-
دشت سیستان واقع در حوضه آبریز رودخانه هیرمند به عنوان تنها منبع آب موثر در این دشت، از وابسته ترین نواحی کشور به منابع آب های مرزی است. علی رغم مطالعات انجام شده به منظور تقویت مدیریت منابع آب در این محدوده، بخصوص با رویکرد تامین آب، مشاهدات حاکی از ناپایداری این ناحیه و آسیب پذیری شدید در اثر نوسانات آورد رودخانه هیرمند است. به منظور تحلیل آسیب پذیری دشت سیستان به کاهش منابع آب، مقاله پیش رو چارچوب آسیب پذیری فوزل را به کار می گیرد. بر اساس چارچوب مزبور ابتدا مشخصه های نگرانی باید مشخص شوند. بدین ترتیب متغیرهای سرانه تولید ناخالص داخلی دشت سیستان و جمعیت ساکن در آن را معرف مولفه اقتصادی- اجتماعی و حجم آب تالاب هامون را به عنوان مولفه بیوفیزیکی سیستم آسیب پذیر در نظر می گیرد. سپس به منظور کاهش آسیب پذیری سیستم تحت مطالعه، رویکرد برگشت پذیری گذار را، که با تغییرات خودسازمان یافته دشت سیستان قابل انطباق است، پیشنهاد می دهد. این ناحیه به سوی افزایش سازگاری در برابر کاهش منابع آب از طریق کاهش فعالیت کشاورزی و جایگزینی آن با مشاغل کمتر وابسته به آب ولی در عین حال سازگار با ملاحظات امنیتی، در حال حرکت است. در این راستا، و به دنبال برگرداندن سطح رفاه اقتصادی به دشت سیستان در شرایط کم آبی، تحقیق پیش رو به دنبال آنست که چگونه می توان ساختار اقتصاد محلی را به گونه ای تغییرداد که سطح رفاه به وضعیت پرآبی برگردد. بدین ترتیب با اجرای یک مدل سیستم دینامیکی تحت دو مقدار حدی بالا و پایین از آورد سالانه رودخانه هیرمند به دشت سیستان، 3000 تا 5000 میلیون مترمکعب، پنج سطح از مقادیر مشخصه های نگرانی، تحت ساختار آسیب پذیری سابق، به عنوان سطوح برگشت پذیری مرجع تعریف شد. با اجرای مدل تحت پنج آورد منتسب به سطوح برگشت پذیری مرجع تا سال 1430 مقادیر مشخصه های نگرانی هریک از سطوح مشخص گردید. سپس با در نظر گرفتن عدد 700 میلیون مترمکعب (متوسط مقادیر آورد کمتر از میانگین مشاهداتی آورد رودخانه هیرمند به دشت سیستان (بین سال های 1971 تا 2001) به عنوان مقدار بحرانی ، و اجرای مدل تحت آن مقدار به همراه تغییر پارامترهای ساختار آسیب پذیری، مقادیر متناظر میزان بهره وری آب مورد نیاز و سقف آب مصرفی در دشت سیستان برای رساندن مقادیر مشخصه های نگرانی به مقادیر آنها در هریک از سطوح برگشت پذیری مرجع، تحت عنوان گزینه سیاستی با رویکرد برگشت پذیری ارائه شد. نتایج حاکی از آن است که گزینه سیاستی توانایی نسبتا بالایی در رساندن دو مشخصه نگرانی جمعیت ساکن و متوسط سالانه سرانه تولید ناخالص داخلی در دشت سیستان تحت مخاطره کم آبی به مقادیر متناظر آنها در هریک از سطوح مرجع پنجگانه دارد. به نحوی که با افزایش بهره وری متوسط آب در منطقه به میزان 56000 ریال (به قیمت پایه سال 1390) به ازای هر مترمکعب آب و محدود کردن سقف تخصیص سالانه ی آب به کاربری های اقتصادی به میزان 240 میلیون مترمکعب، می توان به اسکان جمعیت 1 میلیون نفر با متوسط سالانه سرانه تولید ناخالص داخلی 16 میلیون ریال (به قیمت پایه سال 1390) به ازای هر نفر تا سال 1430 امیدوار بود. اما نتایج مربوط به متوسط سالانه حجم آب دریاچه هامون حکایت از آن دارد که حجم آب این دریاچه قابل برگشت به حالت پرآبی نخواهد بود.کلید واژگان: دشت سیستان, آسیب پذیری, برگشت پذیری, تفکر سیستمی, مدل سازی پویایی سیستم هاSistan plain is located in Hirmand River delta which is the only source of water for the plain. The plain has therefore the highest level of dependency on transboundary water resources in national scale. In spite of many studies mostly focusing on supply side management practices - the observations are implying unsustainability and vulnerability of the area to the Hirmand river discharge variations. Analyzing the Sistan plain vulnerability to water scarcity, the paper adopts the vulnerability framework developed by Fussel. To apply the framework, the system attributes of concern in terms of socio-economic and biophysical features need to be determined. Thus, the value added and total population were considered to represent the socio-economic features of the vulnerable system and the water reservoir associated to Lake Hamoun was considered as the biophysical feature. Then, in order to reduce the system vulnerability to water scarcity, this study suggested applying the theory of transition resilience which is in line with the real local conditions towards self-organized changes in the area. The economic local condition is transforming from purely agricultural towards activities with less dependency on water which is, somehow, an adaptation to the water scarcity conditions. In this way, the paper seeked for economic changes to bring the local welfare in the water scarcity conditions back to that associated to the water abundant conditions. Therefore, five resilience levels have been defined as the reference levels for the system associated to the input annual water discharge to the area between 3000 to 5000 MCM. A system dymamic model was applied to determine the values associated to the system attributes of concern according to the five levels of the system resilience until 2050. Then, necessary changes were introduced to the system to satisfy the reference resilience levels under the condition that the river annual input discharge would decrease to 700 MCM (90 percent of Irans water right from Hirmand River). The values of local water productivity and also the total volume of allocated water to economic uses necessary to satisfy the reference resilience levels were represented in terms of two curves. For instance, to bring the system into an equilibrium condition the model outputs suggested that increasing water productivity to 56000 Rial per Cubic meter (according to the base price of 2011) with 240 MCM of maximum water volume supplly will lead to residence of 1 million inhabitants with 16 million IRR annual income per capita (according to the base price of 2011) till 2050. However, the water reservoir in Lake Hamoun would never get back to its initial condition.Keywords: Sistan plain, Vulnerability, Resilience, System thinking, System dynamics modelling
-
زمینه و هدفخشک سالی یک بلای طبیعی و قابل تکرار بوده که کلیه اقلیم ها را تحت تاثیر قرار می دهد. شرایط اقلیمی خشک و بارندگی ناچیز دشت سیستان سبب گردیده تا عمده منابع آبی آن به صورت جریان سطحی از خارج از مرزهای جغرافیایی کشور تامین شود. در این پژوهش ارتباط خشک سالی هواشناسی و هیدرولوژی در دشت سیستان بررسی گردید.روش بررسیابتدا خشک سالی هواشناسی و هیدرولوژی با استفاده از میانگین متحرک و شاخص های SPI و SDI بررسی، سپس ارتباط بین دو شاخص در یک دوره 45 ساله ارزیابی گردید.یافته هانتایج پژوهش نشان می دهد که در کل دوره مطالعاتی شاخص های خشک سالی هواشناسی و هیدرولوژی با یکدیگر تطابق ندارند، لیکن در دوره خشک سالی رابطه آن ها در سطح 95% معنی دار است. همچنین مشاهده گردید یک دوره خشک سالی از سال 1378 شروع شده و تا سال 1391 ادامه داشته است.بحث و نتیجه گیریبراساس نتایج این تحقیق، وضعیت خشک سالی دشت سیستان را خشک سالی هیدرولوژی به دلیل حجم کم بارش و ضریب تغییرات بالای آن و نقش حیاتی جریان های سطحی در تامین منابع آب دشت، نسبت به خشک سالی هواشناسی بهتر نشان می دهد.کلید واژگان: خشک سالی هواشناسی, خشک سالی هیدرولوژی, شاخص میانگین متحرک, دشت سیستانBackground and ObjectiveDrought is a natural and repeatable disasterwhich affects all climates. Because of the intrinsically dry climate and low precipitation in Sistan plain, the main water resources are surface water originated from a neighboring country. This study investigates the relationship between meteorological and hydrological drought in Sistan plain.MethodAt first, meteorological and hydrological drought were investigated by indices including moving average, SPI and SDI in Sistan plain. Moreover, the relationship between them was evaluated for 45 years.FindingsResults show that indices of meteorological and hydrological droughts do not match with each other in the entire of the study period, but there is a significant relationship between them during dry years. It was also observed that a drought period started in 1999 and continued until 2012.
Discussion andConclusionTherefore, due to low volume and high coefficient of variations of rainfall and vital role of surface flows in the supply of water in the plain, hydrological drought shows conditions of drought is better than the meteorological drought in Sistan plain.Keywords: Meteorological drought, hydrological drought, Moving av erage index, Sistan plain -
پیش بینی بزرگی و الگوی تبخیر به ویژه برای پهنه هایی با اقلیم خشک، نیمه خشک و فراخشک همانند دشت سیستان ضروری است. ازاین رو در این پژوهش برای پیش بینی تبخیر تشت دشت سیستان از هشت مدل محاسبات نرم استفاده شد. بدین منظور، از پارامترهای متفاوت اقلیمی در دو ایستگاه سینوپتیک زابل و زهک و ایستگاه تبخیرسنجی چاه نیمه ها در پیکره هشت سناریوی ترکیبی برای ورودی مدل ها استفاده شد. به منظور ارزیابی مدل های مورد استفاده در این پژوهش از معیارهای ارزیابی ضریب تعیین، ریشه میانگین مربعات خطا، میانگین خطای مطلق و همچنین نمودار تیلور استفاده شد. یافته ها نشان داد که مدل با ورودی فقط دمای کمینه ماهانه عملکردی همانند مدل با هشت ورودی پارامتر هواشناسی دارد. همچنین یافته ها نشان داد که در بین هشت مدل، مدل جنگل تصادفی در پنج سناریو (سناریو 2، 5، 6،7 و 8 با مقادیر R2 به ترتیب برابر 97/0، 98/0، 98/0، 97/0 و 98/0) از هشت سناریو به عنوان بهترین مدل عمل کرده است. ازاین رو مدل جنگل تصادفی و مدل درختی به عنوان بهترین مدل محاسبات نرم به منظور شبیه سازی و برآورد تبخیر تشت دشت سیستان معرفی شدند.
کلید واژگان: پیش بینی, تبخیر, محاسبات نرم, اقلیم فراخشک, پهنه سیستانIntroductionConsidering the fact that evaporation affects the planning and operations of water resources as a key process in the hydrologic cycle, predicting its magnitude and patterns, particularly in arid, semi-arid, and hyper-arid environments such as Sistan plain (in northern Sistan-Baluchistan Province, Iran) is of great importance. On the other hand, as accurate estimation of Pan evaporation is regarded as one of the main aspects of water management in such regions, it is crucially important to accurately simulate the pan evaporation based on the available regional meteorological parameters. Therefore, this study sought to investigate the capabilities of soft computing techniques for estimating monthly evaporation in Sistan plain. The results of the study could be helpful for the management of water resources in the Sistan area, allowing the policymakers to develop future projects of water resource management/development plans for the region based on Evaporation estimations.
Materials and Methodsvarious meteorological parameters, including maximum, minimum, and average temperature rates, relative humidity, wind speed, and precipitation rate were used to predict monthly Evaporation using the consistent and uninterrupted historical time series data (1994–2021) collected from three meteorological stations (Zabol, Zahak, and Chahnimeh).
The main purpose of this study was to assess the performance of a soft computing model in simulate pan evaporation. To this end, nine soft computing models, including Model Tree (MT), Random Forest (RF), Support Vector Machines (SVM), Bayesian Ridge Regression (BRR), Gaussian Process (GP), Extreme Gradient Boosting (XGB), Artificial Neural Network (ANN), and Multivariate Adaptive Regression Splines (MARS) were used to predict evaporation at the meteorological stations selected for this research.
On the other hand, the model’s performance was assessed using statistical measures, including coefficient of determination (R2), root mean square error (RMSE), mean absolute error (MAE), and Taylor diagram. Moreover, to construct predictive models, the dataset was divided into training (70%) and validation (30%) data. Then, eight combinations of input parameters were selected for Zabol and Zahak sites based on the Pearson correlation coefficient between the individual input parameters and evaporation. Finally, the best input combination and the optimal values for different models were determined using the R programming language.ResultsThe different input combinations were determined for the two sites independently based on the inclusion of the weather parameters with the highest coefficient Pearson with evaporation. Then, each model was run using various fixed sets of parameters. For the Zabol station, the minimum temperature rate indicated the greatest correlation coefficient with (0.96), followed by average temperature (0.95) and smallest by rainfall (-0.42). It was also found that the outputs of Zabol and Zahak stations were very close and similar to each other, which could partly be attributed to the proximity of the two stations and their same topography and climatic conditions in the Sistan plain.
On the other hand, the results of assessing the models’ performance indicated that in the validation stage, MT (whose R2 = 0.97 and RMSE=57.3) delivered the best performance in Zabol station under Scenario 1, RF (with its R2 and RMSE being 0.98 61.7, respectively) performed the best under Scenario 2, MT with its R2 and RMSE being 0.97 and 61.27, respectively, showed the best performance under Scenario 3, the ANN and MT (whose R2 and RMSE reported as being 0.96 and 59.9, respectively) put in the best performance under Scenario 4 , and RF with R2 = 0.97 and RMSE=59, 59.24, 58.23, and 58.3 delivered the best performance under scenarios 5 to 8, respectively.
Moreover, the results suggested that adding the number of input variables to the models made no difference in their accuracy level. It was also found that out of eight scenarios investigated in this study, the RF model delivered the performance under five scenarios (2, 5, 6, 7, and 8), and that the MT performed well under two scenarios (1 and 3). Therefore, RF and MT could be introduced as the best soft computing models for simulating and estimating the pan evaporation of the Sistan plain.ConclusionThe results showed that with increasing the input of variables to the model, there was not much difference in the accuracy of the models. For example, R2 of scenario 1 with only the minimum monthly temperature input is equal to scenario 8 with eight inputs equal to 0.98 in the validation stage. Therefore, the findings showed that the model with only the minimum monthly temperature input has the same performance as the model with eight inputs The main contribution of this study was introducing a soft computing model to accurately estimate the pan evaporation of the Sistan plain using a meteorological parameter (minimum monthly temperature).
Keywords: Prediction, Evaporation, Soft Computing, Hyper-Arid Region, Sistan Plain -
سابقه و هدفدشت سیستان به دلیل رسوبات آبرفتی ریزدانه، فرسایش پذیری زیادی دارد که با توجه به وزش بادهای 120 روزه و خشک بودن منطقه، این ذرات ریز به راحتی جابجا می شوند و در نتیجه باعث طوفان های متعدد گرد و غبار می شوند. لذا این مطالعه با هدف بررسی تغییرات نسبت گرد و غبار حمل شده در دشت سیستان و ارتباط میزان گرد و غبار با برخی پارامترهای اقلیمی به صورت فصلی در سال 1394 انجام شده است.مواد و روش هابرای نمونه برداری 25 عدد تله رسوبگیر سیفونی در 5 شهر دشت سیستان شامل زابل (7 عدد)، زهک (4 عدد)، نیمروز (4 عدد)، هیرمند (5 عدد) و هامون (5 عدد) نصب گردید و در پایان هر فصل گرد و غبار جمع آوری و اندازه گیری شدند. پارامترهای اقلیمی شامل سرعت باد، دمای هوا، رطوبت نسبی، بارندگی، تبخیر و تعرق و میانگین دمای خاک در عمق 5 سانتی متری از اطلاعات ایستگاه های هواشناسی زابل و زهک به صورت فصلی مورد استفاده قراد گرفتند. جهت بررسی تغییرات فصلی و مکانی، نرخ گرد و غبار حمل شده و همچنین بررسی ارتباط بین پارامترهای اقلیمی و میزان گرد و غبار از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که میانگین و مجموع سالانه نرخ گرد و غبار حمل شده در دشت سیستان به ترتیب برابر 85/338 و 03/6777 گرم بر متر مربع بر فصل بود. شهر هیرمند در بهار و تابستان و شهر نیمروز در پاییز و زمستان دارای بیشترین نرخ گرد و غبار حمل شده بودند. در تمامی فصول شهر هامون دارای کمترین مقدار نرخ گرد و غبار حمل شده بود. میانگین نرخ گرد و غبار حمل شده در دشت سیستان در تابستان (23/566 گرم بر متر مربع بر فصل) به صورت معنی داری از فصول پاییز و زمستان بیشتر بود. مقدار میانگین نرخ گرد و غبار حمل شده با سرعت باد، دمای هوا، دمای خاک در عمق 5 سانتی متری و تبخیر و تعرق همبستگی مثبت و معنی داری را نشان داد و با رطوبت نسبی همبستگی منفی و معنی داری را نشان داد. اگرچه همبستگی بین بارندگی و میانگین نرخ گرد و غبار حمل شده منفی بود، لیکن این ارتباط از لحاط آماری در سطح احتمال 05/0 معنی دار نبود.نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، از مهمترین عوامل موثر در پراکنش مکانی و تغییرات زمانی نرخ گرد و غبار حمل شده در دشت سیستان، می توان به فاصله از منبع اصلی برداشت (تالاب های هامون)، سطح منطقه برداشت در جهت باد غالب و عوامل اقلیمی که به صورت مستقیم بر قرسایش و تخریب خاک، شرایط هیدرولوژیکی و اکولوژیکی (حضور آب در تالاب های هامون و وجود پوشش گیاهی) منطقه نقش دارند، اشاره نمود.کلید واژگان: فرسایش بادی, طوفان های گرد و غبار, خصوصیات جوی, بادهای 120 روزه, تالاب های هامونBackground And ObjectivesSistan plain has a high erodibility potential because of fine grain size alluvial deposits and these fine particles can be easily moved due to 120-day wind blow in this arid region and cause numerous dust storms. Therefore, this study aimed to investigate seasonal changes of dust loading rate in Sistan plain and its relationship with some climatic parameters from March 2015 to March2016.Materials And Methods25 Siphon dust trap samplers were installed in the 5 cities of Sistan plain including Zabol (7), Zahak (4), Nimrouz (4), Hirmand (5) and Hamoun (5) and the dust was collected and measured seasonally. Seasonal climate data including wind speed, air temperature, relative humidity, precipitation, evapotranspiration and average soil temperature at depth of 5 cm were used from Zabol and Zahak meteorological stations. Suitable statistical analyses were used to investigate seasonal and spatial variations of dust loading rate and its relationship with climatic parameters.ResultsThe results showed average and total annual dust loading rate in Sistan plain were 338.85 (g/m2) and 6777.03 (g/m2), respectively. Hirmand city had the highest dust loading rate in the spring and summer and Nimrouz city had the highest rate in the autumn and winter. Hamoun city had the lowest dust loading rate in the all periods. The average of dust loading rate in the summer (566.23 g/m2) was greater than the average rates in the autumn and winter, significantly. The average dust loading rate showed significant positive correlation with wind speed, air temperature, soil temperature at a depth of 5cm and evapotranspiration and also showed a significant negative correlation with relative humidity. The correlation between precipitation and dust loading rates were negative but not significant.ConclusionAccording to the results, the most important factors on spatial and temporal variations of dust loading rate in Sistan plain are the distance from source of dust origin (Hamoun wetlands), the erodible area in the direction of prevailing wind and climatic factors that directly affected on soil erosion and degradation, and hydrologic and ecologic conditions (presence of water in Hamoun wetlands and vegetation cover) in the region.Keywords: Wind Erosion, Dust Storms, Atmospheric Characteristics, 120-Day Wind, Hamoun Wetlands
-
در هزاره سوم قبل از میلاد، مناطق قابل سکونت بخش جنوبی دشت سیستان به اراضی دلتای رود بیابان (شاخه قدیمی و خشک شده رود هیرمند) منحصر می شده است. شاخصه مهم و اصلی آن زمان فراوانی باران و برف در هندوکش و آب های هیرمند بوده که از مجرای رود بیابان وارد دشت سیستان می شده است. ازاین رو، شکل گیری و پویایی استقرارهای این حوزه، همواره ناشی از نوسانات آبی رود هیرمند بوده و جابجایی و چرخش جریان های آبی، همواره باعث بی ثباتی و تغییر استقرارهای انسانی و محیط زیست بوده است. فاکتورهای محیطی و انسانی بدون شک درگذر زمان تغییرات چشم گیری را در سیمای گیاهی دشت ایجاد نموده اند. هدف اصلی این مقاله شناخت منابع گیاهی دشت سیستان بر اساس یافته های گیاهی تپه طالب خان و چگونگی استفاده ساکنین از این منابع در هزاره سوم پیش از میلاد است. مطالعات گیاه باستان شناسی کنونی، بر روی بقایای گیاهی به دست آمده از 25 نمونه نهشته گیاه باستان شناختی از فصل ششم کاوش های باستان شناختی در تپه طالب خان انجام یافته است. این نمونه ها مربوط به بسترهای باستان شناختی گوناگون (که تاریخ آن ها هزاره سوم پیش از میلاد، 2500-2300 ق.م است) مانند نهشته خاک، نهشته خاک و آوار، نهشته خاک و اندود ، نهشته خاک و خاکستر، آوار خشت، لایه خاکستر، خاک سوخته، اجاق، محتویات اجاق و کف هستند. نتایج حاصل از این مطالعات و همچنین شواهد گیاه باستان شناسی یافت شده در شهر سوخته بیانگر کاشت گیاهان زراعی گوناگون ازجمله گندم های بدون پوشینه (گندم ایمر، گندم نان، گندم چماقی، گندم دانه مرغی)، جو با پوشینه و جو نودووم بدون پوشینه، عدس، ماشک، خلر، نخود سبز، کتان، انگور و کدوییان بوده که خود گواهی بر نوعی اقتصاد معیشتی بر پایه کشاورزی در بخش جنوبی دشت سیستان است. همچنین مطالعه بقایای زغال چوب نشان می دهد که ساکنان تپه طالب خان برای رفع نیازهای سوختی خویش از چوب گیاهان شور پسند و خشکی پسند مانند اسفناجیان و گز که بافتی نرم و خاصیت شعله وری سریع دارند، استفاده می کرده اند.
کلید واژگان: باستان شناسی, گیاه باستان شناسی, عصر مفرغ, دشت سیستان, تپه طالب خانIn the third millennium B.C., the inhabitable zones in the southern part of Sistan Plain were confined to the deltaic lands around the Rud-i Biyaban River. One of the main climatological characteristics of that time was the abundance of water resources in the Hilmand basin. The formation and dynamism of human settlements in this region have always been related to the water fluctuations of the Hilmand River, so that a shift in the water courses has always led to changes in human agglomerations. The main purposes of this research are first of all, to find out more about the vegetation around Tepe Taleb Khan and second, to provide more information on the use of these vegetal resources by the local inhabitants in that era. Two phases of archaeobotanical analysis are included in this research: namely field operation (sampling and extracting techniques of plant remains), and laboratory studies on the data coming from the sixth season of archaeological excavations at Tepe Taleb Khan. These studies have been done on the plant remains obtained from 25 samples related to various archaeological contexts such as soil deposit, ashy layer, burnt soil, fireplaces and their contents, plaster and soil deposit, msoil and debris deposit, soil and ash deposit, mudbrick debris and floor (dated back to the third millennium BCE/2500-2300 BCE). By flotation of 316 liter of sediments, collected from these contexts, approximately 1900 mL plant remains including seeds, rachis segments, fruits and charcoals were extracted. The carpological studies on 2045 seeds, rachis segments and fruits, led to the identification of various vegetal groups with different relative frequencies in the archaeological contexts including cultivated plants (such as cereals, oil seeds, fruits, cucurbits, cultivated pulses) and non-cultivated plants (like wild fruits, wild pulses, wild grasses and wild plants). The results indicated the presence of different crops such as emmer wheat (Triticum dicoccum), free threshing wheat (T. durum/aestivum), bread wheat (T. aestivum), club wheat (T. compactum), spelt (T. spelt), free threshing barley (Hordeum vulgare var.nudum), lentil (Lens culinaris), vetches (Vicia), vetchlings (Lathyrus), pea (Pisum sativum), flax (Linum usitatissimum), grape (Vitis vinifera) and cucurbits (cucurbitaceae), testifying a subsistence economy based on agriculture. At the same time, anthracological studies done on 948 charcoal fragments led to the identification of diffrent trees and shrubs like goosefoots (Chenopodiaceae), tamaris (Tamarix sp.), palm (Phoenix dactylifera) and poplar (Populus sp.). According to the previous archaeobotanical evidence at Shahr-i Sokhta, these taxa are present in the anthracological spectra of the Bronze Age vegetation of the southern Sistan Plain. Based on the archaeobotanical data, Tepe Taleb Khan inhabitants used goosefoots and tamaris wood to meet their fuel needs due to the soft texture and rapid flammability of these species. Nowadays, due to the unfavorable environmental conditions of Sistan, tamaris and goosefoots (as xeric and halophytic plants) are the dominant species in the region. The continued presence of these plants from the third millennium B.C., up to now indicates more or less the durability of ecological conditions in the region. The poorness of current vegetation in Sistan has undoubtedly been influenced by environmental and human factors over the time.
