به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

احمد نوحه گر

  • نیما امیرشکاری، احمد نوحه گر*، زینب سازور
    هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی استحصال انرژی از منابع تجدیدپذیر و طراحی سیستم هیبریدی از آن ها در جزیره قشم است. برای دستیابی به این رهیافت، ابتدا با استفاده از داده‏های سرعت باد و تابع توزیع ویبول و تابع گاما، چگالی احتمال وقوع سرعت باد، توان نیروی باد و میزان استحصال انرژی از توربین بادی محاسبه شد. سپس، سرعت جریان آب در بندر لافت در سواحل شمالی قشم به دست آمد و توان نیرو از امواج جزر و مد و استحصال انرژی از هیدروتوربین محاسبه شد. در نهایت، با نرم‏افزار HOMER، مدل هیبریدی از 3 مگاوات پنل خورشیدی، توربین بادی 100 کیلوواتی، هیدروتوربین جزر و مدی 100 کیلوواتی به همراه مبدل و باتری طراحی شد و میزان انرژی پاک قابل استحصال از سیستم و هزینه آن محاسبه شد. نتایج بررسی توان باد نشان داد قدرت عملی توربین با قطر 4 متر در ارتفاع 10 متری حدود 375 وات و در ارتفاع 50 متری 982 وات است که در 4176 ساعت از سال توربین می‏تواند الکتریسیته تولید کند. محاسبات مربوط به جزر و مد نشان داد می‏توان سالانه 206 مگاوات برق تولید کرد، ولی اگر توربین 100 کیلوواتی نصب شود، می‏توان بیش از 900 مگاوات برق استحصال کرد. نتایج سیستم هیبریدی نشان داد می‏توان سالانه 2/6 گیگاوات ساعت انرژی در سال تولید کرد و انرژی مصرفی 575 خانوار را در سال تامین کرد. با اجرای این پروژه هیبریدی، قیمت تمام شده هر کیلووات انرژی تجدیدپذیر حدود 2/3 دلار و هزینه خالص 13.769.120 دلار خواهد بود.
    کلید واژگان: انرژی پاک, سیستم هیبریدی, هیدروتوربین, جزیره قشم, سبد انرژی
    Nima Amirshekari, Ahmad Nohegar *, Zeinab Sazvar
    The main goals of this research are to investigate energy extraction from renewable sources and design a hybrid system in Qeshm Island. To achieve this approach, first, using wind speed data, the Weibull distribution function and the gamma function, the probability density of wind speed, force power, and the amount of energy extraction from the wind turbine were calculated. Next, the speed of water flow in Laft Port (Qeshm Island) was obtained and the power of tidal waves and energy extraction from the hydro turbine were calculated. Finally, used by HOMMER software, a hybrid model of 3 MW solar panel, 100 kW wind turbine, and 100 kW tidal hydro turbine with converter and battery was designed and the amount of clean energy that can be extracted from the system and its cost were calculated. The results of the wind power showed that the practical power of the turbine by diameter of 4 m at 10 m above ground is 375 watts and at 50 m is 982 watts, which can produce electricity in the 4176 hours/year. Calculations related to tides showed that 206 MWh of electricity can be produced annually, but if a 100-kW turbine is installed, more than 900 MW can be obtained.  The results of the hybrid system showed that is possible to produce 2.6 GWh/year and provide the energy consumption of 575 households per year. By the implementation of this hybrid project, the cost price of 1 kWh of renewable energy will be about 2.3 $, and the current net cost will be 13,769,120 $.
    Keywords: Clean Energy, Hybrid, Hydro Turbine, Qeshm Island, Energy Basket
  • سید جلال الدین خشکنابی، احمد نوحه گر*، محمدجواد امیری

    برنامه ریزی جهت ارتقای سطح تاب آوری و ظرفیت پاسخگویی شهر تبریز که در این مطالعه منطقه 2 شهر تبریز می باشد، در برابر زمین لرزه در وضع موجود به ویژه در حین وقوع زمین لرزه و تخلیه محله، مستلزم شناسایی محلات ضعیف و حساس در برابر زلزله و ارزیابی سطح تاب آوری آن است. در این مطالعه با توجه به احتمال وقوع بحران زمین لرزه، ظرفیت پاسخگوئی و تاب آوری منطقه دو تبریز در برابر زمین لرزه ارزیابی شد. ابتدا شاخص های موثر در تاب آوری با تکنیک دلفی تهیه و در قالب 12 شاخص دسته بندی شد. سپس با مدل تحلیل شبکه (ANP)، شاخص ها وزن دهی شده و با عملگر SUM رویهم گذاری شدند. با تکنیک SVM، محله های منطقه دو از لحاظ تاب آوری خوشه بندی شده و الگوی فضایی با مدل موران تحلیل شد؛ ارتباط شاخص ها و تاب آوری نیز با مدل رگرسیون وزن دار جغرافیایی تحلیل حساسیت شد. نتایج نشان داد شاخص های دسترسی به فضاهای باز، نفوذناپذیری و کیفیت بنا به-ترتیب با درجه عضویت فازی 174/0، 137/0 و 137/0 بیشترین اهمیت را دارند. 35 درصد از منطقه دو تاب آوری ضعیف در برابر زمین لرزه دارد، اما حدود 65 درصد تاب آوری متوسط تا تقریبا مناسب است. محله های ضعیف در شمال غربی (گلباد، حلمه، قورخانه، شهید منتظری و گل گشت) و محله های مناسب نیز دانشگاه تبریز، الهی پرست، زعفرانیه، ساری زیرا، عباس میرزا و گل شهر است. مدل موران نشان دهنده تایید الگوی خوشه بندی تاب آوری در برابر زمین لرزه است. ضرایب مدل GWR بیان گر صحت مدل برای پیش بینی تاب آوری است. نتایج ماتریس سوات نشان می دهد ساکنین محله های منطقه دو تبریز به لحاظ توانمند بودن برای مقابله با زمین لرزه در وضعیت متوسط به پایین قرار دارد.

    کلید واژگان: تاب آوری, تحلیل فازی, زمین لرزه, راهبرد, منطقه 2 تبریز
    Seyed Jajaloddin Khoshkanabi, Ahmad Nohegar *, Mohamadjavad Amiri
    Introduction

    Tabriz is located a short distance from the fault north of Tabriz, which is one of the areas with a very high relative risk in earthquake risk. The region of 2 municipalities of Tabriz, where many scientific and tourism centers are located, is at risk of earthquakes. In this study, according to the possibility of earthquake crisis, the level of urban resilience and the response capacity of the district 2 of Tabriz were evaluated against earthquakes.

    Methodology

    At first, the effective indicators in resilience were prepared by interview and nominal group method and Delphi technique and were categorized into 12 criteria. Next, the indices were weighted by ANP, the layers (indices) were superimposed with the SUM fuzzy. The neighborhoods of the region 2were clustered by SVM, in terms of resilience and the spatial pattern of the clusters was analyzed by Moran's autocorrelation model; The relationship between the indicators and the level of resilience was analyzed by the GWR model. Finally, SWAT technique and QSPM matrix were used to develop operational strategies for poor neighborhoods.

    Result and discussion

    The results showed that the indicators of access to urban open spaces, urban impermeability and quality are the most important in resilience with fuzzy membership degrees of 0.174, 0.137 and 0.137 respectively. Approximately 35% of the district 2 of Tabriz has weak resilience against earthquakes, but about 65% has moderate to almost adequate resilience. The weak neighborhoods are related to the north-western neighborhoods (Golbad, Halmeh, Qorkhaneh, Shahid Montazeri and Gol-Gasht) and the suitable neighborhoods are Tabriz University, Elahi Parast, Zafaranieh, Sari Zira, Abbas Mirza and Golshahr. Moran's model shows the confirmation of the urban resilience clustering model of the region against earthquakes. The coefficients of the GWR model indicate the validity and accuracy of the model for predicting the level of resilience. The results of the SWAT technique show that the studied factors are placed in the district 2 of Tabriz and in the fifth house (V) that the residents of the neighborhoods of district 2 of Tabriz in terms of being able to deal with the earthquake in the condition is medium to low. The strategies are also aggressive (SO) and its goal is to make maximum use of external opportunities with internal strengths and in this way maintain the external factors of the current conditions and grow and strengthen these conditions in the future.

    Conclusion

    The urban resilience evaluation framework and the preparation of spatial maps for resilience evaluation can be a practical guide to determine the strengths and weaknesses of a city against earthquakes. These results can help planners in spatial planning and urban environment. In addition, authorities can use the results to develop disaster risk reduction programs and policies. They can use the framework introduced in this study to identify areas of vulnerability that should be prioritized during resilience efforts.

    Keywords: Resilience, Fuzzy Analysis, Earthquake, Strategy, Tabriz
  • حمید جورکش، محمدجواد امیری*، احمد نوحه گر
    سابقه و هدف

    سیلاب ناشی از افزایش ناگهانی ارتفاع آب رودخانه به دلیل وقوع بارندگی شدید است. آب اضافه از دبی پایه و بستر رودخانه خارج شده و وارد محیط مجاور می شود که باعث می شود خسارت های هنگفتی به اکوسیستم ها و زیرساخت های منطقه در دشت های سیلابی  وارد شود. به منظور تدوین برنامه ی راهبردی در مسیر مدیریت بحران، شناخت سازوکار و تکوین پدیده ی سیلاب و میزان رواناب ایجادشده ناشی از آن در اولویت قرار دارد. طی سال های اخیر، سیلاب های فراوانی در حوضه آبریز رودخانه خشک شیراز اتفاق افتاده است. مهیب ترین سیلاب منطقه در روزهای 5 و 6 فروردین ماه 1398 در حوضه رخ داد و خسارت های اقتصادی- اجتماعی و جانی شدیدی بر منطقه و مردم شهر وارد ساخت. با شناخت سازوکارها و تکوین الگوهای اتمسفری مولد سیلاب، می توان اولین گام را در مهار سیلاب برداشت و همچنین با پیش بینی میزان رواناب تولید شده، نحوه ی مقابله با آن را تشخیص داد. به همین دلیل پژوهش حاضر در راستای مدیریت محیط زیستی حوضه ی آبخیز رودخانه خشک شیراز، سعی در رهیافت مدیریت سیلاب بر مبنای شناخت الگوهای مولد سیلاب و شبیه سازی میزان رواناب تولید شده را دارد.

    مواد و روش ها

    به منظور بررسی ویژگی های بارش در محدوده ی مطالعاتی رودخانه خشک شیراز، میزان بارش روزانه از 12 ایستگاه باران سنجی در محدوده طی بازه ی زمانی 2001 تا 2019 به دست آمد. سپس بارش ها در مقیاس سالانه و ماهانه مرتب شد و در محیط پردازشی ArcGIS، پهنه بندی بارش با الگوریتم کریجینگ انجام شد. همچنین بارش های بیش از 40 میلی متر از 12 ایستگاه باران سنجی استخراج گردید و به عنوان روزهای سیلابی درنظر گرفته شد. برای هر ایستگاه باران سنجی، تعداد روزهای سیلابی تعیین شده و در محیط ArcGIS، پهنه بندی روزهای سیلابی با الگوریتم کریجینگ انجام شد.  سپس، سه وقوع سیلاب در روزهای 16 فوریه 2017، 26 مارس 2019 و 23 ژانویه 2020 که در هر سه روز، میانگین بارش در محدوده ی مطالعاتی شیراز، 100 میلی متر بود، انتخاب شده و با رویکرد سینوپتیکی، اندرکنش های جوی و الگوهای مولد سیلاب شناسایی گردید. سپس با استفاده از مدل هیدرولوژیکی HEC-HMS میزان تبدیل بارش به رواناب در هر یک از زیرحوضه های موجود در محدوده مطالعاتی شیراز شبیه سازی شد.

    نتایج و بحث: 

    نتایج نشان داد که بیشینه ی بارش در فوریه و  کمینه ی آن در جولای رخ می دهد. بیشینه ی بارش سالانه در مناطق کوهستانی قلات و گلستان با 627 میلی متر و کمینه ی آن در مهارلو به میزان 245 میلی متر است. نتایج سینوپتیکی نشان داد که استقرار ناوه ی کم ارتفاع و سردچال جوی تراز 500 هکتوپاسکال در شرق مدیترانه به همراه استقرار سیستم کم فشار دینامیکی ایران موجب ناپایداری هوای سطحی در استان فارس شده و با تزریق رطوبت از خلیج فارس به توده ی هوا، موجب وقوع  بارش های سیلابی در شیراز شده است. نتایج مدل سازی بارش- رواناب نشان داد که بیشترین میزان رواناب در زیرحوضه های صدرا و قلات به ترتیب 5773 و 5076 هزارمترمکعب بود و بیشینه ی دبی پیک نیز در صدرا و قلات به ترتیب 666 و 389 مترمکعب در ثانیه بود که طی ساعت 17:00 اتفاق افتاد. بیشترین حجم نفوذ بارش در قلات و چنار راهدار به ترتیب 5423 و 2546 هزارمترمکعب بود و کمترین میزان نفوذ در دروازه قران با 247 هزارمترمکعب بود که دلیل اصلی آن تراکم بالای کاربری مسکونی- تجاری در این زیرحوضه است.

    نتیجه گیری

    پیشنهاد می گردد که به منظور مدیریت بحران سیلاب در شیراز، مدیریت رواناب های تولیدشده در زیرحوضه های شمالی همچون قلات، گلستان و صدرا و استفاده از الگوهای مناسب مدیریت رواناب مانند زیرساخت های سبز و آبی می تواند در مهار سیلاب کارساز باشد.

    کلید واژگان: سردچال, سیلاب, HEC-HMS, رواناب, شیراز
    Hamid Jorkesh, MohammadJavad Amiri *, Ahmad Nohegar
    Introduction

    Flood is caused by a sudden increase in the water level of a river due to heavy rainfall, in which excess water flows out of the basin and the riverbed and enters adjacent areas, causing extensive damage to the region's ecosystems and infrastructure. In order to determine and implement a strategic plan in the direction of crisis management, understanding the mechanism and development of the flood phenomenon and the amount of subsequent runoff is a priority. In recent years, flood events have occurred in the catchment area of ​​the dry river of Shiraz; The most terrible flood event occurred on the 25th and 26th of March 2019 in the basin and caused severe economic, social and human damage to the people of the city. By recognizing the mechanisms and developing atmospheric patterns of flood generation, the first step can be taken in flood control; Also, by predicting the amount of runoff produced, how to deal with it can be identified. For this reason, in order to manage the environment of the dry river basin of Shiraz, the present study tries to approach flood management based on recognizing flood generating patterns and simulating the amount of runoff produced.

    Material and Methods

    In order to study rainfall in the dry river of Shiraz, the daily rainfall was obtained from 12 rain gauge stations in the area in the period 2001 to 2019. The rainfalls were then sorted on an annual and monthly scale, and the rainfall was zoned using the Kriging algorithm in ArcGIS. Also, rainfalls of more than 40 mm were extracted from 12 rain gauge stations and were considered as flood events. For each rainfall station, the number of flood events was determined and flood events were zoned by the kriging algorithm in ArcGIS. Next, three events of flood on 16 February 2017, 26 March 2019 and 23 January 2020, when the average rainfall in the Shiraz watershed was 100 mm every three days, were selected and interacted with a synoptic approach. Atmospheric conditions and flood patterns were identified. Next, using the HEC-HMS hydrological model, the amount of rainfall to runoff conversion in each of the sub-basins in the Shiraz watershed was simulated.

    Results and Discussion

    The results showed that the maximum precipitation occurs in February and the minimum in July. The maximum annual rainfall is 627 mm in the mountainous areas of Qalat and Golestan and the minimum is 245 mm in Maharloo Lake. Synoptic results showed that the low altitude and cold-water trough at the level of 500 hPa in the eastern Mediterranean along with the dynamic low-pressure system in Iran caused surface air instability in Fars Province and by injecting moisture from the Persian Gulf to the massif. The weather has caused floods in Shiraz. The results of rainfall-runoff modeling showed that the highest runoff in Sadra and Qalat sub-basins were 5773 and 5076 thousand m3, respectively, and the maximum peak discharge in Sadra and Qalat was 666 and 389 m3/sec, respectively. It happened at 17:00. The highest volume of rainfall penetration in Qalat and Chenar Rahdar was 5423 and 2546 thousand m3, respectively, and the lowest level of penetration in the Quran Gate was 247 thousand m3, the main reason being the high density of residential-commercial use in this sub-basin.

    Conclusion

    Therefore, it is suggested that in order to manage the flood crisis in Shiraz, controlling runoff produced in northern sub-basins such as Qalat, Golestan and Sadra and increasing the level of permeability can be effective in controlling floods.

    Keywords: Cut of low, Flood, HEC-HMS, Runoff, Shiraz
  • سید امیر امیری زاد، احمد نوحه گر*

    پژوهش حاضر در راستای شناسایی وارونگی های دمایی، شدت و ارتباط آن با آلاینده های جوی در منطقه صنعتی غرب بندرعباس انجام شد. برای دستیابی به این رهیافت، ابتدا گلباد منطقه ترسیم شد؛ سپس با دریافت داده های میانی جو از رادیوسوند بندرعباس و ترسیم نمودار اسکیوتی، روزهای وارونگی دمایی استخراج شد. فراوانی و نوع وارونگی ها در مقیاس ماهانه و فصلی بررسی شد. برای مدل سازی احتمال وقوع وارونگی، رگرسیون لجستیک بر داده ها برازش داده شد. شدت وارونگی نیز در مقیاس ماهانه بررسی شد و معادله خطی آن با رگرسیون چندگانه ترسیم شد. میزان پارامترهای جوی در روزهای وارونگی و عدم وارونگی با آزمون تی استیودنت بررسی شد و درنهایت ارتباط بین غلظت آلاینده های جوی با وارونگی ها شناسایی شد. نتایج نشان داد باد غالب در منطقه، جنوب شرقی است که از دریای خلیج فارس به سمت خشکی می وزد. در منطقه، 223 روز از سال وارونگی اتفاق می افتد که 157 مورد از آن تابشی و 66 مورد فرونشینی است. وارونگی ها در زمستان و بهار بیشتر از تابستان و پاییز است. پایه وارونگی در زمستان در 10 متری است؛ اما در تابستان ریزش دینامیکی هوای گرم باعث تشکیل وارونگی فرونشینی می شود و ارتفاع پایه لایه به بیش از 100 متر می رسد. حدود 2/51 درصد وارونگی ها شدت ضعیف، 9/37 درصد متوسط، 7/7 درصد شدت زیاد و 3 درصد شدت خیلی زیاد است. وارونگی بیشترین تاثیر را بر ذرات معلق و ازن دارد؛ به طوری که وارونگی باعث شده است که غلظت ذرات معلق سالانه حدود 52 پی پی ام نسبت به شرایط عدم وارونگی افزایش یابد.

    کلید واژگان: وارونگی دما, رگرسیون لجستیک, آلودگی هوا, ذرات معلق, بندرعباس
    seyed amir amirizad, ahmad nohegar *
    Introduction

    This study tries to investigate the temperature inversion and its role in the concentration of air pollution in the region by using the data observed by Bandar Abbas Radio Sound and the recorded data of meteorological parameters and air pollution in the site of the Persian Gulf Special Economic Zone and to know the characteristics of temperature inversion and its effect on the distribution of industrial pollutants.

    Materials and methods

    The Special Economic Zone of the Persian Gulf Industries is located in the 13 km of Shahid Rajaee Highway, west of Bandar Abbas in Hormozgan Province - the northern shores of the Persian Gulf. In order to analyze anemometer data and state of the direction and speed of winds in the region, Wind rose Plot software was used. In order to investigate the characteristics of temperature inversion in the region and its relationship with the concentration of air pollutants, radiosonde data and the Bandar Abbas Skew-T diagram were used. After downloading the data, using the RAOB software, Skew-T diagram was drawn for Bandar Abbas and the temperature inversion characteristics were obtained from it. In order to model and predict the possibility of temperature inversion, logistic regression model fitting was used. Temperature inversions according to intensity in four separate groups including: weak (0.000-0.010), medium (0.011-0.20), severe (0.021-0.030) and very severe (high 0.031) was divided. In order to equate the intensity of inversion and the effect of climatic variables and characteristics of the temperature, altitude and pressure layer on its intensity, multiple linear regression was used in a step-by-step method. The concentration of standard air pollutants, including PM10, CO, O3, NO2 and SO2 were obtained from the pollution control center at the site of the Persian Gulf Special Economic Zone on a daily basis. After examining the pollutants, their concentration was compared on days of inversion and non-inversion, and their relationship with atmospheric characteristics and characteristics of inversions was investigated.

    Result

    The winds speed classes of the region were prepared on a seasonal scale. The results show that the south and southeast winds are the dominant winds in the region, which is known as the sea breeze. The results of extracting days with temperature inversion in the industrial area showed that the most inversions are in June and May; Also, Feb and Apr are on the same floor in the third row. In July, August and September, the number of inversions decreases and peaks again in autumn. The results of comparing the mean of Student's t-test showed that among meteorological parameters, temperature and wind speed in inversion days and unstable days (no inversion) have significant differences, but relative humidity, air pressure and wind direction, although in two types There are few changes in the inversion conditions, but their differences are not significant. The logistic regression results show that the dependent variable of temperature inversion can be explained with 67% confidence using independent variables. Therefore, the final model is drawn with the variables of ground pressure, wind speed and sensible heat flow according to the equation. Weak inversions are the most frequent. About 51.2% of inversions have weak intensity, 37.9% have medium intensity, about 7.7% have high intensity and only about 3% have very high intensity. According to the monthly scale, the highest percentage of the frequency of weak weather was in July (73%) and the lowest in March (30%). But extreme inversions are the most frequent in January (11%) and in the warm half of the year there are no extreme inversions. The annual average intensity of inversion in the region is average (0.017), but in the hot half of the year (spring and summer), the intensity of inversions is weak and in the cold half of the year (autumn and winter), and the average of the strongest inversions is in March. It happened. The standardized concentration difference of PM10, CO, O3, SO2 and NO2 pollutants was investigated under stable (inversion) and unstable (non-inversion) atmospheric conditions, and the results of the Student's t-test showed that the average concentration difference of PM10, CO, O3 in inversion conditions and The lack of inversion was significant at the 0.01 level; However, no difference was observed in the concentration of SO2 and NO2. The concentration of all pollutants was also higher during inversion than in non-inversion conditions. Therefore, inversion plays an important role in the concentration of atmospheric pollutants in the region. Inversion increased the concentration of PM10 by 56 μg/m3 compared to non-inversion conditions. CO concentration also increased by 0.46 ppm under the influence of inversion. Air inversion and stability have the greatest effect on ozone (O3), which increased by 61.5 ppb. Also, sulfur dioxide increased by 0.11 ppb and nitrogen dioxide by 2.6 ppb on inversion days compared to non-inversion days.

    Discussion and Conclusion

    The results of the investigation of the wind situation in the industrial area west of Bandar Abbas show that the dominant wind is south and south-east, and then the south-southwest directions are the first-order winds. Velocity greater than 12 meters per second exists only in the south direction and with negligible frequency. In most directions, the wind speed is less than 6 meters per second, which was consistent with the results of Kamijani et al. (2014); So that they came to the conclusion that the frequency of high-speed wind decreases from the west to the east of the Persian Gulf, and in Bandar Abbas and the east of the Persian Gulf, the frequency and strength of southerly winds increases compared to the west coast of the Persian Gulf, which is the main reason for the formation of low pressure. In the summer season, this low pressure moves to the eastern coast of the Persian Gulf in the Oman Sea, which increases the frequency of southerly winds, especially on the coasts of Bandar Abbas and Qeshm. In winter, due to the decrease in wind speed, the depth of the layer and the intensity of the inversion increased, and on the contrary, in the summer, the intensity of the inversion decreased with the increase of the wind speed. In the northern cities of Iran, including Tehran, Mashhad and Tabriz, the inversion is more in winter and is of the radiation type, which is the main reason for the stability of the air and the formation of the inversion; However, in the studies related to Tehran, Mashhad and Tabriz (Shamsipour et al., 2013; Sadeghi et al., 2014; Yaori and Saseh, 2011), the role of wind speed and relative humidity has not been mentioned much; However, the results of the current research show that wind speed and relative humidity on the ground have a significant correlation with the intensity of the inversion.

    Keywords: Inversion, Logistic Regression, Air Pollution, PM10, Bandar Abbas
  • گل آفرین زارع، بهرام ملک محمدی *، حمیدرضا جعفری، احمدرضا یاوری، احمد نوحه گر
    زمینه و هدف

    تالاب ها به عنوان یکی از مهم ترین انواع اکوسیستم های جهان به شدت در حال تهدید می باشند. تالاب پریشان علاوه بر اینکه جزء مناطق حفاظت شده ایران قرار دارد بلکه به عنوان تالاب بین المللی و نیز ذخیره گاه زیست کره نیز شناخته شده است. درک روند تغییرات این تالاب می تواند برای بهبود وضعیت آتی آن بسیار مفید باشد. از این رو هدف پژوهش حاضر پایش تغییرات پهنه آبی تالاب پریشان در بازه زمانی 30 ساله می باشد.

    روش بررسی

    در راستای هدف تحقیق تصاویر ماهواره لندست برای چهار دوره زمانی 1366، 1377، 1386 و 1395 به همراه سایر داده های مورد نیاز تهیه گردید. با انجام پردازش های مورد نیاز در نرم افزار ENVI 4.7، نقشه های پوشش اراضی تالاب پریشان با بهره گیری از شاخص تفاضلی نرمال شده پوشش گیاهی و شاخص تفاضلی نرمال شده آب در قالب روش درخت تصمیم در سه طبقه پهنه آبی، پوشش گیاهی و سایر اراضی استخراج شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که در بازه بلندمدت سی ساله (1987 تا 2016) از مساحت 1963 هکتاری پهنه آبی تالاب پریشان تنها 13 هکتار در انتهای بازه باقیمانده است. پایش تغییرات نشان می دهد که پهنه آبی تالاب پریشان نسبت به سال 1366 حدود 1950، نسب به سال 1377 حدود 3605 و نسب به سال 1386 حدود 2272 هکتار کاهش مساحت داشته است.

    بحث و نتیجه گیری

    استفاده از داده های ماهواره ای و تکنیک های سنجش از راه دور به همراه مدل طبقه بندی درخت تصمیم حاکی از قابلیت روش مورد استفاده برای شناسایی و طبقه بندی پوشش اراضی در محدوده های تالابی که پوشش گیاهی و آب درهم تنیده اند، می باشد.

    کلید واژگان: تصاویر ماهواره ای, پوشش اراضی, روش درخت تصمیم, تالاب پریشان.
    Golafarin Zare, Bahram Malek Mohammadi *, Hamidreza Jafari, Ahmad Reza Yavari, Ahmad Nohegar
    Background and Objective

    Wetlands, as one of the most important types of ecosystems in the world, are extremely threatened. In addition to being part of Iran's protected areas, the Parishan wetland is also known as an international wetland and biosphere reserve. Understanding the process of changing in this wetland, can be very helpful in improving its future status. Therefore, the purpose of the present study is to monitor the changes in the over a 30-year period.

    Material and Methodology

    For the purpose of the research, Landsat satellite images were prepared for four time periods of 1987, 1998, 2007 and 2016 along with other required data. By performing the required preprocessing in ENVI 4.7 software, Parishan wetland land-cover maps was extracted using Normalized Difference Vegetation Index and Normalized Difference Water Index combining with Decision Tree method in three class including water-body, vegetation and others land-cover.

    Findings

    The results showed that after 30 years only 13 hectares of 1963 hectares of Parishan wetland water-body remained. Monitoring of changes shows that Parishan wetland water-body has decreased by 1950 hectare in comparison to 1987, 3605 hectare in comparison to 1998 and 2272 hectare in comparison to 2007.

    Discussion and Conclusion

    using satellite data and remote sensing techniques along with Decision Tree classification model indicate the capability of this method for identifying and classifying land-cover in wetland areas where vegetation and water are intertwined.

    Keywords: Satellite Imagery, Land-Cover, Decision Tree Method, Parishan Wetland
  • محمود بهروزی، احمد نوحه گر*، پانیسا حسن زاده
    در این مطالعه کیفیت پساب تصفیه شده جزیره کیش که منبع اصلی آبیاری فضای شهری کیش است، ارزیابی شد. ابتدا از 12 نقطه ذخیره آب نمونه برداری و به آزمایشگاه آب و فاضلاب دانشگاه تهران منتقل شد و پارامترهای فیزیکوشیمیایی آب شامل قلیائیت (pH)، هدایت الکتریکی (EC)، نیاز بیوشیمیایی اکسیژن (BOD)، نیاز شیمیایی اکسیژن (COD)، کل جامدات معلق (TSS)، مواد جامد محلول (TDS)، نسبت جذب سدیم (SAR)، فسفات و نیترات، منیزیوم، کلسیم و سدیم اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که در مخازن، آب حالت قلیائی دارد و EC آن بین 2/0 تا 9/1 است که کمتر از حد استاندارد می باشد؛ از 12 مخزن آب، 7 مخزن شامل پارک مرجان، هنگام، استخر کاکتوس، استخر مرکز همایش ها، استخر ایران، باغ راه و استخر پارک گلستان غلظت BOD بیشتر از حد استاندارد است که یک خطر زیستی برای محیط زیست محسوب می شود. در 7 نقطه غلظت TSS بیشتر از حد استاندارد است که شامل پارک مرجان، پارک هنگام، استخر کاکتوس، مرکز همایش ها، استخر ایران، باغ راه و پارک گلستان است. بر اساس استانداردهای جهانی، میزان فسفات در مخازن آب مصرفی کیش زیاد بوده و مستلزم مدیریت آن به ویژه در تصفیه خانه های فاضلاب است. بیشترین SAR در مرکز همایش ها، تصفیه خانه شمال و پارک گلستان بود، اما میزان آن در پاویون، پارک مرجان، سیمرغ و کاکتوس کمتر از 4 بوده و بیان گر مطلوبیت آن برای آبیاری است؛ اما مخازن مرکز همایش ها و تصفیه خانه شمال مستلزم مدیریت بیشتری است، چون که استفاده دراز مدت از این پساب، می تواند منجر به شور شدن خاک جزیره کیش شود.
    کلید واژگان: آبیاری, فضای سبز, نسبت جذب سدیم, کیش
    Mahmoud Behrouzi, Ahmad Nohegar *, Panisa Hassanzadeh
    In this study, the quality of the treated wastewater of Kish Island, which is the main source of irrigation for the urban area of Kish, was evaluated. First, samples were taken from 12 water storage points and transferred to the water and wastewater laboratory of Tehran University. The samples were transferred to the Laboratory of Tehran University and the physicochemical parameters include pH, EC, BOD5, COD, TSS, TDS, SAR, phosphate and nitrate, Mg, Ca and Na were measured. The results showed that in green space irrigation tanks, the water is pH and EC are between 0.2 and 1.9, which is lower than the standard; 7 reservoirs including Marjan Park, Hangman, Cactus Pool, Convention Center Pool, Iran Pool, Bagh Rah and Golestan Park Pool have BOD higher than the standard, which is considered a biological hazard for the environment. TSS is higher than the standard in 7 reservoirs, which include Marjan Park, Hangman Park, Cactus Pool, Iran Pool, Bagh Rah and Golestan. According to international standards, the amount of phosphate in water reservoirs is high and requires its management, especially in sewage treatment plants. The highest SAR was in the convention center, North Water Treatment Plant and Golestan Park, but its level in Pavion, Marjan Park, Simorgh and Cactus was less than 4, indicating its desirability for irrigation. But the reservoirs of the convention center and the northern treatment plant require more management, because the long-term use of this wastewater can lead to salting of the soil of Kish Island.
    Keywords: Irrigation, Green Space Area, SAR, Kish
  • سمانه حبیبی، محمود بهروزی، احمد نوحه گر*
    سابقه و هدف

    انتشار ذرات معلق از اگزوز خودروها، سایش لاستیک و لنت، روان کننده های موتور و سایش حصار خیابانی، حاوی فلزات سنگینی است که سلامت اکوسیستم شهری را با خطر آلودگی مواجه می سازد؛ اما عمده ی ذرات بر اندام هوایی گیاه و خاک بستر آن رسوب نموده و جذب گیاه می شود. گونه های مقاوم به آلودگی و دارای ظرفیت بالا برای جذب ذرات معلق، می تواند برای حذف ذرات معلق از هوای محیط شهری به کار آیند. به همین دلیل در پژوهش حاضر، سعی در سنجش و ارزیابی غلظت فلزات سنگین در اندام هوایی و خاک بستر گونه های درختی شهر بندرعباس است و گونه ای که بیشترین پتانسیل جذب فلزات سنگین را دارد، شناسایی گردد.

    مواد و روش ها

    به منظور دستیابی به رهیافت پژوهش، ابتدا سه گونه ی درختی شامل: چریش (Azadirachta indica)، کونوکارپوس (Conocarpus erectus L.) و کهور (Prosopis juliflora) بعنوان گیاهان غالب شهر بندرعباس انتخاب گردید و در 30 نقطه از میدان ها و خیابان های اصلی شهر به همراه پنج نقطه از محیط غیرآلوده در بیرون شهر (شاهد)، از خاک سطحی و برگ این گونه ها نمونه برداری شد و پس از آماده سازی و هضم نمونه ها، غلظت فلزات سنگین (کادمیوم، منگنز، روی و سرب) با استفاده از دستگاه جذب اتمی در نمونه های خاک و برگ درختان اندازه گیری شد. سپس اختلاف غلظت فلزات سنگین بین گونه های درختی با آزمون تحلیل واریانس و همچنین بین خاک و برگ و بین محیط شهری و شاهد با آزمون تی استیودنت بررسی شد. درنهایت برای تعیین گونه ی درختی با تجمع دهندگی بالای فلزات سنگین، از دو شاخص تجمع زیستی (BCF) و شاخص تجمع فلز (MAI) استفاده گردید.

    نتایج و بحث: 

    نتایج نشان داد که الگوی فلزات سنگین در خاک و برگ گونه های درختی به صورت Mn > Zn > Pb > Cd بود. بیشینه ی غلظت فلزات سنگین به ترتیب در خاک و برگ گونه ی کونوکارپوس، چریش و کهور بود. ازلحاظ مکانی، بیشترین غلظت فلزات سنگین در نقاط نمونه برداری مربوط به بلوار امام حسین بود که امتداد شرقی - غربی داشته و از شمال شهر بندرعباس عبور کرده و بلوارهای شمالی - جنوبی شهر نیز به آن متصل اند؛ اما کمینه ی غلظت فلزات سنگین در بلوار خلیج فارس مشاهده شد. غلظت فلزات منگنز و سرب در خاک گونه های گیاهی متفاوت بود و اختلاف آن ها در سطح 95 درصد معنادار بود، اما غلظت کادمیوم و روی در خاک گونه های درختی اختلافی مشاهده نشد. در اندام هوایی گونه های درختی موردمطالعه، غلظت سرب، منگنز و روی تفاوتی مشاهده نشد و اختلاف آن ها در سطح 95 درصد معنادار نبود؛ اما غلظت کادمیوم در اندام هوایی گونه ها (برگ درختان)، متفاوت بوده و اختلاف بین گونه ها در سطح 95 درصد معنادار بود. اختلاف آماری غلظت فلزات سنگین بین خاک و برگ درختان در سطح 95 و 99 درصد معنادار بود؛ همچنین غلظت فلزات سنگین در خاک و برگ درختان بین محیط شهری و شاهد در سطح 95 درصد اختلاف معناداری داشت. الگوی شاخص تجمع زیستی در همه ی گونه ها Zn > Pb > Mn > Cd بود و فلزات سنگین دارای انباشت گر متوسط برای گونه های درختی بودند. شاخص تجمع زیستی (MAI) نشان داد که کونوکارپوس دارای بیشترین پتانسیل جذب فلزات سنگین است و کمترین پتانسیل جذب نیز در گونه ی کهور مشاهده گردید. در توزیع مکانی این شاخص نیز، بلوار امام حسین و خیابان هایی که از آن انشعاب می گیرند، دارای بیشترین شاخص تجمع زیستی فلزات سنگین هستند.

    نتیجه گیری

    گونه ی کونوکارپوس با جذب آلاینده های ناشی از ترافیک شهری، موجب پالایش هوای آلوده ی شهر بندرعباس می شود. کهور یا سمر که یکی از درختان مهاجر در شهر بندرعباس می باشد، با ریشه های قوی و عمیق موجب خشکیدن آب های سطحی و زیرزمینی منطقه می شود. از طرف دیگر، پتانسیل آن برای جذب آلاینده های هوای شهری بسیار ضعیف است. بنابراین کونوکارپوس و دیگر گیاهانی که علی رغم مقاومت در برابر خشکی و گرما، پتانسیل بالایی در پالایش آلودگی شهری دارند، می تواند جایگزین کهور گردد.

    کلید واژگان: کنوکارپوس, بندرعباس, کادمیوم, شاخص تجمع فلز, شاخص تجمع زیستی
    Samaneh Habibi, Mahmoud Behrouzi, Ahmad Nohegar *
    Introduction

    Emissions of particulate matter from car exhaust, tire wear, engine lubricants and street fence wear contain heavy metals, which are dangerous for the urban ecosystem. However, most of the particles are deposited on the canopy and soil of plants, which are absorbed by them. Pollution-resistant species with a high capacity to absorb suspended particles can be used to remove suspended particles from the urban environment. For this reason, in this study, concentrations of heavy metals in the leaves and soil of tree species in Bandar Abbas were measured and evaluated. Also, species with the highest potential for adsorption of heavy metals were identified. 

    Material and methods

    First, three tree species including Azadirachta indica, Conocarpus and Prosopis juliflora were selected as the dominant plants in Bandar Abbas and in 30 points of the fields with 5 points of the non-polluted environment outside the city (control), and sampled from the surface soil and leaves of these species. After preparing and digesting the samples, the concentration of heavy metals (cadmium, manganese, zinc and lead) emitted from urban traffic was measured using atomic absorption spectrometry in soil and tree leaf samples. Next, the difference in heavy metal concentrations between tree species was analyzed by ANOVA and between soil and leaves and between urban and control environments was analyzed by t-student test. Then, to determine the tree species with high accumulation of heavy metals, two indices of heavy metal accumulation (BCF) and bioaccumulation index (MAI) were used.

    Results and discussion

    The results showed that the pattern of heavy metals in soil and leaves of tree species was Mn> Zn> Pb> Cd. The maximum concentrations of heavy metals in the soil and leaves were detected in Conocarpus, Azadirachta indica and Prosopis juliflora, respectively. Spatially, the highest concentration of heavy metals in the sampling points was related to Imam Hossein Street. However, the minimum concentration of heavy metals was observed in the Persian Gulf Street. The concentrations of Mn and Pb in the soil of plant species were different and their differences were significant at 95% level, but the concentration of Cd and Zn was not different in the soil of tree species. Pb, Mn and Zn concentrations were not different in the shoots of the studied tree species and their differences were not significant at the 95% level. However, the concentration of Cd in the shoots of the species was different and the difference between the species was significant at the 95% level. There was a significant difference in the concentration of heavy metals between soil and leaves at 95 and 99%. Also, the concentration of heavy metals in soil and leaves between urban and control fields was significantly different at 95%. The pattern of the BCF index in all species was Zn> Pb> Mn> Cd and heavy metals had moderate accumulation for tree species. Bioaccumulation index (MAI) showed that Conocarpus had the highest adsorption potential of heavy metals and the lowest adsorption potential was observed in Prosopis juliflora.

    Conclusion

    Conocarpus, by absorbing pollutants from urban traffic, purifies the polluted air of Bandar Abbas; However, Prosopis juliflora, which is one of the migratory trees in the city of Bandar Abbas, with strong and deep roots, dries up the surface and groundwater of the region. On the other hand, its potential to absorb urban air pollutants is weak. Therefore, despite their resistance to drought and heat, Conocarpus trees have a high potential to purify urban pollution and can replace Prosopis juliflora.

    Keywords: Conocarpus erectus, Bandar Abbas, Cadmium, MAI index, BCF index
  • سعیده ناصحی، احمد نوحه گر*، رضا فرهادی

    امروزه الگوی بهینه رشد شهری از مباحث مهم توسعه پایدار شهری است؛ لذا تلاش برنامه‎ریزان شهری بر جایگزینی الگوهای مطلوب شهری به‎جای الگوی پراکنده، افقی، برنامه‎ریزی نشده و ناپایدار است؛ بنابراین این پژوهش باهدف تعیین الگوی فضایی زمانی رشد شهر بندرعباس در بازه زمانی 36ساله و تدوین راهبردهایی به‎منظور برنامه‎ریزی پایدار اراضی، الگوی رشد شهری را در سه حالت رشد درونی، بیرونی و لبه‎ای طی زمان مورد بررسی قرار داده است. به‎منظور دستیابی به هدف پژوهش، از تکنیک‎های سنجش‎ازدور، سیستم اطلاعات جغرافیایی، شاخص گسترش چشم‎انداز، شاخص گسترش میانگین وزن‎دار منطقه و تراکم مناطق ساخته شده در پهنه‎های متحدالمرکز پیرامون هسته ارگانیک شهر بهره گرفته شده است. در این راستا تغییرات پوشش اراضی از طریق طبقه‎بندی تصاویر ماهواره‎ای چهار دوره 1987، 1999، 2010 و 2023 به پنج کلاس مناطق ساخته شده، اراضی بایر، پوشش گیاهی، اراضی مرطوب ساحلی و پهنه آبی با استفاده از روش حداکثر احتمال تعیین گردیده است. نتایج پژوهش نشان داد اراضی ساخته شده در دوره 36 ساله دارای بیشترین تغییرات مساحت بوده اند و اراضی بایر کاهش مساحت داشته است و از سال 2010 پوشش گیاهی با کاهش مساحت شدیدی روبرو بوده است. نتایج تحلیل شاخص گسترش چشم‎انداز و شاخص گسترش میانگین وزن‎دار منطقه نشان داد در دوره اول (1999-1987) شهر دارای الگوی لبه‎ای بوده و در دوره دوم (2010-1987)رشد لبه‎ای به مقدار حداکثر خود رسید و الگوی شهر متراکم‎تر و فشرده تر گشته و در دوره سوم (2023-2010) شهر به سمت پراکنده‎رویی و ناپایداری حرکت کرده است. در نهایت راهبردهایی به منظور برنامه ریزی پایدار اراضی ارایه شده است.

    کلید واژگان: الگوی رشد شهری, پراکنده‎رویی شهری, برنامه‎ریزی پایدار اراضی, شاخص گسترش چشم‎انداز, شهر بندرعباس
    Saeedeh Nasehi, Ahmad Nohegar *, Reza Farhadi

    Today, the optimal pattern of urban growth is one of the important topics of sustainable urban development. Therefore, the efforts of urban planners are to replace desirable urban patterns instead of sprawl, horizontal, unplanned, and unstable patterns. Therefore, to determine the spatiotemporal pattern of the growth of Bandar Abbas city in 36 years and formulate strategies for sustainable land planning, this research has examined the pattern of urban growth in three modes internal, external, and edge growth over time. To achieve the goal of the research, remote sensing techniques, geographic information system, landscape expansion index, Area weighted Mean expansion index, and the density of built areas in concentric zones around the organic core of the city have been used. In this regard, changes in the land cover through the classification of satellite images of four periods of 1987, 1999, 2010, and 2023 into five classes of built-up areas, barren lands, vegetation, coastal wetlands, and water zone using the maximum likelihood method. Determining the probability of conversion, the results of the research showed that in the 36-year period, the built-up lands had the largest area changes, and the barren lands had a decrease in area, and since 2009, the vegetation cover has faced a sharp decrease. Area. The results of the analysis of the landscape expansion index and the weighted average of the regional expansion index showed that in the first period (1987-1999) the city had an edge pattern and in the second period (1987-2010) it was inner and edge. The growth has increased and the pattern of the city has become denser and more compact and in the third period (2010-2023) the city has gone towards dispersion and instability. Finally, sustainable land planning tools have been presented.

    Introduction

    The ever-increasing growth of the population of cities, under the influence of population growth and migration to cities, has caused unstable conditions in the pattern of urban development. The widespread and sprawl development around the city causes an increase in fuel consumption, air pollution, an increase in the cost of access to services, destruction of agricultural and garden lands around the city, and a decrease in the quality of landscapes. Therefore, urban planners consider urban growth patterns to solve urban problems and achieve sustainable urban development. In 1995, Forman divided urban growth patterns into three main classes: internal or endogenous development, edge or connected development, and external or detached development, which is an unstable form of urban development. Since the middle of the 20th century, urban sprawl refers to low-density development, scattered and far from urban centers, which causes the destruction of open lands and agricultural lands around the city. This development happens when the area of the city does not respond to the population added to the city and the expansion to the periphery causes the dispersion of urban functions outside the administrative boundaries. On the other hand, one of the most successful models of sustainable urban development in the world is endogenous development, whose main goal is balanced, balanced, and sustainable development. In endogenous development, instead of expanding the city to the periphery, the growth of the city takes place vertically and endogenously in the inner areas of the city, for this purpose, policies such as improving and renovating worn-out and old structures in the city and unused lands and land Empty spaces in the city are used for new developments. The case example of this research is the city of Bandar Abbas, which in recent years, under the influence of the rapid growth of population and area, has caused urban fragmentation and spatial instability of this city. For this purpose, policies such as improving and renovating worn-out and old structures in the city and unused lands and empty lands in the city are used for new developments. The case example of this research is the city of Bandar Abbas, which in recent years, under the influence of the rapid growth of population and area, has caused urban fragmentation and spatial instability of this city.

    Materials and Methods

    In this research, satellite images of 1987, 1999, 2010, and 2023 have been used to prepare maps of different land covers. These satellite images have been classified using ENVI software and training samples with a supervised classification method and maximum likelihood algorithm. Based on the purpose of this research, five classes of vegetation cover, bare land, built-up land, coastal wetland, and water zone have been considered. Also, the basis of the analysis of temporal spatial changes of three types of internal, sprawl, and edge expansion in this research is the land cover maps, for this purpose, the landscape expansion index, the weighted average expansion index of the area and the density of built areas in the area Concentric circles around the organic core of the city have been used.

    Results and Discussion

    The results obtained from the analysis of land cover changes indicate the upward trend of built-up lands from 1987 to 2023 so that in the 36-year period, built-up lands have increased by 3185.758 hectares. In contrast, barren lands have had a significant downward trend due to their conversion into built-up lands. These changes in recent years, in addition to the destruction of vegetation, and the destruction of natural landscapes, have caused the loss of urban cohesion and integration, and urban fragmentation and instability. The results of the analysis of the landscape expansion index and the weighted average expansion index of the region and the density of three types of internal, external, and edge growth around the organic core of the city, as well as edge and expansion and continuous growth on the outskirts of the city in line with the communication axes towards the edge The city in the period of 1987-1999 and 1999-2010 shows that in the period of 1999-2010, the intensity of intensive internal and edge growth increases. In the period of 2010-2023, the lands built separately and individually will grow significantly. Therefore, they create a bad and unbalanced urban growth. The strategies in five axes include 1) the use of barren lands within the city, 2) the redevelopment of unsuitable and abandoned lands within the city, 3) the redevelopment of old and dilapidated built areas within the city, 4) the use of higher density of buildings instead of development Low density is provided to the periphery of the city and 5) the use of the green belt.

    Conclusion

    Spatial and temporal planning of sustainable urban growth patterns requires analysis of land cover changes, formulation of strategies, and planning measures to modify and improve the state of urban growth patterns based on the proposed principles and suggested strategies of this research. The methods and strategies used in this article can be a guide for urban planners in guiding and controlling the physical changes of cities with the aim of improving the structure and performance of cities and as a result, improving the quality of life of citizens.

    Keywords: Urban growth pattern, urban sprawl, sustainable land planning, Landscape expansion index, Bandar Abbas city
  • یحیی سهرابی *، احمد نوحه گر

    پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل برنامه ریزی محیط زیستی تثبیت ماسه های روان در خطوط و تاسیسات ریلی در محور سیستان و -بلوچستان با رویکرد سه مرحله ای انجام گرفت. در بخش اول با استفاده از تکنیک داده بنیاد (GT) ضمن مصاحبه با 16 نفر از خبرگان دانشگاهی، مدیران و کارشناسان ارشد تاسیسات ریلی و سازمان محیط زیست در حوزه تثبیت ماسه های روان کشور و با انجام کدگذاری بر روی داده ها، تعداد 77 مولفه در قالب 21 مقوله شناسایی و مدل مربوطه طراحی و فرضیه ها مشخص گردید. در بخش دوم به منظور بررسی برازش مدل از روش مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزار Amos بهره گرفته شد. در مرحله سوم به منظور الویت بندی، برقراری ارتباط و توالی بین مولفه ها از روش مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) استفاده شد. بر اساس نظر خبرگان و تجزیه و تحلیل های صورت گرفته، اولویت مولفه های تاثیرگذار در برنامه ریزی محیط زیستی تثبیت ماسه های روان در شش سطح احصاء گردید. مطابق نتایج حاصل، راهبردهای تدوین شده در خصوص تثبیت ماسه های روان در خطوط و تاسیسات ریلی، اثر مثبت و معناداری بر پیامدهای حاصله دارند و شدت تاثیر راهبردها بر پیامدها برابر با مقدار 91/0 است که مقدار قابل توجهی است و نشان از تاثیر قوی عوامل راهبردها بر پیامدها دارد. همچنین دو معیار هدف گذاری تثبیت ماسه های روان در خطوط و تاسیسات ریلی با توجه به رسالت وجودی آنها و شناخت شرایط موجود و نیازمندی های پروژه های تثبیت ماسه های روان در خطوط و تاسیسات ریلی به عنوان متغیرهای دارای تاثیرگذاری بالا و تاثیرپذیری کم، به عنوان تاثیرگذارترین سطوح شناسایی شدند.

    کلید واژگان: نظریه داده بنیاد, مدل سازی معادلات ساختاری, برنامه ریزی محیط زیستی, کنترل ماسه های روان, خطوط راه آهن
    Yahya Sohrabi *, Ahmad Nohegar

    The aim of this study was to design an environmental planning model for blown sand mitigation in Sistan and Baluchestan railway tracks and stations among three-step approach. To begin, interviews were conducted with 16 university experts, managers and senior experts of railway facilities and environmental organization about blown sand mitigation in Iran. The data were coded and 77 components were identified in the form of 21 categories. Then the research model was designed and the hypotheses were identified based on the grounded theory (GT). Secondly, structural equation modeling (SEM) using Amos software was performed to fit the model. Next, interpretive structural modeling (ISM) was applied in order to prioritize, communicate and sequence between the components. The priorities of the influential components of the environmental planning model for blown sand mitigation in Sistan and Baluchestan railway tracks and stations were classified into six levels based on the expert opinions. Among them, two indicators of identification the existing conditions and the requirements for blown sand mitigation in railway tracks and stations and the goal setting for them based on their existential mission were proposed as the most effective levels. Finally, removing legal obstacles and formulating policies compatible with the environment and considering the long-term, medium-term and short-term planning of stabilization of blown sands based on executive power in order to determine applicable goals in policy priorities were proposed as solutions for controlling blown sand hazards along the Sistan and Baluchestan railway.

    Keywords: Structural equation model, Grounded Theory, Environmental planning, Blown sand mitigation, Railway track
  • حسن شاهرخی، احمد نوحه گر*

    مطالعه حاضر در راستای ارزیابی آلودگی اکولوژی گیاهی در ناحیه صنعتی غرب بندرعباس انجام شد؛ ابتدا غلظت فلزات سنگین شامل Ni، Cu، Cr، Pb، Zn و Cd در شش نقطه از ناحیه در خاک و برگ درختچه های آکاسیا اندازه گیری و با شاخص های Igeo، CF، PLI، BCF، MAI و RI ارزیابی شد. واکنش بیوشیمیایی آکاسیا شامل رنگیزه های فتوسنتزی، پرولین، اسید آسکوربیک و آب نسبی برگ در برابر آلودگی اندازه گیری شد. در نهایت، شاخص تحمل به آلودگی برای درختچه های آکاسیا به دست آمد. نتایج نشان داد که غلظت مس، کادمیوم، سرب، کروم و نیکل در خاک پنج نقطه، بیش از حد زمینه ای آن در نقطه شاهد (نزدیکی روستای تل سیاه) بود. از لحاظ شاخص Igeo، محوطه صنایع و پالایشگاه برای کادمیوم، سرب، کروم و نیکل در طبقه آلودگی متوسط تا شدید قرار داشت. شاخص BCF نیز نشان داد که درختچه های آکاسیا انباشت گر متوسط است. از لحاظ شاخص های تجمعی MAI، PLI و RI، درختچه های آکاسیا قابلیت جذب و انباشت بالایی داشتند. از لحاظ شاخص خطر اکولوژیکی RI، در محوطه صنایع و اسکله شهیدرجایی به ترتیب اعداد 813 و 757 به دست آمد که بیانگر آلودگی بالا است. واکنش درختان آکاسیا نسبت به آلودگی به گونه ای بود که غلظت رنگیزه های فتوسنتزی در نقاط آلوده کمتر از نقطه شاهد و تفاوت آنها در سطح 95 درصد معنادار بود. اما غلظت پرولین و اسید آسکوربیک که بیانگر پاسخ گیاه در برابر تنش آلودگی است در نقاط آلوده بسیار بالا بود و نشان داد که درختچه های آکاسیا در برابر آلودگی فلزات سنگین واکنش مناسبی نشان می دهد. شاخص تحمل نیز نشان داد که تحمل آکاسیا در نقاط آلوده کمتر از نقطه شاهد است، اما اختلاف آنها زیاد نیست و نشان می دهد که گیاه می تواند آلودگی را تحمل کند. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که این درختچه ها توانایی گیاه پالایی دارند و می توان از آنها در کمربند سبز ناحیه صنعتی استفاده کرد.

    کلید واژگان: آکاسیا, خطر زیستی, صنعت, غرب بندرعباس, کلروفیل
    Hasan Shahrokhi, Ahmad Nohegar*
    Introduction

    Heavy metals are elements that have an atomic mass of more than 55.8 g/mol; these elements have little biodegradability, but their ability to bioaccumulate is very high, and when their concentration exceeds the threshold, they threaten the health of the environment with the risk of toxicity and pollution. West Bandar Abbas industrial area consists of several industrial complexes located less than 5 km from Shahid Rajaei wharf, and the high-traffic transport axis passes through these industries. The concentration of these industries and traffic of the transport road have caused severe pollution of the environment and ecosystems in this area, but the level of pollution in various aspects remains unknown. Although studies have been conducted on air pollution or environmental assessment, the assessment of soil pollution, heavy metals and their effects on the plants of the region, which are biological markers, have not been investigated since it is possible to reveal the level of environmental pollution by evaluating the level of pollution in plants. Therefore, the main approach of the current research is to evaluate the level of environmental pollution in the industrial area of west of Bandar Abbas by examining heavy metals in the soil and leaves of Acacia in the area, and also investigating the reaction of Acacia, which are native to this area, against pollution.

    Methodology

    The experiment was implemented in the RCBD plan. From each location, 10 soil samples (replicates) were taken at a depth of 0 to 10 cm and placed in an envelope and labeled. Soil samples were transferred to Bandar Abbas soil laboratory to measure the concentration of heavy metals including lead (Pb), cadmium (Cd), zinc (Zn), copper (Cu), chromium (Cr) and nickel (Ni), which were evaluated by Igeo, CF, PLI, BCF, MAI and RI indexes. Biochemical reactions of Acacia, including its photosynthetic pigments, proline, ascorbic acid and relative leaf water against pollution were measured. Finally, APTI was obtained for Acacia.

    Results

    In this study, the level of heavy metal pollution caused by industries in the target area was evaluated by inspecting some pollution indicators. According to the Igeo index, the areas close to the industries and the area of industrial factories and Bandar Abbas oil refinery are the most polluted areas and contain much higher heavy metals than the standard heavy metals in the soil. Evaluation of Igeo for zinc and copper metals is low and it is in the class of non-pollution to moderate pollution, but for cadmium, lead, chromium and nickel in the measured points, it is mostly moderate to very severe pollution, and in the places close to the industries, mainly for all metals, the level of pollution is moderate to severe. Away from the industrial factories, the concentration of pollutants and the risk of pollution decrease. The CF is also high for cadmium, lead, chromium and nickel, and the pollution level is significant, moderate and severe. The PLI in this study showed that the points near Shahid Rajaei industries and wharf have high pollution loads, but with the distance from the industries, the numerical value of this index decreases and the pollution load also decreases. In this study, the biochemical reaction of Acacia against heavy metal contamination was also measured. Pollution has an effect on the content of photosynthetic pigments of Acacia in the industrial area of west of Bandar Abbas to the extent that the amount of chlorophyll a, b and total chlorophyll in the polluted areas and near the industries compared to the clean and control areas and the areas far from the industries showed a significant decrease at 99% level. The results of this research also indicated that pollution can reduce photosynthesis in plants by reducing pigments. In addition, it was found that in Acacia under the stress of heavy metal pollution, the concentration of ascorbic acid and proline differed by 99% and increased compared to the control condition. This increase helps the Acacia to continue its physiology and mechanism and survive under the stress of pollution. Furthermore, APTI was calculated in the Acacia in the studied locations and the results showed that in the highly polluted sites in Shahid Rajaei Wharf, Bandar Abbas Oil Refinery and Industrial Area, the concentration of heavy metals in the soil as well as the air pollution is very high. APTI is reduced and reaches 7; however, in the eastern slope of Salt Dome, Shahid Bahonar Wharf and Point Shahid, the APTI of Acacia plant is more than 9 which is evaluated as good and suitable.

    Discussion & Conclusions

    By absorbing heavy metals in the soil and accumulating elements in the plant organ, which is a medium accumulator, Acacia plays a crucial role in removing the pollutants from the ecosystems of the region and can be useful in phytoremediation. In this study, the biochemical response of Acacia to heavy metal pollution was investigated and the results showed that although the concentration of chlorophyll in infected Acacia decreased compared to the control condition, the amount of ascorbic acid and proline in the plant increased which strengthens the plant's resistance against pollution; in fact, it can be said that Acacia trees have the ability to react optimally against heavy metal pollution. Nevertheless, in Bandar Abbas, unfortunately, the invasive species of American Acacia has been planted among native Acacia, and due to the deep roots of this invasive species, the health of the native species has been endangered. On the whole, the results of this research showed that Acacia, which is a native species, has the ability to absorb heavy metals and remove them from the environment. Therefore, it is suggested that by spreading Iranian Acacia and removing the invasive American species, we can revive the ecosystem of the industrial area, prevent environmental pollution and take positive steps towards environmental protection.

    Keywords: Acacia, Biohazard, Industry, West of BandarAbbas, Chlorophyll
  • احمد نوحه گر*، شعله هوشمند شعبان آبادی

    ارایه راهبردهای برنامه ریزی محیط زیست در شهرک های صنعتی شمس آباد و عباس آباد جهت اجرایی نمودن شاخص های اصول حکمرانی مطلوب در مدیریت آن ها حایز اهمیت است. تا به حال مدیریت محیط زیست در هیچ یک از شهرک های صنعتی استان تهران به طور کامل در حوزه های اصلی محیط زیست مورد مطالعه و بررسی جدی قرار نگرفته است. با تحلیل آلودگی های محیط زیستی استان با دیدگاه حکمرانی مطلوب می توان به ساختار و نحوه شکل گیری صحیح آن ها پی برد. آلودگی محیط زیست به صورت مستقیم تحت تاثیر ساختار اصول حکمرانی مطلوب و تدوین راهبردهای برنامه ریزی محیط زیست شهرک های صنعتی است. عمده پژوهشگران در محیط زیست به اعلام عوامل آلودگی ، مدیریت محیط زیست، صنعت، استقرار شهرک های صنعتی، مدیریت استراتژیک و اصول حکمرانی مطلوب در مدیریت شهری و غیره پرداخته اند. در این پژوهش ابتدا به شناسایی، ارزیابی و تحلیل وضعیت موجود شهرک های صنعتی پرداخته و سپس تکمیل پرسشنامه توسط برخی از اساتید، متخصصین، مدیران و کارشناسان صاحب نظر صورت گرفت، داده ها بررسی شد و در نهایت استراتژی ها توسط مدلSWOT  تدوین و با مدل QSPM استراتژی های برتر شناسایی شد. این مقاله تلاش دارد تا تاثیرات تدوین راهبردهای برنامه ریزی محیط زیست شهرک های صنعتی استان تهران با تلفیق اصول توسعه پایدار و حکمرانی مطلوب را مورد تحلیل قرار دهد. مروری بر مطالعات محققین در محیط زیست شهرک های صنعتی نشان می دهد که تا کنون این تحلیل ها به طور عمده با رویکرد حکمرانی مطلوب بر نحوه تدوین راهبردهای اجرایی صورت نگرفته است. نتایج حاکی از آن است که افزون بر روشن شدن ضرورت شناخت حکمرانی مطلوب برای مدیران، نحوه استفاده از آن جهت به دست آمدن محیط زیست پایدار، در کنار یکدیگر ضروری است.

    کلید واژگان: استراتژی, شهرک صنعتی, حکمرانی مطلوب, SWOT, QSPM
    Ahmad Nohegar *, Shoeleh Hooshmand Shabanabadi

    Presenting environmental planning strategies in Shams Abad and Abbas Abad industrial Estates to implement the indicators of good governance principles in their management is important. So far, environmental management in none of the industrial Estates of Tehran province has been fully studied in the main areas of the environment. Major researchers in the environment have announced the causes of pollution, environmental management, industry, the establishment of industrial estates, strategic management and the principles of good governance in urban management and so on. In this researche, first the identification, evaluation and analysis of the current situation of industrial estates and then the questionnaire was completed by some professors, specialists, managers and experts, the data were reviewed and finally strategies were developed by SWOT model and with The QSPM model identified the top strategies. This article tries to analyze the effects of developing environmental planning strategies for industrial towns in Tehran province by combining the principles of sustainable development and good governance. The results indicate that in addition to clarifying the need to recognize good governance for managers, how to use it to achieve a sustainable environment is essential together.

    Keywords: strategy, Industrial Estates, Good Governance, SWOT, QSPM
  • علیرضا رحمتی، احمد نوحه گر*، غلامرضا نبی بیدهندی

    تغییرات اقلیمی و افزایش جمعیت شهرها سبب بروز مشکلات متعدد محیط زیستی شده است. کاهش کارکرد کشاورزی شهری نیز کارایی زیر ساخت های سبز و خدمات اکوسیستمی آنها را به طور طبیعی ناکارآمد کرده است. هدف از این پژوهش ارایه الگوی کشت پایدار گیاهان مثمر در شهرها جهت تعدیل اثرات تغییرات آب و هوایی و کاربری اراضی در منطقه 22 شهرداری تهران می باشد. در این مطالعه نقشه کاربری اراضی سال 2000 و 2020 با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست، تهیه شد. سپس با مدل LCM به پیش بینی تغییرات کاربری اراضی سال 2050 پرداخته شد. برای بررسی تغییرات اقلیمی سناریوهای RCP شبیه سازی گردید. برای به دست آوردن وزن معیارهای انتخاب گیاهان مثمر از 4 معیار و 21 زیرمعیار و روش بهترین- بدترین (BWM) و از روش ارزیابی نسبت تجمعی (ARAS) برای رتبه بندی این گیاهان مثمر استفاده شد. بر اساس نتایج بدست آمده مشخص شد که فضاهای سبز و کشاورزی به ترتیب از سال 2000 تا 2050 مقدار 12% و 4.5%- تغییر خواهند داشت. ریسک تغییرات اقلیمی نیز گرمایش 1.32 تا 2.27 درجه را پیش بینی کرد. بر همین اساس نقشه تناسب منطقه برای کشاورزی شهری و مساحت طبقات تناسب با توجه به معیار سازگاری با شرایط محیط زیستی منطقه (با وزن 472/0)، شرایط اکولوژیک (0.268)، سازگاری با محیط زیست شهری (با وزن 179/0) و زیبایی- شناختی (با وزن 081/0) تهیه گردید. بر اساس نظرکارشناسان گونه های گیاهی مثمر، بنه، کنار، بادامک، پسته و زیتون خوراکی بالاترین اولویت جهت کشت در مقیاس کلان و متوسط شهری را پیدا کرده اند. حدود 40 درصد منطقه دارای تناسب خوب و بالا برای کاشت این گیاهان می باشد.

    کلید واژگان: کشاورزی شهری, گیاهان مثمر, RCP, BWM, تناسب کشاورزی شهری
    Alireza Rahmati, Ahmad Nohegar *, Gholamreza Nabi Bidhendi

    Climate change and the increase in the population of cities have caused many environmental problems. The decrease in the function of urban agriculture has also made the efficiency of green infrastructures and their ecosystem services naturally inefficient. The purpose of this research is to provide a model of sustainable cultivation of productive plants in cities to moderate the effects of climate change and land use in District 22 of Tehran Municipality. In this study, the land use map of 2000 and 2020 was made using Landsat satellite images. Then, the LCM model was used to predict land use changes in 2050. RCP scenarios were simulated to investigate climate change. 4 criteria and 21 sub-criteria and the best-worst method (BWM) and the cumulative ratio evaluation method (ARAS) were used to obtain the weight of the selection criteria of fruitful plants. Based on the obtained results, it was determined that green and agricultural areas will change by 12% and -4.5% from 2000 to 2050, respectively. The risk of climate change also predicted a warming of 1.32 to 2.27 degrees. Based on this, the suitability map of the region for urban agriculture and the area of suitability classes according to the criterion of compatibility with the environmental conditions of the region (with a weight of 0.472), ecological conditions (0.268), compatibility with the urban environment (with a weight of 0.179) and aesthetic-cognitive (with a weight of 0.081) was prepared. According to the opinion of experts, fruitful plant species such as Wild Pistachio, Christs thorn, Wild almond, Pistachio, Olive have found the highest priority for cultivation in large and medium urban scale. About 40% of the area has good and high suitability for planting these plants.

    Keywords: urban agriculture, productive plants, RCP, BWM, suitability of urban agriculture
  • امیر معمارزاده کیانی، احمد نوحه گر*، محمدجواد امیری

    این مطالعه با هدف بررسی گسترش اراضی کشاورزی در بخشی از منطقه حفاظت شده کویر انجام شد. برای دستیابی به این رهیافت، ابتدا محدوده مورد مطالعه به مساحت 33933 هکتار در ناحیه شمالی منطقه که اراضی کشاورزی فقط در این بخش گسترش یافته اند، انتخاب گردید. نقشه های کاربری اراضی در سال های 1986، 1994، 2002، 2013 و 2020 میلادی با استفاده از تصاویر سنجنده های TM و OLI لندست و الگوریتم SVM با کدنویسی در گوگل ارث انجین تهیه شد. با مدل LCM تغییرات کاربری ها محاسبه شد. با مدل CA Markov نقشه کاربری اراضی برای سال 2054 میلادی پیش بینی شد. سرانجام با متریک های سیمای سرزمین، تغییرات زیستگاه ها ارزیابی گردید. نتایج نشان داد که ضریب صحت سنجی تکنیک SVM در تولید نقشه کاربری اراضی بیشتر از 98/0 بود. کاربری ها به سه کلاس اراضی کشاورزی، بوته زارهای بیابانی و مراتع درختچه ای تقسیم شد. مساحت اراضی کشاورزی از 5/434 هکتار در سال 1986 به 4243 هکتار در سال 2020 رسید که حدود 3809 هکتار افزایش یافته که حدود 3067 هکتار آن مربوط به تبدیل بوته زارها به کشاورزی و 822 هکتار مربوط به تبدیل مراتع درختچه ای به کشاورزی بوده است. اراضی کشاورزی به سمت مرکز ناحیه و در امتداد رودخانه گلو گسترش یافته است. بیشترین تغییرات و افزایش سطح زراعی مربوط به دوره 2002 تا 2013 (2104 هکتار) بوده است. نتایج پیش بینی برای سال 2054 نیز بیان گر این است که اراضی کشاورزی در امتداد رودخانه گلو به سمت پایین دست گسترش خواهد یافت و نسبت به سال 2020 حدود 2787 هکتار اراضی زراعی رشد خواهد یافت که حدود 2010 هکتار آن مربوط به تبدیل بوته زار به کشاورزی و 725 هکتار آن مربوط به تبدیل مراتع درختچه ای به کشاورزی خواهد بود. تعداد و نمایه وزن دار شده شکل لکه های بوته زار و مراتع درختچه ای افزایش می یابد، میانگین مساحت، پیوستگی و اندازه ی لکه ها کاهش می یابد که بیان گر تخریب و تجزیه زیستگاه های طبیعی در منطقه است.

    کلید واژگان: کاربری اراضی, تغییرات سیمای سرزمین, زنجیره مارکوف, متریک های سرزمین, کشاورزی
    Amir Memarzadeh Kiani, Ahmad Nohegar *, MohammadJavad Amiri

    This study was conducted to investigate the expansion of Farmland in the protected area of Kavir. In order to achieve this approach, an area of ​​33933 ha was selected in the northern part of the region, where Farmlands are only expanded in this part. Land use maps were prepared for 1986, 1994, 2002, 2013 and 2020 using the images of Landsat's TM and OLI sensors and SVM algorithm by coding in Google Earth Engine. LUCC were calculated by the LCM model. The land use map for 2054 was predicted by CA Markov. Finally, the habitat changes were evaluated by landscape metrics. The results showed that the validation coefficient of SVM was more than 0.98. The land uses were divided into three classes: Farmlands, desert scrublands, and shrub pastures. The area of ​​Farmland increased from 434.5 ha in 1986 to 4,243 ha in 2020, which has increased by 3,809 ha, of which 3,067 ha were related to the conversion of shrublands to agriculture and 822 ha were related to the conversion of shrub pastures to agriculture. Farmland has been extended towards the center of the district and along the Golu River. The most changes and increase in the cultivated area were related to the period from 2002 to 2013 (2104 ha). The forecast results for the year 2054 also indicate that the Farmlands will expand downstream along the Golu River and compared to 2020, about 2787 hectares of Farmlands will grow, of which about 2010 hectares are related to bush conversion. Shrublands to agriculture and 725 ha of it will be related to the conversion of shrub pastures to agriculture. The number and weighted profile of the shape of patches of shrubland and shrub meadows increases, the average area, contiguity and size of the patches decreases, which indicates destruction and decomposition.

    Keywords: Land Use, LCM, CA-Markov, Landscape Metrics, Agriculture
  • افسانه عسگری پور*، محمدجواد امیری، احمد نوحه گر

    از جمله اصول بنیادی ارزیابی اثرات محیط زیستی مشارکت عمومی است و اهمیت آن در ارزیابی تا حدی است که در قوانین کشورهای توسعه یافته، انجام ارزیابی بدون دخالت و نظر مردم، فاقد مفهوم می باشد. هدف تحقیق حاضر بررسی میزان، روش ها و سطوح بهره مندی از مشارکت عمومی در گزارش های ارزیابی اثرات محیط زیستی داخل ایران و مقایسه آن با نمونه مورد بررسی از چهار کشور دیگر می باشد. به این منظور از میان 130 گزارش ارزیابی اثرات محیط زیستی موجود در اداره کل محیط زیست استان تهران، بر اساس فرمول کوکران 98 گزارش به صورت تصادفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین برای مقایسه نتایج، نمونه ای از گزارش های ارزیابی اثرات محیط زیستی چهار کشور دیگر، پنج گزارش از هر کشور و در مجموع 20 گزارش، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بررسی ها نشان داد که عدم توجه کافی به جایگاه مشارکت عمومی در ارزیابی اثرات محیط زیستی در کشور ایران، منجر به ضعف اساسی در میزان، روش ها و سطوح مشارکت عمومی در گزارش های ارزیابی شده است. در این خصوص از نمونه مورد بررسی در داخل کشور، تنها 1/7 درصد گزارش ها، آن هم به شکلی محدود تنها به انجام نظرسنجی اکتفا کرده اند و این درحالی است که در کشورهای مورد بررسی توجه کافی به جایگاه مشارکت عمومی به صورت اجرایی در گزارش ها ظهور یافته است. به طوری که از گزارش های نمونه گیری شده، 95 درصد آن ها به اجرای برنامه مشارکت عمومی پرداخته اند و از جمله پرکاربردترین روش جلب مشارکت عمومی در آن ها برگزاری جلسات عمومی بوده است که می تواند علاوه بر انتشار اطلاعات و دریافت بازخوردها، سطوح بالاتری از مشارکت عمومی همچون درگیر ساختن، همکاری و توانمندسازی مردم را شامل شود.

    کلید واژگان: ارزیابی اثرات محیط زیستی, گزارش های ارزیابی, روش های مشارکت عمومی, سطوح مشارکت عمومی
    Afsaneh Asgari Pour *, MohammadJavad Amiri, Ahmad Nohegar

    Public participation is recognized as one of the fundamental principles of environmental impact assessment (EIA) and as an integral part of EIA reports without which such reports lose further consideration merit. The aim of the present study was to investigate the methods and levels of public participation in EIA reports in Iran and to compare it with a sample from four countries including South Africa and Pakistan (developing countries), and Australia and the United States (developed countries), five reports from each country. For this purpose, from 130 environmental impact assessment reports in Department of Environment of Tehran Province, 98 reports were randomly selected using Cochran's formula and analyzed through checklists.Findings show that lack of attention to the public participation in EIA procedure in Iran has led to a significant weakness in the quantity, methods and levels of public participation in EIA reports. In this respect only 7.1 percent of the reports in Iran showed limited public participation, while in the four other countries, sufficient attention to the importance of public participation were detected leading to public participation in 95% of the reports. One of the most commonly used methods of attracting public participation in these reports has been holding of public meetings that can, in addition to disseminating information and receiving feedback, raise levels of public participation and empower the participators.

    Keywords: Environmental impact assessment, EIA reports, Public participation methods, Public participation levels
  • مریم حیدرزاده*، احمد نوحه گر

    آگاهی از کیفیت خاک در اراضی کشاورزی و منابع طبیعی برای رسیدن به حداکثر تولید و پایداری محیط ‏زیست ضروری است. هدف از این تحقیق، بررسی وضعیت بافت و چگالی خاک در کاربری های مختلف و ارزیابی تعیین مقادیر کمی آن با استفاده از سامانه Google Earth Engine است. به این منظور، حوضه آبخیز رودان به پنج کاربری شامل مراتع متوسط، مراتع فقیر، زمین های زراعی و باغی و مسیل ها تقسیم بندی شد. در کاربری های مختلف درمجموع 218 نمونه از سطح صفر تا 10 سانتی متری خاک برداشته و آزمایش های تعیین بافت، درصد شن و رس و چگالی با استفاده از روش هیدرومتری و پارافین بلک انجام شد. در گوگل ارث انجین از Open Land Map استفاده شده است. برای ارزیابی و صحت سنجی نتایج، از ضریب آماری آنالیز واریانس، صحت کلی و ضریب کاپا استفاده شد. اعتبارسنجی نتایج به دست آمده از سرویس گوگل ارث انجین نشان دهنده 95 درصد صحت کلی و ضریب کاپای 93/0 است. همچنین طی تغییر کاربری با پوشش وسیع به اراضی زراعی، میزان رس و سیلت کاهش و درصد شن افزوده خواهد شد. طبق نتایج کمترین و بیشترین مقادیر شن در زمین های کشاورزی و مراتع متوسط به ترتیب 49% و 78% است. همچنین مقدار رس از کمترین میزان 5/6% در مرتع متوسط تا بالاترین 26% در زمین های کشاورزی متغیر است. نتایج به دست آمده از مقادیر ماسه و رس نشان داد با تغییر کاربری از پوشش گیاهی با تراکم بالا (جنگل) به تراکم پایین (اراضی مرتعی و زراعی) درصد رس و سیلت کاهش و میزان شن افزایش می یابد.

    کلید واژگان: بافت خاک, کاربری اراضی, گوگل ارث انجین, حوزه رودان
    Maryam Heydarzadeh*, Ahmad Nohegar
    Introduction

    Awareness of soil quality in agricultural lands and natural resources is essential to achieve maximum production and environmental sustainability. Although soil quality is not directly assessed, soil quality indicators are widely used today, including the physical indicators which are of great importance in measuring the soil quality, as they directly influence the plant growth and the soil’s chemical and biological properties. Therefore, it is necessary to evaluate the quality of the soil and to take its changes into account when using the land for the intended uses before its exploitation.  On the other hand, applying satellite imagery and GIS to extract the required information and map soil indicators to make optimal decisions has become an integral part of sustainable land management. Considering the changes in the soil's physical, chemical, and biological properties and the human-induced land degradation, it could be argued that the quality of the soil varies in different land uses. Therefore, the soil’s quality index can be measure in each unit through the land use map. In this regard, various studies have been conducted on land use-related soil index via remote sensing techniques, indicating that unscientific and uninformed changes in land use may have negative effects on the soil’s desired physical and chemical properties. Thus, this study sought to investigate the status of the soil’s texture and density in different land uses and assess its quantification using the Google Earth Engine system.

    Material and Methods

    The Rudan basin is one of the sub-basins of the Minab watershed, whose rainfall distribution does not follow a uniform pattern, with roughly 242 mm average annual precipitation, more than 77% of which occurs during the rainy season (Autumn and Winter). On the other hand, the annual minimum, average, and maximum temperature rates of the study area during the study period (1980-2020) are 18.1 °C, 25.7 °C, and 33.02 °C, respectively, and the area’s average annual evaporation rate is 2858 mm. To conduct the study, the intended area was divided into five uses, including the moderate pastures, poor pastures, agricultural lands, garden lands, and canals. Then, a total of 218 samples were taken from all such land uses from the soil's zero to 10 cm surface, and some experiments were performed to determine the soli’s texture, sand percentage, and density using hydrometric and paraffin black methods. Open Land map was also used in Google Earth Engine. To this end, first the location of the study area was identified in the Google Earth Engine system. The data used in this phase included the Landsat series images related to the study period (January 1, 1950 to January 1, 2018) with a resolution of 250 meters. The location of the captured points was then determined using GPS in the Arc GIS 10.3 software. Moreover, variance coefficient analysis, overall accuracy, and kappa coefficient were used to evaluate and validate the obtained results.

    Results and Conclusion

    According to the validation of the results obtained from the Google Earth Engine service, total accuracy was 95% and the kappa coefficient was 0.93. Furthermore, it was found that the amount of clay and silt decreased and the sand percentage increased with the change in land use over the large area of agricultural lands, which is consistent with the findings reported by Bewket and Stroosnijder (2003), Martinez et al. (2008), and Riahi et al., (2016) who found in their studies that the amount of clay and silt decreased and the sand percentage increased during the change of land use from forest to the agricultural and garden ones. Moreover, as suggested by Aghdami et al., 2019, Zare et al., 2011, and Wang et al., 2012, the soil’s physical properties, especially its texture, is one of the most important determinants in the distribution of plant communities in different land uses. Considering different land uses and agricultural activities in the study area and the fact that most of the area’s residents earn their living via farming, and based on the strategic document of Hormozgan province, the area is considered an agricultural territory (Hormozgan Management and Planning Organization, 2019) that has already experienced a variety of land-use changes. On the other hand, any change in land use may lead to the loss of natural resources and agricultural biodiversity (Rawat and Kumar, 2015; Seyum et al., 2019). Given the importance of agriculture in the region, any change in land use should be considered in the mid-term and long-term planning. Therefore, a detailed, up-to-date, inexpensive, and fast surveys are required to prepare development plans for various types of land uses, relying on the available data collected from the Google Earth satellite engine’s online image processing system. In fact, Landsat satellite images are processed in a fraction of minutes, which are then analyzed for evaluation and planning. This system is a safe and cost-free way to process large volumes of satellite images from various sources, accelerating the processing very well and saving a lot of time.

    Keywords: Soil Texture, Land Use, Google Earth Engine, Rudan Basin
  • سمانه حبیبی، محمود بهروزی، احمد نوحه گر*

    در این مطالعه آلودگی فلزات سنگین در اکوسیستم جنگل های مانگرو در ساحل شمالی جزیره قشم ارزیابی شد. 10 نقطه در اکوسیستم مانگرو مشخص شد و از رسوبات و برگ حرا، نمونه برداری شد و با دستگاه جذب اتمی، غلظت فلزات سنگین  شامل روی (Zn)، سرب (Pb)، مس (Cu) و کادمیوم (Cd) اندازه گیری شد. برای ارزیابی آلودگی ناشی از فلزات سنگین در اکوسیستم حرا، از شاخص های CF، BCF، MAI، PLI، RI و mPELq استفاده شد. در نهایت ضریب انتقال از رسوب به برگ نیز محاسبه شد. نتایج نشان داد که الگوی فلزات سنگین در رسوبات و برگ حرا Pb>Zn>Cu>Cd می باشد. شاخص BCF نشان داد تجمع آلودگی در درختچه ها متوسط تا زیاد است که توانایی انباشت فلزات سنگین را دارد. شاخص RI و mPELq نشان داد که خطر آلودگی اکولوژیکی اکولوژیک در اکوسیستم مانگرو پایین تا متوسط است. بیشترین نرخ انتقال فلز از رسوب به اندام گیاه حرا مربوط به فلز مس (بیشتر از یک) بوده و برای سرب، روی و کادمیوم به ترتیب 97/0، 90/0 و 89/0 بود که نشان می دهد جنگل های مانگرو با جذب فلزات سنگین منجر به حذف آن از رسوبات بستر اکوسیستم می گردد. بنابراین جنگل های مانگرو در سواحل قشم در خطر آلودگی پایین بوده و نقش مهمی در پالایش اکوسیستم ساحلی در جذب فلزات سنگین دارد.

    کلید واژگان: تجمع زیستی, خطر آلودگی اکولوژیکی, درختچه حرا, رسوب, مس
    Samaneh Habibi, Mahmoud Behrouzi, Ahmad Nohegar*
    Introduction

    The mangrove ecosystem in the coastal desert and sedimentary islands northwest of Qeshm Island off the coast of the Persian Gulf is exposed to industrial pollution, urban effluents and oil pollution. Considering the fact that pollution can affect the ecosystems, any increase in the concentration of metals such as cadmium, lead, zinc, and copper may damage coastal ecosystems. On the other hand, the role of mangrove (as a coastal ecosystem) in accumulating heavy metals can be identified by measuring its transfer coefficient. However, as the heavy metal contamination in Qeshm mangrove ecosystem has still remained unknown, this study sought to identify and evaluate heavy metal pollution in the mangrove ecosystem of the Qeshm coast and to examine the ability of contaminants to accumulate in mangrove by calculating their transfer rate.

    Materials and Methods

    At First, ten mangrove stations were identified using Google Earth images. Next, mangrove sediments and leaf were sampled six times in 2019, which were then were encoded in plastic bags and transferred to the laboratory. Finally, the concentrations of heavy metals including zinc, lead, copper, and cadmium were measured using an atomic absorption spectrometer. Moreover, indicators such as CF, BCF, MAI, PLI, RI, and mPELq were used to assess the pollution of mangrove ecosystem in Qeshm.

    Results

    According to study’s results, the heavy metals’ pattern was found to be Pb> Zn> Cu> Cd in the mangrove forest ecosystem’s sediments and leaves. Furthermore, the maximum and minimum concentration of zinc metal in mangrove’s sediments and leaves were found in stations 1 and 9, respectively. Moreover, while the maximum concentration of lead and cadmium belonged to the coastal station 1, their minimum values were found stations 8 and 5, respectively, both of which are located in the inland sediments of the mangrove ecosystem. Also, the maximum and minimum copper concentrations were identified in stations 2 and 10, respectively.On the other hand, the investigation of Qeshm mangrove ecosystem’ pollution revealed that while cadmium and zinc metals had moderate pollution coefficients, lead and copper metals possessed significant pollution coefficients. Moreover, the accumulation of heavy metals in mangroves were more than 1 in cadmium. However, the amount varied from 0.9 to 1 in zinc, lead, and copper. In general, it could be argued that mangroves can store and accumulate heavy metals in their organs. On the other hand, the MAI index is higher in coastal areas than in sedimentary islands. In fact, while heavy metals are highly accumulated in coastal areas’ mangroves, they are much less accumulated in sedimentary islands. Also, the PLI value is over 1in the whole mangrove ecosystem of the Qeshm island, indicating the island’s polluted state, whose maximum and minimum values belong to the coastal areas and sedimentary islands, respectively. Furthermore, the analysis of ecological risk (RI index) suggested moderate and low ecological risks in coastal areas and sedimentary islands of the Qeshm mangrove ecosystem, respectively. Also, examining the potential hazard level’s coefficient in the Qeshm Mangroveforest ecosystem (mPELq) showed that coastal areas and sedimentary islands had moderate and low pollution risks, respectively.

    Conclusion

    this study investigated the heavy metal contamination, its accumulation rate, and its transfer from sediments to mangrove leaves. Metal pollution with pollution indices has been studied that cadmium and zinc in the mangrove ecosystem in the coastal desert and sedimentary islands in moderate pollution and lead and copper in the pollution category are significant; However, the transfer rate from sediments to mangrove was high, indicating the ability of the plant to purge the coastal desert ecosystem from pollution. On the other hand, the Ecological and environmental risk indices and the environmental risk probability index suggested low and moderate pollution risks in the mangrove. Generally, it could be said that according to the pollution indicators, the Qeshm island’s mangrove-covered northwestern coastal desert contains higher concentrations of metals than the island’s sedimentary inlands. However, due to the coarser texture of the sediments, and the extensive distribution of coastal mangrove roots, the heavy metals’ transfer rate from sediments to plant organs is higher in these coastal areas than in sedimentary islands, considering the fact that soft sediments in sedimentary islands tend to absorb and accumulate heavy metals. Therefore, the coastal areas of the Qeshm island can be classified within the low pollution category. As mangrove forests possesses a high power transferring contamination from bed sediments to their leaves, they can be used as a new method for purifying the habitats of coastal desert areas, wetlands, and bays.

    Keywords: Bioaccumulation, Ecological Pollution Risk, Mangrove, Sediment, Copper
  • رضا مدرس، احمد نوحه گر*

    در پژوهش حاضر به منظور بررسی آلودگی هوای منطقه ویژه اقتصادی خلیج فارس در غرب بندرعباس، نخست وارونگی های دمایی اتفاق افتاده طی سال های 2010 تا 2020 با استفاده از داده های رادیو سوند استخراج گردید. سپس با استفاده از مدل ایرمود غلظت ذرات معلق (PM2.5 - 10)، گازهای دی اکسیدگوگرد، مونوکسیدکربن و ازن خروجی از 60 دودکش برای روزهای وارونگی در شعاع 20کیلومتری پیش بینی شد. نتایج نشان داد بیشترین وارونگی در دی و بهمن به ترتیب با 28 و 26 روز در ماه و کمترین وارونگی با 11 و 13 روز در مرداد و تیر بود. کمترین ارتفاع پایه لایه وارونگی نیز مربوط به دی و بهمن به ترتیب با 10 و 13 متر و بیشترین ارتفاع با 408 متر در شهریور بود. میانگین سالانه وارونگی ها 8/250 روز در سال بوده که 4/157 مورد از نوع تابشی و 4/93 مورد فرونشینی بوده است. مدل ایرمود نشان داد غلظت ذرات معلق (PM2.5)، دی اکسیدگوگرد و ازن بیشتر از استاندارد بود، اما ذرات معلق (PM10) و مونوکسیدکربن کمتر از حد استاندارد بود. بادهای جنوب شرقی مهم ترین پارامتر در پراکنش آلاینده ها بوده که باعث شده ستون دود بادبزنی به سمت شمال غربی انتقال یابد. پیش بینی پراکنش آلاینده ها می تواند در تدوین مدیریت راهبردی در حفاظت محیط زیست و توسعه پایدار مفید واقع گردد.

    کلید واژگان: اینورژن, ستون دود, ذرات معلق, مدل ایرمود, ناحیه صنعتی
    Reza Modarres, Ahmad Nohegar *

    In the present study, to investigate the air pollution of the Persian Gulf Special Economic Zone in the west of Bandar Abbas, at first inversions which occurred between 2010 and 2020 were extracted using radio sound. Next, using the AERMOD model, the concentration of PM2.5 - 10, SO2, CO and O3 emissions from 60 chimneys for inversion days in a radius of 20 km was predicted. The results showed that the highest inversion was in January and February with 28 and 26 days per month and the lowest with 11 and 13 days in August and July, respectively. The lowest base of the inversion layer was related to January and February with 10 and 13 m, respectively, and the highest with 408 m was in September. The average annual inversions were 250.8 days per year, which 157.4 were radiation and 93.4 were subsidence. The AERMOD model showed that the concentrations of PM2.5, SO2 and O3 were higher than standard, but PM10 and CO were lower than standard. Southeast winds are the most important parameter in the distribution of pollutants, which causes the smoke column move to the northwest. Predicting the distribution of pollutants can be useful in formulating strategic management in environmental protection and sustainable development.

    Keywords: inversion, Smoke column, suspended particles, AERMOD model, Industrial area
  • میرداد میردادی، احمد نوحه گر*

    پژوهش حاضر می کوشد به اندازه گیری غلظت کادمیوم، منگنز، سرب و روی در برگ گونه های درختی آکاسیا، کهور و کنار در منطقه کهورستان در شمال غربی بندرعباس بپردازد. برای دستیابی به این رهیافت، آزمایشی در قالب بلوک های تصادفی با جامعه آزمایش شصت اصله از سه گونه درختی با سه تیمار در بهار و تابستان 1399 انجام شد: 1 رسوب ذرات معلق جاده ای بر روی برگ و خاک بستر درختان حاشیه جاده، 2 رسوب ریزگرده ای بیابانی بر روی برگ و خاک بستر درختان و 3 تیمار شاهد که از آلودگی هوا به دور بود. نتایج نشان داد که غلظت سرب، منگنز و کادمیوم در جامعه آزمایش فراتر از حد استاندارد آن در گیاه است. تجزیه واریانس و آزمون مقایسه میانگین دانکن نشان داد که اختلاف میانگین غلظت روی، سرب، منگنز و کادمیوم در بین تیمارهای آزمایش، در سطح 0.01 معنی دار و غلظت چهار فلز سنگین در تیمار ذرات معلق جاده ای بیش از دیگر تیمارها بود. پس از آن، تیمار ریزگردهای بیابانی قرار داشت که در آن درختان از حاشیه جاده فاصله داشتند، اما ریزگردهای بیابانی بر آنها رسوب کرده بود. غلظت روی در تیمار ذرات معلق جاده ای، ریزگردهای بیابانی و شاهد به ترتیب 354.7، 195.2 و 77.4 میلی گرم در کیلوگرم، غلظت سرب به ترتیب 51.63، 33.61 و 20.15 میلی گرم در کیلوگرم، غلظت منگنز به ترتیب 146.83، 128.13 و 72.43 میلی گرم در کیلوگرم و غلظت کادمیوم به ترتیب 5.50، 2.85 و 0.43 میلی گرم در کیلوگرم بود. اختلاف آماری فلزات در برگ گونه های درختی، در سطح 0.05 درصد معنی دار بود و غلظت روی در درختان آکاسیا، کنار و کهور به ترتیب 198.9، 204 و 224.4 میلی گرم در کیلوگرم، غلظت سرب به ترتیب 32.71، 34 و 38.6 میلی گرم در کیلوگرم، غلظت منگنز به ترتیب 115.56، 111.11 و 120.71 میلی گرم در کیلوگرم و غلظت کادمیوم به ترتیب 2.67، 2.56 و 3.56 میلی گرم در کیلوگرم اندازه گیری شد. غلظت فلزات سنگین در درختان لبه جاده، بالاتر از حد استاندارد بود و با توجه به اینکه این درختان در زنجیره غذایی دام و انسان قرار دارند، خطر زیستی این درختان زیاد است.

    کلید واژگان: سرب, ریزگرد, کهور, کهورستان, فلزات سنگین
    Mirdad Mirdadi, Ahmad Nohegar*
    Introduction

    Acacia trees, whose leaves and fruits are used for livestock, are a bio accumulator of heavy metals and although they play an important role in absorbing heavy metals from the soil, their fruits are used for livestock consumption. Prosopis trees with their long and strong roots have the ability to absorb heavy metals from the environment and researchers use them as biomarkers for heavy metals as well as phytoremediation. Although phytoremediation is a good way to remove heavy metals from the environment, it cannot be a good way to protect the environment if the plant is a source of nutrition for living organisms. In arid and semi-arid regions of Hormozgan province, the plant organs of Prosopis, Acacia and Ziziphus trees, especially their leaves and fruits, are considered as the food chain of local and wild cattle in the region. If these plants are contaminated with heavy metals and their toxicity is high, they endanger living organisms. Nevertheless, the amount of heavy metal contamination in these plants has not been identified and experts do not have information in this field to be able to develop a plan to control it. If these trees are contaminated with heavy metals, it is not clear how the contaminant accumulated in the plant and the sources of its spread are not known. For this reason, the present study tries to answer these leading questions and it is assumed that air pollution, especially desert dust and road dust is the main cause of heavy metal accumulation in trees. Therefore, the main purpose of this study was to detect the concentration of heavy metals in the leaves of tree species through atmospheric dust and the intended experiments were carried out in the natural forests of Kahouristan region.

    Methodology

    In order to achieve the objectives of the study on identifying the concentration of heavy metals in tree species in arid areas of Bandar Abbas, first the location and population of the experiment was determined. The test site is in Kahouristan region -90 km northwest of Bandar Abbas- in Hormozgan province with a geographical position of 27 degrees and 17 minutes north latitude and 55 degrees and 21 minutes east longitude with an altitude range of 250 to 320 meters above sea level. The experiment was conducted in the spring and summer of 2020. The experimental population was selected in a randomized complete block design. The community contains 180 trees, including the species Acacia, Ziziphus and Prosopis. 60 trees were considered from each tree species. On these trees, three treatments were considered in such a way that each treatment included 60 pieces, of which 20 trees were considered for each treatment: 1-Treatment of road dust and desert dust in Acacia, Ziziphus and Prosopis trees located near the Bandar Abbas-Lar transportation road and solid particles emitted from the exhaust of vehicles are deposited on the leaves and soil substrate of the plant and absorb the roots of the trees. 2- Treatment of desert dust that is far from the road and only desert dust settles on the soil and leaves of trees. 3- Control treatment which in terms of distance is far from the road, after the treatment of desert dust and the trees in this treatment are located in the mountain shelter and away from the path of desert dust. Each treatment contained 60 pieces, of which 20 were related to Acacia, 20 pieces of Ziziphus and 20 pieces of Prosopis. Therefore, 180 specimens containing three tree species (blocks) and three treatments formed the experimental community. After introducing the experimental population and identifying the treatments and tree species, the concentrations of heavy metals in the leaves of the experimental treatments and trees were measured. The measurements were taken in two seasons, spring and summer, when desert dust occurs. From each tree, 5 leaves were sampled and transferred to the laboratory after labeling. In the laboratory, the concentrations of heavy metals in leaves including lead (Pb), cadmium (Cd), zinc (Zn) and manganese (Mn) were measured.

    Results

     Statistical analysis of heavy metal concentrations in the experimental population shows that the average concentration of lead, manganese and cadmium in the experimental population is higher than the standard limits in the plant, but the concentration of zinc is less than the allowable limit. The concentration of zinc in the experimental community is such that the average is 209 mg/kg, the standard in the plant is 100 to 400 mg/kg, but its distribution in the experimental community is normal. The maximum accumulation in the leaves of dust treatment is due to road transport and the fume that is emitted from car exhaust and its average in this treatment is between 300 to 400 mg/kg, which is close to the upper limit of the standard of this element in a plant. In the treatment of desert dust, the concentration of zinc is between 180 to 220 mg/kg, which in honeysuckle species has a higher concentration than acacia and Ziziphus. The lowest concentration of zinc in the control treatment was between 70 and 80 mg/kg and even lower than the plant standard. Statistical analysis of lead concentration in the experimental community showed that its average was 35 mg/kg, which is higher than the permissible limit in the plant. The highest concentration of lead was in the trees near the road and in the treatment of dust caused by road transport and its deposition on the leaves and soil substrate of plant species and its concentration was between 50 to 60 mg/kg. The maximum was in the species of Prosopis, which has accumulated more lead metal than acacia and Ziziphus. In the treatment of desert dust and its deposition on the surface of leaves and soil of trees, the concentration of lead was between 25 to 40 mg/kg and was in the second place, and among the tree species, Prosopis has a greater ability to withstand the adsorption and accumulation of lead metal compared to acacia and Ziziphus. The average of manganese metal is 115 mg/kg, which is higher than the permissible limit in the plant (15 to 100 mg kg). The highest concentration of manganese in the dust treatment was due to road transport and its concentration was between 145 to 155 mg/kg, the maximum of which was in the species of Prosopis, which is more concentrated than acacia and Ziziphus, manganese metal. Manganese concentrations are close to each other between road dust treatment and desert dust, but their differences with the control are very noticeable. The standard range of cadmium is between 0.2 and 0.8 mg/kg, the average of which in the whole study population is 2.93 mg/kg, with a maximum of 13.5 mg/kg, and at least 0.02 mg/kg in control treatment. Comparison of the mean of treatments showed that the highest concentration of heavy metals in the dust treatment was due to road transport and the concentration of metals in this treatment was different from other treatments and was in the first category. Trees affected by desert dust were in the second category in terms of heavy metal concentrations and the difference with other treatments was significant. Finally, the control trees have the lowest concentration of heavy metals and are located in the last floor. In the treatment of road dust particles, the concentration of all heavy metals was higher than the standard range of metals in the plant. In the treatment of desert dust, the metals of lead, manganese and cadmium were higher than the standard; however, in control trees, the concentration of lead was higher than the standard and the concentration of other heavy metals was less than the standard. The highest concentration of heavy metals was in the Prosopis tree species, but in Acacia and Ziziphus tree species, the concentrations of heavy metals were not statistically different and were very close to each other.

    Discussion & Conclusions

     The results of this study showed that the trees along the Bandar Abbas-Lar Road have been exposed to toxic dust from vehicles. Farther from the road, trees, although far from road dust, are exposed to atmospheric dust from industry as well as dust storms. The concentration of heavy metals in the leaves of roadside trees and then exposed to fine dust is much higher than the standard. Also, among the species, Prosopis trees, due to their long and strong roots, have the ability to absorb heavy metals from the soil and in the leaves of these trees, especially on the roadside and exposed to fine dust, cadmium concentration, lead and manganese are very high and cause heavy metals to be removed from the environment, but the leaves and fruits of Ziziphus, Prosopis and Acacia trees are one of the important food sources for cattle and animals and even birds of Kahouristan region. The accumulation of heavy metals in the limbs of these trees and their transfer from plants to animals and eventually humans is a threat to ecology. Therefore, it can be concluded that toxic road dusts and atmospheric dust have caused the deposition of heavy metals in the soil bed of annual and herbaceous plants and trees of the region, which are absorbed through the roots of the plant and thus enter the food cycle. It becomes a trap for the existing living and nonliving species and human beings. The results of this study showed heavy metal pollution in the dry ecosystems of Kahouristan area and the results can be made available to environmental and health experts. In addition, it is suggested that the concentration of heavy metals in annual herbaceous plants, which are the food of local livestock in the region, be evaluated in order to find a way to control their spread and contamination of environment.

    Keywords: Lead, Aerosol, Prosopis, Kahouristan, Heavy metals
  • وفا قائم مقامی، احمد نوحه گر*، محمدجواد امیری

    منطقه 20 در جنوب کلان شهر تهران با مخاطرات محیطی همچون سیلاب، زمین لرزه، بحران آب، آلودگی و طوفان مواجه است. افزایش تاب آوری دربرابر این مخاطرات مستلزم شناخت ظرفیت تاب آوری است؛ از این رو پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی پیمایشی برای شناخت ظرفیت پایه ای تاب آوری این منطقه دربرابر مخاطرات محیطی انجام شد. نخست پرسش نامه ای با نظر کارشناسان برای استخراج مولفه های اثرگذار بر تاب آوری تهیه شد که برمبنای آن، 26 زیرمعیار در قالب چهار معیار اجتماعی اقتصادی، کاربری اراضی، دسترسی ها و زیرساخت های جاده ای به دست آمد. درجه اهمیت هر زیرمعیار در تاب آوری با تحلیل شبکه و میزان عضویت آنها در تاب آوری با عملگرهای فازی مشخص شد؛ سپس زیرمعیارها با عملگرهای فازی AND، OR، SUM، Product و گاما روی هم گذاری و طبقه بندی محله ها در تاب آوری با خوشه بندی k-mean انجام شد. نتایج نشان داد معیارهای اقتصادی اجتماعی و معیار زیرساخت ها با وزن 49/0 و 231/0 بیشترین اهمیت را در تاب آوری دارند. در معیار اقتصادی اجتماعی زیرمعیار استحکام منازل با وزن 332/0، در معیار پوشش اراضی زیرمعیار دسترسی به اماکن اجتماعی با وزن 321/0، در معیار دسترسی ها زیرمعیار مراکز بهداشتی درمانی با وزن 292/0 و در معیار زیرساخت های جاده ای زیرمعیار دسترسی به پل عابر پیاده با وزن 435/0، بیشترین وزن را در تاب آوری دارند. بهترین عملگر برای روی هم گذاری لایه ها، عملگر SUM بود که بیشترین همبستگی را با معیارها دارد. درنهایت محله های منطقه 20 به سه خوشه تاب آوری زیاد، متوسط و ضعیف تقسیم شدند. از این بین، محله های جوانمرد، منصوریه، حمزه آباد، ابن بابویه، سرتخت، تقی آباد و عباس آباد به دلیل داشتن جمعیت مناسب، میزان مشارکت اقتصادی مطلوب، میزان مشارکت اجتماعی مطلوب، دوری از مسیل، دسترسی به زیرساخت های جاده ای و نزدیکی به مراکز خدمات رسانی، بیشترین تاب آوری را دربرابر مخاطرات محیطی دارند؛ اما محله های جنوبی و غربی در منطقه 20، به دلیل دوری از مراکز خدمات رسانی و پل های عابر پیاده، نزدیکی به مسیل و کارخانه، کم بودن میزان مشارکت اقتصادی، و استحکام کم منازل، کمترین تاب آوری را دربرابر مخاطرات محیطی دارند.

    کلید واژگان: تاب آوری, استحکام منازل, تحلیل شبکه, عملگرهای فازی, رگرسیون
    Vafa Ghaem Maghami, Ahmad Nohegar *, MohamadJavad Amiri
    Introduction

    The idea of ​​resilience of different social, economic, physical, and managerial orientations has entered urban and regional studies on a large scale. This resilient system can absorb temporary or permanent crises and adapt to rapidly changing conditions without losing its function. Among these, resilience against natural disasters can be explained by how social, economic, institutional, political, and executive capacities of societies affect the increase of resilience and understanding of its dimensions in the society. Environmental crises, such as earthquakes, floods, fires, and climate pollution, have caused environmental vulnerability in cities and consequently created threats to their securities, especially in District 20 of Tehran City. By recognizing the dimensions of vulnerability in District 20 of this city against environmental crises, management strategies can be developed to reduce vulnerability and risks and enhance resilience. For this reason, the main purpose of this study was to evaluate resilience of the neighborhoods in District 20 of Tehran City against environmental crises. To achieve this goal, the Fuzzy Multi-Criteria Decision Model (FMCDM) and K-mean method of classification were used.

    Methodology

    To identify and assess the resilience of District 20 of Tehran against environmental crises, a database was created based on the crises and its spatial information was prepared in 4 criteria and 26 sub-criteria. After creating the spatial database of the mentioned district and compiling the criteria and sub-criteria, a layer of information was prepared in ArcGIS software and a distance map was drawn for each sub-criterion through Euclidean distance mapping in order to measure and manage the resilience. Then, fuzzy operators were applied to draw each fuzzy map (subscale) with a value between 0 and 1. Analytic Network Process (ANP) method was utilized to weight and evaluate the research criteria and sub-criteria. Next, the map of each criterion and sub-criterion was drawn by combining the Euclidean distance and fuzzy operators multiplied by their fuzzy weights obtained from the ANP model in ArcGIS software. Thus, the final map was prepared for each criterion and sub-criterion, which showed their values of resilience to the environmental crises. Then, fuzzy superimposing operators were applied to superimpose the fuzzy weighting maps and a superimposed map of 26 sub-criteria (4 criteria) was obtained for each fuzzy operator. To identify the best fuzzy operator by superimposing the research sub-criteria, analysis of spatial relationships between the independent variables and the dependent variable was done through the Ordinary Least Squares (OLS) regression. Finally, the classical K-mean clustering method was employed to classify the neighborhoods from the perspective of resilience to environmental crises.

    Discussion

    The results showed that the weights and values of the socio-economic criteria, road infrastructure, land use and accessibility in resilience measures were 0.49, 0.23, 0.16, and 0.11, respectively. In the socio-economic, road infrastructure, land use, and accessibility criteria, the sub-criteria of house strength, pedestrian bridge, access to social places, and access to medical centers with the weights of 0.33, 0.43, 0.32, and 0.29 had the highest values in resilience. Among the fuzzy superposition operators, the algebraic addition operator (SUM) had the highest correlation with the research criteria in identifying the resilience of the neighborhoods. The northeast and southeast neighborhoods, as well as the central neighborhoods of District 20 of Tehran, were the most resilient neighborhoods to environmental crises. In the final step of the current research, the classical K-mean method was used to cluster the existing neighborhoods in District 20 of Tehran City based on their resilience to environmental crises. The results revealed that the neighborhoods were divided into 3 clusters. In the first cluster showing a lot of patience, the neighborhoods of Javanmard Qassab, Mansouria and Mangal, Hamzehabad, Sartakht, Ibn Babavieh and Zahirabad, Taghiabad, and Abbasabad were located. In the second cluster indicating moderate tolerance, Dolatabad and Shahadat, Sadeghieh, Shahid Ghayuri, Deilman, Aqdasiyeh, Estakhr, and Alain neighborhoods were situated. Finally, the neighborhoods of Sizdeh Aban, Shahid Beheshti, Firoozabadi, Valiabad, and Hashemabad were located in the third cluster with poor productivity.

    Conclusion

    Environmental crises, such as earthquake, flood, drought, air and water pollution, and fire, have the potential to become harmful in areas where there are no crisis management and risk mitigation. In the 21st century, the world has been hit by such environmental crises as Asian tsunamis, Hurricanes Katrina and Rita, successive earthquakes, flash floods, desert dust storms, and widespread fires. Although predictive tools are able to predict some disasters, future crises cannot be forecast based on empirical evidence. Therefore, increasing the ability of a system called resilience is very important for responding to such crises; yet, its resilience must first be measured. In the present study, the resilience of District 20 of Tehran City to environmental crises was evaluated based on socio-economic, road infrastructure, land use, and accessibility criteria. The results of this modeling led to the extraction of 3 clusters for the resilience of the neighborhoods of District 20 of Tehran against environmental crises. The neighborhoods in the west region had the highest resilience compared to the urban areas.

    Keywords: resilience, Home Strength, Analytic Network Process (ANP), fuzzy operator, Regression
  • آزاده زرع کار*، اسماعیل صالحی، احمد نوحه گر، خسرو اشرفی

    با توجه به اهمیت دستیابی به پایداری در شهرها و ضرورت بهره مندی از رویکردی جامع، کاربرد ابزار CASBEE-City برای ارزیابی و اولویت بندی استراتژی های توسعه در مناطق شهری در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت. این ابزار یک شاخص ترکیبی با نام BEE را ارایه می کند که بر اساس شاخص های کیفیت شهر و بار آلودگی محاسبه می گردد. کیفیت شهر شامل جنبه های محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی بوده و بار آلودگی سرانه انتشار دی اکسید کربن را در نظر می گیرد. نتایج استفاده از این ابزار برای شهر تهران نشان می دهد که این پایتخت در سال 1398 (2019) در سطح نسبتا ضعیف یا B- قرار می گیرد که بیانگر کیفیت کم و بار آلودگی نسبتا زیاد آن است. بر اساس یافته های پژوهش، اقدام عاجل برای کاهش بار آلودگی بالاترین اولویت را دارد. پس از آن، بازیافت منابع در گروه کیفیت محیط زیستی، خدمات اجتماعی در گروه کیفیت اجتماعی و تبادلات اقتصادی در گروه کیفیت اقتصادی بایستی در اولویت های بعدی قرار بگیرند. در این مقاله، نتایج هر شاخص به صورت جداگانه و در سطوح مختلف ارایه شده و برنامه ریزان و تصمیم گیران شهری می توانند با استفاده از آن ها و برای جنبه های مختلف تعیین نمایند که برای دستیابی به توسعه پایدار در این شهر چه اقداماتی ارجح هستند.

    کلید واژگان: پایداری شهری, توسعه پایدار, کیفیت محیط, بارآلودگی, شاخص ترکیبی
    Azadeh Zarekar *, Esmaeel Salehi, Ahmad Nohegar, Khosro Ashrafi

    Considering the necessity of achieving sustainability in cities, this research aims at assessing the practicality of the CASBEE-City tool for prioritizing development measures and strategies in Tehran Megalopolis, Iran. CASBEE is a method of assessing and rating the environmental performance of a built environment according to the Built Environment Efficiency (BEE) as an assessment index, which is based on the idea of eco-efficiency. This tool provides a composite index (BEE) which is calculated based on the city quality (Q) indices, including environmental, social, and economic aspects and the environmental load (L) covering the annual CO2-eq. emission per capita. The results of applying this tool to Tehran City show that this capital is ranked fairly poor (B-) in 2019, representing low quality and high load. According to the findings, recycling resources, social services, and public transportation, along with the decrease in carbon emissions are to be the priorities in the future city development plans. Presenting the results separated by each index, planners and decision-makers can accurately determine which aspect of the city’s quality should be given precedence for realizing sustainability in the mid and long term. A Comprehensive city assessment from the perspective of environmental efficiency is important because it provides guidelines for deciding upon a preferable course of action. This type of assessment should benefit not only citizens and local governments but also national governments. This kind of assessment helps national governments to determine which area should be the focus of further efforts toward improvement.

    Keywords: urban sustainability, Sustainable Development, Urban quality, Emission Load, Composite index
  • مریم حیدرزاده*، احمد نوحه گر

    خشکسالی یکی از گسترده ترین بلایای فضایی است که جوامع با آن روبرو هستند. با وجود فوریت برای تعیین استراتژی های کاهش، تحقیقات کمی در مورد خشکسالی های مربوط به تغییرات آب و هوایی انجام شده است. هدف از این تحقیق 1) بررسی وضعیت خشکسالی با استفاده از مدل های جهانی (GCM) ریزمقیاس شده آماری برای شرایط فعلی؛ 2) ارزیابی و احتمال خصوصیات خشکسالی های حال و آینده در منطقه تحت مسیرهای غلظت نماینده (PRC) 5/4 و 5/8 است. از مدل MPI-ESM-MR که جز مدل های جهانی تغییر اقلیم مدل های (CMIP5) استفاده شد. شاخص بارش استاندارد (SPI) و زنجیره مارکوف برای خشکسالی ها زمان پایه 1982-2005 و زمان آینده 2016-2045 محاسبه شد. نتایج نشان داد که منطقه خشکسالی شدیدتری را در آینده نسبت به دوره های تاریخی مبتنی بر SPI تحت هر دو 2 سناریو RCP تجربه می کند. با افزایش زمان بندی SPI ، مدت زمان تمام کلاس های خشکسالی تحت سناریوهای PRC در آینده کاهش می یابد. مقایسه نتایج احتمال زنجیره مارکوف برای دوره پایه و آینده نشان داد احتمال کلاس مرطوب تا خشک برای فصول بهار، تابستان و زمستان برای دوره پایه و آینده طبق سناریو 5/4 و 5/8 به ترتیب برابر با 57 ، 60 و 60؛ برای تابستان برابر 8/77 ، 67 و 50 و برای زمستان به ترتیب 66.7 ، 75 و 75 درصد است. برای پاییز در دوره پایه از حالت مرطوب به حالت نرمال با احتمال 89٪، درصد کلاس خشک به عادی دوره آینده طبق سناریوهای 5/4 و 5/8 به ترتیب برابر با 89 و 90٪ است. بررسی احتمال خشکسالی با زنجیره مارکوف نشان داد هر طبقه تمایل به انتقال طبقه نزدیک خود دارد. طبق هردو سناریو بیشترین احتمال مربوط به طبقه نرمال است. انجام برنامه-ریزی ها و مدیرت موفق، نیاز به شناخت صحیح پدیده خشکسالی و علت های پیدایش آن دارد. بنابراین مسئله تغییر اقلیم نیازمند توجه بیشتری است.

    کلید واژگان: تغییر اقلیم, سناریو RCP, خشکسالی, احتمالات مارکوف, بندرعباس
    Maryam Heydarzadeh *, Ahmad Nohegar
    Introduction

    Droughts are one of the most spatially extensive disasters that are faced by societies. Despite the urgency to define mitigation strategies, little research has been done regarding droughts related to climate change. The challenges are due to the complexity of droughts and to future precipitation uncertainty from Global Climate Models (GCMs). It is well-known that climate change will have more impact on developing countries. Among the most significant impacts of droughts to the environment are the acceleration of desertification processes, the increase in the risk of forest fires, the reduction of the availability of water resources for domestic and industrial use and the damage done to animals and vegetation These facts made the complexity of this phenomenon explicit. For instance, droughts are initiated by a meteorological drought, then they generate a hydrological drought, which may produce an agricultural drought and, in cases of prolonged occurrence, may cause a socio-economic drought. The final stage of a socio-economic drought may cause negative impacts, such as the loss of crops and livestock, a decrease in hydroelectric generation, migration, landscape degradation or social conflicts, among others. The main aims of this study were to determine drought occurrence periods and intensities in southern Iran by different drought indices (1), to compare different drought indices (2), Estimating the probability of drought occurring in the future for southern Iran.

    Materials and methods

    Study area The coastal city of Bandar Abbas is the capital of Hormozgan province and is located in the south of Iran. This city is located in the form of a coastal strip in the north of the Strait of Hormuz. The coordinates of the area include 27°11' to 27° 12' 30" North 56° 20' to 56° 21' East with an area of 0.913 square kilometers. The average annual rainfall during a 57-year statistical period (1957 to 2010) in Bandar Abbas is 172.6 mm. During the wet season (November to April) the rainfall is 94% of the annual rainfall and during it. In the dry season, the rainfall is 6% of the annual rainfall.

    Methods

    In the research In order to monitor and evaluate drought assess the representation of droughts from statically down scaled GCMs in the present and evaluate the temporal structure and variability of future meteorological droughts in the south of Iran under RCP 4.5 and RCP 8.5 scenarios. This is done by using products (MPI-ESM-MR) from the Coupled Model Intercomparison Project 5 (CMIP5) of the Third National Communication on Climate Change. The Standardized Precipitation Index (SPI) and Markov chain for droughts Possibilities were used to characterize extreme, severe and moderate droughts in the present (period 1982–2005) and the future (period 2016–2045). This study contributes to the spatial and temporal characterization of present and future droughts, and offers a contrasting analysis between them. In order to evaluate the efficiency of the down scaled method have been used the mean relative error (MRE), root-mean-square error of RMSE and MAE.

    Results and discussion

    The results of downscale methods showed that the CF-variance method has better correlation and less error than the observed data. The results of the station Markov chain showed that the highest probability is related to dry to normal in summer and dry to wet or normal with 77.8% and 42.9%, respectively. According to the SPI index, the study area will experience more severe and prolonged droughts in the future according to both scenarios of atmospheric circulation model than the historical period. According to Scenario 4.5, with increasing the timescale of SPI, the severity of drought has decreased, so that according to the 6-month SPI, the drought has an intensity of -1.83 and according to the annual SPI has an intensity of -1.66. In the 6-month period, the average dry class and in the 9- and 12-month periods, the normal to wet class have the highest frequency. According to scenario 8.5 according to the SPI classification, autumn and summer are in the near normal (mild) class. Winter and spring fluctuate between drought and non-drought. In Part B, the index ranges from 6, 9 and 12 months in the normal to non-drought grade. Markov's probability should increase from dry to wet for months with one class. In other months, such as April, May, June and July, we probably see different things. These results are similar to the 4.5 scenario, which shows more probabilities in the normal class for several months on average. Comparison of the results of Markov chain probability for the base and future period showed that the probability of wet to dry class occurring for spring, summer and winter seasons is so that the probability of this class occurring for the base and future period according to scenario 4.5 and 8.5 It is equal to 57, 60 and 60 percent for spring, respectively. It is equal to 77.8, 67 and 50 percent for summer and 66.7, 75 and 75 percent for winter, respectively. The results showed that the probability of Markov chain for autumn in the base period from wet to normal with 89% probability to dry class to normal for the next period according to scenario 4.5 and 8.5 is equal to 89 and 90%, respectively. The results from the time periods of 6, 9 and 12 months showed that the probability of occurrence of Markov chain classes for similar scenarios of 4.5 and 8.5 are slightly different with a small percentage of probability. In examining the possibility of drought with the Markov chain, it was observed that each floor tends to move to its nearest floor. A similar issue has been reported in studies (Moreira et al., 2006; Paulo and Pereira, 2007; Yeh et al., 2014) in the study of drought using the Markov chain. According to the diagrams presented for both scenarios, the most probable is related to the normal class. According to the results, with the increase of wet season and drought, the possibility of stagnation has decreased.

    Keywords: climate change, RCP scenario, Drought, Markov chain Possibility, Bandar Abbass
  • مهناز جدیدی، احمد نوحه گر*

    افزایش جمعیت موجب استفاده ناپایدار بشر از اکوسیستم ها از جمله تالاب ها گردیده و مشکلات زیست محیطی متعددی را به وجود آورده است. تالاب بین المللی شور، شیرین و میناب در استان هرمزگان واقع شده که معیشت جوامع محلی به طور مستقیم بدان وابسته است. این تالاب ساحلی در سال های اخیر دچار آسیب هایی شده که با توجه به اهمیت اکولوژیکی، اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی تالاب، لزوم حفاظت از آن احساس می گردد. به دلیل اینکه بهترین روش جلوگیری از تخریب محیط زیست، آموزش و مشارکت افراد جامعه هست و دانش آموزان یکی از مهم ترین گروه های اجتماعی هر جامعه ای می باشند، دانش آموزان به عنوان گروه هدف انتخاب شدند. هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش های محیط زیستی بر سطح دانش محیط زیستی دانش آموزان مقاطع تحصیلی مختلف در زمینه تالاب ها بوده است. این مطالعه در مدارس روستای تیاب از روستاهای حاشیه تالاب صورت گرفت و از میان مدارس دخترانه این روستا که درمجموع 313 نفر دانش آموز داشتند، 72 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری، از نوع هدفمند و روش تحقیق نیز پیمایشی- مقطعی می باشد. گردآوری اطلاعات به وسیله پرسشنامه صورت پذیرفت که روایی محتوایی آن توسط متخصصان این حوزه تایید گردیده بود. پایایی پرسشنامه نیز با نرم افزار SPSS22 سنجیده شد و ضریب آلفای کرونباخ 8/0 به دست آمد. جهت تحلیل داده های پژوهش از آزمون های آماری مناسب استفاده گردید. نتایج نشان می دهند که آموزش های ارایه شده در هر سه مقطع تاثیر مثبت داشته و موجب ارتقاء سطح دانش زیست محیطی دانش آموزان شده است؛ بنابراین می توان با آموزش محیط زیست به دانش آموزان در جهت حفظ اکوسیستم های تالابی کشور گامی مثبت برداشت.

    کلید واژگان: آموزش محیط زیستی, دانش آموزان, تالاب های ساحلی, میناب, هرمزگان
    Mahnaz Jadidi, Ahmad Nohegar *

    Population growth has led to unstable human use of ecosystems such as wetlands and has created numerous environmental problems. Shour, Shirin and Minab International Wetland is located Hormozgan Province, where the livelihoods of local communities is directly dependent. This coastal wetland has been damaged in recent years that due to the ecological, socio-economic and cultural importance of the wetland, need to be protected. Because the best way to prevent environmental degradation is education and community participation, and students are one of the most important social groups in any community, students were selected as the target group. The purpose of this study is evaluating the impact of environmental education on the Level of Environmental Knowledge of students of different degrees in the context of Wetlands. The study was conducted in Tiab village schools from the marginal villages of the wetland and among the girls' schools in this village with a total of 313 students, 72 were selected as the sample. The sampling method is Purposeful and the research method is also cross-sectional. Data were collected through a questionnaire whose validity was confirmed by experts. Reliability of the questionnaire was measured by SPSS-22 software and Cronbach's alpha was 0.8. Statistical tests were used to analyze the data. The results show that the provided training have a positive impact on all three levels and enhance the level of their environmental knowledge. Therefore, by educating students about the environment, we can take a positive step to protect the wetland ecosystems of the country.

    Keywords: Environmental Education, students, Coastal Wetlands, Minab, Hormozgan
  • احمد نوحه گر*، علی علوی نائینی، مطهره عباسی نوده

    سوانح طبیعی از گذشته تا کنون در کشور ایران، تلفات جانی و خسارات مالی فراوانی را به بار آورده است. در این مقاله به لزوم اهمیت مشارکت عمومی نهادها و مردم در مدیریت این سوانح پرداخته شد و سپس با در نظر گرفتن ده نوع از اقدامات کلیدی در جهت افزایش موفقیت در مشارکت عمومی و همچنین سه معیار مرتبط با سرعت، کیفیت و اثربخشی که هر سه جزو معیارهای مثبت می باشند، پرسشنامه هایی تهیه گردید. جهت انجام فرآیند تصمیم گیری با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره آن ها را رتبه بندی نموده تا در مرحله آخر بهینه ترین روش موجود انتخاب شود. برای این منظور از روش آنتروپی شانون برای وزن دهی به معیار ها و جهت رتبه بندی گزینه ها از روش TOPSIS استفاده شد. با توجه به رتبه بندی انجام شده برای ده نوع از این اقدامات کلیدی، نشان دادن پشتیبانی حاکمیت و تعهد قابل اعتماد در رتبه اول، لزوم تعریف اهداف و منافع مشترک در رتبه دوم، تضمین اتحاد بین نهادها و مردم در رتبه سوم، تضمین رهبری موثر حاکمیت در رتبه چهارم، پیدا کردن رویکردهای مشترک در راه رسیدن به اهداف در رتبه پنجم، اطمینان از ارتباط شفاف و موثر در رتبه ششم، شفاف سازی نقش ها و مسئولیت ها در رتبه هفتم، سرمایه گذاری در جهت اجرای دقیق فرآیندها در رتبه هشتم، افزایش زمان کارکنان دولت برای تسهیل و پشتیبانی از فرآیندها در رتبه نهم و مدیریت و نظارت بر مشکلات در روابط مشارکتی در رتبه دهم قرار گرفته اند.

    کلید واژگان: مدیریت در سوانح طبیعی, مشارکت عمومی, تصمیم گیری, TOPSIS
    Ali Alavi Naeini, Motahare Abbasi Nodeh

    Natural disasters have caused a lot of mortality and financial losses in Iran from far away. data related to flood and earthquake damage from the year 1367 to 1397 show flood and earthquake damages result in financial losses about 6.8 billion and 10.7 billion dollars in Iran, respectively. Over the past three decades, the number of casualties caused by flooding and earthquake has been around 3200 and 71000, respectively in Iran. proper management of natural disasters with effective public participation can greatly reduce these damages. In this paper, questionnaires were applied to show the importance of public and institutions participation in managing these disasters. The questionnaires were prepared by considering ten important key actions to increase public participation success as well as three criteria related to speed, quality and effectiveness, each of which are positive criteria. Questionnaires were prepared and the multi - criteria decision - making procedure was used to select the best method. in this paper, entropy Shannon method was applied in weighting criteria and TOPSIS method was employed to rank alternatives. From employing this approach, it can be found that demonstrating governance support and reliable commitment has the first rank, the need in defining common goals and interests has the second rank, guarantee of unity between people and intuitions has the third rank, ensuring effective governance leadership has the fourth rank, finding the common approaches to obtain the desired goals has the fifth rank, ensuring effective and transparent communication has the sixth rank, clarify roles and responsibilities has the seventh rank, investment in implementing precise processes has the eighth rank, increasing the times of employees to facilitate and support the processes has the ninth rank, and managing and monitoring the problems of participation has the tenth rank.

    Keywords: natural disasters management, Public participation, decision- making, TOPSIS
  • احمد نوحه گر*، محسن فوزی، محمود بهروزی

    شناخت رفتار هیدرولیکی سیلاب های شهری در ارزیابی و بهسازی سیستم جمع آوری رواناب ها در شهر حایز اهمیت است. در این پژوهش برای دستیابی به این رهیافت مدیریتی در شهر میناب، ابتدا الگوهای جوی مولد سیلاب شناسایی شد. سپس رفتار هیدرولیکی سیلاب در مجاری زهکشی با مدل SWMM شبیه سازی شده و برای صحت سنجی مدل از سه واقعه ی بارش متناظر استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد کم فشار سودانی با عبور از دریای خلیج فارس و کسب رطوبت تقویت شد و در برخورد با کوهستان شمالی جلگه میناب بر ناپایداری آن افزوده شده و در نهایت موجب وقوع بارش سنگین و سیلاب شهری در میناب شد. نتایج حاصل از واسنجی مدل با مقادیر مشاهداتی در مولفه های دبی، عمق و سرعت رواناب با معیارهای NS و RMSE بیان گر انطباق مناسب آن ها و توانایی مدل در شبیه سازی رفتار هیدرولیکی سیلاب است. خروجی مدل نشان داد که در واقعه بارش 100 میلی متری در 12 نوامبر 2015 در شهر میناب، 195 میلیون لیتر آب به راه افتاد و منهول ها و مجاری زهکشی در زیرحوزه های مسکونی و پرتراکم ظرفیت کافی برای انتقال رواناب ندارند که موجب سیل گرفتگی زیرحوزه های شهری شد. از آنجایی که شبکه زهکشی میناب ترکیبی بوده و یک خط لوله برای انتقال آب ها سطحی و فاضلاب خام شهری وجود دارد، سیلاب شهری و عدم ظرفیت کافی مجاری و پرشدگی کانال ها در زیرحوزه های مسکونی و پرتراکم موجب پس زدگی فاضلاب خام در نقاط مسکونی شد. بنابرین، نتایج این مدل نشان می دهد که سیستم دفع آب های سطحی شهر میناب نیاز به بهسازی و طراحی مناسب برای انتقال رواناب ناشی از سیلاب دارد.

    کلید واژگان: سیلاب, سیکلون, SWMM, مجاری زهکشی, میناب
    Ahmad Nohegar *, Mohsen Fowzi, Mahmoud Behrouzi
    Introduction

    Floods are environmental phenomena that are in the category of hydrological hazards, but to identify the cause and manage strategies to control them, other environmental sciences such as meteorology, watershed management, etc. must be utilized. Because atmospheric systems play a role in the occurrence of rainfall which in combination with topographic factors, surface topology, land use and morphology of catchments based on the slope and hydraulics of rivers and urban waterways cause flooding. Therefore, in studying the problem of floods, especially in residential areas, a combination of environmental sciences can play an important role in understanding the mechanism and development of urban floods. Also, computer models have been upgraded to simulate the behavior of urban floods. Their approach is based on the conversion of precipitation to runoff, which can be evaluated and validated with results. These models are trusted in estimating the volume and flow of runoff from the flood. The hydraulic behavior of urban floods can be simulated using hydrological models, and the SWMM model has many applications in this field. In this study, we tried to determine the hydraulic behavior of floods by recognizing the patterns of flood generating patterns and estimating the volume and flow of floods in drainage channels of Minab city. The results will be provided to urban planners to improve drainage channels and duct capacity.

    Methodology

    In order to identify the weather patterns of floods in Minab, at first the meteorological parameters of the region during a period of 19 years (2000-2018) were prepared by the Meteorological Organization and atmospheric parameters including average annual temperature, minimum and maximum monthly average, 24-hour rainfall, number of monthly rainfall days and number of flood days (rainfall more than 30 mm per day) were presented in the table. Next, from the floods that occurred, two urban flood events were selected and the atmospheric meteorologists of that day at the level of 500 hPa and sea level pressure were extracted from the NCEP / NCAR data center website and mapped in ArcGIS software processing environment. SWMM model was used to estimate runoff caused by urban floods and to model the hydraulic behavior of flood flow in the surface water drainage network of Minab city; in such a way the first the model was calibrated and evaluated with the events of observational floods and after its verification, the outflow from urban sub-basins, water volume in drainage channels, flooding in canals and duct capacity were simulated in urban sub-basins of Minab.

    Results and discussion

    Average annual temperature is 28.7 degrees Celsius and its maximum is in June and July with 38 degrees Celsius and its minimum in December with 19 degrees Celsius. Most of the rainfall in Minab plain occurs in November to March, which peaks in December with 22 mm. Heavy rains start in November and end in March, and in April, heavy rains have occurred once during these years, which has led to urban floods in Minab. In the first pattern, synoptic examination of flood days in Minab showed that the 500-hpa trough in Iran and the low pressure of the Persian Gulf caused floods. In the second model of flood generator, the cold system from Central Iran at the level of 500 hPa and the low pressure system of Iran caused floods on the shores of the Persian Gulf and especially the Minab plain. In this study, two events of rainfall (19/1/2014) and (11/3/2015) were used to calibrate the SWMM model. The third event of 11/12/2015 was used to evaluate the model and to analyze the results. The coefficient of flow and the square of the mean squared error were used. The simulated model is compared with the SWMM model and their differences are not significant, indicating that the model is able to estimate and simulate the hydrological parameters of urban floods. From 100 mm of rainfall in Minab urban area, about 195 million liters of water has been runoff, of which about 189.6 million liters have been wasted as floods.

    Conclusion

    The result of urban flood modeling in Minab showed that the densely populated areas of Minab city play an important role due to impermeability to urban floods and water retention. Since Hazara Castle sub-basin, Velayat Park, City Center and Sheikhabad do not have enough capacity to transfer runoff during floods. With these conditions, the results of this research can be provided to city planners and designers of surface water conduction systems and urban drainage networks of Minab.

    Keywords: Flood, Cyclone, SWMM, Drainage, Minab
  • برومند صلاحی*، احمد نوحه گر

    هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط تغییرات آب و هوایی با بیماری سرطان پوستی در استان اردبیل می باشد. به منظور تجزیه و تحلیل ارتباط متغیرهای اقلیمی (یخبندان، ساعات آفتابی، میانگین رطوبت، حداکثر دمای مطلق، حداقل دمای مطلق و دمای متوسط) با تغییرات سرطان پوست در ایستگاه های مورد مطالعه، از معادلات رگرسیون چندگانه استفاده شد. برای تعیین متغیرهای مستقل تاثیرگذار بر تغییرات سرطان پوست ایستگاه های مورد مطالعه، از مدل رگرسیون پس رونده بهره گرفته شد. نتایج این پژوهش نشان داد که مقادیر همبستگی متغیرهای اقلیم با سرطان پوست در ایستگاه های مورد مطالعه نسبتا قابل توجه است و این همبستگی ها اغلب قوی و معنی دار (در سطح خطای 1 درصد) با یکدیگر هستند. وجود همبستگی مستقیم معنی دار سرطان پوست با سایر متغیرهای اقلیمی در ایستگاه های مورد مطالعه نشان داد که وقوع سرطان پوست در نیمه های گرم سال بیشتر از نیمه های سرد سال بوده است. مقادیر ضریب همبستگی چندگانه و درصد تغییرات تبیین شده ی معرفی شده توسط مدل رگرسیونی پس رونده در توجیه مقادیر تعداد وقوع سرطان پوست در ایستگاه های مورد مطالعه در شرایط ورود تمامی متغیرهای اقلیمی و نیز در شرایط حذف برخی متغیرهای اقلیمی کم اثر (ورود متغیرهای اقلیمی پر اثر) نشان داد که در ایستگاه های مورد مطالعه، ورود تمامی متغیرهای اقلیمی در توجیه مقادیر تعداد وقوع سرطان پوست، بین 79 تا 91 و خروج تک تک و یا چند متغیر و باقی ماندن سایر متغیرها در مدل رگرسیونی پس رونده، بین 76 تا 89 درصد از این تغییرات را تبیین نموده است.

    کلید واژگان: آب و هوا, سرطان پوستی, همبستگی, استان اردبیل
    Bromand Salahi *, Ahmad Nohegar

    The purpose of this study was to investigate the relationship between climate change and skin cancer in Ardabil province. Multiple regression equations were used to analyze the relationship between climatic variables (frost, sunshine hours, mean humidity, maximum absolute temperature, minimum absolute temperature and average temperature) with changes in skin cancer at the stations. To determine the independent variables affecting skin cancer changes in the studied stations, a backward regression model was used. The results of this study showed that the correlation between climate variables and skin cancer in the studied stations is relatively significant and these correlations are often strong and significant at 0.01level with each other. The direct correlation between skin cancer and other climatic variables in the studied stations showed that the incidence of skin cancer in the warmer half of the year was more than the cold half of the year. Quantitative correlation coefficient and percentage of changes explained by backward model to justify the number of skin cancer incidence in the studied stations under the conditions of entry of all climatic variables and also in the case of removal of some low climate variables (entry of high-impact climatic variables ) showed that in the studied stations, the entry of all climatic variables in determination the amount of skin cancer incidence, between 79 and 91, and the withdrawal of single or multiple variables, and the remaining variables in backward regression model, range from 76 to 89 percent of these changes are explained.

    Keywords: Climate, Skin Cancer, Correlation, Ardabil Province
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال