مطالعه وجوه پدیدارشناسانهی شخصیت دراماتیک رند در اشعار حافظ، براساسآرا هایدگر و تطبیق با درام فرستاده، نوشتهی گابریل مارسل
رند قلندر مشتاق مالمت اغیار، امکان یکهای برای خلق درام استعالیی ایرانی است. حافظ، دراماتورژی نمونه است و از تیپ، شخصیتی متمایز میسازد که پیوسته آشنا و غریب است؛ حافظ رند را بازتولید و باز تعریف میکند و از این منظر میتوان او را متفکری هنرمند با روحیه ی اگزیستانسیالیستی دانست. اگر بخواهیم شعر حافظ را با درام مقایسه کنیم، شعر او درام استعالیی، نقلی، تاملی و تعاملیست. این درام استعالیی، شخصیتمحور و شاعرانه است. رند، از خوشنودی خالق، در برابر رنج و مالل زیستنی که میتواند وحشتافزا و ترسناک باشد، تجربه ای بدنمند و تنانه دارد. درام شاعرانه یا شعر دراماتیک دیالوگی است از سنخ اگزیستانس موجود فردی تیافته با بارقه هایی از حضور برای درک وجود انسانی که حرص تسخیر جهان را ندارد و مایل است آن را در خود کشف کند. شعر اگر حافظانه باشد، فیلسوف اگر هایدگر باشد و درامپرداز، اگر گابریل مارسل باشد، میشود پرسید: درام اگزیستانسیال چرا درامی شاعرانه و مناسب برای فرارفتن است و چگونه سوابق ما در این زمینه قابل اتکاء است؟ و البته میتوان شواهدی برای مطالعه ی تطبیقی فراتاریخی در اختیار گرفت که به هرمنوتیک حضور معطوف میشود. بررسی تبارشناسانه و تطبیقی پدیدارهای موجود در تحلیل هایدگر از شعر در مثال هولدرلین، رند و گناه و اصالت زیبایی به روایت حافظ و درام فلسفی به نقل از دیالوگ مارسل و پل ریکور، مبنای این پژوهش است. حافظ، با ترسیم چالشهای جهان زیستهی خود، درام حافظانه را بر بستر اسطوره ی آفرینش و درام گناه مقدر، بنیان مینهد و شخصیت رند را در قوارهای فرارونده به فرهنگ ما معرفی میکند؛ و این رند است که میتواند بار سنگین تاسیس درام استعالیی ایرانی را به دوش بکشد. این پژوهش براساس این فرضیه که »شخصیت رند در اشعار حافظ با توجه به ویژگیهای ساختاری و محتوایی، میتواند بستر تولید ساختاری و به ویژه بنمایه های ژرف ساختی بسیاری را در اختیار درام ایرانی قرار دهد«، در پی پاسخ به این پرسشهای اساسی است که: »چگونه میتوان از بنیان های فلسفی شعر حافظ برای تولید محتوای دراماتیک استفاده کرد؟« و »اساسا چه مولفه ها و ویژگی هایی از شخصیت پردازی رند را میتوان در ایدهپردازی، خلق و تولید شخصیتهای دراماتیک مورد استفاده قرار داد؟«، »ظرفیتها و مولفه های شعری شعر حافظ چگونه میتواند بنمایه های اندیشگانی درام امروز ایرانی را ارتقا دهد؟« و بالخره این پرسش مهم که »چگونه میتوان پیوندی تنگاتنگ بین اندیشه ی فلسفی و اندیشه ی دراماتیک ایجاد کرد؟«. براین اساس، این پژوهش ضمن انتخاب درام گابریل مارسل به عنوان نمونه ی موردی، درپی این است تا حرکت از فلسفه به شعر و از شعر به درام را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد. در این مسیر آرا هایدگر به عنوان بنیان نظری پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته اند و همچنین مبنای فلسفی خلق درام گابریل مارسل الگوییست که در فرآیند تحقیق الگوهای الزم را در دسترس محقق قرار میدهد. این پژوهش همچنین سعی دارد تا به شیوهی تطبیقی-تحلیلی با استفاده از روش های کتابخانه ای و منابع موجود به اهدافش دست یابد.