نقش پدیدارشناسی روح هگل درتکوین جامعه شناسی معرفت مانهایم
هگل سیر تحول روح را باتحول در آگاهی حسی، خودآگاهی، عقل،روح، دین وعلم مطلق تشریح می کند. در این مسیر آگاهی به روش دیالکتیکی دربستر تاریخ حرکت می کند. لذا معرفت امری تحولی، خود یابنده و پویا تلقی می گردد. از سوی دیگر مانهایم معرفت رااز منظری متفاوت در موقعیت های اجتماعی آن مورد توجه قرارمی دهد. به نظراوتوجه به مبنای وجودی معرفت، آن را ازناب و ایستا بودن خارج ودربستر اجتماعی قرارمی دهد.براین اساس می توان گفت هگل معرفت را دربسترتاریخی و مانهایم آن را دربستر اجتماعی قرارمی دهند و از معرفت شناسی مرسوم در عصرخود فراترمی روند. این مقاله بانگاهی به رویکرد پدیدار شناسی هگل می کوشد تاثیر پذیری مانهایم ازوجه نظرات مزبور را مورد توجه قراردهد. به عبارتی مفهوم معرفت نزد مانهام چه نسبتی با ویژگی های شناخت فلسفی هگل دارد. نتایج این تحقیق نشان می دهد مانهایم با طرح مفاهیم اساسی هم چون تاریخ، ایدئولوژی، آگاهی کاذب، کنش وکردار، کلیت، معرفت وحقیقت که درسیر تکوین جامعه شناسی او نقش مهم دارند ازپدیدارشناسی روح هگل تاثیر پذیرفته است. بدین ترتیب می توان گفت مانهایم مفاهیم هگلی آگاهی و دانش را درحیطه ی جامعه شناسی معرفت خود بسط وتوسعه داده است.
آگاهی ، تاریخ باوری ، حقیقت ، ایدئولوژی ، کلیت
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.