تفسیر موعودباورانه فیلسوفان یهودی از عصر جدید: امکانی برای عبور از دوگانه تداوم و گسست؟
اروپا در جریان روشنگری، خودآگاهی تاریخی زمانهاش را در گسست از گذشته مسیحی و خودآیینی انسان فهمید. اما در قرن بیستم، به دنبال بحرانهای تاریخی بیسابقه، داعیه خودآیینی انسان و نوآیینی عصر جدید به چالش کشیده شد و این بار پرسشگری درباره بنیانهای عصر جدید به دو شرح متفاوت انجامید. در شرح نخست، عصر جدید به مثابه تداوم عصر پیشین فهم شد و تمام مفروضات اساسی و خودبنیاد آن مورد پرسش قرار گرفت. در شرح دوم، عصر جدید به مثابه عصری درک شد یکسر متفاوت با عصر پیشین که پاسخهایی جدید برای پرسشهای کهن فراهم آورده است. با روشن شدن محدودیتهای دو نظریه فوق، این پرسش مطرح شده است که آیا میتوان خداباوری و انسانمحوری، و به تبع آن نظریههای پیوست و گسست، را در جایی به هم نزدیک کرد؟ در جهت مواجهه با پرسش مذکور، این مقاله تلاش کرده است تا مفهوم یهودی موعودباوری در اندیشه طیفی از فیلسوفان یهودی را پشتوانه بررسی امکان فراتر رفتن از دوگانه موجود قرار دهد و راه سومی را معرفی کند که در آن نه تنها دین و مدرنیته ضدیتی ندارند که تفکر تحولخواهانه مدرن نیروی انتقادی و امید سازندهاش را از ایدههای موعودباورانه میگیرد.
-
معیارهای برجسته اخلاقی در اندرزنامه های فارسی میانه زردشتی: عدالت و دیگردوستی
آوا واحدی نوایی، *، فرزانه گشتاسب
نشریه زبان شناخت، پاییز و زمستان 1403 -
“Ambivalence of the Sacred”: Cultural Dynamics of Religion and Peace
Rasool Akbari, *, Mansour Motamedi, Ahmadreza Asgharpourmasouleh
Religious Inquiries, Winter-spring 2024