بررسی تطبیقی دیدگاه سنایی و مولوی در مورد سفر
در ادبیات فارسی، سفر با دو بعد جسمانی و عرفانی در اشعار شاعران آمده است، بعد معنوی که از آن با عنوان سفر درونی، روحانی و باطنی یاد می کنند، اصل اندیشگانی ادبیات عرفانی است، این سفر، سیرالی الله است که در نهایت با فنای فی الله به نوعی به تولد دوباره ی سالک (بقای بعد فنا) ختم می شود، تمام تلاش عرفا در یک کلام، هدایت انسان به این مسیر هست، چناچه اگر اندیشه های عارفان را در طی قرن ها بررسی کنیم به یک پیوند اندیشگانی در این رابطه می رسیم. هرکدام در بیانی دیگر اما مفهومی یکسان بر سفر درونی تاکید دارند. در این مقاله اندیشه های دو قطب بزرگ عرفان: سنایی و مولوی در این رابطه بررسی شده است، سفر در بعد جسمانی و عرفانی در شعر آن ها بسیار توصیه شده اما اهمیتی که سفر باطنی دارد، سفر جسمانی ندارد، حاصل تحقیق نشانگر این است، هر دو شاعر رسالت عرفانی خود را در این دیده اند که انسان را در مسیر شناخت هویت الهی خود قرار بدهند. بنابراین توصیه به سفر درونی دارند، سفر اجباری انسان هبوط او از عالم علوی به این جهان است و انسان با سفر درونی باید تلاش کند دوباره به آن عالم برگردد؛ آداب آن نیز ترک شهوات دنیایی و سیر و سلوک عرفانی با پیروی از پیر راهنما است، از این منظر می توان آن را با کهن الگوی سفر قهرمان بررسی کرد.
-
تقابل عرفان زاهدانه و عاشقانه در تذکره الاولیای عطار نیشابوری
فاطمه باقرزاده خیاوی، رضا آقایاری زاهد*، علی رمضانی
نشریه عرفان اسلامی، بهار 1401 -
نقد آرای منابع مثنوی پژوهی در تاویل عناصر اسطوره ای مثنوی مولانا
رضا آقایاری زاهد*، ناصر نیکوبخت، حسینعلی قبادی، سعید بزرگ بیگدلی
نشریه زبان و ادب فارسی، بهار و تابستان 1399