوگلوبین و رادیکال های فعال اکسیژن و فعالیت آنزیم های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز در مقایسه با گروه کنترل سالم بیشتر بود (05/0<p). میزان افزایش بیومارکرهای قلبی هم با شدت ضایعات پاتولوژیک ارتباط مستقیم داشت. نتایج نشان داد که سنجش بیومارکرهای قلبی می تواند شواهدی جامع در مورد آسیب های قلبی در حیوانات مبتلا به تب برفکی ارائه دهد. به نظر می رسد، اندازه گیری تروپونین سرم دارای اختصاصیت و حساسیت بالایی برای تشخیص آسیب قلبی است و همراه با اخذ تاریخچه و انجام معاینات بالینی، می تواند به تشخیص بیماری تب برفکی کمک کند.

    کلید واژگان: بیماری تب برفکی, بره, ضایعات پاتولوژیک, بیومارکرهای قلبی
    Zahra Jafarnia, Mohammad Hashemnia*, Zahra Nikoosafat

    Foot-and-mouth disease produces high mortality in lambs, and the cause of their death is often myocardial injury. ELISA test and molecular methods are among the routine methods for diagnosis of infected animals. Although these methods are very efficient, they are usually expensive and time-consuming. This study was designed to evaluate cardiac biomarkers and their relationship with the severity of histopathologic lesions. 25 diseased lambs that were diagnosed based on ELISA test were selected as the disease group and 25 healthy lambs were used as the control. To determine cardiac biomarkers, blood was collected from infected and healthy animals. After necropsy of the affected lambs, samples of the heart tissue were taken to histopathological studies. The main histopathologic findings were hyaline degeneration, necrosis, infiltration of inflammatory cells, muscular atrophy, vasculitis and congestion. Mean troponin I, myoglobin and ROS concentrations and CK and LDH activities were significantly higher in FMD cases compared with controls (p<0.05). The rate of increase in cardiac biomarkers was directly related to the extent and severity of pathologic lesions. These results showed that the increase in the serum level of these biomarkers can potentially provide comprehensive evidence about cardiac lesions in animals with FMD. The increase in cardiac biomarkers, particularly troponin I, was directly related to the severity pathological lesions. It seems that the assay of troponin has high specificity and sensitivity for the diagnosis of cardiac lesions, and together with taking the history of the flock, clinical examinations and necropsy symptoms can help in diagnosing the disease.

    Keywords: Foot-And-Mouth Disease, Lamb, Histopathological Lesions, Cardiac Biomarkers
  • Mohammad Tolouei *, Ezzatollah Fathi, Arman Shokri, Masoud Alizade
    Apple cider vinegar is a fermented compound that contains acetic acid, flavonoids, phenolic compounds, organic acids, minerals, and vitamins. Vitamin A is involved in the development of the immune system and plays regulatory roles in cellular immune responses and humoral immune processes. The aim of this study was to investigate the effect of apple cider vinegar and vitamin A on hematological parameters and immunoglobulin G levels in Gezel lambs. 10 healthy Gazel lambs were used for the study. The lambs were randomly grouped into three groups (control (n = 3), Apple cider vinegar (n = 4), and Vitamin A (n = 3) group). Vitamin A was administrated at a dose of 44,000 IU/kg every ten days for four treatments. ACV was administered orally by drenching (0.5 ml/kg of 6% ACV solution (600 mg ACV), every day, for 40 days). Hematological parameters were determined using standard methods. Total immunoglobulin G concentration was assayed using the turbidimetric immunoassay method. The data obtained before and after drug administration were analyzed by paired T-test and the data of different groups were analyzed using Independent-sample T-test.White blood cells, lymphocytes, and IgG in lambs were significantly increased after administration of Apple cider vinegar (p < 0.05). IgG and lymphocytes were significantly higher in lambs under oral administration of Apple cider vinegar compared to the lambs in the control group (p  < 0.05). White blood cells, neutrophils, and IgG were significantly increased in lambs after vitamin A administration (p < 0.05). Neutrophils and IgG were significantly higher in lambs under vitamin A injection compared to the lambs in the control group (p < 0.05). Administration of vitamin A and apple cider vinegar in sheep is safe. They also improve the immune system.
    Keywords: Apple Cider Vinegar, Hematological Parameter, Immunoglobulin G, Lamb, Vitamin A
  • سامان محمدی راد، احسان عناصری*، علیقلی رامین، سیامک عصری رضایی
    به مجموعه فعالیت های آنتی اکسیدان های غیراختصاصی ظرفیت تام آنتی اکسیدانی (TAC) گویند.  هدف تعیین مقادیر سرمی TAC متعاقب تجویز مکمل های سلنیم و ویتامین E در بره هاست.  تعداد 32 بره نر ماکوئی با میانگین سنی زیر 2 ماه و میانگین وزن 10 کیلوگرم در 8 گروه کنترل، ویتامین E، نانو ذره سلنیم، سلنیت سدیم خوراکی، سلنیت سدیم تزریقی، نانو ذره سلنیم/ویتامین E، سلنیت سدیم خوراکی/ ویتامین  Eو سلنیت سدیم تزریقی/ ویتامین E به مدت 90 روز انتخاب و مطالعه شدند.  از بره ها در طی روزهای 1، 7، 14، 30، 60 و 90 خون گیری انجام شد و سرم ها برای ارزیابی TAC استفاده شدند.  برای مجموع بره ها پایین ترین غلظت TAC در گروه نانوسلنیم (µmol/l 17/1) و بیش ترین آن در گروه سلنیم/ویتامینE تزریقی (µmol/l 32/1) در روز 60 مشاهده شد اما این تفاوت در بین گروه های 8 گانه در طی 90 روز معنی دار نبود.  در طی 90 روز منظم ترین و کم ترین تغییرات در گروه ویتامین E، بیش ترین و نامنظم ترین تغییرات در گروه های نانوسلنیم خوراکی و نانوسلنیم/ویتامینE مشاهده شد.  غلظت TAC در روز 14 و 60 در بین گروه ها معنی دار بود که عمدتا به ترتیب در گروه سلنیت سدیم تزریقی و سلنیم/ ویتامین E تزریقی بود.  مقایسه غلظت TAC در بین دفعات نمونه برداری وجود اختلاف معنی دار در نانوسلنیم و نانوسلنیم/ویتامین E بود که کم ترین غلظت در نانوسلنیم بود. نتایج تاثیر زمان نمونه گیری و گروه ها در غلظت TAC نشان داد که بین دفعات نمونه برداری (زمان) تفاوت معنی دار مخصوصا در روزهای 14 و 60 بود ولی بین گروه ها معنی دار نبود.  مقادیر TAC روز اول با روز 60 در گروه کنترل، روز 7 و 14 در گروه نانوسلنیم/ویتامین E و روز 60 در گروه سلنیم/ویتامین E تزریقی در ارتباط بودند.  نتیجه این که مکمل های سلنیم و ویتامین E در میزان TAC تاثیر نداشتند در صورتی که میزان TAC وابسته به زمان بود.  بنابراین فعالیت آنتی اکسیدان های غیراختصاصی (TAC) متاثر از آنتی اکسیدان های اختصاصی نظیر سلنیم و ویتامین E نمی باشد و تحت تاثیر زمان تغییر می کند.
    کلید واژگان: نانوسلنیم, سلنیت سدیم, ویتامین E, بره, ظرفیت تام آنتی اکسیدانی
    Saman Mohammadi Rod, Ehsan Anassori *, Aligholi Ramin, Siamak Asri-Rezaie
    The set of non-specific antioxidant activities is called Total Antioxidant Capacity (TAC). The aim was to determine the serum TAC level following selenium and Vit.E supplementation in lambs. Thirty two male Macuei lambs under 2 months of age and average weight of 10 kg were selected. Lambs were classified into 8 groups including control, Vit.E, Se nanoparticles (NanoSe), Oral sodium selenite (NaSe), NaSe Injection, NanoSe/Vit.E, Oral NaSe/Vit.E and Se/Vit.E (E/Se) injection and studied for 90 days. Lambs were bled 6 times around 5 ml at days 1, 7, 14, 30, 60 and 90 and sera were used to assess TAC consentration. In all, the lowest TACs in lambs was observed in the NanoSe group (1.17 μmol/l) and the highest was in the injected E/Se group (1.32 μmol/l) on day 60, but the differences among 8 groups during the 90 days were not significant. During the 90 days of investigation the most stable and lowest changes in TAC concentration was observed in the Vit.E group and the most unstable changes were revealed in the NanoSe and injected NanoSe/Vit.E groups. The mean TAC concentrations on days 14 and 60 were significant among groups, which was mainly predominant in the injected sodium selenite and injected selenium/vitamin E groups, respectively. Comparison of TAC concentration among sampling times revealed the difference in NanoSe and NanoSe/vitamin E in which the lowest concentration belonged to NanoSe. The results of the interaction effect of sampling time and groups on TAC concentration showed a significant time difference, especially on days 14 and 60, with no significant difference between groups. TAC concentration in the first day was correlated with day 60 in the control group, day 7 and 14 in NanoSe/Vit.E, group and day 60 in injected E/Se. In conclusion, selenium and Vit.E supplements had no effect on TAC levels, whereas TAC levels were time-dependent. Therefore, the activity of nonspecific antioxidants (TACs) is not affected by specific antioxidants such as selenium and Vit.E and changes over time.
    Keywords: Nanoselenium, Sodium Selenite, Vit.E, Lamb, TAC
  • حسین امینیان فر*، نازنین سمیعی، عقیل شریف زاده، محیا لاله پور، سیده فاطمه صفوی، محمدرضا مختاری هویه

    مسمومیت با آفلاتوکسین در اکثر گونه های حیوانی مشاهده شده است. باوجوداین، وقوع آفلاتوکسیکوز به ندرت در گوسفند ثبت شده است. در این گزارش، 3 راس بره میش 7 ماهه نژاد رومن مبتلابه زردی شدید، تاکی پنه، تب خفیف، اسهال، بی اشتهایی و بی حالی مشاهده شد. 2 راس از آن ها به علت عدم پاسخ به درمان ذبح شدند و یکی پس از درمان بهبود یافت. یافته های کالبدگشایی شامل زردی، آسیت، خونریزی منتشر در چادرینه، بزرگ شدن کیسه صفرا و تغییر رنگ و قوام کبد و کلیه بود. در ارزیابی هیستوپاتولوژیک، نکروز سلول های کبدی، مگالوسیتوز و فیبروز سانتریلوبولار در کبد و هموگلوبینوری بدون دژنراسیون نفروتیک در کلیه مشاهده شد. برای لپتوسپیروز به عنوان تشخیص افتراقی اصلی، آزمون PCR انجام شد که منفی بود. به طور مشابه، رنگ آمیزی نقره (رنگ آمیزی اختصاصی وارتین استاری) برای اسپیروکت ها منفی بود. علائم بالینی و ضایعات میکروسکوپی مشخصه، حاکی از آفلاتوکسیکوزیس در بره هایی بود که در این بررسی توضیح داده شد.

    کلید واژگان: آفلاتوکسین, گوسفند, هموگلوبینوری, ایکتروس, پرورش صنعتی, نارسایی کبدی و کلیه
    Hossein Aminianfar *, Nazanin Samiee, Aghil Sharifzadeh, Mahya Lalehpoor, Seyedeh Fatemeh Safavi, Moahammadreza Mokhtari Hooyeh

    Aflatoxin intoxication has been reported in most species; however, it is infrequently documented in sheep. In this report, three 7-month-old Romane ewe lambs were found with severe icterus, tachypnea, slight fever, diarrhea, anorexia, and lethargy. Two of them were culled, and one recovered after treatment. Necropsy findings showed jaundice, ascites, diffuse hemorrhage on the peritoneum, gall bladder enlargement, and alteration in the color and texture of the liver and kidney. Histopathological evaluation revealed hepatocellular necrosis, megalocytosis, centrilobular to bridging fibrosis in the liver, and hemoglobinuria without nephrotic degeneration in the kidney. The polymerase chain reaction test for leptospirosis as the main differential diagnosis was conducted, and the result was negative. Similarly, the Warthin Starry special staining for spirochetes was negative. Clinical signs and characteristics of microscopic lesions were suggestive of aflatoxicosis in the lambs described in this investigation. As sheep flocks with intensive rearing systems are becoming more common in Iran, the emergence of aflatoxicosis due to fungi-contaminated feedstuff can be a serious health concern in such farms.

    Keywords: Aflatoxin, Lamb, Hemoglobinuria, Icterus, Intensive Rearing, Hepatic Failure, Kidney
  • Mohammad Bagher Ghorbanzadeh, Elahe Ebrahimzadeh *, Mohammad Azizzadeh, Gholamreza Mohammadi
    Cryptosporidium is one of the major causes of diarrhea in animals and humans worldwide. The purpose of this research was to estimate the prevalence of Cryptosporidium infection and investigate the predisposing factors of infection in lambs in the suburbs of Mashhad, eastern Iran.  In this research, a total of 400 fecal specimens of lambs aged 5-90 days were taken by rectal examination and mixed with the same volume of 2.5% potassium dichromate until further examinations. In the lab, thin fecal smears were prepared from the specimens and stained using the modified Ziehl-Neelsen technique. The stained smears were examined under 40X and 100X magnification. In addition, anamnestic, epidemiological, management, and hygiene measures data, including age, sex, breed, rectal temperature, fecal consistency, herd number, keeping with other animals, type of pen, type of bedding, colostrum consumption, source of drinking water were recorded in questionnaires and analyzed. In the current research, the intensity of infection was determined. In microscopy, 11% of the examined smears scored positive. The lowest intensity of infection was recorded in 38.63%, the average intensity of infection was found in 47.7%, and the highest intensity of infection was found in 13.63% of samples. Cryptosporidium infection was significantly influenced by some analyzed factors, including younger age, absence of colostrum intake, mud wall of the pens, and non-tap water consumption. The present study showed that the infection of lambs with Cryptosporidium is significant in the suburbs of Mashhad, although in most cases, the intensity of contamination was moderate.
    Keywords: Cryptosporidium, lamb, diarrhea, Colostrum intake, Hygiene measures
  • فریبا رضایی سرتشنیزی*، مهدی بابائی
    هدف از انجام این تحقیق، استفاده از برگ های گیاه آرتمیسینین بر عملکرد، فراسنجه های هماتولوژی و آلودگی کرمی بود. برای این منظور از 20 راس بره ماده نژاد آمیخته کردی با میانگین وزن 5±30 کیلوگرم و سن 6-5 ماه در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 2 تیمار و 10 تکرار به مدت 30 روز استفاده شد. تیمارها عبارت بودند از: 1- شاهد (جیره بدون گیاه آرتمیسینین)، 2-جیره پایه +20 گرم آرتمیسینین، که گیاه آرتمیسینین با جیره پایه مخلوط شد و در اختیار بره های این گروه قرار داده شد. به منظور تعیین تاثیر برگ های گیاه آرتمیسینین بر فراسنجه های هماتولوژی و آلودگی کرمی، در روز صفر، 15 و 30 آزمایش به ترتیب خون گیری و نمونه گیری از مدفوع انجام شد. نتایج نشان داد که افزودن برگ های گیاه آرتمیسینین به جیره تاثیر آماری معنی داری بر عملکرد بره ها نداشت (05/0<P). تعداد گلبول های سفید در روز صفر در تیمار شاهد بیشترین بود (05/0>P). درصد لنفوسیت در روز پانزدهم به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت و با افزودن برگ های گیاه آرتمیسینین افزایش یافت (05/0>P). همچنین با افزودن برگ های گیاه آرتمیسینین میانگین تعداد جرم فاگوسیته در روز سی ام به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>P). در روز صفر آلودگی انگلی در گروه شاهد بیشترین بود (05/0>P) و با افزودن برگ های آرتمیسینین انگل های کرمی در روز پانزدهم و سی ام از نظر عددی کاهش یافت اما معنی دار نبود. به طور کلی نتایج نشان دادند که افزودن گیاه آرتمیسینین درصد لنفوسیت و میانگین تعداد جرم فاگوسیته را افزایش داد و بر کاهش آلودگی کرمی در بره های مورد مطالعه موثر بود.
    کلید واژگان: برگ های آرتمیسینین, لنفوسیت, فراسنجه های هماتولوژی, آلودگی کرمی, بره
    Fariba Rezai Sarteshnizi *, Mehdi Babaei
    The aim of this study was to evaluate the use of Artemisia leaves on yield, hematological parameters and worm infestation. For this purpose, 20  female Kurdish lambs with average weight of 30±5 kg and 5-6 months old were used in a completely randomized design with 2 treatments and 10 replicates for 30 days. Treatments were: 1- control (diet without artemisia), 2- basal diet + 20 g of artemisia, where artemisia was mixed with basal diet and given to the lambs of this group. In order to determine the effect of Artemisia leaves on hematological parameters and worm infestation, blood sampling and fecal sampling were performed on days zero, 15 and 30, respectively. The number of white blood cells on day 0 was the highest in the control treatment (P <0.05). The percentage of lymphocytes on the 15th day was significantly affected by the treatments and increased with the addition of artemisinin leaves (P <0.05). Also, with the addition of artemisinin leaves, the mean number of phagocytic masses on the 30th day increased significantly (P <0.05). On day 0, parasitic infection was highest in the control group (P <0.05) and with the addition of artemisinin leaves, worm parasites decreased numerically on the 15th and 30th days but were not significant. In general, the results showed that the addition of artemisinin increased the percentage of lymphocytes and the average number of phagocytic mass and was effective in reducing worm infection in the studied periods.
    Keywords: Artemisia leaves, Lymphocytes, Hematological parameters, Worm parasites, Lamb
  • عارف نورایی*، پیام فرامرزی، جواد چراغی، حسین قادری

    هیدروسفالی یک اختلال سیستم عصبی است که با افزایش فشار داخل جمجمه و بزرگ شدن سر مشخص می شود. افزایش فشار داخل جمجمه پیامد مستقیم تجمع مایع در سیستم بطنی است. این وضعیت می تواند تقریبا همه گونه های حیوانی از جمله حیوانات اهلی مانند گاو،  گوسفند، بز، سگ و گربه را تحت تاثیر قرار دهدیک بره که با سزارین متولد شده بود و دچار ناهنجاری هیدروسفالی بود بعد از تلف شدن در سالن تشریح دانشکده دامپزشکی مورد ارزیابی بیومتریکی و تشریحی قرار گرفت همچمین کشت مایع مغزی در بخش میکروب شناسی و قارچ شناسی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که این ناهنجاری دلیل باکتریایی  و قارچی نداشت بنابراین به احتمال فراوان می تواند ناشی از بحث تغذیه و آلودگی در تغذیه گوسفند مادر یا کمبود ریز مغذی ها و یا عامل ویروسی باشد نقص شناختی و جسمی می تواند در نتیجه هیدروسفالی رخ دهد.پاتوفیزیولوژی هیدروسفالی نامشخص است. در حالی که نظریه گردش خون به طور گسترده ای به عنوان یک فرضیه برای ایجاد هیدروسفالی پذیرفته شده است، فقدان اثبات کافی در موقعیت های بالینی و در محیط های تجربی وجود دارد. با این حال، شواهد فزاینده ای وجود دارد که شیب اسمزی مسیول محتوای آب بطن های مغز است، مشابه حضور آنها در سایر اندام های نفوذپذیر آب در بدن. بنابراین، اختلالات مغزی که منجر به ماکرومولکول های اضافی در CSF بطنی می شود، شیب اسمزی را تغییر داده و منجر به هیدروسفالی می شود.

    کلید واژگان: ناهنجاری, هیدروسفالی, بره
    Aref Nooraie *, Payam Faramarzi, Javad Cheraghi, Hossein Ghaderi

    Hydrocephalus is a nervous system disorder characterized by increased intracranial pressure and head enlargement. Increased intracranial pressure is a direct consequence of fluid accumulation in the ventricular system. This condition can affect almost all animal species, including domestic animals such as cattle, sheep, goats, dogs, and cats.A lamb that was born by caesarean section and had hydrocephalus abnormality was evaluated biometrically and anatomically after dying in the dissection hall of the Faculty of Veterinary Medicine, as well as cerebrospinal fluid culture was evaluated in the department of microbiology and mycology.The results of this study showed that this abnormality did not have a bacterial or fungal cause, so it is very likely that it can be caused by the issue of nutrition and contamination in the feeding of the mother sheep, or a lack of micronutrients, or a viral factor.Cognitive and physical defects can occur as a result of hydrocephalus. The pathophysiology of hydrocephalus is unclear. While the circulation theory is widely accepted as a hypothesis for the development of hydrocephalus, there is a lack of sufficient proof in clinical situations and in experimental settings. However, there is increasing evidence that osmotic gradients are responsible for the water content of brain ventricles, similar to their presence in other water-permeable organs in the body. Therefore, brain disorders that result in excess macromolecules in the ventricular CSF alter the osmotic gradient and lead to hydrocephalus.

    Keywords: malformation, hydrocephalus, lamb
  • احسان پورقیصر، الهه ابراهیم زاده*، غلامرضا رزمی
    کریپتوسپوریدیوم تک یاخته ای روده ای و زیونوز است که سبب بیماری کریپتوسپوریدیوزیس در انسان و حیوان می شود. به منظور بررسی آلودگی بره های شهرستان گناباد (واقع در جنوب شرقی استان خراسان رضوی) به کریپتوسپوریدیوم، نمونه مدفوع از رکتوم تعداد 138 راس بره 5 تا 60 روزه از تعدادی از گله های گوسفند در روستاهای مختلف این شهرستان جمع آوری گردید. نمونه های مدفوع با بی کرومات پتاسیم 5/2% مخلوط شد و با حفظ زنجیره سرد به آزمایشگاه انتقال یافت. اطلاعات مربوط به سن، جنس، نژاد، درجه حرارت رکتوم و نگه داری سایر حیوانات در گله در پرسش نامه های مربوطه ثبت گردید. در انتها از نمونه مدفوع گسترش تهیه گردید و به روش ذیل نلسون اصلاح شده رنگ آمیزی شد و با میکروسکوپ نوری مشاهده شد. نتایج نشان داد تعداد 19 نمونه (8/13%) از مجموع 138 نمونه، به این انگل آلوده بودند. درطی این مطالعه هیچ گونه ارتباط معنی داری بین آلودگی به کریپتوسپوریدیوم با فاکتورهای سن، جنس، قوام مدفوع، درجه حرارت بدن، نژاد بره ها و تراکم گله پیدا نشد(05/0< P). یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد که شیوع آلودگی به کریپتوسپوریدیوم و شدت آن در بره های شهرستان گناباد قابل توجه است، بنابراین باید به انگل به عنوان یک خطر بالقوه برای اقتصاد دام پروری ها و سلامت انسان ها توجه شود.
    کلید واژگان: کریپتوسپوریدیوزیس, کریپتوسپوریدیوم, بره, اسهال, گناباد
    Ehsan Poorgheisar, Elahe Ebrahimzadeh *, Gholam Reza Razmi
    Investigation of cryptosporidiosis in lambs in Gonabad city, Khorasan Razavi provinceSummary Cryptosporidium is an enteric zoonotic protozoan that causes cryptosporidiosis in humans and animals. To investigate the infection of lambs in Gonabad city (located in the southeast of Khorasan Razavi province) with Cryptosporidium, fecal samples were collected from the rectum of 138 lambs of 5 to 60 days old from some sheep herds in different villages of this city. Stool samples were mixed with potassium bichromate 2.5% and transported in a cool box to the to the laboratory. Age, sex, breed, rectal temperature, presence of other animal species and herd size were recorded. Fecal smear was prepared and stained with modified Ziehl-Neelsen method. Results showed that 19 samples out of 138 were positive (13.8%). There was no statistically significant difference between the protozoan infection with age, sex, fecal consistency, body temperature, breed and herd density (P>0.05).This study showed that the prevalence and intensity of Cryptosporidium infection in Gonabad city is significant, so this parasite should be considered a potential threat to the livestock economy and human health.
    Keywords: Cryptosporidiosis, Cryptosporidium, lamb, Diarrhea, Gonabad
  • خسرو پارسایی مهر*، حبیب چراغی، غلام علی مقدم
    هدف از اجرای این طرح بررسی مقاومت ژنتیکی بره های نژاد قزل و آمیخته قزل-رومانوف نسبت به انگل های دستگاه گوارش استان آذربایجان شرقی می باشد. برای انجام این تحقیق از 10 راس بره نر و ماده نژاد قزل و 10 راس بره نر و ماده نژاد قزل-رومانوف استفاده شد. خوراندن داروی ضد انگل در روز شروع آزمایش و سپس 2 هفته بعد انجام شد. صفات مورد بررسی شامل: تست فاماچا، تست هماتوکریت، اسکور مدفوع و تعداد تخم نماتودها در هر گرم مدفوع بودند. داده ها با استفاده از نرم افزار SASو در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد. نتایج به دست آمده نشان داد که، تست فاماچا در بره های نر و ماده نژاد قزل و آمیخته قزل-رومانوف معنی دار بود (05/0p<). همچنین حجم سلول های خونی در بره های نژاد قزل-رومانوف بیشتر از بره های نژاد قزل می باشد اما این تفاوت از لحاظ آماری معنی دار نبود (05/0<p). میزان تخم نماتود در بره های نر و ماده نژاد قزل-رومانوف کاهش معنی داری نسبت به بره های نژاد قزل داشت (05/0p<). در مجموع تعداد تخم انگل بره های نژاد قزل-رومانوف در مقایسه با نژاد قزل مقدار کمتری دارد که در این میان بره های نر نژاد قزل-رومانوف دارای کمترین میزان تخم انگل به مقدار 2/16 بود (05/0p<). به طور کلی دورگ گیری بره های قزل با رومانوف موجب افزایش مقاومت نسبی به نماتودهای دستگاه گوارشی از لحاظ صفات اندازه گیری شده در این تحقیق است ولی دلیل ژنتیکی برتری دورگ ها نسبت به نژاد خالص و آگاهی از ماهیت پلی ژنی و یا اثرات غیر افزایشی نیاز به تحقیقات بیشتر دارد.
    کلید واژگان: بره, نماتودها, بیماری, دورگ گیری, تست فاماچا
    Khosro Parsaeimehr *, Habib Cheraghi, Gholamali Mogaddam
    The purpose of this project is to investigate the genetic resistance of Ghezel and Ghezel-Romanov lamb to gastrointestinal parasites in East Azerbaijan province. For this study, were used 10 male and female Ghezel lambs and 10 male and female Ghezel-Romanov lambs. The anti parasitic drug was administered on day of the test and then 2 weeks later. The studied traits included: Famacha test, hematocrit test, fecal score and number of nematode eggs per gram of feces. Data were analyzed using SAS software in a completely randomized design. The results showed that the Famacha test was significant in male and female Ghezel and Ghezel-Romanov mixed breeds (p<0.05). number of nematode eggs in male and female Ghezel-Romanov lambs had a significant decrease compared to Ghezel lambs (p<0.05). number of parasite eggs in Ghezel-Romanov lambs was lower than Ghezel breed, in which male Ghezel-Romanov lambs had the lowest number of parasite eggs (16.2) (p<0.05). Crossbreeding of Ghezel and Romanov increases the relative resistance to gastrointestinal nematodes in terms of traits measured in this study.
    Keywords: lamb, Nematodes, disease, crossbred, Famacha test
  • W .Jamal Rajab *, M. Rudiansyah, M. M .Kadhim, A. Tolmasovich Shamsiev, A. S. Prakaash, M. Hadi Lafta, S. Aravindhan, Y. Fakri Mustafa

    Selenium is one of the compounds belonging to the trace minerals group, which needs less than 100 mg/day. This element is one of the main constituents of selenoproteins, and the function of selenoproteins is to help make DNA and protect cells from damage and infection. This experiment aimed to evaluate the effect of different sources of selenium on some mineral elements in the blood serum of lambs. This experiment was conducted using twenty 4-month-old lambs with an average weight of 37±2.2 kg, 4 treatments, and 5 replications in a completely randomized design (CRD). The treatments tested included control, sodium selenite, nano selenium, and VitEsel. The experiment duration was 30 days, and blood sampling of lambs was performed at the beginning of the experiment (zero), 15, and 30 days. Different sources of selenium significantly affected the concentrations of iron, copper, and zinc (P<0.05). Different sources of selenium in this experiment decreased the concentration of iron and copper and increased the concentration of zinc and plasma selenium in different periods (P<0.05). Using different sources of selenium changed the concentration of the studied elements and showed the difference in their bioavailability.

    Keywords: Selenium, Iron, COPPER, Zink, Lamb
  • ساحل کبودی، سیامک عصری رضایی*، قادر جلیل زاده، علیقلی رامین

    بر اساس فاکتورهای ژنتیکی ریزمغذی ها برای فعالیت تیرویید و متابولیسم هورمون های آن ضروری هستند.  به همین منظور مقادیر سرمی هورمون های تیروییدی و غلظت برخی از ریزمغذی های خون در بره ها تعیین، مقایسه و ارتباط آن ها بررسی شد.  تعداد 176 راس بره شامل 70 راس نر شیرخوار زیر 2 ماهه و 106 راس ماده بین 2 تا 8 ماهه از نژاد قزل و ماکویی انتخاب شدند.  مقدار 5 میلی لیتر خون وداجی تهیه و سرم ها برای T3، T4، TSH، مس، آهن و روی ارزیابی شدند.  مقادیر هورمون های تیروییدی با الیزا و ریزمغذی ها با اتوآنالیزر تعیین شدند.  میانگین T3 و TSH بره های نر بیش تر از ماده ها و T4 بره های ماده بیش تر از نر بودند اما فقط TSH معنی دار بود.  میانگین غلظت سرمی مس، آهن و روی در نرها کم تر از ماده ها بود که فقط مس و روی معنی دار بودند و آهن متفاوت نبود.  TSH در نرها 3/36 درصد بیش تر از ماده ها، مس و روی ماده ها به ترتیب 6/12 درصد و 3/7 درصد بیش تر از نرها بود.  نسبت T3/T4 در نرها بیش تر از ماده ها بود.  در مجموع دام ها نسبت T3/T4 پایین بود.  بین T3/ (r=-0.36) TSH و T4/Cu (r=-0.24) در نرها رابطه منفی معنی داری بود اما در ماده ها مشاهده نشد.  در مجموع نمونه ها بین /T3 (r=-0.16) TSH رابطه منفی معنی داری وجود داشت.  مس/روی (r=0.38)، آهن/روی (r=0.44) در نرها، ماده ها و مجموع نمونه ها ارتباط مثبت و معنی داری داشتند.  نتیجه این که مقادیر هورمون های تیروییدی و ریزمغذی های خون بره ها در حدود استاندارد بود.  مقادیر ریزمغذی ها و هورمون های تیروییدی به استثناء T3 در ماده ها بیش تر از نرها بود.  نسبت T3/T4 در نرها بیش تر از ماده ها بود.  بین مس/روی، آهن/روی در نرها، ماده ها و مجموع نمونه ها ارتباط مثبت و معنی داری وجود داشت اما مس و آهن مرتبط نبودند.  نتیجه این که بره های نر بیشتر از ماده ها مستعد به کمبود ریزمغذی ها و هورمون های تیروییدی هستند.

    کلید واژگان: T3, T4, TSH, ریزمغذی ها, بره
    Aligholi Kabodi, Siamak Asri-Rezaie *, Ghader Jalilzadeh, Aligholi Ramin

    Based on genetic factors, trace minerals are essential for thyroid function and hormone metabolism. For this purpose, serum levels of thyroid hormones and some blood micronutrient concentrations in lambs were determined, compared and their relationships were investigated. A 176 lambs including 70 males under 2 months old and 106 females aged over 2 months were selected from Ghezel and Makui breeds. The 5 ml Jugular blood was prepared and the sera were evaluated for the concentrations of T3, T4, TSH, copper, iron and zinc. Thyroid hormones were determined by ELISA and trace minerals by autoanalyzer method. Mean T3 and TSH in males were higher than females and T4 in females were higher than in males but only TSH was significant. The mean serum concentrations of copper, iron and zinc in males were less than females in that only copper and zinc were significant and iron was not different. TSH in males was 36.3% higher than in females, copper and zinc in females were 12.6% and 7.3% higher than in males, respectively. The T3/T4 ratio was higher in males than in females and overall the T3/T4 ratio was low. Significant negative relationships were found between T3/TSH (r=-0.36) and T4/copper (r=-0.24) in males but not in females. Significant negative relationship was also found between TSH/T3 (r=-0.16) for all lambs. Significant positive relationships were presented between copper/zinc (r=0.38) and iron/zinc (r=0.44) in males, females and overall (P<0.01). In conclusion, the thyroid hormones and micronutrient concentrations in lambs’ blood were about the standard level. The amount of thyroid hormones and trace minerals with the exception of T3, were higher in females than in males. The T3/T4 ratio was higher in males than in females. Thyroid hormones were not correlated with trace minerals in males and females except between TSH/Zn and T4/copper which were negative. There were positive and significant relationships between copper/zinc and iron/zinc in males, females and overall samples but copper/iron was not correlated. Finally, mares are predisposing to trace minerals and thyroid hormones sufficiency than females.

    Keywords: T3, T4, TSH, microelements, lamb
  • Masoud Ahmadnejad *, Vahid Najarnezhad, Seyed Mohammad Hashemi-Asl, Rahim Mohammadi

    Meningocele is a congenital defect defined as a herniation of dura through the defect of cranial bone (cranium bifidum) with an accumulation of CSF in it. This anomaly has been described in calf, lamb, foal, piglet, dog, and cat. The etiology of meningocele is unknown but genetic and environmental factors may cause meningocele in lambs. A seven-day-old female Kurdish lamb with a congenital mass (8 cm in diameter) in the caudal part of its head was referred to the Veterinary Teaching Hospital of Urmia University. The lamb was lateral recumbent and the vital signs were in the normal range. Symptoms of pain and paddling were revealed while manipulating the mass. The fluid obtained from the mass was examined under a microscope and showed no signs of bacteria or inflammatory cells. Total serum protein was 8.9 g/dL and mean platelet volume (MPV) was 2.5 fl and other blood parameters were normal. In radiography, there was a bone defect in the skull and congenital cranium bifidum and meningocele were confirmed. The meningocele mass was removed with surgery and the skin was stitched. The clinical condition of the lamb did not improve after surgery. The lamb had died 5 days after surgery. This report presents the clinical findings and radiographs of cranium bifidum in a Kurdish lamb. The prognosis for surgical treatment is poor in cases where the animal has not been able to stand and suckle since birth.

    Keywords: meningocele, cranium bifidum, Congenital, lamb, Surgery
  • مصطفی عبداللهی*، غلامرضا عبدالله پور، ایرج اشرافی تمای، جمشید رزمیار، امیر اصغری باغخیراتی

    در اسفند ماه سال 1398، سه راس بره 5 تا 15 روزه نژاد مخلوط به بیمارستان دامپزشکی دانشگاه تهران ارجاع داده شدند. شکایت دامدار از وجود تلفات 20 درصدی (42 راس) در بره های 4 تا 17 روزه گله خود که تنها با شیر مادر تغذیه می شدند، بود. در مشاهده و معاینه بالینی، زمین گیری، افسردگی، ضعف، دمای 40 درجه سلسیوس، اتساع شیردان با مایعات، تاکی پنه، تاکیکاردی و پرخونی مخاطات ثبت گردید. بره ها پس از معاینات بالینی، تحت بررسی خو ن شناسی قرارگرفته و سپس در شرایط بهداشتی کالبدگشایی شدند. همچنین خون، مغز استخوان، مغز، ریه، قلب، کبد، کلیه، روده و شیردان مورد کشت های باکتریایی هوازی و بی هوازی قرار گرفتند. در بررسی خون شناسی، آنمی نرموسیتیک نرموکرومیک، لکوپنی، لنفوپنی، انحراف به چپ، حضور شیستوسیت، کراتوسیت، میلوسیت و متامیلوسیت مشاهده شد. در کالبدگشایی، زخم های سرسنجاقی در مخاط شیردان، حضور توده های خونی شبیه به دانه قهوه در محتویات شیردان و رنگ پریدگی کلیه ها وجود داشت. در رنگ آمیزی گرم گسترش مستقیم شیردان، تعداد زیادی باکتری میله ای شکل گرم مثبت مشاهده شد. همچنین از شیردان و روده دام های بیمار، کلستریدیوم پرفرینجنس تیپA و اشریشیا کولای غیرپاتوژن جدا گردید. مطالعه حاضر نشان داد که باکتری کلستریدیوم پرفرینجنس تیپA ممکن است در بیماری التهاب شیردان بره ها دخیل باشد.

    کلید واژگان: التهاب شیردان, بره, کلستریدیوم پرفرینجنس
    Mostafa Abdollahi *, Gholamreza Abdollahpour, Iraj Ashrafi-Tamai, Jamshid Razmyar, Amir Asgharibaghkheirati

    In March 2020, three 5-15 day old mixed breed lambs were referred to the University of Tehran Veterinary Hospital. The farmer complained of 20% mortality rate (42 heads) in 4-17 day old lambs of his flock that they were exclusively breastfed. In observation and clinical examination, recumbency, depression, weakness, 40 ° C temperature ,abomasal dilation with fluid, tachypnea, tachycardia and hyperemia of the mucosa were recorded. After clinical examination, the lambs were examined by hematology and then necropsied under sterile conditions. In hematologic examination, normocytic-normochromic anemia, leukopenia, lymphopenia, left shift, the presence of schistocytes, keratocytes, myelocytes and metamyelocytes were observed. In necropsy, there were abomasal petechiae hemorrhages, coffee grain-like blood masses in the contents of the abomasum and pale kidneys. The direct gram smear from the abomasum had a large number of positive gram rods. All organs were subjected to aerobic and anaerobic bacterial cultures. Clostridium perfringens type A and non-pathogenic E coli were isolated from the abomasum and intestine of patients. The highest antibiotic susceptibility of Clostridium perfringens A isolate was to ceftiofur and ceftriaxone antibiotics. This study showed that Clostridium perfringens A may be involved in the pathogenesis of abomasitis in lambs. . . . . . .

    Keywords: Abomasum, lamb, Ulcer, Clostridium
  • نادر احمدی صالح بابری، غلامرضا رزمی*، ایرج کریمی، حسین نورانی، حمیدرضا عزیزی علویجه

    این پژوهش به منظور بررسی تغییرات بیوشیمیایی ایجاد شده در خلال آلودگی تجربی آیمریا آهساتا از زمان آلوده سازی تا 42 روز پس از آلودگی انجام شد. تعداد 12 راس بره 2 ماهه نژاد لری - بختیاری خریداری گردید، پس از ازمایش مدفوع و اطمینان از عدم الودگی، بره ها به دو گروه کنترل و مورد تقسیم شدند. به گروه مورد به ازای هر بره 105 ×1 اووسیست اسپوردار آیمریا آهساتا خورانده شد و گروه کنترل بدون آلوده سازی به عنوان شاهد نگه داری شدند. از روز 7 پس از آلوده سازی، از هر بره به طور جداگانه و به صورت روزانه از مدفوع نمونه برداری انجام گرفت و تعداد اووسیست ها در هر گرم مدفوع به روش مک ماستر شمارش و تبت گردید. همچنین در فواصل زمانی 7، 14، 21، 28، 35 و 42 روز پس از آلوده سازی، خون گیری انجام گرفت. نمونه های خون بدون EDTA آزمایش شدند و نمونه های خون حاوی EDTA، پس از سانتریفیوژ و جداسازی سرم، آزمایش شدند و شاخص های ALT (alamin aminotransferase), AST (aspartate aminotransferase), ALP (alkaline phosphatase), ALB (Albumine), GGT (gamma glutamyltransferase) و PRO (protein total) همچنین میزان CBC (Cell Blood Count) اندازه گیری شد. در این مطالعه بیشترین میزان دفع اووسیست در روزهای 33-32 پس از آلوده سازی مشاهده گردید و میزان آنزیم های ALT,AST,ALB,GGT,ALP و PRO در مقایسه با گروه کنترل تغییر چندانی نکرده بودند. از بین عوامل هماتولوژی، بیوشیمیایی و OPG (Oocyst per gram) ، تنها در میزان CBC و OPG اختلاف معنی داری بین دو گروه کنترل و مورد مشاهده گردید.

    کلید واژگان: آیمریا آهساتا, بره, شاخص های هماتولوژی, شاخص های بیوشیمایی, OPG
    Nader Ahmadi Saleh Baberi, Gholamreza Razmi *, Iraj Karimi, Hossein Nourani, Hamidreza Azizi Alavije

    This study was conducted to investigate the hematological and biochemical changes caused of Eimeria ahsata during to 42 days of post-infaction. Twelve Lori-Bakhtiari lambs were provided and randomly divided into the Two groups after confirmation of their healthy. The animals in the experiment group were orally infected with 1× 10 5 sporulated oocysts Eimeria ahsata. From day 7 post-infection, the faeces were sampled separately on a daily basis and the number of oocysts per gram of faeces (OPG) were counted by McMaster method and were recorded for each lamb. The blood sampling recording was done on days 7, 14, 21, 28, 35 and 42 post-infection. The blood samples containing EDTA were examined for hematological and sample without EDTA, after centrifugation and isolation of serum, were examined for analysis of the biochemical parameters. The serum levels of ALB (Albumin), ALP (alkalin phosphatase), ALT (alamin aminotransferase), AST (aspartate aminotransferase), GGT (gamma glutamyltransferase), PRO (protein total) and CBC (Cell Blood Counter) were measured. the highest rate of oocyst excretion was observed in 32-33 days after infection. The CBC findings indicated that the mean number of lymphocytes and neutrophils were increased in the infected group compared to the control group on day 28 post-infection and The activity of ALB, ALP, ALT, AST, GGT enzymes as well as PRO showed no significant different between two groups Based on the results of the present study. Amongst the hematological, biochemical factors and OPG and CBC only showed significant difference between the control and the infected groups.

    Keywords: Eimeria ahsata, lamb, Hematological parameters Biochemical parameters, OPG
  • سمیه فقانی، سید حسین مرجانمهر*، سعید بکایی
    زمینه مطالعه

    نقایص حاصل از ویروس ها در دستگاه عصبی مرکزی همراه با ایجاد تغییرات بافتی در نواحی مشخصی از این دستگاه می باشد.

    هدف

    تعیین و دسته بندی الگوی پاتولوژیک ضایعات دستگاه عصبی مرکزی در نشخوارکنندگان کوچک مرده به دنیا آمده و تازه متولد شده دارای نشانه های عصبی استان سمنان.

    روش ‎کار:

     انتخاب حیوانات مبتلا، انجام کالبدگشایی سیستماتیک، خارج نمودن مغز و نخاع به صورت کامل، نمونه برداری از نواحی مختلف دستگاه عصبی مرکزی و تهیه مقاطع بافتی شامل 15 ناحیه مختلف از مغز و 10 سطح مختلف از نخاع سپس مطالعه هیستوپاتولوژیک ضایعات ایجاد شده و دسته بندی آن ها.

    نتایج

    این مطالعه بر روی 20 راس بره و بزغاله دارای ضایعه التهابی غیر چرکی در مغز و نخاع صورت پذیرفت. در بررسی ظاهری مغز و نخاع 4مورد آرتروگریپوز، 2 مورد هیدران انسفالی، 2 مورد پورآنسفالی، 1 مورد هیپوپلازی نخاع و 1 مورد هیپوپلازی مخچه مشاهده شد.بر اساس مشاهده التهاب غیرچرکی در بافت مغز و نخاع، 20 نمونه مثبت مطالعه شده در 4 دسته قرار گرفتند. در 3 دسته اول ضایعه مشاهده شده از نوع آنسفالومیلیت غیرچرکی و ضایعه دسته چهارم از نوع آنسفالیت غیر چرکی بود به طوری که در دسته اول 6 حیوان دچار ضایعه وسیع و فراگیر با التهاب غیرچرکی در بیش از 75 درصد مقاطع مغز و نخاع، دسته دوم 5 حیوانبا ضایعه پراکنده در کانون های متعدد و دارای التهاب غیرچرکی بین 75-50 درصد مقاطع، در دسته سوم 5 حیوان دارای ضایعه محدود و کانونی با التهاب غیرچرکی درکمتر از 50 درصد مقاطع و در دسته چهارم 4 حیوان دارای ضایعه التهاب غیرچرکی در مغز و فاقد این ضایعه در نخاع بودند.

     نتیجه گیری نهایی:

    به نظر می رسد در هر یک از 4 الگوی پاتولوژیک معرفی شده عوامل ویروسی خاص مسیول بروز تغییرات بافتی بوده اند.

    کلید واژگان: ضایعات هیستوپاتولوژیک, بره و بزغاله, مغز و نخاع, ویروسی, آنسفالومیلیت غیرچرکی
    Somayeh Faghani, Seyed Hossein Mardjanmehr *, Saied Bokaie
    BACKGROUND

    The defects of the central nervous system caused by viruses are associated with tissue changes in certain areas of this system.

    OBJECTIVES

    We conducted the current work to determine and categorize the pathologic pattern of central nervous system lesions in stillbirths and newborns small ruminants with neurological symptoms in Semnan province.

    METHODS

    Primarily, we selected the affected animals and carried out systematic post mortem examination of lambs and kids. Subsequently, brain and spinal cords were completely removed. Processing, sectioning, and staining from different regions of the central nervous system was performed and 15 different regions of the brain and 10 different levels of the spinal cord were prepared. Subsequently, the histopathological study was performed and the observed lesions were arranged.

    RESULTS

    This study was performed on 20 lambs and kids with nonsuppurative inflammatory lesions in the brain and spinal cord. In the gross examination of the brain and spinal cord, we observed 4 cases of arthrogryposis, 1 case of spinal cord hypoplasia, 2 cases of hydranencephaly, 2 cases of porencephaly, and 1 case of cerebellar hypoplasia. According to the presence of nonsuppurative inflammation in the brain and spinal cord, 20 positive cases were categorized into 4 groups. In the first 3 groups, the main lesion was nonsuppurative encephalomyelitis and the main lesion of the fourth group was nonsuppurative encephalitis. Accordingly, 6 cases in the first group had extensive and inclusive nonsuppurative inflammation in over 75%  of the brain and spinal cord sections; in the second group, five cases had multiple scattered nonsuppurative inflammation in 50% - 75% of the brain and spinal cord sections; in the third group, five cases had non-inclusive and focal nonsuppurative inflammation in less than 50% of the brain and spinal cord sections, and in the fourth group, 4 cases had nonsuppurative inflammation in the brain without lesion in the spinal cord.

    CONCLUSIONS

    It seemed as though in each of the four pathological patterns, certain viral agents were responsible for the pathological changes.

    Keywords: histopathological lesions, Lamb, kid, Brain, spinal cord, Viral, Nonsuppurative encephalomyelitis
  • Abbas Raisi *, Ali Aleseyedan, Afshar Roomiani, Amir Zakian, Peyman Esmaeili Fard Barzegar

    Case Description:

     The most important causes of abomasal fistulation have been described in association with umbilical hernia and infection and trauma. A 2-month-old male lamb with an open orifice on the ventral abdomen was referred to the veterinary teaching hospital (VTH) of Lorestan University.

    Clinical Findings:

    In this case, the lamb had the abomaso-cutaneous fistula due to unknown penetrating trauma. According to the owner's claim, the above-mentioned non-painful orifice was occurred in the ventral midline due to the rupture of abdominal swelling approximately 45 days ago. On physical examination, heart rate, respiratory rate, and body temperature were normal, but CBC showed slight neutrophilia and mild anemia.Treatment and Outcomes- After local anesthesia around the fistula, the abomasum adhering to the ventral muscular ring was dissected and closed. Then the muscular ring was closed in a vertical mattress pattern and subcutaneous tissue and skin were sutured in the usual method.

    Clinical Relevance:

     During the fistula examination through the surgical operation, a muscular ring surrounded by fibrous margins was observed with partial abomasal herniation from the muscular defect. Seemed that adhesion between the abomasum and subcutaneous tissue had prevented the development of diffused peritonitis. Early proper surgical intervention is useful for the treatment of trauma-induced abomaso-cutaneous fistulae in ruminants.

    Keywords: lamb, abomaso-cutaneous fistula, Surgery
  • مهدی خدایی مطلق*، مهدی میرزایی
    نشخوارکنندگان کوچک یکی از اصلی ترین منابع درآمد در معیشت دامداران روستایی می باشد. تغذیه از مهم ترین عوامل موثر در حفظ درآمد پایدار در این صنعت محسوب می شود. مطالعه حاضر باهدف بررسی اثرات افزودن مکمل بیورومینا بعنوان یک مکمل پروبیوتیکی در سطوح مختلف بر عملکرد، رشد و فراسنجه های خونی در بره های فراهانی طراحی شد. بره ها در سه گروه مختلف بشرح ذیل تقسیم شدند: گروه اول: شاهد (بدون افزودنی)، تیمار یک: یک گرم پروبیوتیک بیورومینا (سطح پایین)، تیمار دو: دو گرم پروبیوتیک بیورومینا (سطح بالا). نتایج مطالعه حاضر نشان داد که سطح بالای بیورومینا اثر منفی بر متابولیت های خونی بخصوص آنزیم های کبدی (آلکالین فسفاتاز) و گلوکز داشت. این اثرات شبیه اثرات دوگانه یا دوفازی هورمسیس بود و در نتیجه بره های دریافت کننده بیورمینا در سطح بالا نسبت به سایر گروه ها میانگین افزایش وزن روزانه، وزن نهایی و کارآیی خوراک پایین تری داشتند. به هر حال، مکمل کردن بیورومینا در سطح پایین اثرات مثبتی بر وزن نهایی بره ها داشت. بطور کلی به نظر می رسد مکمل کردن بیورومینا در سطح پایین احتمالا می تواند عملکرد و وزن نهایی بره های فراهانی را بهبود بخشد.
    کلید واژگان: بره, پروبیوتیک, عملکرد, فراسنجه خونی
    M. Khodaei Motlagh *, M. Mirzaei
    Small ruminants are one of the main sources of income for rural farmers. Nutrition is one of the most important factors affecting income sustainability in this industry.  This study was designed to investigate the effects of different level of Bio-Rumina as a probiotic supplement on performance, growth and blood metabolites of Farahani lambs. Lambs were divided into three groups including: Group 1: control (no supplementation ), treatment 1: one gram of Bio-Rumina supplementation (low level), treatment 2: two gram of Bio-Rumina supplementation (high level).The results of this study showed that high level of Bio-Rumina supplementation had negative effects on serum concentration of liver enzymes (alkaline phosphatase) and glucose. These effects were similar to Hormesis (biphasic) effects  which lambs receiving Bio-Rumina in high level had lower average daily gain, final body weight and feed efficiency compared with other groups. However, low level of Bio-Rumina supplementation had  positive effects on the final body weight of the lambs. In general, Bio-Rumina supplementation in low level could improve performance and final body weight in Farahani lambs.
    Keywords: Lamb, Probiotic, Blood metabolites, performance
  • مصطفی عبداللهی*، علی اکبر مرادی، مرتضی عبداللهی، صمد لطف الله زاده، محمدجواد بریمانی

    انتقال ایمونوگلوبولین را از مادر به نوزاد از طریق جفت یا آغوز، انتقال غیرفعال (PT) (Passive Transfer) می گویند. جفت نشخوارکنندگان از نوع سیندسموکوریال بوده و سدی در برابر انتقال ایمونوگلوبولین های مادری از طریق خون به نوزاد می باشد. پس در نشخوارکنندگان به ناتوانی در انتقال ایمونوگلوبولین های آغوز، ناتوانی در انتقال غیرفعال ایمنی (FPT) (Failure of Passive Transfer) می گویند. FPT یک بیماری نبوده و حالتی است که نوزاد را نسبت به بیماری مستعد می سازد. این مطالعه با هدف تعیین درصد FPT در بره ها و بزغاله های شهرستان گرمسار و اثر فاکتورهای نژاد، جنسیت، سن مادر، تعداد زایش مادر و نوع دام (بره یا بزغاله) بر FPT صورت گرفت. این مطالعه بر روی 101 راس بره و بزغاله ی سالم دو تا چهار روزه از 10 گله ی گوسفند و بز شهرستان گرمسار انجام گردید. پس از معاینه، تایید سلامت بالینی، ثبت جنسیت، سن، نژاد، ساعت تولد، تعداد زایش مادر، سن مادر و وزن نوزاد، 3 میلی لیتر خون به صورت استریل از ورید وداج اخذ گردید. این نمونه ها بلافاصه درون لوله های ساده فاقد ضد انعقاد و در مجاورت یخ به آزمایشگاه ارجاع داده شد و با استفاده از روش بیوره و تست کدورت سنجی سولفات روی، غلظت پروتئین تام و ایمونوگلوبولینG سرمی آنها تعیین گردید. نتایج این پژوهش رخداد 50/50 % FPT در بره ها و بزغاله های تحت مطالعه، ارتباط میان نژاد و جنسیت با بروز FPT و عدم ارتباط سن مادر، تعداد زایش مادر و نوع دام با بروز FPT را نشان داد.

    کلید واژگان: ایمونوگلوبولین, آغوز, ناتوانی در انتقال غیرفعال ایمنی, بره, بزغاله
    Mostafa Abdollahi *, AliAkbar Moradi, Morteza Abdollahi, Samad Lotfollah Zadeh, MohammadJavad Barimani

    Transfer of immunoglobulin from mother to baby through placenta or colostrum is called passive transfer (PT). The ruminant placenta is a syndesmochorial type and is a barrier against the transfer of maternal immunoglobulins from the blood to the infant. Therefore, in ruminants, the inability to transmit colostrum immunoglobulins is called Failure of Passive Transfer (FPT). This study aimed to determine the percentage of FPT in lambs and kids in Garmsar County and the effect of factors such as race, gender, mother's age, mother's parturition and type of livestock (lamb or kid) on FPT. This study was performed on 101 healthy 2-4 day-old lamb and kid in 10 herds of sheep and goats in Garmsar County. After examination, confirmation of clinical health, sex, age, race, birthday time, number of mothers, parturition, maternal age and newborn weight, 3 ml of sterile blood was obtained from the jugular vein. These samples were immediately referred to the lab in without anticoagulant tube and adjacent to the ice. The biuret method and Zn-sulfate turbidity test were determined on the level of total protein and immunoglobulin G serum. The results of this study revealed 50/50% occurrence of FPT in the lambs and kids understudy, the relationship between race and sex with the incidence of FPT, and the lack of relation between maternal age, mother's parturition and type of livestock with the incidence of FPT.

    Keywords: Immunoglobulin, Colostrum, Failure of Passive Transfer, lamb, kid
  • مصطفی عبداللهی، حمیدرضا محمدی*، اشکان جبلی جوان، مرتضی عبداللهی
    زمینه مطالعه

    کاهش حرکات شیردان نقش مهمی در بیماریزایی برخی اختلالات شیردانی همچون نفخ شیردان ایفاء می کند که درمان آن با داروهای سنتتیک عوارضی مانند اسهال و مقاومت آنتی بیوتیکی دارد و تجویز داروهای گیاهی راهکار مناسبی برای کاهش این عوارض جانبی است.

    هدف

    تعیین اثر تجویز خوراکی عصاره آبی زرد چوبه برسرعت تخلیه شیردان در بره های نوزاد.

    روش کار

    این مطالعه بر روی 12 بره ماده پنج روزه نژاد سنگسری انجام گرفت (میانگین وزن 3کیلوگرم). همه بره ها به ترتیب پنج درمان خوراکی شامل سالین (30میلی لیتر)، اریترومایسین (400میلی گرم)، زردچوبه 200 میلی گرم بر کیلوگرم، زردچوبه 250میلی گرم بر کیلوگرم و زردچوبه 300 میلی گرم بر کیلوگرم را دریافت کردند. در دقایق صفر30،60،،120، 150، 180 و 240 پس از هر درمان نمونه پلاسما از بره ها اخذ گردید و با استفاده از تست جذب استامینوفن سرعت تخلیه شیردان تعیین شد.

    نتایج

    درمان با اریترومایسین و سه دز متفاوت عصاره آبی زردچوبه (200، 250 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم) نسبت به درمان کنترل منفی سبب افزایش معنی دار سرعت تخلیه شیردان گردید (05/0>P). اثر تحریکی اریترومایسین در تخلیه شیردان به صورت معنی داری از عصاره آبی زردچوبه بیشتر بود (05/0>P). هیچ گونه عارضه جانبی بالینی به دنبال تجویز اریترومایسین و زردچوبه در بره ها مشاهده نشد.

    نتیجه گیری نهایی

    این پژوهش نشان داد که عصاره ی آبی زردچوبه اثر تحریکی بر تخلیه شیردان بره دارد اما به مطالعات بیشتری درزمینه ی اثر اجزای این گیاه بر تخلیه شیردان نیاز است.

    کلید واژگان: زردچوبه, شیردان, بره, اسپکتروفتومتری, اریترومایسین
    Mostafa Abdollahi, Hamidreza Mohammadi *, Ashkan Jebelli Javan, Morteza Abdollahi
    BACKGROUND

    Abomasal hypomotility plays an important role in pathogenesis of some abomasal disorders such as abomasal bloat which has the same serious side effects associated with using synthetic drugs for its treatment, such as diarrhea and antibiotic resistance. To decreasing these side effects, administration of herbal medicine is a good way.

    OBJECTIVES

    To determine the effect of oral administration of turmeric aqueous extract on rate of abomasal emptying rate in neonatal lambs.

    METHODS

    This study was conducted on twelve five-day-old Sangsari-female-lambs (average weight 3 kg). All lambs received five oral treatments, including saline (30 ml), erythromycin (400 mg), turmeric 200 mg/kg, turmeric 250 mg/kg, and turmeric 300 mg/kg, respectively. At 0, 30, 60, 90, 120, 150, 180, and 240 minutes after each treatment, plasma samples of lambs were taken. The rate of abomasal emptying was determined with acetaminophen absorption test.

    RESULTS

    Treatment with erythromycin and three different doses of aqueous extract of turmeric (200, 250, 300 mg/kg) increased the rate of abomasal emptying in comparison to the negative control treatment, significantly (P<0.05). The stimulatory effect of erythromycin on abomasal emptying was higher than aquatic extract of turmeric, significantly (P<0.05). No clinical side effects were observed following the administration of erythromycin and turmeric in lambs.

    CONCLUSIONS

    This study showed that aqueous extract of turmeric has a stimulatory effect on lamb's abomasal emptying but more studies are needed on the effect of this plant’s components on abomasal emptying.

    Keywords: Curcuma longa, Abomasum, Lamb, spectrophotometry, erythromycin
  • حمید اسماعیلی نجف آبادی*، غلامعلی کجوری، علی محمد احدی

    سلنیوم در ساختمان سلنوپروتیین و هورمون ها نقش حیاتی دارد. فعالیت آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباع‏زدا منجر به شکل گیری اسیدچرب غیراشباع تک رشته ای از اسیدچرب اشباع می شود. مطالعه حاضر جهت بررسی اثر تجویز خوراکی نانوذرات سلنیوم بر میزان نسخه برداری ژن آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباع‏ زدا بافت چربی دنبه بره های نر قبل از بلوغ جنسی انجام شد. بدین منظور چهارده راس بره نر تازه از شیر گرفته انتخاب شده و در گروه‏های تیمار 1 و 2 (هر یک 5 راس) و شاهد (4 راس) تقسیم شدند. نانوذره سلنیوم طی 20 روز متوالی با دوز 05/0 و 1/0 میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن به ترتیب به گروه های تیمار 1 و 2 و آب مقطر با حجم مساوی به گروه شاهد خورانده شد. نمونه برداری از بافت چربی دنبه در روزهای صفر (قبل از خوراندن نانوذره)، 20 و 30 صورت گرفت و میزان بیان ژن آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباع‏زدا به روش RT-PCR تعیین شده و داده ‏های حاصله با بهره‏ گیری از آزمون آنالیز واریانس یک‏طرفه در سطح ( 05/0<p ) مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که قبل از تجویز مقادیر مشخص شده نانوذرات سلنیوم و آب مقطر، اختلاف آماری معنی داری بین گروه ها در میزان نسخه برداری ژن آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباع‏زدا وجود نداشت، اما در روز 20 آزمایش بین گروه های تیمار 1 و 2 اختلاف معنی داری شکل گرفت (05/0<p). نتیجه این‏که تجویز نانوذرات سلنیوم با دوز 1/0 میلی‏گرم برای هر کیلوگرم وزن بدن به ‏مدت 20 روز متوالی موجب افزایش بیان ژن آنزیم استیارویل کو آنزیم آ اشباع ‏زدا و بهبود کیفیت اسیدهای چرب موجود در بافت دنبه می‏شود. به عبارت دیگر برای اولین بار نقش تاثیرگذار نانوذره سلنیوم بر شکل‏گیری اسیدچرب غیراشباع توضیح داده شد.

    کلید واژگان: نانوذرات سلنیوم, آنزیم استئارویل کو‌آنزیم‌آ اشباع‏زدا, بافت چربی دنبه, بره نر نابالغ
    Hamid Esmaeeli Najafabadi *, Gholamali Kojouri, Ali mohammad Ahadi

    Selenium play a crucial role in the formation of selenoprotein, hormones and intrinsic factors. The stearoyl-CoA desaturase enzyme (SCD) is present in many tissues of the body and its activity leads to the formation of a single-stranded fatty acid from saturated fatty acids. Present study was carried out on fat tail weaning male lambs to evaluate the effect of oral selenium nanoparticles administration on transcription rate of stearoyl-CoA desaturase enzyme. For this purpose, 14 male lambs were selected at weaning time and divided into three groups: treatment 1 (5 heads), treatment 2 (5 heads) and control (4 heads). Selenium nanoparticles were administered for 20 consecutive days at a dose of 0.05 and 0.1 mg/kg B.W. to treatment groups 1 and 2, respectively and distilled water to the control ones. Tail fat tissue samples were collected at days 0, 20 and 30 via core biopsy needle gauge 14. Transcription rate of stearoyl-CoA desaturase (SCD) enzyme gene was performed by RT-PCR method and data were analyzed statistically using ANOVA test at the level of p

    Keywords: selenium nanoparticles, Stearoyl CoA enzyme, Tail fat tissue, lamb
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال