بررسی آمیختگی استعاری «عشق» در کتاب «فقه العشق» اثر یوسف زیدان (بر اساس نظریه فوکونیه و ترنر)
یکی از نظریات معناشناسی شناختی، نظریه آمیختگی مفهومی فوکونیه و ترنر (1992) است که تبیین جنبه هایی از استعاره مفهومی را نیز در بر می گیرد. بر این اساس استعاره مفهومی، حاصل نوعی آمیختگی مفهومی است. با توجه به اینکه شکل گیری استعاره های عشق در متون عرفانی فرایندی پیچیده و نیازمند تبیین معنایی است، جستار حاضر به تحلیل آمیختگی های مفهومی استعاری مفهوم عشق در کتاب «فقه العشق» اثر یوسف زیدان (نویسنده و رمان نویس مشهور مصری) در چهارچوب نظریه آمیختگی مفهومی می پردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که در فقه العشق، نویسنده فضاهای دروندادی آتش، غذا، آب، نور، و گیاه را به دلیل پتانسیل مفهومی در شبیه سازی عشق عرفانی، انتخاب کرده تا با رابطه حیاتی قیاس ابعاد مورد نظر عشق را مفهوم سازی و منتقل کند. فضاهای ذهنی متعلق به مفهوم عشق در مقصدبا مولفه های موجود در دروندادهای مبدا آتش، غذا، آب، نور و گیاه، انگیخته و فشرده و ترکیب شده است. فضاهای عام حاوی کنش، علیت، تغییر، حرکت و غیره نقش مدیریت این دو فضا را عهده دار می باشند. انتخاب فضاهای چندگانه مذکور مبتنی بر دانش پس زمینه ای و بافت موقعیتی و فرهنگی مفهوم ساز است. در این امتزاج استعاری، مولفه های خاصی چون پویایی عشق، تحول، حرکت، رنج، شادی، شناخت بر فضای آمیخته فرافکنی می شود؛ اما برخی مولفه های دیگر چون ویژگی های معشوق، شناور می مانند و به فضاهای آمیخته وارد نمی شوند. در مرحله تکمیل، دانش مخاطب از عشق عرفانی به تکمیل خلاهای معنایی کمک می کند تا در موقعیت های گفتمانی معنا به طور کامل برساخته و اجرا شود.
-
نظام استعاری ساختار رویداد و تاثیر آن بر تحلیل مفهوم سازی های قرآنی حاوی حوزه مبدا مالکیت
زهرا مواظبی*، ابراهیم ابراهیمی،
نشریه پژوهش های زبان شناسی تطبیقی، بهار و تابستان 1403 -
ارزیابی فرضیه شناخت بدنمند در شکل گیری مفهوم «مالکیت» در زبان قرآن
زهرا مواظبی*، ابراهیم ابراهیمی،
پژوهشنامه معارف قرآنی، تابستان 1403