Keywords: Archaeology, Archaeobotany, Bronze Age, Sistan plain, Tepe Taleb Khan -
هدفی که این مطالعه در پی دست یافتن به آن است واکنش دو شاخص پوشش گیاهی NDVI و EVI به خشکسالی ها و ترسالی ها در یکی از دشت های خشک ایران یعنی دشت سیستان در شمال استان سیستان و بلوچستان است. برای بررسی حساسیت این دو شاخص به خشکسالی ها و ترسالی ها به دو پایگاه داده ای مختلف نیاز بود. اول پایگاه تصاویر NDVI وEVI سنجنده مادیس ماهواره ترا برای ماه های آوریل، می و ژوئن برای دوره زمانی 2014-2000 و دوم پایگاه داده های روزانه بارش ایستگاه هواشناسی همدید زابل برای یک دوره آماری 30 ساله (2014- 1985) که از اداره کل هواشناسی استان سیستان و بلوچستان اخذ شد. بعد از اخذ داده ها، نقشه های پویایی پوشش گیاهی حاصل از پردازش تصاویر سنجنده MODIS ماهواره ترا به تفکیک برای ماه های آوریل، می و ژوئن با استفاده از دو شاخص NDVI و EVI برای منطقه مورد مطالعه تهیه شدند. برای شناسایی فراوانی درجات مختلف خشکسالی ها و ترسالی های دشت سیستان نیز از شاخص خشکسالی موثر (EDI) استفاده شد. نتایج نشان داد که در سال نمونه خشک (2011-2010) تفاوت قابل توجه بین این دو شاخص در طبقه پوشش گیاهی نرمال مشاهده شد. شاخص EVI، مساحت این طبقه را در این سال خشک حدود 12 درصد نشان داد در حالی که شاخص NDVI برای این طبقه هیچ مساحتی را قائل نبوده است. درحالی که در زمان ترسالی (2006-2005) شاخص EVI مقداری نتایج بهتری را در اختیار گذاشته است. شاخص EVI برای طبقه نرمال مساحت 20 درصدی را نشان داد و برای طبقه پراکنده 10 درصد از کل مساحت منطقه را دارای پوشش گیاهی تنک و پراکنده نشان داد. در مجموع می توان نتیجه گرفت که شاخص NDVI شاخص بسیار مناسب تری برای پویایی پوشش گیاهی در دشت هایی مانند دشت سیستان می باشد که حیات آن ها نه به بارش بلکه به آب جاری در رودخانه متکی است. شاخص EVI نیز با توجه به ماهیت محاسباتی آن برای مناطقی که پوشش گیاهی آن ها متراکم تر است بهتر جواب می دهد. علاوه بر این بازدیدهای میدانی هم که از دشت صورت گرفت و با نوع طبقه پوشش گیاهی که از تصاویر سنجنده MODIS به دست آمد حکایت از بهتر بودن شاخص NDVI در مقایسه با شاخص EVI برای این نوع از دشت ها دارد.
کلید واژگان: شاخص خشکسالی موثر, دشت سیستان, سنجنده مودیس, NDVI, EVIIntroductionWith recent advances in satellite remote sensing productions in past few decades, several indices have been provided for the study of vegetation dynamics, and especially for the assessment of drought impacts. Among these, two vegetation indices -Normalized Difference Vegetation Index (NDVI) and Enhanced Vegetation Index (EVI) - have gained the attention of various researchers. Therefore, the present study aims to investigate the reaction of these two vegetation indices (i.e. NDVI and EVI) to dry and wet years in a dry plain in Iran (i.e. Sistan plain in eastern Iran).
Materials & MethodsTo assess the sensitivity of these indices to dry and wet years, two different databases were required. First, NDVI and EVI image base received from Terra satellite (MODIS sensor) for April, May and June 2000-2014, and downloaded from EOS website. Second, daily data base of Zabol synoptic meteorological station (for a statistical period of 30-years 1985-2014) received from Iran Meteorological Organization. After data acquisition, separate vegetation dynamics maps (for April, May and June) were produced for the study area based on the information derived through processing of MODIS sensor images (Terra satellite) using NDVI and EVI. Effective drought index (EDI) was used to determine the frequency of dry and wet years in Sistan plain.
Results & DiscussionMapping of vegetation dynamics based on images received from MODIS sensor (Terra satellite) for a 15-year statistical period (2000 to 2014: April, May, and June) indicated that NDVI and EVI had significant differences in exhibiting the dynamics of vegetation in the study area. These differences were obvious in areas with average amount of vegetation (0.4-0.5 in both NDVI and EVI) and also in areas with sparse dispersed vegetation (0.3-0.4 in both NDVI and EVI). In average levels of vegetation, total area of vegetation calculated by EVI is much higher than what is calculated by NDVI, while in sparse and dispersed vegetation, total area of vegetation calculated by NDVI is almost higher than EVI. Subsequently by selection of a dry (2010-2011) and a wet year (2005-2006), we compared changes in total area of vegetation (average and sparse) calculated by NDVI and EVI. Regarding the response of these two indices to dry and wet years, it was concluded that NDVI shows a better and more logical response during droughts, while EVI provides better results in wet years. However, it should be noted that the mean annual precipitation of Sistan plain is so low (59 mm per year) and its evapotranspiration is so high (4800 mm per year) that precipitation does not play a significant role in vegetation dynamics of this plain. Therefore, water flow in Helmand River, which is the lifeblood of this desert, is much more important than this limited precipitation in Sistan plain; hence, we can conclude that meteorological drought monitoring indices cannot reflect the relationship between drought and vegetation dynamics in Sistan plain, and this makes it difficult to compare NDVI and EVI in the region.
ConclusionIn general, it can be concluded that NDVI is a more suitable index for dynamics of vegetation in plains such as Sistan, whose life depends not on precipitation but on water running in the river. Because of the computational nature of EVI, it responds better in areas with dense vegetation. According to the vegetation type obtained from MODIS sensor images and field visits, NDVI is a better index for these types of plains.
Keywords: Drought Effective Index, Sistan Plain, MODIS Sensor, NDVI, EVI -
دشت سیستان به دلیل استقرار در یک منطقه خشک با نزولات جوی کمتر از 60 میلیمتر در سال، حیات خود را مدیون تخلیه آب های رود هیرمند است که در شرایط عادی میلیاردها متر مکعب آب را وارد آن نموده، باعث بقا و حیات تالاب بین المللی هامون و جمعیت این منطقه می گردد. وقوع نوسان های دوره ای در میزان آب ورودی از سویی و شرایط بالقوه اقلیمی، ژئومورفولوژیک و هیدرولوژیک از سوی دیگر، باعث گردیده که در بخش اعظم سال، این منطقه از کشور در معرض وزش بادها قرار گیرد. تقریبا در تمام ماه های سال در دشت سیستان بادها با دلایل موجه همدیدی می وزند، اما طی ماه های خرداد تا شهریور وزش بادها از نظر شدت، جهت و فراوانی اهمیت ویژه ای پیدا می کند. این بادها که به نام 120روزه موسومند، از معروفترین سامانه های وزشی مقیاس متوسط نیمکره شمالی هستند که تاثیرات آنها در بخش های شرقی ایران، غرب و جنوب افغانستان و شمال غربی پاکستان مشاهده می گردد. وزش این بادها تاثیر غیر قابل اجتنابی بر تمامی جنبه های اکولوژیک، اقتصادی و اجتماعی گذاشته و باعث گردیده شرایط زیست- محیطی بحرانی در منطقه حاکم گردد. بادهای 120روزه به عنوان یک پدیده اقلیمی با مهیایی ساز و کارهای ویژه خود می وزد و رودخانه هیرمند نیز با توجه به رژیم آبشناختی ویژه خود مقادیر زیادی از رسوبات بالادست خود را به دشت سیستان وارد می کند. بالا بودن درجه حرارت، بخصوص طی دوره وزش بادها، قطع منابع بارش و خشکی فیزیکی محیط باعث تشدید تاثیرات محیطی وزش باد شده و کاهش رطوبت خاک و رسوبات ریزدانه، امکان تغذیه طوفان های گرد و غباری را فراهم می سازد.
در این مطالعه با روش های تحلیلی آماری رابطه بین عوامل اقلیمی دشت سیستان و مؤلفه های اصلی وزش بادهای 120 روزه بررسی گردید. نتایج نشان داد که دید افقی، ایام هوای آرام و شرایط گرد و غباری در سیستان تفاوت های معنی داری با تمام مناطق کشور داشته، با نوسان های دوره ای آبدهی رودخانه هیرمند و پایداری دریاچه ها روابط معنی داری دارد. با استناد به آزمون های پارامتریک و ناپارامتریک و رگرسیون های چند متغیره این روابط روشن گردید. نتایج نشان دهنده آن است که با ورود کمتر آب به دشت سیستان، خشکی محیط تشدید و پوشش گیاهی بشدت کاهش می یابد. این امر باعث کاهش اثر اصطکاک باد و در نتیجه کاهش معنی دار ایام آرامش، به حداقل رسیدن دید افقی و افزایش شدت طوفان های گرد و غباری می گردد. با وجود مستقل بودن هریک از این پدیده ها(بادهای 120 روزه و آبدهی رودخانه) ناهنجاری محیطی ناشی از بادها با کاهش آبدهی رودخانه تشدید می شود. اهمیت آبدهی های بهاره و تابستانه در تعدیل یا تشدید تاثیرات بادهای 120 روزه با ارزش تر از سایر فصول ارزیابی گردید.
کلید واژگان: بادهای120روزه, دشت سیستان, رود هیرمند, طوفان های گردوغباری, آزمون های ناپارامتری, آورد رودخانه, دید افقی, ایام آرامش, تاثیرات محیطیSistan basin is located in an arid zone with less than 60mm precipitation per year. The life of region to be indebted to the Hirmand river and its embranchments inflows that import more than billions cubic meter of water and can support the survive of Hamoon international wetland and the population of the regions. The occurrence of periodic fluctuations in the water inflows and the potential climatic، geomorphologic and hydrologic conditions that expose the surface to wind erosion. In Sistan basin wind blow throughout the year، but during the June to September the wind is more important in respect to direction، frequency and intensity. This wind distinguished as 120 days winds and is one of the most famous meso scale wind systems in the northern hemisphere. The effects of these winds can observe in eastern regions of Iran، west and southwest of Afghanistan and northwest of Pakistan. The blow of winds has unavoidable effects on all ecologic، economic and social aspects. High temperature especially during the periods of 120 days winds، lack of precipitation and physical aridity of environment prepar the favorite conditions for winds erosion. These situations accompanying with reduction of soil moisture can increases the possibility of dust storm. In this paper، the relationships between the hydrologic fluctuations and principle components of 120 days winds are studied. The results suggested that the days with visibility less than 2 km، calm conditions and dust conditions in Sistan basin have a significance difference with other regions of Iran and a significant correlation exists between these climatic elements and periodic fluctuations of discharge of Hirmand river، stability of Hamoon lake. These facts are substantiated based on the non-parametric and parametric tests and multivariate regression analysis. By decreasing the water inflow to Sistan basin، the calm conditions significantly decrease، horizontal and vertical visibility reach to minimum and dust storm violently increases and subsequently the environmental problems arising from dust also aggravated. -
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثر سیلابهای ورودی از کشور افغانستان بر تغییرات کمی و کیفی منابع آب زیرزمینی دشت سیستان است. به این منظور، ابتدا با تعیین مسیرهای انتقال سیلاب در دشت سیستان، 16 حلقه چاهک که در مجاورت مسیر انتقال سیلاب احداث شده، انتخاب شد. در ادامه، تغییرات کمی منابع آب زیرزمینی منطقه سیستان در بازه زمانی 4 سال (1394- 1398) با به کارگیری معادلات بیلان آب زیرزمینی و هیدروگراف واحد در قبل و بعد از ورود سیلاب ضمن برآورد تغییرات حجم ذخیره آبخوان و نیز مقایسه وضعیت بارندگی منطقه در دوره مشابه، بررسی شد. تغییرات کیفی آبخوان نیز با نمونه برداری از چاهک های مشاهداتی طی دوره بیلان و بررسی تغییرات زمانی پارامترهای کیفی آب از جمله هدایت الکتریکی (EC) و اسیدیته (pH) تجزیه وتحلیل شد. یافته ها نشان داد با جاری شدن سیلاب به طور میانگین تراز سطح آب در چاهک های احداثی 39/0 متر افزایش و روند تغییرات آن همبستگی زیادی (85/0=R²) با حجم سیلاب جاری شده در منطقه دارد. همچنین، بررسی هیدروگراف واحد دشت نیز بیانگر تغییرات محسوس سطح آب زیرزمینی در قبل و بعد از ورود سیلاب در منطقه است. به طوری که این دوره 4 ساله به طور متوسط 16/2 متر سطح آب نسبت به قبل از ورود سیلاب افزایش داشته و با جاری شدن سیلاب، 662/20 میلیون مترمکعب طی دوره بیلان به صورت طبیعی به حجم ذخیره آبخوان اضافه شده و با توجه به کم بودن نزولات جوی در منطقه، تغذیه سفره های آب زیرزمینی تحت تاثیر نزولات جوی ناچیز است. در بررسی تغییرات کیفی آب زیرزمینی نتایج بیانگر کاهش چشمگیر شاخص هدایت الکتریکی (EC) در چاهک های مشاهداتی است که اختلاف معناداری در سطح 01/0 بین میانگین هدایت الکتریکی در قبل و بعد از ورود سیلاب دارد. همچنین، مقادیر اسیدیته آب زیرزمینی نیز با جاری شدن سیلاب روند کاهشی دارد که به لحاظ آماری معنادار نیست. با توجه به نتایج به دست آمده، ورود جریانهای سیلابی ناشی از بارش در کشور افغانستان با تغذیه طبیعی آبخوان سبب بهبود وضعیت کمی و کیفی آب زیرزمینی دشت سیستان شده که با توجه به بحران کمبود آب در منطقه، اجرای طرحهای آبخیزداری و تغذیه مصنوعی به منظور حداکثر بهره برداری از این منابع آبی با نفوذ سیلاب در خاک و تزریق آن به منابع آب زیرزمینی میتواند گامی موثر در توسعه منابع آبی منطقه سیستان به شمار آید.
کلید واژگان: آب زیرزمینی, تغذیه طبیعی, دشت سیستان, سیلابThe aim of this study was investigating the effects of incoming floods from Afghanistan on the quantitative and qualitative changes of groundwater resources in Sistan plain. For this purpose, first by determining the direction of flood flow in Sistan plain, 16 wells drilled near the flood flow were selected. Estimates of reservoir volume changes as well as comparison of rainfall in the region in the same period. In the following, Using groundwater balance equations and single hydrograph equations before and after flood entry, quantitative changes in groundwater resources in Sistan region over a period of 4 years (1394-1398) were investigated. The qualitative changes in aquifer with sampling of observation wells during the balance and investigation of time changes in water quality parameters such as electrical conductivity (EC) and acidity (pH) was analyzed. The data shows that the floods increased the water level in the wells by an average of 0.39 meters the process of change has a high correlation (R² = 0.85) with the volume of floods in the region. Also, the hydrographic survey of the plain unit indicates significant changes in groundwater level before and after the flood in the area. As, during the 4-year period, the average water level is 2.16 meters higher than before Floods have increased. With the flooding amount of 20.66202 million cubic meters during the balance period, the reservoir volume has been naturally increased. Due to the low rainfall in the region, the nutrition of groundwater aquifers is affected by low rainfall.
Keywords: Flood, Ground water, Natural recharge, Siatan plain -
وقوع خشکسالی در منطقه سیستان و خشک شدن دریاچه هامون و هم چنین بادهای 120 روزه، شرایط مناسبی جهت فرسایش بادی مهیا نموده و موجب وارد آوردن خسارات فراوان به حیات طبیعی و انسانی منطقه شده است. این عوامل سبب شده اند تا حرکت شن های روان در منطقه با سرعت زیادی انجام گیرد و تپه های ماسه ای گسترش زیادی داشته باشند. مطالعات میدانی حاکی از آن است که طی خشکسالی های مکرر منطقه سیستان، حرکت تپه های ماسه ای به حدی زیاد بوده که باعث مدفون شدن تعداد زیادی از خانه های روستایی و از بین رفتن اراضی کشاورزی شده است که این امر خود مهاجرت ساکنان بومی منطقه در سال های اخیر را به دنبال داشته است. مخاطرات ناشی از جابه جایی تپه های ماسه ای در سطح روستاها شامل تهدید سلامت اهالی، مدفون شدن روستاها، تخریب خاک و زیرساخت های عمومی و غیره است. عوامل متعددی از قبیل وزش بادهای شدید و دایمی، کم شیب و کم عارضه بودن دشت، ریزدانه بودن خاک، خشکسالی های متوالی و کمبود پوشش گیاهی در میزان جابه جایی ماسه ها در سطح دشت سیستان نقش دارند. هدف این مطالعه، بررسی روند تغییرات تپه های ماسه ای دشت سیستان با استفاده از بررسی کانی شناسی سری زمانی و استفاده از داده های ماهواره ای لندست و پیشنهاد برخی از راه حل ها برای کاهش حرکت تپه های ماسه ای و به نوبه خود، کاهش اثرات مخرب آن بر زندگی ساکنین منطقه است.در این پژوهش با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست باقدرت تفکیک 30 متر از سال 1997 تا 2020 به بررسی روند تغییرات تپه های ماسه ای در منطقه دشت سیستان پرداخته شد. بر اساس نتایج حاصله، وسعت تپه های ماسه ای در ماه آگوست از 23/8 درصد در سال 1997 به 11 درصد در سال 2020، و در ماه جوالی از 83/8 درصد به 9/12 درصد از سطح کل حوضه موردمطالعه افزایش یافته است که تقریبا روند افزایشی چشم گیری را نشان می دهد.
کلید واژگان: ارزیابی مخاطرات, تپه های ماسه ای, دشت سیستان, بادهای 120 روزه, فرسایش بادیThe occurrence of drought in the Sistan region and the drying up of the Hamon Lake, as well as the 120-day winds, have created suitable conditions for wind erosion and caused a lot of damage to the natural and human life of the region. These factors have caused the movement of loose sand in the region at a high speed and the sand dunes to expand a lot. Field studies indicate that during frequent droughts in the Sistan region, the movement of sand dunes has been so great that it has caused the burial of a large number of rural houses and the loss of agricultural land, which has led to the migration of the natives of the region in recent years. has followed The dangers caused by the displacement of sand dunes at the level of villages include threats to the health of residents, burial of villages, destruction of soil and public infrastructure, etc. Several factors such as strong and permanent winds, the low slope and low complexity of the plain, the fineness of the soil, successive droughts and the lack of vegetation play a role in the amount of sand movement in the Sistan plain. The aim of this study is to investigate the changes in the sand dunes of Sistan plain by using time series mineralogy and using Landsat satellite data and to propose some solutions to reduce the movement of sand dunes and in turn, reduce its destructive effects on the lives of the residents of the area. The research was conducted using Landsat satellite images with resolution of 30 meters from 1997 to 2020 to investigate the changes of sand dunes in the Sistan plain. According to the results, the extent of sand dunes in August increased from 8.23% in 1997 to 11% in 2020, and in July from 8.83% to 12.9% of the total area of the studied basin, which is almost the trend. It shows a significant increase. Also, the changes in the area of Hamon Lake from 1997 to 2020 show that the lake's water volume has decreased greatly, and this indicates that the expansion of sand dunes in different years is directly related to the changes in the lake level in different times, and the reason for the displacement of sand dunes is the erosive winds of the region. Which have a north to northwest direction with an angle of 330 to 360 degrees (the 120-day wind of Sistan) and the most important facies of harvesting are the saline and puffy areas of the Hamun lake bed and the northern plains.On a global scale, the occurrence of storms and floods are among the most destructive natural hazards (Vesterb and et all, 2022), as most accidents are caused by these two hazards (Yakshin and et all, 2022). Hazards mean natural events that potentially cause danger to humans and what is valuable to them. Hazard has the potential to cause damage, for human health, human, economic, educational activity, damage to property, damage to the environment, loss of flora and fauna, pollution and insecurity of natural disasters are dangerous (Rahimi Harabadi, 2019). The active and dynamic nature of the sand dunes causes the movement of sands towards the settlements to be more frequent and creates many dangers such as threats to the health of residents, burial of villages, destruction of soil and public facilities, and causes financial losses, migration of residents, and finally, a human disaster. (Jadidoleslami, 2019). Therefore, in order to plan fundamentally to solve the problem, it is necessary to analyze the origin of the sands, the role of the morphometric parameters of the sand dunes in the extent of their displacement, and considering the fact that the area is residential, the risks of the sands are identified and solutions are provided to reduce the risks. Sand dunes in the realm of the wind process are considered to be one of the most dynamic geomorphic phenomena on the earth's surface, which are affected by the characteristics of wind speed, direction and frequency on the one hand, and on the other hand by the characteristics of the earth's surface and sedimentary materials (Abbasnejad and Zahab Nouri, 2013). The results of studies on a scale of 1:250,000 show that the sand dunes of Iran include 11 sand seas and 39 hill fields that cover approximately 1.1 million hectares (Abbasi et al., 2019). Sandstorms are one of the most important weather phenomena that spread in many deserts and dry areas of the world, and in recent years, they have received a lot of attention, and every year these incidents cause a lot of damage and casualties in all parts of the world.In order to carry out this research, first, with direct field observations and field operations, to determine the harvesting areas, sampling was done from the transport areas and possible harvesting areas, and based on the mineralogical characteristics and the examination of the genetic relationship of the samples, the primary origin of the sediments was investigated. In order to identify the harvesting areas, sampling was done from the place of accumulation of sands, from different points of possible harvesting areas, and the genetic relationship (similar properties) of the three areas (harvesting, transportation and sedimentation) was investigated through the physical and chemical analysis of the sediments. Took Also, four synoptic stations (Zabol-Zahak-Hirmand-Hamon) were also studied.According to the presented results, the level of heavy metals in the air of Enqelab Street is not hazardous to the health of the residents. Therefore, there is no need to spend enormous expenses in this area. Nevertheless, the health of permanent and temporary residents is threatened by chromium and arsenic due to their high rate of carcinogenesis. The outcome of these investigations indicates that despite recording few different values in some places, the air pollution levels are equal in whole the area, from Enqelab Square to Imam Hossein Square. However, the air pollution level of ValiasCr rossroads is relatively considerable. This difference only has resulted from high volume of traffic in the crossroads. Unfortunately, traffic of students in this area is so heavy that solving Valiasr Crossroad’s traffic issues are considered as an important priority.
Keywords: Risk Assessment, sand dunes, Sistan plain, 120-day winds, Wind erosion -
فعالیت رسوبات بادی در دشت سیستان خسارت های زیادی به ساختارهای زیربنایی وارد می کند. بر همین اساس، پراکنش ویژگی های ریختی (مرفولوژیک) و وضعیت تثبیت رسوبات بادی در داخل کریدورهای فرسایشی با استفاده از داده های ماهواره ای و بازدیدهای میدانی و اندازه گیری های زمینی در مقیاس مناسب تهیه شد. روند تغییرات انرژی باد های فرساینده براساس پتانسیل حمل رسوبات بادی با استفاده از آمار ساعتی سرعت و جهت باد در 6 ایستگاه هواشناسی اطراف دشت سیستان تهیه شد و میانگین سرعت باد سالانه، پتانسیل حمل ماسه، جهت حرکت نهایی ماسه، اندازه برداری حمل ماسه و شاخص تغییرپذیری جهت باد محاسبه و با استفاده از مدل مناسب کریجینگ پهنه بندی شدند. نتایج نشان داد که فعالیت رسوبات بادی در منطقه سیستان بیشتر تحت تاثیر بادهای 120 روزه است که از سطح هامون ها و براساس توپوگرافی سطح زمین در داخل چهار دالان فرسایشی صورت می گیرد. بیشتر اشکال تپه های ماسه ای در سیستان در اثر باد یک جهته شکل گرفته اند که شامل بارخان، رشته عرضی و پهنه ماسه ای است. مقدار فرسایندگی بادها براساس پتانسیل حمل ماسه در مناطق شمالی دشت سیستان و روی هامون های صابری و برینگک دارای بیشترین مقدار و هرچه به سوی مرز شرقی و جنوبی پیش می رود از شدت آن کاسته می شود. مقدار پتانسیل حمل ماسه در ایستگاه زابل 2516 واحد بردارست که یکی از بالاترین ارقام در بیابان های داخلی جهان می باشد.کلید واژگان: رسوبات بادی, انرژی, باد فرساینده, مرفولوژی, دالان فرسایشیShifting aeolian dunes damage to infrastructure in Sistan plain. Accordingly, distribution, morphology and fixed and unfixed status of sand dunes in erosive corridors were surveyed by using satellite images and field investigation. Mean wind velocity, average seasonal and annual sand drift potential, resultant drift direction, resultant drift potential and unidirectional index (RDP/DP) were calculated using hourly wind speed and direction data in six meteorological stations around Sistan plain. In addition, temporal and spatial variation of wind energy were mapped using Kriging geostatistical method. The results show that activity of sand dunes matched wind of 120 days which lifted sediment from the dry beds of Hamoun Lake into 4 erosive corridors based on topography which forms Registan sand seas in the southwest Afghanistan. The types of dunes are Barchans, transvers and sheet which is formed by unidirectional wind. The DP decreased from northwest to southeast of region and the value of drift potential in Zabol station was calculated 2516 vector unit that it is one of the highest values in inland deserts of the world.Keywords: Effective winds energy, Sand Drift Potential, Erosive corridors
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجهای نباشند.
-
معتبرحذف فیلتر