مهدویت و عقل گرایی
عقل گرایی که تعابیر دیگر آن، راسیونالیسم، عقل پرستی، عقل زدگی، عقل بسندگی و اصالت عقل است، در قرن هفدهم، بعد از دوران رنسانس و نوزایی علمی، بر اساس دیدگاه های علمی دکارت، گالیله و نیوتون، پی ریزی شد. این پدیده در قرن هیجدهم و در ادامه روشنفکری و عقل گرایی توسط روشن اندیشانی چون دالامبر، ولتر، کندورسه و دیدرو با سرعت بیشتری تداوم یافت.
دست آورد و رهیافت روشنگری و اصالت عقل، افول عقل از جایگاه و منزلت واقعی خود و فروکاسته شدن در امور مادی و تجربی و نیز بی خاصیت شدن آن برابر خوب و بد، حق و باطل اشیا و همچنین استفاده ابزاری از عقل و محدود کردن آن در امور مشاهده ای و افت کارکرد عقل از امور والای متافیزیک به امور جزئی و روزمره است.
اسلام، در جایگاه جامع ترین، کامل ترین و آخرین دین آسمانی، برای آینده بشریت و مثبت جلوه دادن آن، اندیشه مهدویت را به بشریت معرفی کرده است، تا در کنار تحقق آرزوی دیرینه بشر و تشکیل حکومت جهانی، استعدادها و قابلیت های بشر شکوفا شده و در همه زمینه ها و در همه امور، رشد روزافزونی یابد؛ از جمله تکامل و تعالی عقول است که با فراهم شدن بسترها و از بین رفتن موانع، حرکت تکاملی عقل سرعت گرفته و شعاع آن به همه سطوح و زوایای زندگی بشر می رسد.
تفاوت اساسی و بنیادی میان عقل گرایی رنسانس و خردورزی در اندیشه مهدویت و حکومت جهانی، رشدیافتگی عقل در همه زمینه ها، حرکت متوازن عقل و اقسام آن و استفاده همه جانبه از آن در امور عالی و متافیزیک و در امور دانی و فیزیک و نیز دخالت دادن عقل در ارزش گذاری و تعیین خوب و بد اشیاء در پرتو باورداشت مهدویت است.