به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۷۱۹۳۷ عنوان مطلب
|
  • سمانه متقی*، غلامعلی اکبری، مهدی مین باشی معینی، ایرج الله دادی، اسکندر زند
    به منظور شناسایی و تعیین تراکم و غالبیت علف های هرز گندم زارهای آبی در کشور، 4126 گندم زار آبی در 7 اقلیم موجود در کشور (بر پایه تقسیم بندی سیلیانینف) بررسی شد. در مجموع، شمار 496 گونه علف هرز از 42 خانواده گیاهی در گندم زارهای آبی کشور شناسایی شده بود. از نظر تراکم، اقلیم های نیمه خشک خفیف، مرطوب، نیمه مرطوب، نیمه خشک میانه، نیمه خشک شدید، خشک و فراخشک و از نظر تنوع (بر پایه شاخص تنوع شانون وینر) اقلیم های نیمه خشک میانه، نیمه خشک خفیف و نیمه خشک شدید، مرطوب، نیمه مرطوب، خشک و فراخشک به ترتیب بالاترین میزان را به خود اختصاص دادند. از 496 گونه شناسایی شده، 280 گونه (34/ 56%) به پنج خانواده Asteraceae، Poaceae، Fabaceae، Brassicaceae و Caryophyllaceae تعلق داشتند که به ترتیب با 76، 69، 67، 44 و 24 گونه بالاترین تنوع در گندم زارهای در سطح کشور را داشتند. از نظر فراوانی، علف های هرز پیچک صحرائی (Convolvulus arvensis) با 9/ 81 درصد و یولاف وحشی زمستانه (Avena ludoviciana) با 9/ 59 درصد بالاترین فراوانی را داشته و به ترتیب به عنوان علف های هرز مشکل ساز و در حال گسترش گندم زارهای آبی کشور شناخته شدند. همچنین اقلیم های نیمه خشک میانه، نیمه خشک خفیف، نیمه خشک شدید، مرطوب، نیمه مرطوب، خشک و فراخشک به ترتیب جایگاه اول تا ششم از نظر غنای گونه ای شمار گونه علف هرز داشتند. بر پایه شاخص سورنسون نیز بالاترین یکنواختی گونه ای بین اقلیم نیمه خشک میانه با دو اقلیم نیمه خشک شدید و نیمه خشک خفیف و پایین ترین یکنواختی گونه ای بین دو اقلیم نیمه خشک میانه و خشک دیده شد.
    کلید واژگان: تنوع, شاخص شانون, وینر, غنای گونه ای, فراوانی, گندم
    Samaneh Mottaghi*, Gholamali Akbari, Mehdi Minbashi, Iraj Allahdadi, Eskandar Zand
    In order to study weed density and dominance in irrigated wheat fields، 4126 fields were investigated in seven climatic zones (according to the Cilianinov method). 496 weed species from 42 families have been observed within these fields. Slightly semi-arid، humid، semi-humid، mean semi-arid، highly semi-arid، arid and absolutely arid climates had the highest density and mean، slightly and highly semi-arid، humid، semi-humid، arid and absolutely arid climates had the highest diversity (according to the Shannon-viener index)، respectively. Among 496 recorded species، 280 species belonged to five major families; Asteraceae، Poaceae، Fabaceae، Brassicaceae and Caryophyllaceae with 76، 69، 67، 44 and 24 species، respectively: These families had the highest diversity in irrigated wheat fields of Iran. Bindweed (Convolvulus arvensis) and wild oat (Avena ludoviciana) had the greatest abundance at 81. 9 and 59. 9 percent، respectively. In addition، these two weeds have been recognized as assertive and ascendant weeds، respectively. Mean، slightly and highly semi-arid، humid، semi- humid، arid، and absolutely arid climates had the first to sixth ranks on the weed species richness measurement. According to the results، mean semi-arid with highly and slightly semi-arid climates and mean semi-arid with arid climates had the highest and lowest species similarity on the base of the Sorenson index، respectively.
    Keywords: Abundance, Diversity, Shannon, viener index, Species richness, Wheat
  • امیرپلهم عباسی

    استفاده اصولی و مدیریت صحیح مناطق خشک و نیمه خشک که وسعت قابل توجهی (31) از خشکی‏ های سطح کره زمین را در برمی گیرند، نیاز به برنامه ریزی بر پایه اطلاعات دقیق و به هنگام از اجزای مختلف اکوسیستم از جمله پوشش گیاهی دارد. توجه به پوشش گیاهی یکی از نیازهای عمده و مهم در مدیریت و بهره برداری از مناطق خشک و نیمه خشک می‏ باشد. از آنجایی که جمع ‏آوری اطلاعات در سطوح وسیع و در شرایط خشک و بیابانی به روش‏ های سنتی و عملیات زمینی وقت‏گیر و هزینه ‏بر می ‏باشد، لذا بکارگیری فنون جدید در این گونه مطالعات لازم و ضروری است. سنجش از دور از جمله فنونی است که در این زمینه از کارآیی بالایی برخوردار است. گیاهان مناطق خشک و نیمه خشک بدلیل واکنش ‏هایی که در برابر استرس‏ های محیطی از خودنشان می ‏دهند، دارای شاخص برگ (Leaf Area Index) کم و تاج پوشش نسبتا بازی می‏ باشند، که این امر باعث نمایان شدن خاک زمینه در این مناطق می‏ گردد. تاثیر زیاد خاک زمینه در انعکاسات طیفی پوشش گیاهی مناطق خشک و نیمه خشک باعث اشتباه در ارزیابی گیاهان این مناطق از طریق سنجش از دور می ‏شود. مطالعات زیادی در خصوص معرفی شاخص ‏های مناسب گیاهی جهت نمایش تغییرات پوشش گیاهی مناطق خشک و نیمه خشک انجام گرفته است و نتایج تمامی این مطالعات بیانگر این است که بدلیل متغیر بودن خصوصیات پوشش گیاهی و خاک در نواحی مختلف مناطق خشک و نیمه خشک و همچنین اختلاف در داده‏ های ماهواره ‏ای مورد استفاده از لحاظ نوع سنجنده، تعداد باند، محدوده طیفی، دقت مکانی و... نمی ‏توان شاخص خاصی را برای مطالعات پوشش گیاهی تمام مناطق خشک و نیمه خشک معرفی نمود، بلکه برای هر منطقه با توجه به خصوصیات پوشش گیاهی، خاک و نیز نوع داده ماهواره ‏ای مورد استفاده، شاخص و یا شاخص هایی که با مطالعات صحرایی معنی دار باشد، می ‏توان معرفی نمود. هدف از این بررسی این است که با توجه به عکس العمل متفاوت گیاهان مناطق خشک و نیمه خشک در برابر استرس های محیطی و نیز باز بودن تاج پوشش گیاهی و تاثیر زیاد خاک زمینه در بازتاب طیفی پوشش گیاهی این مناطق، چگونگی انعکاسات طیفی پوشش گیاهی مناطق خشک و نیمه خشک مورد مطالعه قرار گرفته و تکنیک مناسب جهت مطالعه پوشش گیاهی چنین مناطقی معرفی گردد.

    Amir Palham Abbasi

    The principled use and proper management of arid and semi-arid regions, which cover a significant extent of the Earth’s drylands, require planning based on accurate and timely information on different ecosystem components, including vegetation. Considering vegetation is one of the major and important needs in the management and exploitation of arid and semi-arid regions. Since it is time consuming and costly to collect information at vast levels in dry and desert conditions by traditional ways and through ground operations, the use of new techniques in these studies is necessary. Remote sensing is one of the most effective techniques in this field. The arid and semi-arid regions have low Leaf Area Index and fairly open crowns due to reactions to environmental stresses, which makes the surface soil visible in these areas. The high effect of surface soil on spectral reflections of vegetation in arid and semi-arid regions causes mistakes in evaluating plants in these areas through remote sensing. Many studies have been carried out on introducing suitable plant indices for assessing vegetation changes in arid and semi-arid regions. The results of all these studies indicate that due to variability of vegetation and soil characteristics in different regions of arid and semi-arid regions, as well as differences in utilized satellite data in terms of sensor type, bands number, spectral range, spatial accuracy, etc. it is not possible to introduce a specific indicator for vegetation studies in all arid and semi-arid regions, but, considering the characteristics of vegetation, soil and the type of used satellite data, indicator or indicators that are meaningful according to studies can be introduced for each region. The aim of this study is to investigate the spectral reflections of vegetation in arid and semi-arid regions considering different reactions of plants in arid and semi-arid regions against environmental stresses, the openness of crown of vegetation, and the high effect of surface soil on the reflection of the vegetation in these areas, and to introduce a suitable technique for studying the vegetation of such areas.

  • پویا اللهویردی پور*، محمدعلی قربانی، اسماعیل اسدی

    موضوع تغییر اقلیم به دلیل پیامدهای آن بر تمام ابعاد زندگی بشری، یکی از مباحث مهمی محسوب می شود که بررسی تاثیرات مختلف آن علاقه مندی فراوانی میان پژوهش گران به وجود آورده است. تاثیرات تغییر اقلیم می تواند باعث افزایش یا کاهش در سطح یک منطقه اقلیمی شده و در نتیجه موجب جابه جایی مناطق اقلیمی شود. هدف از این پژوهش ارزیابی اثرات تغییر اقلیم بر طبقه بندی اقلیمی ایران است. در این پژوهش از داده های 120 ایستگاه سینوپتیک در دوره آماری 2022-1993 استفاده شده است. به منظور بررسی تاثیرات تغییر اقلیم در دوره های آتی، برونداد مدل CanESM2 از سری مدل های CMIP5 تحت دو سناریوی RCP2.6 و RCP8.5 مورد استفاده قرار گرفته و ریزمقیاس سازی با مدل LARS-WG انجام شده است. با توجه به نتایج، قسمت اعظم ایران (49/90 درصد) اقلیمی خشک و نیمه خشک دارد، به طوری که اقلیم خشک 82/68 درصد و اقلیم نیمه خشک 97/21 درصد از آن را تشکیل می دهند. بنابراین، باید ایران را از نظر اقلیمی کشوری خشک و نیمه خشک نامید. با بررسی تاثیرات تغییر اقلیم مشاهده می شود که در دوره های آتی میزان بارش و دمای میانگین سالانه افزایش خواهد یافت و این افزایش تحت سناریوی RCP8.5 بیش تر از سناریوی RCP2.6 خواهد بود. بررسی طبقه بندی اقلیمی ایران در دوره های آتی نشان می دهد که بیش تر مساحت ایران در اقلیم خشک و نیمه خشک باقی خواهد ماند. مجموع اقلیم های خشک و نیمه خشک در دوره 2041-2020 و تحت سناریوی RCP2.6 به کم ترین میزان خود خواهد رسید و پس از آن، دوباره این اقلیم ها گسترش خواهند یافت. طبق سناریوی RCP8.5 در دوره های 2041-2021، 2060-2041 و 2080-2061 مجموع مساحت اقلیم های خشک و نیمه خشک کاهشی خواهد بود، اما پس از آن و در دوره 2100-2081 این روند برعکس شده و افزایش این اقلیم ها را شاهد خواهیم بود. با توجه به نتایج این پژوهش و طبق پیش نگری انجام یافته، هرچند که طبق سناریوهای انتشار متفاوت، تفاوت در مساحت طبقه های مختلف دیده می شود، اما در آینده نیز هم چنان طبقه های اقلیمی خشک و نیمه خشک قسمت اعظم ایران را تشکیل خواهند داد. نتایج این پژوهش به دلیل قرارگیری ایران در اقلیم خشک و نیمه خشک، لزوم توجه به پدیده تغییر اقلیم و ضرورت توجه صاحب نظران و برنامه ریزان کلان کشوری به تاثیرات این پدیده را نشان می دهد.

    کلید واژگان: تغییر اقلیم, سناریوهای RCP, شاخص خشکی دمارتن, طبقه بندی اقلیمی, Canesm2, LARS-WG
    Pouya Allahverdipour *, Mohammadali Ghorbani, Esmaeil Asadi
    Introduction

    The average weather condition in a specific region is defined as climate. The diversity of climatic variables is effective in determining the climate of a region and causes the formation of diverse and different climates. One of the effects of climate change is that causes an increase or decrease in a climate zone and, as a result, a shift in climate zones. Climate classification is an attempt to identify and recognize the differences and similarities of climate in different regions and to discover the relationships between different components of the climate system. Climate classification indicators are used to visualize current climate and quantify future changes in climate types as predicted by climate models. The studies conducted on these methods show that climatic variables affecting experimental methods such as temperature and precipitation should be considered effective variables in determining climatic boundaries in a new way. The De Martonne aridity index is an empirical index for climate classification based on two components, precipitation and temperature. Due to its high accuracy, and the use of variables that are more accessible and can be measured at most meteorological stations, De Martonne’s index has received more attention from researchers and has been used in many studies of climate change. Therefore, the purpose of this research is to evaluate the effects of climate change on the climatic classification of Iran.

    Materials and Methods

    To investigate the effects of climate change on the climatic classification of Iran, the De Martonne aridity index has been used. To show the effects of climate change in the past and the future on Iran's climate, data from 120 meteorological stations of Iran, which are distributed in different locations with different climates, were collected and analyzed in the statistical period of 1933-2022. The climatic condition of Iran in the base period was determined according to the De Martonne aridity index. In addition, to investigate the effects of climate change in the coming periods on the climatic classification of Iran, the data related to the output of the CanESM2 model, which is one of the CMIP5 models that is hybridized by the Canadian Center for Climate Modeling and Analysis (CCCMA) by combining CanCM4 and CTEM models, were used. To examine the changes in climatic classes of Iran under different scenarios and conditions, the output of two release scenarios, RCP2.6 and RCP8.5, were utilized. Due to the large-scale output of General Circulation Models (GCM), the output of this model was downscaled using the LARS-WG model. The LARS-WG model, which is considered one of the most famous and widely used models for downscaling weather data, was used to generate precipitation values, minimum and maximum temperatures, as well as daily radiation, under base and future climate conditions.

    Results and Discussion

    According to the results, the majority of Iran (90.49%) has an arid and semi-arid climate. The percentage of arid climate is 68.82%, while that of semi-arid climate is 21.97%. Therefore, Iran should be called an arid and semi-arid country in terms of climate. By analysis of the effects of climate change indicates that in future periods, the precipitation and average temperature will increase. This increase will be greater under the RCP8.5 scenario than the RCP2.6 scenario. The study of the climatic classification of Iran in the coming periods indicates that the majority of the country will continue to experience arid and semi-arid climates. The sum of arid and semi-arid climates will reach its lowest level in the period of 2020-2041. This is following the RCP2.6 scenario, after which these climates are expected to expand once more. According to the RCP8.5 scenario, during the periods of 2021-2040, 2041-2060, and 2061-2080, the total area of arid and semi-arid climates will decrease. However, from 2081 to 2100, this trend will be reversed, increasing in these climates. According to the results of this research and according to the forecast, although according to different release scenarios, the difference in the area of different classes can be seen, in the future, arid and semi-arid climatic zones will still form the majority of Iran.

    Conclusion

    In this research, by using the latest available data, Iran's climate is classified by the De Martonne aridity index, and then the changes in Iran's climate classes under the effects of climate change in the future periods, according to the output of the CanESM2 model from the CMIP5 modes, which is downscaled using the LARS-WG model. It has been investigated according to two emission scenarios, RCP2.6 and RCP8.5. The results indicated that the arid climate with 68.82% and the semi-arid climate with 21.97% constitute the largest area of Iran. The remaining climatic classes collectively comprise less than 10% of Iran's area. Therefore, Iran should be called an arid and semi-arid country in terms of climate. Investigating the effects of climate change on precipitation and temperature showed that both precipitation and average temperature will increase in future periods. However, the increase in both variables will be greater under the RCP8.5 scenario. The study of the climatic classification of Iran in the coming periods indicates that the majority of the country will continue to experience arid and semi-arid climates. The findings of this study indicate the necessity of addressing the issue of climate change and the importance of involving experts and macro planners in the analysis of the effects of climate change. It is suggested to use the output of other GCM models in future research due to the uncertainty of climate scenarios. Also, the use of diverse climate classification methods that incorporate other variables is suggested for more precise identification of climate characteristics.

    Keywords: Climate Change, Climatic Classification, De Martonne Aridity Index, Canesm2, RCP Scenario, LARS-WG
  • علیرضا راهب، احمد حیدری *، شهلا محمودی
    تغییرات کربن خاک یکی از مهمترین شاخص های نشان دهنده تاثیر اقلیم بر تشکیل خاک است. بررسی مقدارکربن خاک اعم از کربن آلی و کربن غیرآلی (کربنات ها) و تاثیرگذاری آن بر سایر خصوصیات خاک در اقلیم های مختلف، لازمه مدیریت مناسب کربن خاک در مقیاس جهانی بوده و تعادل میان بخش های مختلف منابع کربن از نظرمحیط زیست بسیارحائز اهمیت است. در این تحقیق کربن آلی و غیرآلی کمپلکس شده با ذرات اولیه (در ابعاد شن، سیلت و رس) در 9 خاکرخ یک ردیف اقلیمی متشکل از سه اقلیم خشک (اشتهارد)، نیمه خشک (قزوین) و نیمه مرطوب (رودبار)، به ترتیب با رژیم های رطوبتی اریدیک تیپیک، زریک خشک و زریک تیپیک و رژیم های حرارتی ترمیک، ترمیک و مزیک مورد مطالعه قرار گرفتند. مقایسه آماری کربن آلی در اجزای اندازه ای ذرات در سه منطقه مورد مطالعه به ترتیب روند رس (نیمه مرطوب ans36/1، نیمه خشک ans32/1، خشک ans63/0) > سیلت (نیمه مرطوب a*85/0، نیمه خشک ab*79/0، خشک b*4/0) > شن (نیمه مرطوب a*44/0، نیمه خشک b*19/0، خشک b*05/0) را نشان داد. در حالی که مقایسه آماری کربن غیرآلی موجود در اجزای اندازه ای ذرات خاک دارای روند سیلت (نیمه مرطوب ans2/18، نیمه خشک ans03/14، خشک ans11) > شن (نیمه مرطوب a*96/18، نیمه خشک ab*79/11، خشک b*59/5) > رس (نیمه مرطوب a*13، نیمه خشک ab*56/7، خشک b*85/3) بود. همچنین نتایج نشان داد که مقدار کربن آلی در هر سه جزء اندازه ای با افزایش عمق کاهش می یابد و اجزای در ابعاد رس در تمامی اعماق نسبت به سایر اجزای اندازه ای خاک مقدار درصد کربن آلی بیشتری دارند. برخلاف کربن آلی، مقدار کربن غیرآلی اجزای اندازه ای ذرات در هر سه منطقه در افق های سطحی کمتر از افق های زیرین بوده و با افزایش عمق افزایش می یابد. به طور کلی نتایج نشان داد که در ردیف اقلیمی خشک تا نیمه مرطوب با افزایش رطوبت، خاک های با ذرات ریزتر به علت وجود سطح ویژه بالاتر، توانایی بیشتری برای ذخیره کربن خاک دارند.
    کلید واژگان: اقلیم, کربن آلی, کربن غیرآلی, تشکیل خاک
    Alireza Raheb, Ahmad Heidari *, Shahla Mahmoodi
    Soil carbon changes is one of the most important indicators impacts of climate change impacts on soil genesis. Study of soil carbon, including organic and inorganic carbon (carbonates) and its impact on other soil characteristics in different climates, is essential for the proper management of soil carbon on a global scale. It is too important the balance between different parts of carbon sources in the environment. In current study, organic and inorganic carbon complex with primary particles were studied in 9 profiles a climosequence including three climates arid, semi-arid and semi-humid with typic aridic, dry xeric and typic xeric moisture regimes and mesic and thermic temperature regimes. Results showed that the amount of organic carbon in all three components decreases with increasing depth and also clay component has more organic carbon content in all depths compared with other components of soil. Contrast to organic carbon, inorganic carbon content is lower in surface horizon compared with the subsurface in all three components of particle size and increases with increasing depth. The avearage of organic carbon components of particle size in three studied regions showed that the following trend clay (1.1%) > silt (0.68%) > sand (0.23%), while inorganic carbon in the soil with trend silt (14.41%) > sand (12.11%) > clay (8.14%).
    Keywords: Climate, Organic carbon, inorganic carbon, Soil genesis
  • تقی طاوسی، پیمان محمودی*، فرزانه سرگلزایی مقدم
    براساس تعریف کنوانسیون سازمان ملل متحد برای مهار بیابانزایی «بیابان زایی به معنی تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمه-خشک و خشک نیمه مرطوب به علت تغییرات آب و هوایی و فعالیت های انسانی است. همچنین براساس این کنوانسیون مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب مناطقی هستند که در آن نسبت بارندگی به تبخیر و تعرق بالقوه در محدوده 05/0 تا 65/0 قرار گیرد. داده های مربوط به دو عامل میانگین دمای سالانه و جمع بارش سالانه 45 ایستگاه هواشناسی سینوپتیک برای یک دوره 30 ساله (2005- 1976) از سازمان هواشناسی کشور اخذ گردید. در این تحقیق برای مطالعه و بررسی گسترش مکانی اقلیم های خشک و نیمه خشک ایران به عنوان اولین حلقه تاثیرگذار در گسترش و تشدید بیابان زایی از شاخص زیست اقلیم یونیپ (UNEP) بهره گرفته شد. به طوری که دوره 30 ساله مورد مطالعه، به سه زیر دوره 10 ساله تقسیم گردید. سپس برای هر زیر دوره با استفاده از شاخص مورد نظر، نقشه های پهنه بندی اقلیم ها تهیه گردید و در نهایت با منهاکردن نقشه ها از یکدیگر، تغییرات رخ داده در گسترش مکانی اقلیم های خشک و نیمه خشک ایران مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. براساس نقشه های تهیه شده برای سه زیر دوره مورد مطالعه مشاهده شد که بیشترین گسترش مکانی اقلیم های خشک و نیمه خشک در دهه سوم روی داده است. به نحوی که از لحاظ مکانی نیز شدیدترین تغییرات ابتدا در غرب و شمال غرب ایران و بعد در جنوب شرق ایران مشاهده شد. به طوری که در غرب و شمال غرب ایران جایگزین شدن اقلیم نیمه خشک به جای اقلیم خشک نیمه مرطوب و نیمه مرطوب به وضوح قابل مشاهده است. در جنوب شرق ایران هم شاهد گسترش اقلیم فراخشک در جهت مداری و نصف النهاری بوده ایم. براساس نتایج مطالعات محققان مشاهده گردید که گسترش اقلیم فراخشک به دلیل خشکسالی های رخ داده در دهه سوم و گسترش اقلیم نیمه خشک در غرب و شمال غرب ایران علاوه بر خشکسالی فراگیر، تغییرات اقلیمی روی داده در برخی عاملهای اقلیمی بوده است.
    کلید واژگان: بیابان زایی, اقلیم خشک, اقلیم نیمه خشک, گسترش مکانی, شاخص UNEP
    Tavosit., Mahmoudip. *, Moghadam, F.S
    On the basis of definition of United Nation Convention on Combating Desertification: “desertification is land degradation on arid, semi-arid and sub- humid arid regions by reason of climate change and human activities”. Also on the basis of this Convention, arid, semi-arid and sub-humid arid regions is regions that quotient between precipitation with potential evapotranspiration is approximately 0.05 to 0.65. Annual temperature averages and total annual precipitation from 45 synoptic meteorological stations for a 30 years period (1976-2005) has been collected the Meteorological Organization of Iran. In this paper for study of spatial spreading trend of arid and semi-arid climates of Iran of bioclimatic index of UNEP (United Nation Environment Programme) were used. Thirty years period divided to three subgroups: (1976-1985), (1986-1995) and (1996-2005). Then for each subgroup provided zoning maps and finally zoning maps were subtracted from each other. Results showed that: (1) The most spatial spread of arid and semi-arid climates observed in third decade and (2) The most severe changes of spatial climate observed in west and north-west and south-east of Iran, respectively.
    Keywords: desertification, arid climate, semi, arid climate, spatial changes, UNEP index
  • نسیبه زارعی، آرش دور اندیش، حسن علی بخشی*، محمود صبوحی

    در این تحقیق به بررسی مقدار و نحوه ی عملکرد محصولات گندم آبی و دیم، جو آبی و دیم و ذرت دانه ای در اقلیم و زیر اقلیم های کشور پرداخته می شود. در این راستا از داده های متوسط عملکرد محصولات مورد بررسی، میانگین بارش، میانگین دما طی سال های 94-1361 استفاده شده است. باتوجه به این که محصولات غلات 56 و 77 درصد از سطح زیر کشت را به ترتیب در مناطق خشک و نیمه خشک شامل می شوند، در این پژوهش تنها غلات موردمطالعه قرار می گیرند و از میان  آن ها  پنج محصول که دارای بالاترین سطح زیر کشت هستند انتخاب شده است. در نهایت برای بررسی اثرات تغییر اقلیم بر عملکرد محصولات از تابع واکنش عملکرد استفاده شد. نتایج حاکی از آن است که بیشترین ضریب واکنش عملکرد به بارش در اقلیم و زیر اقلیم نیمه خشک سرد، نیمه خشک گرم، نیمه خشک معتدل، خشک سرد، خشک گرم و خشک معتدل به ترتیب مربوط به گندم دیم، گندم آبی، گندم دیم، جو دیم، جو دیم و گندم دیم است. بعلاوه بیشترین ضریب واکنش عملکرد به دما در اقلیم و زیر اقلیم نیمه خشک سرد، نیمه خشک گرم، نیمه خشک معتدل، خشک سرد، خشک گرم و خشک معتدل به ترتیب مربوط به گندم دیم، جو دیم، گندم آبی و گندم دیم جو دیم، گندم دیم است. با توجه به نتایج به دست آمده از تحقیق و به منظور مدیریت کارآمد تولید و عملکرد بهتر، محصولات کشاورزی در اقلیم و زیراقلیم ها در کشور پیشنهاد می شود. تدوین الگوی کشت جامع و تخصیص نوع کشت محصولات در اقلیم و زیراقلیم  با درنظر گرفتن بیشترین ضریب واکنش عملکرد محصولات جهت بهره برداری بیشتر محصولات ذکر شده صورت پذیرد.

    کلید واژگان: بارش, تابع واکنش عملکرد, دما, عملکرد محصولات کشاورزی
    Hassan Alibakhshi *, Arash Dourandish, Nasim Zareii, Mahmoud Sabouhi

    The research aim is to study the yield including irrigated and dry-farmed wheat, barley, and corn in the climate and sub-climates of the country. So, the average yield of the studied products, average rainfall, and average temperature data have been used for the climatic change from the period 1982-2015. Due to the fact that cereal products over 56% and 77% of the cultivated area in arid and semi-arid regions, respectively. Therefore, in this study, only cereal are studied and among all of the crops, they have been selected, the five crops that have the highest area under cultivation. Finally, the function of various crops’ demands was used to investigate the effects of climate change on crops.The results show that the highest yield coefficients of rainfall are to precipitation in cold and sub-climates semi-arid cold, semi-arid hot, semi-arid temperate, cold dry, hot dry and temperate dry are related to dryland wheat, irrigated wheat, dryland wheat, dryland barley, dryland barley, dryland wheat, respectively. In addition, the highest coefficients of function of demands to temperature in cold and sub-climates of semi-arid cold, semi-arid warm, semi-arid temperate, cold dry, hot dry and temperate dry are related to dryland wheat, dryland barley, irrigated wheat and dryland barley, dryland wheat, respectively. According to the results of the research and in order to efficiently manage production and better performance, agricultural products in climates and sub-climates in the country are recommended. Compilation of a comprehensive cultivation model and allocation of the type of crop cultivation in the climate and sub-climate should be done by considering the reaction rate of the yield of the products and the exploitation of most of the mentioned products.

    Keywords: Crops yield, Function of various crops’ demands, Rainfall, Temperature
  • فرزاد مندنی*، محمود خرمی وفا، سپیده آل آقا، روژین قبادی
    در بوم نظام های کشاورزی مدیریت انرژی به منظور استفاده کارآمد و پایدار آن بسیار مهم است. بنابراین با هدف ارزیابی انرژی ورودی ، خروجی و شاخص های انرژی در گندمزارهای آبی و دیم در شرایط اقلیمی مختلف استان کرمانشاه این بررسی انجام شد. اطلاعات مربوط به نهاده های ورودی و خروجی با گفتگوهای رو در رو با کشاورزان در سال زراعی 92-1391 گرد آوری شدند. نتایج نشان داد صرف نظر از شرایط اقلیمی، کل انرژی ورودی در گندمزارهای آبی و دیم به ترتیب، 52444 و 15613مگاژول در هکتار بود.بیشترین و کمترین میزان انرژی ورودی در بین گندمزارهای آبی به ترتیب در اقلیم های گرم و خشک (60158) و معتدل و مرطوب (48083) مشاهده شد، در حالی که در گندمزارهای دیم به ترتیب متعلق به اقلیم های سرد و نیمه خشک (15295) و سرد و مرطوب (16264) بود. بیشترین میزان انرژی خروجی در گندمزارهای آبی مربوط به اقلیم سرد و نیمه خشک 174289 مگاژول در هکتار و کمترین آن مربوط به اقلیم گرم و خشک 114940 مگاژول در هکتار بود. در گندمزارهای دیم بیشترین میزان انرژی خروجی به اقلیم گرم و نیمه خشک (70806) و کمترین آن به اقلیم گرم و خشک (36955) مربوط بود. به طور کلی کارآیی کاربرد انرژی گندمزارهای دیم 9/19 درصد بیشتر از گندمزارهای آبی بود. بالاترین کارآیی کاربرد انرژی در گندمزارهای آبی در اقلیم سرد و نیمه خشک (5/3) و در گندمزارهای دیم در اقلیم گرم و نیمه خشک (4/4) به دست آمد. بیشترین شاخص بهره وری انرژی در گندمزارهای آبی به اقلیم های سرد و مرطوب (11/0) و سرد و نیمه خشک (11/0) و در گندمزارهای دیم به اقلیم های معتدل و مرطوب (11/0) و سرد و نیمه خشک (11/0) تعلق داشت. بنابر نتایج این بررسی گندمزارهای گندم دیم کارایی و بهره وری بالاتری در مقایسه با گندمزارهای گندم آبی داشتند.
    کلید واژگان: کارایی کاربرد انرژی, بهره وری انرژی, انرژی قابل بازیافت, انرژی مستقیم, شرایط اقلیمی
    Farzad Mondani*, Mahmud Khoramivafa, Sepide Aleagha, Rozhin Ghobadi
    Energy management in agroecosystems helps to attain efficient and sustainable use of energy. The aims of this study were to evaluate the energy input, energy output and energy indices in irrigated and dry-land wheat farms under different climatic conditions in Kermanshah Province. Data were collected from irrigated and dry-land wheat growers by using a face-to-face questionnaire during 2012-2013. The results showed that, regardless of climatic conditions, total energy input in irrigated and dry-land wheat farms was 52444 and 15612 MJ ha-1, respectively. Among irrigated wheat farms, the highest and the lowest energy inputswere calculated in aridwarm (60157 MJ ha-1) and wet-moderate (48083 MJ ha-1) climates while, in dry-land wheat farms, these were calculated in semiarid-cold (15295 MJ ha-1) and wet-cold (16263 MJ ha-1) climates, respectively. In irrigated wheat farms the highest energy output was 174289 MJ ha-1 for a semiarid-cold climate and the lowest was 11494 MJ ha-1 for an arid-warm climate while, in dry-land wheat farms, the highest was 70806 MJ ha-1 for a semiaridwarm climate and the lowest was 36955 MJ ha-1 for an arid-warm climate. Energy use efficiency was about 19.9% higher in dry-land farms than in irrigated ones. The highest energy use efficiencyin irrigated and dry-landwheat farms was 3.5 (in a semiarid-cold climate) and 4.4 (in a semiarid-warm climate), respectively. The highest energy productivity in irrigated farms was 0.11 for wet-cold and semiarid-cold climates while it was 0.11 for wet-moderate and semiarid-cold climates in dry-land farms. Based on our results, dry-land wheat farms had higher efficiency and productivity compare to irrigated wheat farms.
    Keywords: Energy use efficiency, Energy Productivity, Renewable energy, Direct energy, Climatic conditions
  • فاطمه کرمی، مسعود بازگیر*
    اقلیم و کاربری اراضی، دو عامل مهم می باشند که بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک تاثیر زیادی دارند. این پژوهش به منظور بررسی تاثیر اقلیم و کاربری اراضی بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در سال 1395 در استان ایلام انجام گرفت. پس از بررسی های اولیه، منطقه ایوان با اقلیمی نیمه مرطوب و گنجوان با اقلیمی نیمه خشک در استان ایلام انتخاب گردیدند. در هر منطقه، سه کاربری شامل جنگل، مرتع و کشاورزی در نظر گرفته شد. پس از بررسی های میدانی در هر کاربری، پنج نمونه مرکب با سه تکرار از عمق های سطحی (10-0 سانتی متری) و تحتانی (30-10 سانتی متری) خاک به صورت تصادفی برداشت گردید. نتایج نشان داد بیشترین مقدار آهک (85/47 درصد) و سیلت خاک (75/31 درصد) در اقلیم نیمه خشک گنجوان به دست آمد. خاک های اقلیم نیمه مرطوب ایوان بیشترین مقدار رس و پتاسیم قابل جذب را دارا بود. بیشترین مقدار جرم مخصوص ظاهری (87/1 گرم بر سانتی متر مکعب) در اقلیم نیمه خشک گنجوان تحت تاثیر کاربری کشاورزی در عمق تحتانی خاک به دست آمد. کمترین مقدار جرم مخصوص ظاهری (08/1 گرم بر سانتی متر مکعب) در اقلیم نیمه مرطوب ایوان در عمق سطحی خاک تحت تاثیر کاربری جنگل مشاهده گردید. بیشترین میزان ماده آلی در کاربری جنگل در اقلیم نیمه مرطوب ایوان به دست آمد، که 85/42 درصد بیشتر از اقلیم نیمه خشک گنجوان بود. کاربری کشاورزی، کمترین میزان ماده آلی (37/4 درصد) را داشت. بیشترین مقدار نیتروژن (514/. درصد) و فسفر قابل جذب (04/35 میلی گرم در کیلوگرم) در اقلیم نیمه مرطوب ایوان تحت کاربری جنگل به دست آمد. در منطقه نیمه مرطوب ایوان مقدار کلسیم و منیزیم محلول در خاک تحتانی (30-10 سانتی متری) در مقایسه با خاک سطحی (10-0 سانتی متری) بیشتر بود. به طور کلی با تغییر کاربری از جنگل به زمین زراعی در اقلیم های نیمه خشک گنجوان درصد رس، ماده آلی و غلظت عناصر نیتروژن، فسفر و پتاسیم قابل جذب کاهش یافت. بنابراین، مدیریت صحیح کاربری اراضی در اقلیم های نیمه خشک برای حفظ مطلوب ویژگی های خاک بسیار ضروری است.
    کلید واژگان: آب و هوا, بافت خاک, عناصرغذایی خاک, کاربری, ماده آلی
    Fatemeh Karami, Masoud Bazgir *
    Climate and land use are two important factors which are greatly influence on soil physical and chemical properties. This research was conducted to study the effects of climate and land use on physical and chemical properties of soil in Ilam province in 2016. After initial studies, Ivan area with semi-humid climate and Ganjavan with semi-arid climate in Ilam province were selected. In each region, three land uses including forest, rangeland and agricultural were considered. After field studies in each land use, five soil samples were taken from 0-10cm and 10-30cm depths and collected randomly. The results showed that the highest amount of soil lime (47.85%) and soil silt (31.75%) were obtained in semi-arid climate of Ganjvan. The soils of Ayvan as a semi-humid climate had the highest amount of clay and K available. The highest bulk density (1.87 g.cm-3) was obtained in semi-arid climate of Ganjavan under the effect of agricultural use at lower soil depth. The lowest amount of bulk density (1.08 g.cm-3) was observed in semi-humid climate of Ayvan in the soil surface depth under forest land use. The highest amount of organic matter was obtained in forest land use in semi-humid climate in Ayvan, (42.85 %) which was more than semi-arid climate of Ganjvan. Agricultural land use had the lowest amount of organic matter (4.37%). The highest amount of N (0.514%) and P (35.04 mg kg-1) concentrations were obtained in forest land use in the semi-humid climate of Ayvan. The amount of Ca and Mg concentration in subsoil solution (10-30cm) layer was higher than topsoil solution (0-10cm) layer in Ayvan. In general, by changing land use from forest to farm, the percentage of clay, organic matter, nitrogen, phosphorus, and potassium available decreased in semi-arid climates of Ganjvan. Therefore, proper land use management in semiarid climates is essential for optimal preservation of soil properties.
    Keywords: land use, nutrient elements, Organic Matter, soil texture, Weather
  • آرش محمدزاده *، یاسر عظیم زاده

    پدیده تغییر اقلیم یکی از مهم ترین چالش های جهانی بشر در تامین غذای کافی و سالم جمعیت روزافزون جهان به شمار می رود. عوامل پیش برنده تغییر اقلیم مانند افزایش دما، تغییر الگوهای بارش و افزایش فراوانی و شدت رخدادهای جوی، ویژگی های خاک را به ویژه در بوم نظام های مناطق خشک و نیمه خشک تحت تاثیر قرار می دهد. این اثرات می توانند مستقیما بر رشد و تولید گیاهان زراعی اثر بگذارند. میزان مواد آلی خاک از مهم ترین شاخص‎های کیفیت و سلامت خاک است که بسیاری از ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و زیستی خاک را تحت تاثیر قرار می دهد و به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر عوامل اقلیمی ازجمله دما و بارندگی قرار می گیرد. از طرف دیگر، تعادل ورود و خروج کربن آلی به خاک بر میزان دی اکسید کربن اتمسفر و در نتیجه بر گرمایش جهانی و پدیده تغییر اقلیم موثر است. نتایج بسیاری از پیش بینی ها نشان می دهد که در مناطق خشک و نیمه خشک، تغییر اقلیم منجر به افزایش دما و کاهش بارندگی خواهد شد. بنابراین، با توجه به اینکه با افزایش دما و کاهش رطوبت، میزان ماده آلی خاک کاهش می یابد، به نظر می رسد پدیده تغییر اقلیم اثرات نامطلوبی بر میزان ماده آلی و فعالیت زیستی خاک و به دنبال آن بر تولید محصول در مناطق خشک و نیمه خشک خواهد گذاشت. لذا بکارگیری راهکارهای لازم در خصوص تخفیف این اثرات نامطلوب و سازگاری با شرایط پیش رو از اهمیت بسزایی برخوردار است. تخفیف به روش هایی مربوط می شود که منجر به کاهش انتشار گازهای گلخانه ای به ویژه دی اکسید کربن می شود؛ اما هدف از سازگاری ملایم نمودن اثرات غیرقابل اجتناب ناشی از تغییر اقلیم است. بر اساس نتایج آزمایش های مختلف منتشر شده، رعایت اصول سیستم کشاورزی حفاظتی از مهم ترین راهکارهای تخفیف اثرات و سازگاری با پیامدهای تغییر اقلیم در مناطق خشک و نیمه خشک به شمار می رود. با توجه به این که پدیده تغییر اقلیم رخدادی اجتناب ناپذیر بوده و آثار و پیامدهای نامطلوب آن در زندگی بشر روزبه روز بیشتر و شدیدتر احساس می شود، لازم است در مدیریت منابع خاک، پیش آگاهی های لازم درخصوص نتایج این پدیده بر کیفیت خاک و پتانسیل تولید محصولات کشاورزی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک در نظر گرفته شود.

    کلید واژگان: کربن آلی خاک, سلامت خاک, تغییر اقلیم, گرمایش جهانی, گازهای گلخانه ای
    Arash Mohammadzadeh*, Yaser Azimzadeh

    Climate change phenomenon is one of the most important global challenges for mankind in providing sufficient and healthy food for the ever-increasing world population. The leading factors of climate change, such as increasing temperature, changing precipitation patterns, and increasing the frequency and intensity of weather events, affect soil characteristics, especially in the ecosystems of arid and semi-arid regions. These changes can directly affect the growth and production of crops. The amount of soil organic matter is one of the most important indicators of soil quality and health, which affects many physical, chemical and biological characteristics of soil and is directly and indirectly affected by climatic factors such as temperature and rainfall. On the other hand, the balance of input and output of organic carbon to the soil is effective on the amount of carbon dioxide in the atmosphere and thus on global warming and the climate change phenomenon. The results of many forecasts show that in arid and semi-arid regions, climate change will lead to an increase in temperature and a decrease in rainfall. Therefore, considering that the amount of organic matter in the soil decreases with the increase in temperature and decrease in humidity, it seems that the phenomenon of climate change will have adverse effects on the amount of soil organic matter and biological activity, and then on the production of crops in arid and semi-arid regions. Therefore, it is very important to use the necessary solutions to mitigate these adverse effects and adapt to the upcoming conditions. Mitigation refers to methods that lead to the reduction of greenhouse gas emissions, especially carbon dioxide; But the goal of adaptation is to mitigate the inevitable effects of climate change. Based on the results of various publications, compliance with the principles of the conservation agriculture system is considered one of the most important mitigation and adaptation solutions in dealing with the consequences of climate change in arid and semi-arid regions. Due to the fact that the climate change phenomenon is an inevitable event and its adverse effects and consequences in human life are felt more and more intense day by day, it is necessary for the management of soil resources to have the necessary foresight regarding the results of this phenomenon on the quality of the soil and the potential of producing agricultural products, especially in Arid and semi-arid areas should be considered.

    Keywords: Soil Organic Carbon, Soil Health, Climate Change, Global Warming, Greenhouse Gases
  • محمدرضا ساریخانی، نسترن چلبیانلو، سید سیامک علوی کیا
    به منظور بررسی تاثیر کاربری های مختلف، اثر اقلیم و خواص فیزیکی و شیمیایی متفاوت بر جمعیت حل کنندگان فسفات و فعالیت فسفاتاز اسیدی و قلیایی خاک، آزمایشی به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی درسه کاربری مختلف (لگوم، غلات و عدم کشت) با دو اقلیم متفاوت (نیمه مرطوب: منطقه فندقلو و نیمه خشک منطقه نمین- اردبیل) انجام شد. نتایج به دست آمده از شمارش جمعیت میکروبی در دو اقلیم نیمه مرطوب و نیمه خشک، بیشترین تعداد کل میکروبی را در کاربری لگوم (بیش از log cfu/g 6) نشان داد. همچنین بیشترین جمعیت باکتری های حل کننده فسفات آلی و معدنی در کاربری عدم کشت تحت اقلیم نیمه مرطوب (زمین های تحت پوشش چمن و مرتع) مشاهده شد (log cfu/g 3/5). سنجش آنزیمی نیز نشان داد که میزان فسفاتاز اسیدی (μg pNP/g.h 430) در اقلیم نیمه مرطوب نسبت به نیمه خشک حدود سه برابر افزایش داشته است که این امر حاکی از تبعیت این آنزیم از رطوبت خاک و به تبع آن پوشش گیاهی بهتر و میزان مواد آلی بالا در اقلیم نیمه مرطوب می باشد که خود افزایش فعالیت ریزجانداران خاک و محتوای آنزیمی خاک را به دنبال دارد. همچنین، نتایج این تحقیق نشان داد که میزان تغییرات آنزیم فسفاتاز قلیایی تحت اثر متقابل اقلیم و کاربری بوده است که بالاترین میزان فعالیت این آنزیم تحت کاربری لگوم و اقلیم نیمه خشک مشاهده شد ( μg pNP/g.h810)، شاید بتوان pH بالاتر خاک در اقلیم نیمه خشک را دلیل این امر دانست، بعلاوه ممکن است حمایت ریزوسفر گیاهان لگوم از ریزجانداران مولد فسفاتاز قلیایی دلیل دیگری بر بالا بودن این پارامتر در کاربری لگوم نسبت به سایر کاربری ها باشد.
    کلید واژگان: حل کنندگان فسفات, فسفاتاز اسیدی و قلیایی, فسفر
    M. R. Sarikhani, N. Chalabianlu, S. S. Alavikia
    Introduction
    Phosphorous is one of the essential macronutrients for plant growth and development but its mobility in soil is very low. The utilization of the soil biological potential, in particular phosphate solubilizing bacteria, is an efficient way which can be used for exploiting available sources of phosphorous in the soil. The principal mechanism for mineral phosphate solubilization is the production of organic acid, and acid and alkaline phosphatases play a major role in the mineralization of organic phosphorous in the soil. Presence and distribution of phosphate solubilizing bacteria in the soil and soil phosphatase activities is influenced by soil conditions such as climate, soil type, vegetation and land uses. In order to understand the relationships and considering the importance of the subject, the soil samples were chosen from two different climates; semi-moist (Fandoghlou-Ardabil) and semi-arid (Namin- Ardabil) under culture of legumes, cereals and uncultivated areas, in this experiment.
    Materials And Methods
    In order to study the effects of different land uses, climate conditions and soil physicochemical properties on phosphate solubilizing microorganism (PSM) distribiution and soil acid and alkaline phosphatase activity, a factorial experiment based on completely randomized design was performed with considering three different land uses (including legumes, cereals and wasteland) and two climate conditions (semi-moist: Fandoghlu- Ardabil and semi-arid: Namin-Ardabil). Four composite soil samples (0-25 cm) were taken from each land uses. Finally, a total number of 24 soil samples were used to enumerate phosphate solubilizng bacteria and evaluate soil phosphatase activities. The enumeration and selection of bacteria in the mineral Sperber medium was done by attention to the clear zone production in the presence of tri-calcium phosphate and in organic sperber (IHPТ) due to blue phenotype of grown colonies. Also, phosphatase activity of soil samples was assessed based on the usual methods for phosphatase assessment. Moreover, after the evaluation of the physicochemical properties of the soil samples and soil enzyme activities and PSB distribution, all data were analyzed by SPSS and MSTAT-C softwares.
    Results And Discussion
    The Sperber mediums containing mineral and organic phosphates were used in counting the number of PSB. According to the results, the highest total number of bacteria (>6 log cfu/g) was gained in legume land uses in both climate conditions. Furthermore, the highest numbers of organic and mineral phosphate solubilizing bacteria (5.3 log cfu/g) were counted in samples taken from pastures, in other word in soil samples which were collected from uncultured land in semi-moist climate conditions. Enzyme assay showed that acid phosphatase activity (430 µg pNP/g.h) in semi-moist climate conditions were increased three times in comparison to semi-arid climate conditions. Perhaps, this increase can be explained by parameters such as high moisture content and organic matter which can cause an increase in the number of bacteria and soil enzyme content. Our results showed that, alkaline phosphatase activities (APAs) were affectd by interaction effects of land uses and climate, wherein the highest APA (810 µg pNP/g.h) was measured in legume samples in semi-arid climate conditions. The pH of these soil samples and supporting legume rhizospheres from AP producing microorganisms may be the reasons of this increment.
    Conclusion
    The highest activity of the soil acid phosphatase was observed in soil samples which were taken from uncultivated area under semi-moist climate conditions (namely pastures) (866.59 µgPNP/g.h) while the soil alkaline phosphatase activity had high mean in legume land use soil samples under semi-arid climate conditions (795.15 µPNP/g.h). The total number of bacteria was the highest in semi-arid leguminous land use (14.13×106 cfu/g) but the total numbers of solubilizing bacteria in both mineral and organic media were the highest in semi-moist uncultivated area (respectively 1.9 ×106 and 1.48 × 106cfu/g).
    Keywords: Acid Phosphatase, Alkaline Phosphatase, Phosphate, Phosphate Solubilizing Bacteria
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
* با توجه به بالا بودن تعداد نتایج یافت‌شده، آمار تفکیکی نمایش داده نمی‌شود. بهتراست برای بهینه‌کردن نتایج، شرایط جستجو را تغییر دهید یا از فیلترهای زیر استفاده کنید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجه‌ای نباشند.
نوع نشریه
اعتبار نشریه
زبان مطلب
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال