-
مقدمهمتخصصین اپیدمیولوژی تغذیه در سال های اخیر در مقایسه با انتخاب گروه های غذایی بر کیفیت و چگونگی کل رژیم تاکید دارند. چگالی انرژی به خوبی گویای چگونگی کیفیت کل رژیم است. در حالی که چگالی انرژی مفهومی بسیار جامع تر نسبت به انرژی دریافتی به تنهایی دارد، اما هیچ یک از مطالعات انجام شده، چگالی انرژی را در نظر نگرفته اند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی ارتباط چگالی انرژی کل رژیم دریافتی مادر شیرده با رشد نوزاد بود.روش هاپرسش نامه ی اطلاعات عمومی و پرسش نامه ی تکرر غذایی 168 آیتمی با روایی و پایایی تایید شده، برای 300 مادر شیرده پاسخ داده شد. همچنین، به منظور ارزیابی میزان فعالیت فیزیکی مادران شیرده، از پرسش نامه ی بین المللی فعالیت بدنی (International physical activity questionnaire یا I-PAQ) استفاده شد. وزن، قد و دور سر شیرخوار در بدو تولد، 2 و 4 ماهگی ثبت شد. تنها مادرانی وارد مطالعه شدند که نوزادشان به طور انحصاری از شیر مادر تغذیه می کرد.یافته هاوزن، قد، دور سر و نسبت وزن به قد در هنگام تولد، 2 و 4 ماهگی در هیچ یک از سطوح چارک های چگالی انرژی تفاوت معنی داری را نشان نداد.نتیجه گیریهیچ ارتباطی بین چارک های چگالی انرژی رژیم غذایی مادر و رشد وزن، قد، وزن به قد و دور سر نوزاد در 2 ماهگی و 4 ماهگی در شیرخواران تغذیه شونده با شیر مادر وجود ندارد.کلید واژگان: مادران, شیردهی مادر, نوزادان, رشد نوزادBackgroundGreat interests have been drawn to the quality of diet. Dietary energy density is a good indicator of diet quality. In spite of the comprehensive concept of energy density rather than energy intake, no studies have evaluated the dietary energy density of lactating mothers. The purpose of the current study was to evaluate the association between dietary energy density and infants growth.MethodsDietary intake data were collected from 300 lactating mothers through the 168-item food frequency questionnaire. Data on physical activity were reported by participants responding International Physical Activity Questionnaire (IPAQ). The anthropometric features were taken from the health records in health centers.
Findings: Infants weight, height, head circumference, and weight for height at birth, and 2 and 4 months later were not significantly different within any of 4 categories of energy density.ConclusionThe results of this study suggest that there is no association between quartiles of mothers dietary energy density and infants weight, length, weight for length, and head circumference growth by the age of 2 and 4 months.Keywords: Mothers, Breastfeeding, Infants, Infant development -
مقدمهمطالعات زیادی در زمینه ارتباط دانسیته انرژی رژیم غذایی با چاقی صورت گرفته، اما مطالعه ای در این رابطه در ایران صورت نگرفته است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط دانسیته انرژی رژیم غذایی با چاقی در بین دانشجویان دختر دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان صورت گرفته است.روش هادر این مطالعه مقطعی 90 نفر از دانشجویان دختر دانشکده بهداشت به روش خوشه ایانتخاب شدند. دریافت های غذایی آن ها به وسیله یک پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک 168 آیتمی ارزیابی گردید. قد، وزن و دور کمر نیز اندازه گیری شد. منظور از چاقی عمومی در این مطالعه نمایه توده بدنی بزرگ تر از 25 و منظور از چاقی شکمی داشتن دور کمر بیشتر از 80 سانتی متر است.یافته هادر افراد مورد مطالعه میانگین نمایه توده بدنی، دانسیته انرژی رژیم غذایی و کل انرژی دریافتی به ترتیب 1/21 کیلوگرم بر مترمربع، 0/87 کیلوکالری بر گرم و 2122 کیلوکالری بود. شیوع چاقی عمومی 9 درصد و شیوع چاقی شکمی 9/8 درصد بود. رابطه معکوس و معنی داری بین دانسیته انرژی رژیم غذایی و نمایه توده بدنی (03/0=P و 9/4-=β) حتی پس از تعدیل عوامل مخدوش گر (04/0=P و 4/5=β) مشاهده شد. اما رابطه معنی داری بین دور کمر و دانسیته انرژی رژیم غذایی وجود نداشت.نتیجه گیریبا وجود نبودن تفاوت معنی دار در شیوع چاقی در بین رده های دانسیته انرژی، به نظر می رسد نمایه توده بدنی با دانسیته انرژی رابطه داشته باشد.
کلید واژگان: دانسیته انرژی, چاقی, چاقی شکمیBackgroundAlthough several studies have assessed the relationship between dietary energy density and obesity, limited data are available in this regard in Iran. This study aimed to assess the association between dietary energy density and general and abdominal obesity among female students of School of Public Health, Isfahan University of Medical Sciences.MethodsIn this cross-sectional study, 90 female students of School of Public Health were selected proportionally to size by cluster random sampling method. Usual dietary intakes were evaluated by the use of a 168-item semi-quantitative food frequency questionnaire. Weight, height and waist circumference were assessed. General obesity was defined as having body mass index ≥ 30 kg/m2 and abdominal obesity as having waist circumference ≥ 80 cm.FindingsMean BMI, dietary energy density and total energy intake of participants were 21.1 kg/m2, 87.0 kcal/g and 2122 kcal, respectively. General and abdominal obesity were prevalent among 9% and 8.9% of students, respectively. A significant negative association was found between dietary energy density and BMI (β=-4.9, P=0.03), even after adjustment for potential confounders (β=5.4, P=0.04). Waist circumference was not associated with dietary energy density.ConclusionAlthough the prevalence of obesity was not different between tertiles of dietary energy density, it seems that BMI is significantly associated with this variable. -
مقدمه
دانسیته انرژی و امتیاز تنوع رژیم غذایی از شاخص های مناسب برای بیان میزان کیفیت رژیم غذایی هستند. هدف از این مطالعه بررسی میزان این دو عامل کیفیت رژیم غذایی در دانشجویان اصفهانی است.
بحث و نتیجه گیریبر اساس نتایج، رابطه معکوسی بین دانسیته انرژی و امتیاز تنوع غذایی در بین دختران دانشجوی اصفهانی وجود دارد. هرچند که برای تایید این یافته اجرای مطالعات آینده نگر ضروری است.
یافته هامیانگین دانسیته انرژی در این افراد 29/0±60/1 کیلوکالری بر گرم بود. افرادی که در بالاترین سهک دانسیته انرژی بودند، کمترین امتیاز تنوع رژیم غذایی را داشتند (میانگین سهک اول: 92/1±61/9، میانگین سهک دوم: 22/1±98/6 و سهک سوم: 02/1±63/3 و05/0>p). همین روند درباره امتیاز تنوع سبزیجات (33/0±91/1، 26/0±54/1، 02/0±11/1 و 05/0>p) و میوه ها (72/0±98/1، 66/0±89/1، 3/0±44/1 و 05/0>p) نیز دیده شد. افرادی که در بالاترین سهک امتیاز تنوع رژیم غذایی قرار داشتند دارای کمترین میانگین دانسیته انرژی بودند (36/0±08/2، 31/0±69/1، 25/0±38/1 و 05/0> p). رابطه ای معکوس و معنی دار بین دانسیته انرژی رژیم غذایی و امتیاز تنوع غذایی دیده شد (03/0= p و3/0= r).
مواد و روش هااین مطالعه بر روی 289 دانشجوی دختر دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که به روش تصادفی انتخاب شدند، انجام شد. برای ارزیابی دریافت معمول افراد از یک پرسش نامه تکرر مصرف مواد غذایی که قبلا روایی آن سنجیده شده بود استفاده گردید. دانسیته انرژی رژیم غذایی با تقسیم انرژی دریافتی روزانه هر فرد (بر حسب کیلوکالری در روز) بر وزن کل غذای خورده شده توسط وی (به جز نوشیدنی ها) به دست آمد. برای محاسبه امتیاز تنوع رژیم غذایی به هر کدام از گروه های غذایی پنج گانه راهنمای هرم غذایی امتیاز جداگانه ای داده شد.
کلید واژگان: امتیاز تنوع رژیم غذایی, تنوع غذایی, دانسیته انرژیBackgroundDietary energy density and dietary diversity score (DDS) are two representative factors of dietary quality. In the current study we evaluated these factors in Isfahanian youths.
Materials And MethodsThis cross-sectional study was conducted on 289 healthy female youths who were randomly selected from students of Isfahan university of medical sciences. A validated semi quantitative food frequency questionnaire was used to assess the usual dietary intakes. Dietary energy density was calculated as each individual’s reported daily energy intake (kcal/d) into total weight of foods (excluding beverages) consumed (g/d). DDS was calculated based on scoring to the five food groups of the food guide pyramid.
ResultsMean dietary energy density was 1.60±0.29 kcal/g. Individuals in top tertile of dietary energy density had the lowest mean of the dietary diversity score (means among tertiles:1st: 9.61±1.92, 2nd: 6.98±1.22, 3rd: 3.63±1.02; P<0.05), as well as diversity score of the vegetable (1.91±0.33, 1.54±0.26, 1.11±0.2; P<0.01) and fruit (1.98±0.72, 1.89±0.66, 1.44±0.3; P<0.05). Those in the top tertile of dietary diversity score had the lowest mean of the dietary energy density (2.08±0.36, 1.69±0.31, 1.38±0.25; P<0.05). There was an inverse and significant association between dietary energy density and DDS (r=-0.3; P=0.03).
ConclusionThere were inverse associations among DDS and dietary energy density in Isfahanian female youths. However further prospective investigations are needed to confirm this finding.
-
زمینه و هدف
اختلالات خلقی مانند افسردگی، اضطراب، استرس و کیفیت پایین خواب در بین افراد دارای اضافه وزن و چاق شایع است. کیفیت رژیم غذایی در عملکرد مغز و رفتار نقش دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط چگالی انرژی رژیم غذایی با شاخص های روان در زنان دارای اضافه وزن و چاق مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تهران انجام شد.
روش بررسیاین مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 301 خانم با میانگین نمایه توده بدنی 3.7±30.7 کیلوگرم بر مترمربع و دامنه سنی 18 تا 56 سال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تهران در سال های 1396 تا 1397 انجام شد. چگالی انرژی رژیم غذایی با استفاده از پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک از طریق تقسیم کردن کل انرژی دریافتی از غذاهای مصرفی (کیلوکالری در روز) بر وزن کل غذاهای مصرف شده (به جز نوشیدنی ها) محاسبه شد. شاخص های سلامت روان با استفاده از پرسشنامه 21 سوالی اضطراب، استرس و افسردگی DASS-21 و کیفیت خواب با استفاده از پرسشنامه Pittsburgh sleep quality ارزیابی شد.
یافته ها:
افرادی که در بالاترین چارک چگالی انرژی رژیم غذایی بودند؛ فشار خون سیستولیک و دیاستولیک بیشتری داشتند؛ اما سطح تری گلیسرید پایین تری به نسبت افراد با پایین ترین چارک، داشتند. تحلیل رگرسیون لجستیک خام (95% CI=1.01-4.56, P=0.04, OR=2.15) و تعدیل شده برای سن، شاخص توده بدنی و فعالیت بدنی (95% CI=1.13-5.79, P=0.02, OR=2.56) نشان داد که چگالی انرژی رژیم غذایی به طور معنی داری با افزایش خطر استرس در ارتباط است. هیچ ارتباط معنی داری بین چگالی انرژی رژیم غذایی با افسردگی، اضطراب و کیفیت خواب مشاهده نشد.
نتیجه گیری:
دریافت رژیم غذایی با چگالی انرژی بالا با افزایش خطر استرس در ارتباط است.
کلید واژگان: سلامت روان, اختلالات خلقی, چاقیBackground and ObjectiveMood disorders such as depression, anxiety, stresses, and low sleep quality are common among overweight / obese people. Accumulating evidence support the role of diet quality in brain function and behavior. This study was done to determine the relationship between dietary energy density and indices of mental health in overweight and obese women.
MethodsThis descriptive-analytical study was performed on 301 women, referring to Tehran health centers, with mean BMI 30.7±3.7 kg/m2 aged 18-56 years during 2017-18. Based on a semi-quantitative food frequency questionnaire, dietary energy density was calculated by dividing the total dietary energy intake from consumed food (kcal/d) by the total weight (g/d) of consumed foods (excluding beverages). Physical activity was measured using International Physical Activity Questionnaire (IPAQ). The questionnaire includes 7 items to assess the intensity of activities by the vigorous, medium, and light for at least 10 minutes during the last week. Mental health was assessed using the 21-question version of the Depression Anxiety Stress Scales (DASS-21) and the Pittsburgh Sleep Quality Index was applied for screening sleep quality. Weight, height, BMI, hip, and waist circumference were measured for all participants.
ResultsWomen in the highest quartile of dietary energy density had higher systolic and diastolic blood pressure but lower serum triglyceride (P<0.05), compared with subjects in the first quartile. Univariate (95% CI: 1.01-4.56, P=0.04, OR=2.15) and multivariate (95% CI: 1.13-5.79, P=0.02, OR=2.56) logistic regression analysis, adjusted for age, BMI, and physical activity, showed that dietary energy density was significantly related to increased risk of stress. No significant association was detected between dietary energy density with sleep quality, depression, and anxiety.
ConclusionDietary energy density was directly associated with the presence of stress, but not depression, anxiety and low sleep quality.
Keywords: Mental Health, Mood Disorders, Obesity -
BackgroundAlthough fast food consumption has drastically increased in Iran in recent years; there is a paucity of data in relation to the association between fast food consumption, dietary intake, and cardiovascular risk factors. This study aims to determine fast food consumption status among young and middle-aged Iranian adults, and to assess its impact on dietary intake and cardiovascular disease (CVD) risk factors.MethodsThis cross-sectional population-based study was conducted on 1944 young and middle-aged adults (840 men and 1104 women), who participated in the Tehran Lipid and Glucose Study (2006–2008). We collected dietary data by using a validated 168 item, semi-quantitative food frequency questionnaire. Total fast food consumption was calculated by summing up weekly consumption of the most commonly consumed fast foods in Iran.ResultsMean consumption of fast food was 161g/week (95% CI: 147–175) for young adults and 108 g/week (95% CI: 101–115) for middle-aged adults. Mean dietary intakes of energy, fat, saturated fat, cholesterol, sodium, meat, and soft drinks increased significantly (P < 0.05), while carbohydrate and refined grain consumption decreased (P < 0.01) across tertiles of fast food in both age groups. In young adults, dietary energy density and protein intake increased significantly (P < 0.01) where as intake of non-starchy vegetables and carotenoids decreased (P < 0.05). In middle-aged adults dietary intakes of fiber, folate, calcium, and fruits significantly decreased across fast food tertiles (P < 0.05). After adjustment for confounders, there was an association between fast food consumption and body mass index (BMI; β = 0.104; P < 0.01) and waist circumference (WC; β= 0.083; P < 0.01) in young adults, and serum triglycerides (β = 0.072; P < 0.05), high density lipoprotein cholesterol (HDL-C; β = -0.051; P < 0.05), and atherogenic index of plasma (β = 0.056; P < 0.05) in middle-aged adults.ConclusionThe results show that increased consumption of fast foods is associated with poor dietary intake and some of the CVD risk factors in Iranian adults.Keywords: Cardiovascular disease, diet quality, fast food, Tehran Lipid, Glucose Study
-
مقدمهرژیم غذایی با چگالی انرژی بالا زمینه ساز چاقی و دیابت نوع 2 است، اما بررسی های انجام شده در این زمینه معدود می باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی ارتباط چگالی انرژی رژیم غذایی و خطر بروز دیابت نوع 2 بود.مواد و روش هامطالعه ی حاضر به صورت مورد شاهدی لانه گزیده روی 178 فرد دیابتی که بعد از 9 سال پی گیری، در مطالعه ی قند و لیپید تهران به این بیماری مبتلا شدند، انجام گرفت. برای هر مورد 3 کنترل به صورت تصادفی از افراد سالم انتخاب شد. چگالی انرژی، از تقسیم کل کالری حاصل از مواد غذایی و نوشیدنی ها بر مقدار ماده مصرفی تعیین گردید.یافته هامیانگین سنی زنان 5/6±43 سال و مردان 12±5/44 سال بود. رژیم غذایی با چگالی انرژی بالا، با دریافت بالای کالری، چربی، کربوهیدرات و گوشت فراوری شده ارتباط مستقیم، و با دریافت پایین سبزی و میوه ارتباط معکوس داشت (05/0P<). چگالی انرژی رژیم غذایی در زنان، پس از تعدیل برای عوامل خطر بروز دیابت نوع 2 و کل انرژی دریافتی (28/2OR=، 02/0P=) و کل چربی دریافتی (15/2OR=، 03/0P=) با خطر دیابت نوع 2 ارتباط داشت، در مردان بعد از تعدیل برای عوامل خطر دیابت و کالری و چربی دریافتی این ارتباط دیده نشد.نتیجه گیریدر بررسی حاضر ارتباطی بین خطر دیابت نوع 2 و چگالی انرژی رژیم غذایی در مردان دیده نشد، اما در زنان بعد از تعدیل عوامل مداخله گر ارتباط مثبت میان خطر دیابت نوع 2 و چگالی انرژی رژیم غذایی مشاهده نگردید.
کلید واژگان: دیابت نوع 2, چگالی انرژی, دیابت, مطالعه ی قند و لیپید تهرانIntroductionDietary energy-dense foods predispose to obesity and may be associated with risk of type 2 diabetes; therefore, the aim of our study was to investigate the association between dietary energy density (DED) and the risk of type 2 diabetes.Materials And MethodsIn this matched nested case-control study, 178 new onset cases of diabetes were selected from among participants of the Tehran Lipid and Glucose Study, and followed for over 9 years. Each case was randomly matched with 3 controls from among participants who had not developed diabetes. Dietary intakes were determined using a valid and reliable food frequency questionnaire. DED was calculated as energy intakes (kcal) from foods and beverages divided by the weight (grams) of foods.ResultsThe mean ages of participants were 43±6.5 and 44.5±12 years, in women and men respectively. Individuals with higher DED had higher calories, total fat, carbohydrate and processed meat intakes and lower fruit and vegetable intakes in men and women (P<0.05). Energy density was positively associated with incident diabetes in women, after adjustment for diabetes risk factors and total calorie intake (OR: 2.28, P trend=0.02) or total fat intake (OR: 2.15, P trend=0.03), an association which was not significant in men.ConclusionIn this nested case-control study, there was positive association between DED and risk of type 2 diabetes in women.Keywords: Type 2 diabetes_Energy density_Diabetes_Tehran Lipid_Glucose Study -
BackgroundDietary intake might have important role in non-alcoholic fatty liver diseases (NAFLD). Although, there are some reports on dietary intake and anthropometrics measurements, few studies have focused on the markers of assessing whole diet like dietary quality indices..ObjectivesTherefore, our aim was to determine the diet quality indices and biochemical parameters among patients with NAFLD and healthy individuals..Patients andMethodsThis case-control study was performed on 100 patients with NAFLD and 100 healthy subjects who were attending to Gastrointestinal Research Center, Baqiyatallah University, Tehran, Iran during the recent years. Usual dietary intake was assessed by three dietary records (one weekend and two week days). Healthy eating index (HEI), dietary diversity score (DDS), dietary energy density (DED), mean adequacy ratio of nutrients (MAR) were assessed according to the standard methods..ResultsPatients with NAFLD had higher body mass index, weight and waist circumference compared to the healthy group (P < 0.05). Serum levels of liver enzymes, triglyceride, LDL, BUN, and uric acid were higher in patients with NAFLD (P < 0.05). Although patients with NAFLD had higher energy, carbohydrate and fat intake, their values for antioxidant vitamins, calcium and vitamin D were lower than healthy subjects (P < 0.05). HEI and MAR were higher among healthy group, and DED was lower among them. Nutrient adequacy ratio for calcium, vitamin D, and antioxidant micronutrients were lower in patients with NAFLD (P < 0.05)..ConclusionsIt seems that dietary quality indices may be associated with NAFLD. Calcium, vitamin D, and antioxidant micronutrients intake might be lower among patients with NAFLD based on this case-control study. Further prospective studies should be conducted in this regard..Keywords: Diet Therapy, Healthy People Programs, Biochemical Processes, Non, alcoholic Fatty Liver Disease
