به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۶۲۷۱۰ عنوان مطلب
|
  • رضا رضایی*

    جستار پیش رو می کوشد تا با اتکا بر رویکرد نشانه   معناشناسی به تحلیل گفتمان ادبی به تحلیل تعامل سازه های وجهی و مولفه های تنشی گفتمان به منزله مولفه های بعد عاطفی گفتمان داستان کوتاه «میعاد» اثر گلی ترقی بپردازد. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی است. درواقع نگارنده سعی دارد با تکیه بر گفتمان ادبی نویسنده و به شیوه تحلیل نشانه معناشناختی و با اتکا به حضور پدیداری سوژه داستان و همچنین تعامل سازه های وجهی و تنشی نشان دهد چگونه مولفه های عاطفی در بطن گفتمان شکل می گیرند و فرایند تولید و دریافت معنا را تحت تاثیر قرار می دهند و در این میان گاه کنش روایی را به حاشیه می رانند و گاه در راستای احیای کنش قدم برمی دارند. .هدف اصلی جستار پیش رو پاسخ گویی به پرسش های زیر است: 1. ساختار عاطفی گفتمان داستان کوتاه میعاد دارای چه مولفه ها، کارکردها و سازوکارهای نشانه معنایی و گفتمانی است؟ 2. چگونه می توان جایگاه کنش را در کلیت نظام گفتمانی اثر موردمطالعه و با لحاظ ساختار سلسله مراتبی بعد عاطفی گفتمان تبیین کرد؟ نتایج نشان دادند که ساختار عاطفی گفتمان برونداد و تابع حضور پدیداری سوژه در  گفتمان داستان است که به نوبه خود و در ابتدا  کنش روایی را از طریق برهم ریختن نظم و ایجاد آشفتگی در افعال موثر به حاشیه رانده و در ادامه با ثبات نشانه معنایی افعال وجهی و شکل گیری درونه عاطفی امیدواری بار دیگر کنش در مرکزیت میدان گفتمانی قرار می دهد. بی شک این تعاملات با سبک های حضور نشانه معناشناختی پیوندی تنگاتنگ دارند.

    کلید واژگان: داستان کوتاه «میعاد», گلی ترقی, بعد عاطفی گفتمان, سازه های وجهی, سبک حضور نشانه معنایی
    Reza Rezaei*

    The current research aims to investigate all the components of thymic structure of discourse (modal and tensive components) in short story of “Mi’ad” by Goli Taraghi- one of the writers of contemporary Persian fictional literature. Research methodology is descriptive –analytical. In fact, the author seeks to explain the underlying interaction of these semiotic components “in this short story by relying on the phenomenal presence of enunciator in order to show how thymic structures emerge in discourse and affect the process of meaning production and perception. To this end, the main objective of the present research is to answer the following questions: 1.What are the fundamental semiotic constituents and mechanisms of discourse thymic structure in this short story? 2. How is it possible to explain the function of narrative action with regard to hierarchical nature of discourse thymic structure? The results showed that discourse thymic structure is the output of phenomenal presence of subject enunciator which in its own turn marginalizes narrative action through modal constituents’ turbulence and then stabilizes them by emergence of thymic state of hope which one again rehabilitate narrative action in semiotic field. Undoubtedly, these interactions are in constant relationship with semiotic modes of presence.

    Keywords: Mi’ad short story, Goli Taraghi, Thymic structure of discourse, Modal constituent, Semiotic modes of presence
  • محمدسعید ذکایی، سیمین ویسی*

    ساختار عاطفی هر جامعه بخش پویای فرهنگی آن جامعه را تشکیل می دهد. به رغم آثار عمیق و فراگیر این شبکه های عاطفی بر متن اجتماعی و تعاملات روزمره، به ندرت در فضای علوم اجتماعی ایرانی، مطالعه ای کیفی بر روی ساختار عواطف جامعه انجام می شود. پاندمی کرونا در چند ماه گذشته توانسته بر ساختار عاطفی جامعه ایرانی، به ویژه امید و اضطراب، تاثیرات مهمی بگذارد. فضای مجازی به عنوان فضایی که ادامه فضای واقعی است به خوبی این تغییرات را نشان می دهد. مقاله حاضر با اتکا به قوم نگاری مجازی، نشانه شناسی و تحلیل تماتیک نشان می دهد که شیوع ویروس کرونا باعث شده است بیش از پیش و در ادامه ساختارهای عاطفی واقعی جامعه، در فضای مجازی امید جمعی در برابر امید‍ عمومی قرار بگیرد. بر اساس نتایج، امیدورزی انتقادی بیشتر به سمت امیدورزی اتوپیایی و نیز کارناوالی شدن فضا میل کرده است. با این وجود رگه هایی از امیدورزی عاملانه، که البته گاه به انحراف کشیده می شود، در فضا دیده می شود. اضطراب به عنوان عاطفه ای که در برابر امید و به ویژه امید جمعی قرار می گیرد، با افزایش کرونا افزایش چشمگیری داشته است. از آنجایی که افزایش ترس های ساختاری به امید عاملانه منجر نمی‍شود بر ناکامی ها و ملال و اضطراب وجودی افزوده است. حتی تبدیل اضطراب وجودی به اضطراب بصری نتوانسته از شدت آن بکاهد. در نهایت اضطراب ناشی از کرونا تبدیل به انزجار نسبت به تمام افراد جامعه و به دنبال آن افزایش اضطراب نیز می شود.

    کلید واژگان: امید جمعی, امید عمومی, تروماسازی, مخاطره عینی و ملی, هراس اخلاقی معکوس
    M.S. Zokaei, S. Veisi *

    The emotional structure of every society forms the dynamic cultural part of that society. Despite the profound and pervasive effects of these emotional networks on the social context and daily interactions, a systematic and analytical study of on structure of society's emotions is performed rarely in the Iranian social sciences space. Over the past few months, the coronavirus pandemic has had significant effects on the emotional structure of the Iranian society, especially the two emotions of hope and anxiety. Cyberspace is a continuation of real space that well depicts these changes. Relying on virtual ethnography, semiotics and thematic analysis, the present paper shows that the spread of the Coronavirus, in cyberspace more than ever and in the continuation real emotional structures of society has put collective hope against public hope. Based on the results, criticism has tended towards utopian optimism as well as the carnivalization of space. Nevertheless, there are traces of agentic hope, which, of course, sometimes lead to deviation in that space. Anxiety, as an emotion that is inversely related to hope, and especially collective hope, has increased dramatically with the rise of the coronavirus pandemic. Since the increase in structural anxieties does not lead to agentic hope, it has added to frustrations and boredom and existential anxiety. Even the transformation of existential anxiety into visual once has not been able to reduce its severity. Eventually, the anxiety out of corona becomes an abomination to all members of the society and then increases it further.

    Keywords: collective hope, public hope, traumatization, objective, national risk, reverse moral panic
  • محمدسعید ذکایی، سیمین ویسی*

    فضای مجازی پویایی ها و نظم عاطفی جدیدی را در متن زندگی روزمره برقرار ساخته است. با هدف بررسی تاثیرات شبکه های اجتماعی بر ساختار عاطفی ایرانیان داده های بدست آمده از قوم نگاری مجازی مورد تحلیل مضمونی قرار گرفتند. بر اساس یافته ها الگوهای رسوبی مشاهده شده الگوهای اسطوره ای (گذشته طلایی و کاریزما بخشیدن به سردسته ها)، الگوهای مربوط به خانواده (عشق و غیرت ورزی) و الگوی چالش با قدرت (اصالت، عدالت و طنز) را شامل می شوند. همچنین شاهد گسترش الگوهای مسلطی همچون امید عمومی، سیطره بیشتر کدهای زبانی مسلط و دخالت های مستقیم و غیرمستقیم گفتمان رسمی در فضا هستیم. الگوهای نوظهور نیز به اشکال صورت های فردی (خودتحقق بخشی ها و صورت های جمعی) (گسترش جامعه مدنی و جریان های عقلانی) و نیز ملغمه عواطف مثبت و منفی مانند تروماسازی، خشم حاصل از ناکامی، خشم مطلق گرایانه، تجمیع سطوح ملال، عمومی شدن اضطراب های فردی و صورت های مختلف شفقت ورزی دیده می شوند. در نهایت ویژگی هایی به ساختار احساس ویلیامز اضافه شدند که شامل عمومی شدن امر شخصی، روزمره شدن و به سطح آمدن الگوهای رسوبی، فردی/ جمعی شدن، محلی/ جهانی شدن، قدرت/ مقاومت، رابطه دیالکتیکی با ساختارهای کلان، عملگرایی/ انفعال و هم افزایی درون و میان الگوهای سه گانه هستند.

    کلید واژگان: ساختار عاطفی, ریموند ویلیامز, الگوی رسوبی, الگوی مسلط, الگوی نوظهور
    Mohammad Saeed Zokaei, Simin Veisi *

    Cyberspace has been create new dynamics and emotional order in the text of everyday life. In order to investigate the effects of social networks on the emotional structure of Iranians, the data obtained from virtual ethnography were thematically analyzed. According to the findings, residual patterns include mythical patterns (golden past and giving charisma to leaders), family related patterns (love and jealousy), and patterns of challenge with power (originality, justice, and humor). We are also witnessing the spread of dominant patterns such as public hope, the dominance of more dominant language codes, the direct and indirect interventions of formal discourse in space. Emerging patterns also take the form of individual forms (self realization), collective forms (expansion of civil society and intellectual currents), as well as an amalgam of positive and negative emotions such as traumatization, anger from failure, absolute anger, aggregation of boredom levels, generalization of individual anxiety, and various forms of compassion. Finally, some features were added to Williams' emotional structure include the generalization of the personal  issue, the everydayization and Coming to the surface of residual patterns, individual / collective, localization / globalization, power / resistance, the dialectical relationship with macro structures, pragmatism / passivity and the synergy within and among the three patterns.

    Keywords: Emotional structure, Raymond Williams, Residual pattern, Dominant pattern, Emerging pattern
  • عباس بخشی پور، محمود دژکام
    تحلیل های عاملی که روی ابزارهای خود سنجی خلق انجام گرفته است به دو بعد مسلط در زمینه ساختار عاطفی دست یافته اند که عاطفه مثبت و عاطفه منفی خوانده می شود. این دو بعد عاطفی با طبقات وسیعی از متغیرهای روانشناختی مرتبط اند. عاطفه منفی با تنیدگی تجربه شده مقابله ضعیف، شکایات مرتبط با سلامت و تجربه رویدادهای ناخوشایند همبسته است. این بعد، عامل زمینه ساز و مشترک «اضطراب» و «افسردگی» است. عاطفه مثبت با رضایت اجتماعی، شور و اشتیاق، شادکامی و هشیاری مرتبط است و کاهش آن عامل زمینه ساز و اختصاصی اختلال افسردگی است. برای سنجش این دو بعد عاطفی رایج ترین ابزار، «مقیاس های عاطفه مثبت و عاطفه منفی» (PANAS) است. در پژوهش حاضر با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی (CFA) و الگویابی معادله ساختاری (SEM) صحت عاملی، روایی سازه و اعتبار این ابزار روی 255 نفر دانشجوی مبتلا به اختلالات اضطرابی و افسردگی دانشگاه تهران مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که الگوی دو عاملی، برازنده ترین الگو است (p<0.01). از لحاظ روایی نیز با کمک این ابزار به خوبی می توان بیماران مضطرب و افسرده را از هم جدا کرد (p<0.05) و اعتبار این دو خرده مقیاس برابر با 0.87 است.
    کلید واژگان: عاطفه مثبت, عاطفه منفی, اضطراب, افسردگی, تحلیل عاملی, تاییدی, الگویابی معادله ساختاری
  • سودا نوروزی، علی جوان فروزنده*

    توجه به مقوله مشارکت بهره برداران فضاهای عمومی در فرآیند طراحی معماری از نکات مهم و حایز اهمیت است. این موضوع در سال های اخیر مورد توجه بسیاری از محققان و طراحان این گونه از فضاها قرار گرفته و در نمونه های عملی نیز در سه سطح طراحی، برنامه ریزی و تصمیم سازی به ارایه راهکارهای اجرایی طراحی مشارکتی اقدام گردیده است. علی رغم وجود روش مشخص انگیختگی مشارکتی در طراحی، در کشور ما توجه به این مقوله عمدتا به سطح پایینی از روش های دریافت اطلاعات مانند مصاحبه و ضبط نظرات بهره برداران اکتفا شده و نوعی اغفال در سطوح کلان طراحی، برنامه ریزی و تصمیم سازی مشاهده می گردد؛ به طوری که نتایج به دست آمده از این اقدامات یا در حد صرفا نوشتاری و یا در سطح پایین مداخله عملیاتی منحصر گردیده است. نکته حایز اهمیت در این میان، عدم تبیین مناسب از مولفه های تاثیرگذار مشارکت از یک طرف و نبود ساختار تاثیرگذاری این مولفه ها و ارتباط آن با فرآیند طراحی از طرف دیگر است. بنابراین مقاله حاضر با هدف تبیین عوامل مشارکتی به تحلیل و ارایه مدل مفهومی _ ساختاری تاثیرگذاری این عوامل در فرآیند طراحی می پردازد. روش تحلیل و ارایه مدل مقاله براساس روش قیاسی _ مروری است. بر این اساس، سه مولفه اصلی ابعاد فردی، اجتماعی و مکانی به عنوان عوامل اصلی تاثیرگذار در طراحی مشارکتی استخراج گردید که توجه به این عوامل در قالب سه گانه ذهنیت های فردی، ترجیحات اجتماعی و نیازهای عملکردی _ معنایی به عنوان شاخصه های مفهومی طراحی مشارکتی ارایه گردیده است. در این میان حاصل تلاقی این سه گانه با مفاهیمی مانند حس تعلق به مکان (در ابعاد معنایی)، تنوع کالبدی و عملکردی (در ابعاد اجتماعی _ مکانی)، نفوذپذیری و خوانایی (در بعد مکانی) بیشترین نقش در سطوح مداخله مشارکتی را دارا و در سطح ثانویه مولفه های دسترسی، امنیت و دعوت کنندگی (در ابعاد مکانی) نقش بعدی را عهده دار هستند. سطح ثانویه تاثیرگذاری مکان باعث تسهیل حضور افراد در مکان های عمومی گردیده و سطح اولیه تاثیرگذاری سبب تعمیق مشارکت در مکان های عمومی و ایجاد ساختار عاطفی، ناخودآگاه و معنایی در مکان می گردد.

    کلید واژگان: مشارکت, فرآیند طراحی, فضاهای عمومی, عوامل اجتماعی
    Sevda Norozi, Ali Javan Forouzandeh *
    Highlights

    Participation is a concept in various fields and includes a wide range of meanings appropriate to its field of application.
    Despite the relatively broad theoretical background of participation, its efficiency in the field of public space design process has been less.
    Three components of individual, social and spatial dimensions are the main factors influencing the participatory design process of public spaces.

    Introduction

    It is important to consider the participation of public space users in the process of architectural design, and each of the various definitions of public participation that is reviewed somehow expresses the richness of people’s involvement in urban affairs at different levels, viewing public participation as an essential, inseparable component of urban development and noting the positive, undeniable results of the public’s contribution to the design and architecture process. On the other hand, this issue has been considered by many researchers and designers of urban public spaces in recent years, where participatory design solutions have been presented in practical examples at the three levels of design, planning, and decision-making. Despite the existence of a specific method of participatory motivation in design, concern for the issue is limited in Iran mainly to low-level methods of receiving information involving, for example, interviews and recorded user opinions, and a kind of deception is observed at macro levels of design, planning, and decision-making. Thus, the results obtained from these measures are restricted to purely-written or low-level operational intervention. The important point in this regard is the improper explanation of the effective components of participation, on the one hand, and the ineffective structure of these components and its relationship with the design process, on the other hand. Therefore, it is necessary to address the various dimensions of public participation and identify the components that affect the participatory design of public spaces. Knowledge of the components affecting these spaces allows designers, planners, and urban officials to design and plan quality public spaces with the people’s participation.

    Theoretical Framework

    Participation is a concept that comes in a variety of contexts, and includes a wide range of meanings tailored to its social, cultural, and practical aspects. It is regarded as a kind of notion that is easy to discuss but difficult and complex in practice. Despite the growing significance of public participation in architecture, urban planning, and urban management and the dedication of an important part of research in recent years to this issue, many architects, designers, planners, urban managers, and citizens still often disagree on public participation. Recognizing a black box on the path to individuals’ effective participation in the process of designing public spaces, they emphasize that efforts made in the field of public participation have often been ineffective, and efficiency has hardly been achieved in practice, especially in the field of design and architecture, even with the relatively broad theoretical background of participation. On the other hand, the diversity that is there in the field of participation in different disciplines has caused persistent problems with the way the concept can be used. Architectural designers and thinkers have different professional views on the process of participation in design, and the views of participation-oriented architects and participatory design have been considered as a new approach in the specialized training of architects. Collaborative design has assumed various manifestations in architecture, all of which have in common the use of opinions and the participation of more and more people in the design, especially in the architecture, of public spaces.

    Methodology

    The present research is an applied deductive-review study.

    Results and Discussion

    The present article aimed to explain the participatory factors by presenting and analyzing a conceptual-structural model of the impacts of the effective factors in the process of designing public spaces. Accordingly, the three main components, including the individual, social, and spatial dimensions, were extracted as the main influential factors in participatory design. The intersections of these three with concepts such as the sense of place (in the semantic dimension), physical and functional diversity (in the socio-spatial dimension), and permeability and readability (in the spatial dimension) played the major roles in specification of the levels of participatory intervention. At the secondary level, the components of access, security, and invitation (in the spatial dimension) exhibited the next greatest parts. The secondary level of influence of the place facilitates people’s presence in public places, while the primary level of influence deepens the participation in public places, and creates an emotional, unconscious, semantic structure at the place.

    Conclusion

    This research emphasizes the essential role of the concept of participation in the design process, which is multiple, complex and multi-level. The findings obtained in the design process can be applied at three levels: in the field of decision-making and design planning management, in the field of physical planning and urban design, and, finally, in the field of architecture and micro-space design. The first level deepens participation in public places, and creates an emotional, unconscious, semantic structure. The second level causes this deepening process to continue, and the third level makes it possible to facilitate people’s presence at public places.


    Keywords: participation, design process, Public space, Social factor
  • الهام احسانیان، حمید حجتی *
    مقدمه
    نوجوان موجودی منحصربه فرد است که با اختیار و تفکری که دارد، می تواند استعدادهایش را به بالاترین درجه خودشکوفایی برساند مذهب با تاثیر بر سبک زندگی و چگونگی حل تعارض های ارزشی به دو سوال اساسی انسان درباره ی هدف زندگی و معنای فعالیت ها پاسخ می دهد. مسئله ای که باید به آن اشاره کرد این است که مذهب می تواند موجب پرورش اخلاقی شود و از این طریق بر رفتار شخص تاثیر بگذارد.مطالعه حاضر باهدف تعیین ارتباط جهت گیری مذهبی با خودشکوفایی نوجوانان استان گلستان انجام شد.
    روش
    این مطالعه توصیفی همبستگی بر روی 384 نفر از نوجوانان استان گلستان با روش نمونه گیری تصادفی انجام گردید.ابزار جمع آوری نمونه ها پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت و پرسشنامه خودشکوفاییASAI بود.
    یافته ها
    نتایج میزان جهت گیری مذهبی را (9)67/82و میزان خودشکوفایی را (12/42)50/34نشان داد. که آزمون آماری ارتباط معنی داری را نشان نداد(0/12=p) همچنین آزمون اسپیرمن بین جهت گیری مذهبی بیرونی با خودشکوفایی ارتباط معنی داری را نشان نداد (0/06=p) .درصورتی که بین جهت گیری مذهبی درونی با خودشکوفایی ارتباط معناداری مشاهده می شود(0/01> p). همچنین بین جهت گیری مذهبی با محل سکونت اختلاف معنی داری نشان داده شد(0/04 =p)
    نتیجه گیری
    علیرغم توجه روانشناسان ، مذهب می تواند شرایط معتبر و پایداری برای سلامت روانی دانش آموزان فراهم نماید لذا چنانچه شرایطی فراهم گردد که دانش آموز بتواند مذهب را در چارچوب و ساختار عاطفی خود درونی کند و از سطح باور به سطح ایمان مذهبی انتقال یابد ، چنین مذهبی می تواند سلامت روانی وی را تضمین کند . نتایج نشان می دهد که ، باید ضرورت توجه نظام آموزشی به این مقوله و برگزاری برنامه های آموزشی مذهبی متنوع وجود داشته باشد تا از این طریق تاثیر مثبت مذهب بر زندگی افراد افزایش یافته و شرایط رشد و تعالی و خودشکوفایی دانش آموزان را نیز افزایش دهد .
    کلید واژگان: جهت گیری مذهبی, خودشکوفایی, نوجوانان
    Elham Ehsanian, Hamid Hojjati *
    Introduction
    A teenager is a unique creation that with his power of thinking and free will can reach his talents in self-actualization to the highest degree. With an impact on the life style and how to resolve conflict of values, religion answers two fundamental questions about the purpose of life and the meaning of activities. It should be noted that religion can cause ethics education and in this way to influence behavior as well. This study was conducted with the objective of determining the relationship between religious orientation and self-actualization in teenagers in Golestan Province.
    Method
    In a descriptive, correlational study, was performed on 384 adolescents in Golestan Province by random sampling. Collecting samples was done by using Allport religious orientation questionnaire and ASAI self-actualization questionnaire.
    Findings: The results showed the amount of religious orientation as 67.82(9) and self-actualization as 50.34(12.42). and statistical analysis showed no significant relationship P=0.12. also Spearman test showed no significant relationship between External religious orientation and self-actualization P=0.06 while there is a significant relationship observed between internal religious orientation and self-actualization P
    Conclusion
    It can be concluded that despite psychologist's attention religion can provide reliable and stable conditions for student's mental health. Therefore, if such conditions are created where a student can internalize religion in an emotional context and structure and enhance it from a mere belief into religious faith, such faith can guarantee his mental health. results show that, there must be the necessity for the educational system to pay attention to the issue and hold various religious education programs so that the positive impact of religion on people's lives will be increased and the conditions for the student's growth and self-actualization will be increased, too.
    Keywords: religious orientation, self-actualization, adolescents
  • محمد نریمانی، سعید رحیمی*، مهرناز صداقت

    طلاق عاطفی از مهمترین آسیب هایی است که خانواده با آن مواجه بوده و مهمترین عامل از هم گسیختگی خانواده است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش الگوهای ارتباطی خانواده و ساختار انگیزشی در پیش بینی طلاق عاطفی زوجین بود. یکصد و شصت و یک فرد متاهل (87 مرد و 74 زن) در این پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان پرسشنامه تجدیدنظر شده الگوهای ارتباطی (FCPQ-R)، پرسشنامه دغدغه های شخصی (PCI) و مقیاس طلاق عاطفی (EDS) را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که طلاق عاطفی با ساختار انگیزشی انطباقی و الگوی ارتباطی گفت و شنود رابطه منفی و معنادار ولی با ساختار انگیزشی غیرانطباقی و الگوی ارتباطی همنوایی رابطه مثبت و معناداری دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد 45 درصد از واریانس طلاق عاطفی توسط متغیرهای ساختار انگیزشی و الگوهای ارتباطی خانواده تبیین می شود. بر اساس نتایج به دست آمده می توان بیان کرد که با ارائه آموزش های لازم در جهت بهبود الگوهای ارتباطی خانواده و ساختار انگیزشی انطباقی زوجینی که مشکل طلاق عاطفی دارند یا متقاضی طلاق هستند می توان طلاق عاطفی را کاهش داد.

    کلید واژگان: طلاق عاطفی, الگوهای ارتباطی خانواده, ساختار انگیزشی
    Mohammad Narimani, Saeid Rahimi, Mehrnaz Sedaghat

    Emotional divorce is one of the most important traumas that the family faces and is the most important factor in family breakdown. The purpose of this study was to investigate the role of family communication patterns and motivational structure in predicting emotional divorce of couples. One hundred sixty-one married individuals (87 males and 74 females) participated in the study. Participants completed the Revised Communication Patterns Questionnaire (FCPQ-R), the Aspects Questionnaire (PCI) and the Emotional Divorce Scale (EDS). The results showed that emotional divorce was correlated negatively with adaptive motivational structure and communication pattern, but positively with non-adaptive motivational structure and conformity pattern. The results of regression analysis also showed that 45% of the variance of emotional divorce was explained by the motivational structure variables of family communication patterns. Based on the results, it can be stated that by providing the necessary training to improve family communication patterns and adaptive motivational structure of couples who have emotional divorce or are seeking divorce, emotional divorce can be reduced.

    Keywords: emotional divorce, family communication patterns, motivational structure
  • مجید کافی*، سیده مرضیه شعاع هاشمی خمامی، مسعود منجزی، سید محسن فتاحی

    سنجش تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر نظام خانواده (روابط ساختاری و عاطفی) به‎ منظور پیش‎بینی ساختار خانواده‎ ها در آینده می‎تواند موضوع یک تحقیق کاربردی باشد. خانواده ‎های ایرانی در کلان شهرها به دلیل استفاده از فاوا با مشکل روابط ساختاری و کمبود روابط عاطفی مواجه هستند، چرا که تقریبا اکثر اعضای خانواده‎ فارغ از جنس، سن و موقعیت، از کاربران آن محسوب می‎شوند. این تحقیق درصدد است تاثیرات فناوری اطلاعات و ارتباطات را بر روابط ساختاری و روابط عاطفی خانواده طبق نظریه اجتماعی ارتباط بررسی کند. بنابراین مسیله تحقیق عبارت است از اینکه ساختار خانواده (روابط ساختاری و روابط عاطفی) براثر نفوذ فناوری‎ های اطلاعات و ارتباطات چگونه ساختاری خواهد بود؟ براساس نظریه اجتماعی ارتباط، تحول در روابط ساختاری و عاطفی به دلیل نفوذ روابط فناورانه در خانواده است. تفاوت شکل‎های خانواده در آینده براثر نفوذ فناوری ارتباطات، به دلیل تفاوت در میزان و چگونگی استفاده از فناوری بین اعضای خانواده ‎ها و در مراحل مختلف زندگی است. نتیجه و ایده اصلی و اساسی این نوشتار این است که ساختار خانواده معاصر براثر نفوذ فاوا طبق نظریه اجتماعی ارتباط در آینده نه چندان دور، به شکل‎های جدیدی متحول می‎شود.

    کلید واژگان: فناوری اطلاعات و ارتباطات, ساختار خانواده, روابط ساختاری, روابط عاطفی, روابط فناورانه
    Majid Kafi *, Seyyede Marziye Shoa Hashemi Khomami, Masoud Monjezi, Seyed Mohsen Fattahi

    Assessing the impact of information and communication technology on the family system (structural and emotional relationships) in order to predict the structure of families in the future can be the subject of an applied research. Iranian families in metropolitan areas face structural problems and a lack of emotional relationships due to the use of ICT, as almost all family members, regardless of gender, age and status, are considered users. This study seeks to investigate the effects of information and communication technology on the structural relationships and emotional relationships of the family members according to the social theory of communication. So the research question is how the structure of the family (structural relationships and emotional relationships) will be constructed by the influence of information and communication technologies? According to the social theory of communication, the change in structural and emotional relationships is due to the influence of technological relationships in the family. The difference in the forms of the family in the future is due to the influence of communication technology, due to the difference in the amount and manner of using technology between family members and at different stages of life. The main conclusion and idea of this paper is that the structure of the contemporary family will change in new ways due to the influence of ICT according to the social theory of communication in near future.

    Keywords: Information, communication technology, family structure, structural relationships, motional relationships, technological relationships
  • علی حسینائی*، محمد کاویانی

    هدف از پژوهش حاضر پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس سبک های تصمیم گیری و ساختار قدرت در خانواده در زنان شاغل شهر شاهرود می باشد. در این پژوهش توصیفی- همبستگی، کلیه زنان شاغل شهر شاهرود به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شدند که از میان آن ها با استفاده از جدول مورگان و نیز به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 384 نفر به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند. جهت جمع آوری داده ها نیز از پرسشنامه های استاندارد سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس (1995)، ساختار قدرت مهدوی و صبوری خسروشاهی (1382) و همچنین طلاق عاطفی گاتمن (1995) بهره برده شد. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، داده های خام با استفاده از آزمون های آماری همبستگی و رگرسیون تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که از میان ابعاد مختلف سبک های تصمیم گیری، سبک های تصمیم گیری شهودی و عقلانی، از مهم ترین پیش بینی کننده های طلاق عاطفی می باشند و ضریب بتا برای سبک های تصمیم گیری آنی، اجتنابی، شهودی و وابستگی مثبت، اما برای سبک تصمیم گیری عقلانی منفی می باشد. همچنین، هر سه بعد «شیوه اعمال قدرت»، «ساخت روابط قدرت» و «حوزه ها و قلمرو اعمال قدرت» توانایی پیش بینی طلاق عاطفی را دارند. با توجه به اینکه سبک های تصمیم گیری و ساختار قدرت در خانواده، طلاق عاطفی را پیش بینی می کنند، می توان با بهبود وضعیت تصمیم گیری و اصلاح ساختار قدرت در خانواده به کاهش طلاق عاطفی در زنان شاغل شهر شاهرود کمک کرد.

    کلید واژگان: سبک های تصمیم گیری, ساختار قدرت, طلاق عاطفی
    Ali Hosseinaei *, Mohamad Kaviani

    The aim of current study was predicting emotional divorce based on decision- making styles and power structure of the family among employed women of the Shahrood city. In this descriptive-correlational study, all employed women in Shahrood city were considered as statistical population and among them 384 people were considered as statistical sample using Morgan table and also multi-stage sampling. Data were collected using standard questionnaires of decision making styles of Scott and Bruce (1995), Power Structure of Mahdavi and Khosroshahi (2003), as well as Gottman's emotional divorce (1995). After collecting questionnaires, data was analyzed using correlation and regression tests. The results of this study showed that The results of this study showed that the beta coefficient for immediate, avoidance, intuitive and dependent decision making styles is positive, but negative for rational decision making style. Also, the outcomes revealed that among the various dimensions of decision making styles, intuitive and rational decision-making styles are one of the most important predictors of emotional divorce. It was also founded that there is a meaningful relationship between the subsystems of power structure and emotional divorce, and all three dimensions of "method of exercising power", "building power relations" and "domains and scope of power" have ability of predicting emotional divorce. Considering the high average score in emotional divorce, appropriate measures are needed to reduce the effects and symptoms of emotional divorce to improving the marital relationships of employed women in Shahrood

    Keywords: decision- making styles, power Structure, emotional divorce
  • مرضیه نهاوندی، مصطفی مهرآیین*، مجید کاشانی

    هدف این پژوهش بررسی تاثیر فرآیند توسعه بر ناپایداری روابط عاطفی- عاشقانه در خانواده امروز ایرانی است. ازاین رو، پرسش این پژوهش دارای این صورت بندی است: چرا و چگونه فرآیند توسعه می تواند زمینه ساز ناپایداری روابط عاطفی در خانواده گردد؟ از منظر جامعه شناسی، فرآیند توسعه به واسطه چه مکانیسم هایی می تواند زمینه ساز ناپایداری روابط احساسی-عاطفی در خانواده گردد و روابط احساسی- عاطفی میان زن و شوهر را متزلزل سازد؟ به منظور پاسخ به این پرسش محقق به بررسی گسترده ادبیات تجربی و نظری مربوط به مسئله روابط عاطفی- عاشقانه پرداخته است. محقق، سپس مبتنی بر روش شناسی «تطبیق الگو» به بررسی تاثیر فرآیند توسعه بر روابط عاطفی- عاشقانه در خانواده ایرانی دهه هفتاد و نود پرداخته است. در نهایت، محقق به بحث درباره دلالت های این پژوهش برای شناخت رابطه میان روابط عاطفی- عاشقانه در خانواده و ساختار اجتماعی می پردازد. فرآیند توسعه به واسطه ایجاد تغییر در موقعیت زنان در جامعه، می تواند بر روابط عاطفی- عاشقانه زمینه ساز ناپایداری روابط عاطفی- عاشقانه در خانواده گردد.

    کلید واژگان: ناپایداری روابط عاطفی- عاشقانه, فرآیند توسعه, خانواده ایرانی, ساختار اجتماعی
    Marziyeh Nahavandi, Mostafa Mehraeen *, Majid Kashani

    The aim of this study is to investigate the impact of the development process on the instability of emotionalromantic relationships in today's Iranian family. Therefore, the question of this research has this formulation: why and how the development process can become the foundation of instability of emotional relationships in the family? From a sociological point of view, through what mechanisms can the process of development cause the instability of emotional-emotional relationships in the family and destabilize the emotionalemotional relationships between husband and wife? In order to answer this question, the researcher has conducted a wide review of experimental and theoretical literature related to the issue of romantic-emotional relationships. The researcher, based on the methodology of "model adaptation", has investigated the impact of the development process on emotional-romantic relationships in the Iranian family of the seventies and nineties. Finally, the researcher discusses the implications of this research to understand the relationship between emotional-romantic relationships in the family and social structure. The process of development by creating changes in the position of women in the society, can affect emotional-romantic relationships and cause the instability of emotional-romantic relationships in the family.

    Keywords: Instability of Romantic-Emotional Relationships, Development Process, Iranian Family, Social Structure
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
* با توجه به بالا بودن تعداد نتایج یافت‌شده، آمار تفکیکی نمایش داده نمی‌شود. بهتراست برای بهینه‌کردن نتایج، شرایط جستجو را تغییر دهید یا از فیلترهای زیر استفاده کنید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجه‌ای نباشند.
نوع نشریه
اعتبار نشریه
زبان مطلب
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال