تحلیل نشانه شناسی «مار» در شعر «من آن روز می گفتم...» سیمین بهبهانی با تاکید بر نظریه مایکل ریفاتر
هر شعر فاخری یک ایده مسلط دارد .شاعر این ایده مسلط را در لابه لای ساختار شعر یا یک جمله و گاهی حتی یک واژه در درون شعر پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایده مسلط شعر را شناسایی کند. آیا سیمین بهبهانی در سرایش شعر «من آن روز...» از این کارکرد هنری بهره برده است؟ برای رسیدن به پاسخ به نظر می رسد؛ بهره مندی از نظریه نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه دیگری مناسب تر باشد. مقاله حاضر بر مبنای نظریه نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی، شعر سیمین را بررسی کرده است. پس از بررسی عناصر غیر دستوری شعر مذکور، نتایج تحقیق بیانگر آن است که انباشتهایی با معنا بن «مار»، «ضحاک» و «ترس» در شعر «من آن روز...» بسامد بالایی دارد. با بررسی منظومه های توصیفی شعر، خوشه های استعاری با هسته های «جامعه سنتی»، «خوی اهریمنی» و جامعه شبه مدرن» به دست آمد و به کمک همین خوشه های استعاری، هیپوگرامهای شعر نیز مشخص گردید که مهم ترین آنها عبارتند از: مار نماد خوی اهریمنی انسانهاست که در نظامهای مرد سالار بیشتر در وجود جنس مذکر تجلی می یابد. هم چنین مقایسه انباشتها، منظومه های توصیفی و هیپوگرامها با رویکرد بینامتنیت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان این مقاله ایجاد کرد: خوی اهریمنی نظام مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازیهای فولکلوریک، ستم پذیری را به دختران جامعه القا می کند. در جامعه شبه مدرن آموزش ستم پذیری با روش های مدرن تری مانند نمایش، طناب بازی و... ادامه می یابد.