فلسفه مرگ و نسبت آن با زندگی در اندیشه شاعران عارف
مهمترین عامل شکل گیری فلسفه و گرایش انسان به تفکر و اندیشیدن، مرگ است. اگر مرگ نبود، انسان هیچ گاه به «بودن» و «فلسفه هستی خویش» نمی اندیشید؛ از این رو اساس جهان بینی هر انسانی در چگونگی نگرش او به مرگ خلاصه می شود. شاعران عارف در کنار دیدگاه الهیاتی و عرفانی که به مساله مرگ داشته اند و فلسفه وجودی مرگ را با رویکرد عرفانی تبیین کرده اند، از منظر روان شناسی و اجتماعی نیز به موضوع مرگ و مرگ اندیشی نگریسته اند و به عوامل ترس انسان از مرگ و حالات روانی که از مرگ اندیشی به فرد دست می دهد و نیز تاثیر وضعیت اجتماعی افراد در روی آوردن به مرگ اندیشی اشاره کرده اند. در شعر این شاعران، مرگ یکی از ارکان مهم به شمار می رود که مضامین و مفاهیم اصلی جهان بینی آنان با مرگ و مرگ اندیشی ارتباط نزدیک و انکارناپذیری دارند. مفاهیمی چون «عزلت گزینی»، «دنیا ستیزی»، «اغتنام فرصت»، «ناپایداری دنیا»، «زود گذری عمر» و «نصیحت و تعالیم اخلاقی» همگی در پیوند با مساله مرگ معنادار می شوند.
-
تحلیل گفتمان دو روایت مختلف از رویداد تاریخی جنگ قلعه دمدم
*
نشریه جستارهای نوین ادبی، زمستان 1402 -
ڕەوتی بزاوتی نەتەوەخوازی و نیشتمان پەروەری لە شیعری کوردیدا: لایەنی ئەرکی-واتایی و هونەری-ئەدەبی
*
پژوهشنامه ادبیات کردی، پاییز و زمستان 1402