-
به منظور بررسی اثرات طول فضای آخور و سطح انرژی خوراک بر رفتار تغذیه ای و الگوی مصرف خوراک از 40 راس تلیسه هلشتاین با میانگین وزن 32/8±363/4 کیلوگرم در آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی شامل عامل فضای آخور (24 و 48 سانتیمتر) و عامل سطح انرژی خوراک (بالا و پایین) استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1- فضای آخور کوچک (24 سانتی متر) با سطح انرژی پایین، 2- فضای آخور کوچک (24 سانتی متر) با سطح انرژی بالا، 3- فضای آخور بزرگ (48 سانتی متر) با سطح انرژی پایین و 4- فضای آخور بزرگ (48 سانتی متر) با سطح انرژی بالا بودند، 10 راس تلیسه هلشتاین اختصاص یافت. طول دوره آزمایش 100 روز شامل10 روز عادت دهی و 90 روز نمونه برداری بود. نتایج نشان داد که مقدار ماده خشک مصرفی طی ساعات صفر الی دو ساعت و نیز دو الی چهار ساعت پس از خوراک دهی وعده صبح برای تیمارهای دارای سطح انرژی پایین کمتر بود (p<0.05). در مطالعه حاضر سطح انرژی جیره ها، تعداد وعده های مصرف خوراک را به طور معنی داری تحت تاثیر قرار داد، به طوریکه تعداد وعده های مصرف خوراک در تیمار های دارای سطح انرژی پایین در مقایسه با تیمار های دارای سطح انرژی بالا، بیشتر بود (p=0.03). علاوه بر این اثرات طول فضای آخور بر رفتارهای تغذیه ای نیز معنی دار بود، به طوریکه تعداد وعده های مصرف خوراک برای تیمارهای با فضای آخور کوچک تر در مقایسه با فضای آخور بزرگ تر، بیشتر ولی طول هر وعده خوراک، کمتر بود (p=0.01). بنابراین از دو عامل فضای آخور و انرژی جیره می توان با کنترل شدت رقابت تلیسه ها، از آن به عنوان ابزاری مفید و کاربردی در مدیریت رفتار تغذیه ای و الگوی مصرف خوراک در تلیسه ها بهره جست.
کلید واژگان: تلیسه هلشتاین, رفتار تغذیه ای, سطح انرژی خوراک, طول فضای آخورForty Holstein heifers with an average age of 12-16 months (363.4 ± 32.8 kg BW) were used in a 2×2 factorial design, in which 10 heifers were allocated to four stalls. The current experiment prolonged 100 days with 10 days for adaptation period and 90 days for sampling period. The rations in this experiment had the same forage/concentrate ratio and the only difference was in the amount of dietary energy density and feed bunk space. Treatments included: 1) Small feed bunk space (24 cm) with low level of energy, 2) Small feed bunk space (24 cm) with high level of energy, 3) Large feed bunk space (48 cm) with low level of energy and 4) Large feed bunk space (48 cm) with high level of energy. The results showed that meal frequency was affected by diet energy density as mentioned parameter was higher for treatments with low energy density in comparison with high energy density. Also, feed bunk space had significant effect on heifer feeding behavior through motivating of competition for feeding. As, the meal frequency (#/day) was higher and meal size (kg/meal) was lower for small feed bunk space in comparision with the large feed bunk space. The results clearly showed that feed bunk space is the key factor to motivate competition behavior of feeding in heifres.
Keywords: Feed intake pattern, Feeding behaviors, Feed energy level, Feed bunk space, Holstein heifers -
مقدمهمیان وعده های ناسالم حاوی مقادیر بالایی از کالری، قندهای ساده، چربی، کلسترول، نمک، افزودنی ها و نگهدارنده ها هستند. افزایش مصرف این میان وعده ها یکی از عوامل زمینه ساز شیوع چاقی، اضافه وزن و اختلالات متابولیکی محسوب می شود. در این مطالعه تاثیر مصرف میان وعده های ناسالم بر رژیم غذایی و خطر بروز سندرم متابولیک پس از سه سال پیگیری در بزرگسالان تهرانی ارزیابی گردید.روشمطالعه طولی حاضر در قالب مطالعه قند و لیپید تهران و بین سال های 86-1384 و 90-1387 بر روی زنان و مردان بزرگسال تهران صورت گرفت. رژیم غذایی معمول افراد با استفاده از یک پرسش نامه بسامد خوراک نیمه کمی (که پایایی و روایی آن تایید شده بود) ارزیابی گردید. شاخص های تن سنجی و بیوشیمیایی نیز در ابتدا و انتهای مطالعه اندازه گیری شد. جهت تعیین بروز سندرم متابولیک در چارک های مصرف میان وعده های ناسالم، آزمون رگرسیون لجستیک (Logestic regression) با تعدیل اثر عوامل مخدوشگر مورد استفاده قرار گرفت.یافته هامیانگین سن شرکت کنندگان در ابتدای مطالعه12/3± 37/8 سال و میانگین نمایه توده بدنی آن ها 4/5 ± 26/0کیلوگرم بر مجذور متر بود. 39 درصد شرکت کنندگان مطالعه، مرد بودند. انرژی دریافتی روزانه، دانسیته انرژی و دریافت چربی و سدیم در چارک چهارم مصرف میان وعده های ناسالم بالاتر بود. روند کاهشی معنی داری در دریافت کربوهیدرات، کلسیم، روی، سلنیوم و فیبر رژیم غذایی، به موازات افزایش مصرف میان وعده های ناسالم مشاهده شد. افرادی که در بالاترین چارک دریافت انرژی از میان وعده های ناسالم قرار داشتند، مقادیر کمتری از غلات کامل، سبزیجات و لبنیات را مصرف کردند. پس از تعدیل عوامل مخدوش کننده، خطر بروز سندرم متابولیک با مصرف میان وعده های شور رابطه مثبت معنی دار و با مصرف شیرینی، شکلات و نوشابه های گازدار ارتباط مثبت غیر معنی دار داشت.نتیجه گیریافزایش دریافت انرژی روزانه از میان وعده ناسالم می تواند زمینه ساز بروز سندرم متابولیک باشد.
کلید واژگان: سندرم متابولیک, میان وعده های ناسالم, چاقی شکمی, مقاومت به انسولین, اختلالات لیپیدی, پرفشاری خونBackground and AimsUnhealthy snacks contain high amounts of calories, simple sugars, fat, cholesterol, salt, additives, and conservatives. Increased consumption of these unhealthy snacks is one of the underlying factors for the prevalence of overweight, obesity, and metabolic disorders. In this study, we investigated the effects of unhealthy snacks on diet and the risk of metabolic syndrome after 3-years of follow-up in Tehranian adults.MethodsThis longitudinal study was conducted within the framework of the Tehran Lipid and Glucose Study, between 2006-2008 and 2009-2011, on men and women in Tehran, Iran. Dietary intakes of participants were measured using a validated semi-quantitative food frequency questionnaire at baseline. Biochemical and anthropometric measurements were assessed at baseline and 3 years later. Multiple logistic regression models with adjustment for confounding factors were used to estimate the occurrence of metabolic syndrome (MetS) in each quartile of unhealthy snacks.ResultsThe mean age of participants was 37.8 ± 12.3 years, and the mean of body mass index was 26.0 ± 4.5 kg/m2. Moreover, 39% of the participants were male. Daily energy intake, dietary energy density, and total fat and sodium intake were higher in the fourth quartile of unhealthy snacks consumption. There was a significant decreasing trend in dietary intake of carbohydrate, calcium, zinc, selenium, and fiber parallel to increase in consumption of energy-dense snacks. Participants who were in the highest quartile of energy intake from unhealthy snacks consumed less whole grains, vegetables, and dairy products. After adjustment for potential confounders, the risk of metabolic syndrome had a significant positive association with salty snacks consumption, and a non-significant positive association with consumption of candies, chocolate, and soft drinks.ConclusionIncreased daily energy intake from unhealthy snacks could be a risk factor for the occurrence of metabolic syndrome.Keywords: Metabolic syndrome, Unhealthy snacks, Abdominal obesity, Insulin resistance, Dyslipidemia, Hypertension -
مقدمهامروزه دیابت یکی از شایع ترین بیماری های متابولیک و عامل مهمی برای مرگ و میر به شمار می رود. رژیم غذایی مناسب یکی از عوامل کلیدی کنترل کننده ی دیابت می باشد. این مطالعه به هدف بررسی تاثیر دانسیته ی انرژی رژیم غذایی بر شاخص های تن سنجی، گلایسمیک و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت نوع دو انجام گردید.روش هااین مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی از نوع موازی بر روی 60 زن مبتلا به دیابت نوع 2 در محدوده ی سنی 60-30 سال و شاخص توده ی بدنی (Body mass index یا BMI) بیشتر از 25 کیلوگرم بر مترمربع انجام گردید. پس از همسان سازی برای سن، BMI و وضعیت یائسگی، افراد مورد مطالعه به سه گروه 8 هفته رژیم غذایی با دانسیته ی انرژی پایین، دانسیته ی انرژی بالا و دانسیته ی انرژی معمولی تقسیم شدند. تبعیت افراد از طریق 3 ثبت غذایی تعیین شد. شاخص های تن سنجی، گلوکز پلاسما، انسولین و لیپید های سرم در ابتدا و انتهای مطالعه اندازه گیری شد.یافته هامیانگین تغییرات وزن و BMI در سه گروه به ترتیب 3– کیلوگرم و 5/1-1 کیلوگرم بر مترمربع بود که تفاوت معنی داری در سه گروه نداشت. سطح تری گلیسرید سرم در گروه دریافت کننده ی رژیم غذایی با دانسیته ی انرژی بالا در مقایسه با گروه دریافت کننده ی رژیم با دانسیته ی پایین و معمولی کاهش معنی داری یافت (16/41- میلی گرم در دسی لیتر در برابر 56/2 و 64/14 میلی گرم در دسی لیتر، 01/0 = P). در گروه دریافت کننده ی رژیم با دانسیته ی انرژی پایین سطح Low density lipoprotein (LDL) و کلسترول سرم در مقایسه با ابتدای مطالعه به طور معنی داری کاهش یافت (25/13- میلی گرم در دسی لیتر و 004/0 = P و 68/17- میلی گرم در دسی لیتر و 003/0= P). تفاوت معنی داری در سطح گلوکز و انسولین سرم در بین سه گروه مشاهده نشد.نتیجه گیریمصرف رژیم غذایی با دانسیته ی انرژی بالا می تواند سبب کاهش سطح تری گلیسرید سرم و مصرف رژیم با دانسیته ی انرژی پایین و غنی از میوه جات و سبزیجات می تواند سبب بهبود LDL و کلسترول تام سرم در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 شود.
کلید واژگان: دانسیته ی انرژی رژیم غذایی, تن سنجی, گلایسمیک, پروفایل لیپیدی, دیابت ملیتوسBackgroundDiabetes is considered as a major metabolic disease with high rates of mortality. This study was performed to assess the effects of low and high energy dense vs diets on anthropometric measures، glycemic index، and lipid profiles of type 2 diabetic women.MethodsIn a randomized controlled parallel design clinical trial، a total of 60 diabetic women [age: 30-60 years; body mass index (BMI) > 25 kg/m2] participated. After matching for age، BMI، and menopausal status، subjects were randomly assigned to consume either a low energy dense [charbohydrate: 65% and fat: 25% of total energy]، high energy dense (charbohydrate: 55% and fat: 35%)، or normal-energy-dense diets (charbohydrate: 60% and fat: 30%) for 8 weeks. Compliance was assessed through a 3-day dietary record during the intervention. Anthropometric measures، plasma glucose and serum insulin، and lipid profiles were evaluated on fasting state at baseline and at the end of the intervention.FindingsDifference in dietary energy density did not result in different changes in weight and BMI between groups. Mean change in weight and BMI were almost -3 kg and 1-1. 5 kg/m2 for all groups. Consumption of high energy dense diet resulted in significantly lower serum triglyceride levels compared to low and normal energy dense diets (-41. 16 vs. 2. 56 and 14. 64 mg/dL، P = 0. 01). Within-group differences revealed significant effect of low energy dense diet on serum low density lipoprotein and total cholesterol levels (-13. 25 mg/dL، P = 0. 004 and -17. 68 mg/dL، P = 0. 003 respectively). No overall significant differences in fasting plasma glucose and serum insulin levels were observed between the 3 groups.ConclusionConsumption of a high energy dense diet might reduce elevated serum triglyceride levels among Iranian women with type 2 diabes. However، adherence to a diet rich in fruits and vegetables might improve serum low density lipoprotein and total-cholesterol levels of these patients.Keywords: Dietary energy density, Anthropometry, Glycemic index, Lipids, Diabetes mellitus
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجهای نباشند.
-
معتبرحذف فیلتر