به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۳۸۶۹۲ عنوان مطلب
|
  • نصرت الله نجفی، منصور پارسازاده، سید جلال طباطبایی، شاهین اوستان
    در کشت هیدروپونیک، شکل نیتروژن و pH محلول غذایی از نظر تاثیر بر ترکیب شیمیایی گیاه اهمیت زیادی دارند. برای بررسی اثر pH و نسبت نیترات به آمونیوم محلول غذایی و برهمکنش آنها بر جذب و غلظت عناصر K، Ca، Mg و Na در ریشه و بخش هوایی اسفناج، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه کاملا تصادفی با دو فاکتور شامل pH محلول غذایی در سه سطح (5/4، 5/6، 8) و نسبت نیترات به آمونیوم محلول غذایی در پنج سطح (100:0، 75:25، 50:50، 25:75، 0:100) و با چهار تکرار در بستر پرلیت و در شرایط گلخانه انجام شد. سه نشای گیاه اسفناج(Spinacia oleracea L.) رقم سیریوس در هر گلدان کشت و با 15 نوع محلول غذایی متفاوت تغذیه شدند. غلظت نیتروژن و سایر عناصر غذایی در محلول های غذایی مذکور یکسان بود. گیاهان پس از 7 هفته رشد برداشت و غلظت عناصر Ca، Mg، K و Na در ریشه و بخش هوایی آنها به روش تر سوزانی تعیین گردید. نتایج نشان داد که تاثیر pH محلول غذایی بر غلظت K ریشه و بخش هوایی، غلظت Ca ریشه، جذب Ca و غلظت Mg بخش هوایی معنی دار بود ولی بر غلظت Na ریشه و بخش هوایی، جذب سدیم، غلظت Mg ریشه و جذب Mg معنی دار نبود. با افزایش pHمحلول غذایی از 5/4 به 8، جذب K و Ca بوسیله اسفناج و غلظت K ریشه به طور معنی داری کاهش یافت در حالی که غلظت K و Mg بخش هوایی و غلظت Ca ریشه به طور معنی-داری افزایش یافت. اثر اصلی نسبت نیترات به آمونیوم و اثر متقابل pHو نسبت نیترات به آمونیوم محلول غذایی بر غلظت K، Ca، Mg و Na ریشه و بخش هوایی و جذب آنها بوسیله اسفناج معنی دار بود. به طور کلی، با کاهش نسبت نیترات به آمونیوم محلول غذایی، غلظت K، Ca، Mg و Na ریشه ها و بخش هوایی و جذب آنها بوسیله اسفناج به طور معنی داری کاهش یافت؛ همچنین، تاثیر نسبت نیترات به آمونیوم محلول غذایی بر غلظت K، Ca، Mg و Na ریشه و بخش هوایی اسفناج به pH محلول غذایی بستگی داشت و برعکس. میانگین غلظت عناصر K، Ca، Mg و Na در بخش هوایی بیشتر از ریشه اسفناج بود. میان غلظت این عناصر در ریشه و غلظت آنها در بخش هوایی و همچنین میان غلظت این عناصر در بخش هوایی و جذب آنها بوسیله گیاه اسفناج همبستگی های معنی داری وجود داشت.
    کلید واژگان: اسفناج, آمونیوم, پتاسیم, سدیم, کلسیم, منیزیم, نیترات, هیدروپونیک, pH
    N. Najafi, M. Parsazadeh, Sj Tabatabaei, Sh Oustan
    In hydroponic cultures, the effects of nitrogen form and pH of nutrient solution on the chemical composition of plants are important. In order to study their effects on the uptake and concentrations of K, Ca, Mg and Na in root and shoot of spinach plant, a factorial experiment was conducted with two factors including nutrient solution pH at three levels (4.5, 6.5 and 8) and nitrate to ammonium ratio in nutrient solution at five levels (100:0, 75:25, 50:50, 25:75 and 0:100). The experiment was carried out in a completely randomized design with four replications in perlite culture under greenhouse conditions. Three seedlings of spinach plant (Spinacia oleracea L. Sirius cultivar) were cultivated per pot and with 15 different nutrient solutions were nourished. The concentrations of nitrogen and other nutrients in all nutrient solutions were identical. The plants were harvested after seven weeks and spinach root and shoot concentrations of K, Ca, Mg and Na were measured by wet digestion method. Results showed that the effects of nutrient solution pH on the root and shoot concentrations of K, root concentration of Ca, Ca uptake, shoot concentration of Mg were significant, but on the root and shoot concentrations of Na, Na uptake, root concentration of Mg, and Mg uptake were not. By increasing the nutrient solution pH from 4.5 to 8, K and Ca uptake by plant, and root concentration of K significantly decreased, while shoot concentrations of K and Mg, and root concentration of Ca significantly increased. The main effect of nitrate to ammonium ratio in nutrient solution, and the interactive effects of pH and the ratio of nitrate to ammonium on the root and shoot concentrations of K, Ca, Mg and Na, and their uptake by plant beca,e significant. In general, by decreasing the nitrate to ammonium ratio in nutrient solution, the root and shoot concentrations of K, Ca, Mg and Na, and their uptake by spinach plant became significantly decreased. Also, the effect of nitrate to ammonium ratio of nutrient solution on the root and shoot concentrations of K, Ca, Mg and Na, and their uptake by spinach plant was dependent on the nutrient solution pH and vice versa. The average shoot concentrations of K, Ca, Mg and Na were higher than those in root. There were significant correlations between the shoot and root concentrations of these elements, and also between the elements concentrations in the shoot and their uptake by spinach plant.
  • زهرا قاسمی، علی اصغر شهابی
    به منظور بررسی اثر پتاسیم و روی با کادمیم در ریشه، ساقه، برگ و میوه گیاه گوجه فرنگی، آزمایشی گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی به اجرا در آمد. فاکتور اول سه سطح روی (8/88، 6/177 و 2/355 میکروگرم در لیتر) و فاکتور دوم سه سطح پتاسیم (255، 510 و 1020 میلی گرم در لیتر) بود. در این آزمایش، محلول غذایی پایه (محلول هوگلند) در تمامی تیمارها حاوی غلظت 20 میکرومولار کادمیم بود. در دوره دوم برداشت، غلظت کادمیم، پتاسیم و روی در اندام های مختلف گیاه شامل ریشه، ساقه، برگ و میوه اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که افزایش غلظت روی در محلول غذایی تاثیر معنی داری بر غلظت کادمیم و پتاسیم در ریشه نداشت؛ لیکن سبب افزایش غلظت روی در ریشه گردید. در ساقه، کاربرد روی سبب افزایش غلظت کادمیم و روی شد؛ اما تاثیری بر غلظت پتاسیم نداشت. در برگ، غلظت پتاسیم و کادمیم افزایش یافت؛ لیکن تاثیری بر غلظت روی مشاهده نگردید. در میوه نیز غلظت هیچ کدام از سه عنصر روی، پتاسیم و کادمیم تحت تاثیر افزایش غلظت روی در محلول غذایی قرار نگرفت. افزایش غلظت پتاسیم در محلول غذایی تاثیر معنی داری بر غلظت کادمیم، روی و پتاسیم در ریشه نداشت. در ساقه، تنها غلظت روی افزایش یافت. لیکن در برگ، سبب کاهش معنی دار کادمیم همگام با افزایش غلظت پتاسیم شد. در میوه نیز پتاسیم تنها سبب افزایش غلظت روی گردید. اثر متقابل پتاسیم و روی تنها بر غلظت پتاسیم ریشه و غلظت روی در میوه معنی دار بود. به طور کلی، در شرایط آزمایش حاضر، در گیاه گوجه فرنگی، روی و کادمیم اثر متقابل مثبت (هم-افزایی) و پتاسیم و کادمیم دارای اثر متقابل منفی (ضدیتی) می باشند.
    کلید واژگان: عناصر سنگین, عناصر غذایی, هم افزایی, اثر ضدیتی
    Z. Ghasemi, A.A. Shahabi
    To study the effects of potassium (K) and zinc (Zn) with cadmium (Cd) in roots، stem، leaves and fruits of tomato plants، a greenhouse experiment was conducted as factorial based on complete random blocks design. The first factor was Zn at three levels (88. 8، 177. 6 and 355. 2 μg/L) and the second factor was K at three levels (255، 510 and 1020 mg/L). In this experiment، the basic nutrition solution (Hoagland) contained 20 μM Cd in all the treatments. At the second harvest period، the concentration of Cd، K and Zn was measured in different organs of the plants including roots، stem، leaves and fruits. Results indicated that increasing Zn concentration in nutrition solution had no significant effect on concentration of Cd and K in roots; but، it increased Zn concentration in roots. In stem، application of Zn increased concentration of Cd and Zn; but had no effect on K concentration. In leaves، concentration of K and Cd was increased; but no effect was observed on Zn concentration. In fruits، the concentration of Zn، K and Cd was not affected by increasing Zn concentration in nutrition solution. Increasing K concentration in nutrition solution had no significant effect on concentration of Cd، Zn and K in roots. In stem، only the concentration of Zn was increased. But in leaves، Cd reduced and K increased concentration of K. In fruits، it caused an increase in concentration of Zn. Interaction of K and Zn was significant on concentration of K in roots and Zn in fruits. In general، under the conditions of the present research، in tomato plant، Zn and Cd have synergistic effect and K and Cd have antagonistic effect.
    Keywords: Heavy metals, Nutrient elements, Synergistic effect, Antagonistic effect
  • سحر بهرام وند، صدیقه محمدی*

    آفلاتوکسین B1 یکی از متابولیت های ثانویه گونه های خاصی از قارچ آسپرژیلوس است که بسیار سرطان زاست. اخیرا استفاده از میکروارگانیسم ها جهت کاهش جذب مایکوتوکسین ها در دستگاه گوارش افزایش یافته است؛ لذا در این پژوهش اثر سه گونه مخمر ساکارومایسس سرویزیه، پیچیا فرمنتانس و رودوتورولا موسیلاژینوزا بر کاهش آفلاتوکسین B1 در محیط شبیه سازی شده معده مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا قارچ  آسپرژیلوس فلاووس از دانه ذرت جداسازی و خالص سازی شد. سپس تولید توکسین در محیط کشت PDB زیر نور UV با تابش فلورسانس آبی تایید شد. توکسین به روش حلالیت در کلروفرم استخراج و تزریق گردید و غلظت آن توسط دستگاه HPLC، ng/ml 0/49 تعیین شد. محیط معده به غلظت های تهیه شده از سم 0/1 میلی لیتر از آفلاتوکسین B1 در غلظت های 0/25 و 0/5 نانوگرم در میلی لیتر و همچنین غلظت 490 نانوگرم در میلی لیتر سم استخراجی از جدایه آلوده گردید و سپس مخمرها اضافه و انکوباسیون شدند. سپس در زمان های صفر و 120 دقیقه سانتریفوژ شده و سوپرناتانت به دست آمده برای تعیین غلظت توکسین باقی مانده توسط روش الایزای رقابتی مستقیم بررسی گردید. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با آزمایش فاکتوریل انجام شد. فاکتور اول گونه مخمر(چهار سطح: سه مخمر و تیمار بدون مخمر)، فاکتور دوم غلظت (چهار سطح: صفر، 0/25، 0/50 و 0/49 نانوگرم بر میلی لیتر) و فاکتور سوم زمان (شامل دو سطح: صفر و 120 برای معده) بود. این آزمایش در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد هر سه مخمر نسبت به شاهد (بدون مخمر) در کاهش غلظت توکسین در معده توانایی داشتند اما تاثیر رودوترولا موسیلاژینوزا بیشتر از سایرین بود. کمترین غلظت سم در سوپرناتانت در غلظت ng/ml 25/ نانوگرم در میلی لیتر مشاهده شد. همچنین با گذشت زمان غلظت توکسین در سوپرناتانت کاهش یافت. اثر متقابل گونه مخمر و غلظت توکسین نشان داد نسبت به شاهد در هر سه غلظت هر سه مخمر توانایی کاهش غلظت توکسین را داشتند. حداقل غلظت توکسین در سوپرناتانت معده در غلظت ng/ml 0/25و گونه رودوترولا موسیلاژینوزا به دست آمد. نتایج اثر متقابل گونه مخمر و زمان نشان داد در هر دو زمان، هر سه مخمر توانایی کاهش غلظت توکسین در سوپرناتانت را داشتند و حداقل غلظت توکسین در سوپرناتانت در زمان 120 دقیقه و برای گونه رودوترولا موسیلاژینوزا مشاهده شد. نتایج اثر متقابل زمان و غلظت نشان داد در غلظت ng/ml 0/25 غلظت توکسین در سوپرناتانت در 120 دقیقه در کمترین حد خود بود. نتایج اثر متقابل گونه مخمر، زمان و غلظت توکسین مشخص کرد کمترین غلظت توکسین در سوپرناتانت مربوط به تیمار مخمر رودوترولا موسیلاژینوزا در زمان 120 دقیقه و غلظت ng/ml 0/25 بود. در مجموع، نتایج به دست آمده در تحقیق حاضر نشان داد هر سه گونه مخمر توانایی کاهش آفلاتوکسین B1 را در محیط معده داشتند اما مخمر رودوترولا موسیلاژینوزا را می توان به عنوان موثرترین (کارآمدترین) جدایه در بیوکنترل آفلاتوکسین B1 معرفی نمود.

    کلید واژگان: آسپرژیلوس فلاووس, مخمر, محیط شبیه سازی شده معده, آفلاتوکسینB1
    Sedigheh Bahramvand*
    Introduction

    AFB1 is a highly carcinogenic secondary metabolite of some species of Aspergillus. Recently, use of microorganisms has been increased to reduce the absorption of mycotoxins in gastrointestinal tract. So, in this study the effect of the three yeasts Saccharomyces cerevisiae, Pichia fermentans, and Rhodotorula mucilaginosa on reduction of AFB1 in a simulated model of human stomach was investigated.

    Materials and methods

    At first, A. flavus was isolated and then were purified. Then, AFB1 was produced in PDB media and presence of AFB1 was determined by blue fluorescence radiation under UV light. Toxin was extracted using the method of solvation in chloroform and injected into HPLC and the final concentration was 49 ng/ml. The simulated stomach was contaminated with 0.1 ml samples of AFB1 of three concentrations: 0.25 ng/ml and 0.50 ng/ml from standard AFB1 and also 49 ng/ml from the A. flavus under study. Then the yeasts were added and the mixture was incubated. After sampling at 0 and 120 minutes, the samples were centrifuged. The supernatants were separated to determine the concentration of residual toxin by direct competitive ELISA method. The experiment was conducted in a completely randomized design with a factorial experiment. The three factors included yeast (four levels: three yeasts and non-yeast treatments), concentration (four levels: 0, 0.25, 0.50 and 0.49 ng/ml) and time (two levels: 0 and 120 min). The whole experiment was carried out 3 times.

    Results & discussion

    The results showed that all three yeasts had the ability to reduce the toxin in the stomach compared to the control treatment (without yeast), but the effect of R.mucilaginosa was more significant than the other two. The lowest toxin concentration in supernatant was observed at 0.25 ng/ml. Over time, toxin concentration in supernatant decreased. The interaction of yeasts and toxin concentration showed that in comparison with the control, at each three concentrations, all three yeasts could reduce toxin concentration. The minimum toxin concentration in supernatant was obtained at 0.25 ng/ml in the presence of R.mucilaginosa. The results of interaction of yeast×time showed that after both 0 and 120 minutes, all three yeasts were able to reduce the toxin and the minimum toxin concentration was observed after 120 minutes for R.mucilaginosa. The results of interaction of time and toxin concentration in the model showed that at 0.25 ng/ml toxin concentration was at the lowest level after 120 minutes. The results of interaction of yeast×time×toxin concentration showed that the lowest toxin concentration was related to R.mucilaginosa after 120 minutes at 0.25 ng/ml. To conclude, the results of this study showed that all three yeasts had the ability to reduce AFB1 in the simulated model of human stomach, but R.mucilaginosa can be introduced as the most efficient isolate in biocontrol of AFB1.

    Keywords: Aspergillus flavus, aflatoxin B1, yeast, simulated model of human stomach1
  • نواب دانشی، حسین بانژاد، رضا پیرتاج همدانی، هوشنگ فرجی
    زمینه و هدف
    به دلیل سمیت عناصر مس و روی، حذف این فلزات با استفاده از روش های کم هزینه و در عین حال موثر امری ضروری است. این آزمایش به منظور بررسی تاثیر فیلتر تند شنی تک لایه ثقلی بر کارایی حذف فلزات سنگین روی و مس در محیط آبی با حضور غلظت های متفاوت فسفات اانجام گردید.
    روش بررسی
    این مطالعه یک فیلتر تند شنی تک لایه ثقلی با محیط شن سیلیسی را به کار برده است. آزمایش ها برای تمامی حالات غلظت های 25، 75، 125 و 175 میلی گرم بر لیتر از مس و روی در حضور غلظت های متفاوت فسفات توسط دبی متغیر انجام گرفت. هر حالت از محلول به بالای بستر پمپ شده و دبی تنظیم گردیده است. نمونه ها از سیال خروجی از بستر گرفته شده و سپس به سرعت اسید زنی شدند. غلظت فلزها توسط طیف نما، نشر اتمی با منبع ICP اندازه گیری شد. داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار SPSS مورد آنالیز قرار گرفتند.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که بیش ترین کارایی حذف برای مس و روی به ترتیب به میزان89/98 و 6/78 درصد بوده است. اثر عوامل دبی، غلظت فلز و غلظت فسفات در کارایی حذف روی و مس، اثر متقابل غلظت فسفات و دبی بر کارایی حذف مس، اثر متقابل غلظت فسفات و غلظت فلز بر کارای حذف روی در سطح 1% معنی دار است. به علاوه اثر متقابل غلظت فسفات و دبی، غلظت فلز و دبی بر کارایی حذف روی در سطح 5% معنی دار است. درنهایت، اثر متقابل دبی و غلظت فلز هم چنین غلظت فلز و غلظت فسفات اثر معنی داری بر کارایی حذف مس ندارد.
    نتیجه گیری
    فیلتر تند شنی تک لایه ثقلی با محیط شن سیلیسی می تواند به طور موفقیت آمیزی برای حذف غلظت های پایین مس مورد استفاده قرار بگیرد. برای غلظت های بالای فلز مس و یا به طور کلی جهت حذف روی در غلظت های مختلف کارایی مطلوب حاصل نگردید، اما احتمالا در این شرایط می توان با استفاده از سری فیلترهای تند شنی با عمق بیش تر استفاده نمود.
    کلید واژگان: فیلتر تند شنی, مس, روی, فسفات
    Backgrounds and
    Objectives
    Due to copper and zinc elements toxicity, a greatly attention to removal of those in order to reduce environmental pollution exist. This experiment was conducted to investigate the study of the effect of gravity single layer rapid sand filter on heavy metals (zinc and copper) removal efficiency in aquatic condition in different phosphate concentration.
    Materials And Methods
    this study applied a gravity single layer rapid sand filter with silica sand media. Experiments conducted for all of the states of Cooper and Zinc concentration in 25, 75, 125 and 175 ppm at different phosphate concentration present by varied discharge. Each state of Solutions pumped on top of the bed and discharge adjusted. Samples taken fromeffluent then acidified immediately with nitric acid. Metals concentration perused by atomic emission spectrometer with ICP source. Collected data analyzed by SPSS software.
    Results
    Founds from this study shown that maximum removal efficiency for copper and zinc was 98.89%and 78.60%respectively effect of discharge,metal concentration and phosphate concentration factors in removal efficiency of zinc and cooper, discharge and phosphate concentration bilateral effect on cooper removal efficiency, phosphate concentration andmetal concentration bilateral on zinc removal efficiency, are significant in 1%. In addition, phosphate concentration and discharge bilateral effect, metal concentration and discharge bilateral effect are significant on zinc removal efficiency in 5%. Finally, bilateral effects of discharge and metal concentration also metal concentration and phosphate concentration have not significant effect on cooper removal efficiency.
    Conclusion
    Gravity single layer of rapid sandy filter with silica sand media in order to cooper removal in low concentration can be used successfully. This method in high concentration of cooper and also different concentration of zinc had not successful result; but in this condition, may be use of a series of filter with more depth
  • الهام سادات احمدی موسوی، سید احمد عطایی *
    ورمی کمپوست در بهبود خواص فیزیکی و شیمیایی خاک تاثیر زیادی دارد. بالا بودن غلظت فلزات سنگین در این کود و ورودشان به چرخه غذایی، آثار ناخوشایندی بر سلامت جانداران خواهد داشت. لذا ارزیابی غلظت این فلزات در ورمی کمپوست ضروری است. در این تحقیق، غلظت فلزات سنگین در ورمی کمپوست تولید شده به کمک کرم ایزینیا فتیدا مورد بررسی قرار گرفت. 12 تیمار در 3 تکرار با ترکیب های مختلف از پوست نرم پسته، ضایعات کمپوست قارچ و لجن فعال فاضلاب شهری تهیه و در انتهای فرآیند غلظت فلزات سنگین اندازه گیری شد. نتایج نشان داد غلظت مس در همه تیمارهای نهایی افزایش داشت. بیشترین غلظت مس ppm 36/2 بود در حالیکه غلظت نیکل کاهش داشت و بیشترین مقدار آنppm 021/0 بدست آمد. غلظت -های سرب، روی و کادمیوم نیز در بعضی تیمارها کاهش و در بعضی دیگر افزایش داشتند. بیشترین غلظت این فلزات به ترتیب: 67/0، 14 وppm 024/0 بودند. نتایج این تحقیق مشخص کرد که غلظت فلزات سنگین در محدوده مجاز قرار دارد و استفاده از این کود در کشاورزی هیچ اثر زیانباری را به دنبال ندارد.
    کلید واژگان: پوست نرم پسته, ضایعات کمپوست قارچ, فلزات سنگین, لجن فاضلاب شهری, ورمی کمپوست
    Elham Sadat Ahmadi Mousavi, Seyed Ahmad Ataei *
    Introduction
    Solid waste management is one of the biggest challenges faced by the whole world. Increase in the world population which itself leads to the increase in solid waste production has made this problem more and more complex(Singh, et al., 2011). Vermicomposting technology using earthworms for recycling organic wastes has been recognized as an eco-friendly and suitable approach for recycling and managing biological wastes (Padmavathiamma, et al., 2008). but the presence of heavy metals in the vermicompost and the danger of the entry of these metals into the food chain is a genuine threat as far as the living beings are concerned )Azizi, et al. 2013.( Heavy metals such as nickel, cadmium, copper, zinc, manganese, chromium, and lead in a limited amount are required by the plants for a normal growth on the other hand high concentrations of these elements have devastating effects on plant growth)Nayak and Kalamdhad, 2013(. One of the ways for the removal of these elements from the contaminated soil is using tissues of organisms such as plants or invertebrates such as earthworms (Edwards and Arancon, 2004). Due to the accumulation of heavy metals in the intestines of earthworms or due to deformation of metal complexes in the process, these heavy metals change from an accessible to an inaccessible form and the danger of these metals in the agricultural wastes is neutralized (Song, et al., 2014). In this study, soft peel of pistachios have been used for vermicomposting. According to the report submitted by Food and Agriculture Organization, Iran is the world’s largest producer of pistachios. As has been witnessed in the last few years, the total by-products obtained from pistachio cultivation have increased by a rate of 310,000 tons which in itself has changed into an environmental problem(Ghasemi, et al., 2012). As no practical solution is available for this issue, in this study we have tried to make an optimal use of soft peel of pistachios for vermicomposting thus changing it into a useful material and we have also studied the change in heavy metal concentration in vermicomposting of these wastes.
    Materials And Methods
    Pistachio waste was collected at the time of pistachio harvest. So as to remove any present phenolic compounds, the waste was mixed with coal powder and then was subjected to pre-composting. Municipal sludge and spent mushroom compost (SMC) were used in order to adjust the C/N ratio. In the next step, 2.5 kilos of the dry weight of the main raw material which comprised of different percentages of soft peel of pistachios, municipal activated sludge and SMC were filled in 12 treatments were analyzed and studied for a period of 70 days. Composition of various treatments shows in table 1.
    Table 1. Composition of various treatments for the vermicomposting experiment
    Soft peel of pistachios (%) Municipal activated sludge (%) SMC (%) Treatments
    100 0 0 A
    0 100 0 B
    0 0 100 C
    40 30 30 D
    60 20 20 E
    80 10 10 F
    40 0 60 G
    40 60 0 H
    60 0 40 I
    60 40 0 J
    80 0 20 K
    80 20 0 L
    Analysis of heavy metals:At the end of the process, one gram of dry and powdered vermicompost was gathered from all beds and was reduced to ashes in a furnace at a temperature of 550 C. 10 ml 2 N HCL was added to the sample, after the absorption of the acid, the quantity of the acid was increased to 50 ml. Atomic absorption spectrometer was used to calculate the amount of heavy metals such as copper, cadmium, zinc, nickel and lead etc. (Salimi, et al., 2016)
    Statistical Analysis:Statistical Analysis of the data collected was performed using the software “Minitab version 17” and the average data analysis was done using one-way ANOVA and the Fisher’s method.
    Discussion and
    Results
    In this study, a significant reduction was observed in the final treatments as far as Nickel is concerned. The maximum proportion of nickel during the final phase of the process was observed to be 0.021 ppm which is related to the treatment B and in the final phase rest of the treatments lacked nickel in them. This study illustrates the fact that the reduction of nickel in the final treatments was because of the earthworm and micro organism activity present in the vermicompost heap which had led to the decomposition of the organic matter. During the saturation process of organic matter, nickel gets absorbed and accumulates inside the bodies of earthworms and other microorganisms. Also it is seen that due to rinsing of the beds with latex an amount of heavy metals get removed through the poles of the bed thus reducing the overall heavy metal concentration. Singh reports that the concentration of heavy metals in the vermicompost decreases with the increase in time of the decomposition process (Singh, et al., 2011). In a study about the comparison of heavy metal concentration in composting and vermicomposting of organic waste, it was reported that the risk of heavy metals accumulation in the body of the earthworms is reduced in the case of vermicompost that in the case of compost (Mohee and Soobhany, 2014). In this study, at the end of the process, the concentration of copper was observed to increase in all the treatments. Highest concentration of copper was found out to be 2.36 ppm in treatment H and the lowest was about 0.377 ppm in treatment C. The concentration of heavy metals in the vermicompost is related to the concentration these metals in the raw materials present in the bed. The increase in the concentration of copper in the vermicompost is due decrease in volume and mineralization of the organic matter by the earthworms. As per the studies of Nayak and Kalamdhad, the increase in heavy metal concentration can be a result of loss of initial weight due to the decomposition of organic matter and emission of CO2 gas during vermicomposting. As per the studies of Yadav and Garg, contents of metals like iron, copper, lead and zinc in vermicomposting of mixed raw waste was higher than the initial level(Yadav and Garg, 2013). The concentration of cadmium, zinc and lead decreased in some treatments and increased in some others at the end of the process. Maximum concentration of cadmium at the end of the process was observed to be in the treatment “L” and was about 0.024 ppm whereas the minimum concentration of cadmium was 0 ppm in treatments “A”,”E” and “H”. The maximum concentrations of lead at the end of the process were about 0.67 ppm in treatment “B” and 0.65 ppm in treatment “H”. No concentration of lead was found in treatments “A”, “C”,”E”,”F”,”I”,”K” and “L”. The concentration of zinc was also observed to be different in different treatments. The maximum concentration of zinc at the end of vermicomposting was found out to be 14 ppm in treatment “B” and varied drastically from other treatments. The minimum concentration of zinc was observed in treatment “A” and was about 1.26 ppm. The concentration of heavy metals in the first bed, decomposition of organic matter, rate of adsorption and microbial activity directly affect the concentration of heavy metals in the final bed.
    Conclusion
    In this research, reduction of heavy metal concentration due to leachate leakage, absorption of the metals in the substrate material by earthworms and accumulation of these metals in their tissues has been reported. On the other hand it quite possible to say that during vermicomposting, heavy metal concentration increases due to volume and weight reduction of the materials in the bed due to organic decomposition. Finally, it was found that the concentrations of these metals are within the limits of the national standards of Iran and the use of these fertilizers in agriculture does not have any harmful effect.
    Keywords: soft peel of pistachio, spent mushroom compost, heavy metals, municipal activated sludge, vermicompost
  • زینب قربانی، بیتا آیتی*

    هدف از این پژوهش، مقایسه کارایی دو فرایند پرسولفات فعال شده توسط Fe2+ و الکترو پرسولفات در حذف محلول اسید آبی 25 بود. بدین منظور، تاثیر پارامترهای pH، غلظت رنگزا، غلظت پرسولفات سدیم و غلظت سولفات آهن (II) مورد بررسی قرار گرفت. طبق نتایج حاصل پس از 60 دقیقه، حذف 92 درصد رنگزا تحت 3pH = ، غلظت mg/L 50 رنگزا، غلظت mg/L 500 نمک پرسولفات سدیم و غلظت mg/L 100 نمک سولفات آهن (II) در فرایند پرسولفات فعال شده با Fe2+ و حذف 95 درصد رنگزا در 5= pH ، غلظت mg/L 200 رنگزا، غلظت mg/L 500 نمک پرسولفات سدیم و غلظت mg/L 100 نمک سولفات آهن (II) در فرایند الکترو پرسولفات با استفاده از دو الکترود گرافیت صورت گرفت اما در شرایط مذکور پس از زمان مشابه 180 دقیقه حذف حدود 90 درصد COD در هر دو فرایند حاصل شد. نتایج بررسی سینتیک واکنش نشان داد که استفاده از فرایند الکترو پرسولفات موجب افزایش سرعت واکنش از mg/L/min 0016/0 تا mg/L/min 0487/0 می شود. مقایسه این دو فرایند نشان داد استفاده از فرایند الکتروشیمیایی موجب بهبود قابلیت فرایند پرسولفات فعال شده با Fe2+ و انجام عمل تصفیه در pH نزدیک به pH طبیعی رنگزا (مصرف مواد شیمیایی کمتر) و حذف رنگزا با غلظت بیشتر (4 برابر) می شود.

    کلید واژگان: رادیکال سولفات, فرایند الکتروشیمیایی, آهن دوظرفیتی, اسید آبی 25, سینتیک
    Zeinab Ghorbani, Bita Ayati *

    The purpose of this study was to compare the performance of Fe2+ activated persulfate and electro-persulfate process in Acid Blue 25 removal from aqueous solution. For this reason, the effects of different parameters including pH, dye, sodium persulfate and ferrous sulfate concentrations were investigated. The removal efficiency of 92% at the time of 60 min was obtained at pH= 3, dye concentration= 50 mg/L, sodium persulfate concentration= 500 mg/L and Fe (II) sulfate concentration= 100 mg/L for Fe2+ activated persulfate system and the removal efficiency of 95% at pH= 5, dye concentration = 200 mg/L, sodium persulfate concentration = 500 mg/L and ferrous sulfate concentration = 100 mg/L for electro-persulfate system by means of graphite materials as the neutral electrodes. COD removal efficiency in Fe2+ activated persulfate and electro-persulfate in the mentioned conditions were 90% and 89% in 180 minutes, respectively. Moreover, the result of process kinetics showed that using electrochemical process improved the reaction velocity from 0.0016 to 0.0487 mg/L/min. The comparison between these two-process showed that using electrochemical process improved dye removal efficiency by 4 times.

    Keywords: Sulfate radical, Electrochemical Process, Fe2+, Acid Blue 25, kinetic
  • نصرت الله نجفی، سنیه مردمی، شاهین اوستان
    تاثیر غرقاب، لجن فاضلاب و کود دامی بر جذب و غلظت Fe، Zn، Mn، Cu، Pb و Cd در ریشه و بخش هوایی آفتابگردان ((Helianthus annuus L. در شرایط گلخانه ای بررسی شد. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه کاملا تصادفی با سه تکرار شامل مدت غرقاب در پنج سطح (0، 2، 4، 8، 22 روز) و منبع و مقدار کود آلی در پنج سطح (شاهد، 15 گرم کود دامی، 30 گرم کود دامی، 15 گرم لجن فاضلاب و 30 گرم لجن فاضلاب بر هر کیلوگرم خاک) انجام شد. نتایج نشان داد که با افزایش مدت غرقاب غلظت و جذب Mn در بخش هوایی و غلظت Mn ریشه افزایش یافت ولی جذب Mn در ریشه تغییر معنی داری نکرد. پس از غرقاب شدن خاک غلظت و جذب Fe در بخش هوایی و غلظت و جذب Cd در بخش هوایی و ریشه ابتدا افزایش یافته و دوباره کاهش یافت در حالی که غلظت Zn و Cu ریشه پس از یک کاهش اولیه دوباره افزایش یافت. اثر غرقاب شدن خاک بر غلظت Pb، Zn و Cu بخش هوایی معنی دار نبود. با کاربرد لجن فاضلاب و کود دامی جذب و غلظت Fe، Mn و Zn در بخش هوایی و جذب Cuدر بخش هوایی افزایش یافت ولی جذب و غلظت سرب در بخش هوایی فقط با کاربرد لجن فاضلاب افزایش یافت. تاثیر منبع و مقدار کود آلی بر غلظت و جذب Cd در بخش هوایی، غلظت Cd در ریشه و غلظت مس در بخش هوایی معنی دار نبود. غلظت Fe، Mn، Cu و Zn ریشه با کاربرد لجن فاضلاب افزایش یافت ولی غلظت Pb و Cd ریشه تغییر معنی داری نکرد. تاثیر غرقاب شدن خاک بر جذب و غلظت فلزات سنگین در ریشه و بخش هوایی به منبع و مقدار کود آلی مصرفی بستگی داشت. بیشترین جذب فلزات سنگین مورد مطالعه در بخش هوایی با کاربرد 30 گرم لجن فاضلاب بر کیلوگرم خاک به دست آمد. گیاه آفتابگردان Fe،Cu، Zn، Mn و Pbرا در ریشه انباشته کرد در حالی که غلظت Cd در ریشه تفاوت معنی داری با بخش هوایی نداشت.
    کلید واژگان: آفتابگردان, غرقاب, کود دامی, لجن فاضلاب, فلزات سنگین
    N. Najafi, S. Mardomi, Sh. Oustan
    The effects of waterlogging, sewage sludge and manure on the Fe, Mn, Zn, Cu, Pb and Cd uptake and concentrations in roots and shoots of sunflower (Helianthus annuus L.) were investigated in greenhouse conditions. A factorial experiment based on a completely randomized design with three replications including duration of waterlogging at five levels (0, 2, 4, 8, 22 days) and source and amount of organic fertilizer at five levels (0, 15 and 30 grams of both manure and sewage sludge per kg of soil) was conducted. The results showed that by increasing the duration of waterlogging, the Mn uptake and concentration in shoots and Mn concentration in roots increased but Mn uptake in roots did not change significantly. The uptake and concentration of Fe in shoots and Cd concentration in shoots and roots initially increased and then decreased after soil waterlogging, while Zn and Cu concentration of roots increased after an initial decrease. The effect of soil waterlogging on the Pb, Cu and Zn concentrations in shoots was not significant. By application of sewage sludge and manure the uptake and concentration of Fe, Mn, and Zn in shoots and Cu uptake in shoots increased but the uptake and concentration of Pb in shoots increased only by application of sewage sludge. The effect of source and amount of organic fertilizer on the Cd uptake and concentration in shoots, Cd concentration in roots and Cu concentration in shoots was not significant. By application of sewage sludge the root concentration of Fe, Mn, Cu and Zn increased but root concentration of Cd and Pb did not change significantly. The maximum uptake of heavy metals in shoots was obtained by application of 30 g sewage sludge/kg of soil. The effect of soil waterlogging on the heavy metals uptake and concentrations in the roots and shoots was dependent on the source and amount of organic fertilizer. Sunflower plant accumulated Fe, Mn, Zn, Cu, and Pb in roots while the Cd concentration in roots did not differ with shoots significantly.
  • سپیده انورخواه، علیرضا کوچکی، مهدی نصیری محلاتی
    با توجه به این که کشاورزی هم منبع و هم مخزن گازهای گلخانه ای است و گیاهان در پاسخ به افزایش غلظتCO2 واکنش های مختلفی از خود نشان می دهند، آزمایشی با هدف بررسی تاثیر افزایش غلظت CO2 بر قابلیت رقابت گونه های زراعی و علف های هرز، در سال 1385 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتورهای مورد مطالعه شامل دو سطح غلظت CO2 شاملppm 360 (طبیعی) و ppm 700 (افزایشی) و ترکیب های مختلف کشت گونه های زراعی (ارزن و سویا) و علف های هرز (تاج خروس و سلمه) C3 و C4 اعم از کشت خالص و کشت مخلوط گونه ها بودند. با افزایش غلظت CO2، طول ریشه در ارزن در مقایسه با غلظت طبیعی CO2 افزایش اما در سایر گونه ها کاهش نشان داد و وزن خشک ریشه در هریک از ترکیب های کشت در شرایط افزایش غلظت CO2 نسبت به شرایط غلظت طبیعی این گاز کاهش نشان داد. در شرایط افزایش غلظت CO2، سطح برگ و وزن خشک برگ در ارزن در مقایسه با غلظت طبیعی CO2 افزایش و در سایر گونه ها کاهش نشان داد. میزان کلروفیل در مقایسه با غلظت طبیعی CO2 در علف هرز سلمه افزایش، اما در تاج خروس، ارزن و سویا کاهش نشان داد.
    S. Anvarkhah, A. Koocheki, M. Nassiri Mahalati
    Since agriculture is both the source and sink of greenhouse gases, and plants show different responses to the elevated CO2 concentration, an experiment was conducted in 2006 at the research greenhouse of the faculty of agriculture of Ferdowsi University of Mashhad. The purpose of the experiment was to examine the effects of elevated CO2 on the competition ability between various crops and weeds in factorial arrangement within a completely randomized design with three replications. The factors included ambient (360ppm) CO2 and elevated (700 ppm) CO2 concentrations and various combinations of the plantation of crops (millet and soybean) and weeds (pigweed and lambsquarters) of C3 and C4 species, whether of the pure culture or intercropping. The results of the experiment showed that, as the CO2 concentration increased, the leaf area and root dry weight of millet increased whereas those of other species decreased. Millet,s root length increased whereas those of other species decreased. Root dry weight in each cultural combinations, compared to the ambient CO2 concentration, decreased. The amount of chlorophyll in lambsquarters, increased whereas it decreased in pigweed, millet and soybean.
  • عظیمه عسگری، مهدی قیصری، فاطمه صفریان، مهران شیروانی، سید حسین سقاییان نژاد
    هدف از این تحقیق، تعیین غلظت کلر باقی مانده آزاد در پساب، تحت تاثیر تزریق غلظت های متفاوت کلر، 50 تا ppm 350، در سه سطح pHبرابر 6، 5/6 و 7 و بررسی تاثیر کلرزنی بر pH، هدایت الکتریکی و غلظت مواد جامد محلول در آب شرب و پساب بود. نتایج نشان داد با تغییر غلظت کلر اضافه شده به نمونه پساب، غلظت کلر باقی مانده آزاد تغییر می کند. برای رسیدن به غلظت کلر باقی مانده آزاد بیش از ppm 1 به ترتیب 1، 150 و ppm 200 کلر در آب شرب، نمونه پساب با pH برابر 6 و 5/6 و نمونه پساب با pH برابر 7، مصرف شد. کاهش pH نمونه پساب از 7 به 6 تا 5/6 مقدار کلر مصرفی برای دستیابی به غلظت کلر باقی مانده آزاد ppm 1 را 25 درصد کاهش داد. افزودن کلر به فرم سدیم هیپوکلریت به آب شرب و پساب در تمامی سطوح pH، موجب افزایش هدایت الکتریکی، غلظت مواد جامد محلول و pH شد. بنابراین اگرچه استفاده از سدیم هیپوکلریت مایع به منظور کلرزنی سیستم آبیاری قطره ای خطر گرفتگی بیولوژیکی قطره چکان ها را کاهش می دهد، با افزایش غلظت مواد جامد محلول، شوری و اسیدیته آب آبیاری خطر گرفتگی شیمیایی قطره چکان ها را افزایش می دهد.
    کلید واژگان: آبیاری قطره ای, پساب, غلظت کلر باقی مانده آزاد, کلرزنی, گرفتگی بیولوژیکی
    Azime Asgari, Mahdi Gheysari, Fateme Safarian, Mehran Shirvani, Hossein Saghaiannejad
    The aim of this study was to determine the concentration of free residual chlorine in the effluent at different concentrations of chlorine injection، between 50 to 350 ppm، at the pH levels of 6، 6. 5 and 7 and the effect of chlorination on pH، electrical conductivity and the concentration of total dissolved solids in drinking water and effluent. The results showed that the concentration of free residual chlorine changes by changing the concentration of added chlorine in the effluent samples. To achieve the concentration of free residual chlorine to more than 1 ppm at drinking water، effluent samples at pH levels of 6 and 6. 5 and effluent at pH of 7، 1، 150 and 200 ppm of chlorine was used. By reduction of effluent pH from 7 to 6-6. 5 the amount of added chlorine to achieve free residual chlorine concentration at 1 ppm، decreases in 25 percent. Adding chlorine in liquid sodium hypochlorite form to drinking water and effluent samples at all pH levels، increased electrical conductivity، the concentration of total dissolved solids and pH. The use of liquid sodium hypochlorite for chlorination of drip irrigation systems reduces the risk of biological obstruction but increased concentrations of dissolved solids، salinity and pH of irrigation water that increases the risk of chemical obstruction of emitters.
    Keywords: Biological obstruction, Chlorination, Drip irrigation, Effluent, Electrical conductivity, Free residual chlorine, pH, Total dissolved solids
  • فرضته جوادیان، علی اکبر نصیری، مسعود عارف نصاد، زهره کیانی، علیرضا سرگسی، زهرا سپهری*، مرضیه عارفی
    مقدمه
    گسترش روز افزون مقاومت دارویی در باکتری ها سبب شده تا توجه بیشتری به یافتن روش های پیشگیری از بروز مقاومت و داروهایی مناسب با اثرات سمی و عوارض جانبی کمتر شود. این مطالعه با هدف بررسی اثر ضد میکروبی اسانس گیاه پنیر باد (Withaniasomnifera) بر سویه های سودوموناس آئروژینوزا و اسینتو باکتری بومانی مقاوم به آنتی بیوتیک های مختلف انجام شد.
    روش پژوهش:برگ گیاه پنیر باد از استان سیستان و بلوچستان تهیه شد و عصاره آن با استفاده از دستگاه کلونجر به دست آمد. .12 سویه اسینتو باکتر بومانی و 12 سویه سودوموناس آئروژینوزا از بیماران، در شهرستان زابل جداسازی شد. حداقل غلظت بازدارندگی و حداقل غلظت کشندگی اسانس گیاه پنیر باد در غلظت های مختلف با روش رقت سازی در چاهک برروی باکتری ها تعیین شد. حساسیت سویه ها به چند آنتی بیوتیک با روش استاندارد دیسک دیفیوژن کربی- بائر مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج حاصل از عصاره های گیاهی نشان داد که بیشترین MIC (حداقل غلظت مهارکنندگی) برای نمونه های اسینتو باکتر بومانی غلظت ppm100 بوده که 4 سویه در این غلظت مهار شد. در حالی که کمترین MIC برای نمونه های اسینتو باکتر بومانی غلظت ppm50 بود که تنها 5 باکتری در این غلظت مهار شد. در 3 سویه اسینتو باکتر بومانی عدم رشد دیده می شود. همچنین نتایج حاصل از بررسی اثرات ضد میکروبی در برابر باکتری سودوموناس آئروژینوزا نشان داد که بیشترین غلظت مهار کنندگی ppm100 است که 1سویه در این غلظت مهار شد. در حالی که کمتری غلظت مهار کنندگی ppm5/12 بود ،که در 1 سویه دیده شد. بیشترین غلظت کشندگی(MBC) در برابر اسینتو باکتر بومانی برابر با ppm200در4 سویه بود در حالی بیشترین غلظت کشندگی در برابر باکتری های سودوموناس آئروژینوزا برابر با ppm 100 در 8 سویه دیده شد. کمترین غلظت کشندگی (MBC) در برابر اسینتو باکتر بومانی برابر با ppm100در 5 سویه بود. در حالی بیشترین غلظت کشندگی در برابر باکتری های سودوموناس آئروژینوزا برابر با ppm 25 در1 سویه دیده شد.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این مطالعه می تواند راهکار موثری در تولید و تهیه گیاهان دارویی برای کمک به درمان عفونت های ناشی از سودوموناس آئروژینوز و اسینتو باکتر بومانی باشد.
    کلید واژگان: گیاه پنیر باد, فعالیت ضد میکروبی, مقاومت آنتی بیوتیکی, سودوموناس آئروژینوزا, اسینتو باکتر بومانی
    Zahra Sepehri, Ameneh Talebi, Meymand, Mahdi Afshari *, Ali, Akbar Nasiri, Zohreh Kiani, Aalieh Sargazi, Mehran Heasraki, Katayoon Rahimzadeh, Alireza Sargazi
    Introduction
    Irritable bowel syndrome (IBS) is a chronic functional disease of gasterointestinal system with nonspecific symptoms such as recurrent abdominal pain or discomfort associated with change in bowel habits (constipation¡ diarrhea or alternating periods of both) without any pathology in organs. According to previous studies prevalence of IBS varies among students.
    Objectives
    The aim of this study is to assess the prevalence of IBS among medical students of Zabol University of Medical Sciences based on their educational status.
    Materials And Methods
    The study was performed on 106 students of the Medical University of Zabol in 1392 and samples were evaluated by questionnaire ROME III criteria and results were analyzed using SPSS21 software.
    Results
    Of 106 cases 58.49% (62 cases) were male and 41.51% (44) were female. The mean age of students was 22.16 ± 0.04. The prevalence of IBS in students was 13.2%. Among them 54 cases were students in basic section period and 52 cases were students of advance section and the prevalence of the disease were 9.2% and 71.7%; respectively (P > 0.05). Non-native students had more prevalence of IBS (22.4%) than native students (5.2%) (P
    Conclusions
    The prevalence of IBS was higher in our study comparing previous studies performed in Iran especially in non-native students. Further studies need to be performed longitudinally with larger sample to assess the exact prevalence and its related factors among student of different medical fields.
    Keywords: Irritable Bowel Syndrome, Medical Students, Zabol
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
* با توجه به بالا بودن تعداد نتایج یافت‌شده، آمار تفکیکی نمایش داده نمی‌شود. بهتراست برای بهینه‌کردن نتایج، شرایط جستجو را تغییر دهید یا از فیلترهای زیر استفاده کنید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجه‌ای نباشند.
نوع نشریه
اعتبار نشریه
زبان مطلب
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال