برآورد عدم قطعیت در تعیین سهم منابع مولد رسوب(مطالعه موردی: حوضه آبخیز تنگ بستانک)
فرسایش و رسوب از مخرب ترین پدیده هایی هستند که در مناطق مختلف خسارات فراوانی را به دنبال می آورند. جهت مدیریت موثر کنترل رسوب و اثربخشی پروژه های حفاطت خاک آگاهی از سهم منابع مختلف تولید رسوب ضروری می باشد. هدف مطالعه حاضراستفاده از شش مدل ترکیبی با رویکرد عدم قطعیت مونت کارلو جهت برآورد سهم سازندها و کاربری های اراضی مختلف در رسوب خروجی از حوزه بود. 4 عنصر کربن، مس، سیلیکون و تیتانیوم به عنوان ترکیب بهینه ردیاب ها در واحد کاربری های اراضی و عناصر استرانسیوم، تیتانیوم، مس و نسبت ایزوتوپی نئودیمیوم 144/143 به عنوان ترکیب بهینه جهت تفکیک سهم سازندهای زمین شناسی انتخاب شدند. همچنین بر اساس تابع چگالی احتمال هر ردیاب(i) در هر منبع(j) از شبیه سازی مونت کارلو با تکرار 2000 بار جهت حل مدل های کالینز(Collins)، کالینز اصلاح شده(M Collins)، موتا(Motha)، لاندور(Landwehr)، لاندور اصلاح شده(Modified Landwehr) اسلاتری(Slattery) و هوگس(Hughes) در تعیین سهم و اهمیت نسبی هر کدام از منابع رسوب استفاده شد. صدک های 5 و 95 به عنوان سطوح اطمینان عدم قطعیت مونت کارلو و صدک 50 به عنوان سهم میانگین نسبی هر منبع انتخاب شد. نتایج نشان داد برای سازندها مدل کالینز(Collins) با ضریب کارایی(ME) 99/98% و برای واحدهای کاربری اراضی مدل کالینز اصلاح شده(Modified Collins) با ضریب کارایی 99/3% بهترین مدل ها جهت برآورد سهم منابع مختلف در فرسایش و رسوب هستند. اراضی مرتعی با 76/58%(75/65-42/5) و سازند آسماری با 53/63%(60/11-46/7) بیشترین سهم را در تولید رسوب حوزه ی آبخیز تنگ بستانک دارند. سازندهای پابده گورپی و بختیاری به ترتیب با 0/24 و 0/27 و نیز اراضی باغی و مرتعی به ترتیب با 3/73 و 3/5 بیشترین اهمیت نسبی را به خود اختصاص دادند.