به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۳۱ عنوان مطلب
|
  • حسنا ورمقانی

    مکانمندی از وجوه پراهمیت در ایجاد علاقه به محیط سکونت، حس تعلق و هویت نسبت به آن و راحتی و آسایش ساکنان است که به پدیداری حس و روح مکان در خانه می انجامد. مکان به عنوان یکی از مفاهیم پایه در معماری، ساحتی برای سکنی گزیدن، تسکین و آرامش است؛ به عبارتی، انسان در مکان و از طریق مکان سکنی می گزیند. از سویی، دل بستگی به مسکن نیز پیوند عاطفی میان انسان و مسکن بوده که احساس اعتماد، امنیت و رضایت را در پی دارد. مفهوم مکان و ابعاد شکل دهی به آن عمدتا در تحلیل مسکن سنتی مورد توجه پژوهشگران واقع بوده و یافته ها در خصوص مسکن معاصر، محدود به خلا تحقیقاتی است؛ از این رو مکانمندی مسکن، موضوع پژوهش حاضر است که باهدف بازاندیشی در مفهوم سکونت و ارتقای تجربه دل بستگی در خانه های معاصر، به ارزیابی مولفه های شکل دهنده مکانمندی و رویکردهای کالبدی موثر بر آن در نمونه های مطالعاتی می پردازد. سوال تحقیق این است که کدام رویکردهای کالبدی در ایجاد مکانمندی خانه های معاصر ایرانی نقش دارد؟ و مولفه های شکل دهنده مکانمندی در خانه های معاصر ایرانی چگونه ارزیابی می شود؟ روش تحقیق شامل ترکیبی از رویکرد کیفی به صورت تحلیل و تفسیر اطلاعات کتابخانه ای پیرامون نظریات مکانمندی و دل بستگی به مکان و نیز رویکرد کمی و کیفی و نرم افزاری بر مبنای نمونه موردی است که به صورت مشاهده و تحلیل با شبیه ساز رایانه ای دپت مپ جهت بررسی چیدمان فضایی پنج گونه مسکن معاصر در شهرهای اقلیم گرم و خشک، انجام گرفته است. نمونه ها شامل ده بنای مسکونی شاخص از پنج گونه ویلاباغ، تک واحدی متصل، چندواحدی متصل، آپارتمانی و مجتمع مسکونی در چهار شهر با اقلیم گرم و خشک است که از طریق بررسی تطبیقی نمونه ها و روش استدلال منطقی، عوامل موثر بر مکانمندی مسکن معاصر ارزیابی و استنتاج شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که نحوه پیکربندی پلان و شکل گیری و مکان یابی عناصر فیزیکی و فضایی در مساکن معاصر می تواند کیفیات مثبت و منفی مکان و سطح دل بستگی به مسکن را تحت تاثیر قرار دهد. شناخت نتایج قابلیت نمود شاخص های مکانمندی در کالبد به تصحیح فضایی عملکردی طرح های مسکن معاصر یاری خواهد رساند.

    کلید واژگان: مکان, مکانمندی, دل بستگی, مسکن معاصر, نحو فضا
  • محمد مرزبان راد، محمدحسن طالبیان*، اسکندر مختاری طالقانی

    مکانمندی خصوصیتی است که وابسته بودن به مکان را نشان می دهد. ا اصول نگرش به مکان و مکانمندی هر بنایی وابسته به چهار خصوصیت پیکره و سیما، نظم، هویت و خاطره است که از برداشت های ذهنی- درونی و فیزیکی - بیرونی نشات می گیرد. پژوهش حاضر با تاکید بر رویکرد پدیدارشناسانه، به دنبال بازخوانی اصول مکانمندی در بناهای تاریخی و یافتن ارتباط میان عوامل کالبدی و ادراکی با نگرش مکان در بناهاست که با استفاده از روش تحقیق ترکیبی (کیفی-کمی)، انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را دو گروه بناهای تاریخی و صاحب نظران، اندیشمندان و متخصصان تشکیل داده است که در این تحقیق نمونه آماری گروه اول شامل دو بنای تاریخی در شهر تهران (کاخ صاحبقرانیه) و (باغ فردوس) و گروه دوم، شامل 20 نفر از صاحب نظران، اندیشمندان و کارشناسان مجرب و مطلع پیرامون موضوع تحقیق است. تجزیه وتحلیل داده های حاصل از مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی، با استفاده از نرم افزار SPSS انجام پذیرفته است. شاخص های کالبدی به دست آمده از یافته های نظری شامل «مصالح»، «فرم و تناسبات»، «رنگ»، «نورپردازی» و «عناصر طبیعی» است که بر اساس نظرسنجی میان جامعه آماری از طریق آزمون AHP و با استفاده از نرم افزار Expert Choice اولویت بندی شده است. یافته های حاصل از سنجش شاخص های موردمطالعه در دو بنای تاریخ کاخ صاحبقرانیه و باغ فردوس نشان می دهد که میان هیچ کدام از این شاخص ها رابطه معناداری وجود ندارد و از میان شاخص های کالبدی شاخص «عناصر طبیعی (گیاه و آب)» بالاترین درصد تاثیر را در ادراک بنا دارند. نتایج این تحقیق بیانگر این موضوع است که اصل هویتمندی از طریق شاخص های کالبدی در بناها همچون فرم و تناسبات، نورپردازی همراه با اصل پیکره و سیما به واسطه شاخص های کالبدی (مصالح، رنگ و تناسبات) که موجب برانگیختن ادراکات مخاطبان از این بناها شده اند. لذا با بازیابی این دو اصل مهم می توان مکانمندی بناها را بهبود بخشید.

    کلید واژگان: مکانمندی, نگرش مکان, پدیدارشناسی, کاخ صاحبقرانیه, باغ فردوس
    Mohammad Marzbanrad, Mohammadhasan Talebian *, Eskandar Mokhtari Taleghani

    Locality is a feature that shows dependence on a place. The principles of attitude towards the place and location of any building are related to four characteristics, including figure and image, order, identity and memory, which originate from mental-internal and physical-external impressions. Emphasizing the phenomenological approach, the current research seeks to reread the principles of location in historical buildings and find the relationship between physical and perceptual factors with the attitude of place in buildings, which was carried out using a mixed (qualitative-quantitative) research method. The statistical population of the research includes 1- historical monuments and 2- experts, thinkers and specialists. The statistical sample of the first group includes two historical buildings in Tehran (Sahibqraniyeh Palace) and (Firdous Garden) and the second group includes 20 experts, thinkers and experts who are experienced and knowledgeable about the subject of the research. Analysis of documentary data and field observations has been done using SPSS software. The physical indicators obtained from the theoretical findings include "materials", "form and proportions", "color", "lighting" and "natural elements", which were prioritized based on a survey among the statistical community through AHP test and using Expert Choice software. The results of the measurement of the indicators studied in the two historical monuments of Sahibqraniyeh Palace and Ferdous Garden show that there is no significant relationship between any of these indicators, and among the physical indicators, the index of "natural elements (plants and water)" has the highest percentage of influence on the perception of the building. The results of this research show that the principle of identity through physical indicators in buildings such as form and proportions, lighting along with the principle of figure and image through physical indicators (materials, color and proportions) have caused audience perceptions of these buildings. Therefore, by restoring these two important principles, the placement of buildings can be improved.

    Keywords: Locality, Attitude Of Place, Phenomenology, Sahibqraniyeh Palace, Ferdous Garden
  • سید محمد یزدانی*، علی الله بداشتی

    این پژوهش با هدف تبیین مسیله «مکانمندی خدا» و با بررسی روایات امامیه و سلفیان درباره این موضوع، در پی یافتن پاسخ این پرسش است که: روایات سلفیان در این باب، چه چیزی را ثابت می کند و ایمه اهل بیت (ع) در تقابل با آنها چه واکنشی داشته اند؟ این نوشتار با استفاده از رویکرد توصیفی با تبیین و تحلیل روایات و دیدگاه های علمای سلفی و تطبیق آن با روایات امامان شیعه به این نتایج رسیده است که ماحصل روایاتی که سلفیان پذیرفته اند، «مکانمند» بودن خدا را ثابت می کند و در نهایت سر از تجسیم و تشیبه درمی آورد؛ اما ایمه اهل بیت (ع) همواره این روایات را نقد کرده و مردود دانسته اند. هرچند روایاتی نیز در منابع شیعه یافت می شود که سلفیان از آنها برای تایید دیدگاه خود استفاده کرده اند؛ اما یا از نظر سندی ضعیف اند یا از نظر دلالی مستمسک مطمینی برای سلفیان به شمار نمی روند، زیرا با توجه به مبنای امامان شیعه در لزوم تاویل نصوص، همه آنها همانند آیات صفات خبری، به معانی مجازی، استعاره ای و کنایی حمل می شوند. در نتیجه این ملاک سنجش را نیز به ما می دهد که هر روایتی در منابع امامیه که موافق دیدگاه سلفی ها در باب مکانمندی خدا باشد، اعتبار ندارد و نمی تواند موید دیدگاه سلفیان باشد.

    کلید واژگان: مکانمندی خدا, استوا, حدیث الاطیط, فرودآمدن خدا به آسمان, حدیث استلقی
    Sayed Mohammad Yazdani *, Ali Akkah Bedashti

    This research aims to explain the issue of "God's spatiality", and by examining Imami and Salafi traditions, it seeks to find the answer to the questions: What do the Salafi traditions prove in this regard? And how did the Imams of Ahl al-Bayt (AS) react to them? Using the descriptive approach i.e. explaining and analyzing the traditions and views of Salafi scholars and comparing them with the traditions of Shiite Imams, the article concludes that the traditions accepted by Salafis generally prove God's spatiality and ultimately end up with incarnation and anthropomorphism. But the Imams of Ahl al-Bayt (AS) have always criticized and rejected these traditions. However, there are some traditions in Shiite sources that Salafis have used to confirm their own views. Yet, they are either weak in terms of narration transmission or unreliable for Salafis in terms of connotation and meaning. This is because, according to the intellectual basis of the Shiite Imams regarding the necessity of allegorical interpretation of texts, all of them are taken as figurative, metaphorical, and ironic meanings, just like the verses of narrative attributes. Consequently, this criterion is also obtained that any narration in the Imami sources that agrees with the Salafi view on God's spatiality, is not valid and cannot support the Salafis' point of view.

    Keywords: God's Spatiality, Equator, Hadith of al-Atit, Descent of God to the Sky, Hadith of Estalgha
  • علی مشهدی*
    ادراک معمارانه از مکانمندی مساجد تاریخی، به‏عنوان بستری برای ایجاد برهم‏کنش و ادراک راحتی انسان، موجب ازبین‏رفتن احساس تنهایی و غم و اندوه در زائر می‏شود و به دنبال خود ارزش‏های تاریخی، هویتی و فرهنگی مساجد را هویدا می‏سازد. هدف از انجام این پژوهش تبیین اصول نگرش به مکان در مسجد تاریخانه دامغان بر اساس عناصر کالبدی است و فرضیه مطرح در نیل به این هدف آن است که میان اصول نگرش مکان و مکانمندی مسجد تاریخانه دامغان، به‏واسطه عناصر کالبدی، ارتباطی مستقیم برقرار است. در این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق کیفی از نوع روش‏پژوهی، با استفاده از راهکار ترکیبی و گردآوری اطلاعات به‏صورت مطالعات کتابخانه‏ای و میدانی، این نتیجه به‏دست آمده است که اصول نگرش به مکان از طریق عناصر کالبدی اصلی‏ترین اصول معمارانه‏ای است که در مسجد تاریخانه دامغان رخ داده است و مکانمندی این مسجد بر نمود مفهوم نگرش مکان افزوده است. ازاین‏رو، در راستای تجلی مفهوم اصول نگرش به مکان و ادراک آن، در حالت کلی می‏توان بیان نمود که عناصر کالبدی، هندسه، تناسبات، نور و تزیینات از اصلی‏ترین معمارانه‏های این مسجد است؛ ضمن آن‏که هویتمندی در این مسجد در قالب القا و نمود مفهوم نگرش مکان و به ‏واسطه کاربری و قدمت بنا همراه با مصالح بوم‏آورد به‏کاررفته و عنصر شاخص مناره، به‏خوبی به نمایش گذاشته شده است. مسجد تاریخانه دامغان بنایی استعاری با عناصر سنتی ازجمله پوشش طاق آهنگ و طاق ضربی و مصالح بوم‏آورد خشتی است و بدین طریق موجب برانگیختن خاطرات گذشته، احساس هویت مکانی و تجربه عمیق در مخاطب می‏شود.
    کلید واژگان: مکان, اصول نگرش به مکان, آثار تاریخی, مسجد تاریخانه دامغان
    Ali Mashhadi *
    Architectural perception of the location of historic mosques as a platform for the organization of interaction and perception of human comfort can eliminate the feeling of loneliness, sadness, and grief of the pilgrim and consequently reveals the historical, identity, and cultural values ​​of mosques. This study aims to explain the principles of attitude to place in the Tarikhaneh mosque of Damghan based on physical elements. The hypothesis to achieve this goal is that there is a direct relationship between the principles of attitude and the location of the Tarikhaneh mosque of Damghan through physical elements. Therefore, the present study, using a qualitative research method, combined solution and data collection method in the form of library and field studies, concluded that in the Tarikhaneh mosque of Damghan. Principles of attitude to place through physical elements are the main architectural principles that have occurred in this mosque, and the location of this mosque has added to the concept of place attitude. Therefore, to manifest the concept of the principles of attitude to place and its perception, it can be said that the physical elements, geometry, proportions, light, and decoration are the central architecture of this mosque. In addition, the identity of this mosque on the induction and expression of the concept of "place attitude" due to the use and antiquity of the building has been used with eco-friendly materials, and the index element of the minaret is well represented. The Tarikhaneh mosque of Damghan has been a symbolic building with traditional features, including the cover of the song arch and the percussion arch and eco-friendly brick materials, and thus cause and evoke memories of the past, a sense of spatial identity, and deep experience in the audience.
    Keywords: Place, Principles Of Attitude To Place, Historical Monuments, Tarikhaneh Mosque Of Damghan
  • فریده آفرین*

    هدف مقاله این است که از نحوه طرح مفاهیم هایدگر در «هستی و زمان» درباره زمان و مکان استفاده کرده و بر اساس آن روایت فیلم فروشنده را با توجه به یافت حال شخصیت ها مطالعه کنیم. دو مفهوم زمانمندی و مکانمندی با رویکرد اگزیستانسیال به جهان تعریف می شوند. یافت حال های دازاین نبض رابطه او با حال های جهان را تنظیم می کند و رابطه ها و چیزها را به مثابه چیزی و یا چیز دیگری عیان می کند. یافت حال های دازاین مبنای عمل اوست، عملی که خودفهمی دازاین در آن مستتر است.  نتیجه نگاه هایدگری به فروشنده اصغر فرهادی اینکه دراین فیلم خانه و فروشنده پیر یعنی دو  امر وابسته به سازوکار سرمایه داری، موجب از هم پاشیدن کلیت جهان هرروزه عماد و رعنا معرفی کرد. دیدن این روابط بر اساس یافت حال ها و حال، به صورت چیزی یا چیز دیگری، تعیین کننده مکان و زمان و آشکارکننده روایت است. یافت حال ها و حال هایی که پیوست به روابط تصویری به وجود می آید، علاوه بر پدیدار کردن انواع مکانمندی یعنی دوری و نزدیکی، موقعیت-فضا و فضای اگزیستانسیال انواع هستنده ها، انواع زمانمندی اکنون، گذشته و آینده مربوط به آنها را تعیین می کند. عملکرد عماد نشان می دهد چگونه نسبت ها و یافت حال های مبتنی بر روابط، یا روابط تصویری در اگزیستانس او را چون یک روشنفکر متوسط حال و نیز نیمه عصیان گر انتقام جو پدیدار می کند.

    کلید واژگان: زمانمندی, مکانمندی, فروشنده, دازاین, هایدگر
    Farideh Afarin *

    The point of the research is to classify Heidegger's concepts in Being and Time about Spatiality and temporality and hence description of the salesman film with an emphasis on the characters according to this. Temporality and spatiality Emphasizing on existential space, affection of Dasein, self-relation, relationship with others, the ontological question of Dasein, are some of Heidegger's emphasized components that help explain the types of times and places and their states. two central concepts chosen are temporality and spatiality, which are determined by the type of beings and their existence. Dasein has three ex-istences, and based on the coordinate lines and expectations of Dasman, is thrown out without decision. Dasein deals with his ontological question in anxiety. The types of Temporality, spatiality are categorized and correlated with Dasein`s affection. Salesman by Asghar Farhadi's shows that the old salesman and abandoned house is the agent are the cause of uncertainty and disaster or the disintegration of the whole world In the salesman. It is Dasein's affection that makes distinguished kinds of relationships. In order to answer the ontological question, to who he is, Emad searches to find old salesman. In fact searching the saleman is along to the searching himself. Beacause Emad has lost the possible relations of the world in everyday life. I think the home has an important role in this film. the first and second home has stark impression on forming the Emad and even Raana`s onthological question . At the end of the film, the abandoned house becomes the scene of revenge and the death of the salesman. In the scene of the revenge, Emad shows us a new image but unfamiliar. he creates a distance-based spatiality at the same time based on denying Raana`s Plea. In addition to, he forms to the existential space. The space which is full of existential preoccupation, like confrontation the onthological question, indifference to the everyday`s possibilities. Temporality and spatiality relies on existential space. Dasein`s disposedness, auto-affection, the ontological question of Dasein are other effective quasi-causes. The results show the old salesman and the home are the causes of the disarticulation of the whole world of Emad and Raana. It is emad`s disposedness means anger or hate and the related actions mean “revenge” that determine the type of time and space. In order to answer to »who I am«, Emad starts to researche about the identity of the old salesman who takes on his role in the play. the abandoned house and the old salesman disrupts the present and place of things. it makes them transmitted to the past and position-space. at last, Rape makes enterance to the world of Emad and Rana, the problem of ground and earth, It creates a strife. In the strife the opponent raise each other into self-assertion of their natures. Capitalism, with the utmost planning to control spaces and dominate the existential space, with its products and mechanisms, disrupts the chain of different relations and makes the different affections or disposednesses, which according to this research lead to the formation of the existential space.

    Keywords: Temporality, spatiality, Salesman, Dasein, Heidegger
  • مسعود ناری قمی، محمد جواد عباس زاده*
    بررسی مکان مندی ذهنی و واقعی نقش های خانوادگی، نخستین گام اساسی برای تثبیت الگوهای رفتاری مبنایی خانواده، در حوزه عمل طراحی است؛ پیمایش این نوشتار به دو صورت کمی و کیفی، گامی در این مسیر بوده است. در این پیمایش بواسطه عدم وجود سابقه قبلی برخی رفتارهای رایج مرتبط با نقش پدری در جامعه (اعم از مثبت و منفی) انتخاب شد و نخست به صورت کمی میزان وقوع و مکانمندی آنها در ذهنیت مخاطبان بررسی گردید (برای روایی آزمون، همه نمونه ها از شهر تبریز انتخاب شدند). ترتیب انتخاب فعالیت ها از حالات فردی رفتار حضور به حالات جمعی است که مجموعا چهار رده را شامل می شود: الگوهای رفتار حضور پدر در حالت فردی، الگوهای دونفره، الگوهای جمع خانوادگی و الگوهای جمع خانواده و غریبه ها (مهمان). در هر رده، بین 4 تا 11 فعالیت حضور شناسایی شده است که در سنجش کمی، نسبت آن با ذهنیت بررسی شده، سپس در سنجش کیفی، برخی الگوهای مهم بدست آمده در سنجش کمی، به صورت تفصیلی تر مورد بررسی قرار گرفته است؛ به این صورت در مورد آن الگو، از گزارش فرزند، بیان وی در مورد پدر خود و نیز تصویر موقعیت فضایی برای تحلیل کیفی و عمیق بهره برداری شده است.
    کلید واژگان: مکان مندی, پدر, خانواده, الگوی حضور, نقش اعضا
    Masoud Nari Ghomi, Mohammad Javad Abbaszadeh*
    Studying real as well as imagery spatiality of family roles and image of them for family members should be put among first steps of any architectural design program that aims to achieve in stabilizing of family pattern of a certain culture. Its importance is more obvious for those cultures which want to save family structure as their basis of existence and growth. A literature review of current socio-spatial studies of home in the first part of the article has shown a kind of ignorance or even opposition towards main family roles (i.e. fatherhood, motherhood, spouse), so such studies are mainly organized around dialectic relationship among two genders and home is considered as central point of the conflict. Feminists’ theoretical positions are clearly dominant here, although it could not be forgotten that leftist basis of social sciences has its overwhelming impact on any study of this kind. So it may be clear that for an Islamic society as Iran such a research gap of family-based study of home is highly required to maintain and improve its preferred social pattern based on family relations. The current research is arranged towards such a goal via quantitative as well as qualitative study of spatiality of father’s presence at home. Because there were no previous study of the subject, at first some usual behaviors of father role in Iranian society (positive or negative ones) were selected and put on examination via a questionnaire designed to measure spatiality of fathers’ image among the youths (the cases were taken from Tabriz for consistency). Target behaviors of the questionnaire fill an spectrum from individual presence of father at home to family actions with his contribution and finally covers his presence in wider collections at home (i.e. parties). These are arranged in four categories: one person actions, two-person interactions, family interactions and family-stranger (guest) interactions. For every category 4 to 11 presence- behavior patterns are identified that their relation with images of father are quantitatively explored. Then the main features emerged from quantitative study were put in more detailed study using four open email interview. The four of respondents selected were asked to describe about those patterns and send some pictures of the place of father in those positions at their home. ‘Family-biased’ and ‘rituality’ are two main labels of fathers’ images emerged from quantitative research. These findings are clearly in opposition with dialectic discussion of current literature of home (male-female ones). ‘Father’ in his individual presence and signs of such presence have been far less memorable than his being in family or guest spaces. This fact is far strengthened in results of qualitative enquiry where ritual as well as custodial roles of father in his spatiality in family are emphasized. His presence at main corners of collective spaces of home and important angles of family gatherings are main elements of spatiality of fathers’ image. Results of this research open some ways towards understanding of father-home relation and can provide some basics for interior design oriented to family behaviors.
    Keywords: Father role, family, spatiality, presence pattern, family roles
  • اعظم آبدار*، مصطفی آذرخشی، منصور پهلوان
    یکی از طرق احراز اصالت روایات، کشف قراینی در احادیث است که محتوای یک روایت را تایید کند. به عبارت دیگر روایتی که با اسناد مختلف، بر مضمون مشترکی دلالت دارند،نسبت به روایات دیگر از اعتبار بیشتری برخوردارند.بررسی محتوای خطب توحیدی نهج البلاغه و مقایسه ی آن با روایات توحیدی امام رضا علیه السلام که در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام ثبت شده ، حاکی از اشتراکات فراوانی در مضامین توحیدی این دو کتاب است که می تواند به عنوان یکی از راه های اعتبارسنجی روایات آنها شناخته شود.موضوعاتی از قبیل نفی مشابهت خدا و خلق، نفی توهم و تصور خداوند، ازلی بودن خداوند و حادث بودن مخلوقات، نفی جسم انگاری و مکانمندی خداوند، متجزی و مرکب نبودن ذات خداوند، مریی نبودن خداوند و تباین خدا و خلق نمونه هایی از آموزه های مشترک توحیدی است که در نهج البلاغه و روایات عیون اخبار الرضا علیه السلام قابل ملاحظه است. این مضامین مشترک آنگاه اهمیت بیشتری می یابد که به فاصله ی زمانی دوره ی امیرالمومنین علی علیه السلام و امام رضا علیه السلام و نیز تفاوت رویکردها در مدرسه ی حدیثی و کلامی قم که به مولف عیون اخبار الرضا ع تعلق دارد، با مدرسه ی حدیثی و کلامی بغداد که سید رضی مولف نهج البلاغه در آن زیسته است، توجه شود.
    کلید واژگان: توحید, روایات, عیون اخبار الرضا علیه السلام, نهج البلاغه
    Azam Abdar *, Mostafa Azarakhshi, Mansoor Pahlevan
    One way to verify the authenticity of narrations is to discover pieces of evidence in hadiths that confirm the content of a narration. Meanwhile, the narrations that indicate a common theme are more valid than other narrations. Investigating the content of the monotheistic sermons of Nahj al-Balaghah and comparing them with the monotheistic narrations of Imam Reza (A.S.) recorded in Uyoun Akhbar Al-Ridha, indicates many similarities regarding monotheistic themes. Some of these themes include rejecting God and creatures' likeness, denying the illusion of God, rejecting the physicality, locality, and visibility of God and emphasizing the invisibility, eternity, and simplicity of God. These common themes become more important when one pays attention to the time interval between the period of Amir al-Mo'menin Ali (A.S.) and Imam Reza (A.S.), approaches in the hadith and theological school of Qom by the author of Uyoun Akhbar Al-Ridha, and hadith school of Baghdad where Sayyid Razi, the author of Nahj al-Balaghah, lived there.
    Keywords: Monotheistic, Narrations, Uyoun Akhbar Al-Ridha, Nahj al-Balaghah
  • ندا محجل، محمود صوفیانی، محمد اصغری

    در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که موریس مرلوپونتی به سان قدیس حامی بدن تحلیل پدیدارشناختی از بدن ارایه می دهد که نه از نوع روان شناختی است نه از نوع عقل گرایانه بلکه از سنخ اگزیستانسیالیستی است. می دانیم که اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی در اندیشه مرلوپونتی چنان به هم جوش خورده اند که نمی توان به راحتی آن دو را از هم جدا کرد و به گفته پریست، مرلوپونتی این دو را در کتاب خودش در قالب تفکر «پدیدارشناسی اگزیستانسیال»(existential phenomenology) خویش خلاصه کرده است. مرلوپونتی تحت تاثیر فلسفه هایدگر تحلیلی وجودی یا اگزیستانسیال از انسان و بدنمندی او ارتباط سوژه بدنمند با جهان ارایه می‌دهد. در این مقاله با تمرکز بر مفاهیمی مثل مکانمندی، شاکله بدن، گوشت، غیاب بدن و نظرگاه بدنی نشان می‌دهیم که تحلیل پدیدارشناسانه مرلوپونتی از این مفاهیم تحلیلی اگزیستانسیال از بدن زیسته است. او این تحلیل را در مقابل تحلیل های فلسفی از جمله فلسفه دکارتی قرار داده است و به عقیده وی ادراک حسی و بدن به عنوان بنیان آگاهی بشر در فهم او از خودش و جهان به نحو پیشاتاملی نقش مهمی دارد.

    کلید واژگان: بدن, غیاب بدن, شاکله بدن, تحلیل اگزیستانسیال, پدیدارشناسی و مرلوپونتی
    Neda Mohajel, Mahmoud Sufiani, Muhammad Asghari

    In this article, we try to show that Maurice Merleau-Ponty, as the patron saint of the body, offers a phenomenological analysis of the body that is neither psychological nor rational, but existential in nature. Influenced by Heidegger's philosophy, Merleau-Ponty presents an existential analysis of man and his corporeality as the corporeal subject relates to the world. In this article, focusing on concepts such as location, body schema, flesh, absent body, and body perspective, we show that Merleau-Ponty's phenomenological analysis of these existential concepts has important role in understanding of the lived-body. Merleau-Ponty, by criticizing Descartes' body and abandoning his duality of soul and body, turns to the existential union of the two in the form of a bodily subject, showing that human existence can be understood through this bodily. He contrasts this analysis with philosophical analyzes, including Cartesian philosophy, in which he believes that sensory perception and the body as the foundation of human consciousness play an important role in his pre-reflective understanding of himself and the world.

    Keywords: the lived-body, body schema, flesh, phenomenology, Merleau-Ponty
  • علی محمدی*، سیدلطف الله جلالی
    پیچیدگی بحث صفات خبری فعلی خداوند باعث بروز دیدگاه ها و اندیشه های متفاوت میان متکلمان مسلمان شده است. در این مقاله کوشیده ایم به روش کتاب خانه ای و شیوه توصیفی تحلیلی اندیشه ابومنصور ماتریدی را با استفاده از دو اثر قطعی به جامانده از وی و نیز تفکر پیروان مکتب ماتریدیه درباره معناشناسی این مسیله بکاویم. ماتریدی و پیروانش تمسک به ظاهر صفات خبری فعلی را به ضرورت عقلی منتفی دانسته و تفسیر جسمانی از این گونه صفات را مستلزم نقص و حاجت برای خدا، محدودیت در ذات الاهی، مکانمندی برای خدا، و ناسازگاری با وجود مطلق و صرف الوجود و بساطت خدا برمی شمرند. ایشان صفات خبری فعلی را از متشابهات و دارای کاربرد مجازی می دانند و برای اثبات اندیشه تاویل به دلایلی همچون دوری کتاب الاهی از تناقض، وجود مجاز در قرآن، نفی تفسیر جسمانی از آیات مشتمل بر صفات خبری فعلی استناد می کنند. احادیث وارد در این باب نیز از لحاظ سندی و متنی ضعف و اضطراب دارد و بر فرض صحت جزء روایات آحاد دانسته می شود که در اثبات مباحث اعتقادی حجیت ندارد و در صورت خبر واحد نبودن آن را به تاویل می برند.
    کلید واژگان: صفات خبری فعلی, ابومنصور ماتریدی, تاویل, معناشناسی
    Ali Mohammadi *, Seyed Lotfollah Jalale
    The complexity of the issue of the practical narrative attributes of God has led to the emergence of different views and thoughts among Muslim theologians. In this article, we tried to investigate the thought of Abu Mansur Maturidi using library sources and descriptive-analytical method. For this purpose, we analyzed two definitive works left by him and also the thoughts of the followers of the Maturidi School on semantics. Maturidi and his followers consider clinging to the apparent meaning of the practical narrative attributes to be rationally rejected. They also believe that the physical interpretation of such attributes requires imperfection and need for God, limitations in the divine essence, spatiality for God, and incompatibility with the absolute existence, mere existence, and simplicity of God. They deem the practical narrative attributes as Quranic ambiguous concepts having figurative usages, and to prove the idea of allegorical interpretation, they give reasons such as the absence of contradictions in the Divine Book, the usage of metaphor in the Quran, and the negation of physical interpretation of the verses containing the practical narrative attributes. The hadiths narrated in this regard also have weaknesses and anxiety in terms of the chain of transmission and content, and on the assumption of their authenticity, they are considered to be single hadiths, which do not have authority to prove doctrinal issues, and in case of not being single, they are interpreted allegorically.
    Keywords: Practical Narrative Attributes, Abu Mansur Maturidi, Allegorical interpretation, semantics
  • علی عباسی*، منیره اکبرپوران
    ناظم حکمت، شاعر ترک و یکی از کسانی بود که تحت تاثیر مارکسیسم قرار داشتند، او 12 سال از عمرش را در زندان و نزدیک به 20 سال را در تبعید به سر برد. تجربه ای که برداشت او را از مکان به شدت تغیر داد و بر ساختار افق آثارش نیز تاثیر گذاشت. ساختار افق، چنان که کولو تبیین می کند، به مفهوم پدیدارشناسانه «در جهان بودن» نظر دارد و در اثر ادبی به دنبال تجربه زیسته نهاد یا سوژه است، نهاد به عنوان موجودی که همواره در مکانی قرار دارد و از آنجاست که دنیا را احضار می کند. این روش با این فرض آغاز به کار می کند که هر گفته ای بر اساس سه عنصر شکل یافته است: جهان، زبان و من. درباره ناظم حکمت و ساختار افق او، خواهیم دید چه طور گسست در دریافت زندانی از مکان در شعر او دیده می شود. این مقاله قصد دارد ردپای این گسست در ساختار افق را در بوطیقای زمان و مکان شعر حکمت بررسی کند. چگونه توصیف های او از مکان، او را از دیگر شاعران هم عصرش در ادبیاتی که به آن تعلق داشت، متمایز می کند؟ چگونه او این تمایلات جهان وطنی اش را با دغدغه مکانمندیش آشتی می دهد؟ چگونه یک شاعر ماده گرا با معنویت افق مواجه می شود؟ این ها سوالاتی است که این مقاله از طریق تحلیل ساختار افق شعر حکمت سعی در پاسخ دادن به آن ها دارد.
    کلید واژگان: ساختار افق, مکانمندی, ناظم حکمت, میشل کولو, گسست, تبعید
    Ali Abbasi *, Monire Akbarpouran
    Nazim Hikmet (1901-1963), Turkish poet and a true believer of Marxism, spent 12 years of his life in prison and nearly 20 years in exile, an experience that profoundly changed his perception of space and influenced the horizon structure of his literary work. As Michel Collot explains, horizon structure considers the phenomenological idea of “existence-in the world” and seeks the life character or subject matter in the literary work; the character as an existent which is always placed (positioned) in a certain location, from where it evokes the world. This method assumes that each statement is built from three components: World, Language and Me. With regards to Nazim Hikmet and his horizon structure, we will see how the break in the perception of the prisoner from space is visible in his poetry. This study will examine the traces of this rupture in the structure of the poetry of Hikmet. How does its spatial descriptions differ from others in the literature in which his poems are rooted? And how does he reconcile this terminology of space with Marxist tendencies as a universal human being? These are the questions we will try to answer. Next we will try to draw the structure of horizon in the poetry of this poet.
    Keywords: Horizon Structure, Location, Nazim hikmet, Michel Collot, Rupture, Exile
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
متن مطلب
  • همراه با متن
    31
نوع نشریه
  • علمی
    31
اعتبار نشریه
زبان مطلب
  • فارسی
    31
موضوعات گروه نشریات علمی
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال